ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)
از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان

سيد اسد اللّه هاشمى شهيدى

- ۷ -


2 ـ تأمين رفاه همگانى و آباد ساختن جهان

در فراز ديگرى از بشارت هاى كتاب اشعياى نبى آمده كه در آن زمان، بساط ظلم و ستم برچيده خواهد شد، و عدالت گسترش خواهد يافت، و فقر اقتصادى از ميان خواهد رفت و نيازمنديهاى مادى و معنوى مردم تأمين خواهد گرديد، و همگان به اخلاق حميده اسلامى آراسته خواهند شد، و پرده هاى ظلمت و تاريكى به كنار خواهد رفت، و مردمان در ناز و نعمت زندگى خواهند كرد:

«برگزيدگان من، از عمل دستهاى خود تمتّع خواهند برد، زحمت بيجا نخواهند كشيد، اولاد به جهت اضطراب نخواهند زاييد; زيرا كه اولاد بركت يافتگان خداوند هستند و ذريّت ايشان با ايشان اند. و قبل از آن كه بخوانند من جواب خواهم داد، و پيش از آن كه سخن گويند من خواهم شنيد. گرگ و برّه با هم خواهند چريد، و شير مثل گاو كاه خواهد خورد، و خوراك مار خاك خواهد بود، خداوند مى گويد كه در تمامى كوه مقدّس من، ضرر نخواهند رسانيد و فساد نخواهند كرد».( [1] )

در اين بشارت نيز از ظهور شخصيّت عظيم و بى نظيرى خبر مى دهد كه در زمان حكومت حقّه او، همه تنگيها و سختيها بر طرف شده و در پرتو اجراى احكام خدا و پياده شدن حقّ و عدل و قانون، آسمان و زمين، آفرينش نوينى يافته كه از آسمان جز خير و بركت، و از زمين جز نعمت و منفعت ديده نشود، و مردمان همگى در رفاه و آسايش و راحتّى زندگى خواهند كرد و فشارها و ناكاميها و ستمهاى دوران گذشته را به ياد نخواهند آورد.

بنابراين، جاى هيچ گونه شكّ و ترديدى نخواهد بود كه آن شخصيّت عظيم و بى مانند كه يكى از برنامه هاى الهى او تأمين رفاه همگانى و آباد ساختن جهان انسانى است، همان مهدى موعود(عليه السلام) خواهد بود كه خداوند به بركت وجود او همه جمعيّت روى زمين را از آن همه رفاه و نعمت و خوشى برخوردار خواهد ساخت.

در اين زمينه روايات بسيار زيادى از وجود مقدّس رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)و ساير پيشوايان معصوم(عليهم السلام) رسيده است كه ما در اين جا به ذكر حديثى چند بسنده مى نماييم.

1 ـ پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد:

«تَنعَمُ اُمَّتِي في زَمَنِ المهدي نِعْمَةً لَمْ يَتَنْعَّمُوا مِثلَها قَطُّ، يُرْسِلُ السَّماء عَلَيْهِم مِدراراً، وَ لا تَدَعُ الاْرْضُ شَيْئاً مِنْ نَباتِها إلاّ أخْرَجَتْهُ، وَ المالُ يَومَئِذ كُدُوس، يَقُومُ الرَّجُلُ يقُولْ: يا مَهْدِي ! أعْطِني ، فَيَقُولُ: خذ».( [2] )

«اُمّت من در زمان حضرت مهدى(عليه السلام) آنچنان از نمعت الهى بهره مند مى شوند كه هرگز نظير آن ديده نشده است. آسمان باران رحمتش را سيل آسا بر آنها فرو مى ريزد، زمين چيزى از گياهانش را باقى نمى گذارد جز اين كه آن را مى روياند. در آن روز ثروت بر روى هم انباشته مى شود، هر كسى كه بيايد و بگويد: اى مهدى! به من عطا كن، مى فرمايد: بگير».

2 ـ رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) در ضمن حديث ديگرى مى فرمايد:

«ساكنان آسمان و زمين از او راضى و خشنود مى شوند، مال را به طور مساوى بين آنها تقسيم مى كند، قلوب اُمّت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) را پر از بى نيازى مى نمايد، و عدالتش همگان را فرا مى گيرد».( [3] )

3 ـ امير مؤمنان على(عليه السلام) در ضمن خطبه مفصّلى كه از آرامش و آسايش انسانها در آن روزگار پر از خير و بركت سخن گفته در تفسير آيه شريفه: (ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوال وَبَنِينَ وَجَعَلْناكُمْ أَكَثَرَ نَفِيراً)( [4] )مى فرمايد:

«سوگند به خداوندى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد ! در آن زمان، همگى در اوج قدرت و نعمت زندگى مى كنند و از دنيا نمى روند جز اين كه يك هزار پسر براى آنها متولّد مى شود، و همگى به دور از هرگونه بدعت و انحراف زندگى مى كنند، به كتاب خدا عمل مى كنند و از سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)پيروى مى نمايند، و همه خطرات و نگرانيها از آنها دور مى شود».( [5] )

4 ـ حسن بن محبوب از عمرو بن شمر و او از جابر روايت كرده است كه گفت:

مردى خدمت امام باقر(عليه السلام) شرفياب شد و عرض كرد: خداوند شما را به سلامت بدارد ! اين پانصد درهم را از من بگير كه زكات مال من است.

امام باقر(عليه السلام) به او فرمود:

«نزد خودت باشد و به همسايه هاى مسلمان و درماندگان از برادران مؤمنت بده. آنگاه فرمود:

«إذا قام قائِمُ أهْلِ الْبَيْتِ، قَسَّمَ بالسَّوِيَّه، وَعَدَلَ في الرّعيّةِ، فَمَنْ أطاعَهُ فَقَدْ أطاعَ الله، و من عَصاه فَقَدْ عَصَى الله».

«هنگامى كه قائم اهل بيت قيام كند، مال را به طور مساوى تقسيم مى كند، و در ميان رعيت به عدالت رفتار مى نمايد، پس هر كس كه از او فرمان بردارى كند از خدا فرمان بردارى كرده و هر كس كه او را نافرمانى كند خدا را نافرمانى كرده است».

و همانا مهدى را «مهدى» ناميده اند به خاطر اين كه او مردمان را به يك امر پوشيده و پنهانى راهنمايى مى كند، و «تورات» و ديگر كتب آسمانى را از غارى كه در «انطاكيه»( [6] ) است بيرون مى آورد و در ميان اهل تورات با تورات، و در ميان اهل انجيل با انجيل و در ميان اهل زبور با زبور، و در ميان اهل قرآن با قرآن حكم مى كند، و تمام ثروت دنيا از درون و بيرون زمين در دست او قرار مى گيرد.

آنگاه اهل عالم را فرا مى خواند و به آنها مى فرمايد: بياييد اين همان چيزى است كه شما به خاطر آن از خويشاوندان خود مى بريديد، و در راه آن خون همديگر را مى ريختيد، و حرمت احكام الهى را مى شكستيد، و آنچه را كه خداى تعالى حرام كرده بود، مرتكب مى شديد.

پس آن قدر ثروت به آنها عطا مى كند كه در دنيا سابقه نداشته، و هيچ كس پيش از او چنين ثروتى نبخشيده است، و زمين را پر از عدل و داد و روشنايى مى كند چنان كه پر از ظلم و جور و شرّ شده بود».( [7] )

البته ناگفته نماند كه منظور از اين كه حضرت مهدى(عليه السلام) در بين اهل كتاب، با تورات و انجيل و زبور حكم مى كند، اين نيست كه بر اساس قوانين اين كتابها با اهل آنها داورى مى كند; زيرا ترديدى نيست كه آن حضرت پيرو دين اسلام و شريعت پاك محمّدى(صلى الله عليه وآله وسلم)و مأمور به اجراى احكام و حدود الهى و احياى سنّت نبوى و قرآن كريم است، و تورات و انجيل و زبور فعلى هم خود گواهى مى دهند كه شريعت نبوى پايان دهنده همه اديان و شرايع آسمانى است.

بنابر اين، معناى حكم كردن آن حضرت بين اهل كتاب با تورات و انجيل و زبور اين است كه حضرتش به وسيله آن كتابها كه از جاهاى مخفى بيرون مى آورد و اين خود يكى از معجزات امام به شمار مى رود، بر اساس اخبارى كه در آن كتابها در رابطه با شريعت پاك محمّدى(صلى الله عليه وآله وسلم) و خاتميّت پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)و ظهور مبارك حضرتش آمده است، با آنها احتجاج مى كند، و آنان را با دليل و برهان محكوم مى سازد. و از اين رو، تعداد بسيارى از آنها اسلام را مى پذيرند و ايمان مى آورند و به حضرتش مى گروند.

البته اين در صورتى است كه منظور از «حكم»، استدلال و احتجاج باشد. و امّا اگر مقصود از آن حكم و فرمان الهى باشد چنان كه در تورات و انجيل فعلى آمده است ـ معناى ديگرى پيدا مى كند كه در بشارات بعدى به آن اشاره شده، و آن اين كه ممكن است منظور از آن، قلع و قمع يهود و محاكمه آنها به هنگام نزول حضرت عيسى(عليهما السلام) و ورود به بيت المقدس و داورى عيسى و مهدى(عليهما السلام) در باره آنان باشد، چنان كه در روايات اسلامى به وضوح در اين باره سخن رفته است.

به هر حال، ما در اين مورد در جاى خود به تفصيل سخن گفته ايم، و در بشارات ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) درانجيل نيزبه اين معنا اشاره خواهيم كرد. اينك به اصل مطلب باز مى گرديم و به روايات ديگرى كه در زمينه تأمين رفاه همگانى و آبادى جهان در دوران سلطنت حقّه حضرت مهدى(عليه السلام) ازپيشوايان معصوم(عليهم السلام)رسيده است،مى پردازيم.

5 ـ عبدالله ابن بكير از حمران ابن اعين ـ و او از حضرت امام باقر(عليه السلام) در حديثى نقل كرده است كه فرمود:

«گويى با چشم خود مى بينم كه اين آيين شما (دين اسلام) هر روز كنار گذاشته مى شود و به دنبال خونخواهى مى گردد، آنگاه كسى آن را باز نمى گرداند به جز مردى از خاندان ما، كه او هر سال دو بار به شما بخشش مى كند و هر ماه دو بار به شما ماهيانه مى دهد . . .»( [8] )

6 ـ در روايت ديگرى محمّد بن مسلم ثقفى گويد: از حضرت امام باقر(عليه السلام)شنيدم كه مى فرمود:

«قائم ما به وسيله ترس در دل دشمنان يارى مى شود، و با تأييد الهى پيروز مى گردد، زمين براى او در هم پيچيده مى شود، گنجهاى نهفته براى او آشكار مى گردد، سلطنت او به شرق و غرب جهان مى رسد، خداوند به وسيله او دين خود را بر همه اديان پيروز مى گرداند، اگر چه مشركان دوست نداشته باشند و هيچ خرابه اى در روى زمين باقى نمى ماند جز اين كه آباد مى شود».( [9] )

از اين روايت استفاده مى شود كه در دوران حكومت آن پيشواى دادگستر، زمينه ستم از ريشه مى خشكد، و ديگر ستمگر و ستمكارى باقى نمى ماند، و جهان در پرتو عدالت واقعى آن مصلح الهى آباد و آزاد مى گردد.

زيرا اين همه خرابى كه در جهان ديده مى شود همه و همه در اثر بى عدالتى ها، ظلمها، زورگويى ها، استعمارگرى ها و جنايتهاى جنايتكاران حرفه اى است، و اگر زمامداران خودسر و قدرت طلب بر رعيّت خود و مردم كشورها ستم نكنند جهان آباد و آزاد مى گردد و يكسره نور و سرور و شادمانى و گلستان مى شود، و ديگر اثرى از خرابه ها، ويرانه ها و بيغوله ها ديده نمى شود، اما چه مى توان كرد كه متأسّفانه زر و زور و تزوير در دست ابر جنايتكاران قرار گرفته، و هر چه مى خواهند انجام مى دهند، و مردم جرأت نفس كشيدن ندارند.

