ظهور

واحد تحقيقات مسجد مقدس جمکران

- ۴ -


«اى على! تو وصىّ منى; جنگ با تو، جنگ با من است; سازش با تو سازش با من است. تو امام و پدر يازده امام هستى كه از هر پليدى پاك و پاكيزه، و از هر خطا و لغزشى مصون و محفوظ هستند. از جمله آنها مهدى(عليه السلام)است كه روى زمين را از عدل و داد پر مى كند. پس واى بر دشمنان آنها!»

و در كتاب «بحار الانوار»، از عبداللّه بن عمرو بن عاص روايت كرده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«المهديّ هو رجل من ولد هذا ـ وأشار بيده إلى علي بن أبي طالب(عليه السلام) ـ به يمحق اللّه الكذب، ويذهب الزمان الكلبِ، (و) به يخرج ذلَّ الرقِّ من أعناقكم».[1]

«مهدى (قائم)(عليه السلام) مردى از فرزندان اين است ـ و با دست مبارك خود به على(عليه السلام) اشاره فرمود ـ خداوند به وسيله او دروغ را محو مى كند و سختى روزگار را برطرف مى گرداند و طوق بندگى را از گردن هاى شما بيرون مى آورد».

همچنين در كتاب «بحار الانوار»، در حديثى آمده است كه على(عليه السلام) فرمود:

«. . . آگاه باشيد، به خدا سوگند كه من و اين دو پسرم، حسن و حسين(عليهما السلام)، كشته مى شويم و خداوند در آخرالزمان و پايان روزگار، مردى از فرزندان مرا بر مى انگيزد كه خون ما را مطالبه كرده، انتقام ما را بگيرد. او از ديده ها پنهان خواهد شد تا گمراهان شناخته شوند».[2]

12 ـ مهدى(عليه السلام) از فرزندان حضرت فاطمه(عليها السلام) است

در «سنن» ابو داوود از قول اُمّ سلمه آمده است كه گفت: شنيدم كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمود:

«المهديّ من عترتي، من ولد فاطمة(عليها السلام)»[3]

«مهدى از عترت من و از فرزندان فاطمه(عليها السلام) است».

در كتاب «ينابيع المودّه» از قول ابو ايّوب انصارى آمده است:

هنگامى كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بيمار شد، فاطمه(عليها السلام) به ديدار او آمد و چون رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را بدان حال ديد، گريه كرد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) خطاب به وى فرمود:

«. . . سوگند به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست كه مهدى اين اُمّت از ماست و او از نسل تو مى باشد».[4]

در «كنز العمّال» آمده است كه حضرت على(عليه السلام) فرمود:

«المهديّ رجل منّا، من ولد فاطمة».[5]

«مهدى، مردى از ما و از فرزندان فاطمه(عليها السلام) است».

ابن ابى الحديد معتزلى در «شرح نهج البلاغه»، ذيل خطبه 16 مى نويسد:

«اكثر محدّثان عقيده دارند كه مهدى موعود(عليه السلام) از نسل فاطمه(عليها السلام)است».[6]

و در ذيل خطبه 92 مى نويسد:

« . . . اماميّه عقيده دارند كه او ـ يعنى حضرت مهدى(عليه السلام) ـ امام دوازدهم آنها است و فرزند كنيزى به نام «نرجس» است. ولى ما معتزله عقيده داريم كه او از فرزندان فاطمه(عليها السلام) است كه در آينده تاريخ (آخرالزمان) از كنيزى متولد خواهد شد و اكنون موجود نيست».[7]

علاوه بر اين، احاديث منقوله در كتب اهل سنّت، عقيده شيعه را تأييد و تثبيت مى نمايد; زيرا در اين احاديث آمده است كه حضرت مهدى(عليه السلام) ، دوازدهمين امام و نهمين فرزند امام حسين(عليه السلام) و چهارمين فرزند امام رضا(عليه السلام) و فرزند بلافصل امام حسن عسكرى(عليه السلام)است.

در بسيارى از منابع تاريخى اهل سنّت نيز آمده است كه حضرت مهدى(عليه السلام)، فرزند امام حسن عسكرى(عليه السلام) است و در سال 255 هجرى در نيمه شعبان، در شهر «سامرّا» از مادرى به نام «نرجس» به دنيا آمده است.[8]

بنابراين، جاى هيچ ترديد نيست كه مهدى(عليه السلام) متولّد گرديده و هم اكنون موجود و زنده و از نظرها غايب است تا روزى كه به اذن خدا ظاهر شود و جهان را از عدل و داد پرنمايد.

13 ـ مهدى(عليه السلام) از فرزندان حسنين(عليهما السلام) است

در كتاب «فرائد السمطين»، در حديثى طولانى از قول على بن على هلالى از پدرش روايت كرده است كه گفت:

در حال احتضار رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) محضر آن جناب شرفياب شدم; فاطمه زهرا(عليها السلام)بالاى سر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نشسته، با صداى بلند گريه مى كرد. در اين هنگام رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ديدگان خود را به سوى او دوخت و فرمود:

دخترم! چه چيز تو را به گريه در آورد؟

فرمود: مى ترسم پس از تو تباه و نابود گردم.

آنگاه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) براى تسلاّى دخترشان، فضايل اهل بيت را ذكر كردند، از آن جمله فرمودند:

«دو سبط اين اُمّت از ما هستند و آن دو، پسران تو، حسن و حسين(عليهما السلام) ، هستند كه سرور جوانان اهل بهشت مى باشند و قسم به پروردگارى كه مرا به حقّ مبعوث نمود! مهدى اين اُمّت از نسل اين دو تن

]حسن و حسين(عليهما السلام)

[خواهد بود».[9]

در كتاب «ذخائر العقبى» از قول ابو ايّوب انصارى آمده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«يولد منهما

]الحسن والحسين(عليهما السلام)

[ مهديّ هذه الاُمّة».([10] [81] )

«مهدى اين اُمّت از اين دو تن

]حسن و حسين(عليهما السلام)

[ به دنيا خواهد آمد».

در كتاب «ينابيع المودّه»، به نقل از كتاب «جواهر العقدين» مى گويد:

«بركات دعاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در وقت تزويج فاطمه به على ـ رضى اللّه عنهما ـ در نسل حسن و حسين(عليهما السلام)ظاهر شد; بعضى از نسل آن دو بزرگوار آمدند و رفتند و بعضى از آنان بعداً مى آيند و اگر در بين آيندگان كسى غير از حضرت مهدى(عليه السلام) نباشد، براى بركت دعاى پيامبر كفايت مى كند».[11]

جهت اين كه حضرت مهدى(عليه السلام) از فرزندان حسنين(عليهما السلام) به شمار آمده است اين است كه «فاطمه»، مادر امام باقر(عليه السلام) ـ همسر امام زين العابدين(عليه السلام) ـ دختر امام حسن مجتبى(عليه السلام)است، از اين رو امام محمّد باقر(عليه السلام) و امامان بعدى حسنى و حسينى هستند و حضرت مهدى(عليه السلام) نيز، نوه دخترى امام حسن مجتبى(عليه السلام) و نوه پسرى امام حسين(عليه السلام)است.

14 ـ مهدى(عليه السلام) از فرزندان امام حسين(عليه السلام) است

در كتاب «عقد الدرر»، از حذيفة بن يمان روايت كرده است كه گفت: «روزى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)براى ما خطبه خواند و آنچه تا روز قيامت اتّفاق خواهد افتاد براى ما بيان نمود، بعد از آن فرمود:

«اگر از عمر دنيا بيشتر از يك روز باقى نماند، خداوند آن روز را طولانى مى كند تا مردى از فرزندان مرا برانگيزاند كه نام او نام من است.

