تفسير مجمع البيان جلد ۱۹

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۸ -


/ سوره شعراء / آيه هاى 50 - 31

31 . قَالَ فَاْتِ بِهِ اِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِيْنَ.

32 . فَاَلْقىَ عَصَاهُ فَاِذَا هِىَ ثُعْبَانٌ مُبِيْنٌ.

33 . وَنَزَعَ يَدَهُ فَاِذَا هِىَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِيْنَ.

34 . قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ اِنَّ هذَا لَسَاحِرٌ عَلِيْمٌ.

35 . يُرِيْدُ اَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ اَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَامُرُونَ.

36 . قَالُوا اَرْجِهْ وَاَخَاهُ وَابْعَثْ فِى الْمَدَائِنِ حَاشِرِيْنَ.

37 . يَاتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيْمٌ.

38 . فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيْقَاتِ يَومٍ مَعْلُومٍ.

39 . وَقِيْلَ لِلنَّاسِ هَلْ اَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ.

40 . لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ اِنْ كانُوا هُمُ الْغَالِبِيْنَ.

41 . فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَونَ اَئِنَّ لَنَا لاََجْراً اِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِيْنَ.

42 . قَالَ نَعَمْ وَاِنَّكُمْ اِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِيْنَ.

43 . قَالَ لَهُمْ مُوسى اَلْقُوا مَا اَنْتُمْ مُلْقُونَ.

44 . فَاَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعَصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَونَ اِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبْونَ.

45 . فَاَلْقىَ مُوسى عَصَاهُ فَاِذَا هِىَ تَلْقَفُ مَا يَافَكُونَ.

46 . فَاُلْقِىَ السَّحَرَةُ سَاجِدِيْنَ.

47 . قَالُوا آمَنَّا بِرَّبِ الْعََالَمِيْنَ.

48 . رَبِّ مُوسى وَهَارُونَ.

49 . قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ اَنْ آذَنَ لَكُمْ اِنَّهُ لَكَبِيْرُكُمُ الَّذِى عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ اَيْدِيَكُمْ وَاَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلاَفٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ اَجْمَعِينَ.

50 . قَالُوا لاضَيْرَ اِنَّا اِلى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ

ترجمه

31 - [فرعون ] گفت: اگر راست مى گويى، اينك آن [نشانه و معجزه آشكارت ] را بياور!

32 - پس [موسى ] عصاى خويشتن را افكند و آن [عصا] در دم [به صورت ] اژدهايى [هراس انگيز] نمايان گرديد.

33 - و دست [معجزه آساى ] خود را [از گريبان ] بر كشيد و يكباره آن [دست اعجازگر]، براى تماشاگران، سپيد [و درخشان هويدا ]گرديد.

34 - [فرعون به سركردگان [قومش ] - كه پيرامونش بودند - [روى آورد و] گفت: به راستى كه اين [مرد] افسونگرى [بسيار ]داناست.

35 - مى خواهد شما را با افسونش از سرزمينتان بيرون كند، اينك چه نظر مى دهيد؟

36 - آنان گفتند: [در مورد] او و برادرش [شتاب مورز و كار آنان ]را به تأخير افكن و گردآورندگانى به سوى شهرها گسيل دار؛

37 - تا [آنان بروند پس از تلاش و شناسايى ] هر جادوگر زبر دست [و] دانايى را [يافتند] ، نزد تو بياورند.

38 - پس افسونگران در وعدگاه روزى معلوم گردآورى شدند،

39 - و به توده مردم گفته شد: آيا شما نيز گرد خواهيد آمد؟

40 - بدان اميد كه اگر افسونگران [دربارى ] چيره شدند، ما از آنان [حمايت و] پيروى كنيم.

41 - پس هنگامى كه جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: آيا اگر ما چيره گرديم، به راستى براى ما پاداشى خواهد بود؟

42 - گفت: آرى، در آن صورت بى گمان شما از مقرّبان [بارگاه من ]خواهيد بود.

43 - موسى [در آغاز آن پيكار پيش آمد و] به آنان گفت: هان! آنچه را مى خواهيد بيفكنيد، [و بپردازيد] بيفكنيد!

44 - آنان ريسمان ها و عصاهاى خود را افكندند، و گفتند: به توانمندى [و اقتدار] فرعون سوگند، اين ما هستيم كه چيره ايم.

45 - آن گاه موسى [بنام خداى يكتا و با يارى خواهى از او] عصاى خود را [به زمين ] افكند، و هماندم آن [ چوبدستى ساده به اژدهايى سهمگين تبديل شد كه ] آنچه را [جادوگران ] به دروغ نمايش مى دادند، [همه را] به سرعت برگرفت [و ] بلعيد.

46 - از پى آن [معجزه بزرگ ] جادوگران [با همه وجود در برابر افريدگار موسى ] به سجده افكنده شدند.

