روزها و رويدادها

على برى ديزجى ، على اصغر كريمى شرفشاده ،
مجيد صفائى ، محمد نبى ابراهيمى ، وحيد صفائى

- ۱۲ -


ساختار، اهداف و وظايف جهاد دانشگاهى 
الف - ساختار:
ماده يك اساسنامه جهاد دانشگاهى اين نهاد را به شرح زير تعريف مى كند:
جهاد دانشگاهى نهادى است عمومى و غير دولتى زير نظر شوراى عالى انقلاب فرهنگى ، داراى شخصيت مستقل و از لحاظ استخدامى و مالى تابع مقرراتى است كه در چهارچوب اختيارات قانونى به تصويب هيئت امناى جهاد دانشگاهى مى رسد.
بر اساس اين تعريف ، ماده 4 اساسنامه مزبور ساختار آن را چنين بيان مى دارد: اركان جهاد دانشگاهى عبارتند از:
1 - هيات امناء 2 - شوراى علمى 3 - رئيس جهاد دانشگاهى
ب - اهداف :
ماده 2 اساسنامه ، اهداف جهاد دانشگاهى را چنين اشعار مى دارد:
- گسترش تحقيقات و شكوفايى روحيه تتبع و استعدادها در سطح جامعه براى نيل به خودكفايى
- توسعه امور فرهنگى در سطح جامعه ، از طريق همكارى با حوزه و دانشگاه و ساير مراجع و نهادى فرهنگى بخصوص براى نسل جوان .
- گسترش طرحهاى كاربردى و نيمه صنعتى از طريق پيوند با مراكز علمى و تحقيقاتى به منظور به كارگيرى نتايج پژوهش
ج - وظايف :
وظايف نهاد جهاد دانشگاهى بر اساس ماده 3 اساسنامه آن عبارت است از:
1 - تبليغ و ترويج فرهنگ و هنر اسلامى و برنامه ريزى فرهنگى و تربيتى و ايجاد آمادگى فكرى و مكتبى در طبقه جوان كشور، بويژه دانش آموزان دبيرستانى و دانشجويان به منظور مقابله با غرب زدگى و انحرافات فرهنگى در چهارچوب سياستهاى فرهنگى كشور.
2 - ايجاد تشكيلات مناسب به منظور تاليف ، ترجمه و انتشار كتب ، نشريات نتايج تحقيقات و مقالات علمى - فرهنگى و توليد مواد كمك آموزشى
3 - انجام تحقيقات توسعه اى و كاربردى .
4 - پيگيرى طرحهاى تحقيقاتى جهاد تا پايان مرحله نيمه صنعتى و صنعتى
5 - ارائه خدمات علمى - فنى در زمينه هاى مختلف و مورد نياز جامعه .
6 - حمايت ، تشويق و جذب دانشجويان و پژوهشگران جوان و مستعد و برنامه ريزى و ايجاد شرايط و امكانات لازم به منظور فراهم آوردن زمينه فعاليتهاى علمى و پژوهشى آنان بر مبناى شناخت مشكلات واقعى و نيازهاى تخصصى جامعه .
7 - اجراى دوره هاى رسمى آموزشهاى علمى - كاربردى مطابق ضوابط و مقررات آموزش عالى كشور.
8 - ايجاد تشكيلات آموزشى و تحقيقاتى مطرح شده در بندهاى اين ماده براساس قوانين و مقررات آموزش عالى .
محورهاى فعاليت و تواناييهاى تخصصى 
جهاد دانشگاهى پس از تشكيل ، ابتدا پرسشنامه اى براى كليه اساتيد، ارسال و از آنها خواست تا زمينه كارى مورد علاقه خود را اعلام دارند، همچنين از كليه وزارتخانه ها و ارگانها خواست تا تعداد نيروى متخصص ‍ مورد نياز خود را با ذكر نوع تخصص اعلام كنند. بدين نحو تا حدودى ضمن به كارگيرى نيروهاى متخصص ، نيازهاى مراكز دولتى را تامين كرد. همزمان با اين اقدام كليه كارگاههاى دانشگاهها را به مراكز پژوهشى تبديل و با بررسى نيازهاى صنعتى ، پزشكى و... سعى و كوشش در تامين نيازهاى كشور نمود.
با شروع جنگ تحميلى جهاد دانشگاهى با تمام توان و نيرو در اختيار جنگ و رزمندگان اسلام قرار گرفت و كمكهاى تخصصى و فنى زيادى به جبهه ها كرد و با شروع كار دانشگاهها در سال 1362 دروس معارف اسلامى را جزء مواد بررسى كليه رشته هاى تحصيلى گنجاند و در حال حاضر در چهار محور فرهنگى ، طرح و تحقيقات ، برنامه ريزى و تشكيلات و امور دانشگاهى فعاليت مى كند.
تواناييهاى جهاد دانشگاهى در حال حاضر با توجه به اين كه دانشگاهها و محيطهاى علمى و تخصصى كشور داراى استعدادهاى شكوفا و ثمربخشى هستند در گروه هاى زير خلاصه مى شود:
گروه فنى و مهندسى ، گروه كشاورزى و منابع طبيعى ، گروه علوم پايه ، گروه هنر، گروه پزشكى ، گروه علوم انسانى .
كه اين شش گروه به 53 شاخه تقسيم مى شود و در مجموع شاخه هاى تخصصى اين گروهها نزديك به 760 طرح تحقيقاتى انجام شده و به نتيجه رسيده است . در گروه فنى و مهندسى 286 طرح در گروه علوم پايه 132 طرح ، در گروه پزشكى 56 طرح ، در گروه علوم انسانى 65 طرح ، در گروه كشاورزى و منابع طبيعى 47 طرح و در گروه هنر 172 طرح تحقيقاتى انجام شده است .
