ياد مهدى

محمد خادمى شيرازى

- ۱۱ -


134- (سدير مى گويد از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مى فرمايد:

- (ان فى القائم شبه من يوسف)

- (در قائم (عليه السلام) شباهتى به حضرت يوسف (عليه السلام) هست).

گفتم: در مورد داستان او مى فرمائيد، يا در مورد يادداشت او؟ فرمود:

- (اين خوک سيرتان امت، کجاى اين مطلب را انکار مى کنند؟! برادران حضرت يوسف (عليه السلام) در يک گروه بودند وهمگى اولاد پيامبر بودند، يوسف را به دست خود فروخته بودند، خود برادران او بودند، او را نشناختند، تا او گفت: (من يوسف هستم). اين امت چرا انکار مى کنند که خداوند مدتى حجت خود را در ميان آنها پوشيده نگهدارد)!...

- (چه اشکالى وجود دارد که خداوند با حجت خود همچون حضرت يوسف (عليه السلام) رفتار کند؟ حجت خدا در ميان آنها باشد، از بازار آنها عبور کند، قدم روى قدمهاى آنها بگذارد، ولى مردم او را نشناسند، تا روزى که خداوند اجازه صادر کند که خود را معرفى نمايد، چنانکه به حضرت يوسف (عليه السلام) اجازه فرمود.(1)

135- (يزجر الناس قبل قيام القائم عن معاصيهم بنار يظهر فى السماء وحمره تجلل السماء، وخسف ببغداد وخسف ببلد البصرة، ودماء تسفک بها، وخراب دورها، وفناء يقع فى اهلها، وشمول اهل العراق خوف لا يکون معه قرار).

- (پيش از قيام قائم (ارواحنا فداه) مردم به وسائلى از گناه ترسانيده مى شوند:

1- به وسيله ى آتشى که در آسمان ظاهر مى شود.

2- به وسيله ى سرخى فراگيرى که آسمان را فرامى گيرد.

3- به وسيله ى خسفى در بغداد.

4- به وسيله ى خسفى در شهر بصره.

5- به وسيله ى خونهايى که در بصره ريخته مى شود.

6 به وسيله ى ترس واضطرابى که همه ى عراق را فرامى گيرد وآرامش را از همه ى آنها سلب مى کند).(2)

136- (سيد حميرى در يک حديث طولانى مى گويد: به خدمت امام صادق (عليه السلام) عرض کردم: اى فرزند پيامبر! روايات فراوانى در مورد غيبت از پدران بزرگوار شما به ما رسيده است، به ما خبر دهيد که اين غيبت در مورد چه کسى واقع خواهد شد؟ فرمود:

- (ستقع بالسادس من ولدى، والثانى عشر من الأئمة الهداة، بعد رسول الله اولهم امير المؤمنين على بن ابيطالب (عليه السلام) وآخرهم القائم بالحق، بقية الله فى ارضه، صاحب الزمان وخليفة الرحمان، والله لو بقى فى غيبته ما بقى نوح فى قومه، لم يخرج من الدنيا حتى يظهر فيملأ الأرض قسطا وعدلا، کما ملئت جورا وظلما).

- (اين غيبت در مورد ششمين فرزند من واقع مى شود که دوازدهمين امام از امامهاى هدايتگر بعد از رسول اکرم (صلى الله عليه واله وسلم) مى باشد، که اولين آنها امير مؤمنان، على بن ابى طالب (عليه السلام) است وآخرين آنها: قائم به حق، يکتا بازمانده از حجتهاى خدا در روى زمين، صاحب زمان وخليفه ى يزدان ارواح العالمين له الفداء است. به خدا سوگند، اگر به مقدار عمر نوح (عليه السلام) در پشت پرده بماند، از دنيا بيرون نمى رود جز اينکه ظاهر شده، جهان را پر از عدل وداد کند، چنانکه پر از جور وستم شده باشد).(3)

137- (سيأتى مسجد کم هذا- يعنى: مکة- ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا... فتنادى بکل واد: هذا المهدى يقضى بقضاء آل داود، لا يسأل عليه بينة).

- (سيصد وسيزده مرد در اين مسجد شما (مسجد الحرام) گرد مى آيد،... در تمام دشت وصحرا اين نغمه طنين مى اندازد که: (اين مهدى است)، در ميان شما با حکم داودى داورى مى کند ونياز به شاهد ندارد).(4)

138- (ان القائم غيبة قبل ان يقوم).