سلمان(رضي الله عنه) برخاست و گفت: يارسول اللّه! از كدام فرزند تو به دنيا خواهد آمد؟

فرمود: از اين فرزندم، و دست خود را به حسين(عليه السلام)زد».[12]

ابوالقاسم اسماعيل بن عبّاد با سند متّصل به حضرت على(عليه السلام) روايت كرده است كه على(عليه السلام) از مهدى(عليه السلام)سخن به ميان آورد و فرمود:

«مهدى(عليه السلام) از فرزندان حسين(عليه السلام) است»

سپس اوصاف او را برشمرد و فرمود:

«او مردى است كه پيشانى اش باز و درخشان، بينى اش كشيده و باريك . . . و داراى اندامى متناسب است و ميان دندانهايش فاصله دارد . . .»[13]

ابن ابى الحديد پس از نقل اين حديث، مى نويسد: اين حديث را عبداللّه بن قتيبه در كتاب «غريب الحديث» آورده است.

15 ـ مهدى(عليه السلام) نهمين فرزند امام حسين(عليه السلام) است

سلمان فارسى گويد: خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شرفياب شدم، ديدم حسين(عليه السلام)روى زانوى آن حضرت است و پيغمبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)ديدگان او را مى بوسد، و لبهايش را مى مكد و مى فرمايد:

«تو آقايى. تو آقا زاده اى. تو برادر شخص آقايى هستى. تو امامى. پسر امامى و برادر امامى. تو حجّتى. پسر حجّتى. و برادر حجّتى. تو پدر نُه نفر حجّتى كه نهمى آنها، قائم ايشان است».[14]

در كتاب «كمال الدين» از حضرت زين العابدين(عليه السلام) و او از پدر بزرگوارش حسين بن على(عليهما السلام) روايت كرده است كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) خطاب به وى فرمود:

«التاسع من ولدك ياحسين! هو القائم بالحقّ، والمظهر للدين، والباسط للعدل . . .»[15]

« اى حسين! نهمين فرزند تو، قائم به حقّ است. او آشكار كننده دين و گستراننده عدل است . . .»

در كتاب «ينابيع المودّه»، از امام حسين(عليه السلام)روايت كرده است كه فرمود:

«بر جدّم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) وارد شدم; آن حضرت مرا روى زانوى خود نشانيد و فرمود: اى حسين! خداوند از صلب تو نُه امام را اختيار نموده كه نهمى آنها قائم ايشان است ومنزلت همه، نزدخدا يكسان است».[16]

و در كتاب «كفاية الاثر» از قول عبدالرحمان بن سليط از حضرت امام حسين(عليه السلام)روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:

«دوازده امام از ما هستند; اوّل آنها، اميرمؤمنان على(عليه السلام)و آخر آنها، نهمين فرزند من است. همو كه به حق قيام مى كند و خداوند به بركت وجود او، زمين مرده را زنده و آباد مى كند و دين حقّ را بر تمام اديان پيروز مى گرداند اگرچه مشركان كراهت داشته باشند . . .»[17]

16 ـ مهدى(عليه السلام) از فرزندان امام زين العابدين(عليه السلام) است

در كتاب «ينابيع المودّه»، از جابر بن عبداللّه انصارى روايت كرده است كه گفت: جندل بن جنادة بن جبير يهودى، محضر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) آمد و گفت: يا محمّد! . . . شب گذشته حضرت موسى(عليه السلام) را در خواب ديدم كه فرمود: اى جندل! به دست محمّد، خاتم انبيا، اسلام بياور و به اوصيايى كه بعد از او خواهند بود چنگ بزن.

گفتم: اسلام مى آورم، و حمد خداى را كه اسلام آوردم و خداوند مرا به وسيله تو هدايت كرد.

سپس گفت: يارسول اللّه! از اوصياى خودت به من خبر ده تا به آنها تمسّك جويم.

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اوصياى من دوازده نفرند.

گفت: ما نيز در كتاب تورات چنين يافته ايم. يارسول اللّه! آنها را برايم نام ببريد.

حضرت فرمود:

«أوّلهم سيّد الأوصياء أبو الائمّة علي، ثمّ ابناه الحسن والحسين فاستمسك بهم ولايغرنّك جهل الجاهلين، فإذا ولد علي بن الحسين زين العابدين يقضي اللّه عليك ويكون آخر زادك من الدنيا شربة لبن تشربه».

«اوّل آنها، سيّد اوصيا و پدر امامان، على است; سپس دو پسر او حسن و حسين اند. به آنها تمسّك جوى و جهالت جاهلان، تو را فريب ندهد. هنگامى كه فرزند حسين، على، زينت عابدان به دنيا آمد، پايان عمر تو است و آخرين توشه تو از دنيا، شيرى خواهد بود كه مى نوشى».

جندل گفت: ما در تورات و در كتب انبيا(عليهم السلام) يافته ايم كه «ايليا و شبّر و شبير»، اسامى على، حسن و حسين(عليهم السلام) است. نام امامان پس از حسين چيست؟ حضرت فرمود:

«إذا انقضت مدّة الحسين فالإمام ابنه علي، ويلقّب بزين العابدين، فبعده ابنه محمّد يلقّب بالباقر، فبعده ابنه جعفر يدعى بالصادق، فبعده ابنه موسى يدعى بالكاظم، فبعده ابنه على يدعى بالرضا، فبعده ابنه محمّد يدعى بالتقي والزكي، فبعده ابنه علي يدعى بالنقي والهادي، فبعده ابنه الحسن يدعى بالعسكري، فبعده ابنه محمّد يدعى بالمهدي والقائم و الحجّة، فيغيب ثمّ يخرج، فإذا خرج يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً . . .»

«وقتى كه مدّت حسين(عليه السلام) به سر رسيد، امام، فرزندش على خواهد بود كه ملقّب به زين العابدين است. بعد از او فرزندش محمّد است كه ملقّب به باقر خواهد بود. بعد از او فرزندش جعفر است، كه صادق خوانده مى شود. بعد از او فرزندش موسى كه كاظم خوانده مى شود. بعد از او فرزندش على كه رضا خوانده مى شود. بعد از او فرزندش محمّد، كه تقى و زكىّ خوانده مى شود. بعد از او فرزندش على، كه نقى و هادى خوانده مى شود. بعد از او فرزندش حسن، كه عسكرى خوانده مى شود. بعد از او فرزندش محمّد است كه به مهدى، قائم و حجّت خوانده مى شود. او از ديده ها پنهان مى شود و سپس ظاهر مى گردد هنگامى كه ظهور كند زمين را از عدل و داد پر خواهد نمود همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده باشد . . .»

سپس فرمود:

«خوشا به حال آنان كه در زمان غيبت او صبر كنند و خوشا به حال كسانى كه بر محبّت آنها ثابت و پابرجا مانند . . .»[18]

از اين حديث شريف كه حاوى اسامى مباركه همه معصومين(عليهم السلام)است، به خوبى ظاهر مى شود كه مهدى موعود(عليه السلام) از فرزندان امام زين العابدين(عليه السلام)است.

