تفسير مجمع البيان جلد ۱۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۱ -


/ سوره نحل / آيه هاى 34 - 24

24 . وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ.

25 . لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ.

26 . قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ.

27 . ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُخْزِيهِمْ وَ يَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ.

28 . الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

29 . فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ.

30 . وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْ آخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِينَ.

31 . جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ.

32 . الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

33 . هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ.

34 . فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ.

ترجمه

24 - و هنگامى كه به آنان گفته شود: پروردگارتان چه چيز فرو فرستاده است؟ مى گويند: اينها [نه وحى و پيام خدا، كه ]افسانه هاى پيشينيان است.

25 - فرجام اين [گستاخى و دروغ سهمگين ] آن است كه در روز رستاخيز بار سنگين [گناهان ] خود را به طور كامل، و بخشى از بار سنگين [گناهان ] كسانى را كه بى هيچ [آگاهى و] دانشى گمراهشان مى سازند، بر دوش مى كشند. هان! چه بد [و ظالمانه ]است آنچه به دوش مى كشند!

26 - بى ترديد كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز] نيرنگ [و بدانديشى پيشه ]كردند، امّا خدا از شالوده به سراغ بناهاى آنان آمد، [و] در نتيجه سقف [بناهايشان ]از فرازشان بر [سر] آنان فرو ريخت و عذاب [سهمگين او] از جايى كه احساس نمى كردند بر آنان در رسيد.

27 - سپس در روز رستاخيز [خدا] آنان را رسوا خواهد ساخت، و [به آنان ]خواهد گفت: آن شريك ها [و همتايان ساختگى ] من كه درباره آنها [با يكتاپرستان ]ستيزه مى نموديد كجا هستند؟ كسانى كه [بهره اى از ]دانش به آنان داده شده است، مى گويند: بى گمان امروز رسوايى و بدى براى كفرگرايان است.

28 - همانان كه فرشتگان جانشان را در حالى مى ستانند كه بر خويشتن ستمكار بوده اند، پس آنان [در برابر فرستادگان خدا] سر تسليم فرود مى آورند [و مى گويند: ]ما [در زندگى ] هيچ كار بدى انجام نمى داديم؛ [گفته مى شود:] چرا! [كار زشت انجام مى داديد، و ]خدا به آنچه انجام مى داديد داناست.

29 - اينك از درهاى دوزخ وارد شويد كه در آنجا ماندگار خواهيد بود، و چه بد است جايگاه گردنكشان!

30 - و به كسانى كه [در زندگى خود] پروا پيشه ساختند گفته مى شود: پروردگار شما چه چيز فرو فرستاده است؟ مى گويند: بهترين [برنامه زندگى ] را. [آرى ] براى كسانى كه نيكى كردند [و كارهاى شايسته انجام دادند،] در اين جهان نيكى است، و بى گمان سراى واپسين [از آن هم برتر و] بهتر است. و [راستى ] چه خوب است سراى پرواپيشگان.

31 - باغ هاى جاودانه اى كه به آنها وارد مى گردند؛ [باغها و بوستان هايى كه ] از زير [درختان ] آنها جويبارها روان است؛ هر چه بخواهند در آنجا برايشان [آماده ]است. خدا پرواپيشگان را اين گونه سزا مى دهد.

32 - همانان كه فرشتگان جانشان را در حالى مى ستانند كه [از آلودگى به شرك و بيداد] پاك بوده اند؛ [به آنان ] مى گويند: سلام بر شما! به پاداش آنچه انجام مى داديد [اينك ] وارد بهشت [پرطروات و زيباى خدا] گرديد.

33 - آيا [شرك گرايان ] جز اين انتظار مى برند كه فرشتگان [براى نابودى آنان ]به سراغشان بيايند، يا فرمان پروردگارت [در مورد رستاخيز ]در رسد؟! كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز] چنين كردند، و خدا به آنان ستم نكرد، بلكه آنان به خود ستم مى كردند.

34 - سرانجام كيفر كارهاى زشتشان به آنان رسيد، و همان [ عذابى ]كه آن را به باد تمسخر مى گرفتند آنان را فرا گرفت.

