سيرى در علوم قـرآن

آيت الله يعقوب جعفرى مراغى

- ۵ -


بخش پنجم: آداب خواندن قرآن

تـلاوت:

قرآن كريم وديگر كتب آسمانى واساسا هر نوع متن مذهبى علاوه بر قرائت يك نوع تلاوت دادند وبايد آنها را تلاوت كرد «تلاوت» از ماده تلى، يتلو است كه در لغت به دو معنى آمده است: يكى پيروى وتبعيت كردن وديگر خواندن يك متن از روى تدبر (243) . وقتى گفته مى‏شود كه قرآن تلاوت كرد در واقع هر دو معنى مورد نظر است يعنى قرآن را از روى تدبر خواند واز آن پيروى كرد بنابراين در «تلاوت» علاوه بر خواندن يك نوع عمل كردن هم هست واگر هم عمل نباشد لااقل انتظار وتوقع آن موجود است.

براى همين است كه تلاوت مخصوص متون مذهبى وكتابهاى آسمانى وآيات الهى است وبه خواندن نامه ويا يك كتاب معمولى تلاوت گفته نمى‏شود.

يكى از وظايف مهم انبياء عليهم‏السلام «تلاوت آيات الهى» بود كه مى‏بايست سخنان خدا را با روشى كه مخصوص آنهاست به مردم ابلاغ مى‏كردند ومى‏خواندند واين وظيفه كه همان وظيفه پيام‏رسانى است موجب مواجهه ورودرروئى پيامبران با مردم مى‏شد وعكس‏العملهاى مختلفى را سبب مى‏گرديد البته پيش ازاين مرحله، خداوند خود آياتش را بر پيامبران تلاوت مى‏كرد وآنگاه آنها مأمور به تلاوت بر مردم مى‏شدند.

تلك آيات‏الله‏نتلوها عليك‏بالحق وانك لمن‏المرسلين (244)

اين آيات خداست كه به حق بر تو تلاوت مى‏كنيم وهمانا تو از فرستادگان هستى.

اين وظيفه يعنى تلاوت آيات خدا در موارد متعددى در قرآن كريم براى پيامبران اثبات شده ويكى از هدفهاى رسالت انبياء همان تلاوت آيات معرفى شده است:

كما ارسلنافيكم رسولا منكم يتلوا عليكم آياتنا (245)

همانگونه كه در ميان شما پيامبرى از خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما تلاوت كند.

هوالذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته (246)

خداوند كسى است كه در ميان امّى‏ها پيامبرى از خودشان مبعوث كرد تا آيات او را تلاوت كند.

در مقابل تلاوت آيات خدا كه توسط پيامبران صورت مى‏گرفت مردم چند نوع عكس‏العمل از خود نشان مى‏دادند. گاهى عكس‏العمل آنها مساعد بود ودر جهت اهداف انبياء عليهم‏السلام حركت مى‏كرد وموجب افزايش ايمان افراد وانتشار اهداف آن پيامبر مى‏شد وگاهى هم پاسخ نامطلوبى مى‏دادند ودر مقابل تلاوت آيات خدا به مسخره كردن ويا تكذيب آن مى‏پرداختند واين به وضع محيط وروحيه‏هاى متفاوت افراد بستگى داشت. هر دو نوع پاسخ وعكس‏العمل را در برابر تلاوت آيات از سوى پيامبران قرآن كريم بيان كرده است:

در مورد عكس‏العمل‏ها وپاسخ‏هاى مطلوب:

واذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا (247)

وچون آيات الهى بر آنها خوانده مى‏شود بر ايمانشان مى‏افزايد.

واذا تتلى عليهم آيات الرحمن خرّوا سجدا وبكيا (248)

وچون بر آنها آيات خداوند تلاوت مى‏شود، سجده‏كنان وگريان مى‏افتند.

