آشنايى با قرآن يا دائرة المعارف قرآنى

ميرزا باقر حسينى زفره اى اصفهانى

- ۱۲ -


فصل دهم : زن در قـرآن

يكى از موضوعاتى كه در قرآن مجيد از آن سخن به ميان آمده، زنانى هستند كه در خلال قصص قرآنى و رويدادهاى تاريخى شناخته شده اند.

اين زنان گروهى خوب و گروهى بد بوده اند، و به همين جهت نيز در قرآن از آنها سخن رفته است.

قرآن مى خواهد نقش زن را در دو قطب مثبت و منفى، با ايمان و بى ايمان روشن سازد، تا سرگذشت آنها براى زنان مسلمان هم سرمشق باشد و هم عبرت، سرمشق از زنان پارسا و درستكار كه منشاء دگرگونيهاى مثبت بودند، و عبرت از آنها كه فكر و كارشان در قطب مخالف، باعث انحطاط فضيلت انسانى و بد نامى خود و گرفتارى ديگران گرديدند كه آيه 10، 11 و 12 سوره تحريم گوياى اين حقيقت است، آنجا كه مى فرمايد: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلا لِلَّذينَ كَفَرُوا اِمْرَأَتَ نُوح وَ اِمْرَأَتَ لُوط كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ * وَضَرَبَ اللهُ مَثَلا لِلَّذينَ امَنُوا اِمْرَأَتَ فِرْعَونَ اِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لى عِنْدَكَ بَيْتاً فى الْجَنَّةِ وَ نَجِّنى مِنْ فِرْعَونَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنى مَنْ الْقَومِ الظّالِمينَ * وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ اَلَّتى اَحْصَنَتْ فَرَجَها فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ»

يعنى «خداوند براى كفار مثلى زده (يعنى الگويى قرار داده) همسر نوح و همسر لوط را كه در تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خيانت كردند. پس ارتباط آنها با اين دو پيامبر بزرگ، كوچكترين سودى به حالشان در برابر عذاب الهى نداشت و به آنها گفته شد كه وارد آتش شويد، به همراه كسانى كه وارد آتش مى شوند.»

«و همچنين خداوند براى مؤمنين مثلى زده (يعنى الگويى معرفى كرده) و آنها عبارتند از زن فرعون كه در آن زمان (از او بيزارى جسته و) به پيشگاه خداوند عرضه داشت بار الها (من از قصر فرعونى و عزت دنيوى او گذشتم) تو خانه اى براى من در بهشت بنا كن و مرا از شر فرعون كافر و ستمگر نجات بخش. و نيز ياد آر حال مريم دختر عمران را كه (زنى صالحه و پاكدامن بود و) دامنش را از آلودگى ها پاك نگاه داشت، و ما هم (بدين جهت) از روح خود در او دميديم و او هم كلمات پرودگار و كتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدا بود.»

آيات فوق اميدهاى كاذب افرادى را كه گمان مى كنند تنها ارتباط با شخص بزرگى همچون پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى تواند مايه نجات آنها گردد (هر چند در عمل آلوده باشند) قطع مى كند، تا هيچكس از اين نظر براى خود مصونيتى قائل نشود، لذا در پايان آيه مى گويد: به آنها گفته مى شود با ساير دوزخيان وارد جهنّم شويد، يعنى ميان شما و ديگران از اين نظر هيچ امتيازى نيست.

و همچنين بى جهت خداوند، آسيه زن فرعون را هم سنگ مريم مادر عيسى(عليه السلام)و الگوى مؤمنين قرار نداده، بلكه بر اثر شايسته گى و لياقتى كه از خود بروز داده اين چنين مورد عنايت و توجه خاص خداوند قرار گرفته.

بد نيست كه قدرى با خصلت و ويژگيهاى زنان نوح و لوط پيغمبر و آسيه همسر فرعون بيشتر آشنا شويم.

