طرح كلى انديشه اسلامى در قرآن

آيت الله سيد على خامنه‏اى

- ۱ -


پيشگفتار:

طرح اسلام به صورت مسلكى-اجتماعى و داراى اصولى منسجم و يك آهنگ و ناظر به زندگى جمعى انسانها، يكى از فورى‏ترين ضرورت‏هاى تفكر مذهبى است.

مباحثات و تحقيقات اسلامى، پيش از اين بطور غالب، فاقد اين دو ويژگى بسى مهم بوده و از اينرو در مقايسه اسلام با مكاتب و مسالك اجتماعى اين روزگار، باحثان و جويندگان را چندانكه شايد و بايد، به نتيجه ثمربخش و قضاوت قاطع نرسانيده است يعنى از اينكه بتواند مجموعا طرح و نقشه يك آئين متحدالاجزاء و متماسك را ارائه دهد و نسبت آن را با مكتب‏ها و آئين‏هاى ديگر مشخص سازد، عاجز مانده است.

بعلاوه چون عموما بحث‏ها، ذهنى و دور از حيطه تأثير عملى و عينى و مخصوصا اجتماعى، انجام گرفته بيش از معرفتى ذهنى به بار نياورده و نسبت به زندگى جمعى انسانها، على الخصوص نسبت به تعيين شكل و قواره جامعه، تعهد و تكليف و حتى نظريه روشن و مشخصى را ارائه نداده است.

سخن ديگر آنكه قرآن! سند قاطع و ترديدناپذير اسلام! در بيشترين موارد، سهمى در روشنگرى و راهگشائى نيافته و به جاى آن، دقت‏ها و تعمقات شبه عقلى يا روايات و منقولات ظنى! و گاه با اعتبارى بيشتر! ميداندار و مسئول شناخته شده و بالنتيجه، تفكرات اعتقادى جدا از قرآن و بى اعتنا به آن، نشو و نما يافته و شكل گرفته است. شايد همين بى ارتباطى و بى اعتنائى يا احساس بى نيازى يا نوميدى از امكان استفاده صحيح! كه هر يك به نوبه خود، معلول عواملى خاص است! موجب آن گشته كه تدبر در آيات قرآن، جاى خود را به قرائت و تلاوتى سطحى و سرسرى و فاقد نتيجه و ثواب دنيوى و يكسره براى پاداش و جزاى اخروى، داده و كتاب كريم الهى دستمايه عوامى‏ها و عوامفريبى‏ها شده است.

با توجه به اين واقعيت مى‏توان به طور خلاصه سه خصوصيت مهم را در بحث‏ها و گزارشهاى فكرى اسلامى، ضرورتى دانست كه تخلف از آن شايسته متفكران آگاه و مسئول اين روزگار نيست:

نخست آنكه معارف و دستگاه فكرى اسلامى از تجرد و ذهنيت محض، خارج گشته و! همچون همه مكاتب اجتماعى! ناظر به تكاليف عملى و بويژه زندگى اجتماعى باشد و هر يك از مباحث نظرى، از اين ديدگاه كه چه طرحى براى زندگى انسان و چه هدفى براى بودن او و چه راهى براى رسيدن به اين هدف، ارائه مى‏دهد مورد بررسى و تأمل و تحقيق قرار گيرد.

ديگر آنكه مسائل فكرى اسلام، به صورت پيوسته و به عنوان اجزاء يك واحد مورد مطالعه قرار گيرد و هر يك به لحاظ آنكه جزئى از مجموعه دين و عنصرى از اين مركب و استوانه‏اى در اين بناى استوار است و با ديگر اجزاء و عناصر، هم آهنگ و مرتبط است! و نه جدا و بى ارتباط با ديگر اجزاء! بررسى شود تا مجموعا از شناخت اين اصول، طرح كلى و همه جانبه‏اى از دين به صورت يك ايدئولوژى كامل و بى ابهام و داراى ابعادى متناسب با زندگى چند بعدى انسان، استنتاج شود.

ديگر آنكه در استنباط و فهم اصول اسلامى، مدارك و متون اساسى دين، اصل و منبع باشد، نه سليقه‏ها و نظرهاى شخصى يا اندوخته‏هاى ذهن و فكر اين و آن... تا حاصل كاوش و تحقيق، به راستى اسلامى باشد و نه هر چه جز آن. براى بر آمدن اين منظور، قرآن، كاملترين و موثقترين سندى است كه مى‏توان به آن متكى شد كه: باطل را از هيچ سوى بدان راه نيست (قرآن كريم) و در آن، مايه روشنگرى هر چيز هست (قرآن كريم) و البته در پرتو تدبرى ژرف پيما كه خود، ما را به آن فرمان داده است.

