چهل مثل از قرآن

حسين حقيقت جو

- ۵ -


بخش چهارم امام(ع) و جامعه مطلوب

فوايد وجود امام

1. امام واسطه فيض:

خداوند امام زمان(عج) را تعيين كرده است تا درميان‏مردم باشد و به هدايت آنان بپردازد، ولى اين مردم هستند كه مانع‏ظهور آن حضرت مى‏شوند؛ و هرگاه مردم براى حكومت واحد جهانى و الهى (كه بر پايه عدالت واقعى و رعايت حقوق و حقايق، واقعيات و اجراى‏تمام احكام اسلامى استوار است) آمادگى كامل پيدا كنند، حضرتش‏آشكار خواهد شد. پس خداى مهربان، در عنايت و مهربانى كوتاهى نكرده، بلكه تقصير مردم است كه امام زمان(عج) غايب شده و ظهورش به تأخير افتاده است؛ اما بايد دانست كه فوايد وجود امام منحصر به راهنمايى‏هاى ظاهرى ايشان -اگر در ميان مردم مى‏بود - نيست، بلكه وجود مقدسش از نظر «تكوين و تشريع» فوايد ديگرى نيز دارد كه مهم‏ترين آن «واسطه فيض» بودن است، چرا كه براساس دليل‏هايى كه در روايات به آن اشاره شده، اگر امام(ع) نباشد، رابطه عالم و آفريدگار جهان منقطع مى‏گردد، زيرا تمام فيض‏هاى الهى به واسطه امام بر ساير مردم نازل مى‏شود؛ لَوْ بَقَيتِ الأرضُ بِغَيْرِ إمامٍ لَساخَتْ....(1) اساساً به‏واسطه وجود مقدس اوست كه به عالم‏هستى فيض داده مى‏شود و به واسطه او آسمان و زمين پابرجاست. إنَّ الأئمّةَ نُور اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛(2) ائمه نور خدا هستند.
اگر ائمه نباشند دنيا تاريك است، منتها اين را كسى مى‏فهمد كه ظلمت و نور را مى‏شناسد.
إنَّ الأئِمَّةَ هُمْ أرْكانُ الأرْضِ؛(3) اگر ائمه نباشند زمين بقا ندارد.
چون در آن صورت، خلقت بى‏هدف مانده و بقا معنايى نخواهد داشت.
أَنَّ الأئِمَّةَ هُمُ الْهُداة؛(4) ائمه هاديانند.
أَنَّ الأئِمَّةَ شُهَداءُ اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ عَلى خَلْقِهِ؛(5) اينها گواهانند، ناظر بر اعمالند.
الآن هم امام زمان(عج) هدايت‏هاى جانبى براى افراد دارند؛ مثلاً در شرايط حساس كه شخص مى‏خواهد با تغيير روش زندگى منحرف شود، به‏دادش مى‏رسند. روابط حضرت با افراد بر حسب كمالات روحى شان است و هركس به قدر كمال خود مى‏تواند اين ارتباط را برقرار كند.
در روايتى از امام صادق(ع) آمده است:
وَ بِنا أثمرت الأشجار و أينعت الثمار و جرت الأنهار و بنا ينزل الغيث السماء؛
به وسيله ما تمام درختان به ثمر مى‏نشينند و ميوه‏ها مى‏رسند و رودخانه‏ها جارى مى‏شوند و به وسيله ما باران از آسمان مى‏بارد.
اساساً ائمه واسطه فيض بين خدا و خلق هستند. اگر خورشيد عالمتاب مى‏تابد و اگر نعمات بى‏شمار خدا بر خلق مى‏رسد، همه به دليل وجود مبارك‏امام(ع) است و خداوند به خاطر آنان ديگر موجودات را آفريد. لولاكَ لَماخَلَقْتُ الافلاك؛ اگر وجود نازنين پيامبر(ص) نبود آسمان‏ها و زمين خلق‏نمى‏شدند!
انسان مى‏خواهد با جهان بى‏نهايت در ارتباط باشد، او نيازمند اسبابى است تا بتواند ارتباط نزديك‏ترى با مبدأ برقرار كند. امامت تجلى عينى اين ارتباط است، ارتباط انسان با ماوراء الطبيعه و ابديت.

