آداب تعليم و تعلم در اسلام

دكتر سيد محمد باقر حجتى

- ۴ -


ج - فضيلت علم و علماء و متعلمان از نظرگاههاى امامان شيعه (عليهم السلام  )
اوج منزلت علم و دانش در منطق پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) از طريق روايت ائمه (عليهم السلام ):
از طريق محدثان شيعه ، حديثى با اسناد صحيح از ابن الحسن على بن موسى الرضا (عليه السلام ) نقل شده است كه او از پدر و اجداد خود و آنان از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده اند كه آنحضرت فرمود:
(دانش آموختن بر هر فرد مسلمان (اعم از زن و مرد) ضرورى و واجب است . بايد علم و دانش را از سرچشمه ها و موارد استفاده آن ، جويا شويد، و آنرا از افراد شايسته و اهل علم دريافت كنيد؛ زيرا اگر دانش آموختن با هدف الهى تواءم باشد بعنوان حسنه تلقى مى شود. و پويائى از علم عبادت است و مذاكره و گفتگوهاى علمى ، تسبيح و تقديس پروردگار مى باشد. عمل و رفتار هماهنگ با علم ، جهاد در راه خدا است . و تعليم آن به كسانى كه از علم بهره اى ندارند، صدقه محسوب مى شود. و بذل علم به افراد درخور و شايسته ، وسيله تقرب به خدا مى باشد؛ زيرا علم ، مشعل و راهنمائى براى شناخت حلال و حرام و چراغى فروزان فراسوى بهشت ، و مونس و همدم انسان بهنگام وحشت ، و يار و رفيق انسان در روزگار غربت و تنهائى ، و همزبان انسان در حال بى كسى ، و راهنماى او در لحظات خوشى و ناخوشى ، و سلاح او در برابر دشمنان ، و زيور و زينت او در جمع دوستان است .
خداوند متعال بمدد علم و دانش ، جوامعى از بشر را تعالى بخشيده و آنان را بدينوسيله در مسير خير و فضيلت قرار داده است ، بدانگونه كه جامعه هاى فاقد علم و آگاهى را ناگزير به اقتباس از آنان كرده تا از رفتار و روش و ره آورد آنان ، الگو و سرمشق گيرند، و سرانجام ، آراء و افكارشان به آراء و افكار همان جامعه هاى مجهز به علم ، منتهى گردد.
فرشتگان ، شيفته دوستى با دانشمندان ميگردند و با بال و پرشان ، شخصيت روحى آنانرا لمس كرده و با درود و تحيات خويش به آنان تهنيت و تبريك مى گويند.
هر پديده خشك و تر چنين مى كوشند كه از خداوند درخواست نمايند تا دانشمندان و جامعه سرشار از علم و دانش دينى را مورد مرحمت و لطف خويش ‍ قرار دهد. حتى ماهيان دريا و حشرات و درندگان بيابان و بيشه ها و چهار پايان نيز اين درخواست را با خدا در ميان مى گذارند.
(زيرا علمى كه با آميزه ايمان تقويت يافته است حمايت از تمام پديده هاى هستى اعم از جاندار و بيجان را بعهده گرفته و مانع از آنست كه به حريم موجودى تجاوز بعمل آيد، و فى المثل با آلودگيهاى ذره اى و مسموميت هاى اتمى و بالاخره با هر نيروى ويرانگر ديگرى ، فضاى پاكيزه و آرام جهان هستى ، و زندگانى ، به پريشانى و نابودى سوق داده شود. و ما اين حقيقت را - كه در گفتار پرارزش رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به چشم مى خورد - در عصر حاضر، به وضوح درك مى كنيم كه چرا جهان وجود و عالم هستى با تمام پديده هايش به علماء و دانشمندان با ايمان ، چشم دوخته و از آنها مى پايند. در هر عصرى ، علماء و دانشمندان با ايمان و پاك نهاد، حامى و مدافع حفظ نظام هستى و مصونيت همه پديده هاى وجود بوده اند، و به هيچ قدرت جابر و ستمگرى اجازه تجاوز به حريم هيچ پديده اى را نمى دادند. و ايفاگر اين وظيفه ، صرفا دانشمندان الهى و علماء ربانى بوده و هستند).
(آرى ) علم مايه حيات دلها است كه عوامل مرگ زاى جهل و نادانى را از قلوب مردم ريشه كن مى سازد. دانش مايه چشم روشنى ، و نيرومندى اندام و مانع ضعف و فتور جسمانى است .
انسان مى تواند در سايه علم به منازل و مقامات افراد برجسته و برگزيده و با فضيلت ، ارتقاء يافته و در حلقات و مجالس نيكان و خيرانديشان قرار گرفته و به مدارج و مناصب عالى دنيوى و اخروى نائل گردد. مذاكره و گفتگوى علمى ، معادل با روزه دارى است ، و تدريس و تعليم و تعلم آن ، برابر با قيام شبانگاهى و راز و نياز با خدا مى باشد.
علم و دانش ، مؤ ثرترين عامل و انگيزه طاعت انسان از خدا و بهترين مشوق او براى عبادت است . انسان از مجراى بينش علمى به صله رحم و حفظ ارتباط و پيوند با خويشاوندان و دوستان قيام مى نمايد و از رهگذر آن ، به شناخت صحيح حلال و حرام موفق مى گردد.
علم ، راهبر انسان براى عمل و رفتار است ، و رفتار انسان از علم او الهام گرفته ، و علم و عمل پابپاى هم پيش ميروند. خداوند متعال نيك بختان را از علم بهره مند مى سازد؛ در حاليكه تيره بختان را از آن محروم مى گرداند.
خوشابحال كسانى كه خداوند، آنانرا از چنان حظ و بهره گرانقدرى محروم و ناكام نكرده است ).
سخنان اميرالمؤ منين على (عليه السلام ):
(مردم ! هشيار باشيد: كمال دين دارى و اوج ايمان شما عبارت از دانش آموختن و انطباق و هماهنگى رفتارتان بر طبق موازين علمى مى باشد. بايد متوجه باشيد كه دانش آموختن و ذخيره كردن علم از ثروت اندوزيهاى مادى شما، لازم تر و ضرورى تر است ؛ زيرا مال و ثروت و روزى مردم بر حسب نياز و درخور احتياج همگان تقسيم شده است . تاءمين نيازهاى مادى (طبق مقدرات و سرنوشت اشخاص ، در سايه مشيت الهى و به ميزان كوشش متعارف و عادى ) به وسيله خداوند دادگر، پيش بينى شده و خداوند عادلى كه نيازهاى مادى افراد را كاملا ضمانت كرده است براى شما نيز ضمانت مى كند و آنرا در اختيارتان قرار ميدهد.
ولى گنجينه علم و دانش در وجود عالم و دانشمند و دستگاه ذهنى او انباشته شده است - پس بايد پوياى چنان علم باشيد (97) (و سعى خويش را تا نهائى ترين درجه آن بكار داريد تا آنكه بر اين ذخائر و گنجهاى گرانبها در سايه رنج خويش دست يابيد).
