قرآن در آيينه احكام

- ۶ -


بى احترامى به آيات

1- (در بحث شرايط مكان نمازگزار آمده است كه): ... روى چيزى كه توقف و ايستادن و نشستن روى آن حرام است، مثل فرشى كه اسم خدا بر آن نوشته شده، نبايد نماز خواند(1) (ولى اگر خواند صحيح است‏(2) و همين طور بر چيزى كه قرآن روى آن نوشته شده باشد و همچنين بر قبر معصوم يا غيرآن از جاهايى كه ايستادن بر آن موجبِ هتكِ حرمت آن مى باشد.(3).

استفتاهايى از حضرت امام خمينى(ره)

2- س: درحال حاضر نام خداوند متعال و پيامبر - صلى الله عليه وآله - و ائمه معصومين - عليهم السلام - و آرم جمهورى اسلامى در روزنامه ها و مجلات و كاغذهاى ادارى و ... مشهود است و معمولاً رعايت در حفظِ احترام آن نمى گردد، حكم چيست.
ج: از انداختن آنها در مواضعِ هَتك آميز اجتناب شود.
3- س: در روزنامه ها آياتِ زيادى از قرآن مجيد و اسماءاللّه واسماء انبيا - عليهم السلام - به چشم مى خورد و بسيارى از مردم بطور اجتناب ناپذير، سروكار با آن دارند و اجناسى در آن مى پيچند و زيردست و پا و در محلهاى نجس و كثيف كه توهين است مى اندازند و با عدم طهارت، آنها را دست مى زنند، آيا وظيفه هست به متصديان تذكر دهيم كه فكرى براى اين بكنند.
ج: چنين تكليفى نيست ولى اگر در موردى توهين و بى احترامى شود بايد رفع توهين شود.
4- س: آيا انداختن اسماء لفظ جلاله (اللّه) در داخل سطل زباله بدون قصد اهانت به آنها جايز است و در صورتى كه انداخته شده باشند حكم آنها چيست.
ج: انداختن جايز نيست و بايستى آنها را از موضع هتك برداشت.
5- س: حكم انداختن روزنامه و مجلات در محل كثافات و زباله چيست در صورتى كه شخص نيز مى داند در آنها اسامى خداوند سبحان و آيات قرآن كريم وجود دارد.
ج: حكم مسأله قبل را دارد.
6- س: از آن جا كه در حال حاضر بيشتر روزنامه ها و مجلات كشور مشتمل بر آيات قرآن است و معمولاً افراد پس از مطالعه آنها را به جاهاى هتك آميز مى اندازند، لذا تقاضا مى كنيم دستور فرماييد كه اين نشريات از چاپ آيات قرآن و كلماتى كه احترام آنها لازم است خوددارى كنند و اگر بهتر است در هنگام ضرورت، سعى كنند آيات قرآن را نقل به معنا كنند نه اين كه عيناً چاپ نمايند.
ج: چاپ و نشر ممنوع نيست ولى از انداختن در جاهايى كه موجب هتك مى شود بايد خوددارى كنند.
7- س: آيا دور ريختن آيات قرآن و اسماء خداوند تبارك و تعالى بعد از تغيير دادن هيأت آنها مثل خط كشيدن بر آنها يا پاره پاره كردن، يا تغيير دادن آنها به صورتى كه معنايشان هنگام قرائت فهميده نشود جايز است.
ج: اگر بعد از تغيير، قرآن و اسم خداى متعال بر آن صدق نكند اشكال ندارد.
8- س: اينجانب يكى از ايرانيان خارج از كشور هستم كه هرچند وقت يك بار روزنامه هاى ايران برايم فرستاده مى شود و مقدار زيادى از آنها را جمع كرده ام و چون آيات قرآن در آنهاست، نمى دانم آنها را چه كنم، آيا مى توانم آنها را به دور بريزم و يا اين كه در دريا بيندازم.
ج: اگر در آنها آيات قرآنى و اسماء محترمه باشد بايد طورى آنها را از بين برد - در صورت لزوم - كه هتك نباشد، مثل به دريا ريختن.
9- س: در بعضى از شهرستانها كوپنهاى باطل شده خواروبار كه بيشترشان آرم جمهورى اسلامى و يا آيه قرآن بر روى آنها مى باشد، سوزانده مى شود آيا اين كار شرعاً جايز است يا نه.
ج: بنابر احتياط از سوزاندن اجتناب نمايند.
10- س: در روزهاى جمعه و در صف جماعت ديده مى شود كه بعضى از برادرها روزنامه مى آورند و روى آن مى نشينند و نماز مى خوانند و مسلماً در روزنامه آيات قرآن يا اسم خدا يا كلمه (الله) يا اسم ائمه(ع) مى باشد آيا نماز صحيح است يا خير.
ج: تا يقين به هتك و بى احترامى نداشته باشند نمازشان اشكال ندارد و بر ديگران لازم نيست به آنها بگويند.