به عنوان مثال در گروه پزشكى در شاخه طب نظامى در زمينه مبارزه با گازهاى شيميايى و درمان مصدومين شيميايى تحقيقات وسيعى صورت گرفته است كه به چند نمونه آنها اشاره مى كنيم
1 - توليد آمپول اميل نيتريت
2 - بررسى اختلالات ايمنى در مجروحين جنگى با گاز خردل
3 - تهيه آنتى بادى و مطالعه اثر آنتى بادى توليد شده بر عليه گازهاى طبيعى
4 - بررسى تغييرات هماتولوژيك در مجروحين شيميايى با گاز خردل
21 مرداد 1276 
شهادت ميرزا رضا كرمانى 
استبداد مخوف قاجار، ايران را به زندانى هول انگيز تبديل كرده بود. ناصر الدين شاه چونان سلف خود، محمد خان قاجار، خود را مالك الرقاب مردم مى دانست . هيچ كس را در برابر اوامر او حق سخن نبود و هر گونه مخالفت در برابر استبداد و ستم ، عكس العمل شديد او را در پى داشت . شاه كه در برابر قدرتهاى بيگانه با خفت زانو مى زد براى مقابله با ناراضيان و مخالفان ، مشتى آهنين داشت ، تا آن جا كه شكار انسانهاى مبارز رواج يافت . دستگاه ادارى كشور از درون پوسيده بود. رشوه ، فساد، تملق ، زورگويى ، فروش ‍ مناصب دولتى و... رواج تام داشت . ظلم و ستم قحطى و خشكسالى كه چندين سال طول كشيد، نواحى پر جمعيت ايران را از سكنه خالى كرد و در حالى كه دستگاه ماليات گيرى حساب و كتابى نداشت خزانه كشور روز به روز تهى تر مى گشت . اشتهاى بيمارگونه و سيرى ناپذير ناصر الدين شاه در انباشتن پول و طلا و نقره و دلبستگى او به زندگى مجلل و زنان و شيفتگى او نسبت به تمدن اروپا بويژه پس از آخرين سفرش به غرب از يك سو و طمع كارى كشورهاى استعمارى و رقابت آنها در غارت منابع سرزمين هاى شرقى از سوى ديگر، سبب شده بود كه سپردن امتيازات مالى و سياسى به بيگانگان فزونى يابد. يكى از اين امتيازها كه با واكنش شديد علما و روحانيون روبرو شد، واگذارى امتياز انحصارى توتون و تنباكو به تالبوت يا در واقع به انگلستان بود.(146) اين قرارداد ننگين با فتواى معروف آيت الله ميرزاى بزرگ شيرازى فسخ گرديد و منجر به عقب نشينى ناصر الدين شاه در برابر علما و مردم شد. بعد از اين ماجرا، موقعيت ناصر الدين شاه و حكومت استبدادى قاجار تضعيف گشت و چهار سال بعد، ماجراى قتل او به وقوع پيوست . نويسنده تاريخ بيدارى ايرانيان در بيان حالات ناصر الدين شاه و پيرامون جنايات او مى نويسد:
(در ايام سلطنت اين پادشاه اعظم خساراتى كه به ايران وارد آمد، شهادت ميرزا تقى خان امير نظام اتابك اعظم بود كه گناهى جز جلوگيرى از حركات بچگانه پادشاه و خيرخواهى مملكت و سلطنت نداشت . كم كم خرابى در اداره نظامى شروع شد و گرفتن رشوه و فروختن نشان و لقب نظامى شيوع يافت ... در پنجاه سال سلطنت يك قدم به جانب اصلاحات برنداشت ، پنجاه سال بهترين اوقات مغتنم ايران را به رايگان از دست داد. هر كس را كه استشمام ترقى در او مى نمود به قتل مى رسانيد...)
آشنايى ميرزا رضا با سيد جمال الدين اسد آبادى : 
ميرزا رضا، در منزل حاج امين الضرب با سيد جمال آشنا و شيفته انديشه و افكار وى شد. در هنگام دستگيرى سيد در حضرت عبدالعظيم ، ميرزا جزء كسانى بود كه لب به اعتراض گشود. او به سبب شور و محبتى كه نسبت به مرادش داشت ، پس از تبعيد وى بارها به گونه كتبى و شفاهى به ناصر الدين شاه و درباريانش اخطار نمود كه وى به جهت بى احترامى و ستمى كه درباره سيد روا داشته است كشته خواهد شد.
زبان تيز و حركات اعتراض آميز او را رژيم استبدادى تحمل نكرد و وى را به مدت هفت ماه و نيم به زندان افكند. ميرزا پس از آزادى ، با تن مجروح و شكنجه شده به اسلامبول رفت و در آنجا به دستور سيد جمال الدين در بيمارستان بسترى و نزديك چهل روز تحت مداوا قرار گرفت .
بعد از معالجه ، نخستين بارى كه ميرزا رضا در اسلامبول به حضور سيد رسيد، لب به شكوه گشود و با گريه از مصائب حكومت قاجار سخن گفت . سيد در برابر شكوائيه ميرزا عصبانى شد و گفت : (گريه كار پيرزنان است ، مادامى كه دروازه مرگ براى انسان باز است ، تن به ظلم و پستى نبايد بدهد. برو ريشه ظلم را از ايران بيرون بياور، والا تا ريشه در آب است هر يك از شاخه هاى او را بزنى جوانه تازه مى دهد.)
اين عبارات عالى از صاعقه آسمانى براى ميرزا مهيب تر بود، به گونه اى كه در همان جا مصمم شد از شاه انتقام بگيرد و به ظلم او خاتمه دهد.
عبدالله مستوفى مى نويسد:
يك مرتبه ميرزا زياد از اوضاع و ظلمى كه به وى شده شكوه مى كند سيد به وى مى گويد: مگر پدرت روضه خوان بوده است كه اين قدر در تشريح بدبختى خود نكات دقيق و حساس به كار مى برى ؟ تو كه مى گويى من از عمرم بيزارم و آرزوى مرگ مى كنى چرا دشمنت را نكشتى كه در مقابل ترا هم بكشند و به قول خودت از اين زندگى سراپا سخت خلاص ‍ شوى ؟)
ميرزا در تاريخ 26 رجب 1313 ه.ق به طرف ايران حركت ، و يك تپانچه پنج لول روسى تهيه مى كند و در دوم شوال همان سال وارد شهر رى مى گردد و مخفيانه به ديدار شيخ هادى نجم آبادى مى شتابد.
قتل ناصر الدين شاه 
شاه ، كه در تدارك برگزارى جشنهاى پنجاهمين سال سلطنت خود بود، به حضرت عبدالعظيم مى رود و ميرزا رضاى كرمانى در همان روز (جمعه 17 ذى القعده 1313 ه.ق / اول مه 1896 م ) شاه را در حرم حضرت عبدالعظيم به ضرب پنج گلوله از پاى در مى آورد و خود توسط عمال شاه دستگير مى شود.
