سرمايه سخن جلد سوم

سيد محمدباقر سبزوارى

- پى‏نوشت‏ها -
- ۲ -


214- سوره كوثر، آيه 1 - 3.
215- دوش در خواب مى ديدم كه تفسير سوره كوثر مى گفتم. چنين مى گفتم كه در قرآن هيچ سوره نيست كه مشتمل بر ذكر نعم خداى تعالى، مثل استعمال اين سوره براى كوثر خير كثيرست. اين مشتمل است بر همه خيرات دينيه و دنيويه و در آيت دوم و سوم تفصيل آن مذكور است. آيه دوم مشهور است به نعم دينيه، برا يان كه يا بدنى است و راءس عبادات بدنيه صلوة است، يا مالى است و راءس عبادات ماليه قربان است و آيه سيم تبشير است به نعم دنيويه، براى آن كه آن با رسيدن آن كس ‍ است، به تمام مرادات و تا رسيدن دشمنان به آن و از اءنّ شانئك هو الابتر هر دو فهم شود، يكى به تصريح ديگر از مفهوم، اين است تمام تفسير كه در خواب گذشته از معارف بهاءالدين ولد.
216- مجمع النورين،ص 14.
217- سوره زمر، آيه 18.
218- چندين سال پيش در مجله المرشد، پرسش و پاسخى را خواندم و نقل آن را مناسب اين جا ديدم.
نزد عوام معروف است كه زمين بر شاخ گاو ايستاده، يا زمين بر شاخ گاو آفريده شده است، يا زمين بر ماهى است.
اءنّ الارض قائمة على قرن الثور، اءنّ الارض مخلوقة على قرن الثور، اءنّ الارض على الحوت آيا اين احاديث صحيح است ؟ و اگر هست مقصود آن ها چيست ؟ زيرا ظواهر اين گفتار بر خلاف عقل و دانش است.
از آن جا كه براى عوام و توده مردم مشكل است تصور كنند كه جسم سنگين يا جرم ثقيل، بدون تكيه گاه باشد، از اين رو قدما و پيشينيان غير مسلمان، تكيه گاه زمين را فيل دانسته و مى پنداشتند كه زمين را سند و عماد ضرور است. ولى عاقل اند كه حكمت الهى را نيازى به اين انتساب نيست؛ چه نقل سخن در آن نيز مى رود. در اخبار و آثار مذهبى بسيار آمده است. آيات و روايات به تصريح فرموده اند كه آسمان و زمين بدون سناد و عماد بر پا هستند.
اما در باب انتساب زمين به گاو، عقيده دانشمندان بر دو گونه تقسيم مى شود. برخى مى گويند: اسلام را دشمنان داخلى و خارجى بسيار بوده و هست . صدور اين اخبار در صدر اسلام به وسيله يهودان بود كه چون به اسلام پيوستند، اين عقايد خرافى و افكار ناپاك خود را در ميان مسلمانان انتشار مى دادند و به مرور زمان رنگ دين مى گرفت و به صورت احاديث در مى آيد.
اين دانشمندان عقيده دارند كه دين از اين گونه اخبار بيزار و هر ند مشهور هم باشد، اسرائيليات خوانده و مورد اعتنا ندانسته اند. علماى مصر و دانشمندان قاهره نوعا چنين نظر داده اند و حل اين مشكل را چنين مصلحت ديده اند. بديهى است به اين شحل حل هر مشكل آسان مى شود و مناسب دانش پژوهان نبود، استنكار سلاح ناتوان است و چاره مردم بى چاره دانشمندان پيشين اسلام در مقام انكار بر نيامدند، ولى چون عجز خود را از فهم آن دريافتند، اقرار به صعوبت و اشكال نمودند و از شرح آن در گذشتند و همچنان به جاى گذاشتند و جرح نكردند؛ بلكه گفتند: چنان كه قرآن مجيد آيات متشابهه دارد، گويا در احاديث نيز متشابهاتى باشد. باشد حل آن را با راسخان در علم باشد.
ولى جمعى از خردمندان معتقدند كه بايست اين اخبار را بر وجه معقول كه با اصول علمى سازش داشته باشد، تفسير كرده و از قوانين لغت و بنون بلاغت استفاده بايد كرد؛ چه بى شك قرآن شريف و حديث به سبك و اسلوب سخنان عرب و تراكيب ادب نازل و ناظر است. فى المثل آيه و اسئل القرية بر قاعده حذف مضاف و حديث معروف الحجر الاسود يمين الله فى ارضه و قاعده مجاز و تشبيه جايز و رواست، به اين بيان كه دست راست تنها وسيله است، كه در موقع بستن پيمان و گرفتن عهود و عقود بشرى به كار مى رود. همچنين حجر الاسود واسطه عهد و پيمان خداست در حج و مناسك مسلمانان، كه در مقابل او بايستند و عهد خود را تجديد كنند و نسبت به فرمان دين وفادار باشند و امر دين را به كار بسته از نواهى احتراز جويند. بنابراين هرگز انكار حديث و روايت را تجويز نكنند، مگر آن گاه كه با حكم عقل سازگار نبود.
