نشانه هاى يار و چكامه انتظار

مهدى عليزاده

- ۸ -


نتيجه ى دو مقدمه فوق[1] اين است كه (انتظار) از دشوارترين تكاليف شرعى محسوب مى‏شود. كشف اين ويژگى (انتظار)، هضم چرايى عظمت پاداش منتظران را آسان‏تر مى‏كند.

ريشه‏ يابى دشوارى (انتظار)

بجاست نگاهى گذرا داشته باشيم به ريشه‏هاى دشوارى اين تكليف تا از رهگذر آن، با لوازم انجام اين وظيفه ى خطير دينى بيشتر آشنا شويم؛ علل دشوارى وظيفه ى منتظران را مى‏توان در چهار محور خلاصه كرد:

 1 - آراستگى به عدالت و تقوا

فرد منتظر بايد يك متديّن راستين بوده، به زيور عدالت، تقوا و پارسايى آراسته باشد. پيرو واقعى و صدّيق حضرت ولى عصر(عجلّ اللّه تعالى فرجه) كسى است كه رفتار و مكتب آن جناب را الگوى عملى خود قرار دهد. قيام مولا و تمامى زحمات جان فرساى ايشان و همه ى مجاهدت‏ها و رشادت‏ها و شهادت‏هاى پدران بزرگوار وى‏عليهم السّلام  در راه تربيت نفوس و پرورش دينداران واقعى بوده است. طبعا انصار و ياران حضرتش كه در اين مهم وى را مدد مى‏رسانند، با رهبر خود هم سنخى روحى و رفتارى خواهند داشت. منتظرانِ گوش به فرمانِ وى كه در ركابش حاضر مى‏شوند، عاملانِ به فرمان الهى: (اتّقوا اللّه حقّ تقاته)[2]

‑  آن گونه كه حق تقوا و پرهيزگارى است، از خدا بپرهيزيد) مى‏باشند.

نشانه ى بارز كسانى كه در دوره ى غيبت حجت قائم‏عليه السّلام (انتظار) پيشه مى‏كنند، به روشنى در كلام نبوى ذكر شده است. حضرت رسول‏صلى الله عليه و آله ، در تجليل از مقام شامخ (منتظران آخر الزمان) خطاب به صحابه فرمود:

(شما اصحاب من هستيد، ليكن برادران من مردمى هستند كه در آخرالزمان مى‏آيند). آنگاه در مقام توصيف اوج مجاهدت و تديّن ايشان مى‏فرمايد:

(لأحدهم أشدُّ بقيةً على دينه من خرط القتاد فى الليلة الظلماء، أو كالقابض على جمر الغضا؛ أولئك مصابيح الدُّجى...)[3]

هر يك از ايشان بيش از [كسى كه بر زجر] پوست كندن درخت خار با دست خالى در شب تاريك يا نگاهدارى آتش سوزان چوب درخت تاغ در كف دست  [صبر مى‏كند] ، در ديندارى خود استقامت و پايدارى مى‏ورزد. به راستى كه آنان چراغ‏هاى هدايت در شب‏هاى ظلمانى هستند).

در اسلام، رابطه ى تنگاتنگى ميان عدالت فردى و اجتماعى وجود دارد. از ديدگاه اسلام، پيدايش عدالت فراگير اجتماعى در گرو تحقق عدالت فردى در آحاد جامعه است؛ اين بدان معناست كه برآيند تعادل مهره‏هاى يك مجموعه به تعادل كل آن منتهى مى‏شود.

عدل مقابل ظلم است (به قول منطقيان اين دو عدم و ملكه‏اند) كسى كه ظالم باشد، عادل نيست و از آنجا كه (ارتكاب معصيت) ظلم به نفس تلقى مى‏شود، فرد گناهكار براى هر گونه ظلم اجتماعى آمادگى روانى لازم را خواهد داشت. زيرا معمولا كسى  كه حقوق خودش را پاس نمى‏دارد، حقوق ديگران را نيز ارزشمند نمى‏شمرد.

آنجا كه حتى حس صيانت نفس هم نمى‏تواند جلودار خوى تجاوزگرى و سركشى حيوانى انسان باشد، اهرم‏هاى كنترل اين تعدّى طلبى نسبت به ديگران، چندان كارآ نمى‏نمايد.