آرى ! آبادى و آزادى، دو كلمه مقدّسى است كه در طول تاريخ بيش از ديگر واژه ها مورد سوء استفاده قرار گرفته، و هر ستمگر و ستم پيشه اى به نام استقرار آزادى و آبادى زمام اُمور را به دست گرفته و حكومت را قبضه كرده است، ولى وقتى آن مصلح بزرگ الهى آمد و زمام اُمور را به دست با كفايت خويش گرفت واقعاً آزادى و آبادى را تحقّق خواهد بخشيد، و جهان را به نور پروردگار روشن خواهد ساخت، چنان كه در دهها حديث نمونه هايى از اين اقدامات اصلاحى بيان شده، و از آن جمله از امام باقر(عليه السلام)روايت شده است كه در ضمن يك حديث طولانى فرمود:

«وَوَسَّعَ الطريق الاْعْظَم، وكَسَرَ كُلَّ جَناح خارِج فِى الطَّرِيق، وَأبطَلَ الكَنَفَ وَالمَيازِيب إلَى الطُّرُقاتِ، وَلا يَتْرُك بِدعَةً إلاّ أزالَها، وَ لاسُنَّةً إلاّ أقامَها».( [10] )

«راه هاى اصلى را توسعه مى دهد، بالكن هايى كه به داخل راهها آمده از بين مى برد، ناودانهايى را كه به كوچه ها مى ريزد برمى دارد، هيچ بدعتى نمى ماند مگر اين كه آن را از بين مى برد، و هيچ سنّت نيكى نمى ماند جز اين كه آن را بر پا مى دارد».( [11] )

7 ـ محمّد بن سنان از عبد الله بن يحياى كاهلى از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:

«تَواصَلُوا وَتبارُّوا وَتراحموا، قَوَالّذى فَلَقَ الحبَّةَ وبَرَءَ النَّسَمَةَ، لَيَأتِيَّنَ عَلَيْكُمْ وَقْتٌ لا يِجِدُ أحَدُكُمْ لِدِينارِهِ وَدِرْهَمِهِ موضِعاً».( [12] )

«صله رحم به جاى آوريد و با همديگر نيكى و مهربانى كنيد كه سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، روزى فرا خواهد رسيد كه يك نفر از شما نتواند محلّى را پيدا كند كه دينار يا درهمى از مال خودش را در آنجا به مصرف برساند».

يعنى در زمان ظهور امام قائم(عليه السلام) محلّى يافت نمى شود كه انسان پول خود را به مصرف فقرا و ضعفا برساند، زيرا همه مردم از فضل خدا و ولىّ خدا بى نياز مى شوند».

و در حديث ديگرى آمده است كه فرمود:

«هنگامى كه حضرت قائم(عليه السلام) قيام كند به عدالت رفتار خواهد نمود ... و به حكم حضرت داوود و حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)در بين مردم داورى خواهد كرد، در آن هنگام زمين گنجينه هاى خود را آشكار خواهد ساخت و بركات خود را بيرون خواهد فرستاد، در آن زمان انسان براى صدقات و مبرّات خود جايى پيدا نمى كند; زيرا بى نيازى همه مؤمنان را فرا مى گيرد».( [13] )

از مجموع اين احاديث استفاده مى شود كه در روزگار شكوهمند حضرت مهدى(عليه السلام)همگان از نعمتهاى بيكران الهى بر خوردار مى شوند، و حق هر صاحب حقى به او مى رسد، و ديگر جايى براى حسد، كينه و دشمنى باقى نمى ماند و علاوه بر اين كه مردم بى نياز مى شوند دلهاى آنها نيز بى نياز مى شود، و دلهايشان مالامال از خوى آقايى و بزرگوارى مى گردد، و سرانجام امنيّت و آرامش در تمام پهنه گيتى گسترده مى شود، و جهانى آباد و آزاد به وجود مى آيد، و مردمان همگى در پرتو عدالت بى مانند آن عدالت گستر واقعى در رفاه و آسايش كامل زندگى مى كنند، و رحمت بى پايان حضرت احديّت در عهد آن ولى الله الاعظم شامل همه موجودات عالم مى شود، و همه جانداران از نعمت بى منتهاى الهى بهره مند مى گردند، و بدين گونه آزادى ها تأمين و كسى مزاحم ديگرى نخواهد بود و حتّى درّندگان، جوندگان و خزندگان نيز به همديگر اذيت و آزار نخواهند رسانيد.

ج) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب بوئيل نبى

در كتاب بوئيل نبى كه از پيامبران پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) و نزول حضرت عيسى(عليه السلام) و محاكمه اسرائيل در آن روز سرنوشت ساز، چنين آمده است:

«آن گاه جميع امّت ها را جمع كرده به وادى «يهوشافاظ»( [14] )فرود خواهم آورد و در آن جا با ايشان درباره قوم خود و ميراث خويش، اسرائيل ]را [ محاكمه خواهم نمود، زيرا كه ايشان را در ميان امّت ها پراكنده ساخته و زمين مرا تقسيم نموده اند و بر قوم من قرعه انداخته و پسرى در عوض فاحشه داده و دخترى به شراب فروخته اند تا بنوشند».( [15] )

و در جاى ديگر از همين كتاب چنين آمده است:

«اى همه اُمّته ! بشتابيد و بياييد و از هر طرف جمع شويد اى خداوند شجاعان ! خود را به آنجا فرود آور. اُمّتها بر انگيخته شوند. به «وادى يهوشافاظ» بر آيند; زيرا كه من در آنجا خواهم نشست تا بر همه اُمّتهايى كه به اطراف آن هستند داورى نمايم».( [16] )

و در همين زمينه در كتاب «عاموس نبى» آمده است كه مى گويد:

«بنابر اين، اى اسرائيل ! به اين طور با تو عمل خواهم نمود، و چون كه به اين طور با تو عمل خواهم نمود پس اى اسرائيل ! خويشتن را مهيّا ساز تا با خداى خود ملاقات نمايى».( [17] )

اين فرازها همچنان كه ملاحظه مى شود ـ از نزول حضرت عيسى(عليه السلام) و داورى آن حضرت در «يوم الله ظهور» خبر مى دهند.

و در همين رابطه، در كتاب «هوشيع نبى» در مورد بازگشت حضرت عيسى (عليه السلام)خطاب به قوم يهود آمده است:

«و من براى افرايم( [18] ) مثل شير و براى خاندان يهود ( [19] )مانند شير ژيان خواهم بود. من خودم خواهم دريد و رفته خواهم ربود و رهاننده نخواهد بود.

من روانه شده به مكان خود خواهم برگشت تا ايشان به عصيان خود اعتراف نموده روى مرا بطلبند، در تنگى خود صبح زود مرا خواهند طلبيد».( [20] )

نگارنده گويد: از آنجايى كه در روايات اسلامى به صورت گسترده اى از نزول حضرت عيسى(عليه السلام) گفتگو شده است و برخى از آيات قرآنى نيز بر اين معنا دلالت دارد و همه طوايف اسلامى اعتقاد قاطع دارند كه حضرت عيسى(عليه السلام) به روى زمين باز مى گردد و پشت سر حضرت مهدى(عليه السلام) نماز مى گزارد و حضرتش را تأييد مى نمايد و در رديف يكى از معاونان آن حضرت قرار مى گيرد ما نيز به پيروى از قرآن و پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، فرازهاى مزبور را از كتاب تورات نقل نموديم، و توضيح آنها نيز پس از نقل بشارات انجيل بر همگان روشن خواهد شد.

د) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «زكرياى نبى»

در كتاب زكرياى نبى كه يكى از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل و از انبياى پيرو تورات است، بشارت ظهور آن يگانه منجى عالم چنين آمده است:

«اينك روز خداوند مى آيد و غنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد. و جميع اُمّتها را به ضدّ اورشليم براى جنگ جمع خواهم كرد، و شهر را خواهند گرفت و خانه ها را تاراج خواهند نمود، و زنان را بى عصمت خواهند كرد، و نصف اهل شهر به اسيرى خواهند رفت، و بقيّه قوم از شهر منقطع خواهند شد.

و خداوند بيرون آمده با آن قومها مقاتله خواهد نمود چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود، و در آخر آن روز پايهاى او بر كوه زيتون كه از طرف مشرق به مقابل اورشليم است خواهد ايستاد . . . و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود . . . و يَهْوه (خدا) بر تمامى زمين پادشاه خواهد بود. و در آن روز يَهْوة واحد خواهد بود و اسم او واحد».( [21] )

در اينجا لازم است اين نكته را توضيح دهيم كه در كتب عهدين (يعنى تورات و انجيل) كلمه «خداوند» بيشتر در مورد حضرت عيسى(عليه السلام) به كار مى رود، كه در اينجا نيز چنين شده است. و جالب اين كه در اين فراز بشارت كه از تورات نقل كرديم، محل فرود آمدن حضرت عيسى و يوم الله بودن آن روز( [22] ) و جهانى شدن اسلام و سقوط رژيم اشغالگر قدس دقيقاً با روايات اسلامى مطابقت دارد.

البته بايد توجّه داشت كه طبق آيات كريمه قرآن مجيد، مضمون اين پيشگوييها يكبار در دوران گذشته در زمان بخت النصر انجام گرفته و يكبار ديگر طبق وعده هاى صريح قرآن كريم و نويدهاى ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) در «يوم الله ظهور»، انجام خواهد گرفت، و نخستين قبله مسلمانان براى هميشه از اشغال يهوديان رهايى خواهد يافت و در تمامى جهان خداى يكتا را پرستش خواهد نمود، و در تمامى نقاط زمين نداى دلنواز وحدت به گوش خواهد رسيد.

به هر حال، آنچه در اين فراز در مورد سرنوشت يهوديان مغرور آمده است دقيقاً با روايات اسلامى منطبق است; زيرا از احاديث چنين استفاده مى شود كه ملّت يهود به علّت طغيان و سركشى و فسادى كه در زمين ايجاد مى كنند سرانجام تار و مار خواهند شد به گونه اى كه حتّى يك نفر يهودى هم در فلسطين باقى نخواهد ماند.

اينك براى آن كه به سرنوشت شوم و ذلّت بارى كه طبق وعده الهى در انتظار قوم يهود و غدّه سرطانى اسرائيل غاصب است واقف شويم به برخى از رواياتى كه در زمينه طغيان و سركشى قوم يهود، و هلاكت و نابودى آنها در «بيت المقدس» وارد شده، اشاره مى كنيم:

1 ـ سرنوشت يهوديان مغرور

ابن كثير دمشقى در كتاب «البداية و النهاية» در باره درگيرى مسلمانان با يهود و اين كه اين درگيرى هر روز شديد و شديدتر خواهد شد تا جايى كه به پيروزى مسلمين و نابودى يهود منجر شود، در حديثى از پيغمبر اكرم نقل كرده است كه فرمود:

«لا تقوم السّاعة حتّى يقاتل المسلمون اليهود، فيقتلهم المسلمون حتّى يختبئ اليهودي من وراء الحجر و الشجر فيقول الحجر أو الشجر : يا مسلم ! يا عبدالله! هذا اليهودي من خلفي، فتعال فاقتله، إلاّ الغرقد، فإنّه شجر اليهود».( [23] )

«قيامت بر پا نمى شود تا اين كه مسلمانان با يهود به مبارزه برخيزند و آنها را بكشند تا جايى كه اگر يك نفر يهودى در پشت سنگ يا درختى پنهان شود، آن سنگ يا درخت به قدرت خداى تعالى به زبان آمده ـ بگويد: اى مسلمان ! اى بنده خد ! اين كه خود را پنهان كرده است يهودى است، بيا او را به قتل برسان. مگر درخت «غرقد» كه درخت يهود است و از معرفى يهودى خوددارى مى كند».

