ارزشها و ضد ارزشها در قرآن

آیت الله حاج شیخ ابو طالب تجلیل تبریزى

- ۲۳ -


1- كسى كه قسم مى خورد بايد بالغ و عاقل باشد و اگر مى خواهد راجع به مال خودش قسم بخورد بايد در حال بالغ شدن سفيه نباشد و حاكم شرع او را از تصرف در اموالش منع نكرده باشد و از روى قصد و اختيار قسم بخورد. پس قسم خوردن بچه و ديوانه و مست و كسى كه مجبورش كرده اند، درست نيست و همچنين است اگر در حال عصبانى بودن بدون قصد قسم بخورد.
2- كارى را كه قسم مى خورد انجام دهد، بايد حرام و مكروه نباشد و كارى را كه قسم مى خورد ترك كند بايد واجب و مستحب نباشد و اگر قسم بخورد كه كار مباحى را بجا آورد، بايد ترك آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد و نيز اگر قسم بخورد كار مباحى را ترك كند بايد انجام آن در نظر مردم بهتر از تركش نباشد.
3- به يكى از اسمهاى خداوند عالم قسم بخورد (كه به غير ذات مقدس او گفته نمى شود) مانند ((خدا)) و ((الله )) و نيز اگر به اسمى قسم بخورد كه به غير خدا هم مى گويند ولى بقدرى به خدا گفته مى شود كه هر وقت كسى آن اسم را بگويد، ذات مقدس حق در نظر مى آيد، مثل آنكه به خالق و رازق قسم بخورد صحيح است ، بلكه اگر به لفظى قسم بخورد كه بدون قرينه ، خدا به نظر نمى آيد ولى او قصد خدا را كند بنابر احتياط بايد به آن قسم عمل نمايد.
4- قسم را زبان بياورد و اگر بنويسد يا در قلبش آن را قصد كند صحيح نيست ولى آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحيح است .
5- عمل كردن به قسم براى او ممكن باشد و اگر موقعى كه قسم مى خورد ممكن باشد و بعد تا آخر وقتى كه براى قسم معين كرده عاجز شود يا برايش ‍ مشقت داشته باشد قسم او از وقتى كه عاجز شده بهم مى خورد.
6- اگر پدر از قسم خوردن فرزند جلوگيرى كند، يا شوهر از قسم خوردن زن جلوگيرى نمايد. قسم آنان صحيح نيست .
تشويق نكردن همديگر به اطعام مسكينان
واما اذا ما ابتليه عليه رزقه فيقول ربى اهانن كلا بل لا تكرمون اليتيم ولا تحاضون على طعام المسكين (1315)
((آنگاه كه خدا انسان را بيازمايد و روزى را بر او تنگ سازد مى گويد پروردگارم مرا خوار ساخته ، نه بلكه شما يتيم را گرامى نمى داريد و بر غذا دادن به مسكين همديگر را تحريص نمى كنيد)).
به عنوان ((اطعام يتيمان و مسكينان و اسيران )) مراجعه شود.
ولا يحض على طعام المسكين (1316)
((و ترغيب نمى كند به اطعام مسكين )).
ولا يحض على طعام المسكين (1317)
((و هرگز مسكين را به رغبت بر سفره طعام خود نخوانده است )).
به عنوان انفاق و اطعام مراجعه شود.
تصديق خبر فاسق
يا ايها الذين امنوا ان جاء كن فاسق بنباء فتبينوا ان تصيبوا قوما بجهالة فتصبحوا على ما فعلتم نادمين (1318)
((اى مردمى كه ايمان داريد هرگاه فاسقى به شما خبرى داد (درباره آن ) تحقيق كنيد (مبادا) با گروهى به جهالت برخورد كنيد (وصدمه بر جان يا مال يا آبروى آنان زده ) سپس پشيمان شويد)).
ترس از مردم
فلا تخشوا الناس واخشون ولا تشتروا باياتى ثمنا قليلا(1319)
((از مردم نترسيد و از من (خدا) بترسيد و آيات مرا به قيمت اندك نفروشيد)).
اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم واخشون (1320)
((امروز كافران از دين شما نااميد شدند، از آنان نترسيد و از من (خدا) بترسيد)).
انما يعمر مساجد الله من امن بالله واليوم الاخر واقام الصلواة واتى الزكوة ولم يخش الا الله فعسى اولئك ان يكونوا من المهتدين (1321)
((تنها كسى مساجد خدا را آباد مى كند كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته و نماز بپا دارد و زكات دهد و جز از خدا نترسد اميد است كه آنان از هدايت يافتگان باشند)).
انما ذلكم الشيطان يخوف اولياء فلا تخافوهم (1322)
((همانا شيطان است كه دوستان خود را مى ترساند پس از آنها نترسيد)).
فلما كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس كخشية الله اواشد خشية (1323)
(( (در وصف گروهى از فاسقان ) آنگاه كه پيكار بر آنان نوشته شد، گروهى از آنان ، از مردم چنان مى ترسند كه از خدا، يا بيشتر از آنچه از خدا مى ترسند، هراس دارند)).
الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا(1324)
(( (در وصف گروهى از مؤمنان ) كسانى كه به آنان گفتند كه مردم براى شما (نيرو) گرد آورده اند از آنان بترسيد ايمانشان بيشتر گرديد)).
و تخشى الناس والله احق ان تخشيه (1325)
((از مردم همى ترسى ، خدا سزاوارتر است كه از او بترسى )).
اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مؤمنين (1326)
((آيا از آنان مى ترسيد؟! خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر با ايمان هستيد)).
الا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم و اخشونى (1327)
((مگر آنان كه ستم كردند، از آنان نترسيد از من (خدا) بترسيد)).
الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه ولا يخشون احدا الا الله ))(1328)
(( (در وصف انبياء) آنان كه رسالتهاى خدا را تبليغ مى كنند و جز خدا از كسى نمى ترسند)).
يا ايها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة على المومنين اعزة على الكافرين يجاهدون فى سبيل الله و لا يخافون لومة لائم فضل الله يوتيه من يشاء والله واسع عليم (1329)
((اى مردمى كه ايمان داريد هر كس از شما از دين خود مرتد شود، خدا گروهى خواهد آورد كه آنها را دوست مى دارد، و آنان نيز خدا را دوست دارند، خويشتن را بر مؤمنان ذليل و بر كافران عزيز (پيروزمند شكست ناپذير) مى دارند، در راه خدا جهاد مى كنند، و از ملامت سرزنش كننده اى نمى هراسند.
همان فضل خدا است به هر كس كه مى خواهد عطا مى كند خدا توانا و دانا است )).
ويخوفونك بالذين من دونه (1330)
((ترا از كسان ديگر غير خدا مى ترسانند)).
فلا تخشوهم واخشونى (1331)
((از آنان (ستمگران ) نترسيد و از من بترسيد)).
فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مؤمنين (1332)
((از آنان نترسيد از من (خدا) بترسيد اگر مؤمن هستيد)).
جمع مال به خيال هميشه زنده بودن
ويل لكل همزة لمزة الذى جمع مالا وعددة يحسب ان ماله اخلده كلا لينبذن فى الحطمة وما ادريك ما الحطمة نارالله الموقدة التى تطلع على الافئدة (1333)
((واى بر هر طعن كننده (رو در روى مردم ) و غيبت كننده (در پشت سر آنان ) آن كس كه مال گرد آورده و اندوخته كرده است ، گمان مى كند مالش او را عمر ابدى بخشيده (و از چنگال مرگ نجات خواهد داد).
هرگز، او در ((حطمه )) انداخته مى شود، تو چه مى دانى ((حطمه )) چيست ؟ آن آتش خدا است كه بر دلها زبانه مى كشد)).
توضيح : همه كس مى داند كه خواهد مرد، ولى به فكر مرگ نبودن و هميشه به فكر زندگى بودن ، مانند آن است كه گمان برد كه نخواهد مرد.