براين اساس، رتبه ى (تحقق عدالت فردى) بر (ايجاد عدالت اجتماعى) مقدّم است؛ يعنى حصول (عدالت أنفسى) پيش نياز وصول به (عدالت آفاقى) است.

از اين رو، اگر فردى با اجتناب از معاصى و رعايت پرواى الهى، بتواند ملكه ى عدالت را در خود پديد آورد و با ايجاد تعادل در ميان قواى نفسانى خود، اركان حيات اخلاقى را در وجود خود نهادينه سازد، آنگاه مى‏تواند در عصر ظهور كه عصر استقرار عدل ناب و مطلق است، خويشتن را با شرايط نوين تمدن توحيدى مهدوى هماهنگ كند؛ اما در غير اين صورت، هاضمه ى شخصيت فرد، قدرت جذب مؤلفه‏هاى فرهنگِ عدالتْ محور دولت كريمه را نخواهد داشت.

طبعا چنين شخصى با شرايط و ملاك‏هاى جديد هماهنگ نمى‏شود و اين تعارض در پايانْ وى را به بن بست مى‏كشاند. نمونه ى تاريخى چنين شرايطى را در زمان حكومت نورانى علوى مى‏توان يافت. حضرت از آغاز امر مى‏دانست كه نفوس غير مهذّب و تربيت نشده كه از ملكه ى عدالت فاصله گرفته بودند، عدالت وى را بر نمى‏تابند، از اين رو از پذيرش خلافت سرباز زد تا آنجا كه حجّت را بر آنان تمام كرد، و پس از استقرار حكومت وَلَوى همان شد كه مولا پيش‏بينى فرمود؛ يعنى بسيارى از كسانى كه او را بر حق مى‏دانستند و قلبشان با او بود، بر وى شمشير كشيدند و سرانجام فرق عدالت در محراب عبادت شكافت؛ (قُتِلَ فى محرابه لِشدَّةِ عدلِه).

بارى هر كس بخواهد در شمار منتظران حقيقى آن (عدلِ مُنتظر) باشد، بايد پارسايى پيشه كند  [4]

و متخلّق به مكارم اخلاق گردد[5]

و به معناى دقيق كلمه، انسانى مكتبى باشد.

2- آراستگى به بردبارى و پايدارى

فرد منتظر بايد استقامت بورزد و صبر و حلم پيشه سازد؛ بر پايه ى روايت مفصلّى كه در بيان شرايط عصر غيبت و اوضاع پيش از مقطع ظهور وارد شده است[6]   و با تأييد تحليل تاريخى[7]   روندِ حوادث، مى‏توان اين نكته را دريافت كه در دوران غيبت فشار زايد الوصفى بر منتظران مخلص و صدّيق مهدى موعود(عجلّ الله تعالى فرجه) وارد مى‏شود. مقاومت و پايدارى در چنين شرايطى به توانِ بالاى روحى نيازمند است. منتظران بايد بكوشند تا به درجات بالاى صبر نايل گردند؛ صبرى كه طبق حديث شريف (رأس الايمان) است. در اينجا جهت رعايت اختصار صرفا به ترجمه ى يك حديث نبوى اكتفا مى‏كنيم: روزى رسول خداصلى الله عليه و آله  خطاب به اصحاب فرمودند:

(پس از شما كسانى مى‏آيند كه به هريك از آنان، اجر پنجاه نفر از شما را خواهند داد). اصحاب پرسيدند: اى رسول خدا! ما در غزوات بدر، اُحد و حُنين با شما بوديم و درباره ى ما آياتى از قرآن كريم نازل شده است؛ پس چرا به آنان پنجاه برابر ما ثواب داده مى‏شود؟ حضرت پاسخ گفتند: (آنان در شرايطى [بس دشوار] خواهند بود كه اگر شما در آن شرايط به سر بريد، تحمّل و استقامت آنان را نخواهيد داشت).[8]

3 -  بهره‏مندى از دين‏ شناسى بنيادين

فرد منتظر بايد فهم و تلّقى صحيحى از دين داشته باشد؛ مطالعه ى تاريخ اديان بيانگر اين واقعيت است كه اديان بر اثر عوامل مختلف و با گذشت زمان‏هاى متمادى، آرام آرام از خلوص نخستين خود فاصله مى‏گيرند و خطوط اصلى و فرعى آن‏ها هر يك به نوعى با حذف و اضافه، تشديد و تضعيف، تبديل و تغيير، تأويل و تفسير و... دچار تحريف - يعنى انحراف از اصل - مى‏شوند.