آنچه در اين رساله گرد آمده، نمودارى است از كوششى براى تامين اين منظورها، به صورت گزارشى از اسلام طى يك سلسله سخنرانى.

در اين سخنرانى‏ها كوشيده شد كه مهمترين پايه‏هاى فكرى اسلام از سازنده‏ترين و زنده‏ترين ابعادش، در خلال آيات رسا و روشن قرآن جستجو شود. و آنگاه ضمن تشريح تبيينى كه شيوه تدبر و تعمق در قرآن را به شنوندگان بياموزد، پايه‏هاى مزبور در اين آيات، مشخص و نشان داده شود و در موارد لازم از روايات صحيح صادر از پيامبر خدا و ائمه معصومين عليهم السلام براى توضيح و تأكيد، بهره‏گيرى گردد، تا ضمن اينكه آياتى از قرآن مورد تأمل و تدبر و فهم قرار گرفته، اصلى از اصول اسلام، آنهم از ديدگاهى عملى و زاينده تعهد و تكليف و به عنوان يكى از نقاط طرز تفكر و ايدئولوژى اسلام، تبيين گرديده باشد.

... و بالاخره براى آنكه از مجموع مطالب ايراد شده، خلاصه و محصلى در ذهن و انديشه مستمعان به جاى بماند و مبدأ تفكر و تعمقى مستقل و مستمر باشد، حاصل محتواى سخنرانى در ورقه‏اى ثبت شده و روز به روز در اختيار حاضران نهاده مى‏شد...

آنچه اكنون تقديم مى‏شود مجموعه آن خلاصه هاست (با اندك تصرفى) كه انتشارش پاسخ لازمى است به درخواست منطقى و مقبول بسيارى از شنوندگان سخنرانى‏ها يا آوازه آنها... بدين اميد كه سودمند افتد و پذيرفته آيد.

سوم آبانماه - 1353

ايمان

1. ايمان

تلاش و حركت آدمى - كه فلسفه بودن اوست - نقطه آغاز و سكوى پرش دارد... و آن ايمان است.

ايمان يعنى باور، پذيرش و پايبندى به آنچه براى آن و در راه آن به تلاش و جد و جهد است و به راهى كه وى را به آن سرمنزل مى‏رساند و... بالاخره، به خود اين تلاش و حركت...

بدون ايمان، هر حركت و پويشى ناپايدار و بيفرجام است و هر پويندئى دلمرده و بى نشاط و سرانجام، خموش و راكد و بيحركت...

تكيه قرآن بر روى ايمان و مومن و معرفى اين خصلت به عنوان برترين ارزشها و سرآمدترين خصلت‏هاى انسان، از اين واقعيت سرچشمه مى‏گيرد.

به فهرست ارزشهاى طراز اول اسلامى در آيه زير و به پايگاه ايمان - كه در رأس آن همه به حساب آمده - بنگريم و بينديشيم:

ليس البران تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب نيكوئى آن نيست كه چهره به سمت خاور و باختر بگردانيد.

ولكن البرمن نيكو آن است كه:

امن بالله و اليوم الاخر و الملئكة والكتاب و النبين به خدا و روز واپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران، ايمان آورد.

و اتى المال على حبه ذوى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل و السائلين و فى الرقاب. و مال را - با همه شيفتگى‏اش بدان - به نزديكان و يتيمان و افتادگان و در راه ماندگان و سائلان و بردگان عطا كند.

و اقام الصلوة و نماز را به پا دارد.

و اتى الزكوة و زكاة مال را بپردازد.

و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا و آنانكه چون پيمان بستند بر سر پيمان خود ايستاده‏اند.

و الصابرين فى البأساء و الضراء و حين البأس و آنانكه در سختى‏هاى زندگى (تنگدستى و بيمارى) و در ميدان نبرد، پايدار و مقام اند.

اولئك الذين صدقوا اينهايند آنانكه (در داعيه طلب و پويندگى) سخن به راستى و درستى گفته‏اند.

