توقيعات وزيارات مقدس بقية الله الأعظم

محمد حسين آسوده

- ۱ -


سرآغاز چاپ اول

بسم الله الرحمن الرحيم

(ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين).(1)

(واراده کرديم بر مستضعفان زمين منت گذاريم وآنان را پيشوايان قرار دهيم ووارث زمين گردانيم)

حمد وسپاس بي کران پروردگار جهانيان را، وسلام وصلوات فراوان بر بشير ونذير، محمد مصطفي صلي الله عليه واله وسلم خاتم پيامبران واهل بيت پاکش عليهم السلام، پيشوايان بشر، امامان بر حق وحجتهاي خدا بر خلق، ولعن ونفرين الهي بر تمامي دشمنان آنان باد.

معرفت وشناخت فضائل مصلح کل ويگانه منجي عالم بشريت، وآخرين حجت خدا حضرت مهدي عليه السلام، خارج از حد ادراک ما است، وبر شمردن معجزات وکرامات وعنايات خاصه ى آن بزرگوار از توان ما برنمي آيد.

در طول ساليان درازي که از زمان غيبت کبري آن حضرت عجل الله تعالي فرجه الشريف مي گذرد، عنايات والطاف زيادي به صورت هاي مختلف از آن وجود مقدس، به ظهور رسيده وبا وجود غايب بودن از ديده ها، بهره هاي فراواني از ايشان نصيب گشته، که حکايت برخي از آنها در ميان صدها کتابي که درباره ى آن عزيز نوشته اند، به چشم مي خورد.(2)

از جمله الطاف وعنايات خاص ولي الله الأعظم امام زمان - ارواحنا له الفداء - توقيعاتي(3) (نامه هايي) است که در جواب سوالات شيعيان ويا خطاب به بعضي از علما وصلحاي زمان که در عصر غيبت(4) از ناحيه ى مقدسه صادر گشته است، واينک گزيده اي از آنها را تقديم مي کنيم، تا جويندگان طريق ولايت آن حضرت عليه السلام وعاشقان کويش از آن بهره برده وبا عمل به فرمايش ودستورهاي مبارکش موجبات رضايت وخشنودي اش را - که همانا رضا وخشنودي الهي است - فراهم آورند.

به اميد آن روز که قائم آل محمد - عجل الله تعالي فرجه الشريف - از پس پرده ى غيبت به درآيد وجهان را پر از عدل وداد کند هم چنانکه پر از ظلم وستم شده باشد(5) وپرچم حکومت جهاني اسلام را در سراسر گيتي برافرازد وتمامي بيرق هاي باطل را به زير افکند. ان شاء الله.

گردآوري اين کلمات گهربار همزمان با ايام الله شهادت مادر پهلو شکسته اش صديقه ى طاهره، فاطمه زهرا عليها السلام که او نيز در انتظار ظهور فرزند دلبندش مهدي موعود - عجل الله تعالي فرجه الشريف - وداد خواهي او از ستم وظلم هايي که بدو شده است، به پايان رسيد.

(اللهم انا نرغب اليک في دولة کريمة تعز بها الاسلام وأهله وتذل بها النفاق وأهله وتجعلنا فيها من الدعاة الي طاعتک والقادة الي سبيلک وترزقنا بها کرامة الدنيا والآخرة).(6)

درآمدي بر چاپ هشتم

بسم الله الرحمن الرحيم

(يا ايها العزيز مسنا واهلنا الضر وجئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکيل وتصدق علينا، ان الله يجزي المتصدقين).(7)

(اي عزيز!

بر ما وکسان ما دردي جانکاه فرو ريخته واينک با بضاعتي اندک به سويت آمده ايم؛ پس پيمانه ى ما را تمام بده وبر ما صدقه کن که بي گمان خدا صدقه دهندگان را پاداش مي دهد).

حمد وسپاس ايزد منان را، وسلام ودرود فراوان بر خاتم رسولان واهل بيت گرامي اش - صلوات الله عليهم اجمعين - ولعن ونفرين الهي بر جميع دشمنان آنان باد.

