زندگانى خاتم الاوصياء امام مهدى (عج )

باقر شريف قرشى
مترجم :ابوالفضل اسلامي

- ۱۳ -


ح - همچنانكه شعاع خورشيد به مقدار روزنه ها و پنجره هاى خانه وارد خانه ها مى شود و به آنها نور و انرژى مى دهد، همچنين است دلهاى مردم ، هر اندازه كه از حجابهاى شهوات و علايق جسمانى به دور باشند و روزنه هايى از قلب و دل آنان به سوى معرفت خداوند باز باشد، به همان اندازه از نور هدايت آن بزرگوار بهره مند مى شوند و چنانچه موانع و حجابها از خود دور كنند همانند كسى كه زير آسمان ، زير آفتاب ، پرتو افشان مى ايستد و شعاع خورشيد، همه وجود او را احاطه مى كند، از اين بهشت معنويت ، هشت درب به رويش باز مى شود و مستقيما تمام شعاع ولايت و هدايت ، او را مى گيرد...(150)
خامسا: مصلحت و حكمت غيبت آن حضرت براى ما مجهول است ، همچنانكه بعضى از روايات ، به آن تصريح كرده است .
((عبدالله بن فضل هاشمى )) گفته است كه از حضرت امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمايد: ((صاحب اين امر، غيبتى دارد كه حتمى است و هر آدم باطلى در آن به شك مى افتد)).
عبدالله سوال كرد: فدايت شوم ؟ چرا؟
حضرت فرمود: ((امرى است كه ما در بيان آن براى شما مجاز نيستيم )).
عبدالله پرسيد: پس حكمت غيبت چيست ؟
امام در جواب فرمود: ((جهت حكمت در غيبت آن حضرت همان حكمتى است كه در غيبت حجج سابق خدا بوده است . وجه حكمت بعد از ظهور، معلوم مى شود، همچنانكه حكمت كارهاى حضرت خضر از قبيل شكستن كشتى و كشتن غلام و بناى ديوار براى حضرت موسى مشخص نبود مگر بعد از اينكه از هم جدا شدند. اى فرزند فضل ! اين امر خداست و سر و غيبى از اسرار و غيبهاى خدايى است . ما كه به حكيم بودن خداى متعال معتقديم پس بايد تصديق داشته باشيم كه همه كارهاى او از روى حكمت و مصلحت است گرچه به طور تفصيل ، وجه حكمت را هم ندانيم )).(151)
اينها برخى از علل و اسبابى است كه در فايده غيبت حضرت مهدى (سلام الله عليه ) ذكر شده است .
2 - طول عمر امام عصر (ع )
از عمر حضرت صاحب العصر (عليه السلام ) سوال زيادى شده است كه چگونه آن حضرت تا به حال بيش از 1150 سال عمر كرده است و آثار طبيعى اين همه عمر، پيرى و شكستگى ، بر او مسلط نشده است ؟
در جواب اين سوال گفته مى شود كه اولا: طولانى شدن عمر انسان از نظر عقلى ممكن است و جزء محالات و ممتنعات نيست . و از قبيل اينكه چيزى در آن واحد، هم فرد باشد و هم زوج ، نمى باشد، بلكه مانند صعود انسان به كره ماه يا به كره ديگر مى باشد كه عقلا ممكن است و لذا بعد از آنكه علل و اسباب آن فراهم گرديد، صعود آن عملى شد. بنابراين ، طولانى شدن عمر انسان عقلا ممكن و از نظر علمى و عينيت خارجى بلا اشكال است . و وقتى كه مشيت و اراده خدا بر آن تعلق گرفت ، جسم او از عوامل و اثرات طبيعى ماءلوف ، مصون و محفوظ مى ماند و پيرى و نابودى به سراغ او نمى آيد. و در قرآن كريم هم نمونه دارد؛ مثل اينكه حضرت نوح 950 سال در ميان قوم خودش عمر كرده است . بنابراين ، چرا طول عمر نوح را مى پذيريم ولى طولانى شدن عمر حضرت مهدى (عليه السلام ) را نمى پذيريم ؟! و حال آنكه هر دوى اينها ماءموريت اصلاح اجتماع انسانى را دارند.
