ياد مهدى

محمد خادمى شيرازى

- ۱۶ -


235- (در فرازى از توقيع شريفى که به خط مبارک حضرت بقية الله ارواحنا فداه از ناحيه ى مقدسه، توسط محمد بن عثمان عمرى، دومين نائب خاص، شرف صدور يافته، آده است:

- (واما ظهور الفرج فانه الى الله عز وجل، کذب الوقاتون).

- (واما ظهور فرج، پس آن به اراده ى خداى تبارک وتعالى است وهر کس وقت تعيين کند، دروغ گفته است).(1)

ودر فرازى ديگر از همان توقيع شريف آمده است:

- (واما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى رواة احاديثنا، فانهم حجتى عليکم وانا حجة الله عليهم).

- واما در مورد رويدادها، پس در آنها به راويان حديث ما رجوع کنيد که آنها حجت من بر شمايند ومن حجت خدا بر آنها).(2)

ودر فرازى ديگر آمده است:

- (واما وجه الانتفاع بى فى غيبتى فکا لانتفاع بالشمس اذا غيبها عن الأبصار السحاب).

- (واما کيفيت بهره بردارى مردم از من در زمان غيبت، همانند استفاده ى آنها از خورشيد است، هنگامى که در پشت ابرها نهان باشد).(3)

236- (ودر توقيع شريفى که در شعبان 329 هجرى، شش روز پيش از وفات چهارمين نائب خاص، از ناحيه ى مقدسه صادر شده ودر آن خبر رحلت على بن محمد سمرى دقيقا اعلام شده، مى فرمايد:

- (وسيأتى الى شيعتى من يدعى المشاهدة، الا فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفيانى والصيتحة فهو کذاب مفتر).

- (آگاه باشيد که برخى به سوى شيعيان آمده، خواهند گفت که ما او را ديدار کرديم. آگاه باشيد، هر کس ادعاى مشاهده کند پيش از خروج سفيانى وصحيحه ى آسمانى دروغگوست).(4)

در مورد تشرفهاى جمعى از بزرگان هرگز احدى از بزرگان شيعه ترديد نکرده اند، وهيچ جاى شبهه نيست که در زمان ما نيز گروهى از صلحا به ديدار آن مهر تابان نائل شده اند. ولذا توقيع شريف براى بزرگوارى از سوء استفاده است، تا هر کس وناکس ادعاى نايب بر حق بودن نکند وراه براى همه ى مدعيان بسته شود. مرحوم شيخ حر عاملى (صاحب وسائل الشيعه) مى فرمايد:

(در زمان ما ودر زمان گذشته ديدارهاى فراوانى روى داده که به تواتر رسيده است، آنچه گفته مى شود که در روايات آمده در زمان غيبت ديدار غير ممکن است، حمل مى شود به مواردى که علاوه بر ديدار ادعاى ديگرى هم همراه باشد).(5)

اگر کسى ادعا کند که به محضر آن حضرت مشرف شده واز آن حضرت معجزاتى مشاهده کرده، که بعد از اجرا شدن با علايم قطعى بر او مسلم شده که حضرت بقية الله بوده است، هيچ مانعى ندارد. وبزرگان شيعه، شرح ديدار جمعى از صالحان را در زمان غيبت کبرى، در کتابهاى خود درج کرده اند، وبرخى از بزرگان، کتابهايى را در اين زمينه تأليف کرده اند، که از آن جمله است.

1- جنة المأوى، تأليف: حاج ميرزا حسين نورى، که در جلد 53 بحار الانوار متن آن چاپ شده است.

2- نجم الثاقب، به قلم: مرحوم نورى.

3- بغية الطالب فيمن رأى الامام الغائب، تأليف: شيخ محمد باقر بيرجندى.

4- ملاقات با امام زمان، تأليف: دانشمند گرامى، صديق ارجمند آقاى حاج سيد حسن ابطحى، که بيشتر به تشرفهاى زمان با ما اختصاص دارد.

5- تبصرة الولى فيمن رأى المهدى، تاليف: سيد هاشم بحرانى.

