تفسير مجمع البيان جلد ۱۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۵ -


/ سوره حجر / آيه هاى 60 - 45

45 . إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ.

46 . ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ.

47 . وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ.

48 . لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ.

49 . نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.

50 . وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ.

51 . وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ.

52 . إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ.

53 . قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ.

54 . قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ.

55 . قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ.

56 . قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ.

57 . قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ.

58 . قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ.

59 . إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ.

60 . إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ.

ترجمه

45 - بى ترديد پرواپيشگان در بوستان ها[ ى بهشت و] كنار چشمه سارانى [ زيبا ]خواهند بود.

46 - [ به آنان ندا مى رسد كه ] با سلامت و امنيّت به آنها وارد شويد.

47 - و هر كينه اى كه در سينه هاى آنان است برمى كنيم، آنان برادرانه بر تخت هايى [ پرشكوه ] روبه روى يكديگر قرار دارند.

48 - هيچ خستگى [ و رنجى ] در آنجا به آنان نخواهد رسيد و هرگز از آنجا بيرون رانده شدنى نخواهد بود.

49 - [ هان اى پيامبر!] به بندگانم خبر ده كه من خود بسيار آمرزنده و مهربانم.

50 - و عذاب [ و كيفر] من [ براى تبهكاران و ظالمان ] همان عذاب [ سهمگين و ]دردناك است.

51 - و از ميهمانان ابراهيم [ نيز] به آنان خبر ده.

52 - هنگامى كه بر او وارد شدند و سلامى [ گرم و دوستانه ]گفتند. [ ابراهيم چون آنان را نشناخت ] گفت: ما از شما بيمناك هستم.

53 - گفتند: نترس كه ما تو را به پسرى دانا [ و فرزانه ] نويد مى دهيم.

54 - [ ابراهيم ] گفت: آيا با اين كه مرا [ دوران ] پيرى فرا رسيده است به من [ اين گونه ] نويد مى دهيد؟!

55 - گفتند: ما به تو درست [ و بر اساس حق ] نويد داديم، بنابراين از نوميدان مباش.

56 - گفت: و چه كسى جز گمراهان از رحمت [ و بخشايش ]پروردگارش نوميد مى گردد؟

57 - آن گاه گفت: هان اى فرستادگان خدا، پس هدف شما [ از اين مأموريت ]چيست؟

58 - گفتند:كه ما به سوى جامعه [ و مردمى ] كه گناهكارند فرستاده شده ايم، [ تا آنان را به كيفر بيدادشان نابود سازيم ] .

59 - مگر خاندان لوط، كه آنان را يكسره نجات خواهيم بخشيد.

60 - جز زنش را كه مقرّر ساخته ايم كه او از بازماندگان در عذاب است.

نگرشى بر واژه ها

ضيف: ميهمان. اين واژه مصدرى است كه به مفهوم صفت به كار مى رود و مفرد، تثنيه و جمع آن يكسان است؛ گاه به صورت «ضيوف»، «ضيفان» و «اضياف» نيز جمع بسته مى شود.

غلّ: كينه. بدان جهت به كينه «غلّ» گفته مى شود كه بسان «غُل» كه به گردن و دست ها پيچيده مى شود، كينه نيز به قلب انسان كينه جو مى پيچد. و «غلول» نيز كه به مفهوم خيانت است به اين تناسب مى باشد كه ننگ آن بر گردن خيانتكار مى پيچد.

سرير: تخت و جايگاه بلندى كه براى سرور و شادمانى آماده شده است. جمع آن «سرير» و «اسرّه» آمده است.

نصب: رنج و سستى كه پس از كار و تلاش به انسان دست مى دهد.

وجل: ترس و هراس.

خطب: كار بزرگ و مهمّ.

مجرم: كسى كه از حق و عدالت بريده و به باطل و بيداد پيوسته است و به انجام نيكى ها و شايستگى ها تمايل ندارد.

غابر: بازمانده در عذاب.

تفسير

جايگاه خوش و زيباى پرواپيشگان

در آيات پيش، آفريدگار هستى از نقش نجات بخش اخلاص و سرنوشت خوش بندگان خالص و مخلص سخن گفت، اينك در مورد جايگاه خوش و ابدى و نعمت هاى جاودانه اى كه برايشان آماده است مى فرمايد:

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ.

