تفسير مجمع البيان جلد ۱۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۹ -


/ سوره هود / آيه هاى 5 - 1

1 . الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَّدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ.

2 . أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنى لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ وَبَشيرٌ.

3 . وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى أَجَلٍ مُسَمّىً وَيُؤْتِ كُلَّ ذى فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنّى أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبيرٍ.

4 . إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ.

5 . أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حينَ يَسْتَغْشُوْنَ ثِيابَهُمْ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَما يُعْلِنُونَ اِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ.

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر

1 - الف، لام، راء، اين كتابى است كه آيات آن استحكام يافته، آنگاه از سوى فرزانه اى آگاه، به روشنى بيان گرديده است.

2 - [خدا اين كتاب را فرو فرستاد تا به شما فرمان دهد] كه: جز خدا [ى يكتا ]را نپرستيد؛ به يقين من از جانب او براى شما بيم دهنده و مژده رسانم؛

3 - و اينكه از پروردگار خويشتن آمرزش بخواهيد، آنگاه به بارگاه خدا توبه كنيد [تا ]شما را با [برخوردارى و ]بهره ورى نيكويى، تا سر آمدى معيّن، بهره مند سازد، و به هر شايسته نعمتى از فزون بخشى خود ببخشد، و اگر [از توحيد و تقوا] روى برتابيد، من از عذاب روزى بزرگ بر شما ترسانم.

4 - [به هوش باشيد كه ] بازگشت [همه ] شما به سوى خداست، و او بر هر چيزى تواناست.

5 - آگاه باشيد كه آنان [در نشست خود بر ضد پيامبر در كنار يكديگر قرار گرفته و ]سينه هاى خود را به هم نزديك مى سازند تا [بدين وسيله سخنان و نقشه هاى خود را ]ازاو پنهان دارند. به هوش باشيد آنگاه كه آنان جامه هاى خود را بر سر مى كشند [و خويشتن را در آن نهان مى دارند، خدا ]آنچه را نهان مى دارند و آنچه را آشكار مى سازند، [همه را ]مى داند؛ چرا كه او به راز نهفته در اعماق سينه ها داناست.

نگرشى بر واژه ها

«إِحكام»: جلوگيرى از تباه شدن كارها و استوارى و استحكام بخشيدن به آنها. و «حكمت» و «فرزانگى» بينشى است كه به انسان قدرت مى دهد تا زشت را از زيبا و نادرست را از درست و باطل را از حق باز شناسد و راه ها و عوامل بازدارنده از تباهى و عيب و نقص كارها را دريابد و جلوگيرى كند. واژه «حكيم» در مورد خدا به يكى از دو معنا به كار مى رود:

1 - به معناى كسى كه كارهايش سخت حساب شده و استوار واستحكام يافته است كه در اين صورت از صفات فعل است.

2 - به مفهوم «دانا» كه از صفات ذات مى باشد.

«ثنى»: به مفهوم نزديك ساختن بخش هاى مختلف چيزى به يكديگر و يا پيچاندن چيزى به هم آمده است.

شأن نزول

در شأن نزول و داستان فرود چهارمين آيه مورد بحث دو روايت آمده است:

1 - «ابن عباس» مى گويد: اين آيه در نكوهش «اخنس بن شريق» فرود آمد؛ چرا كه او عنصرى ظاهر ساز و چرب زبان بود كه به هنگام برخورد با پيامبر سخت اظهار ارادت مى كرد، امّا در دل كينه او را مى پروراند و آن را نهان مى داشت و اين آيه از درون آلوده او خبر داد.

2 - امّا حضرت باقر عليه السلام آورده است كه شرك گرايان به هنگام ديدن پيامبر سروگردن خود را با جامه مى پوشاندند تا پيامبر آنان را نبيند و اين آيه فرود آمد تا پيامبر را از رفتار زشت آنان آگاه سازد.

تفسير

اصول چندگانه دعوت هاى آسمانى از آنجايى كه آفريدگار هستى سوره مباركه يونس را با بحث از وحى و رسالت به پايان برد،(95) اين سوره را نيز با سخن از وحى و فرود قرآن به پيامبر آغاز كرده و مى فرمايد:

الر(96) كِتابٌ أُحْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَّدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ.

