تاءثير قرآن در جسم و جان

نعمت الله صالحى حاجى آبادى

- ۱۵ -


پروردگارا! هم در دنيا و هم در آخرت به من پاداش و حسنه عطا فرما و مرا از عذاب جهنم نگاه دار.
آنگاه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) براى او دعا كرد و سلامتى او را از خداوند متعال خواستار شد و او سلامتى خود را به دست آورد.(405)
40- تاثير آيه اى بر محدث قمى
يكى از علماى عامل و باتقوا مرحوم ((شيخ عباس قمى صاحب مفاتيح الجنان )) است يكى از وارستگان و خداشناسان حقيقى است و نماز شبش ترك نمى شد.
زمانى كه آن بزرگوار در نجف اشرف مشغول درس و بحث بودند، در شب جمعه اى نماز شب را به پايان مى رساند و بعد از آن مشغول تلاوت سوره مباركه يس مى شود تا به اين آيه شريفه مى رسد.
هذه جهنم التى كنتم توعدون
اين همان دوزخ و جهنمى است كه به شما ((مجرمان و پيروان شيطان و نفس اماره )) وعده داده شده است .
اين آيه را بارها و بارها تكرار كرد و چنان منقلب شده بود كه ديگر نمى توانست بقيه سوره را بخواند و تا هنگام اذان صبح به همان حال به سر برد و آن موقع مشغول نماز صبح شد.(406)
41- آيه اى كه مقدس اردبيلى را لرزاند
گويند: در ايامى كه شيخ بهايى (رحمت الله عليه ) جهت زيارت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به نجف اشرف وارد شد. روزى به دروس مولانا احمد مقدس اردبيلى حاضر شد، ديد كه مقدس از جهت شكسته نفسى و تواضع ، به طورى خود را در ميان شاگردان مخفى مى كند كه كسى فرق نمى گذارد استاد كدام است و شاگرد كدام . و بدون اين كه در صدر مجلس ‍ باشد در ميان شاگردان ، مشغول درس دادن مى باشد و صدر مجلس از وجود ايشان خالى است .
شيخ بهايى از اين همه تواضع و شكسته نفسى او تعجب كرد. با اصرار و خواهش ، استاد را آورده و در صدر مجلس نشانيد. در اين اثنا صدايى شنيد كه با تلاوت بلند اين آيه شريفه را مى خواند. تلك الدار الاخره تجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقين (407)
ما اين خانه آخرت (بهشت جاويد) را براى آنان كه در زمين اراده علو و برترى ، فساد و سركشى را ندارد مخصوص گردانديم و حسن عاقبت از آن پرهيزكاران است .
بعد از خوانده شدن اين آيه ، هر چه گشتند شخص گوينده را نيافتند و از شنيدن آيه لرزه بر اندام مقدس اردبيلى افتاد و رنگش متغير شد. گريه كنان و با حال ناراحتى برخاست و دو مرتبه در ميان شاگردان خود نشست و باز مشغول درس و بحث خود شد.(408)

در خود كمال و منزلتى هر كه را كه هست  
  بر صدر اختيار كند آستانه را
تواضع سر رفعت اندازدت  
  تكبر به خاك اندر اندازدت
تواضع است دليل رسيدن به كمال  
  سواره چون كه به مقصد رسد پياده شود
42- آيه اى پسر غسيل الملائكه را به گريه انداخت
حنظله غسيل الملائكه ، در شب زفاف خود از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) اجازه گرفت كه شب را در مدينه بماند و ازدواج كند و صبح زود خود را به ميدان احد براى شركت در جنگ در مقابل دشمن برساند.
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) اجازه داد. او هم صبح زود خود را به سپاه اسلام رسانيد و با دشمن جنگيد تا به شهادت رسيد. بعد از شهادت او همسرش فرزندى به دنيا آورد و نام او را عبدالله گذاشت .
