نگاهى دوباره به انتظار

مجيد حيدرى نيك

- ۱ -


مقدمه

گفتم که روى ماهت از ما چرا نهان است؟
گفتم که از که پرسم جانا نشان کويت؟
  گفتا: تو خود حجابى، ورنه رخم عيان است
گفتا: نشان چه پرسى، آن کوى بى نشان است

راستى! انتظار چيست؟ چرا اين قدر به آن سفارش وپيرامونش گفت وگو شده است؟ تو پيام انتظار را نه تنها از لابلاى امواج بلند کلام مهربان رسول صلى الله عليه وآله ونسيم رساى سخنان بى همتاى على عليه السلام - که پدران امّت لقب گرفته اند(1) - مى شنوى، بلکه صداى هر يک از معصومين عليهم السلام ضمير هشيار تو را با ضرورت واهميّت آن آشنا مى کند.

زمانى مى توانيم معناى انتظار وحقيقت آن را درک کنيم که بدانيم ولمس کنيم امام زمان (عجل الله فرجه) را براى چه مى خواهيم قبل از اين که معرفت به مهدى موعود پيدا کنيم، يک پيش فرض لازم وضرورى است وآن اين است که او را براى چه مى خواهيم واصلاً چه ضرورتى به وجود او مى باشد. در واقع تا نسبت به اين مسأله تشنه نشويم، به حقايق آن دسترسى نخواهيم داشت. مادامى که اين عطش انتظار واين احساس نياز وبه تعبير زيباى معصومين،عليهم السلام اضطرار وافتقار به حجت وامام عصر (عجل الله فرجه) شکل نگيرد، به دنبال حضرتش نخواهيم رفت ود رانتظار ظهورش حرکتى نخواهيم داشت که:

آب کم جو، تشنگى آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا وپَست

حقيقت انتظار

اگر مفاهيم صحيح واقعى واژه ها درک شود، اشتباهات وسوء تفاهماتى که در شناخت مذهب واهداف آن براى عده اى پيش آمده يا مى آيد، مرتفع واهداف واقعى مکتب، روشن مى شود. از جمله مفاهيمى که برداشت هاى مختلفى از آن شده، انتظار ظهور وفرج مهدى موعود (عجل الله فرجه) است. به همين خاطر شايسته است با کمى تأمل ودرنگ، در اين زمينه، کنکاشى داشته باشيم. انتظار از نظر ريشه ى لغوى،(2) به معناى درنگ در امور، نگهبانى، چشم به راه بودن ونوعى اميد داشتن به آينده، تعبير شده است. آن چه با مراجعه به کتب لغوى معلوم مى شود، اين است که انتظار يک حالت روانى به همراه درنگ وتأمل است. اما از اين معنا مى توان دو نوع برداشت کرد. يکى اين که، اين حالت روانى وچشم به راهى، انسان را به عزلت واعتزال وانزوا بکشاند ومنتظر، دست روى دست بگذارد، وضعيت فعلى را تحمل کند وبه اميد آينده ى مطلوب، فقط انتظار بکشد.

برداشت ديگر، اين است که اين چشم به راهى وانتظار باعث حرکت، پويايى واقدام وعامل عمل وآمادگى وسيع تر گردد. اينک سؤال اين است که کدام يک از اين دو معنا، مراد ومقصود بزرگان ورهبران دينى است؟ با مراجعه به متون روايى، مشاهده مى شود که معصومين عليهم السلام خيلى روشن وصريح با ارايه ى تصويرى مناسب از انتظار، روى برداشت اول، خط بطلان کشيده وبراى اين که هرگز آن معنا به ذهن مخاطب خطور نکند، به قسمت مهم واساسى مفهوم انتظار اشاره کرده اند که انتظار، عمل است، آن هم افضل وبزرگ ترين اعمال(3) يا عبادت است، آن هم محبوب ترين عبادت وعمل.(4) اساساً اين يک قاعده ى عقلى ومنطقى است؛ آن کس که وضعيت موجود را نمى پذيرد وتحمل نمى کند، در انتظار گشايش است: (من انتظر امراً تهيّأ له).