47 - [و زبان سپاس و ستايش گشودند و] گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم.

48 - [به همان ] پروردگار موسى و هارون.

49 - [فرعون رو به آنان كرد و] گفت: آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟ راستى كه او بزرگ [و آموزگار] شماست كه جادوگرى را به شما آموخته است؛ اينك بزودى خواهيد دانست: به يقين دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر خواهم بريد و همه شما را به دار خواهم آويخت.

50 - گفتند: هيچ باكى نيست، بى ترديد ما به سوى پروردگار خويش باز مى گرديم.

تفسير - دو معجزه بزرگ و شگفت انگيز

در آيات پيش سخن به اينجا رسيد كه فرعون در برابر باران دليل و برهان و امواج سخنان روشنگرانه موسى واماند و كوشيد كه با تهديد او را خاموش سازد، امّا آن آموزگار درايت و خرد با هوشمندى ويژه اى راه را براى ادامه گفتگو باز كرد، اينك قر آن در اين آيه به ترسيم سخن فرعون مى پردازد كه ناگزير به ادامه گفتگو گرديد:

قَالَ فَاْتِ بِهِ اِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِيْنَ.

فرعون، به موسى گفت: اگر راست مى گويى آن معجزه بزرگ را بر درستى و آسمانى بودن دعوت خويش بياور و به همگان نشان ده!

درست در اين هنگام بود كه موسى گام به پيش نهاد:

فَاَلْقىَ عَصَاهُ فَاِذَا هِىَ ثُعْبَانٌ مُبِيْنٌ.

و عصاى خود را كه در دست داشت به زمين افكند و همگان شگفت زده ديدند كه آن عصا هماندم به اژدهايى سهمگين و آشكار تبديل شد.

و مى فرمايد:

وَنَزَعَ يَدَهُ فَاِذَا هِىَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِيْنَ

و نيز دست معجزه گر خويش را از آستين بيرون آورد، و آن دست نيز هماندم براى بينندگان سپيد و درخشان گرديد.

فرعون با ديدن آن دو معجزه آشكار و شگفت انگيز سخت تكان خورد، امّا به جاى پذيرش حق دگرباره به تاريك انديشى و تعصب انگيزى و فريبكارى روى آورد:

قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ اِنَّ هذَا لَسَاحِرٌ عَلِيْمٌ.

و به سردمداران و اطرافيان خويش گفت: راستى كه اين مرد افسونگرى داناست، چرا كه از همه رشته هاى جادو و افسون آگاهى دارد و از همه افسونگران تواناتر است.

و به فريبكارى خويش ادامه داد كه:

يُرِيْدُ اَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ اَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَامُرُونَ.

او مى خواهد شما را از وطن و سرزمينتان بيرون براند و با افسون خويش بر شما چيره گردد، اينك شما در مورد او و نقشه اش چه مى گوييد؟!

فرعون با اينكه به دروغ خود را خداى مردم جا مى زد و آنان را به پرستش خويش فرا مى خواند، اينك در مورد موسى با آنان به تبادل نظر مى نشيند؛ شايد آنان مى پنداشتند كه خدا مى تواند جسم و داراى مكان و نادان و نيازمند به ديگران باشد!

در ششمين آيه مورد بحث به واكنش آنان مى پردازد كه در برابر پرسش فرعون گفتند: به باور ما در مورد او و برادرش شتاب مورز و كار آنان را به تأخير افكن و كسانى را به شهرهاى كشور گسيل دار...

قَالُوا اَرْجِهْ وَاَخَاهُ وَابْعَثْ فِى الْمَدَائِنِ حَاشِرِيْنَ

تا آنان با تلاش و كوشش خويش همه ساحران ماهر و زبردست را شناسايى كرده و كارآترين آنان را به مركز و نزد تو بياورند.

يَاتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيْمٌ

كنگره بزرگ افسونگران

اينك فراز ديگرى از سرگذشت موسى با تشكيل كنگره عظيم افسونگران و ساحران آغاز مى گردد كه در اين مورد مى فرمايد:

فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيْقَاتِ يَومٍ مَعْلُومٍ.

سرانجام افسونگران زبردست و ماهر را گرد آوردند و آنان را تا فرارسيدن روز عيد و روز ملّى خويش پذيرايى كردند تا آن روز از آنان بر ضد موسى بهره گيرند.

و پس از بسيج ساحران بر آن شدند تا مردم را نيز براى آن روز مقرر گرد آورند:

وَقِيْلَ لِلنَّاسِ هَلْ اَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ.

و دستگاه تبليغاتى و رسانه هاى گروهى استبداد همه جا سر و صدا به راه انداختند كه: هان اى مردم! آيا شما نيز در آن روز سرنوشت و براى تماشاى آن رويارويى ديدنى گرد خواهيد آمد؟

تا اگر جادوگران و افسون كنندگان دستگاه فرعون بر موسى و هارون چيره شدند، و بدين وسيله خداى ما پيروز گرديد از او و كارگزارانش پيروى كنيم؟

لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ اِنْ كانُوا هُمُ الْغَالِبِيْنَ.