- (ودر توقيع شريفى که براى احمد بن اسحاق صادر شده، آمده است:

236- (واذ اذن الله لنا فى القول ظهر الحق واضمحل الباطل).

- (در هنگامى که خداوند به ما اجازه سخن گفتن بدهد، حق ظاهر مى شود وباطل نابود مى گردد).(6)

237- (ودر توقيعى که توسط نائب اول آن حضرت صادر شده، آمده است:

- (الحق معنا فلا يوحشنک من قعدعنا، ونحن صنايع ربنا والخلق بعد صنايعنا).

- (حق با ماست، هرکس از ما تخلف کند موجب وحشت شما نگردد. ما ساخته هاى خداونديم وديگر مردمان ساخته هاى ماست).(7)

238- (در فرازى از نامه ى مبارکى که به دست خط حضرت بقية الله ارواحنا فداه در صفر 410 هجرى به افتخار شيخ مفيد صادر شده چنين آمده است:

- (انا غير مهملين لمراعاتکم، ولا ناسين لذکرکم، ولو لا ذلک لنزل بکم اللأواء واصطلمکم الأعداء، فاتقوا الله جل جلاله).

- (ما هرگز شما را رها نکرده ايم ويادتان را از خاطر نبرده ايم، وگرنه دشواريها بر شما فرود مى آمد ودشمنان را لگدمال مى کردند. از خداوند تقوى کنيد).(8)

239- (ودر نامه ى ديگرى که در روز عيد فطر سال 412 به افتخار شيخ مفيد صادر شده، چنين آمده است:

- (ولو ان اشياعنا- وفقهم الله لطاعته - على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا، ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا على حق المعرفة وصدقها منهم بنا. فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نکرهه ولا نوثره منهم).

- (اگر شيعيان ما- که خداوند توفيقشان دهد- دلهايشان در وفا به عهد وپيمانى که با ما دارند، گردهم مى آمد، از فيض ديدار ما محروم نمى شدند، وسعادت ديدار ما زودتر نصيبشان مى شد؛ ديدارى راستين واز روى معرفت. ما را از آنان چيزى باز نمى دارد، جز اخبار ناخوش آيند وغير مترقبه اى که از آنها به ما مى رسد).(9)

240- (ودر فرازى از (دعاى حکمت) که از ناحيه ى مقدسه صادر شده، چنين آمده است:

- (اللهم صل على حجتک فى ارضک وخليفتک فى بلادک، والداعى الى سبيلک، والقائم بقسطک، والثائر بامرک، ولى المؤمنين، وبوار الکافرين، ومجلى الظلمة، ومنير الحق، والساطع بالحکمة والصدق... الذى يملأ الأرض قسطا وعدلا، کما ملئت ظلما وجورا، انک على کل شىء قدير).

- (بار خدايا، صلوات وسلام خود را بر حجت خود در روى زمين وخليفه ى خود در شهرهاى خود بفرست، که به سوى تو دعوت مى کند وبه عدالت قيام مى کند وبه فرمان تو انتقام خونهاى به ناحق ريخته را مى گيرد، که دوستدار مؤمنان ونابودکننده ى کافران است. که تاريکيها را از بين مى برد ونور حق را آشکار مى کند وحکمت وراستى را جلوه گر مى سازد... وزمين را پر از عدل وداد مى کند آنچنان که پر از جور وستم شده است. که تو به هر چيزى توانا هستى).(10)

در دعاهاى واصله از ناحيه ى مقدسه، معارف بسيار والايى نهفته که عاشقان حضرت بقية الله ارواحنا فداه را به مداومت آنها دعوت وتوصيه مى کنيم. جامع ترين کتابى که دعاهاى واصله از ناحيه ى مقدسه را گرد آورده، کتاب پرارج: (صحيفة المهدى) از برادر دانشمند آقاى حاج شيخ عيسى اهرى است.

وبراى آشنايى بيشتر با وظايف سنگينى که در عهد غيبت در برابر حضرت بقية الله ارواحنا فداه به عهده داريم، خوانندگان گرامى را به مطالعه ى کتاب گرانبهاى: (مکيال المکارم) توصيه مى کنيم.