البته روايات در اين زمينه از طريق شيعه و سنّى فراوان است و منحصر به حديث ياد شده نيست; بلكه مجموع آنها ـ طبق شمارش برخى از پژوهشگران ـ 185 حديث است.[19]

17 ـ مهدى(عليه السلام) از فرزندان امام باقر(عليه السلام) است

در كتاب «ينابيع المودّه»، از جابر بن يزيد جعفى نقل كرده است كه گفت: از جابر بن عبداللّه انصارى شنيدم كه مى گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به من فرمود:

«اى جابر! اوصياى من وامامان مسلمين بعد از من، اوّل آنها على بن ابى طالب است. بعد از او حسن و بعد از او حسين، سپس علىّ بن الحسين و بعد از او محمّد بن على است كه معروف به باقر است. اى جابر! تو او را درك خواهى كرد و چون او را ديدى، سلام مرا به او برسان. بعد از او جعفر بن محمّد، بعد از او موسى بن جعفر، بعد از او على بن موسى، بعد از او محمّد بن على، بعد از او على بن محمّد، بعد از او حسن بن على و بعد از او «قائم» است كه نامش نام من و كنيه اش كنيه من است. او همان كسى است كه خدا به دست او، شرق و غرب جهان را مى گشايد. او همان كسى است كه از دوستان خود غايب مى شود . . .»[20]

18 ـ مهدى(عليه السلام) از فرزندان امام صادق(عليه السلام) است

در كتاب «ينابيع المودّه» از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود:

«خلف صالح از فرزندان من است و او همان مهدى است».[21]

شيخ صدوق(رحمه الله) در كتاب «كمال الدين» روايت كرده است كه حبّان سرّاج گويد: از سيّد اسماعيل بن محمّد حِميَرى شنيدم كه مى گفت: به حضرت صادق(عليه السلام)عرض كردم: اى پسر رسول خدا! براى ما اخبارى از پدرانت(عليهم السلام)درباره غيبت رسيده و به صحّت پيوسته است. بفرماييد كدام امام غايب مى شود؟

حضرت فرمود:

ششمين فرزند من كه دوازدهمين امام هدايتگر پس از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)است; غايب مى شود[22]

باز در كتاب «كمال الدين»، از عبداللّه بن ابى يعفور از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:

«هركس به امامت پدرانم و فرزندانم اعتراف كند و امامت فرزندم «مهدى» را منكر شود مانند كسى است كه به همه پيغمبران عقيده داشته باشد و نبوّت حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)را انكار نمايد.

عرض كردم: اى آقاى من! مهدى، كدام يك از فرزندان شماست؟

فرمود: پنجمين نفر از فرزندان امام هفتم (موسى بن جعفر) است كه شخصِ او از شما پنهان مى شود و نام بردنش برايتان جايز نيست».[23]

19 ـ مهدى(عليه السلام) از فرزندان امام كاظم(عليه السلام) است

در كتاب «فرائد السمطين» و «ينابيع المودّه» از ابن عبّاس نقل شده كه گفت: شخصى يهودى به نام «نعثل» محضر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) آمد و گفت: يا محمّد! من از تو چيزهايى مى پرسم كه مدّتى است ذهن مرا به خود مشغول كرده است. اگر جواب قانع كننده اى دادى به دست تو مسلمان خواهم شد.

حضرت فرمود: بپرس اى ابا عماره!

نعثل پس از پرسش از صفات خدا و جواب آن حضرت، گفت: به من خبر ده كه وصىّ و جانشين تو كيست؟ كه هيچ پيامبرى نيست مگر آن كه وصىّ و جانشينى دارد و پيامبر ما موسى بن عمران به يوشع بن نون وصيّت كرد و او را جانشين خود قرار داد.

حضرت فرمود:

«نعم، إنّ وصييّ و الخليفة من بعدي علي بن أبي طالب، وبعده سبطاي الحسن، ثمّ الحسين يتلوه تسعة من صُلب الحسين ائمّة أبرار.

قال: يا محمّد! فسمّهم لي؟

قال: نعم، إذا مضى الحسين فابنه علي، فإذا مضى علي فابنه محمّد، فإذا مضى محمّد فابنه جعفر، فإذا مضى جعفر فابنه موسى، فإذا مضى موسى فابنه علي، فإذا مضى علي فابنه محمّد، ثمّ ابنه علي، ثمّ ابنه الحسن، ثمّ الحجّة بن الحسن، فهذه اثنا عشر ائمّة عدد نقباء بني إسرائيل».

آرى! وصىّ و جانشين من على بن ابى طالب است; پس از او دو نوه من، حسن و حسين; سپس نُه امام پاك سرشت از نسل حسين جانشين من خواهند بود.

گفت: يامحمّد! نام آنها را بگو.

فرمود: چون حسين از دنيا برود، فرزندش على بن الحسين امام است; وقتى على از دنيا رود پسرش محمّد و چون محمّد (باقر) از دنيا برود، پسرش جعفر (صادق) و چون جعفر از دنيا درگذرد پسرش موسى و هنگامى كه موسى وفات كند، پسرش على (رضا) و وقتى على رحلت نمود پسرش محمّد و چون محمّد از دنيا برود پسرش على و پس از او پسرش حسن و سپس حجّت بن الحسن، يكى پس از ديگرى امام خواهند بود; اينها دوازده نفر به عدد نقباى بنى اسرائيل هستند».

نعثل گفت: جاى آنها در بهشت كجاست؟

فرمود: در رتبه من هستند.

نعثل گفت: «اشهد أن لا إله إلاّ اللّه وأنّك رسول اللّه وأشهد أنّهم الأوصياء من بعدك».

من در كتاب هاى گذشته همينطور يافته ام و در عهد و وصيّت موسى بن عمران آمده است كه:

چون آخر الزمان شود پيامبرى به نام «احمد» مبعوث مى شود. او خاتم پيامبران است و پس از او پيامبرى نخواهد آمد و از صلب او، امامان ابرار به عدد اسباط به دنيا مى آيند.[24]

حضرت فرمود: اى ابا عماره! آيا اسباط را مى شناسى؟

گفت: آرى يارسول اللّه! آنها دوازده نفر بودند; اوّلشان «لاوى بن برخيا» بود كه مدّتى طولانى از بنى اسرائيل غايب شد و بعد ظاهر گرديد و خداوند به وسيله او شريعت را پس از كهنه شدن و محو شدن، آشكار كرد و او با «قرسطياى» پادشاه جنگيد و او را كشت.

حضرت فرمود: آنچه در بنى اسرائيل اتّفاق افتاد، در اُمّت من نيز اتفاق مى افتد; دوازدهمين نفر از نسل من غايب خواهد شد و بر اُمّت من، زمانى خواهد آمد كه از اسلام جز نامى و از قرآن جز نوشته اى باقى نمى ماند. در آن وقت، خداوند به او اجازه خروج مى دهد و او اسلام را آشكار و دين را تجديد مى نمايد.

سپس فرمود:خوشا به حال كسى كه آنها را دوست بدارد! واى به حال كسى كه آنها را دشمن بدارد! خوشا به حال كسى كه به آنها تمسّك جويد و دنباله رو آنها باشد!

نعثل پس از شنيدن اين سخنان، بپا خاست و اشعارى چند در مدح پيامبر وائمّه(عليهم السلام)سرود . . .»[25]

اين حديث مبارك، نمايانگر اين واقعيّت است كه حضرت مهدى(عليه السلام) از فرزندان موسى بن جعفر(عليهما السلام) و پنجمين فرزند آن حضرت است.

در كتاب «غيبت» شيخ طوسى، از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه حضرت در ضمن حديث مفصّلى فرمود:

«صاحب ما ظهور مى نمايد و او از صلب اين است ـ و با دست خود اشاره به موسى بن جعفر(عليهما السلام) نمود ـ آنگاه فرمود: زمين را از عدل پرمى كند همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد و دنيا براى او هموار مى گردد».[26]

و در كتاب «كمال الدين»، از يونس بن عبدالرحمان روايت كرده است كه گفت: حضور حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) شرفياب شدم و عرض كردم: اى پسر رسول خدا! قائم به حقّ شما هستيد؟ فرمود:

من قائم به حقّ هستم، ولى آن قائمى كه زمين را از وجود دشمنان خدا پاك مى گرداند و آن را از عدل و داد پر مى نمايد، فرزند پنجمى من است كه براى حفظ جانش مدّتى طولانى از انظار غايب مى شود و در آن مدّت، مردم بسيارى از دين بر مى گردند و عدّه اى ثابت قدم مى مانند.

