علوم قرآنى

آيت الله محمد هادي معرفت (ره)

- ۲۶ -


4.نسخ مشروط

اين گونه نسخ شايد براى برخى تازگى داشته باشد.ولى با تامل در بسيارى ازآياتى كه منسوخ شمرده شده‏اند،مى‏توان دريافت كه نسخ آن‏ها نسخ مطلق نبوده،بلكه به شرايط خاص همان دوران بستگى داشته است.به اين معنا كه با تغيير آن‏شرايط و بهبود وضع،حكم سابق منسوخ گرديده و حكمى متناسب با شرايطجديد تشريع گرديده است و اگر احيانا همان شرايط زمانى و مكانى پيش آيد،آيات‏مربوطه از نو قوت گرفته و قابل اجرا است.

روشن‏ترين شاهد براى نسخ مشروط آيات صفح(گذشت)و چشم پوشى از آزارمشركان و معاندان اسلام است.مسلمانان صدر اسلام به ويژه در مكه دستور يافتندتا در مقابل آزار مشركان خويشتن‏دارى كنند و صبر و بردبارى از خود نشان دهند،زيرا آنان در مكه در موضع ضعف قرار داشتند و در صورت مقابله به مثل،امكان‏نابودى آنان مى‏رفت.در سوره جاثيه-كه شصت و پنجمين سوره مكى است-آمده:

قل للذين آمنوا يغفروا للذين لا يرجون ايام الله (1) ،[اى پيامبر]به كسانى كه ايمان‏آورده‏اند بگو تا از كسانى كه از ايام الله بيمى ندارند در گذرند».مقصود از«ايام الله‏»

وقايع هول ناك و كنايه از عقوبت‏هاى سخت الهى است.چنان چه در اين آيه آمده:

و ذكرهم بايام الله (2) ،آنان را به ياد ايام الله بينداز».يعنى بيم ده به عقوبت‏هاى به موقع‏الهى (3) و كسانى كه بيم عقوبت الهى را ندارند،يعنى از خدا ترسى ندارند و جانب عقوبت الهى را وقعى نمى‏نهند،هرگز مستوجب گذشت و رافت اسلامى نيستند.

لذا دستور گذشت در اين آيه صرفا به جهت ضعف موضع مسلمانان بوده كه بايدرعايت مى‏كردند.موقعى كه جامعه اسلامى شوكت و قدرت خود را يافت،اذن درقتال صادر شد: اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير ،به كسانى كه‏جنگ بر آنان تحميل شده،رخصت[جهاد]داده شده است،چرا كه مورد ظلم قرارگرفته‏اند و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست‏» (4) .سپس دستور مقابله آمد وآيه حرض المؤمنين على القتال ،مؤمنان را به جهاد بر انگيز» (5) .

و نيز آيه فاعتدوا عليه‏بمثل ما اعتدى عليكم ،همان گونه كه بر شما تعدى كرده،بر او تعدى كنيد» (6) .و آيه فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم ،مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد» (7) صدور يافت.

تمامى اين آيات در سوره‏هاى مدنى است.

هم چنين در رويارويى با يهود مدينه ابتدا دستور گذشت آمد،ولى در عين حال‏مشخص نموده كه اين گذشت موقت است فاعفوا و اصفحوا حتى ياتي الله بامره ،پس‏عفو كنيد و در گذريد،تا خدا فرمان خويش را بياورد» (8) .ولى پس از قدرت يافتن‏اسلام و توسعه يافتن توطئه‏هاى يهود پيرامون مدينه دستور جنگ با آنان صادرگشت تا هنگامى كه خفت جزيه دادن را بپذيرند حتى يعطوا الجزية عن يد و هم‏صاغرون ،تا با[كمال]خوارى به دست‏خود جزيه دهند» (9) .برخى اين گذشت را برروح تسامح دينى حمل كرده‏اند،كه بايد روح گذشت و چشم پوشى بر مسلمانان‏حاكم باشد،لذا آيات صفح را منسوخ نمى‏دانند (10) .ولى همان گونه كه متذكر شديم،گذشت در مقابل بى‏شرمى دشمن غدار،يك گونه سازش و تساهل به شمار مى‏رودكه با روح عزت اسلامى منافات دارد،مگر آن كه موقعيت ايجاب كند تا آمادگى لازم‏فراهم گردد.