به يقين مردمى كه در پرتو آگاهى و ايمان به خدا كارهاى شايسته انجام مى دهند و از تاريك انديشى و خودكامگى و زشتى و گناه دورى مى جويند و از كيفر خدا پروا مى كنند، در بوستان هاى پرطراوت بهشت كه براى آنان آماده شده، و در كنار چشمه سارهايى كه از آنها آب گوارا و عسل شفابخش مى جوشد و در جويبارها روان مى گردد، خواهند بود.

در دوّمين آيه مورد بحث در پاداش آنان مى فرمايد:

ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ.

به آنان ندا مى رسد كه: با سلامت از آفت ها و دورى از زيان ها وارد بهشت گرديد، و با احساس امنيّت از بيرون رانده شدن از آنجا، و با اطمينان و آرامش خاطر در آنجا ماندگار باشيد.

در سومين آيه مورد بحث، قرآن به ترسيم نعمت ديگرى كه به آنان ارزانى مى گردد پرداخته و مى فرمايد:

وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ

و از سينه ها و قلب هاى بهشتيان هر گونه اسباب و مايه دشمنى و بدانديشى، همچون حسد، كينه، عداوت و ديگر آفت هاى دوستى و صفا را برمى كنيم و بيرون مى ريزيم.

إِخْواناً

و آن گاه است كه آنان دوستانه و برادرانه در آنجا زندگى جاودانه خواهند داشت و از زندگى لذّت مى برند.

عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ.

در نشست ها و محافل شادى و شادمانى روبه روى هم مى نشينند و با مهرى وصف ناپذير به يكديگر نگاه مى كنند.

«مجاهد» مى گويد: در بهشت پرطراوت و زيبا زن و مرد در همه شرايط روبه روى هم هستند و پست سر يكديگر را نمى بينند.

امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: آنان هنگامى كه به ديدار يكديگر مى روند، محفل ها و اقامتگاه هايشان همانند و همسان است و زمانى كه از هم جدا مى گردند، جايگاه برخى بر برخى ديگر برترى پيدا مى كند.

در چهارمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ

در بهشت پرطراوت و زيبا به رنج و خستگى گرفتار نمى گردند، چرا كه آنان براى انجام كارها و رسيدن به هدف هاى خويش نيازى به تحمّل رنج و زحمت ندارند و همه نعمت ها براى آنان فراهم است.

وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ.

و آنان هرگز از بهشت بيرون رانده نمى شوند.

آن گاه آفريدگار هستى روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله نموده و به آن حضرت دستور مى دهد كه به مردم نويد آمرزش و بخشايش خدا را بدهد. در اين مورد مى فرمايد:

نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.

هان اى پيامبر! به بندگانم خبر ده كه من لغزش ها و گناهان مردم باايمان را مى آمرزم و رحمت و بخشايش من نبست به آنان كه در انديشه اصلاح و جبران و بازسازى شخصيت معنوى و انسانى خويش باشند بسيار است.

و از پى اين نويد رحمت و بخشايش هشدار مى دهد كه:

وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ.

و عذاب و كيفر من نيز براى شرك گرايان و تاريك انديشان و خودكامگان و زشت كرداران سهمگين و دردناك است. بنابراين تنها به آمرزش من دل نبندند و بدين وسيله خويشتن را نفريبند، بلكه از كيفر و عذاب من نيز بترسند و بهوش باشند.

پرتوى از سرگذشت ابراهيم

پس از بيان نويد و هشدار به شايسته كرداران و زشتكاران، اينك به فرازهايى از سرگذشت ابراهيم پدر توحيدگرايان و حضرت لوط، پيامبرِ ضدّفساد و تباهى، و چگونگى كيفر جامعه تبهكار او پرداخته تا بدين وسيله با نشان دادن فرجام خوش ايمان و تقوا و ثمره زشت و زيانبار بدانديشى و بيدادگرى در سراى دنيا، به ثمره شكوهبار و زيانبار آنها در سراى آخرت استدلال نمايد؛ از اين رو مى فرمايد:

وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ

هان اى پيامبر! از ميهمانان ابراهيم به آنان خبر ده.

آن گاه مى افزايد:

إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً.