سپس فرمود: خوشا به حال شيعيان ما كه در دوران غيبت قائم ما، به دوستى ما چنگ مى زنند و در ولايت ما ثابت و استوار مى مانند و از دشمنان ما بيزارى مى جويند! آنان از ما هستند و ما از آنها هستيم. آنها ما را به امامت پذيرفته اند و ما آنها را به عنوان «شيعه» پسنديده ايم. خوشا به حال آنها، بازهم خوشا به حال آنها! به خدا سوگند! كه آنها در روز قيامت، در رتبه ما هستند».[27]

20 ـ مهدى(عليه السلام) از فرزندان امام رضا(عليه السلام) است

در كتاب «فرائد السمطين» از دعبل بن على خزاعى ـ شاعر اهل بيت ـ روايت شده است كه گفت:

قصيده معروف خود را كه اوّل آن «مدارس آيات خلت من تلاوة . . .»

است براى مولايم امام رضا(عليه السلام)خواندم; هنگامى كه به اين دو بيت رسيدم:

  • خروج إمام لا محالة واقع يميّز فينا كلّ حقّ و باطل ويجزي على النعماء والنقمات

  • يقوم على اسم اللّه والبركات ويجزي على النعماء والنقمات ويجزي على النعماء والنقمات

آن حضرت گريه شديدى كرد، سپس رو به من كرده، فرمود:

«اى دعبل! روح القدس اين دو بيت را به زبان تو جارى كرده است. آيا اين امام را كه خروج مى كند، مى شناسى؟»

گفتم: نه، مولاى من; همين قدر شنيده ام كه امامى از شما اهل بيت قيام خواهد كرد تا زمين را از ظلم و فساد پاك كند و از عدل و داد پر گرداند.

فرمود:

«اى دعبل! امام بعد از من، پسرم محمّد و بعد از محمّد، پسرش على و بعد از على، پسرش حسن است و بعد از حسن پسرش حجّتِ قائم است كه در دوران غيبتش، چشم به راهش باشند و در زمان ظهورش، اطاعتش نمايند. اگر از عمر دنيا به جز يك روز باقى نماند خداوند آن روز را به حدّى طولانى مى سازد تا او ظاهر شود و زمين را از عدل و داد پرنمايد چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد . . .»[28]

در كتاب «فرائد السمطين» نقل شده است كه از امام رضا(عليه السلام) سؤال شد كه كدام يك از شما اهل بيت، «قائم» است؟

آن حضرت فرمود:

«قائم» چهارمين فرزند من است. او پسر بانوى كنيزان است و خداوند به دست او، زمين را از هرگونه ظلم و ستم پاك و پاكيزه مى گرداند . . .»[29]

21 ـ مهدى(عليه السلام) از فرزندان امام جواد(عليه السلام) است

حضرت جواد(عليه السلام) به عبد العظيم حسنى فرمود:

«اى ابو القاسم! قائم ما اهل بيت، همان «مهدى» موعودى است كه همه بايد در زمان غيبت او منتظرش باشند، و در زمان ظهورش، از او فرمان بردارى نمايند.

او فرزند سوّمى من است . . .»[30]

22 ـ مهدى(عليه السلام) از فرزندان امام هادى(عليه السلام) است

در كتاب «كمال الدين»، از صقر بن ابى دلف روايت كرده است كه گفت: از حضرت ابوجعفر، محمّد بن على (امام جواد(عليه السلام)) شنيدم كه مى فرمود:

امام بعد از من، پسرم على است; فرمان او فرمان من و گفتار او گفتار من و اطاعت او اطاعت من است.

سپس خاموش شد.

من عرض كردم: اى پسر رسول خدا ! امام بعد از على(عليه السلام) كيست؟

فرمود: امام بعد از او فرزندش حسن است.

عرض كردم: اى پسر پيامبر! امام بعد از حسن(عليه السلام) كيست؟

آن حضرت به سختى گريست و فرمود: بعد از حسن، پسرش، قائم به حقّ و منتظر، امام است.

عرض كردم: اى پسر رسول خدا ! چرا او را «قائم» مى گويند؟

فرمود: زيرا پس از آن كه از يادها رفته باشد و بيشتر معتقدان به امامتش از عقيده خود برگشته باشند، قيام مى كند.

عرض كردم: چرا او را «منتظر» مى نامند؟

فرمود:

«زيرا غيبتى طولانى خواهد داشت كه مخلصان، ظهورش را انتظار برند و بيماردلان، منكر او گردند معاندان، ياد او را مسخره كنند كسانى كه وقت ظهور او را تعيين كنند دروغ بگويند و شتاب كنندگان در امر ظهور او، هلاك گردند و آنهايى كه تسليم امر خدا هستند نجات يابند».[31]

و نيز در كتاب «اعلام الورى» از مفضّل بن عمر روايت كرده است كه گفت:

محضر مقدّس مولايم امام جعفر صادق(عليه السلام) شرفياب شدم و عرض كردم: اى مولاى من! چه مى شد اگر جانشين خودتان را به ما معرّفى مى فرموديد؟

فرمود: اى مفضّل! امام بعد از من «موسى» است; امّا جانشينى كه چشم به راهش باشند و آرزويش كشند، «م ح م د» فرزند حسن فرزند على فرزند محمّد فرزند على بن موسى الرضا(عليهم السلام) است».[32]

در كتاب «كفاية الاثر»، از مسعده روايت كرده است كه گفت:

محضر امام صادق(عليه السلام) بودم كه ناگاه پير مردى قد خميده بر آن حضرت وارد شد و در حالى كه بر عصاى خود تكيه داشت، سلام كرد. امام(عليه السلام)جواب سلام او را داد.

سپس گفت: اى پسر رسول خدا! دستت را بده تا ببوسم.

آن حضرت دستش را به او داد و پير مرد دست حضرتش را بوسيد و گريه كرد.

امام(عليه السلام) فرمود: اى پير مرد! چه چيز تو را به گريه در آورد؟

جواب داد: جانم به فدايت! سالهاست كه در انتظار قائم شما بسر مى برم; با خود مى گويم اين ماه مى آيد و اين سال ظاهر مى شود. و اينك سنّم زياد شده و استخوانم پوسيده و اجلم نزديك گرديده و به آنچه دوست دارم نرسيده ام، و مى بينم كه شما كشته مى شويد، آواره و در به در مى گرديد در حالى كه دشمنان شما در كمال سرور و شادمانى زندگى مى كنند! پس چرا گريه نكنم؟!

در اين هنگام ديدگان امام صادق(عليه السلام) پر از اشك گرديد، آنگاه فرمود:

اى پير مرد! اگر خداوند تو را حيات بخشيد تا قائم ما را ببينى، با ما خواهى بود; و اگر اجل تو فرا رسيد در روز رستاخيز با ذخيره گرانبهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)خواهى آمد و آن ذخيره گرانبها ما هستيم; زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرموده است: «من در ميان شما دو چيز نفيس مى گذارم كه اگر به آن دو تمسّك جوييد هرگز گمراه نخواهيد شد; يكى كتاب خداى عزّوجلّ و ديگرى عترت و اهل بيتم».[33]

پير مرد گفت: پس از شنيدن اين خبر ديگر مرا باكى نيست.

آنگاه امام صادق(عليه السلام) به او فرمود:

اى شيخ! بدان كه قائم ما اهل بيت از صلب حسن (عسكرى) است و حسن از صُلب على (هادى) است و على از صلب محمّد (جواد) است و محمّد از صلب على (رضا) است و على از صلب اين فرزند من است ـ و با دست خود به موساى كاظم(عليه السلام) اشاره نمود ـ و فرمود: اين نيز از صلب من است. ما دوازده امام، معصوم و از گناه و آلودگى پاك و پاكيزه ايم.

