زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى عليه السلام

سيد أسد الله هاشمى شهيدى

- ۱ -


حديث يخرج رجل قبل المهدى

در اينجا لازم است نخست حديث ديگرى را که در رابطه با حديث مورد بحث است بياوريم وسپس آن حديث مورد نظر را نقل کنيم، تا با مقايسه ى اين دو حديث نتيجه مطلوب حاصل مى گردد.

در مورد حديثى که در ارتباط با حديث مورد بحث مى باشد، مرحوم سيد طاووس - عليه الرحمه- روايتى را از امير مؤمنان عليه السلام بدين صورت نقل کرده است.

(زر بن حبيش مى گويد: از على عليه السلام شنيدم که مى فرمود: خداوند فتنه ها را بوسيله ى مردى از ما خانواده فرو مى نشاند، که او آنها را (يعنى: مردم آن زمان را) خوار وذليل مى نمايد، او جز شمشير چيزى به آنها نمى دهد، ومدت هشت ماه شمشير خود را بدوش گذارده (از آنها) مى کشد، تا اينکه کار بجائى مى رسد که مردم مى گويند: بخدا قسم اين مرد از فرزندان فاطمه عليها السلام نيست، اگر او از فرزندان فاطمه عليها السلام بود بما رحم مى کرد، او کار (بنى عباس) و(بنى اميه) را ساخته وآنها را خلاص مى کند).(1)

اين حديث شريف گرچه با حضرت مهدى عليه السلام قابل انطباق است ولى بطورى که ملاحظه خواهيد نمود برخى از پژوهشگران وصاحب نظران، مانند مؤلف کتاب (الاشاعه) وبرخى ديگر معتقدند که اين حديث درباره ى خروج آن مرد هاشمى اى است که پيش از ظهور حضرت ولى عصر عليه السلام قيام مى کند، وپيوسته در جنگ ونبرد است تا زمانى که حضور حضرت مهدى عليه السلام شرفياب شده وتسليم حضرت گردد.

واما در مورد حديث مورد بحث: مرحوم سيد بن طاووس آن را بدين گونه آورده است:

(هيثم بن عبد الرحمان مى گويد: آن کسى که از على عليه السلام شنيده بود براى من نقل کرد که: موقعى که سفيانى لشکرى بسوى حضرت مهدى عليه السلام فرستاد وزمين (بيداء) آنها را در خود فرو برد واين خبر به اهل شام رسيد به فرمانرواى خود مى گويند: مهدى عليه السلام ظاهر شده وخروج کرده وتو بايد با او بيعت کنى واز او اطاعت نمائى وگرنه تو را مى کشيم، فرمانرواى شام بيعت خود را براى آن حضرت مى فرستد، بعد از آن مهدى عليه السلام سير مى کند تا داخل بيت المقدس مى شود وخزينه ها در اختيار آن حضرت قرار مى گيرد وعرب وعجم، واهل (حرب) (که شايد مقصود طايفه ى بنى اميه، ويا فتنه جويان وجنگ افروزان باشند) وروم (که ظاهرا مقصود از آن يهود مى باشد) وغير از آنها بدون جنگ وخونريزى مطيع آن حضرت مى شوند، تا اينکه در (قسطنطنيه) ونواحى آن مسجدهايى بنا مى کند.

وپيش از ظهور حضرت مردى از اهل بيت او با هميارى وکمک مردم مشرق خروج نموده ومدت هشت ماه شمشير را بر دوش گرفته وعده اى را مى کشد واز برخى ديگر انتقام مى گيرد، ومتوجه بيت المقدس مى شود وقبل از اينکه به بيت المقدس برسد مى ميرد).(2)

سيد بن طاووس -عليه الرحمه- پس از نقل اين حديث مى گويد: من اين حديث را اينگونه يافتم ولى بنظر من صحيح نيست.

مؤلف گويد: از اظهار نظر مرحوم سيد طاووس چنين فهميده مى شود که هم قسمت اول حديث، وهم قسمت آخر آن، در نظر ايشان مورد شک وترديد است وواقع مطلب هم همان است که ايشان فرموده اند:

چه آنکه نگارنده نيز تا مدتها در اين انديشه بود که اگر مقصود اين حديث، از: (قيام کننده اى که پيش از ظهور حضرت مهدى عليه السلام قيام مى کند) همان سيدى باشد که بعنوان (سيد حسنى) شهرت پيدا کرده ومشهور شده است، که او مطابق بسيارى از روايات وبلکه صريح برخى از روايات است که تسليم کننده ى پرچم فتح وپيروزى وحکومت اسلامى به امام زمان عليه السلام است. پس چگونه اين حديث مى گويد: او متوجه بيت المقدس مى شود ولى به آن نمى رسد. پيوسته در اين انديشه بودم تا اينکه هنگام بررسى احاديث مربوط به زمينه سازان دولت مهدى عليه السلام ديدم آقاى دکتر- (عبد الفتاح محمد الحلو) محقق کتاب (عقد الدرر) در پاورقى متعلق به حديث مذکور، در آن کتاب نوشته است (فى، ب: زيادة: احد).