(عالم و دانشمند، والاتر و برتر از كسى است كه روزها را به روزه مى گذراند و شبها را به عبادت پروردگار - آنهم تواءم با كوشش و رنج - سپرى مى سازد، و همت خويش را صرفا به روزه دارى و سحرخيزى به منظور عبادت و نيايش پروردگار صرف مى كند.
اگر مرگ عالم و دانشمندى فرا رسد، خلاء و شكستى در سازمان اسلام پديد مى آيد كه جز به وسيله عالم و دانشمند ديگرى - كه جانشين و همانند او است - قابل جبران نبوده و اين شكاف و صدمه ، مرمت نخواهد گرديد(98) .
(براى باورداشت شرافت و فضيلت علم ، توجه به اين نكته ، كافى و بسنده است كه : افراد ناصالح و فاقد بينش درست علمى ، مدعى داشتن چنين علمى مى شوند و داعيه علم و شايستگى در آن را در سر مى پرورانند، و آنگاه كه آنها را به علم و دانش منسوب مى سازند و از آنان به عنوان عالم و دانشمند، ياد مى كنند سخت شادمان مى گردند.
و براى زشتى و نكوهش جهل و نادانى ، همينقدر بس كه افراد گرفتار جهل و بى سوادى نيز نسبت به آن اظهار تنفر و بيزارى نموده و از اينكه با اين سمت و عنوان معرفى شوند سخت گريزانند) (99) .
اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) به كميل به زياد فرمود: (كميل ! علم ، بهتر از مال است ؛ زيرا علم و دانش از تو نگاهبانى و پاسدارى كرده و وجودت را در پناه خود قرار ميدهد. ولى در مورد مال ، ناگزيرى كه خود نگاهبان و پاسدار آن باشى . علم و دانش بر تمام شئون زندگى و پديده هاى هستى و اراده ها فرمانروا و حاكم است ، در حاليكه مال و ثروت انسان ، محكوم و دستخوش اراده او مى باشد. صرف مال و انفاق آن ، موجب نقصان و كاهش آن مى گردد در حاليكه انفاق علم يعنى تعليم آن به ديگران ، اندوخته هاى علمى عالم و دانشمند را پربارتر و فزاينده تر مى سازد و كالاى علم طبعا رو به فراوانى مى گذارد) (100) .
(علم و دانش بر مال و ثروت ، به هفت دليل مزيت و برترى دارد:
1- علم و دانش ، ميراث انبياء و پيامبران (عليهم السلام ) است ، در حاليكه مال و ثروت مادى ، ميراث و پس مانده فراعنه و جباران روزگار مى باشد.
2- علم از مجراى انفاق و اعطاء آن به ديگران ، نقصان پذير نيست ؛ ولى انفاق مال و ثروت مادى ، موجب كاهش و نقصان آن مى گردد.
3- مال و ثروت به حافظ و نگاهبانان نيازمند است ؛ در حاليكه علم و دانش ، خود نگاهبان و پاسدار انسان مى باشد.
3- علم و دانش سرمايه و اندوخته اى فناناپذير است ، حتى تا پاى گور و در دل تيره خاك ، يار و غمخوار و همراه انسان است ؛ ولى مال و ثروت يا مرگ انسان از او جدا گشته و نمى تواند هميارى خود را با انسان استمرار دهد و بعد از مرگ ، انسان را تنها گذاشته و در دنيا باقى ميماند.
5 - مال و ثروت ، سرمايه اى پيش پاافتاده و عمومى است ، و براى هر فردى - اعم از مؤ من و خداشناس ، و كافر و ناسپاس - فراهم مى شود و آنان از آن برخوردار مى گردند؛ ولى حصول علم و بينش الهى ، ويژه افراد باايمان است .
6- همه طبقات مردم - در مسائل مربوط به دين - به علم عالم و دانشمند نياز دارند؛ ولى تمام طبقات مردم نسبت به مالداران و دولتمردان احساس نياز نمى كنند.
7- علم و دانش ، نيرو بخش انسان در سير از صراط و گذرگاه آخرت ، فراسوى بهشت جاويد است (و به او در عبور از صراط و راه باريك و دقيقى كه مقصد آن بهشت و سرفرازى است - مدد مى رساند)، در حاليكه مال و ثروت ، مانع و سد راه او در پيمودن اين صراط و گذرگاه حساس مى باشد).
(ارزش شخصيت هر فردى بمقدار معلومات و معارف او است ). (101)
در برخى از روايات ، حديث فوق بدينصورت ضبط شده است كه : (ارزش شخصيت هر فرد، وابسته به ميزان كارائى و مهارت در معارف و شناختها و درستى اطلاعات او مى باشد): (( (قيمة كل امرء ما يحسنه ) )) . امام سجاد، زين العابدين (عليه السلام ):
(اگر مردم به مزايا و ارزشهاى والاى دانش آموختن آگاهى مى يافتند (منتهاى مساعى و كوششهاى خود را در اين راه صرف مى كردند و تا آنجا اعلام آمادگى مينمودند كه ) از مرز ريختن خون دلها و فرورفتن در اعماق درياها مى گذشت . (و بالاخره حاضر مى شدند در راه وصول به علم ، از رنجهاى جانكاه و فداكارى و جانبازى ، با آغوش باز استقبال كنند). خداوند متعال به دانيال نبى (عليه السلام ) چنين وحى فرمود: محققا فرد نادان و نابخردى كه در اداء حق اهل علم و دانشمندان ، رفتارى تحقيرآميز در پيش مى گيرد و از آنان - به عنوان مقتدى و رهبر خويش - پيروى نمى كند (در ميان جمع بندگانم ) بيش از همه مشمول غضب و خشم من قرار مى گيرد. ولى به عكس ، فرد پرهيزكار و پوياى پاداش عظيم - كه ملازمت و همبستگى خود را همواره با علماء و دانشمندان حفظ مى كند و در برابر حكماء و انديشمندان ، داراى حس انعطاف و پذيرش مى باشد (او به افكار و آراء آنان احترام گذاشته و در برابرشان ، سر تسليم و طاعت فرود مى آورد) محبوب ترين بندگان من است ) (102) و بيش از ساير مردم ، مورد لطف و محبتم مى باشد.
امام باقر (عليه السلام ):
(اگر كسى يكى از ابواب هدايت را (بر روى مردم ) بگشايد و آنرا به مردم تعليم دهد همانند پاداشى كه نصيب ره يافتگان مى گردد از خداوند، اجر و پاداش ‍ دريافت مى كند. و در اين رهگذر، از حجم پاداش ره يافتگان ، هيچگونه نقصان و كاهشى پديد نمى آيد.
و اگر كسى فراسوى مردم ، درى از گمرهى را (گشوده سازد و عوامل انحراف از صراط مستقيم را به آنان ) تعليم دهد، بار سنگين گناه و انحراف گم گشتگان مكتب او بدوش وى مى افتد؛ ولى از گرانى بار گناه اغواشدگان نيز چيزى كاسته نمى شود).
(هر دانشمندى كه از دانش خويش بهره مند است از هفتاد هزار عابد (فاقد بينش دينى ) برتر و ارجمندتر است (103) ).
