سرچشمه حيات

محمد امينى گلستانى

- ۵ -


9: آب را يكباره سر نكشيد!  
قال صلى الله عليه و آله : اذا شرب احدكم الماء و تنفس ثلاثا كان آمنا (410) هر كس موقع نوشيدن آب ، سه بار نفس بكشد در امان خواهد بود
2. و قال الصادق عليه السلام : اذا شرب احدكم فليشرب فى ثلاثة انفاس ! يحمد الله فى كل منها اوله شكر الشربة و الثانى مطردة الشيطان و الثلاث ، شفاء لما فى جوفه (411)
امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى كه شماها آب مى نوشيد در سه نفس بنوشيد و حمد خدا كنيد، حمد اولى شكر نوشيدن ، دومى دور كننده شيطان ، سومى شفاء آنچه كه در اندرونش است ، مى باشد،
3. عن ابى عبدالله عليه السلام قال : اذا شرب احدكم الماء فقال : بسم الله ثم قطعه فقال الحمدلله ثم شرب فقال بسم الله قطعه فقال الحمدلله ثم شرب فقال بسم الله ، ثم قطعة فقال الحمدلله سبح ذلك الماء فى جوفه مادام فى بطنه الى ان يخرج (412) امام صادق عليه السلام مى فرمايد: وقتى كه يكى از شماها آب مى خورد، بسم الله گويد: و قطع كند الحمد الله گويد: اين را سه مرتبه تكرار كند، آن آب در درون او تسبيح گويد: تا از شكم او بيرون رود.
4. قال عليه السلام : ثلاثة انفاس افضل من نفس (413) امام صادق عليه السلام فرمود: نوشيدن آب به سه نفس ، بهتر از يك نفس است در اين مورد، روايات زيادى هست كه به همين اندازه كفايت مى شود.
10: مانند شتران آب نه نوشيد!  
1. عن ابى عبدالله عليه السلام قال : سالته عن الشرب بنفس واحدة فكرهه و قال : ذلك شرب الهيم قلت : و ما الهيم قال : الابل (414)
معاوية بن وهب گويد: از امام صادق عليه السلام (از حكم ) نوشيدن آب را با يك نفس ، سؤ ال كردم ، خوشش نيامد، فرمود: آن طورى ، نوشيدن هيم است ، عرض كردم هيم چيست ؟ فرمود: شتر، (يعنى مانند شتران يك نفس ، آب ننوشيد)
البته چندين روايت درباره با يك نفس نوشيدن آب و تشبيه آن به شتر وارد شده است ، اما در برابر آنها روايات ديگرى هست كه با يك نفس آب نوشيدن را تجويز كرده است ؛ مانند: روايات فصل بعد كه جمع بين روايات را در آنجا ملاحظه مى نماييد.
11: سركشيدن آب لذت بخش تر است  
1. عثمان بن عيسى از شيخى از اهالى مدينه نقل مى كند، گفت :
سالت اباعبدالله عليه السلام عن الرجل يشرب الماء فلا يقطع نفسه حتى يروى ؟ قال فقال : هل الذه الا ذاك قلت : فانهم يقولون : انه شرب الهيم فقال : كذبوا انما شرب الهيم ما لم يذكر اسم الله عليه (415)
از امام صادق عليه السلام پرسيدم كسى با يك نفس آب مى نوشد و تا سيراب شود، قطع نمى كند فرمود: آيا غير از آن لذتى هست ؟ يعنى : لذت نوشيدن آب در آن طور نوشيدن است !
عرض كردم : آنها سنى ها مى گويند نوشيدن آب با يك نفس ، مانند آب نوشيدن شتران است ، فرمود، دروغ گفته اند، شرب الهيم آن است كه بسم الله گفته نشود.
2. عن ابى عبدالله عليه السلام فى حديث انه قيل له افاشرب بنفس ‍ واحد حتى اروى قال : ان شئت (416) در حديثى است كه به امام صادق عليه السلام عرض كردند: آيا آب را تا حد سيراب شدن با يك نفس ‍ بنوشم ؟! فرمود: اگر دلت خواست .
3. محمد بن ابى القاسم الكوفى رفعه الى ابى عبدالله عليه السلام قال : قيل له الرجل يشررب بنفس واحد؟ قال : لا باس قلت : فان من قبلنا يقولون : ذلك شرب الهيم فقال : انما شرب الهيم ، ما لم يذكر اسم الله عليه (417)
به ابى عبدالله عليه السلام گفته شد: كسى ، با يك نفس آب مى نوشد، فرمود: بر او باكى نيست عيبى ندارد گفت : پيشينيان يا كسان پيش ما هستند مى گويند: آن طورى نوشيدن شتر است ، فرمود؛ در آن صورت آب خوردن شتر است كه ، در موقع نوشيدن آب نام خدا را نبرد يعنى : وقتى كه بسم الله گفته شد، (يكباره نوشيدن ) مانعى ندارد، حديث ديگرى تفصيل قائل شده است ، بدين صورت .
4. محمد بن على بن الحسين قال : سال الصادق عليه السلام بعض ‍ اصحابه عن الشرب : بنفس واحد؟ فقال : اذا كان الذى يناولك الماء مملوكا لك ، فاشرب فى ثلاثه انفاس وان كان حرا، فاشربه بنفس (418)
بعضى از اصحاب از امام صادق عليه السلام با يك نفس سركشيدن آب ، را سوال كرد، فرمود: اگر كسى كه به تو آب مى دهد، غلام خودت است ، با سه نفس بنوش ، اگر آزاد است ، با يك نفس
يعنى رعايت ادب آن است كه شخص آزاد را سرپائى نگه دارى ؛ اما اگر برده خودت است با سه نفس بنوش .
از مجموع روايات گذشته چنين به نظر مى رسد كه آب را هر چه با آرامش و تانى بنوشند خوب و مستحب است ، و اگر با شتاب نوشيده شود مكروه و ناخوشايند است .
پس يك نفس نوشيدن آب اشكال ندارد بلكه در بعضى حالات لذت بخش تر است .
12: ايستاده آب بنوشيم يا نشسته ؟!  
دو دسته روايت درباره نوشيدن آب به صورت ايستاده وارد شده است ، دسته اول جايز نمى داند مانند روايت زير.
1. عن ابى عبدالله عليه السلام : اياكم و شرب الماء من قيام على ارجلكم فانه يورث الداء الذى لا دواء له او يعا فى الله عزوجل (419) امام صادق عليه السلام فرمود: مبادا سرپايى آب بنوشيد!، چون سبب مرضى مى شود كه دوا ندارد؛ مگر اينكه خداى عزوجل شفا دهد
2. قال النبى صلى الله عليه و آله : من شرب قائما فاصابه شيئى من المرض لم يستشف ابدا (420) پيغمبر، فرمود: هر كس ايستاده آب بنوشد اگر مرضى به او برسد، ابدا شفا نمى يابد.
3. شرب رجل قائما فرآه رسول الله صلى الله عليه و آله : فقال : ايسرك ان تشرب معك الهره ؟! فقال لا قال : قد شرب معك من هو شر منه ، (الشيطان ) (421) مردى ايستاده آب مى نوشيد، پيغمبر صلى الله عليه و آله او را ديد فرمود: آيا دوست دارى گربه با تو آب بنوشد!؟ عرض كرد نه فرمود: شيطان كه بدتر از گربه است با تو آب نوشيد.
4. قال : اميرالمؤ منين عليه السلام لايشرب احدكم قائما (422) اميرمؤ منان عليه السلام فرمود: كسى از شماها ايستاده آب ننوشد.
دسته دوم ايستاده آب نوشيدن را مجاز و بلامانع مى داند.
عبدالرحمن الحجاج قال كنت عند ابى عبدالله عليه السلام اذ دخل عليه عبدالملك القمى فقال : له اشرب و انا قائم ؟ فقال : ان شئت فقال : اشرب بنفس واحد حتى اروى ؟ قال : ان شئت قال : فاءسجد و يدى فى ثوبى ؟ قال : ان شئت ثم قال : ابوعبدالله عليه السلام اما والله ما من هذا و شبهه اخاف عليكم (423)
عبدالرحمن بن حجاج مى گويد: نزد امام صادق عليه السلام بودم عبدالملك قمى به خدمت حضرت داخل شد، به امام عرض كردم : من ايستاده آب مى نوشم ؟ فرمود: اگر خواستى گفت : با يك نفس آب مى نوشم تا سيراب شوم ؟ فرمود: اگر خواستى ، گفت : سجده مى كنم ، دستم زير لباسم است (مستحب است هنگام خواندن نماز دستها بيرون از لباس باشد) فرمود:؟ اگر خواستى : (يعنى اگر دستهايت زير عبا يا لباس ديگر هم باشد و ديده نشود، عيب ندارد، (424) ) سپس فرمود: آگاه باش ! به خدا قسم من از اين چيزها و مانند آن براى شما نمى ترسم ).
2. عمرو بن مقدام گويد: من و پدرم پيش ابى جعفر عليه السلام بوديم ، قدح سفالين پر از آب آوردند،: فشرب و هو قائم ثم ناوله اءبى ، فشرب و هو قائم ثم ناولنى ، فشربت و انا قائم (425) (پس حضرت ايستاده آب نوشيد و قدح را به پدرم داد و در حال ايستاده نوشيد و به من دادند در حال ايستاده نوشيدم

3. عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قام اميرالمؤ منين عليه السلام الى اداوة فشرب منها و هو قائم
(426) امام صادق عليه السلام فرمود: اميرمؤ منان عليه السلام بلند شد به سوى ظرف آبى ، در حال ايستاده از آن آب نوشيد
.
4. على بن يقطين از امام موسى كاظم عليه السلام پرسيد: مردى ايستاده آب مى نوشد فرمود: در اين عيبى نيست (مانعى ندارد) (427)
5. بشير بن غالب گويد: در حالى كه مركب امام حسين عليه السلام را مى راندم از نوشيدن آب در حال ايستاده ، پرسيدم به من جواب نداد تا در منزلى فرود آمد، شترى را آوردند آن را دوشيد، پس مرا صدا زد، به طور ايستاد نوشيد؛ يعنى : عملا نشان داد كه عيبى ندارد.
سدير نيز گويد: از امام باقر (ع ) مسئله را پرسيدم فرمود: عيب ندارد؛ چون حسين بن على عليه السلام ايستاده نوشيده (428)
6. عن ابى عبدالله صلى الله عليه و آله عن ابيه قال : الشرب قائما اقوى لك و اءصح (429)
امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش عليه السلام روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: ايستاده آب نوشيدن براى بدن تو قويتر و صحيحتر است يا (برايت قدرت و سلامتى بيشتر) مى آورد.
از مجموع روايات منع و مجاز چنين به نظر مى آيد كه روايات منع را به نوشيدن ايستاده در شب و روايات مجاز را به ايستاده نوشيدن در روز معنا كنيم ، دليلش روايات فصل بعد است ، توجه كنيد!
13: روز ايستاد و شب نشسته بنوشيد  
1. عن ابى عبدالله عليه السلام قال : شرب الماء من قيام بالنهار يمرى الطعام و شرب الماء بالليل من قيام يورث الماء الاءصفر (430)
امام صادق عليه السلام فرمود: نوشيدن آب در روز، به حالت ايستاده ، غذا را گوارا مى كند و در شب ، ايستادهه آب نوشيد، باعث جمع شدن زرد آب در شكم مى شود
2. امام صادق (ع ) فرمود: در روز ايستاده آب نوشيدن ، برايت اقوى و اصح است
(431)
3. امام صادق عليه السلام فرمود: در روز، ايستاده نوشيدن آب ، سبب آب زرد (زرد آب يا صفراء) مى شود.
(432)
4. امام صادق عليه السلام فرمود؛ در روز، ايستاده آب نوشيدن عرق را زياد و بدن را قوى تر مى كند.
(433)
5. امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس شب آب بنوشد و بگويد اى آب ، بر تو سلام زمزم و فرات باد! آن آب به او ضرر نمى رساند. (434)
مطلب به اين صورت خلاصه مى شود كه در شب ايستاده آب نوشيدن مكروه است مگر اينكه سلام زم زم و فرات را به آن برساند، و در روز جايز و مستحب مى باشد .
اميرمؤ منان عليه السلام ايستاده آب نوشيد، فرمود: ديدم پيغمبر نيز اين كار را مى كرد (435)
اين مطلب را بخوانيد
نوشيدن آب بعد از ميوه جات سبب ، بروز مرض آكله خوره و مثل آن مى شود.
بعد از اجماع ، باعث رعشه و سستى و ضعف معده و عصبانيت مى شود ناشتا نوشيدن باعث امراض عصبى و رخوت و طپش قلب مى شود مگر در هواى گرم و بروز طاعون باشد
بعد از خواب باعث خاموشى قواى شهوانى شده و ايستاده و دمر خوردن ضعف معده و عصبانيت مى آورد مگر براى صاحبان معده گرم كه برايشان بى ضرر است (436)
14: از شكستگى و دهانه ظرف ننوشيد  
دستگيره و شكستگى ظرف چون محل تجمع ميكروب و گرفتن چرك و كثافت است بدين جهت در اخبار و احاديث تاكيد شده است كه از آنجاها آب ننوشند.
1. عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قال اميرالمؤ منين عليه السلام لاتشربواالماء من ثملة الاناء و لا من عروته فان الشيطان يقعد على العروة و الثلمة (437)
امام صادق عليه السلام از اميرمؤ منان عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: از طرف طناب و دستگيره و شكستگى ظروف آب ننوشيد، چون شيطان در آنجاها مى نشيند (نشيمنگاه شيطان يا به تعبير امروز محل جمع شدن ميكروبهاست .
2. ابدا از طرف دستگيره ظروف ، آب ننوشيد آن جا، محل جمع شدن كثافت يا ميكروب است .(438)
3 از امام موسى بن جعفر عليه السلام از حد ظروف سوال شد؟ فرمود: اگر شكستگى داشته باشد از آن محل آب بنوشيد، چون مجلس و محل نشيمن شيطان است ، پس هر وقت آب مى نوشيد، اسم خدا را ببريد، چون فارغ مى شويد خدا را ستايش كنيد (439)
4. از طرف دستگيره كوزه و آفتابه و قدح و غير آن ، آب ننوشيد و وضو هم نگيريد(440)
5. ان رسول الله صلى الله عليه و آله نهى عن اختنات الاسقيه (441)
پيغمبر صلى الله عليه و آله موقع نوشيدن از پيچاندن دهانه مشك به طرف ، عقب نهى كرده است .
مرجوم صدوق رضوان الله عليه در معناى حديث مى فرمايد: آنچه كه حديث بر آن دور مى زند اين است كه : انه نهى ان يشرب من افواهها آن حضرت از دهانه مشكها آب نوشيدن را نهى كرده است .
علت نهى آن حضرت را در بحارالانوار از (النهاية ابن اثير) چند چيز نقل كرده است
1. شايد در توى ظرف ، حشره اى باشد كه بر شكم آدمى برود،
2. اگر مرتب از دهانه مشك يا هر ظرف ديگر آب نوشيده شود، بدبوئى نفس در آن اثر مى گذارد،
3. چون محل تجمع كثافات مختلف است ،
4. شايد سبيل به توى ظرف آب ، ريخته و آب از لاى آن رد شود (442)
اما حديث ديگر

على بن الطعان المحاربى : فجعلت كلما شربت سال الماء من السقاء فقال الحسين عليه السلام : اخنث السماء اى اعطفه فلم اءدر كيف اءفعل فقام خنثه فشربت و سقيت فرسى (443)
على بن طعان محاربى گويد: آب مى نوشيدم و از دهانه مشك مى ريخت ، امام حسين عليه السلام فرمود، دهانه مشك را به عقب بپيچان من نفهميدم چه كنم ، حضرت بلند شد، دهانه مشك را به عقب برگرداند و من آب نوشيدم و اسبم را نيز سيراب كردم .(444)
اين حديث (بر خلاف احاديث مانعه ) از دهانه مشك ، آب نوشيدن را مجاز مى داند و در حديث ديگر نيز مباح شمرده است ، شايد براى اين باشد كه ،
اولا: ممكن است منع به خاطر تكرار و در نهايت ، جمع شدن كثافت و انتقال آن به اندرون بدن و اثر كردن بوى دهان بر آن باشد.
دوم اينكه : شايد نهى از مشك بزرگ باشد كه معمولا مورد استفاده جمعيت زيادى قرار مى گيرد، نه مشك كوچك و يا قمقمه .
فى شرح جامع الاصول الختناث ان يكسراى يقلب شفة القربة و يشرب و ورد اباحته (445)
در شرح جامع الاصول : اختناث : را به شكاندن و پيچاندن دهانه مشك به طرف عقب معنى كرده و گفته است در روايتى مباح شمرده شده است .
جزرى مى گويد خنث السقاء اذاثنيت فمه الى الخارج و شربت منه
پيچاندن دهانه مشك را به طرف بيرون و آب نوشيدن از آن را (خنث ) گويند خنث السقاء واختنث سرمشك را پيچيد و از آن آب نوشيد (المنجد)
15: حد كوزه  
در كتابهاى حديثى براى تعيين حد كوزه ، روايات مختلفه با عبارات گوناگون ، نقل شده است ، در اين باره فقط به ذكر دو حديث اكتفا مى شود؛
1. امام جعفر صادق عليه السلام مى فرمايد: پدرم نشسته بود؛ برادرش ‍ عبدالله بن على آمده براى تشرف عمرو بن عبيد؛ بشيرالرحال و واصل ، از امام اجازه ورود خواست ، پس از كسب رخصت آنها داخل شده ، نشستند به امام عرض كردند:
اى اباجعفر! براى هر چيز حد و مرزى هست كه به آن منتهى مى شود؟ فرمود: بلى ، چيزى نيست مگر اين كه براى او مرزى است كه با آن پايان مى يابد، پس كوزه آبى آوردند، گفتند:
اى اباجعفر! آيا براى كسى كه از اين كوزه آب مى نوشد حدى هست ؟ فرمود: بلى ، گفتند : حد آن چيست ؟ فرمود: آب آن با سه نفس نوشيده مى شود، و در هر نفس حمد خدا گفته شود؛ و ابدا از طرف گوش و شكستگى آن اگر داشته باشد آب ننوشند؛ چون آنجا محل آب نوشيدن شيطان است ، سپس بگويد: الحمدلله الذى سقانى ماءا عذبا فراتا برحمته و لم يجعله ملحا اجاجا بذنوبى (446)
در حديث ديگر زيادتى دارد، در فصل 7 همين بخش گذشت .
2. ضمن حديثى از امام محمد باقر عليه السلام آمده است ، گروهى نزد آن حضرت حاضر بودند؛ به كنيزش دستور داد و سفر آورده و پهن كرد حضرت فرمود؛:
سپاس خدا را كه براى هر چيزى حدى قرار داده و حتى براى اين سفره هم حدى تعيين كرده است ،
(يكى از حاضرين به نام ) ابن ذر پرسيد حد آن چيست ؟ فرمود: وقتى كه آن را پهن كردند بسم الله و وقتى كه برداشته شد، الحمدلله بگويى .
امام به كنيزش فرمود اسقينى براى من آب بده كنيز كوزه اى از چرم آورد؛ ظرف آب به دست حضرت ، رسيد فرمود؛
حمد و سپاس سزاوار خدائى است كه ، بر هر چيز حدى قرار داده است . با آن پايان مى پذيرد حتى براى اين كوزه هم حديست ، ابن ذر پرسيد آن حد چيست ؟ فرمود:
وقتى كه كسى از آن آب مى نوشد؛ نام خدا را ببرد، چون فارغ شد؛ حمد خدا گويد، از محل شكستگى و از طرف دستگيره آن آب ، ننوشد؛. (447)
16: آب را فوت نكن !  
از نظر بهداشتى فوت كردن آب ، مردود شناخته شده است ؛ چون موقع فوت كردن آب ، آلودگى هائى از اندرون بدن به همراه نفس بيرون مى آيد، بر روى آب مى نشيند؛ با نوشيدن آن دوباره به داخل بدن بر مى گردد؛
به عبارتى ديگر هواى درونى بدن كه پر از بدبويى و ساير آلاينده ها است ، در صورتى كه نوشيدنيها فوت شود آن غذا يا آب آلوده شده ، دوباره به اندرون بدن برمى گردد شده است .
1. امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش عليه السلام از اميرمؤ منان عليه السلام نقل كرده است ، آن حضرت فرمود:
هيچ كس محل سجده و طعام و نوشابه و تعويذ را فوت نكند. (448)
2. در حديث طولانى كه از پيغمبر اسلام ، در منهيات وارد شده است فرمود: خوردنى ها و آشاميدنى ها را فوت نكنيد (449)
3. پيامبر صلى الله عليه و آله هيچ وقت بر ظروف فوت نمى كرد، و موقع آشاميدن نوشابه اى ، اگر مى خواست ، نفسى بكشد، ظرف را از جلوى دهانش دور مى ساخت . (450)
اءما حديث ديگر
بكار بن ابى بكر حضر مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدند، كسى قدح آب را فوت كند چه حكمى دارد؟ فرمود: عيب ندارد، فقط آن مكروه است ، كه كسى با او باشد، و از فوت كردن او خوشش نيايد، پرسيدند بر طعامش فوت مى كند؟ فرمود: مگر براى سرد كردن طعام نيست ؟! عرض ‍ كرد بلى فرمود: عيب ندارد. (451)
شيخ صدوق رضوان الله عليه پس از نقل اين روايت مى گويد: آنچه كه من فتوى مى دهم ، و بر آن اعتماد دارم ، فوت كردن خوردنيها و نوشيدنيها جايز نيست ، تنها باشد يا با كسى ، اين علت را از اين روايت در جائى پيدا نكردم .
علامه مجلسى مى فرمايد:
از اين فرمايش شيخ صدوق ظاهر مى شود كه فوت كردن را حرام مى دانسته و به خاطر آن روايت را رد مى كند،
اما ممكن است ، اين روايت جايز بودن و روايات ديگر مكروه بودنش را بيان مى كند، يا اگر موقع نوشيدن آب كسى با او باشد، مكروه و در وقت ضرورت يا تنهائى عيب نداشته باشد. (452)
17: يادآورى امام حسين عليه السلام 
مستحب است كسى كه آب مى نوشد؛ تشنگى امام حسين عليه السلام را به ياد بياورد؛ اگر مى تواند اشك بريزد همانطور كه ائمه بزرگوار ما مى كردند؛ امام زين العابدين عليه السلام ، بعد از حادثه كربلا تا پايان عمر شريفش ، هر وقت آب مى نوشيد و يا غذا مى خورد تا اشك چشم خود را بر آنها نمى ريخت ، ميل نمى نمود؛ حتى خود اباعبدالله الحسين عليه السلام بعد از تير خوردن طفل شش ماهه اش ، در اشعار معروف و منسوب به آن حضرت چنين فرمود:

شيعتى مهما شربتم ما عذب فاذكرونى
اوسمعتم بشهيد او قتيل فانذبونى
ليتكم فى يوم عاشورا جميعا تنظرونى
كيف استسقى لطفلى فاءبوا اءن يرحمونى
شيعيان من ! هر وقت آب سرد نوشيديد
مرا به ياد آوريد!
يا شهيد و كشته اى را شنيديد
براى من بناليد
اى كاش روز عاشورا بوديد
همگى مرا مى ديديد
با چه حالى براى بچه ام آب خواستم
آنها چگونه از دلسوزى ابا كردند
اما علاقه خود را براى حفظ آن حضرت در قلبها يادآورى در مجامع عمومى و اماكن خصوصى را نشان داده و شيعيان خود را دعوت بر گريستن كند.
بنابر اين به خاطر تبعيت از ائمه بزرگوارمان ، نبايد آن حضرت را موقع شنيدن آب ، فراموش نمائيم ، به حديث زير توجه كنيد!
عن داود الرقى ، قال : كنت عند ابى عبدالله عليه السلام اذا اسقنى الماء فلما شربه راءيته قد استعبر و اغرورقت عيناه بدموعه ، ثم قال لى : يا داوود! لعن الله قاتل الحسين عليه السلام فما انغص ذكر الحسين عليه السلام العيش .
انى ما شربت ماءا باردا الا ذكرت الحسين عليه السلام و ما من عبد شربت الماء فذكر الحسين عليه السلام و اهل بيته و لعن قاتله الا كتب الله عزوجل له ماءة اءلف حسنتة و حط عنه ماءه اءلف سيئة و رفع له ماءة اءلف درجة و كانما اءعتق ماة اءلف نسمة و حشره الله يوم القيامة ثلج الفواد
(453)
داود رقى گويد: نزد امام صادق عليه السلام بودم آب مى خواست ، پس از نوشيدن آب ديدم چشمانش پر از اشك گرديد، فرمود: اى داود! خدا قاتل حسين را لعنت كند! يادآورى حسين چقدر عيشها را تلخ كرده است ، من آب سردى ننوشيده ام مگر اينكه حسين را بياد آورده ام .
هر بنده اى ، حسين و اءهل بيت او را بعد از نوشيدن آب يادآورده ، بر قاتل او لعن كند، خداى عزوجل يكصد هزار المؤ منين حسنه به او مى نويسد.
و يك صد هزار سيئه گناه از او محو مى كند؛ و يكصد هزار درجه او را بلند مى كند؛ و مثل كسى مى باشد كه يكصد هزار بنده ، در راه خدا آزاد كرده باشد، و روز قيامت با دل خنك ، مطمئن و آرام محشور خواهد شد. (454)
اخبار و احاديث در اين مورد يادآورى و گريه بر امام حسين عليه السلام فراوان است . نقل مى كنند: فاضل دربندى شبى در خانه يكى از دوستانش ، مهمان بوده ، صاحبخانه ، شب مواظب بود، آقا، هر وقت براى نماز شب بيدار شد برايش آب وضو ببرد؛ بعد از نصف شب ، آقا بيدار شد وضو گرفته آماده شد.
صاحب منزل به خاطر برودت هوا، يك منقل پر از آتش زغال به خدمت او برد كه سرماى اطاق اذيتش نكند؛ از اطاق بيرون رفت ، پس از مدتى خواست دوباره به آقا سر بزند، متوجه شد، روى آتش زغال قطرات آب مى ريزد؛ اطاق شد، ديد آقا كنار آتش نشسته ، گريه مى كند، عرض كرد آقا نمى خواهيد نماز شب بخوانيد، (وقت مى گذرد)؟ فرمود:
مگر ثواب گريه كردن بر امام حسين عليه السلام از ثواب نماز شب كمتر است ، معلوم مى شود كه اين عاشق حسين گريه بر آن حضرت را بر نماز شب ترجيح داده است .
واقعا همين طور است كدام عبارت در دل شب از گريستن بر امام شهداء حسين عليه السلام افضل است ، مگر اشك ريختن بر مظلوميت آن حضرت حد اعلاى عبادت نيست .
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلك اللهم العن العصابة التى جاهدت الحسين عليه السلام ، و شايعت و بايعت و تابعت على ذلك اللهم العنهم جميعا و عذبهم عذابا اليما، آمين
18: با دهان از چشمه آب ننوشيد!  
مانند حيوانات خم شده ، با دهان از چشمه ها و نهرها آب نوشيدن ، و با يك نفس سيراب شدن مكروه است
چون روشن و واضح است كسى كه مى خواهد، با دهان از چشمه آب بخورد؛ بايد به رو دمر بخوابد و اين عمل باعث مى شود شكم بر زمين بچسبد، سنگينى بدن بر آن بتابد، و در نتيجه آب از گلو به سختى پايين خواهد رفت ، شايد، نا خواسته دچار خفگى بشود.
يا ممكن است در توى آب حشراتى وجود داشته باشد، بى اختيار از گلوى آدم فرو رود، و علتهاى ديگر،
بدين سبب روايات اسلامى ، از آنگونه آب نوشيدن ، نهى كرده است .
1. و نهى رسول الله صلى الله عليه و آله ان يشرب الماء كما تشرب البهائم قال : اشربوا باءيديكم فانها من خير اوانيكم و نهى عن البزاق فى البئر التى يشرب منها (455)
رسول خدا صلى الله عليه و آله مانند حيوانات ، آب نوشيدن را نهى كرده ، فرموده است : با دستهايتان آب بنوشيد چون دستها از بهترين ظرفهاى شما است ، از انداختن آب دهان به چاههايى كه از آن آب مى نوشند نهى كرده است .
2. عن ابى عبدالله عليه السلام قال : مرالنبى صلى الله عليه و آله بقوم يشربون المائ باءفواههم فى غزوة تبوك فقال لهم النبى صلى الله عليه و آله اشربوا بايديكم فانها من خير آنيتكم (456) امام صادق عليه السلام مى فرمايد : پيغمبر صلى الله عليه و آله در غزوه تبوك به قومى گذشت كه با دهانشان آب مى نوشيدند، به آنها فرمود: با دستهايتان آب بنوشيد، دستها از بهترين ظرفهاست .
3. و نهى النبى صلى الله عليه و آله ان يشرب الماء كما يشرب البهائم (457) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از نوشيدن آب به صورت ورع همانطور كه حيوانات مى نوشند نهى كرده است . (458)
4. عن رسول الله ، انه مربرجل يكرع الماء بفيه ؛ يعنى : يشربه من اناء او غيره من سطه قال : اءتكرع ككرع البهيمة ان لم تجد اناءا فاشرب بيديك فانها من اطيب آنيتكم (459) پيغمبر صلى الله عليه و آله از كنار مردى گذشت كه با دهانش از وسط ظرف آب مى نوشيد، به او فرمود: آيا مانند حيوانات آب مى نوشى ، اگر ظرف پيدا نكردى با دستهايت بنوش ، دستها از پاكترين ظرفهاى شما است .
5. عن ابى عبدالله عليه السلام قال : كان اصحاب رسول الله يعبون الماء عبا فقال لهم رسول الله : اشربوا فى ايديكم فانها من خير انيتكم (460) از امام صادق عليه السلام روايت شده است فرمود: اصحاب رسول خدا مانند حيوانات با دهانشان از چشمه يا محلى مانند آن آب مى نوشيدند، آن حضرت به آنها فرمود: با دستانتان آب بنوشيد! زيرا دستها از بهترين ظرفها است
.
فصل 8 ، همين بخش احاديثى مناسب اين فصل گذشت .
19: با دست چپ ننوشيد!  
خوردن و آشاميدن با دست چپ مكروه ، با دو دست ، مستحب است .
1. عن ابى جعفر بن محمد عن ابائه عليه السلام ان رسول الله نهى عن الشرب و الاكل بالشمال (461) امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش روايت كرده است رسول خدا صلى الله عليه و آله از خوردن و نوشيدن با دست چپ نهى فرموده است .
2. عن سماعة عن ابى عبدالله عليه السلام قال : سالته عن الرجل ياكل بشماله او يشرب بها قال لا ياكل بشماله و لا يشرب بشماله و لا يناوله بها شيئا (462) سماعة گويد: از ابى عبدالله عليه السلام درباره مردى كه با دست چپ مى خورد و مى آشاميد سوال كردم ، فرمود: نخورد و ننوشد و با دست چپ چيزى بر ندارد.
3. عن ابى عبدالله عليه السلام انه كرره ان ياكل الرجل بشماله او ينتاول بها شيئا (463) امام صادق عليه السلام خوردن و برداشتن چيزى را با دست چپ ، دوست نمى داشت .
اما حديث ديگر
عن محمد بن مسلم قال : كنا فى مجلس ابى عبدالله عليه السلام فدخل علينا فتناول اناء فيه ماء بيده اليسرى فشرب بنفس واحد و هو قائم (464)
محمد بن مسلم مى گويد: در مجلسى بوديم ، ابى عبدالله عليه السلام به مجلس ما داخل شد، و با دست چپ ظرف آب را برداشت ، ايستاده با يك نفس سركشيد، يعنى : آن حضرت با اين عمل خويش سه چيز را تجويز كرد
.
شيخ حر عاملى رضوان الله عليه در ذيل اين حديث مى فرمايد.
اقول هذا محمول على العذر او ارادة بيان الجواز و نفى التحريم (465) من مى گويم : فعل امام عليه السلام يا به خاطر عذرى بوده و يا مى خواسته بفهماند كه با دست چپ خوردن و نوشيدن و سرپايى به يك نفس سيراب شدن جايز است ، نه حرام .
پس با دست چپ ، به حالت سرپايى و با يك نفس خوردن و نوشيدن ، جايز است و روايات گذشته را حمل بر كراهت مى كنيم ، در غير اين صورت مردم دچار مشق و ناراحتى فراوان خواهند بود؛ و در حالى كه پيامبر اسلام فرموده است :
الاسلام شريعة سهلة سمحة اسلام دين آسان و با گذشت است
.
بعثنى ژ السهلة السمحة (466) خداوند مرا با دين آسان و با گذشت مبعوث كرد
.
بعثت اليكم بالحنيفية السهلة البيضاء (467) به سوى شما با دين آسان و درخشان و با گذشت ، فرستاده شده ام
رسول خدا صلى الله عليه و آله در مواقع مختلف به اباذر و اميرمؤ منان عليه السلام يا سائر اصحاب با مناسبت هاى مى فرمود: خداوند مرا با شريعت ابراهيمى آسان ، و بدون تنگنا قرار دادن مردم ، برانگيخته است .
دين آسان و سفيد و بدون ضيق را به شما آورده ام .
روزى : رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيد كه خانم عثمان بن مظعون (يكى از اصحاب و فاميل آن حضرت )، براى شكايت از شوهرش به خانه آن حضرت آمده ، اظهار داشته است ، شوهرش ، اهل و عيال خود را ترك كرده ، و در يكى از كوهستانهاى مدينه مشغول عبادت شده است ؛
پيغمبر صلى الله عليه و آله با كمال غضب و عصبانيت در حالى كه يك طرف ردايش بر زمين كشيده مى شد، به مسجد رفته مردم را جمع كرد؛ و دستور داد ابن مظعون را حاضر نمايند وقتى كه او را آوردند؛ در ميان جمع كه همه بشنوند با صداى بلند فرمود:
يا عثمان ابن مظعون لم يرسلنى الله بالرهبانية ، ولكن بعثنى بالحنيفية السهلة السمحة ، اصوم و اصلى المس اهلى ، فمن احب فطرتى فليستن بسنتى و من سنتى النكاح (468) اى عثمان ! خداوند مرا به ترك دنيا و رهبانيت نه فرستاده است ، بلكه با دين ابراهيمى آسان بدون تنگنا قرار دادن مردم ، مبعوث نموده است ؛
روزه مى گيرم ، نماز مى خوانم ، با اهل و عيالم آميزش دارم ، پس هر كسى دوست دارد به من تبعيت كند راه و روش مرا پيشه خود سازد؛ يكى از راه و روش من ازدواج است ؛

