چهل مثل از قرآن

حسين حقيقت جو

- ۴ -


بخش سوم‏امام مهدى(عج) در قرآن

بيش از يكصد آيه از قرآن كريم به مصلح كل حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) تفسير و تأويل شده است. علامه بزرگوار، ملا محمد باقر مجلسى در دائرةالمعارف بزرگ شيعه، بحارالانوار هفتاد آيه را به استناد احاديث اهل بيت عصمت و طهارت(ع)، درباره ظهور يكتا بازمانده از حجت‏هاى حضرت احديت نقل كرده است.
هم‏چنين برخى از بزرگان، كتاب هايى را در اين زمينه به رشته تحرير در آورده‏اند كه از آن جمله كتاب المحجة فيما نزل فى القائم(عج) تأليف محدث بزرگ سيد هاشم بحرانى است كه شامل 120 آيه است كه به استناد احاديث معصومان(ع)، به ظهور مهدى(عج) تفسير شده است. كتاب‏هاى نفيس ديگرى نيز وجود دارند، كه در اين‏جا به نقل پاره‏اى از آنها بسنده مى‏كنيم:
در قرآن كريم درباره مسائل آينده دوران، حوادث آخرالزمان، استيلاى خوبى و خوبان بر جهان و حكومت يافتن صالحان، گاه به اشاره و گاهى به تصريح سخن گفته شده است.
از طرفى، قرآن كريم، ظهور آن منجى موعود را با آرزوها و فطرت حق‏طلبانه و عدالت خواهانه بشر پيوند زده است. در طول تاريخ، انسان هميشه در آرزوى تحقق حكومتى صالح و دور از ظلم و بى‏عدالتى بوده است. قرآن حكيم در معرفى حكومت حضرت مهدى(عج) و موعود آخرالزمان، روى اين خواست فطرى انسان انگشت گذاشته است، هم‏چنين بر اين نكته تأكيد كرده كه اعتقاد به موعود آخرالزمان تنها به شيعيان و مسلمانان اختصاص ندارد، بلكه تمام پيامبران گذشته، بشارت فرا رسيدنش را داده‏اند. قرآن ايشان را به عنوان منجى و ذخيره الهىِ همه انسان‏هاى مستضعف درسراسر جهان معرفى مى‏كند. او را به عنوان شخصيتى كه فراتر از هرمذهب و مليتى براى مردم كل جهان مطرح و قيامشان جهانى است، يادمى‏كند. در اين‏جا از درياى نور قرآن بهره مى‏گيريم:

بقية الله:

(بقيَّةُ اللّه خَيْرٌ لَكُمْ اِنَّ كُنْتُمْ مُؤمِنين)(1)؛
بقية الله براى شما بهتر است اگر مؤمن هستيد.
امام صادق(ع) فرمود:
اوّلين سخنى كه پس از ظهور مى‏گويد اين آيه است و مى‏فرمايد: من بقية الله و حجتش و خليفه‏اش بر شما هستم، پس هيچ مسلمانى بر او سلام نمى‏كند، جز اين كه مى‏گويد، سلام بر تو اى بقية الله در روى زمين.(2)

امر الله:

(أتى أمْرُ اللّه فَلا تَسْتَعْجِلُوه...)(3)؛
امر خدا فرا رسيد، پس تقاضاى تعجيل آن نكنيد.
اين هشدارى است كه قلب‏ها را از جا مى‏كند، هشدارى است كه جبرئيل امين در روز ظهور حضرت حجت فرياد بر مى‏آورد و تمام خلايق صدايش را مى‏شنوند، اين‏چنين امام صادق(ع) ما را خبر داده است كه پس از اين هشدار الهى، منادى در آسمان و زمين صدا مى‏زند: «اى آفريدگان پروردگار! اين مهدى آل محمد است! با او بيعت كنيد و مخالفتش ننماييد.»(4)

وارثان زمين:

(أَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادى الصَّالِحُون)(5)؛
اين زمين را بندگان شايسته من به ميراث خواهند برد.
تأويل «عبادى الصالحون» امام زمان(عج) و ياران او هستند.(6)

نصر خدا:

