زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى عليه السلام

سيد أسد الله هاشمى شهيدى

- ۱ -


آغاز وانجام قيام مردم ايران

محمد بن ابراهيم نعمانى در کتاب (غيبت نعمانى) در مورد خروج کسانى که از مشرق قيام مى کنند وخواستار حقند ولى حق را به آنها نمى دهند وآنها مى جنگند تا اينکه پيروز مى شوند وسپس زمان امور خود را به دست حضرت صاحب الامر عليه السلام مى سپارند، در روايتى از ابى خالد کابلى از حضرت ابو جعفر امام محمد باقر عليه السلام چنين نقل کرده است که آن حضرت فرمود:

(کأنى بقوم قد خرجوا بالمشرق يطلبون الحق فلا يعطونه، ثم يطلبونه فلا يعطونه، فاذا رأوا ذلک وضعوا سيوفهم على عواتقهم فيعطون ما سألوه فلا يقبلونه حتى يقوموا، ولا يدفعونها الا الى صاحبکم، قتلاهم شهداء أما انى لو أدرکت ذلک لاستبقيت نفسى لصاحب هذا الأمر).(1)

گوئى هم اکنون من گروهى را با چشم خود مى بينم که از مشرق (خاور) قيام کرده اند وخواستار حقند ولى آن را به آنها نمى دهند، سپس باز حقشان را مى طلبند ولى به آنان داده نمى شود وچون چنان ديدند اسلحه هاى خود را بر مى گيرند وبر گردنهايشان مى گذارند، اين وقت آنچه را که مى خواستند به آنها داده مى شود ولى آن طايفه ديگر نمى پذيرند تا اينکه قيام مى کنند وکارشان رونق مى گيرد، وآنان آن را به کسى نخواهند داد مگر به صاحب شما (يعنى: حضرت صاحب الامر عليه السلام) وکشته شدگانشان شهيدند. آگاه باش که اگر من آن روز را درک مى نمودم خود را براى صاحب اين امر (يعنى حضرت ولى عصر -عجل الله تعالى فرجه-) نگه مى داشتم.

اين روايت با همه ى اختصارش از هيچ چيز فروگذار ننموده وتمامى آنچه را که در روايات رسول خدا صلى الله عليه وآله پيرامون خروج پرچم هاى سياه، ومطالبه ى حق وقيام کردن وجنگيدن وزمينه سازى حکومت جهانى مهدى عليه السلام آمده است همگى، در خود جمع نموده وجاى هيچگونه شک وشبهه اى براى کسى که طالب حق وجوياى يقين باشد باقى نگذاشته است وتمام درهاى شک وترديد را بسته است وامام عليه السلام حقانيت قيام اين گروه وزمينه ساز بودن حکومت آنان را براى برپايى حکومت عدل (الله) در کمال صراحت بيان فرموده، وبطور ضمنى به راوى خبر نيز فهمانده است که انقلاب کنندگان وزمينه سازان حکومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام شيعه هستند وچون قيامشان براى حق ويارى دين وزنده ساختن احکام شريعت سيد المرسلين است، لذا کشته شدگان آنها نيز شهيدند.

ناظم الاسلام کرمانى، در کتاب (علائم الظهور) صفحه ى 97 پس از آنکه حديث مزبور را از ابى خالد کابلى نقل کرده وبا کمال صراحت لفظ (مشرق) را به (ايران) ترجمه نموده است به دنبال آن چنين مى گويد:

(در اين خبر لفظ مشرق را به (ايران) ترجمه نمودم بعلت آنکه امام عليه السلام مى فرمايد آنچه از اين گروه کشته مى شوند، شهيد شده اند واين جمله قرينه، وبلکه صريح است به آنکه مراد از (مشرق) آن مشرقى است که شيعيانش در آنجا مى باشند وهمچنين اطلاق لفظ (مشرق) در اخبار بر مشرق فرات بسيار شده است).

يکى از نشانه هاى نزديک به ظهور

در توقيع شريفى که در سال 410 هجرى از ناحيه ى مقدسه به افتخار (شيخ مفيد)

صادر شده وبا خط شريف حضرت صاحب الامر عليه السلام شرف تحرير يافته، ودر آن توقيع حضرت حجة بن الحسن العسکرى (صلوات الله وسلامه عليهما) به برخى از علامت قيام خويش اشاره فرمود وعلاماتى را که نشانه ى نزديکى فرج وظهور مبارک حضرتش مى باشد به مرحوم شيخ مفيد خصوصا وبه شيعيان عموما خاطر نشان فرموده ومرحوم طبرسى آن را در کتاب (احتجاج) نقل نموده چنين آمده است:

(بسم الله الرحمن الرحيم) اما بعد؛ سلام بر تو اى مخلص در دين، که در ولايت ودوستى ما خانواده مخصوص به يقين گشته اى... ما اگرچه بر طبق آنچه خداوند براى ما وشيعيانمان مصلحت دانسته تا زمانى که دولت دنيا در دست تبهکاران است در سرزمين دور دستى سکنا گزيده ايم که جايمان از جايگاه ستمگران به دور است ولى با اين حال از احوال شما آگاهيم وهرگز چيزى از اخبار شما بر ما پوشيده نيست، ومى دانيم که چه گرفتارى وپريشانى به شما (شيعيان) رسيده است.