(هريك از شما كه به تعليم ديگران قيام مى كند؛ دو چندان پاداش شاگرد از جانب خداوند متعال عائد او مى گردد. علاوه بر آنكه نسبت به شاگرد خويش نيز، داراى مزيت و برترى است . لذا بر شما است كه دانش را از حاملان علم بياموزيد، و همانگونه كه علماء و دانشمندان ، شما را تعليم دادند به تعليم برادران دينى خود قيام نمائيد(104) ).
نشستن در مجلسى كه در آن مجلس در كنار كسى قرار گيرم كه اعتماد علمى نسبت به او ممكن باشد در نظر من از كار و عبادت بمدت يكسال ، مستحكمتر و اطمينان بخش تر است ) (105) .
امام صادق (عليه السلام ): (اگر كسى راه و رسم خير و نيكى را به شخصى تعليم دهد هم وزن پاداش كار نيك او، اجر و پاداشى عائد وى مى گردد. (يكى از حاضران مجلس كه راوى اين سخن نيز مى باشد) از آن حضرت پرسيد: حتى اگر رهنمون فرد دومى به خير و نيكى باشد باز هم از چنين پاداشى بهره مند مى شود؟ حضرت در پاسخ او فرمود: (فرد دوم كه سهل است ) اگر او همه مردم عالم را به خير و نيكى راهبرى كند همانند و برابر اجر و مزد كار خير آنان ، اجر و پاداشى نصيب او مى شود.
راوى مى گويد: پرسيدم اگر از دنيا برود همين پاداش براى او منظور مى شود؟ فرمود: آرى ، اگرچه از دنيا برود). (106)
(همه شما مردم بايد در دين و حقايق مربوط به آن ؛ داراى بينش و بصيرت باشيد؛ چون در غير اينصورت ، يعنى اگر يك فرد مسلمان از لحاظ آگاهيهاى دينى ، بى بهره باشد با يك فرد عامى بيابان گرد و صحرانشينى (كه از مسائل انسانى و مدنيت بى خبر است ) تفاوتى ندارد. (107) خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:
(( ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون ) ))
(بايد از هر گروهى در جامعه انسانى ، دسته اى ترك ديار و وطن كنند) تا در امر دين و مسائل مربوط به آن ، فقاهت و بصيرتى بدست آرند و گروه وابسته به خود را - آنگاه كه به سوى آنها بازمى گردند - (از خطرها و لغزشهائى كه جامعه را تهديد مى كند) بيمناك ساخته و هشدارشان دهند، باين اميد كه از اين انحرافها و خطرهائى (كه معنويت و انسانيت آنها را تهديد مى نمايد) برحذر باشند) (108) .
(بر شما است كه در امر دين ، صاحب بصيرت و بينش عميق باشيد. نبايد همچون اعرابى و بيابان نشين از حقايق دينى بى خبر بمانيد؛ زيرا اگر كسى فاقد چنين درك و بصيرتى باشد نظر لطف الهى در روز رستاخيز بدو معطوف نمى گردد، و خداوند متعال هيچ رفتارى را از او - بعنوان يك عمل پاكيزه و عارى از آلودگى - نمى پذيرد(109) ).
(تا آن پايه به بصيرتهاى دينى ياران خود اهتمام و دلبستگى دارم - كه اگر در اين رهگذر (ناگزير از تحمل شكنجه گردند و) بر سرشان تازيانه فرود آورم - در اين اهتمام و دلبستگى من ، خللى وارد نمى گردد) (و از نيروى اهتمام و علاقه ام نسبت به بينش دينى يارانم كاسته نميشود)(110) .
(علماء و دانشمندان ، وارثان پيامبران (عليهم السلام ) هستند؛ زيرا پيامبران ، دينار و درهمى از خود بجاى نگذاشتند، ميراث آنان - كه در اختيار وراث آنها يعنى دانشمندان قرار مى گيرد - همان احاديث و سخنان و تعاليم آنها است كه از آنها بجاى مانده است .
اگر كسى بر اين اندوخته معنوى - حتى بقدر ناچيزى - دست يابد در حقيقت ، حظ و بهره فراوانى را عائد خود ساخته است .
بنگريد كه علم و آگاهى دينى خويش را از چه كسانى فرامى گيريد؛ زيرا در ميان ما خاندان پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) جانشينان عادل و درست كردارى وجود دارند كه علم دين را از تيررس تحريف گزافه گويان و نسبتهاى نارواى ياوه سرايان و توجيهات نادانان بدور نگاه ميدارند.(111)
(آنگاه كه خداوند، خواهان خير و نيكبختى بنده اى (از بندگان خود) باشد، چشم بصيرت او را در برابر دين و آئين او مى گشايد (112) ) (و به او آنچنان عنايت مى نمايد كه از فقاهت و درك صحيح مسائل دين ، برخوردار گردد).
(معاوية بن عمار از امام صادق (عليه السلام ) خواست (راجع به دو فرد، راءى و نظر خود را ابراز نموده و مقام و منزلت آنها را ارزيابى فرمايد، لذا به آنحضرت ) عرض كرد: مردى را سراغ دارم كه همواره حديث شما را نقل مى كند و براى نشر آن در ميان مردم مى كوشد، و مضمون و محتواى سخنان شما را در دلهاى شيعيان شما راسخ و پايدار مى سازد. و نيز فردى ديگر از پيروان شما كه اهل عبادت و بندگى است ؛ ولى تا آن حد و آن اندازه در نقل حديث از شما و نشر آن در ميان مردم ، كوشا و موفق نيست . كداميك از اين دو فرد بر ديگرى مزيت و رجحان دارد؟ امام صادق (عليه السلام ) فرمود: آنكه همواره به نقل و روايت احاديث ما اهتمام مى ورزد و از اين رهگذر قلوب شيعيان ما را نيرو و استحكام مى بخشد (و آنها را دلگرم نگاه مى دارد و از شادابى آنان در ايمان به تعاليم ما پاسدارى مى كند) از هزار عابد برتر است (113) ).
(براى شيطان (و شيطان زدگان )، مرگ هيچ مؤ منى باندازه مرگ يك فقيه و آشناى به مبانى دين ، محبوب تر نيست (114) ) (يعنى دلخواه ترين مرگها - از ديدگاه شيطان و بدخواهان - مرگ يك فقيه و عالم با بصيرتى است كه موجب ركود بازار شيطان و ابليس مآبان مى باشد).
(آنگاه كه يك جامعه اسلامى ، فقيه و دانشمند دينى باايمان را از دست بدهد در (حصار و باره ) اسلام چنان شكست و صدمه اى بوجود مى آيد كه هيچ نيروئى (جز وجود عالم و دانشمندى همانند او) نمى تواند آن شكست را ترميم و جبران كند(115) ).