جبارى و زورگوئى
قرآن در مذمت طاغوت ها و طاغوتيان كه كاخهائى بر افراشته و با مردم جابرانه رفتار مى كردند خطاب نموده و مى گويد:
اتبنون بكل ريع اية تعبثون و نتخذون مصانع لعلكم تخلدون و اذا بطشتم بطشتم جبارين (1334)
((آيا بهر جاى بلندى به عبث و هوس بناء هائى مى سازيد و حصارهائى براى خود قرار مى دهيد كه شايد هميشه بمانيد، و هر گاه (كسى را) مى گيريد جبارانه رفتار مى كنيد)).
حكم بغير ما انزل الله
و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون (1335)
((هر كس به آنچه خدا نازل فرموده حكم نكند، همانا چنين افراد ظالمانند)).
ومن لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون (1336)
((هر كس به آنچه خدا نازل كرده حكم نكند، همانا چنين افراد فاسقانند)).
حكم نكردن به آنچه خدا نازل فرموده و كتمان حكم خدا اگر در مورد اصول ، مانند نبوت خاتم الانبياء صلوات الله عليه باشد چنانچه آيه اول در آن مورد است ، كفر است .
و همچنين اگر تواءم با حكم بر خلاف ((ما انزل الله )) باشد، كه اگر با قصد تشريع يعنى وارد كردن چيزى در دين خدا بود نيز كفر است .
حب و دوست داشتن دنيا
آنچه خدا در زمين آفريده براى استفاده انسانها است چنانچه قرآن مى فرمايد:
خلق لكم ما فى الارض جميعا(1337)
((هر چه در زمين است همگى براى شما آفريده شده )).
در منطق قرآن نعمت هاى خدا نكوهش نشده ، و استفاده از آنها هم مذموم نيست ، تا آنجا كه مى فرمايد:
قل من حرم زينه الله التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق (1338)
((بگو چه كسى زينتى را كه خدا براى بندگان خود بدر آورده و پاكيزه هاى از روزى را حرام كرد)).
آنچه در لسان قرآن مذموم است و قرآن از آن نكوهش كرده ، محبت دنياست ، كه انسان هر چه مى تواند بايد از آن بكاهد.
آيات زير بيانگر اين حقيقت است .
من كان يريد العاجله عجلناله فيها مانشاء لمن نريد ثم جعلنا له جهنم يصليها مذموما مدحورا(1339)
((هر كس خواهان متاع اين جهان است (و دل به دنيا باخته و در گرو محبت آن است ، و به آخرت توجه ندارد) از چنين افراد، به هر كدام كه بخواهيم از متاع اين جهان مى دهيم ، پس از آن دوزخ را نصيب او سازيم ، كه با حالت بد و رانده شده در آن در آيد)).
من كان يريد حرث الاخرة نزدله فى حرثه و من كان حرث الدنيا نوته وماله فى الاخرة من نصيب (1340)
((هر كس حاصل مزرعه ، آخرت را بخواهد ما بر تخمى كه كاشته است مى افزائيم ، هر كس تنها حاصل كشت دنيا را بخواهد او را هم ، از آن نصيب مى دهيم ، ولى در آخرت (از نعمت ابدى آن ) نصيبى نخواهد يافت )).
ان هولاء يحبون العاجلة و يذرون ورائهم يوما ثقيلا(1341)
((همانا اينان (منافع ) زودرس (يا زندگى دنيا) را دوست مى دارند و پشت سر خود روز سنگينى را بجاى مى گذارند)).
زين للناس حب الشهوات من النساء والبنين و القناطير المقنطرة من الذهب والفضة (1342)
((زينت داده شده براى مردم محبت شهوات ، از زنان و فرزندان و اموال فراوان زياد از طلا و نقره )).
ولا تفرحوا بما ايتكم (1343)
((به آنچه خدا به شما داده شادمانى نكنيد)).
