پرچم هدايت
(سيماى شكوهمند حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف )

محمد رضا اكبرى

- ۹ -


11- بهره مندى از مواريث پيامبران
امكانات خارق العاده اى كه هر كدام از آنهانزد يكى از پيامبران بود و سبب پيروزى آنها مى گشت به امام مهدى عليه السلام منتقل شده است و او از همه آنهاو با تمام ظرفيتى كه دارند بهره مى گيرد و معلوم است كه به كار گيرى آنها، دشمنان او را با همه امكانات بشرى كه دارند شكست خواهد داد زيرا استفاده از امكانات خارق العاده انبيا به معناى تجلى قدرت الهى است و در اينجا موارد مهم آن را مورد بحث قرار مى دهيم .
الف ) پرچم رسول خدا صلى اللّه عليه و اله
پرچم پيامبر عليه السلام پرچم پيروزى بود و اكنون اين پرچم آسمانى نزد آخرين جانشين او مى باشد.امام سجاد مى فرمايد:
پرچم رسول خدا صل اللّه عليه و آله با اوست و قومى را به آن اراده نمى كند مگر اين كه خداوند بزرگ آن قوم را هلاك مى سازد.(262)
پرچم پيروزى بخش رسول خداصل اللّه عليه و آله پس از او توسط اميرالمومنين عليه السلام مورد بهره بردارى قرار گرفت و او را به پيروزى رساند.
امام صادق عليه السلام درباره پرچم رسول خدا صل اللّه عليه و آله فرمود:
جبرئيل در روز بدر آن را براى پيامبر صل اللّه عليه و آله اورد و او آن را در روز بدرگشود و بعد از پيروزى آن را پيچيد و به على عليه السلام داد و همواره نزد او بود تا اين كه در جنگ بصره آن را گشود و خداوند او راپيروز گرداند. آن گاه آن را پيچيد و نزد ما قرار دارد...و كسى آن را نمى گشايد تا قائم قيام كند،
وقتى قيام كرد آنرا مى گشايد.(263)
اشياء ديگرى هم از رسول خدا صل اللّه عليه و آله نزد امام مهدى عليه السلام است . امام صادق عليه السلام دراين باره مى فرمايد:
پيراهن پيامبر كه در جنگ احد پوشيده بود و عمامه او كه ((سحاب )) نام داشت و زره او كه ((سابغه )) ناميده مى شد و شمشيرش كه به ذوالفقار موسوم بود با او ((مهدى عليه السلام )) خواهد بود.
اين اشياء هم آثار خاصّ خود را دارند كه در جاى مناسب مورد استفاده قرار مى گيرند.
ب ) عصاى موسى عليه السلام
يكى ديگر از مواريث پيامبران كه شكوه آن چشم تاريخ را خيره ساخت عصاى موسى عليه السلام است كه بسيارى از مشكلات خود را با آن مى گشود. عصاى موسى در يك جا اژدها مى شد و كيد ساحران را از بين مى برد، در جايى آنرا به سنگ مى زد و چشمه هاى آب جارى مى شد و در جايى به دريا مى زد و شكافته مى شد و راه عبور براى او و يارانش باز مى شد. شايد عصاى موسى عليه السلام ظرفيت بيشتر و موارد استفاده ديگرى هم داشته باشد كه ما از آن اطلاع نداريم و كشش و كارايى فوق العاده متناسب با زمان ما را هم داشته باشد و همان گونه كه موسى عليه السلام سحر پيچيده ساحران را بى اثر مى كرد امام مهدى عليه السلام هم دستگاه هاى پيچيده دشمن را از كار بيندازد و توليد نيرويى كند كه قدرت و حركت هاى دشمن را خنثى نمايد. قرآن كريم درباره عصاى موسى عليه السلام مى فرمايد:
به موسى وحى كرديم كه عصاى خود را بينداز، پس ناگاه ديدند همه جادوهايشان رامى بلعد.(264)
و در ايه اى ديگر مى فرمايد:
پس به موسى وحى كرديم با عصاى خود بر اين دريا بزن تا اين كه از هم شكافته شد و هر پاره اى چون كوهى بزرگ بود.(265)
امام صادق عليه السلام درباره عصاى موسى فرمود:
عصاى موسى از چوب است و از درخت بهشتى بوده است كه جبرئيل براى او آورد.