(وَ لَئِنْ جاءَ نَصَرٌ مِنْ رَبِّكِ لَيَقُولُنَّ اِنّا كُنّا مَعَكُم)(7)؛
چون از سوى پروردگارت مددى رسيد، مى‏گويند، ما نيز با شما بوده‏ايم.
تأويل «نصر من ربّك» امام زمان(عج) است.(8)

نور پروردگار:

(وَ اَشْرَقَتِ الارْضُ بِنُورِ رَبِّها)(9)؛
و زمين به نور پروردگارش روشن شد.
تأويل «و اشرقت الارض»، در زمان ظهور امام زمان(عج) است.(10)

نصرت الهى:

(وَ لَمَنْ اِنْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئكَ ما عَلَيْهِم مِنْ سَبِيل)(11)؛
بر كسانى كه پس از ستمى كه بر آنها رفته باشد انتقام مى‏گيرند ملامتى نيست.
تأويل «و لمن انتصر» امام زمان(عج) و ياران او هستند.(12)

نزديكى رستاخيز:

(اِقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ القَمَرُ)(13)؛
رستاخيز نزديك شد و ماه دو پاره گرديد.
تأويل «السّاعه» ظهور امام زمان(عج) است.(14)

نور الله:

(يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونْ)(15)؛
مى‏خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش كنند، ولى خدا كامل كننده نور خويش است، اگر چه كافران را ناخوش آيد.
تأويل «والله مُتِّم نورِه» به وسيله امام زمان(عج) است.(16)

روشنايى روز:

(وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى‏)(17)؛
سوگند به روز آن‏گاه كه آشكار شود.
تأويل «النهار» امام زمان(عج) است.(18)

طلوع فجر:

(سَلامُ هِىَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر)(19)؛
شب قدر تا طلوع بامداد همه سلام و درود است.
تأويل «مطلع الفجر» زمان ظهور امام زمان(عج) است.(20)

تفسير چند آيه درباره وجود مقدس امام زمان(عج)

ياران خدا

(اَلَّذينَ إنْ مَكَّنّاهُمْ فِى الأرضِ أقامُوا الصَّلوةَ وَ اتُواالزَّكوةَ وَ أمِروا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهْوا عَنْ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورْ)(21)؛
اينها (ياران خدا) كسانى هستند كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز بر پا مى‏دارند و زكات مى‏پردازند و امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند و پايان همه كارها از آنِ خداست.
در بررسى آيه نكات زير مورد اهميت است:

1. موقعيت آيه:

قبل از اين آيه، خداوند مطالبى را درباره دفاع از مظلومان و قدرت خود بر يارى آنها بيان كرده، سپس در فايده دفاع مى‏فرمايد: اگر دفاع نباشد، عبادت‏گاه و مساجدى كه در آن ياد خدا مى‏شود از بين مى‏رود. در پايان تأكيد مى‏كند: كسانى كه خدا را يارى مى‏كنند خداوند نيز آنها را يارى مى‏كند و هنگامى كه با يارى خداوند پيروز و حاكم زمين شوند، اجراى احكام الهى را سر لوحه برنامه خود قرار داده و دين الهى را حاكميت مى‏بخشند.

2. برنامه عملى ياوران خدا:

اينها از پيروزى، هم چون خود كامگان، غرور، مستى و دنياطلبى را شيوه خود نمى‏كنند تا اين كه خود طاغوت جديدى شوند، بلكه زندگانى صالحانه توأم با اصلاح خود، جامعه و رضايت خداوند را فراهم مى‏سازند. برنامه‏هاى اصلى آنها در سه امر زير است:

الف) بر پاداشتن نماز:
يعنى حاكميت توحيد و ايجاد روح معنويت وتزكيه‏نفس كه راه كمال نفسانى را بر انسان هموار مى‏كند. البته مراد نمازى‏است كه به دليل رعايت تمام شرايط ظاهرى و معنوى، انسان را از فحشا و منكر باز دارد و مقبول حضرت حق گردد. چنين نمازى اطاعت، خشيت و تقواى الهى را در همه شئون زندگى فراهم ساخته و نتيجه آن كاميابى است.
ب) پرداختن زكات:
كه از دو جنبه ارزشمند است: 1. هم دلى و هم راهى با مردم و زدودن فقر و اصلاح اقتصادى در جامعه؛ 2. زدودن حرص، بخل و مال پرستى از وجود انسان‏ها و جايگزينى روح ايثار و هم دردى. تا بخل در انسان‏هاست راه سعادت و رستگارى به روى آنها بسته است.
(وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ)(22)؛
و هر كسى جان خود را از بخل حفظ كند، او رستگار است.
در حكومت صالحان زكات به همان صورتى كه واجب شده پرداخت مى‏شود و به مصارف واقعى خود مى‏رسد.
ج) امر به معروف و نهى از منكر:
يكى ديگر از وظايف ياوران دين خدا در زمان حكومت، ترويج تمام خوبى‏ها و اوامر الهى در ميان همه مردم است. تمام كوشش آنها زدودن بدى‏ها و گناهان در جامعه است. در چنين حكومتى، اسلام و مسلمين چنان عزيز و كفار و منافقان چنان ذليلند كه صالحان به دليل اطاعت از فرمان خدا و ترك معصيت تمسخر نمى‏شوند و هر انسانى خود را در برابر ديگران مسئول مى‏بيند.

3. مصداق آيه:

امام صادق(ع) در ذيل همين آيه مى‏فرمايد:
فهذه لِآل محمّد(ص)آخر الآية، و المهدي و أصحابه يملكهم الله مشارق الأرض و مغاربها، و يظهرالدين و يميت الله به و الصحابة البدع و الباطل كما أمات الشقاة الحقّ، حتى لا يرى أين الظلم و يأمرون بالمعروف و ينهون عن‏المنكر؛(23)
اين آيه تا آخر آن درباره آل محمد و مهدى و اصحاب اوست كه مشرق‏ها و مغرب‏هاى زمين را تصاحب مى‏كند و دين پيروز مى‏شود و خداوند به وسيله او و اصحابش بدعت‏ها و باطل را مى‏ميراند، همان‏طور كه اشقيا اهل حق را از بين بردند، به‏گونه‏اى كه ظلم در هيچ جا ديده نمى‏شود و امر به معروف و نهى‏از منكر مى‏كنند.

انقلاب مستضعفان

(وَ نُريدُ أن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الأرْضِ وَ نَجْعَلَهُمُ أئِمّة وَنَجْعَلَهُمُ الْوارَثين)(24)؛
ما مى‏خواهيم تا به مستضعفانِ زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.
قرآن كريم در آياتى چند محورهاى با اهميتى را بيان كرده كه يكى از آنها طبقه مستضعف است. در طول تاريخ (به جز دوران كوتاهى، آن هم در جوامع خاص) قدرت مالى، سياسى و نظامى همواره در دست طبقات مستكبر، برترى طلب و سلطه‏جو بوده است. آنها با دست يازى به منابع ثروت و كالاها، سلطه خود را بر خلق خدا استوار مى‏ساختند. اما طبق وعده‏هاى قرآنى اين جريان ناهنجار، به‏طور اصولى و واقعى و نه شعارى و ادعايى، در انقلاب نهايى تاريخ، راه نيستى مى‏پويد و طبقه قدرت‏مند از اريكه قدرت به زير كشانده مى‏شود و ضعيفان و فرو دستان، مراكز قدرت را در دست گرفته و به راستى حاكم مى‏شوند. اين انقلاب مانند انقلاب و رستاخيز قيامت است، چنان‏كه در قيامت به راستى نيكان و انسان‏هاى وارسته به منزلت و جايگاه شايسته خويش دست مى‏يابند و انسان‏نماها سقوط مى‏كنند و به كيفر مى‏رسند. قرآن در اين‏باره مى‏فرمايد: (خافِظَةٌ رافِعَة)(25).
همان‏طور كه انقلاب قيامت، گروهى را بالا مى‏برد و گروهى را از اريكه قدرت به زير مى‏كشد، انقلاب جهانى و نهايى موعود آخرالزمان نيز چنين‏مى‏كند؛ يعنى بدون هيچ كم و كاست و يا سهل انگارى و چشم پوشى، سلطه طلبان قدرت‏مند را به زير افكنده و فرو دستان محروم را بر مراكزقدرت حاكم مى‏سازد. در پرتو تعاليم خاص و ناب آن معلم الهى، توحيد راستين آموزش داده شده و راه مستقيم الهى روشن مى‏شود، خداشناسى و خداجويى به اوج شكوفايى مى‏رسد و اين است معناى انقلاب راستين و رابطه انسان باخدا.
اساساً حاكميت مستضعفان كه به‏معناى حاكميت معيارهاى درست انسانى است، تحوّلاتى ريشه‏اى درهمه ابعاد زندگى پديد مى‏آورد و در نتيجه، زندگى راه درست خويش را مى‏يابد و انسان‏ها همه به شايستگى زندگى‏مى‏كنند.
دين خدا در همه ابعاد حيات انسانى، نقش اصلى را بر عهده دارد و ماديت و معنويت و بُعد اين دنيايى و آن جهانى زندگى انسان را سامان مى‏دهد. دين در متن زندگى مردم است نه جدا از آن؛ اين موضوع در اصل عقيده به مهدويت كاملاً نهفته است؛ موعودى كه براى گسترش عدالت در جوامع انسانى قيام مى‏كند و اوضاع ستم‏بار و آشفته زندگى بشرى را از ميان مى‏برد، دنياى مردم را به نظم مى‏آورد و آخرت ايشان را نيز اصلاح مى‏كند.
بنابر اين انديشه، حذف دين از زندگى دنيايى و تبعيد دين به حوزه مسائل آخرتى، با عقيده به موعود آخرالزمان، به‏كلى ناسازگار است، چون بيشترين تأكيدى كه در تعاليم اسلامى شده موضوع عدالت اجتماعى در حكومت آخرالزمان است نه اصل خدا باورى يا پرهيز پيشگى شخصى و درونى و روحى.(26)