استفتاهايى از آيتاللّه العظمى گلپايگانى(ره)

11- س: به جهت اين كه نام مبارك خداوند و ائمه اطهار - عليهم السلام - زيردست و پا نيفتد آيا مى شود با قلم آنها را محو و نابود كرد يا نه و آيا در صورت محو، باز احترام سابق را دارد يا نه.
ج: اگر بطورى محو شود كه به هيچ وجه نمايان نباشد، حكم آن اسماء، مرتفع مى شود.
12- س: اگر روى ورقه اى ترجمه آيه اى از قرآن نوشته باشد، و در آخر ترجمه اين طور نوشته باشد: (قرآن كريم) يعنى مى خواهد به مردم بفهماند كه اين مطلب فارسى در قرآن كريم است، زير دست و پا افتادن اين ورقه چه صورتى دارد و همچنين (بسمه تعالى) يا (بسم رب الشهداء).
ج: زير دست و پا افتادن آنها بى احترامى و حرام است.
13- س: اسامى مباركه خداوند متعال مثلِ (الله) ... كه روى زيلوهاى مسجد نوشته شده و مردم بدون توجه بر روى آن پا مى گذارند يا دست بى وضو بر آن مى مالند ازبين بردن آن لازم است يا نه ومحو كردن آن با وقف منافات دارد يانه.
ج: كسانى كه بى التفات و بدون وضو به آن دست مى گذارند معذورند ولى اگر زير پا افتاده باشد چون موجب هتك احترامِ اسمِ خداوند متعال است لازم است آن را به نحوى كه خود زيلو پاره نشود محو نماييد.
14- س: دفن اوراقِ قرآن، و كُتُب موقوفه كه مورد استفاده نيستند چه صورت دارد.
ج: براى حفظ از هتك مانعى ندارد.
حديثى در باب نحوه محوكردن آيات قرآن.
عن اميرالمؤمنين(ع) قال:.
نهى رسول اللّه - صلى الله عليه وآله و سلّم - اَن يُمحى شي‏ء من كتاب اللّه عزّوجلّ بالبزاق، أويكتب منه.(4).
(پيامبراكرم(ص) نهى فرمود از اين كه چيزى از كتاب خداىِ عزّوجلّ به وسيله آب دهان محو شود يا نوشته شود.).