ثانيا: اگر فرضا تسليم اين مطلب شويم كه عمر صدها و هزارها سال ، امر غير ممكنى باشد؛ چونكه نقض عوامل طبيعى لازم مى آيد، ولى مى گويم كه اين كار براى خداى متعال ممكن و شدنى است ، همچنانكه آتش را- كه علت تامه احراق و سوزاندن بود- براى خليلش ابراهيم سرد و سلامت نمود(152) و دريا را براى پيغمبرش موسى شكافت و موسى و قومش را نجات داد و فرعون و قومش را غرق نمود. پس وقتى كه خداى متعال مى تواند اين كارها را انجام دهد، پس مى تواند وليش را از آفات طبيعى و اثرات آن مصون و محفوظ بدارد. خداوند متعال ، قوانين عادى و طبيعى را از كار مى اندازد همچنانكه نگذاشت كفار و مشركين مكه ، پيغمبرش را ببينند و او در جلو چشمهاى آنان بيرون رفت و آنان او را نديدند.
3 - چرا اين همه عمر طولانى ؟
در اينجا سوال ديگرى طرح مى شود و آن اين است كه خداوند متعال چرا اين همه عمر به آن حضرت عنايت كرده است ؟ و چرا عمر او همانند عمر جد بزرگوارش رسول خدا و پدران گرانقدرش ، امامان معصوم (عليهم السلام ) نمى باشد؟!
جواب اين سوال اين است كه حضرت بقية الله از آن بزرگواران استثنا شده است ؛ زيرا اصلاح تمام جهان و نجات كليه انسانها از امواج ظلمتها و جهالتها به آن حضرت اختصاص داده شده ، بنابراين ، امام منتظر (عليه السلام ) آخرين مصلح جهانى اجتماع بشرى است ، پس ناچار بايد دورانهاى تيرگى و تاريكى انسان به سر برسد و نور تابناك آن حضرت بر انسانها بتابد و زمين را از عدل و قسط، پر كند.
حضرت مهدى (عليه السلام ) همان قهرمانى است كه جريان تاريخ زندگى را تغيير مى دهد و آن را براساس تمدن عالى - همان تمدنى كه روى عالم را سياه كرده و آن را از ظلم و جور، مملو ساخته است ، مغلوب خود نموده - قرار دهد. پس آن حضرت بايد عمر طولانى نمايد تا آنكه به تمام جهان احاطه پيدا كرده و آن را از جميع جهات ، اصلاح نمايد.
4 - چرا امام زمان (ع ) ظاهر نمى شود؟
يكى از سوالاتى كه پيرامون حضرت مهدى (عليه السلام ) مطرح است اين است كه چرا آن حضرت ظاهر نمى شود تا اينكه حكم خدا را در زمين اقامه نموده و انسان را از محنتها و تيرگيها نجات بخشد؟
جواب اين سوال اين است كه ظهور آن حضرت در دست انسان و اراده بشريت نيست ، بلكه در دست خداى متعال است . خداى متعال ، پيغمبر بزرگوار اسلام را بعد از گذشت پنج قرن جاهليت ، مبعوث مى كند و در چنين شرايطى است كه زمان براى قيام و اصلاح پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) آماده است و مسلم است كه قبل از رسيدن اين زمان و اين شرايط، چنين آمادگى نبوده است . و قيام و ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) هم اين چنين است تا دنيا و شرايط عمومى جهان ، قابليت اصلاح پيدا نكند و زمينه براى قيام آن حضرت آماده نشود، شرايط ظهور آن حضرت ، تحقق نيافته است و وقتى كه وقت آن رسيد و سيستمهاى زمينى نتوانستند بشريت را رهبرى كنند، در چنين زمانى است كه آن حضرت قيام مى كند و نظام مقدس دين را جايگزين سيستمهاى اجتماعى بشرى مى نمايد كه از هدايت انسان عاجزند.