2 ـ اخراج يهود از سرزمينهاى اسلامى

علاّمه مجلسى اعلى الله مقامه ـ در كتاب نفيس «بحار الانوار» در باب رجعت، در اين مورد كه يهود و نصارى از سرزمينهاى اسلامى اخراج خواهند شد در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام)چنين نقل كرده است:

«عن عباية الأسدى قال: سمعت أميرالمؤمنين(عليه السلام) و هو متّكِئ و أنا قائم عليه: لأبنين بمصر منبراً منيراً، و لأنقضنّ دمشق حجراً حجراً، و لأخرجنّ اليهود و النّصارى من كلّ كور العرب، و لأسوقنّ العرب بعصاي هذه.

قال: قلت له: يا أمير المؤمنين! كأنّك تخبر أنّك تحيى بعد ما تموت!

فقال: هيهات يا عباية ! ذهبت في غير مذهب، يفعله رجل منّي».( [24] )

«عبايه اسدى گويد: اميرالمؤمنين(عليه السلام) تكيه داده بود و من بالاى سر آن حضرت ايستاده بودم، در اين هنگام شنيدم كه فرمود: من در آينده در مصر منبرى روشنى بخش بنيان خواهم نمود، و دمشق را ويران خواهم نمود، و يهود و نصارى را از سرزمينهاى عرب بيرون خواهم راند، و عرب را با اين عصاى خود به طرف حق ـ سوق خواهم داد.

عبايه مى گويد: من عرض كردم: يا امير المؤمنين! گويى شما خبر مى دهيد كه بعد از مردن بار ديگر زنده مى شويد و اين كارها را انجام مى دهيد!

فرمود: هيهات اى عباية ! مقصود من از اين سخنان آن گونه كه تو خيال كردى نيست; مردى از دودمان من اينها را انجام خواهد داد».

از جمله آخر اين حديث كه حضرت فرموده است: «اين كارها را مردى از دودمان من انجام خواهد داد»، استفاده مى شود كه مقصود از او شخص امام قائم و حجّت منتظر(عليه السلام) است.

بنابر اين، همه كارهاى مزبور به وسيله وجود مقدّس آن حضرت بعد از ظهور انجام شود، و آن حضرت با قيام مقدس خود، كشور استعمار زده مصر را به يك كشور صد در صد اسلامى تبديل نمايد، و يهود و نصارى را از سرزمينهاى اسلامى بيرون براند، و عرب را با تازيانه امير المؤمنين (عليه السلام) كه از مواريث ائمّه(عليهم السلام)مى باشد و به دست مبارك آن حضرت مى رسد، تأديب نمايد، و آنها را به پذيرش حق وادار سازد.

3 ـ صهيونيسم و تشكيل دولتى به نام اسرائيل

نويسنده كتاب «عقائد الاماميّه» در مورد قيام يهود در خاور ميانه و تشكيل دولتى به نام «اسرائيل» در سرزمين فلسطين، و بالاخره متلاشى شدن حكومت آنان، با شركت اعراب و مسلمين به كمك يكديگر، و به ويژه ارتش نيرومندى كه از طريق عراق براى سركوبى يهود عازم فلسطين مى شود. در حديث بسيار جامع و جالبى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) چنين نقل كرده است:

«قال أمير المؤمنين(عليه السلام): وستأتي اليهود من الغرب لإنشاء دولتهم بفلسطين.

قال النّاس: يا أب الحسن! أنّى تكون العرب؟

أجاب(عليه السلام): أنذاك تكون مفكّكة القوى، مفكّكة العرى، غير متكاتفة وغير مترادفة.

ثمّ سئل(عليه السلام): أيطول هذا البلاء؟

قال: لا، حتّى إذا أطلقت العرب أعنّتها ورجعت إليها عوازم أحلامها، عندئذ يفتح على يدهم فلسطين، و تخرج العرب ظافرة و موحّدة، وستأتي النجدة من العراق، كتب على راياتها القوّة، و تشترك العرب والإسلام كافّة لتخلّص فلسطين، معركة و أيّ معركة فى جلّ البحر، تخوض النّاس في الدماء و يمشي الجريح على القتيل.

ثمّ قال(عليه السلام): و ستفعل العرب ثلاثاً، وفي الرابعة يعلم الله ما في نفوسهم من الثبات والإيمان، فيرفرف على رؤوسهم النصر.

ثمّ قال: وأيم الله يذبحون ذبح النّعاج حتّى لا يبقى يهوديّ في فلسطين».( [25] )

«اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود: يهود براى تشكيل دولت خود در فلسطين، از غرب به منطقه عربى خاور ميانه ـ خواهند آمد.

عرضه داشتند: يا اباالحسن! پس عربها در آن موقع كجا خواهند بود؟

فرمود: در آن زمان عربها نيروهايشان از هم پاشيده و ارتباط آنها از هم گسيخته، و متّحد و هماهنگ نيستند.

از آن حضرت سئوال شد: آيا اين بلا و گرفتارى طولانى خواهد بود؟

فرمود: نه، تا زمانى كه عربها زمام اُمور خودشان را از نفوذ ديگران رها ساخته و تصميمهاى جدّى آنان دوباره تجديد شود آنگاه سرزمين فلسطين به دست آنها فتح خواهد شد، و عربها پيروز و متّحد خواهند گرديد، ونيروهاى كمكى از طريق ـ سرزمين عراق به آنان خواهد رسيد كه بر روى پرچمهايشان نوشته شده: «القوّة»( [26] ) و عربها و ساير مسلمانان همگى مشتركاً براى نجات فلسطين قيام خواهند كرد و با يهوديان خواهند جنگيد ـ و چه جنگ بسيار سختى كه در وقت مقابله با يكديگر در بخش عظيمى از دريا روى خواهد داد كه در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روى اجساد كشته ها عبور كنند.

آنگاه فرمود: و عربها سه بار با يهود مى جنگند، و در مرحله چهارم كه خداوند ثبات قدم و ايمان و صداقت آنها را دانست هماى پيروزى بر سرشان سايه مى افكند.

بعد از آن فرمود: به خداى بزرگ سوگند كه يهوديان مانند گوسفند كشته مى شوند تا جايى كه حتّى يك نفر يهودى هم در فلسطين باقى نخواهد ماند».

با توجه به اين جمله كه امير مؤمنان على(عليه السلام) فرموده است: «و تشترك العرب والإسلام كافّةً لتخلّص فلسطين»; «اسلام و عرب مشتركاً براى نجات فلسطين قيام خواهند كرد»، مراد از «اسلام» مسلمانان غير عرب و ايرانيان مى باشد كه در هنگامه ظهور به رهبرى سيد حسنى خراسانى و فرماندهى شعيب بن صالح از طريق عراق و سوريّه براى نجات فلسطين به سوى قدس عزيز عزيمت خواهند نمود.

بنابر اين، بر اساس روايات ياد شده به حسب ظاهر و الله أعلم ـ شكست كامل دولت غير قانونى اسرائيل و سقوط رژيم اشغالگر قدس، با نهضت جناب سيد حسنى خراسانى مربوط، و فتح بيت المقدس با فراهم آمدن زمينه ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام)و حركت آن حضرت به سوى بيت المقدس صورت خواهد گرفت، ان شاء اللّه.( [27] )

هـ) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «حزقيال نبى»

در اين كتاب در مورد ظهور حضرت حجّت بن الحسن العسكرى(عليهما السلام) و سرنوشت رژيم اسرائيل و جهانى شدن آيين توحيد، و اجراى احكام و حدود الهى در آن عصر درخشان، چنين آمده است:

«. . . و امّا تو اى پسر انسان! خداوند يَهْوَه چنين مى فرمايد: كه به هر جنس مرغان و به همه حيوانات صحرا بگو: جمع شويد و بياييد و نزد قربانى من كه آن را براى شما ذبح مى نمايم فراهم آييد. قربانى عظيمى كه بر كوههاى اسرائيل، تا گوشت بخوريد و خون بنوشيد.

و خداوند يَهْوَه مى گويد: كه بر سفره من از اسبان و سواران و جبّاران و همه مردان جنگى سير خواهيد شد. و من جلال خود را در ميان اُمّتها قرار خواهم داد و جميع اُمّتها داورى مرا كه آن را اجرا خواهم داشت و دست مرا كه برايشان فرود خواهم آورد، مشاهده خواهند نمود. و خاندان اسرائيل از آن روز و بعد، خواهند دانست كه يَهْوَه خداى ايشان، من هستم. و اُمّتها خواهند دانست كه خاندان اسرائيل به سبب گناه خودشان جلاى وطن گرديدند; زيرا كه به من خيانت ورزيدند».( [28] )

بايد توجّه داشت كه منظور از «پسر انسان» مانند كلمه «مسيح»، حضرت عيسى(عليه السلام)نيست; بلكه مراد از آن، حضرت مهدى(عليه السلام)است، زيرا در انجيل بيش از 80 بار كلمه «پسر انسان» آمده است كه تنها در 30 مورد آن حضرت مسيح (عليه السلام)اراده شده است.( [29] )

و) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب حجّى نبى

در اين كتاب نيز كه يكى از كتابهاى انبياى پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت «بقية الله»(عليه السلام) بدين گونه آمده است:

«يَهْوَه صبايوت چنين مى گويد: يك دفعه ديگر و آن نيز بعد از اندك زمانى ـ آسمانها و زمين و دريا و خشكى را متزلزل خواهم ساخت، و تمامى اُمّتها را متزلزل خواهم ساخت، و فضيلت جميع اُمّتها خواهد آمد . . . اين خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت . . . جلال آخر اين خانه از جلال نخستينش عظيمتر خواهد بود، و در اين مكان سلامتى را خواهم بخشيد».( [30] )

اين بشارت پس از آن كه به برخى از نشانه هاى ظهور كه در آسمان و زمين و دريا به وجود خواهد آمد، اشاره مى كند، مانند ساير كتابهاى انبياى گذشته، به تشكيل حكومت واحد جهانى اشاره نموده و آن را جزء آخرين دولتها به حساب آورده كه توسّط يگانه منجى عالم ايجاد مى شود، و قسط و عدالت و سعادت عمومى به دست با كفايت آن حضرت بر پا مى شود، و اوست كه مطلوب همه طوايف و ملل است; زيرا تعبير «فضيلت جميع اُمّتها» كه در فرازى از اين بشارت آمده است، اشاره به بازگشت حضرت مسيح(عليه السلام)و نزول او به بيت المقدس، و همچنين اشاره به ظهور حضرت بقيّة الله(عليه السلام) است كه در آنجا نماز خواهد گزارد، و حضرت عيسى(عليه السلام)به وى اقتدا خواهد نمود. علاوه بر آن، در ترجمه هاى عربى و تركى اين فراز، «آرزوى جميع اُمّتها بر آورده خواهد شد»( [31] ) آمده است كه اين معنا كاملا با روايات اسلامى مطابق است، زيرا در ضمن يك روايت مفصل كه از اميرمؤمنان على(عليه السلام) در مورد ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)وارد شده، چنين آمده است كه به فرزندش حضرت امام حسين(عليه السلام)فرمود:

«ثُمَّ يَظْهَرُ أمير الأمَرَة و قاتِلُ الْكَفَرَةَ، اَلسُّلْطانُ المأمول الَّذى تَحَيَّرَ في غَيبَتِهِ الْعُقُول، وَ هُوَ الْتّاسِعَ من وُلْدِكَ».( [32] )

«سپس، امير اميران، كشنده كافران و «پادشاهى كه مورد آرزوى جميع اُمّتهاست» در غيبتش همگان دچار حيرت مى شوند، ظهور مى كند و او نهمين فرزند تو است اى حسين!».

