موعود شناسى و پاسخ به شبهات

على اصغر رضوانى

- ۱۱ -


كلينى از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود: لما نزلت هذه الآية : (يوم ندعو كل اناس بامامهم ) قال المسلمون يا رسول الله ! اءلست امام الناس كلهم اجمعين ؟ قال : فقال رسول الله صلى الله عليه و آله : اءنا رسول الله الى الناس اجمعين ولكن سيكون من بعدى ائمة على الناس من الله من اهل بيتى يقومون فى الناس ‍ فيكذبون (617) ؛ (( زمانى كه آيه (يوم ندعو كل اناس بامامهم ) نازل شد مسلمانان عرض ‍ كردند: اى رسول خدا آيا شما امام همه مردم نيستى . حضرت فرمود: من فرستاده خدا به سوى همه مردمم ولى زود است كه بعد از من امامانى از اهل بيتم بيايند ، آنان در بين مردم قيام خواهند نمود ولى تكذيب مى شوند ... ))
بشر بن غالب از امام صادق عليه السلام درباره آيه يوم ندعو ... سؤ ال كرد ، حضرت فرمود: امام دعا الى هدى فاجابوه ، و امام دعا الى ضلالة فاجابوا اليها ، هولاء فى الجنة و هولاء فى النار و هو قوله عزوجل : (( فريق فى الجنة و فريق فى السعير )) (618) ؛ (( امامى است كه مردم را به هدايت دعوت كرده و مردم نيز او را اجابت نموده اند. و امامى است كه مردم را به ضلالت دعوت كرده و او را اجابت نموده اند. آنان در بهشت و اينان در دوزخند. و اين است قول خداوند عزوجل فريق فى الجنة و فريق فى السعير).
209 : آيه (( انذار )) چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
خداوند متعال خطاب به پيامبرش كرده مى فرمايد: اءنما اءنت منذر و لكل قوم هاد (619) ؛ (( همانا تو بيم دهنده اى و براى هر قومى هدايت گرى است . ))
از آيه فوق به طور وضوح استفاده مى شود كه براى هر قومى در هر عصر و زمان هدايت كننده اى است به حق و حقيقت ، و اين مقتضاى ربوبيت خداوند است . و نيز استفاده مى شود كه زمين هيچ گاه از هادى به حق خالى نمى گردد خواه نبى باشد يا غير نبى . زيرا اطلاق آيه حصر مصداق هادى در انبيا را نفى مى كند همان گونه كه زمخشرى در ذيل آيه شريفه فوق به آن اشاره كرده است ، در غير اين صورت لازم مى آيد در عصرهايى كه از نبى خالى است حجت و هادى بشر وجود نداشته باشد.
طبرى در تفسير خود در ذيل آيه فوق از ابن عباس به سند صحيح نقل كرده : لما نزلت (اءنما اءنت منذر و لكل قوم هاد) وضع صلى الله عليه و آله يده على صدره ، فقال : اءنا المنذر و لكل قوم هاد و اءوما بيده الى منكب على ، فقال انت الهادى يا على ، بك يهتدى المهتدون بعدى (620) ؛ (( هنگامى كه آيه انما انت منذر و لكل قوم هاد نازل شد پيامبر صلى الله عليه و آله دست خود را بر سينه گذاشت و فرمود: من منذرم و براى هر قومى هادى است . آن گاه اشاره به شانه على عليه السلام نمود و فرمود: تنها به واسطه تو است كه هدايت شوندگان بعد از من هدايت مى گردند. ))
حاكم نيشابورى به سند صحيح از امام على عليه السلام در ذيل آيه فوق نقل كرده كه فرمود: رسول الله المنذر و اءنا الهادى (621) ؛ (( رسول خدا منذر و من هادى ام . ))
كلينى به سند صحيح از امام باقر عليه السلام در تفسير آيه فوق نقل كرده كه فرمود: رسول الله صلى الله عليه و آله المنذر و لكل زمان هاد يهديهم الى ما جاء به نبى الله ... (622) ؛ (( رسول خدا صلى الله عليه و آله منذر و براى هر زمانى امام و هادى اى است كه مردم را به آنچه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آورده دعوت مى كند ... )) .
و نيز از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه در ذيل آيه فوق فرمود؛ رسول الله صلى الله عليه و آله المنذر و على الهادى ، اءما والله ما ذهبت منا و ما زالت فينا الى الساعة (623) ؛ (( رسول خدا صلى الله عليه و آله منذر و على هادى است . آگاه باش به خدا سوگند كه آيه از ما بيرون نخواهد رفت و دائما در بين ما است تا روز قيامت )) .