از آن وقتى که بسيارى از شماها به کارهائى دست زدند که پيشينيان صالح شما از آن روگردان بودند، وپيمانى را که خداوند از آنها گرفته بود پشت سر انداختند، گوئى از آن بى خبر بودند، ما شما را رها نکرده وياد شما را از خاطر نبرده ايم وگرنه آن چنان سختى ها به شما روى مى آورد که دشمنان، شما را مستأصل ساخته واز ريشه وبن برمى کندند.

فاتقوا الله جل جلاله، وظاهرونا على انتياشکم من فتنة قد أنافت عليکم، يهلک، فيها من حم أجله، ويحيى عنها من أدرک أمله، وهى أمارة لأزوف حرکتنا، ومباثتکم بأمرنا ونهينا، (والله متم نوره ولو کره المشرکون).

از خدا بترسيد، وتقوى را پيشه خود سازيد وما را در پيدايش فتنه اى که در پيش است ومدتى به درازا خواهيد کشيد وکسى که اجلش نزديک شده در آن فتنه بهلاکت خواهد رسيد وآن کس که عمرش به پايان نرسيده است نجات خواهد يافت، يارى دهيد، آن فتنه نشانه ى نزديکى قيام ما واظهار نمودن شما امر ونهى ما را براى همديگر است وخداوند نور خود را به پايان خواهد رساند اگر چه مشرکان را خوش نيايد.

پس شما، از روشن شدن آتش جاهليت، آتشى که گروهى اموى مسلک آن را روشن مى کنند، تا بدين وسيله (فرقه ى مهديه) (يعنى: شيعيان ومعتقدين به امام زمان عليه السلام) را بترسانند، به تقيه متمسک شويد. ومن ضمانت مى کنم نجات کسى را که در آن فتنه خواهان منزلتى نباشد ودر طعن آن به راه پسنديده گام نهد وراهى را که موجب رضاى خداست بپيمايد.

اذا حلت جمادى الأولى من سنتکم هذه، فاعتبروا بما يحدث فيه، واستيقظوا من رقدتکم لما يکون فى الذى يليه ستظهر لکم من السماء آية جلية، ومن الأرض مثلها بالسوية، ويحدث فى أرض المشرق ما يحزن ويقلق، ويغلب من بعد على العراق طوائف عن الاسلام مراق، تضيق بسوء فعالهم على أهله الأرزاق، ثم تنفرج الغمة من بعد ببوار طاغوت من الأشرار،: ثم يسر بهلاکه المتقون الأخيار.

چون ماه جمادى الاولى از اين سال (يعنى سالى که فتنه ها وحوادث در آن روى مى دهد) فرا رسد بدانچه در آن ماه اتفاق مى افتد پند گيريدو براى آنچه پس از آن مى آيد (خود را آماده نموده) واز خواب غفلت بيدار شويد.

بزودى از آسمان براى شما نشانه ى آشکارى ظاهر مى شود ومانند آن نشانه اى از زمين نيز بطور مساوى برايتان نمودار مى گردد. ودر مشرق زمين، جريان ناگوار وحزن آورى که موجب قلق واضطراب مردم باشد اتفاق مى افتد ومردمى که از اسلام هيچگونه بهره اى ندارند بر سر مردم عراق مسلط مى گردند، که بوسيله ى کردار ناپسند آنها امرار معيشت وروزى بر مردم عراق تنگ مى شود، وپس از اين جريان با نابود شدن مرد سرکشى از اشرار اندوه بر طرف مى گردد واز نابودى او مردمان با تقوى ونيکان خوشنود مى شوند.(2)

خواننده ى عزيز! در اين توقيع شريف آنچنانکه ملاحظه فرموديد، همه ى گفتنيها گفته شده ونشانه هائى که دال بر نزديک قيام حضرت است به وضوح گوشزد گرديده است، ولى متأسفانه برخى از نويسندگان که در گذشته اين توقيع شريف را ترجمه کرده اند، بدون توجه به اين نکته ى مهم: که حضرت فرموده است (وهى امارة لازوف حرکتنا) يعنى: وآن فتنه نشانه ى نزديکى قيام ما است بگونه اى آن را ترجمه نموده اند که گوئى همه ى حوادث مذکوره ى در توقيع، مربوط به زمان (شيخ مفيد) است.

