تفسير مجمع البيان جلد ۳

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۷ -


سوره آل عمران / آيه هاى 58 - 52

52. فَلَمّا اَحَسَّ عيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ اَنْصارى اِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ اَنْصارَاللّهِ آمَّنا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِاَنّا مُسْلِمُونَ.

53. رَبَّنا آمَنّا بِما اَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْناالرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ.

54. وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَاللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرَالْماكِرينَ.

55. اِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى إِنّى مُتَوَفيكَ وَ رافِعُكَ إِلَىَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ جاعِلُ الّذينَ اتَّبِعُوكَ فَوْقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ ثُمَّ إِلىَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فيما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ.

56. فَأَمَّاالّذينَ كَفَروُا فَاُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديدَاً فِى الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ.

57. وَ اَمَّاَالّذينَ آمَنوُا وَ عَمِلُواالصّالِحاتِ فَيُوَفّيهِمْ اُجُورَهُمْ وَاللَّهُ لايُحِبُ الظّالِمينَ.

58. ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآياتِ وَالذِّكْرِالْحَكيمِ.

ترجمه

52. پس هنگامى كه عيسى از آنان احساس كفر [ و ناسپاسى ]كرد، گفت: «يارانِ [ راستين ]من [در هجرت ] به سوى خدا[و رسانيدن پيام او به بندگانش ] كيانند؟» حواريّون گفتند: «ما ياران خدا و [ پيامبر او ]هستيم. ما به او ايمان آورديم؛ و تو گواه باش كه ما اسلام آورده ايم».

53. [ آنگاه دست به آسمان بلند كردند و گفتند: ]پروردگارا! ما به آنچه فرو فرستاده اى، ايمان آورديم و از پيام آور [ تو ]پيروى كرديم؛ پس [ نام ]ما را در رديف گواهان [ و در زمره توحيدگرايان ]بنويس.»

54. و [ بدانديشان بجاى ايمان به خداوند و پيامبرش، براى كشتن مسيح ]مكر ورزيدند، و خدا [ نيز ]تدبيرى انديشيد [ و پيامبرش را از شرارت آنان مصون داشت ] . و خدا بهترين تدبيرگران است.

55. هنگامى را [ بياد آور ]كه خدا فرمود: «هان اى عيسى! من تو را برمى گيرم و به نزد خود بالا مى برم و تو را از [ آلودگىِ زيستن با ]كسانى كه كفر ورزيده اند، پاك مى گردانم و كسانى را كه از تو پيروى كردند، تا روز رستاخيز، بر فراز كسانى كه كفر ورزيده اند، قرار مى دهم؛ آنگاه [ فرجام كار و ]بازگشت شما به سوى من است؛ سپس در[ باره ]آن چه بر سرش اختلاف مى كرديد، ميان شما داورى خواهم كرد.

56. امّا، كسانى را كه كفر ورزيده اند، در دنيا و آخرت سخت عذاب خواهم كرد؛ و براى آنان ياورانى نخواهد بود.»

57. و امّا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، [ پروردگارشان ] پاداش آنان را بطور كامل [ و بى كم و كاست ]خواهد داد. و خدا بيدادگران را دوست نمى دارد.

58. [ هان اى پيامبر! ]اين [ گزارشهاى غيبى و نهانى ]كه بر تو مى خوانيم، [ هم ]از نشانه ها [ ى حقّانيت و اسناد رسالت تو ]و [هم ]از قرآن حكمت آميز است.

نگرشى بر واژه ها

«احساس»: درك و دريافت با حواس. «حس» گاه به معناى «قتل» هم بكار مى رود؛ چرا كه درد و رنج آن حس و درك مى شود. اين واژه به معناى «مهر و عطوفت» هم بكار رفته است.

«انصار»: ياران. مفرد اين واژه، «نصير» است.

«حوارىّ»: از ريشه «حور» برگرفته شده و به معناى «شستشودادن» آمده و «سپيدكردن» است. به همين تناسب، به غذاهاى سپيد نيز «حوارى» گفته اند، و نيز به حوريان بهشت، كه سپيد و شفّاف و زيبايند.

«شاهد»: گواه؛ كسى كه بر اساس مشاهده، به چيزى خبر مى دهد.