اين قران كتابى است كه كران تا كران آيات آن استحكام يافته و آنگاه از جانب آن خدايى كه در كارهاى خود حكيم و فرزانه و نسبت به مردم و مصالح آنان دانا و آگاه است، به روشنى بيان شده است.

آنچه آمد بر گردان و ترجمه آيه شريفه است و در تفسير آن ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور «ابن عباس» منظور اين است كه اين قرآن كتابى است كه آيات آن بسان كتابهاى آسمانى پيشين نسخ نمى گردد و همه مقررات و احكام آن به روشنى و گويايى - از حلال گرفته تا حرام و روا تا ناروا - به روشنى بيان شده است.

2 - امّا به باور «حسن» و... منظور اين است كه آيات اين كتاب آسمانى به وسيله فرمانها و هشدارهاى روشن استحكام يافته و با بيانِ وعده ها و هشدارها و پاداش و كيفرها به خوبى بيان شده است.

3 - از ديدگاه «مجاهد» منظور اين است كه آيات قرآن يكباره و يكجا استوار گرديده، و آنگاه به هنگام فرود، به تدريج فرود آمده تا مردم فرصت بيشترى براى تدبّر و تعمّق در آن داشته باشند.

4 - و ازديدگاه «ابومسلم» منظور اين است كه نظم شگرف قرآن و فصاحت آن تا آنجايى استحكام يافته و نيرومند مى باشد كه آن را از نظر زيبايى ظاهرى و قالب و از نظر محتوا، معجزه ساخته است.

5 - و پاره اى مى گويند: منظور اين است كه آيات قرآن به گونه اى محكم و متقن است كه تباهى و خللى در آن نيست؛ چرا كه كار استحكام يافته آن كارى است كه آن را درست و دقيق و قوى انجام دهند و خلل و عيب و نقصى در آن نباشد، و آنگاه آن آيات در پى يكديگر قرار داده شده است.

در دوّمين آيه مورد بحث در ترسيم هدف از فرود قرآن مى فرمايد:

أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنى لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ وَبَشيرٌ.

خدا اين كتاب را فرو فرستاد تا به شما دستور دهد كه جز او را نپرستيد، و من شما را از نافرمانى و كيفر دردناك آن هشدار داده و به فرمانبردارى او و پاداش پرشكوه و نيكويش نويد مى بخشم.

و مى افزايد:

وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ

و اينكه خشنودى او را هدف قرار داده و از وى آمرزش بخواهيد و با روى توبه آوردن به بارگاهش به او توسّل جوييد.

«جبايى» مى گويد: منظور اين است كه براى زدودن گناهان خويش از خداى يكتا آمرزش بخواهيد و در آينده نيز هرگاه از شما گناهى سر زد، روى توبه به بارگاه خدا بياوريد.

و به باور «فرّاء»، «ثم» در اينجا به مفهوم «واو» آمده و توبه و آمرزش خواهى هر دو به يك معنا آمده است.

در ادامه سخن به پاداش توحيدگرايى و آمرزش خواهى پرداخته و مى فرمايد:

يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى أَجَلٍ مُسَمّىً

هرگاه شما به فرمان خدا عمل كنيدو از او آمرزش بخواهيد و روى توبه به بارگاه وى بياوريد، شما را تا پايان زندگى تان در اين سرا از نعمت هاى گوناگون و آسايش و آرامش برخوردار مى سازد.

به باور «زجاج» منظور اين است كه اگر شما به فرمان خدا عمل كنيد و روى توبه به بارگاه او بياوريد، مورد عفو قرار گرفته و بسان كفر گرايان و ظالمان پيشين با عذابى نابود كننده، نابود نخواهيد شد.

وَيُؤْتِ كُلَّ ذى فَضْلٍ فَضْلَهُ

واژه «فضل» در اين فراز از آيه شريفه، به مفهوم فزون بخشى و ارزانى داشتن نعمت و پاداش است، و ضمير در واژه «فضله» به صاحب فضل بر مى گردد؛ از اينرو معناى آيه چنين مى شود: و به هر كس به اندازه برترى او از نظر ثروت و سخن و عملكرد، پاداش ارزانى مى دارد.