بنابراين، بعضى که انتظار را خاموشى وگوشه گيرى واعتزال ومذهب احتراز(5) معرفى کرده اند وبدين وسيله، آن را مورد هجوم قرار داده اند، به خطا رفته اند؛ چون حقيقت انتظار را درک نکرده اند وتيرى در تاريکى انداخته اند. کما اين که آن ها که انتظار را مذهب اعتراض(6) معرفى کرده اند، آن هم اعتراضى که از سقيفه واز زبان على عليه السلام آغاز شد، به بى راهه رفته اند. در برابر اين نگاه، دو پرسش مطرح است. اول اين که، دامنه ى اين اعتراض تا کجاست؟ تا رفاه، تا عدالت، تا عرفان، تا آزادى، تا شکوفايى وتکامل ويا.... دوم اين که، پى آمد اين اعتراض، چيست؟ چه بارى بر دوش منتظر مى گذارد واين نفى با چه اثباتى همراه مى شود؟ در مورد پرسش اول بايد بگوييم که آرمان هاى دينى از تکامل وشکوفايى استعداد آدمى، بالاتراست؛ چون زمانى که انسان به تکامل هم برسد، باز مسأله اين است که مى خواهد در چه جهتى مصرف شود؟ رشد يا خُسر؟ اين دو مسأله ى اساسى بعد از تکامل وشکوفايى است. پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله فرموده اند:

الناس معادن کمعادن الذهب والفضه.(7)

مردم معدن هستند مثل معدن طلا ونقره.

استفاده از معادن، سه مرحله دارد: اول، کشف؛ دوم، استخراج؛ سوم، شکل دادن. تا اين جا مرحله ى کمال وشکوفايى است، اما اين آهن شکل گرفته که مثلاً به شکل اتومبيل درمى آيد، جهت مى خواهد. پس مرحله ى چهارم، جهت يابى اين معدن، اين انسان است. جهت به سوى کيست؟ به سوى پايين تر از خود ورضايت به زندگى حيوانى وهمين حيات دنيوى؟(8) اين تنزل است. انسان با کم ترين مقايسه درمى يابد که از حيوانات بالاتر است. در نتيجه، هدفى برتر مى يابد؛ حرکت به سوى بالاتر از خودمان.اين تحرک است، رشد است. بالاتر از من کيست؟ لابد آفريننده ى انسان که حاکم وخالق هستى است.(9) وامامت، هدايت گر اين حرکت وسير صعودى است که بعد از مقام رسالت، به اين مهم مى پردازد واکنون عَلَم اين حرکت را بايد در دستان پرمهر مهدى موعودعليه السلام جست وجو کرد.

در مورد پرسش دوم هم بايد گفت منتظر مهدى، آماده است وبراى سلطان وتسلط مهدى عليه السلام زمينه سازى مى کند، چنان چه در حديث آمده است: ويوطئون للمهدى سلطانه.(10)

اهميت اين آمادگى وزمينه سازى را در پيام صادقانه ى امام صادق عليه السلام مى توان جست وجو کرد که در آن، به حداقل آمادگى، اشاره شده است:

ليُعدّن احدکم لخروج القائم ولو سهماً فان اللَّه اذا علم ذلک من نيته رجوت لان ينسى فى عمره حتى يدرکه ويکون من اعوانه وانصاره.(11)

بايد هرکدام از شما براى خروج قائم، آمادگى پيدا کند، اگر چه با تهيه کردن يک تير باشد؛ چون وقتى خداوند ببيند کسى به نيّت يارى مهدى عليه السلام اسلحه تهيه کرده است، اميد است که عمر او را دراز کند، تا ظهور او را درک کند واز ياوران مهدى عليه السلام باشد.

از طرفى مهم ترين لقب پيشواى منتظر، (قائم) است که براى احترام هنگام شنيدن آن، قيام لازم است، ليکن حکمت اجتماعى اين احترام نيز ما را به معناى حقيقى انتظار رهنمون مى سازد ودر واقع، انسان منتظر با اين حرکت خود مى خواهد نشان دهد که در حال آمادگى براى قيام ومبارزه وجهاد است.(12) بعضى به اشتباه فکر مى کنند که همه ى کارها خود به خود وبدون زمينه سازى وآمادگى درست مى شود. در حالى که هيچ گاه بناى عالم بر اين استوار نبوده که کارها خود به خود درست شود وبدون هيچ رنجى وجهادى، مشکلات بشريت حل شود. جملات حکيمانه ى امام باقر عليه السلام در اين مورد، جالب توجه است:

...قلت لابى جعفر عليه السلام: انهم يقولون: ان المهدى لو قام، لاستقامت له الامور عفواً ولا يهريق محجة دم، فقال: کلا، والذى نفسى بيده، لو استقامت لاحدٍ عفواً لاستقامت لرسول اللَّه صلى الله عليه وآله حين أدميت رباعيته وشبّح فى وجهه کلاّ والذى نفسى بيده حتى نمسح نحن وانتم العرق والعلق. ثم مسح بجبهته.(13)