- (براى قائم (عليه السلام) پيش از آنکه قيام کند، غيبتى هست).

زراره پرسيد: براى چه؟! فرمود: براى اينکه مى ترسد. وبا دست خود به شکم مبارکش اشاره کرد (يعنى: براى ترس از کشته شدن). سپس فرمود:

- (يا زرارة! وهو المنتظر، وهو الذى يشک الناس فى ولادته، منهم من يقول: هو حمل، ومنهم من يقول: هو غائب، ومنهم من يقول: ما ولد، ومنهم من يقول: ولد قبل وفاة ابيه بسنتين. غير ان الله تبارک وتعالى يحب ان يمتحن الشيعة، فعند ذلک يرتاب المبطلون).

- (اى زراره او منتظر است، مردم درباره ى تولد او دچار شک وترديد مى شوند، برخى گويند: هنوز در شکم مادر است، برخى گويند: از ديده ها پنهان است، برخى گويند: هنوز به دنيا نيامده است، برخى گويند: دو سال پيش از تولد پدر بزرگوارش ديده به جهان گشوده است. جز اينکه خدا دوست مى دارد که شيعيان را در بوته ى آزمايش قرار دهد تا اهل باطل دچار ترديد شوند).(5)

139- (مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که فرمود:

- (هنگامى که خداوند به قائم (عجل الله فرجه الشريف) اذن ظهور دهد، بر فراز منبر قرار گرفته، مردم را به سوى خداى تبارک وتعالى فرا مى خواند وآنها را از خدا بيم مى دهد. وبه سوى حق خود دعوت مى کند که در ميان آنها به سيره ى رسول خدا (صلى الله عليه واله وسلم) رفتار کند وهمانند آن حضرت در ميان آنها سلوک داشته باشد).

(آنگاه خداوند جبرئيل امين را مى فرستد تا به نزد او آمده، از اصول دعوتش بپرسد. چون رؤوس دعوت خود را بيان کند، جبرئيل امين عرض مى کند: من نخستين کسى هستم که با تو بيعت مى کنم. پس مى گويد: دستت را بده تا بيعت کنم. آنگاه دست آن حضرت را به عنوان بيعت مى فشارد. در آن هنگام 313 نفرى که در آنجا گرد آمده اند بيعت مى کنند ودر مکه مى مانند تا شمار ياران به ده هزار نفر برسد. آنگاه رهسپار مى شوند).(6)

140- (اذا قام القائم، نزلت ملائکة بدر، ثلث على خيول شهب، وثلث على خيول بلق، وثلث على خيول حو).

- (چون قائم (ارواحنا فداه) قيام کند، فرشتگان بدر براى يارى او فرود مى آيند: يک سوم آنها سوار بر اسبهاى اشهب (سپيد رنگى که با مشکى آميخته باشد)، ويک سوم آنها سوار بر اسبهاى ابلق (به رنگ مشکى آميخته با سپيدى)، ويک سوم ديگر سوار بر اسبهاى سرخ فام).(7)

141- (يا ابا بصير! هو الخامس من ولد ابنى موسى (عليه السلام) ذلک، ابن سيدة الاماء، يغيب غيبة يرتاب فيها المبطلون، ثم يظهره الله عز وجل، فيفتح على يديه مشارق الأرض وماربها، وينزل روح الله عيسى بن مريم (عليه السلام) فيصلى خلفه، وتشرق الأرض بنور ربها ولا تبقى فى الارض بقعة عبد فيها غير الله عز وجل، الا عبد الله فيها، ويکون الدين کله لله ولو کره المشرکون).

- (ابا بصير! او پنجمين فرزند اين پسرم موسى (عليه السلام) است، او فرزند بهترين کنيزان است. آن چنان غيبتى دارد که همه ى باطل گران در آن غيبت دچار شک وترديد شوند. آنگاه خداى تبارک وتعالى او را ظاهر گرداند وشرق وغرب جهان را به دست او فتح نمايد. روح الله عيسى بن مريم (عليه السلام) فرود آمده، در پشت سر او نماز گزارد. وزمين به نور پروردگارش نورانى گردد. در روزى زمين نقطه اى نمى ماند که در آن جز خداى پرستيده شده باشد، جز اينکه خداى تبارک وتعالى در آنجا پرستيده مى شود. دين تماما از آن خداى گردد، اگر چه مشرکان نخواهند).(8)

142- (لا يقوم القائم الا فى وتر من السنين، تسع وثلاث واحدى).

