آشنايى با قرآن يا دائرة المعارف قرآنى

ميرزا باقر حسينى زفره اى اصفهانى

- ۱۵ -


زمين و كوهها و درياها سرنوشت تازه اى پيدا خواهند كرد

در ماه اوت 1949، يكى از شديدترين زلزله هاى تاريخ بشر، كه قسمتى از فلات تبت و هندوستان شمالى را زير و رو كرد، و ايالت آسام كاملا ويران شد و شهر «ديبروگار» با 80000 نفر به كلى نابود گرديد.

و در سال 1923 بر اثر زلزله اى كه در ژاپن روى داد، فقط در شهر توكيو 143000 نفر كشته و 104000 نفر مجروح و 580000 خانه ويران گرديد.(160)

در شب 20 فوريه سال 1943 در صحرايى واقع در دو كيلومترى قريه «پاريگون» در جنوب غربى مكزيك، شكافى در زمين پيدا شد كه ساكنين آن وحشت زده مشاهده كردند كه ستونى از دود و آتش به هوا برخاسته است.

فرداى آن روز كه عده اى براى مطالعه رفته بودند در آن محل شكافى در زمين ايجاد شده بود و تپه اى به ارتفاع 10 الى 12 متر مشاهده كردند.

نزديك ظهر همان روز ارتفاع تپه به 30 متر رسيد و سه روز بعد از آن ارتفاع تپه به 60 متر رسيده بود و روز به روز بر حجم ارتفاع آن افزوده مى شد و از شكاف كوه مواد مذاب و آتش فشانى كه حرارت آن تا 950 درجه تخمين زده مى شد به طرف شمال جارى بود.

و در شش روز بعد از حادثه ارتفاع آتش فشان به 160 متر رسيد و هنوز مواد آتش فشانى بسيار زيادى، همراه با غرش انفجارى شديد از آن خارج مى گرديد به طورى كه صداى آن انفجار از فاصله چند صد كيلومترى شنيده مى شد. و اين قضايا تا ماه ژوئن همان سال ادامه داشت.

با در نظر داشتن نكات فوق تصديق كردن آيات زير كه از انقلاب همه جانبه اى كه پيش از تحقق رستاخيز عمومى، صورت مى گيرد، كار آسانى خواهد بود.

زمين لزره عمومى: در قرآن مجيد سوره اى تحت عنوان سوره زلزال كه حكايت از زمين لرزه عمومى دارد به چشم مى خورد كه مى فرمايد: «اِذا زُلْزِلَتِ الاَْرْضُ زِلْزالَها * وَ اَخْرَجَتِ الاَْرْضُ اَثْقالَها * وَ قالَ الاِْنْسانُ مالَها * يَوْمَئِذ تُحَدِّثُ اَخْبارَها* ...» يعنى هنگامى كه زمين به لرزشى هراس انگيز بلرزد و محتويات گران قيمت خود را از خود خارج كند، انسان از روى شگفت گويد: چرا زمين چنين مى كند؟! آنگاه زمين اخبار گفتنى خود را بازگو نمايد.

و در سوره واقعه آيات 4 الى 6 مى فرمايد: «اِذا رُجَّتِ الاَْرْضُ رَجّاً * وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسّاً * فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً * » يعنى هنگامى كه زمين لرزه شديدى پديد آيد و كوهها به نحو عجيبى پاره پاره شود و در نتيجه كوهها همچون گرد و غبارى پراكنده گردد. در آن موقع شما به سه دسته تقسيم خواهيد شد...