20: در ظروف نظيف آب بياشاميد!  
و كان رسول الله صلى الله عليه و آله يشرب فى اقداح القواير يؤ تى بها من الشام و يشرب فى الاقداح التى يتخذ من الخشب و فى الجلود و يشرب فى الخزف و يشرب بكفيه يصب الماء فيهما صبا و يشرب و يقول : ليس اناء اطيب من اليد و يشرب من افواه القرب ، و الاداوى و لا يختنثها
و يقول : ان اختناثها ينتنها و كان صلى الله عليه و آله يشرب قائما و ربما شرب راكبا و ربما قام فشرب من القربة و الجرة او الآداوة (469) و فى كل اناء يجده و فى يديه (470) رسول خدا صلى الله عليه و آله در قدحهاى بلورين كه از شام برايش مى آوردند، و قدحهايى كه از چوب ساخته مى شد، و در ظرفهاى چرمى و سفالين ، و با دستهايش آب مى نوشيد، آب را به دستانش ريخته و پر مى كرد
و مى فرمود: ظرفى پاكتر از دست نيست از دهانه مشك ها و ظرفهاى چرمى مى نوشيد ولى دهانه آنها را بر نمى گرداند مى فرمود: به عقب زدن دهانه ها آن را بدبو مى كند بحالت ايستاده ، اى بسا سواره آب مى آشاميد. بلند مى شد از مشك ، ظرف سفالين ، چرمى و هر گونه ظرفى كه پيدا مى كرد، همچنين با دستهايش آب مى نوشيد.
2. عن ابى عبدالله عليه السلام :كان رسول الله صلى الله عليه و آله يعجبه ان يشرب فى القداح الشامى و يقول هو من انظف انيتكم (471) امام صادق عليه السلام مى فرمايد: رسول خدا خوشش مى آمد در قدحهاى شامى آب بياشامد، مى فرمود: قدحها از پاكترين ظرفهايتان است . انتخاب آن حضرت ، كاسه هاى بلورين شام را، نشانه آن است كه ظروف مورد استفاده هر چه تميزتر باشد بهتر و با شريعت اسلام منطبق تر است ، چون با يك جمله كوتاه ، النظافة من الايمان (پاكيزگى از ايمان است ) مسئله را خلاص كرده است .
شهيد رضوان الله تعالى عليه در كتاب الدروس مى گويد: كان رسول الله صلى الله عليه و آله يعجبه الشرب فى القدح الشامى والشرب فى اليدين اءفضل (472) رسول خدا صلى الله عليه و آله از نوشيدن آب در كاسه شام خوشش مى آمد، ولى نوشيدن با دستها افضل است .
3. عن ابى عبدالله عليه السلام : قال : كان رسول الله يشرب فى الاقداح الشاميه يجاء بها من الشام و تهدى له (473) امام صادق عليه السلام : رسول خدا صلى الله عليه و آله در قدحهائى كه از شام براى آن حضرت هديه مى آوردند، آب مى نوشيد.
4. عن عمرو بن ابى المقدام ، قال : رايت اباجعفر عليه السلام و هو يشرب فى قدح من خزف عمرو بن ابى مقدام گويد: ابا جعفر عليه السلام را ديدم در قدح سفالين (در كتاب محاسن عبارت و هو قائم هست يعنى استفاده ) آب مى نوشيد
و اما در خطبه اى كه اميرمؤ منان عليه السلام مى فرمايد: ولشربت الماء الزلال برقيق زجاجكم يعنى : اگر بخواهم من نيز مانند ديگران ، در بهترين ظروف بلورين آب مى نوشم
. (اما اين كار را نمى كنم .... از غايت زهد حضرت است نه كراهت و نه تحريم (474)
پر واضح است نوشيدن و خوردن در ظرفهاى بلورين و پوشيدن لباس فاخر و پر زرق و برق ........ و ايثار على عليه السلام به هيچ وجه تطبيق نمى كرد.
او دنيا را سه طلاقه كرده بود نه او به دنيا و مقام هاى اعتبارى آن اعتنائى داشت و نه دنيا با او مى ساخت چون زنى را كه سه بار طلاق دهند به شوهرش حرام است !
21: آب دهنده آخرين نوشنده باشد  
مستحب است كسى كه آب مى دهد آخرين نفر باشد كه آب مى نوشد؛ اين رفتار داراى يك نوع ادب اجتماعى و تربيت ايثارگرى است .
1. چنانكه در بازگشت از سفر و جنگ تبوك رسول خدا صلى الله عليه و آله از خواب بيدار شد و پرسيد: چه كسى آب دارد؟ ابوقتاده عرض كرد: در آفتابه ام آب هست ، حضرت وضو گرفت ، و مقدارى در ته آفتابه ماند فرمود: اى ابو قتاده مواظب ته مانده آب باش ، مسئله و جريانى پيش خواهد آمد
وقتى كه هوا گرم شد و مردم از تشنگى به ستوه آمدند به سوى رسول اكرم يورش برده و مى گفتند الماء الماء (آب ، آب )؛
حضرت قدحى خواست ، آب ته مانده را بر قدح ريخت ، مردم به طرف آب هجوم بردند؛ فرمودند: (عجله نكنيد) ان شاءالله همگى سيراب مى شويد؛
ابوقتاده آب مى ريخت و حضرت پخش مى كرد، تا همه سيراب شدند و به ابوقتاده فرمود: تو هم آب بياشام عرض كرد اول شما بنوشيد فرمود:
اشرب فان ساقى القوم آخر هم شربا فشرب ابوقتاده ثم شرب رسول الله (475)
بنوش ! ساقى قوم در نوشيدن آب ، آخرين آنهاست ؛ پس از نوشيدن ابوقتاده رسول خدا نوشيد.
2. عن ابى عبدالله عليه السلام عن آبائه عليه السلام قال : رسول الله صلى الله عليه و آله ليشرب ساقى القوم آخرهم (476) پيغمبر فرمود: البته ساقى قوم آخرين نوشنده باشد
22: تا مى توانيد شب آب ننوشيد!  
1. قال ابوعبدالله عليه السلام : شرب الماء من قيام يمريئى الطعام و شرب الماء بالليل يورث الماء الاصفر و من شرب الماء بالليل و قال ياماء عليك السلام من ماء زمزم و ماء الفرات لم يضره شرب الماء بالليل (477)
امام صادق عليه السلام فرمود: سرپائى آب نوشيدن غذا را گوارا مى كند و نوشيدن آب در شبها باعث آمدن ، زرد آب يا (زيادى صفراء) مى شود. (مگر اين كه )
هر كس خواست شب آب بياشامد، بگويد اى آب از طرف آب زمزم و آب فرات سلامت باد؛ (در اين صورت ) آب به او ضرر نمى رساند
.
توجه داشته باشيد، نظريه نوين پزشكان ، شبها آب نوشيدن را مفيد دانسته ، و توصيه مى كنند.
اين تجويزها، يا در شرايطى خاصى است . و يا اينكه در مزاجهاى مختلف فرق مى كند يا آب و هواى مناطق مختلف در مزاجهاى اشخاص اثر متفاوت دارد.
23: اگر مگسى به آب افتاد  
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اذ وقع الذباب فى اناء احدكم فليغمسه فان فى احد جناحيه داء و فى الاخر شفاء: و انه يغمس به جناحه الذى فيه الداء فليغمسه كله ثم لينزعه (478)
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اگر در ظرف يكى از شماها مگسى افتاد، آن را زير آب ببريد؛ چون در يك بال درد و مرض ، و در بال ديگر آن شفا است .
مگس هميشه با طرف بالى كه مرض دارد به آب مى افتد، پس همه بدن آن را زير آب برده ، دوباره بيرون آوريد. (تا مرض آن يكى بال را خنثى كند) . اين روايت را از بزرگان اهل سنت مانند بخارى ، ابوداوود، نسائى ، ابن ماجه و ابن حبان و ابن خزيمه و ديگران ، در كتابهاى خود با عبارات و شرحهاى مختلف ذكر كرده اند . (479)
بحارالانوار نيز در جاهاى متعدد آورده است ، بعضى ها مى گويند (داء) در بال چپ ، شفاء در بال راست آن است .
شايد حديث بالا را حديث ذى تفسير نمايد:
هشام ابن سالم از امام صادق (ع ) روايت مى كند كه ، آن حضرت فرمود: لو لا ما يقع من الذباب على طعام الناس ماوجد منهم الا مجذوما اگر مگسى بر روى غذاى مردم نمى نشست از آنها كسى غير از جذامى پيدا نمى شد
و در روايات ديگر مى فرمايد: لو لاالذباب الذى يعق فى اطعمة الناس من حيث لا يعلمون لاسرع فيهم الجذام (480) اگر مگسى بطور ناخاسته بر روى غذاهاى مردم نمى نشست ، جذام به سرعت آنها را فرا مى گرفت .
در حديث ديگرى فرمود:
لو لا ان الناس ياكلون الذباب من حيث لايعلمون لجذموا، او قال : لجذم عامتهم (481) اگر مردم ندانسته مگس را نمى خورند؛ همگى گرفتار مرض جذام مى شدند.
از اين حديثها استفاده مى شود، در ساختمان بدن مگس ، ماده جذام و ضد جذام وجود دارد؛ ممكن است در يك بال او ماده جذام و در بال ديگر ضد آن بوده باشد كه براى از بين بردن ضرر آن دستور داده اند، همه بدنش را به آب فرو ببرند؛
اگر اسناد روايات فوق ، اشكال نداشته باشد؛ جا دارد در اين باره متخصص ‍ فن و اهل تحقيق ، بحث و بررسى نمايند؛ چون با اين همه پيشرفت علوم پزشكى در عصر فضا، هنوز سر آن كشف نشده و به حقيقت آن پى نبرده اند.
شايد در آينده نزديك يا دور در نتيجه آزمايشهاى دقيق و بررسيهاى عالمانه ، اسرار وجودى مگس به دست آيد؛
اما فعلا مفاد احاديث بالا را، جامعه بهداشتى و پزشكى نمى پذيرد. چون مگس را از نظر علمى ناقل ميكروب مى شناسند.
گفتنى است در اين زمان براى پيدا كردن اجساد و تعيين مدت مرگ يا كشته شدن شخص را، از وجود مگس استفاده كرد، براى تسهيل كار پليسى بهره بردارى ، مى كنند؛
همچنين از كرمهاى موجود در اجساد؛ سن و ميزان عمر صاحب آن را، مشخص مى نمايند. (482)
24: از اضافه غذاى مؤ من نپرهيزيد!  
مستحب است از زيادى غذاى مؤ من از آن خورده است و ظرف آبى كه از آن آب نوشيده است ، به عنوان تبرك استفاده نمايند. اين عم يك نوع تربيت صحيح روانى و معنوى است ، كه مومنان از همديگر متنفر نشوند؛ و باعث رنجش همديگر نگردند؛ بلكه از اضافه و نيم خورده يكديگر استفاده نمايند؛ تا نوعى علاقه و محبت ميان آنها ايجاد شود.
1. قال ابوعبدالله عليه السلام : فى سور المؤ من شفاء سبعين داء (483) امام صادق عليه السلام فرمود: در نيم خورده مؤ من شفاى هفتاد درد است .
2. عن على عليه السلام قال : سور المؤ من شفاء (484) على عليه السلام فرمود: نيم خورده مؤ من شفا است .
3. عن ابى عبدالله عليه السلام قال : من شرب سور اخيه المؤ من تبركا به خلق الله بينهما ملكا يستغفر لها حتى تقوم الساعة (485) امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس نيم خورده آب برادر مؤ منش را به عنوان تبرك بنوشد؛ خداوند در ميان آنها فرشته اى مى آفريند، تا روز قيامت برايشان طلب مغفرت مى نمايد
4. عن النبى صلى الله عليه و آله قال : شرب الماء من الكوز العام امان من البرص واجذام (486)
پيغمبر فرمود: نوشيدن آب از كوزه عمومى ، امان از مرضهاى برص و جذام است علامه مجلسى رضوان الله عليه مى فرمايد: مثل اينكه مراد از مشربه عمومى آن است كه ، هر كسى عبور كند از آن مى نوشد؛ در حالى كه مردم از ترس سرايت امراض از نوشيدن آن اجتناب و احتراز مى كنند؛ اما رسول خدا آن را امير المؤ منين كرده و براى اينكه سرور مؤ منان است ، و آن را سبب رفع امراض دانسته است ولى ظاهر اين روايت نشان ميدهد كه از روايات اهل تسنن است . (487)
البته در جوامع بشرى ، نوشيدن آب از ظرفهاى عمومى را، يك نوع محل سرايت امراض دانسته و از آن پرهيز مى نمايند. اگر روايت بالا از نظر سند مخدوش نباشد همانطور كه در اول فصل گفته شد؛ بيشتر مانوس كردن مومنان ، و تحريك عواطف نوع دوستى آنان را مورد توجه قرار داده به جنبه عاطفى آن نظارت دارد.
يا اينكه منظور از كوزه عمومى همان مشربه هاى سفالين قديم است كه ، هر كس با ليوان و يا كاسه خود آب برداشته و بياشامد؛ در غير اينصورت اصلا با روايات بهداشتى اسلام سازگار مى باشد،
در فصلهاى گذشته خوانديد كه اسلام اجازه نمى دهد؛ از دهانه ظروف يا از طرف ريسمان و دستگيره آب نوشيده شود؛ چگونه اجازه مى دهد؛ از كوزه عمومى مشتركا استفاده نمايند! همچنين به اندازه اى در رعايت بهداشت عمومى و حفظ بهداشت خصوصى دقت كرده است ، حتى استفاده دو نفر از يك مسواك و يا شانه و يا حوله و دستمال را به طور اشتراك ، جلوگيرى كرده و ممانعت به عمل مى آورد، پس چگونه تشويق مى نمايند كه از كوزه عمومى آنطور كه به ذهن متبادر است ، استفاده مى نمايند . مگر اين كه هر كس با ظرف مخصوص خود از آب كوزه استفاده كند، يا اينكه روايت را از نظر سند مورد ترديد قرار دهيم . و يا مصلحت ديگرى هست كه ، بيرون از فهم ما است .
25: از چگونه آبى استفاده كنيم !  
عن ابى عبدالله عليه السلام عن ابائه عليه السلام قال : قيل لرسول الله صلى الله عليه و آله يا رسول الله اى الشراب احب اليك قال الحلو البارد (488)
امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش روايت كرده است : از پيغمبر صلى الله عليه و آله پرسيدند اى رسول خدا! چه نوشابه اى را دوست داريد؟ فرمود: سرد و شيرين .
2. عن ابى عبدالله عن ابائه عليه السلام قال : قال : رسول الله المؤ من عذب يحب العذوبة و المؤ من حلو يحب الحلاوه (489)
امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش عليه السلام از رسول خدا نقل مى كنند كه فرمود مؤ من شيرين و دلنشين و پاكيزه خوشگوار است ، چيز شيرين و گوارا دوست دارد و مومن شيرين ، است و شيرينى را دوست دارد
3. عن الصادق عليه السلام قال : الماء البارد يطفى الحرارة و يسكن الصفراء و يذيب الطعام فى المعدة و يذهب الحمى (490) و يذهب افضلة التى على راس المعدة (491)
از امام صادق عليه السلام روايت است فرمود: آب سرد حرارت را خاموش ‍ و صفر را تسكين و غذا را در معدة آب كرده و تب را مى برد؛ ناراحتى بالاى معده را از بين مى برد.
4. و خيرالمآء شربا لمن هو مقيم او مسافر ما كان ينبوعه من الجهة المشرقية الحنيف الابيض . و افضل المياه ما كان مخرجها مشرق الشمس ‍ الصيفى و اصحها و افضلها ما كان بهذا الوصف الذى نبع منه و كان مجراه فى جبال الطين و ذلك انها تكون فى الشتاء باردة و فى الصيف للبطن نافعة الاصحاب الحرارت
بهترين آب براى مقيم و مسافر آبى است كه از سمت شرق در زمين سبك و سفيد و بجوشد و افضل آنها، آن است كه در تابستان از طرف مشرق بيرون مى آيد.
و صحيح تر و خوبترين آنها، با توصيفى كه گذشت آن است كه ، از زمين بجوشد و از كوههاى خاكى جريان پيدا كند، به خاطر اينكه آن نوع آبها در زمستان سرد و در تابستان ملين شكم و به گرم مزاجها نافع است