در يازدهمين آيه مورد بحث منطق و هدف جاه طلبانه افسونگران را ترسيم مى كند و مى فرمايد:

فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَونَ اَئِنَّ لَنَا لَاَجْراً اِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِيْنَ

پس هنگامى كه افسونگران در آن كنگره بزرگ گرد آمدند، و فرعون را سخت در تنگنا و نيازمند سحر و افسون خويش ديدند به او گفتند: آيا اگر ما با پيكارى سخت بر موسى و هارون پيروز گرديم، پاداش شايسته اى خواهيم داشت؟

فرعون كه سخت در انديشه رويارويى با راه و رسم آزادمنشانه و فرهنگ نجات بخش و عدالت خواهانه و اصلاح طلبانه آن دو پيامبر خدا بود و بدين وسيله مى خواست خطر را از دستگاه استبدادى خويش بدون پذيرش حق بر طرف سازد، گفت:

قَالَ نَعَمْ وَاِنَّكُمْ اِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِيْنَ.

آرى، و افزون بر پاداش هنگفت در آن صورت شما از مقربان بارگاه من خواهيد بود.

سرانجام روز موعود فرا رسيد و موسى براى هماوردخواهى گام به ميدان نهاد و گفت: هان! بياييد و آنچه را فراهم آورده ايد، بيفكنيد.

قَالَ لَهُمْ مُوسى اَلْقُوا مَا اَنْتُمْ مُلْقُونَ.

آنان كه خود را پيروز و برنده مى پنداشتند و براى خود حسابها باز كرده بودند، گام به ميدان نهادند:

فَاَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعَصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَونَ اِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبْونَ.

و طناب ها و عصاهاى ساخته و پرداخته خويش را در ميان افكندند و مغرورانه فرياد بر آوردند كه: سوگند به توانمندى و شكست ناپذيرى رهبر بزرگمان فرعون كه اين ما هستيم كه پيروز خواهيم شد.

و آن گاه نوبت موسى رسيد و او نيز در برابر افسون آنان عصاى خويش را به نام خدا در ميان افكند و بى درنگ آن عصا در برابر چشمان نگران فرعون و ديدگان جستجوگر مردم و ساحران و روشنفكران عصر موسى به اژدهايى سهمگين تبديل شد و هر آنچه را آنان افسون كرده و بافته بودند، همه را بلعيد و نابود ساخت.

فَاَلْقىَ مُوسى عَصَاهُ فَاِذَا هِىَ تَلْقَفُ مَا يَأفَكُونَ

آزاد انديشى و آزادمنشى افسونگران

درست در آن لحظه بود كه همه چيز به زيان دستگاه تاريك انديش فريب و اختناق، و به سود موسى و انديشه هاى نوين او دگرگون شد، چرا كه همه مردم پيروزى آن پيامبر بزرگ خدا و شكست ارتش تبليغاتى و افسونگران و نگهبانان مرزهاى استبداد را با چشم خود ديدند؛ و شگفت آنجا بود كه خودِ ساحران و روشنفكرانى كه دانش و كارآيى آنان به سود استبداد استخدام شده بود، به خود آمدند و با آزادمنشى و انصاف و آزادگىِ تحسين برانگيزى زبان به اعتراف گشودند. قرآن در اين مورد مى فرمايد:

فَاُلْقِىَ السَّحَرَةُ سَاجِدِيْنَ.

هنگامى كه افسونگران آن منظره حيرت انگيز و عجيب را نگريستند، بخوبى دريافتند كه پيروزى موسى بر آنان و اژدها شدن عصاى او كارى خدايى و معجزه اى بزرگ و خارج از دسترس دانش و هنر و فنون و توان بشرى است، از اين رو همگى به سجده افتادند.

و آزادمنشى و انصاف شگفت انگيزى از خود بيادگار نهادند كه قرآن مى فرمايد:

قَالُوا آمَنَّا بِرَّبِ الْعََالَمِيْنَ.

آنان گفتند: اينك كه حقيقت روشن شد، ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم.

و براى روشنگرى بيشتر افزودند:

رَبِّ مُوسى وَهَارُونَ.

به همان پروردگار توانا و فرزانه موسى و هارون، آرى، به او ايمان آورديم.

منطق پوسيده استبدادگران قرون و اعصار

و فرعون در برابر اين رويداد شگفت انگيز واماند و به جاى حق پذيرى و ايمان به حق گريزى و حق ستيزى خويش پاى فشرد و به همان ابزار نفرت انگيزى روى آورد كه استبدادگران قرون و اعصار با آن خود را به مردم تحميل مى كنند:

قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ اَنْ آذَنَ لَكُمْ

آرى، او فرياد برآورد كه آيات شما پيش از آن كه من اجازه دهم به او ايمان آورديد؟!