2. اميد بخشى:

اصولاً وجود فرمانده لشكر در مقر فرماندهى، خون گرم و پر حرارتى را در عروق سربازان جارى مى‏سازد و آنها را به تلاش بيشتر وامى‏دارد. حيات فرمانده، منشأ حركت، تحوّل و نظم و آرامش است. در اين ميان، شيعه بنا به عقيده‏اى كه به وجود امام زنده و حاضر دارد، هر چند او را در ميان خود نمى‏بيند، اما خود را تنها نمى‏داند. او همواره انتظار بازگشت آن سفر كرده را دارد، انتظارى سازنده و سرنوشت ساز. اين طرز تفكر، در زنده نگهداشتن اميد در دل‏ها و وادار ساختن افراد به خودسازى باعث مى‏شود آنها در آمادگى و مراقبت دائمى به سر برند. از آن سو، امام نيز به‏طور دائم مراقب حال پيروانش است و از چگونگى رفتار و كردار و گفتار آنها آگاه مى‏گردد.(6)

3. پاسدارى از آيين خدا:

طبق فرموده امام على(ع)، هيچ‏گاه صفحه زمين، از قيام كننده با حجت و دليل خالى نمى‏ماند، خواه ظاهر و آشكار باشد يا مخفى و پنهان، تا دلايل و اسناد روشن الهى ضايع نگردد و به فراموشى نگرايد و مسخ و تحريف نشود.(7)
در طول زمان، با دراز شدن دست مفسده جويان به سوى مفاهيم آسمانى، اصالت پاره‏اى از اين قوانين از ميان مى‏رود و دست خوش تغيّرات زيان بخش مى‏شود. اين نور پر فروغ با عبور از شيشه‏هاى ظلمانى افكار تاريك كم رنگ و كم رنگ‏تر مى‏شود، اما سينه امام و روح بلندش صندوق آسيب‏ناپذير حفظ اسناد و آيين الهى است كه همه اصالت‏هاى نخستين و ويژگى‏هاى آسمانىِ اين تعليمات را در خود نگهدارى مى‏كند تا دلايل الهى و نشانه‏هاى روشن پروردگار باطل نشود و به خاموشى نگرايد.

4. نفوذ روحانى و تكوينى:

امام علاوه بر تربيت تشريعى كه از طريق گفتار، رفتار و تعليم و تربيت عادى صورت مى‏گيرد، يك نوع تربيت روحانى و معنوى در دل‏ها و فكرها دارد كه مى‏توان آن را «تربيت تكوينى» ناميد. در آن‏جا الفاظ، كلمات، گفتار و كردار كار نمى‏كند، بلكه تنها جاذبه و كشش درونى كارگر است. در حالات بسيارى از پيشوايان بزرگ الهى مى‏خوانيم كه گاه بعضى از افراد با يك تماس مختصر با آنها به كلى تغيير مسير داده و سرنوشت‏شان يكباره دگرگون مى‏شد. اينها نتيجه تعليم و تربيت عادى نيست، بلكه جذبه‏اى ناخود آگاه است كه گاهى از آن به «نفوذ شخصيت» تعبيرمى‏كنند.
امام با اشعه نيرومند و پردامنه نفوذ شخصيت خود، دل‏هاى آماده را در نزديك و دور تحت تأثير جذبه خاص قرار داده و به تربيت و تكامل آنها مى‏پردازد و از آنها انسان هايى كامل‏تر مى‏سازد.(8)

5. هدايت معنوى امام:

آرى، امام قلب عالم وجود و رهبر و مربى نوع انسان است، از اين جهت، حضور و غيبت او تفاوتى ندارد. امام همواره افراد شايسته را هدايت مى‏كند، اگر چه نتوانند امام را ببينند، به ويژه اين كه در اخبار وارد شده است كه آن حضرت در ميان مردم و در مجالس مؤمنان رفت و آمد دارد، اگر چه مردم او را نشناسند.(9) بنابر اين، پاسدارى امام از دين و دستگيرى از مردم شايسته در زمان غيبت به خوبى انجام مى‏گيرد. در حقيقت، امام همانند خورشيد پنهان پشت ابر است كه از نور و حرارتش، موجودات، بهره مى‏برند؛ گر چه نادانان و كور چشمان، آن را نبينند.
امام صادق(ع) در پاسخ كسى كه پرسيده بود: «چگونه مردم از امام غايب استفاه مى‏كنند؟» فرمودند: «به همان‏گونه كه از خورشيد، وقتى كه ابر آن را مى‏پوشاند».(10)
گفتار يكى از مستشرقان‏(11) در اين‏باره شنيدنى است:
به عقيده من مذهب تشيع، تنها مذهبى است كه رابطه هدايت الهى را ميان خدا و خلق براى هميشه نگهداشته و به‏طور مستمر، پيوستگى ولايت را زنده و پابرجا مى‏دارد. مذهب يهود، نبوت را كه رابطه‏اى است واقعى ميان خدا و عالم انسانى، در حضرت كليم ختم كرده و پس از آن به نبوت حضرت مسيح و حضرت محمد(ص) اذعان نكرده است، در نتيجه، رابطه مزبور را قطع مى‏كند. نصارى نيز در حضرت مسيح متوقف شده‏اند و اهل سنت از مسلمين هم در حضرت محمد(ص) ايستاده‏اند و با ختم نبوت در ايشان، ديگر رابطه‏اى ميان خالق و مخلوق برقرار نمى‏دانند.
تنها مذهب تشيع است كه معتقد است نبوت با حضرت محمد(ص) ختم مى‏شود، ولى ولايت كه همان رابطه هدايت تكميلى است بعد از آن حضرت و براى هميشه زنده مى‏ماند.
آرى، تنها در مذهب تشيع است كه اين حقيقت ميان عالم انسانى و الوهى براى هميشه باقى و پا برجاست.(12)
نتيجه اين كه، عقيده به امام زمان به اين معناست كه ارتباط مردم با عالم غيبت گسيخته نشده است. و كسانى كه اين عقيده را دارند بايد هميشه به ياد آن حضرت بوده و منتظر ظهور آن مصلح غيبى باشند، همگان وظيفه دارند در هر شرايطى در راه برقرارى و توسعه معارف و احكام اسلام بكوشند، در برابر ستم و گناه پايدارى كرده و در حدّ توان خود با آن مبارزه كنند و بكوشند تا زمينه حكومت عدل و داد را فراهم ساخته و زندگى خود را طورى تنظيم كنند كه با برنامه‏هاى آن حضرت تناقض نداشته باشد، در صف دوستان ايشان قدم برداشته و با دشمنانش مبارزه كنند.

رفتار و سيرت مهدى(عج)

چون سيرت حضرت مهدى(عج) مى‏تواند سرمشق و نمونه خوبى براى ما باشد، درباره هر يك از آنها به اختصار توضيح مى‏دهيم:

سيرت دينى
مهدى(عج) در برابر جلال خداوند بسيار فروتن است. هم چون عقاب بال خويش فرو مى‏گشايد، سر به زير مى‏اندازد و از اوج آسمان فرو مى‏آيد. بدين‏سان، مهدى(عج) در برابر جلال خداوند بدينسان خاشع و فروتن است. خدا و عظمت خدا در وجودش متجلى بوده، و همه هستى او را در خود فروبرده است.(13)
سيرت خلقى
مهدى(عج) صاحب حشمت، سكينه و وقار است، جامه‏هايى درشتناك و خشن مى‏پوشد، نان جو مى‏خورد و علم و حلم او از همه مردمان بيشتر است، هم نام پيامبر است و خَلق و خُلق محمدى دارد. در جهان با مشعل فروزان هدايت سير كرده و مانند صالحان زيست مى‏كند.(14)
سيرت عملى
مهدى(عج) بخشنده است، به‏گونه‏اى كه بى‏دريغ، اموال به اين و آن مى‏دهد. با عمال و كارگزاران و مأموران دولت خويش بسيار سخت گير و با ناتوانان و مستمندان، بسيار دل رحم و مهربان است. در رفتار چنان است كه گويى با دست خود كره و عسل به دهان مسكينان مى‏گذارد.(15) با آمدنش كينه از دل‏ها مى‏رود و همه جا را آسايش و امنيت فرا مى‏گيرد. و «مى نهد ميزان عدل را در بين مردم پس احدى به احدى ظلم نكند».(16)
سيرت انقلابى
مهدى(عج) حق هر حقدارى را باز پس گرفته و به او مى‏دهد، حتى اگر حق زير دندان انسان متجاوز و غاصب باشد از آن بيرون كشيده و به صاحب حق باز مى‏گرداند.(17) در راه اجراى حكم خدا و استقرار دين خدا، به سخن كسى گوش نداده و نكوهش احدى را نمى‏شنود.(18)
سيرت سياسى
به‏هنگام حكومت مهدى(عج)، حكومت جبّاران و مستكبران و نفوذ سياسى منافقان و خائنان نابود شده، شهر مكه قبله مسلمين و مركز حركت انقلابى مهدى(عج) مى‏شود. نخستين افراد با قيام او در مكه گرد هم آمده، به‏اومى‏پيوندند.(19)
سيرت تربيتى
در آن روزگار، قدرت عقلى توده‏ها تمركز يافته و مهدى به تأييد الهى، مردمان را به كمال مى‏رساند و در همگان فرزانگى پديد مى‏آورد.(20) چون مهدى قيام كند زمينى نمى‏ماند، مگر اين كه در آن‏جا گلبانگ محمدىِ: أشْهَدُ أنْ لاإلهَ‏إلّااللّه وَ أشهدُ أنَّ محمداً رسولُ الله، بلند مى‏شود.(21)
سيرت اجتماعى
عدالت مهدى چنان است كه در حكومت او بر هيچ كس و هيچ چيز، هيچ‏گونه ستمى روا داشته نمى‏شود. نخستين نشانه عدل او سخنان سخنگويان حكومت اوست كه در مكه فرياد مى‏زنند: «هر كس نماز فريضه خويش را در كنار حجرالاسود و محل طواف خوانده است و اكنون مى‏خواهد نماز نافله بخواند، به كنارى رود، تا حق كسى پايمال نگردد و هر كس مى‏خواهد نماز فريضه بخواند بيايد و بخواند».(22) هيچ جاى زمين باقى نمى‏ماند، مگر آن‏كه از بركت عدل و احسان او فيض مى‏برد و زنده مى‏شود، حتى جانوران و گياهان نيز از اين بركت و عدالت بهره‏مند مى‏شوند. و «عدالت او درون خانه‏ها خواهد رفت مانند اين كه سرما و گرما داخل آن مى‏شود».(23)
سيرت مالى
همه اموال جهان در نزد مهدى(عج) گرد مى‏آيد، آن چه در دل زمين است و آن چه بر روى زمين است. آن‏گاه مهدى به مردم مى‏گويد: «بياييد! و اين اموال را بگيريد! اينها همان چيزهايى است كه براى به دست آوردن آنها، قطع رَحِم كرديد و خويشان خود را رنجانديد، خون‏هاى به ناحق ريختيد و مرتكب گناهان شديد. بياييد و بگيريد!
سپس دست عطا مى‏گشايد، چنان‏كه تا آن روز كسى آن‏چنان بخششى در اموال نكرده باشد».(24)
سيرت اصلاحى
مهدى(عج) فريادرسى است كه از جانب خداوند آمده تا به فرياد مردم برسد. در روزگار او، همگان در رفاه و آسايش به نعمتى بى‏مانند دست مى‏يابند، حتى چهارپايان نيز فراوان شده و با ديگر جانوران با خوشى و آسودگى زندگى مى‏كنند، گياهان بسيار مى‏رويند و آب نهرها فراوان شده و گنج‏ها، دفينه‏ها و ديگر معادن زمين استخراج مى‏شود.
آتش فتنه‏ها و آشوب‏ها خاموش شده و جنگ و شبيخون و غارتگرى از ميان مى‏رود. در جهان ويرانه‏اى باقى نمى‏ماند، مگر آن كه مهدى(عج) آن‏جا را آباد مى‏سازد.(25)
سيرت قضايى
در حكومت مهدى(عج) احكام و قضاوت‏ها كاملاً عادلانه بوده و سرسوزنى ظلم و بيداد به كسى نشده و هيچ رنج و محنتى بر دلى نمى‏نشيند. مهدى(عج) بر طبق احكام خالص دينى (بدون توجه به آرا و افكار ديگران) حكم و حكومت مى‏كند، ميزان عدل را در ميان مردم مى‏نهد و بدين‏گونه، هيچ كس نمى‏تواند به ديگرى ستم كند.(26)
شيخ مفيد مى‏گويد: چون قائم آل محمد(عج) قيام كند، مانند حضرت داود(ع)، بر حسب باطن، بى‏هيچ نيازى به شاهد حكم و قضاوت مى‏كند، خداوند حكم را به او الهام كرده و او بر طبق الهام الهى حكم مى‏راند. مهدى(ع) نقشه‏هاى پنهان هر گروه را مى‏داند و به آنها مى‏گويد: مهدى دوست و دشمن خود را با نگاه مى‏شناسد.(27)

خصوصيات ياران قائم(عج)

در روايات ويژگى‏هاى زيادى براى ياران آن حضرت شمرده شده كه برخى مربوط به ويژگى‏ها و صفات ظاهرى و جسمانى است و برخى ديگر مربوط به خصايل اخلاقى و روحى.