تمامى اَشكال تحريف را از يك نظر مى‏توان به دو نوع لفظى و معنوى تقسيم كرد. درباره ى وقوع تحريف در اسلام بايد گفت: هر چند در كتاب آسمانى ما قرآن كريم، تحريف لفظى راه نيافته است؛ ليكن در طى چهارده قرن گذشته، عواملى چون تفسير به رأى يا كج فهمى قرآن، فقدان بخشى از منابع حديث و سيره و سنّت، جعل حديث و نشر اسرائيليات، تحريف تاريخ و شخصيت‏ها، جمود فكرى و قشرى‏گرى، نفوذ فرهنگ‏هاى بيگانه و پيدايش رگه‏هاى التقاط، نِحله‏ سازى مسلمانان و فرقه ‏سازى استعمارگران، مهجورشدن وحى از صحنه ى زندگى اجتماعى و حيات سياسى، ترويج اسلام شناسى‏هاى مسموم و مغرضانه مانند سناريوى استشراق، تك بُعدى ديدن دين و... همگى به نوعى در تحريف خلوص اسلام نقش داشته‏ اند.[9]

همچنان كه امام خمينى؛ فرمودند اگر نبود مجاهدت‏هاى علمى استخوان سوز و طاقت فرساى علماى عظام - يعنى فقيهان و اسلام‏شناسان ژرف‏انديش و جامع‏نگر - معلوم نبود امروز چه چيزى را به جاى اسلام به خورد توده‏هاى مسلمان مى‏دادند. ولى با اين وصف، رسوباتى از آن همه جريان ناسالم و انحرافى خواه ناخواه در ذهنيت جامعه ى اسلامى ته‏ نشين خواهد شد.

وظيفه ى فرد منتظر و جامعه ى منتظران در عصر غيبت، به ويژه در دوره ى حاضر - كه با تداوم و تورم نظريه‏پردازى و مطالعات نظرى در حوزه ى دين پژوهى، فلسفه‏ هاى مطلق و مضاف و عرصه ى وسيع علوم انسانى، روند برداشت‏هاى ناصواب از دين پيچيده‏ تر است - اين است كه اسلام ناب را از سرچشمه ‏هاى اصيل آن دريافت دارند.

بايد توجه داشت كه دفترچه ى راهنماى اسلام كه صراط مستقيم دستيابى به سعادت را به مؤمنان نشان مى‏دهد، امروزه نسخه بدل‏هاى فراوان به ظاهر مشابه، امّا گمراه كننده‏اى دارد كه سعادت مى‏نمايند، ولى شقاوت مى‏فروشند.

امام مهدى‏عليه السّلام  نه تنها يك انقلابى و رهبر سترگ سياسى -اجتماعى است كه عدالت اجتماعى - اين آرمان همه ى رسولان الهى- را در گستره ى جامعه بشرى محقق خواهد ساخت، بلكه يك مصلح بزرگ دينى است.[10]

او بساط همه ى دين فروشان و بدعت‏گذاران و التقاطيان و متحجرّان را برخواهد چيد و مردمان را به سوى ابعاد ناشناخته و متروك دين، هدايت خواهد كرد.[11]   قيام او نهضت عظيم احياى تفكر و حيات دينى است[12]   و در زمينه ى معرفى و عملى‏كردن اسلام حقيقى و راستين از هيچ تلاشى فروگذار نخواهد كرد و هر كه را در مقابل اين حركت اصلاحى بايستد، درهم خواهد كوبيد.

اهميت اين امر به گونه‏اى است كه بر پايه ى روايات معتبر، هنگامى كه اسلام نخستين بار به دست رسول اكرم‏صلى الله عليه و آله  ظهور كرد مردم با بت‏هاى سنگى و چوبى در برابر حضرت ايستادگى و مقابله كردند، ليكن در آن زمان كه اسلام براى دومين بار به دست مهدى موعود(عجلّ الله تعالى فرجه) ظهور خواهد كرد، گروهى با تمسك به آيات قرآن در برابر آن حضرت صف‏آرايى خواهند كرد.[13]

  حضرت در روند تكميل پروسه ى احيا و اصلاح، ناگزير با برخى از ياران و سپاهيان خود برخوردى قاطع و سركوب‏گرانه خواهد داشت.[14]