در مورد عكس‏العمل‏ها وپاسخ‏هاى نامطلوب:

واذا تتلى عليهم آياتنا بينات تعرف فى وجوه الذين كفروا المنكر (249)

و چون آيات بينات ما بر آنها تلاوت مى‏شود در سيماى كافران ناراحتى احساس‏مى‏كنى

واذا تتلى عليه آياتنا ولى مستكبرا كان لم يسمعها (250)

وچون آيات ما بر او تلاوت مى‏شود خودخواهانه پشت مى‏كند گويا كه آنرا نشنيده‏است.

نوع ديگر از تلاوت، تلاوت مردم است. مردم وظيفه دارند كه آيات الهى را تلاوت كنند آنهم تلاوتى كه در شأن آيات الهى باشد وحق آنرا ادا كند:

الذين آتينا هم الكتاب يتلونه حق تلاوته اولئك يؤمنون به ومن يكفر به فاولئك هم‏الخاسرون (251)

كسانيكه به آنها كتاب داديم آنرا آنچنانكه شايسته آنست تلاوت مى‏كنند. آنان به كتاب ايمان آورده‏اند وهر كس به آن كفر ورزد از زيانكاران است.

اكنون ببينيم كه در اين آيه شريفه منظور از «حق تلاوت»يا همان تلاوت شايسته چيست؟ گفتيم كه در معناى تلاوت يك نوع عمل كردن وپيروى هم لحاظ شده است بنابراين مى‏توان گفت كه تلاوت شايسته تلاوتى است كه عمل را در پى دارد، اينكه گفتيم تلاوت با عمل كردن رابطه دارد، ودر آيه زير هم به آن اشاره شده است واز كسانى كه ديگران را به كارهاى نيك دعوت مى‏كنند ولى خود آن را بجا نمى‏آورند انتقاد شده واين روش با تلاوت كتاب مغاير دانسته شده است:

اتا مرون الناس بالبروتنسون انفسكم وانتم تتلون الكتاب (252)

آيا مردم را به نيكى فرمان مى‏دهيد ونفس خود را فراموش مى‏كنيد در حاليكه شما كتاب را تلاوت مى‏نمائيد.

احتمال ديگر در معناى «حق تلاوت» اينستكه كتاب را با تدبر وتأمل قرائت كند. در اين‏باره حديثى از امام صادق عليه‏السلام نقل شده به اين شرح:

ان حق تلاوته هو الوقوف عند ذكرالجنة والنار يسأل فى الاولى ويستعيذ من‏الاخرى (253)

هماناحق تلاوت درنگ كردن هنگام ذكر بهشت وجهنم است كه اولى را از خدا طلب كند ودر دومى به خدا پناه ببرد.

از مجموع مطالب بالا نتيجه مى‏گيريم كه سه نوع تلاوت داريم:

1 ـ تلاوت خدا بر پيامبر

2 ـ تلاوت پيامبر بر مردم

3 ـ تلاوت مردم ميان خودشان

وباز نتيجه مى‏گيريم كه تلاوت مخصوص متون مذهبى است وآن در مرحله اول تدبر وتفكر در مضمون آن متن ودر مرحله بعدى عمل كردن به آن را به دنبال دارد.

قرائت:

قرائت به معناى خواندن است ولفظ «قرآن» نيز از آن مشتق شده است. (254) بايد دانست كه قرائت با مطالعه تفاوت دارد در مطالعه تنها وجود ذهنى مكتوب حاصل مى‏شود ولى در قرائت علاوه بر وجود ذهنى، وجود لفظى مكتوب نيز ملحوظ مى‏باشد وبايد متن مورد نظر از طريق مخارج حروف ودهان وزبان اداء شود.

در مورد قرآن قرائت يعنى اداء حروف وكلمات از مخارج آن وبوسيله زبان ودهان موضوعيت دارد.

