تفسير مجمع البيان جلد ۱۸

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۳ -


سوره نور آيه هاى 40 - 39

39. وَالَّذِيْنَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرَابِ بِقِيْعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْئانُ مَآءً حتّى إِذا جَآءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَوَجَدَاللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّيهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيْعُ الْحِسَابِ.

40. أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِى بَحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشَيهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَيهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوْراً فَمَا لَهُ مِنْ نُوْرٍ.

ترجمه

39 - و آن كسانى كه كفر ورزيدند، عملكردشان بسان سرابى در زمينى صاف [و هموار] است كه [انسان ] تشنه [از دور] آن را آبى [گوارا] مى پندارد، تا هنگامى كه [پس از پيمايش راه ] به آن رسد آن را چيزى نيابد و خدا را نزد خويش يابد و او حسابش را به طور كامل به وى بدهد و خدا زودشمار است.

40 - يا [عملكرد آنان ] بسان تاريكيهايى است كه در دريايى ژرف است كه موجى آن را مى پوشاند و بر فراز آن موجى ديگر است و بر فراز آن ابرى [تاريك ]است؛ تاريكيهايى است كه پاره اى بر روى پاره اى [ديگر ]قرار گرفته است؛ [و اين پوشش امواج به گونه اى است كه ] هرگاه [فرد گرفتار آمده در غرقاب ] دست خود را بيرون آورد، به سختى آن را مى بيند؛ و خدا به هر كس نورى نداده باشد، براى او هيچ نورى نخواهد بود.

نگرشى بر واژه ها

«سراب»: به تصويرى از آب گفته مى شود كه به هنگام نيمروز و در اوج تابش خورشيد از دور به چشم مى رسد و انسان مى پندارد كه آن تصوير، آب جارى است.

«قيعه»: اين واژه جمع «قاع» به مفهوم بيابان گسترده و پهناور است.

«لجّة البحر»: موجِ بلند دريا كه بسان ديوارى مانع از ديدن ساحل مى شود.

«سحاب»: به مفهوم ابرى است باران زا.

تفسير - كارهاى سراب گونه

در اين آيات سخن از پوچى و بى محتوايى عملكرد كفرگرايان و ظالمان است؛ در نخستين آيه مورد بحث، در قالب مثالى در باره كارهاى آنان مى فرمايد:

وَالَّذِيْنَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيْعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْئانُ مَآءً

و آن كسانى كه كفر ورزيدند عملكردشان بسان سرابى در يك كوير و دشت سوزان است كه انسان تشنه آن را از دور، آبى گوارا و زلال مى پندارد.

آرى! مردمى كه كارهاى زشت و ظالمانه انجام مى دهند و در همان حال آن كارها را درست مى پندارند، عملكردشان بسان سرابى در بيابان هموارى است كه فرد تشنه و نيازمندِ آب، آن را آب مى پندارد.

حتّى إِذا جَآءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً

اين انسان تشنه، هنگامى كه پس از مدّتى راه پيمايى به آن سراب مى رسد آنجا را زمينى بى آب مى يابد؛ درست سرنوشتْ و عملكرد انسان كفرگرا و بيدادپيشه اين گونه است كه كارهاى خود را سودمند و مفيد مى پندارد در حالى كه در حقيقت رفتار زشت و كارهاى ظالمانه اش نه سودمند است و نه در خور پاداش.

وَ وَجَدَاللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّيهُ حِسَابَهُ

انسان كفرگرا هنگامى كه روز رستاخيز به سوى عملكرد سراب گونه خويش رفت و آن را چيزى نيافت، خدا را نزد آن مى يابد و خدا كيفر كفر و بيداد او را به طور كامل و بى كم و كاست به وى مى دهد.

اين فراز از آيه شريفه بظاهر در باره انسان تشنه اى است كه دنبال آب مى گردد، امّا در حقيقت در مورد كفّار است؛ چراكه آيه، وقتى تشنه را مثال و نمونه اى براى كافران مى آورد، در حقيقت بيان حال او را بيان از حال كافران قرار مى دهد و روشنگرى مى كند كه كفرگرا و بيدادپيشه سرانجام، كيفر كفر خود را درمى يابد.

به باور پاره اى، منظور اين است كه خدا را در كمينگاه خود مى نگرد و كيفر عملكرد خود را مى ستاند.

وَاللَّهُ سَرِيْعُ الْحِسَابِ.

