تشرف يافتگان
(از مجموعه شميم عرش )

پژوهشكده تزكيه اخلاقى امام على عليه السلام

- پى‏نوشت‏ها -


36-فروغى بسطامى .
37-آرى ! هالو و هالوها كسانى هستند كه در دنيا خوف و حزنى ندارند، آنان مؤ منانى هستند كه تقوا را پيشه خويش ساختند:
قرآن كريم : اءلا ان اءولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون * الذين آمنوا و كانوا يتقون .
خدا در قرآن مى فرمايد:
آگاه باشيد كه اولياء ( و دوستان ) خدا نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند. همانا كه ايمان آوردند و ( از مخالفت فرمان خدا) پرهيز نمودند.
و باطن دين را:
قال عيسى عليه السلام : الذين نظروا الى باطن الدنيا حين نظر الناس الى ظاهرها.
حضرت عيسى عليه السلام مى فرمايد:
آنگاه كه مردم به ظاهر دنيا نگاه كردند آنان به باطن آن مى نگريستند.
و نتيجه نهايى دنيا را:
قال العيسى عليه السلام : الذين نظروا الى آجل الدنيا حين نظر الناس الى عاجلها.
حضرت عيسى عليه السلام مى فرمايد:
هنگامى كه عامه مردم به زمان حال نگاه مى كنند، آنان كسانى هستند كه به عاقبت و آينده دنيا مى نگرند.
ديده ، از مرگ هراس ندارند:
قال العيسى عليه السلام : و اءماتوا منها ما يخشون اءن يميتهم ...
حضرت عيسى عليه السلام مى فرمايد:
آنچه را كه از آن مى ترسيدند، نابود كردند.
آنان خدا را دوست دارند و از نور خداوند طلب نور كرده و به آن نور، نورانيت بخش اند، آنان خود اخبارى عجيب دارند و از آنان نيز اخبار عجيبى است ، كتاب خداوند به آنان برپاست و آنان نيز براى كتاب خدا بپا مى خيزند، آنان به كتاب خدا سخن مى گويند و كتاب خدا نيز از طريق آنان گفتار خويش را عرضه مى كند:
قال العيسى عليه السلام : يحبون الله تعالى و يستضيؤ ون بنوره ، و يضيؤ ون به ، لهم خبر عجيب ، و عندهم الخبر العجيب ، بهم قام الكتاب و به قاموا، و بهم نطق الكتاب و به نطقوا، و بهم علم الكتاب .
حضرت عيسى عليه السلام مى فرمايد:
كسانى هستند كه خداى تعالى را دوست دارند و از نور او روشنايى گرفته ، نورافشانى مى كند، خبر عجيب براى آنها و نزد آنهاست . كتاب خدا به آنان استوار گشتند، كتاب خدا بواسطه آنان سخن گفت و آنان سخن به كتاب خدا گفتند، كتاب خدا از طريق آنان شناخته شد و آنان به واسطه كتاب خدا شناخته شدند.
آنان در عبادتشان خالص اند:
ابن عباس عن امير المؤ منين عليه السلام : هم قوم اءخلصوا الله تعالى فى عبادته .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
... آنان قومى هستند كه عبادت خود را براى خدا خالص نمودند.
آنان ذكر خدايشان بيشترين و شكر گذارى شان با دوام ترين و صبرشان بر بلايا عظيم ترين است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : ان اءولياء الله لاكثر الناس له ذكرا و اءدومهم له شكرا، و اءعظمهم على بلائه صبرا.
حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
اولياى خدا كسانى هستند كه بيشتر از همه به ياد خدا و هميشه شكرگزار او هستند و بر بلاى او صبر عظيم دارند.
آرى ! آنان از اهل بيت عليهم السلام و پيروانشان مى باشند:
قال امير المؤ منين عليه السلام : ... تدرون من اءولياء الله ؟ قالوا: من هم يا اءمير المؤ منين ؟ فقال : هم نحن و اءتباعنا...
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام فرمودند:
... آيا اولياء خدا را مى شناسيد؟ گفتند يا اميرالمؤ منين آنان چه كسانى هستند؟ فرمود: ما و پيروان ما...
آنان شيعه قائم اهل البيت عليهم السلام منتظران ظهور او، مطيعان او به هنگام ظهورند:
قال الصادق عليه السلام : ... يا اءبا بصير طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته ، و المطيعين له فى ظهوره ، اولئك اءولياء الله الذين لا خوف عليهم و لاهم يحزنون .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
اى ابابصير خوشا به حال پيروان و شيعيان قائم ما كه در زمان غيبت منتظر و در زمان ظهور مطيع او هستند آنان اولياء خدايند كه ترسى بر آنها نيست و حزن و غمى ندارند.
آنان ساكنانى هستند كه سكوت شان ذكر، بينندگانى هستند كه نگاهشان عبرت ، گويندگانى هستند كه گفتارشان حكمت ، روندگانى هستند كه راه رفتنشان ميان مردمان بركت است ، آرى اگر مقدرات الهى نبود، ارواح آنان يك لحظه در بدنهايشان استقرار نمى يافت :
قال الصادق عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ان اولياءالله سكتوا فكان سكوتهم ذكرا، و نظروا فكان نظرهم عبرة ، و نطقوا فكان نطقهم حكمة ، و مشوا فكان مشيهم بين الناس بركة لولا الاجلال التى قد كتب عليهم لم تقر اءرواحهم فى اءجسادهم خوفا من العذاب و شوقا الى الثواب .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
بدرستيكه سكوت اولياء خدا ذكر، و نگاههايشان عبرت آميز و گفتارشان حكيمانه است و گشت و گذارشان ميان مردم مايه بركت مى باشد، اگر اجلهاى آنان معين و مقرر نبود از شدت ترس از عذاب جهنم و شوق به پاداشهاى بهشتى روح در جسمشان باقى نمى ماند.
پس اى عزيز! اين چهره هاى پنهان را در ميان مردمان درياب ، آنان درهاى ناپيدا خداوندند:
قال الباقر عن آبائه عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ان الله تبارك و تعالى ... اءخفى وليه فى عباده .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
خداوند تبارك و تعالى ..ولى خود را در ميان بندگانش پنهان كرده است بنابراين هيچ گاه بنده اى از بندگان خدا را كوچك نشماريد، شايد او ولى خدا باشد و شما نمى دانيد.
كه اهانت بر آنان ، محاربه با خداوند است :
انس عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من اءهان لى وليا فقد بارزنى بالمحاربة .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
هر كس ولى مرا اهانت نمايد مرا به مبارزه و جنگ طلبيده است .
اشارات :
الف ) لياقت فقيه دينى در يافت و ديدار حضرت بقية الله اعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف .
اين ديده نيست قابل ديدار روى تو چشمى دگر بده كه تماشا كنم تو را
تو در ميان جمعى و من در تفكرم كاندر كجا برآيم و پيدا كنم تو را
سيد رضا مؤ يد.
ب ) نقش مكانهاى مقدس مثل مسجد سهله دريافت ولى خداوند و اولياء خداوندى .
ج ) برخورد و پاسخ فقيهانه مرحوم شفتى نسبت به اجابت حضرت عجل الله تعالى فرجه الشريف براى يافت واقعيت پنهان .
د) تقسيم ولائى جغرافيائى سياسى جامعه مسلمين ميان صاحبان مقام اولياء خداوندى .
ه )وجود برترين هاى عالم امكان در پست ترين شغل ها و اعتبارات اجتماعى و در نتيجه لزوم تغيير در نحوه نگرش بر اعتبارات دنيايى .
و) بى معنا بودن مكان و مسافت در فرهنگ حضورى حكومت ولائى اهل البيت عليهم السلام .
ز) با قدرتهاى مافوق بشرى اداره شدن زندگى جوامع شيعى و اسلامى .
ح ) حاضر بودن تمام گم شده ها در محضر صاحبان ولايت جغرافيائى حكومت دينى .
ط) استعدادى بودن ميزان و تعداد تشرفات به محضر حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف .
ى ) عالمانه بودن زندگى و در نتيجه دانستن زمان و مكان و كيفيت مرگ از سوى اولياء الهى .
ك ) حفظ اسرار توسط اولياء خداوند حتى تا آخرين لحظات زندگى و افشا نكردن آن .
پرده درد هر كه در اين عالم است راز تو را هم دل تو محرم است
چون دل تو بند ندارد بر آن بند چه جوئى ز دل ديگران
گر چه تنگ دل شده اى اين خطاست راز دل ار ز آنكه نگوئى رواست
گر دل تو از تنگى راز گفت شيشه كه مى خورد چرا باز گفت
تا نشناسى گهر يار خويش طرح مكن گوهر اسرار خويش
نظامى .
ل ) تاءثير تكوينى نوكرى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف حتى پس از مرگ در رفع حاجات انسانهاى مؤ من .
م ) خدمت به مردمان نيازمند و نيازمندان مضطر شيعى به عنوان مهمترين كار اولياء خداوند بودن .
38-حافظ.
39-اگر زيارت ائمه عليهم السلام در دوران كنونى همانند زيارت آنان در دوران حياتشان است :
عبدالرحمان بن مسلم عن الصادق عليه السلام قال : من زارنا فى مماتنا فكانما زارنا فى حياتنا...
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
هر كس ما را بعد از وفاتمان زيارت كند، به منزله آن است كه در زمان حياتمان ما را زيارت نموده ...
و اگر ادراك ، قدرت تصرف ، هدايت و يارى صالحان از براى ائمه عليهم السلام فراتر از مرگ و زندگى دنيوى آنان است ؛ و اگر شيعيان بر زيارت مؤ منان :
قال اميرالمؤ منين عليه السلام : زوروا فى الله و جالسوا فى الله ، و اءعطوا فى لله و امنعوا فى الله ، زايلوا اءعدا الله و واصلوا اولياء الله .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
زيارت و همنشينى و عطا و منع شما براى رضاى خدا باشد، و از دشمنان خدا كناره گرفته با اولياء خدا همنشينى نماييد.
و بخصوص ائمه عليهم السلام :
الوشا عن الرضا عليه السلام قال : ان لكل امام عهدا فى عنق اوليائه و شيعته و ان من تمام الوفاء بالعهد و حسن الاداء زيارة قبورهم ، فمن زارهم رغبة فى زيارتهم و تصديقا بما رغبوا فيه كان اءئمتهم شفعاء هم يوم القيامة
حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد:
براى هر امامى عهدى است بر گردن اولياء و شيعيانش و زيارت قبور آنان كاملترين و بهترين وفاى به اين عهد است . بنابراين هر كه از روى علاقه و تصديق آنان را زيارت كند ائمه شفاعت كنندگان وى خواهند بود.
وظيفه مند است ؛و اگر زائران ، ميهمان خدا بوده :
قال الباقر عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من زار خاه فى بيته قال الله عزوجل له : انت ضيفى و زائرى ، على قراك و قد اوجبت لك الجنة بحبك اياه .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
هر كس به قصد زيارت وارد منزل برادرش شود خداوند عزوجل به او مى فرمايد تو مهمان من و زيارت كننده من هستى و اكرام تو بر عهده من است و بهشت را به خاطر محبت تو نسبت به او، برايت واجب نمودم .
و در آخرت نيز ثوابى كمتر از بهشت ندارند:
حصين عن الصادق عليهم السلام قال : من زار اخاه فى الله قال عزوجل : اياى زرت و ثوابك على ، و لست ارضى لك ثوابا دون الجنة .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
هر كس به خاطر خداوند به زيارت برادرش برود، خدا به او مى فرمايد: تو مرا زيارت كردى و پاداش تو بر عهده من است همانا كه به كمتر از بهشت برايت راضى نمى شوم .
پس بايد كه شيعه حزب اللهى بر زيارت ائمه عليهم السلام همت كند و در اين راه نيز تمام سختى ها را به جان بخرد و نيز بداند كه ميزبانان او هرگز ميهمانى همچون او را از خانه نمى رانند و در شاءن و مقدرات اش از او پذيرايى مى كنند.
اشارات :
الف ) عدم انحصار راه معرفت خداوندى به آموختن علوم از راههاى طبيعى موجود و امكان يافت معارف حق از راه اعمال صالحانه .
ب ) ارزش فراوان خادمان حرم ائمه عليهم السلام در پيشگاه آنان و لزوم رعايت احترام آنان .
ج ) وجود قدرت تكوينى براى صالحان جهت خلق فورى واقعيات عينى .
د)همراه بودن امدادات غيبى با تصرفات تكوينى و حتى تصرفات ادراكى - بطورى كه فرد به هنگام ملاقات با صالحان غيبى متوجه غير عادى بودن حادثه ها نمى شود.
ه ) امكان تعريف روابط بين اشياء به صورتى ديگر غير از آنچه كه اكنون بطور عادى بشر مى يابد. چگونه خربزه شيرين خنك از زير لباس پشمى بيرون مى آيد؟
چگونه آب گواراى شيرين و سرد از پس پرده همان لباس پشمى عرضه مى گردد؟!

سنگ و گل را كند از يمن نظر لعل و عقيق
هر كه قدر نفس باد يمانى دانست
حافظ.
40-تقيد به هدايت مردم و التزام قلبى و عملى به تلاش براى ايجاد شدن تكاليف و وظائف دينى مردم ، زمينه ساز تشرف به محضر حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف است آن كس كه با وجود خستگى فراوان ، دلش براى امت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ياران و انصار و محبان اهل البيت عليهم السلام مى تپد و تلاش مى كند تا آنان اعمال خويش را بدرستى انجام دهند تا مبادا در قيامت گرفتار اعمال ناقص خويش باشند، او به يقين مورد توجه اهل البيت عليهم السلام است كسى كه خود را خدمتگزار مردم مى پندارد، كسى كه خود را فداى ديگران مى كند كسى كه خستگى را مانع از ارشاد مردم نمى داند كسى كه خود را سرباز دستگاهى مى داند كه در آن دستگاه امام عصر عليه السلام صاحب آن است ، بايد كه چنين مورد لطف واقع شود هم وظيفه اش را به آسانى انجام دهد و هم تشرف ناخواسته اى برايش حاصل شود و هم شيرينى استجابت اعمال را بيابد.
اشارات :
1 - در محضر اهل البيت عليهم السلام بودن شيعيان .
2 - امداد اهل البيت عليهم السلام براى انجام شدن اعمال ياران به نحو كامل .
3 - تطبيق اعمال كنونى حج با اعمال حقيقى آن .
4 - تصرفات تكوينى امام عصر عليه السلام براى آسان انجام شدن اعمال حج ياران پيرمرد خويش
5 - واقعى بودن امير الحاجى امام عصر عليه السلام بدليل تصدى مستقيم انجام اعمال عبادى محبان خالص خويش .
6 - مداراى امام عصر عليه السلام نسبت به پرسش هاى ياران حوزوى خود.
7 - صاحب داشتن حوزويان و در نتيجه امداد فقاهتى و دينى آنان از سوى دستگاه ولايت و امامت .
8 - مطلوب بودن وظيفه و شغل روحانى كاروان در دستگاه مقام ولايت و امامت .
41- خدمت به زائران آنهم زائرانى كه نسبت و سببى دارند زمينه ساز تشرف و امداد پذيرى از مقام ولايت تكوينى و تشريعى است زيرا وقتى ايثار مى كند و خود را خدمتگزار صالحان زائر مى كند، از خود، گذشته و خدائى شده است و چون موجود خدائى جاذبه خدائى دارد و جاذبه خدائى وصال آفرين است پس يافتن وصال ضرورى است .