210 : آيات (( شهادت )) چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
در آيات بسيارى اشاره شده كه خداوند در ميان هر امتى كسى را به عنوان (( شاهد )) قرار داده تا در روز قيامت بر آنها احتجاج كند. اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
الف ) فكيف اءذا جئنا من كل امة بشهيد و جئنا بك على هولاء شهيدا (624) ؛ (( چگونه است حال (( در روز محشر )) آن گاه كه از هر طايفه اى گواهى آوريم و تو را (( اى پيامبر )) بر آنان گواه خواهيم . ))
ب ) و يوم نبعث من كل امة شهيدا ثم لا يوذن للذين كفروا و لا هم يستعتبون (625) ؛ (( و آن روز را كه ما از هر امتى شاهدى برانگيزيم آن گاه به كافران اجازه سخن داده نشود و توبه آنان نيز پذيرفته نگردد. ))
ج ) و يوم نبعث فى كل امة شهيدا عليهم من انفسهم و جئنا بك شهيدا على هولاء (626) ؛ (( روزى كه ما در هر امتى از ميان خودشان گواهى بر آنان برانگيزيم و تو را (( اى محمد )) بر اين امت گواه آوريم . ))
از اين آيات به خوبى استفاده مى شود كه در هر زمان و براى هر امتى خداوند افرادى معصوم از خطا و اشتباه قرار داده است تا در روز قيامت به اعمال آنان گواهى دهند. كسى كه قرار است شاهد بر اعمال امت باشد نبايد در شهادتش اشتباه كند و نيز بايد احاطه علمى بر همه اعمال امت داشته باشد. اينان كسانى اند كه در امر هدايت بشر حجت خدا در روى زمينند.
فخر رازى در ذيل آيه و نزعنا من كل امة شهيدا (627) ؛ (( و [در آن روز] از هر امتى گواهى برمى گزينيم . )) مى گويد: (( آنان شاهدانى هستند كه در هر زمان بر مردم شهادت مى دهند كه از جمله آنها انبيا هستند )) . (628)
و نيز در ذيل آيه يوم نبعث فى كل امة شهيدا (629) ؛ (( روزى را كه از هر امتى گواهى بر آنان بر مى انگيزيم . )) مى گويد: هر جمعى كه در دنيا به وجود مى آيد لازم است كه كسى به عنوان شاهد در ميان آنها وجود داشته باشد )) . شاهد در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله خود حضرت بود به دليل آيه : و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا (630) ؛ و نيز لازم است كه در هر زمان بعد از رسول ، شاهدى در ميان امت باشد.
از اينجا به خوبى روشن مى شود كه هر عصرى خالى از شاهد بر امت نيست و آن شهيد بايد از خطا مصون باشد وگرنه احتياج به شاهد ديگرى است و در نتيجه به بى نهايت منتهى خواهد شد كه اين باطل است .
211 : شاهد بر خلق در هر زمان داراى چه صفاتى بايد باشد؟
از آيات قرآن استفاده مى شود كه شاهد بر امت (( حجت معصوم )) بايد داراى صفاتى چند باشد:
1- از جنس بشر باشد: شهيدا من انفسهم .
2- در هر زمان يكى باشد زيرا از صيغه مفرد استفاده شده است : شهيدا.
3- داراى احاطه علمى باشد.
4- داراى علم به كتاب باشد: خداوند متعال مى فرمايد: و يقول الذين كفروا لست مرسلا قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب (631) ؛ (( و كافران بر تو اعتراض كنند كه تو رسول خدا نيستى بگو تنها گواه بين من و شما خدا و كسانى كه نزدشان علم كتاب است خواهد بود. ))
ابو سعيد خدرى مى گويد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره اين آيه سؤ ال كردم كه مقصود به آن كيست ؟ فرمود: آن برادرم على بن ابى طالب است . (632)
212 : آيه (( نذير )) چگونه دلالت بر وجود امام زمان عليه السلام دارد؟
خداوند متعال مى فرمايد: و اءن من امة الا خلا فيها نذير (633) ؛ (( و هر امتى در گذشته انذاركننده اى داشته است . ))
از آيه فوق به خوبى استفاده مى شود كه در هر زمانى بايد در ميان مردم حجت خدا و هادى على الاطلاق موجود باشد.
امام باقر عليه السلام فرمود: (( اى گروه شيعه خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: و ان من امة الا خلا فيها نذير. عرض شد: اى ابا جعفر مگر نذير بر اين امت محمد نيست ؟ حضرت فرمود: ... صدقت فهل كان نذير و هو حى من البعثة فى اقطار الارض ... (634) ؛ (( ... آرى راست مى گويى آيا محمد در زمان حياتش انذاركننده از زمان بعثت براى همه مناطق نبود؟ ... )) .
در تفسير على بن ابراهيم در ذيل آيه فوق مى خوانيم : ... لكل زمان امام ... (635) ؛ (( ... و براى هر زمانى امامى است ... )) .