و خدا زودشمار است و حسابرسى از يكى، او را از سرنوشت و حساب ديگرى باز نمى دارد و حساب همگان را به سرعت مى رسد.

از امير مؤمنان عليه السلام پرسيدند: خداوند چگونه به حساب همه بندگان رسيدگى مى كند؟

سئل امير المؤمنين كيف يحاسبهم فى حالة واحدة؟

فرمود: درست همان گونه كه همگان را در يك حال و با هم روزى مى دهد؛

فقال كما يرزقهم فى حالة واحدة.(201)

به باور گروهى از مفسّران، اين مثال در آيه شريفه، در مورد «عتبة بن ربيعه» است؛ چراكه او در عصر جاهليّت در جستجوى دين بود و پس از طلوع اسلام، از دين حقّ رويگردان شد.

در دوّمين آيه مورد بحث، در مثال ديگرى در مورد كفرگرايان مى فرمايد:

أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِى بَحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشَيهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ

يا اينكه عملكرد آنان بسان ظلمت و تاريكيهايى است در يك درياى موّاج و پهناور كه موج كوه پيكر آن را پوشانده و بر فراز موجى، موج ديگرى است و روى موج را ابر پوشانده است و ساحل آن ناپيداست.

ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ

و بدينسان، تاريكيهايى است كه يكى بر فراز ديگرى قرار گرفته است.

منظور آيه شريفه اين است كه انسان كفرگرا و بيدادپيشه كارها را از روى حيرت و سرگشتگى انجام مى دهد و به همين دليل رشد پيدا نمى كند؛ و بخاطر نادانى و حيرت، بسان كسى است كه گرفتار اين تاريكيهاى كفر و شرك است؛ چراكه انديشه و عقيده و عملكردش تيره و تار است.

يكى از دانشوران مى گويد: انسان كفرگرا و بيدادپيشه گرفتار پنج ظلمت و تاريكى است:

1 - ظلمت تيرگى در گفتار؛

2 - تيرگى در عمل؛

3 - فرودگاهش ظلمت زده و تاريك است؛

4 - جايگاه خارج شدنش ظلمت و تاريكى است؛

5 - و فرجام كار او نيز در رستاخيز تيره و تار خواهد بود.

إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَيهَا

و اين پوشش امواج به گونه اى است كه هرگاه فرد گرفتار آمده در غرقاب، دست خود را از آب بيرون آورد به سختى آن را مى بيند.

به باور پاره اى، منظور اين است كه دست خود را نمى بيند.

امّا به باور پاره اى، منظور اين است كه دست خود را به سختى و دشوارى مى بيند.

وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوْراً فَمَا لَهُ مِنْ نُوْرٍ.

و كسى كه خدا راه نجاتى برايش قرار نداده است، راه نجاتى نخواهد يافت.

و به باور پاره اى، منظور اين است كه: هر كسى در روز رستاخيز از نور خدا محروم است، برايش نور و روشنايى نخواهد بود.

سوره نور آيه هاى 46 - 41

41. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيْحَهُ وَاللَّهُ عَلِيْمٌ بِمَا يَفْعَلُوْنَ.

42. وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيْرُ.

43. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِىْ سَحَاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَآءِ مِنْ جِبَالٍ فِيْهَا مِنْ بَرَدٍ فَيُصِيْبُ بِهِ مَنْ يَشَآءُ وَيَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشَآءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ.

44. يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِى ذلِكَ لَعِبْرَةً لِّاُوْلِى الْأَبْصَارِ.

45. وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَآبَّةٍ مِنْ مّآءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِى عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِى عَلى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمِْشى عَلى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَآءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيْرٌ.

46. لَقَدْ أَنْزَلْنَا ءايَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ وَ اللَّهُ يَهْدِىْ مَنْ يَشَآءُ اِلى صِرَاطٍ مُسْتَقِيْمٍ.

ترجمه

41 - آيا ندانسته اى كه هر كس [و هر آنچه ] در آسمانها و [كران تا كران ]زمين است براى خدا تسبيح مى گويند؛ و پرندگان در حالى كه در آسمان پر مى گشايند [تا به نقطه دلخواه خويش پرواز كنند، ذات پاك و بى همتاى او را تسبيح مى گويند ]همه [آنان به شيوه هاى گوناگون ] ستايش و تسبيح خود را مى دانند، و خدا [هم ] به آنچه آنها انجام مى دهند داناست!