و اولئك هم المتقون و هم اينهايند دارندگان تقوا. (بقره / 177)

به همين جهت در پاسخ اهل كتاب كه يهودى يا نصرانى شدن را تنها وسيله رستگارى و راهيابى مى‏دانستند، قرآن، ايمان گسترده اسلامى را مطرح مى‏كند و آن را موجب راهيابى مى‏شناسد:

قولوا امنا بالله و ما انزل الينا بگوئيد به خدا و به آئينى كه براى ما فرو فرستاده شده ايمان آورده‏ايم.

و ما انزل الى ابرهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و الاسباط و به آئينى كه به ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و نوادگان، فرستاده شده است.

و ما اوتى موسى و عيسى و به آنچه موسى و عيسى (از سوى خدا) داده شده‏اند.

و ما اوتى النبيون من ربهم و به آنچه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده‏اند.

لا نفرق بين احد منهم ميان آنان (از جهت پيامبرى و اعزام خدائى) هيچ تفاوتى نمى‏گذاريم.

و نحن له مسلمون و ما تسليم و فرمانبردار اوئيم.

فان امنوا بمثل ما امنتم به فقد اهتدوا پس اگر ايمانى همانند ايمان شما بيابند، به حقيقت، هدايت يافته‏اند. (بقره / 135 - 136)

2. ايمان از روى آگاهى

در اين تلاوت، موضوعات زير با تامل و دقت به دست مى‏آيد:

1. ايمان به اصول و مبانى عقيدتى، يكى از خصلت‏هاى برجسته پيامبر خدا و پيروان راستين او است، چندان برجسته، كه بر روى آن در قرآن تكيه‏اى مخصوص انجام گرفته است:

امن الرسول بما انزل اليه من ربه پيامبر به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل گشته، مومن و گرويده است.

و المؤمنون كل امن بالله و ملئكته و كتبه و رسله و مومنان همه ايمان آورده‏اند به خدا و فرشتگانش و كتابهايش و پيامبرانش.

لا نفرق بين احد من رسله (و گويند) ميان هيچيك از پيامبران او تفاوت نمى‏گذاريم (همه را فرستاده و مأمور خدا مى‏دانيم) (پذيرش وحى)

و قالوا سمعنا و اطعنا و گويند: شنيديم (فهميديم) و فرمان برديم...

غفرانك ربنا و اليك المصير مغفرت تو را جويائيم - پروردگارا - و بازگشت همه بسوى تو است. (بقره / 286)

2. ولى ايمان، از روى شعور و آگاهى و فهم است، نه كوركورانه و از روى تقليد. و همين ويژگى است كه ايمان آنان را از سرسپردگى‏ها و دلباختگى‏هاى عاميانه كه غالبا پوچ و بى عمل و زوال‏پذير است ممتاز مى‏سازد.

در آيات زير، نشانه بارزى از اين آگاهى را مى‏توان مشاهده كرد:

ان فى خلق السموات و الارض به يقين، در آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف اليل و النهار و آمد و شد شب و روز.

لايات لاولى الالباب الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم نشانه‏هاى روشنى است براى خردمندان، آنها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و به يك پهلو خوابيده ياد مى‏كنند.

و يتفكرون فى خلق السموات و الارض و در آفرينش آسمانها و زمين مى‏انديشند.

ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك (و بدل و زبان مى‏گويند:) پروردگار ما! اينهمه را به بيهودگى نيافريده‏اى، (تو از بيهودگى منزه و پيراسته‏اى!)

فقنا عذاب النار پس ما را از شكنجه آتش محفوظ بدار.

ربنا انك من تدخل النار فقد اخزيته پروردگار ما! بيگمان هر كه را به آتش در افكنى، زبون و سرافكنده‏اش ساخته‏اى،

و ما للظالمين من انصار و ستمگران را هيچ يار و مددى نيست.

ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان پروردگارا ما (به گوش دل و با تفكر در پديده‏هاى خلقت) صداى ندا كننده‏اى را كه به ايمان فرا مى‏خواند

ان امنوا بربكم (و مى‏گفت) به پروردگارتان ايمان آوريد، شنيدم.

