ويژگى هاى حضرت مهدى عليه السلام

شريف سائل

- ۲ -


ميلادى پر برکت، مولودى سعادت بخش

حضرت امام جعفر صادق عليه السلام:

(اِنَّ الْلَّيلَةَ الَّتى يُولَدُ فيهَا الْقائِمُ عَلَيْهِ السَّلامُ، لا يُولَدْ فيها مَوْلُودٌ اِلاّ کان مُؤمِناً، وَإن وُلِدَ فى أرْضِ الشِّرکِ نَقَلَهُ اللهُ إلَى الاِْيمانِ بِبَرِکَةِ الاِْمامِ).(1)

(هيچ مولودى در شب ميلاد حضرت قائم عليه السلام به دنيا نمى آيد، مگر آن که مؤمن خواهد بود، واگر در سرزمين شرک نيز متولد شود خداوند او را به برکت امام عليه السلام به سوى ايمان خواهد کشاند).

آن امام عليه السلام نور خداست، ونور با تاريکى سازگارى ندارد، در مکانى که نور باشد ظلمتى نيست ودر آن زمان که نور پديد آيد ظلمت وتاريکى محو مى گردد.

همزمانى ميلاد هر مولود با ميلاد آن امام همام عليه السلام مُهر سعادتى است بر پيشانى آن کودک، چرا که نور خداى از شعاع خورشيد امامت بر پيکره وجودش مى درخشد ودرخت ايمان را در سرزمين وجودش مى نشاند، واگر در آن شب نوزادى در ديار ظلمانى شرک پديدار شود، امواج درخشنده نور امام عليه السلام او را به سوى کشتى نجات، رهنمون خواهد ساخت، واين از جمله اوّلين آثار وبرکات اين وجود افلاکى در سرزمين خاکى است که ايشان برکات بى شمار دارند وبى عدد.

(مَوالِى لا اُحصى ثَنائَکُمْ ولا اَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کُنْهَکُمْ).(2)

ازجمله شب هائى که خداوند نظر خاصّه خود را بر بندگان مى افکند، واز سفره احسان خويش، بهرمندشان مى سازد، شب نيمه شعبان، هنگامه طلوع ستاره اى فروزان از مشرق دامان پاک حضرت نرجس عليها السلام است.

وآن شب، شب بسيار مبارکى است وحضرت امام باقر عليه السلام در باره آن فرمودند:

(آن شب بعد از شب قدر برترين شب هاست، خداوند در آن شب به بندگان خويش، فضل خود را عطا مى نمايد، وآنان را به منّ وکرم خويش مى آمرزد، وشبى است که خداوند به ذات مقدس خود سوگند ياد فرموده که هيچ تقاضا کننده اى را دست خالى برنگرداند، مگر آن که معصيتى را از خدا سؤال کرده باشد، وشبى است که خداوند آن را براى ما قرار داده در مقابل شب قدر که آن را براى پيغمبر صلى الله عليه وآله قرار داده، پس کوشش کنيد در دعا وثنا براى خداى تعالى).(3)

بيت له مشرّف بالمجد
وهى المسماة ببيت الحمد

بيت الحمد، چراغ فروزان

حضرت امام جعفر صادق عليه السلام:

(إنَّ لِصاحِبِ الاَْمْرِ بَيْتاً يُقالُ لَهُ بِيْتُ الْحَمْدِ، فيهِ سِراجٌ يَزْهَرُ مُنْذُ يَوْم وُلِدَ اِلى يَوْم يَقُومُ بِالسَّيْفِ لا يُطْفى).(4)

(صاحب الامر عليه السلام را کاشانه اى است که بيت الحمدش گويند، از روز ولادت آن جناب در آن چراغى روشن ودرخشان است وتا روزى که با شمشير بپاخيزد خاموش نمى گردد).

او ولى خدا وولى امر الهى است، پس جايگاهى رفيع وخانه اى بلند مرتبه بايد داشته باشد، آن هم خانه اى که به ستايش وحمد الهى نام گرفته واز همان خانه هائى است که حضرت حق عزّوجلّ از آن ها به تقديس وتمجيد ياد فرموده:

(فى بُيُوت اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ ويُذْکَرَ فيهَا اسْمُهُ، يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ والاْصالِ، رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ ولا بَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ).(5)

(در خانه هائى که خداوند اذن فرموده که بلند مرتبه باشند ونام مقدسش در آن ها برده شود، مردانى هستند که صبحگاهان وشامگاهان تسبيح او مى گويند، وهيچ تجارت وخريد وفروشى آن ها را از ذکر خدا غافل نمى سازد). وبايد در اين خانه نورى وچراغى درخشنده باشد، چرا که خانه نور خداست ونبايد اين نور هرگز خاموش گردد تا عالميان بدانند که نور الهى خاموش نگردد، وحجت خداوند زايل نشود، وگذشت روزگاران متمادى از نورش نمى کاهد ودست دشمنان براى خاموش کردن آن کوتاه است.

(يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِافْواهِهِم واللهُ مُتِمُّ نُورِه ولَو کَرِهَ الْکـافِـرُونَ).(6)

(آنان مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولى خداوند نور خود را کامل مى کند، هرچند کافران خوش نداشته باشند).

علامة فى ظهره معيّنة
لمن يرى ظاهرة مبيّنة

علامتى بر پشت

حضرت امير المؤمنين عليه السلام:

(بِظَهْرِه شامَتان، شامَةٌ عَلى لَوْنِ جِلْدِه، وشامَةٌ عَلى شـامَـةِ النَّـِبـى صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآلِه).(7)

(بر پشت او (امام زمان عليه السلام) دو علامت است، يکى از آن ها همرنگ پوستشان وديگرى مانند علامت (شانه) پيامبر صلى الله عليه وآله است).

بر شانه مطهر نبوى صلى الله عليه وآله علامتى بود که حکايت از ختم نبوت به وجود پاک آن رسول اعظم صلى الله عليه وآله مى نمود، وآن حضرت به آن شناسائى مى شد،(8) وبر پشت شانه آخرين يادگار او حضرت مهدى عليه السلام نيز چنين علامتى است که با آن شناخته مى شود.

آرى وقتى او آيينه تمام نماى رسول الله صلى الله عليه وآله است، واسم ورسم او را با خود دارد، وسيماى محمّدى صلى الله عليه وآله در چهره منوّرش هويداست، در علامت نيز بايد که شبيه آن سفير الهى باشد، وشايد آن علامت; علامت ختم وصايت است.

أنّ به تختم الأوصياء
وهذه مرتبة عُليآء

آخرينِ اوصياء وختم وصايت

حضرت بقيّة الله عجل الله تعالى فرجه:

(.....اَنَا خاتَمُ الاَْوْصِياءِ وَبى يَدْفَعُ اللهُ الْبَلاءَ عَنْ اَهْلى وَشيعَتى).(9)

(من پايان دهنده اوصيايم وبه واسطه من خداوند از اهل وشيعيانم بلا را مى گرداند).

او آرمان همه انبياء واوصياست، وکامل کننده اهداف مقدس ايشان است، او رکن شديدى است که حضرت لوط على نبينا وآله وعليه السلام وقتى از ستم قوم خويش به تنگ آمد آرزويش نمود:

(لَو اَنَّ لى بِکُمْ قُوَّةٌ اَوْ آوْى اِلى رُکْن شَديد).(10)

او اميد داود ووعده نوشته شده زبور است:

(ولَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ، اِنَّ الاَْرْضَ يَرِثُها عِبادِى الصّالِحُونَ).(11)

(در زبور بعد از ذکر نوشتيم که بندگان شايسته ام وارث (حکومت) زمين خواهند شد).(12)

وتحقق بخش اهداف بلند سفيران الهى است، عصاره علوم اوّلين وآخرين وشاه ميوه درخت پاک هداست است.

چنانچه شاهراه نبوت ورسالت به کوى جدّ اطهرش رسول الله صلى الله عليه وآله پايان يافت، ومدال (خاتم النبيّين)(13) بر سينه اش آويخته شد، قافله وصايت نيز بر آستان مقدس حضرت ولى عصر عليه السلام رحل اقامت خواهدافکند، وصايت همه اوصياء به او ختم وکامل خواهد شد.

(آن چه خوبان همه دارند تو تنها دارى).

وخيمه دين مبين اسلام به دست او بر سر تمام اديان ومذاهب سايه گستر خواهد شد که اين وعده الهى است:

(هُو الَّذى اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى ودينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ کُلِّه ولَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ).(14)

(او کسى است که رسول خويش را به هدايت ودين حق فرستاد تا بر همه اديان غالب سازد هرچند مشرکان کراهت داشته باشند).