تنجيس و تطهير قرآن

1- نجس كردن خط و ورق قرآن، حرام است‏(5)؛ و اگر نجس شود، بايد فوراً آن را آب بكشند. و اگر آب كشيدن ممكن نباشد واجب است آن را محو كنند. (و همچنين نجس كردن جلد يا غلاف قرآن نيز حرام است‏(6) و اگر نجس شود در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد بايد آن را آب بكشند.
2- نجس كردن مساجد و مَشاهد مُشرفه و ضريحهاى مقدسه و به طور كلى هرچه كه شرعاً تعظيم آن واجب است - بطورى كه نجس كردن آن منافات با تعظيم آن دارد - حرام است. مثل تربت شريف حسينى بلكه تربت رسول اللّه و ساير امامان - صلوات الله عليهم - ، و نجس كردن كتابهاىِ حديثِ ائمه معصومين - عليهم السلام - در صورتى كه موجبِ هتك نباشد، بنابر احتياط واجب، و اگر موجبِ هتك باشد بنابر اقوى حرام است‏(7). و در تمامى اين موارد، وجوبِ تطهير، كفايى است.
3- گذاشتن قرآن روى عينِ نجس مانند خون و مردار اگرچه آن عين نجس خشك باشد حرام است و برداشتنِ قرآن از روى آن واجب مى باشد.(8).
4- گذاردن چيز نجس بر روى قرآن، اگرچه خشك باشد، در صورتى كه موجب بى احترامى باشد حرام است و ظاهراً گذاردن چيز متنجس بر روىِ قرآن در صورتى كه خشك باشد و موجب بى احترامى نيز نشود اشكالى ندارد(9) لذا شخص باوضو مى تواند در صورتى كه موجب بى احترامى نشود با دست متنجس، قرآن را مس نمايد، اگرچه انجام ندادن آن بهتر است. (خلاصه اينكه ملاك در حكمِ نجس و متنجس، صدقِ بى احترامى است‏(10) و هركدام از اين كارها اگر به قصد اهانت انجام شوند قطعاً حرامند.
5- نوشتن قرآن با مركب نجس، اگر چه يك حرف از آن باشد حرام است‏(11)؛ و اگر از روى نادانى يا عمد نوشته شود در صورتى كه قابلِ محو است، بايد آن را محو نمود، و اگر قابل محو نيست - مانند رنگ چاپ - بايد تطهير شود.
6- احتياط واجب آن است كه از دادن قرآن به كافر خوددارى كنند؛ و اگر قرآن در دست اوست در صورت امكان از او بگيرند(12).
7- اگر ورقِ قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است مثل كاغذى كه اسمِ خداوند يا پيامبر - صلى الله عليه و آله - يا امام - عليه السلام - برآن نوشته شده در مستراح يا چاه آن بيفتد، بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگرچه خرج داشته باشد، واجب است و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد بايد به آن مستراح نروند(13) تا يقين كنند كه آن ورق پوسيده است.
8- وجوب تطهير قرآن، وجوب كفايى است. و اختصاصى به نجس كننده ندارد، هرچند كه مستلزم هزينه باشد. (البته حاكم شرع مى تواند نجس كننده را براى تطهير ملزم كند و در صورت احتياج به هزينه مالَش را در تطهير قرآن صرف كند.)(14).
9- اگر قرآنى كه نجس شده مالِ غيرباشد، در صورتى كه صاحب آن اِقدام به تطهيرش نمايد، تطهير بر ديگران جايز نيست، ولى در صورت اِمتناعِ مالك، بر ديگران واجب مى شود.(15).
10- اگر كسى قرآن ديگرى را نجس كند، ضِمانت نقصى كه به واسطه تطيهر آن حاصل مى شود(16) بر عهده نجس كننده است.

فهرست منابع فصل پنجم

بى احترامى به آيات و نحوه از بين بردن آنها

1- عروه، ج‏1، فى مكان المصلى، م‏25؛ رساله، م‏883.
2- استفتائات، ج‏1، ص‏115، س‏311.
3- استفتائات، ج‏1، ص‏114، س‏309.
4- استفتائات، ج‏1، ص‏14، س‏306 (ترجمه).
5- استفتائات، ج‏1، ص‏114، س‏307 (ترجمه).
6- استفتائات، ج‏1، ص‏114، س‏308.
7- استفتائات، ج‏1، ص‏113، س‏305 (ترجمه).
8- استفتائات، ج‏1، ص‏115، س‏310.
9- استفتائات، ج‏1، ص‏115، س‏312.
10- استفتائات، ج‏1، ص‏271، س‏454.
11- مجمع، ج‏1، ص‏79، س‏47.
12- مجمع، ج‏1، ص‏80، س‏50.
13- مجمع، ج‏1، ص‏145، س‏72.
14- مجمع، ج‏2، ص‏447، س‏1274.

