تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۴ -


/ سوره فرقان / آيه هاى 70 - 61

61 . تَبَارَكَ الَّذِى جَعَلَ فِى السَّمَاءِ بُرُوجاً وَجَعَلَ فِيْهَا سِراجاً وَقَمَراً مُنِيْراً.

62 . وَهُوَ الَّذِى جَعَلَ الْلَيْلَ وَالنَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ اَرادَ اَنْ يَذَكَّرَ اَوْ اَرادَ شُكُوْراً.

63 . وَعِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِيْنَ يَمْشُوْنَ عَلَى الْاَرْضِ هَوْناً وَاِذا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُوْنَ قَالُوْا سَلاماً.

64 . وَالَّذِيْنَ يَبِيْتُوْنَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِياْماً.

65 . وَالَّذِيْنَ يَقُوْلُونَ رَبَّنا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ اِنَ عَذابَها كانَ غَراماً.

66 . اِنَّها سَاءَتْ مُسَّتَقَراًّ وَمُقَاماً.

67 . وَالَّذِيْنَ اِذا اَنْفَقُوْا لَمْ يُسْرِفُوْا وَلَمْ يَقْتُرُواْ وَكانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً.

68 . وَالَّذِيْنَ لايَدْعُوْنَ مَعَ اللَّهِ اِلَهاً آخَرَ وَلايَقْتُلُوْنَ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ اِلاَّ بِالْحَقِّ وَلايَزْنُوْنَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ اَثاماً.

69 . يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَيَخْلُدْ فِيْهِ مُهاناً.

70 . اِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَاُولئِكَ يُبَدِّلَ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكانَ اللَّهُ غَفُوْراً رَّحِيْماً.

ترجمه

61 - خجسته و پربركت است آن [خدايى ] كه در آسمان برج هايى قرارداد و چراغى [روشن ] و ماهى تابان در آن پديدار ساخت.

62 - و اوست آن كه شب و روز را براى كسى كه بخواهد پند گيرد [و] بخواهد سپاس [پديدآورنده هستى را] گزارد جايگزين يكديگر ساخته است.

63 - و بندگان [راستين خداوند] بخشاينده كسانى هستند كه در روى زمين به فروتنى گام بر مى دارند؛ و هنگامى كه نادانان [روزگار] با آنان [بى ادبانه ] سخن گويند به [درستى و] ملايمت [و مدارا ]پاسخ مى دهند.

64 - و آنانند كه سجده كنان و در حال ايستاده، شب را براى پروردگارشان به روز مى آورند.

65 - و آنان هستند كه مى گويند: پروردگارا، عذاب [دردانگيز ]دوزخ را از ما بازگردان، چرا كه عذاب آن زيانى پاينده است.

66 - بى ترديد آن [دوزخ ] بد قرارگاه و بد جايگاهى است.

67 - و آنان هستند كه چون انفاق نمايند، نه ولخرجى مى كند و نه سخت مى گيرند، و [سبك آنان ] ميان آن دو [شيوه ناپسند] ، به شيوه اعتدال است.

68 - و آنان هستند كه خداى ديگرى را با خداى يكتا نمى خوانند [و نمى پرستند] و كسى را كه خدا [ريختن خون او را] حرام گردانيده است، جز بر اساس حق [و عدالت ] نمى كشند و دامان عفت آلوده نمى سازند، و هر كس چنين كند با كيفرى [دردناك ]روبه رو خواهد شد؛

69 - براى او در روز رستاخيز عذاب [و كيفر]، چند برابر مى شود؛ و هماره با [خفّت و] خوارى در آن ماندگار خواهد بود.

70 - مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كارهاى شايسته انجام دهد؛ آنان هستند كه خدا بدى هايشان را به نيكى ها تبديل مى سازد، و خدا هماره آمرزنده و مهربان است.

نگرشى بر واژه ها

«خليفه»: جانشين.

«هون»: وقار و فروتنى، و در برابر تكبّر است.

«غرام»: به سخت ترين عذابى گفته مى شود كه از انسان گناهكار جدايى ناپذير است.

«بروج»: اين واژه جمع «برج» است كه در اصل به مفهوم ظهور آمده و بدان تعبير شده است.

«غرام»: به گرفتارى و مصيبتى گفته مى شود كه گريبان انسان را رها نسازد.