نگرشى بر واژه ها

اساطير: افسانه ها و داستان هاى خرافى.

اوزار: جمع «وزر» به مفهوم بار گران است، كه در آيه شريفه منظور بار سنگين گناهان و زشتكارى هايى است كه گناهكاران و ظالمان و بدعتگزاران آنها را به دوش مى كشند.

قواعد: جمع «قاعده» و به مفهوم پايه و اساس است. براى نمونه، هنگامى كه گفته مى شود: «قواعد هودج» منظور پايه ها و چوبهاى چهارگانه اى است كه در زير آن به كار رفته است.

شقاق: مخالفت، دشمنى و كناره گيرى؛ «تشّاقون» يعنى شما مخالفت مى كنيد و دشمنى مى ورزيد.

اين واژه از «شقّ» به مفهوم نصف برگرفته شده است، و به همين تناسب به كسى كه از فرمان پيشواى عادل و محاسبه پذير جامعه درست كردار و عدالت پيشه خارج گردد و كناره گيرد، مى گويند: «شق عصا المؤمنين» از مؤمنان كناره گرفت و با آنان هماهنگ نشد و در جامعه آنان شكاف پديد آورد.

تفسير

شيوه زشت و ناجوانمردانه بيدادگران

در اين آيات از شيوه زشت و ناجوانمردانه سردمداران شرك و بيداد پرده برمى دارد كه در مبارزه با قرآن و پيامبر و در راه جلوگيرى از نفوذ آن در دل ها، به تهمت و برچسب زدن و دروغپردازى روى آورده و آيات خدا را شعر و يا افسانه هاى پيشينيان عنوان مى دادند و بدين وسيله گمراهگرى مى كردند و با گمراه ساختن ساده دلان، بار گناه آنان را به دوش مى كشيدند.

قرآن در اين مورد مى فرمايد:

وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ

و هر گاه به شرك گرايان قريش گفته شود: پروردگارتان چه چيزى بر پيامبرش محمّد صلى الله عليه وآله فرو فرستاده است؟ گستاخانه پاسخ مى دهند: داستان ها و افسانه هاى دروغ پيشينيان را!

به باور گروهى از جمله «كلبى»، اين آيه در مورد شانزده تن از سردمداران تاريك انديش شرك و بيداد فرود آمد؛ چرا كه آنان كنترل راه هاى ورودى مكه را در موسم حج ميان خود تقسيم مى كردند تا مردم را گمراه سازند و با سمپاشى و دروغ بافى آنان را از نزديك شدن به پيامبر و شنيدن آيات قرآن برحذر دارند. و نقشه ظالمانه آنان اين گونه بود كه هر گاه كسى از آنان در مورد قرآن و پيامبر مى پرسيد، پاسخ مى دادند اينها داستان هايى دروغ و افسانه هايى است كه محمّد درباره پيشنيان به هم مى بافد.

ثمره شوم گمراهگرى و فريبكارى

در ادامه آيات، به ثمره شوم اين كار زشت و ظالمانه كه دامنگيرشان مى گردد پرداخته و مى فرمايد:

لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ

سرانجامِ آنان اين است كه بارهاى گران كفر و بيداد و شرك و حق ستيزى خود را به طور كامل بر دوش مى كشند.

وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ

و افزون بر آن بخشى از بارهاى سنگين گناهان و زشتكارى ها و بدانديشى هاى كسانى را كه تحت تأثير بدانديشى و گمراهگرى خود قرارشان داده اند نيز به دوش مى كشند؛ چرا كه اين بار دوّم بار گمراهگرى است و بار نخست بار گمراهى.

دو واژه «بغير علمٍ» نشانگر آن است كه آنان اين بارها را به خاطر جهالت و حماقت خود بايد به دوش كشند.

پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله در اين مورد مى فرمايد:

ايّما داعٍ دعا الى الهدى فاتبع فله مثل اجورهم من غير ان ينقص من اجورهم شيئاً، و ايّما داعٍ دعا الى ضلالة فاتبع عليه، فان عليه مثل اوزار من اتبعه من غير ان ينقص من اوزارهم شيئاً.(185)

هر كس در زندگى خويش ديگران را به راه هدايت و عدالت فراخواند و از او پيروى گردد، پاداشى بسان پاداش كسانى خواهد داشت كه از او پيروى نموده و در راه درست گام سپرده اند، و اين در حالى است كه چيزى از پاداش آنان كاسته نمى شود؛ و هر كسى در زندگى خويش ديگران را به راه نادرست و ظالمانه وسوسه كند و گمراهشان سازد، و آنان از او پيروى كنند، گناهى بسان بارهاى گناه آنان را به دوش خواهد كشيد بى آنكه چيزى از كيفر گناهان آن گمراه شدگان كاسته شود.

أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ.

بهوش باشيد كه آنان بد بارى به دوش مى كشند؛ چرا كه اگر بر اثر گناه خودشان به دوزخ و آتش هاى شعله ور آن افكنده شوند، خود، اين بدبختى را به جان خريده اند و سبب شده اند؛ امّا اگر بر اثر زشتكارى و گناهان ديگران به دوزخ روند و گرفتار آيند، چطور؟ آيا حماقت و بدبختى نيست كه كسى بر اثر نادانى و حق ستيزى، بار گناه ديگران را به دوش كشد؟!

در سوّمين آيه مورد بحث، در راه آرامش خاطر بخشيدن به پيامبر مى فرمايد:

قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ

آن تبهكاران و حق ستيزانى كه پيش از اينان بودند نيز با پيامبران خدا از در نيرنگ درآمدند و آنان را دروغگو انگاشتند و رسالت و دعوتشان را نپذيرفتند. و همين برچسب ها و تهمت ها را بر آنان زدند و پيام و آيات خدا را افسانه خواندند.

فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه فرمان خدا به كيفر آنان، بر كاخ ها و بناها و ساختمان ها و پناهگاه هاى آنان فرود آمد و همه را از اساس و شالوده بر سر تجاوزكاران ويران ساخت.

وى با بيان اين مطلب مى افزايد كه منظور آيه شريفه «نمرود» مى باشد كه كاخى سر به آسمان ساييده بنياد كرد تا به پندار احمقانه خود از آنجا به سوى آسمان صعود كند و با آسمانيان پيكار نمايد، كه خدا تندبادى فرستاد و آن تبدباد بخش فوقانى آن كاخ را به دريا افكند و بقيه آن را بر سر تبهكاران ويران ساخت.

«زجاج» در اين مورد مى گويد: منظور از واژه «قواعد» پايه ها و ستون هاى ساختمان ها و بناهاست.

و به باور پاره اى منظور آيه شريفه، «بخت نصر»، آن عنصر تجاوزكار است.

و از ديدگاه پاره اى از جمله «زجاج» و «ابن انبارى» اين فراز مثالى است براى نمايش ناتوانى و درماندگى تاريك انديشان و بيدادگران، وگرنه ستون و سقفى در كار نيست، و منظور اين است كه خدا نيرنگ و فريب اين شيطان صفتان را از ريشه و اساس تباه و نابود ساخت و زيان آن را به خودشان باز گردانيد.

برخى بر آنند كه اين شيوه سخن، به سبك و اسلوب گفتار عرب زيبنده تر است، چنان كه مى گويند: «اتى فلان من مأمنه»، فلان كس از همان سو و جهت كه در امنيّت بود گرفتار هلاكت شد.

و بدان دليل در آيه شريفه، «آمدن» به خدا نسبت داده مى شود كه خود آفريدگار هستى پايه هاى زندگى ننگين و تجاوزكارانه آنان را بر سرشان ويران ساخت.

فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ

و در نتيجه سقف بناهاى استبدادى و ظالمانه آنان از فرازشان بر سر آنان فرو ريخت.

منظور از اين تعبير

با توجّه به اين نكته كه سقف هماره بر فراز سر انسان قرار دارد، منظور از تعبير آيه شريفه چيست؟

در اين مورد سه نظر آمده است:

1 - به باور پاره اى منظور تنها تأكيد است، بسان اين سخن كه براى تأكيد گفته مى شود: خودم با پاى خودم رفتم و با اين زبانم گفتم.