در حالى که حضرت تمام جرياناتى که پيش از ظهور مبارکش در عراق روى خواهد داد، وهم چنين حوادث دردناک وناگوارى که براى دوستان وشيعيانش در ايران اتفاق خواهد افتاد که قلب مبارک حضرتش را جريحه دار خواهد نمود، در کمال صراحت پيشگوئى فرموده وبا لطف وعنايت پروردگار، پرده از روى چهره ى زشت، ونازيباى حکام خود فروخته ى عراق، که از اسلام ومسلمانى بهره اى ندارند، به روشنى برداشته وسرکرده ى آن گروه شرارت پيشه را به عنوان طاغوت اشرار معرفى نموده ودر نتيجه هلاکت ونابودى او را به نيکان وتقواپيشگان بشارت داده است.

تذکر

دراينجا بار ديگر اين نکته را متذکر مى شويم، که برخى از نويسندگان بدون توجه به نکات ظريف ولطيف ومثبتى که در توقيع حضرت صاحب الامر عليه السلام که به افتخار شيخ مفيد شرف صدور يافته آمده است، کليه ى علائم در توقيع را بر حوادث گذشته حمل نموده، وهمه ى آنها را جزء حوادثى که واقع شده به حساب آورده اند.

در حالى که هيچ نشانه اى بر وقوع چنين حوادث شکننده اى در زمان مرحوم شيخ مفيد -عليه الرحمه- در تاريخ ثبت نشده وهيچگونه گزارشى در اين زمينه به ما نرسيده است وخود آنها هم بطور ضمنى اعتراف دارند که دليل قاطعى که بيانگر وقوع چنين حوادث سهمگينى باشد در دست ندارند.

بعلاوه اشارات وکنايات وجملاتى در توقيع شريف ديده مى شود که دال بر عظمت وگستردگى حوادث مذکوره ى در توقيع است ونشان مى دهد که جملگى آن حوادث از علائم ظهور است که ما براى مزيد اطلاع به برخى از آنها اشاره مى کنيم:

1- در اين توقيع، حضرت فرموده است: (شما شيعيان، در پيدايش فتنه اى که در پيش است ومدتى به درازا خواهد کشيد ودر آن فتنه کسى که اجلش رسيده باشد بکام مرگ خواهد افتاد وآن کس که عمرش تمام نشده نجات خواهد يافت، تقوى را پيشه ى خود سازيد وما را يارى دهيد). که اين جملات پر محتوى، حاکى از يک فتنه ى بزرگ وخاموش نشدنى وجنگى طاقت فرسا وطولانى است.

2- حضرت فرموده است: (آن فتنه، نشانه ى نزديکى حرکت ماست که بدون ترديد حرکت در اينجا به معناى قيام وظهور است، چه آنکه بلا فاصله حضرت به دنبال اين جمله فرموده است: (والله متم نوره ولو کره المشرکون)؛ خداوند نور خود را به پايان خواهد رساند، وذکر اين جمله، اشاره به ظهور مبارک آن حضرت است.

3- حضرت فرموده است: (از روشن شدن آتش جاهليت که آنرا گروهى اموى مسلک روشن مى کنند وبدان دامن مى زنند، به تقيه متمسک، شويد، ويا خويشتن را محفوظ نگهداريد) که اين خود نشانه ى درگيرى واختلاف عرب وعجم است که در روايات ديگرى نيز بدان تصريح شده است.(3)

4- حضرت فرموده است: (آنها مى خواهند با روشن ساختن آتش (جنگ) گروه راه يافته، (يعنى: شيعيان، ويا معتقدين به امام زمان عليه السلام را بترسانند)، که اين خود نيز يکى از علائم ظهور است. چه آنکه مطابق اخبار زيادى که در منابع روائى شيعه وسنى آمده است، خروج خراسانى از ايران همان وحمله ى دشمنان دين وانسانيت به ايران، وزدن شهرهاى ايران وکشتن بيگناهان همان.(4)

5- حضرت فرموده است: (در آن سال از ماه جمادى الاولى که حوادث در آن واقع مى شود، نشانه ى روشنى از آسمان، وهم چنين نشانه ى بارزى به طور مساوى از زمين براى شما آشکار مى شود) که نشانى از وقوع چنين نشانه هائى در زمان شيخ مفيد- رحمة الله عليه، در تاريخ ديده نمى شود.

6- حضرت فرموده است: (در سرزمين مشرق، يعنى: در ايران ويا تمام خاورميانه، جريان ناگوارى که موجب اضطراب ونا راحتى مردم باشد روى مى دهد) که دليل قانع کننده اى بر وقوع چنين جريانى در زمان شيخ مفيد در دست نيست.

7- حضرت فرموده است: (بعد از اين جريان، طوائفى که از دين وايمان بهره اى ندارند بر سر مردم عراق مسلط مى شوند) که مى توان گفت: مقصود از اين گروههاى خارج از دين، پيدايش احزاب مختلف، وروى کار آمدن آنها ووقوع کودتاهاى پى در پى در عراق، وهجوم لشکريان سفيانى بدين سرزمين است.