کلمات گهرباري که پيش رو داريد، بخش هايي از توقيعات مقدس حضرت بقية الله الأعظم - که خدا در ظهورش تعجيل کند - است که بحمد الله به ضميمه ى کرامات المهدي توسط واحد تحقيقات مسجد مقدس جمکران در چند نوبت به چاپ رسيده وبه خاطر پيشنهاد دوستان مبني بر افزودن مطالبي بر آن، مناسب ديده شد اقدامي در اين باره صورت گيرد، که به لطف خدا والطاف حضرت ولي عصر - جان ما فداي خاک پاک پايش باد - به ضميمه ى قسمت هايي از زيارات ناحيه ى مقدسه تکميل وبه اتمام رسيد.

اميد است توشه اي براي سراي آخرت باشد. ان شاء الله.

اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه وعلي آبائه في هذه الساعة وفي کل ساعة وليا وحافظا وقائدا وناصرا ودليلا وعينا حتي تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فيها طويلا.

افتخار مکاتبه ى شيخ مفيد

بسم الله الرحمن الرحيم

(اما بعد: سلام عليک ايها الولي المخلص في الدين، المخصوص فينا باليقين، فانا نحمد اليک الله الذي لا اله الا هو، ونساله الصلاة علي سيدنا ومولانا ونبينا محمد وآله الطاهرين.

ونعلمک - ادام الله توفيقک لنصرة الحق واجزل مثوبتک علي نطقک عنا بالصدق -: انه قد اذن لنا في تشريفک بالمکاتبهة وتکليفک ما تؤديه عنا الي موالينا قبلک، اعزهم الله بطاعته، وکفاهم المهم برعايته لهم وحراسته، فقف - ايدک الله بعونه علي اعدائه المارقين من دينه - علي ما اذکره واعمل في تأديته الى من تسکن اليه نرسمه ان شاء الله).(8)

به نام خداوند بخشنده ى مهربان

اما بعد، سلام بر تو، اي دوست با اخلاص در دين. ويژگي تو اين است که در اعتقاد به ما، علم ويقين داري. در منظر تو خداوندي را که جز او خدايي نيست، سپاس گذارده واز او، درود ورحمت بر آقا ومولا وپيامبران حضرت محمد وخاندان پاکش را خواستاريم.

وتو را - که پروردگار توفيقت را براي ياري حق دوام بخشد وپاداشت را به خاطر سخناني که با صداقت از جانب ما مي گويي، افزون گرداند - آگاه مي کنيم به ما اجازه داده شد تو را به مکاتبه شرافت وافتخار دهيم وموظف کنيم آن چه از ما دريافت مي کني، به دوستان ما که نزد تو مي باشند برساني؛ دوستاني که خداوند به اطاعت خود گرامي شان بدارد وبا حراست وعنايات خود امورشان را کفايت بکند. پس به آنچه يادآور مي شوم، متوجه وآگاه باش - که خداوند با ياري اش تو را در برابر دشمنان که از دين خارج شده اند، تاييد بنمايد - ودر رساندن وابلاغ به کساني که به آنها اعتماد داري، طبق آن چه براي تو - اگر خدا بخواهد - ترسيم وتعيين مي کنيم، عمل نما.

آگاهي بر امور شيعيان

(نحن وان کنا ناوين بمکاننا النائي عن مساکن الظالمين - حسب الذي أراناه الله تعالي لنا من الصلاح ولشيعتنا المؤمنين في ذلک ما دامت دولة الدنيا للفاسقين - فانا نحيط علما بأنبائکم، ولا يعزب عنا شيء من أخبارکم، ومعرفتنا بالذل الذي أصابکم مذ جنح کثير منکم الي ما کان السلف الصالح عنه شاسعا، ونبذوا العهد المأخوذ وراء ظهورهم کأنهم لا يعلمون).(9)

اگر چه هم اکنون در مکاني دور از جايگاه ستمگران سکني گزيده ايم - که خداوند صلاح ما وشيعيان مؤمن ما را تا وقتي که حکومت دنيا به دست تبهکاران است، در دوري گزيدن، به ما نمايانده است - ولي بر اخبار واحوال شما آگاهيم وهيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده ومخفي نيست. از خواري ومذلتي که دچارش شده ايد، باخبريم، از آن زمان که بسياري از شما به برخي کارهاي ناشايست ميل کرديد که پيشينيان صالح شما از آنها دوري مي جستند، وعهد وميثاق خدايي را آن چنان پشت سرانداختند که گويا به آن پيمان آگاه نيستند.