امام كاظم (عليه السلام ):
(آنگاه كه يك فرد فقيه با ايمان از دنيا برود، فرشتگان در سوك او مى گريند، و حتى آن سرزمينى كه اين دانشمند باايمان بر آن سرزمين بخاك مى افتاد و خداى را بندگى مى كرد، و دروازه ها و گذرگاههائى كه رفتار و كردار لاهوتى وى از اين گذرگاهها به عالم ملكوت اوج ميگرفت در فقدان عالم و دانشمند دينى سوكوار مى گردند و مى گريند. با مرگ عالم باايمان در حصار و باره دين ، شكافى پديد مى آيد كه هيچ چيز نمى تواند آنرا ترميم كند؛ زيرا علماء و دانشمندان واجد ايمان و مؤ منان بيناى به مسائل دين ، دژها و قلعه هاى مستحكم اسلام هستند، و همچون باره شهر مى باشند)(116) (كه جامعه اسلامى را زير چتر حمايت خود قرار داده و مانع نفوذ عوامل فساد و تيره بختى در ميان مسلمين مى گردند).
(رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) وارد مسجد شد و ملاحظه فرمود كه عده اى پيرامون مردى جمع شدند (و به سخنان او گوش فرامى دهند) پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: اين مرد، كيست ؟ عرض كردند: (علامه و دانشمندى پرمايه است . حضرت فرمود: علامه يعنى چه ، و ملاك اين عنوان چيست ؟ عرض كردند: اين مرد نسبت به مسائل مربوط به انساب ، ايام (و روزهاى تاريخى ) عرب و اشعار عربى ، عالمترين و آگاه ترين مردم جامعه عرب زبان است . امام كاظم (عليه السلام ) مى گويد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) پس از شنيدن اين سخن ، فرمود: اين اطلاعات و آگاهيهائى است كه جهل و عدم اطلاع از آن كسى زيان نميرساند، و نيز آگاهى از آن نيز كسى را سود نمى بخشد. علم و دانش (مفيد و سودمند كه جهل و بى اطلاعى از آن براى انسان زيانبار مى باشد) عبارت از سه علم است :
1- آيه محكمه : يعنى علم به اصول عقايد؛ (زيرا براهين و ادله اصول عقائد عبارت از آيات محكم قرآن مى باشد).
2- فريضه عادله : يعنى علم اخلاق (كه حد وسط افراط و تفريط در خوى و رفتار را مشخص مى سازد).
3- سنت پايدار: يعنى علم به احكام شريعت و مسائل حلال و حرام .
و ماسواى اين سه چيز، نوعى آگاهى زائد و فضل و فزونى بى ارزش مى باشد) (117) .
د - سخنان معصومان چهارده گانه (عليهم السلام ) از كتاب (تفسيرالعسكرى  (عليهالسلام ) ) در بيان عظمت علم
1- پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ):
در تفسير منسوب به امام حسن عسكرى (عليه السلام ) راجع به آيه
(( (و اذا اخذنا ميثاق بنى اسرائيل لاتعبدون الا الله و بالوالدين احسانا و ذى القربى و اليتامى ...) )) (118)
مطالب زير جلب نظر مى كند:
اما تفسير كلمه (اليتامى )، براى توضيح اين كلمه بايد گفت كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: خداوند، مردم را به احسان و نيكى نسبت به يتيمان توصيه و تشويق فرموده و افراد را موظف به سرپرستى از آنان دانسته است ؛ زيرا افراد يتيم و بى سرپرست ، پدران (دلسوز و متعهد) خود را از دست داده و از آنان جدا گشته اند. اگر كسى از آنها صيانت كند، خداوند متعال او را تحت حمايت خود قرار ميدهد. و اگر آنان را از كرم و احترام خويش برخوردار سازد مشمول كرامت الهى واقع مى شود، اگر دست مهر و راءفت خود را بر سر يتيمى بكشد و بدينوسيله او را نوازش و دلدارى كند به تعداد هر موئى كه از زير دست او مى گذرد، خداوند متعال كاخى گسترده تر از دنيا و آنچه در آنست براى او مقرر مى فرمايد، كاخى كه آنچه دلخواه انسان است و چشم ها از ديدن آن ها لذت مى برد، در آن فراهم آمده است . چنين مردمان دلسوز و افراد نيكوكار (كه يتيمان را تحت سرپرستى خود قرار مى دهند) در چنين فراخناى لذت بخشى ، جاويدان و پيوسته كاميابند.
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) بدنبال اين بيان رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) چنين مى گويد: (از لحاظ فقدان سرپرست )، يتيم ديگرى را سراغ داريم كه شرائط و اوضاع زندگانى او، سخت تر (و دردناك تر) از يتيمى است كه پدر خود را از دست داده است ، و او عبارت از كسى است كه از امام و رهبر دينى خود، محروم و جدا گشته است و نميتواند به او دسترسى پيدا كند، و نميداند وظيفه و تكليف او در احكام دينى مورد ابتلاء وى ، چگونه است (يعنى تمام شيعيان ما احساس وظيفه شرعى مى كنند، و چون از پرستار دلسوز خود - يعنى امام و راهبر - محروم گشته اند همانند يتيمى هستند كه پدر دلسوز خود را از دست داده و بى پناه شده اند).
(امام (عليه السلام ) پس از تفسير كلمه يتيم و تعميم آن نسبت به شيعيان جداگشته از رهبر خويش ، فرمود):
(هان اى مردم ! اگر كسى از پيروان ما - كه به علوم و معارف ما دست يافته است - فردى بى خبر و بى اطلاع از شريعت ما و محروم از مشاهده ما را به شريعت و راه و رسم قوانين ما رهنمون مى گردد، چنين فردى ، يتيمى است كه در دامان او قرار گرفته و او همچون سرپرستى است كه از يتيمى بى پدر پرستارى مى كند.
بهوش باشيد، اگر كسى اين فرد بى اطلاع را راهنمائى كند ارشاد او را به عهده گيرد و شريعت و راه و رسم ما خاندان پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) را به او تعليم دهد با ما در پيشگاه الهى همراه و همگام بوده ، و در جايگاهى قرار مى گيرد كه ما در خور آن هستيم ).
(امام حسن عسكرى (عليه السلام ) پس از ايراد چنين بيانى ، فرمود): اين سخن را من از پدرم ، نقل كرده ام و او از پدر و اجدادش و آنها از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) اين سخن را روايت كرده اند).
2- اميرالمؤ منين على (عليه السلام ):
(كسى كه از شيعيان و پيروان ما است و به شريعت و آئين ما عالم و آگاه مى باشد و بتواند پيروان سست عقيده و كم اطلاع ما را از تيرگى جهل و ناآگاهى برهاند، و آنانرا در فضاى نورانى علم بازآرد يعنى از آن علم و دانشى - كه به رايگان در اختيار او قرار داديم - ديگران را بهره مند سازد، در روز رستاخيز (با جلال و شكوه زائدالوصفى ) در ميان مردم مى آيد؛ در حاليكه افسرى نورانى و درخشان بر سر دارد، افسرى كه بر تمام مردم پهنه قيامت پرتوافكن مى باشد و آنرا روشن مى كند، و لباس و پوششى در بر او قرار گيرد كه يك رشته ناچيز از تاروپود آنرا نميتوان به بهاى تمام دنيا و آنچه كه در آنست تقويم و ارزيابى كرد. سپس منادى بانگ و ندائى بگوش مردم مى رساند و به آنها چنين اعلام مى كند كه اين شخص ، عالم و دانشمندى است كه بايد او را يكى از شاگردان خاندان محمد (صلى الله عليه و آله ) برشمرد.