واءما الماء المالح والمياه الثليه فانها ييبس البطن مياه الثلوج و الجليد ردية لسائر الاجساد و كثيرة الضر جدا
اما آب شور و آبهاى سنگين خشكيت مى آورد، آبهاى برفى و يخى به ساير اعضاء بدن ضرر جدى دارد و بد است
و اما مياه اسحب فانها خفيفة عذبة ما فيه نافعة اللاجسام اذا لم يطل خزفها و جبسها فى الارض و اما مياه الجب فانها عذبة صافيه ان دام جريها و لم يدم حبسها
اما آبهاى جريان يافته سبك ، خوشگوار، نافع بدنهاست ، اگر در زمين ، زياد و طولانى نمانده ، و زياد حبس نشود. اما آب چاهها آن هم گوارا و صاف و نافع جسمهاست ، اگر جريانش ادامه يابد و در چاه زياد راكد نمانده باشد.
و اما البطائح و اسبخ فانها حارة غليظة فى الصيف لركودهاو دوام طلوع الشمس عليها و قد يتولد من داوم شربها المرة الصفراوية و تعظم به اطحلتهم (492)
و اما آبهاى بيابانهاى شنى ، كه در مسيل هاى سنگريزه دار جارى مى شود و آب زمين هاى شوره زار در تابستان گرم و غليظ است ، چون زياد راكد مانده و آفتاب زياد بر او تابيده و اگر نوشيدن آنها ادامه يابد، صفرا را زياد مى كند و طحال سپرزهاى آنها بزرگ مى شود (493)
بهترين آبها، آب باران و بعد از آن آب كثير يعنى آب فراوان است كه از زمين پاك و سرخ رنگ به دست بيايد و ديگر آبى كه به سرعت و از روى سنگ بگذرد.
هر چه راهش دور و از منبع به دست بيايد، و سبك وزن ، و رويش باز باشد، و بعد از آن آب مقطر و آبى كه حداقل نيم ساعت آن را بجوشانند، و پس از آن آب چشمه و قنات كه زياد باشد.
اما آب بد و مضر، آب نيزار و آبى است كه از معادن گوگرد و بركه هاى ساك و مثل آن باشد. (494)
پس اينگونه نتيجه گيرى مى شود كه آب خنك و شيرين و آبى كه از چشمه هاى مشرقى بجوشد؛ بهترين آبها است ؛ نه زياد سرد و يخى باشد كه درد گلو و ناراحتى تبديل شده باشد.