يادآوري ورسيدگي

(انا غير مهلمين لمراعاتکم، ولا ناسين لذکرکم، ولو لا ذلک لنزل بکم الأواء واصطلمکم الأعداء، فاتقوا الله جل جلاله وظاهرونا علي انتياشکم من فتنة قد أنافت عليکم).(10)

ما از رسيدگي وسرپرستي شما کوتاهي واهمال نکرده وياد شما را از خاطر نمي بريم. اگر جز اين بود، دشواريها ومصيبتها بر شما فرود مي آمد ودشمنان، شما را ريشه کن مي کردند.

تقواي خدا پيشه کنيد وما را براي رهايي بخشيدنتان، از فتنه اي که به شما روي آورده است، ياري دهيد.

لزوم محبت

(فليعمل کل امرء منکم بما يقرب به من محبتنا، ويتجنب ما يدنيه من کراهتنا وسخطنا، فان أمرنا بغتة فجأة حين لا تنفعه توبة، ولا ينجيه من عقابنا ندم علي حوبة.

والله يلهمکم الرشد ويلطف لکم في التوفيق برحمته).(11)

هر يک از شما بايد کاري کند که وي را به محبت ودوستي ما نزديک مي کند واز آنچه خوشايند ما نبود وموجب کراهت وخشم ماست، دوري گزيند؛ زيرا امر ما ناگهان در هنگامي که توبه وبازگشت سودي ندارد مي رسد، وپشيماني از گناه، از کيفر نجاتش نمي بخشد.

خداوند راه رشد وهدايت را به شما الهام فرمايد، وبه لطف خويش شما را براي بهره وري از رحمت هايش توفيق بخشد.

اداي حقوق الهي

(ونحن نعهد اليک أيها الولي المخلص المجاهد فينا الظالمين أيدک الله بنصره الذي أيد به السلف من أوليائنا الصالحين: أنه من اتقي ربه من اخوانک في الدين، وأخرج مما عليه الي مستحقيه، کان آمنا من الفتنة المبطلة، ومحنها المظلمة المظلمة، ومن بخل منهم بما أعاده الله من نعمته علي من أمره بصلته، فانه يکون خاسرا بذلک لأولاه وآخرته).(12)

(شيخ مفيد قدس سره)- اي دوست با اخلاص که در راه ما با ستمگران در ستيز وپيکاري، خداوند تو را به نصرت وياري خويش، همان گونه که دوستان شايسته ى پيشين ما را تاييد فرمود، تاييد کند - سفارش مي کنيم هر يک از برادران ديني تو که تقواي خدا پيشه کرد وآنچه را که بر گردن دارد، به مستحقانش رساند، در فتنه ى ويرانگر بر باد دهنده وگرفتاريها وآشفتگي هاي تاريک وگمراه کننده در امان خواهد بود وآن کس که در دادن نعمتهايي که خداوند به او کرامت فرمود، به کساني که فرمان رسيدگي به آنها را داد، بخل ورزد، زيانکار دنيا وآخرت خويش خواهد بود.

سعادت ديدار

(ولو أن أشياعنا - وفقهم الله لطاعته - علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا، ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علي حق المعرفة وصدقها منهم بنا، فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نکرهه ولا نؤثره منهم. والله المستعان، وهو حسبنا ونعم الوکيل، وصلاته علي سيدنا البشير النذير محمد وآله الطاهرين وسلم).(13)

اگر شيعيان ما - که خداوند توفيق طاعتشان دهد - در راه ايفاي پيماني که بر عهده دارند، همدل مي شدند، ميمنت ملاقات ما به تاخير نمي افتاد وسعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان مي گشت؛ ديداري بر مبناي شناختي راستين وصداقتي از آنان نسبت به ما. پس ما را از ايشان باز نمي دارد مگر آنچه از کردارهاي آنان که به ما مي رسد وما را ناخوشايند است واز آنان روا نمي دانيم.

از خداوند ياري مي طلبيم واو ما را کفايت کرده ووکيل خوبي است وصلوات وسلام خدا بر سيد بشارت دهنده وبيم دهنده ى ما، محمد، وخاندان پاک او باد.

علت غيبت

(وأما علة ما وقع من الغيبة، فان الله عز وجل يقول: (يا ايها الذين آمنوا لا تسألوا عن أشياء ان تبد لکم تسؤکم)(14) انه لم يکن احد من آبائي الا وقد وقعت في عنقه بيعة لطاغية زمانه، واني أخرج حين أخرج ولا بيعة لأحد من الطواغيت في عنقي).(15)

در مورد علت غيبت ما، خداوند عز وجل مي فرمايد: (اي کساني که ايمان آورده ايد، از چيزهايي که اگر برايتان آشکار شود، ناراحت مي شويد سوال مکنيد).