5 - چگونه امام زمان (ع ) جهان را اصلاح مى كند؟
يكى از پرسشهايى كه پيرامون آن حضرت مطرح مى شود اين است كه چگونه يك فرد، دست به اصلاح تمام عالم مى زند و دنياى پر از ظلم و ستم را به امنيت و آرامش و عدل ، تبديل مى كند، به طورى كه حقوق همه افراد حفظ شده و ظالم و مظلومى و محروم و فقيرى از بين برود و تمام انسانها از هر نژاد و دين و قومى كه باشند، به حقشان مى رسند؟
جواب اين سوال اين است كه نظامها و حوادث بزرگ دنيا كه مسير زندگى را تغيير داده ، توسط افراد بزرگ جامعه بشرى - و نه گروه - تحقق يافته است ؛ مثلا پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه يك فرد بود، آنچنان اثر گذاشت كه نظام جاهليت را در هم كوبيد و نظام نورانى آسمانى را جايگزين آن نمود. و نيز مانند موسى و عيسى - عليهما السلام - كه هر كدام به صورت مستقل - و حتى بدون فاميلهاى نزديك - قيام كردند و رسالت آسمانى خود را ايفا نمودند و همه اينها به صورت فرد عمل كردند و نه به شكل گروهى ، بر عكس آنچه ماركسيستها تصور كرده اند به اينكه در ميدانهاى مبارزه و اصلاح فراگير، ((فرد)) كاره اى نيست بلكه ((گروه )) همه كاره و موثر خواهد بود. و البته اين بينش ماركسيستها پشتوانه علمى ندارد و دور از واقعيت مى باشد. و در هر صورت ، حضرت امام منتظر (عليه السلام ) همانند جد بزرگوارش پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) در برقرارى امنيت و آرامش و رفاه عمومى و نجات انسان از گرفتاريها و بدبختيها و در گسترش محبت و صميميت و يكپارچگى جامعه انسانى ، قيام مى كند و وقت ظهور او در دست كسى نيست و فقط در دست و به اراده حكيمانه خداى متعال مى باشد.
بشارت دهندگان ظهور امام زمان (ع )
روايات فراوانى از پيغمبر اسلام و امامان معصوم (عليهم السلام ) نقل شده است كه به ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) بشارت داده اند به اينكه آن حضرت مى آيد و كجيها را راست مى كند و بشريت را از شر ستمكاران ، رهايى مى بخشد و امن و آسايش را در زمين و محبت و صميميت را بين مردم برقرار مى كند و ترس و هراس را از آنان دور مى نمايد و بشارت دهندگان ، به قرار ذيل مى باشند:
1 - رسول اكرم (ص )
روايات بسيارى از پيغمبر اسلام نقل شده است كه به ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) بشارت داده است :
الف - حذيفه از حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده است كه فرمود: ((اگر از دنيا فقط يك روز مانده باشد، خداوند متعال در همان روز، مردى از فرزندان مرا كه نام و خلق او همانند من مى باشد و كنيه اش ابو عبدالله است ، مبعوث مى كند و مردم بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند و خداوند، دين را به وسيله او زنده مى كند و به او فتوحات مى دهد و روى زمين همگان گوينده لا اله الا الله مى شوند.
((سلمان )) پرسيد اى رسول خدا! از كدامين فرزندانت مى باشد؟
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((اين پسرم )) و با دستش به حسين (عليه السلام ) زد.(153)
و معناى اين حديث اين است كه ظهور و خروج حضرت امام مهدى (عليه السلام ) از مسلميات و از امور حتمى است كه بايد در عرصه زندگى ، تحقق يابد، گر چه از دنيا يك روز باقى مانده باشد.
ب - ((عبدالله بن عمر)) از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت مى كند كه فرمود: ((در آخر الزمان مردى از فرزندان من كه همنام من است ظهور مى كند و زمين را همچنانكه از ظلم پر شده است ، مملو از قسط و عدل مى نمايد)).(154)
اين حديث ، بيانگر اين مطلب است كه حضرت صاحب العصر (عليه السلام ) حق و عدل را بين مردم گسترش مى دهد و ظلم و ستم را در زمين نابود مى كند.
ج - اميرالمؤ منين (عليه السلام ) از پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل كرده است كه فرمود: ((مهدى از فرزندان من است و داراى غيبتى است كه خيلى از امتها سرگردان و گمراه خواهند شد و بالاءخره ذخاير پيامبران توسط حضرت بقية الله ، علنى مى شود و عدل و قسط را برقرار خواهد كرد همانطورى كه از ظلم و ستم پر شده باشد(155) )).