جميله مادر عبدالله فرزند خود را همچون پدرش ، با ايمان و سلحشور پرورش داد. او بزرگ شد و سربازى دلاور براى اسلام گرديد، و در جريان حمله وحشيانه يزيد به مدينه ، عبدالله پرچم دار گروه اندك از مخالفان يزيد شد و با يزيديان جنگيد تا به شهادت رسيد. از آثار ايمان عبدالله اين بود، كه او در آيات قرآن تدبر و تفكر مى كرد. روزى شخصى مشغول تلاوت قرآن بود تا به اين آيه رسيد.
لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش و كذلك نجزى الظالمين (409)
براى آنان (تكذيب كنندگان ). از جهنم بسترهايى است كه روزى آن ها را پوشش هايى آتشين فرا گرفته و اين است كيفر ستمگران .
عبدالله با شنيدن اين آيه ، چنان منقلب شد كه صدايش به گريه بلند شد، و همچون آدمى حيران و سرگردان برخاست . به او گفتند: بنشين ، در جواب گفت : ياد جهنم مرا از نشستن باز مى دارد، شايد من يكى از جهنميان باشم .(410)
43- دو آيه اى كه پيامبر و اصحاب را گرياند
برخى از آيات وقتى نازل مى شد نه تنها مردم عادى را منقلب مى كرد و تحت تاثير قرار مى داد، بلكه خود پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) را طورى تحت تاثير قرار مى داد كه ايشان تا مدتى گريان بود و كسى قدرت نداشت با آن حضرت سخن گويد. از جمله اين آيات است .
و ان جهنم لموعدهم اجمعين لها سبعه ابواب لكل باب منهم جزء مقسوم (411)
به درستى كه جهنم و دوزخ و عده گاه همه گمراهان است . از براى آن هفت دروازه و هر دروازه اى براى ورود دسته اى از گمراهان و مجرمان معين گرديده است .
وقتى اين دو آيه نازل شد، قبل از آن كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) آن ها را براى كسى تلاوت كند، خود تحت تاثير شديد قرار گرفت و شروع به گريه نمود. اصحاب هم بدون اين كه بدانند جبرئيل چه آيه اى آورده است و رمز گريه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) چيست ؟ از شدت گريه آن حضرت به گريه افتادند و كسى هم توانايى سخن گفتن با آن حضرت را نداشت .
از عادات پيامبر اسلام اين بود كه هر زمان فاطمه دخترش را مى ديد مسرور مى گرديد. در اين حال اصحاب گفتند: تنها كسى كه بتواند با آن حضرت سخن گويد، به جز فاطمه كس ‍ ديگرى نيست .
يكى از اصحاب ((سلمان فارسى )) رهسپار خانه فاطمه (س ) شد. وقتى اجازه خواست و وارد گرديد، ديد مقدارى جو پيش روى فاطمه (عليه السلام ) است و مشغول آرد كردن آن مى باشد و هم زمان اين آيه شريفه را نيز مى خواند.
و ما عندالله خير و ابقى (412)
و اما آنچه به نزد خداوند عالم مى باشد از براى شما بهتر و باقى تر است . (هيچ وقت تمام و فانى نمى شود).
سلمان جريان گريه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) را به فاطمه (عليه السلام ) خبر داد. آن بانوى اسلام فورا برخاست و لباس خود را پوشيد و به عزم و ديدار پدرش بيرون آمد.
لباسهاى آن بانو چنان كهنه و با وصله بود كه وقتى چشم سلمان به آنها افتاد، بى اختيار گريه كرد و گفت : اين چه اندوه بزرگى است . دختران قيصر و كسرى بايد لباسهاى حرير و ديبا بپوشند ولى لباس دختر محمد (صلى الله عليه و آله ) اين چنين كهنه و با وصله باشد؟ آنان رفتند تا وارد بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) شدند.