هم چنين موسى عليه السلام داراى سنگ گرانقدر و شگفت انگيزى بود كه با ضربه زدن عصا به آن ، چشمه هاى آب از آن فوران مى كرد.
قرآن در اين باره مى فرمايد:
وقتى موسى براى قوم خود آب خواست گفتيم با عصا به سنگ بزن آنگاه دوازده چشمه آب از آن سنگ جوشيد و هر گروهى محل آب خوردن خود را مى دانست .(266)
بنا بر روايات ، اكنون اين سنگ نزد امام مهدى عليه السلام است و به هنگام حركت از مكّه آن را با خود دارد و ياران خود را به موقع از آن سيراب مى كند.از اينرو نيازى به وسايل آب رسانى نخواهد بود و بنا بر بعضى روايات غذاى آنها را هم تاءمين مى كند.(267)
ج )انگشتر سليمان عليه السلام
انگشتر سليمان عليه السلام كارايى شگرفى دارد.امام باقر عليه السلام درباره آن فرمود:
وقتى قائم ظهور كند با پرچم پيامبر، انگشتر سليمان ، سنگ و عصاى موسى ظهور مى كند.(268)
امام صادق عليه السلام درباره آثار اين انگشتر مى فرمايد:
خداوند ملك و سلطنت سليمان را در انگشتر او قرار داد. وقتى آن را به دست مى كرد جن و انس و شياطين و همه پرندگان و وحشيان در اطاعت او بودند.(269)
اين انگشتر نيز در اختيارامام مهدى عليه السلام قرار دارد و هر گاه بخواهد آن را به دست مى كند و همه را تسليم خود مى گرداند.
د) پيراهن يوسف عليه السلام
پيراهن يوسف عليه السلام نيز داراى اعجاز بود و اكنون نيز نزد امام عصرعليه السلام مى باشد. مفضل گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود:
آيا مى دانى پيراهن يوسف چه بود؟عرض كردم :نه .فرمود:وقتى آتش رابراى ابراهيم اماده كردند تا او را در آن بياندازد جبرئيل با يك پيراهن بهشتى نزد او آمد و آن را به او پوشاند و از آن پس با پوشيدن آن پيراهن نه آتش به او آسيبى مى رساند و نه سرما. هنگامى كه مرگ او فرا رسيد آنرا در بسته اى قرار داد و به اسحاق داد و او هم آنرا به يعقوب داد.وقتى يوسف فرزند يعقوب متولد شد آن را با او همراه كرد و همواره با او بود تا اين كه آن را به برادرانش داد تا به پدرش برسانند و يعقوب با استشمام آن گفت : انّى لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون من بوى يوسف را استشمام مى كنم اگر تكذيبم نكنيد. و اين پيراهنى بود كه از بهشت آمده بود.عرض كردم :فدايت شوم اين پيراهن به چه كسى انتقال يافت ؟ فرمود: به سوى اهلش . آن گاه فرمود: هر پيامبرى علم يا ارث ديگرى به جا گذارد سرانجام به محمد صلى اللّه عليه و آله مى رسد. يعقوب در فلسطين بود وقتى كاروان برادران يوسف و يعقوب از سرزمين مصربيرون آمد يعقوب بوى يوسف را استشمام كرد و اين بو از همين پيراهنى بود و به ما به ارث رسيده است .(270)
از روايت و روايات ديگر استفاده مى شود كه تمام امكانات انبيا به رسول خدا صل اللّه عليه و اله و سپس به ائمه عليهم السلام رسيده و اكنون همه آنهادر حال حاضر نزد امام مهدى عليه السلام است ودر عصر ظهور از آنهابهره مى گيرد و از از جمله مواريث فوق العاده ، پيراهن يوسف عليه السلام است كه قرآن درباره تاءثير آن مى فرمايد: ((يوسف )) به برادرانش ‍ گفت برويد اين پيراهن را بر چهره پدرم بيندازيد تا بينا شود.(271)
فصل نهم : تحولات عصر ظهور
اسلام نبوى الحديث ،حسينى
البقاء و مهدوى الحيات است .