هيچ يک از پدرانم نزيستند مگر آن که بيعتي از طاغوت زمانشان بر ايشان تحميل گشت، اما زماني که من قيام مي کنم؛ بيعت هيچ يک از طاغيان وطاغوتها برگردنم نيست.

کيفيت بهره وري

(وأما وجه الانتفاع بي في غيبتي، فکالانتفاع بالشمس اذا غيبها عن الأبصار السحاب، واني لأمان لأهل الأرض کما أم النجوم أمان لأهل السماء، فأغلقوا أبواب السؤال عما لا يعنيکم، ولا تتکلفوا علم ما قد کفيتم، وأکثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلک فرجکم).(16)

اما کيفيت بهره وري از من در دوران غيبتم، همچون بهره وري از خورشيد به هنگامي است که ابر آن را از ديدگان بپوشاند، ومن براي اهل زمين موجب امان وامنيت مي باشم، همچنان که ستارگان براي اهل آسمان امانند، پس، از آنچه به شما مربوط نيست، پرسش نکنيد، وبراي دانستن آنچه از آن بي نياز هستيد، خود را به تکلف ومشقت نيندازيد.

براي تعجيل فرج بسيار دعا کنيد، که همين دعا، فرج است.

داعيه داران دروغين

(وليعلموا أن الحق معنا وفينا، لا يقول ذلک سوانا الا کذاب مفتر، ولا يدعيه غيرنا الا ضال غوي، فليقتصروا منا علي هذه الجملة دون التفسير، ويقنعوا من ذلک بالتعريض دون التصريح، ان شاء الله).(17)

بايد بدانند حق با ما ونزد ماست؛ جز ما، کسي اين سخن را بر زبان نمي راند مگر دروغگوي تهمت زن. وغير از ما، احدي اين ادعا را نمي کند مگر آنکه گمراه وگمراه کننده است. به همين جمله از ما اکتفا کنند وتفسيرش را نخواهند، وبه همين کنايه قناعت کنند، ودنبال تصريح آن نروند که به خواست خدا کنايه آنها را بس است.

نگهداري حق

(حفظ الله الحق علي اهله، واقره في مستقره، وابي الله عز وجل أن تکون الامامة في الاخوين الا في الحسن والحسين، واذ أذن الله لنا في القول ظهر الحق واضمحل الباطل، وانجسر عنکم، والي الله ارغب في الکفاية، وجميل الصنع والولاية وحسبنا الله ونعم الوکيل، وصلي الله علي محمد وآل محمد).(18)

خداوند حق را براي اهلش نگه داشته وآن را در جايگاه خود ثابت قرار داده است واز اينکه امامت وپيشوايي را در دو برادر جز حسن وحسين (عليهما السلام) قرار دهد، خودداري نموده است، وهرگاه خداوند اجازه ى سخن گفتن به ما بدهد، حق آشکار وباطل نابود مي شود واز شما دور مي گردد ومن به خداوند روي مي آورم تا امور ما را کفايت نمايد وبا ما به نيکويي رفتار کند وسرپرستي فرمايد واو وکيل خوبي است. درود خداوند بر محمد وخاندانش باد.

حق امام زمان

(ولولا أن الله لا يغلب، وسره لا يظهر ولا يعلن، لظهر لکم من حقنا ما تبتز منه عقولکم، ويزيل شکوککم ولکنه ما شاء الله کان، ولکل أجل کتاب، فاتقوا الله وسلموا لنا وردوا الأمر الينا فعلينا الاصدار کما کان منا الايراد، ولا تحاولوا کشف ما غطي عنکم، ولا تميلوا عن اليمين وتعدلوا الي اليسار، واجعلوا قصدکم الينا بالمودة علي السنة الواضحة).(19)

اگر اين نبود که نبايد امر خدا ناديده گرفته شود وسر الهي آشکار وابراز گردد، حق ما آن گونه بر شما ظاهر مي شد که عقلهايتان را بربايد وترديدهايتان را برطرف کند، ليکن آنچه را که خداوند خواسته، انجام مي شود وبراي هر سر آمدي، مکتوب ونوشته اي است.