بنابراين با توضيحاتى که درباره ى توقيع شريف ياد آور شديم مى توان گفت: آنچه را که برخى از نويسندگان در توضيح علائم ياد شده ى در توقيع مبارک آورده اند، صرف احتمالاتى بيش نيست. واين احتمالات هم نمى تواند بيانگر اثبات مدعاى آنان ونشان دهنده ى واقعيت وحقيقت باشد.

در پايان اين بحث لازم است اين نکته را خاطر نشان سازيم که روايات مربوط به (مشرق) وحرکت پرچمهاى سياه، تنها به رواياتى که ما از باب نمونه ذکر نموديم منحصر نمى شود، بلکه اين روايات به قدرى زياد وفراوان است که اگر کسى بخواهد همه ى آنها را در يکجا گردآورى کند خود کتابى قطور ومفصل خواهد شد.

والبته ما در اينجا در صدد جمع آورى احاديث مربوط به (مشرق) وهم چنين جرح وتعديل آنها واينکه روايت درست است يا آن، واين صحيح است يا ديگرى، نيستيم. ونمى خواهيم پيرامون يکايک آن روايات اظهار نکنيم، بلکه هدف ما از نقل اينگونه روايات تنها بدين لحاظ است که بفهمانيم در هر جا در روايات ائمه معصومين عليهم السلام از: (خروج پرچمهاى سياه از مشرق) سخن رفته است معمولا وبلکه واقعا نظر روايات از (مشرق) به ايران اسلامى معطوف بوده است، چنانکه در حديث (سوم) که درباره ى مشرق وپرچم هاى سياه ملاحظه گرديد، به ايرانى بودن صاحبان پرچمهاى سياه تصريح شده بود.

خراسان منطقه قيام زمينه سازان

اينک براى اينکه معلوم شود هدف روايات از (مشرق) در واقع ايران اسلامى بوده است چند نمونه از احاديثى را که در رابطه با حرکت پرچمهاى سياه از خراسان از ائمه معصومين عليهم السلام روايت شده وحدود جغرافيايى منطقه ى قيام زمينه سازان را به نحو شايسته اى از ميان کليه ى مناطق شرقى جهان مشخص ساخته است در اينجا مى آوريم تا صدق سخنان گذشته ما بر خواننده گرامى روشن شود. واينک نمونه اى چند از رواياتى که درباره ى خروج پرچمهاى سياه از (خراسان) رسيده است.

1- مرحوم سيد بن طاووس - عليه الرحمه- در کتاب (الملاحم والفتن) در مورد خروج پرچمهاى سياه از (خراسان) حديثى را از رسول خدا صلى الله عليه وآله بدين صورت آورده است:

(عن ثوبان قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله اذا رأيتم الرايات السود خرجت من قبل خراسان فأتوها ولو حبوا على الثلج، فان فيها خليفة الله المهدى).(5)

ثوبان روايات کرده است که پيغمبر اکرم صلى الله عليه وآله فرمود: هر گاه ديديد که پرچمهاى سياه از طرف خراسان (يعنى: از ايران براى نبرد) خارج شد، پس شما بسوى آنها بشتابيد اگرچه با دست وزانو (مانند کودکان خردسال) بر روى برف راه برويد زيرا خليفه خدا مهدى عليه السلام در ميان آنها ويا با آنهاست.

صاحب کتاب (عقد الدرر) يوسف بن يحياى شافعى، پس از آنکه اين حديث را از رسول گرامى اسلام نقل نموده ومدارک ومآخذ آنرا ذکر کرده است در معناى اين جمله، از حديث پيغمبر اکرم صلى الله عليه وآله که فرموده است (زيرا خليفه ى خدا مهدى در ميان آنهاست) چنين مى گويد: ممکن است معناى اين جمله اين باشد که صاحبان آن پرچمها قدرت وسلطه اى به دست مى آورند وزمينه ى حکومت وسلطنت حضرت مهدى عليه السلام را فراهم مى آورند.

2- جلال الدين سيوطى، در کتاب (الحاوى للفتاوى) در مورد خروج پرچمهايى سياه از خراسان واهداف صاحبان پرچمها در روايتى از (ابو هريره) از رسول خدا صلى الله عليه وآله چنين آورده است:

(عن أبى هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله تخرج من خراسان رايات سود فلا يردها شىء حتى تنصب بايلياء).(6)

پيغمبر اکرم صلى الله عليه وآله فرموده: پرچمهاى سياهى از خراسان (براى نبرد) بيرون مى آيد که هيچ چيز نمى تواند جلو آنها را بگيرد تا اينکه در (بيت المقدس) نصب مى شود.(7)

آنگاه (سيوطى) درباره ى اين پرچمها چنين مى گويد:

ابن کثير درباره ى اين پرچمها نه آن پرچمهاى سياهى است که (ابو مسلم خراسانى) با آنها آمد ودولت بنى اميه را سرنگون ساخت بلکه اين پرچمهاى سياه، پرچمهاى سياه ديگرى است که براى يارى دادن وملحق شدن به مهدى عليه السلام مى آيند وقيامشان به قيام حضرت مهدى عليه السلام متصل است.3- نويسنده ى کتاب (غيبت نعمانى) درباره ى خروج پرچمهاى سياه از خراسان حديثى را از امير المؤمنين عليه السلام بدين صورت نقل کرده است:

(عن أبى جعفر محمد بن على عليهما السلام قال: سئل امير المؤمنين عليه السلام عن قوله تعالى (فاختلف الأحزاب من بينهم) فقال: انتظروا الفرج من ثلاث فقيل يا امير المؤمنين ما هن؟ فقال اختلاف أهل الشام بينهم، والرايات السود من خراسان، والفزعة فى شهر رمضان).(8)

امام باقر عليه السلام فرمود که: از امير المؤمنين عليه السلام درباره ى اين آيه ى شريفه: (فاختلف الاحزاب من بينهم)(9) سؤال شده، حضرت فرمود: با ديدن سه علامت منتظر فرج باشيد. يا امير المؤمنين عليه السلام آن سه علامت چيست؟ فرمود يکى اختلافى است که در ميان شاميان، يعنى: اهل شام، پيدا مى شود، وديگرى آمدن پرچمهاى سياه از خراسان است، وسومى وحشتى است که در ماه مبارک رمضان پديدار مى گردد.

عرض شد يا امير المؤمنين! وحشت در ماه رمضان چيست؟ فرمود: مگر نشنيده ايد گفتار خداى تعالى را که در قرآن کريم مى فرمايد (وان نشأ ننزل عليهم من السماء آية فضلت أعناقهم لها خاضعين(10) اگر بخواهيم نشانه اى از آسمان براى آنها مى فرستيم که گردنهايشان در برابر آن کج شده وخاضع گردند.

نشانه، آن صدائى است که از آسمان شنيده مى شود بطورى که دختران پشت پرده را از خانه بيرون مى کشد وخفتگان را بيدار مى کند واشخاص بيدار را هراسناک مى گرداند.

4- متقى هندى در کتاب (کنز العمال) درباره ى موضوع مورد بحث حديثى را از امير مؤمنان عليه السلام بدين صورت آورده است:

ابى الطفيل، از امير المؤمنين عليه السلام روايت کرده است که آن حضرت به او فرمود: اى (عامر) هرگاه شنيدى که پرچمهاى سياه از خراسان نمايان شد، وتو در ميان صندوقى قرار داشتى که درب آن را بسته وقفل کرده باشند، آن قفل وصندوق را بشکن تا در زير آن پرچمها (به کمک صاحبان پرچمهاى سياه بشتابى وبه مبارزه ى با دشمنان برخيزى) واگر نتوانستى خود را به آنها برسانى بايد آن چنان تلاش وکوشش کنى تا جائى که بتوانى خود را به آنها رسانده ودر زير آن پرچمها مبارزه کنى تا وقتى که در راه خدا به افتخار شهادت نائل آئى.(11)

5- در روايتى که جابر، از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت نموده چنين آمده است:

(عن جابر عن أبى جعفر عليه السلام قال: تنزل الرايات السود التى تخرج من خراسان الکوفة فاذا ظهر المهدى عليه السلام بمکة بعثت اليه بالبيعة).(12)

جابر مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: پرچمهاى سياهى که از خراسان خروج خواهند کرد به کوفه وارد خواهند شد وچون مهدى عليه السلام در مکه ظاهر گرديد، آنان بيعت خود را براى آن حضرت خواهند فرستاد.

6- در ضمن روايت ديگرى که درباره ى خراب شدن (شام) وخروج سفيانى وهجوم لشکريان او به عراق، از آن بزرگوار نقل شده چنين آمده است:

(فبيناهم کذلک اذ اقبلت رايات من خراسان، تطوى المنازل طيا حثيثا ومعهم نفر من أصحاب القائم).(13)

در اين ميان که لشکريان سفيانى درکوفه مشغول قتل وغارت هستند پرچمهاى زيادى (که متشکل از چند لشکر است) از خراسان حرکت کرده، به سرعت منازل ميان راه را طى مى کنند وچند نفر از ياران حضرت (قائم) عليه السلام نيز با آنها است.