وصال را به تلاش ، گذشت و ايثار مى دهند نه به ادعا و خودبينى ، برخى خود را محور عالم مى پندارند، همه چيز با خود تفسير مى كنند و حسن و قبح و لذت دائم را با خويش مفهوم مى بخشند در حالى كه واقعيت ، چيز ديگرى است واقعيت محورى آن چيزى است كه قوانين طبيعت را تدوين ساخته است ، واقعيت محورى آن كسى است كه با تصرف تكوينى ، حقائق آنى ، خلق مى كند فضاى جديد را به حيات مى بخشد و بشر هوشمند را بدون آنكه كوچكترين توجهى بتواند پيدا كند در فضائى تعريف شده قرار مى دهد تا او سالى فكر كند تا شايد بتواند روابط ظاهرى آن را بفهمد و توجيه كند، بشرى كه در فهم و توجيه حقائق امدادى مشكل دارد چگونه خود را محور هستى و معيار تمامى مناطات اخلاقى مى پندارد؟
امداد ناشى از تشرف با اشاره است كار نمى خواهد! همان اشاره كافى است ، چه زيباست كه انسانها از اين اشاره بهره مند شوند و وصال را ولو لحظه اى بيايند و عمرى را در لذت شوق به سر برند.
اشارات :
1 - اثر زيارت خالصانه در پيدايش تشرف .
2 - در محضر اهل البيت عليهم السلام بودن تمامى رفتارها و تلاش هاى خالصانه شيعيان .
3 - امدادگرى اهل البيت عليهم السلام حتى بدون تضاضاى نيازمندان .
4 - تلاش اهل البيت عليهم السلام در رفع نگرانى ياران .
5 - تصرفات تكوينى براى پذيرائى زائران صالح .
6 - چهره ديگر جهان هستى مادى و ضرورت يافتن آن حقائق .
7 - امكان تجلى امام عصر عليه السلام در لباس هاى گوناگون .
42-حسين فولادى .
43-صائب تبريزى .
44-حافظ.
45-حافظ.
46-اين داستان حاوى نكات بسيارى است كه پرداخت به هر يك ، از حوصله اين مقال خارج است . ولى در حد مقدور به گوشه اى از آن نكات اشاره مى شود:
اول : تاءثير منبر و محراب در ايجاد توجه مردمان به حضرت ولى الله اعظم عليه السلام و ضرورت توجه مبلغان دينى اعم از واعظان ، مداحان و... در ايجاد گرايش مردمان به مقام ولايت و عصمت عليه السلام .
به راستى اگر قوام حجت خداوندى بر خلايق وجود امامى است كه مردمان او را بشناسند:
قال الرضا عن الباقر عليه السلام : ان الحجة لا تقوم لله عزوجل على خلقه الا بامام حى يعرفونه .
حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
حجت خدا، فقط با وجود امامى شناخته شده در ميان مردم قوام مى يابد.
و اگر زمين از اول خلقت انسان بدون حجت نبوده است :
قال الباقر عن على بن الحسين عليه السلام : لم تخل الاءرض منذ خلق الله آدم من حجة لله فيها ظاهر مشهور، اءو غائب مستور.
حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
زمين از زمان خلقت آدم تاكنون ، از حجت خدا خالى نشده اين حجت گاهى ظاهر و مشهور است و زمانى غايب و مستور.
و اگر قوام معرفت خداوندى به معرفت امام عليه السلام است :
قال الصادق عليه السلام : سئل الحسين بن على عليهما السلام ما معرفة الله ؟ قال : معرفة اءهل كل زمان امامهم الذى يجب عليهم طاعته .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
از امام حسين عليه السلام پرسيده شد معرفت خدا چيست ؟ فرمود: معرفت اهل هر زمانى نسبت به امامى كه اطاعتش بر آنها واجب است .
و مردمان را بر جهل بر آنان عذرى نيست :
قال امير المؤ منين عليه السلام : عليكم بطاعة من لا تعذرون فى جهالته .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
بر شما باد اطاعت از كسى كه براى جاهل بودن نسبت به او براى شما عذر و بهانه موجهى نيست .
و اگر روحانيون ، همانند رسولان الهى مبلغان دين و تراجم حق و سفيران الهى اند:
قال امير المؤ منين عليه السلام : رسل الله سبحانه تراجمة الحق و السفراء بين الخالق و الخلق .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
خداوند سبحان سفيران حق را بين خود و بندگانش فرستاد.
پس بايد كه آنان به يقين بر مقام امام عليه السلام و توجه دادن مردمان به سوى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف همت گمارند و آنان را از مرگ جاهلى نجات دهند:
ايوب بن حر عن الصادق عليه السلام قال : من مات و هو لا يعرف امامه ، مات ميتة جاهلية .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
هر كس بميرد و امامش را نشناسد همانا به مرگ جاهلى مرده است .
دوم : اگر چه كم خورى ، سبب كرامت نفس ، صحت بدن :
قال امير المؤ منين عليه السلام : قلة الغذاء كرم النفس و اءدوم للصحة .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
كم غذايى ، ضامن كرامت نفس و دوام سلامتى است .
كم شدن حساب قيامت :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من قل اءكله ، قل حسابه .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
هر كس غذايش كم شد حسابش قيامتش نيز كم مى شود.
صفاى باطن و قلب :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من قل طعمه بطنه و صفا قلبه ، و من كثر طعمه سقم بطنه و قسا قلبه .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
كم غذايى باعث سلامتى بدن و صفاى قلب مى شود.
است ، ولى بايد توجه داشت كه هيچ نبى و يا وصى و هيچ امامى خود را با رياضت نباتى به مقامات عاليه نرسانيده است .
كدام امام عليه السلام از نخوردن فراورده هاى نباتى به مقامات عالى دست يافته است ؟ درست است كه اثر تكوينى كم خورى و بخصوص نخوردن فراورده هاى حيوانى ، آثار غير عادى است ، ولى هرگز اين روش رفتارى مطلوب شارع دينى نيست ، چنانكه حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف در اين حادثه خود براى آن صاحب دل ، كباب ! تهيه كردند. اگر بشر، به اين فراورده ها - در حد مصرف معقول نياز - دارد؛ و اگر انبياء، رسولان و ائمه عليهم السلام همانند ساير مردمان و بشرند:
قرآن كريم قل انما ان بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله و احد فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل علملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا.
خدا در قرآن مى فرمايد:
اى رسول به امتت بگو من بشرى مانند شما هستم كه به من وحى مى شود همانا خداى شما يكتاست و هر كس به لقاى او اميدوار است بايد نيكوكار شود و هرگز در پرستش خدا احدى را با او شريك نگرداند.
پس آنان نيز به اين فراورده ها نيازمندند. هرگز نمى توان با نابود كردن اصل نيازهاى طبيعى و جوهرى انسان ، به مطلوبيتى مورد پسند شارع دينى دست يافت ، بايد كه نيروهاى حزب اللهى به شدت از اين قبيل رفتارها دورى جويند و توان و زمان تكامل خويش را با اين نسخه هاى شيطانى از دست ندهند.
سوم : بزرگترين پيام اين حادثه واقعى ، اين است كه با گذشت از گناه و جوانمردى با خلق خدا، مى توان به درجات بسيار بالاى معنوى و تشرفات به محضر حضرت ولى الله دست يافت . چنانكه آن مرد عارف پنهان هر چه دارد، از همان گذشت جوانمردانه اش در مورد دخترى گرسنه است كه او را قربانى شهوات جسمانى خود نكرد.
حزب اللهيان ! اگر مروت و جوانمردى اسم جامع تمام فضائل اخلاقى است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : اءلمروة اسم جامع لسائر الفضائل و المحاسن .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
مروت نامى جامع براى ساير فضايل و محاسن است .
و اگر اين جوانمردى است كه روشن گر عقل و زيبايى افراد است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : ميزة الرجل عقله و جماله مروته .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
برترى مرد به عقل وى و زيبائى او به مروت و جوانمردى اوست .
و اگر هيچ چيزى به اندازه جوانمردى سخت و سنگين نيست :
قال امير المؤ منين عليه السلام : ما حمل الرجال حملا اءثقل من المروة .
حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
مردان ، بارى سنگين تر از مروت و جوانمردى به دوش نكشيده اند.
و اگر شرافت و مرتبت معنوى افراد به ميزان جوانمردى آنان است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : على قدر شرف النفس تكون المروءة .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
جوانمردى و مروت به اندازه شرافت نفس خواهد بود.
و اگر جوانمردى واقعى از راه ميراندن شهوات ، به دست آمدنى است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : من اءمات شهوته اءحيا مروته .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
هر كس شهوتش را بميراند جوانمردى و مروت خود را زنده نموده است .
و اگر برترين نوع جوانمردى ميراندن شهوات است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : اءشرف المروءة ملك الغضب و اماتة الشهوة .
حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
كنترل خشم و كشتن شهوت از برترين مروتهاست .
و بطور خلاصه دين دارى در گرو مروت و جوانمردى است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : من اءفضل الدين المروة ، و لا خير فى دين ليس له مروة .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
مروت و جوانمردى از بهترين امور دين است و دينى كه در آن مروت نباشد خيرى در آن نيست .
پس كوشا باشيد كه اين سيرت رفتارى را در همه امور و بخصوص در شهوات و لذات جسمانى سخت مراعات كنيد كه آدمى با آن به برترين مقامات دست خواهد يافت . آرى ! اين مرد بزرگ ، جوانمردى خويش را از يك طرف با گذشت از لذت جنسى ملازم با نابودى سرنوشت يك دختر نشان داد و از طرف ديگر عليرغم نداشتن پول و ثروت ، آنچه را كه داشت و مقدورش بود، به همان دختر وخانواده وى بخشيد:
قال امير المؤ منين عليه السلام : ثلاث هن جماع المروءة : جود مع قلة و احتمال من غير مذلة ، و تعفف عن المساءلة .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
مروت در سه چيز جمع مى شود: بخشش با وجود اندكى مال ، تحمل فقر بدون اظهار ذلت و اجتناب از درخواست و مساءلت .
و از طرف سوم با همت فراوان دست به دعا برداشت تا گرفتارى آن دختر و خانواده وى را حل و فصل نمايد:
گرچه گرد آلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشيد دامن تر كنم
عاشقان را گر در آتش مى پسندد لطف دوست
تنگ چشم گر نظر در چشمه كوثر كنم
دوش مى گفتى كه لعلم قند مى بخشد، ولى :
تا نبينم در دهان خود كجا باور كنم !
گوشه محراب ابروى تو مى خواهم ز بخت
تا در آنجا همچو حافظ درس عشق از بر كنم
حافظ.
پس او اگر به مقام بلند تشرف ، و صحابى امام عصر عليه السلام بودن رسيد، تنها به خاطر جوانمردى جنسى ، جوانمردى مالى و بالاخره جوانمردى دعايى بود.
چهارم : اگر تمام اعمال انسانى هر روزه در محضر ائمه عليهم السلام است و به قول حضرت رضا عليه السلام اين آنانند كه اعمال انسانها را در هر روز به خداوند عرضه مى كنند:
قال الرضا عليه السلام : قلت للرضا عليه السلام : ان قوما من مواليك ساءلونى اءن تدعو الله لهم ، فقال : و الله انى لاءعرض اءعمالهم على الله فى كل يوم .
عبدالله بن ابان به حضرت امام رضا عليه السلام گفت :
قومى از دوستان شما از من خواستند كه سفارش كنم برايشان دعا كنيد، فرمود: به خدا قسم هر روز اعمالشان را بر خدا عرضه مى كنم .
و اگر مقتضى امامت ائمه عليهم السلام نجات محبان ، شيعيان و خالصان خويش است ، پس چنين حادثه اى را بايد امرى كاملا طبيعى و عادى دانست . لطف حضرت را در اين داستان بنگريد، آمدنش ، چراغ روشن كردنش ، اجازه ورود خواستنش ، خود تداركى عزيزانه و ميهماندارى ميزبان كردنش ، تصرف ادراكى نمودن در عارف پنهان مذكور براى عدم توجه به نداشتن لوازم فوق ، دستور بهداشتى اش در چگونه غذا خوردن انسانى كه ماهها از فراورده گوشتى بهره نگرفته ، هم سفره اى شدنش كمك مالى كردنش ، دستور العمل رفتارى اش نسبت به وظايف آينده :
قال امير المؤ منين عليه السلام : ليس على الامام الا ما حمل من اءمر ربه : الابلاغ فى الموعظة ، و الاجتهاد فى النصيحة ، و الاحياء للسنة ، و اقامة الحدود على مستحقيها، و اصدار السهمان على اءهلها.
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
فقط آنچه خداوند بر عهده امام نهاده بر امام واجب است و آن زياده روى در موعظه ، كوشش در نصيحت و احياء نمودن سنت و اقامه حدود و رساندن دو سهم به اهل آن مى باشد.
همه و همه نشانه علم :
قال امير المؤ منين عليه السلام : لا يتحمل هذا الاءمر الا اءهل الصبر و البصر و العلم بمواقع الاءمر.
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
اين امر را جز اهل صبر و بصيرت و عالمان به حوادث زمان نمى توانند تحمل كنند.
و حضور تمام وقت شيعيان در محضر ائمه عليهم السلام و لطف و محبت شديد آنان نسبت به محبان خويش است .
پنجم : اى عزيز حزب اللهى ! مجالس خالص عزادارى حضرت حسين عليه السلام را درياب و حضور در آنها را غنيمت بشمار، كه چه بسيار از اخيار الهى و صاحبان اسرار در آنجاها يافت مى شوند و در اين راه نيز آمال خاصى براى حضور خويش قرار شده ؛چرا كه در لحظات خفتن ديگران است كه بيدار مردان مجهول تاريخ معنويت گرد هم مى آيند.
ششم : در اين حادثه ، اشارات بسيارى است كه از آن جمله مى توان به :
الف ) توان تصرف ادراكى از سوى ائمه عليهم السلام نسبت به مردمان .
ب ) امكان وجود پول محدود بى پايان !
ج ) حجاب رؤ يتى افراد از ديدن ورود و خروج مكانى حضرت عليه السلام .
گرچه از اهل جهان روى نهان ساخته اى
روشن از پرتو خود روى جهان ساخته اى
ديدن طلعت تو چشم جهان بين خواهد
كه جهانى بسوى خود نگران ساخته اى
آنچه پيداست به چشم تو نهانست ز ما
و انچه پنهان بود از ما تو عيان ساخته اى
سيد صادق سرمد تهرانى .
د) همراهى تك ياران حضرت عليه السلام .
ه ) تناسب وظايف با استعدادها و قابليتها.
گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض
ورنه هر سنگ و گلى لؤ لؤ مرجان نشود
حافظ.
و) مورد توجه بودن مجالس عزادارى خالصانه .
ز) مورد توجه نبودن اعتبارات دنيوى در دستگاه حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف .
اشاره كرد.
47-محمود بوالحسنى .
48-على اكبر صلخواه (خوشدل ).
49-حافظ.
50-در اين داستان ، نكات جالبى است كه اشاره به آن خالى از لطف نيست :
1 - ذات و جوهره تمامى انسانها به گونه اى است كه هرگز باطل را حق نمى پندارد؛به ديگر سخن ، اگر حق در مقابل باطل است ؛ و اگر قوام شناخته شدن حق از باطل و باطل از حق به اين است كه ذات و جوهره معرفت شهودى و عقلائى بشر باطل را حق نپندارد؛و اگر از سوى مقام ربوبى چنين جعلى در عدم اختلاط نهاده شده است :
قال الصادق عليه السلام : اءبى الله اءن يعرف باطلا حقا، اءبى الله اءن يجعل الحق فى قلب المؤ من باطلا لا شك فيه و اءبى اءن يجعل الباطل فى قلب الكافر المخالف حقا لا شك فيه ، ولو لم يجعل هذا هكذا ما عرف حق من باطل .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
خداوند هرگز باطلى را به عنوان حق معرفى نمى كند و از او دور است كه حق به كافر بشناساند و اگر اين گونه عمل نمى نمود حق از باطل شناخته نمى شد.
