موافقان ومخالفان مهدى عليه السلام

سيد عباس

- ۲ -


عبادت وبندگى

ياران مهدى، مردان عبادتند ونيايش، شيران روز ونيايش گران شب.

آن هم نه عبادتى عادت گونه ويا چون پرستش مزدوران وتاجران، بلکه نيايشى عارفانه وپاکبازانه، پيوند روح با ابديت، عالى ترين عکس العمل سپاسگزارانه انسان در برابر خدا. عبادت آزادگان. نيايش پرجوش وخروش وسير وسلوک. روح بندگى وراز ونياز با جانشان در هم آميخته، همواره خود را در محضر خدا مى بيند واز ياد او لحظه اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نيمه شب، چونان مادران فرزند مرده مى گريند. شب زنده داران وروزه داران.(1)

به گفته فضيل بن يسار:

(رجال لا ينامون الليل لهم دوى فى صلاتهم کدوى النحل يبيتون قياما على اطرافهم رهبان باليل اسد بالنهار).(2)

مردانى که سبک خوابند ودر نماز، بسان زنبور عسل، زمزمه کنان.

امام، در سفر وحضر، جنگ وصلح ياران را به تعبد وتضرع سفارش ‍ مى کند، تا مقصد فراموش نگردد وپيروزيهاى پياپى، آنان را به غفلت وغرور دچار نسازد. همواره پيروزى را از جانب خدا ببينند ومناجات ونماز را کليد نصرت او.

امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

(حتى اذا صعد النجف قال لاصحابه؛ تعبدوا ليلتکم فيبيتون بين راکع وساجد يتضرعون الى الله).(3)

چون بر فراز نجف برآيد، به ياران خطاب کند. امشب را به عبادت به روز آوريد آنان برخى در رکوع وبرخى در سجده شب را به سحر مى رسانند وبه درگاه خدا تضرع مى کنند.

يا مى فرمايد:

(گويا، قائم ويارانش را در نجف اشرف مى نگرم، توشه هايشان به پايان رسيده ولباسهايشان مندرس گشته است. جاى سجده بر پيشانيشان نمايان است. شيران روزند وراهبان شب).(4)

حافظان حدود خدا

اسلام، دين مرزهاست وهمه چيز در آن، قانون دارد. واجبات ومحرمات مرزهاى دين خدايند حرکت در مرز، حرکت در راه است وتجاوز از آن، بيراهه وگمراهى. ياران مهدى، مرزبان دين خدايند وحافظان حدود او. در اجراى فرمانهاى حق، سخت وپى گير واستوارند ودر انجام دستورها ووظيفه ها، دستخوش احساسات ودوستيهاى بى مورد واقع نمى شوند. قدرت وحشمت آنان را مغرور نمى کند وسنگدلى دشمنان، ايشان را به افراط نمى کشاند. جنگهاى مهيب ودشواريهايى نبرد، آنان را در عبادت سهل انگار نمى کند وتهى دستى ايشان را به مال اندوزى وتجاوز وا نمى دارد. نخستين شرط بيعت امام با ياران، حافظت حدود خدا است.

على عليه السلام مى فرمايد:

(ياران با اين شرائط با امامشان بيعت مى کنند که دست پاک باشند وپاکدامن زبان به دشنام نگشايند وخون کس، به ناحق نريزند. به سکونتگاه مردم هجوم نبرند وکس را به ناحق نيازارند. بر مرکبهاى ممتاز سوار نشوند ولباسهاى فاخر نپوشند. مسجدى را خراب نکنند وبر مردم راه نبندند. به يتيم ستم روا ندارند وراهى را ناامن نکنند. شاهد باز نبوده وشراب ننوشند.

در امانت، خيانت نکرده وپيمان شکن نباشند. احتکار نکنند وپناهنده را نکشند. فراريان را دنبال نکرده، مجروح را نکشند. ساده بزيند ودر راه خدا به شايستگى جهاد کنند.

امام نيز، متعهد مى شود، بسان همراهان زندگى کند، دربان وحاجت براى خود نگيرد. به اندک قانع باشد وبه يارى خدا در راه استقرار عدالت بکوشد وخدا را به شايستگى عبادت کند).(5)

امام، بر رفتار کراگزاران خود ومواظبت آنان بر اجراى وظايف خود نظارت دو چندان دارد.(6)

بايد چنين باشد، زيرا ايجاد حکومت اسلامى، در گرو حفظ حدد خداست وايجاد جامعه آرمانى، جز با تربيت استوانه هاى پولادين ممکن نمى گردد. اگر کارگزاران نظام توحيدى، با فضيلت باشند ووظيفه شناس، مردم نيز حرمت دين نگه دارند وپياپيش بر کاروان عدالت راه گشايند. پيروزى حق وشکست باطل در گرو تعهد وپاى مردى پرچمداران آن است.