مفسرين گفته اند كه خيانت زن لوط و نوح پيغمبر اين بود كه با دشمنان آنها همكارى مى كردند و اسرار خانه را به دشمن مى سپردند و جز اين، خلاف ديگرى مرتكب نمى شدند از اين جهت آنها الگوى كفار و بيگانگان قرار گرفته و با آنان نيز محشور خواهند شد.

و امّا اينكه چرا آسيه كه همسر فرعون بود بايد الگوى مؤمنين قرار گيرد، اينست كه او با وجود اينكه در ناز و نعمت به سر مى برد، از خداوند آرزوى مرگ و خلاصى از چنگال ستمگران را مى نمود.

گفته اند هنگامى كه آسيه معجره موسى (عليه السلام) را در مقابل ساحران مشاهده كرد، دلش از نور ايمان روشن شد و از همان لحظه به موسى(عليه السلام) ايمان آورد، امّا ايمان خود را بازگو و افشاء نمى كرد، ولى ايمان و عشق به خدا چيزى نيست كه بتوان آن را هميشه كتمان كرد.

هنگامى كه فرعون از ايمان آسيه با خبر شد، او را از اين عمل نهى كرد امّا فايده اى نبخشيد و او با استقامت، هرگز تسليم خواسته فرعون نشد، تا اينكه سرانجام فرعون دستور داد دست و پاهايش را با ميخها بسته و در زير آفتاب سوزان قرار دهند، و سنگ عظيمى بر سينه او بيفكنند.

هنگامى كه آسيه آخرين لحظه هاى عمر خود را مى گذراند، دعايش اين بود كه: «پرودگارا براى من خانه اى در بهشت در جوار خودت بنا كن و مرا از شرّ فرعون و اعمالش رهايى بخش و مرا از اين قوم ظالم نيز نجات مرحمت فرما»

خداوند هم دعاى اين زن مؤمن پاكباز فداكار را اجابت كرد و او را در كنار بهترين زنان جهان مانند مريم قرار داد، چنانكه در همين آيات در رديف او قرار گرفته و ابتداء نيز نام او ذكر گرديده است.

در درالمنثور جلد 6 ص246 روايتى از رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده كه مى فرمايد: «اَفْضَلُ نِساءِ اَهلِ الْجَنَّة، خديجه بنت خُويلِد، و فاطمة بنت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) و مريم بنت عِمران و آسيه بنت مزاحم اِمرَأَةَ فرعون» يعنى بهترين زنان اهل بهشت چهار نفرند: 1 خديجه دختر خويلد 2ـ فاطمه دختر محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) 3ـ مريم دختر عمران 4ـ آسيه دختر مزاحم همسر فرعون.

جالب اينكه همسر فرعون با اين سخن كه مى گويد: خداوندا براى من خانه اى در بهشت در جوار رحمت خود بنا فرما، كاخ عظيم فرعون را تحقير مى كند و آن را در برابر خانه رحمت الهى به هيچ مى شمرد، و به اين وسيله به آنها كه او را نصيحت مى كردند كه اين همه امكانات چشمگيرى كه از طريق «ملكه مصربودن» در اختيار توست به خاطر ايمان به مرد چوپانى همچون موسى (عليه السلام) از دست نده، مى گويد: «نَجِّنى مِنْ فِرعَونَ وَ عَمَلِه» بيزارى خود را، هم از خود فرعون و هم از مظالم و جناياتش اعلام مى دارد.

و با جمله «وَ نَجِّنى مِنْ القُومِ الظالِمينَ» تنفّر خويش را از آن محيط آلوده و جناياتشان بر مَلا مى كند، و چقدر حساب شده است اين جمله هايى كه اين زن با معرفت و ايثارگر در واپسين لحظه هاى عمرش بيان كرد، جمله هايى كه مى تواند براى همه زنان و مردان مؤمن جهان الهام بخش باشد، جمله هايى كه بهانه هاى واهى را از دست تمام كسانى كه فشار محيط، يا همسر را مجوزى براى ترك اطاعت خدا و تقوى مى شمرند، مى گيرد.