7- در ضمن حديث مفصلى که درباره ى اوضاع عمومى قبل از ظهور وبعد از آن، از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت شده چنين آمده است:

(ويظهر السفيانى ومن معه حتى لا يکون له همة الا آل محمد صلى الله عليه وآله وشيعتهم، فيبعث بعثا الى الکوفة، فيصاب باناس من شيعة آل محمد صلى الله عليه وآله بالکوفة قتلا وصلبا، ويقبل راية من خراسان حتى ينزل ساحل الدجلة).(14)

سفيانى وپيروانش آشکار مى گردند وهيچ قصد وهمتى جز کشتن وآزار اولاد پيغمبر وشيعيان آنها را ندارند. او لشکرى را به طرف کوفه مى فرستد وعده اى از شيعيان آل محمد صلى الله عليه وآله را در آنجا مى کشند وگروهى را هم به دار مى زنند ولشکرى نيز از خراسان حرکت کرده مى آيد تا اينکه در ساحل دجله فرود مى آيند.

8- در يک حديث ديگر که باز هم از امام محمد باقر عليه السلام درباره ى حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه- روايت شده چنين آمده است:

جابر مى گويد: امام محمد باقر عليه السلام فرمود: حضرت مهدى (سلام الله عليه) در موقع عشا در مکه مکرمه ظاهر مى شود، وپرچم رسول خدا صلى الله عليه وآله وپيراهن وشمشير آن حضرت با او خواهد بود، وهم چنين علامات ونور وبيانى به همراه خواهد داشت.

پس چون نماز عشا را بجاى آورد با صداى بلند فرياد مى زند (اى مردم) من خدا را به ياد شما مى آورم وآن موقعى را که در مقابل او قرار مى گيريد خاطر نشانتان مى سازم، خداى تعالى حجت را بر شما تمام نموده وانبياء وکتب آسمانى را فرستاده وبه شما فرمان داده است تا چيزى را براى او شريک قرار ندهيد واطاعت او وفرمان پيغمبرش را محافظت کنيد. وآنچه را که قرآن مجيد احياء کرده وزنده ساخته احيا کنيد وآنچه را که قرآن کريم از بين برده از بين ببريد و(طريق) هدايت را يارى کنيد، وبراى تقوى وپرهيزکارى معين ومددکار باشيد، زيرا که فانى شدن دنيا نزديک است ومن شما را بسوى خدا ورسول خدا صلى الله عليه وآله دعوت مى کنم تا به کتاب خدا عمل کنيد وباطل را از ميان برده ونابود کنيد وسنت وشريعت را احيا نمائيد.

پس با سيصد وسيزده نفر به تعداد (اصحاب بدر) بدون اينکه با يکديگر وعده اى داشته باشند (بدون قرار قبلى) مانند لکه هاى ابر پائيزى که در يکجا جمع مى شوند، بدور هم گرد مى آيند، آنان پارسايان شب وشيران روزند وحضرت مهدى عليه السلام در ميان آنها ظاهر مى شود.

(پس خداوند (بوسيله ى او) سرزمين حجاز را مى گشايد وکسانى را که از بنى هاشم در زندان بسر مى برند آزاد مى کند وپرچمهاى سياه در کوفه وارد مى شوند وصاحب پرچم هاى سياه (که ظاهرا همان سيد خراسانى معروف است) بيعت خود را براى آن حضرت مى فرستد، ومهدى عليه السلام لشکريان خود را به اطراف مى فرستد وظلم وستم واهل آن را از بين مى برد، وکار او روبراه وشهرها در اختيار او قرار مى گيرد وخداوند قسطنطنيه را به دست با کفايت او فتح مى کند).(15)

آنچه تا اينجا گفته شد، گوشه هائى از احاديث مربوط به مشرق وخراسان بود که ما آنها را بعنوان نمونه، واينکه هدف از مشرق وخراسان (ايران) است در رابطه با نهضت اسلامى ايرانيان پيش از ظهور آورديم واز اين قبيل روايات در کتب شيعه وسنى فراوان يافت مى شود وآنچه را که ما تا اينجا آورديم تنها، قسمتى از آن روايات است، والبته نگفته ها در اين مورد بسيار است واگر ما مى خواستيم همه ى آنچه را که در اين باره از ائمه ى معصومين عليهم السلام وصحابه وتابعين روايت شده است در اين مجموعه ى مختصر نقل کنيم از اصل مطالب باز مى مانديم، ولذا به همين مقدار اکتفا نموديم واميدواريم که با نقل روايات ياد شده توانسته باشيم منطقه ى قيام زمينه سازان دولت جهانى حضرت ولى عصر (ارواحنا له الفداء) را به دوستداران عدالت ومنتظران فرج اهل بيت عليهم السلام شناسانده باشيم.