اين حديث ، دلالت دارد كه حضرت صاحب العصر (عليه السلام ) داراى غيبتى است كه گروهى از مردم ، منكر آن مى شوند و گروه ديگرى به آن ايمان پيدا مى كنند و وقتى كه ظهور كند، ذخاير پيامبران و اوصيا را با خود همراه دارد و عدل و حق را اقامه مى نمايد.
د- ((جابربن عبدالله انصارى )) از پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده است كه فرمود: ((مهدى از فرزندان من و همنام و هم كنيه من است و داراى غيبتى است كه امتهايى سرگردان و گمراه مى شوند و بالاءخره همانند ماه تابان ، مى درخشند و زمين را پر از عدل و قسط مى كند همچنانكه از ظلم و جور پر شده است .(156) ))
ه - ((سعيد بن جبير)) از ((ابن عباس )) از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده است كه فرمود: ((حقيقتا على وصى من است و حضرت قائم منتظر مهدى (عليه السلام ) از فرزندان اوست كه زمين را از عدل و قسط پر مى كند همانطورى كه از ظلم و جور پر شده باشد. سوگند به پروردگارى كه مرا به حقيقت بشارت دهنده و انذاركننده مبعوث كرده است ، آن مردمى كه در زمان غيبت آن حضرت ، بر امامت او ثابت قدم مى مانند، از كبريت احمر، عزيزتر مى باشند)).
((جابر)) از آن حضرت پرسيد: اى رسول خدا! براى قائم از فرزندان تو غيبت است ؟
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((بلى ، به پروردگارم سوگند! تا آنكه مومنين را خالص و كافرين را نابود فرمايد)).
سپس فرمود: ((اى جابر! اين امر از امور الهى است و سرى از اسرار خداست ، پس مبادا شك نمايى ؛ زيرا شك در امر خدا كفر است )).(157)
اين حديث شريف هم بيانگر اين است كه ايمان آورندگان به حضرت صاحب العصر (عليه السلام ) در زمان غيبت ، كم مى باشند و همانند كبريت احمر، عزيز الوجودند و غيبت آن حضرت براى آزمايش بندگان خداست . و از امورى است كه مردم در آن راه ندارند و به دست خدا و از اسرار خدايى است و چنانچه ترديد و شكى در آن پيدا شود، بهره اى از اسلام نبرده است .
و- پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((دنيا نمى رود مگر اينكه مردى از اهل بيت من كه نام او همانند نام من است ، بر همه اقتدار و ملك پيدا كند)).(158)
قائم آل محمد در زمين اقامه عدل مى نمايد و اهداف انبياء و پيامبران را تحقق مى بخشد و رايت و پرچم توحيد را به اهتزاز در مى آورد و شرك و الحاد را سركوب خواهد كرد.
ز- ((حذيفة بن يمان )) از پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده است كه حضرت فرمود: ((... اى حذيفه ! اگر از دنيا فقط يك روز باقى مانده باشد، خداوند متعال آن روز را طولانى خواهد كرد تا مردى از اهل بيت من زمام امور را به دست بگيرد و اسلام را برقرار نمايد و خداوند وعده اش را تخلف نمى كند و بر آن تواناست )).
ح - ((ابو سعيد خدرى )) از پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت مى كند كه حضرت فرمود: ((در آخر الزمان بر امت من از طرف شاهشان ، بلايى سخت روا خواهد شد كه مانند آن شنيده نشده است تا جايى كه دنيا بر آنان تنگ خواهد آمد و دنيا پر از ظلم و جور خواهد شد و مردم متدين پناهگاهى ندارند، در اين هنگام است كه خداى متعال مردى از عترتم را مى فرستد و زمين را از قسط و عدل پر مى كند، همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد... زمين آباد و باران رحمت نازل خواهد شد و زنده ها چند سالى كه زندگى كنند آرزو مى كنند كه اى كاش ! مرده ها هم اين آبادانى را مى ديدند)).(159)
ط- ((على هلالى )) از پدرش نقل مى كند كه بر پيغمبر اسلام وارد شدم و فاطمه (عليها السلام ) را بالاى سر آن حضرت - كه در بستر مرگ بود- ديدم كه نشسته است و بلند گريه مى كند. حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) رو به فاطمه كرد و فرمود: ((حبيبه من فاطمه ! چرا گريه مى كنى ؟))
در جواب گفت : ((به خاطر مشكلات بعد از تو)).