ودر مورد توقيعات شريف وکلمات درربار حضرت بقية الله ارواحنا فداه جامعترين کتابى که در دست داريم، کتاب گرانقدر: (کلمة الامام المهدى) از دوست ارزشمندمان، شهيد سيد حسن شيرازى است.

مهدى از ديدگاه اهل سنت

(من کذب بالمهدى فقد کفر).

(هر کس منکر مهدى باشد کافر است).

(رسول اکرم صلى الله عليه وآله).(11)

در بخشهاى گذشته با احاديث اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام در پيرامون غيبت وظهور حضرت بقية الله (روحى وارواحى العالمين لتراب مقدمه الفدا) آشنا شديم. در اين بخش نمونه اى چند از احاديث وارده در پيرامون حضرت ولى عصر (صلوات الله عليه) را مى آوريم که از طريق اهل سنت وجماعت به ما رسيده است. در اينجا تلاش ما بر اين است که از کتابهاى معروف اهل سنت نقل کنيم تا براى هر فرد غير شيعى قانع کننده واطمينان آور باشد.

براى اينکه خواننده ى گرامى با گستردگى احاديث مهدى در کتب اهل سنت آشنا شود تلاش بر اين شده که از کتابهاى متنوع نقل شود ولذا احاديث اين بخش از 60 کتاب سنى نقل شده است.

نکته ى جالب تر اينکه از همه ى اين کتابها بدون واسطه نقل شده است ومشخصات همه ى آنها در بخش بيبليوگرافى کتاب آمده است.(12)

براى سهولت مراجعه، تيترهايى براى اين بخش گذاشته شده است. واينک متن احاديث:

نسب حضرت مهدى

241- (المهدى منا اهل البيت، يصلحه الله فى ليلة).

- (مهدى از ما اهل بيت است، خداوند در يک شب کار او را فراهم مى کند).(13)

در احاديث اهل سنت در مورد نسب حضرت بقية الله روحى فداه مشخصات زير به صراحت آمده است:

1- مهدى از قريش است.

2- مهدى از بنى هاشم است.

3- مهدى از اهل بيت است.

4- مهدى از تبار رسول اکرم است.

5- مهدى از نسل حضرت على است.

6- مهدى از اولاد فاطمه است.

7- مهدى از اولاد امام حسين است.

ودر برخى تصريح شده که نهمين فرزند اوست.

8- مهدى از امامان اهل بيت است.

ودر برخى تصريح شده که دوازدهمين آنهاست.

242- (المهدى من عترتى من ولد فاطمة).

- (مهدى از عترت من از اولاد فاطمه است).(14)

243- (المهدى منا، يختم الدين بنا کما فتح بنا).

- (مهدى از تبار ماست. خداوند دين را با ما به پايان مى رساند، چنانکه با ما آغاز کرده است).(15)

244- (يخرج رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى وخلقه خلقى، يملأها عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا).

- (مردى از اهل بيت من خروج مى کند که نامش همنام من وخويش هم خوى منست. زمين را پر از عدل وداد مى کند، آن چنان که پر از جور وستم شده است).(16)

245- (لا تذهب الدنيا حتى يملک رجل من اهل بيتى، يواطى اسمه اسمى).

- (دنيا سپرى نمى شود جز اينکه مردى از اهل بيت من فرمانرواى جهان شود که نامش همنام منست).(17)

246- (لا تذهب الدنيا حتى يملک العرب رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى).

- (دنيا سپرى نمى شود جز اينکه مردى از اهل بيت من بر جهان عرب فرمانروا شود که همنام منست).(18)

247- (يلى رجل من بيتى يواطى اسمها اسمى).

- (مردى از اهل بيت من بر سرير فرمانروايى مى نشيند که نامش همنام منست).(19)

ودر احاديث ديگر تصريح شده که کنيه اش نيز هم کنيه با رسول گرامى اسلام است.

سيماى حضرت مهدى

248- (المهدى رجل من ولدى، وجهه کالکوکب الدرى).