213 : آيه (( هدايت )) چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
خداوند متعال مى فرمايد و ممن خلقنا امة يهدون بالحق و به يعدلون (636) ؛ (( و از جمله كسانى كه آفريديم فرقه اى به حق هدايت مى يابند و به حق بر مى گردند. ))
فخر رازى در ذيل آيه فوق در تفسيرش از جبائى نقل كرده كه : (( اين آيه دلالت دارد بر اينكه هيچ زمانى خالى از كسى كه قيام و عمل به حق كرده و مردم را به آن هدايت كند نيست . )) (637)
ميرزا محمد مشهدى در تفسير (( كنزالدقائق )) مى گويد: (( آيه دلالت دارد بر اينكه در هر قرنى يك نفر معصوم وجود دارد زيرا مفاد آن اين است كه هادين و عادلين بعضى از خلقند نه تمام آنها و هر كسى كه معصوم نيست هادى و عادل كلى نيست . )) (638)
عبدالله بن سنان مى گويد از امام صادق عليه السلام درباره آيه : و ممن خلقنا امة ... ؛ سؤ ال كردم ؟ حضرت فرمود: (( هم الائمة )) (639) ؛ (( مقصود از آيه ائمه است . ))
214 : آيه (( صادقين )) چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
خداوند متعال مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين (640) ؛ (( اى مومنين تقوا پيشه كرده و همراه با صادقين باشيد. ))
مقصود از صادقين در آيه برخى از مومنين است نه جميع آنان حال اين بعض چه خصوصياتى بايد داشته باشد؟
از خود آيه استفاده مى شود كه مقصود به صادقين كسانى هستند كه صادق على الاطلاق هستند و لذا على الاطلاق امر به اطاعت آنها شده است تا افراد مطيع با اقتدا و هدايت از آنها به حق و حقيقت و سعادت نايل آيند. نتيجه اينكه : (( صادقين )) در آيه همان حاملان وحى و خلفاى رسول و امينان شرع و حاميان دين و ائمه هدايت و چراغ هاى هدايتند ، كسانى كه خداوند رجس و پليدى را از آنان دور كرده و از هر عيب و نقصى پاكشان كرده است . و اينان كسانى غير از اهل بيت عصمت و طهارت پيامبر صلى الله عليه و آله نيستند كه اول آنها امير المومنين على بن ابى طالب عليه السلام و آخر آنها مهدى عليه السلام است .
فخر رازى از آيه فوق استفاده عصمت كرده و مى گويد: (( از اين آيه استفاده مى شود كه در هر زمان بايد صادقين معصوم موجود باشند ... )) . (641)
كلينى به سند خود از بريد بن معاويه عجلى نقل كرده كه از امام باقر عليه السلام درباره آيه ؛ اتقوا الله و كونوا مع الصادقين سؤال كردم ؟ حضرت فرمود: ايانا عنى (642) ؛ (( ما را قصد كرده است . ))
و نيز به سند خود از امام رضا عليه السلام در ذيل آيه فوق نقل كرده كه فرمود: الصادقون هم الائمة (643) ؛ (( صادقين همان ائمه اند ... )) .
حاكم حسكانى حنفى به سند خود از عبدالله بن عمر در تفسير آيه فوق نقل كرده كه مقصود از آن محمد و اهل بيت اوست . (644)
سبط بن جوزى از قول علما در تفسير آيه فوق نقل كرده كه مقصود از آيه اين است كه با على و اهل بيتش ‍ باشيد. (645)
215 : آيه (( اولى الامر )) چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
خداوند متعال مى فرمايد: اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم (646) ؛ (( خدا و رسول و صاحبان امرى را كه از ميان خود شماست اطاعت كنيد. ))
از آيه فوق به خوبى استفاده مى شود كه در هر عصر و زمانى بايد امام معصومى در قيد حيات باشد ، او را اطاعت نمايم ، اطاعتى كه همانند اطاعت خداوند است .
مقصود از (( اولى الامر )) در آيه فوق همان صاحبان شاءن و امر و نهى است كسانى كه امور مردم در اختيار آنان است و آنان غير از معصومين كسانى ديگر نيستند زيرا آيه دلالت بر وجوب اطاعت به طور مطلق و بدون هيچ قيد و شرطى دارد و اين مستلزم عصمت آنان است و گرنه منجر به تناقض مى شود ، به جهت آنكه اطاعت خدا و رسول بدون هيچ قيد و شرطى واجب است ، حال اگر اولى الامر معصوم نباشند و در برخى از موارد اشتباه يا سهو و نسيان داشته باشند و در عين حال اطاعت آنها به طور مطلق واجب باشد مستلزم تناقض در وجوب اطاعت است . نتيجه اينكه مقصود از (( اولى الامر )) در آيه ، معصومين است كه در هر زمان بايد فردى از آنها باشد تا اطاعت گردد ، و در اين زمان كسى جز امام زمان عليه السلام نيست .
از جمله روايات متواترى كه انطباق آيه فوق را بر اهل بيت عليهم السلام تاءييد مى كند حديث معروف (( ثقلين )) است ؛ زير پيامبر صلى الله عليه و آله در آن حديث امر به اطاعت از كتاب و عترت و اهل بيت معصوم خود كرده كه همان (( اولواالامر )) در آيه فوق هستند و در آن نيز امر به اطاعت مطلق كرده است .
و نيز آيه شريفه انما انت منذر و لكل قوم هاد (647) ؛ و احاديث (( دوازده خليفه )) نيز بر اين برداشت از آيه فوق دلالت دارد. به همين جهت است كه برخى از علماى اهل سنت نيز قائل به نزول آيه فوق در شان اهل بيت عليهم السلام شده اند از قبيل :
1- ابن حيان اندلسى . (648)
2- نيشابورى . (649)
3- محمد صالح كشفى ترمذى . (650)
4- قندوزى حنفى . (651)
5- حموينى شافعى . (652)
6- حاكم حسكانى . (653)
حاكم حسكانى به سندش از مجاهد در تفسير آيه فوق نقل كرده كه اين آيه در شان امير المومنين عليه السلام نازل شد هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را جانشين خود در مدينه قرار داد.