«مكر»: در اصل به معناى «التفات» و «توجّه» است؛ امّا درمورد خدعه اى كه انسان با آن فريب مى خورد و به زيان مى افتد نيز بكار مى رود.

تفسير آزمون توحيدگرايان

يهود، مطابق بشارت موسى، در انتظار بعثت مسيح و ظهور آن حضرت بودند؛ امّا پس از آمدنش، بيدادگران و حق ستيزان، نه تنها تعاليم او را نپذيرفتند كه بر ضدّ او به طرح نقشه هاى فريبكارانه نيز پرداختند.

قرآن در اين مورد مى فرمايد:

«فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر قال من انصارى الى اللّه»

پس هنگامى كه عيسى از آنان احساس كفر و ناسپاسى كرد و دريافت كه بر كفر و ستيزه جويى خويش اصرار مى ورزند و همه دلايل و معجزات شگفت انگيز را ناديده مى گيرند به آزمون مردم باايمان پرداخت و گفت: ياران راستين من در هجرت به سوى خدا كيانند؟

آيه شريفه گوياى آن است كه آن حضرت پس از اينكه تصميم شقاوتمندانه قوم را بر كشتن خود دريافت، گفت: «چه كسى حاضر است مرا در راه خدا يارى كند؟»

در تفسير اين جمله از آيه مباركه، سه نظر ارائه شده است:

1. پاره اى در تفسير آن گفته اند: چه كسى حاضر است مرا دربرابر كافران يارى كند؟

2. بعضى آن را بدينصورت معنا كرده اند: ياران من در راه خدا و كارهاى خداپسندانه كيانند؟

3. و برخى معتقدند: منظور اين است كه ياران من در راه دين خدا و رساندن پيام او به مردم و انجام دادن كارهاى شايسته اى كه مردم را به خدا نزديك و به پاداش او نايل مى سازد، كيانند؟

در اينجا اين پرسش است كه چرا عيسى بااينكه فرمان جهاد مسلّحانه نداشته، در جستجوى يار و ياور است؛ و نداى يارى طلبانه او براى چيست؟

پاسخ اين است كه او براى دفاع از جان خويش، نداى يارى طلبانه سر داد؛ و پاره اى نيز برآنند كه نداى يارى طلبانه او به منظور اقامه دليل و برهان و جداسازى دوستان از دشمنان حقّ و عدالت بود.

«قال الحواريّون نحن انصاراللّه آمنّا باللّه واشهد بانّا مسلمون»

حواريّون گفتند: ما يارى دهنده دين خداييم و به او ايمان آورديم؛ و تو گواه باش كه ما اسلام آورده ايم

انگيزه اين نامگذارى

در مورد نامگذارى ياران مسيح به «حواريّون»، نظرهايى چند ارائه شده است:

1. بدان دليل به اين نام خوانده شده اند، كه لباسهايشان بسيار پاك و پاكيزه بود.

2. بدان جهت كه كارشان، بهداشتى و پاكيزه سازى و نظافت بود.

3. بدان علّت كه كارشان شكار و صيد ماهى بود.

4. از آن رو كه از ياران شايسته و درست كردار پيامبران بودند.

بباور ما، آخرين ديدگاه مناسبتر بنظر مى رسد؛ چرا كه آيه شريفه در مقام تعريف و ستايش از حواريّون است و از پاكى دل و سپيدى برون و درون آنان خبر مى دهد.

از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود: «زبير، عمّه زاده من و «حوارى» من است»؛ كه منظور از «حوارى» در اينجا، يار و ياور است.

و از «كلبى» روايت كرده اند كه «حواريّون» را ياران برگزيده و مورد اعتماد مسيح معرّفى كرد و آنان را دوازده نفر مى دانست.

عبداللّه مبارك گفته است: حواريّون را بدان دليل به اين عنوان خوانده اند كه چهره هايشان پرنور و پرطراوت بود و آثار بندگى خدا و عبادت او را در خود داشتند.

بهتر از ياران مسيح(ع)

در دوميّن آيه مورد بحث، قرآن در ترسيم ادامه سخنان ياران باايمان و شايسته كردار مسيح مى فرمايد:

«ربّنا آمنّا بما انزلت واتّبعناالرّسول فاكتبنا مع الشّاهدين»

آنان دست به سوى آسمان گشودند و نيايشگرانه گفتند: پروردگارا! ما به آنچه بر پيامبرت عيسى(ع) فرو فرستاده اى، ايمان آورديم؛ و از پيام آورت پيروى كرديم؛ پس نام ما را در زمره گواهان بر توحيد و توحيدگرايى بنويس، تا بسان آنان رستگار شويم و به بالاترين مقامات معنوى نايل آييم!