42 - و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست و بازگشت [همه و همه ] به سوى خداست.

43 - آيا ندانسته اى كه [اين ذات بى همتاى ] خدا [ست كه ] ابرهايى را به آرامى مى راند؛ آنگاه ميان [بخش هاى گوناگون ] آن پيوند برقرار مى سازد سپس آن را متراكم مى كند؛ از پى آن دانه هاى باران را مى نگرى كه از لابه لاى آن خارج مى گردد؛ و [اوست كه ] از آسمان - از كوههايى [از ابرهاى انباشته و يخ زده ] كه در آنجاست، [دانه هاى ]تگرگى فرو مى ريزد؛ و هر كس را بخواهد به وسيله آن گزند مى رساند و از هر كه بخواهد [زيان و گزند] آن را باز مى دارد؛ نزديك است كه درخشندگى برق آن [ابرها ]چشمها را ببرد!

44 - خداست كه شب و روز را دگرگون [و با هم جابه جا] مى سازد؛ براستى كه در اين [جابه جايى و دگرگونى ] براى صاحبان بينش [درسهاى ]عبرتى است.

45 - و خدا [ى يكتاست ] كه هر جنبنده اى را [در آغاز] از آبى آفريد؛ پس پاره اى از آنها بر روى شكم خود راه مى روند، و پاره اى از آنها بر روى دو پا و برخى از آنها هم بر روى چهار پا راه مى روند، خدا هركه را بخواهد پديد مى آورد؛ چراكه خدا بر هر چيزى تواناست.

46 - بيقين ما آياتى [روشن و] روشنگر فرود آورديم و خدا هركه را بخواهد [و شايسته اش بداند] به راه راست راه مى نمايد.

نگرشى بر واژه ها

«ازجاء»: راندن.

«ركام»: متراكم.

«ودق»: دانه هاى بى شمار باران مى باشد كه از لابه لاى ابرهاى فشرده و متراكم بيرون مى آيد.

«خلال»: اين واژه جمع «خلل» مى باشد و به ميان دو چيز و دو پديده گفته مى شود.

«برد»: تگرگ.

«سنا»: درخشش.

تفسير - زنجيره اى از نشانه هاى قدرت او در كران تا كران آفرينش

در اين آيات، دگرباره قرآن به ترسيم پرتوى از قدرت وصف ناپذير آفريدگار هستى و پديد آورنده همه شگفتيهاى آفرينش پرداخته و روشنگرى مى كند كه همه اين شگفتيها آيات و نشانه هاى قدرت و توانايى و دانش بى كران خداست و كران تا كران اينها براى حقجويان و خداشناسانِ خردمند، نور و روشنايى است.

در نخستين آيه مورد بحث، روى سخن را به پيامبر برگزيده اش مى كند و مى فرمايد:

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

آيا نديده اى كه همه خردمندان و خردورزان در كران تا كران آسمانها و زمين خدا را تسبيح و تقديس مى كنند و ذات پاك او را از آنچه شرك گرايان به او نسبت مى دهند منزّه و پاك مى شمارند؟!

به باور پاره اى، تنها خردمندان او را از آنچه شرك گرايان و مردم كم خرد به او نسبت مى دهند و او را وصف مى كنند منزّه و پاك نمى شمارند، بلكه همه پديده ها و موجودات فاقد خرد نيز او را تسبيح مى گويند و مى ستايند و ذات پاكش را از هر عيب و نقصى دور مى شمارند.

وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ

و نيز پرندگان در همان حال كه پر مى گشايند و در فضا به پرواز درمى آيند، به زبان نياز و پديده بودن خويش، او را مى ستايند و تسبيح مى گويند و هر كدام نشانى از نشانه هاى قدرت وصف ناپذير اويند.

كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيْحَهُ

همه آنها از نماز و تسبيح خود آگاهى دارند و آنها را مى دانند و به دقّت او را مى ستايند.

امّا به باور گروهى از مفسّران، منظور اين است كه: خدا از نماز و تسبيح همه آنها آگاه است؛ و اين ديدگاه بهتر به نظر مى رسد؛ چراكه پديده هاى گوناگون جهان هستى خود بر اين حقيقت ظريف كه وجودشان نشانگر يكتايى و قدرت وصف ناپذير خدا و دانش و حكمت بى كران اوست، آگاهى ندارند؛ و اين خداست كه بر همه اينها آگاه است.