2 - امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه خود آن تاريك انديشان و تبهكاران در خانه ها و بناهاى بيدادشان بودند كه بر سرشان فرو ريخت؛ چرا كه گاه ممكن است گفته شود: خانه ام بر سرم فرو ريخت و اين در حالى است كه خودم زير سقف نبودم

3 - و از ديدگاه برخى ممكن است «على» به مفهوم «عن» آمده و منظور اين باشد كه اين فروريختن سقف بر سر آنان به كيفر كفر و بيدادشان بود؛ چنان كه گفته مى شود: او از دارو و نسخه خويش شكايت مى كند.

در نثر و شعر عرب نمونه هايى موجود است كه «على» به مفهوم «عن» يه كار رفته است كه يك نمونه اين شعر مى باشد كه مى گويد: «ارمى عليها و هى فرع اجمع» كه در اينجا منظور «عنها» است، و مفهوم شعر اين است كه: از آن تيرها كه نشكافته بود تير اندازى كرد.

،بهر حال در آيه مورد بحث اگر تعبير «من فوقهم» نبود، ممكن بود اين تصور پديد آيد كه سقف بناهاى بيداد آنان فرو ريخت، امّا خودشان زير آن نبودند. و عرب براى چنين مواردى واژه «على» را در نشان دادن رويدادهاى نابودكننده و ناگوار به كار مى برد.

وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ.

و عذاب نابودكننده از سويى و از جايى دامانشان را گرفت كه خود احساس نمى كردند؛ چرا كه آنان خود و راه و رسم بيدادگرانه و پرفريب خويشتن را درست جا مى زدند و شايسته مى پنداشتند و در انتظار چنين كيفر سهمگينى نبودند.

نظير آيه مورد بحث اين آيه است كه مى فرمايد: فاتاهم اللّه من حيث لم يحتسبوا.(186)

پس عذاب خدا از آنجايى كه گمان نبرده بودند، به سراغشان آمد.

كيفر آنان در جهان ديگر

در آيه پيش، از عذاب و كيفر آنان در اين جهان سخن رفت، اينك قرآن در مورد كيفرشان در سراى آخرت مى فرمايد:

ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُخْزِيهِمْ

آن گاه آفريدگار هستى در روز رستاخيز اين بيدادگران فريبكار را در ميان مردم رسوا ساخته و به عذاب مرگبارى كيفر خواهد داد، و تنها به عذاب و كيفر آنان در دنيا بسنده نخواهد كرد.

وَ يَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ

و در راه نكوهش و سرزنش آنان مى گويد: آن بت هايى را كه به عنوان شريك و همتا براى من ساخته بوديد و آنها را مى پرستيديد و با مردم توحيدگرا و باايمان در مورد آنها به مخالفت و دشمنى برمى خاستيد اينك آنها كجايند؟!

قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ

در اوج سكوت مرگبار و بى پاسخى آنان، كسانى كه از دانش مبدأشناسى و معادشناسى و شناخت مقررات دين خدا بهره ورند، مى گويند: امروز شرمندگى و رسوايى و بدبختى از آنِ تاريك انديشان و كفرگرايان است، از آنِ كسانى است كه نعمت هاى او را ناسپاسى كردند و به يكتايى و بى همتايى او ايمان نياورده و پيام و پيام آورانش را گواهى نكردند. آرى، امروز است كه خوارى و عذاب گريبانگير آنان خواهد شد.

در ادامه سخن از همان كفرگرايان، در ترسيم گرفتارى ديگر آنان مى فرمايد:

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ

همانان كه فرشتگانِ مرگ، جانشان را در حالى مى ستانند كه بر اثر پافشارى احمقانه بر كفر و شرك به خويشتن ستم روا داشته اند.

فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ

آرى، آنان پس از اين كه از مركب غرور و غفلت به زير كشيده مى شوند و همه راه هاى فريب را بر روى خود مسدود مى نگرند، در آستانه مرگ و آن لحظاتى كه پذيرش حق سودى ندارد، در برابر آن سر فرود آورده و با نهايت ذلّت مى گويند: ما به كار زشت و ظالمانه اى دست نيازيديم و بدى نكرديم، امّا خداى دانا و آگاه در پاسخ دروغ هاى آنان مى فرمايد:

بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

چرا، شما به كارهاى زشت و نفرت انگيزى دست يازيديد، و خدا از نيّت ها و بدانديشى ها و عملكرد نارواى شما آگاه است و همه را مى داند.

و آن گاه ندا مى رسد كه:

فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها

اكنون كه بد كرديد و بد رفتيد، از درهاى دوزخ وارد گرديد و در طبقه هاى آن براى هميشه بمانيد!

فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ.

و راستى كه جايگاه حق ستيزان و سركشان چه جايگاه بدى است!

فرجام خوش شايسته كرداران و پرواپيشگان

در آيات پيش، قرآن ضمن ترسيم ديدگاه منفى كفرگرايان در مورد وحى و آيات خدا، و حق ستيزى و دشمنى آنان با پيامبر گرامى و گمراهگرى و بيدادشان، به فرجام شوم آنان نيز اشاره كرد، اينك در ترسيم ديدگاه شايسته كراداران و فرجام خوش و جايگاه پرشكوه آنان در سراى آخرت مى فرمايد:

وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً

و به كسانى كه از شرك و بيداد سخت دورى جسته و پرواى خدا پيشه ساخته اند، هنگامى كه گفته شود، پروردگار شما چه چيزى فرو فرستاده است؟ پاسخ مى دهند: بهترين برنامه زندگى را؛ چرا كه قرآن سراسر هدايت و شفا و مايه خير و بركت است.

لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ

اين فراز به نظر مى رسد كه آغاز مطلبى باشد و نه ادامه گفتار در مورد پرواپيشگان؛ و منظور اين است كه براى نيكوكرداران در اين دنيا نيكى است؛ و اين نيكى كه به صورت «حسنة» آمده شامل انواع نعمت ها و موهبت ها و پاداش هاى پرشكوه مى گردد. و بدين سان آيه شريفه روشنگرى مى كند كه ميوه و ثمره نيكوكارى، هدايت و ارزانى شدن موفقيت در انجام كارهاى شايسته است.

وَ لَدارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ

امّا با همه اين نعمت هاى رنگارنگ در اين جهان، پاداشى كه در سراى آخرت به آنان ارزانى مى گردد بهتر از پاداش پرشكوه دنياست.

يادآورى مى گردد كه ممكن است اين مطلب گفتار پرواپيشگان و يا سخن آفريدگار هستى باشد؛ و «زجاج» و «حسن»، هر دو احتمال را پذيرفته اند.

وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِينَ.

و مردمى كه با انجام مسئوليت ها و رعايت مقررات خدا، پرواى او را پيشه ساخته و از گناه و زشتى دورى مى جويند چه سراى نيكو و پرشكوهى دارند!

به باور «حسن» منظور اين است كه مردم پرواپيشه چه خانه خوبى در اين سرا دارند؛ چرا كه كه در اينجا كارهاى شايسته اى انجام مى دهند كه پاداش شكوهبار سراى آخرت را در پى دارد.

سراى پرشكوه آنان در بهشت

در ادامه سخن، سراى پرشكوه پرواپيشگان را به وصف مى كشد و مى فرمايد:

جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها

سراى مردم پرواپيشه، باغ ها و بوستان هاى جاودانه بهشت است كه آنان به آنها وارد مى گردند.

به باور برخى منظور اين است كه خانه مردم پرواپيشه كه بوستانهاى جاودانه در قلب بهشت است، نيكو خانه اى است.

تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ

كه از زير درختان آنها جويبارها روان است.

لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ

در آنجا هر آنچه بخواهند براى آنان آماده است.

كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ.

خدا مردم تقواپيشه را اين گونه پاداش مى دهد.