و در سوره قارعه آيه 5 مى فرمايد: «وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» يعنى (در قيامت) كوهها چون پشم رنگارنگ حلاجى شده گردد.(161)

عاقبت كار در قيامت

در ابتداء سوره بقره خداوند متعال سرانجام بشريت و عاقبت كارشان را بيان كرده و مى فرمايد: «الم * ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدًى لِلْمُتَّقينَ * اَلَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما اُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالاْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * اُوْلئِكَ عَلى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ اُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * »

يعنى اين (قرآن) همان كتابى است كه راهنماى پرهيزكاران است، پرهيزكاران هم كسانى هستند كه (داراى اين خصوصيات باشند) ايمان به غيب داشته باشند، نماز بخوانند، از آنچه كه به آنها روزى كرده ايم بخشى از آن را انفاق نمايند، و به آنچه را كه بر پيامبر اسلام نازل كرده ايم و نيز آنچه را كه بر پيامبران پيشين نازل كرديم ايمان داشته باشند، و نيز به قيامت و پايان كار هم معتقد باشند.

چنين كسانى (با چنين علامت و نشانه) به سوى خدا راه يافته و سرانجام خوشبخت و رستگار خواهند بود.

بنابراين نشانه هاى تقوى در اين آيات پنج چيز است: 1ـ ايمان به خدا 2 ارتباط با خدا (يعنى اقامه نماز) 3ـ ارتباط با مردم (يعنى انفاق مال) 4ـ ايمان و اعتقاد به پيامبر بزرگوار اسلام و پيامبران پيشين 5ـ ايمان و اعتقاد به رستاخيز، كه هر كدام داراى شرح و توضيحى است كه توجه خوانندگان محترم را به تك تك آنها جلب مى كنيم.

1ـ غيب چيست؟ غيب عبارت است از ايمان و اعتقاد داشتن به ماوراء طبيعت كه آنها عبارتند از: ذات پاك خداوند، فرشتگان، عالم ارواح، اسرارى كه از جهان آفرينش و طبيعت بر ما پوشيده است و امثال آن.

ابا بصير از امام صادق (عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: منظور از كتاب (در اول آيه سوره بقره) بى شك على(عليه السلام) است و منظور از ايمان به غيب زنده شدن پس از مرگ و رسيدن به ثواب و عقاب است.

و در حديث ديگرى مى فرمايد: مراد از ايمان به غيب، اعتقاد داشتن به حكومت جهانى امام عصر (عج) است كه آن بر حق است.(162)

2ـ ارتباط با خدا (يا اقامه نماز): كاربرد اقامه نماز به گونه اى است كه اگر كسى در شبانه روز پنج بار ارتباط خود را از طريق برپايى نماز با خدا محكم كند هرگز دچار انحراف نخواهد شد، چنانچه خداوند متعال در سوره عنكبوت آيه 45 مى فرمايد: «اُتْلُ ما اُوحِىَ اِلَيْكَ مِنْ الْكِتابِ وَ اَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللهِ اَكْبَرُ وَ اللهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ»يعنى اى رسول ما آنچه را كه از كتاب آسمانى خود (يعنى قرآن) بر تو وحى كرديم بر مردم تلاوت كن و نماز را بجاى آر كهنماز صاحبش را از كار زشت و ناپسند باز مى دارد (چرا كه نماز ارتباط با خدا است) وارتباط با خدا از هر چيزى بزرگتر است و خداوند مى داند آنچه را كه انجام مى دهيد.

3ـ انفاق يا ارتباط با مردم: سومين علامت تقوى در اين آيات انفاق بخشى از اموال و دارايى است كه با اين عمل ارتباط انسان با همنوعانش محكم و استوار شده و علاوه بر شاد كردن محرومان محبوب مردم نيز مى گردد.

خمس و زكات كه در اسلام واجب شده يكى از مصاديق انفاق و ارتباط با مردم است كه چون بحث آن را به طور تفصيل در بخش اوامر و نواهى بيان كرديم ديگر تكرار نمى كنيم.

4ـ ايمان به تمام پيامبران خدا: چهارمين علامت تقوى در آيات مذكور، ايمان به تمام پيامبران الهى ذكر گرديده و اين خود گوياى اين حقيقت است كه انسانها همه از يك پدر و مادرند و هيچ گونه تفاوتى با هم ندارند و به تعبير قرآن عزيزترين و محبوب ترين افراد در نزد خداوند كسى است كه تقوى و پرهيزكارى اش از همه بيشتر باشد، بنابراين دينى كه براى انسانها آمده همگى يك هدف را دنبال مى كند و پيامبران الهى نيز مروج و مبلغ يك هدف هستند و آن اين كه مردم را به سوى خداوند يكتا دعوت مى كنند.

