يوسف زهرا عليه السلام

نصرت الله آيتي

- ۱ -


گفتند خلايق كه تويى يوسف ثانى چون
نيك بديدم، به حقيقت، به از آنى
حافظ

مقدمه

يكى از ويژگى‏هاى روانى آدمى اين است كه هماره در رويارويى با امر تازه و بديع، حالت دفاعى به خود مى‏گيرد و كم‏تر به پذيرش آن گردن مى‏نهد . اين امر به ويژه آن گاه تشديد مى‏شود كه پديده‏ى جديد حالت رمزگونه داشته باشد و اعتقاد به آن، زمينه ساز تحولى بنيادين در باورها، انديشه، منش و روش زندگى او شود . برعكس، در برابر موضوعى كه پيشينه داشته يا در زمان‏هاى پيش، يك يا چند بار رخ داده است، مقاومت چندانى از خود نشان نمى‏دهد و به سادگى، آن را مى‏پذيرد .

يكى از شيوه‏هاى چيره شدن بر اين وضعيت، عادى جلوه دادن آن مساله است . يعنى بايد اين نكته را به جامعه تبيين كرد كه موضوع مورد نظر، مسبوق به سابقه بوده و براى ديگران نيز رخ داده است . قرآن كريم نيز همين شيوه را به كار گرفته است . در صدر اسلام، روزه، حكمى جديد و همراه با اندكى مشقت‏بود; زيرا روزه دار مى‏بايست از بسيارى از امور مباح چشم بپوشد و از ارتكاب آن‏ها خوددارى كند . شايد برخى مسلمانان در برابر چنين حكم بى‏سابقه‏اى، واكنش نشان مى‏دادند و آن را به سختى مى‏پذيرفتند . از اين رو، قرآن كريم، ابتدا مسلمانان را از نظر روانى براى پذيرش آن آماده مى‏كند . خداوند متعال مى‏فرمايد:

يا ايها الذين امنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم . (1)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! روزه بر شما نوشته شد، همان گونه كه بر پيشينيان شما، نوشته شد .

يعنى مپنداريد كه اين تكليف، مساله‏اى بى‏سابقه و فراتر از توانايى شما است . هرگز چنين نيست; زيرا وجوب روزه، حكم متداولى است كه گذشتگان نيز موظف بوده‏اند آن را انجام دهند .

مسايلى مانند اعتقاد به حضرت مهدى (عج) و غيبت و ظهور ايشان نيز به ظاهر بديع و بى‏سابقه بوده و طول عمر ايشان با هاله‏اى از رمز و راز و شگفتى همراه است . افزون بر آن، اين باور بر همه‏ى شؤون حيات آدمى تاثيرى بنيادين بر جا مى‏گذارد . از اين رو، برخى افراد از پذيرش آن سرباز مى‏زنند و آن را انكار مى‏كنند . امامان معصوم عليهم السلام در برابر اين انديشه، كوشيده‏اند با بيان موارد مشابهى كه در تاريخ گذشته - بويژه تاريخ پيامبران الهى عليهم السلام - رخ داده است، مساله‏ى غيبت امام عصر (عج) و ديگر مفاهيم مربوط به آن را عادى جلوه دهند، تا مردم به گمان بى‏سابقه بودن، در آن به ديده‏ى شك و ترديد ننگرند . براى نمونه، به كلام نورانى حضرت مهدى (عج) به شيخ صدوق مى‏توان اشاره كرد . اصل ماجرا را از زبان شيخ صدوق مى‏شنويم:

شبى در عالم رؤيا ديدم كه در مكه‏ام و گرد خانه‏ى خدا طواف مى‏كنم . در دور هفتم نزد حجرالاسود آمدم و آن را لمس كردم و بوسيدم . در اين هنگام، دعاهايى را كه براى زمان بوسيدن حجرالاسود است، مى‏خواندم . در اين حال، مولاى خود حضرت مهدى (عج) را ديدم كه بر در خانه‏ى كعبه ايستاده‏اند . با خاطرى پريشان به حضرت نزديك شدم . حضرت با نگاهى به رخساره‏ام به فراست‏خود، راز دلم را دانست . به او سلام كردم . حضرت پس از جواب سلام، فرمود: چرا درباره‏ى غيبت، كتابى نمى‏نويسى، تا اندوه دلت را بزدايد؟ عرض كردم: يابن رسول الله! در اين باره كتاب نوشته‏ام . حضرت پاسخ دادند: منظورمان اين نيست كه همانند گذشته بنويسى . كتابى درباره‏ى موضوع غيبت‏بنگار و در آن، غيبت‏هاى پيامبران عليهما السلام را بيان كن .