آرى او ختم اوصياست وچه نيکو ختامى است;

(خِتامُهُ مِسْک وفى ذلِکَ فَليَتَنافَس الْمُتَنافِسُون).(15)

فرقته عن صحبة الفجار
واُنسه مع کمّل الأخيار

همدم با نيکويان کامل

حضرت امام رضا عليه السلام:

(سَيُونِسُ اللهُ به (خِضْر) وَحْشَةَ قائِمِنا (عليه السلام) فى غِيْبَتِه ويَصِلُ بِه وَحْدَتَهُ).(16)

(بزودى خداوند حضرت خضر را مونس وحشت قائم ما عليه السلام قرار خواهد داد وتنهائى او را بر طرف خواهد کرد).

در طول تاريخ هميشه اهل کفر وباطل به پيکار اهل ايمان وحقّ پرداخته اند، وشياطين در مسير هدايت، سنگ انداخته اند.

بعد از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله خلفاى کفر والحاد يکى پس از ديگرى در مقابل ائمّه هُدى عليهم السلام قرار گرفتند، وهريک به نحوى اين اولياء الهى را به شهادت رسانيدند.

نوبت به اولياء که رسيد آسمان طپيد زان ضربتى که بر سرشير خدا زدند

آن در که جبرئيل امين بود خادمش اهل ستم به پهلوى خير النساء زدند

آتشى ز اخگر الماس ريزه ها افروختند وبر جگر مجتبى زدند

پس آن سرادقى که ملک نيست محرمش کندند از مدينه ودر کربلا زدند

وهمين گونه يک يک ائمه دين را بعد از اذيّت بسيار، به زهر يا سمّ به شهادت رساندند.

امّا از آن جا که مشيّت الهى بر آن تعلّق گرفت که حجت بالغه الهى به دور از دولت فاسقين وظالمين گذران عمر شريف نمايد، ويکه وتنها ساکن صحراها وبيابان ها ونقاط اقصى باشد، ويا در شهرها به دور از دسترس مردم تردد نمايد واز انظار خلق غايب ومستور باشد، خداوند، مردمان کامل وبرترين نيکويان خلق خود را به خلوتگاه انس او خواهد فرستاد تا هم دم وهم راه ومونس تنهائى او باشند واز آن جمله است حضرت خضر نبى على نبيّنا وآله وعليه السلام.

در بعضى از روايات چنين آمده که سى نفر از نيک سيرتان وخوبان کامل، اُنس تنهائى يگانه باقيمانده حضرت زهرايند سلام الله عليها.(17)

(فَطُوبى لَهُمْ وحُسْنُ مَآب).(18)

خوشا پروانگان گرد رويت خوشا پرپر زنان دور کويت

أن بيعة للفاجرين الفسقة
من أحد فلم تذلّ عنقه

در قلمرو فرمان هيچ کس نيست

حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام:

(اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يَخْفى وِلادَتَهُ ويَغيبُ شَخْصَهُ لِئَلاّ يَکُونَ لاَِحَد فى عُنُقِه بَيْعَةٌ اِذا خَرَجَ).(19)

(خداوند عزّ وجلّ ميلادش را مخفى ووجود مقدسش را در پس پرده غيبت نگه داشت تا هنگام قيامش بيعت هيچکس در گردنش نباشد).

هنگامى که مردم حضرت سيد الشهدا عليه السلام را تنها گذاشتند وطاغيان وياغيان وباغيان را بر سر خويش حاکم ومسلّط ساختند، واز اوج عزّت به پرتگاه ذلّت افتاده، تن به خوارى وخفت دادند وبه جاى آل الله عليهم السلام دست انتخاب به سوى شياطين دراز کردند(20)، ودست پاک معصوم عليه السلام را کنار زده ودست آلوده غير معصوم را به بيعت فشردند، درخت کفر ونفاق بالا گرفت واز جمله ثمرات شوم آن، خانه نشين شدن ائمه هُدى عليهم السلام گرديد، وآن بزرگواران مجبور شدند به خاطر حفظ دين خدا وحراست ونگه دارى خون خود وشيعيانشان به طور تقيّه در تحت فرمان حکومت جائران زندگى نمايند، وتحت بيعت وفرمانروائى آن ها باشند(21)، ولى چون قلم تقدير پروردگار چنين نگاشته بود که آخرين حجت الهى، دست انتقام حقتعالى باشد وحکم خداوندى را بر تمام گيتى سيطره دهد ونه تنها تحت فرمان هيچ دولتى نباشد، بلکه همه را تحت فرمان کشد، از اين جهت ولادت ودوران زندگى آن حضرت از منظر چشم مردمان مخفى شد تا بيعت هيچ پادشاه وحکومتى را در گردن نداشته باشد، وچون قيام نمايد حکم احدى بر او روا نباشد، بلکه در آن روز تنها حکم وملک از آن خداوند قادر قهار خواهد بود;