وقتى فاطمه چشمش به پدر بزرگوارش افتاد نخست عرض كرد: اى رسول گرامى ! سلمان از لباس من تعجب مى كند. قسم به آن خدايى كه تو را خلق كرد و مبعوث به رسالت گردانيد، پنج سال است كه ما يك پوست گوسفند بيشتر نداريم . روزها شتر خود را روى آن علف مى دهيم و شب ها فرش زير پاى ما است . حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) فرمود: اى سلمان ! فاطمه از پيشتازان بهشت است . بعد از آن فاطمه عرض كرد: اى پدر! فدايت شوم چه چيز شما را به گريه درآورده است ؟ پيغمبر آن دو آيه را بر او خواند.
وقتى فاطمه (عليها السلام ) آيات را شنيد منقلب شد و از شدت ناراحتى به صورت درافتاد و صداى ناله اش بلند شد و گفت : اى واى ! بر آن كسى كه داخل آتش جهنم شود.
سلمان گفت : اى كاش ! من گوسفندى براى خانواده ام بودم و آنان گوشت مرا مى خوردند و پوستم را پاره مى كردند و هرگز اسم آتش را نمى شنيدم .
ابوذر گفت : اى كاش ! مادرم عقيم بود و مرا نزاييده و هرگز اسم آتش و جهنم را نمى شنيدم .
مقداد گفت : اى كاش ! پرنده اى بودم و در بيابان هاى دور دست به سر مى بردم و حساب و كيفرى نداشتم و نام آتش را نمى شنيدم .
على (عليه السلام ) گفت : اى كاش ! درندگان گوشت مرا پاره پاره كرده و مى خوردند و اى كاش ! از مادر متولد نشده بودم و جريان آتش و دوزخ را نمى شنيدم . پس از آن على (عليه السلام ) دست خود را بر سر گذاشت و شروع به گريه نمود و گفت : آه از دورى سفر و كمى زاد و توشه در سفر قيامت براى گناه كارانى كه به سوى آتش مى روند و به سرعت داخل دوزخ مى شوند.
آنان بيمارانى هستند كه از آنها عيادت نمى شود، مجروحينى هستند كه مداوا نمى شوند، اسيرانى هستند كه رها نخواهند شد، مى خورند و مى آشامند اما در آتش و در ميان طبقات آن زير و رو مى شوند. بعد از آن فرمود: آنان در اين جهان جامعه هاى پنبه پوشيدند و در آنجا جامعه هاى آتش مى پوشند، در اين جهان با زنان خود دست در گردن بودند در آنجا همنشين شيطان و مارهاى جهنمى مى شوند.(413)
44- يك شب با يك آيه به سر برد
ابوذر غفارى همنشين پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) مى گويد: شبى آن حضرت ما را به عبادت ترغيب كرد و خود، آن شب پيوسته بيدار بود و تا صبح فقط اين آيه را تلاوت مى فرمود:
ان تعذبهم فانهم عبادك و ان تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم (414)
اگر آنها را ((بندگان را)) عذاب كنى بندگان تو مى باشند ((كسى تو را از آن منع نمى كند)) و اگر از آنان درگذرى و عفو كنى باز تو، توانا و درست كردارى ((و هيچ كس قدرت مخالفت با تو را)) ندارد.(415)
اكنون اى پيروان قرآن ! و اى پيروان راستين محمد (صلى الله عليه و آله )! بنگريد كه اين آيه كريمه چقدر در روح و جان آن حضرت تاثير گذاشته كه به گفته اين صحابى بزرگوار ايشان شبى را با قرائت آن به پايان رسانيده است .
45- آيه اى كه چهره پيامبر را دگرگون كرد
سلمان فارسى مى گويد: وقتى آيه اى درباره جهنم نازل شد، رنگ چهره پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) دگرگون شد و حالت غير عادى به او دست داد. آيه اين است .
وجيى يومئذ بجهنم يومئذ يتذكر الانسان و انى له الذكرى (416)
و روز قيامت جهنم را بياورند و همان روز انسان متذكر اعمال و كردار خود مى گردد و از خواب غفلت بيدار مى شود ولى اين تذكر در آن روز چه سودى به حال انسان دارد.