مسلماً زرق و برق و جلال و جبروتى برتر از دستگاه فرعونى وجود نداشت و شكنجه اى نيز فراتر از شكنجه هاى فرعون جنايكار نبود، ولى با اين وجود، نه آن زرق و برق آن زن مؤمن را به زانو در آورد و نه اين فشار و شكنجه ها، و همچنان به راه خود در مسير رضاى خدا ادامه داد تا جان خويش را در راه معشوق حقيقى فدا كرد.(138)

بنابراين در اين سه آيه الگوهاى خوب و بد روشن گشته كه اگر انسانى پاك و وارسته باشد محبوب خدا و الگوى نيكوكاران مى شود هرچند از خاندان طاغوت باشد و چنانچه آلوده و بى بند و بار باشد مغضوب خدا و الگوى تبهكاران مى شود هر چند از خاندان نبوت باشد.

وظايف زن در قرآن

در سوره نور آيات 30 و 31 به بخشى از وظايف زن و مرد اشاره كرده و مى فرمايد: اى پيامبر به مؤمنين بگو، چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو بندند و عورت خود را از ديد نامحرمان حفظ نمايند. «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ و يَحْفُظُوا فُرُوجَهُمْ» كه اين عمل يعنى چشم پوشى از نامحرم و همچنين پوشانيدن عورت براى آنها پاكيزه تر است و خداوند از آنچه انجام مى دهند آگاه است. «ذلِكَ اَزْكى لَهُمْ اِنَّ اللهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ».

شأن نزول آيه 30 سوره نور

در كتاب كافى در شأن نزول اين آيه از امام باقر(عليه السلام) چنين روايت شده كه: جوانى از انصار در مسير راه با زنى روبرو شد (كه حجاب درستى نداشت زيرا در آن زمان زنان روسرى خود را در پشت گوشهايشان قرار مى دادند و طبعاً گردن و مقدارى از سينه آنها نمايان مى شد) چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد و چشم خود را به او دوخت، هنگامى كه آن زن گذشت، جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه مى كرد در حالى كه راه خود را ادامه مى داد، تا اينكه وارد كوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى كرد، ناگهان صورتش به ديوارى خورد و تيزى استخوان يا چيزى كه در ديوار بود صورتش را شكافت، هنگامى كه زن گذشت، جوان به خود آمد و ديد خون از صورتش جارى است و به لباس و سينه اش ريخته (سخت ناراحت شد) و با خود گفت: به خدا سوگند من خدمت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى روم و اين ماجرا را بازگو مى كنم.

هنگامى كه با رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم) ملاقات كرد و چشم پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به او افتاد، فرمود: چه شده و چرا صورتت مجروح گرديده؟ جوان ماجرا را نقل كرد، در اين هنگام جبرئيل نازل شد و آيه فوق را آورد.(139)

مبارزه با چشم چرانى و ترك حجاب

بعضى از مفسرين بر اين عقيده اند كه اين سوره در حقيقت سوره عفت و پاكدامنى است، كه انسان را از انحرافات جنسى پاكسازى مى كند.

در اين آيه ابتدا خطاب به مردان مؤمن مى فرمايد: چشمان خود را (از نگاه كردن به زنان نامحرم و آنچه نظر افكندن بر آن حرام است) فرو بندند و دامن خود را نيز از آلودگى حفظ كنند.

در آيه بعد به شرح وظايف زنان در اين زمينه پرداخته و مى فرمايد: به زنان با ايمان نيز بگو كه چشمهاى خود را فرو بندند (و از نگاه به نامحرم خوددارى كنند) و دامان خود را حفظ نمايند «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارَهِنَّ وَ يَحْفَضْنَ فُرُوجَهُنَّ» به اين ترتيب «چشم چرانى» همان گونه كه بر مردان حرام است بر زنان نيز حرام مى باشد و پوشانيدن عورت از نگاه ديگران چه از مرد و چه از زن براى زنان نيز همانند مردان واجب است.

