زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى عليه السلام

سيد أسد الله هاشمى شهيدى

- ۱ -


ويژگيهاى خطبه در رابطه با حوادث ايران

آنچه در خطبه ى مذکور بيش از هر چيز جلب نظر مى کند حرکت پرچمهاى بى نام ونشان از طرف مشرق ورهبرى آن پرچمها به وسيله ى سيدى از دودمان اهل بيت عليهم السلام بسوى عراق است، که چون نشانه هاى ياد شده به حوادث ايران قبل از ظهور مربوط مى شود ناگزيريم آنها را توضيح دهيم.

1- واژه ى (مشرق) در لسان احاديث به همه ى کشورهائى که در قسمت شرقي- خاوري- حجاز واقع شده، گفته مى شود، وظاهرا مقصود از مشرق در حديث مذکور چنانکه در بخش اول کتاب در نکته ى سوم بطور مفصل توضيح داديم با قرائنى که در آنجا ذکر نموديم وهمچنين با قرائنى که در خود خطبه ديده مى شود، کشور اسلامى ايران است.

2- مقصود از نمايان شدن، ويا روى آوردن پرچم هاى بى نام ونشان به طرف کوفه گرد آمدن نيروهاى فراوان وتجمع افراد در زير آن پرچمها است.

3- مقصود از اين جمله که حضرت فرموده است (پرچمهايشان علامت خاصى ندارد) رنگارنگ بودن آن پرچمهاست که رنگهاى مختلف ومتفاوتى دارند.

4- مقصود از اين جمله که حضرت فرموده است (پرچم هايشان از پنبه وکتان وابريشم نيست)، اين است که: جنس آن پرچمها از نوع اجناس ياد شده نمى باشد بلکه جنس آنها چيز ديگرى است.

5- مقصود از اين جمله که حضرت فرموده است (مختوم فى رأس القناة) اين است که بر روى پوشه ى آن پرچمها نوشته شده است واين معنا از مفهوم کلمه ى (رايات) که جمع (راية) وبه معناى پرچم وعلم است وهمچنين از مفهوم کلمه ى (مختوم) که به معناى مهرشده مى باشد، استفاده مى شود.

6- مقصود از کلمه ى (خاتم) انگشتر پيغمبر اکرم صلى الله عليه وآله است، که طبق منابع معتبر حديثى وتاريخى بر روى نگين آن جمله ى (لا اله الا الله، محمد رسول الله) نقش گرديده وآن حضرت از آن انگشتر بجاى مهر وامضاء استفاده مى نموده اند.

در اين زمينه نويسنده ى کتاب (قاموس قرآن) چنين مى نويسد:

نا گفته نماند: انگشتر را از آن جهت (خاتم) گفته اند که نامه را با آن ختم ومهر مى کرده اند چنانکه در کتاب (نهايه) درباره ى خاتم سلطان گفته است که سلطان براى ختم نامه احتياج به (خاتم) دارد.

وجرجى زيدان در تاريخ تمدن اسلام جلد 1 صفحه ى 22 ذيل کلمه ى خاتم گويد: همينکه پيغمبر اسلام در صدد نامه نوشتن به شاهنشاه ايران وامپراطور روم برآمد به حضرتش يادآور شدند که اگر نامه بدون مهر باشد ايرانيان آن را نمى پذيرند. پيغمبر اکرم صلى الله عليه وآله هم مهرى از نقره تهيه فرمود که روى آن جمله ى (محمد رسول الله) نقش شده بود.(1)

7- مقصود از (سيد اکبر) در خطبه ى مذکور، شخص رسول الله صلى الله عليه وآله است. زيرا در حديثى که مفضل از امام صادق عليه السلام نقل کرده است آن حضرت (سيد اکبر) را شخص پيغمبر صلى الله عليه وآله و(صديق اکبر) را امير المؤمنان عليه السلام معرفى فرموده است.(2)

از توضيحات مختصرى که در رابطه با خطبه ى مزبور ياد آور شديم اين نتايج به دست مى آيد:

الف: در آستانه ظهور مبارک حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالى فرجه - پرچم هاى زيادى که نشانه ى وحدت ويکپارچگى ملت مسلمان ايران وتصميم قاطع ورزم بى امان آنها عليه خصم ودشمن زبون وسپاهيان سفيانى است در مشرق زمين پيدا مى شود.

ب: اين پرچمها که از هر سو وجاى جاى سرزمين مقدس ايران بوسيله ى مردم مسلمان وفداکار واز جان گذشته ى ايران براى شکست نهايى دشمن به اهتزاز در مى آيد علامت خاص ورنگ مخصوص ندارد بلکه رنگارنگ واز همه رنگ است.