ابن عبّاس در اين مورد گفته است كه: منظور اين است كه «پروردگارا! ما را با محمّد(ص) و امت او محشور گردان و از آنان قرار ده»؛ چرا كه آنان را گواهان ناميده است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا كُمْ اُمَّةً وَسَطَاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاس ِ...»(139)

و آنان با اين انديشه و ايمان، بر گرد مسيح(ع) حلقه زدند و همه جا با او بودند. هرگاه گرسنه مى شدند، به آن حضرت خبر مى دادند و او با دست زدن بر زمين، براى آنان نان و غذا تهيّه مى كرد و به هنگام تشنگى آنان، به دعاى او و اذن خدا، آب از زمين مى جوشيد.

روزى حواريّون از عيسى(ع) پرسيدند: «يا روح اللّه مَنْ افضل منّا؟ اذا شئنا اطعمتنا و اذا شئنا سقّيتنا و قد آمنّا بك...؟» (هان اى روح خدا! چه كسى مى تواند از ما برتر باشد، درحاليكه هرگاه گرسنه باشيم، شما ما را سير و هرگاه تشنه باشيم سيراب مى سازى؟ و ما به تو و رسالت تو و پيام خداى تو ايمان آورده و از تو پيروى مى كنيم).

آن حضرت پاسخ داد: «افضل منكم من يعمل بيده و يأكل من كسبه ...» (برتر از شما كسى است كه به دست خويش كار مى كند و از راه كار و كسب خود روزى مى خورد).

و از آن پس، حواريّون در ساعات فراغت به كسب و كار پرداختند و براى تأمين زندگى خويش گاه به شستن لباس نيز دست مى يازيدند.

در دو آيه اى كه گذشت انديشه و عقيده و راه و رسم ياران توحيدگرا و شايسته كردار مسيح ترسيم گرديد، اينك قرآن از نقشه شوم دشمنان او خبر مى دهد و مى فرمايد:

«و مكروا و مكراللّه»

و دشمنان و بدانديشان، برضدّ مسيح و راه و رسم او مكر ورزيدند. آنان به نقشه هاى شيطانى روى آوردند و تصميم گرفتند آن حضرت را از سر راه خويش بردارند. و خدا نيز دربرابر مكر و فريبشان، تدبيرى انديشيد و مكرشان را به خودشان بازگردانيد و بى اثر ساخت و آنها را به مجازات رساند.

از آنجا كه مكر به معناى چاره انديشى و بازداشتن كسى از نقشه خوب يا بد است، و بدان جهت كه كيفر مكّاران درحقيقت چاره انديشى دربرابر آنان است، به تدبير خدا نيز «مكر» گفته شده است.

پرتوى از قدرت خدا

درمورد تدبير خدا در بى اثر ساختن نقشه شوم اهريمنان آورده اند كه: بدانديشان حضرت مسيح را - به جرم دعوت به حقّ و عدالت و مباره مسالمت آميز و روشنگرانه، با فريب و رياكارى - از ميان خود راندند؛ و آن حضرت پس از مدّتى به همراه حواريّون به درون جامعه بازگشت و دعوت آسمانى خويش را ازسر گرفت. امّا آنان بجاى حق پذيرى، براى كشتن او نقشه كشيدند. و آفريدگار هستى نيز تدبيرى حكيمانه و عادلانه انديشه و شرارت پيشه ترين آنان را كه براى دستگيرى و ريختن خون مسيح بسيار تلاش مى كرد، دردم به شكل عيسى درآورد و خود آن حضرت را به آسمان صعود داد. و رجّالگان نيز آن عنصر پليد را بجاى پيامبر خدا گرفتند و به صليب كشيدند.