يعنى: هنگام مقابله ى کتاب (عقد الدرر) با نسخه هاى خطى آن در وقت تصحيح کتاب ديدم که در نسخه ى خطى (ب) کلمه ى (احد) زيادى آمده است. وگويا ايشان چنين پنداشته است که چون اين کلمه در نسخه هاى خطى ديگرى وجود ندارد پس اين کلمه زائد است. در حالى که چنين نيست واين کلمه قطعا جزء حديث است.

وعجيب است که: اين محقق دانشمند، کلمه ى (احد) را در حديث مزبور زيادى دانسته در حالى که خود ايشان در مقدمه ى کتاب (عقد الدرر) با تعبيرى که در مورد مقابله ى اين کتاب با ساير نسخه هاى خطى آن بکار برده است مى گويد: (نسخه ى (ب) بهترين ونيکوترين نسخه هاى خطى است که مورد استفاده وبهره بردارى قرار گرفته است).(3)

به هر حال، به نظر نگارنده اگر عبارت آخر حديث مذکور (فلا يبلغه احد حتى يموت) يعنى: (تا بميرد هيچکس به مقام ومرتبه ى او نمى رسد) درست باشد، منظور از آن سيد همان سيد حسنى مشهور است که بعد از ظهور با امام عليه السلام در کوفه بيت مى نمايد.

واگر عبارت (فلا يبلغه حتى يموت) يعنى: (قبل از آنکه به بيت المقدس برسد مى ميرد) درست باشد، ظاهرا- والله أعلم- منظور از او صاحب اصلى انقلاب وقيام کننده ى در خراسان يعنى همان سيد حسينى مورد بحث است.

اما حديث (زر بن حبيش) از امير مؤمنان عليه السلام که در آن آمده است: (- آن مرد هاشمى - کار بنى اميه وبنى عباس را ساخته وآنها را خلاص مى کند) اگر منظور از او شخص حضرت قائم عليه السلام نباشد، بدون ترديد مى توان گفت که مقصود همان سيد حسنى خراسانى است.

واما اينکه مرحوم سيد بن طاووس -عليه الرحمه- پس از نقل حديث مزبور فرموده است: من اين حديث را اينگونه يافتم ولى به نظر من صحيح نيست اين هم يک مطلب حقى است که ترديدى در آن وجود ندارد، زيرا همانگونه که توضيح داديم، آنچه مرحوم سيد از ساير أخبار ديگر فهميده، اين بوده است که سيد حسنى ويا هاشمى خراسانى طبق اخبار وارده تسليم کننده پرچم فتح وپيروزى به امام زمان عليه السلام است، پس چگونه است که اين حديث مى گويد: او مى ميرد وبه مهدى نمى رسد، از اينرو فرموده است که من اين حديث را اينگونه يافتم وبه نظر من صحيح نيست.

3- باز هم، يوسف بن يحياى شافعى در موضوع (زمينه سازان حکومت جهانى مهدى) روايتى را از عبد الله بن عمرو (که ظاهرا عبد الله عمروعاص است) بدين صورت نقل کرده است:

(عن عبد الله بن عمرو قال: (يخرج رجل من ولد الحسين عليه السلام من قبل المشرق، ولو استقبلته الجبال هدمها واتخذ فيها طرقا)

(از عبد الله بن عمرو، روايت شده که: مردى از فرزندان امام حسين عليه السلام از جانب مشرق قيام مى کند، که اگر کوهها با او روبرو شوند، آنها را خراب کرده ودر ميان آنها براى خود راه درست مى کند).

از اين حديث نيز مانند حديث سابق استفاده مى شود که قيام کننده ى از مشرق (سيد) واز نسل امام حسين عليه السلام وبالاخره سيد حسينى است.

بنابراين، نتيجه اى که از سه حديث مذکور وهم چنين احاديثى که قبلا در اين زمينه آورده ايم، بدست مى آيد اين است که:

آن قيام کننده ى شرق، وآن مرد عظيم انقلابى، وآن شخصيت کم نظيرى که براى آزادى قدس عزيز متوجه بيت المقدس مى شود وبه آن نمى رسد، وآن انسان مجاهد نستوهى که اگر با کوهها روبرو شود آنها را خراب مى کند ودر ميان آنها براى خود راه وجاده درست مى کند وآن سيدى که پيش از ظهور حضرت ولى عصر -عجل الله تعالى فرجه- ظاهر مى شود وزمينه ى حکومت جهانى آن منتظر موعود را فراهم مى آورد (سيد حسينى) واز نوادگان سالار شهيدان وسرور آزادمردان جهان حضرت حسين بن على عليهما السلام است.