قرائت قرآن امرى ممدوح ومطلوب است وقرآن خود به آن دستور داده است، طبق اين دستور هر مقدار كه براى انسان ميسور شود وفراهم باشد بايد قرائت قرآن كند:

علم ان لن تحصوه فتاب عليكم فاقرؤاماتيسرمن القرآن علم ان سيكون منكم مرضى وآخرون يضربون فى الارض يتبغون من فضل الله وآخرون يقاتلون فى سبيل الله فاقرؤاماتيسرمنه (255)

خداوند دانست كه شما نمى‏توانيد همه آن را به شمار آوريد (همه شب را عبادت كنيد) پس از شما در گذشت پس آن مقدار كه فراهم شود از قرآن بخوانيد ودانست كه از شما كسانى بيمار مى‏شوند وديگرانى هستند كه در پى فضل خداوند در زمين مسافرت مى‏كنند وديگرانى هستند كه در راه خدا پيكار مى‏كنند پس آن مقدار از قرآن كه فراهم شود بخوانيد.

اين آيه شريفه در مورد پيامبر وياران او است كه قسمتهاى زيادى از شب را بيدار مى‏ماندند وبه خواندن نماز وقرائت قرآن مى‏پرداختند در اين آيه خداوند آنها را از اين امر معاف مى‏دارد واز آنها مى‏خواهد كه به اندازه ميسور قرآن بخوانند.

اكنون بايد ديد كه اندازه ميسور چقدر است؟ صاحب مجمع‏البيان، اقوال مختلفى در اين‏باره نقل مى‏كند بعضى‏ها آن را پنجاه آيه وبعضى‏ها صد آيه وبعضى دويست آيه وبعضى‏ها ثلث قرآن دانسته‏اند (256) ودر روايتى از امام صادق عليه‏السلام چنين آمده است:

القرآن عهد الله الى خلقه فقد ينبغى للمرء المسلم ان ينظر فى عهده وان يقرء منه فى كل يوم خمسين آيه (257)

قرآن عهد وفرمان خداوند بر خلق او است پس بر هر فرد مسلمانى شايسته است كه در عهد خداوند نگاه كند وروزى پنجاه آيه بخواند.

در روايات ديگرى مقدار هاى ديگرى تعيين شده ولى به نظر مى‏رسد مقدار تعيين شده موضوعيت نداشته باشد ومنظور اين باشد كه هر مقدار ميسر بود وانسان اراده خواندن آن را بنمايد همان مقدار بخواند ومقدار آن بستگى به حال وحوصله شخص دارد.

ترتيل

«ترتيل» در لغت به معناى منظم واستوار كردن آمده، عربها مى‏گويند: رجل‏رتل‏الاسنان؛ ومنظورشان مردى است كه داندانهاى منظمى دارد اين واژه در قرآن كريم در دو جا آمده هر دو در مورد خواندن مخصوص قرآن است:

كذلك لنثبت به فؤادك ورتلناه ترتيلا (258)

بدينسان خواستيم قلب تو را استوار سازيم وترتيل كرديم قرآن را ترتيل كردنى.

ورتل القرآن ترتيلا (259)

وترتيل كن قرآن را ترتيل كردنى.

منظور از «ترتيل» قرآن چيست؟ با توجه به معناى لغوى كلمه منظور اينست كه قرآن با آرامش وطمأنينه وبه صورت منظم ومرتب وبدون عجله وشتاب خوانده شود كه در چنين حالتى هم در خواننده اثر خود را مى‏گذارد وهم شنونده را تحت تأثير جاذبه خود قرار مى‏دهد.

از حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام درباره معناى ترتيل قرآن حديثى نقل شده به اين شرح:

عن عبدالله بن سليمان، قال: سألت اباعبدالله عن قول الله عزوجل «ورتل القرآن ترتيلا» قال قال اميرالمؤمنين صلوات الله عليه: بينه تبيانا ولاتهذه هذ الشعر ولاتنثره نثرالرمل ولكن افزعوا قلوبكم القاسية ولايكن هم احدكم آخر السورة (260)

از امام صادق درباره آيه ترتيل پرسيدند، فرمود: اميرالمؤمنين فرموده‏است: يعنى قرآن را خوب بيان كن وهمانند شعرا آنرا به شتاب نخوان ومانند ريك آن را پراكنده نساز ولى دلهاى سخت خود را بوسيله آن به بيم وهراس افكنيد وهمت شما اين نباشد كه سوره را به آخر برسانيد.