سيد حسنى کيست وخراسانى کدام است

آنچه در ميان مسلمانان وبويژه مسلمانان شيعه ى اثناعشرى (دوازده امامى) در مورد قيام دينى ويا بعبارت ديگر انقلاب اسلامى ايرانيان قبل از ظهور، برهبرى سيدى جليل القدر (سيد حسنى) در اذهان بيشتر مردم از عوام گرفته تا خواص به مرور زمان شهرت پيدا کرده اين است که:

از نظر اخبار اسلامى چنانکه در پيشگوئيهاى پيشوايان مذهبى آمده است ناچار بايد در آخر الزمان، پيش از ظهور مسرت انگيز حضرت ولى عصر (عج) يکى از نواده هاى امام حسن مجتبى عليه السلام بنام (سيد حسنى) از جائى بنام خراسان، پيدا شود وبا پرچم هايى سياه که نشانه ى نهضت اسلامى اوست قيام کند، وبا کشور همسايه ى ايران (يعنى: عراق) به مبارزه برخيزد وپيوسته به اين مبارزه ادامه دهد وپى در پى ستمگران متجاوز را به قتل برساند وهمواره در اين مبارزه فاتح وغالب وپيروز شود تا جائى که سپاهيان توانمند ونيرومندش به خاک عراق قدم نهاده وسرانجام به کوفه برسند وآنجا را محل اقامت وپايگاه نظامى خويش قرار دهند.

وچون در کوفه استقرار يافتند، همچنان منتظر بمانند تا زمانى که دوازدهمين امام معصوم شيعيان حضرت بقية الله الاعظم (ارواحنا وارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) در مکه ى معظمه ظاهر شده وآنان از کوفه بيعت خود را براى حضرت بفرستند ومراتب تسليم وفرمانبردارى خود را نسبت به وى اعلام دارند. وبالاخره پس از آنکه حضرتش از مکه ى مکرمه متوجه سرزمين عراق گرديد. ودر کوفه نزول اجلال فرمود، سيد حسنى با همه ى ياران وپيروان ولشکريانش تلسيم حضرت گردند وزمام کار وحکومت اسلامى خويش را که تا آنروز در ايران انقلابى بدست داشته اند بکف با کفايت آن حجت مطلق الهى بسپارند.

آنچه تا اينجا گفته شد خلاصه وفشرده ى آن چيزى است که هم در روايات وهم در السنه وافواه مردم (از عوام وخواص) راجع به قيام دلاورانه ى سيد حسنى شهرت فراوان دارد وشيعيان نيز سخت بدان پاى بندند، ومعتقدند که نهضت چنين شخصيت ممتاز ومبارزى از دودمان رسول خدا صلى الله عليه وآله در ايران اسلامى يکى از نشانه هاى بارز آخر الزمان، ومقدمه ى رهائى بشريت از چنگال ظلم وستم ستمگران ومژده ظهور مبارک حضرت ولى عصر عليه السلام است.

منشأ اين عقيده از کجاست؟

حال بايد ديد منشأ پيدايش چنين عقيده اى در ميان مسلمانان وبويژه (شيعيان) از کجاست؟ وچرا آنان به نهضت فردى بنام سيد حسنى پيش از ظهور مبارک حضرت ولى عصر (ارواحنا له الفداء) معتقد گرديده وانقلاب مقدس او را مقدمه ى انقلاب جهانى حضرت صاحب الأمر عليه السلام دانسته اند؟!

حقيقت مطلب آنستکه: منشأ پيدايش اين عقيده در ميان مسلمانان، وبخصوص شيعيان، روايات مختلفى است که در دو بخش جداگانه پيرامون نهضت دينى ايرانيان قبل از ظهور مبارک حضرت ولى عصر (عجل الله فرجه) در کتب حديث ديده مى شود.

يکى روايات فراوانى است که از رسول اکرم صلى الله عليه وآله وجانشينان معصوم آن حضرت درباره ى خروج مردى هاشمى با پرچم هاى سياه از مشرق ويا خراسان روايت شده وديگرى روايات چندى است که در مورد قيام سيدى جليل القدر در آخر زمان بعنوان سيد حسنى از طرف قزوين وديلم وطالقان از برخى از معصومين عليهم السلام نقل گرديده است.

از آنجا که از طرفى از مجموع اين روايات دو مطلب استفاده مى شود، يکى خروج مردى هاشمى، وديگرى خروج سيد حسنى، واز طرفى هم بين مردم وگروهى از پژوهشگران ونويسندگان وصاحب نظران چنين شايع است که هاشمى خراسانى، همان سيد حسنى است که محل خروج او خراسان ونشانه ى نهضت اسلامى او پرچم هاى سياه است، از اينرو ما در اينجا براى اينکه معلوم شود که سيد حسنى کيست وخراسانى کدامست؟ وآيا سيد حسنى همان هاشمى خراسانى است يا اينکه خراسانى سيد ديگرى غير از سيد حسنى مى باشد؟ نخست درباره ى سيد حسنى ونهضت خدا پسندانه ى آن سيد انقلابى بحث مى کنيم، وسپس در فصلى جداگانه، (در بخش چهارم) نهضت هاشمى خراسانى را مورد بررسى قرار مى دهيم. واينک مطالبى راجع به (سيد حسنى) تقديمتان مى داريم.