بعد از آن فرمود:

«اى پير مرد! به خدا سوگند! اگر از عمر دنيا به جز يك روز باقى نماند، خداوند آن روز را به حدّى طولانى مى كند تا قائم ما اهل بيت خروج نمايد».[34]

آگاه باش كه شيعيان ما در دوران غيبت او دچار فتنه و سرگردانى خواهند گرديد و در آن موقع، خداوند هدايت يافتگان مخلص را بر اعتقاد به او ثابت و استوار نگه خواهد داشت. خداوندا! آنها را بر اين امر يارى فرما».[35]

اكثر احاديث گذشته نيز دلالت دارند كه حضرت مهدى منتظر از فرزندان امام على النقى هادى(عليه السلام)است. و حضرت آية اللّه لطف اللّه صافى گلپايگانى نيز در كتاب ارزشمند «منتخب الاثر» به اين موضوع اشاره نموده كه حضرت مهدى(عليه السلام)از فرزندان امام دهم على بن محمّد هادى(عليه السلام)است، و احاديثى كه از آنها اين مطلب استفاده مى شود 90 حديث است كه از جمله آنها حديث مذكور مى باشد و به بقيه احاديث به نحو اجمال اشاره نموده اند.[36]

23 ـ مهدى(عليه السلام) فرزند امام حسن عسكرى(عليه السلام) است

موفّق بن احمد خوارزمى حنفى ـ كه اهل سنّت او را صدر الأئمّه خوانده اند ـ در كتاب «مقتل الحسين(عليه السلام)» از ابى سلمى ـ شتربان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ـ روايت كرده است كه گفت: من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مى فرمود:

«شبى كه مرا به آسمانها سير دادند، خداوند عزيز ـ جل ثناؤه ـ فرمود: پيامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او فرو فرستاده شد، ايمان آورد.

من گفتم: و مؤمنان (نيز ايمان آوردند).

خداى متعال فرمود: راست گفتى اى محمّد! چه كسى را به جانشينى خود در ميان امّت گذاشتى؟

گفتم: بهترين آنها را.

خطاب رسيد: على بن ابى طالب را؟

گفتم: آرى پروردگارا!

فرمود: اى محمّد! من نظرى به زمين افكندم و از ميان اهل زمين تو را برگزيدم و نامى از نام هاى خود براى تو برگرفتم; پس من در جايى ياد نمى شوم مگر آن كه تو هم با من ياد شوى، من محمودم و تويى محمّد. بار ديگر نظرى به زمين افكندم و «على» را برگزيدم و نامى از نامهاى خود را براى او برگرفتم; پس من اعلا هستم و او على است.

اى محمّد! من تو را و على، فاطمه، حسن، حسين و امامان از فرزندان حسين را از نور خود آفريدم و ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين ها عرضه داشتم، هر كه آن را پذيرفت در نزد من از مؤمنان است و هر كه نپذيرفت در نزد من از كافران است.

اى محمّد! اگر بنده اى از بندگان من، مرا آن قدر عبادت كند تا از پاى در افتد و يا بدنش مانند مشكى خشكيده گردد، سپس در حالى كه منكر ولايت شماست نزد من آيد، او را نمى آمرزم مگر آن كه اقرار به ولايت شما نمايد.

اى محمّد! آيا دوست دارى كه آنها را ببينى؟

گفتم: آرى پروردگارا!

فرمود: به طرف راست عرش توجّه نما.

چون به طرف راست عرش خدا نگريستم، على، فاطمه، حسن، حسين، على بن حسين، محمّد بن على، جعفر بن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على، على بن محمّد، حسن بن على و مهدى(عليهم السلام)را ديدم كه هاله اى از نور آنها را احاطه كرده است و آنها ايستاده، نماز مى خوانند و او ـ يعنى حضرت مهدى(عليه السلام) ـ در وسط آنها مانند ستاره درخشان بود.

پس خداوند فرمود: اى محمّد! اينها حجّتهاى من هستند و مهدى انتقام گيرنده عترت تو است. به عزّت و جلال خودم سوگند! او حجّتى است كه ولايتش بر اولياى من واجب است و اوست كه از دشمنان من انتقام خواهد گرفت».[37]

آرى خواننده گرامى! مهدى موعود منتظر(عليه السلام) فرزند بلافصل امام حسن عسكرى(عليه السلام)است و رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)نيز در ضمن حديث مفصّلى كه شيخ الاسلام حموينى شافعى و گروهى از علماى اماميّه آن را نقل كرده اند، نسب شريف او را به طور صريح و روشن اين گونه بيان فرموده است:

خداوند تبارك و تعالى در صلب امام حسن (عسكرى(عليه السلام)) نطفه اى مبارك، ميمون، پاك و پاكيزه قرار داده كه هر مؤمنى كه خداوند از او پيمان ولايت اهل بيت(عليهم السلام) گرفته، از او خشنود مى شود و هركس كه درباره او ترديد داشته و منكر وجودش گردد از او روى مى گرداند.

او امامى پارسا، پاكيزه، هادى و مهدى است كه مورد پسند درگاه خداوند است. آغاز و انجامش عدالت است; به عدالت حكومت مى كند و به عدالت فرمان مى دهد، او خداى تعالى را تصديق مى كند و خداوند هم او را در فرمانى كه صادر مى كند تصديق مى نمايد . . . همراه او صحيفه و نوشته مهر شده اى هست كه شماره اصحاب و كليّه خصوصيّات و ويژگى هاى يارانش، با اسم، نسب، شهر، شغل، زبان و القاب در آن نوشته شده است . . .»[38]

24 ـ مهدى(عليه السلام) از ذوى القربى است

در كتاب «ينابيع المودّه»، از بخارى و مسلم روايت كرده كه ابن عبّاس درباره تفسير اين آيه: «قُلْ لا أَسْألُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِي القُرْبى»[39] از سعيد بن جبير پرسش نمود؟

سعيد بن جبير گفت: منظور از «ذوى القربى» آل محمّد(عليهم السلام) است».[40]

همچنين در همان كتاب، از احمد حنبل ـ در كتاب مسندش ـ از سعيد بن جبير، از ابن عبّاس روايت كرده است كه گفت:

«موقعى كه آيه «ذوى القربى» نازل شد، گفتند: يارسول اللّه! آنان كه خداوند ما را به دوست داشتن ايشان مأمور كرده كيانند؟

فرمود: على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام)».[41]

ابن حجر هيثمى مكّى نيز در كتاب «الصواعق المحرقه» و برخى ديگر از مفسّران و محدّثان در حديثى آورده اند كه:

هنگامى كه حضرت سجاد را به اسارت شام آوردند و بر دروازه دمشق نگه داشتند، مردى از اهل شام گفت: شكر خداى را كه شما را كشت و ريشه كن ساخت. حضرتش خطاب به او فرمود: «آيا قرآن خوانده اى؟

گفت: آرى.

فرمود: اين آيه را نخوانده اى كه مى فرمايد: «قُلْ لا أَسْألَكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ المَوَدّةَ فِي القُرْبى»؟

مرد شامى گفت: آيا شما همانها هستيد؟

فرمود: آرى.[42]

از آنجا كه حضرت مهدى(عليه السلام) از فرزندان پيامبر و اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا(عليهم السلام)مى باشد، داخل در خويشان نزديك پيامبر است و اين آيه، آن حضرت را شامل مى شود.

25 ـ مهدى(عليه السلام) از ذرّيه پيامبر است

در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده كه فرمود:

«إنّ اللّه عزّوجلّ جعل ذريّة كلّ نبيّ في صلبه و جعل ذرّيتي في صلب علي بن أبي طالب».[43]

«خداوند ذريّه هر پيغمبرى را در صلب خودش قرار داد ولى ذرّيه مرا در صلب على بن ابى طالب قرار داده است».