... به خدمت امام محمد باقرعليه السلام عرض کردم: مردم مى گويند چون مهدى قيام کند، کارها خود به خود درست مى شود وبه اندازه ى يک حجامت، خون نمى ريزد. فرمود:

هرگز چنين نيست. به خداى جان آفرين سوگند! اگر قرار بود کار براى کسى، خود به خود درست شود، براى پيامبرصلى الله عليه وآله درست مى شد، هنگامى که دندانش شکست وصورتش شکافت. هرگز چنين نيست که کار خود به خود درست شود. به خداى جان آفرين سوگند! کار درست نخواهد شد تا اين که ما وشما در عرق وخون غرق شويم). آن گاه به پيشانى خود دست کشيد.

اينک با توجه به معناى لغوى وروايات پيرامون انتظار واقوال وانظار در اين زمينه، مى توان گفت که انتظار نه احتراز است وگوشه نشينى ونه اعتراض ونفى طاغوت ها. در واقع، اين ها حالت روحى وروانى محض هستند، بلکه انتظار، عمل واقدام است. پويايى وحرکت است. به همين خاطر در لسان روايات، انتظار بهترين ومحبوب ترين عمل معرفى شده است.(14) حقيقت انتظار بسيار بالاتر از اين محدوده هاست. انتظار جنبه ى اثباتى دارد؛ يعنى آمادگى واقدام. منتظر فرزند محبوب ودلدار عزيز، اقدام مى نمايد ودر خود ودر محيط اطراف، نشان واثر مى گذارد. منتظر مهدى وقائم آل محمدعليه السلام چگونه مى تواند آماده نشود وزمينه سازى نکند. در حالى که به شمشير زدن در رکاب پيامبرصلى الله عليه وآله بر فرق دشمن(15) تشبيه شده، اساساً انتظار خشک وخالى، به عبارت ديگر اميد ذهنى به آن که در جامعه تحقق يابد وآثارش آشکار شود، هيچ گاه بهترين عمل نخواهد بود واين معانى، حاکى از حضور در صحنه وفعاليت هاى علمى وکار وکوشش وزمينه سازى عينى است نه نيت بدون عمل واميد ذهنى بدون آثار عملى. پس انتظار به معنى آينده نگرى، دگرگونى است واين دگرگونى به زمينه سازى، احتياج دارد.

ضرورت انتظار

عقيده به ظهور مصلح وآمادگى براى يک انقلاب جهانى، آن قدر حياتى ولازم بوده است که پيشوايان دينى انتظار را استراتژى مهم اين برهه ى تاريخى دانسته وحکم ودستور به آن در دوران غيبت داده اند.(16) اهميت وضرورت دوره ى انتظار را مى توان از زواياى مختلف بررسى کرد:

الف - توجه به معنا وحقيقت انتظار، دريچه اى است براى رسيدن به اين مهم. همان طورى که قبلاً به طور کامل بحث شد، انتظار يک دوره ى آماده سازى وزمينه سازى است وهر انقلاب وحرکتى که اين دوره را پشت سر نگذاشته باشد ابتر وناقص وبى ثمر خواهد بود. ما کسانى را مى بينيم که به پا ايستاده اند وراه افتاده اند، ولى دوره انتظارى نداشته اند. گويا چيزى نمى خواسته اند وتنها بر اساس جوّ محيط وجريان حاکم به رفتن وادار شده بودند. اين ها بدون انتظار وبدون آماده باش در گام هاى اول گرفتار شده اند وبه خودخورى وفرار از خويشتن رسيده اند وآخر سر در زير فشار ابهام ها واشکال ها، در مرحله فکر واعتقاد، در مرحله ى ظرفيت وتحمل، در مرحله ى طرح ريزى ودر مرحله ى عمل، از کمبود امکانات گرفته تا نيازهاى اقتصادى ونيازهاى تخصصى وعلمى وحتى آمادگى بدنى وتوانايى جسمى، در زيربار اين فشارها وابهام ها، به انزوا وفرار از کار وجدايى از عمل روى آورده اند. طبيعى است آن ها که عمل زده بودند، بعدها با نفرت، عرفان زده، فلسفه زده وعلم زده وکلاس زده هم بشوند وبه دنبال پناه گاهى بگردند. که باز هم طبيعى است که به پناهى نرسند وسرگردان بمانند.