پس مى توان و بايد نتيجه گرفت كه انسانها ذاتا به گونه اى هستند كه باطل را حق نمى دانند ولو خود در باطل محض غوطه ور باشند:
اين جوان با اين كه خود از دو حيث فكرى و غريزى در بطلان محض بوده است ، ولى باز ذات جوهره فقرى اش او را بر حق نبودن فكر و تاءمين غريزه اش ارشاد و هدايت كرده است و حضرت بقية الله نيز با همين قدرت جوهرى و ذاتى جوان را نجات داده است .
دست از مس وجود چو مردان ره بشوى تا كيمياى عشق بيابى و زر شوى
2 - اگر انسان خطاكار است و بهترين خطاكاران توبه كنندگان اند:
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ان كل بنى آدم خطاء و خير الخطائين التوابون .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
تمام فرزندان آدم خطاكارند و بهترين خطاكاران توبه كنندگانند.
و اگر توبه طهارت قلبى را و شوينده گناهان است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : التوبة تطهر القلوب ، و تغسل الذنوب .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
توبه پاك كننده قلب و شوينده گناه است .
و اگر توبه بر چهار ركن ندامت قلبى ، استغفار زبانى ، عمل جوارحى و تصميم بر عدم تكرار خطاست :
قال امير المؤ منين عليه السلام : التوبة على اءربعة دعائم : ندم بالقلب و استغفار باللسان ، و عمل بالجوارح ، و عزم على اءن لا يعود.
حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
توبه بر چهار ستون است : پشيمانى در قلب ، استغفار بر زبان ، عمل با اعضاء و تصميم بر عدم تكرار گناه .
و اگر توبه واقعى سيئات انسانى را به حسنات تبديل مى سازد:
قال الصادق عليه السلام : اءوحى الله عزوجل الى داود النبى : يا داود! ان عبدى المؤ من اذا اءذنب ذنبا ثم رجع و تاب من ذلك الذنب و استحيى منى عند ذكره غفرت له ، و اءنسيته الحفظة و اءبد لته الحسنة ، و لا ابالى و اءنا اءرحم الراحمين .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
خداوند عزوجل به حضرت داود عليه السلام وحى نمود: اى داود اگر بنده مؤ منى بلافاصله بعد از ارتكاب گناه توبه كند و از به ياد آوردن آن شرمگين شود او را بخشيده گناهش را پاك مى كنم به جاى آن حسنه مى نويسم و مبالات نمى كنم چرا كه مهربانترين مهربانان هستم .
و اگر خداوند قبول كننده توبه است :
قرآن كريم : الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده و...
خدا در قرآن مى فرمايد:
آيا مؤ منان نداسته اند كه به تحقيق خدا توبه بندگان را مى پذيرد و...
نور حرا نمايدت آينه مجردى از در ما درآ اگر طالب عشق سرمدى
باده بده كه دوزخ از نام گناه ما برد آب زند بر آتشش معجزه محمدى
پس اين جوان و هزاران جوان همانند او پذيرفته شدگان درگاهى هستند كه با ندامت واقعى خويش به طهارت يقينى قلبى دست يافته اند:
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : التائب من الذنب كمن لا ذنب له .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
كسى كه از گناه توبه كند مانند آن است كه گناهى مرتكب نشده .
و چون توبه رحمت آفرين است :
قال اميرالمؤ منين عليه السلام : التوبة تستنزل الرحمة .
حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
توبه باعث نزول رحمت مى شود.
و ارتباط وجودى با مقام امامت و عصمت عين رحمت است :
قال الصادق عليه السلام : نحن اصل كل خير، و من فرو عنا كل بر، فمن البر: التوحيد و الصلاة ، و الصيام ، و كظم الغيظ، و العفو عن المسى ء، و رحمة الفقير و تعهد الجار، و الاقرار بالفضل لاءهله ، و عدونا اءصل كل شر، و من فروعهم كل قبيح و فاحشة ، فمنهم الكذب ، و البخل ، و النميمة و القطيعة ، و اءكل الربا، و اكل مال اليتيم بغير حقه ، و تعدى الحدود التى امر الله ، و ركوب الفواحش ، ما ظهر منها و ما بطن ، و الزنا، و السرقة ، و كل ما وافق ذلك من القبيح ، فكذب من زعم اءنه معنا و هو معلق بفروع غيرنا.
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
ما اصل هر خيرى هستيم و نيكى از فروع ماست و از جمله نيكيها توحيد، نماز، روزه ، فروبردن خشم ، بخشيدن خطاكار، رحمت و مهربانى به فقير، همسايه دارى و اقرار به فضل صاحبان فضل است و دشمن ما اصل هر شرى است و از فروع آن هر زشتى و ناپسندى است ، و از جمله ناپسنديها دروغ ، بخل ، سخن چينى ، قطع رحم ، خوردن ربا و مال يتيم به ناحق ، تجاوز به حدود خدا، ارتكاب كارهاى ناپسند و فاحش پنهان و آشكار، زنا، دزدى ، و هر امر قبيحى از اين قبيل است كسى كه ادعا مى كند از ماست و به فروع غير ما تعلق دارد دروغگويى بيش نيست .
پس به واسطه توبه نصوح ارتباط ميان خليفه واقعى الهى حضرت بقية الله اعظم عليه السلام ميسور است .
51- اگر رسولان و انبياء الهى بيان كنندگان و ترجمان ارتباط معرفتى و حكمى ميان خالق و خلق اند:
قال اميرالمؤ منين عليه السلام : رسل الله سبحانه تراجمة الحق و السفراء بين الخالق و الخلق .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
فرستادگان خدا ترجمان حق و سفيران بين خالق و مخلوق مى باشند.
و اگر محمد خاتم پيامبران است :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : اءرسلت الى الناس كافة و بى ختم النبيون
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
براى تمامى مردمان فرستاده شدم و پيامبرى با من ختم مى شود.
و اگر اقضاء خاتميت ، رسالت از براى تمام اقوام و ملل با هر زبان و نژاد است :
قرآن كريم : قل يا ايها الناس انى رسول الله اليكم جميعا الذى له ملك السموات و الارض لا اله الا هو يحيى و يميت فامنوا بالله و رسوله النبى الامى الذى يؤ من بالله و كلماته و ابتعوه لعلكم تهتدون .
خدا در قرآن مى فرمايد:
اى رسول ما به خلق بگو كه من ( بدون استثناء بر همه شما جنس بشر) رسول خدايم آن خدايى كه آسمانها و زمين همه ملك اوست هيچ خدايى جز او نيست كه او زنده مى كند و مى ميراند ( يعنى جان بخشى و جان ستانى به دست خدا نه بدست طبيعت ) پس اى مردم بايد ايمان به خدا آريد و به رسول او پيغمبر امى ( كه از هيچ كس جز خدا تعليم نگرفته ) آن پيغمبرى كه بس به خدا و سخنان خدا گرويد شما بايد پيرو او شويد تا هدايت يابيد.
به طورى كه قانون ابلاغ وحى به زبان هر قوم بر اثر خاتميت نقض شده است :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : اءرسلت الى الناس كافة و بى ختم النبيون .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
براى تمامى مردمان فرستاده شدم و پيامبرى با من ختم مى شود.
و اگر ابلاغ معارف الهى خاتم وظيفه دينى است و اگر ابلاغ به كمك زبان و نوشتار است و اگر بيان دقيق از معارف نورانى وظيفه زبان دانان و زبان شناسان آشناى به زبان وحى است و اگر رساندن وحى توسط الفاظ و معانى متناسب با آن قابل عرضه است پس بايد كه زبان اقوام و ملل را شناخت با آن زبان ها اهلى شد، و با اهليت منطقه اى و نژادى ، معارف وحى را براى آنان بيان كرد.
آرى اگر حوزه هاى دينى تبلور عينى و تابلوى جاودانه انتظارند و اگر دلسوختگان عاشق مهدى عليه السلام در اين حوزه ها باليده اند و اگر استوارترين و مايه ورترين ميراث فرهنگى مهدويت و در همين حوزه هاى مبارك آفريده شده اند، هر كدامشان پرچم انتظار بوده اند، و اگر حوزويان بر بام تاريخ اقوام و ديارها مشعل هائى فروزان از براى كاروان بشر جهت گذر از تاريكستان فتنه ها، هواها، هوس ها، خدعه ها و دره هاى و سراب هاى آب نما، به كعبه وصال آرمان شهر اسلام بوده اند. اگر آنان در سياه ترين دوره ها، با تفقه و عمل خويش ، انتظار فرج را، اميد به فرج را، فرج فرح بخش دلهاى پاك دينان و زلال فطرتان را زنده نگاه داشته اند، و اگر آنان جنبش هاى عدالتخواهانه و ستم ستيز را در جاى جاى درالاسلام در پهنه تاريخ ، ساز كردند تا مردمان را از، گذرگاه هاى باتلاقى ، و بيغوله هاى جهل ، دو دلى و گمراهى نجات دهند. پس اينك نيز بايد براى توسعه و نفوذ حكومت فقاهت دينى ، خود را با شرايط اقليمى و جغرافيايى سياسى جهان تطبيق دهند تا فلسفه وجودى خويش را كه همان تبيين مكتب تشيع ، پاسدارى از اسلام ناب و دفاع از مظلومان ، انگيختن روح عدالتخواهى و عدالت گسترى ، نشر علمى و عملى فضائل اخلاقى و الهى ، پاسداشت حدود و ثغور و شريعت دينى ، زنده نگاه داشتن اميد به عدالت و ايجاد گشايش ، دور داشت مردمان از كجيها و كجرويها است در تمام مناطق جغرافيايى و براى تمام مردمان جهانى با هر زبان و فرهنگى به ظهور رسانند تا شايد زمينه حكومت واحد ولايى آماده گردد. اگر وظيفه حوزه هاى دينى ، اسوه گيرى از رفتارها و آرمان هاى مهدى عليه السلام در سيرت رفتار با سازمان دادن زندگى بشر و تلاش هاى حوزوى و به تعبير فنى تر اقتحام و اقتدار است و اگر حوزه هاى دينى مدرس پاسداشت مكتب مهدى و حراست از معارف ناب وى ، به دور از هر گونه خرافه ها، و به طور خلاصه وراثت ، وظيفه مند است . و اگر وظيفه نيابت در بر فراز داشتن پرچم هدايت ، نگاهداشت روح ستم ستيزى و عدالتخواهى و سرپرستى امت محمدى در دوران غيبت از وظايف بديهى حوزات دينى است و اگر اين ظايف سه گانه اقتحام ، وراثت و نيابت منحصر به منطقه جغرافيائى خاصى و يا گروه ويژه اى از ملل و اقوام ندارد و اگر قوام تحقق و رسيدن به اين اهداف و وظايف سنگين به عرضه و بيان معارف مطابق با عقول وفهم آنان است :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : لا تحدثوا امتى من اءحاديثى الا بما تحمله عقولهم .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
با امت من در حد عقل و دركشان صحبت كنيد.
و اگر يافت آن مردمان از دين و اجراى وظائف دينى به دانستن زبان وحى از سوى آنان و معرفت حوزويان از زبان آنان براى ترجمان كلام وحى است :
عن محمد مسلم قال الصادق عليه السلام : اسمع الحديث منك فاءزيد و اءنقص ؟ قال : ان كنت تريد معانيه فلا باءس .
از حضرت امام صادق عليه السلام پرسيده شد:
اشكال ندارد حديثى را كه از شما مى شنوم به آن چيزى اضافه يا كم كنم ؟ اگر همان معنى را بدهد اشكالى ندارد.
پس بايد كه زبان آنان را، فرهنگ و سيرت و رفتارشان را، جامعه شناسى منطقه اى آنان را، روانشناسى اجتماعى و فردى آنان را، به دقت شناخت و از توان استبداد آن مناطق بهره ها گرفت تا شايد وظائف مهم حوزه هاى دينى در دوران نيابت زمينه ساز قيام ولايت كبرى گردد.
خود همين حادثه ، گوياى وظيفه دينى حوزويان در تبليغ و عرضه دين و معارف وحى به زبان هاى گوناگون است اينكه حضرت چنين فرد روحانى را به خيمه گاه عصر عرفه اش در صحراى عرفات كه وقت مناجات است ، راه مى دهد و با عرضه يكى از قوانين ما فوق طبيعى كلام خويش را با كمك اصوات ناپيدا، به زبان هر قوم بيان مى دارد آن گاه گلايه مندانه از وظيفه به زمين مانده حوزه هاى دينى و
حكومتى مقدس در عدم عرضه معارف دين به زبان هاى مختلف ، سخن گفته و پيغام مى دهد، همگى نشان از ضرورت شناخت زبانهاى ملل و اقوام گوناگون براى عرضه معارف وحى به زبان هاى منطقه اى و قومى است . درست است كه ابلاغ وحى به زبان كامل و جامع ، فصيح و بليغ عربى است و تنها با آن زبان بوده است كه توان تحمل معانى و معارف وحى را در گستره الفاظش داشته است ولى عرضه دين و مفاهيم دينى تقدمى به عرضه زبان دينى ندارد اين حوزوات دينى اند كه با فهم دقيق از زبان وحى بايد معارف آن را به زبان هاى مختلف عرضه كنند تا بشر به هدايت و سعادت دست يابد.
اشارات :
1 - امكان و وقوع تشرف حوزويان به محضر حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف در هر دوران از تاريخ دينى .
2 - ابلاغ پيام هاى حضرت مهدى عليه السلام از سوى حوزويان صالح ، به حوزوات دينى و صاحبان و مسئولين جامعه شيعه .
3 - تقدم عرضه دين بر مناجات هاى شخصى حتى در روز عرفه آنهم در صحراى عرفات .
4 - مطلوب بودن همايش هاى جهانى شيعيان براى رساندن معارف وحى به زبان هاى هر قوم و ملت .
5 - امكان ترجمان طبيعى كلام واحد به زبان هاى مختلف ، از راه تصرف در قوانين مافوق طبيعى .
6 - مورد توجه و عنايت حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف بودن حكومت فقاهت دينى در
دوران غيبت .
7 - وظيفه مندى حوزوات دينى در عرضه دين به زبان هاى اقوام وملل مختلف .
8 - ضرورت بهره گيرى از زمان و امكان مراسم حج براى عرضه دين .
52-اگر بر اساس جهان بينى دينى ، هر حقيقتى داراى دو هويت دنيوى و اخروى ، فردى و اجتماعى بوده و از دو چهره ظاهرى و باطنى برخوردار است و اگر فقر در فرهنگ دينى يك واقعيت ترديدناپذير است پس بايد فقر را داراى حقائق ، ابعاد و چهره هاى متفاوت دانست :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : الفقر، فقر الدنيا، و فقر الاخرة ، ففقر الدنيا غنى الآخرة ، و غنى الدنيا فقر الآخرة ، ذلك الهلاك ، حب مالها و زينتها، فذلك فقر الاخرة و عذاب الاخرة .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
فقر دو نوع است : فقر دنيا و فقر آخرت . فقر دنيا كه همان غناى آخرت است و ثروت دنيا كه باعث
فقر آخرت مى شود و عين هلاكت است همانا كه علاقه به مال و زينت دنيا فقر و عذاب آخرت را به دنبال دارد.
اگر فقر دنيوى ظاهرى فردى ، چيزى جز همان نداشتن مال و ثروت اقتصادى نيست :
قرآن كريم : للفقراء الذين احصروا فى سبيل الله لا يستطيعون ضربا فى الارض يحسبهم الجاهل اغنياء من التعف تعرفهم بسيماهم لا يسئلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خير فان الله به عليم .
خدا در قرآن مى فرمايد:
صدقات مخصوص فقيرانى است كه در راه خدا ناتوان و بيچاره اند و توانائى آنكه كارى پيش گيرند ندارند و از فرط عفاف چنان احوالشان به مردم مشتبه شود كه هر كس از حال آنها آگاه نباشد پندارد او غنى است و بى نياز شما بايست به فقر آنها از سيماشان پى بريد كه از عزت نفس هرگز آنها چيزى از كسى سؤ ال نكنند، و هر چه انفاق كنند خدا بر آن آگاهست .