در كتاب «تحف العقول» در ضمن يك خبر طولانى چنين آمده است:

«هارون به حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) گفت: چرا شما به على(عليه السلام) كه پدر شماست نسبت داده نمى شويد و به رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) كه جدّ مادرى شماست نسبت داده مى شويد در حالى كه فرزند به پدرش نسبت داده مى شود؟

امام موسى بن جعفر(عليه السلام) فرمود:

خداى تعالى حضرت عيسى بن مريم(عليه السلام) را به واسطه مادرش به حضرت ابراهيم(عليه السلام)نسبت داده چنان كه در قرآن آمده است:

(وَمِنْ ذُرّيَته داووُد وَسُلَيمانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسى وَهارُونَ وَكَذلِكَ نَجْزِي الُمحسِنين * وَزَكَريّا وَيَحْيى وَعِيْسى وَإلياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ).[44]

«و از نسل او (ابراهيم) داوود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را

]هدايت كرديم

[ و اين گونه، نيكو كاران را پاداش مى دهيم. و زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند».

ما نيز به واسطه مادرمان، فاطمه به رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)نسبت داده مى شويم.[45]

اين دو حديث شريف، در كمال صراحت دلالت دارد بر اين كه اولاد على(عليه السلام)كه از فرزندان فاطمه(عليها السلام)بودند، ذرّيه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) محسوب مى شوند. پس مهدى منتظر كه از آل محمّد و ذوى القربى و از فرزندان على و فاطمه(عليهما السلام) است، جزو ذريه پيامبر مى باشد.

بخش چهارم

اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احاديث مهدى(عليه السلام)

شامل:

1 ـ يك سند تاريخى و مدرك زنده

2 ـ توضيح مختصرى پيرامون بيانيه علماى حجاز

3 ـ مخالفان وجود حضرت مهدى(عليه السلام) چه مى گويند؟

علماى اهل سنت، فقط به نقل روايات راجع به حضرت مهدى(عليه السلام) در صحاح خود و ديگر كتب معتبر ديگر اكتفا نكرده اند، بلكه گروه زيادى از شخصيّت هاى برجسته ايشان اعتراف كرده اند كه اين احاديث، «مشهور» يا «متواتر» است.

اينك براى مزيد اطّلاع، نمونه هايى از اعتراف برخى از اين دانشمندان را در اين جا نقل مى كنيم:

1 ـ محمّد شبلنجى

، دانشمند معروف مصرى، در كتاب «نور الابصار» چنين مى نويسد:

«تواترت الأخبار عن النبيّ(صلى الله عليه وآله وسلم) على أنّ المهدي من أهل بيته وأنّه يملأ الأرض عدلاً».[46]

«اخبار متواترى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) رسيده است كه مهدى(عليه السلام) از خاندان اوست و زمين را از عدل پر مى كند».

2 ـ شيخ محمّد صبّان

، در كتاب «اسعاف الراغبين» چنين مى گويد:

وقد تواترت الأخبار عن النبىّ(صلى الله عليه وآله وسلم) بخروجه، وأنّه من أهل بيته، وأنّه يملأ الأرض عدلاً، وأنّه يساعد عيسى(عليه السلام) على قتل الدجّال بباب لد بأرض فلسطين، وأنّه يؤمّ هذه الاُمّة ويصلّي عيسى خلفه».[47]

«اخبار متواترى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده است كه مهدى(عليه السلام) قيام خواهد كرد و اين كه او از خاندان پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم)است و زمين را پر از عدل مى كند و حضرت عيسى(عليه السلام)را بر كشتن دجّال در سرزمين فلسطين دم دروازه «لُد» يارى مى دهد و بر اين اُمّت امامت مى كند و حضرت عيسى(عليه السلام)پشت سر او نماز مى گزارد.

3 ـ ابن حجر عسقلانى

، در كتاب «فتح البارى» درباره اخبار و احاديث راجع به حضرت مهدى(عليه السلام) مى گويد:

«اخبار به تواتر رسيده است كه مهدى(عليه السلام) از اين اُمّت است، و عيسى بن مريم از آسمان فرود مى آيد و پشت سر او نماز مى خواند»[48]

4 ـ ابن حجر هيثمى مكّى

، در كتاب «الصواعق المحرقه» از ابوالحسن آبرى، چنين نقل مى كند:

«قد تواترت الأخبار و استفاضت بكثرة رواتها عن المصطفى(صلى الله عليه وآله وسلم)بخروجه و أنّه من أهل بيته و أنّه يملأ الأرض عدلاً».[49]

«اخبار متواترى از پيامبر اكرم نقل شده است كه «مهدى» ظهور خواهد كرد و اينكه او از اهل بيت پيامبر است و زمين را از عدل و داد پر خواهد نمود».

5 ـ ابو الطيّب سيّد محمّد صدّيق حسينى بخارى قنوجى هندى

، در كتاب «الاذاعة لما كان و ما يكون بين يدي الساعة»، چنين مى نويسد:

«. . . برخى از احاديث حضرت مهدى(عليه السلام) صحيح، برخى حسن و برخى ضعيف است و جريان ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)بين تمام مسلمانان مشهور و در طول تاريخ اسلام شهرت يافته است كه ناگزير بايد در آخر الزمان مردى از اهل بيت پيامبر ظهور كند و دين را تأييد بخشد و عدل و داد را ظاهر نمايد و همه مسلمانان از او پيروى نمايند و بر تمام ممالك اسلامى مستولى گردد و او «مهدى» ناميده مى شود و پس از ظهور او، «دجّال» خروج مى نمايد و طبق روايات وارده خروج دجّال از علايم قيامت است و حضرت عيسى(عليه السلام)بعد از ظهور او از آسمان فرود مى آيد و در مورد قتل دجّال به او كمك مى كند ـ يا اين كه همراه او نازل مى شود و او را در كشتن دجّال يارى مى دهد ـ و به هنگام اداى نماز صبح به او اقتدا مى نمايد و پشت سر آن حضرت نماز مى گزارد . . . و روايات مربوط به دجّال و حضرت عيسى(عليه السلام)به حدّ تواتر رسيده است».[50]

6 ـ شيخ منصور على ناصف

، از دانشمندان معروف جامع «الازهر» مصر و نويسنده كتاب «التاج الجامع للاُصول» كه در اين كتاب معروف خود، احاديث قابل اطمينان كتب حديث اهل سنّت را جمع آورى نموده است، و شش نفر از علماى برجسته مصر بر آن تقريظ نوشته اند، و آن را با شرحى به نام «غاية المأمول» به منظور بيان و توضيح احاديث آن توأم نموده اند. او در جلد پنجم يعنى در «كتاب الفتن و علامات الساعة» چنين مى نويسد:

«الباب السابع في الخليفة المهدي ـ رضي اللّه عنه ـ اشتهر بين العلماء ـ سلفاً وخلفاً ـ أنّه في آخر الزمان لابدّ من ظهور رجل من أهل البيت يسمّى «المهدي» يستولي على الممالك الإسلاميّة، ويتّبعه المسلمون، و يعدل بينهم، ويؤيّد الدين . . .

و قد روى أحاديث المهدي جماعة من خيار الصحابة، وخرّجها أكابر المحدّثين كأبي داوود والترمذي وابن ماجة و الطبراني وأبي يعلي والبزّاز والإمام أحمد والحاكم ـ رضي اللّه عنهم أجمعين ـ و لقد أخطأ من ضعّف أحاديث المهدي كلّها كابن خلدون وغيره . . .»

«در ميان دانشمندان امروز و گذشته اهل تسنّن، مشهور است كه سرانجام بايد در آخر الزمان مردى از اهل بيت پيامبر به نام «مهدى(عليه السلام)» ظهور كند. او بر كشورهاى اسلامى مسلّط شود و مسلمانان نيز از او پيروى كنند و مهدى(عليه السلام) در ميان آنان به عدالت رفتار كند و دين اسلام را تأييد بخشد.