مرگ سعادتمندانه آنان

در نهمين آيه مورد بحث، در مورد چگونگى مرگ پرواپيشگان و احترام فرشتگانِ مرگ به آنان مى فرمايد:

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ

پرواپيشگان همانانى هستند كه فرشتگان در حالى جان هاى آنان را دريافت مى دارند كه داراى قلبى پاك و پاكيزه و عملكردى شايسته اند و مرگ بر آنان آسان و همراه با آرامش ويژه اى است.

يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ

فرشتگان به هنگام ورود بر آنان مى گويند: درود بر شما، شما از هر رويداد ناگوارى در امان هستيد.

ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

به باور پاره اى، هنگامى كه فرشتگان آنان را به آسايش و امنيّت و سلامت نويد مى دهند، چنان است كه گويى بهشت پرطراوت و زيبا خانه آنان مى شود و گويى به خانه خويش وارد مى گردند. با اين بيان هنگامى كه فرشتگان به آنان مى گويند: به خاطر كارهاى شايسته اى كه انجام مى داديد، اينك وارد بهشت پرطراوت و زيبا گرديد، منظورشان اين است كه بهشت از آن شماست.

برخى گفته اند: فرشتگان اين نويد را هنگامى به مردم پرواپيشه و باايمان مى دهند كه از آرامگاه هاى خويش برخاسته و به سوى صحراى محشر روانند.

در ادامه آيات، دگرباره در اشاره به طرز تفكّر شرك گرايان و ظالمان و در هشدارى به آنان مى فرمايد:

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ

آيا شرك گرايان جز اين انتظار مى برند كه فرشتگان براى نابودى آنان به سراغشان بيايند يا فرمان پروردگارت در مورد رستاخيز در رسد؟!

كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ

تنها اين كفرگرايان و ظالمان نيستند كه پيام خدا و پيام آور او را دروغ مى انگارند و در يكتايى خدا ترديد روا مى دارند و براى او همتا مى گيرند، شرك گرايان و تاريك انديشان پيشين نيز چنين كردند و خدا آنان را نابود ساخت. پس اينان با همان پندار و كردار ظالمانه آنان چگونه خويشتن را از عذاب خدا در امان مى نگرند؟!

وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ.

خدا به آنان ستم روا نداشت، بلكه آنان خود بر اثر گناه و نافرمانى، خويشتن را در خور بدبختى و نابودى ساختند.

در آخرين آيه مورد بحث، در مورد ثمره شوم عملكرد ظالمانه آنان مى فرمايد:

فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا

سرانجام آن بدانديشان و بدكرداران، كيفر كارهاى نادرست خود را ديدند.

در اين فراز، از كيفر گناهان به «سيئة» تعبير شده است، درست همان گونه كه قرآن در آيه ديگرى «جزاء» را، «سيئة» ناميده است و مى فرمايد: «و جزاءُ سيئة سيئة مثلها...»(187)

و كيفر بدى، همانند آن بدى است.

وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ.

و همان عذابى را كه به باد تمسخر مى گرفتند، گريبانشان را گرفت و نابودشان ساخت.

پرتوى از آيات

در آياتى كه ترجمه و تفسير آن ها گذشت، چند نكته ديگر در خور تعمّق بسيار است:

1 - آفت تكبر و حق ستيزى

در آيات 24 تا 29، قرآن شريف طرز تفكر و رويارويى شرك گرايان و حق ستيزان را در برابر وحى و رسالت مطرح مى كند و نشان مى دهد كه آنان به جاى پذيرش پيام خدا و دعوت پيامبر، با تهمت پراكنى و ماركِ افسانه زدن به آيات، ديگران را نيز گمراه ساختند و افزون بر بار گناه خود، بار گران گناهان ديگران را نيز به دوش كشيدند، چرا كه بر اثر آفت تكبّر، حق را نپذيرفتند. ثمره شوم اين حق ستيزى و گمراهگرى چه بود؟

1 - كيفر و عذاب دنيا،

2 - رسوايى روز رستاخيز،

3 - ذلّت و خفّت به هنگامه مرگ،

4 - ورود به شعله هاى آتش دوزخ،

5 - بدترين جايگاه در دوزخ،

آرى، اينها همه ره آورد شوم و هولناك آفت تكبّر و خودكامگى و خودبزرگ بينى است.