اين خاصيت انتظار است که تو را وادار مى کند تا کمبودها را حدس بزنى وبراى تأمينش بکوشى واين خاصيت انتظار است که تو را به آمادگى وحضورى مى رساند که ما نعم ها را بشناسى وبراى رفع شان، برنامه بريزى. آن جا که آدم مى بيند آدم هايى استخوان دار پس از سال ها تحصيل چگونه سر در گم هستند ونمى دانند چه کنند وخسته ورنجور وآزرده وسر در لاک شده اند با پرسش رو به رو مى شود علت انزوا وخستگى اين ها همان نداشتن دوره ى انتظار است. اين ها نديده آمده اند وطبيعى است که با ديدن مشکلات، متحير وسرگردان شوند يا اين که تجديد نظر دوباره داشته باشند واز اساس، کارشان را درست کنند وبنيادى پيش بيايند.

ب - از طرفى، ضرورت واهميت دوره انتظار را مى توان از لابه لاى صفحات تاريخ نيز به دست آورد.

پس از رحلت رسول اکرم صلى الله عليه وآله وشهادت اميرالمؤمنين عليه السلام وسيدالشهداعليه السلام تابه امروز، ريشه تمام حرکت ها ونهضت هاى شيعى عليه باطل واستثمارگران، همين فلسفه ى اجتماعى انتظار وعقيده به ادامه ى مبارزه تا پيروزى حق بوده است. اين امر چنان مورد توجه بزرگان دين قرار گرفته تا آن جا که يکى از معيارهاى پذيرش اعمال معرفى شده است.(17) از مهم ترين رازهاى نهفته ى بقاى تشيع همين روح انتظارى است که کالبد هر شيعه را آکنده ساخته وپيوسته او را به تلاش وکوشش وجنبش وامى دارد ومانع از نوميدى وبى تابى وافسردگى ودرماندگى او مى گردد. اين تأثير آن قدر ملموس وکارساز بوده که اسلام پژوهان غربى(18) نيز از آن گفت وگو کرده اند.

(هانرى کربن)؛ اسلام شناس شهير فرانسوى مى گويد:

...مفهوم غيبت، اصل وحقيقت غيبت هرگز در چارچوب درخواست هاى دنياى امروز در معرض تفکر عميق قرار نگرفته است... معناى اين امر به عقيده ى اين جانب، چشمه اى بى نهايت وابدى از معانى وحقايق است... معنويت اسلام تنها با تشيّع، امکان حيات ودوام وتقويت دارد واين معنا در برابر هرگونه تحول وتغييرى که جوامع اسلامى دستخوش آن باشند، استقامت خواهد کرد. امام زمان، مفهوم اعلائى است که مکمل مفهوم غيبت است، ولى کاملاً به شخصيت امام غايب، مرتبط است. اين جانب، مفهوم امام غايب را با روح غربى خودم به گونه اى نو وبکر، احساس ودرک مى کنم وچنين به تفکر ودلم الهام مى شود که رابطه ى حقيقى آن را با حيات معنوى بشر، وابسته مى دانم.(19)

(جيمز دار مستر)؛ شرق شناس معروف فرانسوى در اين باره مى گويد:

در حلّه که نزديک بغداد است همه روزه پس از نماز عصر، صد نفر سوار با شمشير برهنه مى رفتند واز حاکم شهر، اسبى با زين وبرگ مى ستاندند و... فرياد مى زدند که: تو را به خدا، اى صاحب الزمان! تو را به خدا بيرون بيا.

وى در جايى مى گويد:

قومى را که با چنين احساسات پرورش يافته است، مى توان کشتار کرد، اما مطيع نمى توان ساخت.(20)

ج - در اهميت دوران انتظار همين بس که دشمنان، آن را مانع تسلط خود بر مسلمانان برشمرده اند: (ميشل فوکو، کلر برير، در بحث مبارزه با تفکر مهدى باوري: ابتدا امام حسين عليه السلام وبعد امام زمان (عجل الله فرجه) را مطرح مى کنند ودو نکته را عامل پايدارى شيعه معرفى مى کنند. نگاه سرخ ونگاه سبز در کنفرانس (تل آويو) هم افرادى مثل برنارد لوييس، مايکل ام جى. جنشر، برونبرگ ومارتين کرامر بر اين بحث خيلى تکيه مى کنند. آن ها در تحليل انقلاب اسلامى، به (نگاه سرخ) شيعيان، يعنى عاشورا و(نگاه سبز) شان يعنى انتظار مى رسند. جمله ى مشهورى دارند که (اين ها به اسم امام حسين قيام مى کنند وبه اسم امام زمان (عجل الله فرجه)، قيام شان را حفظ مى کنند).(21) دشمن به اهميت مديريت شيعه آن هم زمانى که رهبر آن غايب واز نظرها پنهان است، پى برده اند وبه همين منظور اقداماتى در اين رابطه انجام داده اند وسناريوهاى متعددى را جهت تضعيف ونابودى اين انديشه ى مقدس طراحى کرده ومتناوباً به اجرا گذارده اند.