خصايص روحى

شايد بتوان گفت: كه مهم‏ترين ويژگى ياران امام(ع) اين است كه آنها مصداق كامل «اولياء الله» (دوستان خدا) هستند. در قرآن كريم مى‏فرمايد:
(ألا إنَّ اَوْلياءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَيهم وَ لا هُمْ يحزنون)(28)؛
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا بيمى نيست و غمگين نمى‏شوند.
اين كه كسى از هيچ چيز ترسى به دل راه ندهد و اندوهگين نشود تنها زمانى امكان‏پذير است كه جز خدا نبيند و جز به او نينديشد. اين اوج كمال آدمى و بالاترين مرتبه‏اى است كه يك انسان مى‏تواند بدان دست يابد.
امام صادق(ع) مى‏فرمايد:
خوشا به حال شيعيان قائم كه در زمان غيبتش منتظر ظهور او و فرمانبردارش هستند، آنان اولياى خدا هستند، همان‏ها كه نه ترس آنها را فرا مى‏گيرد و نه اندوهگين مى‏شوند.(29)
ياران قائم هم‏چنان‏كه در بالاترين درجه تقوا و پرهيزگارى قرار دارند، از نظر كمال علمى نيز در بالاترين درجه قرار گرفته و از جام حكمت الهى و معرفت دينى، چنان‏كه بايد، سيراب شده‏اند. حضرت على(ع) در اين باره مى‏فرمايد:
... پس گروهى در آن فتنه‏ها صيقلى مى‏شوند، مانند صيقل دادن آهنگر شمشير را، ديده‏هاى آنها به نور قرآن جلا داده و تفسير در گوشهاى شان جا گرفته‏شود. در شب، جام حكمت را به آنها بنوشانند بعد از اين كه در بامداد هم نوشيده باشند.(30)
خلاصه اين كه ياران قائم در چنان مرتبه‏اى از زهد وتقوا و علم و معرفت قرار دارند كه همه كائنات در برابر آنها سرِ تسليم فرود مى‏آورند و زمين و آسمان به وجود آنها افتخار مى‏كند. امام باقر(ع) مى‏فرمايد:
گويى كه ياران قائم را مى‏بينم كه شرق و غرب (جهان را) در نورديده‏اند. همه‏چيز در برابر آنها سرِ تسليم فرود مى‏آورد حتى درندگان زمين و آسمان به دنبال خشنود ساختن آنها هستند. قطعه‏اى از زمين به قطعه ديگر مباهات كرده و مى‏گويد: امروز مردى از ياران قائم از من گذر كرده است.(31)

ويژگى‏هاى جسمانى

ياران مهدى(ع) از نظر صفات جسمى و نيروى بدنى سر آمد روزگار بوده و كسى را ياراى مقابله با آنها نيست. امام صادق(ع) در وصف توان بدنى ياران قائم(عج) مى‏فرمايد:
لوط (ع) كه مى‏فرمود: «اى كاش در برابر شما قدرتى مى‏داشتم يا مى‏توانستم به تكيه‏گاهى استوار پناه ببرم»(32) در آرزوى نيرو و توان قائم(عج) و به ياد قدرت و استوارى ياران او بود، زيرا به هر كدام از آنها قدرت چهل مرد داده شده و قلب آنها محكم‏تر از پاره‏هاى آهن است. اگر به كوه هايى از آهن برخورد كنند آنها را از جا بر مى‏كنند و شمشيرهاى آنان از حركت باز نمى‏ايستد، مگر زمانى كه خداوند (عزوجل)، خشنود شود.(33)

تعداد ياران قائم(عج)