تفسير - وصف خداوند «رحمان»

در آيات پيش كفرگرايان گفتند: ما خداى رحمان را نمى شناسيم تا در برابر او سجده كنيم، اينك در اين آيه قرآن به وصف ذات بى همتاى او پرداخته و مى فرمايد:

تَبَارَكَ الَّذِى جَعَلَ فِى السَّمَاءِ بُرُوجاً

بزرگ و با عظمت است آن خدايى كه در آسمان برج هايى قرار داد.

در تفسير اين فراز دو نظر آمده است:

1 - به باور برخى منظور اين است كه: بزرگ و با عظمت است آن خدايى كه براى ستارگان سيّار در آسمان منزلگاه ها و برج هايى قرار داد.

اين برج ها و منزلگاه ها به باور گروهى دوازده منزلگاه مى باشند، كه عبارتند از: «حمل»، «ثور»، «جوزا»، «سرطان»، «اسد»، «سنبله»، «ميزان»، «عقرب»، «قوس»، «جدى»، «دلو» و ديگر «حوت».

2 - امّا به باور برخى ديگر منظور ستارگان بزرگ مى باشد و مفهوم آيه اين است كه: خجسته و بزرگ است آن خدايى كه در آسمان ستارگان بزرگ را پديد آورد. و بدان دليل آنها را «برج» مى نامد كه واژه «برج» به مفهوم ظهور است و آنها نيز ظهور دارند.

به باور ما آيه اشاره به منزلگاه هاى آسمانى خورشيد و ماه دارد كه در ادامه آيه مى فرمايد:

وَجَعَلَ فِيْهَا سِراجاً وَقَمَراً مُنِيْراً.

و در آسمان چراغى روشنگر و ماهى تابان آفريد تا شب هاى تيره و تار - كه خورشيد در آسمان نيست - از نور آن بهره ور گردند.

و مى فرمايد:

وَهُوَ الَّذِى جَعَلَ الْلَيْلَ وَالنَّهارَ خِلْفَةً

و اوست آن كسى كه شب و روز را جايگزين يكديگر ساخت....

اين بدان جهت است كه اگر كسى كارهاى خود را در يكى از آنها نتوانست انجام دهد، در ديگرى انجام دهد.

ششمين امام نور حضرت صادق عليه السلام فرمود:

تقضى صلوة النهار باللّيل و صلوة الليل بالنّهار.(23)

شما نماز شب خود را در روز قضا مى كنى و اگر نخوانده اى مى خوانى، و نماز روز خود را در ساعت هاى شبانگاهى.

به باور پاره اى تفسير آيه شريفه اين است كه: و اوست آن خدايى كه شب و روز را از نظر تاريكى و روشنايى مخالف يكديگر قرارداد.

لِمَنْ اَرادَ اَنْ يَذَكَّرَ اَوْ اَرادَ شُكُوْراً.

آرى، ذات پاك او، شب و روز را براى كسى كه بخواهد پندگيرد و سپاس آفريد كارش را گزارد جايگزين يكديگر ساخته است.

از تعمّق در آفرينش آمد و شد شب و روز، هم مى توان به يكتايى و بى همتايى و قدرت بى كران پديد آورنده آنها استدلال كرد و هم سپاس نعمت هاى گران او را گزارد، و هم وظايفى را كه انجام نشده است جبران كرد و انجام داد.

ويژگى هاى بندگان خاص خدا يا «عباد الرحمان»

قرآن، در سوّمين آيه مورد بحث به ترسيم ويژگى هاى بندگان خاص خدا پرداخته و مى فرمايد:

وَعِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِيْنَ يَمْشُوْنَ عَلَى الْاَرْضِ هَوْناً

و بندگان شايشته و ويژه خداوند بخشاينده آن كسانى هستند كه در روزى زمين با وقار و فروتنى گام بر مى دارند و از خود بزرگ بينى و تبهكارى و نافرمانى خدا دورى مى جويند.

در آيه شريفه از اين انسان هاى شريف و فروتن به بندگان خدا تعبير مى كند و اين بيان به منظور گراميداشت آنان است؛ بدين صورت خدا آنان را در راه شايسته و شيوه درست و انسانى خودشان تشويق مى كند و روشن مى سازد كه او از بندگان، جز اين شيوه و عملكرد انتظارى ندارد و بايد چنين باشند.