- (قائم (عليه السلام) جز در سالهاى فرد قيام نکند، چون سالهاى نه وسه وپنج ويک).(9)

143- (ان الصاحب هذا الامر غيبة فليتق الله عبد وليتمسک بدينه).

- (براى صاحب اين امر غيبتى هست، بايد هر بنده اى از خدا تقوى پيشه کند ومحکم به دين خود تمسک جويد).(10)

144- (الله فى هذه الامة رجلا منى وانا منه، يسوق الله به برکات السموات والأرض قسطا وعدلا، کما ملئت ظلما وجورا، ويقتل حتى يقول الجاهل: لو کان هذا من ذرية محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) ترحم برمى آورد).(11)

145- (اذا قام القائم هدم المسجد الحرام حتى يرده الى اساسه، وحول المقام الى الذى کان فيه وقطع ايدى بنى شيبة وعلقها بالکعبة وکتب عليها هؤلاء والکعبته).

- (هنگامى که قائم (عليه السلام) قيام کند، مسجد الحرام را برمى دارد وبه پايه هاى اصلى خود باز مى گرداند ومقام ابراهيم را به محل اصلى خود برمى گرداند. دستهاى بنى شيبه را مى برد وبر کعبه مى آويزد وبر روى آنها مى نگارد که اينها دزدان کعبه هستند).(12)

146- (ان لصاحب هذا الامر غيبة، المتمسک فيها بدينه کالخارط لشوک القتاد).

- (براى صاحب اين امر غيبتى است که هر کس در زمان غيبت او به دين خود چنگ بزند، همانند کسى است که خارهاى درخت قتاد را با دست پاک کند).(13)

امام صادق عليه السلام در اين حديث، سختى واستوارى در دين را در عصر غيبت به خوبى مجسم مى کند. گويى امروزها را به چشم خود ديده، نقش رسانه هاى گروهى، تبليغات مسموم، نوشته هاى گمراه کننده وديگر عوامل باز دارنده را تجربه کرده، آنگاه لب به سخن گشوده است.

147- (مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مى فرمود:

- (اياکم والتنويه، اما والله ليغيبن امامکم سنينا من دهرکم ولتمحصن حتى يقال: مات او هلک، باى واد سلک. ولتدمعن عليه عيون المؤمنين ولتکفأن کما تکفأ السفن فى امواج البحر. ولا ينجو الا من اخذ الله ميثاقه وکتب فى قلبه الايمان وايده بروح منه، ولترفعن اثنا عشره رأية مشتبهة لا يدرى من اى).

- (از مطرح شدن بپرهيزيد (يعنى از اينکه شناخته شويد واسم شما بر سر زبانها مطرح شود پرهيز کنيد) که امام شما ساليان متمادى غائب خواهد شد وشما در بوته ى آزمايش قرار خواهيد گرفت. خواهند گفت: مرده، از دنيا رفته، معلوم نيست در کدام وادى گام نهاده! از ديدگان مؤمنان سيل اشک براى او (از درد هجران وشماتت دشمنان) سرازير خواهد شد. شما نيز همانند کشتى که دستخوش امواج کوه پيکر دريا شود، دستخوش امواج حوادث خواهيد شد. از اين طوفونها وبحرانها جز کسانى که خداوند از آنها پيمان گرفته، بذر ايمان در دلشان کاشته، وبا روحى از خود تأييدشان کرده، رهايى نمى يابند. آنگاه دوازده پرچم مشابه به اهتزاز درآيد که معلوم نمى شود کداميک از کجاست؟).

مفضل مى گويد: من به شدت گريستم. امام صادق عليه السلام فرمود: چرا گريه سر دادى؟! گفتم چگونه گريه نکنم؟ در حالى که مى فرماييد: دوازده پرچم مشابه خواهد بود که از يکديگر شناخته نخواهد شد، پس ما چه خواهيم کرد؟ به کجا خواهيم رفت؟! امام عليه السلام به نور آفتابى که از روزنه وارد اطاق شده بود نگاه کرد وفرمود: (اين نور خورشيد را مى بينى؟) گفتم: آرى، فرمود:

- (والله لامرنا ابين من هذه الشمس).

- (به خدا سوگند، امر ما از اين خورشيد روشن تر است).(14)

148- (خلاد بن قصار مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند: آيا قائم (ارواحنا فداه) متولد شده است؟ فرمود:

- (لا، ولو ادرکته لخدمته ايام حياتى).