هان اى مردم ! آن كسى كه چنين عالم و دانشمندى ، او را از حيرت و سرگشتگى جهل و نادانى رهانيده است دست بدامن او گردد و پرتو وجودش را چراغ راه خود سازد تا او را از حيرت ظلمت و تاريكى عرصه قيامت بسوى روشنائى بوستانهاى بهشت راهبرى كند، در نتيجه ، تمام افرادى كه اين دانشمند آنها را به خير و نيكى رهنمون گشت ، و دلهاى قفل خورده و غيرقابل نفوذ آنان را از بركت همت خويش گشوده ساخت ، و در ظل مساعى خود تمام تيرگيهاى شبهه و ترديد را از دل و جان آنان زدود، همراه خود به فضاى نورانى بهشت مى برد.
3- فاطمه زهراء (سلام الله عليها):
(زنى حضور فاطمه زهرا (سلام الله عليها) رسيد و عرض كرد: مادرى دارم كه ضعيف المزاج است و درباره نماز با اشكالات و مسائلى مواجه مى شود. مرا نزد شما فرستاد با پرسشهاى او را با شما مطرح سازم . فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به پرسش اين زن پاسخ داد. ولى اين زن پرسش ديگرى را مطرح ساخت و آنحضرت پاسخ آنرا بيان فرمود. و همينگونه پرسشهاى متعددى را با آن حضرت در ميان گذاشت كه سرانجام به ده سؤ ال رسيد، و فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به تمام اين سؤ الات ، جوابهاى لازم را ايراد فرمود.
اين زن به علت كثرت و تعدد پرسشهاى خويش ، احساس شرمندگى نمود و از بازگو كردن سؤ الات بيشتر، خجالت مى كشيد. به همين جهت عرض كرد: بيش ‍ از اين مزاحم نميشوم . فاطمه زهراى عزيز فرمود: و هر سؤ الى كه به نظر تو مى آيد مطرح كن و از بازگوكردن آن شرمگين مباش . (آن حضرت براى آنكه اين زن را به طرح سؤ الاتش ترغيب و تشويق فرمايد، از او پرسيد): اگر كسى در مدت يك روز، بار گران و سنگينى را بدوش كشد و آنرا به بالاى بام خانه اى و ساختمانى حمل كند و در برابر آن ، حق الزحمه اى معادل هزار دينار دريافت نمايد، آيا (با داشتن چنان مزد و پاداش فراوانى )، تحمل رنج و زحمت و حمل بار گران بر او ناگوار و غيرقابل تحمل است ؟ عرض كرد: نه . فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود: من هم مزدورى مى كنم و خويشتن را اجير و مزدور خدا قرار داده ام . مزد و اجرت من در ازاء پاسخ به هر سؤ الى ، فزونتر از مجموع در و مرواريدى است كه فاصله ميان آسمان و زمين را پر مى كند. پس من شايسته و سزاوارتر از اين باربر مزدور هستم كه در برابر پاسخ به پرسشهاى تو، احساس رنج و زحمت ننمايم . از پدرم (يعنى رسول خدا) (صلى الله عليه و آله ) شنيدم كه مى فرمود: دانشمندانى كه پيرو مكتب ما هستند در روز قيامت محشور و زنده خواهند شد به گونه اى كه به ميزان علوم و دانشها و مساعى و كوششهايشان در جهت ارشاد مردم ، با خلعتها و لباسهاى كرامت و پوششى شكوهمند آراسته مى گردند. بدينصورت كه بر قامت هر يك از آنان هزار هزار يعنى يك مليون خلعت نورانى و درخشان پوشانده مى شود. سپس منادى از جانب پروردگارمان بانگ و ندا درميدهد: اى كسانى كه از ايتام آل محمد (صلى الله عليه و آله ) سرپرستى كرده ايد و آنها را - آنگاه كه دستشان از دامن پدران واقعى آنها يعنى پيشوايان و رهبران دينى كوتاه گشته است - نجات داده ايد؛ اى علماء و راهبران دينى ! بدانيد كه اين افراد همان شاگردان شما و همان يتيمانى هستند كه شما از آنها سرپرستى كرده و آنها را تعليم داده و از سقوط و نابودى نجاتشان داده ايد. پس بنابراين بايد شما اندام آنها را با خلعتهاى علوم و معارفى كه از شما در دنيا تحصيل كرده اند بيارائيد. از پى چنين خطابى ، دانشمندانى كه معلم چنان شاگردانى بوده اند بر قامت اين شاگردان - باندازه معلوماتشان - معلوماتى كه از همين دانشمندان فرا گرفته اند - خلعتها و لباسهاى شكوهمندى را مى پوشانند تا آنجا كه در ميان اين شاگردان افرادى به چشم مى خورند كه صد هزار حله و ديباى بهشتى بر قامتشان پوشانده مى شود. و بدينسان همين شاگردان بر اندام كسانى كه علوم دين را از آنها فراگرفته اند جامه هاى گرانبها و پوششهاى نورانى بهشت را پوشانده و قامت آنها را مى آرايند.
سپس خداوند متعال امر مى كند: بر قامت اين دانشمندانى كه از ايتام آل محمد (صلى الله عليه و آله ) سرپرستى كرده اند، بار ديگر جامه نورانى بپوشانيد تا خلعتهاى آنها را تكميل نموده و چند برابرش سازيد. از آن پس بر حسب فرمان الهى اين پوشاكهاى نورانى و نيز مقام و مرتبت آنها - قبل از آنكه خلعتهاى نورانى را بر قامت شاگردانشان بپوشانند و چند برابرش سازند و نيز قبل از آنكه منزلت و مقام آنها به چند برابر و كمال خود برسد - تكميل مى شود.
(فاطمه زهراء (سلام الله عليها) پس از پايان بردن اين سخن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به آن زن گفت : هر رشته تاروپود اين جامه ها از تمام پديده هائى كه آفتاب بر آنها مى تابد يك مليون بار، باارزش تر و بهتر است . و پديده هائى كه آفتاب بر آنها مى تابد فاقد ارزش مى باشد؛ زيرا آنها آميخته به ظلمت و تاريكى و دستخوش كدورت و تيرگى هستند.
(سخنان فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و بيان پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) اين حقيقت را براى ما بازگو مى كند كه علماء و دانشمندان و نيز دانشجويان - البته دانشمندان و دانشجويانى كه در جهت كسب بينش دينى و الهى مى كوشند - در روز قيامت به چنان مرتبتى تعالى مى يابند كه سراپا نور و روشنائى اند، و هيچگونه حاجب و پرده اى تاريك كننده در برابر ديدگان آنها براى رؤ يت حق و حقيقت وجود نخواهد داشت . همگى سراپا چشم اند و تمام وجود آنها بصيرت و بينش و روشنى است و ناچيزترين ابهامى در برابر پرتو و ديد و بينش خيره كننده آنان وجود ندارد).