صلوات الله و سلامه على الحسين الشهيد و اهل بيته و اصحابه و لعنة الله على الذين منعوهم من الماء و قتلوهم عطشانا آمين
26: در ظروف طلا و نقره آب ننوشيد!  
روايات زياد استعمال ظروف طلا و نقره زر و سيم را حرام و آشاميدن آب را در اين گونه ظرفها تحريم كرده است . و فتواهاى تمامى مراجع تقليد نيز در اين محور بر يك منوال است .
1. عن ابى عبدالله عليه السلام عن ابائه عليه السلام قال : نهى رسول الله صلى الله عليه و آله عن الشرب فى آنيتة الذهب و افضه (495)
امام صادق از پدران بزرگوارش عليه السلام نقل كرده است : كه پيغمبر از نوشيدن نوشيدنيها در ظرفهاى طلا و نقره را نهى كرده است .
2. عن البراء بن عازب ، قال نهانا رسول الله صلى الله عليه و آله ان نتختم بالذهب و عن الشرب فى انية الذهب و الفضة و قال من شرب فيها لم يشرب فيها فى الاخرة ..... (496)
برآء بن عازب گويد: رسول خدا ما را از به دست كردن انگشتر طلا و نوشيدن در ظرفهاى طلا و نقره نهى كرد و فرمود: هر كس در دنيا، توى آن ظرفها بياشامد در آخرت از آنها محروم خواهد بود.
3. عن ابى الحسن موسى بن جعفر عليه السلام قال : انية الذهب و الفضه متاع الذين لا يوقنون (497)
روايت از امام كاظم عليه السلام است فرمود: ظرفهاى طلا و نقره متاع كسانى است كه يقين ندارند. به حساب ، معاد؛ روزى دادن خدا اعتماد نكرده اند.
المجازات النبوية قال النبى للشارب فى آنيه الذهب و الفضه ، انما يجرجرر فى بطنه نار جهنم (498)
پيغمبر درباره كسانيكه نوشيدنى ها را در ظروف طلا و نقره بنوشد، فرمود: در شكم او، آتش جهنم صدا خواهد كرد، يعنى در آتش خواهد سوخت
5. عن ابى عبدالله عليه السلام : لا ينبغى فى آنية الذهب و لفضة (499)
امام رضا عليه السلام فرمود: با انگشتر طلا نماز نخوان و در ظروف سيم و زر نياشام
البته در اين باره ، هم روايات زياد است ، و هم در تحقيقات علما و دانشمندان آن كه چرا و به چه علت و چه حكمتى دارد كه بهره بردارى و استفاده از اين نوع ظرفها را ممنوع كرده اند؟! طالبين به كتاب مربوطه و مجموعه هاى فقهى مراجعه نمايند.
27: ناشتا آب ننوشيد!  
عن رسالة الذهبية الرضا عليه السلام و لا يشررب على الريق (500) از رساله ذهبيه امام رضا عليه السلام نقل شده است كه فرمود: ناشتا آب نوشيده نشود.
ناشتا نوشيدن آب باعث امراض عصبى و رخوت و تپش قلب مى شود (501)
عده اى از پزشكان ارولوژى معتقدند كه زياد نوشيدن آب موقع خواب و شبها و هنگام بيدار شدن اسيد اوريك بدن را از بين برده و سبب به كار انداختن و فعاليت زياد كليه ها و سبب تصفيه آنها مى شود.
بنا بر اين نوشته ، ناشتا در مواقع به خصوص تجويز مى شود؛ يا اينكه حضرت خصوصيات مزاجى مامون را در نظر گرفته و رعايت حال او را كرده و طبق كشش و وضع جسمى او، دستور داده است .
28: روى آب را بپوشانيد  
جابر بن عبدالله انصارى روايت مى كند: قال رسول الله صلى الله عليه و آله اغلقوا ابوابكم و خمروا آنيتكم و اءوكئوا اسقيتكم ، فان الشيطان لايكشف غطاء و لايحل وكاء (502)
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود دردهايتان را ببنديد، روى ظرف را بپوشانيد و در مشك هايتانرا محكم كنيد (مواد غذائى را از گرد و خاك و ورود حشرات نگهداريد) هيچ وقت شيطان چيز پوشيده و در بسته را باز نمى كند.
سماعه گويد از امام صادق عليه السلام بستن در و پوشاندن ظروف و خاموش نمودن چراغ را پرسيدم ؟ فرمود در را ببند (بدانكه ) شيطان رو پوش ‍ چيزى را بر نمى دارد (503)
بخش 5 : آب رسانى به نيازمندان و تشنگان 
مسئله نياز هر جاندارى به آب ، انسان باشد يا حيوان ، حتى نباتات از ضروريات مسائل است كه ، احتياج به اقامه دليل و برهان ندارد؛ چون واضح است و روشن است ، هر جا آب نيست ، حيات وجود ندارد، پايندگى زندگى و ادامه حيات ، به وجود آب بستگى دارد.
فقط مسئله ايكه بايد زياد مورد توجه و بحث قرار گيرد، اين است كه آيا هر كس دستش به دهنش رسيد، و توانست خود را اداره كرده و رفاه زندگى خويش را تامين نمايد، بايد به گرفتاريهاى همنوعان خود بى اعتنا باشد، آنچه كه در اطرافش مى گذرد بى تفاوت باشد؟! يا در مقابل ديگران نيز وظايفى دارد كه بايد انجام دهد. عقل ، وجدان و آداب انسانيت حكم مى كند، كه توانايان بايد دست ناتوان را گرفته و در برابر آنها به مسئوليت خطيرى كه عمل نمايند و دمى به حال ديگران نيز بپردازد. چون از قديم به ما ياد داده اند:
بى آدم اعضاى يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
اگر از كنار عضو به درد آمده بى اعتنا رد شده و گوشه چشمى به او نيندازيم ، بايد با گوش حقيقت شنو، اين زمزمه را گوش كرده و آنرا بپذيريم .
تو كه از غم ديگران بى غمى
نشايد كه نامت نهند آدمى
وظيفه دينى و وجدانى به ما مى گويد: تا سر حد امكان در رفع نياز، نيازمندان بكوشيم ، مخصوصا اگر ديديم تشنه اى به جرعه آبى محتاج است ، دامن همت به كمر زده و در رفع نياز او نهايت سعى را به جا آوريم ، مانند آن شخص بيابانگرد دستار خويش را ريسمان قرار داده تا در بيابان سگ تشنه اى را سيراب كنيم ؛ و به جايى برسيم كه ، رسد آدمى به جايى به جز خدا نبيند.
محبت را به دل دادن صفاى سينه مى خواهد
به ياد ديگران بودن دل بى كينه مى خواهد
دائم گل اين بوستان شاداب نمى ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانائى
دين آسمانى مانند مسائل اجتماعى ديگر در مورد آب و آبرسانى ، دقت بيشترى نموده و وظايف سنگين را كه چند نمونه از آن ذيلا آورده مى شود بر عهده افراد و وظايف سنگينى را كه چند نمونه از آن ذيلا آورده مى شود بر عهده افراد توانا جامعه گذاشته است .1. آحاد جوامع انسانى را در سه چيز آب ، آتش ، مرتع شريك قرار داده و به استفاده از آن ها را براى همگان آزاد گذاشته شده است ، و اجازه نمى دهد، شخص و يا اشخاصى آنها را به انحصار خود درآورده و ديگران را محروم سازد. حتى اگر با هزينه شخصى خود، آنها را به اختيار خود آورده باشد هم ، باز در موقع احتياج جامعه نبايد، از آن ممانعت به عمل آورند. تمامى ابناء بشر (زرد، سياه ، سفيد، مسلمان و يا غير مسلمان ) در اين حكم يكسانند
در گذشته يادآور شديم كه در جنگ خيبر از خود يهوديان قلعه از محاصره كنندگان امان خواست كه ، كه راه فتح قلعه را به مسلمانها نشان دهد؛ امان دادند يهودى ، ره قطع آب را نشان داد حضرت فرمود: امان تو بر قرار است ، اما شايد خداوند راه بهترى به ما نشان دهد (504) حضرت به خود اجازه نداد كه با سلاح تشنگى ، به جنگ آنان برود، يا وصى او اميرمؤ منان عليه السلام در مقابل آن همه نامردى هاى معاوية با چه منش ‍ بزرگوارانه اى با آنها رفتار نمود، يا در منزل ثعلبية ، فرزندش امام حسين عليه السلام دستور داد هر چه زودتر آب را به حر و لشگريانش و مركبهايشان برسانند، نگذارند در آن بيابان خشك و سوزان از تشنگى هلاك شوند.
2. اگر كسى بخواهد آب مازاد بر احتياج خود را بفروشد او را توبيخ مى نمايند.
و يا به عبارت ديگر كوتاه ولى پر معنى مى فرمايد: من باع فضل مائه منعه الله فضله يوم القيامة (505) هر كس مازاد آبش را بفروشد، خداوند در روز قيامت فضل خود را از او منع خواهد كرد.
3. روح ايثارگرى را در افراد مسلمانها زنده كرده و مورد تمجيد قرار مى دهد، و صاحبان اين صفت را انسانهاى نمونه معرفى مى نمايند.
و يوثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة (506) برادران دينى خود را بر خود مقدم داشته و ترجيح مى دهند ولو اينكه خود در تنگى و سختى قرار گرفته باشند. و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون (507) هر كس حرص نفس خود را نگهدارد، آنانند رستگاران در جنگ احد كاسه آبى به اولين مجروح مى رسانند او مى گويد: افتاده بغل دستى ام از من تشنه تر است ! آب را به او برسانيد. آب را پيش او بردند، او هم گفت آن طرف تر از من تشنه ترى افتاده است 8 يا 12 نفر به اين صورت ايثار كردند، آب را به ديگرى حواله دادند به آخرى رسيدند گفت به افتاده اولى برسان كه او از من محتاج تر است ، برگشتند ديدند جان به جان آفرين تسليم كرده است ، و دومى تا آخر هيچيك از آنان آب ننوشيده و با لب تشنه به شهادت رسيدند 4. براى آب دادن بر تشنگان حتى بر نباتات و اشجار، ترغيب و تشويق نموده ، و براى صاحبان اين عمل انسانى ارج زيادى قائل شده و براى آنان پاداشهاى بيشترى وعده داده است : وعد الله لا يخلف الله الميعاد (508) وعده خداست و خداوند خلف وعده نمى كند: وعد الصدق الذى كانوا يوعدون (509) وعده راستين كه به آنها داده شده است و چندين وظايف ديگر.
1: آب دادن بهترين صدقه است  
صدقه دادن يكى از كارهاى نيك و پسنديده اى است كه ، مورد قبول و سبب جلب رضاى خداوند متعال مى باشد.
اين عمل نيك در آيات و اخبار زياد مورد تمجيد و تشويق قرار گرفته است .
از اثرات مثبت آن ، اين است كه هفتاد نوع بلا را از انسان دور مى سازد؛ و در مقابل گرفتارى ها بيمه كرده ، سپر آتش جهنم خواهد بود.
در خوبى و پسنديده بودن اين صفت خداپسندانه شك و ترديد نيست ، و بدين جهت از شرح و بسط زياد، درباره آن خوددارى مى نماييم .
صدقات از نظر ارزش و اهميت درجات مختلف دارد، يكى از پر ارزش ترين
آنها صدقه آب يعنى : سيراب كردن تشنه ها و خنك كردن دلهاى سوخته است . براى دانستن اهميت آن به دو حديث زير توجه فرماييد.
1. قال عليه السلام افضل الصدقه سقى الماء واءفضل الصدقه صدقة الماء (510)
فرمود: بهترين صدقه آب دادن و بهترين صدقه صدقه آب است .
2. قال عليه السلام : افضل الصدقه الماء (511)
رسول خدا فرمود بهترين صدقه آب است .
2: آب دهنده دوست خدا است  
عن الباقر عليه السلام : ان الله تبارك و تعالى يحب ابراردالكبدالحراء و من سقى كبدا حراء من بهمية و غيرهااظله الله فى عرشه يوم لا ظل الا ظله (512)
امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد: يقينا خداى تبارك و تعالى خنك كردن دل دلسوخته را دوست دارد.
هر كس ، جگر سوخته دلى يا تشنه جگرى را سيراب كند، (انسان يا حيوان ) خداوند او را زير سايه عرش خود قرار مى دهد، روزى كه سايه اى به جز سايه او وجود نه خواهد داشت .
2. قال الصادق عليه السلام : افضل الصدقة ابرادالكبدالحراء و من سقى كبدا حراء من بهيمة و غيرها اظله الله عزوجل يوم لا ظل الا ظله (513)
امام صادق عليه السلام فرمود: بهترين صدقه خنك كردن ، جگر سوخته است .
هر كس تشنه جگرى را سيراب كند، از حيوان و غير حيوان خداى عزوجل او را زير سايه خود قرار مى دهد، روزى كه سايه اى غير از سايه او وجود نخواهد داشت .