واز ظاهر عبارات سه حديث مذکور، وبخصوص ظاهر عبارت اخير کتاب (نور الانوار) که مى گويد: از جمله ى علائم ظهور: (خروج مردى است از اولاد امام حسين عليه السلام که بيرون مى آيد وادعاها مى کند که موجب فتنه عالم خواهد بود). چنين استفاده مى شود که: اين سيد حسينى همان نخستين رهبر انقلابى ايرانيان است که زبانزد خاص وعام است وهمه ى مردم مسلمان جهان کم وبيش با نام او آشنايى دارند، زيرا:

اولا - کليه ى صفات وخصوصياتى که در تمام روايات بحث آمده است با او منطبق مى شود، واوست که در ايران قيام مى کند ومردانه دامن همت مى بندد، وبه انقلابى بس عظيم وبزرگ دست مى زند، ومردم را بسوى حق دعوت مى نمايد، وبا سپاهيان متجاوز عراق مى جنگد وآنها را از ايران بيرون مى افکند وهم اوست که انقلاب بى مانندش بازتاب گسترده اى در سرتاسر جهان هستى وزندگى مادى انسانها پيدا مى کند، وهمواره در جهت خلاف دولتهاى استعمارگر شرق وغرب قدم برمى دارد وکليه ى مسلمانان جهان را بسوى حق، وبکار بستن تعليمات اسلامى وفرامين نجات بخش آسمانى قرآن کريم وآئين محمدى صلى الله عليه وآله فرامى خواند، ودامهاى خطرناکى را که استعمارگران براى به اسارت کشيدن ملتها ودولتهاى مسلمان منطقه وکشورهاى عربى خاورميانه گسترده اند، به آنان گوشزد مى نمايد، وبار کارشکنيها ومخالفتهاى مخالفين، وسرسپردگان دولتهاى کشورهاى عربى واستعمارى از داخل وخارج مواجه مى گردد.

وثانيا- هموست، که چون انقلاب اسلامى وى در ايران به پيروزى رسيد وبرنامه هاى اصلاحى خود را در داخل کشور آغاز نمود وبه اين اقدام شجاعانه وفداکارانه ودر عين حال ضد استعمارى دست يازيد، وتلاش پيگير خود را براى تجديد هماهنگى ويکپارچگى مسلمانان واتفاق واتحاد آنان آغاز نمود، آن چنان قلدرها وقدرت طلبها وزورگوها را به هيجان مى آورد وناراحت مى کند که استعمارگران واستعمار زدگان واستثمار کنندگان واستحمار شوندگان عموما با کمال گستاخى وبى شرمى بخيال خام خود براى سقوط رژيم اسلامى وى وبرگرداندن وضع سابق، به هر درى مى زنند وبهر وسيله اى متوسل مى شوند وهر حيله ونيرنگى را بکار مى بندند تا آنجا که کار را به جنگ وخونريزى وآدم کشى وويرانگرى مى کشانند وجنگى ناخواسته وخانمانسوز را بر او تحميل مى نمايند.

نتيجه:

با توجه به تمام مطالبى که تا اينجا در رابطه با رهبرى نهضت، وحدود جغرافيائى منطقه ى قيام، ونظريات دانشمندان درباره ى (هاشمى خراسانى) وهم چنين نقش اعتقادى ومذهبى وتبليغى شهر مقدس قم در آستانه ى ظهور آورديم، اين معنا به خوبى روشن مى شود که حرکت انقلابى ايرانيان براى زمينه سازى حکومت جهانى مهدى عليه السلام بسان يک حرکت زنجيره اى است که در مرحله ى اول، توسط سيد بزرگوارى از دودمان اهل بيت عليهم السلام، ودر آخرين مرحله به وسيله ى سيد ديگرى به عنوان (هاشمى خراسانى) ويا (سيد حسنى) صورت خواهد گرفت که وى آخرين شخصيتى است که پيش از ظهور حضرت مهدى عليه السلام در ايران حکومت کرده ويا معاصر با آخرين فردى است که در آن زمان، فرمانرواى ايرانيان خواهد بود.

بنابراين، سيد خراسانى شخصيتى است که اندکى پيش از ظهور حضرت مهدى عليه السلام به عنوان رهبر سياسى در بين ايرانيان ظاهر خواهد شد واز جمله ى ياران صديق وفداکار حضرتش خواهد بود وزمينه ى ظهور وحکومت آن حضرت را فراهم خواهد آورد ودر نهضت ظهور مقدسش شرکت خواهد جست وپرچم حکومت اسلامى خويش را به دست تواناى حضرت مهدى عليه السلام خواهد سپرد.