وقتى با آمدن اين آيه چهره پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) دگرگون شد، اين حالت بر اصحاب گران آمد، برخى از اصحاب به سراغ حضرت على (عليه السلام ) رفتند و ماجرا را براى او نقل كردند.
على (عليه السلام ) با شتاب آمد و از پشت سر ميان دو شانه آن را بوسيد و عرض كرد: يا رسول الله ! پدر و مادرم فداى شما باد، چه حادثه اى امروز رخ داده است ؟ فرمود: جبرئيل اين آيه را بر من تلاوت كرد. ((از اين جهت منقلب شدم .))
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) عرض كرد: يا رسول الله ! چگونه جهنم را مى آورند؟ فرمود: هفتاد هزار فرشته با هفتاد هزار مهار آن را مى كشند و مى آورند! جهنم ستونهايى دارد كه فاصله مابين ستون مسير هزار سال راه از سالهاى دنيا است ، از براى آن سى هزار سر، در هر سرى سى هزار دهان ، در هر دهانى سى هزار دندان ، هر دندانى سى هزار برابر كوه احد. براى هر دهنى دو لب كه بزرگى هر لب به اندازه بزرگى دنيا است . اگر خداوند به آن اجازه دهد، زمين و آسمانها و آنچه بين آسمان و زمين است همه را يك جا مى بلعد.
تا آنجايى كه مى فرمايد: وقتى جهنم را مى آورند در حال مستى و سركشى است كه اگر آن را رها كنند همه چيز را آتش مى زند و مى سوزاند.
پس آن حضرت فرمود: من بر آن ظاهر مى شوم و مى گويم : اى جهنم ! مرا با تو چه كار و تو را بر من چه كار؟ است جهنم در جواب گويد: اى محمد! مرا با تو كارى نيست ! خداوند گوشت تو را بر من حرام گردانيده است و در آن روز، فرياد همه حتى پيامبران بلند است و هر كس مى گويد: نفسى نفسى ((خدايا امروز مرا از آتش جهنم نجات بده )) و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد:
((رب امتى رب امتى ))
((خدا يا امروز امت مرا از آتش جهنم نجات بده )).
((خدايا قسمت مى دهم به حق اين پيامبر مهربانت ، دعاى آن حضرت را در حق ما مستجاب فرما و آتش جهنم را همان طور كه بر بدن او حرام كردى بر ما هم حرام فرما.))
46- سوره اى كه پيامبر را پير كرد
اثرى كه آيات شريفه سوره هود در روحيه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) گذاشت از ديگر آيات قرآن بيشتر بود و هيچ يك از آيات بدين گونه آن حضرت را تحت تاثير قرار نداد، اين سوره پيامبر را از پاى در آورد و تاثير زيادى بر روحيه آن حضرت گذاشت .
ابن عباس گفته است : در تمامى قرآن سوره اى سخت تر از اين سوره بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) نازل نشده است .
به پيامبر گفته شد: يا رسول الله (صلى الله عليه و آله )! چه زود پيرى به سراغ شما آمد و آثار شكستگى در شما پديدار گرديد! فرمود: سوره هود مرا پير كرد.
يكى از علماى معاصر، كتابى در موضوع استقامت نوشته اند در آنجا مى گويد: از ابو عبدالرحمان نيشابورى نقل شده است كه گفت : شنيدم ابو على شبوى مى گفت : پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) را در خواب ديدم ، عرض كردم : از شما نقل شده است كه فرموده ايد: سوره هود مرا پير كرد! چه چيز سوره هود شما را پير كرد؟ آيا داستانهاى انبيا و هلاكت امم موجب پيرى شما شد؟ فرمود: خير، ولكن گفتار خداوند كه فرمود:
((استقم كما امرت ))(417)
47- اثر قرآن در روحيه جن
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) نه تنها براى ارشاد و هدايت انسان فرستاده شده ، بلكه بر طايفه جن هم مبعوث شده است ، و هر دوى آنان بايد به دستورات قرآن عمل نمايند. لذا همين طورى كه آن حضرت براى هدايت انسانها قرآن مى خواند و آنان تحت تاثير قرار مى گرفتند براى جنها هم مى خواند و آنان تحت تاثير قرار مى گرفتند و به وسيله آن هدايت مى شدند. از جمله :
روزى رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) از مكه به سوى بازار عكاظ در طائف آمد تا در آن مركز اجتماع بزرگ ، مردم را به سوى اسلام دعوت كند، در حالى كه زيدبن حارثه با آن حضرت بود. اما احدى به دعوت او پاسخ مثبت نداد. ناچار به سوى مكه بازگشت ، هنگام بازگشت به محلى رسيدند كه آن را وادى جن مى گفتند. شب را در آن وادى ماند و در نيمه هاى شب به تلاوت قرآن پرداخت .