ج: جنس اين پرچم ها - همانگونه که در متن خطبه آمده است- از پنبه وکتان وابريشم نيست وبر روى پوشه ى آن پرچمها نوشته شده واين نوشته نقش نگين انگشتر پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله (لا اله الا الله، محمد رسول الله) است.

د: رهبرى اين پرچمها را سيدى از دودمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واز تبار اهل بيت عليهم السلام به عهده دارد که البته به نام وى اشاره اى نشده است.ه: با پيدايش اين پرچم ها در ايران دشمنان قسم خورده اسلام به وحشت مى افتند. و: حاملين اين پرچمها بسوى کوفه (عراق) به پيش مى روند وخونهاى پدران خود را که در جنگ از دست داده اند مطالبه مى کنند.

واما مقصود از سيدى که اين پرچمها را به طرف عراق رهبرى مى کند يا منظور از او سيد حسنى معروف، يا جناب سيد هاشمى خراسانى، ويا سيد حسينى است که در اين رابطه در بخشهاى آينده به تفصيل سخن خواهيم گفت ودر اينجا در شرح ويژگيهاى خطبه به همين مقدار بسنده مى کنيم چه آنکه اصول فقرات آن معلوم وبراى هر خواننده اى واضح وروشن است.

در اينجا اين نکته را ياد آور مى شويم اينکه ما عبارت (مختمة فى رؤوس القنا بخاتم السيد الاکبر) در متن عربى حديث را، به اينصورت ترجمه نموديم: که بر روى پوشه ى پرچم هاى آنان نقش نگين پيغمبر (لا اله الا الله محمد رسول الله) نوشته شده، بر اساس روايت بسيار مفصلى است که خلاصه اش چنين است:

امام صادق عليه السلام فرمود: چون جريان کار امير المؤمنين عليه السلام ومعاويه عليه الهاويه به پادشاه روم رسيد از معاويه وعلى عليه السلام در خواست نمود تا هر يک، داناترين شخص خاندان خود را بسوى او بفرستند تا از آنها پرسشهايى بعمل آورد.

على عليه السلام امام حسن مجتبى عليه السلام ومعاويه يزيد را فرستاد پادشاه يزيد را احضار کرد ونقش صورتهايى که در خزينه داشت به او نشان داد ودرباره ى اين صورتها از او پرسشهايى نمود، يزيد درمانده نتوانست هيچگونه جوابى را ارائه دهد، سپس حسن عليه السلام را خواست ونخستين صورتى که به او نشان داد به شکل ماه بود، حضرت فرمود: اين صفت آدم ابو البشر است ودر آخر سر نقش صورتى را به حضرت نشان داد که نورانى بود وچون حضرت آن را ديد گريست.

پادشاه سبب گريه اش را پرسيد فرمود: اين صفت جدم پيغمبر است که محاسنى انبوه وسينه اى گشاده وگردنى بلند داشت واز دار دنيا رفت وچيزى از خود باقى نگذاشت مگر انگشترى که در دست راستش مى کرد وبر روى آن نوشته شده بود لا اله الا الله محمد رسول الله.(3)

ضمنا نا گفته نماند که: در ضمن روايت ديگرى نيز که مرحوم شيخ صدوق عليه الرحمه در کتاب (امالى) از حسين بن خالد صيرفى از امام هشتم حضرت على موسى الرضا عليهم السلام نقل نموده، وآن حضرت درباره ى نقش خاتم حضرت آدم عليه السلام وبرخى از پيامبران بزرگ خدا مانند: حضرت نوح عليه السلام وحضرت ابراهيم عليه السلام وحضرت موسى عليه السلام وحضرت عيسى عليه السلام وپيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وهمچنين نقش خاتم امير مؤمنان عليه السلام وبرخى از امامان معصوم عليهم السلام با حسين بن خالد به گفتگو پرداخته چنين آمده است که: حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: ونقش خاتم حضرت ختمى مرتبت محمد صلى الله عليه وآله: (لا اله الا الله محمد رسول الله) بود.(4)

تعطيل شدن مساجد

از جمله نشانه هائى که در خطبه ى مذکور خاطر نشان شده است تعطيل شدن مسجدها بمدت چهل شب، ويا چهل شبانه روز است، وظاهرا اين تعطيلى مسجدها نيز در عراق واينکار يا بر اثر شدت جنگ وحملات ايرانيان بداخل خاک عراق وهجوم به شهرهاى عمده ومرکزى آن کشور است ويا بر اثر فشار مردم به دولت وقت، وهرج ومرج که در عراق واقع مى شود، حکام درمانده ى بغداد براى جلوگيرى از اغتشاش وتظاهرات مردم وفشارى که بر آنها وارد مى شود مانند هر دولت درمانده ى ديگرى براى نجات خود حکومت نظامى، اعلام مى نمايند تا بدين وسيله جلو رفت وآمد مردم را بگيرند، وبدين لحاظ مساجد به تعطيلى کشيده مى شود.