امين السلطان كه مردى بسيار محيل بود از موقعيت پيش آمده استفاده كرده و با برقرارى رابطه با همه مدعيان و ايجاد رقابت بين آنها بر نفوذ و قدرت خود مى افزايد و تا به سلطنت رسيدن مظفر الدين شاه كه چهل روز طول مى كشد، حاكم مطلق و بى چون و چراى كشور مى گردد و بيت المال را تا آنجايى كه مى تواند غارت مى كند. در اين موقعيت وضعيت خزانه مملكت به قدرى خراب بود كه براى هزينه تاجگذارى مظفر الدين شاه مجبور به استقراض از بانك شاهى يعنى از انگليسيها مى شوند.
شهادت ميرزا رضاى كرمانى 
پس از دستگيرى ميرزا از وى استنطاق مفصلى به عمل مى آيد. اين استنطاق و پاسخهاى مهم و در خور تامل ، به طور كامل ، در روزنامه صور اسرافيل و در كتاب بيدارى ايرانيان درج شده است .
ميرزا در قسمتى از استنطاق خود مى گويد:
(دولت ايران قدر سيد را نشناخت و نتوانست از وجود محترم او فوائد و منافع ببرد به آن خفت و افتضاح او را نفى كردند...)
پس از قتل شاه بسيارى در صدد برآمدند كه تا با تبليغات گسترده از شاه معدون ، چهره اى به عنوان شاه شهيد بسازند، ميرزا با بيان حقايق در دادگاه فرمايشى نقشه آنها را خنثى و در كمال شهامت حكومت شاهان را رسوا مى كند:
(مگر اين مردم بيچاره و اين يك مشت اهالى ايران ودايع خدا نيستند؟ قدرى پايتان را از خاك ايران بيرون بگذاريد، در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشق آباد و اوايل خاك روسيه هزار هزار رعيت بيچاره ايرانى را ببينيد كه از وطن عزيز خود از دست تعدى و ظلم فرار كرده ، كثيف ترين كسب و شغل ها را از ناچارى پيش گرفته اند... ظلم و تعدى بى حد و حساب چيست و كدام است از اين بالاتر چه مى شود؟ گوشت بدن رعيت را مى كنند و به خورد چند باز شكارى مى دهند. صد هزار تومان از فلان بى مروت مى گيرند، قباله مالكيت جان و مال و عرض و ناموس يك شهر و يا يك مملكتى را به دست او مى دهند. رعيت فقير و اسير و بيچاره را در زير بار تعديات مجبور مى كنند كه يك مرد، زن منحصر به فرد خود را اضطرارا طلاق بدهد و خودشان صدتا صدتا زن مى گيرند و سالى يك كرور پول كه به اين خونخوارى و بى رحمى از مردم مى گيرند خرج عزيز السلطان مى كنند كه نه براى دولت مصرف دارد و نه براى ملت و نه براى حفظ نفس شخصى و غيره و غيره )
ميرزا در پايان دفاعيه خود به عنوان نتيجه گيرى و دفاع از اقدام انقلابى خود مى گويد:
(من قدرى هستم ، و مومن به قدر، و معتقد كه بى حكم قدر برگ از درخت نمى افتد. حالا هم به خيال خودم يك خدمتى به تمام خلايق كرده و ملت و دولت را بيدار كرده ام و اين تخم را من آبيارى كردم و سبز شد. همه خواب بودند، بيدار شوند. يك درخت خشك بى ثمرى را كه زيرش همه قسم حيوانات موذى درنده جمع بودند، از بيخ انداختم و آن جانورها را متفرق كردم ).
افشاگريهاى بموقع ، قاطع و مستدل ميرزا رضا در محكمه و پخش آن در سطح جامعه بسيار كارگر افتاد و تاثير خود را به خوبى بر جاى گذاشت تا جايى كه حتى بعد از شهادت مظلومانه اش ياد و خاطره او پيوسته بر سر زبانها بود و با تجليل ، از جانب روحانيون و مردم از او ياد مى شد. در جريان به دار كشيدن وى دستگاه قاجار با خشم و نفرت فراوان مردم مواجه شد و از اين طريق نخستين ضربه را چشيد.
سرانجام ميرزا رضاى كرمانى در روز چهار شنبه دوم ربيع الاول 1314 ه.ق برابر با 21 مرداد 1276 توسط دستگاه حكومتى قاجار به دار آميخته شد و به شهادت نايل آمد.
ميرزا در آخرين لحظات ، جمله اى را بر زبان آورد كه نشان دهنده ادامه نهضت توسط بزرگمردان ديگرى از تاريخ بود:
(اين چوبه دار را به يادگار نگهداريد، من آخرين نفر نيستم ...)
24 مرداد 1362 
تشكيل نخستين مجلس خبرگان رهبرى 
همه نظامهاى مكتبى كه بر ايده واحدى متكى هستند داراى رهبر و امامى مى باشند كه تمامى حركات برنامه ها، افكار و راهنماييهاى او براى آنان حجت است خصوصا در نظامهاى الهى كه اساسى ترين اركان ، مساله رهبرى است ، زيرا وظيفه اصلى تمام پيامبران الهى رهبرى و هدايت قوم و قبيله خود به سوى سعادت و نيكبختى بوده و در اين ميان تنها مكتب اسلام است كه مدعى حق رهبرى بشريت تا جهان آخرت (روز قيامت ) مى باشد.
مطالعه 14 قرن تاريخ اسلام و فراز و نشيبهاى آن از يك سو و نيز بررسى نقش امام خمينى (ره ) در تاريخ معاصر كه منجر به انقلابى بزرگ و عالمگير شد به روشنى نشان مى دهد كه مساله رهبرى و جامعه و رابطه بين آنها نه تنها در سرنوشت مسلمانان موثر است ، بلكه با سرنوشت همه مردم جهان نيز در ارتباط مى باشد. براى اثبات اين امر از دو جهت مى توان مساله را بررسى كرد: اول آن كه ماهيت جهانى بودن دين مبين اسلام و نيز نبوت حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم در قرآن به طور واضح بيان گرديده است .
و ما ارسلناك الا كافة للناس بشيرا و نذيرا(147)
(وما نفرستاديم ترا مگر براى بشارت و بيم دادن به همگى مردم )
جهت دوم آن كه آنچه تاكنون در عمل نشان داده شده و تاريخ آن را در سينه خود حفظ نموده آن است كه در هر مرحله از تاريخ اسلام كه مسلمانان از يك رهبرى قوى برخوردار بودند، توانستند جهان را تحت تاثيرى قرار داده و در اصول حاكم بين ملتها، تغييرات قابل توجهى به وجود آورند. نمونه بسيار روشن و بارز آن انقلاب شكوهمند اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى (ره ) مى باشد.