ابن عبّاس در اين باره آورده است كه:

هنگامى كه زمامدار بنى اسرائيل به تحريك كاهنان فريبكار و زاهدنمايان جاه طلب، به كشتن عيسى تصميم گرفت، آن حضرت از شرارت دژخيمان او، به غرفه خويش پناه برد و آنان براى دستگيرى او به آنجا يورش بردند. در اين هنگام، فرشته وحى به دستور خدا، مسيح را به آسمان برد؛ و پليدترين عنصرى كه براى كشتن عيسى بيشتر تلاش مى كرد، به خواست خدا وقتى وارد غرفه مسيح شد تا او را به جلّادان نشان دهد، به شكل او درآمد؛ درنتيجه، او را بجاى آن پيامبر خدا گرفتند و به دار زدند.

«وهب» در اين مورد آورده است:

عيسى را آوردند تا به دارش زنند؛ امّا به خواست خدا، فضا تيره و تار شد و فرشتگان ميان او و مردم قرار گرفتند. آنگاه عنصر پليدى به نام «يهودا» به اراده خدا به شكل عيسى درآمد. و، مردم او را گرفتند و به دار آويختند؛ و عيسى به آسمان بالا رفت.

و هم او روايت كرده است:

عيسى در همان شب صعودش به آسمان، ياران خود را گردآورد و وصيّت خويش را به آنان بازگفت؛ و هشدار داد كه «يكى از شما حواريّون كه از ايمان و بينش ژرف بى بهره است، پيش از اذان صبح به من كفر خواهد ورزيد و مرا به بهاى اندكى خواهد فروخت». سپس به آنان دستور داد پراكنده شوند. ديرى نپاييد كه همانگونه كه آن پيامبر خدا پيشگويى فرموده بود، براى دستگيرى او يورش آوردند و خدا آن حضرت را به آسمان بالا برد. امّا يكى از ياران دنياپرست عيسى به نام «يهودا»، نزد دشمنان او رفت و به بهاى سى درهم، مكان آن حضرت را به آنان نشان داد؛ امّا هنگامى كه وارد خانه شد، همان دم خداوند او را به شكل مسيح درآورد. مردم او را بجاى آن حضرت دستگير كردند و به دار آويختند.

عيسى پس از گذشت هفت روز، به فرمان خدا نزد مادرش فرود آمد و حواريّون را فرا خواند و آنان را براى پيگيرى دعوت توحيدى خويش به سوى مردم گسيل داشت. آنگاه دگرباره به آسمان صعود كرد.

«واللّه خيرالماكرين»

و خدا بهترين تدبيرگران و چاره سازان است.

منظور اين است كه خدا عادلترين و بهترين تدبيرگران است؛ چرا كه مكر ورزى آنان به قصد ستمگرى و بيداد و حق كشى انجام گرفته بود و تدبير خدا به جهت بى اثرساختن نقشه شوم آنان و نجات جان گرامى مسيح بود.

نشان دادن تدبير خداوند در بى اثرساختن مكر مكّاران با همان واژه، نوعى بلاغت و فصاحت در گفتار است؛ چه، تدبير خداوند درحقيقت كيفر مكر آنان است. اين آيه شريفه همانند آن آيه مباركه است كه كيفر متجاوز را هم تجاوز نام مى نهد و مى فرمايد:

«... فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَااعْتَدى عَلَيْكُمْ...»(140)

پس هر كه به شما تجاوز كرد، به همان اندازه كه بر شما تعدّى كرده است، بر او تعدّى كنيد.

آفريدگار هستى در آيه پيش مكر و فريب شوم تجاوزكاران را براى ريختن خون مسيح بيان كرد؛ و اينك در آيه شريفه، لطافت تدبير و زيبايى تقدير خود را درمورد بنده و پيامبرش عيسى ترسيم مى كند و مى فرمايد:

«اذ قال اللّه يا عيسى انّى متوفّيك»

هنگامى را بياد آور كه خدا فرمود: هان اى عيسى! من تو را ازميان اين جامعه حق ناشناس برمى گيرم.

در تفسير اين جمله، چند ديدگاه مطرح است:

1. بباور برخى از مفسّران، تفسير آيه شريفه اين است كه «من تو را زنده از زمين و از ميان اين مردم برمى گيرم». و بسوى آسمان بالا مى برم با اين بيان، براى واژه «متوفّى» دو تأويل هست:

يكى «برگرفتن تمام و كمال، به گونه اى كه دست شرارت آنان هرگز به تو نرسد»؛

ديگر اينكه، «تو را از نقشه ابليسى آنان درامان مى دارم».