تحولات عصر ظهور
در عصر ظهور چهره عالم به كلى دگرگون مى شود و تحولات گسترده اى بر روى زمين شكل مى گيرد، عقايد، اخلاق ، روحيه و اعمال مردم به سرعت متحول مى گردد و روابط ديگرى بر جهان حاكم مى شود.مسائل سياسى به كلى دگرگون مى گردد، تحولات عميق اقتصادى صورت مى گيرد و زمين به صورت شگفت انگيزى از گذشته خود ممتاز مى شود.
عصر ظهور، تولّد دوباره انسان است .
عصر ظهور، حاكميت خدا بر زمين است .
عصر ظهور، عصر ولايت به قافله سالارى مهدى آل محمد عليهم السلام است .
عصر ظهور، عصر كمال بشريت است .
عصر ظهور، عصر ازادى انسان از غير خدا است .
عصر ظهور، عصر درخشش زيبايى عدالت بر روى زمين است .
عصر ظهور، عصر تحقق آمال فروخورده همه انبياء و اولياء است .
عصر ظهور، عصر توحيد و يكتا پرستى است .
عصر ظهور، عصر تجلى رحمت الهى در زندگى مادى و معنوى بشر است .
عصر ظهور، عصر دفع فتنه از همه جهان است .
عصر ظهور، عصر پرستش خدا و مدح محمد و آل محمد عليهم السلام است .
عصر ظهور، عصر شكفتن غنچه هاى تشيع در جاى جاى زمين است .
عصر ظهور، عصر زدودن غربت و عزلت و مظلوميت از چهره پيامبر و دو امانت بزرگ اوست .
عصر ظهور، عصرى است كه وحدت ، امنيت و نعمت با همه وجود زمين را در بر مى گيرد.
عصر ظهور، عصرى است كه زمين براى اولين بار از هر گونه پليدى پاك مى گردد.
عصر ظهور، عصرى است كه زمين به دست حجّت خدا فتح مى شود و پس ‍ از گذشت هزاران سال به دست صاحبان اصلى خود باز مى گردد.
عصر ظهور، عصرى است كه عقل و ايمان بشر به منتهاى خود مى رسد و معاملات اجتماعى ، اقتصادى ، فرهنگى و سياسى بشر از آسمان فطرت او طلوع مى كند.
عصر ظهور،عصرى است كه توحيد و ولايت به گسترده ترين شكل متعالى خود بر روى زمين شكل مى گيرد.
عصر ظهور، عصرى است كه جهنم ساخته دست بشر در زمين رو به خاموشى مى گذارد و بر ويرانه آن بهشت آمال انبيا شكل مى گيرد.
عصر ظهور، عصرى است كه زمين آنچه در گذشته طولانى خود ذخيره كرده است عرضه مى كند.
و ما در اين فصل به اختصار اين تحولات رامورد بررسى قرار مى دهيم .
1- حاكميت عدالت
عصر ظهور، عصر فرود آمدن فرشته عدالت بر بام زمين است . عدالتى كه همواره به عنوان يك ارزو براى بشريت مطرح بوده است و جز در موارد انگشت شمارى نظير حكومت امير مؤمنان عليه السلام به وقوع نپيوست .
قبل از ظهور، ظلم و جور همه زواياى زمين را فرا مى گيرد و يكى از معجزات امام مهدى عليه السلام اين است كه چنين زمينى را از هر گونه ظلم و ستمى پاك كرده و به گوهر عدالت زينت مى دهد. رواياتى در اين باره وارد شده است كه به برخى از آنهااشاره مى كنيم .
يبعث اللّه عزّوجلّ رجلا من عترتى فيملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا.(272)
خداى - عزّو جل - مردى از خاندان مرا بر مى انگيزد و او زمين را پر از قسط و عدل مى كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است .