محبت به امام زمان(عج)

محبت و عشق به امام زمان(عج) در حقيقت، همان محبت به خداست: «مَنْ أحَبَّكُمْ فَقَدْ أحَبَّ اللّه».
به اين محبت در احاديث و روايات امامان معصوم(ع) از طريق عامه و خاصه تأكيد شده است، چنان‏كه زمخشرى از مشاهير علماى عامه و صاحب تفسير كشاف در تفسير آيه (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيه أجْرَاً اِلاّ الْمَوَدَّةَ فى الْقُرْبى) اين حديث را نقل مى‏كند:
رسول خدا(ص) فرمود: هر كه با دوستى آل محمد بميرد شهيد مرده است، هركه با دوستى آل محمد بميرد بخشوده از عذاب مرده است، هر كه با دوستى آل‏محمد بميرد توبه كار مرده است، هر كه با دوستى آل‏محمد بميرد مؤمن كامل مرده است، هر كه با دوستى آل‏محمد بميرد فرشته مرگ او را بشارت‏مى‏دهد و سپس منكر و نكير نيز او را به بهشت بشارت مى‏دهند، هركه با دوستى آل‏محمد بميرد او را معزز و محبوب به سوى بهشت مى‏برند، هر كه با دوستى آل‏محمد بميرد خداوند قبر او را زيارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى‏دهد و دو در به سوى بهشت از آن گشوده مى‏شود.
اما هر كه با دشمنى آل محمد بميرد، روز قيامت در حالى وارد مى‏شود كه برپيشانى او چنين نوشته شده است: مأيوس از رحمت خدا!
هر كه با دشمنى آل محمد بميرد كافر مرده است، هر كه با دشمنى آل محمد بميرد بوى بهشت را استشمام نمى‏كند.(27)
بنابر اين، محبت به اهل بيت داراى ارزش و اعتبار والايى است، تا آن‏جا كه در برخى روايات آمده كه از همه عبادت‏ها بالاتر است.
امام صادق(ع) مى‏فرمايد:
(إنَّ فَوقَ كُلِّ عِبادَةٍ، عِبادَةٌ وَحُبَّنا أهْلَ الْبَيتِ أفْضَلُ العِبادَة)(28)؛
بالاتر از هر عبادتى، عبادتى است و محبت ما اهل بيت برترين عبادت هاست.
اين محبت است كه با سرعتِ تمام صفات «محبوب»، را به «محب» مى‏رساند. وقتى فردى محب انسان كاملى، مانند حضرت حجت(عج) مى‏شود طبيعى است كه لازمه‏اش پيروى محب از محبوب و متصف شدن به صفات محبوب است.
وَ قُلْ جاءَالْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً؛(29)
و بگو حق فرا رسيد و باطل مضمحل و نابود شد كه همانا باطل نابود شدنى است.
يكى از آرزوهاى ديرين بشر، بر چيده شدن بساط ظلم و بيدادگرى و حكم‏فرمايى صلح و آرامش و اجراى عدالت در سراسر جهان است.
اين انديشه، هماهنگ با سرشت انسان است، به همين دليل، هرگاه زمينه قيام فراهم شود به مبارزه با حكومت ظلم و جور مى‏پردازند. اين آيه نويد پيروزى قطعى آمدن حق و هلاكت باطل را مى‏دهد، چون هرگاه بخواهند خبر قطعى از وقوع عملى دهند با فعل ماضى «جاء» مى‏آورند.