شجاعت

ياران مهدى، دلير مردند وجنگاوران ميدانها نبرد. دلهايى چون پولاد دارند واز انبوه دشمن، هراسى به دل راه نمى دهند. ايمان به هدف، همه وجودشان راتسخير کرده وعشق به خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به بازوانشان قوت بخشيده است. اراده جنگيدن، سرشار از شجاعتى بى همانند، آنان را به رزمگاه مى کشاند. دل مردن دارند وعشق به شهادت. عزت نفس وبلندى همت، آنان را از کوه بلند پايه تر کرده وهيبتشان را در سينه ستمکاران دو چندان. غيور مردانند وترسويان وزبونان، در جمعشان راه ندارند.

مولايشان، اندامى پهلوانانه دارد، سينه اى ستبر وبازوان پولادين وورزيده.(7) يارانش قوت چهل مرد دارند. شيران ميدان رزمند وجانهايشان از خاراسنگ، محکم تر.(8)

شجاعت بى بدليشان، ترس را بر دلهاى مستکبران چيره ساخته وپيشاپيش راه گريز پيش مى گيرند.

امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد:

(کانى انظر اليهم مصعدين من نجف الکوفه ثلاث مائه وبضعه عشر رجلا کان قلوبهم زبرالحديد... يسير الرعب امامه شهرا وخلفه شهرا).(9)

گويا، آنان را مى نگرم، سيصد واندى مرد بر بلنداى نجف کوفه ايستاده اند.

دلهايى چون پولاد دارند. در هر سو، تا مسافت يک ماه راه، ترس بر دلهاى دشمنان سايه مى افکند).

در سوار کارى وتير اندازى بى نظيرند: (خير الفوارس). در رزمگاه نشان شجاعان بر تن دارند وچونان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در نبرد بدر، نشانه ويژه بر سر نهاده اند.(10)

دليرى، ويژه باران برگزيده نيست، همه خدا جويان ومستضعفان از پديدار شدن طلايه حق وعدالت قوى دل مى گردند وحياتى دوباره مى يابند.

ترس را کنار مى نهند وبه صف رزم آوران مى پيوندند.

فرمانبرى

ياران امام، عاشقان مولاى خودند وپاکبازان راه او. از وى چونان فرزندانى خلف، فرمان مى برند وبهتر از بنده اى گوش به فرمان، از حضرت، پيروى مى کنند. در انجام دستورهاى وى، بر يکديگر، پيشى مى گيرند.

به فرموده پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم):

(کدادون مجدون فى طاعته).(11)

تلاش گر وکوشا در پيروى از اويند.

پيروى از امام، نه برخاسته از زور، که ناخالصان را به زور در ضيافت اهل وفا در نياورند ودر خلوت جوانمردان، ناپاکان حضور نيابند. بلکه عشق وعلاقه قلبى به مهدى، آنان را به فرمانبرى وا مى دارد. بسان پروانه، به دور شمع وجودش، در گردشند. جاذبه سازنده وپر قدرتش، آنان را مجذوب کرده است. لبخند او را، جلوه رضاى خدا وعتابش را تازيانه خشم خدا مى شمرند. او، را بيش از هر کس، دوست مى دارند وپيروى از او را،بدون قيد وشرط، بر خود لازم مى شمارند. يادگار پيامبر را در ميان دارند واز هر چه پيرامون او وجود دارد، نشان يار جسته وبه آن تبرک مى جويند.

(کان على خيولهم العقبان، يتمسحون بسرج الامام يطلبون بذلک البرکه ويحفون به ويقونه بانفسهم فى الحروب ويکفونه ما يريد منهم.(12)

سوارانى با نشان وپرچم، براى تبرک دست بر زين مرکب امام مى سايند ودرگرد امام در چرخشند. با جان ودل، او را در جنگها يارى کرده وآنچه طلب مى کند. کفايت مى کنند.