و تحبون المال حبا جما(1344)
(( (در مقام مذمت ) مال را بسيار دوست مى داريد)).
الذين يستحبون الحيواة الدنيا فى الاخرة و يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا اولئك فى ضلال بعيد(1345)
((آنان كه زندگى دنيا را بيشتر دوست دارند و بر آخرت ترجيح مى دهند، و مردم را از راه خدا باز مى دارند، و راه خدا را منحرف مى سازند اين چنين افراد در گمراهى دور هستند)).
ذلك بانهم استحبواالحيواة الدنيا على الاخرة (1346)
((آن به اين جهت است كه آنها دنيا را بيشتر دوست داشته و بر آخرت ترجيح دادند)).
وانه لحب الخير لشديد(1347)
(در مقام مذمت ) انسان در محبت مال سخت گير است )).
والرجز فاهجر(1348)
((بت را ترك كن )).
تفسير: مراد، ترك ستايش بت است يا به گفته برخى از مفسران ، مراد ترك معصيت و هر آنچه موجب عقوبت گردد مى باشد و گفته شده كه مراد از ترك بت ، بيرون راندن علاقه و حب دنيا از دل مى باشد كه بت دلهاى دنيا پرستان است (1349) .
حسد
قل اعوذ برب الفلق ... و من شر حاسد اذا حسد(1350)
((بگو (اى پيامبر) من پناه مى برم به خداى شكافنده صبح روشن ،...از شر حسود، آنگاه كه حسادت كند)).
ام يحسدون الناس على ما اتيهم الله من فضله (1351)
((آيا به مردم حسد مى برند براى آنچه خدا از فضل خود به آنها داده است ؟!)).
ولا تتمنوا ما فضل الله له بعضكم على بعض للرجال نصيب مما اكتسبوا وللنساء نصيب مما اكتسبن ، واسالوا الله من فضله ، ان الله كان بكل شى ء عليما(1352)
((آرزو نكنيد آنچه را كه خدا به برخى از مردم داده و به آن او را بر برخى ديگر برترى نهاده است اى كاش از آن من مى بودى (كه اين حسد است ).
هر كس از مرد و زن از آنچه اكتساب كنند بهره مى برد (فضليت را با عمل بطلبيد نه با حسد و آرزو)).
حسد به معنى آرزوى زوال نعمت از كسى است كه سزاوار آن است چنانچه در ((مفردات راغب )) آمده است .
و فرق آن با غبطه اين است كه غبطه آرزوى تحقق آن براى خويش است ، بدون آنكه زوال آن را از ديگرى آرزو كند، و به همين جهت غبطه مذموم نيست .
ولى حسد چنان مذموم است كه در مورد آن آمده است :
الحسد لياءكل الايمان كما تاءكل النار الحطب (1353)
((حسد چنان ايمان را مى خورد و نابود مى سازد كه آتش هيزم را مى خورد و نابود مى كند)).
آتش حسد كه در دل شعله ور مى گردد ايمان را در آن مى سوزاند و انسان را در كام گناه فرو برده و به ظلم و ستم آلوده مى سازد.
در حديث آمده است كه پيامبر فرمود:
وضع عن امتى الحسد مالم يظهره بلسان اويد(1354)
((گناه حسد مادامى كه به زبان يا دست ظاهر نشود از امت من برداشته شده است )).
يعنى تا ترتيب اثر به آنچه در دل او پديد آمده ندهد، و به ضرر محسود حتى در زبان اقدام نكند گناهى بر او نوشته نمى شود.
درمان اين درد جانسوز آن است كه از نعمتها ريشه يابى شود پس از آنكه دريافت ، منشاء اصلى همه نعمتها و مواهب خداوند عالم است ، و او است كه هرگز ظلم روا نمى دارد، و به هر كس آنچه مى دهد بر طبق حكمت است و اگر به كسى نداده به مقتضاى مصلحت است ، ايمان به عدل و حكمت الهى آتش حسد را در دل او فرو مى نشاند.