و در حديث ديگرى از امام حسن عسكرى(عليه السلام) وارد شده كه به هنگام تولّد آن آخرين حجّت خدا فرمود:

«. . . ستمگران گمان كردند كه مرا به قتل مى رسانند تا اين دودمان را ريشه كن سازند، ولى آنها قدرت خدا را ديدند، و او را «مُؤمَّل»; يعنى: اميد آينده و كسى كه مورد آرزوى مردم است ـ ناميد».( [33] )

و در فرازى از دعاى معروف «افتتاح» كه مستحب است در هر شب از شبهاى ماه مبارك رمضان خوانده شود، و بنا به درخواست برخى از شيعيان به دستور خود حضرت صاحب الامر(عليه السلام) به شيعيانش نوشته شده ـ چنين آمده است:

«الّلهُمَّ وَ صَلِّ عَلى وَلِيّ أمرك، القائِمِ الْمُؤمَّل، وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ».

«خداوندا! همچنين درود و رحمت فرست بر ولىّ امر خودت، آن قيام كننده اى كه «مورد اميد و آرزوى همگان است» و عدالت پيشه اى كه همه مردمان در انتظارش بسر مى برند».( [34] )

بنابر اين، جاى هيچ گونه ترديد نيست كه منظور از: «فضيلت جميع اُمّتها» همان مهدى موعود(عليه السلام) است كه همه اُمّتها و ملّتها و طوايف بشرى در انتظار ظهور مباركش لحظه شمارى مى كنند، و او را مصلح غيبى و جهانى مى نامند. و به طور خلاصه:

«بر حسب نصوص متواتره اسلامى و كتب مقدّسه انبيا حامل لواى انقلاب جهانى و پرچمدار نهضت بى سابقه اى كه تمامى ملل جهان را به هيجان مى آورد، و مرغوب و مورد انتظار جهانيان مى باشد حضرت محمّد بن الحسن العسكرى(عليهما السلام)«قائم» و مهدى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) است كه خانه خدا را پر از جلال كند، و آيين خدا را در سراسر جهان منتشر سازد، جز آن كه اهل هر ديانت و ملّتى، مرغوب طوايف و منجى بشريّت را به عنوان پيشواى خود معرّفى نموده، و پيغمبر خود را حامل اين لوا مى پندارند، بلكه كسانى هم كه پيرو هيچ يك از شرايع آسمانى نمى باشند، در ظلمات بيدادگرى و بى امنى كه روزنه اميد از هر سو بسته به انتظار يك مصلح عمومى و جهانى بسر مى برند».( [35] )

و امّا منظور از «خانه خدا» كه در اين بشارت آمده است:

«محتمل است مقصود از خانه خدا كه در بشارت فوق مذكور است مكه معظّمه، يعنى مطلع شمس فروزان حضرت مهدى(عليه السلام) باشد كه نداى اسلام را از آنجا آغاز كند، و نيز محتمل است مراد بيت المقدّس باشد كه در عصر آن حضرت، از بزرگترين مراكز روحانى اسلام گردد، چنان كه در خبر است كه: «وينزل بيت المقدّس»; حضرت مهدى(عليه السلام) به بيت المقدّس وارد خواهد شد».( [36] )

ز) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «صفيناى نبى»

در اين كتاب كه يكى از كتب انبياى پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت ولى عصر(عليه السلام) چنين آمده است:

«. . . خداوند در اندرونش عادل است و بى انصافى نمى نمايد. هر بامداد حكم خود را روشن مى سازد و كوتاهى نمى كند، امّا مرد ظالم حيا را نمى داند. اُمّتها را منقطع ساخته ام كه برجهاى ايشان خراب شده است و كوچه هاى ايشان را چنان ويران كرده ام كه عبور كننده نباشد. شهرهاى ايشان چنان منهدم گرديده است كه نه انسانى و نه ساكنى باقى مانده است. و گفتم: كاشكه از من مى ترسيدى و تأديب را مى پذيرفتى . . .

بنابر اين، خداوند مى گويد: براى من منتظر باشيد تا روزى كه به جهت غارت برخيزم; زيرا كه قصد من اين است كه اُمّتها را جمع نمايم و ممالك را فراهم آورم تا غضب خود و تمامى حدّت خشم خويش را بر ايشان بريزم، زيرا كه تمامى جهان به آتش غيرت من سوخته خواهد شد; زيرا كه در آن زمان، زبان پاك به اُمّتها باز خواهم داد تا جميع ايشان اسم يهوه خد ـ را بخوانند و به يك دل او را عبادت نمايند».( [37] )

ح) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «دانيال نبى»

در كتاب دانيال نبى نيز بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) مطابق بشارات انبياى گذشته، چنين آمده است:

«. . . امير عظيمى كه براى پسران قوم تو ايستاده قائم است، خواهد برخاست. و چنان زمان تنگى خواهد شد كه از حينى كه اُمّتى به وجود آمده است تا امروز نبوده، و در آن زمان هر يك از قوم تو، كه در دفتر مكتوب يافت شود رستگار خواهد شد. و بسيارى از آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد، امّا اينان به جهت حيات جاودانى و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانى. و حكيمان مثل روشنايى افلاك خواهند درخشيد، و آنانى كه بسيارى را به راه عدالت رهبرى مى نمايند مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد.

امّا تو اى دانيال ! كلام رامخفى دار و كتاب راتا زمان آخر مهر كن. بسيارى به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گرديد ... خوشا به حال آن كه انتظار كشد».( [38] )

در اين بشارت نكات چندى وجود دارد كه برخى از آنها را به طور اختصار توضيح مى دهيم:

1 ـ شخص مورد بشارت كه در نخستين فراز بشارت مزبور به عنوان «ايستاده» از او تعبير شده است، قائم آل محمّد(عليهم السلام) است كه بزرگترين نماينده انبياى الهى است، و دعوت تمام پيامبران خدا را يكجا در حكومت حقّه خود آشكار ساخته، آيين الهى را بر سرتاسر كره خاكى حكم فرما مى نمايد.

2 ـ منظور از «زمان تنگى»، زمان بيدادگريها، سختيها، فشارها، ظلم و ستم هايى است كه قبل از ظهور آن حضرت در سراسر جهان پيدا مى شود، چنان كه در روايات اسلامى آمده است: «يَمْلاَُ الأرضَ قِسطاً و عَدلا كَما مُلِئت جوراً و ظلماً».

3 ـ منظور از: «آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند»، گروهى از اموات مى باشند كه در دولت با سعادت حضرت مهدى(عليه السلام) زنده مى شوند، و برخى از آنان از ياران آن حضرت مى گردند و در ركاب حضرتش مى جنگند و برخى ديگر به سزاى اعمال ناشايست خود مى رسند.

در اين زمينه، روايات بسيارى از ائمّه معصومين(عليهم السلام) رسيده است كه ما به جهت اختصار از ذكر آنها خوددارى مى نماييم، و طالبين مى توانند به كتابهاى مربوطه كه در مورد «رجعت» نگاشته شده، مراجعه فرمايند.

3 ـ بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «انجيل»

بر اساس بشارات فراوانى كه در كتاب انجيل آمده است، حضرت مسيح(عليه السلام)به دنبال قيام حضرت قائم (عليه السلام)در «فلسطين» آشكار خواهد شد و به يارى آن حضرت خواهد شتافت، و پشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد، تا يهوديان و مسيحيان و پيروان وى تكليف خويش را بدانند و به اسلام بگروند و حامى حضرت مهدى(عليه السلام)گردند. از اين رو، در آخرين روزهاى زندگى و شايد در طول دوران حيات ـ به ياران و شاگردان خود توصيه ها و سفارشهاى اكيدى در باره بازگشت خود به زمين نموده و آنان را در انتظار گذارده و امر به بيدارى و هوشيارى و آمادگى فرموده است كه ما به جهت اثبات اين مدّعا و بيدارى مسلمانان قسمتى از آنها را در اينجا مى آوريم.

اينك متن برخى از آن بشارات كه در انجيل آمده است:

الف) انجيل متّى

«پس عيسى از هيكل بيرون شده برفت، و شاگردانش پيش آمدند تا عمارتهاى هيكل را بدو نشان دهند. عيسى ايشان را گفت: آيا همه اين چيزها را نمى بينيد؟ هر آينه به شما مى گويم: در اينجا سنگى بر سنگى گذارده نخواهد شد كه به زير افكنده نشود. و چون به كوه زيتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وى آمده گفتند: به ما بگو كه اين اُمور كى واقع مى شود؟ و نشان آمدن تو و انقضاى عالم چيست؟

عيسى در جواب ايشان گفت: زنهار كسى شما راگمراه نكند. ز آن رو كه بسا به نام من آمده خواهند گفت كه من مسيح هستم و بسيارى را گمراه خواهند كرد. و جنگها و اخبار جنگها را خواهيد شنيد، زنهار مضطرب مشويد; زيرا كه وقوع اين همه لازم است ليكن انتها هنوز نيست، زيرا قومى با قومى و مملكتى با مملكتى مقاومت خواهند نمود و قحطى ها و وباها و زلزله ها در جايها پديد آيد . . .

آنگاه اگر كسى به شما گويد: اينك مسيح در اينجا يا در آنجا است باور مكنيد; زيرا كه مسيحان كاذب و انبياى كذبه ظاهر شده علامات و معجزات عظيمه چنان خواهند نمود كه اگر ممكن بودى برگزيدگان را نيز گمراه كردندى. اينك شما را پيش خبر دادم.

پس اگر شما را گويند: اينك در صحراست بيرون مرويد، يا آن كه در خلوت است باور مكنيد; زيرا همچنان كه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر مى شود ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد . . .

و فوراً بعد از مصيبت آن ايّام، آفتاب تاريك گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ريزند، و قوّتهاى افلاك متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد، و در آن وقت جميع طوايف زمين سينه زنى كنند و پسر انسان را ببينند كه بر ابرهاى آسمان با قوّت و جلال عظيم مى آيد . . .

پس از درخت انجير مثلش را فرا گيريد كه چون شاخه اش نازك شده برگها مى آورد مى فهميد كه تابستان نزديك است. همچنين شما نيز چون اين همه را ببينيد بفهميد كه نزديك بلكه بر در ـ است. هر آينه به شما مى گويم . . .

آسمان و زمين زايل خواهد شد; ليكن سخنان من هرگز زايل نخواهد شد.

امّا از آن روز و ساعت هيچ كس اطلاع ندارد حتّى ملائكه آسمان جز پدر من و بس; ليكن چنان كه ايّام نوح بود ظهور پسر انسان نيز چنان خواهد بود . . .

پس بيدار باشيد; زيرا كه نمى دانيد در كدام ساعت خداوند شما مى آيد. ليكن اين را بدانيد كه اگر صاحب خانه مى دانست در چه پاس از شب دزد مى آيد، بيدار مى ماند و نمى گذاشت كه به خانه اش نقب زند.

لهذا شما نيز حاضر باشيد، زيرا در ساعتى كه گمان نبريد پسر انسان مى آيد پس آن غلام امين و دانا كيست كه آقايش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ايشان را در وقت معيّن خوراك دهد. خوشا به حال آن غلامى كه چون آقايش آيد او را در چنين كار مشغول يابد».( [39] )

«امّا چون پسر انسان در جلال خود با جميع ملائكه مقدّس خويش آيد آنگاه بر كرسى جلال خود خواهد نشست. و جميع امّتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همديگر جدا مى كند به قسمى كه شبان ميش ها را از بزها جدا مى كند و ميش ها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد. آنگاه پادشاه به اصحاب طرف راست گويد: بياييد اى بركت يافتگان از پدر من ! و ملكوتى را كه از ابتداى عالم براى شما آماده شده است، به ميراث گيريد».( [40] )

«عيسى ايشان را گفت: هر آينه به شما مى گويم: شما كه مرا متابعت نموده ايد، در معاد وقتى كه پسر انسان بر كرسى جلال خود نشيند، شما نيز به دوازده كرسى نشسته، بر دوازده سبط اسرائيل داورى خواهيد نمود. و هر كه به خاطر اسم من خانه ها يا برادران يا خواهران يا پدر يا مادر يا زن يا فرزندان يا زمينها را ترك كرد، صد چندان خواهد يافت و وارث حيات جاودانى خواهد گشت».( [41] )

ب) انجيل مَرْقُس

«و چون او عيسى ـ از هيكل بيرون مى رفت يكى از شاگردانش بدو گفت: اى استاد ! ملاحظه فرما چه نوع سنگ ها و چه عمارتها است!