2. امّا به بيان برخى ديگر منظور اين است كه «من تو را به خوابى عميق، همچون مرگ فرو مى برم و در همانحال به آسمان صعود مى دهم».

اين معنا در آيه اى ديگر نيز تأييد شده است؛ آنجا كه مى فرمايد:

«وَ هُوَالَّذى يَتَوَفّيكُمْ بِاللَّيْلِ...»(141)

و اوست آن آفريدگارى كه شبانگاه روح شما را در خواب مى گيرد...

و هم از اين روست كه خواب را برادر مرگ خوانده اند.

3. و پاره اى نيز اين جمله را بدينصورت معنا كرده اند: «هان اى عيسى! تو را به خواب مرگ مى برم...». آنگاه مى افزايند كه خداوند آن حضرت را سه ساعت ميراند.

4. و به عقيده جمعى ديگر از دانشمندان، آيه شريفه تقدّم و تأخرى صورت گرفته و مفهوم آيه مباركه آن است كه: «هان اى عيسى! تو را از زمين و ازميان اين جامعه ستمكار برمى گيرم و بالا مى برم و مى ميرانم»؛ چرا كه «واو» در آيه شريفه براى ترتيب نيست، درست همانند اين آيه شريفه كه مى فرمايد: فَكَيْفَ كانَ عَذابى وَ نُذُرِ»(142). در اينجا هشدار از عذاب بايد پيش از خود عذاب باشد؛ و درحقيقت نيز همينطور است و «واو» براى ترتيب نيست.

با اين بيان، خداوند حضرت عيسى را بالا برده، ولى نميرانده است؛ بلكه او زنده و بانشاط است.

از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

«انّ عيسى بن مريم لم يمت و انّه راجع اليكم قبل يوم القيامه.»(143)

همانا عيسى نمرده است و پيش از فرارسيدن روز رستاخيز، به سوى شما باز مى گردد.

و نيز فرمود:

«كيف انتم اذا انزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم.»(144)

هان اى مردم! چگونه خواهيد بود آنگاه كه عيسى بن مريم درميان شما فرود آورده شود و در آن حال امام و پيشواى جامعه از شما باشد؟!

با توجّه به آنچه آمد، تفسير آيه شريفه اين است كه: هان اى عيسى! من تو را به سوى آسمان بالا مى برم و بعد از فرودآوردنت به زمين در آخرالزّمان، تو را نيز بسان ديگر انسانها مى ميرانم.

«و رافعك الىّ»

و تو را به سوى خود بالا مى برم.

در تفسير اين جمله، بعضى معتقدند منظور اين است كه «تو را به سوى آسمان بالا مى برم»؛ و «الىّ» در آيه شريفه براى گراميداشت مقام عيسى است. و برخى نيز آن را چنين معنا كرده اند: هان اى عيسى! تو را به سوى كرامت و عزّت و شكوه خود بلند مى كنم.

«و مطهّرك من الّذين كفروا»

و تو را از آلودگى زيستن با كسانى كه كفر ورزيده اند، پاك و پاكيزه مى سازم.

براى اين جمله نيز دو تفسير ارائه شده است:

1. با بيرون بردن تو از اين جامعه ستمكار، تو را از آلودگى زيستن با اينان پاك مى سازم؛ چرا كه زندگى درميان آلودگان، بسان برخورد با پليدى است.

2. و برخى ديگر برآنند كه پاك ساختن مسيح، به مفهوم مصون داشتن جان پاك آن حضرت از رسيدن دستهاى پليدى بود كه نقشه كشتن او را كشيده بودند.

«و جاعل الذين اتّبعوك فوق الّذين كفروا الى يوم القيامه»

و كسانى را كه از تو پيروى كردند، تا روز رستاخيز بر فراز آنان كه تو را انكار كردند و دعوت و عزّت و پيروزى و معجزات تو را دروغ پنداشتند، قرار خواهم داد.

پيداست كه مقصود از پيروان عيسى، مسيحيانند و منظور از انكارگران، يهود. و شگفت انگيز است كه يهود را پيوسته ذليل تر از مسيحيان و دركمند قدرت آنان مى نگريم: هم در روم قديم و هم در اروپاى جديد، قدرت و حكومت از يهود گرفته شد و مسيحيان ماندند؛ و تا هميشه اينان بر آنان برترند و يهود تا رستاخيز از عزّت و اقتدار حقيقى و معنوى محروم است و هماره زندگى انگلى و پوشالى خواهد داشت.