اين تعبير تشويق آميز بسان بيان پدرى پر مهر و خردمند است كه در تشويق فرزند شايسته كردارش مى گويد: فرزند من، آن كسى است كه در زندگى به گونه اى بينديشد و رفتارى در پيش گيرد كه من از او خشنود گردم و رفتارى درست و خدا پسندانه داشته باشد.

او بدين صورت فرزند درست كردار و خردمند خويش را تشويق مى كند و به فرزندان وظيفه ناشناس نيز هشدار مى دهد كه بخود آيند.

از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه فرمود:

هو الرّجل يمشى بسجيّته التى جبل عليها لا يتكلّف و لا يتبختر.(24)

منظور از اين انسان شايسته كردار آن كسى است كه بر اساس فطرت انسانى و وجدان اخلاق خويش زندگى كند و از خود بزرگى بينى و تكبر و خود كامگى بپرهيزد.

پاره اى مى گويند: منظور آيه شريفه آن انسان هاى فروتن و شايسته كردارى مى باشند كه به بردبارى و آگاهى آراسته اند و در برابر نادانى و خيره سرى و گستاخى ديگران وقار و شكوه معنوى خويشتن را از دست نمى دهند.

وَاِذا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُوْنَ قَالُوْا سَلاماً.

و هنگامى كه كه عناصر و جريان هاى نادان و گمراه و تاريك انديش به آنان سخن ناپسندى نثار كنند،پاسخ آنان را به زشتى نمى دهند و دهان به سخنان ناروا نمى آلايند و به گناه نمى افتند، بلكه خدا پسندانه و انسانى به روشنگرى و پاسخگويى مى پردازند.

به باور پاره اى منظور اين است كه در برابر نادانى و گستاخى نادانان، به آنان سلام مى گويند.

قرآن در آيه ديگرى در اين مورد مى فرمايد:

و اذا سمعوا اللّغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لكم اعمالكم سلام عليكم.(25)

و هنگامى كه سخن بيهوده اى بشنوند از آن روى بر مى تابند و مى گويند: عملكرد ما از آن ما، و عملكرد شما از آن شماست! سلام بر شما، ما جوياى معاشرت و درگيرى با نادانان نيستيم.

«قتاده» در اين مورد آورده است كه: شيوه اخلاقى مردم توحيدگرا اين بود كه با عناصر نادان كشمكش نمى كردند.

و «ابن عباس» مى گويد: آنان در برابر كسانى كه نادانى مى ورزيدند، پافشارى نمى كردند و بسان آنان رفتار نمى نمودند.

و «حسن» مى گويد: بندگان خوب خدا روزها كردار و اخلاق شان آن گونه بود كه آيه وصف مى كند و شب ها با خداى خويش به نيايش مى پرداختند از اين رو روزها و شبهايشان بهترين روزها و شب ها بود.

در چهارمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَالَّذِيْنَ يَبِيْتُوْنَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِياْماً.

و آنان كسانى هستند كه شب ها بيدار مى مانند و در پيشگاه پروردگار خويش گاه در حال قيام هستند و گاه در حال سجده و او را خالصانه و عاشقانه عبادت مى كنند و از بارگاه با عظمت او پاداش مى خواهند و يارى مى جويند.

در پنجمين آيه مورد بحث به نشان ديگر بندگان خاصّ خدا پرداخته و مى فرمايد:

وَالَّذِيْنَ يَقُوْلُونَ رَبَّنا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ اِنَ عَذابَها كانَ غَراماً.

و آنان كسانى هستند كه نيايشگرانه دست به به سوى خدا بر داشته و هماره مى گويند: پروردگارا، عذاب دوزخ و آتش شعله ور آن را از ما بر طرف سازد كه عذاب آن سخت و پاينده و جدايى ناپذير است.

و مى فرمايد:

اِنَّها سَاءَتْ مُسَّتَقَراًّ وَمُقَاماً.

چرا كه دوزخ براى ماندن بد جايگاه و زشت و بد قرارگاهى است.

در هفتمين آيه مورد بحث به ترسيم ويژگى ديگر آنان پرداخته و مى فرمايد:

وَالَّذِيْنَ اِذا اَنْفَقُوْا لَمْ يُسْرِفُوْا

و آنان هستند كه چون انفاق نمايند ولخرجى و اسراف نمى كنند.

وَلَمْ يَقْتُرُواْ

و سخت گيرى نيز نمى نمايند و تنگ نمى گيرند.

وَكانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً.

و ميان اين دو شيوه و روش زشت و ظالمانه، راه ميانه و عادلانه را بر مى گزيند.

به باور پاره اى «اسراف» به مفهوم هزينه كردن مال و ثروت در راه گناه و نافرمانى خداست، و واژه «اقتار» به معناى خوددارى از هزينه درست و شايسته در راه حق و عدالت است.

با اين بيان تفسير آيه اين است كه: بندگان خاصّ خدا كسانى هستند كه دارايى و ثروت خود را نه در راه گناه و بيداد مصرف مى كنند و نه از هزينه آن در راه حق و عدالت خوددارى مى ورزند، بلكه آن را در راه حق هزينه مى نمايند.

و پاره اى بر آنند كه، واژه «اسراف» به مفهوم زياده روى، و «اقتار» به معناى خوددارى از اداى حق خداست كه در اين صورت تفسير آيه اين است كه: و بندگان خاص خدا، كسانى هستند كه در هزينه كردن مال خود، نه زياده روى مى كنند و نه سخت گيرى، بلكه به طور درست و بجا هزينه مى نمايند و از آن بهره مى برند.

«معاذ» در اين مورد آورده است كه:

سألت رسول اللّه عن ذلك

از پيامبر گرامى در تفسير آيه پرسيدم، كه فرمود:

من اعطى فى غير حق فقد اسرف، و من منع عن حق فقد قتر.(26)

هر كس دارايى خود را در راه ستم و نافرمانى خدا هزينه كند، راه اسراف را پيموده است، و هر كس از هزينه آن در راه حق و عدالت خود دارى ورزد، راه «بخل» و تنگ نظرى در پيش گرفته است.

و از اميرمؤمنان آورده اند كه فرمود:

ليس فى المأكول و المشروب سرف و ان كثر.(27)

هزينه نمودن مال در راه خوردنى ها و نوشيدنى هاى حلال و روا، - گرچه زياد هم باشد - اسراف به شمار نمى رود.

وَكانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً.

و شيوه هزينه مال و ثروت، شيوه اى ميانه اين دو روش ناپسند مى باشد.

با اين بيان شيوه پسنديده، نه اسراف كارى و ولخرجى است و نه سخت گيرى و تنگ چشمى، بلكه روش اعتدال و ميانه و پسنديده است.

و منظور از واژه «قوام» در آيه شريفه آن شيوه اى است كه انسان را در زندگى از ديگران بى نياز ساخته و به طور خودكفا استوار و سر پا دارد.

امّا پاره اى بر آنند كه «قُوام» به ضم قاف، به مفهوم عدالت و پايدارى در راه حق است و «قِوام» چيزى است كه زندگى را استقرار و استوارى و تداوم مى بخشد.

و از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه «قَوام» به فتح قاف، به معناى روشن ميانه است.

القوام هو الوسط.(28)

از آن حضرت آورده اند كه فرمود:

اربعة لا يستجاب لهم دعوة:

رجل فاتح فاه، جالس فى بيته فيقول يا رب ارزقنى، فيقول له ألم آمرك بالطلب؟

و رجل كانت له امرأة يدعوا عليها، يقول يا رب ارحنى منها، فيقول ألم اجعل امرها بيدك؟

و رجل كان له مال فافسده، فيقول يا ربّ ارزقنى، فيقول ألم آمرك بالإقتصاد؟

و رجل كان له مال فأدانه بغير بينة، فيقول ألم آمرك بالشهادة؟(29)

دعاى چهار نيايشگر و دعا كننده پذيرفته نمى شود:

1 - نخست آن مردى كه در خانه بنشيند و دهان بگشايد و بگويد: پروردگارا، مرا روزى بخش! چرا كه در پاسخ او پروردگارش مى فرمايد: آيا به تو دستور تلاش و كوشش براى به دست آوردن رزق و روزى ندادم؟

2 - و مردى كه درباره زن ناسازگار و ستمكار خويش نفرين كند و بگويد: پروردگارا، مرا از دست اين زن نجات بده! به او نيز پاسخ داده مى شود كه: آيا كار او را به دست تو نسپردم و امكان گسستن پيوند با او را به تو ندادم؟