دوستان خدايند وخدا دوست. به جاى ناشکيبايى بزدلان وراحت طلبان، ياريش مى کنند ودر برابر نافرمانى نمک ناشناسان، پاکبازان تسليم اويند.(13)

امام حسن عسکرى (عليه السلام) در سخنانى که در آخرين روزهاى عمر، به فرزند خود فرموده، از ياران مخلص مهدى ياد کرده وفرزند را با ياد آن مردان با وفا دلدارى داده است:

(...روزى را مى بينم که پرچمهاى زرد وسفيد در کنار کعبه، به اهتزاز در آمده، دستها براى بيعت تو، پى در پى صف کشيده اند. دوستان با صفا، کارها را چنان به نظم وترتيب در آورده اند که همچون دانه هاى در گرانبها که در رشته اى قرار گيرند، شمع وجودت را احاطه کرده اند ودستهايشان براى بيعت تو، در کنار حجر الاسود. به هم مى خورد. قومى به آستانه ات گرد آيند که خداوند آنان را از سرشتى پاک وريشه اى پاکيزه وگرانبها آفريده است. دلهايشان از آلودگى نفاق وپليدى شقاق پاکيزه است. به فرمانهاى دينى فروتند ودلهايشان از کينه ودشمنى پيراسته، رخسارشان براى پذيرش حق آماده است وسيمايشان با نور فضل وکمال آراسته. آيين حق را مى پرستند واز اهل حق پيروى مى کنند.(14)

ايثار ومواسات

از ويژگيهاى بارز همراهان مهدى، ايثار ومواسات است. وحدت مقصد واخلاص نيت، دلهايشان را با هم پيوند داده ويار وغمخوار يکديگرند. آنان براى يکديگر خود را به رنج افکنند ودر بهره گيرى از زيباييهاى زندگى، ديگران را بر خود پيش دارند وبايد چنين باشند آن کس که خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگى کند وآن که بر دوست خود، مهر نورزد، ديگران را شايسته ترحم نبيند. پيروزى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) در گرو ياران ايثارگر وفداکار بود وهمه قيامهاى اصلاحگرانه تاريخ اسلام از چشمه مواسات بهره گرفت.

از آن سو، از عوامل خانه نشين شدن امامان، اندک بودن ياران موافق وفداکار بوده است.(15)

بريد عجلى نقل مى کند:

(قيل لابى جعفر (عليه السلام) ان اصحابنا بالکوفه جماعه کثيره فلو امرتهم لاطاعوک واتبعوک؟ فقال: يجيئى احدهم الى کيس اخيه فياخذ منه حاجته؟ فقال لا. قال: فهم بدمائهم ابخل، ثم قال: ان الناس فى هدنه نناکحم ونوارثهم ونقيم عيلهم الحدود وتودى اماناتهم حتى اذا قام القائم جاءت المزامله ويأتى الرجل الى کيس اخيه فياخذ حاجته لايمنه).(16)

به امام باقر گفته شد: يارانمان در کوفه بسيارند. اگر فرمان دهى از تو اطاعت خواهند کرد. فرمود: چنان هستند که کس بدون اجازه برادر دينى، از مال او نيازمندى خود را بر طرف کند؟ گفت خير.

فرمود: پس آنان که از بذل مال دريغ کنند، در نثار جان بخيل ترند. سپس ‍ افزود: مردم در صلح اند با آنان ازدواج کرده واز ايشان ارث بريم وبرايشان اقامه حدود کرده وامانات آنان را اداء کنيم. زمان قيام قائم دوران رفاقت فرا رسد. مرد به سراغ مال برادر رفته حاجت خود برگيرد وکس او را منع نکند.

در روايات، از ياران مهدى علاوه بر تعبير (مزامله) به رفقا، نيز نام برده شده اند،(17) به معناى دوستان همدل وهمراز، با لطف وصفا، دوستان بزم ورزم، دوستيشان، چنان محکم است که گويا برادران تنى اند. وهمه شان از يک پدر ومادرند.

(کانما رباهم اب واحد وام واحده قلوبهم مجتمعه بالمحبه والنصيحه).(18)

گويا يک پدر ومادر آنان را پروريده اند. دلهاى آنان از محبت وخير خواهى به يکديگر آکنده است.

زهد وساده زيستى

زهد وساده زيستى، زينت کارگزاران مهدى است.