مصداق آيه:

از مصاديق مهم اين آيه ظهور حضرت مهدى(عج) است، هم‏چنان‏كه روايت شده: وقتى حضرت قائم(عج) تولد يافتند بر روى بازوى راست ايشان‏اين آيه نوشته شده بود.(30) از امام باقر(ع) درباره اين آيه چنين روايت شده است:
إذا قامَ الْقائِمُ ذَهَبَتْ دَولَةُ الباطِلِ؛(31)
وقتى قائم قيام كرد حكومت باطل از بين مى‏رود.
استاد شهيد مرتضى مطهرى پيروزى نهايى اهل حق را چنين وصف‏مى‏كند:
ظهور مهدى موعود حلقه‏اى است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزى نهايى اهل حق منتهى مى‏شود.(32)

چشمه هميشه جوشان الهى

(ألَمْ تَرَ أنَّ اللّهَ أنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابيعَ فِى الاْرضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفَاً ألْوانُهُ)(33)؛
آيا نديده‏اى كه خداوند از آسمان آبى فرستاد، سپس آن را به چشمه‏هايى در زمين راه داد، آن‏گاه به وسيله كشت‏زارى كه رنگ‏هاى آن گوناگون است، بيرون مى‏آورد.
آب مهم‏ترين عامل زندگى مادى بشر است؛ اما روح انسان نيز نياز به چشمه‏اى دارد كه او را از كوثر زلال معارف الهى سيراب مى‏كند. انبيا و اولياى الهى با نور هدايت خود براى رهايى مردم از تاريكى‏ها از هيچ كوشش و تلاشى دريغ نكرده و هر كدام مانند سرچشمه‏اى هستند كه روح مردم را سيراب مى‏كنند. در زيارتى از امام صادق(ع) خطاب به حضرت على(ع) آمده است:
اَلسَّلامُ عَلَيك يا... مظهرالْماء الْمَعينِ؛(34) سلام بر تو اى مظهر آب روان!
بنابر اين، ظاهر كلام مربوط به آب جارى است كه مايه حيات موجودات زنده است و باطن آن مربوط به وجود علم امام و عدالت جهان گستر اوست كه آن نيز مايه حيات جامعه انسانى است.(35) آب وسيله‏اى براى زدودن پليدى‏هاى ظاهرى است. امامان معصوم(ع) نيز وسيله‏اى براى پاك كردن انسان‏ها از پليدى‏هاى درونى و شرك و جهل و گناه‏اند.
با ختم نبوت و سپرى شدن حيات امامان معصوم(ع)، دوران غيبت فرارسيد، اين دوران همچون آبى است كه براى ذخيره به زمين فرو مى‏رود. به‏اميد روزى كه با فراهم شدن زمينه جامعه براى پذيرش آن، اين ذخيره الهى جوشش كند و تشنگان واقعى معرفت را سيراب نمايد.
ابوحمزه از امام صادق(ع) چنين سؤال مى‏كند: آيا زمين بدون امام باقى‏مى‏ماند؟ حضرت فرمودند:
لَوْ بَقيتِ الأرضُ بِغَيْرِ إمامٍ لَساخَتْ؛(36)
اگر زمين بدون امام باشد (اهل) آن را فرو مى‏برد.
آب با فرو رفتن در زمين در آن‏جا ذخيره مى‏شود تا با برنامه دقيق، موجودات زنده از آن بهره‏مند شوند. حضرت مهدى(عج) نيز با غيبت خود ذخيره‏اى براى جهانيان است تا با ظهور خود در موقع مناسب، دنيا را به تكامل و معنويت رسانده و مردم سعادت‏مند شوند.