وجود امام مهدى عليه السلام در روايات شيعه
216 : وجود امام مهدى عليه السلام را از روايات شيعه چگونه مى توان به اثبات رسانيد؟
وجود حضرت مهدى عليه السلام همانند ولادت آن حضرت را زا راه هاى مختلف مى توان به اثبات سانيد كه يكى از آنها ، راه تواتر است . اين راه را با ذكر مقدماتى به اثبات مى رسانيم :
مقدمه اول : در منطق ارسطويى خبر متواتر به خبر جماعت كثير با كيفيتى تفسير شده كه محال است بر كذب و دروغ توافق كرده باشند. از اين تعريف استفاده مى شود كه خبر متواتر دو ركن دارد:
1- اخبار جماعت بسيار.
2- جماعت به حدى باشد كه اجتماعشان بر كذب محال باشد.
در مورد احاديثى كه دلالت بر وجود امام مهدى عليه السلام دارد ركن اول به حس و وجدان ثابت است زيرا به گوش خود شنيده و به چشم خود اخبار بسيارى كه دلالت بر وجود حضرت مهدى عليه السلام دارد ديده ايم .
در مورد ركن دوم نيز ادعاى بداهت بر آن شده است و لذا در منطق ارسطويى خبر متواتر ، يكى از قضاياى شش گانه بديهى شمرده شده است .
مرحوم شهيد صدر رحمة الله عليه معتقد است كه سبب پديد آمدن يقين در قضيه متواتر و تجربى حساب احتمالات است ، نه آنچه منطق ارسطويى مى گويد كه قضيه متواتر از بديهيات اوليه همانند (( كل اعظم از جزء )) است . در مورد يك خبر اولين شخصى كه شناخته شده نيست از آن خبر ميدهد درصدى از احتمال مطابقت با واقع در آن است و همينطور نفر دوم و سوم و ... تا به حدى خبرها مى رسد كه احتمال مطابقت با واقع به حدى قوى مى شود كه احتمال مخالفت با واقع ضعيف يا معدوم مى گردد و لذا انسان در مفاد آن خبر به يقين مى رسد.
مقدمه دوم : در مورد خبر متواتر لازم نيست كه هر يك از خبردهندگان ثقه و عادل باشند بلكه همين كه كذب و تعمد آنها بر دروغ ثابت نشود كافى است در حصول علم و يقين به خبر از راه تواتر.
مقدمه سوم :
تواتر بر سه قسم است :
1- تواتر لفظى : كه محور مشترك در تمام خبرها لفظ خاصى است همانند حديث : من فسر القرآن براءيه فليتبوء مقعده من النار.
2- تواتر معنوى : كه محور مشترك تمام خبرها قضيه اى معنوى و محدود است همانند حديث كساء.
3- تواتر اجمالى : كه محور مشترك در تمام خبرها و لازمه التزامى قضيه است همانند خبر از شجاعت امير المومنين عليه السلام كه گر چه قضايا مختلف است ولى همگى در يك لازمه مشترك هستند و آن شجاعت امام امير المومنين عليه السلام است . در مورد موضوع وجود و ولادت امام مهدى عليه السلام نيز مى توانيم از اين طريق به يقين برسيم . و لذا جاى اين نيست كه روايات اين موضوع مورد بررسى سندى قرار گيرد زيرا با مراجعه به ابواب مختلف مناسب با موضوع مى توان يقين به ولادت و وجود امام مهدى عليه السلام از راه حساب تراكم احتمالات پيدا كرد به جهت اينكه همگى در يك خبر اشتراك نظر دارند كه همان ولادت و وجود امام مهدى عليه السلام است .
217 : ابواب حديثى كه دلالت بر وجود امام مهدى عليه السلام دارد كدام است ؟
در مصادر حديثى شيعه ابوابى به چشم مى خورد با روايات فراوان كه هر كدام دلالت صريح يا ضمنى يا التزامى بر ولادت و وجود امام مهدى عليه السلام دارد و تعداد زيادى از آنها صحيح السند است . اينك تنها به اين ابواب به صورت فهرست وار اشاره مى كنيم :
1- حجت بر خلق تنها توسط امام قائم است . در ذيل اين باب ده ها روايات وجود دارد كه برخى از سندها صحيح است . (654)
2- ائمه اركان زمين هستند. (655)
3- براى هر زمانى هدايت گرى است . (656)
4- ائمه واليان امر خدايند. (657)
5- امام مايه حيات مردم است . (658)
6- احاديث غيبت : ده ها روايت در مصادر حديثى وجود دارد كه دلالت بر اصل غيبت دارد و تعداد بسيارى از آنها صحيح السند است . رواياتى كه كلينى و ديگران در كتاب هاى حديثى خود نقل كرده اند. (659)
ابن فارس مى گويد: (( ماده (غيب ) اصل صحيحى است كه دلالت بر مستور بودن شى ء از چشم ها دارد )) . (660)
فيومى مى گويد: (( ماده غيبت به معناى دور شدن شى ء است ... )) . (661)
7- احاديثى كه دلالت بر وجود دو غيبت براى حضرت مهدى عليه السلام دارد (ده حديث ).