واينک براى اينکه با ويژگيها وخصوصيات نهضت اين سيد بزرگوار ونقش رهبرى او در دوران ظهور آشنا شويم، پس از توضيح کوتاهى که در مورد نخستين مرحله ى قيام زمينه سازان خواهيم آورد، به برخى از رواياتى که درباره ى خروج او از مشرق وسرزمين خراسان رسيده است، اشاره مى کنيم.

قيام هاشمى خراسانى ونقش او در دوران ظهور

بر اساس روايات بسيار زيادى که در منابع معتبر شيعه وسنى در مورد ظهور مبارک حضرت مهدى عليه السلام آمده است، ترديدى نيست که انقلاب وحرکت ظهور آن بزرگوار بعد از فراهم شدن مقدمات وآمادگيهاى منطقه اى وجهانى از مکه ى معظمه آغاز مى شود.

وطبق بيان روايات، در سطح جهانى، نبردى سخت بين روميان (يعنى: غربيها) وبين ترکان ويا هواداران آنها که ظاهرا روسها باشد به وجود مى آيد که سرانجام به جنگ جهانى منجر مى گردد.

اما در سطح منطقه، دو حکومت هوادار آن حضرت در سرزمين ايران ويمن تشکيل خواهد شد که ياران ايرانى حضرتش - صاحبان پرچمهاى سياه - مدتى قبل از ظهور، حکومت اسلامى خويش را بنياد نهاده ودرگير جنگى طولانى مى شوند که سرانجام- طبق بعضى از روايات ونظريه ى برخى از دانشمندان - در آن پيروز مى گردند.(4)

وآنگاه بعد از مدتى که زمان آن در روايات مشخص نشده است، اندکى پيش از ظهور آن بزرگوار، در بين ايرانيان دو شخصيت انقلابى با عنوان: سيد خراسانى، رهبر سياسى، وشعيب بن صالح، فرماندهى نظامى او، ظاهر شده وايرانيان تحت رهبرى اين دو تن، نقش مهمى را در حرکت ظهور آن حضرت ايفاء خواهند نمود.

بنابراين، براساس روايات وارده، حکومت زمينه سازان ايرانى به دو مرحله ى مشخص تقسيم مى شود: مرحله ى اول، آغاز نضهت آنان به وسيله ى مردى از شهر مقدس (قم) خواهد بود که قيام بى سابقه ى وى سرآغاز امر ظهور مهدى عليه السلام است، چه آنکه روايات شريفه گوياى اين مطلب است که (آغاز نهضت آن حضرت از ناحيه ى مشرق زمين است).(5)

همچنين از برخى روايات وشواهد وقرائن موجود در منابع شيعه وسنى، چنين استفاده مى شود که مدتى قبل از ظهور مبارک حضرت مهدى عليه السلام وپيش از خروج خراسانى، مردى از دودمان اهل بيت عليهم السلام، در ايران قيام مى کند وپرچم هدايت را از سرزمين شرق وخراسان به اهتزاز درمى آورد ورژيم 2500 ساله ى پادشاهى را سرنگون مى سازد، وايران را از شر ابرقدرتها نجات مى دهد، وحکومتى بر اساس آرمانهاى اسلامى تشکيل مى دهد، وبه طور طبيعى زمينه ى حکومت واحد جهانى اسلام وظهور حضرت مهدى عليه السلام را فراهم مى آورد ودر دوران حکومت چند ساله ى خويش درگير جنگى نابرابر مى شود....

وگرچه رواياتى که در مورد حرکت انقلابى اين سيد بزرگوار در کتب روائى شيعه وسنى وارد شده، تا اندازه اى محدود ومختصر، ومتأسفانه عبارات والفاظ برخى از آنها که از منابع اهل سنت نقل شده است، مضطرب، ومشوش واشتباه برانگيز است که بر خروج سه انقلابى ايرانى که پيش از ظهور مبارک حضرت مهدى عليه السلام در صحنه ى سياست ايران ظاهر مى شوند، دلالت مى کند، ولى با اين همه از مجموع آنها خروج سيدى بزرگوار از نوادگان اهل بيت عليهم السلام که پيشاپيش ظهور حضرت مهدى عليه السلام در ايران قيام خواهد نمود وقيام او يکى از نشانه هاى بارز ظهور خواهد بود، به خوبى استفاده مى شود.

به هرحال، جريان خروج، وقيام پر جوش وخروش اين سيد بزرگ انقلابى که به تفصيل بعد از نقل حديث هفتم در همين بحث در آينده ى نزديک خواهد آمد، چنين است که:

وى بر اثر مشاهده ى ظلم وستم فرمانروايان ظالم وخلافکاريهايى که بر خلاف مصالح مسلمين در ايران انجام مى شود به انقلابى عظيم ووسيع وگسترده وهمه جانبه دست مى زند وسرانجام بر اثر مقاومت واستقامتى که از خود نشان مى دهد، با کمک ومساعدت جمعى از مردم مؤمن ومتدين ايران به پيروزى مى رسد وزمام امور کشور را به دست مى گيرد.