جمعى از طايفه جن از آنجا مى گذشتند، هنگامى كه قرائت قرآن پيامبر اسلام را شنيدند گوش فرا دادند و به يكديگر گفتند: ساكت باشيد. و همه به تلاوت آن حضرت توجه نمودند. هنگامى كه تلاوت به پايان رسيد آنها ايمان آوردند و به عنوان مبلغانى به سوى قوم خود رفتند و آنان را به سوى اسلام دعوت كردند. گروهى از آنها ايمان آوردند و با هم نزد پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) آمدند و آن حضرت تعليمات اسلام را به آنها ياد داد.(418)
48- اثر دو آيه در آزادى اسير
عوف بن مالك اشجعى ، پسرى داشت كه اسير مشركان شده بود. مخفيانه نامه اى به پدرش نوشت كه من اسير هستم و در شدت گرسنگى در تنگناى سختى قرار دارم ، ماجراى مرا به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) خبر بده .
وقتى نامه به دست عوف رسيد، او هم جريان پسرش را به پيامبر اسلام خبر داد. آن حضرت به او فرمود: جواب نامه را بنويس و او را به تقوا و توكل به خدا توصيه كن و براى او بنويس هر صبح و شام اين دو آيه را بخواند.
لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين رئوف رحيم فان تولوا فقل حسبى الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش ‍ العظيم .(419)
از ميان خود شما رسولى به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است . او اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مومنين رئوف و مهربان است . اگر آنها روى از حق برگردانند ((تو نگران مباش )) بگو، خداوند مرا كفايت مى كند. هيچ معبودى جز او نيست ، بر او توكل مى كنم و او پروردگار عرش بزرگ است .
عوف همين مطلب را براى پسرش نوشت . او هم اين دو آيه را هر صبح و شام تلاوت مى كرد و توكل خود را بر خدا نمود تا اين كه روزى در حالى كه نگهبانان غافل بودند بند پايش ‍ را گشود و به بيابان گريخت و از شترهاى كفار يكى را گرفت ، بر آن سوار شد و خود را به مدينه رسانيد، حضور پيامبر اسلام آمد و جريان را نقل كرد. سپس گفت : آيا اين شتر براى من حلال است ؟
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: آرى حلال است ، و اگر بخواهى خمسش را از تو مى گيرم تا بر تو حلال شود. آنگاه اين دو آيه نازل شد.
.. من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شيى قدرا(420)
كسى كه از خدا بترسد و تقوا پيشه كند خداوند راه گشايش را بر روى او باز مى كند و براى او از راهى كه گمان ندارد روزيش را مى رساند. و كسى بر خدا توكل كند خداوند او را كفايت مى كند و بى گمان خدا امر او را تكميل مى كند و او براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است .(421)
بلى ! انسان بايد در تمام سختى ها و مشكلات خود توكل بر خدا كند و او را در هر حال شاهد و ناظر بداند، تقوا و پرهيزكارى را پيشه خود كند تا خداوند او را از گرفتاريهاى مادى نجات داده و رزق او را از عالم غيب و راهى كه او گمان ندارد برساند.