کشف هيکل

از جمله ى علائمى که در خطبه ى مزبور آمده است (کشف هيکل) مى باشد. و(هيکل) بنابر آنچه در کتاب لغت از آن سخن به ميان آمده است معانى متعددى دارد که از آن جمله است: (هيکل) بمعناى ساختمان رفيع وبلند، ودرخت بزرگ وبلند، وانسان، يا حيوان درشت وتنومند، وصورت وتنه پيکر شخص، ومجسمه، وهمچنين جائى در کنيسه که در آن تصوير حضرت مريم وعيسى عليه السلام باشد.

با توجه به معانى متعددى که در مورد کلمه (هيکل) بکار رفته است، چون بيشتر علائمى که در خطبه ى حضرت ذکر گرديده در کوفه مى باشد، دور نيست که مراد از: کشف هيکل (بطوريکه که در روايت ديگرى خواهيم آورد) برداشتن خشتهاى طلا، وعريان ساختن گنبد مطهر امير المؤمنين عليه السلام وباز کردن حرم مطهر، وغارت کردن اشياء نفيس موجود در آن (در زمان سفيانى اول ويا سفيانى دوم) وتخريب مرقد مطهر وچپاول اموال واشياء پربهاى خزينه حضرت مى باشد.

چه آنکه در خزانه ى حرم مطهر مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السلام بطوريکه نقل مى کنند، اشياء نفيس وگرانبها از: در ولؤلؤ وجواهرات، وياقوت سرخ، وزبرجد سبز، وهم چنين اشياء نفيس ديگر از قبيل اينکه مى گويند: منقلى تمام طلا که آتش آن از ياقوت سرخ است ودر کنار آن مرغى با جوجه اش از طلا وتمثالهائى از جواهرات، وچيزهائى ديگر از ياقوت والماس ونظائر آن (از هدايائى که مردم مسلمان بعنوان تحفه وهديه به نجف برده ودر آنجا گذارده اند) موجود است که تاکنون هيچ چشمى آن را نديده وهيچ گوشى وصف آنها را نشنيده است.

چند خبر غيبى ويک خبر ناگوار

اينک به حديث مفصلى که درباره ى برخى از علائم ظهور واشاره به تخريب مرقد مطهر امير المؤمنين عليه السلام رسيده است توجه فرمائيد:

مرحوم علامه ى مجلسى اعلى الله مقامه در کتاب بحار الانوار از محدث مشهور محمد بن مشهدى از جابر بن عبد الله انصارى روايت کرده است که گفت:

انس بن مالک، خادم رسول خدا صلى الله عليه وآله براى من نقل کرد که وقتى امير المؤمنين عليه السلام از جنگ نهروان مراجعت نمود در (براثا) (که محلى بين بغداد وکاظمين بوده است) نزول اجلال فرمود، در آنجا راهبى بنام (حباب) در غارى منزل داشت، همين که راهب سر وصداى لشکر را شنيد از غار بيرون آمد ولشکريان حضرت را که ديد مضطرب گشت، با شتاب از کوه بزير آمد وپرسيد اين کيست ورئيس اين لشکر چه کسى است؟ گفتند اين امير المؤمنين عليه السلام است که از جنگ با اهل نهروان برگشته است.

حباب از ميان لشکريان گذشت تا به خدمت امير المؤمنين عليه السلام رسيد، وگفت: السلام عليک يا امير المؤمنين حقا حقا! حضرت فرمود: از کجا دانستى که من به حقيقت امير مؤمنانم؟ حباب گفت: اينرا دانشمندان وعلماى ما بما اطلاع داده اند. حضرت فرمود: اى حباب، حباب گفت: شما از کجا دانستيد که نام من حباب است؟ حضرت فرمود: حبيبم رسول خدا صلى الله عليه وآله اين را به من خبر داده است. حباب گفت: دست خود را دراز کنيد تا من با شما بيعت کنم (وانا اشهد ان لا اله الا الله وان محمدا صلى الله عليه وآله رسول الله وانک على بن ابى طالب وصيه): (من به حقيقت گواهى مى دهم که جز خداى يگانه خدائى نيست ومحمد صلى الله عليه وآله فرستاده ى اوست، وتو على بن ابى طالب وصى وجانشين او هستى).

حضرت پرسيد حباب در کجا زندگى مى کنى؟ جواب داد در غارى که در اين بلندى است منزل دارم، حضرت فرمود: از امروز به بعد در آنجا سکونت مکن، در اينجا مسجدى بنا کن وآن را به نام سازنده اش نامگذارى نما، پس مردى به نام (براثا) آن را ساخت وآن مسجد به نام او معروف گشت.