و به باور برخى منظور اين است كه به هركس به هر اندازه كار شايسته انجام دهد، به همان اندازه پاداش مى دهد؛ چرا كه عملكرد شايسته هركس در اين جهان بيشتر باشد، پاداش او افزون تر و موقعيت و درجات او در بهشت بالاتر خواهد بود، كه طبق اين معنا بهتر است ضمير در واژه «فضله» را به خدا بازگردانيم.

وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنّى أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبيرٍ.

امّا اگر از مقررات خدا و برنامه هاى او روى بر تابيد، من از عذاب روزى سهميگن كه روز رستاخيزباشد، بر شما بيمناك هستم.

يادآورى مى گردد كه منظور از ترسان و بيمناك بودن، نه به مفهوم ترديد كه به معناى يقين مى باشد و منظور اين است كه: هان اى پيامبر، به آنان بگو: در صورت وانهادن فرمان خدا و ناديده گرفتن مقررات او، من يقين دارم كه عذابى بزرگ و سهمگين در پيش خواهيد داشت. و وصف روز رستاخيز به بزرگى، به خاطر شدايد و سختى هاى آن روز است.

در ادامه سخن هشدار مى دهد كه:

إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ.

بازگشت شما در آن روز بزرگ به سوى حكم و فرمان خداست؛ چرا كه در آنروز هيچ كسى حكم و فرمانى نخواهد داشت، و تنها اوست كه به بازگرداندن شما و زنده ساختن و كيفر و پاداشتان تواناست؛ بنابراين از نافرمانى او بترسيد.

در آيات پيش سخن از قرآن بود، و اينك فرو فرستنده قرآن در آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه از يازدهمين جزءِ قرآن شريف است، در مورد رفتار نادرست كفر گرايان به هنگام تلاوت آيات به وسيله پيامبر مى فرمايد:

أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ

آگاه باشيد كه اين كفر گرايان و منافقان كفر و نفاق خود را در دل نهان مى دارند.

به باور برخى منظور اين است كه: آنان دلهاى خود را از حق بر مى گردانند تا سخنان پيامبر را با دل نشنوند و به آن دل نبندند.

امّا «فراء» مى گويد: آنان دلها را به دشمنى با پيامبر مى گردانند.

و از ديدگاه پاره اى نيز منظور اين است كه آنان هنگامى كه در راه مبارزه با پيامبر و به منظور مخالفت با دعوت توحيدى او گرد مى آمدند، سرها و سينه ها را به هم نزديك ساخته و به رازگويى مى پرداختند و مى كوشيدند تا با اين شيوه احمقانه، نقشه هاى ظالمانه خود را از خدا مخفى سازند. آنان به گونه اى نادان بودند كه مى پنداشتند اگر به هم نزديك شوند و سرها و سينه ها را به هم بچسبانند و به رازگويى بپردازند، آفريدگار هستى از اسرار خائنانه آنان آگاه نمى شود.

لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ

پاره اى نيز برآنند كه: آنان مى خواستند بدين وسيله خود را از برابر ديدگان پيامبر نهان سازند.

أَلا حينَ يَسْتَغْشُوْنَ ثِيابَهُمْ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَما يُعْلِنُونَ

به هوش باشيدكه اينان جامه هاى خود را بر سر مى كشند و خود را مى پوشانند تا بدينوسيله بد انديشى خود را نسبت به پيامبر و قرآن و مردم با ايمان مخفى سازند.

در ادامه سخن در اين مورد مى فرمايد: آنگاه كه كفر گرايان و منافقان، جامه ها را به سر مى كشند و مى پندارند كه با اين پناه گرفتن در زير پرده، خداى آگاه و دانا از بد انديشى آنان بى خبر مى ماند، بايد بدانند كه خدا آنچه را پنهان يا آشكار مى سازند همه را مى داند و هماره به حال آنان آگاه است.

اِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ.

چرا كه او به رازهاى نهفته در ژرفاى دل ها داناست.(97)