- (نه، متولد نشده، ولى اگر من زمان او را درک مى کردم، همه ى عمرم را با خدمتگزارى او سپرى مى کردم).(15)

چه تعبير فوق العاده ايست که امام به حق ناطق، جعفر صادق عليه السلام که خود حجت خداست ودر زمان خود، واسطه ى فيض، ورمز بقاى جهان هستى، وعامل گردش زمين وزمان است، در حق ششمين فرزندش مى فرمايد: (من اگر زمان او را درک مى کردم همه ى عمر دامن خدمت به کمر مى بستم).

با توجه به اينکه در کلام معصوم هرگز مبالغه وتعارف به کار نمى رود، شخصيت وعظمت حضرت بقية الله ارواحنا فداه به خوبى روشن مى شود. البته خرد نيز آن را مى پذيرد، زيرا او آخرين حجت، وآخرين بازمانده از حجتهاى حضرت پروردگار است واراده ى خدا بر آن تعلق يافته که زحمات طاقت فرساى همه ى پيامبران را به دست با کفايت حجت خود به ثمر برساند، واگر نهضت جهانى حضرت بقية الله ارواحنا فداه از برنامه ى جهان خلقت حذف شود، برنامه ى همه ى پيامبران عقيم مى شود وهدف نهايى ارسال رسل وتشريع اديان ضايع وتباه مى شود.

149- (لا بد لنار من آذربيجان لا يقيم لها شىء، فاذا کان ذلک فکونوا احلاس بيوتکم والبدوا ما لبدنا، فاذا تحرک متحرکنا فاسعوا اليه ولو حبوا، والله لکأنى انظر اليه بين الرکن والمقام، يبايع الناس على کتاب جديد، على العرب شديد. وقال: ويل لطغاة العرب من امر قد اقترب).

- (به ناگزير آتشى از آذربايجان شعله ور خواهد شد که هيچ قدرتى در برابر آن ياراى مقاومت نخواهد داشت. چون اين آتش زبانه کشيد، گليم خانه ى خود شويد وتا ما نجنبيده ايم شما نيز از جاى خود حرکت نکنيد، هنگامى که نهضت کننده ى ما حرکت کند به سوى او بشتابيد ولو با سينه خيز رفتن. به خدا سوگند، گويى او را با چشم خود مى بينم که در ميان رکن ومقام ايستاده، از مردم براى کتابى تازه بيعت مى گيرد. - آنگاه فرمود-: واى بر طاغوتهاى عرب از حادثه اى که نزديک شده است).(16)

در اين حديث همچون دهها حديث ديگر به شيعيان دستور داده اند که دست از پا خطا نکنند ومنتظر ظهور حضرت بقية الله ارواحنا فداه شوند واز دستخوش حوادث شدن وتابع جو شدن ودر فتنه ها فرو رفتن به شدت پرهيز کنند. مرحوم شيخ حر عاملى قسمتى از اين روايات را در جلد يازدهم کتاب پرارج (وسائل الشيعة) گرد آورده است.

150- (سدير صيرفى، مفضل بن عمر، ابو بصير، وابان بن تغلب، چهار تن از اصحاب امام صادق (عليه السلام) به طور دسته جمعى به خدمت امام صادق عليه السلام رسيده اند واو را بسيار مضطرب ودگرگون يافته اند.

واينک شرح ماجرا را از زبان سدير بشنويد:

- (به همراهى مفضل، ابو بصير وابان به خدمت امام صادق (عليه السلام) شرفياب شديم، او را مشاهده کرديم که بر روى خاکها نشسته است، يک جامه ى خيبرى، بى يقه وآستين کوتاه بر تن دارد، همچون مادرى فرزند مرده گريه مى کند، سراسر وجود مقدس آقا را حزن واندوه فرا گرفته وآثار آن در وجنات صورت آشکار گشته، رنگ مبارکش دگرگون شده، سيل اشک که از دلى پر خون وقلبى پر سوز بر خاسته، بر گونه هاى مبارکش فرو مى ريزد وچنين زمزمه مى کند:

- (سيدى غيبتک نفت رقادى، وضيقت على مهادى، وابتزت منى راحة فودى، سيدى غيبتک اوصلت مصابى بفجايع الأبد، وفقد الواحد بعد الواحد يفنى الجمع والعدد، فما احس بدمعة ترقى من عينى وانين يفتر من صدرى عن دوارج الرزايا، وسوالف البلايا الا مثل بعينى عن غوابر اعظمها وافظعها، وبواقى اشدها وانکرها، ونوائب مخلوطة بغضبک، ونوازل معجونة بسخطک).