فامنا و (در پاسخ اين نداى تكوين) ايمان آورديم... (آل عمران / 190 - 192)

3. اگر اين آگاهى و فهم و استدلال روشن بينانه، نباشد ايمان به تحجر و تعصبى جاهلانه بدل مى‏گردد و راه حقيقت بينى و هدايت را نيز به روى آدمى مى‏بندد. لذا ايمان‏هاى متعصبانه يا مقلدانه‏اى كه كافران و مخالفان، به افكار پوشالى خود مى‏ورزيدند، در قرآن بشدت محكوم و مورد تخطئه است.

به لحن توبيخ‏آميز و پر معناى اين آيه گوش كنيد:

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل الله و الى الرسول و چون به آنان گفته شود كه بيائيد و آنچه را خدا فرستاده و پيامبر مى‏آموزد، بيازمائيد و بفهميد.

قالوا حسبنا ما وجدنا عليه اباءنا گويند راه و رسمى كه پدران خود را بر آن يافتيم ما را بس...!

او لو كان اباؤهم لا يعلمون شيئا و لا يهتدون آيا و گرچه پدرانشان هيچ نمى‏دانسته و ره به جائى نمى‏برده‏اند؟! (مائده / 104)

3. ايمان زاينده و همراه با تعهدات عملى

آيا ايمان بمعناى باور و پذيرش فكرى كامل، به تنهائى و بطور مجرد كافى است؟ يا ايمان از اينجهت كه نقشبند زندگى و زاينده عمل است معتبر مى‏باشد؟ قرآن، ايمان را همواره در كنار عمل و بعنوان انگيزه‏اى براى پيمودن راهى درست به سوى مطلوب مورد نظر قرار داده و در دهها آيه، پاداشهاى دنيوى و اخروى را بر ايمان توأم با عمل مترتب ساخته است.

بگفتار قرآن گوش فرا دهيم و در آن بينديشيم:

يا ايها الذين امنوا اركعوا و اسجدوا اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! ركوع و سجود كنيد،

و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيكو انجام دهيد، مگر موفقيت يابيد.

و جاهدوا فى الله حق جهاده و در راه خدا چنانكه شايسته است مجاهدت نمائيد،

هو اجتبيكم و ما جعل عليكم فى الدين من خرج او است كه شما را برگزيده و در دين بر شما هيچ دشوارى و ناسازگارى قرار نداده.

ملة ابيكم ابرهيم اين شيوه و آئين پدرتان ابراهيم است،

هو سميكم المسلمين من قبل و فى هذا او شما را از پيش و در اين نوبت مسلم ناميده است.

ليكون الرسول شهيدا عليكم و تكونوا شهدا، على الناس تا پيامبر گواه و ديدبان شما باشد و شما گواهان و ديدبان بشريت باشيد.

فاقيموا الصلوة و اتوا الزكوة و نماز بپا داريد و زكوة بدهيد.

و اعتصموا بالله و به خدا متكى و پناهنده گرديد، (به آئين او متوسل شويد)

هو موليكم فنعم المولى و نعم النصير او است سرپرست و پشتيبان شما، نيكو پرست و نيكو يارى است.

در آيات بالا، مهمترين خواص ايمان مذهبى، يعنى: پيروزى و موفقيت، برگزيدگى، رهبرى و ديدبانى بشريت و بالاخره برخوردارى از حمايت و كمك خدا، بر ايمانى آميخته به عمل و زاينده تحرك، مترتب گرديده است.

آيه زير (از سوره انفال) نيز با لحن و بيانى ديگر، عمل‏هاى ناشى از ايمان را به ياد مى‏آورد و نقش توأم ايمان و عمل را در مرزبندى جامعه اسلامى، مشخص مى‏سازد:

ان الذين امنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبيل الله به يقين، كسانيكه ايمان آوردند و هجرت كردند (بخاطر خدا و جامعه اسلامى از خانه و زندگى دست شستند) و با مال و جان خود در راه خدا مجاهدت نمودند.

و الذين اووا و نصروا و آنكسانيكه پناه دادند و يارى كردند.

اولئك بعضهم اولياء بعض آنان بهم پيوستگان و هم جبهگان يكديگرند.

و الذين امنوا و لم يهاجر و امالكم من و لا يتهم من شى‏ء حتى يهاجروا و آنانكه ايمان آوردند ولى هجرت نكردند (و به عضويت جامعه اسلامى كه متضمن تعهدات فراوان است در نيامدند) شما را با آنان پيوند و پيوستگى اى نيست تا وقتى هجرت كنند. (بخشى از آيه 71)

4. ايمان و پايبندى به تعهدات

ايمان درست - طبق آياتى كه در تلاوت قبل، مورد تدبر قرار گرفت - ملازم با تعهد است. نفع طلبان، به مسئوليت‏هاى ايمانى به چشم يك تعهد لازم الاجراء نگاه نمى‏كنند.