احاديث راجع به مهدى(عليه السلام) را گروهى از برگزيدگان صحابه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)روايت كرده اند و محدّثان بزرگ مانند: ابى داوود، ترمذى، ابن ماجه، طبرانى، ابو يعلى، بزّاز، امام احمد حنبل و حاكم نيشابورى، در كتب خود آورده اند.

كسانى كه تمام احاديث مهدى(عليه السلام) را ضعيف شمرده اند مانند «ابن خلدون» و ديگران، راه خطا پيموده اند و اين حديث كه «ابن خلدون» نقل كرده است كه «مهدى، همان عيسى بن مريم است» ضعيف است چنان كه بيهقى و حاكم نيشابورى و غير اينان به اين معنا تصريح كرده اند.

منصور على ناصف پس از اشاره به كتاب «شوكانى»، عالم معروف اهل سنّت، كه درباره تواتر احاديث مربوط به «مهدى(عليه السلام)» و خروج دجّال و بازگشت حضرت عيسى است، چنين مى گويد:

«هذا يكفي لمن كان عنده ذرّة من إيمان وقليل من انصاف»[51]

«آنچه گفته شد براى كسانى كه ذرّه اى ايمان و اندكى انصاف داشته باشند، كفايت مى كند».

7 ـ احمد زينى دحلان

، دانشمند معروف حجاز و مفتى بزرگ مكّه، در كتاب «الفتوحات الاسلاميّة» چنين مى نويسد:

«احاديثى كه در آن از «مهدى» سخن رفته است بسيار زياد و «متواتر» است و البتّه در ميان آن همه احاديث صحيح، روايات ضعيف هم زياد است; ولى به واسطه كثرت اين احاديث و فزونى راويان آنها و محدّثان فراوانى كه اين روايات را در كتب خود آورده اند، جمعاً مفيد قطع و يقين است».

سپس اين دانشمند مى نويسد:

«محمّد بن عبدالرسول برزنجى، در آخر كتاب «الاشاعة في اشراط الساعة» ياد آور شده است كه اخبار مهدى موعود(عليه السلام)متواتر مى باشد و امرى مسلّم است.

از اين احاديث به يقين بايد دانست كه «مهدى» از فرزندان فاطمه(عليها السلام)است و زمين را از عدل و داد پر مى كند».[52]

8 ـ وهّابيان

، نيز كه از تندروترين گروه هاى اسلامى اهل تسنّن به شمار مى روند، مسأله «مهدويت» و تواتر احاديث مربوط به حضرت مهدى(عليه السلام) را پذيرفته اند و با ساير فِرَقِ مسلمين اتّفاق نظر دارند و به طور جدّى از آن دفاع مى كنند و آن را از عقايد قطعى و مسلّم اسلامى مى دانند.

1 ـ يك سند تاريخى و مدرك زنده هم اكنون به منظور تأييد اين گفتار، بيانيه مهمّى را مى آوريم كه از طرف رابطة العالم الاسلامى، مركز مهم دينى وهّابيها، در پاسخ سؤال يك نفر مسلمان از اهالى «كنيا» صادر شده است.

«بعد التحيّة;

«جواباً عمّا يسأل عنه المسلم الكيني، في شأن المهدي المنتظر، عن موعد ظهوره، و عن المكان الّذي يظهر منه و عن ما يطمئنه عن المهدي(عليه السلام):

هو: محمّد بن عبداللّه، الحسني العلوي الفاطمي المهدي الموعود المنتظر. موعد خروجه في آخر الزمان، و هو من علامات الساعة الكبرى، يخرج من المغرب ويُبايعُ له في الحجاز في مكّة المكرّمة بين الركن والمقام، بين باب الكعبة المشرّفة والحجر الأسود عند الملتزم.

ويظهر عند فساد الزمان وانتشار الكفر وظلم الناس، يملأ الأرض عدلاً و قسطاً كما مُلئت جوراً و ظلماً. يحكم العالم كلّه وتخضع له الرقاب بالاقناع تارة و بالحرب اُخرى. وسيملك الأرض سبع سنين، وينزل عيسى(عليه السلام)من بعده فيقتل الدجّال، أو ينزل معه فيساعده على قتله بباب لدّ بأرض فلسطين. وهو آخر الخلفاء الراشدين الاثنى عشر الّذين أخبر عنهم النبي ـ صلوات اللّه وسلامه عليه ـ في الصحاح. واحاديث المهدي واردة عن الكثير من الصحابة يرفعونها الى رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم)و . . .

وقد نصّ على أنّ أحاديث المهدي، أنّها متواترة، جمع من الأعلام قديماً وحديثاً، منهم السخاوي في «فتح المغيث» . . . و نصّ الحفّاظ و المحدّثون على أنّ أحاديث المهدي فيها الصحيح والحسن. ومجموعها متواتر مقطوع بتواتره و صحّته. وأنّ الاعتقاد بخروج المهدي واجب، وأنّه من عقائد أهل السنّة والجماعة، ولاينكرها إلاّ جاهل بالسنّة، و مبتدع في العقيدة».[53]

متن كامل بيانيّه علماى حجاز

«پس از اداى سلام. اين پاسخ سؤال مسلمان «كنيايى» است كه از «مهدى منتظر» و هنگام ظهور او و محل ظهورش پرسش نموده است.

«مهدى»، محمّد بن عبداللّه حسنى، علوى و فاطمى است و او مهدى موعود منتظر است. موقع ظهور وى در آخر الزمان است و ظهورش از نشانه هاى قيامت مى باشد. از غرب ظاهر مى شود، و در حجاز در مكّه مكرّمه بين «ركن و مقام» با آن حضرت بيعت مى نمايند.

هنگامى كه كفر و ظلم و فساد، عالم را فرا گرفته باشد، او ظهور مى كند و زمين را از عدل و داد پر مى كند همان گونه كه از جور و ستم پر شده باشد. بر همه جهان حكومت خواهد كرد و همه جهانيان در برابر او سر تعظيم فرود خواهند آورد و همگى تسليم وى خواهند شد، يا به ميل و دلخواه يا با نبرد.

او تمام روى زمين را مالك خواهد شد، و حضرت عيسى(عليه السلام)بعد از ظهور او، از آسمان فرود مى آيد و «دجّال» را مى كشد و يا همراه با ظهورش از آسمان فرود مى آيد و حضرت مهدى(عليه السلام) را بر كشتن «دجّال» بر درِ دروازه «لد» در سرزمين فلسطين، يارى مى دهد.

مهدى(عليه السلام) آخرين خلفاى راشدين دوازده گانه است كه پيامبر از آنها خبر داده است و در صحاح اهل سنت آمده است.

احاديث مربوط به مهدى(عليه السلام) را بسيارى از «صحابه» از شخص پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)نقل كرده اند كه از جمله آنهاست: عثمان بن عفّان، على بن ابى طالب(عليه السلام)، طلحة بن عبيداللّه، عبدالرحمان بن عوف، عبداللّه بن عبّاس، عمّار ياسر، عبداللّه بن مسعود، ابو سعيد خدرى، ثوبان، قرّة بن اساس مزنى، عبداللّه بن حارث، ابوهريره، حذيفة بن يمان، جابر بن عبداللّه، ابو امامه، جابر بن ماجد، عبداللّه بن عمر، انس بن مالك، عمر بن حصين و اُمّ سلمه.

اينها بيست نفر از كسانى هستند كه روايات راجع به مهدى(عليه السلام) را نقل كرده اند و غير از اينها افراد زياد ديگرى نيز وجود دارند. سخنان فراوانى نيز از خود «صحابه» نقل شده است كه در آنها به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) تصريح گرديده است، و آنها را نيز مى توان در رديف روايات پيامبر قرار داد; زيرا مسأله ظهور مهدى(عليه السلام) از مسايلى نيست كه بتوان در آن اجتهاد كرد.