سپس به مسأله حجاب كه از ويژگيهاى زنان است ضمن چهار جمله اشاره كرده و مى فرمايد: 1ـ زنها نبايد زينت خود را آشكار سازند جز آن مقدارى كه طبيعتاً ظاهر است «وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ اِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها».

در اينكه منظور از زينتى كه زنان بايد آن را بپوشانند و همچنين زينت آشكارى كه در اظهار آن مجاز هستند چيست؟ در ميان مفسرين سخن بسيار است، لكن آنچه از روايات استفاده مى شود اين است كه پوشانيدن و پنهان كردن زيور آلات آنچه ممكن است مانند گوشواره، گردن بند، و دستبند و لباسهاى فاخر كه جنبه زينت دارد و مى توان آن را در زير چادر پنهان كرد واجب است، و آنچه غير ممكن است مانند انگشتر و حناى دست و سرمه چشم اشكال ندارد.

2ـ دومين حكمى كه در اين آيه بيان گرديده اين است كه زنها بايد روسرى خود را به گونه اى به سر نمايند كه روى سينه آنها را بپوشاند «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ».

از اين جمله نيز استفاده مى شود كه زنان قبل از نزول آيه حجاب، دامنه روسرى خود را به شانه ها يا پشت مى افكندند به طورى كه گردن و كمى از سينه آنها نمايان مى شد، ولى آيه حجاب مى فرمايد: روسرى خود را بر گريبان خود بيفكنند، تا هم گردن و هم آن قسمت از سينه كه بيرون است پوشيده شود.

3ـ در سومين حكم مواردى را كه زنان مى توانند در آنجا حجاب خود را برگيرند و زينت پنهان خود را آشكار سازند بيان كرده و مى فرمايد: آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند «وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ» مگر (در دوازده مورد)

1ـ براى شوهرانشان «اِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ»

2ـ يا پدرانشان «اَوْ اَبائِهِنَّ»

3ـ يا پدران شوهرانشان «اَوْ اَباءِ بُعُولَتِهِنَّ»

4ـ يا پسرانشان «اَوْ اَبْنائِهِنَّ»

5ـ يا پسران شوهرانشان «اَوْ اَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ»

6ـ يا برادرانشان «اَوْ اِخْوانِهِنَّ»

7ـ يا پسران برادرانشان «اَوْ بَنى اِخْوانِهِنَّ»

8ـ يا پسران خواهرانشان «اَوْ بَنى اَخَواتِهِنَّ»

9ـ يا زنان هم كيشانشان «اَوْ نِسائِهِنَّ»

10ـ يا كنيزانشان «اَوْ ما مَلَكَتْ اَيْمانُهُنَّ»

11ـ يا پيران و سفيهانى كه تمايلى به زن ندارند (و در آنها شهوت جنسى وجود ندارد) «اَوِ التّابِعينَ غَيرِ اُولِى الاِْرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ»

12ـ يا كودكانى كه از عورات زنان و امور جنسى آگاه نيستند ««اَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ»

4ـ و بالاخره چهارمين حكم را چنين بيان مى كند: يعنى زنان بايد هنگام راه رفتن پاهاى خود را بر زمين نزنند تا زينت پنهانشان دانسته نشود (و صداى خلخالى كه بر پا دارند به گوش نرسد) «وَ لا يَضْرِبْنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلِمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ»

كه اگر زنها در رعايت عفت و دورى از امورى كه آتش شهوت را در دل مردان شعلهور مى سازد و ممكن است منتهى به انحراف از جاده عفت شود آن چنان دقيق و سخت گير باشند تا جايى كه حتى از رساندن صداى خلخالى كه در پاى دارند به گوش مردان بيگانه خوددارى كنند، قطعاً زمينه اى براى انحراف و فساد اخلاقى و جنسى باقى نخواهد ماند.