3. عن النبى صلى الله عليه و آله : من افضل الاعمال عند الله ابراد الكباد الحاره و اشباع الكباد الجائعه و الذى نفس محمد بيده لا يؤ من بى عبد، يبيت شبعان ، و اءخوه ، او و جاره ، السملم جائع (514) پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: از بهترين اعمال نزد خدا خنك كردن جگرهاى سوخته تشنه ها و سير كردن شكمهاى گرسنگان است ، سوگند به خدائى كه جان محمد در دست اوست ، به من ايمان نياورده كسى كه سير بخوابد، برادر يا همسايه مسلمانش گرسنه بخوابد.
4. عن ابى عبدالله عليه السلام : افضل الصدقه ابرادكبد حاره (515) امام صادق عليه السلام فرمود بهترين صدقه سيراب كردن جگر تشنه است .
5. و عنه عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : افضل الاعمال ابراد كبد الحراء يعنى سقى الماء (516) امام صادق عليه السلام گفت : پيغمبر خدا فرمود: افضل اعمال ، خنك كردن جگر سوخته يعنى آب دادن است .
6. عن النبى صلى الله عليه و آله قال : خمس من اءتى الله بهن او بواحدة منهن و جبت له الجنه ، من سقى هامة صادية او حمل قدما حافية او اطعم كبدا جائعة او كسى جلدة عارية او اعتق رقبة عانيه (517) روايت از پيغمبر صلى الله عليه و آله است كه فرمود: پنج عمل است هر كس همه آنها را، يا يكى از آنها را پيش خدا بياورد بهشت بر او واجب مى شود.
1. حيوان تشنه اى را سيراب كند؛
2. پا برهنه اى را بردارد؛ (به او كمك كند)
3. گرسنه اى را سير كند؛
4. برهنه اى را بپوشاند؛
5. برده سختى كشيده اى را آزاد كند.
عن النبى صلى الله عليه و آله : لكل كبدحراء اجر (518) پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: بر هر جگر تشنه را اجريست يعنى : او را سيراب كند يا شريك غمش باشد.
اين روايتها به ما مى آموزد كه بايد با دلسوختگان و جگر تشنگان ، چگونه رفتار نماييم ، در درجه اول ، آنان را مورد توجه قرار دهيم ، و در درجه دوم با هر وسيله ممكن آتش سوزان جگر آنها را فرو نشانيم ، دل آنها را به دست بياوريم ، به اندازه اى كه در توان داريم ، اسباب دلگرمى آنها را فراهم نموده ، شريك اندوه ، و غم آنان باشيم ، با محبت و خوشروئى و مهربانى با آنها برخورد كنيم ، مبادا آتش دل آتشين آنها را شعله ور سازيم ؛
(روايات شماره 1، 2، 6) بر اين مطلب تصريح كرده است .
پس ، براى آحاد بشر از هر فرقه اى و مذهبى كه باشد، وظيفه انسانى حكم مى كند كه به زخم دلهاى ، سوخته دلان مرهمى باشد.
حال بيائيد، به بيابان تفيده ، و هواى آتشبار و روز عاشورا در صحراى كربلا، با چشم دل نظرى بيافكنيم ، لحظاتى را به ياد آوريم كه ، فرياد وا عطشاى اهل حرم به عيوق مى رسيد؛
ناله العطش يك دسته زن و بچه ، محاصره شد، از جانب يزيديان و وحشيان كوفه ، به هفت آسمان بلند بود؛ از سى هزار نفر سواره و پياده مدعيان مسلمانى ، حتى يك نفر قدم جلوتر نگذاشت تا يك جرعه آب به لب خشكيده و پاره پاره و جگر سوخته آنها برساند.
آن منظره دلخراش و آن واقعه هولناك را مرور كرده و به عمق فاجعه پى ببريم ، سپس با چشم نالان و دل سوزان ، رو به درگاه خداى واحد و قهار و عزيز ذوانتقام گرفته و درباره آن سيه روزان و سنگ دلان تاريخ ، اين مناجات را سر دهيم ، اى خداى احكم الحاكمين ! اى انتقام گيرنده با قدرت ! اى فرياد رس مظلومان ! اى حكم عدل ! آن ستمگران تاريخ بشريت را نوعى به عذاب شديد و دردناك ، گرفتار فرما كه بر زخم دل آل طاها عموما و بر جگر سوخته يوسف گم گشته زهرا عليه السلام امام زمان عليه السلام خصوصا مرهمى بوده باشد؛
اى خداى رحمان آنها را طورى به كيفر اعمال ننگيشان برسان كه ، دل سوزان و آتش گرفته شيعيان را شاد گردانى ،
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع لهم على ذلك اللهم العنهم جميعا و عذبهم عذابا شديدا
آمين يا رب العالمين !
3: رحيق مختوم ، براى كيست !  
از آيات قرآن و از اخبار و احاديث فراوان چنين استفاده مى شود كه در بهشت جاويدان و آسايشگاه ابدى مومنان ، آشاميدنى هاى متنوع و نوشيدنى هاى گوناگون وجود دارد كه ، با هيچ يك از نوشيدنيهاى دنيا قابل مقايسه نيست .
بعضى از آنها در نهرها جارى است ؛ مانند 1. آب گوارا (و غير آسن ) 2. شير كه (لم يتغير طعمه ) 3. شراب كه (لذة للشاربين ) 4. نهرهايى از (عسل (519) مصفى ) بعضى ها با كاسه هاى پر از (معين ) (520) كه قرآن از آن (بيضاء لذة للشاربين ) (521) سفيد و لذت دهنده بر نوشندگان تعبير كرده است .
و از بعضى ها شرابا طهورا (522) نام برده است و ديگرى را سلسبيلا (523) ناميده است . بالاخره يكى را رحيق مختوم (524) والامقام ، آنها را تسنيم (525) ، نامگذارى كرده است . همه اين نوشيدنيهاى بهشتى ، با شرابها و نوشيدنيهاى دنيا متفاوت است . اينها عقل را مى زدايد، جنون مى آفريند، منشاء عداوت و خونريزى و فساد مى شود بدبو و بد طعم و آلوده است ، و اگر زياد نوشيده شود، معده را سنگين و اعصاب را خسته كند .
اما (آنها) يعنى شرابها و نوشيدنى هاى بهشتى را با تعبيرهاى لافيها غول و لاهم عنها ينزفون (526) نه از آن دچار فساد مى شوند و نه مست مى گردند و لا صدعون عنها و لا ينزفون (527) نه درد سر مى گيرند و نه مست مى شوند معرفى كرده است ؛ هر اندازه كه بياشامى ، عقل و نشاط و عشق مى آفرينند؛ خوشبو و معطر و پاك است ، كسانى كه از آن مى نوشند؛ در نشئه روحانى ، توصيف ناپذيرى فرو مى روند؛ احساس ‍ كسالت و خستگى نمى كنند؛ بالاخرة يكپارچه شاد و خرم و خندان مى شوند؛ در ميان اين نوشيدنى ها، يكى ممتاز و ديگرى فوق ممتاز است ، در سوره مطففين ، اين گونه ترسيم مى كند؛
يسقون من رحيق مختوم (528) به آنها از شراب زلال دست نخورده و پلم شده مى نوشانند. غالب مفسران رحيق را به معنى شراب خالص و ناب گرفته اند شرابى كه هيچگونه غش و ناخالصى و آلودگى در آن وجود نداشته باشد.
تعبير به مختوم كه در فارسى امروز به جاى آن (لاك و مهر و يا مهر و موم شده به كار مى رود) نيز تاكيدى بر خالصى و پاكى و دست نخوردگى آن است .
علاوه بر اين ، استفاده از چنين ظرفها، نشانه احترام خاص ، به ميهمانان مى باشد ظرفى كه آن را بسته و مهر كرده اند و مهرش تنها به دست ميهمان شكسته مى شود سپس مى فرمايد: مهر آنرا با مشك نهاده اند. ختامه مسك (529) هنگامى كه براى شكستن و برداشتن مهر دست روى آن مى گذارند بوى عطر و مشك در فضا پراكنده مى شود؛ و وقتى كه نوشيدن آن به پايان مى رسد؛ دهان نيز بوى مشك مى دهد. براى بيان عظمت و امتياز اين نوشيدنى ممتاز، مؤ منان را تشويق مى كند كه به خاطر به دست آوردن و نيل به اين نعمت بزرگ الهى ، به يكديگر پيشى گرفته و از هم ديگر سبقت گيرند. و فى ذلك فليتنافس المتنافسون (530)
در مجمع البحرين تنافس را به معنى سبقت و پيشى گرفتن بزرگوارانه بر ديگرى معنى كرده است ، يعنى در عين رعايت ادب و احترام ، در به دست آوردن آن به پيش بتازند و رقابت سالم نمايند.
اما نوشيدنى فوق ممتاز را به نام تسنيم ناميده است ؛
سميت تسنيما لارتفاع مكانها او رفعة شرابها قيل هو مصدر تسمه اذا رفعه لانها ارفع شراب اهل الجنة او لانها تاتيهم من فوق (531) تسنيم در لغت به معنى چشمه اى است كه ، از بالا به پائين فرو مى ريزند، بعضى گفته اند: به خاطر آن است كه اين چشمه مخصوص در طبقات بالاى بهشت قرار دارد.
بعضى ديگر گفته اند: شرابى است كه از آسمان بهشت فرو مى ريزند. (532) والقمى قال اشرف شراب اهل الجنة ياءتيهم من عالى ، يسنم عليهم فى منازلهم (533) قمى در تفسيرش گويد: اشرف نوشابه هاى بهشتى تسنيم است . از بالاى بهشت به استراحتگاه مومنان سرازير مى شود.
آن چشمه به اندازه اى اهميت دارد كه رحيق مختوم را به مخلوط كردن مقدارى از آن به مقام عزت و عظمت مى رساند
. و مزاجه من (534) تسنيم رحيق مختوم ، مخلوط با تنسيم است اين دو چشمه ممتاز (به اصطلاح فوق مدرن ) را به دو گروه ممتاز اختصاص داده اولى ؛ يعنى : رحيق مختوم را به طبقه ابرار، و دومى (تسنيم ) را به گروه مقربين بخشيده است .
فرق و فاصله ابرار با مقربين را از اين جمله مى توان دريافت كه فرمود: حسنات الابرار، سيئات المقربين (535) خوبى ها يا كارهاى پسنديده ابرار بديها و زشتيهاى مقربين است
مقربين به جايى رسيده اند كه ، حسنه ابرار در نظر آنها در سطح پايين و در زمره گناهان قرار گرفته است ، با اينكه خود ابرار در ميان دسته جات بهشتيان ، در مقام والايى قرار دارند، پس ابرار، گروه ممتاز و مقربين ممتاز بهشتيان است ، در آيه 193 سوره آل عمران در مقام تعريف اولوالالباب صاحبان عقل و خرد، دعاهاى آنان را بيان كرده ربنا فاغفر لنا ذنوبنا، و كفر عناا سيائتنا و توفنا مع الابرار (536)
(خدايا! گناهان ما را بيامرز، و بديهاى ما را نابود كن ، پايان زندگى ما را با ابرار قرار بده ). در حديثى از امام حسن عليه السلام نقل شده است كه آن حضرت فرمود: كلما فى كتاب الله عزوجل من قوله : ان ابرار فوالله ما اءراد به الا على بن ابى طالب و فاطمه و انا و الحسين (537) در هر جاى قرآن جمله (ان الابرار) آمده است به خدا سوگند! منظور پروردگار از آن ، على بن ابيطالب ، و فاطمه و من و حسين است بدون شك پنج تن آل عبا از روشن ترين مصداق ابرار و مقربانند.
ناگفته نماند همه مقربان از ابرارند ولى همه ابرار در سلك مقربان نيستند؛ و ظاهرا ميان اين دو، عموم و خصوص مطلق است .
ابرار كسانى هستند كه روحى وسيع و همتى بلند و اعتقاد و عملى نيك دارند. و مقربان داراى قرب مقامى در درگاه خدا مى باشند، پس فرمايش ‍ امام مجتبى عليه السلام اين را مى رساند، در عين اينكه ما مقربان درگاه الهى هستيم ، از مصداق بارز ابرار نيز مى باشيم ، پس ابرار بعد از مقربين گروه نشاندار اهل بهشت و نوشنده خوشبخت (رحيق مختوم ) هستند.
دسته چند از مردم نيز به شرف و افتخار نوشيدن رحيق مختوم مى رسند، مانند گروه ابرار سعادت آشاميدن آن را در مى يابند.
1. پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: من ترك الخمرلله سقاه الله من رحيق مختوم (538)
اى على كسى كه خوردن شراب را به خاطر خدا ترك كند، خداوند او را از رحيق مختوم سيراب مى كند.
قال ابوعبدالله عليه السلام : من ترك الخمر لغير الله سقاه الله من الرحيق المختوم قال : يابن رسول الله من تركه لغير الله قال : نعم صيانة لنفسه (539) امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس شراب را براى غير خدا ترك نمايد خداوند او را از رحيق مختوم سيراب مى كند راوى عرض ‍ كرد اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله هر كسى آن را براى غير خدا ترك كند!؟ فرمود: بلى . به خاطر حفظ نفس خودش .
2. فى مجمع البيان ، و فى الحديث من صام لله فى يوم صائف سقاه الله من الظماء من الرحيق المختوم هر كس ، به خاطر خدا در روز گرم تابستان ، روزه بدارد، خداوند او را از تشنگى قيامت ، با رحيق مختوم سيراب مى كند.
3. سيراب كنندگان ، در اين باره به چند حديث توجه فرماييد!
الف . عن صادق عليه السلام عن آبائه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : من اطعم مؤ منا من جوع اطعمه الله من ثمار الجنتة و من كساه منعرى كساه الله من استبرق و حرير و من سقاه شربتا على عطش سقاه الله من الرحيق المختوم و من اعانه او ا كشف كربته اظله الله فى ظل عرشه يوم لا ظل الا ظله (540) امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش ‍ عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده است : فرمود: هر كس مؤ من گرسنه اى را سير كند خداوند او را از ميوه هاى بهشتى سير خواهد نمود؛ اگر عريانى را بپوشاند؛ خداوند او را از استبرق و حرير مى پوشاند؛ (در روايت امالى طوسى اين زيادى هست كه : وصل عليه الملائكه ما فى ذلك الثوب من سلك و ملائكه بر او درود مى فرستد مادامى خداوند او را از رحيق مختوم سيراب مى نمايد؛ اگر كمكى كرده و يا گرفتارى را نجات دهد خداوند او را، زير سايه عرش خود قرار مى دهد؛ روزى كه سايه اى غير از سايه او نخواهد بود.
ب . از امام محمد باقر (ع ) از پدر بزرگوارش روايت كرده است كه : رسول خدا فرمود: هر كس مومن گرسنه اى را سير كند خداوند او را از ميوه هاى بهشت مى خوراند؛ و اگر مومن تشنه اى را سيراب كند خدا او را از رحيق مختوم سيراب نمايد؛ و اگر لباسى بر او بپوشاند مادامى كه نخى يا تكه اى از آن لباس باقيست ، در ضمان خدا قرار مى گيرد؛ به خدا قسم ! بر آوردن حاجت مؤ من ، بهتر است از روزه يك ماه با اعتكافش . (541)
ج . عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ما من مومن يطعم مؤ منا شبعة من طعام الا اطعمه الله من طعام الجنة و لا سقاه ريه الا سقاه الله من الرحيق المختوم (542) امام صادق عليه السلام فرمود: هر مؤ منى مؤ من ديگر را به اندازه سير شدن ، اطعام كند خداوند از طعامهاى بهشت به او مى خوراند؛ اگر از تشنگى سيراب نمايد؛ خداوند او را از رحيق مختوم سيراب خواهد كرد.
د. ابى حمزه الثمالى عن على بن الحسين عليه السلام : من اطعم مؤ منا من جوع اطعمه الله من ثمار الجنة من سقى مومنا من ظماء سقاه الله من الرحيق المختوم و من كسا مؤ منا كساه الله من الثياب الخضر (543) ابى حمزه ثمالى از امام زين العابدين عليه السلام نقل مى كند فرمود: هر كس ‍ مؤ من گرسنه اى را سير كند؛ خداوند از ميوه هاى بهشتى سيرش مى كند؛ اگر مؤ من تشنه اى را سيراب كند، خداوند از رحيق مختوم سيرابش مى كند و اگر مؤ منى را بپوشاند، خدا از لباسهاى سبز بر او مى پوشاند (منظور لباس خضر و استبرق است ) عليهم ثياب خضر واستبرق (544)
ه - عن مسمع ابن سيار قال : سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : من نفس عن مؤ من كربنا نفس الله عنه كرب الاخرة و خرج من قبره ثلج الفواد. و من اطعمه من جوع اطعمه الله من ثمار الجنة و من سقاه شربة ماء سقاه الله من الرحيق المختوم (545)