از آن جمله، دخالت مستقيم وحمايت از پروسه ى (شخصيت پردازى ومهدى تراشى)، تخريب پايه ى فکرى (مهدى باورى) از طريق ژست هاى علمى وبه ظاهر شرق شناسى، پرورش وحمايت از سرسپرده هاى داخلى مانند احمد کسروى، شريعت سنگلجى، سلمان رشدى واخيراً احمد الکاتب، انتشار تبليغات مسموم رسانه اى، امپراتورى اهريمنى رسانه هاى استکبارى وبمباران تبليغاتى توپ خانه هاى صوتى وتصويرى ژورناليستى نظام سلطه، يکى از قوى ترين ابزارهاى کودتاى فکرى وشست وشوى مغزى توده هاست.

در واپسين دهه هاى قرن بيستم، هجومى از اين نوع را عليه ايده ى (ظهور مهدى موعود) شاهد بوديم. در سال 1982 ميلادى، سريالى با نام (نوستر آداموس) به مدت سه ماه متوالى از شبکه ى تلويزيونى آمريکا پخش شد. اين فيلم سرگذشت ستاره شناس وپزشک فرانسوى به نام (ميشل نوستر آداموس) بود که نزديک به 500 سال قبل مى زيسته است. اين سريال، پيشگويى هاى وى را درباره ى آينده ى جهان به تصوير کشيده بود که مهم ترين آن ها پيش گويى وى درباره ى ظهور نواده ى پيامبر اسلام در مکه مکرمه ومتحد ساختن مسلمانان وپيروزى بر اروپاييان وويران کردن شهرهاى بزرگ سرزمين جديد (آمريکا) بود.(22)

هدف از اين مانور تبليغاتى، به تصوير کشيدن چهره اى خشن، بى رحم، ويران گر وگرفتار جنون قدرت از مهدى موعود وتحريک وبسيج عواطف ملل غربى عليه اسلام ومنجى موعود آن ودر کوتاه مدت، بستر سازى روانى بود.

ابعاد انتظار

آن کس که در انتظار است، آماده مى شود تا نقطه ضعف هاى خودش را پر کند ومانع ها را بشناسد ونقطه ى ضعف هايش را بيابد ودر نقطه ضعف هاى دشمن خانه بگيرد واز آن سنگر بسازد. حال اين پرسش مطرح است که آمادگى وزمينه سازى در کجا؟ وبه چه صورتى؟براى توضيح اين مطلب بايد گفت آمادگى وتهيّا، قلمرو وابعادى دارد که انسان منتظر بايد در همه ى آن ابعاد، آماده وسرپا باشد.

آمادگى فکرى

سقف هاى سنگين ورسالت هاى بزرگ، پايه هاى محکم مى خواهند، پايه هايى که در شعور واحساس قرار گرفته باشند. به همين خاطر رسول مکرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد:

لکل شى دعامة ودعامة هذا الدين الفقه والفقيه الواحد اشدُّ على الشيطان من الف عابد.(23)

براى هر چيز، اساس وپايه اى وجود دارد. اساس وپايه ى اين دين (اسلام)، فهم عميق است ويک فقيه در برابر شيطان، از هزار مسلمان عبادت گزار (بدون شناخت )محکم تر ومؤثرتر است.