5ـ ايمان به رستاخيز: پنجمين نشانه و علامت تقوى در آيات مورد بحث ايمان و اعتقاد به روز رستاخيز است كه شاخص اين بحث مى باشد.

ايمان به رستاخيز اثرعميقى در تربيت انسان و كنترل او در برابرگناه دارد و از اينجاست كه بايد گفت: گناهان ما باايمان به خدا و آخرت نسبت معكوس دارد، يعنى هر قدر گناه زيادتر باشد دليل بر ضعف ايمان است و بهرنسبت كه ايمان زيادتر باشد، گناه كمترمى شود.

چرا پيامبران و امامان كوچكترين گناهى را مرتكب نمى شدند؟ براى اينكه آنها به جهان پس از مرگ و حساب و كتاب آن جهان ايمان و اعتقاد راسخ و محكم داشتند و اين ايمان راسخ و محكم آنها بود كه آنها را از ارتكاب گناه و انحراف باز مى داشت.

ايمان و اعتقاد محكم على (عليه السلام) به جهان پس از مرگ بود كه شبها چه ماه رمضان و غير آن در دل شب مناجات مى كرد و مى فرمود: «اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَى اللهَ بِقَلْب سَليم» يعنى بار الها از تو مى خواهم امنيت و آسايش آن روزى را كه نه مال و نه اولاد هيچ كدام براى انسان نفعى ندارند مگر قلب سالم كه به كسى داده باشى.

«وَ اَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوُمَ يَفِرُّ الْمَرءُ مِنْ اَخيهِ وَ اُمِّه وَ اَبيهِ وَ صاحِبَتِه وَ بَنيهِ لِكُلِّ امْرِى مِنْهُمْ يَوُمَئِذ شَأْنٌ يُغْنيهِ» يعنى بار الها از تو مى خواهم امنيت و آسايش آن روزى را كه انسان (بر اثر شدائد و گرفتاريهاى فراوان) از برادر و مادر و پدر و زن و فرزند خود فرار مى كند.

آرى اگر انسان بداند كه يك چنين روز پر حادثه و خطرناكى در پيش است تا جاييكه از نزديكترين و محبوبترين افراد خود كه در دنيا خود را فداى آنها مى كرد فرارى مى شود، هرگز حاضر نمى شود كه اذيت و آزارش به كسى حتى مورچه اى برسد، چنانچه در روايت است كه على (عليه السلام) فرمود: به خدا قسم اگر تمام دنيا و آنچه در آن است به من بدهند كه پوست جويى را از مورچه اى بگيرم هرگز حاضر نخواهم شد و اين ثمره ايمان و اعتقاد محكم به روز رستاخيز است.

سرانجام كفار در قيامت

سپس در آيات بعد سرانجام كفار (و بدكاران) را بيان كرده مى فرمايد: «اِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ ءَاَنْذَرْتَهُمَ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى اَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ» يعنى كسانى كه كافر شدند (و فاقد علائم پنجگانه تقوى گرديدند) براى آنها پند و نصيحت و موعظه اثر ندارد، به اين معنى كه چه نصيحت بكنى يا نكنى، آنها ايمان نخواهند آورد، و خداوند هم بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده و بر چشمهاى آنها پرده افكنده شده و سرانجام عذاب بزرگى در انتظار آنها است.

بيان مطلب: در اينجا خداوند مى خواهد بفرمايد، افراد كافرى كه نقطه مقابل متقين هستند درست از نظر پذيرش دين، عكس متقين هستند به اين معنى كه متقين از هر نظر با تمام حواس و ادراكات آماده بودند كه پس از دريافت حق آن را به پذيرند و از آن تبعيت نمايند. ولى اين دسته يعنى كفار آماده اند كه حق را هر چند هم براى آنان روشن باشد نپذيرند و با آن مخالفت نمايند.