4- امام حسن مجتبى (عليه السلام ):
(اگر كسى يتيم آل محمد (صلى الله عليه و آله ) يعنى دانشجوى دينى را سرپرستى نمايد، و به جاى پدر و اولياء دلسوزش وى را تحت مراقبت خويش قرار دهد، يتيمى كه در ورطه جهل و بى اطلاعى فرو رفته است ، چنانچه او رااز جهل برهاند و امور مشتبه و بهم آميخته و ابهام آميز را براى او توضيح دهد و شبهه را از دل او بزدايد (تا بتواند حقايق و واقعيات را از ميان آن امور بازيابد، و به تاءمين نيازهاى مادى او نيز قيام نمايد يعنى ) از نظر آب و آذوقه ، نياز وى را برآورده سازد، برترى و برجستگى مقام و تابندگى وجود او همچون برجستگى و تابندگى خورشيد نسبت به (سها) (119) و ستاره كم نور است . (120)
5 - امام حسين (عليه السلام ):
اگر كسى عهده دار سرپرستى يتيم و فرد بى سرپرستى گردد، يتيمى كه محنت و ابتلاء ما به استتار، ميان او و ما جدائى و فاصله به وجود آورده است اگر با همان علوم و معارفى كه از ناحيه ما بدو فائض گشته و رسيده است مواسات و هميارى را با وى در پيش گيرد، و او را به تعاليم ما آشنا سازد، و سرانجام با ارشاد خود، او را به حق و حقيقت رهنمون گردد (چنين سرپرست و معلم ، با تعبيرى مهرآسا و سخنى محبت آميز مورد خطاب الهى قرار گرفته و) خداوند به او مى گويد.
اى بنده بزرگوار، (بنده اى كه دردآشنا بوده ) و بار هم و غم ديگران را بدوش كشيده و با آن همدردى و دلسوزى كرده اى ، بدان من كه خداى تو هستم سزاوارترم كه بدينسان تو را نيز مشمول چنين كرامت و بزرگوارى قرار دهم . (خداوند متعال پس از چنان خطاب محبت آميزى ) به فرشتگان مى گويد:
اى فرشتگان ، برابر هر حرف و سخنى كه اين بنده من به ديگران تعليم داده است ، هزار هزار كاخ و منزلگاههاى متنوع و آرام بخش را در بوستانهاى بهشت براى او فراهم و مقرر سازيد. و هرگونه نعمتهائى را كه در خور اين كاخها و پناهگاههاى آسايش بخش مى باشد بدآنها ضميمه نمائيد)، (تا به پاس تعليم و بيدارگرى ديگران ، از چنان كرامت ها و عناياتى برخوردار شود).
6- على بن الحسين ، امام سجاد (عليه السلام ):
(خداى (عز و جل ) به موسى (عليه السلام ) وحى فرمود: اى موسى ! محبت مرا به سوى بندگانم جلب كن و مرا بشناسان و محبوب خلقم قرار ده ، و محبت آنانرا نيز به سوى من جلب كن (تا ميان من و خلق من ، محبت و دوستى و عشق و علاقه ، مبادله گردد، و حب و دلبستگى بر روابط ما حكومت كند). موسى عرض كرد: براى ايجاد چنين محبت متبادل ، چه راه و رسمى را در پيش گيرم ؟ فرمود: الطاف و نعمتهاى مرا به يادشان آور تا محبت و توجه آنها به طرف من معطوف گردد.
اى موسى ! اگر بتوانى بنده گريزپايم را كه از درگه من فرارى گشته است به من بازگردانى و يا، بنده گم كرده رهى را كه از حريم من دور گشته به حريم كرامت و عنايتم رهنمون سازى (تا او پناهگاه واقعى خود را بازيابد) اين كار تو بهتر و پرارزش تر از آنست كه صد سال مرا به گونه اى بندگى كنى كه روزها را روزه دار، و شب ها را در نيايش و مناجات ، خيزان و بيدار باشى .
موسى (عليه السلام ) عرض كرد: چنين بنده گريزپائى كه از درگه تو گريخته است چگونه آدمى است ؟ فرمود: گناهكار و مجرمى است كه از فرمان من سرپيچيده و در برابر دستورم تمرد كرده است .
سپس موسى (عليه السلام ) گفت : اين بنده گم كرده ره - كه از حريم تو دور گشته است - كيست ؟ فرمود: كسى كه امام زمان و راهبر واقعى عصر و دوره خويش ‍ را شناسائى نكرده است ؛ و نسبت به او فاقد علم و از او غائب است . تو بايد امام زمان غائب از او را بدو معرفى كنى ، آنهم پس از آنكه شخصى كه نسبت به شريعت دين او آشنا است وى را شناسائى كرد، تو، به اين شخص گم كرده ره ، شريعت امام زمان و آئين بندگى پروردگارش و راه و رسم وصول به رضاى او را مى شناسانى .
همو فرمود: (پس بنابراين بشارت دهيد به علماء شيعه و پيرو ما، كه از پاداش عظيم و جزائى فراوان برخوردار مى گردند) (121) .
7- محمد بن على ، امام باقر (عليه السلام ):
(عالم و دانشمند همانند كسى است كه شمع فروزانى را (در تاريكى ) همراه خويش گرفته و بدينوسيله بر تاريكى شب چيره گشته و فضاى پيرامون خود را براى مردم روشن مى كند. بديهى است هركسى كه در پرتو روشنائى آن شمع ، در شناسائى راه خويش ، توفيقى بدست مى آورد (و راه را از چاه باز مى يابد) دعاى خير خود را نثار اين شخص مى كند.
بدينسان عالم و دانشمند با شمع و چراغ علم و دانش ، تاريكيهاى جهل و سرگشتگى را از پيرامون (افكار و احساسات ) خود و مردم مى زدايد، و مشعل فروزان علم و بصيرت ، فضاى انديشه و احساس جامعه را روشن مى سازد. هر كسى كه از اين پرتو درخشان و چراغ فروزان علم ، روشنائى گيرد تا از اين رهگذر از وادى حيرت و سرگردانى بيرون آيد و يا بدانوسيله از ظلمت جهل رهائى يابد، چنين فردى (در سايه برخوردارى از علم ) از آتش دوزخ آزاد است ، و آزادى او مرهون ارشادات آن عالم و دانشمند مى باشد.
خداوند متعال آن عالم و دانشمندى كه چنين فردى را از آتش دوزخ رهائى بخشيده است به شمار هر تار موى او پاداشى نصيب وى مى گرداند كه پرارزش تر از پاداش صدقه و بخششهاى مالى است كه هموزن صد هزار خروار (122) پولى باشد كه نابجا و برخلاف امر الهى به ديگران انفاق گردد. (چنين بخششى نه تنها نميتواند پاداشى را نصيب بذل كننده آن سازد) بلكه بار گران و عواقب نامطلوبى را براى او به بار مى آورد. ولى خداوند به جاى هر تار موى شاگرد و متعلم ، پاداشى را نصيب معلم مى سازد كه عظيم تر از پاداش هزار ركعت نمازى است كه در كنار و نزديك آن برگزار مى گردد.
8 - جعفر بن محمد، امام صادق (عليه السلام ):
(دانشمندان شيعه و پيرو ما، مرزبانان حدود و ثغورى هستند كه در آنسوى مرزها، شياطين و ديوان و ددان و همكاران شياطين در كمين نشسته و در رفت و آمدند. دانشمندان شيعه ، مانع خروج و يورش و غلبه اين اهريمن و اهريمن گرايان نسبت به شيعيان مستضعف مى باشند، (شيعيانى كه از لحاظ ايمان و اعتقادات دينى كاملا مجهز نيستند).