آنگاه فرمود: اى حباب از کجا آب مى نوشى؟ عرض کرد: يا امير المؤمنين! در اينجا از دجله آب مى نوشم، فرمود: چرا در همين جا چشمه يا چاهى حفر نمى کنى؟ عرض کرد: يا امير المؤمنين هر وقت چاهى حفر کرديم آبش شور بود. حضرت فرمود: در همين جا چاه حفر کن، وقتى حفر کردند سنگ بزرگى در آن پيدا شد که نتوانستند آن را بيرون بياورند، خود امير المؤمنين عليه السلام آن سنگ را در آورد وچون سنگ از جا کنده شد چشمه ى آب شيرين وگوارائى از زير آن جوشيد، آنگاه حضرت به حباب فرمود: بعد از اين بايد آب آشاميدنى تو از اين چشمه باشد.

سپس فرمود: اى حباب، به زودى در جنب مسجد تو شهرى بنا مى شود (بغداد) که ستمگران بسيار فراوانى در آن باشند و(مردمش) بلاى بزرگى در پيش خواهند داشت. تا جائى که در هر شب جمعه هفتاد هزار عمل منافى عفت وزنا مرتکب گردند، وقتى ظلم وبلاى آنها زياد شد، راه اين مسجد را مى بندند، کسى اين مسجد را خراب نمى کند مگراينکه کافر باشد، سپس آنرا دوباره تجديد بنا مى کنند، وآنگاه در مرتبه ى آخر وقتى که مسجد را خراب کردند سه سال مردم را از رفتن به حج منع مى کنند، وزراعتهاى آنها مى سوزد.

وخداوند مردى از اهل (سفح)(5) (ويا بعبارت روشنتر: مرد سفاک وبى باک وخونريزى) را بر آنها مسلط مى کند، واو به هيچ شهرى وارد نمى شود مگر آنکه آن را خراب مى کند ومردم آن را مى کشد، سپس بار ديگر باز هم بسوى آنها برمى گردد. آنگاه مردم آن تا سه سال به قحط وغلا مبتلا مى شوند، وسختى ورنج زيادى به آنها مى رسد، وباز آن مرد سفاک وخونريز به جانب آنها برمى گردد سپس وارد بصره مى شود وهر خانه که بيابد ويران مى سازد وساکنين آن را به قتل مى رساند ومردمش را نابود مى کند، واين در موقعى است که خربه، (که نام جائى است در بصره) آباد ومسجد جامعى در آن بنا شده باشد در آن موقع هنگام نابودى (بصره) فرا مى رسد.

آنگاه به شهرى که (حجاج بن يوسف) آن را بنا کرده وآنرا (واسط) مى گويند، وارد مى شود، وبا آنجا نيز همانگونه که با بصره ومردم آن رفتار کرد، رفتار مى نمايد، سپس متوجه بغداد مى گردد وبدون اينکه (به حسب ظاهر) با مردم آن کارى داشته باشد وارد آنجا مى شود سپس مردم آنجا بکوفه پناه مى برند ومردم کوفه در آن موقع هنوز از وى دچار ترس وهراس نشده اند (يعنى: کوفه تا آن وقت نسبت بجاهاى ديگر امن ترست).

ودر نسخه ى ديگرى است (مردم براى حفظ جان خود به سرعت به طرف کوفه مى روند تا خود را از مهلکه نجات دهند، زيرا هيچ شهرى مانند کوفه (که ظاهرا مراد از آن نجف اشرف است) امنيت ندارد.

(ثم يخرج هو والذى أدخله بغداد نحو قبرى لينبشه، فيتلقا هما السفيانى فيهزمهما ثم يقتلهما ويوجه جيشا نحو الکوفة)

بعد از آن، آن مرد سفاک، وکسى که او را با خود به بغداد آورده است به جانب قبر من روانه مى شوند تا آن را نبش کنند که در آن وقت با سفيانى روبرو مى شوند، وسفيانى با آنها مى جنگد وشکستشان مى دهد وسپس همه ى آنها را مى کشد ولشکرى به کوفه مى فرستد ومردى از اهل کوفه بيرون مى آيد ومردم را پناه مى دهد وهر کس به او پناه برد، نجات مى يابد.

آنگاه لشکريان سفيانى وارد کوفه مى شوند ومردم آنجا را هر کس که ببينند مى کشند وکسى را باقى نمى گذارند، وتا جائى قتل عام مى کنند که حتى يک نفر از آنها از کنار (در) بزرگى که روى زمين افتاده است مى گذرد وآنرا مى بيند وبه آن اعتنا نمى کند، ولى بچه کوچکى را که مى بيند خود را به او مى رساند واو را مى کشد.