فرمود: ((حبيبه من ! خداوند متعال پدرت را بر اهل زمين مبعوث كرد، سپس شوهرت را اختيار نمود و به من وحى كرد كه تو را به ازدواج او در آورم و خداوند متعال به ما اهل بيت ، هفت خصلت عنايت كرده كه به احدى قبل و بعد از ما نداده و نمى دهد؛ من خاتم پيامبرانم و اشرف آنانم و محبوبترين خلق خدا پيش اويم و من پدر تو هستم . و وصى من بهترين اوصياست و محبوبترين آنان است و او شوهر تو است و از ماست كسى كه داراى دو بال سبز است و با فرشتگان در بهشت پرواز مى كند و او پسر عموى پدر تو و برادر شوهر تو است . و دو سبط اين امت از ماست و آنان پسران تو حسن و حسين مى باشند و آنان سيد جوانان اهل بهشتند و پدر آنان - سوگند به كسى كه مرا به حق مبعوث كرده - خير است و از ماست .
اى فاطمه ! سوگند به كسى كه مرا به حق مبعوث كرده ! مهدى اين امت از ماست . هنگامى كه هرج و مرج و فتنه ها دنيا را بگيرد و راهها ناامن شود و بزرگ به كوچك رحم نكند و كوچك به بزرگ احترام نگذارد، در چنين وقتى ، خداوند متعال كسى را مى فرستد كه سنگرهاى ضلالت و غفلت را فتح مى كند و دين را برقرار مى نمايد. همچنانكه من در ابتدا چنين كردم و دنيا را از عدل و حق پر مى كند. همچنانكه از ظلم و ستم پر شده باشد)).(160)
ى - حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى گويد: ((به پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفتم يا رسول الله ! آيا آل محمد از ماست يا از غير ما؟ فرمود: البته كه از ماست ، دين به ما ختم مى شود، همچنانكه با ما شروع شد و مردم از فتنه به وسيله ما نجات پيدا مى كنند، همچنانكه به وسيله ما از شرك نجات يافتند و به وسيله ما به هم الفت پيدا مى كنند و برادريشان محكم مى شود)).(161)
از اين حديث ، فهميده مى شود همچنانكه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) جامعه بشرى را از وادى ضلالت و شرك نجات داد و به صراط مستقيم هدايت كرد، همچنين آخرين وصى او حضرت بقية الله الاعظم (عليه السلام ) هم بشريت را از فتنه ها دور كرده و عدل و حق را بين آنان برقرار مى نمايد.
ك - ((جبر بن نوف )) مى گويد به ((ابو سعيد خدرى )) گفتم : سوگند به خدا كه هر سال ما بدتر از سال پيش ماست و هر امير و رهبرى كه مى آيد، از قبلى بدتر است . ابو سعيد گفت : من هم همان را از پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيدم كه مى فرمود:
((مرتب بر شما فتنه ها و ستمها وارد مى شود تا جايى كه كسى جراءت نكند بگويد: خدا. سپس خداوند متعال مردى را از من و از عترت من مبعوث مى كند و زمين را پر از عدل و داد مى كند، همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد. و زمين گنجهاى خود را براى او بيرون مى ريزد و امور اقتصادى و رفاهى مردم به اوج خود ميرسد و اسلام استقرار پيدا مى كند)).