از خدا بترسيد وتسليم ما شويد وکار را به ما واگذاريد. بر ماست که شما را از سرچشمه سيراب آوريم، چنان که شما را به سرچشمه برديم.

براي کشف آنچه از شما پوشيده مانده است، کوشش مکنيد، واز راه راست منحرف نشويد، وبه نادرستي نگراييد.

وبر اساس سنت آشکار الهي، با محبت ودوستي، راه ومقصدتان را به سوي ما قرار دهيد.

نشانه ى قيام

(وآية حرکتنا من هذه اللوثة حادثة بالحرم المعظم، من رجس منافق مذمم، مستحل للدم المحرم، يعمد بکيده أهل الايمان، ولا يبلغ بذلک غرضه من الظلم والعدوان، لأننا من وراء حفظهم بالدعاء الذي لا يحجب عن ملک الأرض والسماء).(20)

نشانه ى حرکت وقيام ما از اين خانه نشيني، حادثه اي است که در مکه ى معظمه روي خواهد داد؛ حادثه اي برخاسته از پليدي انساني دو رو ونکوهيده که خونريزي را حلال مي شمرد وباکيد ونيرنگ، قصد جان مومنان را مي نمايد، اما به هدف ظالمانه وستم بار خود نخواهد رسيد، زيرا ما با دعايي که از مالک آسمان وزمين پوشيده نمي ماند ورد نمي شود، براي حفاظت ونگهداري آنان آماده ايم.

رابطه ى آفرينش وروزي بخشي خداوند با امامان

(ان الله تعالي هو الذي خلق الأجسام، وقسم الأرزاق، لأنه ليس بجسم ولا حال في جسم، ليس کمثله شيء، وهو السميع البصير.

وأما الأئمة عليهم السلام، فانهم يسألون الله تعالي فيخلق، ويسألونه فيرزق ايجابا لمسألتهم واعظاما لحقهم).(21)

خداوند متعال کسي است که اجسام را آفريد وروزي را تقسيم کرد. نه خود جسم است ونه در جسمي حلول کرده است. چيزي مانند او نيست واو شنواي بيناست.

اما امامان عليهم السلام از خدا درخواست مي کنند وخداوند به خاطر اجابت درخواست آنان وبزرگداشت حق ايشان، موجودات را مي آفريند وروزي مي بخشد.

زنان در بهشت

(ان الجنة لا حمل فيها للنساء، ولا ولادة، ولا طمث، ولا نفاس، ولا شقاء بالطفولية، (وفيها ما تشتهي الأنفس وتلذ الأعين(22) کما قال سبحانه، فاذا اشتهي المؤمن ولدا خلقه الله بغير حمل ولا ولادة علي الصورة التي يريد کما خلق آدم عبرة).(23)

زنان در بهشت نه بچه دار مي شوند ونه مي زايند. نه خون حيض ونفاس مي بينند ونه رنج بچه داري را تحمل مي کنند، ودر بهشت چنان که خداوند متعال فرمود، چيزهايي است که جانها ونفوس از آنها خوششان مي آيد وچشمها لذت مي برند.

هرگاه مومني بخواهد فرزندي داشته باشد، خداوند بدون حمل وزادن - همان گونه که در آغاز آدم را آفريد - فرزندي که دلخواه اوست، برايش مي آفريند.

الگو، فاطمه زهرا

(وفي ابنة رسول الله صلي الله عليه وآله (وعليه) الي أسوة حسنة).(24)

دختر رسول خدا، براي من اسوه والگويي نيکوست. درود خدا بر او وپدرش وخاندانش باد.

زمين وحجت خدا

(ان الأرض لا تخلوا من حجة اما ظاهرا واما مغمورا).(25)

زمين، هيچ گاه از حجت الهي خالي نمي ماند، چه ظاهر وآشکار باشد وچه پنهان وگمنام.

راويان حديث

(وأما الحوادث الواقعة، فارجعوا فيها الي رواة حديثنا، فانهم حجتي عليکم وأنا حجة الله).(26)

رخدادها وپيش آمدهايي که درآينده روي خواهد داد، در مورد آنها به راويان احاديث ما رجوع کنيد، زيرا آنان حجت من برشمايند ومن حجت خدايم.