بنابراين، در دوره انتظار، بايد بنيان هاى فکرى عميقى پيدا کنيم تا در مقابل افکار ومکاتب مختلف از پا نيافتيم. اما چگونه؟ بعضى ها خيال مى کنند که براى انتخاب صحيح بايد تمام مکاتب را شناخت وآن گاه انتخاب کرد، ولى اين بررسى براى انتخاب کافى نيست؛ زيرا اين درست است که گفته اند بايد گفته ها را گوش داد وبهترين را انتخاب کرد(24) ولى ما مى دانيم بهترين کدام است. بهتر را بايد با اصلى سنجيد، اين اصل کدام است. على عليه السلام مى گويد: کفى بالمرء جهلا ان لا يعرف قدره.(25) براى جهالت تو همين بس که با تمامى اطلاعات ومطالعات عظيم، اصل ومعيار را نداشته باشى واندازه ى خودت را نشناسى. آن چه يک منتظر بايد در زمينه ى فکرى به آن مسلح شده باشد، همين درک از خويش وشناخت قدر خويش است که معيار انتخاب مکتب ها خواهد بود وانسان را در برابر مکتب هاى گوناگون راهنمايى مى کند. وانتخاب بهترين را ممکن مى سازد. چون بهترين ها در رابطه با شعارى که ارايه مى دهند، همراه مقايسه اى که در ميان اين شعار وقدر وجود من برقرار مى شود، انتخاب مى گردد. با توجه به همين معيار است که مى توانى کار گروه ها ومکتب هاى گوناگون را نقد بزنى. لازم نيست همه ى مکاتب را مطالعه کرد، بلکه همين قدر از مکاتب را بايد دانست که اين ها انسان را در نهايت به کجا خواهند برد. مثلاً وقتى شما مى خواهيد يک جفت کفش بخريد، تمام کفش هاى يک فروشگاه را آزمايش نمى کنيد. اندازه وشماره ى پا، شما را در انتخاب بهترين کمک مى کند. در رابطه با مکتب ها وگزينش آن ها نيز اين چنين است. وقتى من اندازه ى واقعى انسانى خودم را کشف کردم وشناختم، حالا در پى اين هستم که مکاتب مختلف، چه لباسى را براى اين انسان مى سازند. آن وقت مى بينيم که همه ى مکاتب، لباس هايى را براى اين انسان مى سازند، حتى انگشت پاى اين انسان بزرگ را نمى تواند بپوشاند، جز مکتب تشيع که آرمان ها واهدافش با اندازه ى وجودى وارزش واقعى انسان، هماهنگ است. اين راه راه گشاى بن بست هاى حيرت زا است. اين شروع در ما جريانى ايجاد مى کند که مى توانيم از مطالعات وتفکرات ديگران هم بهره برداريم واين جريان فکرى است که مى تواند در برابر فکرهاى گوناگون مقاوم باشد.

آمادگى روحى

منتظر بايد در زمينه ى روحى نيز آمادگى بالايى داشته باشد تا در برابر حوادث ومصيبت ها از کوره در نرود وبتواند بار سنگين رسالت وآگاهى هاى عظيم را به دوش بگيرد. در واقع، ظرفيت وجودى مرا در کنار گرفتارى ها مقاوم مى سازد وهمين است که مى بينيم وقتى منتظر دعا مى کند، معرفت وشناخت را مى خواهد:

اللهم عرفنى نفسک.....

خدايا! خودت را به من بشناسان.

وثبات قدم را مى خواهد: ثبتنى على دينک.کم توقعى وصبر را مى خواهد: صبّرنى على ذلک.(26) منتظر بايد از آن چنان روحيه اى برخودار شود که همراه رنج ها وسختى ها، راحتى ها را داشته باشد؛ زيرا که در زمان غيبت، مردم مورد سخت ترين امتحانات قرار مى گيرند وزير ورو مى شوند. چنان چه امام باقرعليه السلام در پاسخ يکى از ياران که پرسيد: فرج شما چه وقت است؟ فرمودند:

هيهات، هيهات لا تکون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا - يقولها ثلاثا - حتى يذهب الکدر ويبقى الصفور.(27)

هيهات فرج ما نرسد تا غربال شويد،باز هم غربال شويد وباز هم غربال شويد تا اين که کدورت ها برود وصافى وصفا بماند.

ايجاد روحيه، امر مهمى است که در دوره ى انتظار بايد حاصل شود، ولى مهم تر از آن، راه هاى ايجاد اين روحيه است که چگونه؟ وبا چه روشى؟ اين روحيه در منتظر ايجاد شود. اينک به مواردى اشاره مى کنيم.

درک قدر

آدمى که اندازه ى خودش را شناخته، ديگر به خاطر کمترها توفان نمى گيرد واز جا نمى کند. ظرفيت ووسعت روحى ما در رابطه با آن چه که بر ما اثر مى گذارد، مشخص مى شود، زيرا على عليه السلام مى گويد:

قدر الرجل على قدر همته.(28)

اندازه ى آدم به اندازه ى همان چيزى است که براى او اهميت دارد.