2 - ميوه حق شناسى و تقوا

و در برابر اين گروه، قرآن شريف از آيه 30 تا 32 چگونگى برخورد حق شناسانه و منصفانه انسان هاى شايسته كردار با وحى و رسالت را طرح مى كند، كه آنان آيات خدا را سراسر خير و بركت و مايه نجات و رستگارى ارزيابى مى كنند، و ضمن دورى جستن از شرك و گناه و بيداد، به كارهاى شايسته همت مى گمارند. ميوه اين حق شناسى و پروا نيز اين گونه است:

1 - انواع نعمت ها و موهبت ها از سوى خدا به آنان،

2 - سراى پرشكوه آخرت،

3 - بوستان هاى پرشكوه و جاودانه بهشت،

4 - هر آنچه از خدا بخواهند و بطلبند،

5 - دريافت نشان پاكى و پاكيزگى به هنگام مرگ،

6 - دريافت نويد امنيّت و سلامت به هنگام مرگ،

7 - بهشت پرطراوت خدا.

3 - سنّت ها و بدعت ها

و نيز در آياتى كه گذشت اين هشدار دريافت مى گردد كه انسان اگر درست بينديشد و روشنگر راه ديگران باشد و مردم را به سوى والايى ها و ارزش ها و شايستگى ها رهنمون گردد، در پاداش آنان سهيم است؛ درست همان گونه كه اگر فرد يا گروهى را با وسوسه و اغواگرى به ظلم و جور و تيرگى و تعصّب و گناه و زشتى و تاريك انديشى و بيداد سوق دهد، و يا نسل و عصرى را گمراه كند، در به دوش كشيدن بار گناه آنان سهيم است. از اين رو بايد بهوش بود كه در زندگى بذر خردمندى، نوانديشى، عدالت، آزادگى، انصاف، تقوا، جوانمردى، رعايت حقوق بشر، و ايمان و پروا افشاند، و نه بذر تعصّب و كوردلى و حق كشى و عوام فريبى و رياكارى و چاپلوسى و شخص پرستى، و بدعت هاى زشت و ظالمانه نهاد.

پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مى فرمود: الدّال على الخير كفاعله.(188)

هر آن كسى كه به سوى ارزش ها رهنمون گردد، پاداشش بسان انجام دهنده كارهاى شايسته است.

و حضرت باقر عليه السلام مى فرمود:

من استن بسنة عدل فاتبع كان له اجر من عمل بها، من غير ان ينتقص من اجورهم شيئاً، و من استن سنة جورِ فاتبع كان له مثل وزر من عمل به...(189)

آن كسى كه سنت عادلانه و شايسته اى گذارد و از آن پيروى شود، بسان پاداش كسانى را خواهد داشت كه به آن عمل مى كنند بدون آن كه از پاداش آنان كاسته شود؛ و كسى كه بدعت و سنّت ظالمانه اى را بنياد گذارد و از آن پيروى شود، تا آن گاه كه به آن عمل مى شود، گناهى بسان همه كسانى خواهد داشت كه بدان عمل مى نمايند بى آنكه ذرّه اى از بار گناه آن گناهكاران كاسته شود.

و نيز از پيشواى گرانقدر توحيد آورده اند كه فرمود:

من سنّ فى الاسلام سنة حسنة فله اجرها و اجر من عمل بها... و من سنّ فى الاسلام سنة سيئة عليه وزرها و زر من عمل بها...(190)

كسى كه در اسلام و جامعه اسلامى، سنّت و سيره عادلانه و نيكى پديد آورد، پاداش آن كار خوب، از آن خودش مى باشد و از پاداش كسانى كه به آن كار شايسته عمل مى كنند نيز - بى آنكه خودِ انجام دهندگان از پاداششان كاسته شود - بهره ور مى گردد، و نيز كسى كه بدعت و شيوه زشت و ظالمانه اى را در اسلام و جامعه اسلامى بنياد نهد، هم وزر و وبال آن را خواهد داشت و هم وزر و وبال عمل كنندگان به آن را، بى آنكه از كيفر آنان كاسته شود.