مسمع بن سيار گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى گفت : هر كس ‍ مومن را از گرفتارى رهايى بخشد خداوند او را از گرفتارى هاى قيامت نجات مى بخشد، از قبرش با دل آرام بيرون مى آيد. هر كس مومن گرسنه اى را سيراب كند، خداوند او را از ميوه هاى بهشتى سير مى نمايد؛ هر كس او را با يك جرعه آب سيراب كند خداوند او را از رحيق مختوم سيراب مى كند
و. مرازم از مصادف روايت مى كند؛ در ميان مكه و مدينه با امام صادق عليه السلام بودم از كنار مردى گذشتيم كه افتاده بود فرمود: برگرد به طرف آن مرد مى ترسم تشنگى او را از پا درآورده باشد؛
به كنار مرد برگشتم ديدم مرد بلند مو از قبيله (فراسين ) است . پرسيديم : آيا تشنه اى ؟ جواب داد: بلى حضرت به من فرمود: اى مصادف پياده شو به او آب بده ! پياده شده سيرابش كردم . حركت كرديم به امام عرض كردم اين مرد نصرانى بود آيا به نصرانى تصدق كردى ؟ فرمود: اگر در اين حال باشند: بلى (546)
بنازم به اين دين و رهبران ايثارگر آن ، كه با سيادت و آقائى خود همه انسانها را، با ديد مساوى مى نگريستند، و به همه افراد بشر بهاء مى دادند.

 

next page

fehrest page

back page