وچون هدفى عالى دارد ومقصدش ترويج دين وترقى اسلام است ابرقدرتها وطاغوت صفتها وجبارمسلکان از پيروزى وانقلاب اسلامى وى احساس خطر مى کنند واز چهار گوشه ى جهان همه ى تبليغات تبليغ چيان استعمار عليه وى متمرکز مى گردد.

ولى وقتى که ديدند تبليغات سوء آنان همه نقش برآب مى شود، حکام خود فروخته ى بغداد را به جنگ با او وادار مى کنند تا مگر بدين وسيله بتوانند از انقلاب اسلامى وى جلوگيرى نمايند، واو نيز مردانه وارد ميدان مى شود ومى جنگد ومبارزه مى کند تا اينکه سرانجام پس از چند سال جنگ ومبارزه ودفاع از حريم کشور اسلامى خويش، دعوت حق را لبيک مى گويد واز دنيا مى رود.(6)

آنچه تا بدينجا گفته شد، خلاصه اى بود از مرحله ى اول حکومت زمينه سازان در ايران، طبق برداشتى که از مجموع روايات وشواهد وقرائن در اين باره مى توان داشت.(7)

واما مرحله ى دوم، ظاهر شدن دو شخصيت موعود به عنوان سيد خراسانى، رهبر سياسى، وشعيب بن صالح فرمانده نظامى اوست که در بسيارى از روايات از اين دو شخصيت با همين اسم وعنوان ياد شده است.

روايات، بيانگر اين است که ظاهر شدن خراسانى وشعيب در اثناى جنگ ايرانيان به وقوع مى پيوندد، به گونه اى که آنها در اثر طولانى شدن جنگ، سيد خراسانى را به عنوان سرپرستى امور اجتماعى وسياسى خود برمى گزينند، وزمانى که وى رهبرى ايرانيان را پذيرفت، با ايجاد وحدت کلمه در صفوف نيروهاى مسلح، سردار رشيد خود (شعيب بن صالح) را به عنوان فرماندهى کل نيروهاى مسلح، تعيين مى کند.

آنچه از مجموع روايات استفاده مى شود اين است که: اين دو شخصيت از ياران فداکار حضرت مهدى عليه السلام بوده ومقارن ظهور مبارک آن حضرت از ايران ظاهر مى شوند ودر نهضت ظهور حضرتش شرکت مى جويند ولشکريان متجاوز سفيانى را شکست مى دهند وبراى آزادى قدس رهسپار بيت المقدس مى شوند.

نکته ى قابل توجه اينکه: در تعدادى از روايات، زمان آخرين مرحله ى زمينه سازى ايرانيان که متصل به ظهور حضرت مهدى عليه السلام است از هنگام خروج شعيب بن صالح تا زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام، مدت هفتاد ودو ماه تعيين گرديده است.

اما آنچه مشکل به نظر مى رسد شناخت مراحل ديگر حکومت زمينه سازان در فاصله ى بين آغاز حکومت آنان به وسيله ى مردى از اهل قم وبين خروج سيد خراسانى وشعيب بن صالح است، که اين، در حقيقت بخشى نا معلوم از سلسله روايات مربوط به زمينه سازان است. هر چند در برخى از روايات مانند روايت امام باقر عليه السلام، اشاره هايى در اين زمينه وجود دارد که اين فاصله از عمر معمولى يک انسان فراتر نمى رود.(8)

به هر حال آنچه از روايات اهل بيت عليهم السلام در اين باره در منابع ومآخذ شيعه وسنى نقل شده روايات فراوانى است که ما برخى از آنها را در گذشته در موارد متعددى در متن کتاب تقديم خوانندگان گرامى نموديم وبرخى از آنها را در اينجا به عنوان نمونه مى آوريم، ودر حد امکان به اندازه ى فهم قاصر خود مطالب مبهم آن را توضيح مى دهيم، ومسئوليت آنرا به عهده ى راويان وناقلان اخبار مى گذاريم، وباز هم تکرار مى کنيم که رواياتى که ما در اينجامى آوريم، تنها به يک شخصيت انقلابى معين مربوط نمى شود، بلکه بين سه انقلابى ايرانى مشترک است که هويت يکايک آنها به طور دقيق مشخص نيست وانشاء الله در مباحث آينده ويژگيهاى آنان بر همگان روشن خواهد شد.