امام باقر عليه السلام فرمود:
وقتى مهدى خانواده ما قيام كند، مال و امكانات را به طور مساوى تقسيم كرده و در ميان مردم به عدالت رفتار مى كند.(273)
عدالت زمان ظهور منجى عالم ، همه جانبه است ، به گونه اى كه مسائل اجتماعى ، قضائى ، اقتصادى ، سياسى و همه ابعاد ديگر را شامل مى شود. امّا از آنجايى كه عدالت اجتماعى در مسائل اقتصادى بيشتر مورد توجه است ، سمت و سوى روايات هم به عدالت اقتصادى معطوف شده است وگرنه دستگاه قضايى حكومت مهدى عليه السلام نيز در اوج عدالت خواهى است . در منابع اهل سنت آمده است : دادخواهى مهدى به گونه اى خواهد بود كه اگر چيزى از حق كسى زير دندان ستمگرى باشدآن را مى گيرد و به صاحبش باز مى گرداند.(274) اين جمله يادآور سخن امير المؤمنين عليه السلام است كه فرمود: ((به خدا قسم اگر انچه را عثمان بيهوده از بيت المال مسلمين بخشيده است بيابم به صاحبش باز مى گردانم اگر چه مهر زنان شده باشد.))(275)
در عصر ظهور آن چنان عدالت بر زندگى مردم و كارگزاران سايه مى اندازد كه جز عدالت را نمى شناسند و جز به آن عمل نمى كنند.
امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: ديگر نه ستمكار جنايتكارى و نه منكر طغيانگرى و نه دشمن و مخالفى كه دشمنى خود را مخفى نگه دارد بر ورى زمين باقى نخواهد ماند.(276)
با حاكميت امام مهدى عليه السلام چنان ظلم فردى ، جمعى ، حكومتى ، طايفه اى ، خانوادگى و همسايگى در همه ابعاد ازميان مردم مى رود و مردم با عدالت دمساز مى گردند كه عدالت براى مردم يك فرهنگ مى شود و ظلم امر عجيبى خواهد بود كه بسيار تقبيح مى شود.
2- حكومت جهانى شيعه
با ظهور امام مهدى عليه السلام تمام معادلات جهانى بر هم مى ريزد، سازمان هاى بين المللى از بين مى روند و تمام حكومت ها نابود خواهند شد و چهره هاى گمنام ، زمام امور را به دست خواهند گرفت . اين چهره ها، برجستگان شيعه هستند كه با مولاى خود ولى عصرعليه السلام بسيار نزديكند و در روايات به اصحاب سيصد و سيزده نفرآن حضرت شهرت دارند. البته همه ياران اجرايى او به آنها خلاصه نمى شوند بلكه بسيارى از رجال شيعه در رتبه پس از آنها، در سمت هاى معونت ، وزارت و پست هاى اجرايى ديگر در دولت كريمه امام مهدى عليه السلام مشغل خدمت خواهند شد. اساسا اولويت براى حاكميت كسانى است كه سابقه تشيّع آنهابه قبل از ظهور مى رسد و اين همان تحقق وعده الهى در قران است كه مستضعقين حاكميت زمين را برعهده خواهند گرفت .
منزلت شكوهمند شيعه در عصر ظهور
با قيام جهانى امام مهدى عليه السلام شيعه ، عزيز و محبوب مى شود و از اقتدار بى نظيرى برخوردار مى گردد؛ چرا كه غيبت و عربت به پايان رسيده و ضعف و گرفتارى و ترس و تنهايى و مظلوميت به سر آمده و زمان سرافرازى و حاكميت او فرا رسيده است و ما در اينجا برخى از روايات اين بحث را بيان مى كنيم .
امام صادق عليه السلام فرمود:
شيعيان ما در حكومت قائم ، بزرگان و حاكمان زمين اند. به هر مردى از آنها قدرت چهل مرد داده مى شود.(277)
امام باقر عليه السلام فرمود:
خداوند آن چنان بر شيعيان ما گشايش مى دهد كه اگر سعادت با آنها نبود طغيان مى كردند.(278)
امام جواد فرمود:
مثل آنهادر زمين مثل مشكى است كه بوى آن بالا مى رود و هرگز تغيير پيدا نمى كند، و مثل آنها در آسمان مثل ماه روشنى بخشى است كه هرگز نور آن خاموش نمى شود.(279)
امام حسين عليه السلام فرمود:
خداوند كرامتى به شيعيان ما مى كند كه چيزى در زمين بر آنها مخفى نمى ماند.(280)
3- انتقام از دشمنان
عصر ظهور، عصر انتقام از دشمنان خدا و پيامبر صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت اوست .امام صادق عليه السلام فرمود:
وقتى قائم ما قيام مى كند، براى خدا و رسولش و ما انتقام مى گيرد.(281)
روايات مختلفى به انتقام گرفتن امام مهدى عليه السلام از كسانى كه به پيامبر و دخترش فاطمه و همسر او اميرالمؤمنين و فرزندانش به ويژه حسين بن على عليه السلام ستم كرده اند اشاره دارند كه قبل از ظهور زمينه بيان و تفسير بسيارى از آنهاوجود ندارد.