در پايان، قرآن مجيد همگان را اعم از مرد و زن مؤمن به توبه و بازگشت به سوى خدا دعوت مى كند و مى فرمايد: همگى به سوى خدا بازگرديد اى مؤمنان تا شايد رستگار شويد. (يعنى اگر در گذشته كارهاى خلاف اخلاقى در اين زمينه انجام داده ايد اكنون كه حقايق احكام اسلام براى شما بيان شد از خطاهاى گذشته خويش توبه كنيد و براى فلاح و رستگارى به سوى خدا بازگرديد كه رستگارى تنها بر در خانه اوست). «وَ تُوبُوا اِلَى اللهِ جَميعاً اَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(140)

حجاب اسلامى در روايات

از ام سلمه روايت شده كه مى گويد: بعد از نزول آيه حجاب من و ميمونه نزد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) بوديم، كه ناگاه ديدم عبدالله مكتوم كه شخص كور و نابينا بود وارد شد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: پنهان شويد از برابر اين مرد، گفتيم: يا رسول الله عبدالله مكتوم كه كور است و چشم ندارد كه ما را ببيند، فرمود: او چشم ندارد كه شما را ببيند شما هم چشم نداريد؟!

و در بعضى از تفاسير آمده است كه روزى رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در حجره فاطمه زهرا (عليه السلام) بود كه عبدالله مكتوم بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) وارد شد، فاطمه زهر(عليها السلام) بلافاصله برخاست و خود را پنهان كرد، بعد از آن كه عبدالله مكتوم از حضور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)بيرون رفت، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) براى امتحان خطاب به فاطمه زهرا (عليه السلام) فرمود: دخترم چرا خود را از عبدالله مكتوم پنهان كردى؟ او كه چشم نداشت تو را ببيند! فاطمه زهر(عليها السلام)در جواب پدر عرضه داشت: پدرم، او چشم نداشت كه مرا ببيند ولى من كه چشم داشتم كه او را ببينم، حقّ تعالى مى فرمايد: «قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ». حضرت فرمود: شكر خدا را كه به من نشان داد از اهل بيت من آنچه را كه موجب شادمانى من گرديد.

چشم چرانى تيرى از تيرهاى شيطان است

على (عليه السلام) فرمود: نظركردن به صورت زنها تيرى است زهرآلود از تيرهاى شيطان، پس هركس چشم خود را از نگاه به نامحرمان حفظ كند، به جهت اطاعت و فرمانبردارى از حقّ، خداوند متعال به او توفيق عبادتى دهد كه از ثواب آن شادمان گردد.

پيامبر اكرم (عليه السلام) مى فرمايد: اگر كسى در حال نماز چشمش به نامحرمى بيفتد و فرو نبندد، بيم آن مى رود كه عاقبت كور و نابينا گردد.

مواردى كه بهشت را تضمين مى كند

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: شما شش چيز را تضمين كنيد، تا من بهشت را براى شما تضمين نمايم: 1ـ چون سخن گوييد، راست بگوييد. 2ـ چون وعده دهيد، وفا كنيد. 3ـ اگر امانتى به شما سپردند در آن خيانت نكنيد و به صاحبش برگردانيد. 4ـ عورت خود را از نامحرمان حفظ كنيد. 5ـ چشم خود را از حرام بپوشانيد. 6ـ از به دست آوردن لقمه حرام و خوردن آن اجتناب كنيد. كه اگر چنين كرديد من بهشت را براى شما ضامن مى شوم.(141)

فلسفه حجاب

بدون شك در عصر ما كه بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذارده اند و افراد غرب زده، بى بندو بارى زنان را جزئى از آزادى آنها مى دانند، سخن از حجاب گفتن براى اين دسته ناخوشايند و گاه افسانه اى است متعلق به زمانهاى گذشته! ولى مفاسد بى حساب و مشكلات و گرفتاريهاى روز افزونى كه از اين آزادى هاى بى قيد و شرط به وجود آمده سبب شده كه تدريجاً گوش شنوايى براى اين سخن (يعنى حجاب) پيدا شود.