اِنَّهُ لَكَبِيْرُكُمُ الَّذِى عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ

بى گمان او آموزگار بزرگ شماست و اوست كه جادوگرى را به شما آموخته است:

فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ.

پس به زودى خواهيد دانست كه به كيفر اين حقگويى و ايمان با شما چگونه رفتار خواهد شد؟

و به تهديد و ارعاب شرر بار خويش ادامه داد كه:

لَاُقَطِّعَنَّ اَيْدِيَكُمْ وَاَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلاَفٍ

اينك درخواهيد يافت كه چگونه دست ها و پاهايتان را به عكس يكديگر به كيفر حقگويى و ايمانتان خواهم بريد.

وَلَاُصَلِّبَنَّكُمْ اَجْمَعِينَ

و افزون بر آن، چگونه همه شما را به دار خواهم آويخت؟!

امّا تهديد و ارعاب دستگاه ستم، ديگر در آن شيرمردان دانش و ايمان اثر نداشت، چرا كه اينان درست است كه تا چندى پيش افسونگرانى بودند كه براى نگهبانى بيداد گمارده شده بودند، امّا اينك روشنفكرانى آزاده و توحيدگرا و حق طلب و اصلاح پذير بودند كه دل هايشان به نور ايمان و آگاهى و عمل شايسته نورباران گرديده بود، از اين رو ايستادند و سخن حق و عدالت طلبانه خويشتن را در برابر بيداد، بر زبان آوردند و پاداش برترين جهاد را از خدا گرفتند.

قَالُوا لاضَيْرَ اِنَّا اِلى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ.

و گفتند: اين تهديد تو براى ما مهم نيست و زيانى به ما نمى رساند، چرا كه ما به سوى پاداش پروردگار خويش مى رويم، و او پاداش ايمان و شكيبايى ما را با نعمت هاى رنگارنگ و مواهب جاودانه اش خواهد داد، و مى دانيم كه بريده شدن دست و پا و به دار آويخته شدنمان از سوى تو، رنجى زودگذر است كه از پى آن پاداشى پايان ناپذير خواهد بود.

«حسن» در اين مورد آورده است كه: سرانجام فرعون نتوانست دست و پاى آنان را ببرد.

امّا پاره اى آورده اند كه: نخستين بيداد پيشه اى كه در تاريخ بشر به بريدن دست و پاى اصلاح طلبان و آزاديخواهان و روشنفكران و مخالفان فريب و بيداد دست يازيد، ديكتاتور خودكامه عصر موسى بود.

/ سوره شعراء / آيه هاى 68 - 51

51 . اِنَّا نَطْمَعُ اَن يَغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا خَطَايَانَا اَنْ كُنَّا اَوَّلَ الْمُؤْمِنِيْنَ.

52 . وَاَوْحَيْنَا اِلى مُوسى اَن اَسْرِ بِعِبَادِى اِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ.

53 . فَاَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِى الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ.

54 . اِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيْلُونَ.

55 . وَاِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ.

56 . وَاِنَّا لَجَمِيْعٌ حَاذِرُونَ.

57 . فَاَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ.

58 . وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيْمٍ.

59 . كَذلِكَ وَاَوْرَثْنَاهَا بَنِى اِسْرَائِيْلَ.

60 . فَاَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِيْنَ.

61 . فَلَمَّا تَرَاءَ الْجَمْعَانِ قَالَ اَصْحَابُ مُوسى اِنَّا لَمُدْرَكُونَ.

62 . قَالَ كَلاَّ اِنَّ مَعِىَ رَبّى سَيَهْدِينِ.

63 . فَاَوْحَيْنَا اِلى مُوسى اَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطُّودِ الْعَظِيْمِ.

64 . وَاَزْلَفْنَا ثَمَّ الْاَخَرِينَ.

65 . وَاَنْجَيْنَا مُوسى وَمَنْ مَعَهُ اَجْمَعِينَ.

66 . ثُمَّ اَغْرَقْنَا الْاَخَرِينَ.

67 . اِنَّ فى ذلِكَ لآيَةً وَمَا كانَ اَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ.

68 . وَاِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيْمُ.

ترجمه

51 - ما اميد [آن ] داريم كه چون نخستين گروندگان [به حق ] باشيم [و] پروردگارمان لغزش هايمان را بر ما ببخشايد.

52 - و به موسى وحى نموديم كه: بندگان مرا شبانه [از اين سرزمين و از قلمرو استبداد] حركت ده، به يقين شما مورد تعقيب [دشمن تاريك انديش و خيره سر] قرار خواهيد گرفت.

53 - پس فرعون [براى بسيج سپاه ] گردآورندگانى به شهرها گسيل داشت.