گرفتن انتقام از دو گروه خواهد بود: 1- كسانى كه از سران ستمكاران به اهل بيت عليه اسلام بودند. اينان با رجعت به دنيا، در پيش چشم ديگران مورد انتقام قرار مى گيرندو اين كار سبب فتنه اى بزرگ و بدتر از فتنه سامرى مى گردد امّا به هر حال حكم خداوند اجرا مى شود و امتحانى بزرگ و فراگير صورت مى گيرد. 2- كسانى كه از ظلم پيشينيان خود به اهل بيت راضى هستند.
هروى گويد:از امام رضاعليه السلام پرسيدم : نظرشما درباره حديثى كه از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: ((وقتى قائم خروج مى كند فرزندان كشندگان حسين عليه السلام را به خاطر كار پدرانشان مى كشد.)) چيست ؟ حضرت فرمود:همين طوراست . عرض كردم : پس ‍ سخن خدادر قران كه مى فرمايد: و لا تزر وازرة وزر اخرى (282) ((كسى بار گناه ديگى را بر نمى دارد)) چه خواهد شد؟ فرمود:
همه سخنان خداوند راست است امّا كشندگان حسين به كار پدران خود راضى هستند و به آن افتخار مى كنند و كسى كه به چيزى راضى باشد مثل كسى است كه آن را انجام داده است . و اگر مردى در شرق زمين كشته شود و مردى در غرب زمين به آن راضى باشد، در قتل او شريك است و قائم وقتى قيام مى كند آنهارابه خاطر رضايتى كه به عمل پدران خود دارند به قتل مى رساند.(283)
ابو حمزه ثمالى مى گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم : اى فرزند رسول خدا! آيا همه شماقيام كننده به حق نيستيد؟ فرمود: بله . گفتم : پس چرا فقط قائم ، قائم ناميده شد؟ فرمود: وقتى جّدم حسين كشته شد فرشته ها به سوى خدا ناله و شيون كردند و گفتند: اى پروردگار و سرور ما! آيا قتل برگزيده و فرزند برگزيده ات و بهترين خلق خود را ناديده مى گيرى ؟ خداوند به آنهاوحى كرد: شادمان باشيد، به عزت و جلالم قسم از آنها انتقام خواهم گرفت .اگر چه زمانى از آن گذشته باشد. آن گاه خداوند امامانى را كه از نسل حسين عليه السلام بودند به آنهانشان داد. ملائكه با ديدن آنها مسرور شدند و ديدند يكى از آنهاايستاده است و نمازمى گذارد. در اين هنگام خداوند فرمود: با اين قائم ((ايستاده ))از آنهاانتقام مى گيرم .(284)
4- گسترش دين دارى
عصر ظهور ،عصرگسترش كمى و كيفى دين دارى در جهان است . با ظهور منجى عالم ، مردم دسته دسته وارد اسلام مى شوند و به سرعت همه جاى زمين در قلمرو حكومت امام مهدى عليه السلام قرار مى گيردبه گونه اى كه نقطه اى نمى ماند مگر اين كه توحيد در انجا حاكميت مى يابد و شهادت به يگانگى خدا و رسالت رسول او داده مى شود و دين مردم تنها اسلام به شيوه عترت پيامبر صلى اللّه عليه و آله خواهد شد. از آن پس ديگر نه يهودى و نه مسيحى و نه فرقه ديگر مطرح نخواهد بود و اگر باشد اظهار وجود نخواهند كرد. اين كه در برخى روايات آمده است حضرت از برخى از اهل كتاب جزيه مى گيرد، بنا بر صحت آنها، گرفتن جزيه احتمالا به ابتداى حاكميت او مربوط مى شود.امام صادق عليه السلام فرمود:
اذا قام القائم لايبق ارض الانودى فيها شهادة ان لا اله الا اللّه وان محمدا رسول اللّه (285)
وقتى قائم قيام كند، قطعه اى از زمين باقى نمى ماند مگر اين كه شهادت به لااله الا اللّه و محمد رسول اللّه در آن ندا داده مى شود.