اگر فقر دنيوى ظاهرى اجتماعى ، همان وابستگى هائى به غير شيعيان است :
قال الصادق عليه السلام : الفقر معنا خير من الغنى مع غيرنا، و القتل معنا خير من الحياة مع غيرنا.
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
فقر و تنگدستى با ما بهتر است از ثروت و توانمندى با غير ما.
و اگر فقر دنيوى باطنى ، كفر پس از ايمان :
سئل امير المؤ منين عليه السلام اى فقر اءشد؟ قال : الكفر بعد الايمان .
از امير المؤ منين پرسيده شد:
كدام فقر شديدتر است ؟ فرمود: كفر بعد از ايمان .
احساس استغناء از خداوند:
فى صحف ادريس : لا غنى لمن استغنى عنى ، و لا فقر بمن افتقر الى .
صحف ادريس :
كسى كه از من بى نياز است هرگز بى نياز نمى شود و كسى كه به درگاه من احساس نياز مى كند هرگز فقير نمى شود.
نبود قلب :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : الفقر فقر القلب .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
فقر واقعى ، فقر قلب است .
و بالاخره نبود نفس مطمئن :
قال امير المؤ منين عليه السلام : اكبر البلاء فقر النفس .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
بزرگترين بلاها فقر و نياز نفس است .
است ، و اگر فقر اخروى ، چيزى جز نداشتن وسيله نجات و رفاه اخروى نيست :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : اءتدرون ما المفلس ؟ فقيل : المفلس فينا من لا در هم له و لا متاع له ، فقال : المفلس من امتى من ياءتى القيامة بصلاة و صيام و زكاة و ياءتى قد شتم و قذف هذا، و اءكل مال هذا، و سفلك دم هذا، و ضرب هذا فيعطى هذا من حسناته ، و هذا من حسناته ، فاءن فنيت حسناته قبل اءن يقضى ما عليه اءخذ من خطاياهم فطرحت عليه ثم طرح فى النار.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
آيا مى دانيد فقير چه كسى است ؟ گفته شد فقير كسى است كه پول و ثروتى ندارد حضرت فرمود: فقير امت من كسى است كه روز قيامت با نماز و روزه و زكات مى آيد ولى چون به حقوق و آبروى افراد تجاوز نموده از حسناتش به آنها داده مى شود، هنگامى كه حسنات وى تمام شود و هنوز از حقوق مردم چيزى بر گردنش مانده باشد از گناهان آنان كم شده به وى داده مى شود سپس او را در آتش قرار مى دهند.
پس هر فقرى را نمى توان پذيرفت چنانكه نمى توان هر فقرى را بى ارزش پنداشت . به ديگر سخن اگر فقر گاه اختيارى و گاه قضا و قدر الهى است و اگر فقر اختيارى ناشى از رفتارهاى نابجا. الف - ابراز تقاضا
از مردم :
قال الصادق عليه السلام : من فتح على نفسه بابا من المساءلة فتح الله عليه بابا من الفقر.
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
هر كس به مسئلت و تقاضا بپردازد خداوند او را به فقر و تنگدستى دچار مى كند.
، اظهار حرص :
قال امير المؤ منين عليه السلام : اظهار الحرص يورث الفقر، الحرص مفقرة .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
اظهار حرص باعث فقر و تنگدستى مى شود.
، عدم طلب روزى از خداوند:
قال امير المؤ منين عليه السلام : من لم يساءل الله من فضله افتقر.
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
كس كه از فضل خداوند طلب نكند، فقير و تنگدست مى گردد.
خيانت در امانت :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : الامانة تجلب الغناء، و الخيانة تجلب الفقر.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
امانتدارى باعث توانگرى ، و خيانت در امانت ، باعث فقر و تنگدستى مى شود.
، كسالت و عجز:
قال امير المؤ منين عليه السلام : ازدوج الكسل و العجز فنتج منهما الفقر.
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
فقر، حاصل بهم آميختن كسالت و عجز است .
و عوامل ديگرى همچون ، از بين نبردن خانه هاى عنكبوت در محيط زندگى ، ادرار در حمام ، غذا خوردن در حال جنابت ، نگهدارى كبوتر در خانه ، قسم دروغ ، زنا، خواب بين نماز مغرب و عشاء، خواب قبل از طلوع خورشيد، اعتياد به دروغ ، گوش دادن به موسيقى حرام ، كمك نكردن به فقيران ، عدم تدبير اقتصادى ، و بالاخره ترك ارتباط با اعضاء خانواده است :
قال اميرالمؤ منين عليه السلام : ترك نسج العنكبوت فى البيوت يورث الفقر، و البول فى الحمام يورث الفقر، و الاءكل على الجنابة يورث الفقر، و اليمين الفاجرة يورث الفقر، و الزنا يورث الفقر، و اءظهار الحرص يورث الفقر و النوم بين العشائين يورث الفقر، و النوم قبل طلوع الشمس يورث الفقر، و اعتياد الكذب يورث الفقر و كثرة الاسماع الى الغناء يورث الفقر، و رد السائل الذكر بالليل يورث الفقر و ترك التقدير فى المعيشة يورث الفقر، و قعطية الرحم يورث الفقر.
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
رها نمودن تارهاى عنكبوت ، ادرار در حمام ، غذا خوردن در حال جنابت ، قسم دروغ ، زنا، اظهار حرص ، خواب بين نماز مغرب و عشاء، خواب قبل از طلوع آفتاب ، اعتياد به دروغ ، گوش دادن به غنا و موسيقى ، كمك ننمودن به فقرا، عدم تدبير در رزق ، و قطع رحم باعث فقر و تنگدستى مى شود.
و اگر فقر قضا و قدرى ، از براى مؤ منانى است كه ثروتمند شدن به مصلحت دنيائى و يا آخرتى شان نيست زيرا كه مبتلا شدن به ظلم :
قال الصادق عليه السلام : غنى يحجزك عن الظلم خير من فقر يحملك من فقر يحملك على الاثم .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
ثروتى كه تو را از ظلم باز دارد، از فقرى كه تو را وادار به گناه كند، بهتر است .
طغيان :
من وصايا لقمان لابنه : يا بنى ! الفقر خير من اءن تظلم و تطغى .
لقمان :
فرزندم ، فقر از ظلم و طغيان بهتر است .
دور افتادن از دين :
على بن اسباط عن الصادق عليه السلام قال : الفقر الموت الاءحمر فقلت لابى عبدالله عليه السلام : الفقر من الدينار و الدرهم ؟ فقال : لا و لكن من الدين .
على بن اسباط از حضرت امام صادق عليه السلام :
فقر همان مرگ سرخ است ، از امام صادق عليه السلام پرسيدم : منظور فقر مالى است ؟ حضرت فرمود: خير منظور فقر دينى است .
ارتكاب شرور از براى آنان به هنگام غنا و ثروتمندى حتمى است . بنابراين بايد با وجود تلخ بودن فقر:
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : قال الله : فبعزتى و جلالى ما خلقت فى السماء و الارض اءشد من الفقر!.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
خداوند فرمود: به عزت وجلالم قسم كه در آسمان و زمين چيزى شديدتر و سخت تر از فقر خلق ننمودم .
و همانند مرگ بودن :
قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الفقر الموت الاكبر
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
فقر، بزرگترين مرگها است .
آن را براى اين گروه از مؤ منان ، فخر و زينت دانست :
قال النبى اءزين على المؤ من من العذار الحسن على خد الفرس .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
قبر، بهتر از فقر است .
و همچون قبر بودن :
قال امير المؤ منين عليه السلام : القبر خير من الفقر.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
فقر براى مؤ من از آويزهاى زيباى روى اسب ، زيباتر است .
بگذريم از اينكه اساسا ثروتمندى ، عقوبت آفرين است :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : الفقر راحة و الغنى عقوبة .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
فقر راحتى و آسايش را به دنبال دارد در حالى كه توانگرى و ثروت ، عقوبت آفرين است .
به همين دليل نبايد فقيران شيعه را پست انگاشت :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : اللهم توفنى اليك فقيرا و لا توفنى غنيا و احشرنى فى زمرة المساكين يوم القيامة .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
پروردگارا جان مرا در حال فقر بازستان نه در حال ثروت ، و مرا در زمره مساكين محشور نما.
آنان كسانى هستند كه خداوند از آنان عذر خواهد طلبيد:
قال الصادق عليه السلام : ان الله عزوجل يلتفت يوم القيامة الى فقراء المؤ منين شبيها بالمعتذر اليهم ، فيقول : و عزتى و جلالى ما افقر تكم فى الدنيا من هوان بكم على و لترون ما اصنع بكم اليوم .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
روز قيامت خداوند به فقراى مؤ منين با شرم نگاه مى كند و مى فرمايد: به عزت و جلالم قسم نه به اين خاطر كه در نظرم كم ارزش بوديد، به فقر گرفتارتان نمودم و امروز خواهيد ديد كه چگونه تلافى مى كنم .
آنان ثروتمندان قيامت :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من مات و لم يترك درهما و لا دينارا لم يدخل الجنة اءغنى منه .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
ثروتمندترين بهشتيان كسى است كه درهم و دينارى نداشته باشد.
و پادشاهان بهشت اند، بهشت به آنان اشتياق دارد در حالى كه مردمان به بهشت مشتاقند:
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : الفقراء ملوك الجنة ، و الناس كلهم مشتاقون الى الجنة ، و الجنة مشتاقة الى الفقراء.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
فقرا پادشاهان بهشتند، و در حالى كه مردم مشتاق بهشتند، بهشت مشتاق فقرا مى باشد.
آنان قبل از هر كسى وارد بهشت مى شوند:
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ابشروا يا معشر صعاليك المهاجرين بالنور التام يوم القيامة تدخلون الجنة قبل اءغنياء الناس بنصف يوم و ذلك خمس مائة سنه .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
نورى تام مژده باد شما را اى فقراى مهاجر، روز قيامت پانصد سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت خواهيد شد.
بارى ! اين روحانى فقير كه زندگى را به مريضى و فقر مى گذراند آنقدر صيقل قلب يافت كه توانست محور عالم امكان را به جاى ديدن ملكوت آسمان و زمين بيابد:
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : طوبى للمساكين بالصبر، و هم الذين يرون ملكوت السماوات و الارض .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
خوشا به حال فقراى صابر، آنان ملكوت آسمانها و زمين را نظاره مى كنند.
و آن امام همام نيز او را به رضايت قلبى از فقرش فرمان داد:
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : من مات و لم يترك درهما و لا دينارا لم يدخل الجنة اءغنى منه .
ثروتمندترين بهشتيان كسى است كه درهم و دينارى نداشته باشد.

و دليل آن را به خلاصه از برايش بيان داشت و او را از فقر ترسناك اختيارى ، به فقر قضا و قدرى مطلوب بشارت داد تا شايد آرامش يابد:
قال امير المؤ منين عليه السلام : من احب السلامة فليؤ ثر الفقر و من احب الراحة فليؤ ثر الفقر و من احب الراحة فليؤ ثر الزهد فى الدنيا.
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
هر كس به سلامتى علاقه دارد فقر را برگزيند و هر كس به آسايش و راحتى علاقمند است در دنيا، زهد را اختيار نمايد.
تا شايد در آخرت در گروه انبياء قرار گيرد:
قال الكاظم عليه السلام : ان الانبياء و اءولاد الانبياء و اتباع خصوا بثلاث خصال : السقم فى الابدان ، و خوف السلطان ، و الفقر.
حضرت امام كاظم عليه السلام مى فرمايد:
پيامبران و فرزندان و اتباع ايشان به سه خصلت مخصوصند: بيمارى بدن ، ترس از سلطان و فقر.
اشارات :
1 - با توسل مى توان تشرف يافت .
2 - مورد توجه خاص حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف بودن حوزويان دينى .
3 - پيدايش شفاى جسمى آن روحانى فقير و مريض از نوشيدن سؤ ر نوشابه اى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف .
4 - تسكين مشكلات مؤ منان با مرتفع شدن امور قابل تغيير از سوى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف .
5 - ارشاد فكرى حضرت از عواقب ثروتمندى جهت ايجاد تحمل فقر.
6 - ضرورت همت براى تشرف به اماكن مقدس ، در تمام حالات ، جهت رسيدن به مقصودهاى مقدس .
7 - امكان تحقق روابط خانوادگى غير متعارف ميان فقيران محض و ثروتمندان در صورت توسل به اهل البيت عليهم السلام و مصلحت بودن آن .
53-ايشان در يكى از تشرفاتش از حضرت تقاضاى ماهيانه اى مى كند تا از پول ارتش استفاده نكند. حضرت او را به مرحوم بروجردى ارجاع داده و مرحوم آقاى بروجردى نيز ماهيانه 500 تومان به وى شهريه مى پرداخته است .
54-نمى دانم اين بيدارى در خواب بوده يا بيدارى از خواب .
55-اگر امام عليه السلام ، راهبر تمامى اقشار جامعه دينى است اگر امام راهنماى تمام آحاد بشرى است و اگر آحاد بشرى هر يك داراى سلايق ، ذوق ها، گرايشات فكرى و كارى گوناگونند و اگر هر يك از آحاد بشرى داراى پرونده اى اختصاصى در دستگاه امامت و ولايت تكوينى و تشريعى مى باشند پس ارتباط تشرفى و مكاشفه اى با حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف مختص به گروه و يا قشرى از آحاد جوامع نيست در دستگاه امامت و ولايت ، نژاد، صنف ، اعتبارات اجتماعى ، توان اقتصادى ، قدرت هاى نظرى و انديشه اى ، محور ارتباط و تفضل نيست آن چه كه محور تفضل و ارتباط است تنها و تنها يك چيز است و بس و آن آمادگى روحى براى تعالى معنوى ، اگر هدف از خلقت انسان ها تعالى روحى و معنوى است و اگر اين ممكن ، مقصود و نهايت الغاية تمامى ابزارها و اعتبارات است و اگر تعالى روحى و معنوى تنها از راه توجه به اهل البيت عليه السلام و تفضل ارشادى ، تكوينى و عنايتى آنان ميسور است . و اگر تحقق هر خيرى ، به استعداد متناسب با آن وابسته است و اگر علاوه بر استعداد فطرى انسان ها سرشت نيك و استعدادهاى شكوفا شده نيز لازم است و اگر تناسب روحى و معنوى تنها از راه استعدادهاى شكوفا شده تعريف پذير است پس مى توان بر اين باور بود كه ارتباط تشرفى و يا مكاشفه اى با حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف تنها به تناسب و آمادگى روحى براى تعالى معنوى وابسته است . در حالى كه در اين استعدادها، هويت صنفى ، نژادى ، اقتصادى ، اعتبارات اجتماعى كوچكترين دخالتى ندارند در دستگاه ولايت و امامت مظروف مخلوق خداوند است پس اعتبار آن تكوينى و غير قابل تبعيض است در حالى كه آن چه كه در ظرف آن مظروف ها ريخته مى شود و يا آن چه را كه مظروفات بر اثر صيقل هاى روحى ، طلب مى كنند معيار توجه عنايت در دستگاه ربوبى و مهدويت دينى است .
با اين بيان روشن مى شود كه رسيدن به امام عصر عليه السلام از براى تمامى اقشار در تمامى دوران ها و مكانها و از تمامى نژادها و صنفها امكان پذير است بنابراين نبايد از جهت شؤ ون دنيوى ، نگرانى در وصال داشت نگرانى را بايد تنها متوجه استعداد و آمادگى از براى ارتباط دانست . زيرا كه فيض الهى و ولائى به طور دائم جريان و سريان دارد، آن چه كه مايه نگرانى است پذيرش فيض و استقبال از آن است كه اين مهم را نيز خود شارع دين در لابلاى معارف فوق با ابزارهاى عبادى و ذكرى بيان داشته است ، هر آن كس كه بر آن اذكار و عبادات معرفت يابد و با باور يقينى آن ها را بخواند و عمل كند به يقين فيض را دريافت خواهد كرد اذكار قابل سازند و نه فيض آفرين .