(لِمَنِ الْمُلْکُ الْيَوْمَ، للهِِ الْواحِدِ الْقَهّارِ).(22)

فى سنّه اذا يبين فينا
بين الثلاثين واربعينا

جوانى بعد از سال هاى طولانى

حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام:

(لَوْ قامَ الْمَهْدِى لاََنکَرَهُ النّاسُ، لاَِنَّهُ يَرْجِعُ اِلَيْهِم شابّاً وهُمْ يَحْسَبُونَهُ شَيْخاً کَبيراً).(23)

(چون حضرت مهدى عليه السلام قيام نمايد، مردم او را انکار کنند، زيرا او را پيرى بزرگ سال مى پندارند، ولى او به صورت جوان به سوى آن ها بر مى گردد).

از ويژگى هاى گل نرجس عليها السلام اين که مرور ايّام وگذران شب ها بر جسم مطهّرش اثر نمى گذارد، او امام (عصر) و(زمان) است پيش از زمان وپيشواى زمان است، وبر زمين وزمان احاطه کامل وتسلط شامل دارد. برتر از زمان وفراتر از مکان است، بلکه به وجود آن حضرت، آسمان وزمين وگردش ايام وليالى، استوار وبرقرار است.

(بِوُجُودِه ثَبَتَتِ الاَْرْضُ والسَّماءُ).(24)

آسمان وزمين وليل ونهار به ولايش چنين گرفته قرار پس اگر اراده آن جناب که همان مشيت پاک الهى است بر آن تعلق گيرد که گذران زمان در وجود مسعود او اثر نگذارد، بايد که زمانه، اسلحه خويش را زمين بگذارد وسر تسليم بر آستان حضرتش فرود آرد که اطاعت امام عليه السلام بر همه چيز وهمه کس به وجوب تکوينى وتشريعى واجب است.

وبدين جهت آن عزيز با عمرى طولانى اما سيماى جوان ونورانى ودر چهره اى چهل ساله يا کمتر ظاهر خواهند شد، وبه همين خاطر بسيارى از مردم، حضرتش را انکار مى کنند، زيرا بعد از گذشتن زمانى طولانى او را پيرى سالخورده مى پندارند ودر شمار جوانانش نمى انگارند، واين نيز بحر امتحانى است که جز مؤمنين توان عبور از آن را ندارند.(25)

سلطانه يحيط فى الأقطار
وحکمه ينفذ فى الأمصار

سلطنت بر پهناى گيتى

حضرت رسول اکرم صلى الله عليه وآله:

(اَلْمَهْدِى مِنْ وُلْـدى، اَلـَّذى يَفْتَحُ اللهُ بِه مَشارِقَ الاَْرْضِ ومَغـارِبَـها).(26)

(مهدى از فرزندان من است، همان که خداوند به وسيله او مشرق ها ومغرب هاى زمين را فتح خواهد کرد).

چون دوران پادشاهى او فرا رسد وهماى سلطنت مهدوى پر گشايد وبر فراز آسمان عزّت به پرواز در آيد، بال هاى رحمت او بر گوش تا گوشه عالم سايه خواهد افکند، وگيتى به دست حق پرستش فتح خواهد شد(27)، وعروس پريشان دين بعد از روزگارى دوباره بر محمل سامان خواهد نشست، وديو باطل وظلم از اين عالم رخت بر خواهد بسته به سرزمين نيستى سفر خواهد کرد(28)، وديگر زمين خداوند از وجود لاشخورهاى گناه ومعصيت پاک خواهد شد، وعدل وعدالت جايگزين آن مى گردد.(29)

در آن هنگام خداوندگار عالميان بدون خوف وترس پرستش مى شود و(يَکُونُ الدّينُ للهِِ)(30) وفقط شريعت خاص از خداوند خواهد بود واين وعده حقّى است که قابل تکذيب نخواهد بود.