49- جارى شدن آب به بركت يك آيه
قرآن مجيد و آيات نورانى آن به هر مناسبتى اثرات خود را ظاهر مى نمايد. از جمله به اين واقعه توجه كنيد.
نقل شده است : چند نفر از سادات نجف آباد اصفهان به خدمت مرحوم آيت الله بيد آبادى (ره ) رفتند و اظهار داشتند:
چشمه آبى كه از دامنه كوهى جارى مى شد و مورد بهره بردارى اهالى محل قرار مى گرفت مدتى است خشكيده و همه مردم در زحمت و فشار بى آبى هستند، حضرت عالى دعايى بفرماييد تا گشايشى شود و چشمه آب باز جريان پيدا كند و مردم در رفاه قرار گيرند. آن بزرگوار اين آيه شريفه را مرقوم فرمود:
لو انزلنا هذا القرآن على جبل لراءيته خاشعا متصدعا من خشيه الله (422)
اى رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله )! اگر ما اين قرآن ((عظيم الشاءن )) را به ((جاى دل مردم )) بر كوه نازل مى كرديم مشاهده مى كردى كه كوه از ترس خدا خاشع و ذليل مى شد و از هم متلاشى مى گشت .
نوشته را به ايشان داد و فرمود: اول شب آيه و نوشته را بر قله آن كوه بگذاريد و برگرديد.
نوشته را گرفتند و به دستورات آن بزرگوار عمل كردند، هنگامى كه به خانه هاى خود رسيدند صداى محيبى از كوه بلند شد. چون صبح بيرون آمدند، چشمه آب را دوباره جارى ديدند. همه اهالى از خوشحالى شكر خدا را به جاى آوردند.(423)
امام صادق (عليه السلام ) درباره تاثير قرآن بر كوه ، مى فرمايد: اگر كسى صد آيه از هر كجاى قرآن را بخواند بعد از آن هفت مرتبه بگويد: يا الله اگر بخواهد كوه ها را از جا بكند آن ها كنده مى شوند.(424)
اين تعبير بسيار زيبا و لطيفى درباره تاثير تلاوت قرآن است كه آن حضرت بيان فرمود.
50- كوه گريه مى كند
نه اين كه كوه فقط از گذاشتن آيه اى بر روى آن آب چشمه اش جريان پيدا مى كند بلكه آن هم مانند ديگر موجودات با خدا سر و سرى دارد و گاهى گريه مى كند و اگر كسى اهل مكاشفه باشد آن را خواهد ديد. به اين داستان توجه فرماييد:
در ماجراى جنگ تبوك ((در سال نهم هجرت ، لشكر عظيمى بود كه توسط مسلمانان تحت رهبرى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) از مدينه به سوى روم و سرزمين شامات صورت گرفت )) همراه پيامبر اسلام سى هزار نفر غير از خدمت كارانش بودند. در مسير راه به كوهى رسيدند و مشاهده كردند كه از قسمت بالاى آن ، از دل سنگ ، آب تراوش ‍ مى كرد ولى به طرف پايين جريان نداشت .
حاضران گفتند: تراوش آب در اين كوه خيلى عجيب است . پيامبر اسلام فرمود: اين كوه گريه مى كند. گفتند: آيا كوه هم گريه مى كند؟ فرمود: آيا دوست داريد؟ گريه كوه را بفهميد و به آن آگاه گرديد؟ عرض كردند بلى يا رسول الله !
آن حضرت خطاب به كوه نمود و فرمود: اى كوه ! چرا گريه مى كنى ؟ همه حاضران شنيدند كه كوه با زبان گويا، در پاسخ پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) چنين گفت : اى رسول خدا! روزى حضرت عيسى از اين جا عبور كرد و چنين مى گفت :
يا ايها الذين امنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا و قودها الناس و الحجاره (425)
اى كسانى كه ايمان به خدا آورده ايد و خود و خانواده خويش را از آتش دوزخ نگاه داريد چنان آتشى كه آتش گيره آن انسان و سنگ ها است .