پى‏نوشتها:‌


[1] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 75، ح 29; غيبت شيخ طوسى، ص 114.
[2] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 112، ح 7، غيبت نعمانى، ص 140، ح 1.

[3] ـ سنن ابو داوود، ج 4، ص 87 و بسيارى ديگر از منابع معتبر حديث.

[4] ـ ينابيع المودّه، ج 3، باب 73، ص 269، و در چاپ ديگر، ص 463.

[5] ـ كنز العمّال، ج 7، ص 261.
[6] ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 281، ذيل خطبه 16.

[7] ـ همان، ج 7، ص 59، ذيل خطبه 92.
[8] ـ جهت اطلاع بيشتر، به كتاب هاى: المهدى الموعود المنتظر، ج 1، ص 182، باب 16; الامام المهدى(عليه السلام)، ص 279; دانشمندان عامّه و مهدى موعود و بخش پنجم همين كتاب مراجعه فرماييد.
[9] ـ اين حديث شريف را عدّه زيادى از علماى اهل سنّت و اماميّه به صورت مختصر و مفصّل نقل كرده اند. براى دستيابى به منابع فراوان آن مى توانيد به اين كتابها مراجعه فرمائيد: عقد الدرر، ص 275; ذخائر العقبى، ص 135; مجمع الزوائد، ج 9، ص 165; فرائد السمطين، ج 2، ص 84; ينابيع المودّه، ج 3، ص 90 و در چاپ ديگر، ص434، باب73; بحار الانوار، ج 51، ص78 ـ 79; غاية المرام، ص 699; بشارة الاسلام، ص 33.
[10] ـ ذخائر العقبى، ص 146.
[11] ـ ينابيع الموده، ج 3، ص 261، باب 73، ح 2.
[12] ـ اليواقيت والجواهر، ج 2، ص 562، المبحث الخامس والستون; اسعاف الراغبين، حاشيه نور الابصار، ص 154.
[13] ـ امامت و مهدويت، ج 2، ص 315 و 316.
[14] ـ امامت و مهدويّت، ج 2، ص 315 و 316.
[15] ـ كتاب مواليد الائمه ابن ابى الثلج، به ضميمه كتاب غيبت شيخ مفيد ونوادر راوندى در سال 1370 هجرى در نجف اشرف چاپ شده است.
[16] ـ نام فرزندان امام حسن عسكرى(عليه السلام) را به نام هاى محمّد، موسى، فاطمه و عايشه، فقط در اينجا مى بينيم. ساير علماى سنّى اين اسامى را از وى گرفته اند، ولى همان گونه كه مى دانيم، مشهور اين است كه حضرت مهدى يعنى محمّد بن الحسن الحجّة تنها فرزند امام حسن عسكرى(عليه السلام) است.

[17] ـ مواليد الائمّه، ص 9 ـ 10.
[18] ـ مروج الذهب، ج 4، ص 112.
[19] -التنبيه والاشراف، ص 198 ـ 199.
[20] ـ درباره افسانه سرداب كه اكثر علماى اهل سنّت روى آن تكيه دارند و گاهى به وسيله آن به شيعيان طعنه مى زنند، در آخر همين فصل به تفصيل سخن خواهيم گفت.
[21] ـ المهدى الموعود المنتظر، ج 1، ص 182، باب 16 ; كشف الاستار، ص 98.
[22] ـ ينابيع المودّه، ج 3، ص 349 ـ 350.
[23] ـ اين كتاب به ضميمه چهارده مقاله ديگر از او و ساير دانشمندان توسّط آقاى سيّد محمّد باقر سبزوارى، استاد دانشكده الهيات تهران ترجمه و چاپ شده است.
[24] ـ تفسير كبير فخر رازى، ج 1، ص 168، در تفسير سوره حمد، باب 4، مسأله 9، حجّة 5.
[25] ـ بايد توجه داشت كه شيعه هرگز چنين عقيده اى ندارد، در اين مورد مفصلاً سخن خواهيم گفت.
[26] ـ به كتاب «معجم البلدان»، ج 3، ص 200، ش 6202، لفظ «سامرّا» مراجعه فرماييد.
[27] ـ ينابيع المودّه، ج 3، ص 350 ـ 351.
[28] ـ اليواقيت والجواهر، ج 2، ص 562 ـ 563، مبحث 56.
[29] ـ كشف الاستار، ص 49 ـ 50.
[30] ـ كشف الاستار، ص 49 و در چاپ ديگر، ص 81 ـ 83; و المهدى الموعود المنتظر، ج 1، ص 205.
[31] ـ ينابيع المودّه، ج 3، ص 353، باب 87، چاپ اسوه، قم.
[32] ـ مطالب السؤول، ص 309 ـ 311.
[33] ـ همان.
[34] ـ ينابيع الموده، ج 3، ص 214، باب 68.
[35] ـ كفاية الطالب، ص 458.
[36] ـ استدلال هاى مشروح و مفصّل و منطقى اين دانشمند را در باب 25 كتاب «البيان في أخبار صاحب الزمان» بخوانيد تا به حقيقت عقيده شيعه درباره مهدى موعود(عليه السلام) به خوبى آگاه شويد.
[37] ـ ينابيع الموده، ج 3، ص 351، صاحب ينابيع المودّه شيخ سليمان قندوزى حنفى مى گويد: اين ابيات را ملاّى رومى در ديوان بزرگش كه به ترتيب حروف هجا سروده، آورده است.
[38] ـ وفيات الاعيان، ج 4، ص 176، ش 562.
[39] ـ قول صحيح و مشهور اين است كه حضرت بقية اللّه(عليه السلام) در شب جمعه نيمه ماه شعبان متولّد شده و در سال 260 هجرى هنگام رحلت پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى(عليه السلام) پس از آخرين ديدار عمومى كه بر جنازه پدرش نماز خواند، ناپديد و غايب شد.
[40] ـ تاريخ گزيده، ص 206.
[41] ـ تاريخ الاسلام، ج 19، ص 113، حوادث 51 ـ 60.
[42] ـ العبر في خبر من غبر، ج 1، ص 373.
[43] ـ دانشمندان عامّه و مهدى موعود، ص 80; تاريخ الاسلام، ج 19، ص 113، حوادث 51 ـ 60.
[44] ـ چنان كه در مورد حضرت ابراهيم(عليه السلام) مى فرمايد: (وَإذْ ابْتَلى إِبْراهيم رَبّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَّهنّ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمْنِ ذُرِّيَتي قالَ لايَنالُ عَهْدي الظالِمينَ) سوره بقره، آيه 124.
[45] ـ ينابيع المودّه، ج 3، ص 323 ـ 328، باب 82 و بحار الانوار، ج 52، ص 26، ح 19.
[46] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 1 ـ 77; مهدى موعود، ص 719 ـ 841.

[47] ـ تذكرة الخواص، ص 363; كفاية الاثر، ص 67; منتخب الاثر، ص 182; ينابيع المودّه، ج 3، ص 395، باب 94.
[48] ـ تاريخ روضة الصفا، ج 3، ص 59.
[49] ـ با وجود اين كه معروف است كه ملا حسين كاشفى يك فرد سنّى است، و از آثار قلمى او نيز چنين پيداست. با اين حال، نخستين كتابى كه راجع به مصايب شهداى كربلا به زبان فارسى نگاشته شده، همين كتاب روضة الشهداء است كه كلمه «روضه خوان» هم از آن گرفته شده است.
[50] ـ سوره اسراء (بنى اسرائيل)، آيه 81.
[51] ـ روضة الشهداء، ص 519.
[52] ـ حبيب السير، ج 2، ص 100 ـ 113.
[53] ـ الائمة الاثنى عشر، ص 117.