عيسى در جواب وى گفت: آيا اين عمارتهاى عظيمه را مى نگرى. بدان كه سنگى بر سنگى گذارده نخواهد شد مگر آن كه به زير افكنده شود.

و چون او بر كوه زيتون مقابل هيكل نشسته بود ... از وى پرسيدند: ما را خبر ده كه اين امور كى واقع مى شود؟ و علامت نزديك شدن اين امور چيست؟

آنگاه عيسى در جواب ايشان سخن آغاز كرد كه: زنهار كسى شما را گمراه نكند. زيرا كه بسيارى به نام من آمده خواهند گفت كه: من هستم، و بسيارى را گمراه خواهند نمود. امّا چون جنگها و اخبار جنگها را بشنويد مضطرب مشويد; زيرا كه وقوع اين حوادث ضرورى است. ليكن انتها هنوز نيست. زيرا كه اُمّتى بر اُمّتى و مملكتى بر مملكتى خواهند بر خاست، و زلزله ها در جايها حادث خواهد شد و قحطى ها و اغتشاشها پديد مى آيد، و اينها ابتداى دردهاى زه مى باشد. ليكن شما از براى خود احتياط كنيد . . .

ولى از آن روز و ساعت غير از پدر هيچ كس اطلاع ندارد نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بر حذر و بيدار شده دعا كنيد، زيرا نمى دانيد كه آن وقت كى مى شود.

مثل كسى كه عازم سفر شده خانه خود را واگذارد و خادمان خود را قدرت داده هر يكى را به شغلى خاصّ مقرر نمايد و دربان را امر فرمايد كه بيدار بماند. پس بيدار باشيد ! زيرا نمى دانيد كه در چه وقت صاحب خانه مى آيد. در شام يا نصف شب يا بانگ خروس يا صبح. مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد. امّا آنچه به شما مى گويم به همه مى گويم بيدار باشيد !».( [42] )

ج) انجيل لوقا

«كمرهاى خود را بسته، چراغهاى خود را افروخته بداريد. و شما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مى كشند، كه چه وقت از عروسى مراجعت كند، تا هر وقت آيد و در را بكوبد بى درنگ براى او باز كنند. خوشا به حال آن غلامان كه آقاى ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد . . . پس شما نيز مستعد باشيد; زيرا در ساعتى كه گمان نمى بريد پسر انسان مى آيد».( [43] )

«و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمين، تنگى و حيرت از براى اُمّتها روى خواهد نمود، به سبب شوريدن دريا و امواجش. و دلهاى مردم ضعف خواهد كرد از خوف و انتظار آن وقايعى كه بر ربع مسكون ظاهر مى شود، زيرا قوّت آسمان متزلزل خواهد شد. و آنگاه پسر انسان را خواهند ديد كه بر، ابرى سوار شده با قوّت و جلال عظيم مى آيد».( [44] )

همان گونه كه قبلا توضيح داديم مقصود از «پسر انسان» حضرت مسيح(عليه السلام)نيست، زيرا مطابق نوشته مستر هاكس آمريكايى در «قاموس كتاب مقدّس» اين عبارت 80 بار در انجيل و ملحقات آن (عهد جديد) آمده است كه فقط 30 مورد آن با حضرت عيساى مسيح(عليه السلام) قابل تطبيق است». و امّا 50 مورد ديگر از نجات دهنده اى سخن مى گويد كه در آخر زمان و پايان روزگار ظهور خواهد كرد و حضرت عيسى(عليه السلام) نيز با او خواهد آمد، و او را جلال و عظمت خواهد داد، و از ساعت و روز ظهور او جز خداوند تبارك و تعالى ـ كسى اطّلاع ندارد، و او كسى جز حضرت مهدى(عليه السلام) آخرين حجّت خدا نخواهد بود.

هـ) انجيل يُوحَنّا

«و بدو قدرت بخشيده است كه داورى هم بكند; زيرا كه پسر انسان است. و از اين تعجّب مكنيد، زيرا ساعتى مى آيد كه در آن جميع كسانى كه در قبور مى باشند آواز او را خواهند شنيد و بيرون خواهند آمد، هر كه اعمال نيكو كرد براى قيامت حيات، و هر كه اعمال بد كرد به جهت قيامت داورى».( [45] )

مكاشفه يُوحَنّا

«و علامتى عظيم در آسمان ظاهر شد. زنى كه آفتاب را در بر دارد و ماه زير پايهايش و بر سرش تاجى از دوازده ستاره است. و آبستن بوده، از درد زه و عذاب زاييدن فرياد بر مى آورد.

و علامتى ديگر در آسمان پديد آمد كه اينك اژدهاى بزرگ آتش گون كه او را هفت سرو ده شاخ بود و بر سرهايش هفت افسر. و دمش ثلث ستارگان آسمان را كشيده آنها را بر زمين ريخت و اژدها پيش آن زن كه مى زاييد ـ بايستاد تا چون بزايد فرزند او را ببلعد. پس پسر نرينه را زاييد كه همه اُمّتهاى زمين را به عصاى آهنين حكم رانى خواهد كرد، و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد . . .

و در آسمان جنگ شد. ميكائيل و فرشتگانش با اژدها جنگ كردند و اژدها و فرشتگانش جنگ كردند. ولى غلبه نيافتند، بلكه جاى ايشان ديگر در آسمان يافت نشد. و اژدهاى بزرگ انداخته شد، يعنى آن مار قديمى كه به ابليس و شيطان مُسمّى است كه تمام ربع مسكون را مى فريبد. او بر زمين انداخته شد و فرشتگانش با وى انداخته شدند».( [46] )

مفسّرين انجيل در مورد آيات فوق مى گويند: شخص مورد بشارت در اين آيات تاكنون قدم به عرصه وجود ننهاده و تفسير روشن و معنى واضح آنها نيز موكول به زمان آينده و نامعيّنى است كه وى ظاهر گردد.

ولى با اندكى دقّت و تأمّل در آيات فوق اين نتيجه به دست مى آيد كه شخص مورد بشارت در مكاشفه ياد شده، بزرگترين مولود جهان انسانيّت، و شخص ممتاز و بى نظيرى است كه به منظور ايجاد حكومت حقّه الهيّه و بر افكندن بنياد اهريمنان، به ناچار مدّتى از انظار مردمان غايب خواهد گرديد، و خداوند عالم آن يگانه مظهر نور الهى و منجى انسانيّت را از ديدگان اشرار و شياطين جنّى و انسى مخفى و مستور نگه خواهد داشت تا در يك زمان نامعلومى آنگاه كه خواست خداوند است ـ از پشت پرده غيبت ظاهر شده، با «عصاى آهنين» بر بشريّت حكومت كند.

اين نتيجه با تفاصيلى كه در نويدهاى انبياى گذشته و قرآن كريم و روايات اسلامى آمده است روشن مى سازد كه مكاشفه يوحنّاى لاهوتى در بشارت فوق، مربوط به موعود كلّ ملل حضرت محمّد بن الحسن العسكرى(عليهما السلام) است كه به هنگام ظهور با شمشير قيام خواهد كرد و با عصاى آهنين حكمرانى خواهد نمود.

اينك براى روشن شدن مطلب به توضيحى كه در اين زمينه مى آوريم، توجّه فرماييد:

«مقصود از آن زن كه در مكاشفه فوق، مادر شخص مورد بشارت معرفى شده كه خورشيد پوشيده، و ماه زير پايش و بر سرش تاجى از دوازده ستاره بود، مادر پاك گهر حضرت مهدى(عليه السلام)، نرجس خاتون است و خورشيد، پدر والا گهرش حضرت امام حسن عسكرى(عليه السلام) است كه تمامى انوار درخشان آسمان نبوّت و امامت را بر رحم پاك نرجس بتابيد، تا برجسته ترين نماينده و آيينه تمام نماى آنان را از وى نمودار سازد. و فرزندى بياورد كه مجمع همگى آن انوار و حامل لواى انقلاب جهانى گردد.

و مقصود از ماه (كه در زير پاى هايش بود)، حكيمه خاتون عمّه حضرت امام حسن عسكرى(عليه السلام) است كه به هنگام ولادت حضرت مهدى(عليه السلام)قابله نرجس خاتون بوده و آماده گرفتن آن مولود مسعود بوده و بر اين عمل دقيقه شمارى مى كرده است.

و دوازده كوكب درخشان كه بر تاج پر افتخار نرجس تلألؤ مى نمودند حضرت خاتم الأنبيا(صلى الله عليه وآله وسلم) و دختر يگانه اش صدّيقه طاهره(عليها السلام) و ده امام (على بن ابى طالب(عليه السلام) تا على بن محمّد الهادى(عليهم السلام)) مى باشند، كه مقام شامخ سلطنت و زعامت روحانى و جهانى حضرت مهدى(عليه السلام)، مركب از اين انوار و مؤسس بر اين بنيانهاى رفيع آسمانى و ملكوتى است.

و آن اژدهاى بزرگ آتشين، دستگاه شيطان و پيروان اوست كه هميشه آماده ويران ساختن كاخ رفيع اديان و نابود كردن انبيا واولياى الهى بوده و مى باشد. و چنان كه در آيه (4) اشاره شده وى پيش از ولادت آن موعود جهانى، با دمش يك سوم ستارگان آسمان را جاروب كرده بود و اكنون به هوس نابود ساختن پرچمدار عدل جهانى كه مجمع تمامى ستارگان آسمان ولايت است، افتاده است.

آرى ! همين شيطان بود كه پس از رحلت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)، با لباس خلافت و از مجراى حكومت اسلامى جلوه نموده، و به وسيله (دمش) نوكرش «قنفذ» كه به شدّت پهلوى دختر نازنين پيامبر را مضروب ساخته و طفل معصومش «محسن» را ساقط و نابود كرد «ثلث كواكب آسمان را جاروب نمود» و سوّمين فرزند ذكور وى را كه بايستى در آينده پدر گروهى ديگر از ذريّه پيامبر گردد، بكشت.

و همين شيطان در زمان ولادت حضرت مهدى(عليه السلام) در لباس خلفاى عبّاسى، به ويژه معتمد و معتصم عباسى كه در عصر حضرت امام حسن عسكرى(عليه السلام)بودند، جلوه نموده، با كمال اهتمام به هوس نابود ساختن آن يگانه مولود مسعود جهانى افتاده بود.

چنانچه بر حسب شهادت تواريخ و آثار، نامبردگان جاسوس هايى بر حرم محترم آن حضرت گماشته بودند كه اگر فرزند ذكورى از آن حضرت پديد شد حكومت وقت را آگاه سازند تا در نابود ساختن وى اقدام نمايد.

ولى چنان كه در آيات مكاشفه فوق اشاره شد اراده حتمى الهى، آن زن و طفلش را از هرگونه آسيب در امان داشت و دستگاه جاسوسى و كنجكاوى اهريمنان كه همچون سيل به هر سو روان كرده و براى غافل گير ساختن آن موعود جهانى شب و روز بكار بود، سودى نبخشيد».( [47] )

در قسمت ديگرى از مكاشفه يوحنّاى لاهوتى بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)چنين آمده است:

«و ديدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبى سفيد كه سوارش امين و حق نام دارد و به عدل داورى و جنگ مى نمايد و چشمانش چون شعله آتش، و بر سرش افسرهاى بسيار و اسمى مرقوم دارد كه جز خودش هيچ كس آن را نمى داند و جامه خون آلود سرخ ـ در بر دارد و نام او را كلمه خدا مى خوانند. ولشكرهايى كه در آسمانند بر اسبهاى سفيد، و به كتان سفيد و پاك ملبّس از عقب او مى آمدند. و از دهانش شمشيرى تيز بيرون مى آيد تا به آن اُمّتها را بزند و آنها را به عصاى آهنين حكمرانى خواهد نمود . . . و ديدم فرشته را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامى مرغانى را كه در آسمان پرواز مى كنند ندا كرده مى گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران . . .»( [48] )

با نظرى دقيق و اجمالى در تمام احاديثى كه در مورد ظهور يكتا بازمانده حجج الهى وارده شده است مى توان گفت: همه فرازهاى بالا در احاديث اسلامى آمده است.