يك نكته ارزشمند

آب پنهان در زمين، بدون تلاش و تحمّل رنج و زحمت به دست نمى‏آيد. انسان تشنه براى رسيدن به آب‏هاى زير زمينى به حفر چاه و قنات مى‏پردازد. ظهور حضرت مهدى(عج) نيز زمانى تحقق مى‏يابد كه مردم مشتاق عدالت شوند و با تلاش خود مقدمات آن را فراهم كنند. در اين ميان، مؤمنان واقعى فقدان وجود آن حضرت را احساس مى‏كنند و تشنه وصال او مى‏شوند. امام رضا(ع) در اين‏باره مى‏فرمايد:
وَ كَمْ مِنْ مُؤمِنٍ مُتَأَسِّفٍ حَرّانٍ حَزينٍ عِنْدَ فَقْدِ الْماء الْمَعينٍ؛
چه بسيارند مؤمنان اندوهگين و بسيار تشنه كه هنگام فقدان آن آب روان غمناك هستند.

خواص خورشيد پنهان

آب پنهان در دل زمين، در همان حال نيز داراى خواص متعددى است. امام نيز به مثابه آبى است كه مردم از بركت وجود او بهره‏مندند، گر چه خود بى خبرند. چه بسيارند افرادى كه در هنگام گرفتارى‏ها به ايشان توسل جسته و مشكلشان را حل كرده‏اند، چه بسيار گناهكارانى كه از بركت وجود حضرت ولى عصر(عج) نور هدايت بر قلبشان تابيده و خود را از گمراهى‏ها نجات داده‏اند و بيش از اين دو، افرادى هستند كه به دعا و توجه امام از آنها رفع گرفتارى شده و يا به نعمت‏هاى الهى رسيده‏اند، اما ولى نعمت خود را آن‏گونه كه بايد نمى‏شناسند. ايشان در غيبت هم چون خورشيدى است كه در پشت ابرها پنهان است، ولى مردم از نور وجودش بهره‏مندند، هم‏چنان‏كه از امام زمان(عج) چنين روايت شده است:
أمَّا وَجْهُ الاِنْتِفاعِ بي في غَيْبَتي فَكالانْتِفاع بِالشّمْسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الأبْصارِ السَّحابُ وَ إنّي لأمانٌ لِأهْلِ الأرْضِ كَما أنَّ النُّجومَ أَمانٌ لِأهْلِ‏السَّماءِ...؛(37)
چگونگى سود رسانى من در زمان غيبتم مانند سود رسانى خورشيد است، زمانى كه ابرها آن را از چشم‏ها پنهان نمايند و من ايمن دهنده اهل زمينم، هم‏چنان‏كه ستارگان ايمن دهنده اهل آسمانند.
همان‏گونه كه گاهى خورشيد پشت ابرها پنهان مى‏شود، ولى آثار وجودش قابل مشاهده است و در همان حال، مردم از آن بهره مى‏برند و هر لحظه هم‏منتظر كنار رفتن ابرها و آشكار شدن خورشيد هستند، در زمان غيبت نيز آن‏حضرت به دليل مصالحى از ديده‏ها پنهان است، ولى:
اولاً، آثار وجودش براى اهل بصيرت روشن است؛
ثانياً، مردم از وجود ايشان بهره مى‏برند؛
ثالثاً، بايد هر لحظه منتظر كنار رفتن پرده غيبت و ظهور آن حضرت باشيم.(38)