مساله رهبرى (ولايت ) و جامعه ، در اسلام ، داراى پيوند و يگانگى خاصى مى باشد و امرى است خاص خداوند متعال و به عنوان يك تكليف و مسئوليت به عهده پيامبر گرامى اسلام نهاده شده است و پس از رحلت آن حضرت اين مسئوليت به امر خداوند به ائمه اطهار عليهم السلام واگذار شده است كه بدين جهت رهبرى اهل بيت عليهم السلام يك نوع رهبرى ويژه به حساب مى آيد كه تنها رهبرى حضرت رسول (ص ) به آن شبيه است ؛ البته بدون در نظر گرفتن مساله وحى و رسالت كه با توجه به مساله عصمت وجه تمايز رهبرى اهل بيت عليهم السلام با ساير رهبران تاريخ جهان كاملا مشخص مى شود و الهى بودن رهبرى ائمه عليهم السلام به اثبات مى رسد، لذا بيعت مردم و امت اسلامى با آنها بيعت خدايى و اعتقادى است نه بيعت بر اساس راى و افكار عمومى .
اين رهبرى از خود پيامبر(ص ) شروع شده و تاكنون - كه زمان رهبرى حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) مى باشد - ادامه دارد. لكن در اين عصر و زمان به خواست خداوند متعال كه آن وجود مقدس و شريف از انظار مخفى و در پس پرده غيبت كبرى قرار دارند و جامعه مسلمين از حضور فيزيكى ايشان محروم مى باشد، مساله رهبرى امت اسلام بالاتكليف نمانده و حسب الامر، امام جعفر صادق (ع ) بر عهده فقهاى جامع الشرايط گذارده شده است يعنى حضرت ، علائم و مشخصاتى را بيان كرده و فرموده اند كه هر كس اين علائم و مشخصات را دارد داراى شرايط جهت كسب رهبرى مسلمين است .
(... فاما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه ، حافظا لدينه ، مخالفا على هواه مطيعا لامر مولاه ، فللعوام ان يقلدوه ، و ذلك لايكون الا بعض فقهاء الشيعه لا كلهم (148)
ترجمه : پس هر كدام از فقها كه داراى صيانت نفس ، حافظ دين ، و مخالف هواى نفس و مطيع امر مولى باشد بر مردم است كه از او تقليد كنند و چنين خصوصياتى يافت نمى شود مگر در بعضى از فقهاء شيعه و نه در همه آنها.
خبرگان در قانون اساسى : 
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران در فصل هشتم كه مربوط به رهبر يا شوراى رهبرى است در اصول 107، 108، 111 راجع به خبرگان رهبرى صحبت بعمل آمده است :
فصل هستم - رهبر يا شوراى رهبرى 
اصل يكصد و هفتم 
پس از مرجع عاليقدر تقليد و رهبر كبير انقلاب جهانى اسلام و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت آيت الله العظمى امام خمينى قدس سره الشريف كه از طرف اكثريت قاطع مردم به مرجعيت و رهبرى شناخته و پذيرفته شدند. تعيين رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است .
خبرگان رهبرى درباره همه فقهاى واجد شرايط مذكور در اصول پنجم و يكصد و نهم بررسى و مشورت مى كنند هر گاه يكى از آنان را اعلم به احكام موضوعات فقهى يا مسائل سياسى اجتماعى يا داراى مقبوليت عامه يا واجد برجستگى خاص در يكى از صفات مذكور در اصل يكصد و نهم تشخيص دهند او را به رهبرى انتخاب مى كنند در غير اين صورت يكى از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفى مى نمايند. رهبر منتخب خبرگان ، ولايت امر و همه مسئوليتهاى ناشى از آن را بر عهده خواهد داشت .
رهبر در برابر قوانين با ساير افراد كشور مساوى است .
اصل يكصد و هشتم  
قانون مربوط به تعداد و شرايط خبرگان ، كيفيت انتخاب آنها و آيين نامه داخلى جلسات آنان براى نخستين دوره بايد به وسيله فقهاى اولين شوراى نگهبان تهيه و با اكثريت آراى آنان تصويب شود و به تصويب نهايى رهبر برسد. از آن پس هرگونه تغيير و تجديد نظر در اين قانون و تصويب ساير مقررات مربوط به وظايف خبرگان در صلاحيت خود آنان است .
اصل يكصد و نهم 
شرايط و صفات رهبر:
1 - صلاحيت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه
2 - عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام .
3 - بينش صحيح سياسى ، اجتماعى ، تدبير، شجاعت ، مديريت و قدرت كافى براى رهبرى .
در صورت تعدد واجدين شرايط فوق ، شخصى كه داراى بينش فقهى و سياسى قويتر باشد مقدم است .
اصل يكصد و دهم 
وظايف و اختيارات رهبر:
1 - تعيين سياستهاى كلى نظام جمهورى اسلامى ايران پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام .
2 - نظام بر حسن اجراى سياستهاى كلى نظام .
3 - فرمان همه پرسى .
4 - فرماندهى كل نيروهاى مسلح .
5 - اعلان جنگ ، صلح و بسيج نيروها.
6 - نصب ، عزل و قبول استعفا:
الف - فقهاى شوراى نگهبان .
ب - عاليترين مقام قوه قضائيه .
ج - رئيس سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران .
د - رييس ستاد مشترك
ه - فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى .
و - فرماندهان عالى نيروهاى نظامى و انتظامى .
7 - حل اختلاف و تنظيم روابط قواى سه گانه .
8 - حل معضلات نظام كه از طرق عادى قابل حل نيست ، از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام .
9- امضاى حكم رياست جمهورى پس از انتخاب مردم ، صلاحيت دواطلبان رياست جمهورى از جهت دارا بودن شرايطى كه در اين قانون مى آيد، بايد قبل از انتخابات به تاييد شوراى نگهبان و در دوره اول به تاييد رهبرى برسد.
10 - عزل رئيس جمهور با در نظر گرفتن مصالح كشور پس از حكم ديوانعالى كشور به تخلف وى از وظايف قانونى ، يا راى مجس شوراى اسلامى به عدم كفايت وى بر اساس اصل هشتاد و نهم .
11 - عفو يا تخفيف مجازات محكومين در حدود موازين اسلامى پس از پيشنهاد رئيس قوه قضاييه .
رهبر مى تواند بعضى از وظايف و اختيارات خود را به شخص ديگرى تفويض كند.