و) رساله پولس به روميان

«زيرا يقين مى دانم كه دردهاى زمان حاضر نسبت به آن جلالى كه در ما ظاهر خواهد شد، هيچ است».( [49] )

«. . . و آن كه براى حكمرانى اُمّتها مبعوث شود، اميد اُمّتها بر وى خواهد بود».( [50] )

اين تعبير هم تعبير دقيقى است كه در احاديث اسلامى آمده است، و جالب توجّه اين كه: همان گونه كه در بشارات تورات تذكّر داديم در ترجمه عربى انجيل با تعبير «قائم» آمده است، و تعبير «حكمرانى اُمّتها» و «اميد اُمّتها» جالب توجّه است.

«زيرا اين را به شما از كلام خدا مى گوييم كه ما كه زنده و تا آمدن خداوند باقى باشيم بر خوابيدگان سبقت نخواهيم جست; زيرا خداوند با صدا و با آواز رئيس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد، و مردگان در مسيح اول خواهند بر خاست. آنگاه ما كه زنده و باقى باشيم با ايشان در ابرها ربوده خواهيم شد تا خداوند را در هوا استقبال كنيم و همچنين هميشه با خداوند خواهيم بود».( [51] )

به طورى كه خوانندگان عزيز ملاحظه مى كنند اين فراز از عهد جديد با روايات اسلامى وجوه مشترك فراوانى دارد كه از آن جمله است:

1 ـ نزول حضرت عيسى(عليه السلام)

2 ـ صيحه آسمانى.

3 ـ زنده شدن گروهى از افراد صالح.

4 ـ آمدن او بر فراز ابر.

5 ـ ربوده شدن ياران حضرت ولى عصر(عليه السلام) از محرابها و رختخوابهاى خود، و انتقال يافتن آنها بر فراز ابرها، همه اين موارد در احاديث اسلامى آمده، و با اين فقرات انجيل دقيقاً منطبق است.

ز) اعمال رسولان

«و چون اين را گفت، وقتى كه ايشان همى نگريستند بالا برده شد، و ابرى او را از چشمان ايشان در ربود. و چون به سوى آسمان چشم دوخته مى بودند، هنگامى كه او مى رفت ناگاه دو مرد سفيد پوش نزد ايشان ايستاده، گفتند: اى مردان جليل ! چرا ايستاده به سوى آسمان نگرانيد؟ همين عيسى كه از نزد شما به آسمان بالا برده شد، باز خواهد آمد، به همين طورى كه او را به سوى آسمان روانه ديديد».( [52] )

فراز ديگر از اناجيل را «عبدالله بن سليمان» نقل كرده است كه بسيار جالب است. او مى گويد:

من در اناجيل خواندم كه خداوند به عيسى(عليه السلام) فرمود: «من تو را به سوى خود بالا مى برم، سپس تو را در آخر زمان فرو مى فرستم تا از اُمّت اين پيامبر شگفتيها ببينى، و آنها را در كشتن دجّال يارى دهى، تو را در وقت نماز مى فرستم، تا با آنها نماز بخوانى كه آنها اُمّت مرحومه هستند».( [53] )

فرود آمدن حضرت عيسى(عليه السلام) از آسمان

يكى از عقايد قطعى همه مسلمانان و تمام طوايف اسلامى اين است كه: حضرت عيسى(عليه السلام) در زمان ظهور حضرت بقية الله(عليه السلام) به روى زمين باز مى گردد، و برخى از آيات قرآنى نيز بر آن دلالت مى كند، در اين باره صدها حديث از طريق شيعه و سنّى روايت شده است كه از بازگشت آن حضرت سخن مى گويد، اگر برخى از متعصّبين اهل سنّت به دلايلى در مورد حضرت مهدى(عليه السلام) ترديد مى كنند، در مورد نزول حضرت عيسى (عليه السلام)هيچ ترديد ندارند.

از نظر شيعه نيز اين مطلب قطعى است كه حضرت عيسى (عليه السلام) از آسمان نازل مى شود، و در بيت المقدّس پشت سر حضرت مهدى(عليه السلام) نماز مى گزارد و او را تأييد مى كند و در رديف يكى از معاونان آن حضرت قرار مى گيرد.

در اين زمينه، روايات فراوانى در منابع حديثى شيعه و سنّى وارد شده است كه برخى از آنها را در اينجا نقل مى كنيم:

1 ـ در حديثى از ابو سعيد خدرى روايت شده است كه پيامبر اكرم فرمود:

«مِنَّا الَّذِي يُصَلِّي عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ».( [54] )

«آن كسى كه عيسى بن مريم(عليه السلام) در پشت سر او نماز مى خواند، از ماست».

2 ـ در حديث ديگرى از عبدالله بن عبّاس آمده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«لَنْ تَهْلِكَ اُمَّةٌ أنَا فِي أوَّلِها، وَ عيسَى بنُ مَرْيَمَ في آخِرِها، وَالْمَهْدِيُّ فِي وَسَطِها».( [55] )

«اُمّتى كه من در آغاز آن، عيسى بن مريم در پايان آن، و مهدى(عليه السلام) در ميان آن است، هرگز هلاك نمى شود».

3 ـ در كتاب «عقد الدرر» باب دهم، در حديثى از ابو هريره نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«كَيفَ أنتُم إذا نَزَل ابنُ مَريَمَ فِيكُمْ، وَ امامُكُمْ مِنْكُمْ».( [56] )

«چگونه خواهيد بود هنگامى كه عيسى بن مريم در ميان شما نازل شود و پيشواى شما از ميان خود شما خواهد بود؟!».

4 ـ در صحيح بخارى «باب نزول عيسى بن مريم» در حديثى از ابو هريره نقل مى كند كه رسول اكرم فرمود:

«سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت اوست ! نزديك است كه پسر مريم به عنوان «داورى دادگر» در ميان شما فرود آيد، صليب را بشكند، خوك را بكشد، جزيه را بگذارد و مال را آنقدر بريزد كه ديگر كسى آن را نپذيرد».( [57] )

5 ـ در سنن ابن ماجه، از ابى امامه باهلى، روايت كرده است:

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در مورد فتنه دجّال و خرابى هاى آن سخن مى گفت، از آن حضرت پرسيدند: يا رسول الله! پس عربها در آن روز كجا هستند؟ فرمود:

«آنها در آن روز بسيار اندك اند، و بيشتر آنها در بيت المقدّس مى باشند، و امامشان «مهدى» آن مرد صالح است، كه ناگهان به هنگامى كه امامشان آماده نماز صبح شده حضرت عيسى(عليه السلام) نازل مى شود. حضرت مهدى(عليه السلام) به احترام او عقب مى رود. حضرت عيسى دست خود را بر شانه او مى گذارد و مى گويد: برو جلو و نماز را بخوان كه اين نماز براى تو تشكيل يافته است، پس حضرت مهدى(عليه السلام)جلو مى رود و امامت مى كند».( [58] )

6 ـ در حديث ديگرى آمده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«حضرت عيسى(عليه السلام) نازل مى شود، امير مسلمانان حضرت مهدى(عليه السلام)مى فرمايد: بفرما براى ما نماز بخوان.

عيسى(عليه السلام)مى فرمايد: برخى از شما بر برخى ديگر امير هستيد و اين لطف و كرامّت خداوند بر اين اُمّت است».( [59] )

7 ـ در احاديث ديگرى از طريق اهل سنّت آمده است:

«حضرت مهدى و حضرت عيسى(عليهما السلام) اجتماع مى كنند، چون وقت نماز فرا مى رسد حضرت مهدى(عليه السلام) خطاب به حضرت عيسى(عليه السلام)مى فرمايد: بفرماييد جلو براى اقامه نماز ـ.

حضرت عيسى(عليه السلام) مى فرمايد: شما براى نماز شايسته تر هستيد، آنگاه حضرت عيسى اقتدا مى كند و نماز را پشت سر او مى خواند».( [60] )

8 ـ در يك حديث ديگر جريان نزول حضرت عيسى(عليه السلام) چنين آمده است:

«عيسى(عليه السلام) در گردنه اى به نام «أفيق» در سرزمين مقدّس فرود مى آيد، وارد بيت المقدّس مى شود، در حالى كه مردم براى نماز صبح صف كشيده باشند. پس امام (حضرت مهدى(عليه السلام)) عقب مى رود، ولى عيسى(عليه السلام) او را جلو مى اندازد و خود به او اقتدا كرده، پشت سرش طبق شريعت محمّدى نماز مى خواند و مى فرمايد: شما اهل بيتى هستيد كه احدى نمى تواند بر شما پيشى بگيرد».( [61] )

9 ـ در حديث ديگرى كه رسول اكرم از خروج دجّال و كشته شدن او به دست حضرت عيسى(عليه السلام) خبر داده، چنين آمده است كه آن حضرت فرمود:

«آنگاه خداوند عيسى بن مريم(عليه السلام) را مى فرستد، گويى به صورت عروة بن مسعود است، دجّال را دنبال مى كند و او را به هلاكت مى رساند. مردم هفت سال بدين حال مى مانند كه حتّى ميان دو نفر كينه و عداوت يافت نمى شود».( [62] )

10 ـ و در يك حديث ديگر آمده است كه پيامبر اكرم فرمود:

«حضرت مهدى(عليه السلام) يك مرتبه متوجّه مى شود كه حضرت عيسى(عليه السلام)نازل شده، گويى قطرات آب از موهايش مى چكد، حضرت مهدى(عليه السلام)مى فرمايد: بفرماييد و براى مردم نماز بخوانيد.

حضرت عيسى(عليه السلام) مى فرمايد: نماز براى شما بر پا شده است.

آنگاه حضرت عيسى(عليه السلام) پشت سر فرزندم نماز مى خواند».( [63] )

11 ـ و در همين رابطه رسول اكرم مى فرمايد:

«خلفا و اوصياى من كه حجّتهاى پروردگار بر مردمانند دوازده تن مى باشند، اوّل آنها على ابن ابى طالب ـ و آخر آنها پسرم مهدى(عليه السلام)است كه عيسى بن مريم(عليه السلام)نازل مى شود و پشت سر او نماز مى خواند. در زمان او زمين با نور پروردگارش روشن مى شود و سلطنت او شرق و غرب جهان را فرا مى گيرد».( [64] )

به طور خلاصه، روايات وارده از رسول گرامى اسلام و امامان معصوم(عليهم السلام)در مورد نزول حضرت عيسى(عليه السلام) و نماز خواندن آن حضرت در پشت سر حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه ـ بسيار فراوان است، و ما به احاديث ياد شده اكتفا مى كنيم، و فقط اين مطلب را ياد آور مى شويم كه در مورد نزول حضرت عيسى(عليه السلام) به برخى از آيات قرآن نيز مى توان استشهاد نمود كه در بحث «نويدهاى ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در قرآن» آيه 159 سوره نساء ياد آور شديم، كه در اينجا ديگر تكرار نمى كنيم. طالبين به آنجا مراجعه كنند.