وَ اللَّهُ عَلِيْمٌ بِمَا يَفْعَلُوْنَ.

و خدا به تمامى عملكرد و رفتار آنها داناست و از آنچه آنها انجام مى دهند آگاه است.

در دوّمين آيه مورد بحث مى افزايد:

وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ

و فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست و ذات پاك و بى همتاى اوست كه امور آنها را تدبير و شؤون آنها را تنظيم مى كند؛ چراكه تنها اوست كه مى تواند آنها را پديد آورد و اداره كند.

وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيْرُ.

و فرجام همه كارها نيز به سوى خداست،

آرى! در روز رستاخيز - كه ترديدى در فرارسيدن آن نيست - همه به سوى او بازمى گردند.

در سوّمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِىْ سَحَاباً

آيا ندانسته اى كه اين خداى يكتا و بى همتاست كه ابرهايى را به آرامى به سوى منطقه اى مى راند،

ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ

و آنگاه پاره هاى آن را به هم پيوند مى دهد و آنها را به صورت يك قطعه بزرگ درمى آورد؛

ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَاماً

سپس آنها را متراكم مى سازد؛

فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ

و پس از آن مراحل، دانه هاى ريز و درشت باران را مى نگرى كه از لابه لاى آن ابرها بيرون مى آيد و باران بر دشت و صحرا و باغ و بوستان و ساحل و دور از دريا مى بارد.

وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَآءِ مِنْ جِبَالٍ فِيْهَا مِنْ بَرَدٍ

و خدا از كوههاى تگرگى كه در ابرهاى انباشته و يخ زده پديد آمده است، دانه هاى تگرگ فرو مى ريزد.

منظور از «سماء» در آيه شريفه، ابرى است كه بر فراز سر ماست؛ چراكه به هرچه بر فراز سر قرار دارد و بالاى سر ما را گرفته باشد، به آن آسمان گفته مى شود.

به باور برخى، منظور اين است كه خداى توانا از آسمان به اندازه كوهى تگرگ فرو مى فرستد؛ چراكه وقتى گفته مى شود: دو انبار كاه نزد ما موجود است، منظور اينست كه به اندازه دو انبار است نه اينكه براستى انبار شده است.

امّا به باور پاره اى ديگر، منظور اين است كه در همين آسمان - و نه ابرها - كوههايى از تگرگ پديد آورده است.

به باور ما اين دو ديدگاه درست به نظر نمى رسد و همان ديدگاه نخست درست به نظر مى رسد كه تگرگ از ابر فروفرستاده مى شود و ظاهر آيه نشانگر آن است كه خود ابر يا لايه هايى از آن يخ زده و از برف و تگرگ است؛ اين نكته را علوم جديد نيز گواهى مى كنند.(202)

فَيُصِيْبُ بِهِ مَنْ يَشَآءُ

خدا به وسيله آن تگرگها به هر كسى كه بخواهد گزند و زيان مى رساند، چراكه گاه رگبار تگرگ به صورتى فرومى ريزد كه به شكوفه هاى درختان، ميوه ها، مزرعه ها و گاه دامها و پرندگان و انسانها نيز زيان مى رساند.

وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَّنْ يَشَآءُ

و از هر كس كه بخواهد اين گزند و زيان را باز مى دارد و او را مصون مى دارد.

با اين بيان، زيان و گزند رسيدن از سوى رگبار تگرگ نوعى بلا و گرفتارى است و برگرداندن آن و مصون داشتن گروهى از آن نوعى نعمت است.

يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ.

و يكى ديگر از شگفتيهاى آفرينش و نشانه هاى قدرت بى كران پديدآورنده آسمانها و زمين اين است كه شدّت درخشش اين برقهاى آسمانى و روشنى ابرها به گونه اى است كه نزديك است قدرت بينايى را از چشمها ببرد.

يادآورى مى گردد كه آيه مورد بحث بسان اين آيه شريفه است كه مى فرمايد:

يكاد البرق يخطف ابصارهم كلّما اضاء لهم مشوا فيه و اذا اظلم عليهم قاموا..(203)

چيزى نمانده است كه برق ديدگانشان را بربايد؛ هنگامى كه بر آنان درخشيدن كند و روشنى بخشد در پرتو آن گام مى سپارند و چون راهشان را تاريك سازد بر جاى خود مى ايستند.