8- احاديثى كه دلالت دارد بر اينكه غيبت او طولانى است (نود و يك حديث ).
9- رواياتى كه دلالت بر علت غيبت دارد (هفت حديث ).
10- روايتى كه دلالت بر فوايد وجود او انتفاع مردم در عصر غيبت از حضرت دارد (هفت حديث ).
11- رواياتى كه دلالت بر طول عمر او دارد (سيصد و هيجده حديث ).
12- رواياتى كه دلالت دارد بر اينكه او دائما در سن جوانى است (هشت حديث ).
13- رواياتى كه بر فضيلت ايمان به آن حضرت در عصر غيبت دلالت دارد. (بيست و سه حديث ).
وجود امام مهدى عليه السلام در روايات فريقين
218 : حديث (( ثقلين )) چگونه دلالت بر وجود امام زمان عليه السلام دارد؟
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حديثى فرمود: ان تارك فيكم خليفتين كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء و الارض او ما بين السماء الى الارض ، و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض (662) ؛ (( همانا من دو جانشين را در ميان شما مى گذارم كتاب خدا ريسمان كشيده شد مابين آسمان و زمين يا مابين آسمان تا زمين ، و عترتم اهل بيتم ، و همانا اين دو از يكديگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. ))
در اين حديث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (( كتاب و عترت تا قيامت از يكديگر جدا نمى شوند )) ، مطابق اين گفتار اگر زمانى عدل كتاب كه همان عترت است در روى زمين نباشد لازم مى آيد كه اين دو از يكديگر جدا شده باشند و اين با ظاهر حديث مخالف است .
ابن حجر مكى مى گويد: (( در احاديثى كه سفارش به اهل بيت شده به اين نكته اشاره دارد كه تا روز قيامت زمين خالى از اهل بيتى كه اهليت هدايت دارند نخواهد بود ، همان گونه كه كتاب عزيز چنين است و لذا اهل بيت امان براى اهل زمين معرفى شده اند و نيز در روايات آمده است : (( در هر قوم و دسته اى عدولى از اهل بيت من است )) . (663)
حافظ سمهودى مى گويد: از اين حديث (( ثقلين )) استفاده مى شود كه هر زمان بايد فردى از اهل بيت كه سزاوار تمسك به اوست تا روز قيامت موجود باشد تا امر به تمسكى كه در روايت به آنها شده معنا پيدا كند همان گونه كه كتاب عزيز چنين است . و لذا اهل بيت امان اهل زمين معرفى شده اند كه هر گاه از روى زمين بروند زمين نيز نابود خواهد شد )) . (664)
همين معنا از علامه مناوى در شرح جامع الصغير سيوطى رسيده است . (665) نتيجه اينكه از حديث ثقلين كه مورد اتفاق بين شيعه و سنى بوده و از احاديث متواتر است به خوبى استفاده مى شود كه در هر زمان امام معصومى از عترت پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت معصوم او بايد موجود باشد ، امامى كه اهليت براى اقتدا و تمسك را داشته باشد كسى كه خود به هدايت مطلق رسيده و از ضلالت به دور است و لذا مى تواند ديگران را نيز به هدايت مطلق رسانده و از مطلق ضلالت گمراهى دور كند. چنين شخصى در اين زمان غير از حضرت مهدى عليه السلام نيست .
219 : چگونه احاديث وجوب معرفت امام بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
مطابق روايات شيعه و سنى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية (666) ؛ (( هر كس بميرد در حالى كه امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است . ))
با كمترين تاءمل در اين روايت و نظاير آن به مصداق واقعى امام در روايت پى خواهيم برد. اين كدامين امام است كه اگر به او معرفت پيدا نكنى به مرگ جاهليت از دنيا رفته اى ؟ مگر نه اين است كه بايد بين حكم و موضوع تناسب باشد؟ چه تناسبى بين عدم معرفت امام و مرگ جاهليت است ؟ آيا اگر من طاغوت فاسق و فاجر زمان خود را نشناسم به مرگ جاهليت از دنيا رفته ام ؟ قطعا چنين نيست بلكه مراد همان امام معصوم در هر زمان است كه از آن در روايت به امام تعبير شده است كه اگر او را نشناسم و اطاعت او را ننمايم به مرگ جاهليت از دنيا رفته ام .
220 : حديث (( امان )) چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
مطابق روايات فريقين اهل بيت پيامبر عليهم السلام به عنوان امان اهل زمين معرفى شده اند. ابن حجر از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: (( اهل بيت من امان براى اهل زمين هستند پس هر گاه اهل بيتم هلاك شوند اهل زمين را آن چه خداوند وعده داده خواهد رسيد )) . (667)
سمهودى بعد از نقل اين حديث مى گويد: (( محتمل است كه مراد از اهل بيتى كه امان امت هستند همان علماى از آنها باشند كه مردم را هدايت مى نمايند ، آن گونه كه مردم به ستارگان هدايت مى يابند )) . (668)
اين حديث به خوبى دلالت بر اين نكته دارد كه بايد در هر زمانى فردى از اهل بيت عصمت و طهارت كه اهليت براى تمسك دارد موجود باشد و او غير از معصوم نيست . و در اين زمان غير از مهدى موعود كسى ديگر نيست ، پس بايد موجود باشد و گرنه زمين و آنچه در آن است نابود خواهد شود.