اصل يكصد و يازدهم 
هر گاه رهبر از انجام وظايف قانونى خود ناتوان شود يا فاقد، يكى از شرايط مذكور در اصول پنجم و يكصد و نهم گردد، يا معلوم شود از آغاز فاقد بعضى از شرايط بوده است ، از مقام خود بر كنار خواهد شد.
تشخيص اين امر به عهده خبرگان مذكور در اصل يكصد و هشتم مى باشد.
در صورت فوت ، كناره گيرى يا عزل رهبر، خبرگان موظفند در اسرع وقت نسبت به تعيين و معرفى رهبر جديد اقدام نمايند. و تا هنگام معرفى رهبر، شورايى مركب از رئيس جمهور، رئيس قوه قضائيه و يكى از فقهاى شوراى نگهبان به انتخاب مجمع تشخيص مصلحت نظام ، همه وظايف رهبرى را به طور موقت به عهده مى گيرد و چنانچه در اين مدت يكى از آنان به هر دليل نتواند انجام وظيفه نمايد، فرد ديگرى به انتخاب مجمع ، با حفظ اكثريت فقها در شورا، به جاى وى منصوب مى گردد.
اين شورا در خصوص وظايف بندهاى 1 و 2 و 3 و 5 و 10 و قسمتهاى (د) و (ه) و (و) بند 6 اصل يكصد و دهم ، پس از تصويب 4/3 اعضاى مجمع تشخيص مصلحت نظام اقدام مى كند.
هرگاه رهبر بر اثر بيمارى يا حادثه ديگرى موقتا از انجام وظايف رهبرى ناتوان شود در اين مدت شوراى مذكور در اين اصل وظايف او را عهده دار خواهد بود.
اولين مجلس خبرگان رهبرى : (مجلس خبرگان دوم ) 
اولين مجلس خبرگان كه وظيفه بسيار خطيرى بر عهده داشت و براساس ‍ اصل 107 قانون اساسى جمهورى اسلامى مهمترين وظيفه آن تعيين رهبر نظام اسلامى بود، در شرايطى تشكيل شد كه كشور در حال نبردى نابرابر با حكومت عراق و دنياى استكبار بود و متجاوزان عراقى براى شكست ملت قهرمان ايران هر روز متوسل به شيوه اى جديد در جنگ مى شدند انتخابات مجلس خبرگان (رهبرى ) با شركت مردم شجاع و مقاوم ايران در 19 آذر 1361 برگزار گرديد و نزديك به هيجده ميليون نفر در اين انتخابات شركت نمودند.
در اين دوره 75 نفر از نمايندگان مجلس خبرگان تعيين شدند (انتخاب بقيه نمايندگان به دور دوم كشيد)
اولين مجلس خبرگان رهبرى كه در واقع دومين مجلس خبرگان جامعه اسلامى بود در ساعت 10:9دقيقه 24/5/1362 تشكيل و پيام امام خمينى (ره ) قرائت شد.
پيام امام خمينى به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان (149) (رهبرى ) 
بسم الله الرحمن الرحيم
با تاييد خداوند متعال جل و على و پشتيبانى حضرت ولى الله اعظم بقية الله اوراحنا لمقدمه الفدا، بر حسب اصل يكصد و هفتم قانون اساسى جمهورى اسلامى ، مجلس خبرگان كه به وسيله آراء ملت عظيم الشان ايران ، شمارى از علماى اعلام و حجج اسلام ادام الله بقائهم براى تعيين رهبر يا شوراى رهبرى انتخاب شده اند مفتوح گرديد؛ مجلسى كه براى ادامه نظام جمهورى اسلامى و شرعيت بخشيدن به آن ، نقشى اساسى دارد. مجلسى كه علاقه مندان به اسلام و جمهورى اسلامى دل بدان بسته و مخالفان و دشمنان آن چشم به آن دوخته اند. آنان دل بسته اند كه منتخبين آنها كه از علماء متعهد و آگاه به مصالح و مفاسدند، با راى مبارك خود شايسته ترين و آگاه ترين و متعهدترين فقيه يا فقها را براى اين مقام كه صيانت نظام جمهورى اسلامى و هدايت آن به طور شايسته و موافق با شريعت مطهره بستگى به آن دارد، با اعتقاد به حضور خداوند متعال و نظارت او (جل و على ) بر آراء و اعمال و احوال آنان را تعيين نمايند و رضاى او را بر رضاى خود و ديگران مقدم دارند. و اينان چشم طمع دوخته اند كه شايد به وسيله ايادى خود بتوانند لغزشى خداى نخواسته ايجاد كنند كه در آتيه اى ولو دراز مدت نظام اسلامى را به انحراف كشانند. ما مى دانيم كه ابرقدرت ها و حكومت هاى وابسته به آنان با اسلام شاهنشاهى و ملكى مخالف نيستند، بلكه بى شك آن را تاييد نيز مى كنند. اسلامى كه به وسيله ايادى ابليسى خود و جهال به صورت عالم ، عرضه مى شود كه علماى اسلام و مسلمانان نبايد در امور سياسى و اجتماعى مسلمين دخالت كنند و نبايد در امور مسلمانان اهتمام نمايند و حكم واضح عقل موافق با قرآن را ناديده گرفته و حديث (مجارى الامور بيد العلماء بالله ) را ضعيف و سخن شريف (و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الى رواة احاديثنا) و ديگر احاديث از اين قبيل را بى مبنا يا به تاويل كشانند، صد در صد مورد تاييد آنان است . چه بهتر كه دست علماى متعهد و مسلمانان بيدار را اين درباريان روحانى نما و بازيخوردگان غافل از سياست بازى شياطين ببندند و راه را براى چپاول و سلطه قدرت ها باز كنند. آنان از اسلامى كه مويد آنهاست چه باك دارند؟ از اسلام على ابن ابيطالب عليه صلوة الله و سلامه مى ترسند. اگر آن شهيد دلباخته اسلام و اسلام شناس حقيقى مثل اينان فكر مى كرد و به گوشه عزلت و عبادت خدا مشغول مى شد و راهى جز بين مسجد و منزل نمى پيمود، نه جنگ صفين و نهروان پيش مى آمد و نه جنگ جمل و نه مسلمانان فوج فوج به قتل مى رسيدند و شهيد مى شدند و اگر سيدالشهدا عليه السلام مثل اينان فكر مى كرد و در كنار قبر جدش به ذكر و دعا مى پرداخت ، فاجعه بزرگ كربلا پيش نمى آمد و دوستان ارجمند خداوند قطعه قطعه نمى شدند و آل الله به اسارت نمى رفتند و از آنها بالاتر، اگر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مانند اينان فكر مى كرد و به نصحيت و بيان احكام عبادات مى پرداخت ، آنهمه رنج و مصيبت نمى ديد و آن همه مسلمانان به شهادت نمى رسيدند و در علماى معاصر اگر مرحوم آيت الله عظيم الشان آقا ميرزا محمد تقى شيرازى با آن مقام بزرگ در علم و ورع و تقوا همانند اينان فكر مى كرد در عراق جنگ بين مسلمانان و انگليسى هاى متجاوز غاصب پيش نمى آمد و آنهمه مسلمانان شهيد نمى شدند و استقلال عراق تامين نمى شد. حكومت هايى كه در عصر حاضر با دل و جان و اسم اسلام در خدمت ابرقدرت ها بويژه آمريكا هستند و عامل تامين منافع آنان در جهان مى باشند و آخوندهاى دربارى از خدا بى خبر كه مويد آنان و مخالف با رژيم اسلامى هستند و كوشش در هدم اسلام پرخاشگر بر ستمگران به سيره رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و علم كردن اسلام شاهنشاهى و ملوكى هستند كه مسلمانان متعهد را به جرم شكايت از ظلم آمريكا و اسرائيل مى خواهند از فريضه حج محروم كنند، بايد مورد تاييد شوروى ، آمريكا و اسرائيل باشند.