اينان آن چنان در كفر و عناد و لجاجت و اعمال بد فرو رفته اند كه حس تشخيص از آنها سلب گرديده است با توجه به اينكه همان چشمى را كه متقين با آن آيات خدا را مى ديدند آنها داشته و دارند، ولى پرده بر آن افكنده شده، عقل و فكر و ادراكشان را جز در راه عناد و لجاج و كشيدن نقشه هاى خلاف حق به كار نينداخته اند، لذا قدرت درك واقعيت از آنها سلب گرديده، و بر دلها و گوشهاى آنها مهر زده اند.

در اينجا اين سئوال مطرح است كه اگر خداوند بر دل و قلب آنها مهر زده و نمى توانند حقايق را درك كنند، پس آنها بر گناه و انحراف مجبور مى شوند و در اين صورت تقصيرى نخواهند داشت، اگر هدايت نشدند؟

جواب اين است كه منظور از مهر در اينجا يعنى علامت گذارى است به اين معنا كه خداوند مى فرمايد: اينها خود را از متقين جدا كرده و در پى هدايت و اصلاح نيستند و شما در سدد اصلاح آنها نباشيد كه اينها اصلاح شدنى نيستند چرا كه خداوند دل را براى درك حقايق و گوش را براى شنيدن آن و چشم را براى ديدن واقعيات اختصاص داده و اينها حقيقت را ديدند و شنيدند و درك كردند اما اعتنا نكردند، پس خداوند دل و چشم و گوش آنها را علامت گذارى مى كند كه مردم بدانند و بشناسند و در روايت است كه امام عسگرى (عليه السلام) فرمود: منظور از مهر در اين آيه اين است كه خداوند علامتهايى بر چشم و گوش و دل كفار قرار مى دهد، تا فرشتگان آنها را با آن علامت بشناسند و لعنت كنند.

سپس مى فرمايد: براى آنها عذابى بس بزرگ خواهد بود (در دنيا و آخرت، در دنيا به كشته شدن و اسير گرديدن و در آخرت به عذاب سوزان جهنّم براى هميشه).(163)

اسامى قيامت در قرآن

نام هايى كه در قرآن براى اين روز بزرگ انتخاب شده بسيار است و هر كدام بيانگر بُعدى از ابعاد آن روز مى باشد، و به تنهايى مى تواند مسائل بسيارى را در اين رابطه بازگو نمايد.

به گفته مرحوم فيض كاشانى در كتاب «محجة البيضاء» جلد 8 صفحه 331 در زير هر يك از اين نامها سرّى نهفته شده و در هر توصيفى معناى مهمى بيان گرديده كه بايد كوشيد تا اين معانى را درك كرد و به اين اسرار دست يافت.

او بيش از يكصد نام براى قيامت ذكر كرده كه همه يا اكثر آن را مى توان از قرآن مجيد استفاده كرد و ما نيز به برخى از آنها در اين بخش اشاره خواهيم كرد.

1ـ يَوْم الدّين: يعنى روز جزاى اعمال، روزى كه در آن پرده از روى كارها به كنار مى رود و به شدت از همه حساب مى كشند و هر فردى به جزاى اعمال خويش اعم از نيك و بد مى رسد. امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «يوم الدّين» روز جزا و حساب است.

بعضى از مفسرين نيز بر اين عقيده اند كه علت نامگذارى رستاخيز به «يوم الدّين» اين است كه آن روز روزى است كه جزا و پاداش را بر دين مى دهند.

2ـ يوم لِقاءَ الله: يعنى روزى كه انسان خدا را ملاقات مى كند و منظور از ملاقات خدا ملاقات رحمت يا غضب او است.

3ـ يوم المشهود: يعنى روزى كه مردم همه رحمت و عذاب الهى را مشاهده مى كنند و جهنمى ها بهشتيان را و بهشتيان جهنمى ها را در نعمت و عذاب مى بينند.

4ـ يومُ الحَسرَة: يعنى روزى كه همه مردم از خوب و بد تأسف مى خورند، خوبان از اينكه چرا بيشتر كار خوب انجام ندادند و بدان از اينكه چرا كار بد كردند كه امروز دامن گيرشان گردد.