54 - [و پس از سازماندهى سپاهى گران، به آنان گفت:] راستى كه اينان [كه راه و رسم توحيدى و آزاديخواهانه موسى را برگزيده اند] گروهى ناچيزند.

55 - و بى گمان آنان ما را به خشم آورده اند.

56 - و ما [براى درهم كوبيدن آنان ] به حال آماده باش در آمده ايم.

57 - سرانجام ما آنان را [با آن همه اقتدار و امكانات ] از بوستان ها و چشمه سارهايى [پرطراوت و زيبا] بيرون رانديم.

58 - و [نيز] از گنجينه ها و اقامتگاه هايى پر زرق و برق [خارج ساختيم ] .

59 - [آرى ما با آن بيدادگران چنين كرديم، و [همه نعمت ها و امكانات ] آنان را به فرزندان اسرائيل به ارث داديم.

60 - پس [فرعونيان ] هنگام بر آمدن آفتاب، به تعقيب آنان پرداختند.

61 - و هنگامى كه آن دو گروه باهم رويارو شدند،ياران موسى گفتند: بى گمان ما [در چنگال دشمن ] گرفتار آمديم.

62 - [موسى ] گفت: نه، [اين گونه نيست ] چرا كه پروردگارم با من مى باشد و به زودى مرا راه خواهد نمود.

63 - پس به موسى وحى نموديم كه: با عصاى خويش بر اين دريا بزن؛ [موسى زد] و [دريا] شكاف برداشت و هر پاره اى بسان كوهى سترگ گرديد.

64 - و ديگران را به آنجا نزديك ساختيم.

65 - و موسى و كسانى كه با او بودند،همه را [از غرق شدن در دريا ]رهانيدم.

66 - آن گاه ديگران را غرق ساختيم.

67 - راستى كه در اين [سرگذشت ] نشانه اى [از قدرت ] ماست، و [با اين وصف ] بيشترشان ايمان آورنده نبودند.

68 - و به يقين پروردگار تو همان پيروزمند مهربان است.

نگرشى بر واژه ها

«كنوز»: گنجينه ها و ثروت هاى بسيار.

«مقام»: جايگاه، اقامتگاه.

«كريم»: پر ارزش و پسنديده.

«اشراق»: وارد شدن به هنگام بر آمدن آفتاب و تابش خورشيد.

«ادراك»: رسيدن.

«ازلاق»: نزديك ساختن.

تفسير - فرجام شوم خودكامگى و انحصارگرى

در آيات پيش سخن از آزادمنشى ساحران و ايمان آنان به پرودگار موسى و هارون و تهديد شرربار فرعون و پاسخ شهامتمندانه آنان بود، اينك در ترسيم ادامه پاسخ آنان مى فرمايد:

اِنَّا نَطْمَعُ اَن يَغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا خَطَايَانَا اَنْ كُنَّا اَوَّلَ الْمُؤْمِنِيْنَ.

ما بر آن اميد هستيم كه خدا همه گناهانمان راببخشايد، چرا كه ما نخستين كسانى هستيم كه به موسى و پيام آسمانى اش ايمان آورديم و با دورى جستن از شرك و بيداد به توحيدگرايى و يكتاپرستى دل بستيم و با همه وجود دل در گرو عشق حق قرار داديم.

به باور برخى منظور اين است كه آنان نخستين كسانى بودند كه پس از ديدن معجزه بزرگ موسى ايمان آوردند، و به باور برخى ديگر آنان از ميان فرعونيان، نخستين ايمان آورندگان بودند، چرا كه بنى اسرائيل پيش از آنان به موسى و دعوت توحيدى ا ش ايمان آورده بودند.

در دوّمين آيه مورد بحث به ترسيم فراز ديگرى از سرگذشت الهام بخش موسى و رسالت او پرداخته و مى فرمايد:

وَاَوْحَيْنَا اِلى مُوسى اَن اَسْرِ بِعِبَادِى اِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ.

و ما به موسى وحى كرديم كه بندگان مان را كوچ ده و از قلمرو استبداد بيرون ببر، و بدان كه فرعون و دار و دسته تبهكارش شما را تعقيب مى كنند و مى كوشند تا شما را از رهايى و نجات بازداشته و همچنان در بند استبداد و در كام اختناق نگاه دارند.

در ادامه سخن در اين مورد مى فرمايد:

فَاَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِى الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ.

موسى پس از دريافت فرمان خدا، تدابير لازم را براى نجات بنى اسرائيل و بيرون بردن آنان از قلمرو استبداد انديشيد، اما فرعون براى جلوگيرى از تدابير عادلانه او، گماشتگان خود را به شهرها فرستاد تا مردم را گرد آورند و براى دستگيرى آنان سپا ه و لشكرى گران سامان دهند.

و خود نيز براى تحريك آنان فرياد بر آورد كه:

اِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيْلُونَ.

ياران موسى گروهكى اندك هستند و از نظر شمار و اقتدار چيزى به حساب نمى آيند.