اى حباب! آگاه باش که در آن موقع کارهاى بزرگى به وقوع مى پيوندد که بايد منتظر آنها بود، هيهات، هيهات که آشوبها همچون پاره هاى شب ظلمانى روى مى دهد. اى حباب آنچه را به تو گفتم به خاطر بسپار.(6)

پيرامون مسجد براثا

مرحوم سيد بن طاووس -عليه الرحمه - درحديثى از (عبد الله فرزند عمر) در مورد خراب شدن مسجد (براثا) از پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله چنين مى نويسد:

منافقين در شبى مسجدى را در مدينه خراب کردند واين عمل براى اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله بسيار گران وناگوار آمد.

رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: اين قدر نا راحت نباشيد، زيرا اين مسجد تعمير خواهد شد ولى موقعى که مسجد (براثا) خراب شد حج باطل مى شود (يعنى مردم از رفتن به حج منع مى شوند) پرسيدند يا رسول الله مسجد براثا در کجاست؟ فرمود: در زمين عراق در طرف غربى بغداد واقع شده، ودر آن مسجد هفتاد نبى ووصى نماز خوانده وآخرين آنها اين مرد است وبه امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام اشاره فرمود.

سپس مرحوم سيد بن طاووس در مورد خراب شدن اين مسجد چنين مى نويسد:

(سليلى) گويد: من خودم ديدم که (حنبليها) يعنى: (پيروان احمد حنبل که فرقه اى از اهل سنت مى باشند) اين مسجد را خراب کردند، ودر مسجد قبرهايى حفر کردند ومرده هاى مردم را به زور از صاحبانشان باز مى گرفتند، وبا اين که ايشان قبورى ساخته وآماده کرده بودند با اين حال آنها را در آنجا دفن مى کردند تا اينکه از صورت مسجد بودن بيرون رود وآنجا را قبرستان کنند ومسجد تعطيل گردد، حتى اينکه در آنجا درخت خرمائى بود آن را قطع کردند وتنه ى آن را آتش زدند و(تيرهاى) سقف مسجد را نيز سوزاندند.

واين در سال 312 هجرى بود ودر همانسال حج تعطيل شد وسليمان بن حسن (قرمطى) خروج کرده وراه حجاج بيت الله را بست، وآنها را به قتل رسانيد وحج را تعطيل نمود وبرفى در بغداد آمد که درختان خرماى آنها از شدت سرما سوخت و(خشک شد) واو هم به هلاکت رسيد.

آنگاه سيد بن طاووس چنين مى نويسد: که ناقد مولاى من به من خبر داد که عمرو، قاضى بغداد به وى گفته است: من در قريه ى (صرصر) که سه فرسخى بغداد است صد هزار درخت خرما داشتم که همگى سوخت وخشک شد.

سپس اين چنين مى نويسد: که (سليلى) گويد: چه شأنى از اين نيکوتر وچه امرى از اين پيشگوئى واضح تر است.(7)

گفتار ياقوت حموى درباره مسجد براثا

ياقوت حموى، متوفاى سال 626 هجرى در کتاب (معجم البلدان) پيرامون (براثا) چنين مى نويسد:

(براثا) با ثاء سه نقطه والف، محله اى بوده است در يک طرف بغداد که در قبله ى (محله ى کرخ) وجنوبى باب محول، واقع شده وتنها يک مسجد داشته است که شيعيان در آن نماز مى خوانده اند وفعلا خراب شده است، وهمچنين آن محله نيز اثرى از آن باقى نمانده است. اما مسجد براثا را من خودم قسمتى از ديوارهاى خراب شده ى آن را که باقى مانده بود ديدم وآنهم در زمان ما خراب گرديد.

سپس (ياقوت حموى) در دنباله ى سخنان خود درباره ى مسجد براثا چنين مى نويسد:

اين مسجد در سال 329 هجرى دوباره ساخته شد وساختمان آن به اتمام رسيد ونماز جمعه در آن خوانده شد، اين مسجد قبلا مسجدى بود که گروهى از شيعيان در آن اجتماع مى کردند وبه (صحابه) ناسزا مى گفتند و(راضى بالله) (خليفه ى عباسى) آن را خراب کرد وهر کس که در آن مسجد يافت دستگير نموده واو را به زندان انداخت ومسجد را با خاک يکسان نمود (شيعيان) جريان خراب کردن مسجد را به امير الامراء بغداد اطلاع دادند واو فرمان داد تا مسجد را دوباره بسازند وآن را توسعه دهند ودر جلو آن اسم (الراضى بالله) نوشت (تا بدين وسيله خليفه، از خراب کردن آن صرف نظر کند) وپيوسته تا مدتها وبعد از سال 450 هجرى در آن اقامه ى نماز شد وسپس به حال خود واگذاشته شد، وبراثا پيش از بناى بغداد دهکده اى بود که مى گفتند على عليه السلام در موقع جنگ با خوارج نهروان، از آن دهکده عبور کرده ودر همين جا که بعدها (مسجد براثا) بنا شد نماز خوانده است.(8)