و اكنون شما اى فقهاى شوراى خبرگان و اى برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهى و ستمشاهى ! مسووليتى را قبول فرموديد كه در راس همه مسووليت هاست و آغاز به كارى كرديد كه سرنوشت اسلام ، ملت رنجديده ، شهيد داده و داغديده گرو آن است . تاريخ و نسل هاى آينده درباره شما قضاوت خواهند كرد و اولياء بزرگ ناظر آراء و اعمال شما مى باشند. (و الله من ورائهم محيط ورقيب ) كوچكترين سهل انگارى و مسامحه و كوچكترين اعمال نظرهاى شخصى و خداى نخواسته تبعيت از هواهاى نفسانى كه ممكن است اين عمل شريف الهى را به انحراف كشاند، بزرگترين فاجعه تاريخ را بوجود خواهد آورد. اگر اسلام عزيز و جمهورى اسلامى نوپا به انحراف كشيده شود، سيلى بخورد و به شكست منتهى شود، خداى نخواسته اسلام براى قرن ها به طاق نسيان سپرده مى شود و به جاى آن اسلام شاهنشاهى و ملوكى جايگزين آن خواهد شد. شما برگزيدگان مستضعفان مى دانيد كه با كوتاه شدن دست ابرقدرت هاى چپاولگر از كشور اسلامى شما، آنان و وابستگان به آنها ماهيت اسلام و قدرت الهى آن را لمس نمودند و چون افعى زخم خورده در كمين نشسته اند كه از هر راهى بتوانند خود با به وسيله پيروان از خدا بى خبر خود اين نظام الهى را از مسير خود منحرف نمايند. و بالاترين انحراف كه منجر به انحراف تمام ارگان ها مى شود، انحراف رهبرى است كه امروز شما نقش اول آن را داريد، شما ديديد و شنيديد كه با اصل پنجم قانون اساسى چه مخالفت ها شد و چه جار و جنجالها بپا كردند و بحمدالله تعالى موفق نشدند ماموريت خود را انجام دهند و اخيرا با همين تعيين خبرگان نيز مخالفت كردند و سمپاشى نمودند و خناسان غافل باشيد. راه خود را با قدرت الهى و تعهد به اسلام بزرگ و قوت ايمانى و روحى ادامه دهيد و به هيچ چيز الا مصالح اسلام و مسلمين فكر نكنيد و در اين صورت خداوند تعالى پشت و پناه شماست .
لازم است به رهبر محترم آتيه با شوراى رهبرى تذكرى برادرانه و مخلصانه بدهم : رهبر و رهبرى در اديان آسمانى و اسلام بزرگ چيزى نيست كه خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خداى نخواسته به غرور و بزرگ انديشى خود وادارد. آن همان است كه مولاى ما على ابن ابيطالب درباره آن گوشزد فرموده است . اساسا انبياء خدا صلوة الله و سلامه عليهم مبعوث شدند براى خدمت به بندگان خدا، خدمت هاى معنوى و ارشادى و اخراج بشر از ظلمات به نور و خدمت به مظلومان و ستمديدگان و اقامه عدل ، عدل فردى و اجتماعى .
شما كه خود را پيروان اصحاب وحى و اولياء عظيم الشان مى دانيد و بحمدالله هستيد، خود را جز خدمتگزار به ملت هاى ستمديده ندانيد و بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايت پيشگان بيش از هر كس چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف نفوذى در بيوت شما با چهره هاى صد در صد اسلامى و انقلابى ممكن است خداى نخواسته فاجعه ببار آورند و با يك عمل انحرافى نظام را به انحراف كشانند و با دست شما به اسلام و جمهورى اسلامى سيلى زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود، الله الله در تعجيل تصميم گيرى خصوصا در امور مهمه و بايد بدانيد و مى دانيد كه انسان از اشتباه و خطا مامون نيست . به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگزديد و اقرار به خطا كنيد، كه آن كمال انسانى است ، توجيه و پافشارى در امر خطا، نقص و از شيطان است . در امور مهمه با كارشناسان مشورت كنيد و جانب احتياط را مراعات نماييد.
اينجانب مطالبى را در سى صفحه به عنوان وصيت نامه نوشته ام و يك نسخه آن را در مجلس مبارك خبرگان امانت مى گذارم كه پس از مرگ اينجانب منتشر خواهد شد.