5ـ يوم العَقيم: يعنى روزى كه روز ديگرى در پى ندارد كه انسان بتواند در آن جبران گذشته را كند و به عبارت ديگر روزى كه تكرار نخواهد شد و هر چه هست همان روز است كه بايد مردم به سزاى اعمال خويش برسند.

6ـ يوم العظيم: يعنى روزى كه به عظمت و بزرگى آن روز نيامده تا جاييكه آن روز مطابق زمان اين جهان معادل است با 50 هزار سال كه در اين روز 50 هزار سال بايد تمام خلايق از اولين و آخرين در محضر حق به ايستند و حساب پس دهند.

7ـ يوم تُبْلِىَ السَرائِر: يعنى روزى كه اسرار پنهانى آشكار مى شود. اعم از كفر و نفاق و ايمان يا نيت خير و شر يا ريا و اخلاص يعنى هر كه در دنيا با هر ماهيتى كه بوده آن روز ماهيتش آشكار مى شود.

8ـ يوم البُروز: يعنى روزى كه پرده از آسمان برداشته مى شود «اِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ» و حقايق اشياء در آن روز ظاهر و آشكار مى گردد. از باب مثال هم اكنون بهشت و جهنّم خلق شده و موجود است ليكن پرده ها و حجابهاى عالم دنيا مانع از مشاهده آن است. ولى در آن روز اين موانع بر طرف شده و بهشت و جهنّم مشاهده مى شود كه آيات 12 و 13 سوره تكوير گوياى آن است «و اِذَا الْجَحيمُ سُعِّرَتْ * وَ اِذَا الْجَنَّهُ اُزْلِفَتْ» يعنى روزى كه جهنّم به شدت برافروخته گردد و بهشت جهت نيكوكاران نزديك شود.

9ـ يوم الاْزِفَة: يعنى روزى كه بسيار نزديك است. «آزفة» در لغت به معنى نزديك آمده است و چه نامگذارى عجيبى است. تا بيخبران نگويند: هنوز تا قيامت زمان زيادى است.

و اگر درست بنگريم مجموعه عمر دنيا برابر عمر قيامت لحظه زود گذرى بيش نيست. و چون هيچ تاريخى از سوى خداوند براى وقوع قيامت به كسى حتى به پيامبران اعلام نشده است بايد هميشه آماده استقبال از آن بود.

10ـ يوم التَّناد: يعنى روزى كه در آن نداها بلند مى شود و آوازهاى گوناگون شنيده مى شود.

مفسرين در تفسير اين آيه اقوال مختلفى نقل كرده اند كه باهم شباهت زيادى دارند. يكى مى گويد: به خاطر اينكه جهنمى ها بهشتيان را صدا مى زنند و از آنها كمك مى خواهند، آن روز را «يوم التناد» ميگويند.

ديگرى مى گويد: به خاطر اينكه مردم در آن روز همه يكديگر را صدا مى زنند و به هم پناه مى برند و از هم كمك مى خواهند، ولى كسى به داد كسى نمرسد. قولى هست به اينكه فرشتگان مردم را براى حساب صدا مى زنند و آنها نيز از فرشتگان استمداد مى كنند.

بعضى گفته اند: مناديان محشر ندا مى دهند «اَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الْظالِمينَ» لعنت خدا بر ستمكاران و يا اينكه مؤمن هنگامى كه نامه عمل خود را مى بيند از روى شوق فرياد مى زند بياييد و نامه عمل مرا بخوانيد و كافر نيز از وحشت اين روز مى گويد: اى كاش نامه عملم در اين روز به من داده نمى شد.

و نيز بعضى از مفسرين گفته اند: كه شايد مراد از يوم التناد اين باشد كه در آن روز هر كسى را به امام و پيشوايش مى خوانند «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسِ بِاِمامِهِمْ»

و قولى هست بر اينكه در روز قيامت قريب سيصد ندا در صحراى محشر بلند مى شود و از هر ندايى قوم و طائفه اى را مى خوانند.