پس بايد كه با باور دين به اذكار ماءثور، يقين كرد شايد كه پرستوى وصال يار بر دوش نشيند.
اشارات :
1 - ضرورت آزمون فقيهانه از مدعيان تشرف به محضر حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف .
2 - عدم تظاهر و رياكارى تشرف يافتگان در زندگى شخصى
3 - امكان تشرف دستور العملى از طريق اذكار ماءثور شارع دينى .
4 - ضرورت ايجاد توجه و بلكه تشرف به محضر حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف از سوى حوزويان .
5 - تفاوت آدميان در دريافت آثار، اذكار ماءثور دينى .
6 - تجلى هاى متفاوت اذكار ماءثور دينى .
7 - پرس و جوى فقيهانه و از چگونگى تشرفات افراد.
56-كه آن روزگار ظاهرا بجز چراغهاى دستى روشنايى نبوده است .
57-اگر حج ، جهاد ضعيفان است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : اءلحج جهاد كل ضعيف
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
حج جهاد ضعيفان است .
و اگر حاجيان جهادگر، ميهمانان خدايند پس اكرامشان از سوى خداوند هم ضرورى است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : الحاج و المعتمر و فد الله ، و حق على الله تعالى اءن يكرم وفده .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
حج و عمره گذاران مهمانان خدايند و بر خداوند است كه مهمانان خود را اكرام نمايند.
آى انسانها، خانه خدا وسيله عبوديت و امتحان اطاعت گرى است :
قال الصادق عليه السلام : و هذا بيت استعبدالله بن خلقه ليختبر طاعتهم فى اتيانه .
كعبه ، خانه اى است كه خداوند به واسطه آن عبوديت و اطاعت بندگان را مورد آزمايش قرار مى دهد.
آى انسانها دين را، و خروج از گناهان را در حج از خداوند بخواهيد:
قال الرضا عليه السلام : علة الحج الوفادة الى الله عزوجل ، و طلب الزيادة ، و الخروج من كل ما اقترف .
حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد:
هدف از حج مهمانى خداوند، طلب زيادت در دين و خروج از گناهان مى باشد.
آى انسانها هدف از جعل حج ، شناخت از يكديگر و شناخت از آثار پر بركت مقام نبوت و امامت است پس آن را از حج بخواهيد:
عن هشام بن الحكم : فاجعل فيه الاجتماع من الشرق و الغرب ليتعارفوا... لتعرف آثار رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و تعرف اخباره .
هشام بن حكم :
در حج مسلمانان از شرق و غرب عالم جمع مى شوند تا با يكديگر آشنا شوند... و آثار و اخبار پيامبر خدا را بشناسند.
آى انسان ها آرامش قلب با حج رفتن است پس آن را بيابيد:
قال الباقر عليه السلام : الحج تسكين القلوب .
حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
حج مايه آرامش قلبها است .
سلامتى بدن را، گسترش در روزى را، اصلاح ايمان و باورهاى دينى را، كفالت هزينه هاى زندگى تان را با رفتن به حج تضمين كنيد:
قال على بن حسين عليه السلام : حجوا و اعتمروا، تصح اجسامكم ، و تتسع اءرزاقكم ، و يصلح ايمانكم ، و تكفوا مؤ نة الناس عيالاتكم .
حضرت امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:
حج عمره به جاى آوريد تا بدنهايتان سالم و روزيتان گشاده ، و ايمانتان اصلاح ، و هزينه زندگيتان تاءمين گردد.
آنگاه با توجه و عنايت به مقام ولايت و امامت و يافت لقاء و ديدارشان ، كمال حج را بدست آوريد:
قال الباقر عليه السلام : تمام الحج لقاء الامام .
حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
تماميت حج ، در ديدار با امام است .
بارى ! اگر ديدارها گاه براى زيارت و گاه براى رفع نياز، گاه براى كسب سود است گاه براى رفع ضرر و خطر گاه براى تسكين و بالاخره گاه براى ارتقاء و رشد است ، اگر ديدار برتر، ديدار زيارتى و ارتقائى است پس بايد تلاش كرد. شايد كه كه بتوان از راه غروب گرم عرفه ، شكفتن شكوفه ها را به بار نشاند و در تاريكى اين بيابان مشعر الحرام ، شعور محض را با ياور يقينى بدست آورد.
تا كى بايد زندانى خاك بود؟ تا كى بايد پنجه برگ هاى پائيزى گلوهايشان را بفشرد؟ تا كى بايد غبار آسمان هاى آلوده و ديده هايمان را كور كند؟ آيا نبايد در سرزمين عرفه ، گره گريه هاى در گلو را باز كرد؟ آيا نبايد پژواك فرياد مقام ولايت و امامت را در سكوت كوه هاى مزدلفه و مشعر شنيد؟ آيا نبايد در بغض غروب عرفه ، ماتم مهدى عليه السلام را نظاره كرد؟ آيا جز اين است كه اين مهم تنها از راه انجام به موقع امور عبادى و امداد به مردمان نيازمند بدست مى آيد.
امدادگران حج ، توفيق ديدار ياران يار، و يار ياران درا دارايند،
هيچ انديشى كه چرا آنان ، در حالت اضطرار آمدند؟
هيچ فكر كردى كه چرا آنان ، با لباس همشهريان آمدند؟
هيچ توجه كردى كه چرا آنان محرم نبودند؟ چرا آنان با اسب هايشان آمدند؟ چرا آنان با نورانيت راه را نشان دادند؟ چرا آنان خود از خواسته ها خبر دادند؟ چرا آنان مكان را به تصرف گرفتند؟ و نسبيت مكانى ! را بار ديگر به بروز كشاندند؟
اشارات :
1 - پيدا شدن توفيق ديدار ياران يار از طريق خدمت به مردم و بخصوص حاجيان حج .
2 - وصول امدادهاى غيبى به هنگام اضطرار و روانى .
3 - رعايت شدن تناسب در تصدى مسئوليت هاى ياران با توجه خصوصيات فرهنگى و قومى نيازمندان و تصدى شدگان تا ديدار برتر را بدست آورد.
4 - تصرف در امواج صدا و فيزيك صوتى براى رسانيدن صداى حاجيان به يكديگر.
5 - زير ذره بين مقام ولايت تكوينى و تشريعى بودن تمامى حوادث ريز و درشت حجتيان در همه دوران هاى زندگى و بخصوص در ايام حج .
58-اگر بشر و بنى آدم ، برترين مخلوق خداوند:
قال امير المؤ منين عليه السلام : ما من شى ء اكرم على الله من ابن آدم .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
نزد خداوند مخلوقى برتر و بزرگوارتر از بنى آدم نمى باشد.
و پيچيده ترين آن ها:
عن عبدالله بن سنان : ان الله عزوجل ركب فى الملائكة عقلا بلا شهوة ، و ركب فى البهائم شهوة بلاعقل ، و ركب فى بنى آدم كلتيهما.
عبدالله بن سنان :
خداوند عزوجل در وجود ملائكه عقلى بدون شهوت نهاد و در حيوانات شهوتى بدون عقل قرار دارد ولى در وجود آدمى عقل و شهوت را به هم آميخت
مى باشد و اگر اين بشر مخلوق پيچيده ، خود امانتى الهى از براى رهبريت ولائى جهت تجلى امانت هاى الهى نهفته در درون انسان ها مى باشند:
قرآن كريم : انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا.
خدا در قرآن مى فرمايد: ما بر آسمانها و زمين و كوههاى عالم (و قواى عالى و دانى ممكنات ) عرض ‍ امانت كرديم (و به آنها نور معرفت و طاعت و عشق و محبت كامل حق يا بار تكليف يا نماز و طهارت يا مقام خلافت و ولايت و امامت را ارائه داديم ) همه از تحمل آن امتناع ورزيده و انديشه كردند تا انسان (ناتوان ) بپذيرفت و انسان هم (در مقام آزمايش و اداء امانت ) بسيار ستمكار و نادان بود (كه اكثر به راه جهل و عصيان شتافت .
و اگر حفظ امانت هاى الهى به بروز حكمت ، انفاذ علم و امضاء تدبير خداوندى است :
قال الصادق عليه السلام : قال خلقهم لاظهار حكمته ، و انفاذ علمه ، و امضاء تدبيره .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
خداوند خلق را به منظور اظهار حكمت ، انفاذ علم و امضاء تدبير خود خلق نمود.
و اگر قوام امور سه گانه فوق به معرفت ناشى از عبادت محض است و اگر معرفت فوق چيزى جز معرفت اهل البيت عليهم السلام نيست :
قال حسين بن على عليه السلام : ايها الناس ان عزوجل ذكره ما خلق العباد الا ليعرفوه ، فاذا عرفوه عبدوه ، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة ماسواه ، فقال له رجل : يابن رسول الله باءبى اءنت و امى فما معرفة الله ؟ قال : معرفة اءهل كل زمان امامهم الذى يحب عليهم طاعته .
حضرت امام حسين عليه السلام مى فرمايد:
اى مردم خداوند بندگان را به اين دليل آفريد كه او را بشناسند، چرا كه اگر او را بشناسند عبادتش ‍ مى كنند و از عبادت غير او بى نياز مى گردند مردى پرسيد: اى پسر رسول خدا پدر و مادرم به فدايت معرفت خدا چيست ؟ فرمود: معرفت اهل هر زمانى نسبت به امام واجب الاطاعتشان .
پس حفظ امانت خداوند در دست رهبريت ولائى اهل البيت عليهم السلام به تلاش آنان براى ارشاد، و هدايت و تدبير امور آنان و بالاخره بازگرداندن آبرومندانه آنان به خداوند در پايان عمر دنيوى آنان است .
اين سخن بدان معنا است كه هر انسانى در دستگاه مقام ولايت تكوينى و تشريعى داراى پرونده اى است كه از دوران نطفه ريزى تا دوران مرگ و از دوران مرگ و حضور برزخى تا دوران بعثت و قيات و از دوران قيامت تا هنگامه سكنى يافتن در مكان هاى ابدى ، تحت كنترل ، حفاظت و اداره آن رهبريت ولائى است اساسا هويت رهبرى ولائى به مقطعى نبودن آن و دقيق بودن آن است اگر انسان ها هر لحظه نياز به مرشد و هدايتگر دارند و اگر تمامى رفتارها و كردارهايشان مؤ ثر در هدايت و عاقبت بخيرى و يا عاقبت به شرى است پس كنترل دقيق روزانه و هفتگى رفتارهايشان و امداد آنان در تمامى حوادث تلخ و شيرين زندگى از سوى رهبريت ولائى ضرورى است در غير اين صورت ، حجت براى بازخواست در دوران برزخ و قيامت از براى آنان ناتمام است .
اگر داريم كه امام عليه السلام در هر روز يا هر دوشنبه و پنج شنبه پرونده ياران اش مى بينند، بر رفتارهاى خوبشان شادمان و بر رفتارهاى بدشان ، گريان مى شود و اگر داريم كه اين امام عليه السلام است كه توفيق ساز صالحان است و اگر داريم كه هر انسان به هنگامه مرگ ، امامان خويش را مى يابد آنان تسكينشان مى دهند تلقينشان مى كنند، توصيه شان مى دهند تا شايد با خير و راحتى جان به جان آفرين تسليم كنند، اگر امامان در شب اول قبر به فرياد مردگان امت خودى مى رسند و اگر امامان در روز قيامت فرياد رس شيعيان و محبان خويش اند پس مرتدان بر اين باور بود كه وظيفه امانت دارى امامان عليه السلام و امانت بودن مردمان شيعه در دستگاه اهل البيت عليهم السلام ضرورى مذهب تشيع است كرامت امانت داران ولائى به گونه اى است كه امانت دارى را به اوج مى رسانند، تا انسان هاى محبشان را امداد نكنند تا عاقبت به خير از دنيا نروند مرگشان را امضاء نمى كنند پس از امضاء نيز رهايشان نمى كنند مقدمات دفن و كفن شان را تدارك مى بينند اگر زمانى امت ناتوان شد خود خواهند آمد آن زمان كه موقع نماز ميت خواندن است خود نماز را مى خوانند. تا براى آخرين بار امانت هاى الهى را به آنان عرضه كنند خود به هنگامه گذارده شدن امانت ها در قبر، به فرياد امانت ها مى رسند، آرى اين است رسم امانت دارى ، اين است نگهدارى و حفاظت نازكشانه ربوبى و ولوى .
حالا كه چنين است پس حادثه فوق را بايد گوشه اى از همان امدادهاى رهبريت ولائى ببنيد كه چگونه جنازه را دنبال مى كند؟ خود به حمل آنها مى پردازد، مسافت ساعتى را تبديل به دقيقه اى مى كند تا دوستان منتظرش ، انتظارى دغدغه آور نداشته باشند. اين است امامت دينى ؛اين است ولايت دينى ؛اين است روح محبت و لطف خداوندى ؛ اين است كرامت هستى و بالاخره اين است لطف مقام مهدويت دينى .
اشارات :
1 -توجه خاص اهل البيت عليهم السلام به صالحان و محبان خويش در تمامى احوال حتى در هنگام مرگ ، و نماز گذاردن و دفن شدن .
2 - تصرفات معرفتى صاحبان ولايت براى نمايش طبيعى انجام امور.
3 - نسبى بودن مسافت و مكان در دستگاه ولايت و امامت همانند نسبى بودن زمان .
4 - كامل و دقيق بودن سيستم اطلاعاتى مقام ولايت دينى .
5 - ماءموم نبودن امام عليه السلام در تمام حالات و شرائط.
6 - بروز و تجلى نماز مقام ولايت تكوينى و تشريعى ، جهت اتمام حجت و تربيت و ارشاد.
7 - ارزش و اعتبار معنوى لباس روحانيت دينى .
59-سوره ابراهيم ، آيه 24.
60- اگر انسان موجودى مركب از دو بعد جسمانى و روحانى است . اگر ابعاد روحى و روانى انسان به مراتب پيچيده تر از ابعاد جسمى آنان است و اگر بسيارى از ابتلاعات ، فتنه ها و آزمايش هاى الهى ، مربوط به بعد روحى و روانى انسان هاست و اگر از جمله عوامل و زمينه هاى آزمايشات الهى ، صحت و بيمارى است و اگر همانند بعد جسمى ، روح انسانها نيز گاه سالم و شاداب و گاه بيمار و حزين است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : اءلغم مرض النفس .
حضرت اميرالمؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
غم و اندوه بيمارى روح است .
و اگر آثار مخرب حزن روحى ، تخريب بعد جسمى :
قال اميرالمؤ منين عليه السلام : اءلهم يذيب الجسد.
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
غم و غصه بدن را از بين مى برد.
و منهدم كننده خلق و خوى رفتارى است و اگر از جمله عوامل پيدايش حزن روحى ، مصائب ناشى از فقدان فرزندان و بستگان است و اگر بر خلاف شادابى - كه در يقين :
قال امير المؤ منين عليه السلام : نعم طارد الهموم ، اليقين .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
بهترين دفع كننده غم و اندوه ، يقين است .
اتكال به خداوند و پذيرش و رضايت الهى است :
قال الصادق عليه السلام : ان الله بعد له و حكمته و علمه ، جعل الروح و الفرح فى اليقين و الرضا عن الله .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
خداوند به واسطه عدل و حكمت و علمش ، آسايش و شادى را در يقين و رضا قرار داد.
حزن و اندوه در شك و سخط خداوندى است :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ان الله بحكمه و فضله جعل الهم و الحزن فى الشك و السخط.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
خداوند به واسطه حكمت و فضلش حزن و اندوه را در شك و نارضايتى قرار داد.
و اگر هر هم و غمى را فرجى است :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ما من هم الا و له فرج الا هم اءهل النار.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
هر ناراحتى و اندوهى را فرجى است مگر اندوه جهنميان .