- (مهدى مردى از تبار منست. صورتش همانند ستاره ى فروزان است).(20)

249- (انه رجل اجلى الجبين، اقنى الأنف، ضخم البطن..)..

- (او مردى پيشانى باز، دماغ باريک وسينه ستبر است).(21)

250- (المهدى منى اجلى الجبهته، اقنى الأنف، يملأ الأرض قسطا وعدلا، کما ملئت ظلما وجورا).

- (مهدى از من، با پيشانى باز وبينى کشيده، زمين را پر از عدل وداد مى کند، آنچنان که پر از جور وستم شده باشد).(22)

251- (هو شاب مربوع حسن الوجه، يسيل شعره على منکبيه يعلو نور وجهه سواد شعره ولحيته ورأسه).

- (او جوان چهارشانه ونيکو صورتى است که موهاى سرش بر شانه هايش فرو مى ريزد ودرخشندگى صورتش بر سياهى موى سر وصورتش غلبه مى کند).(23)

اين حديث صريح است که به هنگام ظهور رنگ محاسن وموى سر آن حضرت مشکى خواهد بود ودر برخى از روايات به صورت جوان نورس تعبير شده است.

252- (المهدى منى، اجلى الجبهته، اقنى الأنف، يملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما، يملک سبع سنين).

- (مهدى از منست، با پيشانى باز وبينى کشيده، زمين را پر از عدالت وداد مى کند، آن چنان که پر از جور وستم شده باشد. هفت سال سلطنت مى کند).(24)

سبب تسميه ى حضرت مهدى

253- (انما سمى (المهدى) لأنه يهدى الى امر خفى، ويستخرج التوراة والانجيل من ارض يقال لها انطاکية).

- (او را مهدى مى گويند، زيرا به چيزى که از همگان پوشيده است راهنمايى مى کند. او تورات وانجيل را از سرزمين انطاکيه بيرون مى آورد).(25)

از اين حديث استفاده مى شود که تورات وانجيل تحريف نشده را حضرت بقية الله روحى فداه از غارى در انطاکيه بيرون مى آورد.

انطاکيه نام شهرى در جنوب ترکيه نزديک مزر سوريه است که قبر سه تن از پيامبران در آن شهر زيارتگاه خاص وعام است. اين قبور متعلق به پيامبرانى است که سرگذشت آنها در قرآن کريم در سوره ى (يس) آمده است.(26)

پاورقى:‌


(1) غيبت شيخ طوسى، ص 177.
(2) بحار الانوار، ج 53 ص 181.
(3) نکات لطيف اين تشبيه را در کتاب: او خواهد آمد ص 26-17 بخوانيد.
(4) کمال الدين، ص 516.
(5) اثباة الهداة، ج 3 ص 699.
(6) احتجاج طبرسى، ص 469.
(7) کلمة الامام المهدى،ص 244.
(8) احتجاج طبرسى، ص 497.
(9) بحار الانوار، ج 53 ص 177.
(10) کلمة الامام المهدى، ص 309.
(11) عقد الدرر، ص 157.
(12) شناسنامه ى کامل اين احاديث در کتاب (معجم احاديث المهدى) به قلم ويراستار اين کتاب آمده است.
(13) نهايه ى ابن کثير ج 1 ص 25.
(14) معالم السنن ج 4 ص 344.
(15) الصواق المحرقه ص 161.
(16) معجم کبير ج 10 ص 83 (حديث 10229).
(17) حلية الاولياء، ج 5 ص 75.
(18) مصابيح السنه ج 1 ص 193.
(19) تحفة الأحوذى ج 6 ص 46 (حديث 2332).
(20) فيض القدير ج 6 ص 279.
(21) شرح ابن ابى الحديد، ج 19 ص 130.
(22) شرح المقاصد، ص 307.
(23) غالية المواعظ، ج 1 ص 77.
(24) مختصر سنن ابى داود ج 6 ص 160 (حديث 4116).
(25) عقد الدرر ص 40.
(26) سوره ى يس، آيه ى 14.