ل - ((ابو سعيد خدرى )) از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل مى كند كه آن حضرت روى منبر فرمود: ((به درستى كه مهدى از عترت من و از اهل بيت من است كه در آخر الزمان ظهور مى كند، آسمان بارانش را براى او مى فرستد و زمين ، حاصل خويش را براى او ظاهر مى كند، پس زمين را پر از عدل و داد كند، همچنانكه ستمكاران پر از ظلم و جور كرده بودند)).(162)
اينها نمونه اى بود از روايات شريف نبوى كه همه فرق اسلامى و محدثين ، آنها را در مدونات و كتابهاشان ثبت و نقل كرده اند. و اينها صريحا دلالت مى كنند كه خروج حضرت صاحب العصر (عليه السلام ) از مسايل حتمى و مسلم است . اينها به جهان اسلام بشارت مى دهند كه حضرت مهدى (عليه السلام ) خواهد آمد و امنيت و حق و عدل را برقرار خواهد كرد به طورى كه همه انسانها مانند او را در هيچ دوره اى نديده باشند.
2 - حضرت اميرالمؤ منين (ع )
روايات بسيارى از سيد عترت رسول الله ، حضرت على (عليه السلام ) در مورد ظهور حضرت امام منتظر (عليه السلام ) نقل شده است كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
الف - ((ابو وائل )) حضرت على (عليه السلام ) نگاهش به حسين (عليه السلام ) افتاد و فرمود: ((اين پسرم آقاست ، همچنانكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را ((سيد و آقا ناميد)) و در آينده از نسل او مردى به نام پيغمبرتان در وقت غفلت مردم و نابودى حق و ظهور ستمكارى ، ظهور مى كند و ساكنين آسمانها به ظهور او شاد مى شوند و او مردى است كه پيشانيش درخشنده و بينى اش كشيده است )).(163)
اين حديث شريف به امور ذيل دلالت مى كند:
1- آن حضرت از نسل ابا عبدالله سيد الشهدا حسين بن على (عليهما السلام ) است .
2 - ظهور آن حضرت ، ناگهانى است به طورى كه مردم توقع آن را ندارند.
3 - حقكشى و ستم پرورى از نشانه هاى ظهور آن حضرت است .
4 - نشانه هايى از قيافه آسمانى و شمايل آن حضرت را ذكر كرده است .
5 - هنگامى كه ظهور كرد، حق و عدل را به معناى واقعى كلمه بسط و گسترش خواهد داد.
ب - حضرت على (عليه السلام ) در برخى از خطبه هايش فرمود: ((مردى از اهل بيتم خليفه من است كه به امر خدا حكم مى كند و احكام خدا را تحكيم مى بخشد در زمانى كه فتنه ها و بلاها، جوامع بشرى را احاطه كرده باشد و اميدها قطع شده و رشوه ها رواج پيدا كرده است .))(164)
ج - ((اصبغ بن نباته )) از حضرت على (عليه السلام ) روايت كرده است كه فرمود: ((در آخر الزمان ، مهدى از ماست و در هيچيك از امتها، مهدى كه انتظارش را بكشيد وجود ندارد)).(165)
د- امام حسين (عليه السلام ) از پدر بزرگوارش حضرت على (عليه السلام ) نقل مى كند كه به او فرمود: ((نهمين فرزند تو اى حسين ! قائم به حق و ظاهر كننده دين و نشر دهنده عدل است )). سپس امام حسين (عليه السلام ) توضيح بيشترى مى خواهد و حضرت در جواب مى فرمايد: ((آرى ، سوگند به خدايى كه حضرت محمد را مبعوث كرده و او را بر همگان برگزيده است ، چنين است ولكن او داراى غيبتى است كه سرگردانى و تحير دارد و فقط مخلصين و كسانى كه داراى يقين مى باشند و خداوند متعال از آنان پيمان ولايت ما را گرفته است و در دلهاى آنان ، ايمان را ثابت و آنان را مورد تاءييد و عنايت خود قرار داده ، بر آن قائم ، ثابت و معتقد باقى مى مانند(166) )).
ه - حضرت امام على (عليه السلام ) فرمود: ((خداوند به زودى قومى را مى آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند و كسى كه بين آنان غريب است صاحب ملك مى شود، همانا آن مهدى است كه صورتش ...)).
اين ها نمونه اى از احاديث على (عليه السلام ) بود كه به ظهور مصلح جهانى حضرت بقية الله الاعظم بشارت مى دهند و اينكه اسلام را زنده مى كند و نشانه هاى دين را در بين مردم تثبيت مى نمايد.