درماندگان وادى غيبت

(أَمَّن يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء و يَجْعَلُكُم خُلَفاءَ الأرضِ ءَاِلهٌ مَعَ اللّه قَليلاً ما تَذَكَّرُون)(39)؛
كيست كه درمانده را زمانى كه او را بخواند، اجابت كند و گرفتارى را بر طرف كند و شما را جانشينان اين زمين قرار دهد، آيا معبودى با خداست؟ چه‏كم پند مى‏گيريد!
اضطرار، حالتى درونى است و زمانى به وجود مى‏آيد كه انسان هيچ وسيله و پناهگاهى براى حلّ مشكل خود نداشته و دستش از همه راه‏هاى طبيعى كوتاه شده باشد. در اين حالت، درونش او را به وسيله‏اى معنوى هدايت كرده و اميد نجات به آن دارد. دل انسان در حالت اضطرار به‏گونه‏اى به خدا متصل مى‏شود كه گويى باتمام وجود خدا را مى‏بيند وصدايش را مى‏شنود. ازاين آيه به‏خوبى‏استفاده مى‏شود كه براى‏اجابت دعا تحقق دو شرط لازم است:
1. انسان به حدّ اضطرار و درماندگى برسد: أَمَّنْ يجيب المضطر.
2. انسان از تمام اسباب مادى نا اميد شود و باتمام وجود فقط خدا را بخواند: إذا دَعاهُ.
در اين حالت، انسان ارتباط قوى و محكمى با خدا پيدا مى‏كند و خداوندنيز دعاى او را مستجاب كرده و گرفتارى او را برطرف مى‏كند: وَيَكْشِفُ السُّوء.

مصداق آيه:

وجود مبارك آن حضرت نيز از مصاديق مضطران است كه با مشاهده ضعف و خوارى مسلمانان و ظلم ستمگران به آنها در مقدس‏ترين مكان روى زمين دست به دعا بر مى‏دارد و تقاضاى كشف سوء مى‏كند. امام صادق(ع) در ذيل اين آيه مى‏فرمايد:
نَزَلَتْ في الْقائِم مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ع)، هُوَ وَ اللّهُ الْمُضْطَرّ إذا صَلَّى في الْمَقامِ رَكْعَتَيْنِ وَ دَعا إلى اللّهِ فَأجابَهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ و يَجْعَلَهُ خَليفَةً في الأرْضِ؛(40)
اين آيه در مورد قيام كننده‏اى از آل محمد(ع) است. به خدا سوگند او همان مضطر است، هنگامى كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز مى‏خواند و با دست به سوى خدا دعا مى‏كند، پس خداوند به او پاسخ مى‏دهد و ناراحتى او را برطرف مى‏كند و او را خليفه در زمين قرار مى‏دهد.

پى‏نوشتها:‌


1. هود (11) آيه 86.
2. به نقل از: منتظر تا صبح فردا، مقاله سيد جواد مهرى، ص 108.
3. نحل (16) آيه 1.
4. به نقل از: منتظر تاصبح فردا، مقاله سيد جواد مهرى، ص‏108.
5. انبياء (21) آيه 105.
6. بحارالانوار، ج 51، ص 47. به نقل از: تفسير على بن ابراهيم.
7. عنكبوت (29) آيه 10.
8. بحارالانوار، ج 51، ص 48، به نقل از: تفسير على بن ابراهيم.
9. زمر (39) آيه 69.
10. بحارالانوار، ج 52، ص 330.
11. شورى (42) آيه 41.
12. بحارالانوار، ج 51، ص 48، به نقل از: تفسير على بن ابراهيم.
13. قمر (54) آيه 1.
14. بحارالانوار، ج 51، ص 49، به نقل از: تفسير على بن ابراهيم.
15. صف (61) آيه 8.
16. بحارالانوار، ج 51، تفسير على بن ابراهيم.
17. ليل (92) آيه 2.
18. بحارالانوار، همان.
19. قدر (97) آيه 5.
20. سيد هاشم بحرانى، تفسير البرهان، ج 4، ص 487.
21. حج (22) آيه 41.
22. حشر (59) آيه 9.
23. العروسى الحويزى، عبد على بن جمعه، نور الثقلين، ج 3، ص 506.
24. قصص (28) آيه 5.
25. واقعه (56) آيه 3.
26. ر.ك: محمد حكيمى، عصر زندگى، فصل «عدالت اجتماعى».
27. زمخشرى، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج 3، ص 467.
28. بحارالانوار، ج 27، ص 48 و 91.
29. اسراء (17) آيه‏81.
30. تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 213.
31. همان، ص 212.
32. مرتضى مطهرى، قيام و انقلاب مهدى از ديدگاه فلسفه، ص 20.
33. زمر (39) آيه 21.
34. بحارالانوار، ج 97، ص 375.
35. مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 24، ص 360.
36. كافى، ج 1، ص‏179.
37. بحارالانوار، ج 52، ص 289.
38. هاديان شيرازى، موعود، شماره چهاردهم.
39. نمل (27) آيه 62.
40. تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 94.