و اگر حزن و اندوه شيعيان و محبان همانطورى كه گاه از حزن و اندوه اهل البيت عليهم السلام ناشى مى شود:
عن ابى بصير: قال : دخلت على اءبى عبدالله و معى رجل من اءصحابنا فقلت له : جعلت فداك يابن رسول الله انى لاءغتم و اءحزن من غير اءن اءعرف لذلك سببا؟ فقال اءبو عبدالله عليه السلام : ان ذلك الحزن و الفرح يصل اليكم منا اذا دخل علينا حزن اءو سرور.
ابى بصير:
همراه يكى از اصحاب نزد امام صادق عليه السلام رفتم و گفتم : جانم به فدايت اى پسر رسول خدا گاهى حزن و اندوه بى سببى را در وجودم احساس مى كنم ؟ حضرت جواب داد: اين اندوه و شادى از حزن و سرور ما به شما مى رسد.
گاه خود، سبب حزن و اندوه اهل البيت عليهم السلام نيز مى گردد، و اگر وظيفه دينى ، امداد و تاءمين ياران مغموم است :
سئل العالم عليه السلام عن الرجل يصبح مغموما لا يدرى سبب غمه ؟ فقال : اذا اءصابه ذلك فليعلم اءن اءخاه مغموم .
از امام رضا سؤ ال شد:
شخصى احساس غصه و اندوه مى كند ولى سببش را نمى داند فرمود: اگر چنين احساسى نمود بداند كه برادرش مغموم و غصه دار است .
و اگر امداد تاءمينى و آرامشى از الطاف اهل البيت عليهم السلام براى محبان خويش است و اگر درمان بيمارى هاى روانى به مراتب مشكلتر از درمان بيمارى هاى جسمانى است و اگر درمان بسيارى از بيماريهاى روحى و روانى تنها با شوك معنوى امكان پذير است و اگر برترين شوك معنوى ، حساس ‍ كردن قدرت عاطفه هاى معنوى انسان هاست و اگر توان و قوه عاطفى انسان هاى متدين ، قبل از هر چيز و هر كس متوجه به اهل البيت عليهم السلام و بخصوص حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف در دوران غيبت و يا در دوران تصدى آن حضرت است و اگر ديدار لحظه اى آن حضرت سود آورترين شوك معنوى است و اگر در اين حادثه ، شوك معنوى با درمان انگشتى همراه بوده است همان درمانى كه از طريق تماس بدنى ، آرامش روحى به بدن بيمار روحى تزريق شده است پس بايد بر اين باور بود كه درمان بيماريهاى روحى عاشقان و محبان به ميزان تناسب روحى شان و در نهايت از طريق ارتباط تشرفى امكان پذير است ، به همين خاطر است كه در بسيارى از مواقع كه بيماريهاى درمان ناپذير روحى و روانى براى ياران صالح حضرت پديد مى آيد، پيدايش تشرفات و يا مكاشفات صادق درمان گر حتمى است .
اوست كه به فريادشان مى رسد، اوست كه با لحظه اى ديدار، آرامششان مى بخشد، اوست كه با فشارى اندك ، مناسب ، تعادل جسمى را به ديدن ياران محزونش باز مى گرداند، اوست كه گستاخى محزون را كه گستاخى بر او نيست :
قرآن كريم : ان الذين يكتمون ما انزل الله من الكتاب و يشترون به ثمنا قليلا اولئك ما ياكلون فى بطونهم الا النار و لا يكلمهم الله يوم القيامة و لا يزكيهم و لهم عذاب اليم .
خدا در قرآن مى فرمايد:
آنانكه (از يهود و غيره ) پنهان داشتند آياتى از كتاب آسمانى را كه خدا در بعثت محمد فرستاده بود و آن را به بهاى اندك فروختند جز آتش جهنم نصيب آنها نباشد و در قيامت خدا از خشم با آنها سخن نگويد و از پليدى عصيان پاك نگرداند و هم آنان را در قيامت عذاب دردناك خواهد بود.
به بزرگى مى بخشد و با خنده اى كوچك ، او را آرام مى كند و آنگاه ناپديد مى شود تا مبادا كه او پس از هشيارى ، دچار بحرانى ديگر شود، ولى باز او را نويد مى دهد و آنگاه در ميان جمعيت دوباره خودى نشان مى دهد. تا آرامش او را به اوج برساند. اوست آرام بخش دلها و قلب ها، اوست تسكين دلهاى حزين ، اوست سرور بخش خانه هاى پر غم ، اوست روشنائى بخش محيطهاى تاريك .
اشارات :
1 - امكان ديدن ارواح مؤ منان در اين جهان .
2 - رتبى بودن مراتب آرام بخش غيبى از براى ياران ، ابتدا با مكاشفه سپس با تشرف ناهوشيارانه آنگاه نويد تشرف با آيات الهى قرآن و در نهايت ديدارى لحظه اى .
3 - وجود رابطه تنگاتنگ بين عالم دنيا و عالم برزخ .
4 - ضرورت توجه و توسل به حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف در همه گرفتارى ها و بخصوص روحى و روانى .
5 - ارتباط جسمى براى تاءثير گذارى بر بدن بيمار روانى و روحى .
6 - همراهى بيماران روانى براى ايجاد تسكين روحى .
7 - ارتباط روحى امام عليه السلام با ياران در حزن و شادى .
8 - بهره گيرى از قرآن براى شناخت از حقائق و وقايع پديد آمده .
9 - شناخت عارفان پنهان از حقائق و وقايع غير عادى .
10 - قرآن و ارتباط واقعى آن با حوادث پديدارى در هر دوران از براى اشخاص و جوامع .
11 - انتظار، برترين عامل در ايجاد آرامش روحى و روانى ياران .
12 - آرامش بخش بودن لبخند يار ياران .
61- اگر غيبت ، حضرت بقية الله اعظم عليه السلام امرى از امور الهى ، سرى از اسرار خدائى ، و رازى از رازهاى ربوبى است :
قال الصادق عليه السلام : ان هذا الامر من امر الله ، و سر من سر الله و غيب من غيب الله .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
اين امر، امرى از امور الهى و سرى از اسرار خدا و رازى از غيب اوست .
و اگر او حجاب ازلى و قديم الهى است :
قال الباقر عليه السلام : السلام على حجاب الله الازلى القديم .
حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
سلام بر حجاب ازلى و قديم خدا.
و اگر لازمه غيبت و حجاب الهى بودن ، سر بودن و سرى بودن تمام حقيقت او، تا دوران بروز و ظهور است و اگر تماميت سرى بودن ارتباطشان را و به تعبير بهتر ناپيدا بودن شخصيت و اعتبار معنوى و قرب ولائى شان را مهمترين بعد از حقيقت رفتارى و اعتبارى خويش مى پندارند چرا كه به ميزان بروز هر يك از شعاع هاى ناپيداشان ، خود را از آن سر محض دور افتاده و از آن مرتبه وجودى تنزل يافته ، مى دانند. بنابراين صالحانى كه در مقام و موقعيت غور در وجود غيبى مى باشند توانائى تحمل افشا شدن اسرارشان را ندارند ولو هستند كسانى كه بدليل افزودن بودن مقام و موفقيت معنوى شان ، توان تنزل بازگشت پذير را از مرتبه سرى به وجود كشفى ، دارايند كه گاه به همان خاطر فناء براى افرادى اسرارشان و تشرف شان افشاء مى گردد كه از براى آنان نقمتى نيست . آنان فناء در سر الهى اند ولى اينان علت غائى خلقتند، اگر آنان نبودند سرى بودن سر، بدون معنا بود ولى اگر اينان نبودند نور وجود و تحقق هدايت و ارشاد كم سو و بلكه بى سو مى ماند آنان ذوب شدگان در انت فيهم هستند ولى اينان بروز انت فيهم اند. آنان ياران پنهان براى امور پنهانى اند ولى اينان ياران آشكار براى پيشواى محمدى ، دادگستر علوى ، مصلح طالبى ، شورشگر فاطمى ، انقلابى حسينى ، مولى جعفرى ، امام موسوى قائد كه رضوى و حجت عسگرى اند.
اشارات :
1 - ضرورت توجه و دقت در اماكن پر رمز و راز همانند قبرستان ها و مشاهد مشرفه به رفتارهاى غير عادى .
2 - ضرورت توسل به حضرت بقية الله اعظم عليه السلام در همه مواقع و از جمله مواقع خطر و نيازمندى محض .
3 - امكان و وجود طى الارض حركتى ، از براى صاحبان سر الهى .
4 - وجود قوانين ما فوق طبيعى در هستى امكانى .
5 - محبت صاحبان سر به سرى ماندن تمام حقيقت وجودى شان تا پايان عمر و بلكه پس از مرگ .
6 - تلاش براى نزديكى مكانى دنيوى و برزخى ، حتى در قبر به صاحبان مقام و قرب الهى جهت بهره مندى از فيوضات جوهرى آنان .
7 - استجابت فورى دعاى صالحان .
8 - تحمل ناپذيرى صالحان در افشا شدن اسرارشان .
62-1 - اگر شناخت هر معروفى نياز به راه دارد؛ و اگر راه ، خود نياز به معرفت دارد، پس معرفت به امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف نياز به راه و راه خود نياز به معرفت دارد.
معرفت بر راه شناخت از امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف از راه مشرب ذوقى عرفانى و يا مشرب نظرى حكماء امكان پذير نيست ؛ زيرا كه طرق فوق كوچكتر و ضعيفتر از آن هستند كه بتوانند راه معرفت بر امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف از راه بيانات خود امام عجل الله تعالى فرجه الشريف كه خود احاطه جوهرى و وجودى بر حقيقت امامت امام دارد، ميسور است .
2 - اگر قوام شناخت بر امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف وابسته به شناخت مقام امامت ، مقام امام عليه السلام و شخص امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف است ؛ و اگر مقام امامت همان
مان مقامى است كه امكان معرفت آن بر بشر عادى ميسور نيست :
عن عبدالعزيز بن مسلم : ان الامامة اجل قدرا و اعظم شاءنا و اعلى مكانا و امنع جانبا و ابعد غورا من اءن يبلغها الناس بعقولهم .
عبد العزيز بن مسلم :
مقام امامت عظيمتر و بالاتر و عميقتر از آن است كه مردم با عقلشان آن را درك نمايند
و اگر ابراهيم پس از گذر از رتبه ديدن ملكوت آسمانها و زمين :
قرآن كريم : و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين .
خدا در قرآن مى فرمايد:
و همچنين ما به ابراهيم ملكوت و باطن آسمانها و زمين را ارائه داديم تا به مقام اهل يقين رسد.
و پيدا كردن مقام دوستى و خليليت با خداوند:
قرآن كريم : اتخذ الله ابراهيم خليلا.
خدا در قرآن مى فرمايد:
آن ابراهيمى كه خدا او را به مقام خاص دوستى خود برگزيده .
به مقام امامت تشرف يافت :
عن عبدالعزيز بن مسلم : ان الامامة خص الله عزوجل بها ابراهيم الخليل بعد النبوة و الخلة مرتبة ثالثة و فضيلة شرفه بها.
عبدالعزيز بن مسلم مى فرمايد:
امامت فضيلت سومى بعد از نبوت و خليليت است كه خداوند ابراهيم خليل را به آن مخصوص و مشرف گردانيد.
و اگر واژه تشرف و مضاف اليه شدن ذات مستجمع جميع اوصاف كمالى ، اوج عظمت مقام امامت را گوياست ؛و اگر امام عليه السلام يگانه روزگار بوده و بدل پذير و مثل دار نيست و علاوه بر اطلاق شمولى فضائل امام عليه السلام ، الفاظ دال بر عموم ، كله ، گوياى جامعيت فضائلى در مقام امام عليه السلام است ؛و اگر از ميان 182 مقام اختصاصى امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف همين يك جمله متم نوره كافى است ؛چرا كه تماميت دين به خاتميت و تماميت و خاتميت به كامل شدن مقام امامت و كامل شدن مقام امامت به وجود مقدس حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف است ، پس بايد معرفت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف را بسيار مشكل يافت و از تساوق مصداقى جمله :
قرآن كريم : يريدون ليطفواء نور الله بافواههم .
خدا در قرآن مى فرمايد:
كافران مى خواهند كه نور خدا را كه چراغ رخشنده علم و دين و كتب وحى الهى است ) به نفس تيره و گفتار جاهلانه خود خاموش كنند.
با:
قرآن كريم : و الليل اذا يغشى
خدا در قرآن مى فرمايد:
قسم به شب تار هنگامى كه جهان را در پرده سياه بپوشاند.
و جمله :
قرآن كريم : و الله متم نوره .
خدا در قرآن مى فرمايد:
خدا نور خود را و كتاب وحى و حكمت دين كامل خود را كامل و محفوظ خواهد داشت .
با:
قرآن كريم : و النهار اذا تجلى .
خدا در قرآن مى فرمايد:
و قسم به روز هنگامى كه عالم را به ظهور خود روشن سازد.
بسيارى از رموز مكنون عالم هستى را يافت ، ولو معرفت بر اين غاية الغايات :
قرآن كريم : هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لوكره المشركون .
خدا در قرآن مى فرمايد:
اوست خدايى كه رسول خدا را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر همه اديان عالم تسلط و برترى دهد هر چند مشركان و كافران ناراضى و مخالف باشند.
و علت نهايى عليت نبوت تمام انبياء و امامت ائمه عليهم السلام ، كارى بس مشكل و بلكه ناممكن است .
اشارت :
1 - ضرورت توجه به رفتارهاى خاص و مورد توجه امام عصر عليه السلام در طى مجالس ياد و ذكر آن حضرت .
2 - لزوم شكوفائى ادبيات دينى شعر بر محور عرفان مهدوى .
3 - قابليت تجلى و بروز عينى يك حقيقت به صور و نظرهاى گوناگون .
4 - محوريت وجودى و هدايت حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف در تصدى تمام حقائق هستى امكانى و منحصر نبودن سلطه وجودى آن حضرت به كره خاكى .
5 - امكان يافت معرفت هاى پيچيده و سرى معارف دين از ياران يار، در حالى كه آنان در هيچ مكتب و مدرسه اى درس نخوانده اند!
6 - تلاش براى علمى كردن تشرفات به محضر ياران و يا خود حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف براى عرضه معارف ناپيداى دينى به جامعه اسلامى .
63- از جمله نكات قابل توجه در شناخت حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف ، توجه به سيستم و ساختار كارگزارى آن حضرت است . ياران حضرت گاه هم نشين ، گاه ياران در امور شخصى ، گاه ياران ماءموريت هاى امدادى و نجات بخش گاه ياران ابلاغ معارف دينى ، گاه ياران ايجاد توجه روحى و روانى ، گاه ياران بشارت و انذار گاه ياران هدايت و ارشاد و بالاخره ياران ، يار سازند مرحوم حاج حسين مظلومى در دوران حيات خويش چنين نقشى را داشت . باغش ، محل رفت و آمد ياران خاص حضرت بود، اتاقش ، منزلگاه سالكان و عاشقان يار بود، او نقش فضا ساز و آماده ساز را داشت او مسئول آموزشگاه ياران پر استعداد بود تا با تدارك و ابلاغ دستورات حضرت آنان را به مرتبه نخبگى برساند، ببينيد حضرت را كه چگونه وقتى مسئولى از مسئولانش توان كار را از دست مى دهد خود به انجام كار اقدام مى كند و فضاى آموزشى ياران يارش را همچنان سرسبز و خرم نگاه مى دارد، ببينيد حضرت را كه چگونه گاه و بيگاه به آن فضاها سركشى كرده و ياران را از غم فراقش ، لحظه اى دور ساخته ، خستگى را از تنشان در آورده و با لطافت گفتار و رفتارش ، آنان را بر انجام مسئوليت ها تشويق مى فرمايد ببينيد حضرت را چگونه دستورالعمل راهيابى ، مى دهد ببينيد سازمان آموزشى حضرت را كه خود، فرد لايق را در كوچه و خيابان مى يابد، هدايت ش مى كند آنگاه به طور غير مستقيم او را به آموزشكده خصوصى ارجاعش مى دهد آنگاه در طى دورانى او را تحت فشار تجربيات عبادى قرار داده ، او را تخليه كرده سپس او را به مقام يار مى رساند ببينيد كه آموزشكده حضرت ، جمعى نيست بلكه تك فردى است ! فرد فرد را تحت آموزش دارد نه جمعى را، ببينيد كه پذيرش دانشگاه آموزشى حضرت به روى همگان باز است ببينيد كه براى هر عاشق راه ، دستور العمل با عمل همراه است چرا كه آموزش بدون عمل ، كوچكترين ارزش و توانمندى را ايجاد نمى كند. ببينيد كه در آموزشكده حضرت ، گاه يار آموزش ديده به مقامى دست مى يابد كه معلم و مدير از آن بى خبر و يا بى بهره است ببينيد در سازمان ادارى حضرت ، سيستم افزون سازى جارى نيست بلكه جايگزينى - آنهم پس از مرگ يكى از ياران - حاكم است . ثبات مديريت را ببينيد، تضمين و تاءمين يارى ياران را بنگريد، چگونگى تهيه و تدارك مقدمات كادرسازى را دريابيد.