و در حديث ديگرى فرمود:
هيچ مكانى كه غير خدا درآن عبادت شده است بر روى زمين نمى ماند مگر اين كه خدا در آن عبادت مى شود.(286)
و امام باقر فرمود:
به خدا قسم ، مى جنگد تا خداوند به يگانگى ياد شود و چيزى شريك او قرار داده نشود.(287)
دعوت به اسلام حقيقى
با فاصله اى از صدر اسلام تا ظهور امام مهدى عليه السلام پيدا مى شود، اسلام كم رنگ شده و در موارد زيادى به انحراف گراييده و يا به فراموشى سپرده مى شود. مسلمانان تنها اسم اسلام را از پدران خود به ارث مى برند و در عمل و عقيده ، فاصله اى عميق با حقيقت آن دارند. زندگى فردى ، اجتماعى و خانوادگى آنهاتطبيقى با اسلام ندارد و اساسا كارى به اسلام و اجراى آن ندارند. بسيارى از حركت هاى دينى مردم نيز با بدعت ، جهالت و انحراف همراه مى شود و به اين صورت مسلمانان حقيقتى به اندك مى رسند و مهم تر اين كه برخى از علما به انحراف گراييده و عدّه اى از مردم را منحرف مى كنند و به گونه اى كه تشخيص حق و باطل هم براى انان دشوار مى گردد. هر كس برداشتى از اسلام پيدا مى كند و غالبا از حقيقت آن بدور است و در جهل و اوهام خود حيران مى گردد. چه عقايدى كه در مسائل اجتماعى ، سياسى ، اقتصادى و اخلاقى به نام اسلام پيدا مى شود كه هيچ مايه دينى ندارد و چه بسا خلاف اسلام مى باشد. در اين اوضاع فكرى و دينى پريشان است كه امام مهدى عليه السلام قيام مى كند و دين خدا را آن گونه كه درصدر اسلام بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله نازل گرديد تبليغ ، تفسير و اجرا مى كند. آن گاه است كه مردم به خاطر فاصله زيادى كه ميان اسلام خود و ولى عصر عليه السلام مى بينند اسلام او را جديد ارزيابى مى كنند.امام صادق عليه السلام فرمود:
وقتى قائم عليه السلام قيام كند از نو مردم را به اسلام دعوت مى كند و به امرى هدايت مى كند كه كهنه شده و مردم از آن گمراه گشته اند.(288)
و در حديث ديگرى فرمود:
وقتى قائم ما قيام كند، امر جديدى خواهد آورد، همان گونه كه رسول خداصلى اّعليه واله در ابتدامردم را به امر جديدى دعوت كرد.(289)
بنابرروايات ،بسيارى از مردم بايد عقايد خود را نقض كنند و برخى انچه را جزء اسلام مى دانستند، خلاف آن بدانند و اين براى آنها كار اسانى نيست و مى گويند امام زمان عليه السلام دين جديد آورده است در حالى كه اين دين حقيقى است و دين جديد همان است كه مردم با فاصله گرفتن از صدر اسلام به آن گرويده اند.
امام مهدى عليه السلام همه بدعت هايى كه آگاهانه يا غير آگاهانه دراسلام وارد كرده اند را از ميان مى برد و تمام سنت هايى را كه توسط آنها نفى شده و يا به فراموشى سپرده شده است احيا مى كند. امام باقر عليه السلام فرمود:
لا يترك بدعة الا ازالها و لا سنة الا اقامها(290)
بدعتى نيست ، مگر آن كه قائم ، آن را از بين مى برد و سنتى نيست ، مگر اين كه ، آن را برقرار سازد.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:
سيره و سنت او، سيره و سنت من است . او مردم را به شريعت من وا مى دارد و به كتاب خدا فرا مى خواند.(291)
و در حديث ديگر فرمود:
او مردى از عترت من است كه براى سنت من مى جنگد همان گونه كه من براى وحى جنگيدم .(292)
6- تطهير انسان و جهان از زشتى ها
از تحولات بنيادى عصر ظهور رفع هر گونه بدى و احياء و استمرار خوبى هاست . خورشيد ولايت آن چنان بَدان و بدى ها را مى سوزاند كه افراد شرور و اعمال زشت ، جاى خود را به خوبان و خوبى ها خواهند داد و صحنه را ترك خواهند كرد به طورى كه خوب بودن ، يك فرهنگ بنيادى ، مستمر و تنها راه زندگى خواهد شد. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: يذهب الشر و يبقى الخير(293)
بدى مى رود و خوبى مى ماند.