آنان كه گروهى از فرشتگان بودند، هنگامى كه بر ابراهيم وارد شدند، به او سلام كردند و پس از درود بر او، به وى نويد دادند كه خدا به او فرزندى شايسته كردار و خوشنام ارزانى مى دارد. و نيز آگاهش ساختند كه جامعه و قوم لوط را نيز به كيفر زشتكارى ها و گناهانشان نابود خواهد ساخت.

قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ

ابراهيم پس از شنيدن سخنان آنان گفت: واقعيت اين است كه ما از شما بيمناكيم!

آنان گفتند: نترس و نگرانى به دل راه مده كه ما تو را به پسرى كه پس از ولادت و رشد، دانا و دانشور روزگار خواهد شد مژده مى دهيم.

قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ.

ابراهيم در پاسخ آنان گفت:

قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ

آيا با اين كه من پير شده ام و سالخوردگى و سستى مرا فرا گرفته است و از فرزنددار شدن نوميدم مرا به فرزندى دانا و فرزانه نويد مى دهيد؟! راستى آيا اين نويد از سوى خدا و به فرمان اوست، تا به مهر و لطف او اميد بندم و اطمينان يابم يا از پيش خود اين گونه نويد مى دهيد؟!

فرشتگان گفتند: ما به تو درست و بر اساس حق نويد مى دهيم، بنابراين يأس و نگرانى به دل راه مده و از نوميدان مباش.

قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ.

ابراهيم گفت: و چه كسى جز آنكه از حق بازگشته و گمراه شده و از قدرت بى كران خدا در مورد ارزانى داشتن فرزند به زن و مرد سالخورده بى خبر است، از رحمت خدا نوميد مى گردد؟

قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ.

از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه ابراهيم هرگز از رحمت خدا نوميد نشده بود و اين تنها برداشت فرشتگان بود كه چنين تصوّر مى كردند و او به آنان خاطرنشان ساخت كه هرگز دچار يأس نشده است.

ابراهيم پرسيد:

قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ.

هان اى فرستادگان خدا، پس شما براى انجام چه كار پراهميت و حسّاسى گسيل شده ايد؟

ابراهيم در اين آيه آنان را فرستاده شدگان مى خواند، چرا كه ديگر مى داند كه آنان فرشته هستند و از سوى خدا گسيل شده اند.

فرشتگان گفتند: ما به سوى جامعه اى گناهكار و بيدادپيشه فرستاده شده ايم.

قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ.

به باور برخى: ما به سوى جامعه اى تاريك انديش و كفرگرا گسيل شده ايم.

و بدين وسيله براى ابراهيم روشن ساختند كه به خاطر كيفر آن مردم تاريك انديش و تبهكار به سوى آنان روانند، چرا كه فرشتگان جز براى عذاب به سوى مردم تبهكار گسيل نمى گردند.

در ادامه سخن، قرآن خاندان حضرت لوط را از عذاب استثنا مى كند و مى فرمايد:

إِلاَّ آلَ لُوطٍ

مگر خاندان لوط، كه آنان را عذاب نخواهيم كرد.

منظور از خاندان لوط بستگان و نزديكان او هستند. با اينكه آنان گناهكار نبودند، قرآن بدان دليل آنان را استثنا مى كند كه از قوم لوط بودند. پاره اى نيز استثنا را منقطع دانسته و مى گويند منظور اين است كه: امّا خاندان توحيدگرا و باايمان لوط...

إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ.

كه آنان را يكسره نجات خواهيم بخشيد.

به جز زن او را كه مقرّر كرديم كه از باقى ماندگان باشد و نابود گردد.

إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ.

در آخرين فراز از آيه شريفه، زن لوط از جامعه و قوم او استثنا مى شود، چرا كه او تاريك انديش وكفرگرا بود، از اين رو مى افزايد: او از كسانى است كه بايد در شهر بماند و به همراه آن تاريك انديشان و تبهكاران دچار عذاب گردد.