در چهارمين آيه مورد بحث، در ترسيم نشانه ديگرى از قدرت وصف ناپذير آفريدگار هستى مى فرمايد:

يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ

خداست كه شب و روز را در پى يكديگر قرار مى دهد و آنها را دگرگون مى سازد.

إِنَّ فِى ذلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُوْلِى الْأَبْصَارِ

براستى كه در اين آمد و شد شب و روز و دگرگونى و از پى هم قرار گرفتن آنها درسهاى عبرتى است بر صاحبان بينش و خرد تا بينديشند و پديد آورنده توانا و گرداننده فرزانه آنها را بشناسند.

چهره هاى گوناگون حيات

در پنجمين آيه مورد بحث، در اشاره به پديده شگفت انگيز حيات در چهره هاى گوناگون آن - كه روشنترين نشانه قدرت و يكتايى و حكمت آفريدگار آن است - مى فرمايد:

وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَآبَّةٍ مِنْ مَآءٍ

و خداست كه هر جنبنده اى را در آغاز از نطفه آفريد.

در آيه شريفه، نطفه را آب ناميده است؛ چراكه اصل در آفرينش موجودات زنده، آب است.

در آيه ديگرى در اشاره به اين حقيقت مى فرمايد:

و جعلنا من الماء كلّ شى ء حىّ(204)

و ما هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم.

فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِى عَلَى بَطْنِهِ

و با اينكه همه جنبندگان از آب پديد آمده اند، با اين وصف دسته اى از آنها بسان مار، ماهى و كرمها بر روى شكم راه مى پويند.

وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِى عَلى رِجْلَيْنِ

و دسته اى ديگر بسان انسان و ديگر موجودات بر روى دو پا راه مى روند.

وَمِنْهُمْ مَنْ يَمِْشى عَلى أَرْبَعٍ

و گروهى ديگر بسان دامها بر روى چهار پا راه مى روند.

در آيه شريفه از اشاره به موجودات زنده اى كه بيشتر از چهار پا دارند خوددارى مى كند، چراكه آنها نيز به هنگام حركت بيشتر بر چهارپاى خود تكيه مى كنند و به بقيّه آنها نيازى ندارند.

افزون بر اين نكته بايد گفت: جنبنده اى كه بر روى بيش از چهار مى ايستد و حركت مى كند، بسان همان حيوان چهار پاست و از شگفتيهاى آفرينش است و در اين مورد تفاوتى با دسته هاى ديگر جانداران ندارد.

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

و منهم من يمشى على اكثر من ذلك؛

و دسته اى نيز بر روى بيشتر از چهار پا راه مى پويند.

يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَآءُ

خدا هرآنچه را بخواهد پديد مى آورد؛

إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيْرٌ.

چراكه خدا بر هر چيز و هر كارى تواناست؛ و اين نكته ظريف و دقيق كه جنبندگان با اينكه در اصل آفرينش از يك چيز هستند، امّا بدين صورت، گوناگون مى باشند، خود دليلى روشن و روشنگر بر قدرت و دانش بى كران آفريدگار هستى و حكمت و فرزانگى اوست.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

لَقَدْ أَنْزَلْنَا ءايَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ

بيقين ما آيات و نشانه هايى روشن و روشنگر فرود آورديم.

وَ اللَّهُ يَهْدِىْ مَنْ يَشَآءُ إِلى صِرَاطٍ مُسْتَقِيْمٍ.

و خداى يكتاست كه هر كس را بخواهد و شايسته اش بداند، او را به راه ايمان و بهشت پرطراوت و زيبا راه مى نمايد.

به باور پاره اى، منظور اين است كه: و خداست كه هر كس را بخواهد در سراى آخرت به سوى نعمتهاى وصف ناپذير خود راه مى نمايد.

پرتوى از آيات

از آيات انسانساز و الهام بخش گذشته اين نكات نيز سخت در خور تفكّر و تدبّر و درس آموزى است:

الف: زنجيره اى از نشانه هاى آن بى نشان

در آياتى كه ترجمه و تفسير آن گذشت، قرآن شريف، روى سخن را به پيامبر گرامى و هر انسان خردمند و انديشورى نموده و توجّه او را به اين نشانه هاى قدرت و دانش و حكمت وصف ناپذير آفريدگار هستى و گرداننده آن جلب مى كند:

1 - به ستايش و نيايش پديده هاى گوناگون؛

2 - به تسبيح پرندگان؛

3 - به نماز و ستايش آنها؛

4 - به آگاهى خدا از كارهاى آنها؛

5 - به شناخت و شعور ويژه هر پديده اى در ستايش و نيايش آفريدگارش.