خوردن مال حرام
ولا تاءكلوا اموالكم بينكم بالباطل وتدلوا بها الى الحكام لتاكلوا فريقا من اموال الناس بالا ثم وانتم تعملون (1355)
((اموال همديگر را در ميان خود به باطل نخوريد و به حاكمان رشوه ندهيد تا برخى از مال مردم را به گناه بخوريد، در حالى كه شما مى دانيد)).
يا ايها الذين امنوا لا تاءكلوا اموالكم بينكم بالباطل الا ان تكون تجارة عن تراض منكم (1356)
((اى مردمى كه ايمان داريد اموال همديگر را در ميان خود به باطل نخوريد، مگر تجارتى واقع شود كه به رضايت طرفين انجام يابد)).
فبظلم من الذين هادوا حرمنا عليهم طيبات احلت لهم و بصدهم عن سبيل الله كثيرا واخذهم الربوا وقد نهوا عنه واكلهم اموال الناس بالباطل واعتدنا للكافرين منهم عذابا اليما(1357)
((به سبب ظلمى كه يهوديان كردند بر آنها چيزهاى پاكيزه اى كه بر آنها حلال بود حرام كرديم ، و به سبب آن كه از راه خدا (مردم را) باز داشتند و به باطل (حرام ) اموال مردم را خوردند، و براى كافران آنان عذاب دردناك مهيا كرده ايم )).
يا ايها الذين امنوا ان كثيرا من الاحبار و الرهبان لياءكلون اموال الناس ‍ بالباطل و يصدون عن سبيل الله (1358)
((اى مردمى كه ايمان داريد بسيارى از علماء نصارى و راهب ها، اومال مردم را به باطل مى خورند و از راه خدا باز مى دارند)).
سماعون للكذب اكالون للسحت (1359)
((در وصف گروهى از يهوديان بسيار گوش دهنده به دروغ (يا پذيرنده دروغ ) و بسيار خورنده مال حرام هستند)).
وترى كثيرا منهم يسارعون فى الاثم والعدوان و اكلهم السحت لبئس ما كانوا يعملون (1360)
((تو بسيارى را آنان (منافقان ) را مى بينى كه در گناه و خوردن حرام به همديگر سبقت مى گيرند، چه كار زشتى كه انجام مى دهند)).
خوردن خون
قل لا اجد فيما اوحى الى محرما على طاعم يطعمه الا ان يكون ميتة اودما مسفوحا اولحم خنزير(1361)
((بگو در آنچه به من وحى شده چيزى را بر كسى كه آن را بخورد حرام نمى يابم ، جز آنكه ميته ، يا خون ريخته شده ، يا گوشت خوك باشد)).
انما حرم عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير(1362)
((به درستى كه (خدا) ميته و خون و گوشت خوك را بر شما حرام كرده است )).
حرمت عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير(1363)
((ميته و خون و گوشت خوك بر شما حرام شده )).
خوردن مال يتيم
ان الذين ياءكلون اموال اليتامى ظلما انما ياءكلون فى بطونهم نارا وسيصلون سعيرا(1364)
((كسانى كه مال يتيمان را به ظلم مى خورند در شكم خود آتش مى ريزند و به زودى به دوزخ انداخته مى شوند)).
(به تجاوز به مال يتيم مراجعه شود).
خوردن ميته
ولا تاءكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه (1365)
((از آنچه اسم خدا بر آن برده نشده نخوريد)).
انما حرم عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير و ما اهل لغير الله به (1366)
ميته
حرام بودن ميته و آنچه به نام غير خدا ذبح شده
انما حرم عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير و ما اهل لغير الله به (1367)
((به تحقيق حرام كرده بر شما ميته و خون و گوشت خوك و آنچه بنام غير خدا ذبح شده )).