بنابراين كسيكه قرآن را تند وبا شتاب مى‏خواند به صورتيكه فرصت انديشيدن در معانى آن را ندارد، او قرآن را با ترتيل نخوانده است. آن نوع قرائت قرآن را ترتيل مى‏گويند كه شمرده وباآرامش خوانده شود آنهم بگونه‏اى كه در دلها اثر بگذارد واين در صورتى ممكن است كه با صداى زيبا وحزن‏انگيز خوانده شود بطوريكه در روايات متعددى به آن امر شده وائمه اطهار عليهم‏السلام قرآن را با صداى خوش مى‏خواندند

همچنين ترتيل همراه با انديشيدن در آيات قرآنى است. در اين زمينه روايت ديگرى را نقل مى‏كنيم:

عن الصادق عليه‏السلام ان القرآن لايقرء هذرمة ولكن يرتل ترتيلا فاذا مررت بآية فيها ذكر الجنة فقف عندها وسل‏الله عزوجل الجنة واذا مررت بآية فيها ذكرالنار فقف عندها وتعوذ بالله من النار (261)

امام صادق فرمود: قرآن با شتاب وسرعت خوانده نشود وبايد با ترتيل خوانده شود وهرگاه به آيه‏اى كه در آن نام بهشت ذكر شده گذركنى در آنجا توقف كن واز خدا بهشت را درخواست نما وهرگاه به آيه‏اى كه در آن نام دوزخ آمده است رسيدى در آنجا نيز توقف كن واز جهنم به خدا پناه ببر.

استعاذه

يكى از آداب مخصوص تلاوت قرآن اينست كه هنگام شروع در تلاوت آيات بايد جمله استعاذه را به زبان آورد وگفت: (اعوذ بالله من الشيطان الرجيم) وبدينگونه از شر شيطان رجيم به خدا پناه برد وآنگاه شروع به تلاوت قرآن كرد. اين دستورى استكه خود قرآن كريم آنرا فرمان داده است:

فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم انه ليس له سلطان على الذين آمنوا وعلى ربهم بتوكلون (262)

وچون خواستى قرائت قرآن كنى پس پناه به خدا ببر از شيطان رانده شده همانا او تسلطى بر مؤمنان ندارد وآنها بر خدا توكل مى‏كنند.

«استعاذه» عبارت است از پناه بردن كسى كه در مرتبه پائين است به كسى كه در مرتبه بالاست در جهت دفع شرى كه احتمال وقوع آن مى‏رود ودر واقع نوعى كمك خواستن از صاحب قدرتى است كه از انسان در مقابل خطر ويا شرى دفاع كند.

در اينجا نيز انسان در موقع خواندن قرآن ازخداوند كمك مى‏خواهد كه او را در مقابل شر شيطان ووسوسه‏هاى او يارى كند تا بتواند آيات قرآنى را بدون دغدغه بخواند واز آن استفاده كند ودل خود را بانور قرآن روشن سازد.

مطابق آيه‏اى كه آورديم مؤمنين موظف هستند كه به هنگام شروع به تلاوت آيات قرآنى استعاذه كنند واز شيطان به خدا پناه ببرند. اكنون ببينيم كه صورت استعاذه چگونه است؟ مرحوم طبرسى در مجمع البيان چهار نوع استعاذه نقل كرده است به اين شرح:

ابن كثير وعاصم وابوعمر چنين گفته‏اند: (اعوذ بالله من الشيطان الرجيم) >ونافع وابن‏عامر وكسائى چنين گفته‏اند: (اعوذ بالله من الشيطان الرجيم انه هوالسميع‏العليم) وحمزه چنين گفته است: (نستعيذ بالله من الشيطان الرجيم) وابو حاتم چنين گفته است: (اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم) البته بعد از استعاذه بايد با نام خداى رحمان رحيم تلاوت را شروع كرد وگفتن (بسم‏الله‏الرحمن‏الرحيم) در آغاز تلاوت مستحب است مگر هنگامى كه در شروع آيات انتخابى آيه عذاب باشد.