گفتار ناظم الاسلام کرمانى درباره مسجد براثا

ناظم الاسلام کرمانى نيز در کتاب (علائم ظهور) که در سال 1329 هجرى به طبع رسيده است، پس از آنکه جريان گفتگوى (راهب) را با امير المؤمنان عليه السلام خيلى فشرده ومختصر نقل نموده چنين اظهار داشته است:

(در وقتى که حضرت اين خبر را داد هنوز بغداد بنا نشده بود چه آنکه بغداد در زمان (بنى عباسى) بنا گرديد. ودر چند سال پيش از اين که خط آهن را از بغداد به کاظمين کشيدند به امر والى بغداد، مهندس فرنگى براى تسويه ى راه آهن، مسجد براثا را خراب کرد ودر همان نزديکى مسجدى رابه همان اسم براثا بنا نمودند.(9)

آثار زيانبخش تخريب مسجد براثا

آنچه از حديث امير المؤمنين عليه السلام وگفتگوى آن حضرت با راهب استفاده مى شود اين است که: پس از خراب شدن (مسجد براثا) در دفعه ى آخر، مردى سفاک وبى باک وناپاک وخونريز که دست نشانده ى اجانب است بر عراق مسلط مى شود. او جنايتکارى بى نظير است تا جائيکه حتى خود را براى خراب کردن قبر امير المؤمنين عليه السلام ونبش قبر مطهر آن حضرت آماده مى کند، وبه طرف کوفه ونجف مى رود تا قبر مطهر را نبش کند ولى در نجف با لشکريان (سفيانى) برخورد مى کند ودر نتيجه در برابر او شکست مى خورد، واو ويارانش همگى به قتل مى رسند.

درباره ى اين مرد ناپاک وجنايتکاران حرفه اى ديگرى که با او همراز وهمکار وهمدست هستند. وظاهرا او همان (سفيانى اول) ودست نشاندگان وى از (بنى العباس) وحکام جنايت پيشه ى بغداد مى باشند، روايات بسيارى رسيده است که ما در اينجا براى مزيد اصطلاح خوانندگان گرامى به چند نمونه از آنها اشاره مى کنيم.

1- در کتاب (الزام الناصب) در ضمن خطبه ى بسيار مفصلى از امير المؤمنين عليه السلام بنام خطبه ى (البيان) چنين آمده است:

(اى واى بر کوفه ومسجد آن، اى واى بر صاحبان حقايق، اى واى بر ناتوانان شيعه در سختيها وگرفتاريها، وکجا مى توانند فرار کنند يا قرار گيرند ودر امنيت باشند وقت ظاهر شدن آن مرد بى دين وسخت تا زنده در دشمنى وعداوت (که بنا بر احتمال مرجوحى ظهور او در سال هزار وسيصد ونود هجرى واقع مى شود).(10)

او کسى است که در خلقتش کجى مى باشد وترشرو وزشت سيرت است (يا آنکه لبهاى او آويزان وبدنما، ودندانهايش نمايان است) وجور وستم مى نمايد، با لشکرى که از بسيارى عدد آنها شماره ى آنان ممکن نيست واز راهى که در پيش گرفته اند برنمى گردند، وشماره ى آنان باز گردانده نمى شود (يعنى کشته مى شوند) واسيرانشان يارى کرده نمى شود (يعنى رؤساء در فکر آزاد ساختن کسانى که در جنگ به اسارت مى روند نيستند) وفيل وکرکدن با آنها است(11) وپشتها را گرانبار مى نمايند واهل سرحدات را (يعنى مردم مرزنشين را) مى ترسانند وآنها را به وحشت مى اندازند ودر روى زمين مى گردند، ويا اينکه در دريا شناورى نموده، ودر روى هوا سير مى کنند واموال مردم را غارت مى نمايند.(12)

2- در همان کتاب (الزام الناصب) در ضمن همان خطبه ى مذکور چنين آمده است:

آگاه باشيد، به درستى که زود باشد در (زوراء) يعنى: در بغداد، مردى کارساز ودلير از غيرمسلمانان از (بنى فنطورا)(13) فرود آيد، با اشرار وکفار وچه اشرار وکفارى که رحم وعطوفت از دلهاى آنان رخت بربسته ودرازى آرزوهايشان آنان را به رنج ومشقت مى اندازد تا به آنچه مى خواهند برسند.