در عصر ظهور، حق مى آيد و باطل مى رود، ايمان مى آيد و كفر مى رود، توحيد مى آيد و شرك مى رود، اخلاص مى آيد و ريا مى رود، دوستى مى آيد و جنگ و دشمنى مى رود، خيرخواهى مى آيد و بدخواهى مى رود، دگر دوستى مى آيد و حسادت كينه مى رود، عدالت مى آيد و ظلم مى رود و در يك كلمه تقوا مى آيد و فسق مى رود چرا كه ديو چو بيرون رود فرشته درآيد. اساس همه خوبى ها ايمان كامل است كه در عصر ظهور، مردم از آن بهره مندند و اساس همه بدى ها كفر است كه در آن زمان اثرى از آن ديده نمى شود.اميرالمؤمنين فرمود:
لا يبقى كافر الا امن و لا طالح الا صلح .(294)
كافرى نمى ماند مگر اين كه ايمان آورد و تبهكارى نمى ماند مگر اين كه نيكوكار شود.
و در حديث ديگرى فرمود:
يهلك الاشرار و يبقى الاخيار و لا من يبغض اهل البيت عليم السلام .
بدكاران هلاك مى شوند و خوبان مى مانند و كسى كه دشمن اهل بيت باشد نمى ماند. بهترين ، زيباترين ، والاترين جامعه توحيدى ، جامعه عصر ظهور است كه همه آنهاموحد، مسلمان و دوستدار اهل بيت رسول خداصلى اللّه عليه و آله هستند و مدح و ثناى آنهامى گويند. گويى بهشت بر زمين سايه مى اندازد و يا زمين رنگ بهشت مى گيرد و مردم جز خوبى سراغ ندارند و گناه مورد نفرت آنهاقرار مى گيرد و زندگى شيرين مى شودآن چنان كه زنده ها آرزو مى كنند اى كاش مرده ها بودند و مى ديدند.
7- وحدت
وحدت حقيقى و همه جانبه تنها در عصر ظهور تحقق مى يابد زيرا اساس ‍ وحدت در پذيرش دين واحد يعنى اسلام است . و اين به دست آن مرد اسمانى تحقق خواهد يافت چرا كه تمام اديان از ميان خواهند رفت و ديگر نه يهودى خواهد بود و نه مسيحى چنان كه روايات آن گذشت .
امام باقر عليه السلام فرمود:
خداوند شرق و غرب زمين را براى او مى گشايد و مخالفان را به هلاكت مى رساند تا اين كه جز دين محمد صلى اللّه عليه و آله باقى نمى ماند.
تمام فرقه هاى ديگر هم از هر مكتب و انديشه اى كه باشند محو خواهند شد و تنها اسلام مطرح است . البته اسلام هم فرقه هاى زيادى دارد كه همه آنها رخت بر مى بندد و تنها مذهب حيات بخش تشيع باقى مى ماند و ديگر اختلافى نخواهد بود. امام صادق عليه السلام فرمود:
ليرفع عن الملل الاختلاف و يكون الدين كله واحدا
اختلاف از اديان برداشته مى شود و دين يكى مى گردد.
وحدت در عصر ظهور يك وحدت ناقص و يا سياسى محض نيست ، وحدت بر سر منافع دنيوى نمى باشد، وحدت در جنگ با دشمن مشترك نخواهد بود، وحدت ظاهرى نمى باشد، وحدت در توحيد نبوت و معاد تنها نيست بلكه وحدتى حقيقى ، عميق و ريشه دار است . وحدتى است كه تمام جوانب فكرى ، عقيدتى ، عملى ، اخلاقى و آرمانى را شامل مى شود. همه يك دين دارند، همه يك مذهب دارند، همه يك صدا دارند، همه پروانه يك شمعند، همه دل داده يك فردند و تنها جام محبت او را مى نوشند و بر اساس گفته او عمل مى كنند.