آرمانش رساندن جامعه به قله رفيع توحيد وعدالت است وخوشکامى ونيک بختى را در آرامش ديگران مى جويند. غذايشان ساده ولباسشان بى پرايه است. زندگيشان از معيشت درويشان فراتر نمى رود. با دردهاى جامعه آشنا ورنجهاى بشر در احساس لطيفشان، بازتاب دارد. نمى توانند تن به آسايش وشادکامى سپارند واز احوال مردمان غافل شوند ونام مصلح جهان بر خويش نهند؛ چرا که آن که با عشرت طلبان همسو شود ودل در گرو آز وطمع بندد، نمى تواند مروج دين باشد وکارگزارى شايسته براى حکومت عدل وداد.(19)

امام صادق (عليه السلام) به کسانى که براى رسيدن به نان ونام در آرزوى حکومت اهل بيت بودند، مى فرمود: (اينک، هنگام آرامش ماست. اگر به قدرت دست يابيم، همراهان ما زندگى دشوارترى از ديگران خواهند داشت. رسم کشور دارى ايجاب خواهد کرد که پشتوانه درويشان وبينوايان باشيم. تواضع وفروتنى را پيشه سازيم ودرناگواريهاى روزگار شريک آنان باشيم، تا مردم از ما الگو گيرند وتلخى زمانه در کامشان گران نيايد.(20)

امام صادق (عليه السلام) در برابر پافشارى دوستان براى قيام وشتاب در خروج قائم فرمود:

(ما تستعجلون به خروج القائم، فوالله ما لباسه الا الغيظ ولاطعامه الا الجشب وما هو الا السيف والموت تحت ظل السيف).(21)

چرا در خروج قائم شتاب مى ورزيد. به خدا سوگند، لباسش درشت وغذايش ناچيز است. زندگى در حکومت او، جنگيدن است ومرگ در سايه شمشير.

ستمديدگان جهان، آزادى خود را در دست آن پاکبازان ديده واز سراسر گيتى به ياريشان مى شتابند. درستى گفتار وشعارشان را در کردارشان مى جويند ودر پى ديدن نشانه هاى اخلاص وصداقت به درگاهش سر مى سپارند.

در حجاز، فرودستان وبينوايان در انتظار ظهور مهدى لحظه مى شمارند(22) ودر ساير سرزمينها نيز، غير مسلمانان براى رهايى از ستم بيدادگران، امام را مى جويند به دست مهر او به آستان اسلام، پيشانى مى سايند.(23)

نظم وانضباط

نظم در زندگى وکار، از ارزشهاى انسانى واز رموز کاميابى است. انسانهاى موفق. برنامه دارند وبر اساس اصول مشخص، حرکت مى کنند. انقلابهاى رهايى بخش وسازمان يافته، کمتر با شکست روبه رو مى شوند. پيامبر اسلام، سمبل نظم بود. در زندگى شخصى، اوقات خود را تقسيم مى کرد وعبادت واستراحت وروابط خانوادگى واجتماعى حضرت، بر اساس نظمى روشن شده بود.(24) على (عليه السلام) نيز، با نظم بود وبه هنگامى مرگ فرزندان وپيروان خود را به نظم در کارها سفارش فرمود.(25)

ياران امام زمان نيز، داراى نظم وتشکيلاتى مناسب با حکومت جهانى اند. با اين که روابط گرمى با مردم دارند، بسان پدر وفرزند، ولى کارها را بر اساس اصولى محکم وروشن پيش مى برند وتشکيلاتى بر اساس معيارهاى اسلامى در ميانشان برقرار است.

از ياران امام برخى سمت نقابت ونمايندگى دارند.(26)

ديگران، در اختيار اين گروهند.

سپاهيان امام، لباس يکسان استفاده مى کنند. نيروهاى متحد الشکل ومنظم مهدى، منظم ترين نيروهاى رزمى جهانند.

على (عليه السلام) آنان را اين گونه مى ستايد:

(کانى انظر اليهم والزى واحد والقد واحد والجمال واحد واللباس واحد).(27)

گويا آنان را مى نگرم، زى وهيأتى يکسان، قد وقامت برابر، در جمال وبرازندگى همانند وهم لباسند.

در آغاز وانجام کارها، سازماندهى دارند ودر بيعت با امام ودعوت به قيام وجهاد با دشمنان هماهنگ عمل مى کنند. دوستانى با صفايند وکارها را ماهرانه به نظم ورديف در آورده اند وپيشاپيش، مقدمات حرکت را براى امام فراهم مى کنند.(28)

مخالفان مهدى

امام، دشمنان سخت گير وکينه توزى نيز در برابر خواهد داشت. معارضاتى که در مقدمات نهضت اخلال مى کنند وپس از پيروزى نيز. در نابودى آن خواهند کوشيد.