چون سخن حضرت به پايان رسيد، از ديدگانم پنهان شدند . من از خواب بيدار شدم و تا طلوع فجر به دعا و گريه و مناجات پرداختم . چون صبح دميد، نگارش اين كتاب را آغاز كردم . (2)

حضرت يوسف يكى از پيامبرانى است كه حضرت مهدى در روايت‏ها به ايشان تشبيه شده‏اند . البته در اين روايت‏ها، حضرت مهدى (عج) از جهت‏هاى گوناگون به حضرت يوسف عليه السلام تشبيه شده‏اند . امام باقر عليه السلام در روايتى تنها به شباهت در غيبت اشاره كرده‏اند . (3) هم چنين ايشان در جايى ديگر، به شباهت‏هاى ديگرى اشاره فرموده‏اند . (4) حال آن كه امام صادق عليه السلام بدون اشاره به شباهت‏هاى پيشين، شباهت ديگرى بر شباهت‏هاى ياد شده مى‏افزايند . (5) اين‏ها نشان مى‏دهد كه منظور، حصر شباهت‏ها در موارد ياد شده نبوده، بلكه تنها براى نمونه به برخى از آن‏ها اشاره شده است . با توجه به اين نكته و با الهام از فرمايش حضرت مهدى (عج) به شيخ صدوق، اين نوشتار مى‏كوشد با تامل در قرآن و روايت‏ها، شباهت و همانندى‏هاى موجود ميان يوسف زهرا عليه السلام و يوسف يعقوب عليه السلام را بازگو كند، تا از اين رهگذر، فهم و پذيرش امر حضرت مهدى، آسان‏تر گردد .

1- غيبت

برجسته‏ترين همانندى ميان يوسف زهرا عليه السلام و يوسف يعقوب عليه السلام، همانندى در غيبت است . امام باقر عليه السلام به محمدبن مسلم مى‏فرمايد:

يا محمد بن مسلم ان فى القائم من اهل بيت محمد عليهم السلام شبه من خمسة من الرسل يونس بن متى و يوسف بن يعقوب و موسى و عيسى و محمد صلوات الله عليهم . . . واما شبهه من يوسف بن يعقوب عليه السلام فالغيبة من خاصته و عامته و اختفائه من اخوته . . . . (6)

اى محمد بن مسلم! قائم آل محمد (عج) با پنج تن از پيامبران شباهت دارد: يونس بن متى و يوسف بن يعقوب و موسى و عيسى و محمد صلوات الله عليهم . . . و اما شباهت او به يوسف در غيبت اوست از اقوام دور و نزديك و از برادران خود . . . .

نخستين سؤال درباره‏ى اين شباهت، آن است كه ميان غيبت امام عصر (عج) و يبت‏يوسف عليه السلام تفاوت فراوانى وجود دارد; زيرا غيبت‏يوسف عليه السلام، غيبتى است نسبى; يعنى هرچند او از كنعان، برادران و پدر و مادر خود غايب بود، ولى از ديدگان مصريان غايب نبود . او با مصريان، گفت و گو و رفت و آمد داشت، در حالى كه غيبت‏حضرت مهدى (عج) غيبتى است مطلق و آن حضرت از ديدگان همگان غايب‏اند . از اين رو، قياس آن دو با يكديگر قياس مع الفارق است . پاسخ به اين نكته، در شباهت دوم خواهد آمد .

2- حضور

برادران يوسف براى خريد آذوقه به مصر آمدند و به بارگاه يوسف وارد شدند . وى در نخستين نگاه و گفت و گو، آنان را شناخت، ولى آنان يوسف را نشناختند . آنان بى آن كه به هويت‏يوسف پى برند، با وى سخن گفتند و داد و ستد كردند .

فدخلوا عليه فعرفهم وهم له منكرون . (7)

(برادران يوسف) بر او وارد شدند . او، آنان را شناخت، ولى آنان او را نشناختند .