از آن روز تا كنون ، از ترس آن كه من جز آن سنگها باشم گريه مى كنم . پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: اى كوه ! در جاى خود آرام بگير، تو از آن سنگها نيستى ، بلكه آن سنگ ، كبريت است . همان دم چشمه اى كه در كوه ديده مى شد خشك گرديد و ديگر حتى رطوبتى از آن ديده نشد.(426)
51- آية الكرسى باعث ايمنى از دزد
از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است : دو نفر از دوستان حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) پيش آن حضرت آمدند و عرض كردند: يا رسول الله ! ما براى تجارت آماده مسافرت به شام هستيم . بفرماييد چه كنم و چه بگوييم ؟ آن حضرت فرمود:
هركجا فرود آمديد و منزل كرديد بعد از نماز عشا وقتى خواستيد به خواب رويد و داخل رختخواب شديد، اول تسبيح حضرت فاطمه (عليها السلام ) را بگوييد و بعد از آن آية الكرسى را قرائت نماييد؛ زيرا شما تا صبح محفوظ خواهيد بود.
آن دو نفر به مسافرت رفتند. عده اى از دزدان در تعقيب آنان بودند تا وقتى كه منزل كردند. دزدان غلامشان را فرستادند تا از حال ايشان اطلاع پيدا كند ببيند آيا آنان خواب هستند يا بيدار؟ غلام نزديك آنان آمد و آن ها را تماشا مى كرد. ديد يكى از آنان تسبيح حضرت فاطمه را گفت و آية الكرسى را هم قرائت نمود.
ناگهان غلام ديد دو ديوار در اطراف ايشان و اموالشان كشيده شد! هر چه اطراف گشت ، چيزى غير از ديوار نديد!
غلام برگشت و جريان را براى دزدان تعريف كرد. گفتند: تو يا دروغ مى گويى يا ترس بر تو غلبه كرده ، فكر كردى ديوار است . خود آنان حركت كردند، آمدند و به گردش پرداختند. هر چه تفحص كردند غير از ديوار چيز ديگرى نديدند، نه از آنان صدايى شنيدند و نه انسانى را مشاهده نمودند! ناچار به سوى جايگاه خويش برگشتند.
وقتى كه صبح شد، به نزدشان رفتند و گفتند: ديشب كجا بوديد؟ جواب دادند: همين جا و در همين مكان خوابيده بوديم . دزدها گفتند: به خدا قسم ما آمديم و از حال شما جويا شديم ولى غير از ديوارهاى بلند چيزى نديديم ؟! اگر امكان دارد داستان خود را براى ما تعريف كنيد؟
در جواب گفتند: موقع حركت ، پيش حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) رفتيم و تقاضا كرديم چيزى به ما بياموز كه در اين سفر به دردمان بخورد. آن حضرت . دستور دادند: هر كجا شب را استراحت كرديم موقع خواب تسبيح حضرت فاطمه (عليها السلام ) و آية الكرسى را بخوانيم ، ما هم چنين كرديم . دزدها گفتند: هر كجا مى خواهيد به سلامت برويد. ديگر در تعقيب شما نيستيم و هيچ دزدى با اين حال به شما دسترسى پيدا نخواهد كرد!!(427)
روايتى نيز در اين باره از امام حسين (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:
من براى كسى كه بيست آيه از قرآن را بخواند ضامن مى شوم كه خداوند او را از هر سلطان ظالم و از هر شيطان سركش و هر دزد غارت گر و هر حيوان درنده و خطرناك حفظ كند. و آن ده آيه عبارتند از:
1- آية الكرسى .
2- سه آيه از سوره اعراف ((از آيه 54 - 56)) كه اول آن ((ان ربكم الله تا محسنين ))
3- ده آيه از اول سوره صافات و سه آيه از سوره مباركه الرحمان ((از آيه 34 - 36)) كه اول آن يا معشرالجن باشد تا تنتصران .
4- سه آيه از آخر سوره مباركه حشر كه اول آن هو الله تا آخر سوره .(428)

 

next page

fehrest page

back page