از خداوند متعال عاجزانه مسئلت مى نمايم كه اسلام بزرگ را عظمت بيشتر بخشد و توفيق وحدت را براى حفظ كيان اسلام و كشورهاى اسلامى نصيب ملت هاى اسلامى فرمايد و جمهورى اسلامى را هر چه بيشتر تقويت نمايد و ما را مورد عنايت حضرت بقيه الله (عجل الله فرجه الشريف و روحى لمقدمه الفداء) قرار دهد.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
نتايج اولين اجلاس مجلس خبرگان رهبرى 
هيئت رئيسه مجلس خبرگان رهبرى در پايان جلسه افتتاحيه خبرگان با انتشار اطلاعيه اى نتايج اين اجلاس را به اطلاع مردم شريف ايران رسانيد. در قسمتى از اين اطلاعيه اى آمده است :(150)
بسم الله الرحمن الرحيم
جلوه اى ديگر از الطاف الهى كه در 5 سال گذشته امت عظيم اسلامى از آن برخوردار بود تشكيل مجلس خبرگان است با توجه خاص امام امت و با تلاشهاى خالصانه شوراى نگهبان و با استقبال كم نظير امت شهيد پرور خبرگان انتخاب و انقلاب اسلامى به يكى از مهمترين نهادهاى خود كه در قانون اساسى طراحى شده است دست يافت . قانون اساسى پيش بينى كرده كه جمعى از علماء و دانشمندان صالح و آگاه به مقتضيات زمان به منظور تحكيم وضع و موقعيت و حفظ حراست اين پايه و مايه اصلى نظام اسلامى از طرف مردم انتخاب و آماده انجام وظيفه قانونى براى تقويت و تداوم صلاحيت رهبرى باشند. طبيعى است با حضور چنين نهادى مركب از ده ها دانشمند و فقيه عادل و مورد اعتماد خلق ، هم رهبر و هم مردم آرامش خاطر و اعتماد به حال و آينده دارند و هم دشمنان اسلام از تلاشهاى خود در جهت تضعيف روحيه مردم و ايجاد تزلزل در بنياد انقلاب از طريق تضعيف رهبرى مايوس خواهند گرديد...)
در اين اجلاس همچنين وصيت نامه سياسى الهى امام (ره ) به عنوان امانت تحويل خبرگان مردم گرديد، در اين رابطه آمده است :
(... وصيت نامه سياسى 30 صفحه اى معظم له كه افتخار امانتدارى اين گنجينه پر بهاء را به دست آورديم ، هم مايه اميد و قرار مسلمانان انقلابى جهان گرديد و هم به اعتبار و ارج خبرگان افزود، و هم به عنوان هديه و قدرشناسى رهبر از مردم هميشه در صحنه ، تاييدى بر حسن انفاسشان و ارج گزارى بر تلاشها و مجاهدتهايشان در تاريخ انقلاب خونباران جاى گرفت ...) در اين اجلاسيه آئين نامه داخلى و مقررات اجراى اصل 111 قانون اساسى مورد بحث و بررسى قرار گرفت .
مجلس خبرگان رهبرى (اول )، پس از بحث در جهت انتخاب جانشين امام خمينى (ره ) آيت الله منتظرى را به عنوان قائم مقام رهبرى انتخاب كرد كه صلاحيت ايشان در 6/1/1368 توسط امام (ره ) براى رهبرى جامعه اسلامى رد شد و بدنبال آن ايشان نيز در تاريخ 8/1/1368 از مقام خود استعفا دادند. پس از ارتحال امام (ره ) مجلس خبرگان وارد شور شد و با عنايت خاص الهى حضرت آيت الله خامنه اى را به مقام رهبرى برگزيد.(151)
اسامى آيات عظام و مجتهدين و حجج اسلامى كه براى تشكيل مجلس ‍ خبرگان اول انتخاب شدند به شرح ذيل است :
1 - تهران : سيد على خامنه اى ، اكبر هاشمى رفسنجانى ، سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى ، على اكبر مشكينى ، محمد امامى كاشانى ، محمد محمدى گيلانى ، يوسف صانعى ، محمد باقر باقرى كنى ، محمد باقر خوانسارى ، غلامرضا رضوانى ، احمد آذرى قمى ، سيد هادى خسرو شاهى ، حسين راستى
2 - چهار محال : ابراهيم امينى نجف آبادى
3 - سيستان : مولوى اسحق مدنى ، سيد مهدى عبادى
4 - كردستان : عبدالله محمدى
5 - فارس : سيد على محمد دستغيب ، فاضل هرندى ، محى الدين حائرى شيرازى ، اسد الله ايمانى ، سيد على اصغر دستغيب
6 - هرمزگان : محمد انوارى
7 - كرمانشاهان : حسين ملازم معصومى زرندى
8 - مركزى : مهدى سيد روحانى ، جلال طاهر شمس گلپايگانى
9- مازندان : عبدالله واعظ جوادى (جوادى آملى )، هادى روحانى زاده ، اسماعيل صالحى نفت چالى ، سيد جعفر ديوكلايى ، حسين محمدى
10 - 10 آذربايجانشرقى : مسلم ملكوتى ، ميرزا محمد على انگجى ، سيد حسين پور مير غفارى ، بيوك خليل زاده مروج ، محسن مجتهد شبسترى ، عبدالحسين تبريزى غروى
11 - سمنان : محمد دانش زاده (مومن )
12 - كهكيلويه و بوير احمد: حاج قربانعلى شه ميرى
13 - خوزستان : غلامحسين جمى ، سيد محمد على موسوى جزارى ، احمد جنتى ، سيد مجدالدين قاضى ، محمد حسين مجتهدى
14 - لرستان : سيد حسن طاهرى خرم آبادى ، سيد محمد باقر طباطبائى
15 - خراسان : ابوالحسن مقدسى ، عباس واعظ طبسى ، ابوالقاسم خزعلى ، محمد مهدى ربانى املشى ، على اصغر معصومى ، عبدالجواد غرويان ، اسماعيل فردوسى پور، على اكبر اسلامى تربتى
16 - يزد: روح الله خاتمى
17 - ايلام : عبدالرحمن حيدى ، حاج على الهى
18 - اصفهان : سيد جلال طاهرى حسين آبادى ، سيد حسين مجلسى خادمى ، عباس ايزدى ، سيد مهدى يثربى
19 - زنجان : هادى باريك بين ، موسوى خوئينى ها، سيد اسماعيل موسوى زنجانى
20 - استان مركزى : محمد موحدى گيلانى (فاضل )
21 - كرمان : محمد هاشميان ، مرتضى فهيم ، محمد على موحدى
22 - همدان : محمد باقر محى الدين انوارى ، حسين انوارى
23 - آذربايجانغربى : مرتضى بنى فضل ، سيد على اكبر قريشى ، على احمد ميانجى
24 - گيلان : صادق احسانبخش ، محمد على امينيان
در مجموع در دور اول انتخابات خبرگان رهبرى 75 نفر به مجلس راه يافتند و مرحله دوم انتخابات مجلس خبرگان رهبرى در تاريخ 26 فروردين 1363 در سالروز ولاديت اميرالمؤ منين على (ع ) (13 رجب 1404 قمرى )
همزمان با برگزارى دومين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى انجام شد.