221 : حديث (( سفينه )) چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
مطابق روايات فريقين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از اهل بيت خود به كشتى نوح تعبير كرده است .
ابن حجر مكى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: مثل اهل بيتى كسفينة نوح من ركبها نجى (669) ؛ (( همانا مثل اهل بيتم همانند كشتى نوح است هر كس سوار بر آن شود نجات يافته است . ))
اين حديث به طرق مختلف و تعبيرات گوناگون از رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيده است . با تاءمل در معناى آن به خوبى استفاده مى شود كه لازم است در هر زمانى تا روز قيامت امام معصومى از اهل بيت عصمت و طهارت وجود داشته باشد تا براى امت اسلامى امكان داشته باشد كه با سوار شدن بر كشتى نجات او از غرق شدن در منجلاب فساد و تباهى نجات يافته و به ساحل نجات و بهشت رضوان رهنمون شوند.
222 : حديث (عدم خلو زمان از امام قرشى ) چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
بخارى و مسلم و ديگران به سندهاى خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه فرمود: لا يزال هذا الامر فى قريش ما بقى من الناس اثنان (670) ؛ (( اين امر خلافت در قريش ثابت است مادامى كه دو نفر از مردم باقى باشد. ))
در اين حديث خبر از واقعيتى خارجى مى دهد كه واجب است تحقق يابد و وظيفه مسلمين است كه خلافت رسول خدا صلى الله عليه و آله را در هر زمان به دست يك نفر شايسته از قريش قرار دهند. مقصود از (( هذا الامر )) چيست ؟ همان امرى است كه در آيه (( اولى الامر )) به آن اشاره شده است : اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم (671) . مطابق بيان فخر رازى و ديگران مقصود از (( اولى الامر )) در اين آيه معصومين هستند. (672)
پس بايد در هر زمانى امام معصومى از قريش باشد مادامى كه عمر دنيا به سر نيامده و از مردم روى زمين دو نفر باقى مانده است و او در اين زمان غير از حضرت مهدى عليه السلام نيست .
به بيان ديگر: مقصود از (( الامر )) در روايت و آيه ، امر زعامت و ولايت و رهبرى ظاهرى و باطنى و هدايت مطلق مردم به حق و حقيقت است ، شخصى كه به تمام معنا دارى صفات و خصوصيات پيامبر است تا بتواند امر خلافت و جانشينى او را در تمام شوؤنات به جز وحى ادامه دهد ، چنين شخصى در هر زمان بايد موجود باشد و در اين زمان كسى جز حضرت مهدى عليه السلام نيست .
ابن حجر عسقلانى مى گويد: (( نماز خواندن عيسى عليه السلام پشت سر مردى از اين امت در آخر الزمان و نزديك به برپايى قيامت دلالت صحيح بر اين قول دارد كه : زمين هيچ گاه از حجتى كه قائم بالله است خالى نخواهد بود )) . (673)
وجود امام مهدى عليه السلام در احاديث (( دوازه خليفه ))
223 : احاديث دوازده خليفه چيست ؟
از جمله احاديث متواتر و صحيح نزد شيعه و اهل سنت احاديث دوازده خليفه است . رواياتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله امامان و جانشينان بعد از خود را دوازده نفر تعيين كرده است .
جابر بن سمره از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: لا يزال الاسلام عزيزا الى اثنى عشر خليفة ثم قال كلمة لم افهمها. فقلت لابى ما قال ؟ فقال : كلهم من قريش (674) ؛ (( دائما اسلام عزيز است تا اينكه دوازده خليفه بر آنها حاكم گردد آن گاه كلمه اى گفت كه من آن را نفهميدم . به پدرم گفتم پيامبر صلى الله عليه و آله چه فرمود: گفت : همه آنها از قريشند. ))
اين حديث را با مضامين مختلف 36 نفر از صحابه نقل كرده اند ولى عمده روايات از جابر بن سمره سوائى نقل شده است و نيز تعداد بسيارى از علماى اهل سنت آنها را در كتب خود آورده اند.
224 : مقصود از دوازده خليفه چه كسانى اند؟
اين احاديث در حجة الوداع از جانب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ايراد شده است . همان حجى كه در آن حديث ثقلين و حديث غدير از ناحيه پيامبر ذكر شده است .
روايات نيز همانند آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند ، لذا با جمع بين اين سه دسته روايات پى مى بريم كه دوازده امام از عترت و اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله بوده و اول آنها على بن ابى طالب است . زيرا پيامبر مطابق حديث ثقلين فرمود: (( من دو شى ء گرانبها در ميان شما مى گذارم كه با تمسك به آن دو هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم )) . و در روز غدير خم نيز على بن ابى طالب را به مقام خلافت و امامت بعد از خود مبعوث كرد.
و نيز در روايات دوازده خليفه تعبيرات و صفاتى درباره آنها به كار رفته كه بر غير امامان معصوم منطبق نخواهد بود ، از قبيل اينكه :
1- اسلام به وجود آنها عزيز است .
2- دين به جود آنها قائم است .
3- كسانى كه در صدد خوار كردن آنها برآيند هيچ گونه ضررى به آنها وارد نخواهند كرد.