پس اهل (ابله) يعنى اهل بصره را مى کشند وکسانى را که از ايشان در پشته ها وتپه هاى بلند متوارى شده اند اسير مى کنند وجوانها را به قتل مى رسانند وزنها را زنده نگه مى دارند ودر جستجوى تعدادى از بنى هاشم (يعنى سادات) برمى آيند، ودر نسخه ديگر ودر جستجوى بنى شداد وبنى هاشم برمى آيند تا آنها را همانند غنائم جنگى با خود همراه برند، وفتنه ى آنها اسلام را ضعيف وآتش آنها شام را مى سوزاند.(14)

نتيجه

از آنچه تا به اينجا گفته شد اين نتيجه بدست مى آيد که:

بنابراين، ممکن است مقصود از: (کشف هيکل)، سرقت اموال خزينه حرم مطهر، وتخريب مرقد پاک مولاى متقيان (صلوات الله وسلامه عليه) باشد.

والبته، احتمال هم دارد که (کشف هيکل) در جاى ديگر غير از نجف اشرف، (مانند کشف معبد بزرگ حضرت سليمان در بيت المقدس) باشد. چه آنکه در آن معبد نيز اشياء نفيس وگرانبها وشگفت آورى بوده است. وشگفتيهاى آن معبد بطورى که نقل کرده اند فراوان است از آن جمله، گفته اند: اين معبد ساختمان بسيار زيبا ومجلل وبا شکوهى بوده است که در زمان حضرت سليمان به دستور وى بر روى 360 پايه، به عدد ايام سال ساخته شده، وپايه هاى آن از سنگهاى مرمر گران قيمت وکمياب که در آن نقش ونگارهاى عجيبى بکار رفته وعقلها را مات ومبهوت وحيران وبيننده را دچار شگفتى مى نمود، بنا گرديده وزمين آن از بلور وشيشه ى شفاف سفيد که از زير آن نهر آب جريان داشت ودر آن انواع ماهيها وحيوانات دريائى افکنده بودند ساخته شده بود.

بسيارى از مفسران تصريح کرده اند که حضرت سليمان دستور داده بود پيش از آنکه (بلقيس) (ملکه ى سبأ) به سرزمين شام برسد، چنين قصر وبارگاه پر زرق وبرقى بسازند، وهدفش از اينکار نمايش قدرت براى تسليم ساختن او بود.

وچون (ملکه ى سبأ) وارد پايتخت سليمان شد واو را به طرف قصر جديد البناء راهنمائى کردند وبه او گفته شد که داخل قصر شو، ملکه که آن منظره را ديد گمان کرد که نهر آب است (فلما رأته حسبته لجة وکشفت عن ساقيها) لذا ساق پاهاى خود را برهنه کرد (تا به خيال خود از آب بگذرد اما سليمان به او گفت: که حياط قصر از بلور صاف وشيشه ى شفاف ساخته شده است اين آب نيست که بخواهى پا را برهنه کنى واز آن بگذرى (قال انه صرح ممرد من قوارير)).(15)

بنابراين، احتمال دارد که مقصود از (کشف هيکل) کشف اين ساختمان عجيب وغريب در بيت المقدس باشد چه آنکه امروزها بطورى که مى گويند (اسرائيل) براى دستيابى به آثار باستانى دست به حفاريهايى زده است.(16)

پرچم هاى سه گانه

از جمله ى علامتهايى که در خطبه ى مذکور آمده است برافراشته شدن سه نوع پرچم در اطراف مسجد بزرگ است وظاهرا مقصود از اين مسجد بزرگ همان مسجد جامع کوفه مى باشد والبته به درستى معلوم نيست که صاحبان اين پرچم ها کيانند پس ممکن است در آنجا پرچم هاى مختلفى که به افراد ويا گروههاى مختلفى تعلق دارد به اهتزاز درآيد واحتمال هم دارد که مراد از مسجد بزرگ (بيت المقدس) ومنظور از اين سه پرچم به قرينه اينکه حضرت فرموده است: القاتل والمقتول فى النار، پرچم ابقع، واصهب، وپرچم سفيانى باشد.

ودر بعضى از نسخه ها آمده است که (وخفق رايات ثلاث حول المسجد الاکبر يشبهن بالهدى (يشبهن بالمهدى) يعنى: از جمله ى علائم به اهتزاز درآمدن پرچم هاى سه گانه اى است در اطراف مسجد بزرگ که شبيه به هدايت، ويا شبيه به مهدى عليه السلام هستند، اما صاحب هدايت نيستند.

واز اين جمله چنين ظاهر مى شود که صاحبان اين پرچمها تنها ادعاء مسلمانى دارند ودر ادعاء خود دروغ مى گويند ودر حقيقت کارهائى که انجام مى دهند بر اساس حق وحقيقت نيست. واينکه مى گويند ما مسلمانيم وبا يهود دشمنيم تنها صرف ادعاست وجنگ آنها با يهود هم فقط روى حساب عصبيت ومليت است واز اسلام خبرى ندارند ولذاست که حضرت مى فرمايد اين پرچمها شبيه به هدايتند اما اهل هدايت نيستند.