به باور مفسّران اين مردمى كه فرعون آنان را گروهكى ناچيز وانمود كرد چيزى در حدود ششصد هزار تن بودند و به همين جهت هم فرعون افزون بر نيروهاى سركوبگرِ منظم و آماده اش در سراسر قلمرو استبداد، حالت آماده باش و نيروگيرى اعلام داشت و با سپاهى گران و بى شمار براى دستگيرى آنها و پيكار با آنان حركت كرد.

و در سخنان خويش بر ضد موسى و مردمش افزود:

وَاِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ.

و اينان به خاطر مخالفت با نظام ما و فرار از مرزهاى كشور و بردن زر و زيورهايى كه به عاريه گرفته اند، و نيز ترك بندگى و خدمت، ما را به خشم آورده اند!

و نيز افزود:

وَاِنَّا لَجَمِيْعٌ حَاذِرُونَ.

افزون بر آنچه آمد، ما از شرارت و توطئه گرى اين گروه بيمناكيم و خود را از هر جهت براى سركوبى و درهم نورديدن آنان آماده ساخته ايم.

از ورق گردانى ليل و نهار انديشه كن!

در هفتمين آيه مورد بحث درباره چگونگى نابودى فرعون و فرعونيان مى فرمايد:

فَاَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ.

پس ما آنان را به كيفر بيدادشان از بوستان هاى سرسبز و پرطراوت و چشمه سارهاى زيبا و جوشان بيرون رانديم.

وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيْمٍ.

و از گنج ها و كاخ هاى زيبا و سراهايى پر زرق و برق و پرشكوهى كه در آنها مى زيستند خارج ساختيم.

«ابن عباس» واژه مقام را به تخت و يا تريبونى كه از آن سخن مى گفتند معنا مى كند.

امّا به باور پاره اى منظور مجلس هايى است كه سركردگان سياسى و نظامى در آنجا مى نشستند و به تدبير امور مى پرداختند.

و پاره اى نيز اين واژه را جايگاه مركب هاى ويژه استبدادگران معنا كرده اند.

آن گاه به يكى از سنت هاى تاريخى در اين مورد پرداخته و مى فرمايد:

كَذلِكَ وَاَوْرَثْنَاهَا بَنِى اِسْرَائِيْلَ

همان گونه كه خبرهاى فرعونيان و سرگذشت پرماجراى آنان را براى تو بيان كرديم، بنى اسرائيل را پس از نابودى آنان ميراث برشان ساختيم و با برگرداندن آنان به مصر، همه ثروت ها و امكانات، زرها و زيورها، باغ ها و كاخ هاى فرعونيان را به اينا ن داديم.

فرجام عبرت انگيز جامعه بيداد پيشه

اينك فراز ديگرى از داستان عبرت انگيز و عبرت آموز موسى و فرعون را به تابلو مى برد و چگونگى نابودى آن قدرت دوزخى و نجات و رهايى و شكوه بنى اسرائيل را به نمايش مى نهد تا خردمندان عبرت گيرند.

در اين مورد مى فرمايد:

فَاَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِيْنَ.

پس فرعونيان به هنگامه تابش نخستين جرقه هاى خورشيد بود كه به موسى و بنى اسرائيل رسيدند.

و مى فرمايد:

فَلَمَّا تَرَاءَ الْجَمْعَانِ قَالَ اَصْحَابُ مُوسى اِنَّا لَمُدْرَكُونَ.

هنگامى كه آن دو گروه باهم روبرو شدند، همراهان موسى گفتند: ما در چنگال فرعونيان گرفتار آمديم، چرا كه ما توان رويارويى با سپاه گران و امكانات جنگى بسيار آنان را نداريم.

امّا موسى با اعتماد به پروردگار خويش و با اطمينان به يارى او گفت:

قَالَ كَلاَّ اِنَّ مَعِىَ رَبّى سَيَهْدِينِ.

نه، هرگز آنان به ما دست نخواهند يافت، چرا كه پروردگارم با من است و او مرا به راه نجات و رستگارى راه خواهد نمود، بنابراين پندار شما نابجاست و نبايد چنين بپنداريد.

به باور «سدى» منظور اين است كه، پروردگارم مرا بسنده است.

درست در آن لحظات سخت و بحرانى بود كه يارى خدا فرا رسيد، در اين مورد مى فرمايد:

فَاَوْحَيْنَا اِلى مُوسى اَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ

پس ما در آن شرايط سخت به موسى وحى نموديم كه هان اى موسى! عصاى خود را به نيل بزن.

فَانْفَلَقَ

پس موسى عصا را به دريا زد و آب ها شكافته شد و دوازده راه عبور پديدار گرديد، و آب ها در دو سوى راه روى هم انباشته شد.

فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطُّودِ الْعَظِيْمِ.