يوسف زهرا نيز در ميان مردم حضور دارد . در كنار آنان راه مى‏رود و بر فرش‏هاى آنان پا مى‏نهد و . . . ولى مردم، او را نمى‏شناسند . بسيارى بر اين باورند كه غيبت امام عصر (عج) به اين معنى است كه آن حضرت، در آسمان‏ها يا عوالم ديگرى زندگى مى‏كنند . بنابراين، حضرت مهدى (عج) از ديدگان همه‏ى انسان‏ها پنهان هستند و كسى، ايشان را نمى‏بيند . براساس اين باور، نكته‏اى كه پيش از اين گذشت، به ذهن مى‏رسد كه مقايسه‏ى حضرت مهدى (عج) با حضرت يوسف عليه السلام، مقايسه‏اى ناتمام است . اما حقيقت، اين است كه تصوير ياد شده، خطا و به دور از واقعيت است . او در ميان مردم رفت و آمد مى‏كند و در كوچه و بازارها قدم مى‏گذارد . مردم، آن حضرت را مى‏بينند، گرچه او را نمى‏شناسند .

سدير مى‏گويد:

سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: ان فى القائم شبه من يوسف عليه السلام . قلت: كانك تذكر حيرة و غيبته فقال لى: ما تنكر هذه الامة اشباه الخنازير ان اخوة يوسف كانوا سباطا اولاد انبياء تاجروا يوسف وبايعوه وهم اخوته وهو اخوهم فلم يعرفوه حتى قال لهم انا يوسف . . . فما تنكر هذه الامة ان يكون الله عزوجل يفعل بحجته ما فعل بيوسف ان يكون يسير فى اسواقهم ويطا بسطهم وهم لايعرفونه حتى ياذن الله عزوجل ان يعرفهم بنفسه كما اذن ليوسف حتى قال لهم هل علمتم ما فعلتم بيوسف واخيه اذ انتم تجهلون قالوا اءنك لانت‏يوسف قال انا يوسف وهذا اخى . (8)

امام صادق عليه السلام فرمودند:

قائم (عج) شباهتى با يوسف دارد . عرض كردم: گويا حيرت و غيبت او را مى‏فرماييد؟ حضرت فرمودند: چرا اين امت، قضيه‏ى حضرت يوسف را انكار نمى‏كنند؟ برادران يوسف با اين كه پيغمبر زاده و برادر يوسف بودند و او نيز برادرشان بود، با او تجارت و خريد و فروش كردند و او را نشناختند، تا اين كه يوسف، خودش را معرفى كرد و گفت: من يوسفم . . . با اين حال چرا آنان منكرند كه خداوند عزوجل با حجت‏خود، همان كارى را بكند كه با يوسف كرد؟ او در بازارهاى شان راه مى‏رود و بر فرش‏هاى آنان گام مى‏نهد، ولى مردم او را نمى‏شناسند، تا هنگامى كه خداوند به او اجازه دهد كه خودش را معرفى كند . همان گونه كه به يوسف اجازه داد و يوسف گفت آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد آن گاه كه جاهل بوديد؟ گفتند: آيا تو همان يوسفى؟ گفت: (آرى) من يوسفم و اين، برادر من است .

و باز امام صادق عليه السلام فرمود:

ان فى صاحب هذا الامر سنن من الانبياء عليهم السلام . . . واما سنة من يوسف فالسنة يجعل الله بينه وبين الخلق حجابا يرونه ولا يعرفونه . . . . (9)

صاحب اين امر امام مهدى (عج) با برخى از پيامبران، شباهت هايى دارد . . . اما شباهت او به يوسف، در پرده بودن او است; يعنى خداوند كارى مى‏كند كه هر چند او را مى‏بينند، ولى نمى‏شناسند .

3- كودكى

غيبت‏يوسف از دوران كودكى آغاز شد .

و جاءت سيارة فارسلوا واردهم فادلى دلوه قال يا بشرى هذا غلام . (10)

و (در همين حال) كاروانى فرا رسيد و مامور آب را (در پى آب) فرستادند . او دلو را در چاه افكند. (ناگهان) صدا زد: مژده باد اين كودكى است (زيبا و دوست داشتنى) !

غيبت‏يوسف زهرا عليه السلام نيز از دوران كودكى آغاز شد .

قال ابوعبدالله عليه السلام:

قال رسول الله صلى الله عليه و آله لابد للغلام من غيبته فقيل له ولم يا رسول الله؟ قال يخاف القتل . (11)

امام صادق عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى‏كند كه حضرت فرمودند:

ناچار براى آن كودك (امام مهدى (عج)) غيبتى خواهد بود . پرسيده شد: براى چه؟ فرمودند: از ترس كشته شدن

حضرت مهدى (عج) در سال 255 هجرى به دنيا آمد . آغاز غيبت صغرا نيز در سال 260 هجرى است . بنابراين، ايشان در آغاز غيبت صغرى، 5 ساله بوده‏اند .