قول مشهور اين است كه تعداد ياران امام عصر(عج) 313 نفر هستند كه در روايت‏هاى متعددى به آن اشاره شده است. در روايتى «مفضل بن عمر» از امام صادق(ع) چنين نقل كرده است:
مثل اين است كه قائم(ع) را بر منبر (مسجد) كوفه مى‏بينيم، در حالى كه 313 مرد به عدد اهل بدر گرد او را گرفته‏اند. آنها مردان جنگاور و حاكمان خدا در زمين او و بر خلق اويند.(34)
با توجه به روايت ديگر به اين نتيجه مى‏رسيم كه ياران آن حضرت منحصر به تعداد ياد شده نبوده و اين تعداد كسانى هستند كه از آغاز حركت حضرت مهدى(عج) ايشان را همراهى مى‏كنند، اما به تدريج بر اين تعداد افزوده مى‏شود. البته ناگفته نماند كه اين 313 نفر به دليل خصايل برجسته‏اى كه دارند نقش فرماندهى و رهبرى را در لشكر آن حضرت به عهده دارند.(35)
در روايتى ابوبصير از امام صادق(ع) چنين نقل كرده است:
قائم از مكه خارج نمى‏شود، مگر زمانى كه تعداد كسانى كه به گرد او جمع‏آمده‏اند، تكميل شود. پرسيدم: اين تعداد چند نفر است؟ آن حضرت فرمود: دو هزار نفر، جبرئيل در سمت راست او و ميكائيل در سمت چب او حركت مى‏كند و...(36).

خصوصيت جامعه موعود

حكومت جهانى موعود را از دو منظر مى‏توان مطالعه كرد:
1. به عنوان آرمانى دور دست كه بايد در انتظار تحقق آن باشيم، كه در آن صورت، هيچ تأثيرى در واقعيت‏هاى موجود جامعه ندارد.
2. به عنوان الگويى واقعى براى سامان بخشى به وضع موجود و هدف معينى كه توان جهت بخشى به حركت‏هاى اجتماعى ما را دارد، اگر چه تحقق كامل آن در زمان حضرت بقية الله صورت مى‏گيرد.
البته ما نبايد همه مشخصه‏هاى بيان شده در مورد حكومت مهدى(عج) را فقط ترسيم كننده وضعيت آينده جهان بدانيم، بلكه بايد اين فرهنگ را در تمام عرصه‏هاى اجتماعى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى، جامعه خود پياده كنيم و اين نوعى الگو پذيرى از قيام عدالت‏گستر است. براى دست يابى به اين مهم به برخى ويژگى هايى كه در روايات براى حكومت جهانى امام غايب شمرده شده است، اشاره مى‏كنيم:

1. ساده زيستى كارگزاران حكومت

عنايت به بعضى از روايات، تصوير بسيار روشنى از شيوه زندگى حكمران سراسر عالم به ما مى‏دهد. امام صادق(ع) فرمود:
به چه ملاك درباره خروج قائم تعجيل مى‏طلبيد؟ به خدا سوگند، او جامه درشت مى‏پوشد و خوراك خشك و ناگوار مى‏خورد.(37)
اصولاً پذيرفتن مسئوليت حكومت مردم تعهد مضاعفى را بر عهده پذيرنده اين مسئوليت مى‏آورد و او را ناچار مى‏سازد كه زندگانى خويش را باضعيف‏ترين طبقات اجتماع هماهنگ سازد تا درد آنها را با تمام وجود احساس كرده و همت خويش را صرف بهبود آلام آنها كند. روايت زير، رسالت سنگين پيشوايان و كارگزاران جامعه عدل اسلامى را به خوبى بيان‏مى‏كند:
روزى يكى از ياران اميرالمؤمنين(ع) عرض كرد: اى امير مؤمنان! چرا بايد تو در اين پوشاك زبر تن آزار باشى و خوراك ساده ميل كنى؟ فرمود:
خدا بر پيشوايان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندى، تنگدست را به هيجان نياورد و به طغيان وا ندارد.(38)

2. قاطعيت با كارگزاران و ملاطفت با زيردستان

يكى از ويژگى‏هاى مهم دولت جهانى امام مهدى(عج) سخت گيرى و قاطعيت درباره كارگزاران، مجريان امور و برخورد شديد با متخلفان است. در روايت زير درباره قاطعيت و سازش ناپذيرى حضرت ولى عصر(عج) در مقابل كارگزاران و ملاطفت و مهربانى آن حضرت با بيچارگان و مستمندان چنين آمده است:
امام على(ع) بخشنده است، او درباره عمال، كارگزاران و مأموران دولت‏خويش بسيار سخت گير است و با ناتوانان و مستمندان بسيار دل رحم و مهربان.