و حديث اءنّ الارض قائمة على قرن الثور وجه معقول و معناى نيكويى دارد كه همه عقلا و خردمندان مى پسندند؛ زيرا از ديرزمان در همه جهان، وسيله معاش آنان بستگى و پيوستگى به وجود اين حيوان داشت و در شخم كردن زمين و آبيارى فلاحت و كشاورزى و درو كردن و خرمن كوفتن نيازمند به گاو نر بودند و مى گفتند كه معاش مردم زمين بر شاخ گاو بسته است، چنان كه گويد: چرخ مملكت و كشور بر سر سلطان و پادشاه مى گردد.
نيازى به شرح و بيان نيست كه در زبان فارسى از اين تعبيرات بسيار است. فلان وزارت خانه به كاكل فلانى بسته است، دست فلانى در كار است و هرگز مقصود گوينده، ظواهر لغت و عبارات نيست و توجه به معانى ظاهرى اين الفاظ ندارد؛ بلكه به عنوان تشبيه و مجاز مى گويد.
و اما حديث اءنّ الارض مخلوقة على قرن الثور معناى درست آن، آن است كه كره زمين از نظر دايره به مثابه شاخ گاور است، از طرفى، و مسطح بودن آن از طرف ديگر؛ چه آن كه اين حيوان در ميان ساير شاخداران ممتاز است به اين شكل كه داراى شاخ مستدبر است از دو طرف چپ و راست و مسطح است از و طرف زير و رو. و همچنين كره زمين كه اواسط آن، به شكل دايره و قطبين آن مسطح است و اين راز طبيعت بر پيشينيان پنهان و در اين قرون اخير كشف شده است.
219- سوره طه، آيه 50.
220- سوره روم، آيه 21.
221- سوره يس، آيه 36.
222- سوره نساء، آيه 34.
223- سوره بقره، آيه 187.
224- وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى.
225- سوره نحل، آيه 58 - 59.
226- سوره تكوير، آيه 8 - 9
227- سوره روم، آيه 21.
228- سوره نساء، آيه 19.
229- ثواب الاعمال،ص 287.
230- كنزالعمال، ج 3،ص 6.
231- كنزالعمال، ج 16،ص 371.
232- همان، ج 16،ص 277.
233- من لا يحضره الفقيه، ج 3،ص 384، ح 4351.
234- الكافى، ج 5،ص 569، ح 59.
235- الميزان، ج 4،ص 195.
236- من لا يحضرة الفقيه، ج 3،ص 566، ح 4911.
237- سوره بقره، آيه 187.
238- رساله اثنا عشريه، ج 8،ص 17.
239- مجموعه مقالات شبلى شميل، چون گوينده از شاگردان مكتب داروين و گفتار ديگران نيز جنبه فلسفه داشت، از نظر علمى قابل نقل ديد، وگرنه نويسنده در مكتب دين ارزش بانوان را چنان كه هست، دانسته است.
240- بحارالانوار، ج 101،ص 306.
241- خصال،ص 9، ح 31.
242- الكافى، ج 5،ص 9، ح 1.
243- الكافى، ج 8، ص 9، ح 21.
244- سوره سجده، آيه 21.
245- اللهوف،ص /193
246- سوره آل عمران، آيه 35.
247- سوره آل عمران، آيه 36.
248- سوره آل عمران، آيه 37.
249- سوره مريم، آيه 28.
250- سوره مريم، آيه 30 - 31.
251- بحارالانوار، ج 43،ص 4.
252- همان،ص 65.
253- معانى الاخبار،ص 397، ح 53.
254- امالى، صدوق،ص 691.
255- سوره زمر، آيه 69.
256- دعاى ماه رجب.
257- سوره توبه، آيه 36.
258- مجمع البحرين، ج 3،ص 157.
259- سوره واقعه، آيه 64.
260- سوره كهف، آيه 49.
261- سوره آل عمران، آيه /30
262- سوره حديد، آيه 12.
263- سوره تكوير، آيه 1 - 2.
264- سوره حديد، آيه 13.
265- سوره حديد، آيه 13.
266- بحارالانوار، ج 7،ص 108.
267- نقل اين دو داستان براى دوستان از آن نظر سودمند است كه دشمنان خداندان را بهتر بشناسند.
268- الكافى، ج 1،ص 471، ح 5.
269- الكافى، ج 1،ص 471، ح 5.
270- سوره هود، آيه 86.
271- سوره زمر، آيه 18.
272- سوره انعام، آيه 27.