- (اى سيد وسرور من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده، آرامش دلم را از من سلب کرده است. سرور من!

غيبت تو مصيبتى جانکاه بر سراسر وجودم فرو ريخته، واز دست دادن يکى پس از ديگرى، اجتماعات را پراکنده ساخته، هستى ها را بر باد مى دهد. اشکهايى که در اثر بلاها وگرفتاريها از ديدگانم فرو مى ريزد وناله هايى که از اعماق دلم برمى آيد، هر گاه مختصر تسکينى مى يابد وبه سردى مى گرايد، احساس مى کنم که مصيبتى جانکاه تر وفاجعه اى اسفبارتر وحادثه اى دلخراش تر، در برابر ديدگانم مجسم مى شود که رويدادهاى تأثر انگيزى است که با خشم تو آميخته، وحوادث فاجعه آميزى است که با غضب تو عجين شده است).

سدير مى گويد: هنگامى که آقا امام صادق (عليه السلام) را اين چنين پريشان ديديم، دلهايمان آتش گرفت وهوش از سرمان پريد، که چه مصيبت جانکاهى بر حجت خدا روى داده؟! چه حادثه ى اسفبار وفاجعه ى تأثر انگيزى بر او وارد شده است؟! عرض کرديم:

- (اى فرزند بهترين خلايق، چه حادثه اى بر تو روى داده که اين چنين سيل اشک از ديدگانت فرو مى ريزد؟! چه مصيبتى بر تو وارد شده که اشک ديدگانت چون ابر بهارى بر چهره ات سرازير شده است؟! چه فاجعه اى اين چنين ترا بر سوک نشانده است؟!

- (وجود اقدس آقا امام صادق (عليه السلام) چون بيد لرزيد ونفسهاى مبارکش به شماره افتاد وآنگاه آهى عميق به پهناى قفسه ى سينه از اعماق دل بر کشيد وبه ما رو کرد وفرمود:

- (صبح امروز کتاب (جفر) را نگاه کردم، وآن کتابى است که همه ى علوم مربوط به مرگ وميرها، بلايا وحوادث، ورويدادهاى توده ها را تا پايان جهان دربردارد. اين کتاب را خداوند به پيامبر خودش وپيشوايان معصوم بعد از او (عليهم السلام) اختصاص داده است. در اين کتاب: تولد، غيبت، درنگ، وطول عمر او، گرفتارى باور داران در آن زمان، راه يافتن شک وترديد بر دل مردم در اثر طول غيبت، مرتد شدن مردم از آئين مقدس اسلام وبيرون رفتن آنها را از تعهد به اسلام خواندم وديدم که رشته ى ولايت، که خداوند بر گردن هر انسانى افکنده، چگونه مى گسلد وپيوندشان قطع مى شود، دلم سوخت وامواج غم واندوه بر پيکرم فرو ريخت).(17)

مطالعه ى احوال شيعيان اين زمان، اين چنين امام صادق عليه السلام را دگرگون کرده وسيل اشک بر صورت مبارکش روان ساخته است، اما ما که آن صلابت ومقاومت امام عليه السلام را نداريم وسنگينى اين رويدادهاى تلخ وناگوار را بر شانه هاى خود لمس مى کنيم، چه حالى خواهيم داشت؟! اگر سراسيمه سر به بيابان نمى گذاريم وآتش دلمان جهان هستى را طعمه ى حريق نمى سازد، به اين دليل است که عظمت فاجعه وعمق مصيبت را در سطح امام معصوم عليه السلام درک نمى کنيم. وگرنه مى بايست عقل از مغزمان بيرون رفته، آرامش از دلمان رخت بر بندد وسراسيمه سر به بيابان نهاده، در دشت وصحرا غصه مرگ شويم. زيرا درک عمق فاجعه امام معصوم عليه السلام را با آن قدرت معنوى فوق العاده وبى حد، به آن حال اضطراب وتشويش انداخته است.