در اينجا توجه خوانندگان گرامى را به يك حديث جلب مى‏كنيم:

قال الصادق عليه‏السلام : اغلقوا ابواب المعصية بالاستعاذه وانتحوا ابواب الطاعة بالتسمية (263)

امام صادق فرمود: درب‏هاى گناه را با «استعاذه» (يعنى گفتن اعوذ بالله من الشيطان الرجيم) ببنديد ودرب‏هاى اطاعت را با «تسميه» (يعنى گفتن بسم‏الله الرحمن الرحيم) بگشائيد.

استماع وانصات

يكى از آدابى كه هنگام قرائت قرآن بايد رعايت شود، سكوت وگوش‏دادن به قرآن است وقتى كسى قرآن تلاوت مى‏كند ديگران بايد به آن گوش بدهند وسكوت را رعايت كنند.

در اين مورد آيه‏اى در قرآن كريم داريم به‏اين شرح:

واذا قرء القرآن فاستمعوا له وانصتوا لعلكم ترحمون (264)

وچون قرآن خوانده شود پس به آن گوش فرا دهيد وساكت باشيد تا مورد رحمت قرار بگيريد

بطوريكه ملاحظه مى‏فرمائيد خداوند در اين آيه كريمه مردم رابه هنگام قرائت قرآن به دو چيز امر كرده است:

1 ـ «استماع» كه به معنى گوش دادن است واين غير از (سماع) است كه به معنى مطلق شنيدن مى‏باشد. در استماع توجه به معنى ومفهوم كلام هم وجود دارد.

2 ـ «انصات» كه به معناى سكوت توأم با توجه است ومطلق سكوت را انصات نمى‏گويند.

طبق اين دستور لازم است كه موقع تلاوت قرآن مردم گوش جان به آن بسپارند ومجرد سكوت وشنيدن آيات بدون توجه به معنى ومفهوم آن كافى نيست ونمى‏تواند رحمت الهى را سبب شود.

مفسران درباره اينكه چه‏موقع سكوت وگوش‏دادن به قرآن واجب وچه موقع مستحب است مطالبى‏دارند كه ما خلاصه‏اى راازآنچه‏كه مرحوم‏طبرسى گفته‏است دراينجامى‏آوريم:

گفته شده است كه منظور آيه هنگام نماز پشت سر امام جماعت است كه مؤمنين بايد ساكت باشند وبه قرائت او گوش بدهند اين سخن از ابن عباس وابن مسعود وسعيدبن جبير وسعيدبن مسيب ومجاهد وزهرى نقل شده وهمين مطلب از امام باقر عليه‏السلام نيز روايت شده‏است.

وگفته شده كه منظور، سكوت هنگام خوانده شدن خطبه نماز جمعه است واين سخن از عطاوعمروبن دينار وزيدبن‏اسلم نقل‏شده وبعضى‏ها گفته‏اندكه منظورآيه هم‏نماز وهم خطبه‏است.

شيخ ابوجعفر رحمة‏الله عليه فرموده‏است: قوى‏ترين قولها همان قول اول است زيرا حالتى‏كه درآن سكوت براى قرائت‏قرآن واجب‏است تنهادرحال قرائت‏امام‏جماعت درنمازاست.

ودر روايتى از امام صادق عليه‏السلام نقل شده كه فرمود: سكوت براى قرائت قرآن هم درنماز وهم در غير نماز لازم است ولى شيخ ابوجعفر اين را حمل بر استحباب كرده است.

اما در روايتى از امام صادق عليه‏السلام مى‏پرسند كه مردى قرآن مى‏خواند آيا سكوت وگوش‏دادن به او واجب است؟ امام مى‏فرمايد: آرى هنگاميكه پيش تو قرآن خوانده شد بر تو واجب است كه سكوت كنى وبه آن گوش فرادهى.