پس بايد به اين مرحله برسيم که ارزش وجودى خودمان از چيزهايى که براى ما اهميت دارند، بالاتر است. پس همت هايمان بالاتر مى رود تا آن جا که حرکت مى کنيم ودر اين حرکت با مسايلى رو به رو که برايش از قبل، آماده شده بوديم.

اين نکته ى رمز گر بدانى، دانى
تا در طلب گوهر کانى، کانى
  هرچيز که در جستن آنى، آنى
تا در هوس لقمه ى نانى، نانى

رفعت ذکر

رفعت ذکر هم مى تواند عامل وسعت صدر باشد وقرآن چه زيبا به اين موضوع اشاره دارد: (الم نشرح لک صدرک ووضعنا عنک وزرک ورفعنا لک ذکرک).(29) آن جا که ذکر وياد تو را، نه اسم ونام تو را (توجه شود، نفرموده: ورفعنا لک اسمک) بالا برديم، در تو وسعتى آورديم وبارهاى سنگين وکمرشکن را از تو برداشتيم، تا آن جا که تو همراه هر رنج، دو راحتى مى ديدي: (فان مع العسر يسراً انّ مع العسر يسراً).(30) تکرار نکره باعث تعدد است ويُسر بدون الف ولام ونکره آمده است. پس همراه هر رنج، اين دو راحتى هست که تو ورزيده شده اى وبا رفعت يا دو ذکر به وسعت سينه، راه يافته اى.

شهادت وديدن تمام راه

کسى که تمامى راه را ديده ومانع ها را شناخته است، اين وجود شهيد واقف منتظر است واز ديدن حوادث وگرفتارى ها نمى لرزد؛ زيرا از پيش آماده شده وبه انتظار نشسته است. آن هايى مى لرزند که با رؤياها وتوقع هاى بى حساب، راه افتاده اند وخيال مى کنند تا به راه افتادى، تمام دشمن ها برايت نقل ونبات مى آورند.

اطاعت وتقوا

کسى که حدود را مى شناسد وتکليفش را مى داند ومى خواهد به اين تکليف عمل کند، اين وجود ديگر فشارى ندارد، بلکه در جايگاه امن نشسته است: (ان المتقين فى مقام امين).(31) وجودى که تکليفش را شناخته ووحى را مى فهمد، ديگر از آن چه پيش مى آيد، وحشت ندارد وحتى با آن چه مى شود، کارى ندارد. آن رسول عزيز صلى الله عليه وآله مى فرمود: ما کنت بدعاً من الرسل؛ من از ميان رسولان بدعتى نيستم وتازه اى نياورده ام. وما ادرى مايفعل بى ولا بکم؛ وحتى نمى دانم که براى من وشما، چه پيش مى آيد: (ان اتبع الا ما يوحى الى).(32) من فقط بر روى مرز وبه دنبال وحى حرکت مى کنم؛ زيرا همين اطاعت وتقوا وعمل به وظيفه است که امن مى آورد واز بن بست بيرون مى کشد: (ومن يتق اللَّه يجعل له مخرجاً).(33)

پاورقى:‌


(1) قال رسول اللَّه:عليه السلام (انا وعلى أبوا هذه الامة). عيون أخبار الرضا، ج 1، ص 85؛ تفسير برهان، ج 1، ص 369.
(2) التحقيق فى کلمات القرآن، حسن مصطفوى، ج 12، ص 166.
(3) أفضل اعمال امتى انتظار الفرج من اللَّه عز وجل، (انتظارالفرج من أعظم العمل). کمال الدين، ج 2، باب 55، ح 1؛ بحار الانوار، ج 52، ص 122.
(4) انتظار الفرج عبادة، (سُئل عن على عليه السلام رجل أى الاعمال احبّ الى اللَّه عز وجل، قال على عليه السلام: انتظار الفرج). همان.
(5) حلاج، على ميرفطروس.
(6) انتظار مذهب اعتراض، دکتر على شريعتى.
(7) نهج الفصاحة.
(8) (ارضيتم بالحيوة الدنيا). توبه، 38.
(9) چنان چه در نماز هم به همين جهت آموزش داده مى شود ودر سجده مى خوانيم: (سبحان ربى الاعلى وبحمده پاک است خداى من که برتر است).
(10) ميزان الحکمه، ج 2، ص 568؛ کنز العمال، ح 38657.
(11) الغيبه، نعماني؛ بحار الانوار، ج 52، ص 366.
(12) مرحوم طالقانى در مجله ى (مجموعه ى حکمت)، شماره ى 1 و2، سال سوم، در اين باره مى گويد: (اين دستور قيام، شايد براى احترام نباشد والا براى خدا ورسول واولياى مکرم ديگر هم بايد به احترام، قيام کرد، بلکه دستور آمادگى وفراهم کردن مقدمات نهضت جهانى ودر صف ايستادن، براى پشتيبانى اين حقيقت است...)..
(13) الغيبة، نعماني؛ بحار الانوار، ج 52، ص 358.
(14) اين که در روايات، انتظار به عنوان عمل مطرح شده ودر روايتى داريم: (نية المؤمن خير من عمله)؛ نيت در مقابل عمل قرار گرفت روشن مى شود. در اين جا انتظار نيت بدون عمل واميد ذهنى بدون آثار عملى، هرگز مراد نيست.
(15) کمن قارع مع رسول اللَّه بسيفه. بحار الانوار، ج 52، ص 126.
(16) ان القائم منا هو المهدى الذى يحب ان ينظر فى غيبته ويطاع فى ظهوره. منتخب الاثر، ص 223.