بلكه تا آنجا باين تعهدات پايبندند كه با منافع شخصى و تجاوز كارانه آنان سازگار باشد. و در غير اينصورت، با بى اعتنائى و لاقيدى، آنرا به كنارى مى‏نهند.

فرهنگ قرآن بصراحت، اين گونه افراد را - كه شايد مايه‏اى از ايمان قلبى براى روزهاى پريشانى نيز در گوشه دل ذخيره كرده‏اند! - بى ايمان و نامومن اعلام مى‏كند و سعادت و رستگارى و پيروزى و برترى و... را كه نويدهاى خدا به مومنان است، مخصوص آنكسانى مى‏داند كه در همه حال و بهر صورت، پايبند و متعهد در برابر تكليف‏هاى دين مى‏باشند.

آيات زير، نداى روشنگر قرآن در اين مورد است:

لقد انزلنا ايات مبينات همانا نازل ساختيم آياتى روشنگر.

والله يهدى من يشاء الى صراط مستقيم و خدا هر كه را بخواهد براه راست رهنمون مى‏گردد.

و يقولون امنا بالله و بالرسول و اطعنا مى‏گويند به خدا و پيامبر ايمان آورديم و سر بفرمان نهاديم.

ثم يتولى فريق منهم من بعد ذلك آنگاه گروهى از آنان پس از اين ادعا، سر از فرمان دين مى‏پيچند.

و ما اولئك بالمومنين و اينان مومن نيستند.

و اذا دعوا الى الله و رسوله ليحكم بيتهم و چون دعوت شوند به سوى خدا و پيامبر كه ميان آنان حكم و داورى كند،

اذا فريق منهم معرضون گروهى از آنان را مى‏نگرى كه روى گردانند

و ان يكن لهم الحق يأتوا اليه مذعنين و اگر (در ماجرائى) حق به جانب آنان باشد، گوش به فرمان و سر به راه، نزد پيامبر مى‏آيند!!

افى قلوبهم مرض آيا در دل مرضى دارند؟

ام ارتابوا يا به دو دلى و شك (در امر دين) دچار شده‏اند؟

ام يخافون ان يحيف الله عليهم و رسوله يا مى‏ترسند كه خدا و پيامبرش بر آنان ظلم كنند؟

بل اولئك هم الظالمون حقيقت آنست كه آنان خود ستمگرانند

انما كان قول المومنين اذا دعوا الى الله و رسوله ليحكم بينهم سخن مومنان بهنگامى كه نزد خدا و پيامبر براى حكم و قضاوت فرا خوانده شوند جز اين نيست كه...

ان يقولوا سمعنا و اطعنا گويند: شنيديم (دانستيم) و فرمان برديم.

و اولئك هم المفلحون و فقط آنهايند رستگاران و به هدف نائل شوندگان‏

و من يطع الله و رسوله هر كه از خدا و پيامبرش اطاعت كند،

و يحفش الله و يتقه و از خدا بيم برد و پروا كند،

فاؤلئك هم الفائزون پس منحصرا آنهايند موفق شوندگان. (نور / 46 تا 52)

و عاقبت در دو آيه بعد، وعده دلنشين خلافت الهى و سيطره سياسى بر جهان و تشكيل جامعه ايده آل اسلامى را به مومنانى كه عمل شايسته و متناسب را با ايمان، قرين سازند، نويد مى‏دهد:

وعدالله الذين امنوا منكم و عملوا الصالحات خدا به كسانيكه ايمان آورده و عمل شايسته انجام دهند، وعده و نويد داده است،

ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم كه بدون ترديد آنان را در زمين، خليفه و جانشين مى‏سازد، همانطور كه پيشينيان را خليفه ساخت.

و ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و آئينشان را كه براى آنان پسنديده است، مستقر و پابرجا مى‏نمايد.

و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا و پس از ترس و نا امنى، براى ايشان امنيتى ارزانى مى‏دارد كه:

يعبدوننى لا يشركون بى شيئا مرا عبوديت كند و كسى را شريك من نسازند.