6 - به فرمانروايى آسمانها و زمين و فرمانرواى راستين آنها؛

7 - به فرجام كارها كه همه به سوى اوست؛

8 - به چگونگى رانده شدن ابرها؛

9 - به پيوند پاره پاره ابرها بر هم؛

10 - به متراكم ساختن آنها؛

11 - به چگونگى ريزش باران از ميان آنها؛

12 - به كوه هاى تگرگ و برفى كه از ابرها پديد آمده؛

13 - به زيانى كه به وسيله تگرگ وارد مى شود؛

14 - به مصون ماندن هركه خدا خواست؛

15 - به درخشش برقها؛

16 - به دگرگونى شب و روز؛

17 - به اصل شگفت انگيز حيات؛

18 - به تنوّع جنبندگان؛

19 - به آفريدگار اين چهره هاى رنگارنگ حيات؛

20 - به فرو فرستادن قرآن و تدبّر در آيات آن؛

21 - و به هدايت جهانشمول خدا.

ب: راز ناشناخته

از بهت آورترين و پيچيده ترين معمّاهايى كه در برابر دانش و دانشمندان قرار دارد و هنوز راز حقيقى آن ناگشوده مانده است، معمّاى حيات و زندگى است.

دانشوران رشته هاى گوناگون از خود و ديگران مى پرسند كه اين پديده بهت آور «حيات» چيست؟ و چگونه پديده هاى زنده و جاندار از موادّ فاقد جان و روح اين عالم سربرآورده و لباس هستى پوشيده اند؟ و اين تحوّل شگرف چگونه و تحت كدامين شرايط روى داده است؟

اين پرسش از آنجايى پيچيده تر و پر رمز و رازتر مى شود كه همه علوم و دانشهاى بشرى و آزمايشگاهى بر آنند كه موجودات زنده اين جهان، تنها از پديده هاى زنده، سر برمى آورند؛ و موجود زنده اى از پديده بى جان سربر نمى آورد؛ امّا اين حقيقت كه در آغاز پيدايش «حيات» در اين كره خاكى چگونه و با چه شرايطى «حيات» پديدار گرديد و پديده هاى جاندار از پديده هاى بى جان پاگرفتند، پرسشى است كه پاسخ آن روشن نيست؛ و اين راز ناشناخته توجّه دانشمندان را به خود جلب كرده و اين خود يكى از نشانه هاى قدرت بى كران و دانش وصف ناپذير پديدآورنده اين پديده هاست اين است كه قرآن مى فرمايد:

و خداست كه هر جنبنده اى را از آبى آفريد. ؛

و اللّه خلق كلّ دابة من ماء.(205)

ج - چهره هاى گوناگون «حيات»

و شگفت انگيزتر از اصل «حيات»، اين راز ناشناخته، و پيچيده تر از معمّاى «حيات»، تنوّع شگفت آور و حيرت زا و چهره هاى گوناگون و بهت آور آن است؛ چرا كه همه اين چهره هاى متنوّع حيات، از پديده هاى زنده تك سلولى گرفته تا نهنگ هاى كوه پيكر دريايى، و از صدها هزار نوع حشره گرفته تا صدها هزار نوع پرنده، و تا انسان، - كه هر يك براى خود دنيايى پراسرار دارند، همه و همه، در آن حقيقت با هم مشترك هستند و اين همان راز ناشناخته «حيات» است كه در اين چهره ها و جلوه هاى متنوّع و بى شمار پديدار شده و هر كدام در آغاز از اندكى آب و كمى از موادّ ساده زمينى آفريده شده اند: إنّ اللّه على كل شى ء قدير.(206)

د - آن قدرت بى كران

اينجاست كه دانش و دانشمندان، و خرد و خردمندان در برابر آن قدرت بى كران و آن دانش و حكمت وصف ناپذيرى سر فرود مى آورند كه:

1 - اين چهره هاى متنوّع و جلوه هاى گوناگون «حيات» را پديد آورد؛

2 - به هر كدام از آفريدگان هرآنچه را براى ادامه حيات بدان نياز داشتند ارزانى داشت و همه را متناسب با شرايط زيستى و نيازشان مجهّز فرمود؛

3 - و هر كدام را به طور طبيعى و غريزى به راه زندگى رهبرى كرد.