273- سوره انعام، آيه 28.
274- سوره اسراء، آيه 72.
275- سوره سباء، آيه 18.
276- احتجاج، ج 2،ص 63.
277- الارشاد، مفيد، ج 2،ص 167.
278- الكافى، ج 1،ص 32، ح 4.
279- تحف العقول،ص 294.
280- همان.
281- همان،ص 284.
282- همان،ص 294.
283- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3،ص 334.
284- سوره بقره، آيه 216.
285- سوره شعراء، آيه 88 - 89.
286- شرح اسماء الحسنى، ج 1،ص 12.
287- رسائل المرتضى، ج 2،ص 261.
288- سوره طه، آيه 17 - 18.
289- سوره طه، آيه 19 - 20.
290- سوره طه، آيه 21.
291- سوره يونس، آيه 35.
292- شرح قصيده ابوقراس.
293- صراط المستقيم، ج 2،ص 202.
294- الخرائج و الجرائح، ج 1،ص 402.
295- سوره هود، آيه 65.
296- قمقام.
297- بحارالانوار، ج 50،ص 162.
298- سوره آل عمران، آيه 23.پ
299- احتجاج، ج 2،ص 259.
300- سوره مجادله، آيه 11.
301- سوره زمر، آيه /9
302- احتجاج، ج 2،ص 259.
303- احتجاج، ج 2،ص 260.
304- الشيعة فى الميزان،ص 257.
305- احتجاج، ج 2،ص 253.
306- همان.
307- سوره كهف، آيه 49.
308- سوره آل عمران، آيه 182.
309- تحف العقول،ص 468.
310- بحارالانوار، ج 5،ص 59.
311- ميزان الحكمه، ج 2،ص 680.
312- نزهة الناظر و تنبيه الخواطر،ص 52.
313- كنزالفوائد،ص 170.
314- بحارالانوار، ج 95،ص 394.
315- سوره توبه، آيه 119.
316- بحارالانوار، ج 24،ص 33.
317- الكافى، ج 1،ص 86، ح 1.
318- ابويوسف يعقوب بن اسحق اهوازى شيعى، يك تن از پيشوايان ادب و ائمه لغت عرب و از شخصيت هاى علمى و معروف عالم اسلامى است. مورخان از او به احترام نام مى برند و از بزرگان شيعه مى شمرند و از خواص اصحاب امام نهم و دهم عليهماالسلام و پرچمدار علوم ادبى و فرهنگ عربى است. تصانيف بسيارى دارد كه اصلاح المنطق يكى از آن هاست. روز پنجم رجب 244 به دست متوكل كشته شده است.
گويند: روزى متوكل او را گفت: تو فرزندان مرا بيشتر دوست دارى يا حسنين فرزندان على را؟ ابن سكيت را ديگر طاقت نماند و مهر سكوت را شكست و گفت: حرف دهنت را بفهم والله كه قنبر غلام على از تو و پسران تو بهتر است. متوكل دستور داد، زبانش را از پس سرش بيرون آوردند و گفته اند كه تركان را گفت: لگدى چند بر شكم او زدند تا از دنيا رفت.
آرى ره و رسم عشق اين است ----- جان دادن عاشقان چنين است
319- سوره نمل، آيه 40.
320- سوره يوسف، آيه 101.
321- سوره يونس، آيه 94.
322- سوره آل عمران، آيه 60.
323- علل الشرايع، ج 1،ص 129.
324- استفتا يا نامه آزمايش چند پرسش ديگر نيز داشت، كه همه آن ها را نياوردم. رجوع شود به كتاب مناقب ابن شهر آشوب، ج 2،ص 322.
325- سوره غافر، آيه 84.
326- امالى، طوسى،ص 286.
327- مدينة المعاجز، ج 7،ص 437.
328- الكافى، ج 4،ص 568، ح 3.
329- همان.
330- همان.
331- الكافى، ج 4،ص 568، ح 3.
332- بحارالانوار، ج 50،ص 208.
333- تاريخ يعقوبى، ج 3،ص 225.
334- سوره رعد، آيه 43.
335- سوره انعام، آيه 59.
336- سوره آل عمران، آيه 7.
337- سوره حشر، آيه 7.
338- سوره رعد، آيه 43.
339- سوره آل عمران، آيه 112.
340- سوره آل عمران، آيه 7.
341- بحارالانوار، ج 40،ص 146.
342- عيون الحكم،ص 478.
343- بحارالانوار، ج 40،ص 147.
344- سوره نساء، آيه 59.
345- سوره نحل، آيه 43.
346- سوره هود، آيه 86.
347- بحارالانوار، ج 40،ص 157.
348- همان،ص 151.
349- مناقب ابن شهرآشوب، ج 1،ص 315.
350- بحارالانوار، ج 98،ص 336.
351- بحارالانوار، ج 26،ص 160، ح 6.