از جمله در جلد شانزدهم بحار از رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده كه فرمود: روز قيامت كه مى شود منادى ندا مى كند: كجايند ستمگران و يارانشان، تا جاييكه هر كس دوات ستمگرى را جوهر كرده و يا سر كيسه اى را براى آنها بسته و يا قلمى را براى آنها تراشيده همه جزء ياران ستمگر محسوب مى شوند.

و باز در روايتى امام زين العابدين (عليه السلام) مى فرمايد: روز قيامت كه مى شود: ندا مى رسد كه اهل فضل برخيزند (و بدون معطلى و حساب) بسوى بهشت روند. وقتى كه اهل فضل روانه بهشت مى شوند فرشتگانى آنها را ملاقات كرده مى پرسند كجا مى رويد؟ در پاسخ مى گويند به سوى بهشت.

مى پرسند بدون حساب؟ جواب مى دهند بلى. مى گويند: شما كيستيد كه بدون حساب به سوى بهشت مى رويد؟ جواب مى گويند: ما اهل فضل هستيم. مى پرسند: فضل شما چه بوده؟ مى گويند: حركت جاهلان را با حلم و حوصله ناديده مى گرفتيم و هرگاه به ما ظلم مى كردند صبر مى كرديم. و چنانچه به ما بدى مى كردند عفو مى كرديم. فرشتگان در جواب آنها ميفرمايند: پس داخل بهشت شويد كه چه زيبا است اجر شما در اينگونه اعمال.

بعد ندا مى شود اهل صبر برخيزند. يك دسته از مردم برمى خيزند. خطاب مى شود شما هم بى حساب (و بدون معطلى) به بهشت برويد.

باز فرشته هايى بر سر راه بهشت به آنها مى گويند شما كيستيد كه مى خواهيد بدون حساب وارد بهشت شويد؟ جواب مى دهند كه: ما اهل صبر هستيم. مى پرسند صبر در برابر چه؟ جواب دهند: صبر در برابر طاعت و مشكلات آن و صبر در معصيت و نافرمانى خدا يعنى از گناه كردن خود دارى كرديم فرشته ها در پاسخ اينان نيز مى گويند: وارد بهشت شويد.

باز منادى ندا مى كند كجايند همسايگان خدا در خانه خدا؟ عده اى بر مى خيزند. فرشته ها از آنها مى پرسند: به چه چيز شما همسايگان خدا در خانه اش شده ايد؟ در جواب مى گويند: ما به ديدار يكديگر مى رفتيم، براى خدا با هم نشست و برخاست داشتيم، براى خدا و بذل و بخشش مى كرديم براى خدا. فرشته ها در پاسخ اينها هم مى فرمايند: داخل بهشت شويد كه نيكو است اجر شما در اينگونه اعمال.

و باز در حديثى امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: در قيامت منادى ندا مى كند: كجايند رجبيّون يعنى آنهاييكه احترام ماه رجب را نگهداشته اند و به روزه و عبادت به سر مى بردند؟ پس جمعى از مردم برمى خيزند كه نور روهايشان اهل محشر را روشنايى مى دهد و تاج پادشاهى از درّ و ياقوت بر سر دارند و با هر يك از آنها هزار ملك دست راست و هزار ملك دست چپ، آنان را به سوى بهشت مشايعت مى كنند، خطاب مى رسد اى فرشته هاى من بندگان من را (چه مرد و چه زن كه ماه رجب را درك كرده اند) داخل بهشت كنيد.

آنگاه امام صادق (عليه السلام) فرمود: اين (عزت و احترام و) اجر و ثواب مال كسانى است كه ماه رجب را روزه گرفته باشند ولو يك روز.

بارى تفسير يوم التناد زياده از اين است كه بتوان در اين مجموعه مختصر گنجانيد و ما از باب اهميت مطلب، مقدارى شرح كرديم و به همين مقدار بسنده مى كنيم با اميد اينكه خداوند توفيق عنايت كند تا در زمره مخاطبين خوب قرار گيريم، انشاء الله.