کند وکاو درباره مخالفان، نشان مى دهد سواى مستکبران بيدادگر که در سر لوحه قهر سپاه مهدى قرار دارند، بيشترين کارشکنيها، از جانب کسانى است که ادعاى موافقت با امام دارند وخود را از منتظران مهدى مى دانند. اينان، امام را نه به خاطر پياده کردن اسلام اصيل، بلکه براى همراه کردن امام با آروزها وهوسهاى خود مى خواهند. پس از پيوستن به امام، چون کارها را بر وفق مراد خود نمى بينند وناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند. به توجيه اهداف خود روى مى آورند وبا سلاح دين ومذهب، به جنگ امام مى روند که به فرموده امام صادق:

(چه بسيار از کسانى که ادعاى پيروى او را دارند، ولى پس از ظهور حضرت، از او روى مى گردانند).(29)

در اين بخش، به برخى از اين افراد ويا گروهها اشاره مى کنيم.

راحت طلبان

راحت طلبى ريشه در خود پرستى دارد وخودخواهى، منشاء همه مفاسد است. لذت طلبى حالتى را در انسان ايجاد مى کند که همه معيارهاى اعتقادى واخلاقى او را دگرگون مى سازد.

لذت طلب، دين را به گونه اى توجيه مى کند که با رفاه او در تزاحم نباشد. او بيشتر به دنبال آن دسته از احکام ساده وبدون دردسر است که دنياى او در خطر نيفتد. جمعى از مسلمانان مکه، پيش از هجرت به مدينه، خدمت پيامبر رسيده ابراز مى داشتند: مورد آزار دشمنانيم، اگر اجازه دهى با دشمنان مى جنگيم.

پيامبر مى فرمود: اکنون مأمور به مبارزه نيستيم. دست نگاه داريد. نماز بخوانيد وزکات بدهيد.

پس از هجرت به مدينه وايجاد آرامشى نسبى در آن شهر، پس از آنکه دستور جهاد نازل گشت زبان به اعتراض گشودند که خدايا، چرا فرمان نبرد دادى وآن را مدتى به تأخير نينداختى. قرآن، ريشه ترس ووحشت آنان را راحت طلبى مى شمرد ومردم را نسبت به فرجام آن هشدار مى دهد.(30)

انقلاب جهانى امام زمان، بدون گذشتن از آتش وخون به پيروزى نمى رسد. در نبرد محرومان با مستکبران، برق تيغ بلا، ايمانها را به آزمايش در مى آورد.

مؤمنان راستين پيشاپيش به استقبال رفته وخود را براى بلايا آماده مى کنند، ولى راحت طلبان با دستاويز قرار دادن مذهب، در پس توجيه وضع وپايگاه خويش هستند. در دوران انتظار، بيش از همه چيز، در فکر زندگى خودند وانتظار را بيشتر در دعا و.... مى جويند.

از برابر آيات جهاد وامر به معروف ونهى از منکر ومبارزه با ستم، بى تفاوت مى گذرند. اين گروه نجات بشر وعمل به اين گونه دستورها را مربوط به زمان ظهور مى دانند ومبارزه در زمان غيبت را نامشروع مى پندارند.

امام خمينى در طرز تفکر اين گروه مى گويد:

(مى گويند: اگر حضرت صاحب، خودشان مقتضى مى دانند، براى جهاد ومبارزه، تشريف بياورند، من که دلم براى اسلام بيشتر از آن حضرت نسوخته است وحضرت هم که اينها را مى بيند، خودشان بيايند، چرا من اين کار را بکنم).(31)

از برهان لطف، اين نتيجه مى گيرند که حضرت، نسبت به کساتيهاى جامعه از ما داناتر است وتواناتر، تأخير حضرت در ظهور، برخاسته از مصلحتى بوده ونياز به اقدام ما نيست. با کند وکاو بيشتر در منطق وروش زندگى اين گروه، متوجه مى شويم که همه اين گفته ها، پوششى است براى راحت طلبى ودر واقع انحراف اخلاقى، سرمنشاء اين عقايد است، نه بينش دينى وبصيرت اعتقادى و....