علت آن كه جمعى از دينداران صورى يا قشرى چنين مقاومت‏هايى را از خود بروز داده و در مقابل حضرت مى‏ايستند، دو چيز است:

الف) هواپرستى دين ‏فروشان مسلمان‏نما؛
 اين عامل در كلام على‏بن ابيطالب (عليه أفضل صلوات المصلين) اين گونه منعكس شده است:

(يَعْطِفُ الهوى على الهدى، إذا عَطَفُوا الهُدى على الهوى ويعطِفُ الرأى على القرآنِ إذا عَطَفُوا القرآنَ على الرأى)[25]

[مهدى موعود] هواهاى نفسانى مردمان را به هدايت تبديل خواهد كرد، آن زمان كه مردم هواى نفس را بر هدايت غالب سازند، و آرا و نظريات را به قرآن بازخواهد گرداند، هنگامى كه قرآن را به آراى خود بازگردانند).

ب) عدم برخوردارى متدينان قشرى از معرفت و تربيت بايسته ى اسلامى؛
 از مجموع تراث غنى روايى (ابواب الفتن، الملاحم و أنباء القائم) شباهتى ميان دوران حكومت امام مهدى‏عليه السّلام  و اميرالمؤمنين على بن ابى طالب‏عليه السّلام به دست مى‏آيد. همچنان كه حضرت على مرتضى‏عليه السّلام  با گروههايى جنگيد كه يا هواپرستى و دنيا طلبى‏شان آنان را به خروج در مقابل امام وقت واداشته بود (يعنى دو گروه ناكثين و قاسطين) يا فهم سقيم و تعصب كور دينى (يعنى گروه مارقين و خوارج)؛ به همين ترتيب در زمان حكومت حضرت ولى عصرعليه السّلام  نيز دو گروه در برابر امام زمان خروج كرده، بر حضرت تيغ مى‏كشند؛ هواپرستان و كج انديشانى كه نه فهم ژرف و جامعى از دين، حكمت و كاركرد آن دارند و نه ادب و تربيت لازم دينى در برخورد با حجّت زمان را.

بدين ترتيب، امام‏ عليه السّلام  در جبهه ى خارجى بايد با نظام سلطه و استكبار جهانى وارد جنگ شود و در جبهه ى داخلى با منتظرانى كه مى‏پنداشته‏اند مهدى موعود همان كسى است كه خدا وعده داده تا بيايد و آرزوها و خواسته‏ هاى آنان را برآورده سازد يا آنچه را كه آنان تحت عنوان (دين) بازشناخته و پذيرفته بوده‏اند، اجرا كند!

 در آسيب‏ شناسى ايده ى انتظار، بايد تمهيداتى انديشيده شود كه منتظران در سطح كلانْ با دين و اهداف آن، موانع و محدوديت‏هاى شناخت كامل دين در عصر غيبت، امامت و حوزه ى اختيارات امام، مفهوم صحيح و سازنده ى انتظار و وظايف منتظران، سيره و مشى امام عصرعليه السّلام  در عصر ظهور، علايم قطعى ظهور، اهداف قيام قائم آل محمدعليه السّلام  آشنا شوند. نيز در تربيت نفوس جامعه ى اسلامى بايد روح ولايت پذيرى در كالبد آحاد منتظران دميده شود تا بدين وسيله از تشكيل مهدى باورى‏هاى سطحى و انحرافى در ميان منتظران پيشگيرى شود.


پى‏نوشتها:

[1]  الاحتجاج / ابومنصور طبرسى / ج  / 2صص  .592 - 591

[2]  اثبات الهداة / شيخ حرّ عاملى / ج  / 3ص  .544

[3]  موسوعة الكلمة / آيت الله شهيد سيدحسن شيرازى / ج  / 1صص  93و 94بر اساس اين حديث قدسى كه ثقة الاسلام كلينى به اسناد خود از امام باقرعليه السّلام  نقل كرده است، حكومت مهدى (عجل الله تعالى فرجه)، دولةالله است كه بنى‏آدم در عالم ذرّ عهد بسته‏اند فرمانبردار آن باشند.

[4]      تركيب بند از ميرزا حبيب الله خراسانى با تلخيص.