حرمت عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير و ما اهل لغير الله به والمنخنقة والموقوذة والمتردية والنطيحة وما اكل السبع الا ماذ كيتم (1368)
((ميته و خون و گوشت خوك و آنچه بنام غير خدا ذبح شده ، و حيوانى كه خفه شود، و حيوانى كه با زدن كشته شود، و حيوانى كه از جائى افتاده و بميرد، و حيوانى كه ، حيوان ديگر او را با شاخ زده و بكشد، و حيوانى كه درنده او را بخورد جز حيوانى كه آن را تذكيه كرده ايد براى شما حرام شده است )).
قل لا اجد فى ما اوحى الى محرما على طاعم يطعمه الا ان يكون ميتة اودما مسفوحا اولحم خنزير فانه رجس (1369)
((بگو در آنچه به من وحى شده چيزى را بر كسى كه آن را بخورد حرام نمى يابم ، جز آنكه ميته يا خون ريخته شده يا گوشت خوك باشد كه آن پليد است )).
خوردن گوشت خوك
حرمت عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير(1370)
((حرام شده بر شما ميته و خون و گوشت خوك )).
انما حرم عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير(1371)
((به درستى كه حرام كرده بر شما (خدا) ميته و خون و گوشت خوك را)).
خوردن خبائث (خوراكيهاى پليد)
و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث (1372)
((پيامبر پاكيزه ها را بر آنها حلال و پليدى ها را حرام مى سازد)).
خيانت
ان الله لا يحب الخائنين (1373)
((به تحقيق خدا خيانت كنندگان را دوست ندارد)).
ان الله لا يحب من كان خوانا اثيما(1374)
((همانا خدا آن را كه بسى خيانتكار و بد عمل است دوست نمى دارد)).
و ان الله لايهدى كيد الخائنين (1375)
((همانا خدا خيانت كنندگان را با مكر و خدعه به مقصود نمى رساند)).
ولا تكن للخائنين خصيما(1376)
((به نفع خائنان (با دشمن آنان ) خصومت مكن )).
يا ايها الذين امنوا لا تخونوا الله والرسول و تخونوا اماناتكم وانتم تعلمون (1377)
((اى مردمى كه ايمان داريد خدا و پيامبر او، و امانتهاى خود را خيانت نكنيد در حالى كه شما مى دانيد يعنى مى دانيد كه آن امانت است يا مى دانيد كيفر خيانت در امانت سخت است -)).
ولا تكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة انكاثا تتخذون ايمانكم دخلا بينكم ان تكون امة هى اربى من امة انما يبلوكم الله به وليبينن لكم يوم القيمة ما كنتم فيه تختلفون (1378)
(((در مثل ) مانند زنى نباشيد كه رشته خويش را بعد از آنكه محكم تابيده بود واتابيد (و رشته خويش را پنبه كرد) نباشيد كه قسمهاى خود را مايه خيانت ميان خود قرار دهيد (و قسم محكم و استوار شده را سست كرده و به آن عمل نكنيد) تا گروهى بر گروه ديگر برترى يابند.
خدا شما را با آن مى آزمايد و در روز قيامت آنچه را كه در آن اختلاف مى نموديد و به همديگر تقلب مى كرديد آشكار خواهد ساخت )).
ولا تجادل عن الذين يختانون انفسهم ان الله لا يحب من كان خوانا اثيما(1379)
(براى دفاع ) از كسانى كه به خويشتن خيانت مى كنند جدال مكن به تحقيق خدا كسى را كه همواره خيانت پيشه و گناهكار است دوست ندارد)).
تفسير: منظور از ((خيانت به خويشتن )) آن است كه خيانت به ديگرى نتيجه اش به خود انسان باز مى گردد.
و من يغلل ياءت بما غل يوم القيمة (1380)
((هر كس خيانت كند، روز قيامت آنچه را كه خيانت كرده مى آورد)).
تفسير: در حديث آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كسى شترى را بخيانت نبرد مگر آنكه در روز قيامت بايد بر دوش گرفته آنرا حمل كند.