و نيز مطابق برخى از روايات كه حموينى و قندوزى حنفى نقل كرده اند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اسامى هر يك از دوازده امام از ذريه خود را ذكر كرده است .
225 : آيا احاديث دوازده خليفه دلالت بر حكومت ظاهرى امامان معصوم دارد ، در صورتى كه در واقع چنين نبوده است ؟
برخى مى گويند: احاديث دوازده خليفه دلالت بر خلافت و حكومت ظاهرى دوازده خليفه بعد از پيامبر دارد در حالى كه امامان شيعه به جز امام على و امام حسن عليه السلام حكومت ظاهرى نداشته اند.
پاسخ : اين احاديث در حقيقت دلالت بر انشا و امر و نصب الهى دارد نه اخبار و اعلام ، يعنى اين دوازده نفر از آنجا كه از شاخص هاى معنوى والايى برخوردارند لذا از جانب خداوند به ولايت و خلافت منصوبند و مردم وظيفه دارند تا با آنها بيعت نمايند.
سيد محمد تقى حكيم مى گويد: (( مقصود به بقاى امر در بين آنها بقاى امامت و خلافت و به استحقاق است . يعنى آنها مستحق امامت و خلافت هستند نه اينكه هر كدام به سلطنت ظاهرى خواهند رسيد ، زيرا خليفه شرعى ، مشروعيت سلطنت خود را از خداوند مى گيرد و اين سلطنت در حدود سلطنت تشريعى است نه تكوينى ، زيرا اين نوع از سلطنت كه مقتضاى وظيفه امام به عنوان مشرع است ، و اين معنا با غصب سلطنت ظاهرى از آنها و تسلط ديگران منافاتى ندارد ... )) . (675)
226 : احاديث دوازده خليفه در چه مكانى ايراد شده است ؟
در رابطه با مكان ايراد اين احاديث ، روايات اختلاف دارند: برخى نقل آن را در حجة الوداع روز عرفه در عرفات مى دانند. (676) و برخى ديگر ايراد آن را در سرزمين منى معرفى كرده اند. (677) در برخى روايات نيز اشاره شده كه در مسجد بوده است . و تعدادى از روايات نيز از ذكر مكان آن ساكتند. آيا پيامبر صلى الله عليه و آله در يك مكان اين حديث را بيان كرده است و يا در چند مكان ؟
احتمال قوى آن است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در مكان هاى مختلف به اين حديث اشاره كرده است . ولى آنچه مسلم است اينكه اين احاديث در حجة الوادع يا بعد از پايان گرفتن آن ايراد شده است . حجة الوداعى كه در آن پيامبر خبر از نزديك شدن وفات خود داده است . نتيجه اينكه پيامبر وصيت به اوصياى معصوم بعد از خود نموده است .
227 : چرا در احاديث دوازده خليفه از اسامى آنها سؤال نشده است ؟
رسم مسلمانان اين بود كه از همه نوع مسائل حتى در اثناى سخنرانى حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله سؤ ال مى كردند. اين روايت خبر از امر مهمى كه همان خلفاى بعد از پيامبر است مى دهد خلافتى كه از مسائل بسيار مهم در جامعه اسلامى است . حال سؤال اين است كه چرا كسى از اسامى اين دوازده خليفه سوالى نكرده است . آيا معقول است كه هيچ يك از مسلمانان در حجة الوداع يا بازگشت از حج به مدينه از اسامى آنها سؤ ال نكرده باشد؟ هرگز! زيرا داءب صحابه اين بود كه از جزئيات مسائل سؤ ال مى كردند اما چرا و چگونه در اين روايات اسامى آنها ذكر نشده است ؟
احتمالى كه داده مى شود اين است كه دست مخالفين اهل بيت بر اين احاديث دراز شده و نگذاشته است كه اسامى آنها به طور صريح به گوش مردم برسد گر چه مطابق آنچه قبلا بيان شد با جمع بين اين احاديث و احاديث غدير و ثقلين مى توان پى برد كه اين دوازده خليفه از عترت و اهل بيت پيامبرند و نيز اول آنها على بن ابى طالب عليه السلام است . با اين حال مطابق برخى روايات كه حموينى در (( فرائد السمطين )) و قندوزى در (( ينابيع المودة )) آورده اسامى آنها نيز از ناحيه پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر شده است .
228 : در برخى روايات اهل سنت ، ابوبكر و عمر هم جزء دوازده خليفه معرفى شده اند آن را چگونه توجيه مى كنيد؟
طبرانى به سند خود از عبدالله بن عمرو نقل مى كند: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: (( بعد از من دوازده خليفه خواهد آمد ابوبكر صديق ، او بعد از من بيش از مدتى كم درنگ نمى كند و صاحب آسياب خانه اش ... عمر بن خطاب ... )) . (678)
پاسخ :
1- حديث از حيث سند اشكال دارد زيرا از جمله رجال آن (( عبدالله بن صالح )) است كه ذهبى احاديث او را منكر دانسته است . و نيز احمد بن حنبل مى گويد: او در آخر عمر فاسدالعقيده شد. و صالح بن محمد مى گويد: به نظر من او در نقل حديث دروغگوست . احمد بن صالح او را متهم دانسته و نسائى او را غير ثقه مى داند ... .