بارالها! ترا به ناله هاى امام صادق عليه السلام سوگند مى دهيم که بيش از اين خورشيد تابان امامت را در پشت پرده هاى غيبت پنهان مساز، ودلهاى بى تاب ما را به آتش هجران مسوزان، وديدگان نگران ما را از ديدار آن کعبه ى مقصود وقبله ى موعود محروم مفرما.

بار پروردگارا، ترا به جان آن (مضطر) سوگند که هر وقت ترا بخواند، دعوتش را اجابت مى فرمايى وناملايمات را از او برطرف مى سازى، به (مضطر آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم) رخصت فرما، که ترا بخواند وآنگاه دعوتش را مستجاب فرما، واز او رفع گرفتارى بفرما.

خداوندا، همچنين امشب که اين سطور را مى نگارم(18) وبه احتمال قوى شب قدر است، تعجيل فرج مولا وپيشواى ما را مقدر بفرما.

همه شب در دعاى وارده از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم ترا مى خوانيم ومى گوييم:

- (وفک کل اسير): (بار الها! هر اسيرى را آزاد کن). اى خداى فاطمه سلام الله عليها اسير فاطمه را از زندان غيبت آزاد کن ودل فاطمه سلام الله عليها را شاد کن. تا پس از درگذشت چهارده قرن، انتقام فاطمه را از غاصبان فدک در راستاى تاريخ بگيرد واندوه از دل فاطمه سلام الله عليها برگيرد.

اى عزيز فاطمه! برخيز! برخيز وکاخ ستمگران را بر سرشان فرو ريز!.

اى عزيز! دردى جانکاه بر سراسر وجود ما فرو ريخته، جز با ظهور تو، آتش دلمان خاموش نمى شود، آتش هجران، هستى اين يک مشت شيعه ى منتظر را بر خاکستر نشانده، وضربات شماتت بر پيکرشان پياپى فرود آمده، برخيز وشيعيانت را از زير شماتت بيرون آور وبا دست يداللهى ات نوازش فرما!.

مهدى از ديدگاه امام کاظم

(يا بنى انما هى محنة من الله، امتحن بها خلقه).

(پسر جان! غيبت قائم يک آزمون الهى است که به وسيله ى آن بندگانش را مى آزمايد).

(موسى بن جعفر عليه السلام).(19)

پس از استقرار رژيم جنايت پيشه ى بنى عباس، آنان نيز از شيوه ى نکوهيده ى بنى اميه پيروى کرده، خفقان واختناق را به حد اعلى رسانيدند وصداى حق طلبى را در گلوها خاموش کردند وبا تمام قدرت تلاش نمودند که حضرت موسى بن جعفر عليه السلام را از دست شيعيان بگيرند تا دانشگاه امام جعفر صادق عليه السلام ادامه پيدا نکند. از اين رهگذر روايات واصله از امام موسى بن جعفر عليه السلام به وسعت وگستردگى پدر بزرگوارش نمى باشد، طبعا در مورد حضرت بقية الله ارواحنا فداه نيز روايات محدودى از آن حضرت رسيده است که به برخى از آنها اشاره مى کنيم:

151- (اذا قام قائمنا قال: يا معشر الفرسان! سيروا فى وسط الطريق يا معشر الرجالة سيروا على جنبى الطريق).

- (هنگامى که قائم ما (عليه السلام) قيام کند به سواران دستور مى دهد که از وسط راه حرکت کنند وبه پيادگان دستور مى دهد که از دو طرف خيابانها بروند).(20)

در اين حديث که بيش از دوازده قرن پيش، از امام معصوم عليه السلام صادر شده وضع امروز دقيقا مورد توجه قرار گرفته، وبه عنوان يکى از دستوراتى که آن مصلح کل در آخر الزمان در ضمن برنامه هاى وسيع خود در رابطه با آئين شهردارى صادر خواهد کرد، بيان شده است. اگر کوچه ى بنى هاشم در مدينه وديگر کوچه هاى باريک وپر پيچ وخم مکه ومدينه ى امروزى را مورد توجه قرار دهيم که امام کاظم عليه السلام در آنها رفت وآمد داشت، ولى خيابانهاى وسيع امروز را در چشم انداز وسيع خود مورد توجه قرار داده، از جدا شدن مسير سواران از دو مسير دست راست ودست چپ ويژه ى پياده روها سخن گفته است، دچار شگفت مى شويم ولى جاى شگفت نيست که علم آنها از علوم بى کران الهى سرچشمه مى گيرد. حتى در ادامه ى اين حديث از جريمه ى مخالفت با اين قانون ترافيک سخن رفته است!.