3 - و نيز دعاى مردى پذيرفته نمى شود كه خدا به او ثروت و امكاناتى بدهد و او آن را تباه سازد و آن گاه دست به دعا بر دارد كه پروردگارا، روزيم را بده! چرا كه خدا به او مى فرمايد: آيا به تو ثروت نداده و فرمان اعتدال و ميانه روى در هز ينه كردن آن نفرستادم؟

4 - و ديگر مردى كه مال خود را بدون دليل و گواه به عنوان وام، به ديگرى بدهد و آن گاه كه وام گيرنده نداد، دست به سوى آسمان بردارد كه خدايا ياريم كن! خدا به او مى فرمايد: آيا به تو دستور ندادم كه به هنگام وام دادن به ديگرى سند و گواه بگيرى؟

در هشتمين آيه مورد بحث در اشاره به ششمين ويژگى «بندگان شايسته خدا» مى فرمايد:

وَالَّذِيْنَ لايَدْعُوْنَ مَعَ اللَّهِ اِلَهاً آخَرَ

بندگان شايسته خدا كسانى هستند كه با خداى يكتا و بى همتا خدايى نمى گيرند و نمى خوانند، بلكه تنها او را مى پرستند.

وَلايَقْتُلُوْنَ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ اِلاَّ بِالْحَقِ

و هرگز انسانى را كه خدا خون و جانش را محترم شمرده و كشتن او را تحريم كرده است، نمى كشند؛

چرا كه مى دانند ريختن خون مسلمان و پايمال ساختن حق زندگى او، و نيز كشتن اهل كتاب كه با مردم مسلمان هم پيمان هستند، حرام است؛ و نيك باور دارند كه جز كافر حربى، و كسى كه ديگرى را به طور عمد و نا روا كشته و يا مرتكب زناى محصنه شده و يا به راستى راه ارتداد و پيكار با دين خدا را در پيش گرفته، و يا در روى زمين به راستى و بر طبق معيارها و ملاك هاى دقيق و عادلانه به تبهكارى برخاسته است، هيچ كسِ ديگرى را نمى توان كشت، چرا كه حق حيات از طبيعى ترين و ابتدايى ترين و اساسى ترين حقوق انسانهاست و بايد تضمين و تأمين گردد.

به همين جهت است كه در وصف بندگان شايسته و درست انديش و درستكار خدا در ادامه آيه شريفه به نشان ويژگى ديگر آنان پرداخته و مى فرمايد:

وَلايَزْنُوْنَ

بندگان خاصّ خدا دامان خود را پاك نگاه مى دارند و هرگز به بى عفتى و آلودگى روى نمى آورند.

از اين آيه شريفه چنين دريافت مى گردد كه بزرگ ترين گناهان پس از شرك گرايى و آدم كشى، آلوده دامنى است.

«ابن مسعود» در اين مورد آورده است كه از پيامبر گرامى پرسيدم: كدامين گناه از همه گناهان بزرگ تر و سهگين تر است؟

سألت رسول اللّه صلى الله عليه وآله اى الذنب اعظم؟

قال: أن تجعل للّه ندّا و هو خلقك،

قال قلت: ثم اىّ؟

قال: تقتل ولدك مخافة أن يطعم معك،

قال قلت: ثم اىّ؟

قال: أن تزنى حليلة جارك،فانزل اللّه تصديقها و الّذين لا يدعون مع اللّه الها آخر و لا يقتلون النّفس التى حرم اللّه الاّ بالحق و لا يزنون...(30)

آن حضرت فرمود: اين گناه بزرگ كه براى خدا همتا و نظيرى بپندارى، و در حالى كه او تو را آفريده است بر او شرك ورزى.

گفتم: پس از شرك گرايى كدامين گناه؟

فرمود: اين گناه بزرگ كه از ترس اين كه مباد فرزندت با تو هم غذا شود، او را بكشى و حق حيات او را پايمال سازى.

پرسيدم: پس از اين، كدامين گناه؟

فرمود: اين كه به همسر همسايه يا هر آشنا و بيگانه اى دست خيانت دراز كنى و دامان آلوده سازى.

درست در اين هنگام بود كه خداى فرزانه درستى گفتار پيامبرش را با فروفرستادن اين آيه شريفه گواهى كرد كه:

و الّذين لا يدعون مع اللّه...

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ اَثاماً.

و كسى كه دست به اين كارهاى زشت و ظالمانه يازد با كيفرى سخت روبه رو خواهد شد.