11ـ يوم الجَمْع: يعنى روزى كه خلق اولين و آخرين در آن روز بزرگ يك جا جمع مى شوند. چنانچه در سوره واقعه آيه 50 آمده است «قُلْ اِنَّ الاَْوَّلينَ وَ الاْخِرينَ لَمَجْمُوعُونَ اِلى ميقاتِ يَوْم مَعْلُوم» يعنى اى پيامبر بگو خلق اولين و آخرين در روز قيامت يكجا جمع مى شوند.

12ـ يوم المُوعُود: يعنى روزى كه همه انبياء الهى آن را وعده داده و صدها آيه قرآن مجيد از آن خبر مى دهد. همان روزى كه وعدگاه اولين و آخرين است.

13ـ يوم القيامَة: يعنى روز بزرگ و مهم رستاخيز، روزى كه بزرگى آن معادل پنجاه هزار سال اين جهان است و خداوند به اين نام يعنى قيامت سوگند ياد كرده «لا اُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ».

14ـ يوم السّاعَة: يعنى روزى كه وقوع آن سريع و برق آسا صورت مى گيرد و اين تعبير در مورد قيامت به اين جهت است كه مردم همواره قيامت را در نظر داشته باشند و هيچگاه از آن غافل نباشند.

مفسرين مى گويند: اطلاق ساعت بر قيامت يا به خاطر آن است كه قيامت يك لحظه و ناگهانى بر پا مى شود. يا از اين جهت كه به سرعت اعمال بندگان مورد حساب قرار مى گيرد زيرا خداوند سريع الحساب است و مى دانيم كه «ساعت» در لغت عرب به معنى جزء كمى از زمان است.

15ـ يوم التَّلاق: يعنى روز ملاقات، ملاقات انسان با رحمت و غضب خداوند، ملاقات گذشتگان و آيندگان يا ملاقات اولين و آخرين، ملاقات پيشوايان حق و باطل با پيروانشان، ملاقات مستضعفين با مستكبرين، ملاقات ظالم و مظلوم، ملاقات انسانها و فرشتگان و بالاخره روزه ملاقات انسان با گفتار و كردارش با دادگاه خداوند.

آرى هدف از همه كتب آسمانى و برنامه هاى الهى اين است كه بندگان را از تلاقى و ملاقات اين روز بزرگ بترسانند، و چه اسم عجيبى براى قيامت در اين آيه انتخاب شده است «يوم التلاق».

16ـ يوم الفَصل: يعنى روز جدايى حق از باطل، خوب از بد، مؤمن از كافر است.

در حالى كه طبيعت دنيا عكس آن است يعنى در دنيا خوب و بد، حق و باطل، به هم آميخته است و در آن روز اين امور از هم جدا مى شود.

چنانچه در سوره يس مى فرمايد: اى گنهكاران امروز از نيكوكاران فاصله بگيريد و جدا شويد. «وَ امْتازُوا الَيْومَ اَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ»

17ـ يوم الغاشِيَه: يعنى روزى كه وحشت آن همه را زير پوشش قرار مى دهد و كسى نيست كه از هول و هراس آن در امان باشد، تا جاييكه امامان معصوم(عليهم السلام)هول و هراس آن را «هَوْلِ مُطَّلَع» گفته اند.

در روايت است كه امام مجتبى (عليه السلام) در هنگام وفات گريه مى كرد. وقتى سبب گريه آن جناب را جويا مى شوند. مى فرمايد: من به خاطر دو چيز گريه مى كنم يكى دورى از خويشان و ديگر هول مُطّلع. يعنى هولى كه بعداً از آن اطلاع حاصل مى شود.

18ـ قارِعَة: يعنى حادثه كوبنده و وحشتناك، قارعة از ماده قَرْع (بر وزن فرع) به معنى كوبيدن چيزى بر چيزى است به گونه اى كه صداى شديد از آن برخيزد.