4 ـ بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در منابع «زرتشتيان»

در منابع زرتشتيان تصريحات زيادى به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) شده است كه قسمتى از آنها را در اينجا مى آوريم:

1 ـ در كتاب «زند» كه از كتب مقدّسه زرتشتيان است در باره انقراض اشرار و وراثت «صلحا» كه پس از درهم شكستن شوكت جبّاران و بيدادگران، زمام اُمور جامعه بشرى را به دست خواهند گرفت، چنين مى گويد:

«لشكر اهريمنان با ايزدان دايم در روى خاكدان محاربه و كشمكش دارند، و غالباً پيروزى با اهريمنان باشد، امّا نه به طورى كه بتوانند ايزدان را محو و منقرض سازند; چه، در هنگام تنگى از جانب اورمزد كه خداى آسمان است به ايزدان كه فرزندان اويند يارى مى رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مى كشد، آنگاه فيروزى بزرگ از طرف ايزدان مى شود و اهريمنان را منقرض مى سازند، و تمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند، و بعد از پيروزى ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان عالم كيهان به سعادت اصلى خود رسيده، بنى آدم بر تخت نيكبختى خواهند نشست».( [65] )

2 ـ در بخش «گاتها» كه يكى از بخشهاى چهارگانه «اوستا» است (بندهاى 8 و 9) نويدهائى در مورد ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)و سيطره جهانى آن حضرت كه قيام شكوهمند او طبق وعده هاى أنبياء در آخر الزمان به وقوع خواهد پيوست، چنين آمده است:

«و هنگامى كه سزاى اين گناهكاران فرا رسد پس آنگاه اى «مزدا» ! كشورت را «بهمن» در پايان برپا كند، از براى كسانى كه دروغ را به دستهاى راستى سپرند، و خواستاريم از آنانى باشيم كه زندگى تازه كنند».

3 ـ باز در همان بخش «گاتها» تحت عنوان «بامداد روز» نويد ظهور يگانه منجى بشريّت كه در پايان جهان خواهد آمد، چنين آمده است:

«كى اى «مزدا» ! بامداد روز فراز آيد، جهان دين راستين فرا گيرد، با آموزشهاى فزايش بخش پرخرد رهانندگان، كيانند آنانى كه «بهمن» به ياريشان خواهد آمد، از براى آگاه ساختن، من تو را بر گزيدم اى أهورا».

نويسنده كتاب «بشارات عهدين» پس از آن كه اين دو بشارت را از «گاتها» نقل كرده است چنين مى نويسد:

«مترجمِ «گاتها»، در پاورقى، «بهمن» را كه در اين دو بشارت پرچمدار نهضت آخرين معرفى شده ـ نماينده توانايى و منش نيك و راستى و پارسايى دادار اهور مزدا، تفسير كرده، و روى اين اصل، توضيح اين دو فراز از «گاتهاى زرتشت» از اين قرار است:

در پايان جهان پيش از رستاخيز عمومى آغاز سزاى گناهكاران است كه به دست تواناى نماينده قدرت و راستى و قدس و عدالت الهى ـ به سزاى اين جهانى خود خواهند رسيد ـ اين دولت با سعادت تنها براى كسانى است كه دروغ را به دستهاى راستى سپرده، و منش زشت را در بوته فراموشى نهاده اند.

حقّاً آن زمان درخشان بامداد روز است كه صبح دولت حقّه الهيّه دميدن گيرد و دين راستين ـ آيين ابدى آخرين ـ سراسر جهان را فرا گيرد، آيينى كه تمامى آموزشهاى پيامبران الهى در آن نمودار است، و آن يگانه نماينده قدرت و عدالت الهى، تمامى آموزشهاى صالح و پسنديده رهبران عاليقدر بشريّت را در سراسر جهان منتشر و عملى سازد.

چنان كه روشن است اين دو جمله، بشارت از ظهور موعود اسلام حضرت قائم آل محمّد(عليهم السلام) است، گر چه نامى از آن حضرت به ميان نياورده; ولى سلطنت عمومى و عدالت كلّى جهانى كه پيشگويى كرده بهترين نشانه آن بزرگمرد الهى است».( [66] )

4 ـ جاماسب، در كتاب معروف خود «جاماسب نامه» كه حوادث گذشته و آينده جهان در آن ثبت شده، و احوالات پادشاهان، انبيا، اوصيا و اوليا را بيان مى كند ضمن مطالبى كه از قول زرتشت راجع به پيامبران بازگو مى نمايد، در مورد پيامبر گرامى اسلام و دولت جاودانه حضرت مهدى(عليه السلام) و رجعت گروهى از اموات ... چنين مى گويد:

«پيغمبر عرب، آخر پيغمبران باشد كه در ميان كوههاى مكّه پيدا شود، و شتر سوار شود، و قوم او شتر سواران خواهند بود، و با بندگان خود چيز خورد، و به روش بندگان نشيند، و او را سايه نباشد و از پشت سر، مثل پيش رو ببيند. و دين او اشرف اديان باشد، و كتاب او باطل گرداند همه كتابها را، و دولت او تازيك ـ يعنى پادشاهى ـ عجم را بر باد دهد، و دين مجوس و پهلوى را بر طرف كند، و نار سدير و آتش كده ها را خراب كند، و تمام شود روزگار پيشداديان و كيانيان و ساسانيان و اشكانيان».

آنگاه در باره ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) چنين مى گويد:

«و از فرزندان دختر آن پيغمبر كه خورشيد جهان و شاه زنان نام دارد كسى پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنيا كه مكّه باشد، و دولت او تا به قيامت متّصل باشد، و بعد از پادشاهى او دنيا تمام شود، و آسمان جفت گردد و زمين به آب فرو رود و كوهها برطرف شود، و اهريمن كلان را كه ضدّ يزدان و بنده عاصى او باشد بگيرد و در حبس كند و او را بكشد.

و نام مذهب او برهان قاطع باشد و حق باشد و خلايق را به يزدان بخواند، و زنده گرداند خلق را از بدان و نيكان، و نيكان را جزا دهد، و بدان را سزا دهد و بسيارى از خوبان و پيغمبران زنده شوند، و از بدان گيتى و دشمنان خدا و كافران را زنده گرداند، و از پادشاهان اقوام خود را زنده كند كه فتنه ها در دين كرده باشند و خوبان بندگان يزدان را كشته باشند، و همه متابعان اهريمن و تبه كاران را بكشد و نام اين پادشاه بهرام باشد . . .

و ظهور او در آخر دنيا باشد . . . و خروج او در آن زمان شود كه تازيان بر فارسيان غالب شوند، و شهرهاى عمّان خراب شود به دست سلطان تازيك، پس او خروج كند و جنگ كند و دجّال را ... بكشد.

و برود و قسطنطنيّه را بگيرد و علمهاى ايمان و مسلمانى در آنجا برپا كند، و عصاى سرخ شبانان با هودار (كه موسى(عليه السلام)باشد) با او باشد، و انگشتر و ديهيم سليمان با او باشد، و جنّ و انس و ديوان و مرغان و درندگان در فرمان او خواهند بود . . .

و همه جهان را يك دين كند، و دين گبرى و زرتشتى نماند، و پيغمبران خدا و حكيمان و پرى زادان و ديوان و مرغان و همه اصناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفيد رويان در خدمت او باشند . . .»( [67] )

«جاماسب» در ادبيات ايران و عرب به لقب «فرزانه» و «حكيم» خوانده شده است، و پيش گويى هايى نيز به او نسبت داده اند، و ظاهراً حكيمى ستاره شناس بوده است، و به قول مؤلّف كتاب «حبيب السير»: وى شاگرد لقمان و برادر «گشتاسب» است، و در علم نجوم مهارت كامل داشته است.

علاّمه دهخدا در كتاب «لغت نامه» راجع به وى مى نويسد:

«نامه اى از او ديده شده كه به پارسى قديم است و نام آن فرهنگ ملوك و اسرار عجم است، و عنوان آن به نام گشتاسب شاه است، و نظرات كواكب را به رمز بيان نموده و مقارنات اختران را طالع وقت نهاده و بر آن زايچه حكم نموده.

گويند: پنج هزار سال از روزگار آينده را باز نموده، از سلاطين و انبيا خبر داده، در آنجا حضرت موسى(عليه السلام) سرخ شبان با هودار و حضرت مسيح(عليه السلام) را پيغمبر خرنشين كه او را به نام مادر، باز خوانند. و از حضرت رسول عربى به «مهرآزما» تعبير كرده، و بعضى سخنان وى موافق روزگار گذشته است و برخى مخالف، والله أعلم بالصواب».( [68] )

مؤلّف كتاب «بشارات عهدين» پس از آن كه بشارتى را از كتاب «جاماسب» نقل مى كند ذيل كلمه جاماسب در پاورقى چنين مى نويسد:

«صاحبان سِيَر و تواريخ مى نويسند: ظهور جاماسب برادر گشتاسب بن سهراب به سال 4996 پس از هبوط ]حضرت [ آدم(عليه السلام) بوده، وى مدّتى در نزد زرتشت كسب معارف نموده و مدّتى هم شاگرد (چنكرمكهاجه) هندى بوده است.

وى در كتاب «جاماسب نامه» از زمان خود تا پنج هزار سال ]آينده را [پيش بينى نموده و قبرش در خفرك فارس است».( [69] )

5 ـ باز در كتاب جاماسب، موافق برخى از مضامين بشارات گذشته در مورد دولت با سعادت حضرت مهدى(عليه السلام) و صلح بهائم و برافكندن ريشه ظلم و فساد، و همچنين حكومت واحد جهانى و اجتماع عموم بشريّت بر دين مبين اسلام، و اين كه حضرت مهدى(عليه السلام)پيرو اسلام و تابع دين جدّش پيامبر اكرم مى باشد، چنين مى گويد:

«مردى بيرون آيد از زمين تازيان از فرزندان هاشم، مردى بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق، و بر دين جدّ خويش بود، با سپاه بسيار، روى به ايران نهد و آبادانى كند، و زمين پر داد كند، و از داد وى باشد كه گرگ با ميش آب خورد.

و مردم بسيار شوند، و عمر ديگر باز، به درازى كشد و باز گردد چنان كه مردى بود كه او را پنجاه فرزند بود نر و ماده، و كوه و دشت پر از مردم شود، و پر از حيوان شود، و همچون عروسى شود.

و همه كس به دين مهر آزماى (يعنى دين حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)) باز آيند، و جور و آشوب از جهان برخيزد، چنان كه فراموش كنند كه چون سلاح بايد داشتن، و اگر وصف نيكويى آن كنم تلخ گردد اين زندگانى كه ما بدو اندريم».( [70] )

6 ـ در «زند و هومن يسن» از ظهور شخصيّت فوق العاده اى بنام «سوشيانس» (نجات دهنده بزرگ) خبر داده و در باره نشانه هاى ظهور وى چنين مى گويد:

«نشانه هاى شگفت انگيزى در آسمان پديد آيد كه به ظهور منجى جهان دلالت مى كند، و فرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى شوند، و به همه دنيا پيام مى فرستند».( [71] )

آنگاه به مقاومت شريران در برابر او اشاره كرده و نويد مى دهد كه سرانجام همگى در برابر او سر تعظيم فرود مى آورند.

7 ـ هنگامى كه «گشتاسب» در مورد كيفيت ظهور «سوشيانس» و چگونگى اداره جهان مى پرسد، جاماسب حكيم، شاگرد زرتشت توضيح مى دهد:

«سوشيانس (نجات دهنده بزرگ جهان) دين را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را همفكر و همگفتار و همكردار گرداند».( [72] )

در اينجا لازم است اين نكته را يادآور شويم كه، اعتقاد به ظهور «سوشيانس» در ميان ملّت ايران باستان به اندازه اى رايج بوده است كه حتّى در موقع شكستهاى جنگى و فراز و نشيبهاى زندگى با يادآورى ظهور چنين نجات دهنده مقتدرى، خود را از يأس و ن اميدى نجات مى دادند.