و آن گاه هر بخشى از دريا كه در ميان راه ها قرار گرفته بود، بسان كوهى عظيم گرديد و آب ها روى هم انباشته شد.

در چهاردهمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَاَزْلَفْنَا ثَمَّ الْاَخَرِينَ.

از پى بنى اسرائيل فرعون و سپاه تجاوزكارش را به نزديك دريا آورديم.

به باور پاره اى منظور اين است كه: و فرعون و فرعونيان را در دريا گردآورديم.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: و آنان را به مرگ نزديك ساختيم.

در پانزدهمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَاَنْجَيْنَا مُوسى وَمَنْ مَعَهُ اَجْمَعِينَ.

و موسى و همه بنى اسرائيل را از غرق شدن در دريا نجات بخشيديم.

امّا در برابر نجات خوبان و شايستگان، فرعون و سپاه تجاوزكارش را به امواج آب ها سپرده و همه را غرق كرديم.

ثُمَّ اَغْرَقْنَا الْاَخَرِينَ.

اينك پس از پايان بردن داستان عبرت انگيز موسى و فرعون به نتيجه گيرى پرداخته و مى فرمايد:

اِنَّ فى ذلِكَ لآيَةً

به يقين در اين شكافته شدن دريا، نجات موسى و ايمان آوردگان به او، و نابودى فرعون و سپاه گران او در كام امواج آب ها نشانه هاى روشن و روشنگرى از يكتايى خدا و قدرت بى كران و دانش وصف ناپذير اوست.

وَمَا كانَ اَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ.

امّا بيشتر آنان با اين همه دليل هاى روشن و معجزه هاى آشكار ايمان نياوردند، پس اى محمد صلى الله عليه وآله از اين واقعيت كه سركردگان شرك و بيداد از سخن حق و دعوت روشن عدل مى گريزند نترس و نگرانى به دل راه مده، چرا كه اينان نيز در حق گريزى و حق ستيزى دنباله رو بيدادگران گذشته اند.

و در آخرين آيه مورد بحث در اشاره اى هشدار دهنده و اميد بخش مى فرمايد:

وَاِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيْمُ.

و به يقين پروردگار تو در فرمانروايى اش شكست ناپذير و توانا و نسبت به بندگانش بخشاينده و مهربان است.

پاره اى آورده اند كه: از فرعونيان جز همسر فرعون، و مؤمن آل فرعون، و مريم كه استخوان هاى يوسف را به موسى نشان داد، هيچ كس ديگر ايمان نياورد.

پرتوى از آيات

ترجمه و تفسير آيات پنجاه و هشتگانه اى كه فرازهايى درس آموز و عبرت انگيز از سرگذشت الهام بخش موسى و هارون، و ديكتار خودكامه روزكار آنان را ترسيم مى كند، به پايان رسيد اينك به نكاتى در اين مورد به صورت فشرده مى نگريم و مى گذريم:

1 - فرازهاى هفتگانه داستان عبرت انگيز موسى

سرگذشت شنيدنى موسى در چندين سوره از قرآن شريف و در آيات بسيارى در قالب ها و مفاهيم گوناگون و هدف هاى تربيتى و اخلاقى و عقيدتى بسيارى آمده است، امّا به نظر مى رسد كه در هيچ سوره اى اين داستان به اين گستردگى نيامده باشد، چرا كه در اين سوره فراتر از پنجاه آيه به اين داستان هدفدار و عبرت انگيز اختصاص يافته و اين فرازهاى گوناگون به تابلو رفته است:

الف - آغاز انگيزش و رسالت موسى، كه آيه هاى ده تا پانزده، اين فراز را ترسيم مى كند.

ب - آمدن آنان به سوى فرعون و فرعونيان و رويارويى خيرخواهانه و اصلاح گرانه با آنان، كه آيات شانزده تا بيست و دوّم بيانگر اين فراز است.

ج - دعوت آنان به توحيدگرايى و بيان روشن دلايل يكتايى و بى همتايى و ديگر اوصاف آفريدگار و گرداننده هستى، كه آيه هاى بيست و سه تا بيست و هشتم ترسيم كننده اين فراز از داستان است.

د - بازداشت آنان به وسيله استبداد و بسيج همه ساحران و افسونگران و روشنفكران و ديگر امكانات براى به شكست كشاندن دعوت توحيدى و آزاديخواهانه آنان و چيره ساختن كيش فرعون پرستى حاكم، كه آيه هاى سى و نه تا چهل و دوّم ترسيم اين فراز را به عهده د ارد.

و - پيكار موسى با افسونگران و روشنفكرا پاسدار استبداد و اختناق و شكست دادن آنان با قدرت وصف ناپذير اعجاز، كه آيه هاى چهل و سه تا چهل و هشت، اين فراز را نشان مى دهد.

ز - حق پذيرى و موضع گيرى شهامتمندانه روشنفكران و ايمان شجاعانه و پايدارى قهرمانانه آنان در برابر ديو استبداد و اختناق.