(ذلِکَ وَعْدٌ غَيْرُ مَکْذُوب).(31)

(اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذى ضَمِنَهُ).(32)

بعلمه فى عهدى ليحکم
من ربه فى کل امر يلهم

احکام حق عنده مبيّنة
يقضى بدون شاهد وبيّنة

پاورقى:‌


(1) بحار الانوار ج 51 ص 28.
(2) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه کبيره.
(3) مفاتيح الجنان، اعمال شب نيمه شعبان.
(4) بحار الانوار ج 52 ص 158 حديث 21.
(5) سوره نور: 26 و27.
(6) سوره صف: 8.
(7) بحار الانوار ج 51 ص 25 حديث 4.
(8) انبياء گذشته يکى پس از ديگرى، آمدن پيامبرى را در آخر الزمان بشارت داده بودند که نبوت به او خاتمه مى يابد ودين او ناسخ همه اديان الهى است، وبراى او علائمى برشمرده بودند تا مردم او را بشناسند وبه او ايمان آورند، از جمله اين علائم همين مهر بود که بر شانه مبارک ايشان نقش بسته بود. ودر روايت است که: (يعرفونه کما يعرفون ابناءهم) آنها (با اين اوصاف) او را مى شناختند، همان طور که فرزندان خود را مى شناختند.
(9) بحار الانوار ج 52 ص 30 حديث 25.
(10) سوره هود: 80. يعنى: اى کاش در برابر شما قدرتى داشتم يا تکيه گاه وپشتيبان محکمى، (آن گاه مى دانستم با شما زشت سيرتان دد منش چه کنم) که اين پشتيبان محکم در روايات تفسير به وجود امام عصر (عليه السلام) شده است.
(11) سوره انبياء: 105.
(12) او وعده حضرت موسى (عليه السلام) به صابران بنى اسرائيل است: (وقال مُوسى لِقَومِه اِسْتَعينُوا باللهِ واصْبِرُوا، إنَّ الأرْضَ للهِِ يُوِرثُها مَن يَشاء مِن عِبادِه واْلعاقِبَةُ لِلِمُتَّقينَ).
(13) سوره احزاب: 40.
(14) سوره توبه: 33.
(15) سوره مطفّفين: 26.
(16) بحار الانوار ج 52 ص 152 حديث 3.
(17) بحار الانوار ج 52 ص 153 و157 حديث 20.
(18) يعنى: پاکيزه ترين زندگى دارند وبهترين فرجام ها. سوره رعد: 29.
(19) الإمام المهدى ص 89، وبحار الانوار ج 51 ص 132 حديث 1.
(20) شکى در اين نيست که بيعت با پيغمبر وامام، لازم وشرط ايمان است، ودر حقيقت بيعت با خداوند مى باشد (الّذين يبايعونک انّما يبايعون الله).
اما بيعت با غير معصوم: اگر به طور خاص از طرف امام معصوم نصب شده وبه فرمان امام باشد، بيعت با او واجب است، چون بيعت با او، بيعت با امام است، وگر نه بيعت با او جايز نيست، خواه دعوت او به سوى خودش باشد، خواه به عنوان نيابت ووکالت از امام.
جهت اطلاع بيشتر به کتاب مکيال المکارم باب 8 فصل 34 ويا ترجمه آن مراجعه شود.
(21) بحار الانوار ج 51 ص 132 حديث 1.
(22) يعنى: حکومت امروز براى کيست؟ براى خداوند يکتاى قهار است. سوره غافر: 16.
(23) منتخب الاثر، ص 258.
(24) به يمن وجودش زمين وآسمان استوار مانده است.
(25) (لو قد خرج القائمعليه السلام بعد أن أنکره کثير من الناس، يرجع شاباً موفّقاً، فلا يثبت عليه إلاّ کلّ مؤمن) بحار الانوار ج 52 ص 319 حديث 20.
(26) الزام الناصب، ص 127.
(27) منتخب الأثر: ص 470.
(28) روزگار رهائى: ج1 ص500.
(29) (اما تحبون أن يظهر الله عز وجل الحق والعدل فى البلاد ويحسن حال عامة الناس ويجمع الله الکلمة ويؤلّف بين القلوب المختلفة، ولا يعصى الله فى أرضه) بحار الانوار ج 52 ص 128 حديث20.
(30) يعنى: ودين مخصوص خداوند گردد. سوره بقره: 193.
(31) يعنى: اين وعده اى است که دروغ نخواهد بود. سوره هود: 65.
(32) يعنى: سلام بر تو اى وعده خداوند که تحقق آن را ضمانت فرموده! مفاتيح الجنان، زيارت آل ياسين.