قتل سريع ومرگ فورى

دي گر از جمله ى علائم که در خطبه ى حضرت آمده است کشته شدن با گلوله وموشک وپرتاب بمبهاى آتشزا ووسائل مدرن جنگى است که در يک لحظه، صدها وبلکه هزاران نفر به خاک وخون کشيده مى شوند.

کشته شدن نفس زکيه در نجف

از جمله ى علائمى که در خطبه ى مورد بحث ذکر شده است کشته شدن (نفس زکيه) يعنى: انسانى پاکدل، با هفتاد نفر از مردان پاک وصالح در پشت کوفه يعنى: در نجف اشرف است، چه آنکه در بيشتر اخبار پشت کوفه به نجف اشرف تعبير شده است.

واين نفس زکيه، گرچه معلوم نيست که چه کسى است ولى از ظاهر خبرى که درباره ى او نقل شده معلوم مى شود که او سيدى بزرگوار واز اهل علم وفضل واز افراد مشهور ومعروف است وبه همين لحاظ هم مخصوصا امير المؤمنين عليه السلام به کشته شدن او اشاره فرمود وقتل وى را از جمله ى علائم قلمداد نموده است.

وشايد هفتاد نفرى که با وى به شهادت مى رسند همگى از اهل علم واشخاص دانشور ومردان مؤمن ومتدين وخداجوى باشند. واين نفس زکيه چنانچه قبلا هم در بخش اول تحت عنوان علائم حتميه (نفس زکيه) تذکر داده ايم غير از نفس زکيه اى است که نامش (محمد بن الحسن) است وپيش از ظهور ولى عصر- عجل الله تعالى فرجه- با فاصله ى پانزده روز در بين رکن ومقام به شهادت مى رسد.

زيرا نفس زکيه اى که در مکه به شهادت مى رسد، شهادت وى از علائم نزديک به ظهور است وشهادت نفس زکيه اى که در نجف اشرف واقع مى شود مدتى پيش از زمان ظهور حضرت است، واز برخى از اخبار چنين استفاده مى شود که قتل نفس زکيه اى که در نجف اشرف انجام مى شود وهفتاد نفر از مردان پاک نيز همراه او کشته مى شوند بوسيله ى (سفيانى اول) صورت مى پذيرد.

والبته امکان هم دارد که بوسيله ى سفيانى دوم انجام شود واو يکى از افراد سرشناس را دستگير کند واو را با هفتاد نفر از اهل علم، همگى يکجا به قتل برساند، ولى به حسب ظاهر آنچه از بيشتر اخبار فهميده مى شود شهادت نفس زکيه با هفتاد نفر از صلحاء در نجف اشرف از کارهاى زشت وناستوده ى سفيانى اول است.

پاورقى:‌


(1) قاموس قرآن ج 2 ص 226 چاپ آخوندى.
(2) به کتاب بحار الانوار ج 53 ص 16 مراجعه فرمائيد.
(3) براى اطلاع بيشتر به بحار الانوار ج 10 ص 134 تا 136 مراجعه فرمائيد.
(4) به کتاب امالى صدوق مجلس 70 حديث 5 مراجعه فرمائيد.
(5) نام محلى از عراق عرب است (مراصد).
(6) بحار الانوار، ج 52 ص 219-217 حديث 80.
(7) الملاحم والفتن ص 131، 130 باب 48 طبع منشورات الرضى.
(8) معجم البلدان ج 1 ص 362 براثا.
(9) علائم الظهور کرمانى ص 128.
(10) اين قسمت از دنباله حديث را آيت الله زاده مرعشى در ترجمه (الزام الناصب ج 3 ص 222 آورده است و، العهدة عليه).
(11) فيل وکرگدن بقرينه ى عبارات بعدى اشاره به وسائل پيشرفته ومدرن جنگى است.
(12) الزام الناصب ج 2 ص 225 طبع نجف.
(13) در قاموس المحيط درماده (قنطر) مى نويسد: وبنى فنطورا ملت ترک وسودان، وفنطورا، کنيز ابراهيم بوده است که ملت ترک ازنسل او بوجود آمده اند. ودر هر صورت ظاهرا مقصود از بنى فنطورا، شرقيها وغربيها مى باشند.
(14) الزام الناصب ج 2 ص 221 و239 با مختصرى اختلاف.
(15) سوره ى نمل: آيه ى 44.
(16) يوم الخلاص: ص 417، 416 چاپ چهارم- بيروت.