وا کنون با در نظر گرفتن مطالب گذشته، براى اينکه تصوير روشنى از آغاز وانجام قيام زمينه سازان ونقش صاحبان پرچمهاى سياه در دوران ظهور حضرت مهدى عليه السلام، داشته باشيم، به برخى از روايات وارده ى در اين موضوع که بطور عموم بر نهضت زمينه سازان ظهور، از سرزمين ايران دلالت دارد، اشاره مى کنيم:

ولى پيش از آنکه روايات مربوطه را متذکر گرديم بايد توجه داشته باشيم، براى اينکه بتوانيم سخنان پيشوايان معصوم عليهم السلام را بطور صحيح درک کنيم لازم است خود را دقيقا قبل از وقوع جريان انقلاب، فرض نموده وقدم به قدم پا به پاى سخنان معصومين عليهم السلام پيش برويم، ودر نظر داشته باشيم که بيشتر رواياتى که در اين باره آمده است بطور سربسته ومختصر، وبرخى هم نوعى صراحت در آنها ديده مى شود واينک روايات:

حديث اول:

در يک حديث کوتاه ومختصرى که درباره ى انقلاب اسلامى (ايرانيان) ورهبر دينى آنان از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل شده روايتى بدين صورت آمده است:

(بعث رسول الله صلى الله عليه وآله الى عمه العباس والى على بن أبى طالب عليه السلام فأتياه فى منزل ام سلمه فقال فيما قال: فاذا غيرت سنتى يخرج ناصرهم من أرض يقال لها (خراسان) برايات سود، فلا يلقاهم أحد الا هزموه وغلبوا على ما فى أيديهم حتى تقرب راياتهم بيت المقدس).(9)

پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله کسى را به دنبال عمويش (عباس) وپسرعمويش (على بن ابى طالب عليه السلام) فرستاد، وآنها را خواست. واين دو نفر در منزل ام سلمه به ديدار رسول خدا صلى الله عليه وآله آمدند. وپيغمبر اکرم صلى الله عليه وآله با آنها گفتگو نمود ودر ضمن سخنانش در حالى که روى سخنش با آن دو نفر بود چنين فرمود:

زمانى که سنت مرا تغيير دادند، يار وياور اين خانواده از سرزمينى که آنرا (خراسان) مى نامند با (پرچم هاى سياه) قيام خواهد کرد هيچکس در موقع جنگ ونبرد با آنان روبرو نمى شود مگر آنکه آنها او را شکست مى دهند، وبر آنچه در دست دشمنانشان قرار دارد (از سلاح وغنائم جنگى ويا حکومت وسلطنت) چيره وغالب مى شوند، تا جائى که سرانجام (پرچمهاى آنان) يعنى: لشکريان وسپاهيانشان به بيت المقدس نزديک مى شوند).

اين حديث شريف که از پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله نقل شده در حقيقت شرح حال قيام، وبيان اجمالى نهضت گروهى از مردم مؤمن ومتدين وانقلابى ايران زمين، به رهبرى مردم مصمم وشکست ناپذير است که هر کدام از جمله هاى پر محتواى آن درخور دقت وامعان نظر وبيانگر يک واقعيت تاريخى از رويدادهاى سهمگين آينده پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه وآله در طول تاريخ وجهان اسلام است که در پيرامون هر يک از آن رويدادهائى که رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده است از ديگر امامان معصوم عليه السلام نيز ده ها وصدها حديث وروايت نقل شده واز مجموع آن نکات بسيار دقيق ومثبتى بدست مى آيد که ما باندازه ى فهم قاصر واطلاع ناقص خود آنها را توضيح مى دهيم.

نکته ى اول اينکه: رسول خدا صلى الله عليه وآله در اين حديث فرموده است: (چون سنت مرا تغيير دادند يار وياور اين خانواده از سرزمينى که آن را خراسان مى نامند با پرچمهاى سياه قيام خواهد کرد).

آنچه از اين جمله استفاده مى شود اين است که: نخست پس از گذشت سالها از رحلت رسول اکرم صلى الله عليه وآله ومسلمان شدن ايرانيان، در سرزمين خراسان يعنى ايران، طاغوتيان زمان وزور مداران جهان در يک زمان خاص ودوران بخصوصى، مى کوشند تا با سفسطه بازى ودسيسه چينى ومغلطه کارى، ويا با زور وفشار وقلدرى به کمک ايادى مرموز ودست نشاندگان مزدور خود در (ايران) قوانين آسمانى قرآن کريم وبرنامه هاى جاويد وجامع اسلام عزيز را تغيير دهند.