152- (جناب على بن جعفر عليه السلام از برادرش حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت مى کند که فرمود:

- (اذا فقد الخامس من ولد السابع، فالله الله فى اديانکم لا يزيلنکم احد عنها، يا بنى! انه لا بد لصاحب هذا الأمر من غيبة حتى يرجع عن هذا الأمر من کان يقول به، انما هى محنة من الله عز وجل امتحن بها خلقه، ولو علم اباوکم واجدادکم دينا اصح من هذا لاتبعوه.

فقلت: يا سيدى! وما الخامس من ولد السابع؟ فقال:

يا بنى عقولکم تضعف عن هذا واحلامکم تضيق عن حمله، ولکن ان تعيشوا فسوف تدرکونه).

- (هنگامى که پنجمين فرزند وصى هفتم از ديدگان ناپديد شود، از خدا بترسيد در مورد دين خود، به خدا پناه ببريد درباره ى دينتان، که هرگز کسى نتواند شما را در مورد دينتان بلغزاند. پسر جان! بى ترديد براى صاحب اين امر غيبتى خواهد بود تا بيشتر معتقدين به آن، از اعتقاد خود برگردند. اين يک آزمون الهى است که شما را با آن آزمايش خواهد کرد. اگر نياکان شما دينى بهتر از اين مى يافتند آنرا مى پذيرفتند).

على بن جعفر عليه السلام مى فرمايد: عرض کردم: سرور من مقصود از پنجمين فرزند وصى هفتم چيست؟ فرمود:

- (پسر جان! عقلهاى شما از درک آن ناتوان است واستعدادهاى شما از حمل آن ناتوان است. اگر خداوند عمرى دهد آن روز را درک خواهيد نمود).(21)

اگرچه مقام دانش وفضيلت جناب على بن جعفر عليه السلام بر همگان روشن است ولى امام عليه السلام مى فرمايد: عقلهاى شما از درک آن قبله ى مقصود وکعبه ى موعود ناتوان است، که بى ترديد چنان است، رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم خطاب به امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمود: (يا على ترا نشناخت، جز خدا ومن)! وممکن است معناى حديث اين باشد که شما قدرت بر کتمان آن نداريد وافشاى آن خطراتى دربردارد.

در اين حديث امام کاظم عليه السلام به برادرش: (پسر جان)!

خطاب مى کند، که ممکن است براى محبت وشفقت واظهار علاقه ى بيش از وصف باشد. ودر همه ى منابعى که حديث نقل شده، به تعبير: (پسر جان) مى باشد.(22)

153- (يغيب عن ابصار الناس شخصه ولا يغيب عن قلوب المؤمنين ذکره، وهو الثانى عشر منا، يسهل الله له کل عسير ويذلل له کل صعب ويظهر له کنوز الأرض ويقرب له کل بعيد، ويبير به کل جبار عنيد، ويهلک على يده کل شيطان مريد. ذاک ابن سيدة الاماء الذى يخفى على الناس ولادته، ولا يحل لهم تسميته، حتى يظهره الله عز وجل، فيملأ به الأرض قسطا وعدلا، کما ملئت جورا وظلما).

پاورقى:‌


(1) کمال الدين، ص 340.
(2) اعلام الورى، ص 429.
(3) بحار الانوار، ج 51 ص 145.
(4) اثباة الهداة، ج 3 ص 496.
(5) کمال الدين، ص 342.
(6) اعلام الورى، ص 431.
(7) همان مدرک.
(8) بحار الانوار، ج 51 ص 146.
(9) اثباة الهداة، ج ص 514.
(10) کمال الدين، ص 343.
(11) بحار الانوار، ج 51 ص 146.
(12) اعلام الورى، ص 431.
(13) اثباة الهداة، ج 3 ص 534.
(14) کمال الدين، ص 347.
(15) بحار الانوار، ج 51 ص 148.
(16) اثباة الهداة، ج 3 ص 536.
(17) کمال الدين صدوق، ص 353.
(18) شب بيست وسوم ماه مبارک رمضان 1404 ه.
(19) غيبت شيخ طوسى، ص 104.
(20) اثباة الهداة، ج 3 ص 455.
(21) کمال الدين، ص 360.
(22) چنانکه در علل الشرايع، غيبت طوسى، غيبت نعمانى وکفاية الاثر نيز به تعبير: يا بنى، مى باشد.