احتمال ديگرى هم زجاج داده وآن اينكه منظور از استماع در اين آيه عمل كردن به مضمون آيات است وقتى گفته ميشود كه خداوند دعاى فلانى را شنيد منظور اينست كه آنرا اجابت كرد وعملى‏ساخت (265)

تدبـر

كسى كه قرآن مى‏خواند وكسى كه به آن گوش مى‏دهد، لازم است كه در آيات كتاب الهى به تدبر وتفكر بپردازد وبا انديشيدن در مضامين آيات، خود را در معرض تابش نور الهى قرار دهند ودر يك فضاى معنوى نفس بكشند.

تدبر در آيات قرآنى انسان را در دنيائى از معارف والا ومفاهيم بلندى قرار مى‏دهد كه هيچ چيز با آن برابرى نمى‏كند وآيات قرآنى به عنوان كليدهاى سعادت انسانى در اختيار او قرارمى‏گيرند.

قرآن كريم مردم بخصوص صاحبان انديشه را به تدبر در آيات خود فرا خوانده است:

كتاب انزلناه مبارك ليدبروا آياته وليتذكر اولوالألباب (266)

كتابى است مبارك كه آنرا نازل كرديم تا مردم در آيات آن تدبر كنند وصاحبان انديشه متذكر باشند.

ودر جاى ديگر از كسانيكه در آيات قرآن تدبر نمى‏كنند گله مى‏كند ودلهاى آنها را مهرشده مى‏نامد كه سخن حق در آنها نفوذ ندارد:

افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها (267)

چرا در قرآن تدبر نمى‏كنند يا بر دلهايشان قفلها زده شده است؟

ودر جاى ديگر اهل معنى را به توجه وتذكر در آيات قرآنى كه به آسانى در اختيار آنهاست وهيچگونه پيچيدگى ندارد فرا مى‏خواند:

ولقد يسرنا القرآن للذكر فهل مى‏مدكر (268)

همانا قرآن را براى توجه به آن آسان قرار داديم آيا توجه‏كننده‏اى هست؟

تعليم قرآن

يادگرفتن وياددادن قرآن به ديگران اجرى عظيم دارد واولين معلم قرآن ذات باريتعالى است كه قرآن را به مردم يادداد:

الرحمن علم القرآن (269)

خداوند رحمان كه قرآن را ياد داد.

همچنين يكى از وظايف بسيار مهم پيامبر گرامى اسلام ياد دادن قرآن به مردم بود وطبق آيات قرآنى پيامبر خدا موظف بود كه نخست آيات خدا را براى مردم تلاوت كند ودر آنها روح ايمان را به وجود آورد ونيز نفوس آنها را تهذيب وتزكيه كند پس از طى اين مراحل وقتى مردم آمادگى پيداكردند پيامبر وظيفه داشت كه در اين مرحله كتاب را كه همان قرآن است همراه با حكمت به مردم تعليم بدهد:

هوالذى بعث فى‏الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة وان كانوا من قبل لفى ضلال مبين (270)

او خدائى استكه در ميان امّى‏ها پيامبرى از خودشان مبعوث كرد كه بر آنها آيات خدا را تلاوت كند وآنها را تزكيه كند وبه آنها كتاب وحكمت ياد بدهد هرچند كه آنان پيش از اين در گمراهى آشكار بودند.

در روايات واحاديث معصومين عليهم‏السلام نيز تأكيدها وتشويق‏هاى بسيارى درباره تعليم وتعلم قرآن ويادگيرى كتاب الهى شده استكه به عنوان نمونه به دو حديث زير توجه فرمائيد:

قال رسول الله(ص): خياركم من تعلّم القران وعلّمه (271)

پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: بهترين شما كسى است كه قرآن را ياد بگيرد ويا آن را يادبدهـد.

قال الصادق (عليه‏السلام) ينبغى للمؤمن ان لايموت حتى يتعلم القرآن او يكون فى تعلّمه (272)

امام صادق عليه‏السلام فرمود: براى شخص مؤمن شايسته است كه نميرد تا قرآن را بياموزد ويادر راه تعليم آن باشد.