آرى دانشمندان شيعه (همچون سد استوارى )، از تسلط ابليس و پيروان بد سيرت شيطان بر شيعيان جلوگيرى مى نمايند (تا انسانيت و معنويت آنان به دست چنين دزدان و يغماگرانى از دست آنان ربوده نشود).
هان اى شيعيان ما، اگر كسى از شما در كمين چنان اهريمن صفتان بنشيند و در چنين پايگاهى ، موضع گيرد (و از مرزهاى اسلام و معنويت ، پاسدارى و نگاهبانى كند و مانع نفوذ افكار پليد و نيرنگ وار شياطين و بدخواهان جامعه انسانى گردد) هزار هزار بار (يعنى يك ميليون بار) از مجاهد با روم و ترك و خزر، برتر و گرانقدرتر است ؛ زيرا چنين دانشمند و مرزبان علم خاندان پاك پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از اديان يعنى آئين هاى دينى دوستداران ما دفاع نموده (و از انسانيت و معنويت جامعه هاى پيرو ما حمايت مى كند)، در حالى كه سربازانى كه در آوردگاه روم و ترك و فارس مى جنگند از پيكرها و اندامهاى جسمانى ، و ابدان دوستان ما دفاع مى نمايند)، (و قطعا دفاع از حريم دين و معنويت ، پرارج تر از دفاع از حريم ابدان و جهات جسمانى است ).
9- موسى بن جعفر، امام كاظم (عليه السلام ):
اهميت وجود يك فرد فقيه و واجد بينش دينى - كه فرد بى سرپرست و محروم از درك محضر ما و بهره نابرده و تهى دست از علوم و معارف ما را (از جهل و نادانى ) رهائى مى بخشد - بدان پايه داراى اهميت است كه از ديدگاه شيطان و راندگان از درگاه رحمت الهى ، وجود چنين فقيهى طاقت فرساتر و تحمل ناپذيرتر از وجود هزار عابد مى باشد؛ زيرا اهتمام و كوشش عابد به خود او محدود است (و صرفا غم خويش را به دل دارد و ميخواهد فقط خود را نجات دهد)؛ در حاليكه يك فقيه و عالم آگاه به احكام الهى نه تنها اهتمام و عنايت خود را در نجات خويشتن بكار ميدارد، بلكه اهتمام و كوشش او (همه گير و آنچنان گسترده است كه ) تمام بندگان خدا - اعم از زن و مرد - را در بر مى گيرد (و تمام آنانرا زير چتر عنايت خويش قرار ميدهد) و آنانرا از دست اغواى شيطان و راندگان درگاه الهى رهائى مى بخشد.
بدينسان است كه يك فقيه و عالم دينى (فقيهى كه نسبت به ديگران احساس تعهد و مسئوليت مى نمايد) بر هزار عابد و بلكه بر هزار هزار عابد فضيلت و برترى دارد).
10- على بن موسى ، امام رضا(عليه السلام ):
(در روز رستاخيز به فرد عابد و زاهدى - كه كناره گير و بيگانه از مردم است - چنين خطاب مى شود: مرد خوبى بودى ، همت و كوشش تو در ذات و شخص ‍ خودت محدود بود. و چون در زندگانى ، بارى بر دوش ديگران نبودى (و از خويشتن حمايت كردى ) بنابراين به بهشت درآى (ولى بايد بدانى كه حق ندارى ديگران را با خود همراه سازى ؛ چون اثر وجودى تو از مرز نجات خودت تجاوز نمى كرد)؛ در حاليكه فقيه و عالم آگاه به موازين دين (كه احساس رسالت و مسئوليت مى كرد) خير او به ديگران مى رسيد و آنان را از دشمنانشان رهائى مى بخشيد، و نعمت هاى بهشت الهى را نسبت به آنان سرشار مى ساخت ، و در نتيجه ، عوامل جلب رضاى الهى را در برابر آنها گشوده و روشن مى نمود؛ لذا در روز قيامت در خطاب به او مى گويند:
اى كسى كه افراد يتيم و بى سرپرست آل محمد (صلى الله عليه و آله ) را تحت تكفل و سرپرستى خود قرار داده و افراد سست ايمانى را كه از دوستان ما بودند به حق و حقيقت رهنمون شدى ، (در اين عرصه دهشتناك و بلاخيز) درنگ كن (تا ديگران را زير چتر حمايت خويش قرار دهى ) و براى هركسى كه از تو بهره اى گرفته و يااز تو، علم و دانشى آموخته است وساطت و شفاعت كن . او تا آن اندازه درنگ مى كند كه در طى آن گروهها و گروههاى فراوانى در ظل شفاعت او وارد بهشت مى گردند. اين گروهها كه به صد هزار نفر ميرسد - به چنين افتخارى نائل مى شوند. تا ده بار، كلمه (فئام ) را تكرار كرد يعنى ده گروه صد هزار نفرى به بهشت درآيند.
اين گروه هاى چشمگير و فراوان - عده اى - شاگردان بدون واسطه او هستند و عده اى ديگر، شاگردان شاگردان او مى باشند كه از هنگام تعليم تا روز قيامت با وسائط دور و درازى از شاگردان و جيره خواران مكتب اين عالم آگاه دينى به شمار مى آيند.
بنگريد (فاصله ره از كجا تا به كجاست ) و چه تفاوت عظيمى ميان مقام و مرتبت علم و دانشمند متعهد دينى از يكطرف ، و مقام و مرتبت زهد و عبادت و زاهد و عابد از طرف ديگر وجود دارد) (و لذا عالم و عابد را نميتوان با وجود چنين امتياز شگرفى با هم مقايسه نمود).
11- محمد بن على ، امام جواد(عليه السلام )
(اگر كسانى كفالت و سرپرستى ايتام آل محمد (صلى الله عليه و آله ) را به عهده گيرند، ايتامى كه از پدر روحانى و امام و راهبر دينى خود جدا گشته و از آنها محروم مانده اند و در وادى جهل و نادانى دچار سرگردانى گشتند، و همچون اسيرانى در دست شياطين خود و هوسهاى شيطانى گرفتار آمدند، و زير فشار آرمانهاى پليد و آلوده دشمنان بدخواه و ناسزاگوى ما با دشوارى و تنگنا مواجه هستند، اگر دانشمندانى چنين مصيبت زدگانى را از دست چنان موجودات آلوده و چنين حالاتى برهانند و با زدودن وسوسه هاى فتنه انگيز شيطان از دل آنها، آنانرا از حيرت و سرگشتگى و قهر شياطين نجات دهند، و ناسزاگويان و بدخواهان ما را - در ظل حجت هاى الهى و رهنمودهاى پيشوايان دينى شيعيان ما - مقهور و منكوب سازند (چنين دانشمندانى در پرتو اينگونه كوششهاى بى دريغ خويش - در پيشگاه الهى - با معيارها و مدارج و منازلى فزونتر از معيارهاى زير، بر عابد و فرد پارساخوى ، فضيلت و برترى دارند:
فزونتر از برترى آسمان بر زمين ، عرش بر كرسى ، حجب و سراپرده هاى الهى بر آسمان .