اين گونه آيات را با عنوان‏«نسخ مشروط‏»مطرح ساختيم،بدين جهت كه آيات منسوخه مربوط به شرايط خاص زمانى و مكانى خويش است و چنان چه در رقعه‏مكانى يا برهه زمانى آن گونه شرايط پيش آيد،آيات صفح قوت يافته و حاكم خواهدبود.از همين قبيل است آياتى كه برخى احكام را تدريجا تشريع نموده است.

به اين ترتيب كه ابتدا با لحنى ملايم حكمى بيان شده،سپس شديد و شديدترگرديده است. مانند آيات تشريع قتال كه از مرحله اذن در قتال شروع شده (11) ،سپس‏مقاتله با كفار معتدى و متجاوز را شامل شده است (12) .آن گاه كفار مجاور و نزديك به‏حوزه اسلامى را در برگرفته (13) و بالاخره اعلام استيصال(نابود كردن مطلق)كفار ومشركين صادر شده است (14) .

اين مراحل ممكن است امروز هم اتفاق بيفتد و هر دستورى متناسب با شرايطزمانى و مكانى خود حاكم است.لذا در اين قبيل آيات،نسخ مطلق انجام نگرفته‏است.آيات مراحل تحريم خمر نيز از همين قبيل شمرده مى‏شود.هم چنين مطلق‏احكامى كه تدريجا و مرحله به مرحله تشريع گرديده،در هيچ كدام نسخ،مطلق‏نيست و همه آن‏ها نسخ مشروط‏اند.

تعداد آيات منسوخه

كسانى كه شرايط مقرر در تحقق نسخ را ناديده گرفته يا نسخ را به مفهوم عام آن‏كه نزد پيشينيان كاربرد داشته است-گرفته‏اند،آمار آيات منسوخه را تا 228 آيه‏رسانده‏اند (15) .به نظر مى‏رسد كه اين عدد بزرگ بوده و يك زياده‏روى است و باضوابط نسخ سازگار نمى‏باشد.

استاد آيت الله خويى-طاب ثراه-به بيش از يك آيه(آيه نجوى)قايل به نسخ‏نيست و آن به جهت ناظر بودن آيه ناسخ به آيه منسوخ است.ولى با ملاحظه آيات‏ديگرى كه در همين راستا آورديم و نيز با در نظر گرفتن مساله نسخ مشروط،آيات‏منسوخه حدود بيست و اندى خواهد بود،كه در مورد بيش‏تر آن‏ها نسخ مطلق صورت نگرفته است.از اين‏رو شبهه وجود آيات منسوخه در قرآن كه موجب گم‏راه‏شدن مراجعه كنندگان باشد،اساسا منتفى است.

شبهات پيرامون نسخ

با برداشتى كه تا اين جا از مساله نسخ داشته‏ايم،بيش‏تر شبهات مطرح شده‏درباره نسخ در قرآن خود به خود منتفى است كه ذيلا به آن‏ها اشاره مى‏شود:

شبهه اول:«نسخ‏»در تشريعيات مانند«بدا»در تكوينيات،به مفهوم واقعى آن برخداوند مستحيل است،زيرا نسخ و بدا هر دو مفهومى يك سان دارند و آن‏«نشاة‏راي جديد،پيدايش ديدگاه نوين‏»كه از قبل پيش بينى نشده است.سپس با برخوردبا موانع،تغيير راى داده و تشريع يا تكوين جديدى را آغاز مى‏كند.اين معنا مستلزم‏جهل سابق است و با علم ازلى خداوندى منافات دارد!

پاسخ اين شبهه را پيش از اين روشن ساختيم كه نسخ و بدا هر دو بر حسب ظاهرچنين مى‏نمايند.اما در علم ازلى الهى همين تغيير فعلى پيش بينى شده بوده است،و فقط بر مردم پوشيده بوده و در موقع خود روشن مى‏گردد،و مردم چنين‏مى‏پنداشته‏اند كه تغيير رايى حاصل گشته است.مثلا تكليفى كه سابقا به گونه مطلق‏تشريع گرديده،بر حسب ظاهر(اطلاق ازمانى)گمان استمرار و تداوم مى‏رفت،كه‏خداوند در وقت‏خود روشن ساخت كه از اول مقيد بوده و اجل زمانى داشته كه برمردم پوشيده بوده است و اكنون آشكار گشت.هم چنين-در مورد بدا-تغييراتى كه‏در تكوينيات داده مى‏شود،همه از قبل پيش بينى شده بوده، و در وقت‏خود روشن‏مى‏گردد.لذا نسخ و بدا،هر دو ظاهرى‏اند نه حقيقى.