ودر بعضى از روايات يكى از حقوقى كه فرزند بر والدين دارد اين موضوع عنوان شده كه به او قرآن ياد بدهد وداستان عبدالرحمن‏بن‏سلمى وقرآن ياددادن او به يكى از فرزندان امام‏حسين عليه‏السلام معروف است كه امام دهان عبدالرحمن را پر از طلا كرد.

حفظ قرآن

ازبركردن وحفظ قرآن نعمت بزرگى است كه بعضى‏ها به آن رسيده‏اند درميان امت اسلامى از عهد رسول‏الله تا به امروز كسانى به عنوان حافظان قرآن شناخته شده‏اند ودر جامعه اسلامى از موقعيت وجايگاه ويژه‏اى برخوردار بوده‏اند.

اولين حافظ قرآن شخص رسول‏الله است كه قرآن را حتى پيش از آنكه به تدريج وبه وسيله جبرائيل به او نازل شود از حفظ داشت وچون جبرائيل به تناسب جريانات آيه‏اى را بر آنحضرت مى‏آورد، گاهى پيامبر در خواندن آيه بر او پيشى مى‏گرفت ولذا خداوند پيامبر خود را به صبر وحوصله دعوت كرد واز او خواست كه تا آيه نازل نشده آنرا نخواند:

لاتحرك به لسانك لتعجل به ان علينا جمعه وقرانه فاذا قرأناه فاتبع قرانه (273)

زبانت را به آن نجنبان كه در آن شتاب كنى همانا بر ماست گردآورى وخواندن آن پس وقتى آنرا خوانديم تو از خواندن آن پيروى كن.

بطوريكه در بخش نزول قرآن گفته‏ايم قرآن كريم دوبار بر پيامبر نازل شده يك بار در ليلة‏القدر يكجا بر قلب رسول خدا نازل شده ويك بار هم در طول بيست‏وسه‏سال وبه طور تدريجى شرف نزول يافته است.

به هرحال پيامبر خدا وبسيارى از صحابه حافظ قرآن بودند وپس از رحلت پيامبر نيز طبقه وگروهى به نام قراء در ميان مسلمانان زندگى مى‏كردند كه حافظ قرآن بودند.

در روايات معصومين براى حافظان قرآن مقام ومرتبه ويژه‏اى بيان شده كه بيانگر جلالت قدر حافظان قرآن است:

قال رسول‏الله: اشراف امتى حملة القرآن واصحاب الليل

پيامبر خدا فرمود: اشراف امت من حاملان قرآن وشب‏زنده‏داران هستند.

قال الصادق عليه‏السلام الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البررة امام صادق عليه‏السلام فرمود: حافظ قرآن كه عامل به آن هم باشد با سفراى الهى كه كريم ونيكوكار هستند، مى‏باشند.

با توجه به روايات به نظر مى‏رسد كه حفظ كردن قرآن يك امر مرسوم ميان اصحاب وائمه اطهار عليهم‏السلام بوده، زيرا در روايات متعددى از امام در اين‏باره سؤال شده است كه گاهى قسمتهائى از قرآن را حفظ مى‏كنيم ولى بعداً آن را فراموش مى‏كنيم وائمه اطهار از اين كار آنها را برحذر داشته‏اند همچنين درباره كسانيكه حافظه خوبى ندارند ولى با زحمت ومشقت قرآن را حفظ مى‏كنند، وعده پاداش بيشترى داده‏اند:

عن‏ابى‏عبدالله عليه‏السلام قال: ان‏الذى يعالج‏القرآن ليحفظه بمشقة منه وقلة حفظ، له اجران (274)

امام صادق عليه‏السلام فرمود: كسيكه درباره قرآن زحمت مى‏كشد تا با مشقت آنرا حفظ كند درحالى كه حافظه‏اش كم است، براى او دو پاداش داده مى‏شود.