پاورقى:‌


(1) قصص، 5.
(2) براي اطلاع بيشتر ر. ک: در جستجوي قائم (عجل الله فرجه)، چاپ مسجد مقدس صاحب الزمان عليه السلام (جمکران) قم مراجعه فرماييد.
(3) توقيع، نشان گذاشتن بر چيزي، امضا کردن نامه وفرمان، نوشتن چيزي در ذيل نامه يا کتاب وبه معني فرمان ودستخط وطغراي پادشاه. (فرهنگ فارسي عميد، ج 1، ص 641).
(4) در زمان غيبت صغري شيعيان به واسطه ى نواب اربعه ويا وکلاي عام با امام زمان عليه السلام ارتباط داشتند وسوالات ومشکلات خويش را به واسطه ى ايشان به آن حضرت مي رساندند وتوسط آنان جواب دريافت مي نمودند ودر عصر غيبت کبري نيز توقيعاتي خطاب به بعضي بزرگان ومفاخر شيعه همچون شيخ مفيد وآية الله العظمي سيد ابو الحسن اصفهاني قدس سره به واسطه ى يکي از شيعيان مخصوص خود صادر فرمودند.
(5) مستدرک حاکم، ج 4، ص 558؛ مسند احمد، ج 3، ص 17 و36 و37؛ سنن ابي داود، ج 4، ص 152 و153، چ مصر؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 316 و317؛ الاربعين حديثا في ذکر المهدي، حديث 22 و23؛ التدوين، ج 2، ص 84؛ تذکرة الحفاظ، ج 3، ص 838؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 77؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 334 و335؛ اسد الغابة، ج 1، ص 259؛ الصواعق المحرقة، ص 98؛ تذکرة الخواص،ص 204؛ الجامع الصغير، ج 2، ص 345؛ سنن السجستاني، ج 4، ص 151؛ ينابيع المودة، ص 445؛ مودة القربي، ص 98؛ الکني والاسماء، ج 1، ص 107؛ سنن المصطفي، ص 517؛ کنز العمال، ج 7، ص 260 (به نقل از (من هو المهدي عليه السلام)، استاد شيخ ابو طالب تجليل تبريزي، مؤسسه نشر اسلامي).
(6) بخش هايي از دعاي افتتاح.
(7) يوسف،88.
(8) احتجاج، ابي منصور احمد بن علي بن ابي طالب الطبرسي، مشهد، چاپ سعيد، ج 2، ص 497؛ بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسي، بيروت، مؤسسه الوفاء، ج 53، ص 175.
(9) احتجاج، ج 2، ص 497؛ بحار الانوار، ج 53، ص 175.
(10) احتجاج، ج 2، ص 497؛ بحار الانوار، ج 53، ص 175.
(11) احتجاج، ج 2، ص 498؛ بحار الانوار، ج 53، ص 176.
(12) احتجاج، ج 2، ص 499؛ بحار الانوار، ج 53، ص 177.
(13) احتجاج، ج 2، ص 499؛ بحار الانوار، ج 53، ص 178-177.
(14) مائده، 101.
(15) احتجاج، ج 2، ص 471؛ بحار الانوار، ج 53، ص 181؛ غيبت، شيخ طوسي، تهران،نينوي الحديثة، ص 177؛ کمال الدين وتمام النعمة، شيخ صدوق، قم، مؤسسه ى نشر اسلامي، ص 485.
(16) احتجاج، ج 2، ص 471؛ بحار الانوار، ج 53، ص 182 -181، غيبت، ص 178 -177؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 485.
(17) کمال الدين وتمام النعمة، ص 511؛ بحار الانوار، ج 53، ص 191، به نقل از کمال الدين.
(18) احتجاج، ج 2، ص 469؛ غيبت، ص 176؛ بحار الانوار، ج 53، ص 196.
(19) احتجاج، ج 2، ص 467؛ بحار الانوار، ج 53، ص 179؛ غيبت، ص 173.
(20) احتجاج، ج 2، ص 499؛ بحار الانوار، ج 53، ص 177.
(21) احتجاج، ج 2، ص 472؛ غيبت، ص 178.
(22) زخرف (43) آيه ى 71.
(23) احتجاج، ج 2، ص 488؛ بحار الانوار، ج 53، ص 163.
(24) احتجاج، ج 2، ص 467؛ بحار الانوار، ج 53، ص 180؛ غيبت، ص 174-173.
(25) کمال الدين وتمام النعمة، ص 511؛ بحار الانوار، ج 53، ص 191.
(26) احتجاج، ج 2، ص 470؛ بحار الانوار، ج 53، ص 181؛ غيبت، ص 177؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 484.