شاهد صادق اين گفتار اين كه، در جنگ قادسيّه پس از درگذشت رستم فرّخ زاد، سردار نامى ايران، هنگامى كه يزدگرد، آخرين پادشاه ساسانى، با افراد خانواده خود آماده فرار مى شد، بهنگام خارج شدن از كاخ پرشكوه مدائن، ايوان مجلّل خود را مورد خطاب قرار داده و گفت:

«هان اى ايوان! درود من بر تو باد، من هم اكنون از تو روى برمى تابم تا آنگاه كه با يكى از فرزندان خود كه هنوز زمان ظهور او نرسيده است به سوى تو برگردم».

سليمان ديلمى مى گويد: من به محضر امام صادق(عليه السلام) شرفياب شدم و مقصود يزدگرد را از جمله «يكى از فرزندان خود» از آن حضرت پرسيدم، حضرت فرمود:

«او مهدى موعود(عليه السلام) و قائم آل محمّد(عليهم السلام) است كه به فرمان خداوند در آخر زمان ظهور مى كند. او ششمين فرزند من، و فرزند دخترى يزدگرد است و يزدگرد نيز پدر او مى باشد».( [73] )

با توجّه به اين كه «شاه زنان» معروف به «شهربانو»، مادر امام سجّاد(عليه السلام) بنابر مشهور ـ دختر يزدگرد آخرين پادشاه ساسانى است، روشن مى شود كه او واقعاً پدر حضرت ولى عصر(عليه السلام) مى باشد.

آنچه تا بدينجا از نظر خوانندگان گرامى گذشت نمونه هايى از نويدها و بشارتهاى جاويد كتب مقدّسه اهل اديان بود كه همه آنها با مضامين مختلف خود، آمدن يك مصلح بزرگ جهانى را به نام (مهدى موعود(عليه السلام)) در آخر الزّمان نويد داده، و به روشنى گواهى مى دادند كه مسأله ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) اختصاص به اسلام ندارد، بلكه از نظر همه اُمّتها و ملّتها يك امر قطعى و مسلّم است كه بدون ترديد تحقّق خواهد يافت.

آرى ! مطابق وعده هاى انبيا و نويدهاى كتب مقدّسه آسمانى، سرانجام روزى فرا خواهد رسيد كه نماينده قدرت و قدس و عدالت الهى، آخرين جانشين رسول گرامى بنيانگذار حكومت واحد جهانى مهدى موعود منتظر عجّل اللّه تعالى فرجه ـ از پشت پرده غيبت ظهور خواهد فرمود، و با ظهور مبارك آن ولىّ مطلق الهى، همه پرده هاى ظلمت به كنار خواهد رفت، تاريكيها برچيده خواهد شد، از پليديها و ناپاكيها اثرى نخواهد ماند، و جهان يكسره نورانى خواهد گشت.



[1] ـ كتاب مقدّس، كتاب اشعياى نبى، ص 1090، باب 65، بندهاى 23 ـ 25.

[2] ـ الفتن، نعيم بن حمّاد، ص 253، ح 992، عقد الدرر، باب 7، ص 195 ; الملاحم و الفتن، باب 153، قسمت ابن حماد، ص 149.

[3] ـ كنز العمّال، ج 14، ص 261 ; مسند احمد، ج 3، ص 427 ; الملاحم و الفتن، باب 25، قسمت فتن زكريّا، ص 323 ; الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 58.

[4] ـ سوره اسراء (بنى اسرائيل)، آيه 6. «سپس شما را بر عليه آنها غالب مى گردانيم و به وسيله اموال و فرزندانتان شما را يارى مى كنيم و شما را از حيث نفرات افزون تر (از دشمن) قرار خواهيم داد».

[5] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 57، ح 48 ; تفسير عياشى، ج 2، ص 282 ; تفسير برهان، ج 2، ص 408 ; تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 139.

[6] ـ انطاكيه: شهر معروفى است در جنوب تركيه.

[7] ـ غيبت نعمانى، باب 13، ح 26، ص 342.

[8] ـ غيبت نعمانى،، ص 239 ; بشارة الاسلام، باب 3، ص 283 ; بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106.

[9] ـ اعلام الورى، ص 463 و در يك چاپ ديگر، ص 433 ; منتخب الاثر، فصل 2، ب 35، ص 292 ; بشارة الاسلام، ص 117.

[10] ـ ارشاد مفيد، ج 2، ص 385 ; بشارة الاسلام، ص 300، به نقل از كتاب غيبت شيخ طوسى، ص 283 ; بحار الانوار، ج 52، ص 339، ح 84.

[11] ـ ارشاد مفيد، ص 365 ـ بشارة الاسلام، ص 258 ـ غيبت شيخ طوسى، ص 283 ـ بحار الانوار، ج 52، ص 339، ح 84.

[12] ـ غيبت نعمانى، ص 150، باب 10، ح 8.

[13] ـ ارشاد مفيد، ج 2، ص 384 ; اعلام الورى، ج 2، ص 290 ; منتخب الاثر، فصل 2، باب 43، ص ؟ بحار الانوار، ج 52، ص 338 و 339.

[14] ـ وادى يهوشافاظ، نام صحرايى در نزديكى بيت المقدّس است كه اكنون وادى «قدرون» ناميده مى شود. (لغت نامه دهخدا، حرف قاف، قدرون، ص 177).

[15] ـ كتاب مقدّس، كتاب بوئيل نبى، ص 1327، باب 3، بندهاى 2 و 3.

[16] ـ كتاب مقدّس، كتاب بوئيل نبى، ص 1328، باب 3، بندهاى 12 و 13.

[17] ـ كتاب مقدّس، كتاب عاموس نبى، ص 1333، باب 4، بندهاى 12 و 13.

[18] ـ افرايم: نام پسر دوم حضرت يوسف(عليه السلام) است.

[19] ـ يهودا: نام پسر يعقوب و برادر بزرگ يوسف از مادر ديگر به نام ليا لايالي ـ است، كه حضرت داود و ملوك بنى اسرائيل و حضرت عيسى(عليه السلام) از نسل او مى باشند. (لغت نامه دهخدا، حرف ياء، يهودا).

[20] ـ تورات، كتاب هوشع نبى، ص 1314، باب 5، بندهاى 14 و 15.

[21] ـ همان، كتاب زكرياى نبى، ص 1382، باب 14، بندهاى 1 ـ 10.

[22] ـ براى آگاهى بيشتر به بخش هشتم، تحت عنوان: «نويدهاى ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در قرآن كريم» از سوره ابراهيم مراجعه فرماييد.

[23] ـ البداية والنهاية، ابن كثير، ج 1، ص 143.

[24] ـ بحار الانوار، ج 53، ص 59، ح 47 ـ معانى الاخبار، ص 407.

[25] ـ عقائد الاماميّه، ج 1 ص 270.

[26] ـ ظاهراً اين كلمه اشاره به همان آيه شريفه: (وَأَعِدُّوُا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة)مى باشد.

[27] ـ جهت آگاهى بيشتر به كتاب «زمينه سازان» مراجعه فرماييد.

[28] ـ كتاب مقدّس، كتاب حزقيال نبى، ص 1265، باب 39، بند 17 ـ 23.

[29] ـ قاموس كتاب مقدّس، ماده «پسر خواهر»، ص 219.

[30] ـ كتاب مقدّس، كتاب حجّى نبى، ص 1367، باب 2، بندهاى 6 ـ 9.

[31] ـ روزگار رهايى، ج 1، ص 564.

[32] ـ منتخب الاثر، فصل 6، باب 10، ص 467 به نقل از كتاب كشف الاستار ; الامام المهدى(عليه السلام)، ص 191.

[33] ـ غيبت شيخ طوسى، ص 134 ـ كتاب مواليد روفيات الائمه ابن ابى ثلج بغدادى به نقل از دانشمندان عامّه و مهدى موعود، ص 41.

اين كتاب به ضميمه غيبت شيخ مفيد و نوادر راوندى در سال 137 هجرى در نجف اشرف به چاپ رسيده است.

[34] ـ اقبال الاعمال، ص 324 ; زاد المعاد مجلسى با ترجمه فارسى، ص 114 ; مفاتيح الجنان، اعمال شبهاى ماه رمضان، دعاى افتتاح و بسيارى از كتب ادعيه ديگر.

[35] ـ بشارت عهدين، ص 239.

[36] ـ بشارت عهدين، ص 239، پاورقى.

[37] ـ كتاب مقدّس، كتاب صفيناى نبى، ص 1363، باب 3، بندهاى 5 ـ 9.

[38] ـ كتاب مقدّس، كتاب دانيال نبى، ص 1309، باب دوازدهم، بندهاى 1 ـ 12.

[39] ـ كتاب مقدّس، انجيل متى، ص 41، باب 24، بندهاى 1 ـ 8، 23 ـ 28،29 ـ 37 و 42 ـ 46.

[40] ـ كتاب مقدّس، انجيل متى، ص 44، باب 25، بندهاى 31 ـ 34.

[41] ـ انجيل متى، باب 19، بندهاى 28 و 29.

[42] ـ كتاب مقدّس، انجيل مرقس، ص 77، باب 13، بندهاى 1 ـ 9 و 32 الى 37.

[43] ـ كتاب مقدّس، انجيل لوقا، ص 116 باب 12، بندهاى 35 و 36 و 37 ـ 40.

[44] ـ انجيل لوقا، باب 21، بندهاى 25 ـ 27.

[45] ـ كتاب مقدّس، انجيل يوحنّا، ص 152، باب 5، بندهاى 26 ـ 28.

[46] ـ كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنّا، ص 408، باب 12، بندهاى 1 ـ 5 و 7 ـ 10.

[47] ـ بشارت عهدين، ص 265 ـ 267.

[48] ـ كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنّاى رسول، ص 417، باب 19، بندهاى 11 ـ 18.

[49] ـ رساله پولس رسول به روميان، ص 252، باب 8، بند 18.

[50] ـ رساله پولس رسول به روميان، ص 261، باب 15، بند 12.

[51] ـ رساله اول پولس به تسالونيكيان، ص 330، باب 4، بندهاى 15 ـ 17

[52] ـ كتاب مقدّس، اعمال رسولان، ص 187، باب 1، بندهاى 9 ـ 11.

[53] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 181.

[54] ـ همان، ج 51، ص 84 ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 48، ص 316 ـ بشارة الاسلام، قسمت سيره، باب 38، ص 320.

[55] ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ص 155، ح 45 و بحار الانوار، ج 51، ص 85.

[56] ـ عقد الدرر، ص 291، باب 10.

[57] ـ صحيح بخارى، ج 2، ص 1073 ـ كتاب الانبياء، باب نزول عيسى بن مريم(عليهما السلام).

[58] ـ سنن ابن ماجه، ج 2 ص 526 ; عقد الدرر، ص 294 باب 10.

[59] ـ البرهان، ص 158ـ عقد الدرر، ص 292، باب 10.

[60] ـ منتخب الاثر، فصل 7، باب 8، ص 479، ح 2، به نقل از تذكرة الخواص، ص 377.

[61] ـ يوم الخلاص، ص 344.

[62] ـ صحيح مسلم، ج 18، ص 75 ـ 76.

[63] ـ البرهان متقى، ص 160، باب 9، ح 9.

[64] ـ ينابيع المودّة، ج 3، ص 295، باب 78 .

[65] ـ بشارات عهدين، ص 237.

[66] ـ بشارات عهدين، استدراكات، بعد از مقدّمه چاپ دوّم، ص 10 و 11.

[67] ـ لمعات النور، ج 1 ص 23 ـ 25.

[68] ـ لغتنامه دهخدا، ص 6469، ستون 1.

[69] ـ بشارات عهدين، ص 243.

[70] ـ بشارات عهدين، ص 258، به نقل از جاماسب نامه.

[71] ـ او خواهد آمد، ص 108.

[72] ـ همان، به نقل از جاماسب نامه، ص 121 و 122.

[73] ـ بحار الأنوار، ج 51 ص 164.