پرتوى از آيات

1 - نعمت هاى گوناگون بهشت پرطراوت و زيبا

شناخت حقيقىِ جهان پس از مرگ و آشنايى كامل با نعمت هاى گوناگون سراى آخرت براى ما كه به ابزارهاى شناختى با برد ويژه اين جهان و اين زندگى مجهّز هستيم امكان پذير نيست، امّا از تعابير آيات و روايات در مورد سراى آخرت و نعمت هاى آن، اين نكته دريافت مى گردد كه آفريدگار هستى براى ايمان آوردگان و شايسته كرداران و مردم پرواپيشه، نعمت هاى گوناگون مادّى و معنوى وصف پذير و وصف ناپذيرى را فراهم كرده است، كه به نمونه هايى چند از آنها اشاره مى رود:

1 - بوستان هاى سرسبز و پرطراوت،

2 - چشمه ساران جوشان و زلال،

3 - نعمت معنوى سلامت و امنيّت خاطر،

4 - نعمت جانبخش امنيّت در همه ابعاد،

5 - زدودن آفت هاى زندگى انسانى همچون كينه، حسد، عداوت و خيانت،

6 - برادرى و صفا،

7 - دورى از تشريفات خفت آور و رعايت حرمت متقابل،

8 - ايمنى از رنج ها و دردها و خستگى ها،

9 - تأمين آينده روشن و پراميد.

2 - راز تنوّع نعمت ها

از ترسيم تنوّع نعمت ها و گوناگونى پاداش پرشكوه سراى آخرت اين نكته ظريف و انسانساز دريافت مى گردد كه انسان مى تواند با انجام كارهاى شايسته گوناگون و آراستگى به ارزش هاى متنوّع اخلاقى و انسانى به نعمت هاى متنوّع دست يابد.

3 - آفت برادرى و صفا

از اين آيات اين نكته ظريف دريافت مى گردد كه بزرگترين آفت برادرى و صفا و زندگى برخوردار از امنيّت و آرامش، آفت هايى، چون: تاريك انديشى و تعصب و تعصب انگيزى، كينه و كينه جويى، انتقام كشى و دشمنى ورزيدن، خيانت و حسادت و خصلت هاى نكوهيده و زيانبار ديگر است كه تار و پود دوستى و صفا را از دل و جان و خانه و خانواده و جامعه و تمدّن و خانواده بزرگ بشرى مى گسلد و نابود مى سازد و آن گاه شعله هاى سركش آتش آن زندگى را به دود و دم و جهنّم سوزانى تبديل مى سازد؛ از اين رو همان گونه كه بايد مزرعه زندگى را از آفت ها زدود و آن گاه به گل ها و گل بوته ها آراسته ساخت، در مزرعه انسانيت نيز بايد گستره دل ها و جان ها را از آفت هاى هستى سوز تاريك انديشى و تعصب انگيزى، خودپسندى و غرور، تكبر و خودبزرگ بينى، كينه و انتقام، بيدادگرى و تجاوز، خيانت و شقاوت، بدبينى و بدانديشى پاك ساخت تا گل ها و گل بوته هاى صفا و مهر و آزادى و عدالت همه جا را عطرآگين سازد.

4 - بهشت زندگى

و آخرين درسى كه از آيات گذشته دريافت مى گردد اين است كه قرآن روشنگرى مى كند كه شما فرزندان انسان اگر به راستى يكتاپرست و شايسته كردار باشيد...

اگر به راستى آگاه و عدالت پيشه گرديد،

اگر بر آن باشيد كه آفت ها را از دل ها و جان ها و زندگى ها بزداييد...

اگر اصل برادرى و صفا را راه و رسم خود قرار دهيد...

اگر آداب و رسوم تحقيركننده و خفت بار را از جامعه دور سازيد...

اگر به سلامت و امنيّت راستين مردم بها بدهيد...

اگر آزادى و امنيّت يكديگر را در همه ابعاد به راستى رعايت نماييد...

و اگر مشعل نورافشان اميد به آينده اى روشن و پراميد را در دل ها پرتوافكن سازيد...

و اگر سايه شوم زورمدارى و تحميل و فريب را از سر خود و توده هاى محروم كم كنيد، آن گاه است كه نمونه اى كوچك امّا زيبا و دوست داشتنى از بهشت زندگى را ساخته ايد، و رسيدن به بهشت زندگى در اين جهان، نويد دهنده آن است كه به بهشت آخرت نيز نايل خواهيد آمد.(159)