امام خمينى درباره اينان مى گويد:

(از صدر اسلام تاکنون، دو طريقه، دو خط بوده است: يک خط، اشخاص راحت طلب که تمام همشان به اين است که يک طعمه اى پيدا بکنند وبخورند وبخوابند وعبادت خدا را هم، آنهايى که مسلمان بودند مى کردند. اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنان، راحت طلبى بود..... از اول نهضت اسلامى، ما شاهد اشخاص که.... راحت را بر هر چيزى مقدم مى داشتند (بوده ايم) تکليف را در اين مى دانستند که نمازى بخوانند وروزه اى بگيرند.(32)

اين گروه که در دوران غيبت، راحت طلبى سبب همدستى آنان با کفر وستم شده است، به هنگام ظهور امام نيز، نمى توانند شيوه زندگى را تغيير دهند. براى ادامه زندگى، بدون دردسر وبه دور از غوغا ومبارزه، با حضرت همراه نمى شوند. در پاسخ دعوت امام به جهاد با مستکبران، آيات تقيه را مى خوانند. امام زمان در مقابله با توجيه هاى کژانديشانه آنان به قرآن استدلال مى کند وحق را بدون پرده آشکار مى سازد وسرانجام، راحت طلبان را در رديف منافقان کيفر مى دهد.

امام صادق مى فرمايد:

(انما جعلت التقيه ليحقن بها الدم. فاذا بلغت التقيه الدم فلا تقيه وايم الله لو دعيتم لتنصرونا لقلتم لا نفعل انما نتقى ولکانت التقيه احب اليکم من آبائکم وامهاتکم ولو قد قام القائم ما احتاج الى مسائلتکم عن ذلک ولا قام فى کثير منکم من اهل الانفاق حد لله.(33)

فلسفه تشريع تقيه، حفظ خونهاست. اگر تقيه، به مرز خون رسد. جاى تقيه نيست. به خداى سوگند، اگر شما براى يارى ما دعوت شويد، خواهيد گفت: ما در تقيه هستيم ونمى توانيم شما را يارى دهيم. همانا تقيه از پدران ومادران برايتان عزيرتر است. اگر قائم ما بپا خيزد، به ياوه گوييهاى شما گوش نخواهد داد ودر حق بسيارى از شما مردم منافق، حدود خداوند را جارى خواهد ساخت.

پاورقى:‌


(1) (الزام الناصب)، شيخ على يزدى حائرى، ج 2: 20.
(2) (بحار الانوار)، ج 52: 308.
(3) (همان مدرک)، ج 51: 344.
(4) (همان مدرک)، ج 53: 7.
(5) (الملاحم والفتن): 149.
(6) (منتخب الاثر): 311.
(7) (کشف الغمه فى معرفه الائمه)، على بن عيسى اربلى، ج 13: 271 دارالکتاب الاسلامى.
(8) (خصال)، شيخ صدوق، ترجمه کمره اى، ج 2: 318. اسلاميه.
(9) (بحار الانوار)، ج 52: 343.
(10) (همان مدرک): 310.
(11) (عيون اخبار الرضا)، شيخ صدوق، ج 1: 63، طوس.
(12) (بحار الانوار)، ج 52: 308.
(13) (الغيبه)، نعمانى: 316.
(14) (بحار الانوار)، ج 52: 35.
(15) (اصول کافى)، کلينى، ج 2: 174.
(16) (بحار الانوار)، ج 52: 372؛ (اختصاص)، شيخ مفيد: 24، چاپ شده در مصنفات شيخ مفيد، ج 12 کنگره هزاره شيخ مفيد.
(17) (ينابيع الموده): 433.
(18) (الزام الناصب) ج 2: 20.
(19) (نهج البلاغه)، کلمات قصار، شماره 110.
(20) (بحار الانوار)، ج 52: 340. برداشت از سخنان امام به معلى بن خنيس.
(21) (الغيبه)، نعمانى: 233.
(22) (بحار الانوار)، ج 53: 83.
(23) (همان مدرک): 85.
(24) (عيون اخبار الرضا)، شيخ صدوق، ج 1: 317؛ (فتح البارى فى شرح صحيح بخارى) ابن حجر عسقلانى، ج 8: 118،دار الفکر، بيروت.
(25) (نهج البلاغه)، نامه 47.
(26) (فروع کافى)، ج 8: 167.
(27) (الملاحم والفتن): 148.
(28) (بحار الانوار)، ج 52: 35.
(29) (ميزان الحکمه) رى شهرى، ج 1: 292، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى.
(30) تفسير (قمى)، على بن ابراهيم قمى، ج 1: 144. ذيل آيه 71 سوره نساء.
(31) (امام وروحانيت)، مجموعه ديدگاهها وسخنان امام درباره روحانيت: 206، دفتر سياسى سپاه پاسداران.
(32) (صحيفه نور)، ج 15: 45.
(33) (وسائل الشيعه)، شيخ حر عاملى، ج 11: 483، دار احياء التراث العربى.