كسى اسبى را بخيانت نگيرد مگر آنكه روز قيامت آن را نيز بايد بر دوش ‍ خويش حمل نمايد، آنگاه مرا بيارى مى طلبد، و پاسخ من اين است كه در دنيا آنچه لازم بود به تو ابلاغ كردم ، اكنون چيزى از من ساخته نيست .
به عنوان اداى امانت مراجعه شود.
خواندن همديگر به لقب زشت
ولا نتابزوا بالاءلقاب بئس الاسم الفسوق بعد الايمان (1381)
((به لقبهاى زشت همديگر را نخوانيد كه پس از ايمان آوردن ، نام فسق (بر مؤمن نهان ) بسيار زشت است )).
به عنوان ((ايذاء و آزار دادن مردم )) مراجعه شود.
دروغ گفتن
فاجتنبوا الرجس من لاءوثان واجتنبوا قول الزور(1382)
((بپرهيزيد از بتهاى ناپاك و بپرهيزيد از سخن دروغ (باطل ((- .
حديث : در مجمع البيان در ذيل اين آيه از ايمن بن جزيم روايت مى كند كه پيامبر اكرم به خطبه ايستاد و فرمود: اى مردم شهادت دروغ معادل شركت به خدا قرار داده است .
يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و قولوا قولا سديدا(1383)
((اى مردمى كه ايمان آورده ايد از خدا بپرهيزيد و سخن سديد (غير قابل نفوذ) بگوئيد)).
تفسير و توضيح : ((سديد)) از سد است . سخن سديد يعنى سخنى كه نتوان بر آن راه يافت يعنى دروغ و باطل نباشد.
ويل لكل افاك اثيم (1384)
((واى بر هر بسيار دروغگوى گناهكار)).
هل انتبئكم على من تنزل الشياطين تنزل على كل افاك اثيم (1385)
((آيا خبر دهم كه بر چه كسى شياطين نازل مى شوند؟، نازل مى شوند بر هر بسيار دروغگوى گناهكار)).
انما يفترى الكذب الذين لا يؤ منون بايات الله و اولئك هم الكاذبون (1386)
((منحصرا آنان كه ايمان به آيات خدا ندارند دروغ مى سازند، و دروغگويان آنانند)).
شرح و بيان : حصر در اين آيه چنانچه گفته شده ممكن است حصر اضافى باشد يعنى دروغگو آنانند نه تو (اى پيامبر) كه بتو نسبت دروغ مى دهند و ممكن است حصر مطلق باشد به معنى آن كه مؤمن هيچگاه دروغ نمى گويد، و دروغ منحصر به كافران است .
و من الناس من يقول امنا بالله و باليوم الاخرو ماهم بمؤمنين ... و لهم عذاب اليم بما كانوا يكذبون (1387)
((برخى از مردم مى گويند ما به خدا و روز قيامت ايمان داريم ، آنان ايمان ندارند و به سبب دروغى كه مى گويند عذاب دردناكى خواهند داشت )).
فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه و بما كانوا يكذبون (1388)
((خدا در دلهاى آنان تا روز لقاى او نفاق بجاى مى گذارد به سبب مخالفت با وعده اى كه با خدا كرده بودند، و به سبب آنكه دروغ مى گفتند)).
ان الله لا يهدى من هو كاذب كفار(1389)
((به درستى كه خدا كسى را كه دروغگو و بسيار كفران كننده (به نعمت هاى خدا) باشد هدايت نمى كند)).
يا ايها الذين امنوا لم تقولون مالا تفعلون كبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون (1390)
((اى مردمى كه ايمان آورده ايد چرا مى گوئيد چيزى را كه نمى كنيد بزرگ است از لحاظ مبغوضيت پيش خدا كم بگوئيد چيزى را كه نمى كنيد)).
توضيح : از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه وعده به دروغ حرام است البته اگر هنگام وعده تصميم داشت به آن عمل كند سپس بدون اختيار از او سلب قدرت شد مورد مؤاخذه نخواهد بود.
والذين لا يشهدون الزور واذا مروا باللغو مروا كراما(1391)