ح - نجات موسى و ايمان آوردگان آزادى خواه و حق طلب و نابودى استبداد و طرفداران بيدادگر و لجوج آنان.

آرى، اين بخش ها و فرازهاى هفتگانه اى است از اين سرگذشت عبرت انگيز كه درس هاى بسيارى دارد.

2 - منطق موسى و فرعون يا پيشواى آزادى و استبداد

نكته ديگر در اين آيات، اين است كه منطق دو گروه را به روشنى به تابلو مى برد و روشنگرى مى كند كه استبدادگران در همه قرون و اعصار با اين منطق پوسيده و با اين سلاح هاى مرگبار با آزادى خواهان و حق طلبان روبرو شده اند، براى نمونه:

موسى در گام نخست به توحيدگرايى و تقواپيشگى و رعايت حقوق خدا و آزادى و امنبت انسان ها فرا مى خواند...

آن گاه به وصف خداى يكتا، دانا، آگاه، توانا، شنوا، مهربان، فرزانه، عادل و نظام بخش مى نشيند و زنجيره اى از نشانه هاى او را در برابر ديدگان مردم قرار مى دهد...

سپس براى دعوت خويش سند و مدرك خدشه ناپذيرى چون معجزه ارائه مى دهد.

و از پى آن، آزادى و نجات و حقوق پايمال شده مردم در بند و حق حاكميت آنان بر سرنوشت خويش و برچيده شدن بساط فريب و دجالگرى و قيم بازى و سركوب و اختناق و سانسور و تعصب انگيزى و دنباله روى بره منشانه را مى خواهد...

امّا فرعون در برابر آن پيامبر آزادى و عدالت، نخست به بهانه جويى مى پردازد، از پى آن برچسب ساحر و ديوانه به او مى زند. او را قاتل، فرارى، نمك نشناس، وطن فروش و ويرانگر و برانداز مى خواند و جنگ روانى و نابرابرى را بر ضد او آغاز مى كند.

در گام چهارم او را تهديد مى كند.

از پى آن همه امكانات را براى به شكست كشاندن دعوت آزاديخواهانه او بسيج مى نمايد.

و هنگامى كه همه جا او را پيرور و سرافراز مى نگرد بر ضد او لشكركشى مى كند...

و اين شيوه زشت و شگرد ظالمانه همه خودكامگان تاريخ است، و سوگمندانه همه آنان با مخالفان ستم و اختناق و دگرانديشان و كسانى كه جز به شيوه آنان به مسايل و موضوعات بنگرند،و جز بسان آنان بينديشند، و جز سخنان تملق آميز و چندش آور رايج در فرهنگ حقارت بار و ذليل پرور آنان را به كار برند، و از حقوق و آزادى و عدالت و حاكميت بر سرنوشت خويش سخن بگويند، همين گونه رفتار مى كنند.

3 - رسالت روشنفكران و آگاهان جامعه ها و تمدّن ها

اين آيات روشنگرى مى كند كه رسالت روشنفكران و متخصصان و آگاهان جامعه ها و تمدّن ها، نه اين است كه عينك بدبينى به چشم بزنند و به زمين و زمان بتازند، و نه اين است كه در خدمت زورمداران و زرداران و چهره هاى مسلّط جامعه ها در آيند و ارتش تبليغاتى آنان را در كنار نيروهاى سركوبگرشان تشكيل دهند؛ نه، نه آن و نه اين، بلكه بايد به راستى بايستند و اگر آنان را با هوچيگرى و فريب هم به رويارويى با حق كشاندند و در برابر آزادى خواهان و حق طلبان قرار دادند، باز هم به مجرد آگاهى و بيدارى بايد با موضعگيرى دليرانه و مسئولانه خويش كمر استبداد را بشكنند و بى هيچ درگيرى و خشونت و ايجاد بى نظمى، انديشه ها را به راه مطلوب هدايت نمايند و به جهاد بزرگتر فرهنگى و علمى و فكرى كمر بندند، درست همان گونه كه ساحران و روشنفكران عصر موسى دست زدند و كارى شگرف كردند...

4 - و آن گاه فرجام آن دو جريان تاريخى

و سر انجام در اين آيات فرجام آن دو جريان و آن دو گروه استبداد پيشه و آزادى خواه، يا شرك گرايان و توحيدگرايان به تابلو مى رود كه پايان كار آنان اين است كه زورق فريب و سركوب و حق كشى و تجاوزگرى و اصلاح ناپذيرى سرانجام به گل مى نشيند و سرنشينا نش را غرق مى سازد، امّا كشتى آزادى و عدالت و ايمان و تقوا و رعايت حقوق خدا و خلق خدا و جريان اصلاح طلبى سرنشينانش را نجات مى دهد و اينان را ميراث بر آنان مى سازد، و اين از سنت هاى خدا و قوانين حاكم بر روند جامعه و تاريخ است.