نکته شايان توجه

در اينجا تذکر اين مطلب لازم است که خاطر نشان سازيم، گرچه انقلاب اسلامى (ايرانيان) ونهضت مقدس (سيد حسنى) مطابق اخبار وارده ى از اهل بيت عليهم السلام يکى از نشانه هاى بارز ظهور مبارک حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه واز علائم قريبه ى به ظهور است، ولى نکته ى بسيار مهم وشايان توجهى که در اينجا در رابطه با نهضت حسنى قابل ذکر ويادآورى است ونبايد از آن غفلت نمود، وبر هر فرد محقق وپژوهشگرى لازم است بدان توجه نمايد اين است که:

رواياتى که درباره ى نهضت (ايرانيان) ورهبرى سيد حسنى، از پيامبر عظيم الشأن اسلام وجانشينان معصوم آن حضرت، ويا از برخى از (صحابه) و(تابعين) رسيده است بصورت ظاهر مختلف ومتفاوت است. زيرا:

اولا - قسمتى از اين روايات (همانگونه که در بخش دوم کتاب، تحت عنوان قيام زمينه سازان، سخن گفتيم) مربوط به خروج (پرچم هاى سياه) از مشرق، وقسمتى هم مربوط به خروج (پرچمهاى سياه) از طرف خراسان است.

وثانيا- کليه ى اخبار مربوط به نهضت ايرانيان، با اينکه همگى آنها از رهبرى فردى عظيم وانقلابگر خبر مى دهد که او (سيد) و(هاشمى) واز دودمان پاک رسول خدا صلى الله عليه وآله وذريه ى طيبه ى على وزهرا عليها السلام است، واز مجموع آنها چنين استفاده مى شود که وى طرفدار حق ومبارزه کننده ى با (عراق) وهزيمت دهنده ى لشکريان سفيانى وتسليم شونده به امام زمان عليه السلام در کوفه مى باشد، وهم اوست که در اخبار وروايات اهل بيت عليهم السلام به عنوان (حسنى) از او ياد شده وبا همين اسم وعنوان در ميان مسلمانان شهرت پيدا کرده است، با وجود اين همه ى رواياتى که درباره ى او رسيده است بحسب ظاهر، متحد، ومتفق، ويکسان، ويکنواخت نيستند، زيرا: از يکسو، در تعداد قابل توجهى از روايات که از طرق شيعه وسنى روايت شده وو ائمه ى معصومين عليهم السلام از حرکت انقلابى مردى بزرگ از دودمان رسول خدا صلى الله عليه وآله از طرف مشرق سخن گفته اند، گاهى از او بعنوان خراسانى، وگاهى بعنوان هاشمى، وگاهى بعنوان حسنى، وگاهى بعنوان حسينى، وگاهى بعنوان سيدموسوى، وگاهى بعنوان مردى از دودمان پيغمبر، وزمانى هم بعنوان شعيب بن صالح از او ياد فرموده اند.

واز سوى ديگر، با اينکه در حديث مفصلى که (مفضل) از امام صادق عليه السلام درباره ى خروج سيد حسنى نقل نموده وامام عليه السلام نخستين محل حرکت انقلابى اين سيد بزرگوار را از جانب قزوين وطالقان وديلم دانسته است با اينحال: در پاره ى ديگرى از روايات نام (رى) وگيلان، وهمدان وبلاد جبل (يعنى: مناطق کوهستانى ايران) مانند: قم وقزوين وکرمانشاه وهمدان، به چشم مى خورد که ذکر اسامى اين شهرها، خود نشانه ى قيام چند نفر ديگر در دوران زمامدارى (سيد حسنى) از شهرهاى مختلف ايران است.

پاورقى:‌


(1) غيبت نعمانى، ص 273 حديث 50 وبحار الانوار ح 52 ص 243 حديث 116.
(2) احتجاج طبرسى ج 2 ص 324-322.
(3) تفصيل اين مطلب در (بخش چهارم) خواهد آمد.
(4) قسمتى از روايات مربوط به اين موضوع در سابق گذشت، وقسمتى هم در آينده خواهيم آورد.
(5) الملاحم والفتن ص 53 باب 94 عقد الدرر ص 126، 125 والحاوى للفتاوى ج 2 ص 63 وکنز العمال ج 14 ص 361.
(6) الحاوى للفتاوى ج 2 ص 60 وکنز العمال ج 14 ص 261.
(7) درباره ى اين حديث در آينده به تفصيل سخن خواهيم گفت.
(8) غيبت نعمانى ص 251 طبع صدوق.
(9) سوره ى مريم آيه ى 27.
(10) سوره ى شعراء، آيه ى 4.
(11) کنز العمال ج 11 ص 278 حديث 31514.
(12) الملاحم والفتن ج 1 ص 55 باب 104.
(13) بحار الانوار ج 52 ص 238.
(14) بحار الانوار ج 52 ص 222.
(15) الملاحم والفتن ج 1 ص 64 باب 129 والحاوى للفتاوى ج 2 ص 72، 71.