3. تأمين رفاه اقتصادى مردم

در زمان حكومت امام مهدى(عج)، رفاه اقتصادى و آسايش معيشتى بر تمام بخش‏ها و زواياى زندگى بشر پرتو مى‏افكنده و انسان‏ها آسوده خاطر از مشكلات روزمره مى‏توانند به سازندگى معنوى خود بپردازند. امام على(ع) دراين‏باره مى‏فرمايد:
بدانيد اگر شما از طلوع‏كننده شرق امام مهدى(عج) پيروى كنيد، شما را به آيين پيامبر در آورد ... تا از رنج طلب و ظلم (در راه دست يابى به امور زندگى) آسوده شويد و بار سنگين (زندگى) را از شانه‏هايتان بر زمين نهيد.(39)

4. گسترش عدالت و مساوات

عدالت مهدى آن‏چنان فراگير و گسترده است كه حتى به درون خانه‏ها نيز نفوذ كرده و روابط خصوصى افراد خانواده را تحت تأثير قرار مى‏دهد، كارى كه از عهده هيچ نظام حقوقى برنمى آيد. امام صادق(ع) مى‏فرمايد:
به خدا سوگند مهدى(عج) عدالتش را تا آخرين زواياى خانه‏هاى مردم وارد مى‏كند، هم‏چنان‏كه سرما و گرما وارد خانه ما مى‏شود.(40)
در روايت ديگر از امام باقر(ع) درباره شمول عدالت صاحب الزمان(عج) آمده است:
امام قائم(عج) (اموال را) برابر تقسيم مى‏كند و ميان مردم نيكوكار و بدكار به عدالت رفتار مى‏نمايد.(41)

پى‏نوشتها:‌


1. همان، ص 178.
2. كلينى، كافى، ج 1، ص 194.
3. همان، ص 196.
4. همان، ص 191.
5. همان، ص 190.
6. براى اطلاع بيشتر، ر.ك: تفسير نمونه، ج 8، ص 339 و ج 14، ص 565.
7. نهج البلاغه، كلمات قصار.
8. مكارم شيرازى، حكومت جهانى مهدى، با تلخيص بسيار.
9. اصول كافى، ج 1، ص 337.
10. منتخب الاثر، 271.
11. هانرى كربن، استاد فلسفه در دانشگاه سوربن (فرانسه) و رئيس انيستيتو فرانسه و ايران.
12. سالنامه مكتب تشيع، سال دوم، ص 20 - 21.
13. المهدى الموعود، ج 1، ص 280.
14. همان، ص 281 - 282، 266، 300.
15. همان، ص 276، 277.
16. بحارالانوار، ج 52، ص 322.
17. المهدى الموعود، ج 1، ص 279.
18. بحارالانوار، ج 52، ص 353.
19. المهدى الموعود، ج 1، ص 252.
20. اصول كافى، ج 1، كتاب العقل، ج 21.
21. بحارالانوار، ج 52، ص 340.
22. كافى، ج 4، ص 427.
23. بحارالانوار، ج 52، ص 362.
24. همان، ج 51، ص 29.
25. المهدى الموعود، ج 1، ص 264، 275، 277، 287، 288، 311 و ج 2، ص 11.
26. همان، ج 1، ص 280 - 284.
27. الارشاد، ص 365، 366.
28. يونس (10) آيه 62.
29. شيخ صدوق، اكمال الدين و اتمام النعمه، ج 2، ص 357، ح 54.
30. نهج البلاغه، ترجمه و شرح علينقى فيض الاسلام، خطبه 150، ص 458 - 459.
31. بحارالانوار، ج 52، ص 327.
32. هود (11) آيه 80.
33. بحارالانوار، ج 52، ص 327، ح 44 به نقل از: موعود، ش 9، ص 32. خليل منتظر قائم.
34. بحارالانوار، ج 52، ص 326، ح 42.
35. موعود، ش 9، ص 34.
36. بحارالانوار، ج 52، ص 367 - 368، ح 152.
37. بحارالانوار، ج 52، ص 354.
38. نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدى، كلام 209، ص‏241 - 242. به نقل از: موعود، شماره 4، ابراهيم شفيعى سروستانى.
39. بحارالانوار، ج 51، ص 123.
40. همان، ج 52، ص 362.
41. همان، ج 51، ص 29. به نقل از: موعود، شماره چهارم، ص 6 - 10.