با تعبيراتى كه در آيه دوّم و سوّم سوره قارعة آمده است خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايد: تو چه ميدانى آن حادثه سخت و كوبنده چيست. روشن مى شود كه اين حادثه سخت و كوبنده بقدرى عظيم است كه ابعادش به فكر هيچ كس نمى رسد.

آرى در چنين روزى كه حادثه اى سخت و كوبنده اتّفاق مى افتد كه پيامبر هم از عمق آن اطلاع ندارد. مردم مانند پروانه هاى پراكنده، حيران و سرگردان به هر سو مى روند «يَوْمَ يَكُونُ النّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ» و نيز در آن روز كوهها مانند پشم حلاجى شده خواهند شد. «وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ».

19ـ يوم الوَعيد: يعنى روزى كه وعده آتش به گنهكاران داده شده. «وعده خوشحال كننده است و وعيد ترساننده است.»

20ـ يوم التَغابُن: يعنى روزى كه معلوم مى شود برنده و بازنده كيست. روزى كه روشن مى شود چه كسانى در تجارت و كسب و كار خود در عالم دنيا گرفتار ضرر و زيان و بازنده زندگى شده و چه كسانى سودمند از آب در آمده اند.

روزى كه جهنميان جاى خالى خود را در بهشت مى بينند و تأسف مى خورند و بهشتيان جاى خالى خود را در دوزخ مى بينند و خوشحال مى شوند، زيرا در حديث آمده است كه هر انسانى جايگاهى در بهشت و جايگاهى در جهنّم دارد، كه هرگاه به بهشت برود جايگاه دوزخيش به دروزخيان و هرگاه به جهنّم برود جايگاه بهشتيش به بهشتيان واگذار مى شود.

21ـ يوم عَبُوس: يعنى روزى كه مردم عموماً از شدت ناراحتى و وحشت چهره هاشان در هم كشيده و كسى خوشحال به نظر نمى رسد و نه تنها مردم گرفته و عبوس هستند كه گويى خود آن روز هم گرفته و عبوس است.

22ـ يوم الطامَةَ الْكُبرى: يعنى روزى كه پر از حادثه و مشكلات است «طامه» از ماده طم (بر وزن فن) در اصل به معنى پر كردن است و به هر چيزى كه در حد اعلى قرار گيرد طامه مى گويند و لذا به حوادث سخت و مصائب بزرگ كه مملو از مشكلات است نيز طامه اطلاق مى شود و در اينجا اشاره به قيامت است كه مملو از حوادث هولناك مى باشد و توصيف آن به «كبرى» تأكيد بيشترى درباره اهميت و عظمت اين حادثه بى نظير است. در سوره نازعات آيه 35 مى فرمايد: اين حادثه عظيم (يعنى طامه كبرى) هنگامى اتّفاق مى افتد كه همگان از خواب غفلت بيدار مى شوند و به ياد سعى و كوشش و اعمال خويش اعم از نيك و بد مى افتند اما اين تذكر و يادآورى در آن روز متأسفانه براى آنان سودى نخواهد داشت. و اگر تقاضاى بازگشت به دنيا و جبران گذشته كنند، دست رد به سينه آنها خواهد خورد و

اگر بخواهند توبه كنند فايده اى ندارد چرا كه درهاى توبه بسته شده است.

23ـ واقِعَة: يعنى روزى كه حتماً به وقوع خواهد پيوست و در آن شك و ترديدى نيست واقعه اى مهم و عظيم كه زمين به شدت به لرزه در آيد و كوهها از جا كنده شده بر اثر گردش و برخورد با هم خرد شده تا جاييكه بصورت گرد و غبار درآيد.

24ـ اَلْحاقَّة: يعنى برحذر باشيد از روزى كه حتماً خواهد آمد و آن روز قيامت است.(164)

خوانندگان محترم براى اطلاع بيشتر از وضعيت قيامت و پيامدهاى آن مى توانند به كتاب ارزشمند و گران قدر «خبر بزرگ از روز بزرگ» تأليف حجت الاسلام جناب آقاى عبدالجواد قادرى مراجعه فرمايند.