352- الكافى، ج 1،ص 384، ح 7.
353- سوره مريم، آيه 30 - 31.
354- الكافى، ج 1،ص 309.
355- الكافى، ج 5،ص 111، ح 6.
356- غررالحكم، ح 6206.
357- تحف العقول،ص 452.
358- سوره نور، آيه 32.
359- احتجاج، ج 2،ص 243.
360- احتجاج، ج 2،ص 243.
361- الكافى، ج 1،ص 384، ح 7.
362- بحارالانوار، ج 50،ص 80.
363- الكافى، ج 1،ص 62، ح 1.
364- احتجاج، ج 2،ص 246.
365- سوره ق، آيه 16.
366- احتجاج، ج 2،ص 247.
367- سوره احزاب، آيه 7.
368- بحارالانوار، ج 16،ص 402، ح 1.
369- احتجاج، ج 2،ص 248.
370- حضرت امام محمد باقر عليه السلام در ذيل اين آيت مبارك فرمودند: كَانَ فى الارض امانان. رسول الله و الاستغفار، اما رسول الله فقد مضى و اما الاستغفار فباق الى يوم القيامة. و قَالَ النبى صلى الله عليه و آله و سلم: حياتى خير لكم و مماتى خير لكم؛
هم زندگى من براى شما سودمند است و هم مرگ من. كسى پرسيد: اما اثر وجودى و فايده حيات شما قابل ترديد نيست، اما چگونه مرگ شما مفيد باشد؟
فرمود: اين پرسش از آن جا ناشى مى شود كه هنوز شما مرا نشناخته و مانند خود دانسته ايد. من وقتى كه از دنيا بروم، باز احاطه به اين عالم دارم . وجود سعى احاطى من مقتضى است كه اعمال شما را ببينم. اگر نيكى ديدم توفيق و تاييد شما را از خداوند مى خواهم.
371- احتجاج، ج 2،ص 154.
372- احتجاج، ج 2،ص 153.
373- همان.
374- بحارالانوار.
375- مدينة المعاجز.
376- مدينة المعاجز، ج 7،ص 413.
377- سوره اعراف، آيه 32.
378- تحف العقول،ص 456.
379- الكافى، ج 4،ص 43، ح 5.
380- سوره نباء، آيه 1 - 3.
381- بحارالانوار، ج 84،ص 199.
382- الكافى، ج 1،ص 207، ح 3./
383- عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 2،ص 9، ح 13.
384- نهج البلاغه، از نامه 127.
385- كشف الغمه، ج 1،ص 30.
386- سوره شعراء، آيه 214.
387- سوره زخرف، آيه 44.
388- كشف الغمة، ج 1،ص 32.
389- مناقب ابن شهر آشوب، ج 1،ص 382.
390- حاج اسماعيل شيرازى، الغدير، ج 6،ص 31.
391- سوره طه، آيه 121.
392- سوره اسراء، آيه 19.
393- سوره بقره، آيه 35.
394- سوره تحريم، آيه 10.
395- سوره بقره، آيه 260.
396- صراط المستقيم، ج 1،ص 225.
397- سوره بقره، آيه 207.
398- سوره ص، آيه 35.
399- امالى، صدوق،ص 357.
400- سوره مائده، آيه 116 - 117.
401- مناقب ابن شهرآشوب، ج 2،ص 115.
402- مسند ابن حنبل، مناقب ابن شهرآشوب.
403- مناقب ابن شهرآشوب، ج 1،ص 399.
404- همان،ص 399.
405- همان،ص 381.
406- مناقب ابن شهرآشوب، ج 1،ص 225.
407- مناقب ابن شهرآشوب، ج 1،ص 323.
408- مناقب ابن شهرآشوب، ج 1،ص 298.
409- همان،ص 358.
410- فصول المهمه، ج 1،ص 173.
411- امالى، طوسى،ص 707.
412- سوره مومنون، آيه 1 - 11.
413- امالى، طوسى،ص 708.
414- سوره كهف، آيه 9.
415- بحارالانوار، ج 109،ص 91.
416- سوره هود، آيه 112.
417- وسائل الشيعه، ج 17،ص 181.
418- مكاسب، ج 2،ص 54.
419- اخبار معرفة الرجال، ج 2،ص 740.
420- مكاسب، ج 2،ص 76.
421- تاريخ يعقوبى، ج 2،ص 414.
422- وسائل الشيعه، ج 12،ص 131، ح 16.
423- بحارالانوار، ج 47،ص 207، ح 49.
424- احتجاج، ج 2،ص 160.
425- اختيار معرفة الرجال، ج 2،ص 734،ش 820
426- بحارالانوار، ج 48،ص 85. اين داستان دنباله اى نيز دارد مورد حاجت نبود از نقل آن قسمت صرف نظر كردم.