وچون آنان خود را براى تغيير دادن فرامين الهى وسنت پا بر جاى محمدى صلى الله عليه وآله در اين نقطه حساس جهان آماده مى کنند ودست بکار مى گردند در همان موقع ويا اندکى پس از آن، مردى وارسته ودلسوز وروشن ضمير، وانسانى مؤمن وبيدار وآگاه وشجاع (که البته در اين حديث بنام ونشان او اشاره اى نشده وبطور سربسته از نهضت او پيشگوئى شده است) از همين سرزمين خراسان، يعنى: از ايران، بپا مى خيزد وقيام مى کند ودر برابر توطئه گران قد علم مى نمايد، وفرياد برمى آورد وبا فرياد خود مردم مسلمان ايران وجهان را بيارى دين خدا فرا مى خواند، ودر نتيجه کسانى هم دعوتش را اجابت مى نمايند ودور او جمع مى شوند که شعارهاى مخصوص وويژه اى دارند وشعارهايشان هم پرچم هاى سياه است.(10)

وبالاخره بطور دسته جمعى، برهبرى همان مرد دلسوز ووارسته قيام مى کنند وپس از مدت زمانى در اثر مقاومت واستقامت وپايدارى ومبارزه پى گير به پيروزى مى رسند وسرانجام زمام امور مملکت، وسرنوشت کشور اسلامى خود را به دست مى گيرند.

نکته ى دوم اين که: رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده است: (هيچکس در موقع جنگ ونبرد با آنان روبرو نمى شود، جز اينکه شکست مى خورد وايرانيان بر آنچه که در دست دشمنانشان قرار دارد غالب مى شوند)

آنچه از اين جمله فهميده مى شود اين است که: چون مردم مسلمان ايران، برهبرى همان مرد دلسوز انقلابى به پيروزى رسيدند وزمام امور کشور اسلامى خود را بدست گرفتند طولى نمى کشد که از طرف دشمنان دين وانسانيت جنگى بزرگ وناخواسته بر آنها تحميل مى شود ولى آنان در برابر آن جنگ خانمانسوز وويرانگر نيز مانند زمان پيش از پيروزى مقاومت مى کنند واز خود صبر وبردبارى نشان مى دهند ودر مقابل دشمنان خود سر تعظيم وبندگى فرود نمى آورند وزير با ذلت نمى روند وسرسختانه مى ايستند ومردانه مى جنگند ومبارزه مى کنند، تا اينکه سرانجام دشمن خوار وزبون وآتش افروز جنگ را به شکست وناکامى مى کشانند وبر اموال وغنائم، وساز وبرگ جنگى آنها مسلط مى شوند ودشمن را مأيوس ونااميد مى سازند.

ونکته ى سوم اين که: رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده است: (پرچمهاى سياه به بيت المقدس نزديک مى شوند). واين جمله: نشانگر اين واقعيت است که: ايرانيان پس از پيروزى در جنگ به منظور رهايى (قدس) وآزاد ساختن بيت المقدس وسرزمينهاى غصب شده ى اسلامى (فلسطين) براى سرکوبى دولت غاصب، وغيرقانونى اسرائيل تجاوزگر، راهى بيت المقدس مى شوند تا اينکه خود را بدانجا رسانيده وسرزمينهاى غصب شده ى اسلامى را از چنگال ديو ستم وغول استعمار (يعنى دولت تجاوزگر اسرائيل) بيرون آرند. وهمانگونه که مسئله ى جنگ وشکست دشمن، در رأس کار وبرنامه ى انقلابى آنهاست آزادى (قدس) وفتح بيت المقدس نيز يکى از اهداف بزرگ سياسى آنان مى باشد.(11)

حديث دوم:

على متقى هندى، در کتاب (کنز العمال) درباره ى برخى از حوادثى که پيش از ظهور حضرت مهدى عليه السلام روى خواهد داد، خطبه ى بسيار مفصلى را از امير المؤمنين عليه السلام نقل کرده است که در ضمن آن چنين آمده است:

(ويح لفراخ فراخ آل محمد صلى الله عليه وآله من خليفة جبار عتريف مترف مستخف بخلفى وخلف الخلف، وبالله لقد علمت تأويل الرسالات، وانجاز العدات، وتمام الکلمات، وليکونن من يخلفنى فى أهل بيتى رجل يأمر الله، قوى يحکم بحکم الله، وذلک بعد زمان مکلح مفضح يشتد فيه البلاء وينقطع فيه الرجاء، ويقبل فيه الرشاء فعند ذلک يبعث الله رجلا من شاطى دجله لأمر حزبه، يحمله الحقد على سفک الدماء، قد کان فى ستر وغطاء فيقتل قوما وهو عليهم غضبان شديد الحقد حران، فى سنة بخت النصر، يسومهم خسفا ويسقيهم کأسا مصيره سوط عذاب وسيف دمار).(12)

واى بر فرزندان خاندان آل محمد صلى الله عليه وآله از پادشاه جبار فريبکار ستمکار اسرافکارى که بر بازماندگان فرزندان من وفرزندان فرزندانم استخفاف مى ورزد ودرباره ى آنها ظلم وستم روا مى دارد.