در اين مرحله افراد ذيل به مجلس خبرگان را يافتند:
1 - استان تهران : سيد صادق گيوى خلخالى
2 - استان كردستان : سيد على حسينى
3 - گيلان : محمد على فيض - عباس محفوظى
4 - مازندان : سيد كاظم نور مفيدى
5 - بوشهر: محمد يزدى
26 مرداد 1369 
ورود آزادگان سرافراز به ايران اسلامى 
ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التى كنتم توعدون (152)
اگر روز اسراء برگشتند و من نبودم سلام مرا به آنها برسانيد و بگوييد خمينى در فكرتان بود
(ما را چه رسد كه با اين قلم هاى شكسته و بيانهاى نارسا در وصف شهيدان و جانبازان و مفقودان و اسيرانى كه در جهاد فى سبيل الله جان خود را فدا كرده و يا سلامت خويش را از دست داده اند يا به دست دشمنان اسلام اسير شده اند، مطلبى نوشته يا سخنى بگوييم ؟ زبان و بيان ما عاجز از ترسيم مقام بلند پايه عزيزانى است كه براى اعتلاى كلمه حق و دفاع از اسلام و كشور اسلامى جانبازى نموده اند.)(153)
(بارالها، اسراى ما اسير جانى ترين دژخيم زمان مى باشند. مقاومت آنها دنيا را شگفت زده كرده است هر چه زودتر آنها را براى خدمت به تو و بندگانت آزاد فرما و به خاندان محترم همه صبر، اجر، سلامت و مغفرت عنايت فرما.)(154)
امام خمينى (ره )
روز 26 مرداد 1369 ميهن اسلامى شاهد حضور كبوتران سبكبالى بود كه پس از سالها زندان در اسارتگاههاى مخوف رژيم بعث عراق قدم به خاك پاك ميهن اسلامى خود مى گذاشتند. در هر حال ، قاصدك آزادى در چنين روزى پيام آور رهايى شده و اين كبوتران از بند رسته به آغوش گرم ملت خود بازگشتند. ميهن اسلامى چراغانى بود. شعف و سرورى وصف ناپذير از حضور اين رسولان ، انقلاب و جنگ سراسر ايران را فراگرفته بود.
اولين عكس العمل آزادگان از ديدن وطن ، بوسه زدن بر خاك آن بود، سرزمينى كه قدم به قدم آن با خون بهترين فرزندان اين ملت و اسوه جوانان كشور تطهير شده بود. حركت بعدى زيارت مرقد پير و مرادشان خمينى كبير (ره ) و بيعت با جانشين خلف او مقام عظماى ولايت حضرت آيت الله العظمى خامنه اى بود و اين همه نشان از علاقه و افر و پايبندى آنان به اسلام ، انقلاب و ميهن عزيزشان بود.
آنها توانستند در سالهاى زجر و شكنجه ، درد و بيمارى جسمى ، روح و روان خود را توفنده و مقاوم حفظ كنند و تقوا و مردانگى خود را مضاعف نمايند تا در بازگشت به ايران اسلامى در صحنه هاى مختلف اجتماعى سرمشق و نمونه اى باشند براى جوانان ، براى پيران و خلاصه براى همه تا در دوران سازندگى ايران اسلامى ، ملت ما پرصلابت تر، مقاومتر، با دشمنان خود روبرو شود و مشكلات و مصائب را با صبر و بادبارى به منظور پيشرفت ، ترقى و عظمت ايران اسلامى تحمل نمايد.
مقام معظم رهبرى و فرماندهى كل قوا درباره آزادگان مى فرمايند:(155)
آزادگان آبروى اين ملت را حفظ كردند...
... يكى از چيزهايى كه شما را، دلهايتان را زنده نگه مى داشت ، پراميد نگه مى داشت ، ياد آن چهره و روحيه پرصلابت امام عزيزمان بود. آن بزرگوار هم خيلى به ياد اسرا بودند. حال پدرى را كه فرزندانش به اين شكل از او دور شده باشند، راحت مى شود فهميد.)
(مساله اسارت طولانى فرزندان اين ملت به نوبه خود امتحان ديگرى بود كه ملت ما با موفقيت آن را به انجام رسانده و اسراى ما همانند ملت ايران از خود آزاد مردى نشان دادند و سرانجام با موفقيت و سرافرازى به وطن بازگشتند...
... شما در دوران اسارت شرايط سختى را گذرانديد، اما در عين حال با حفظ دين و اعتقادات و دلبستگى خود به اسلام ، امام و انقلاب موجب افتخار و آبرومندى ملت خود در برابر دشمن شديد.)
تشكيل ستاد رسيدگى به امور آزادگان (156) 
ستاد رسيدگى به امور آزادگان در 22 مرداد 1369 براساس قانون حمايت از آزادگان مصوب 13/9/1368 مجلس شوراى اسلامى تشكيل شد. و در نخستين گام با تبادل انبوه اسرا مواجه گرديد و براساس همان قانون و با مساعدت و همراهى ديگر دستگاهها مسئوليت اين كار عظيم را به دوش ‍ گرفت و تبادل بيش از 40000 آزاده و به همين تعداد اسير عراقى را انجام داد. اين ستاد با الهام از رهنمودهاى مقام معظم رهبرى بيش از 270 واحد ستادى در سراسر كشور تشكيل داد و ادائه خدمات به آزادگان سرافراز را در زمينه گوناگون آغاز نمود. و در زمينه اشتغال توانست نزديك به 96 (بيش ‍ از 36 هزار نفر) از آزادگان را در دستگاههاى دولتى و غير دولتى مشغول به كار كند.
در زمينه تحصيل كار تا سال 1375 بيش از 5300 نفر از آزادگان موفق به راهيابى و تحصيل در موسسات عالى كشور شده كه از اين عده 365 نفر در رشته پزشكى و دندانپزشكى و داروسازى و 406 نفر در رشته هاى مهندسى و ساير رشته ها پذيرفته شدند.
حدود 5000 نفر از آنان در كلاسهاى تقويت بنيه علمى و پيش دانشگاهى شركت كردند و بيش از 700 نفر به تحصيل در مقاطع زير ديپلم توفيق يافتند و نيمى از آزادگان بى سواد طى سالهاى 74 - 1371 دوره كلاس نهضت سوادآموزى را با موفقيت طى كردند.

next page

fehrest page

back page