پيروان واقعى مسيح كيانند؟

گروهى پاسخ داده اند، كه منظور از پيروان آن حضرت در آيه شريفه، امّت آخرين است؛ امّتى كه راه توحيد و تقوا را پيش مى گيرد و رسالت و نبوّت محمّد(ص) را مى پذيرد، و اينان هستند كه تا روز رستاخيز برتر از كافران خواهند بود.

امّا اين پرسش مطرح است كه چگونه مى توان امّت محمّد(ص) را پيروان مسيح ناميد.

در پاسخ به اين پرسش گفته اند: از آنجا كه اين امت پس از حضرت عيسى شكل گرفته و پيامبر اين امّت، تصديقگر عيسى و كتاب او است؛ افزون بر اين، اركان دين و شريعت پيامبر اسلام با آيين مسيح يكى است، چرا كه «اِنَ الدّينَ عِنْدَاللّهِ الْاِسْلامُ...»(145). با اين بيان، پيامبر اسلام و امّت او، به همان توحيدگرايى و تقوا و عدالتخواهى و مفاهيم بلندى ايمان دارند كه مسيح نيز نداگر آنها بود.

«ثمّ الىّ مرجعكم فاحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون»

آنگاه بازگشت شما به سوى من خواهد بود؛ پس، بر سر آنچه با هم اختلاف مى كرديد، ميان شما داورى خواهم كرد.

پس از هشدار از بازگشت همگان به سوى خدا و داورى عادلانه او بر سر كشمكشهاى مردم، اينك به ترسيم نتيجه اين داورى مى پردازد و مى فرمايد:

«فامّاالّذين كفروا فاعذّ بهم عذاباً شديداً فى الدّنيا والآخره»

امّا كسانى را كه كفر ورزيدند، در دنيا و آخرت سخت عذاب خواهم كرد.

منظور از كيفر و عذاب دنيا، عبارت است از ذلّت و خفّت، كشته شدن يا به اسارت رفتن، پرداخت جزيه و امورى همانند اينها؛ و عذاب دردناك آخرت نيز آتش شعله ور و سوزان دوزخ است.

«و ما لهم من ناصرين»

و براى آنان هيچ يار و ياورى نخواهد بود تا عذاب را از آنان دور سازد يا راه نجاتى برايشان بيابد.

«و امّاالّذين آمنوا و عملواالصّالحات فيوفّيهم اجورهم واللّه لايحبّ الظّالمين»

و امّا پروردگار پاداش كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، بطور كامل و بى كم و كاست خواهد داد. و خدا بيدادگران را دوست نمى دارد.

يك نكته ظريف

آيه شريفه نشانگر اين واقعيت است كه عمل شايسته انسان باايمان محفوظ است و او پاداش هر عمل خود را بى كم و كاست دريافت خواهد كرد؛ و اين پندار كه ارتكاب يك گناه، همه كارهاى شايسته را ازبين مى برد، به دلالت اين آيه شريفه، بى اساس است، چرا كه اگر چنين پندارى درست باشد، ديگر كار شايسته اى نمى ماند تا پاداش آن در روز رستاخيز بطور كامل داده شود. پس، اين آيه شريفه با پندار «احباط» ناسازگار است.

در آخرين آيه مورد بحث روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و مى فرمايد:

«ذلك نتلوه عليك من الآيات والذّكرالحكيم»

هان اى پيامبر! اين گزارشهاى غيبى و اخبار نهانى كه بر تو مى خوانيم، هم از نشانه هاى حقّانيت رسالت تو و هم از قرآن حكمت آميز است.

واژه «ذلك» در آيه شريفه، به داستان زكريّا، يحيى، مريم، عيسى و ... كه در آيات پيش ترسيم شد، اشاره دارد؛ و منظور از «نتلوه»، اشاره است به وحى مستقيم يا وحى ازطريق فرشته وحى.

مقصود از «آيات»، دلايل و براهينى است كه درستى دعوت و راستى رسالت پيامبر را تأييد مى كنند؛ و ازجمله آن آيات، اخبار غيبى آن حضرت است، چرا كه او نه آنها را از كسى فرا گرفته و نه در كتابى خوانده بود، بلكه تمامى آنها را از راه وحى دريافت مى داشت و تلاوت مى كرد.