بخداى بزرگ سوگند من به آينده ى جهان آگاهم وبه آنچه در آن اتفاق خواهد افتاد اطلاع کامل دارم. (آگاه باشيد) بعد از من از ميان خاندان من مردى خواهد برخاست که بفرمان خدا دستور دهد وبحکم خداوند حکم نمايد واو مرد قوى ونيرومندى است که به دستور خدا عمل مى نمايد وبعد از زمان بسيار سختى قيام خواهد کرد که مردم از دست ستمکاران در فشار وناراحتى بوده وزشتيها ورسوائيها از هر سو دامنگيرشان گرديده وبلاها وشدائد بدانها روى آورده واميدها نااميد گشته ورشوه خوارى رواج داشته باشد.

در آن هنگام که او برخاست مردى از کنار دجله (بغداد) بدستور حزبش برانگيخته مى شود که قبلا در پشت پرده قرار داشته، وگمنام بوده وکسى او را نمى شناخته است، ودشمنى وکينه توزى او را به کشتار وخونريزى (بيگناهان) وادار مى سازد، آن مرد خون آشام بکشتار مردمى دست مى زند که بر آنها خشمناک وغضبناک وکينه توزى وى نسبت به آنها بسيار شديد است، چه آنکه آنها خواسته ى او را اجابت نمى کنند ودر برابرش تسليم نمى شوند، واو طبق روش (بخت النصر) شهرهايشان را بر سرشان خراب مى کند وجام تلخى به ايشان مى چشاند، وسرانجام کار او نيز عذابى دردناک وپايان عمل ناروايش شمشير هلاکت است.

در اين حديث شريف که قسمتى از يک خطبه ى مفصل مى باشد، على عليه السلام با بيانى رسا وشيوا هر چند با اشاره، از قيام مرد آزاده اى که از دودمان پاک علوى است، وپيش از ظهور مبارک حضرت مهدى عليه السلام خواهد آمد، وهم چنين از پيدايش مرد ناپاک وجنايتکارى که در بغداد به فرمان حزبى کافر از جايگاه جباران وستمگران روزگار سر بيرون خواهد نمود، وبيگناهان را به قتل خواهد رسانيد وجنايت ووحشيگرى را به اوج خود خواهد رسانيد، وشهرها را خراب وويران خواهد ساخت، به مقدار کافى سخن گفته وبر اهل عناد وانکار حجت را تمام فرموده است، واگر انسان عاقلى در اين اشاره تأمل کند نيازى به توضيح وتصريح نيست چه آنکه: العاقل يکفيه الاشاره.

پاورقى:‌


(1) الملاحم والفتن ج 1 ص 66 باب 134.
(2) الملاحم والفتن ج 1 ص 66، 65 باب 132.
(3) عقد الدرر ص 127 طبع مصر ومقدمه ى کتاب عقد الدرر.
(4) تجزيه وتحليل اين مطلب را در روايات آينده، ذيل حديث هفتم بخوانيد.
(5) به بخش دوم کتاب، تحت عنوان: (قيام زمينه سازان دولت مهدى عليه السلام از مشرق آغاز مى شود) مراجعه فرمائيد.
(6) در حديثى آمده است که: (پيش از ظهور مهدى عليه السلام مردى از خاندان او از مشرق زمين قيام مى کند... ومتوجه بيت المقدس مى شود وپيش از آنکه به آنجا برسد مى ميرد!) (عقد الدرر، ص 129).
(7) جهت آگاهى بيشتر به بخش دوم در موضوع قيام زمينه سازان، تحت عنوان: (انقراض دولت شاهنشاهى در ايران) مراجعه فرمائيد.
(8) در ضمن حديثى از امام باقر عليه السلام آمده است که فرمود: (...اگر من آن زمان را درک مى کردم خود را براى صاحب اين امر نگه مى داشتم). آنچه از اين فرمايش امام باقر عليه السلام فهميده مى شود اين است که: فاصله ى بين خروج اهل مشرق وظهور حضرت مهدى عليه السلام از عمر معمولى يک انسان بيشتر نخواهد بود. والعلم عند الله. (غيبت نعمانى، ص 273، ح 50، باب - وبحار الانوار، ج 52، ص 243، ح 116).
(9) ابراز الوهم المکنون، ص 570 چاپ دمشق سال 1347 هجرى حديث 59.
(10) چنانچه قبلا هم گفته ايم (پرچم هاى سياه) در روايات جزء شعائر (شيعه) ونشانه ى حرکت انقلابى تشيع در ايران اسلامى است.
(11) هر يک از نکاتى که ما با خامه ناتوان خود آن را توضيح داديم، خود به تنهائى حديث وروايتى جداگانه دارد که درباره هر يک از آنها بطور مجمل، ويا مشروح از ائمه معصومين عليهم السلام روايت شده وما نيز در فرصتهاى مناسب تا جائى که ممکن بوده است به برخى از آنها اشاره نموده ودر آينده نيز برخى از آنها را نقل خواهيم نمود.
(12) کنز العمال ج 14 ص 594، 593 حديث 39679.