4- زيبايى و بخشندگى

همان‏گونه كه يوسف در زيبايى و بخشندگى، شهره‏ى آفاق بود، يوسف زهرا عليه السلام نيز به بالاترين درجه‏ى اين دو ويژگى آراسته است .

عن ابى نصر قال سمعت ابا جعفر عليه السلام يقول:

فى صاحب هذا الامر اربع سنن من اربعة انبياء . . . وسنة من يوسف من جماله و سخائه . . . . (12)

ابى نصر مى‏گويد امام باقر عليه السلام فرمودند:

صاحب اين امر (حضرت مهدى (عج)) با چهار پيامبر شباهت‏هايى دارد . . . شباهت او با يوسف، در زيبايى و بخشندگى اوست . . . .

رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود:

ليبعثن الله عزوجل فى هذه الامة خليفة يحثى المال حثيا و لا يعده عدا . (13)

به زودى خداوند عزوجل در اين امت، خليفه‏اى را بر مى‏انگيزد كه مال را بى آن كه بشمارد، به ديگران مى‏بخشد .

5- هراس

يوسف در عالم رؤيا ديد كه يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرش سجده مى‏كنند، ولى به سفارش پدر از ترس مكر برادران، رؤياى خويش را پنهان كرد .

اذ قال يوسف لابيه يا ابت انى رايت احد عشر كوكبا والشمس والقمر رايتهم لى ساجدين قال يا بنى لاتتقصص رؤياك على اخوتك فيكيدوا لك كيدا . (14)

(به ياد آور) هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت: پدر! من در خواب ديدم كه يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرم سجده مى‏كنند. (يعقوب) گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت‏بازگو مكن; زيرا براى تو نقشه‏ى (خطرناكى) مى‏كشند .

يوسف زهرا عليه السلام نيز همين گونه است; يعنى به دليل هراس از دشمنان، بايد نام مباركش پنهان باشد .

عن ابى خالد الكابلى قلت لمحمد بن على الباقر عليه السلام:

اريد ان تسميه لى حتى اعرفه باسمه فقال: سالتنى والله يا ابا خالد عن سؤال مجهد ولقد سالتنى عن امر لوكنت محدثا به احدا لحدثتك ولقد سالتنى عن امر لو ان بنى فاطمه عرفوه حرصوا على ان يقطعوه بضعة بضعة . (15) ابوخالد كابلى مى‏گويد به امام باقر عليه السلام عرض كردم:

نام مبارك او (حضرت حجت عليه السلام) را براى من بگوييد تا او را به نام بشناسم . حضرت فرمودند: اى اباخالد! به خدا سوگند! پرسش زحمت‏انگيز و مشقت آورى از من پرسيدى و درباره‏ى مساله‏اى از من پرسيدى كه اگر گفتنى بود، به يقين به تو مى‏گفتم . تو درباره‏ى چيزى از من پرسش كردى كه اگر بنى فاطمه او را بشناسند، حرص ورزند كه او را تكه تكه كنند .

6- ظلم

دليل غيبت‏يوسف، ستم برادران در حق او بود، يعنى حسادت ورزيدن و به چاه افكندن او .

و اجمعوا ان يجعلوه فى غيابت الجب . (16)

وتصميم گرفتند وى را در نهان گاه چاه قرار دهند .

يكى از حكمت هاى غيبت‏يوسف زهرا عليه السلام نيز ستم حاكمان و طاغوت‏هاى خون آشام در حق آن حضرت است .

عن زرارة بن اعين قال:

سمعت الصادق جعفربن محمد عليه السلام يقول: ان للقائم غيبة قبل ان يقوم قلت ولم ذلك جعلت فداك؟ قال يخاف و اشار بيده الى بطنه وعنقه . (17)

زراره مى‏گويد:

از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: قائم (عج) پيش از قيامش غيبتى دارد . عرض كردم: فدايت‏شوم چرا؟ حضرت با اشاره به شكم و گردن مباركشان فرمود (از كشته شدن) مى‏ترسد .