به آموزشكده حضرت ، فقيهان نيز مى آيند، ارشاد مى شوند، تحول مى يابند ولى بازگرانيده مى شوند تا با توان و اعتبارات دنيايى شان به ارشاد عموم مردم بپردازند. در حالى كه ياران پنهان و پنهانيان پر رمز و راز، پس از دوره آموزشى ، به اندرون درگاه راه مى يابند تا با دستور حضرت ، همان فقيهان و عالمان را از طريق ديگر كمك و يارى نمايند. در آموزشكده حضرت ، اگر فقيهان ، تصفيه تا تعالى يابند يارانى نيز وجود دارند كه تخليه شده تا تقرب وجودى مى يابند آرى تعالى و تقرب دو واژه اى است كه در دستگاه آموزشى و كارگزارى حضرت ، از نكاتى ويژه برخوردار است .
پس حزب اللهيان اى تعالى جويان و تقرب خواهان همت كنيد شايد شما را به آموزشكده حضرت نيز راه دهند!
64-اگر پايگاه انحصارى ، مهمترين تاءثير را در ايجاد توجه و تداوم آن دارد، اگر مسجد از مصاديق بارز ايجاد پايگاه انحصارى براى انجام امور عبادى فردى و اجتماعى است و اگر بيشترين تلاش ‍ شيطان از بين بردن پايگاههاى واقعى و يا تضعيف آن از طريق ساختن پايگاههاى است - چنانكه اولين آن همان ساختمان مسجد ضرار بود - اگر پايگاه اهل البيت عليهم السلام مساجد و يا مشاهد مشرفه است و اگر بدليل از بين رفتن هويت ولائى احكام دينى بر اثر خيانت اصحاب سقيفه ، تنها مساجدى هويت ولائى دارند كه در كنار مشاهد مشرفه بوده و يا به نام آنان و با حضور و دستور مستقيم آنان شكل يافته باشند و اگر مسجد سهله در شهر كوفه برترين پايگاه توجه به امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف ، و مسجد جمكران شهر قم ، مهمترين پايگاه عاشقان امام عصر عليه السلام است پس بايد كه به حضور و توجه به اين مكان ها و پايگاه هاى انحصارى به حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف توجه ويژه نمود.
آرى مسجد جمكران ايران ، پايگاه عنقاء، بلند آشيان ستيغ ازليت است ، جمكران ايران فرودگاه اسم اعظم الهى است جمكران ايران گنجور علم نامتناهى بشرى است جمكران ايران محور چرخه وجود و هستى امكانى است ، جمكران ايران نقطه پرگار شهود و حق پرستى است جمكران ايران محفل زيبائى و زيبايان ، و خاورستان انوار سبحانى است جمكران ايران جايگاه مشرق انوار هدايت مصطفوى ، مطلع اسرار ولايت مرتضوى و بالاخره مهبط قاموس سر خداى اكبر و رب النوع حاد انسانى است .
اشارات :
1 - ضرورت توجه به تاريخچه پيدايش و شكل گيرى اماكن مقدس .
2 - توجه خاص حضرت ولى عصر عليه السلام نسبت به اماكن و پايگاههاى توجه و توسل به او .
3 - وجود مبانى و مدل هاى تجربى تعريف شده از علوم پايه در دانشگاه ولائى .
4 - فقيهان دينى و نقش آنان در انتقال نظرات مقام ولايت تكوينى به شيعيان .
65-هرگز فكر كرده اى كه چرا آنان به اين آسانى به محضر مقدس حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف تشرف مى يابند ولى من و تو كه از ابتداء به تولدمان با اعتقاد به اهل البيت عليهم السلام بدنيا آمده ايم از چنين تشرفات بى بهره ايم ؟ آيا انديشيده اى كه چرا پروانه ها به استقبال آنان مى روند و از ميان آن همه طواف كنندگان تنها آنان را مى يابند؟ ممكن است كه در فكرت اين پاسخ خطور كند كه اينان تازه مسلمانند و براى تحكيم دينشان بايد با آنان ملاطفت بيشترى از سوى امير الحاج واقعى حجاج ، انجام پذيرد ولى كمى دقت كن و بياب كه ببين در اين پاسخ ، نوعى خود محورى و خود تزكيه اى وجود دارد تو خودت را برتر مى يابى آنگاه امام عصر عليه السلام را وسيله اى براى رساندن تازه مسلمان به مقام و موفقيت خودت مى پندارى به ديگر سخن در اين پاسخ ، تو خودت را محور پاسخ كرده اى در حالى كه واقعيت چيز ديگرى است ! مى دانى آن چيست ؟ آرى آن ، همان شفافيت انعكاسى جوهره فطرى تازه شيعه شده هاست در حالى كه من و تو عمرى آن فطرت خدائى را به زنگار گناه آلوده ساخته ايم . او به حج مى رود تا شايد امير الحاج واقعى را بيابد ولى ما، به حج مى رويم تا به مقام امير الحاجى و حاج الاميرى ! دست يابيم ، او به حج مى رود تا در پناه تعاليم ساده و آسان دين با سخنى غيبى ، دين اش كامل شود و شك اش برطرف شود در حالى كه من و تو به حج مى رويم تا آن چه را كه با يقين عقلى يافته ايم بديده شك قلبى آلوده سازيم ! او شيفته نجات يافته از حيرت و شك هاست در حالى كه ما يقين هاى خويش را غرق در شك و حيرت ساخته ايم او تمام بودن حج اش را در لقاء بقية الله مى دانست پس او را يافت :
قال الباقر عليه السلام : تمام الحج لقاء الامام
حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
تماميت حج در ديدار امام است .
ولى ما حج خويش را با خود تمام كرديم ، آنان سنگ ها را طواف مى كنند تا به ولايت دست يافته و او را نصرت بخشند:
قال الباقر عليه السلام : انما امر الناس اءن ياءتوا هذه الاءحجار فيطوفوا بها ثم ياءتونا فيخبرونا بولايتهم و يعرضوا علينا نصرهم .
حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
به مردم امر شد كه به دور اين سنگها طواف نمايند و ما را از ولايت و ياريشان آگاه نمايند.
ولى ما ولايت سنگ ها را پذيرفته ايم و از براى نصرت خود در تحقق هواهاى نفسانى دست به دعا و نيايش برداشته ايم ، حداقل سخن اين است كه حج او حج رشد و تعالى است در حالى كه حج من و تو، حج جبران گناه است :
قال زين العابدين عليه السلام : حق الحج اءن تعلم اءنه و فادة الى ربك و فرار اليه من ذنوبك ، و به قول توبتك ، و قضاء الفرض الذى اءوجبه الله عليك .
حضرت امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:
حقيقت حج اين است كه بدانى حج مهمانى خداوند، راه فرارى از گناهان و راهى براى قبول توبه و اداى فرض واجبى كه از طرف خدا بر عهده ات قرار دارد.
آرى حج او حج است ولى حج من و تو،...!
عن عبدالرحمان بن كثير: ما اكثر الضبيح و اءقل الحجيج ؟!.
عبد الرحمان بن كثير:
جمعيت و ضبحه حج چه بسيار و حاجيان چقدر اندكند.
اشارات :
1 - نقش احكام اجتماعى اسلام در خانواده براى هدايت زنان و مردان غير مسلمان به دين .
2 - ضرورت دادن فرصت تحقيقاتى به افراد غير مسلمان و يا غير شيعه براى گرويدن به دين حق .
3 - لزوم امداد علمى انسان هاى تشنه كام به سوى مكتب حق .
4 - ضرورت تلاش براى ديدن امير الحاج واقعى حج .
5 - وجود تصرفات تكوينى و معرفتى براى پيدايش توفيق در تشرف .
6 - معرفت امام عليه السلام نسبت به تمام حقائق درونى انسانها و از جمله ترديدها و سئوال هاى حل ناشده .
7 - همراه بودن امدادهاى حادثه اى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف با رشد معرفتى و علمى امداد شدگان .
8 - رعايت احترام يك زن و وابستگى او به شوهرش ، از راه رساندن ابلاغ سلام به او، از سوى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف .
9 -وجود قوانين ما فوق فيزيكى در هستى امكانى تجربى .
10 -نسبيت معنا بودن مسافت مكانى در دستگاه امداد رسانى اهل البيت عليهم السلام .
11 - توجه به زمان انجام عبادات در امدادهاى اهل البيت عليهم السلام .
12 - همراهى امداد عبادى با امداد اجتماعى از سوى اهل البيت عليهم السلام .
66-درست است كه قضاى حاجت مؤ منان ، امنيت اخروى را پديد آوردن :
قال موسى الكاظم عليه السلام : ان لله عبادا فى الارض يسعون فى حوائج الناس هم الامنون يوم القيامة .
حضرت امام موسى كاظم عليه السلام مى فرمايد:
خداوند بندگانى دارد كه در رفع حوائج ديگران كوشش مى نمايند، آنان در روز قيامت ايمن مى باشند.
و مليون ها حسنه را:
قال الباقر عليه السلام : من سعى فى حاجة اءخيه المسلم طلب وجه الله كتب الله له اءلف اءلف حسنة .
حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
هر كس در رفع حاجت برادر مؤ منش براى رضاى خدا سعى و تلاش كند خداوند يك ميليون حسنه برايش مى نويسد.
و بلكه مطابق با نه هزار سال عبادت خالصانه را كه روزهايش به روزه دارى و شب هايش به بيدارى گذرانده شده باشد را بدنبال مى آورد ولى ريشه تشرف يافتن شيخ على انجام حاجات مؤ منان آنهم مومنان دانش پژوه حوزه دينى نبود زيرا هستند بسيارى از خادمان به مؤ منان و شيعيان كه از عليرغم تلاش هاى شبانه روزى ، از ديدار يار محرومند، براستى چرا چنين است ؟
عامل اساسى رسيدن به مقام تشرف ، خود را نديدن است . خود را فناء در مؤ منان يافتن است ، خود را محو در وظايف دينى ديدن است ، خود را از منيت ها بدور انداختن است ، خود را در امواج مواج اثير سپيده دمان غرق كردن است ، خود را با لمعات خورشيد ولايت روشن كرده است ، خود را از پرتو نورانى آن مهر درخشان فروزان كردن است ، خود را از مفاره هاى هولناك خوديت و نفس اماره ، رهانيدن است خود را از وادى هاى تكبر ظلمانى گريختن است آن وقت كه فروغ هدايت خواهد يافت ، خورشيد جان ها را خواهد يافت روشنگر هستى را خواهد ديد و راز بزرگ هستى را با چهره خواهد خواند و با سيدى سيدى گفتن قبله موعود را لبيك خواهد گفت .
آرى برادر، شيخ على از مقام نوكرى طلاب و حوزويان به مقام نوكرى مقام ولايت و امامت دست يافت . شيخ على از مقام خدمتگزارى ياران و انصار سازمان تبليغى و ارشادى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف به اندرون بارگاه حضرت نفوذ خواهد يافت شيخ على از منظر تحمل تحقيرهاى ناخواسته به مقام سربازى خاص امام عصر عليه السلام رفعت مقام خواهد يافت شيخ على با خدمت خدمت سخت شبانه توانست برگه ورود به بارگاه ذخيره الهى را بدست آورد. شيخ على تنها با عبادت خود به اين مهم دست نيافت او با پذيرش نوكرى خالص از براى مؤ منان و روحانيون توانست نغمه سر عظيم الهى را بشنوند و شفاى دردهايش را بيابد.
اشارات :
1 - ارزش خدمتگزارى براى روحانيون در ارتقاء و تقرب وجودى به امام عصر عليه السلام .
2 - ضرورت توجه عارفانه به خدمتگزاران بى ادعا.
3 - امكان بروز تجلى نورى اهل البيت عليهم السلام از براى غير ياران ، در صورت وجود نفع ارشادى براى اهل دين .
4 - نبود توانائى شنيدن صداى حضرت براى هر كس .
5 - ناراحتى ياران خالص حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف از افشا شدن اسرارشان .
6 - لزوم پرهيز از رفتارهاى تحقيرآميز نسبت به همه افراد.
7 - پنهان بودن اولياء خداوند در ميان مردم و حتى پست ترين شغل ها.
8 - وجود سيستم حساسترين نيروهاى كارگزار حضرت پس از مرگ ياران .
9 - تداوم خدمتگزارى ياران حضرت تا پايان عمر.
10 - ابلاغ وظائف دينى از سوى ياران حضرت به دوستانشان .
11 - عدم توجه حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف در بهره گيرى از نيروهاى كارآمد به شغل و اعتبار اجتماعى افراد.
67- اگر سرزمين عرفات سرزمين معرفت به كلمات الهى است اگر سرزمين عرفات سرزمين نزول رحمت ، سرزمين توبه ، سرزمين عرضه و دريافت حاجات ، سرزمين تفضل ، سرزمين احسان و بالاخره سرزمين جود و كرم الهى است اگر عصر عرفه ، زمان ابتلاء آدم به عصيان و غروب آن ، زمان يافت معرفت بر كلمات خاص الهى از سوى آدم عليه السلام است :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : ان العصر هى الساعة التى عصى فيها آدم ربه ، و الساعة التى ينصرف فيها الناس هى الساعة التى تلقى فيها آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم ، ثم قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم و الذى بعثنى بالحق بشيرا و نذيرا ان الله بابا فى السماء يقال له : باب الرحمة و باب التوبة ، و باب الحاجات و باب التفضل ، و باب الاحسان و باب الجود، و باب الكرم ، و باب العفو، و لا يجتمع بعرفات احد الا استاءهل من الله فى ذلك الوقت هذه الخصال .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
عصر همان ساعتى است كه حضرت آدم عليه السلام خدا را معصيت نمود و ساعتى كه مردم از عرفه بر مى گردند زمانى است كه خداوند بخشنده توبه حضرت آدم عليه السلام را نپذيرفت ، سپس پيامبر فرمود: قسم به خدايى كه مرا به حق بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاد براى خداوند در آسمان دربى است كه به آن درب رحمت ، درب توبه ، درب حاجات ، درب تفضل ، درب احسان ، درب جود، درب كرم و درب عفو مى گويند، هر كس در عرفه حاضر شود مستحق اين نعمتها مى گردد.
و اگر سرزمين عرفه همان زمين موعودى است كه در قيامت همه آدميان در آن جمع مى شوند:
قال الصادق عليه السلام : ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود قال : الشهود يوم عرفة ، و المجموع له الناس يوم القيامة .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
در تفسير آيه ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود فرمود: روز مشهود روز عرفه و روزى كه مردم در آن جمع مى شوند روز قيامت است .