تنجيس و تطهير قرآن

1- عروه، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏22 - 21؛ تحرير، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏1؛ رساله، م‏136 - 135.
2- عروه، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏25؛ تحرير، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏1؛ هدايه، ج‏1، ص‏111، م‏554، ص‏112، م‏556.
3- عروه، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏24؛ رساله، م‏137.
4- عروه، ج‏1، فى غايات الوضوء، م 18، فى احكام النجاسات، م‏21.
5- عروه، ج 1، فى احكام النجاسات، م 22؛ تحرير، ج‏1، فى احكام النجاسات، م 5؛ رساله م 138؛ هدايه، ج‏1، ص‏113، م‏562.
6- عروه، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏23 رساله، م‏139.
7- عروه، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏28؛ رساله م‏140.
8- عروه، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏28؛ تحرير، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏1؛ هدايه، ج‏1، ص‏112، م‏556.
9- عروه، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏29.
10- عروه، ج‏1، فى احكام النجاسات، م‏27.


پى‏نوشتها:

1. خوئى(ره): بنابر احتياط نمازخواندن در چنين مكانى صحيح نيست. (رساله، م‏893).
2. امام خمينى(ره).
3. خوئى(ره): در حرمت فعلِ مزبور، شكى نيست و بعيد نيست كه بعضى از مراتب آن، موجب كفر باشد اما حكم به بطلان نماز مطلقاً مبنى بر احتياط است. (عروه).
4. امالى، ص‏345، ح.
5. خوئى(ره): نجس كردن خط و ورق قرآن در صورتى كه مستلزم هتك باشد، بدون اشكال حرام است، و اگر نجس شود بايد فوراً آن را آب بكشند، بلكه بنابر احتياط واجب در غير فرضِ هتك نيز نجس كردن آن حرام و آب كشيدن واجب است. (رساله، م‏136).
6. امام خمينى(ره) و گلپايگانى(ره): (تحرير؛ هدايه، ج‏1، ص‏112، م‏555).
7. گلپايگانى(ره): و نجس كردن كتب احاديثِ ائمه معصومين - عليهم السلام - بنابراحتياط واجب حرام است اگر نگوئيم اَقوى است. (هدايه، ج‏1، ص‏112، م‏555).
8. خوئى(ره): گذاشتن قرآن روى عين نجس مانند خون و مردار، اگرچه آن عين نجس خشك باشد حكم نجس كردن آن را دارد. يعنى اگر مستلزم هتك قرآن باشد، بى اشكال حرام است؛ بلكه بنابر احتياط واجب در غير فرض هتك نيز حرام است. (رساله، م‏138 - 136).
9. خوئى(ره): ملاكِ درحرمت، صدق هتك است، و گاهى هتك در بعضى افراد متنجس هم صدق مى كند بلكه در بعضى از افراد طاهر نيز صدق مى كند. (عروه).
10. امام خمينى(ره) و گلپايگانى(ره).
11. خوئى(ره): نوشتنِ قرآن با مركبِ نجس اگرچه يك حرف آن باشد، حكم نجس كردن آن را دارد، يعنى در صورتى كه مستلزم هتك باشد، بى اشكال حرام است و در غير فرضِ هتك، بنابر احتياط واجب حرام است. (رساله، م‏139 و 136).
12. گلپايگانى و اراكى(ره): دادن قرآن به كافر، حرام و گرفتن قرآن از او واجب است. (رساله، م‏140، رساله،م‏138).
- خوئى(ره) در صورتى كه دادن قرآن به كافر، مستلزم هتك باشد حرام و گرفتن از او واجب است. (رساله، م‏140).
13. اراكى(ره): بنابر احتياط واجب. (رساله، م‏139).
14. امام خمينى (ره).
15. امام خمينى(ره) و مراجع مورد نظر در مسأله جواز تطهير قرآن غير، بدون اجازه مالك اشكال كرده اند، مگر در صورتى كه تطيهرنكردن موجب بى احترامى شود و اجازه گرفتن از مالك نيز ممكن نباشد (ولو به خاطر اين كه اجازه نمى دهد. گلپايگانى). (عروه).
16. خوئى(ره): در اين نحوه ضمانت، اشكال است، بلكه ممنوع است؛ بله نجس كننده ضامِن نقصى است كه به واسطه اصلِ تنجيس حاصل مى شود. (عروه).
- گلپايگانى(ره): بلكه ضامن نقصى است كه به واسطه اصل تنجيس حاصل مى شود...(عروه).