چون در لابه لاى مباحث گذشته وآينده، از رواياتى در مورد ارزش وفضيلت واهميت انتظار بحث شده است، در اين جا از پرداختن به اين مسأله خوددارى شده است. ر.ک: بحار الانوار، ج 52، صص 122 - 125، 140 و223؛ غيبت نعمانى، ص 200؛ منتخب الاثر، صص 496 - 498 و234؛ اصول کافى، ج 2، ص 176.

(17) عن الى عبد الله عليه السلام انه قال: الا اخبرکم بمالا يقبل اللَّه عز وجل من العباد عملاً الاّ به؟ فقلت: بلى، فقال... وانتظار القائم عليه السلام. (امام صادق عليه السلام به راوى فرمود: آيا ملاک قبولى اعمال بندگان را به شما خبر دهم؟ راوى گفت: بله، امام فرمود: عبارتند از... وانتظار مهدى قائم آل محمد (عجل الله فرجه)) الغيبة، نعمانى، ص 200.
(18) به دليل مفصل شدن مقاله از نقل نظريات دانشمندان مسلمان در اهميت وضرورت اين دوران مى گذريم؛ زيرا ما را از هدف اصلى دور مى کند. به علاوه شنيدن حقايق از زبان ديگران، اثر گذارتر ودر مجموعه روشن گر بسيارى از واقعيت هاى پنهان مى شود که ما به خاطر تکرار وزياد شنيدن از کنار شان به سادگى گذشته ايم.
(19) رسالت تشيع در دنياى امروز، سيد محمد حسين طباطبائى، مقدمه: هانرى کربن، صص 25 - 35.
(20) مهدى از صدر اسلام تا قرن 13 هجرى، دارمستر، ترجمه محسن جهان سوز، صص 38، 39، 79. (ماربين)؛ محقق آلمانى مى گويد از جمله مسايل اجتماعى بسيار مهمى که موجب اميدوارى ورستگارى شيعه باشد، اعتقاد به وجود حجت عصر وانتظار ظهور است..... (سياست اسلام، ماربين، فصل هفتم، فلسفه مذهب شيعه صص 49 - 50. (اى. ب. پتروشفسکى)؛ تاريخ دان وايران شناس علوم شوروى سابق، در اين زمينه مى نويسد: (چشم به راه مهدى بودن در عقايد مردمى که نهضت هاى قرن سيزدهم را در ايران به پا داشتند، مقام بلندى داشته است، ولى در قرن چهاردهم وپانزدهم ميلادي؛ اين عقيده راسخ تر ومشهودتر گشت). (نهضت سربداران خراسان، اى. ب. پتروشفسکى، ترجمه: کريم کشاورز. علاقه مندان به کتاب هاى (در انتظار ققنوس)، ص 304 و(ظهور حضرت مهدى از ديدگاه اسلام)، ص 239 مراجعه کنند.
(21) به نقل از: مجله ى بازتاب انديشه، خرداد80، ص 193 (مجله ى موعود، ش 25 و26).
(22) ر.ک: در انتظار ققنوس، ص 311.
(23) نهج الفصاحة، ح 90.
(24) (فبشر عبادى الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه). (زمر، 18).
(25) نهج البلاغه، خطبه 16.
(26) مفاتيح الجنان، دعاى غيبت امام زمان (عجل الله فرجه).
(27) اثباة الهداة، ج 7، ص 24.
(28) نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 47.
(29) انشراح، 1.
(30) انشراح، 5 و6.
(31) دخان، 55.
(32) احقاف، 9 و10.
(33) طلاق، 2.