اگر عرفات سرزمين معرفت به
حقيقت شاكله اى انسان ها است :
قال السجاد عليه السلام : ما اءكثر الضجيج و اءقل الحجيج !.
حضرت امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:
جمعيت و ضجه حج چه بسيار و حاجيان واقعى چقدر اندكند.
اگر عرفات سرزمين ابراز محبت به اهل البيت عليهم السلام و سرزمين برائت از دشمنان اهل البيت عليهم السلام و بالاخره سرزمين پذيرش اطاعت از مقام ولايت و امامت است :
قال السجاد عليه السلام : من حج و والى موالينا و هجر معادينا و وطن نفسه على طاعتنا ثم حضر هذا الموقف مسلما الى الحجر الاءسود ما قلده الله من اءمانتنا و وفيا بما الزمه من عهودنا فذلك هو الحاج .
حضرت امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:
حاجى واقعى كسى است كه با واقعيت به اهل بيت و برائت از دشمنان آنان و با پذيرش طاعت و حفظ امانت و حفظ امانت و وفاى به عهد آنها در اين سرزمين حاضر شود و حج گذارد.
اگر عرفات سرزمينى است كه حجت خداوند در هر سال به عنوان الحاج واقعى مسلمانان در آن حضور مخفيانه دارد اگر عرفات سرزمينى است كه بشر عادى بيشترين تقرب مكانى را به اهل البيت عليهم السلام دارد اگر عرفات سرزمين قرب به مقام ربوبى از طريق توجه و تقرب به مقام ولايت و امامت است اگر عرفات سرزمين بازگشت انسان ها، سرزمين تجديد ميثاق ، سرزمين ميقات برهنگان شرمنده ، سرزمين شجره طوبى و بالاخره سرزمين رحمت الهى است اگر عرفات وعده گاه ديدارهاى لحظه اى و وعده اى با مقام ولايت و امامت است اگر عرفات سرزمين وصال دلسوختگان عاشق ، عاشقان گريان ، گريه كنندگان بى تاب ، بى تابان خسته دل ، خسته دلان منتظر و منتظران نگران است اگر عرفات سرزمين نبرد شاهدان ، شاهدان مشهود و مشهودان در موعود است اگر عرفات سرزمين حج ياران است اگر عرفات سرزمين خيمه هاى سوخته مشتاقان مهجور است ، اگر عرفات سرزمين شيفتگان بى تاب است اگر عرفات ، هامون بيكران كرب و بلائيان راه طريقت و امامت است پس حزب اللهيان آن جا را دريابيد، آهنگ آن جا كنيد آن جاست كلمه ژرف و معناى ژرف تر هستى ، آن جاست باور شور آفرين ، آن جاست اميد و نويد، آن جاست خروش طوفان زا، آن جاست باور شور آفرين ، آن جاست اميد و نويد، آن جاست خروش طوفان زا، آن جاست فجر حماسه ها، آن جاست افق متحرك ، آن جاست فلسفه وجود، آن جاست تجلى ايمان مقاوم ، آن جاست تواضع حق ، آن جاست تحقير كننده شوك هاى پوچ ، آن جاست نقض و حكم ها و حكومت ها، آن جاست ، سلطه هاو حاكميت ابطال و آن جاست راهگشاى حكومت عدل ، آن جاست محور سركشى در برابر ستم ها و بيدادها، آن جاست داغ زننده بر چهره كريه ظالمان ، آن جاست شعار پايدارى ، آن جاست درفش عصيان و بيدارى ، آن جاست خط بطلان بر كفرها و نفاق ها. سرزمين عرفات را مى گويم ، تفسير خون بر فجر شقايق را مى گويم ، فلق آفات را مى گويم ، انتظار را مى گويم ، انتظار بر آمدن تبر ابراهيم ، انتظار اشارت عصاى موسى ، انتظار برق شمشير داود، انتظار فرياد محمد، انتظار عدالت على عليه السلام ، انتظار مظلوميت حسن ، انتظار خون عاشورا.
تاريكى فجرش را بنگر كه چگونه دميدن سپيده دمان را به چشم سرمه مى كشد طلوع خورشيدش را بنگر كه اميد به زيستن را نويد مى بخشد. از تراكم هواى كشنده اختناق ، وزيدن نسيم هاى حيات بخش را بياب و با آرزوى پديدار گشتن روزهاى طلائى ، ظهر عرفه را جاودان ساز، آن گاه در عصرش در درهاى رحمت الهى را در خيمه گاه حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف بر خود گشوده كن ، از سيلاب اشك آن حضرت قطره اى برگير و با آن جان فرسوده ات را در دوران سرد و تلخ زمستانى غيبت شاداب ساز.
جوانان ، پيران وصال را دريابيد همانند آنان از اين خيمه به آن خيمه سرك بكشيد، اشك ريزان ، پاهايتان را بر شنزار گرم عرفات بكشيد و بر هر شن و ماسه اى ، با قطره اى اشك ، كوى دوست را طلب كنيد. حتما نشانتان خواهند مطمئن باشيد كه مهدى عليه السلام محور عطوفت و مردانگى هستى امكانى هست اين قطره ، اين بيابان گرم عرفات ، و اين وصال وعده اى با يار ياران .
اشارات :
1 - پيام بودن برخى از حوادث ريز و كوچك از براى صالحان صالح حسن جهت توجه هر چه بيشتر به حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف .
2 - وجود اولياء خداوندى به ميان مردمان و ضرورت توجه به رفتارها براى يافتن نشانى ها
3- وعده گاه ياران خالص حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف بودن سرزمين عرفات .
4 - باور مردان صاف و پاك بر ضرورت داشتن جايگاه حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف از سوى عالمان و حوزويان در سرزمين عرفات .
5 - پنهان شدن ياران وعده اى حضرت از ديدگاه هشيار شدگان .
68-اگر هر انسان نيك مردى ، داراى مصيبت است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : المصائب بالسوية مقسومة بين البرية .
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
مصائب و مشكلات به طور يكسان بين بندگان تقسيم شده است .
و اگر شديدترين مصيبت ، مصيبت هاى دينى است :
سئل امير المؤ منين عليه السلام : اى المصائب اءشد؟ قال : اءلمصيبة بالدين .
از حضرت امير المؤ منين عليه السلام سئوال شد:
شديدترين مصيبتها كدام است . فرمود: مصيبت در دين .
و اگر بدترين نوع مصيبت ، بى عقلى است و اگر بدترين بى عقلى ، كم باورى است و اگر بدترين كم باورى ، فقدان ترس از خداوند و نبود حزن بى فقدان است و اگر مصيبت بارترين مصيبت ، دست كم گرفتن گناهان است :
قال الباقر عليه السلام : لا مصيبة كعدم العقل ، و لا عدم عقل كلقلة اليقين و لا قلة يقين كفقد الخوف ، و لا فقد خوف كقلة الحزن على فقد الخوف ، و لا مصيبة كاستهانتهك بالذنب ، و رضاك بالحالة التى اءنت عليها.
حضرت امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
بدترين مصيبتها، بى عقلى است و بدترين بى عقليها، كم باورى است و بدترين كم باوريها فقدان ترس ‍ از خداوند و نبود حزن بر فقدان است و بدترين مصيبتها دست كم گرفتن گناهان است .
و اگر بزرگترين مصيبت ، مدارا كردن با اشرار است :
قال امير المؤ منين عليه السلام : من اءعظم مصائب الاخيار، حاجتهم الى مداراة الاشرار.
حضرت امير المؤ منين امام على عليه السلام مى فرمايد:
بزرگترين مصيبت اخيار، نياز آنها به مدارا كردن با اشرار است .
و اگر غنا و موسيقى از بدترين نوع از شرورند بطورى كه نفاق را:
قال الصادق عليه السلام : الغناء يورث النفاق .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
غنا و موسيقى باعث نفاق مى شود.
مبتلا به زنا را:
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : الغناء رقية الزنا.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
موسيقى پله اى به سوى زنا مى باشد.
و قساوت قلب را:
قال النبى صلى الله عليه و آله : ثلاث يقسين القلب : استماع اللهو، و طلب الصيد، و اتيان باب السلطان .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام مى فرمايد:
سه چيز باعث قاسوت قلب مى شود: شنيدن موسيقى و غنا، شكار و درخواست از پادشاهان .
را پديد مى آورد و اگر تحمل و مداراى با اشرار ملازم با تحقير شدن است و اگر تحقير مؤ منان - كه خود از بدترين نوع شرور است :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : حسب ابن آدم من الشر اءن يحقر اءخاه المسلم .
پيامبر عظيم الشاءن اسلام مى فرمايد:
براى شر بودن انسان ، تحقير برادر مسلمان كافى است .
را پديد مى آورد و اگر تحمل و مداراى با اشرار ملازم با تحقير شدن است و اگر تحقير مؤ منان - كه خود از بدترين نوع شرور است :
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : حسب ابن آدم من الشر اءن يحقر اءخاه المسلم .
به معناى محاربه با خداوند است و اگر محاربه خداوند نصرت آور براى مؤ منان است :
قال الصادق عليه السلام : يقول الله تبارك و تعالى : من اهان لى وليا فقد اءرصد لمحاربتى .
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: اگر كسى بنده اى از بندگان مرا مورد اهانت قرار دهد مانند اين است كه براى جنگ با من آماده شده است .
و اگر بهترين نصرت و يارى خداوند، امداد روحى و روانى امام عصر عليه السلام و تقرب به حق تعالى با ضيافت مقام ولايت و امامت است پس بايد اين نوع تشرف ها را تشرفى روح بخش و آرامش ساز يافت .
حزب اللهيان ، بنگريد عالمان محطاط حوزه دينى را كه چگونه براى يافت و فهم دقيق از دين ، بيابان ها و دشت ها را ماءوى مى گزيند تا شايد به معرفت واقعى دين دست يابند، بنگريد عالمان مظلوم حوزه دينى را كه چگونه به جرم پوشيدن لباس سربازى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف مورد هتك و دشنام واقع مى شوند، بنگريد عالمان غريب و تنهاى حوزه دينى را كه چگونه در تنهائى بايد تحمل اشرار كنند، بنگريد عالمان خوشبخت حوزه دينى را كه چگونه امام زمانشان ، فرمانده و سالارشان ، آقا و سرورشان ، نازشان را مى خرد نمازشان مى برد، مسجد واقعى را نشانشان مى دهد، غذاى لذيذشان مى دهد آنگاه چادرى برايشان تدارك مى بيند، سحرگاهان به خدايشان مى خواند، روح شان را به اوج معنويت و تقرب مى رساند، شفاى دردهايشان مى بخشد، آنگاه با گمنامى مى رود تا مبادا فرزندان و سربازانش از روى او خجل شوند! در حالى كه او منجى هستى است پايان بخش ‍ شعار شور آوران منتظران ، مقاومان ، پايداران صلابت شيفتگان و بالاخره مهدى طلبان تاريخ است .
صد هزاران آفرين روى زمين
از خدا خواهند مهدى را يقين
يا الاهى ، مهديم از غيب آر
تا جهان عدل گردد آشكار
مهدى هادى سنت تاج اتقيا
بهترين خلق برج اولياء
اى ولاى تو معين آمده
بر دل و جان ها همه روشن شده
اى تو ختم اولياء اين زمان
و ز همه معنى نمانى جان جان
اى تو هم پيدا و پنهان آمده
بنده عطارت ثنا خوان آمده
عطار نيشابورى .
69- غير عادى بودن نوع كيفيت امداد رسانى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف از ديگر ويژگى هاى نوع رفتار امداد رسانى حضرت عليه السلام در دوران غيبت است زمان اطلاع يابى حضرت به قدرى دقيق است كه هر انسان محتاج به امداد را در هر جاى دنيا كه باشد به آسانى مى يابد، به سرعت و به موقع به فريادش مى رسد آنگاه با ارتباط گفتارى - آنهم به زبان محلى - با نيازمندان ، آنان را دلدارى مى دهد، اخم و تندى نيازمندان را به جان مى خرد گاه ناز آنان را مى كشد آنگاه با تقاضاى كمك از خودشان امداد مى طلبد شايد باورشان آيد كه آن چه را كه ديده اند واقعيت داشته است .
آرى نوع امداد حضرت باور كردنى نيست ، عادى نيست ، قوانين طبيعت را به بازى گرفتن است تا كه طبيعت پرستان به هوش آيند و به هدايت دست يابند.
امدادشان تنها به امور جسمى منتهى نمى شود بلكه از راه امور مادى ، قلب ها را براى شكوفا شدن امداد مى كنند تا شايد از يك واقعه كوچك ، هدايت بزرگ را و از يك پرسش اندك ، پروازى ابدى بسازند، آنان هستى را براى هدايت مى خواهند پس تمام وقايع آن را در طول هدايت قرار مى دهند شايد، خلقت به هدف خويش ، و بشر به سعادت جاودانه دست يابد.
اشارات :
1 - دقيق بودن سيستم اطلاع يابى حضرت بقية الله عجل الله تعالى - فرجه الشريف .
2 - ارتباط برقرار شدن ارتباط ميان آحاد انسانى با مقام ولايت تكوينى و تشريعى با يك گفتار استغاثه اى .
3 - انجام شدن برخى از امدادها با لباس اصيل عربى خود حضرت .
4 - همراهى امداد حضرت با ارتباط گفتارى آنهم به زبان محلى .
5 - ابراز عادى نبودن امدادها از راه تصرف در قوانين عادى طبيعى .
6 - پايان يافتن امدادها با تلاش آخرين خود نيازمندان براى باور دادن آنان به غير عادى بودن تلاش هاى امدادى .
70- امداد ناشناخته و ناشناختگى امدادها از ويژگى هاى خاص رفتارى حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف در دوران غيبت است ، درست است كه خورشيد در پشت ابرها پنهان است در حالى كه همه از نور او بهره مى برند عده اى مى دانند آن چه را كه دارايند از خورشيد است . مى دانند اهل البيت عليهم السلام براى هدايت بشر و توجيه امور زندگى مردمان آمده اند مى دانند براى جاودانه ساختن آدميان آمده اند در حالى كه بسيارى از انسان ها هرگز اين هدفمندى ها و وظيفه ها و لطف ها را نمى دانند ولى باز خورشيد، خورشيد است چه بشر آن را بشناسد، يا نشناسد چه بشر بداند چه نداند، اگر آنان تاءكيد مى كنند كه از راه فكر و انديشه بايدشان شناخت به خاطر اين است كه شناخت با فكر و انديشه از آنان ، خود بهترين وسيله رشد و اصلاح انسان ها است وقتى آنان از راه معرفت نظرى و يا قلبى شناخته شده باشند در اين نوع حادثه ها شناخته شدن نقش آنان براى همگان لزومى ندارد. ولو تيزهوشان با اشاره اى آن را مى يابند آنگاه فريادشان بر مى آيد آى انسانها دريابيد امدادگران پنهان را، آى انسانها بشناسيد شقايق باغ هستى را، آى انسان ها، نشان يابيد پرچم شير انتظار حجت خدا را، آى انسانها گنبدهاى نور وجود را با چشمه هاى مقدستان ببينيد و از خواب گران بيدار شويد تا پيام آور خوبيها را بيابيد.
اشارات :
1 - امكان پيدا شدن تشرفات از براى صالحان ساده دل .
2 - ضرورت رعايت احترام ساده دلان امت بدليل مقام دار بودنشان در دستگاه ولايت امامت .
3 - اجراء وظائف امير الحاج واقعى از راه مورد توجه قرار دادن تك تك انسان ها در ايام حج از سوى بارگاه مقام ولائى .
4 - مباشرت در امداد عبادى محبان و شيعيان توسط اهل البيت عليهم السلام .
5 - بدون توقع بودن نوع امداد اهل البيت عليهم السلام .