واژه «اثام» به باور پاره اى به مفهوم كيفر است، امّا پاره اى بر آنند كه نام جايگاه بسيار بدى در دوزخ مى باشد.

اينك در تفسير واژه «اَثام» مى فرمايد:

يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ

در روز رستاخيز خداى عادل كيفر آن كسى را كه در خور دوزخ و آن جايگاه بسيار بد آنجا مى شود، چندين و چند برابر مى سازد.

در آيه شريفه روشنگرى مى كند كه كيفر چنين كسى چند برابر مى شود و نه اينكه استحقاق او را چند برابر مى سازد، چرا كه خداى عادل كسى را بيشتر از استحقاقش كيفر نمى دهد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: او كيفر هر گناهى را جداگانه مى چشد.

امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: هم در اين جهان عذاب مى بيند و هم در سراى آخرت.

وَيَخْلُدْ فِيْهِ مُهاناً.

و براى هميشه در دوزخ با خفت و خوارى گرفتار خواهد شد.

اين جمله نشانگر آن است كه اين گروه در دوزخ طعم تلخ عذاب و كيفر را با خوارى و خفت مى چشند، نه اينكه تنها گرفتار عذاب گردند، چرا كه گاه برخى دردها و گرفتارى ها به پاره اى از انسان ها مى رسد كه منظور اهانت به آنان نيست، و اين با آن چه آيه شريفه بيان مى كند متفاوت است.

در آخرين آيه مورد بحث توبه كاران راستين را جدا مى سازد و مى فرمايد:

اِلاَّ مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَاُولئِكَ يُبَدِّلَ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ

مگر كسانى كه از زشتكارى خويش توبه نموده و به خدا ايمان آورده و به انجام كارهاى شايسته همت گمارند، آرى اينان كسانى هستند كه خدا توفيق بازگشت به سوى حق و دورى گزيدن از گناه و نافرمانى، پس از انحراف و لغزش، به آنان ارزانى داشته و پس از فراموش ساختن خدا، به ياد او زندگى را آغاز كرده و پس از بدى و گناه نيكى كرده اند.

به باور پاره اى منظور اين است كه: خدا پس از توبه آنان، كارهاى ناپسند دوران شرك و كفرشان را به كارهاى پسنديده اى كه پس از ايمان انجام مى دهند تبديل مى سازد. با اين بيان اگر گناهكاران به راستى توبه نمايند و جبران كنند، شرك آ نان به ايمان، كشتن انسان با ايمان، به كشتن كافر حربى و در خور قتل، و آلوده دامنى آنان به عفت و پاكدامنى تبديل مى گردد و بخشوده مى شوند.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: خدا پس از توبه اينان گناهان شان را مى بخشد و به جاى آنها ثواب و كارهاى نيك برايشان مى نويسد.

دليل اين ديدگاه روايتى است از پيامبر گرامى كه فرمود:

يؤتى بالرجل يوم القيامة فيقال: اعرضوا عليه صغار ذنوبه و نحّوا عنه كبارها، فيقال عملت يوم كذا... و هو مقرّ لا ينكر و هو مشفق من الكبائر فيقال: اعطوه مكان كل سيئة عملها حسنة فيقول ان لى ذنوبا ما اراها ها هنا...(31)

در روز رستاخيز فردى را مى آورند و مى گويند: گناهان كوچك او را برايش نمايش دهيد و گناهان بزرگش را از او دور سازيد.

آن گاه است كه فرشتگان يك يك گناهان كوچك او را به او مى نمايانند و مى گويند در فلان روز و در كدامين مكان چنين كردى...، او مى پذيرد در حالى كه دلش از ترس گناهان بزرگ آكنده از هراس است.

سپس گفته مى شود، اينك به جاى هر بدى و گناه او، يك پاداش و ثواب به حساب او بگذاريد، او شادمان مى گردد مى گويد: خدايا، تو را سپاس! من گناهان بزرگى داشتم كه گويى بخشيده اى و اثرى از آنها نمى بينم.

اين روايت را از «ابوذر» آورده و افزوده اند كه: پيامبر هنگامى كه گفتارش به اينجا رسيد، از شادمانى به گونه اى خنديد كه دندانهايش هويدا گرديد.

وَكانَ اللَّهُ غَفُوْراً رَّحِيْماً.

و خدا هماره آمرزنده گناه بندگان توبه كار است و در پرتو بخشايش و مهر خويش به آنان نعمت ارزانى مى دارد.