و نيز در سند آن ليث بن سعد است كه مورد اعتماد منصور عباسى بوده و سعى و كوشش فراوان در تضعيف ولاى اهل بيت در مصر داشته است .
2- در اين حديث هر يك از خلفاى سه گانه خصوصا عثمان با تعبيراتى ستوده شده اند كه با واقعيات خارجى سازگارى ندارد.
3- با مراجعه به روايات ديگر پى مى بريم كه مقصود از حديث ، دوازده نفر از ذريه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى باشند. (679)
229 : آيا احاديث دوازده خليفه نزد شيعه ضعيف السند و غير معتبر است ؟
احمد كاتب مى گويد: (( رواياتى كه اصحاب نظريه دوازده امامى نقل مى كنند همگى از اخبار آحاد است و هيچ حجت و دليلى آنها را تاءييد نمى كند و ادعاى علم به صحت آنها نيز ممكن نيست . و در عين حال راويان آنها نيز مورد طعن واقع شده اند )) . (680)
پاسخ :
1- رواياتى كه دلالت بر دوازده امام بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله دارد از حد تواتر فراتر رفته است . و مى دانيم كه حديث متواتر فى حد نفسه مفيد يقين است و احتياجى به بررسى سندى ندارد.
2- اصحاب و رجال شيعه همگى اين احاديث را مورد قبول قرار داده و بر عمل به آنها اتفاق كرده اند و اين خود دليل بر صحت اين روايات و اعتماد اصحاب بر صدور آنها از امام است .
شهيد صدر رحمة الله عليه مى فرمايد: (( اين روايات با كثرت احتياط از جانب امامان در نقل آنها به جهت حفظ امام ، به درجه بالايى از كثرت و انتشار رسيده است . و كثرت عددى در اين روايات تنها اساس براى قبول آنها نيست بلكه اضافه بر آن مزايا و قرائنى در اينها وجود دارد كه دليل بر صحت احاديث خواهد بود ... مشاهده مى كنيم بخارى كه معاصر امام جواد و هادى و عسكرى عليهم السلام است اين حديث را نقل كرده است ، و اين نكته مهمى است . اين خود دليل بر آن است كه اين حديث از پيامبر ثابت شده است قبل از آنكه مضمون آن تحقق يافته و فكر دوازده امام به كمال برسد )) . (681)
3- با ملاحظه مجموعه روايات ، به تعداد بى شمارى از احاديث صحيح السند بر مى خوريم كه اگر به حد تواتر نباشد لااقل در حد استفاضه است . (682) خصوصا آنكه كلينى در قبول روايات منهج روش ‍ خاصى را دنبال مى كرده است . او به رواياتى اخذ مى كرده كه قطع يا اطمينان به صدور آنها از معصومين داشت است . خبر صحيح نزد كلينى و ديگران از قدما خبرى بوده كه قرائن داخلى و خارجى آن را تاءييد مى كرده است و اعتماد آنها بر وثاقت اشخاص نبوده است ، بلكه وثاقت تنها راهى براى صحت صدور روايت نزد او بوده است . از جمله قرائن نزد او بر قبول خبر ، وجود حديث در بسيارى از اصول چهارصد گانه حديثى بوده كه در عصر امامان تاءليف شده است ، و يا آنكه حديث در كتاب معروفى بوده كه مورد تاءييد بزرگان از اصحاب قرار گرفته است .
و از جمله قرائن خارجى وجود حديث در كتاب هايى بوده كه بر امامان عرضه شده و آن حضرات مولفين آنها را تمجيد نموده اند ، همانند كتاب سليم كه مورد تمجيد امام صادق عليه السلام قرار گرفته است .
ونيز از جمله قرائن آن است كه حديث از كتاب هايى اخذ شده كه نزد متقدمين مورد وثوق و اعتماد بوده است ، شيخ كلينى اين گونه روايات را هم مورد توجه قرار داده و قبول كرده است ، و تنها به رواياتى كه راويانش ثقه اند توجه نداشته است بلكه اين قسم از روايات بخشى از احاديث او را تشكيل داده است .
4- كاتب در تضعيف برخى روايات به تضعيفات ابن الغضائرى استناد كرده با آنكه اصل كتابش به اثبات نرسيده و نيز تضعيفاتش مورد قبول علما قرار نگرفته است . و نيز برخى را همچون على بن ابراهيم و سهل بن زياد تضعيف كرده كه در جاى خود توثيق شده اند.
230 : احاديث دوازده خليفه ، چگونه بر وجود امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
مى توان با اين احاديث بر اثبات وجود امام زمان عليه السلام استدلال نمود؛ زيرا:
اولا: در بسيارى از روايات كلمه بعدى بكار رفته است كه ظهور در اتصال و پياپى آمدن دوازده امام بلافاصله عد از رسول خدا صلى الله عليه و آله دارد.
ثانيا : مطابق حديث صحيح مسلم و ديگران ، اين دوازده نفر كسانى هستند كه قيام و قوام دين به آنها بستگى دارد. و نيز اسلام به وجود آنها عزيز است . حال اگر دين پا برجاست و عزيز است به جود اين دوازده امام است كه يكى از آنها باقى مانده و حافظ دين و شريعت است .