طاغوتيان عصر ما در شمار، از طاغوتيان عصر تولد حضرت، كمتر و از نظر ابزار نظامى، ضعيف‏تر نيستند . خون‏آشامى و جنايت پيشه‏گى‏شان نيز به مراتب از آنان بيشتر است . پس آن ترس هنوز وجود دارد . به اميد آن روزى كه ياوران كارآمدى پرورش يابند تا بتوانند سپر بلاى حضرت باشند و او را از گزند حوادث در امان دارند; زيرا كه فراهم آمدن چنين افرادى، پيش زمينه‏ى فرا رسيدن روز موعود است .

7- ريزش و رويش

برادران يوسف، او را به چاه افكندند; زيرا دل‏هاى شان از حسد آكنده بود . بنابراين، خوبى‏هاى او را نمى‏ديدند، ولى غريبه‏ها از ديدن او مسرور گشتند و اظهار شادمانى كردند .

وجاءت سيارة فارسلوا واردهم فادلى دلوه قال يا بشرى هذا غلام . (18)

و (در همين حال) كاروانى فرا رسيد و مامور آب را (در پى آب) فرستادند . او، دلو خود را در چاه افكند. (ناگهان) صدا زد: مژده باد اين كودكى است (زيبا و دوست داشتنى) !

هنگام رو به رو شدن با يوسف زهرا نيز برخى مسلمانان، بر وى شمشير مى‏كشند; زيرا سينه‏هايى آكنده از كينه دارند يا خود را از او بيشتر دوست دارند يا اين كه خود را زمام دار امور خويش مى‏دانند و در برابر راى و نظر او، راى و نظرى جداگانه براى خود قايل‏اند و يا . . . .

امام صادق عليه السلام فرمود: القائم (عج) يلقى فى حربه مالم يلق رسول الله صلى الله عليه و آله . ان رسول الله صلى الله عليه و آله اتاهم وهم يعبدون الحجارة منقورة وخشبا منحوته وان القائم يخرجون عليه فيتاولون عليه كتاب الله و يقاتلونه عليه . (19)

قائم (عج) در پيكار خود با چنان چيزى رو به رو خواهد شد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله با آن رو به رو نگرديد . همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله در حالى به سوى مردم آمد كه آنان، بت‏هاى سنگى و چوب‏هاى تراشيده را مى‏پرستيدند . ولى قائم (عج) چنان است كه بر او مى‏شورند و كتاب خدا را بر ضد او تاويل مى‏كنند . آن گاه به استناد همان تاويل، با او به جنگ برمى‏خيزند .

در اين ميان، برخى بيگانگان هستند كه از ديدنش خشنود مى‏شوند و به او مى‏پيوندند; زيرا با فطرت‏هايى پاك به سوى او مى‏روند و با چشمانى بى‏غرض به او مى‏نگرند .

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

اذا خرج القائم (عج) خرج من هذا الامر من كان يرى انه من اهله و دخل فيه شبه عبدة الشمس والقمر . (20)

چون قائم (عج) قيام كند، كسى كه خود را اهل اين امر مى‏پنداشته است، از اين امر بيرون مى‏روند . در مقابل، افرادى مانند خورشيد پرستان و ماه پرستان، به آن مى‏پيوندند .

8- بهاى اندك

كاروانيانى كه يوسف را يافتند، او را به بهاى اندكى فروختند; زيرا از ارزش آن در يگانه، آگاهى نداشتند .

و شروه بثمن بخس دراهم معدود وكانوا فيه من الزاهدين . (21)

و (سرانجام) او را به بهاى اندكى - چند درهم - فروختند و نسبت‏به (فروختن) او بى رغبت‏بودند .

برخى شيعيان نيز به دليل نا آگاهى از مقام و منزلت‏حضرت مهدى (عج) و از سر هواپرستى و دنياخواهى، افتخار محبت و خدمت‏به آستان او را، به بهاى اندكى فروخته و رشته‏ى پيوند خود را گسسته‏اند . تاريخ، نمونه‏هاى فراوانى از اين مردمان را به ياد دارد . براى مثال، از ابوطاهر محمد بن على بن بلال مى‏توان نام برد . وى به طمع اموالى كه از حضرت مهدى (عج) نزد او بود، آن را به محمد بن عثمان عمرى - سفير دوم - نسپرد و ادعا كرد كه خود وكيل حضرت مهدى (عج) است . حضرت مهدى (عج) نيز توفيقى در لعن او صادر كرد . (22)