اسلام مى گويد: كاميابى هاى جنسى اعم از آميزش و لذّت گيرى هاى سمعى و بصرى و لمسى، مخصوص به همسران است و غير از آن گناه و مايه ى آلودگى و ناپاكى جامعه مى باشد كه جمله «ذلِكَ اَزْكى لَهُمْ» در آيات فوق اشاره به آن است.

اسلام مى خواهد مردان و زنان مسلمان، روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاك داشته باشند و اين يكى از فلسفه هاى حجاب است.

آمارهاى قطعى و مستند نشان مى دهد كه با افزايش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى، در دنيا بطور مداوم بالا رفته است.

گسترش دامنه فساد و فحشا و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناك ترين پيامدهاى بى حجابى است.

در انگلستان در هر سال طبق آمار، پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنيا مى آيد، كه اين آمار وحشتناك و تكان دهنده، دانشمندان انگليس را به تعجّب وا داشته و در اين رابطه به مقامات آن كشور اعلام خطر كرده اند، البته نه به خاطر مسائل اخلاقى و مذهبى بلكه به خاطر خطراتى كه فرزندان نامشروع براى امنيت جامعه بوجود آورده اند، به گونه اى كه در بسيارى از پرونده هاى جنايى پاى آنها در ميان است.

مطالعات دانشمندان تربيتى نيز نشان داده كه مدارسى كه در آن دختر و پسر با هم درس مى خوانند، و مراكزى كه مرد و زن در آن كار مى كنند، و بى بند و بارى در آن حكم فرما است، كم كارى، عقب افتادگى، و عدم مسؤليت به خوبى مشاهده مى شود. (142)

براى اطلاع بيشتر از ثمرات بى حجابى به آمار زير توجه فرماييد:

در مجله آنتى بيوتيك شماره خرداد سال 1344 آمده است كه در آمريكا جمعيّت زيادى مبتلا به امراض جنسى هستند ولى از ترس آبروى خود به مراكز بهداشتى رجوع نمى كنند و اين افراد اكثراً 15 تا 19 ساله هستند.

مجلات آمريكايى نقشه آمريكا را ترسيم كرده و محدوده مبتلايان به امراض جنسى را با رنگ سياه نشان داده اند، كه در نتيجه نصف بيشتر نقشه آمريكا سياه است و اكثر اين بيمارى ها كه سوزاك و سيفليس مى باشد در مراكزى است كه تمدن در آنجا بيشتر است و سرعت بيمارى جنسى را دانشمندان در هر ماه پنج هزار نفر نوشته اند.

در مجله تهران مصوّر شماره 816 آمده است كه كليه روانشناسان بر اين عقيده اند، در جايى كه تمدن پيشرفته تر است، بيمارى هاى روانى نيز بيشتر است.

در آمريكا 9 ميليون نفر ديوانه و بيش از 2 ميليون نفر نزديك به ديوانه وجود دارد و از هر 16 نفر يك نفر مبتلا به امراض روانى است.

در اطلاعات هفتگى شماره 1089 آمده است كه روزنامه هاى پليسى با حروف درشت به پليس و مردم هشدار داده اند كه جنايات جنسى در پاريس رو به افزايش است و پليس فرانسه به خاطر حفظ زنان و دختران جوان در حومه پاريس 1200 نفر از مأموران خود را مسلح كرده است، با اين وجود نتوانسته اند از تجاوز چهار مرد به يك دختر 9 ساله در حالى كه خواهرش با چشمان وحشت زده منظره را مى نگريست جلوگيرى به عمل آورند.

در روزنامه كيهان شماره 5256 آمده است كه در انگلستان آمارى منتشر شده كه از هر پنج دخترى كه براى ازدواج به كليسا مى روند، يكى حامله است.

و در اطلاعات هفتگى شماره 1079 به نقل از مجله پى جنت كه در اروپا و آمريكا هر شب هشت هزار نوزاد بر سر راه مى گذارند كه اين رقم در سال خيلى شرم آور است.(143)

اين بود ثمره و نتيجه بى بند و بارى و فاصله و دورى از اسلام.