3 - حضرت امام حسن مجتبى (ع )
از حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام ) روايات بسيارى در مورد حضرت صاحب العصر (عليه السلام ) نقل شده است كه از جمله آنها حديثى است كه هنگام صلح با طاغوت زمان معاويه ، عده اى از دوستان آن حضرت ، او را سرزنش كردند، حضرت به آنان فرمود: ((واى بر شما! آيا نمى دانيد كه من امامتان هستم و اطاعت من بر شما واجب است و طبق بيان صريح پيغمبر اسلام ، يكى از دو سيد جوانان اهل بهشتم ؟)).
گفتند: آرى ، چنين است .
فرمود: ((آيا نمى دانيد وقتى كه حضرت خضر، كشتى را سوراخ كرد و ديوار بپا نمود و آن پسر را كشت ، جناب موسى بن عمران از اينكه حكمت آنها را نمى دانست ناراحت شد و حال آنكه اين كارها پيش ‍ خدا درست و حكيمانه بود؟ آيا نمى دانيد كه همه ما بيعت طاغوت زمان به گردن ما هست مگر حضرت قائم (عليه السلام ) كه روح الله نمازش را به او اقتدا خواهد كرد. خداوند متعال ، ولادت او را مخفى كرد و شخص او را غايب قرار داد و گر نه او هم بيعت طاغوتى را به گردن خواهد گرفت . آن قائم ، نهمين فرزند برادرم حسين ؛ پسر سيدة النساء مى باشد، خداوند متعال عمر و غيبت او را طولانى مى كند سپس به قدرتش او را به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال مى نماياند، ظاهر مى فرمايد و او بر همه چيز تواناست )).(167)
از اين حديث شريف ، اين مطالب استفاده مى شود:
الف - صلح امام حسن (عليه السلام ) با طاغوت زمان معاويه ، به حق ، يك ضرورت بود كه چاره اى جز آن نبود؛ زيرا اگر جنگى شروع مى شد، پيروزى با معاويه بود براى آنكه نيروهاى اردوى امام (عليه السلام ) در اثر جنگهاى گذشته و پيدا شدن خط فكرى خوارج و خستگى و جو راحت طلبى و حتى نفوذ عناصر نفاق و دنيا طلب ، هرگز نمى توانستند به صورت جدى جنگ كنند و سپاه رزمنده معاويه را شكست دهند و حتى آماده بودند كه امام (عليه السلام ) را به زور، اسير كرده در مقابل درهم و دينار معاويه ، تحويل معاويه دهند، بنابراين ، راهى جز صلح نبود و حضرت امام حسن (عليه السلام ) هم همان را انتخاب كرد. و اگر چنين نمى كرد، مغلوب معاويه مى شد و او سرسختانه اعلان كفر و بى دينى مى نمود، همچنانكه پسرش يزيد چنين كرد.
ب - حضرت صاحب العصر (عليه السلام ) بيعت هيچ ستمگرى را به گردن نگرفته ، بلكه خداوند متعال ، آن حضرت را به دور از حاكمان ستم ، حفظ و صيانت كرده است .
ج - حضرت مهدى (سلام الله عليه ) وقتى ظهور كند، حضرت عيسى مسيح مى آيد و با آن حضرت نماز جماعت مى خواند.
د- خداوند متعال ، ولادت حضرت مهدى (عليه السلام ) را از ديد حاكمان ستمكار عباسى پنهان نگهداشته تا آنكه به آن حضرت دسترسى پيدانكنند و بحث آن به طور تفصيل گذشت .
ه - خداوند متعال به ولى خود، عمر طولانى عنايت مى كند، سپس او را به صورت يك جوان ، ظاهر مى نمايد تا آنكه حق و عدل را در زمين برقرار نمايد.
4 - حضرت امام حسين (ع )
روايات زيادى از حضرت سيد الشهدا (عليه السلام ) راجع به ظهور امام منتظر (عليه السلام ) نقل شده است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
الف - امام حسين (عليه السلام ) فرمود: ((نهمين فرزند من سنتى از حضرت يوسف و سنتى از حضرت موسى (عليهما السلام ) دارد و او قائم ما اهل بيت پيغمبر است كه خداوند، يكشبه كار او را به اصلاح در مى آورد)).(168)