آرى تفاوت موقعيت عالم و عابد و برترى عالم بر عابد، همچون تفاوت موقعيت و برترى ماه تمام شب چهارده بر كورترين و نهان ترين ستارگان آسمانى است ).
12- على بن محمد، امام على النقى (عليه السلام ):
(اگر پس از غيبت قائم يعنى حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، دانشمندانى به ثمر نميرسيدند كه مردم را در جهت آنحضرت (و قطب دائره امكان و كانون بقاء و هستى جهان ) دعوت و راهبرى كنند، و به وجود سرشار از خير و بركت آنجناب رهنمون گردند، و از دين و آئين الهى در سايه حجت هاى آسمانى دفاع نمايند، و بندگان ضعيف خدا را از دامهاى ابليس و ابليس مآبان برهانند، و نيز از كمند دشمنان ما كه زمام قلوب شيعيان ضعيف الايمان ما را همچون كشتى كه ساكنانش را در اختيار دارد به دست گرفته اند - نجات بخشند، (آرى اگر اينگونه دانشمندان دينى متعهد و مسئول ؛ نمى بودند)، در پهنه گيتى هيچكسى باقى نمى ماند جز كسانى كه بايد آنها را از دين و آئين پروردگار، روى گردان و مرتد برشمرد. (بركات وجود چنان دانشمندانى است كه مى تواند حفاظى نيرومند براى صيانت و پاسدارى دين خدا و ديندارى مردم باشد).
اين گروه از علماء و دانشمندان از برترين مزايا و والاترين مقام و مرتبت در پيشگاه خدا برخوردارند).
13- حسن بن على ، امام حسن عسكرى (عليه السلام ):
علماء و دانشمندانى كه در ميان پيروان مكتب ما خاندان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) بسر مى بردند، درباره دوستان مستضعف ما و مردمى كه به ولايت و امامت و رهبرى ما دلبستگى دارند بى تفاوت نمى مانند، و به تقويت ايمان و تاءييد آنان بپامى خيزند و آنها را از هر گونه استضعافى مى رهانند. چنين دانشمندانى در روز رستاخيز (بطرز بسيار شكوهمند و افتخارآميزى ) در جمع مردم عرصات محشر، نمودار مى شوند كه درخشش افسرهائى كه بر سر دارند پرتوافكن پهنه قيامت است . آرى بر سر هر يك از آنها در روز قيامت ، تاج و افسرى نهاده ميشود كه انوار و پرتو آن مسافاتى از پهنه قيامت را روشن مى سازد كه بايد عرض و طول و پيرامون آنرا در مدت سيصد هزار سال پيمود. شعاع انوار اين تاجها و افسرها سرتاسر اين عرصه را زير پوشش خود قرار ميدهد.
در چنين روزى ، هر فردى كه تحت سرپرستى علماء و دانشمندان دينى (از خرمن و اندوخته هاى بينش و بصيرت آنان خوشه اى برداشته ) و با مساعى آنان از فضاى تيره جهل و نادانى ، رهيده ، و تحت تعليم آنان از وادى سردرگم حيرت و سرگردانى بيرون آمده (و در محيطى روشن و نورانى راه يافته است ) چنين شاگرد ره بازيافته ، به شاخه و شعبه اى از پرتو انوار اين دانشمندان ، خويشتن را پيوند مى دهد. پيوندى كه او را به منازل و مقامات رفيع و ارجمندى برمى فرازد تا آنجا كه با علماء و دانشمندان در قله هاى رفيع بوستانهاى بهشت همطراز مى شود و در برابر آنها قرار مى گيرد.
آرى چنين شاگردانى در منازل و كاخهائى از بهشت ماءوى مى گيرند كه آن منازل در جوار استادان و معلمان آنها آماده گشته است . (و سرانجام به اين افتخار دست مى يابند) كه در پيشگاه امامان و پيشوايانى قرار گيرند كه اين دانشمندان ، آنها را به ايده ها و آرمانهاى آن امامان دعوت مى كردند.
ولى هيچيك از بدخواهان و دشمنان ما خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله )، تاب تحمل چنان اشعه اى را - كه از اين تاجها و افسرها برمى خيزد - ندارند. اين اشعه ، نيروى ديد و بينائى آنها را از كار انداخته و حس سامعه و شنوائى آنانرا فلج مى سازد و زبان آنها را نيز لال مى گرداند. اين اشعه (به علت عدم لياقت و فقدان شايستگى آنان ) به چنان نيروى كوبنده اى مبدل مى شود كه از لهيب آتش جهنم ، سخت تر و فرساينده تر است . اين اشعه (بجاى آنكه دشمنان ما را به سوى نجات و رهائى از گودالهاى دوزخ رهنمون گردد) آنانرا با خود برداشته تا آنگاه كه آنها را به طرف خازنان دوزخ پرتاب مى كند، و آنان نيز اين افراد بدخواه را به ميان آتش دوزخ مى سپرند).
14- حضرت ولى عصر، امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ):
(حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در ذيل يكى از توقيعات شريف خود - كه در پاسخ به مسائل اسحق بن يعقوب مرقوم فرمود - علماء و دانشمندان آگاه به احاديث را به عنوان مرجع و پناهگاه واقعى در حل معضلات و مسائل پيچيده و حوادث و رويدادهاى زندگانى معرفى نمود كه بايد در شناخت وظائف انسانى و معنوى - به هنگام برخورد با مسائل مختلف زندگانى - به آنان مراجعه نمود. آنحضرت براى آنكه شيعيان ، مرجع خويش را در بازيافتن تكاليف انسانى و الهى شناسائى كنند و در انجام وظائف خويش ، احساس آرامش نمايند، فقهاء و محدثان روايات اهل بيت را تكيه گاه مطمئنى معرفى فرمود، و رسميت فتواى آنان را بدينگونه اعلام نمود: (هرگونه مسائلى كه با آنها مواجه هستيد (و به تكاليف الهى و انسانى خود در آن مسائل آگاه نيستيد) به روات و حاملان احاديث و مسئولان تعاليم ما (يعنى فقهاء و محدثين و سخنگويان ما) مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من نسبت به شما مى باشند و من نيز حجت خدايم ). (123) (و اينان در حجيت فتوى و سخن هاى خويش ، با من همطراز مى باشند، و لذا بايد با جان و دل فرمان آنها را پذيرا باشيد).
احاديثى كه از نظر خوانندگان محترم گذشت نمونه هائى از رواياتى است كه راجع به ارزش علم و علماء و متعلمان از معصومين (عليهم السلام ) به ما رسيده است (اگرچه اينگونه احاديث كه نمايانگر شرف و فضيلت علم و دانش مى باشد بى اندازه فراوان و چشمگير است ) ولى ما به منظور رعايت اختصار در تدوين كتاب و مناسبات مربوط به موضوع بحث ، به ذكر همين مقدار از احاديث بسنده نموديم .

next page

fehrest page

back page