[5]     فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين / جوينى / ج  / 2ص  .335

[6]  إكمال الدين / ج  / 2ب  / 55ح 1بحارالانوار / ج  / 52 128سنن الترمذى / باب الدعوات / ص  155همين مضمون در عيون أخبار الرضا و الخصال هم وارد شده است. نيز ر.ك. المعجم المفهرس لألفاظ الحديث النبوى / ج  / 6ص  .481

[7]  الخصال / شيخ صدوق / ج  / 2ب  / 400ح  .10

 [8]     إكمال الدين / ج  / 1ب  / 31ح 2الاحتجاج / طبرسى / ج  / 2ص  .50

[9]     نوادر الاخبار فى ما يتعلق بأصول الدّين / مولى محسن فيض كاشانى / كتاب أنباء القائم / باب انتظار الفرج / ح  8إكمال الدين و تمام النعمة / ج  / 1ب  / 32ح  15از امام باقرعليه السّلام و نيز در باب  / 26ح  14از على‏بن ابى‏طالب‏عليه السّلام  حديثى به همين مضمون وارد شده است.   

[10]    مجمع البحرين/ فخرالدين طريحى/ مقدمه و تصحيح: آيت الله العظمى شهاب الدين مرعشى نجفى / ص  .297

[11]     اكمال الدين / ج  / 2 644عيون اخبار الرضا / ج  / 2 36نوادر الاخبار / ص  283سنن الترمذى / باب الدعوات / ص  .155

[12]    اين قياس از نوع شكل سوم بوده و واجد شرايط و منتج است. (دقت شود)

[13]     آل عمران /  .102

[14]    بحارالانوار / ج  / 52ص  .124

[15]   بحارالانوار/ ج  /52ص  .14

[16] مدرك پيشين، بر پايه ى روايتى از امام جعفربن محمد الصادق‏عليهما السّلام .

[17]     إكمال الدين / ج  / 1ب  / 23ح  1الارشاد / مفيد / ص  318الاحتجاج / طبرسى / ج  / 2ص  .318

[18]   ِ    ر. ك. بحث حول المهدى / سيدمحمد باقر صدر / تحقيق دكتر عبدالجبار شرارة / صص  127و  .128

[19]     بحارالانوار / ج  / 2ص  .131

[20]     ر. ك. علل انحطاط مسلمين/ مرتضى مطهرى؛ احياى فكر دينى در اسلام/ اقبال لاهورى؛ و همچنين مجموعه ى مقالات اولين و دومين كنگره ى (امام خمينى (ره) و احياء تفكر دينى) كه در قالب چهار مجلد از سوى دفتر تنظيم و نشر آثار امام خمينى انتشار يافته است.

[21]    ينابيع المودّة / قندوزى حنفى / چاپ اسلامبول / ص  445فرحة الغرى / سيدبن طاووس / حديث از امام على‏عليه السّلام  به نقل از: إثبات الهداة / ج  / 3ص  .560

[22]    مصابيح الأنوار فى حلّ مشكلات الأخبار / سيد عبدالله شُبّر / ج  / 2ص  241حديث از امام صادق‏عليه السّلام  به نقل از: الغيبة شيخ طوسى؛ الارشاد / ج  / 2ص  / 383چاپ آل البيت (حديث از امام صادق‏عليه السّلام )؛ إعلام الورى / طبرسى / ص  431بحار الأنوار / ج  / 52ص  .337

[23]     منتخب الأثر / لطف الله صافى / باب چهل و يكم / ص  / 305ح  1و ( 2احاديث از امام صادق و امام باقرعليهما السّلام ) به نقل از الغيبة نعمانى؛ ينابيع المودّة / قندوزى / ص ( 406حديث از پيامبر اسلام‏صلى الله عليه و آله )؛ الإرشاد / ج  / 2ص  384و بحارالأنوار / ج  / 52ص ( 338حديث از امام صادق‏عليه السّلام ).

[24]     الغيبة / نعمانى / احاديث باب سيزدهم به ويژه ح  19و  22نوادر الأخبار / فيض كاشانى / كتاب انباء القائم / ص  311نجم الثاقب / حسين طبرسى نورى / باب سوم / ص  133حديث از امام‏باقرعليه السّلام ؛ بحارالانوار / ج  / 52صص  312و  .381

[25]    همان.

[26]    نهج‏البلاغة / خطبه ى  138بحارالأنوار / ج  / 8ص  .361شرّاح شيعه و سنى نهج‏البلاغه اين عبارت را در مورد مهدى منتظرعليه السّلام  و قيام او دانسته‏اند.