شبهه دوم:آن كه وجود آيات منسوخه در قرآن موجب گمراهى مى‏گردد و برخى‏ندانسته آيه منسوخه را مورد عمل قرار مى‏دهند.جواب اين شبهه روشن است،چه‏اين كه پى‏آمدهاى جهل و نادانى افراد جاهل از خودشان نشات گرفته و اگر اهل‏دانش و تحقيق باشند به آسانى مى‏توانند ناسخ را از منسوخ،عام را از خاص ومطلق را از مقيد جدا سازند.همان گونه كه جدا ساختن آيات متشابهه از آيات‏محكمه كار دشوارى است ولى براى دانش مندان ثابت قدم(راسخون في العلم) سهل و امكان پذير است.

شبهه سوم:بودن آيات ناسخ و منسوخ در قرآن مستلزم وجود تنافى ميان برخى‏آيات قرآن است كه با آيه ا فلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاكثيرا (16) سازگار نيست،زيرا اين آيه هر گونه تضاد و تنافى ميان آيات را نفى مى‏كند.

ولى بايد توجه داشت كه وجود تنافى در صورتى است كه ظاهرى نباشد.هرگاه‏حكم منسوخ زمانا و ملاكا با حكم ناسخ مغايرت داشت،و هر يك در جاى خودمشتمل بر مصلحت زمانى خويش بود،در آن صورت تنافى مرتفع مى‏گردد.درحقيقت هيچ گونه تضادى ميان دو حكم ياد شده وجود ندارد.نهايت امر آن كه‏مراجعه كننده بايستى جهت‏ياد شده را كه موجب رفع تنافى است آگاهى‏داشته باشد،همان گونه كه قبلا متذكر شديم.

شبهه چهارم:اساسا وجود آيات منسوخه در قرآن چه فايده‏اى مى‏تواندداشته باشد،جز تلاوت لفظ و فارغ از محتوى؟!ولى با تصويرى كه از آيات منسوخه‏در قرآن ارائه داديم كه اكثر قريب به اتفاق آيات منسوخه از نوع نسخ مشروطبه شمار مى‏آيند،روشن گرديد كه حتى آيات به ظاهر منسوخ هر يك در ظرف‏مناسب خود و شرايط پيش آمده در طول زمان،كاربرد مخصوص خود را خواهدداشت.اين گونه نيست كه ملاك وجودى آن به طور كلى منتفى گرديده باشد.

علاوه كه نفس وجود آيات ناسخ و منسوخ در قرآن،سير تدريجى و مراحل‏تشريع احكام را نشان مى‏دهد.اين خود يك ارزش تاريخى-دينى است كه مراحل‏تكامل شريعت را مى‏رساند.

در پايان بايد توجه داشت كه اهميت موضع قرآن تنها در جنبه تشريعات آن‏نيست و جنبه‏هاى ديگر آن از جمله:اعجاز بيانى آن-تا سند زنده اسلام باشد-نيزاز اهميت‏به سزايى برخوردار است و بايستى هميشه ثابت و استوار باقى بماند.هرآيه خود سند اعجاز به شمار مى‏رود و با جاويد بودن اسلام جاويد خواهد ماند.


پى‏نوشتها:

1.جاثيه 45:14.

2.ابراهيم 14:5.

3.ر.ك:مجمع البيان،ج 9،ص 75 و ج 6،ص 304.

4.حج،22:39.

5.انفال 8:65.

6.بقره 2:194.

7.توبه 9:5.

8.بقره 2:109.(نزول سوره بقره از سال دوم هجرى آغاز شد)و اولين سوره مدنى به شمار مى‏رود.

9.توبه 9:29.كه در سال‏هاى پايانى هجرت نازل گشته است.

10.ر.ك:آقاى خويى،البيان،ص 308.

11.حج 22:39.

12.انفال 8:61.نساء 4:91.

13.توبه 9:123.

14.توبه 9:5 و 36.

15.ر.ك:جدول ناسخ و منسوخ كه در پايان ج 2،التمهيد آمده است.

16.نساء 4:82.