تفسير مجمع البيان جلد ۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۶ -


/ سوره آل عمران / آيه هاى 180 - 176

176. وَ لايَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِى الْكُفْرِ اِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوااللَّهَ شَيْئاً يُريدُاللَّهُ اَلّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظَّاً فِى الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ.

177. اِنَ اَّلذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْايمانِ لَنْ يَضُرُّوااللَّهَ شَيْئَاً وَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ.

178. وَلايَحْسَبَنَ الَّذينَ كَفَرُوُا اَنَّما نُمْلى لَهُمْ خَيْرٌ لِاَنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلى لَهُمْ لِيَزْدادُوا اِثْمَاً وَ لَهُمْ عَذابُ مُهينُ.

179. ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَالْمُؤْمِنينَ عَلى ما اَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَالْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلكِنَ اللَّهَ يَجْتَبى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ اِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ اَجْرٌ عَظيمٌ.

180. وَ لا يَحْسَبَنَ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرَاً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌ لَهُمْ سَيُطَوَّفُونَ مابَخِلُوا بِهِ بَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَالْاَرْض ِ وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ.

ترجمه

176. و آنان كه در [ راه ] كفر [ و بيداد] شتاب مى ورزند، تو را اندوهگين نسازند؛ چرا كه آنان هرگز هيچ زيانى به خدا نخواهند رسانيد. خدا مى خواهد در سراى آخرت براى آنان بهره اى قرار ندهد؛ و بر ايشان عذابى سهمگين خواهد بود.

177. آنان كه كفر را به [ بهاى ] ايمان خريدند، هرگز هيچ زيانى به خدا نخواهند رسانيد؛ و برايشان عذابى دردناك خواهد بود.

178. و كسانى كه كفر ورزيده اند، نبايد گمان برند مهلتى كه به آنان مى دهيم، برايشان بهتر است. ما تنها به آنان فرصت مى دهيم تا بر گناه [ و زشتى خويش ] بيفزايند و [آنگاه ] عذابى خواركننده خواهند داشت.

179. خدا چنين نيست كه ايمان آوردگان را به اين حال كه شما بر آن هستيد، وانهد؛ مگر آنكه پليد را از پاك [ و پاكيزه ] جدا سازد؛ و خدا چنين نيست كه شما را از غيب آگاه كند [ تا درپرتو آن دورويان را بشناسيد]؛ امّا خداوند از ميان فرستادگانش هر كه را بخواهد، [ براى آگاهى از غيب ]برمى گزيند. پس به خدا و پيام آورانش ايمان بياوريد؛ و اگر ايمان آوريد و پرواپيشه سازيد، برايتان پاداشى پرشكوه خواهد بود.

180. و كسانى كه به آنچه خدا از فزون بخشى خود به آنان ارزانى داشته است، بخل مى ورزند، هرگز نبايد گمان برند كه اين برايشان خوب است؛ بلكه اين برايشان بد است. بزودى آنچه به آن بخل ورزيده اند، در روز رستاخيز بصورت طوق بر [گردن ] آنان افكنده مى شود؛ و ميراث آسمانها و زمين، تنها از آنِ خداست، و خداوند به آنچه انجام مى دهيد، آگاه است.

شأن نزول

الف - در شأن نزول سوّمين آيه مورد بحث - آيه 178- دو روايت رسيده است.

1. به نظر بعضى از مفسّران، اين آيه شريفه در هشدار به شرك گرايان تجاوزكار مكّه فرود آمده است.

2. و بباور برخى ديگر در نكوهش دو گروه از يهود - بنى قريظه و بنى نضير - نازل شده است.

ب - در داستان فرود چهارمين آيه مورد بحث - آيه 179- نيز دو روايت آمده است:

1. گروهى برآنند كه: شرك گرايان عرب، نزد ابوطالب - بزرگ خاندان بنى هاشم و سالار قريش - آمدند و گفتند: «اگر محمّد(ص) در رسالت خويش راستگو است، به ما خبر دهد كه چه كسانى از ما ايمان خواهيم آورد و كدامين ما به كفر باقى خواهيم ماند؛ تا اگر پيشگويى اش درست از كار درآمد، ايمان آوريم». ابوطالب سخن آنان را به پيامبر رساند. و آنگاه بود كه اين آيه شريفه بر قلب مصفّاى پيامبر فرود آمد كه: ما كان الله ليذرالمؤمنين...

2. امّا برخى ديگر مى گويند: گروهى از ايمان آوردگان به حضور پيامبر شرفياب شدند و تقاضا كردند كه نشانى بياورد تا در پرتو آن، مؤمنان راستين از دورويان شناخته شوند. و آنگاه بود كه اين آيه شريفه فرود آمد.

تفسير

در راه آرامش خاطربخشيدن به پيامبر

روى سخن در آيه شريفه، با پيامبر است.

«و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر انّهم لن يضروااللّه شيئاً»

هان اى پيامبر، آنان كه درراه كفر شتاب مى ورزند، تو را غمگين نسازند، چرا كه آنان با اين واپسگرايى خويش هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رسانند.

بباور جمعى از مفسّران، اين آيه شريفه، در مورد مدّعيان ايمان و اسلام است، در مورد آن كسانى كه شعار اسلام را بر لب داشتند امّا در دل ايمان نداشتند؛

و به عقيده گروهى ديگر، آيه مباركه در نكوهش كسانى فرود آمده كه راه انحطاط و ارتداد درپيش گرفته و شيوه زشت آنان، پيامبر را اندوهگين ساخته بود؛ زيرا آن حضرت چنين مى پنداشت كه شايد آفت ارتداد آنان به دليل نرساندن شايسته و بايسته پيام خدا به بندگانش باشد. و آفريدگار هستى با نزول اين آيه شريفه، او را از اين انديشه آرامش بخشيد كه وظيفه او، تنها رساندن پيام است و او آنگونه كه شايسته بود، آن را رسانده است و كفر و ايمان مردم، به خود آنان برمى گردد.

در ادامه آيه مى افزايد:

«يريداللّه اَّلا يجعل لهم حظّاً فى الآخرة و لهم عذابٌ عظيمٌ»

خدا مى خواهد آنان را به حال خود رها كند، تا آنچنان درراه كفر و بيداد بكوشند كه هيچ بهره اى در سراى آخرت از بهشت براى آنان قرار ندهد و برايشان عذابى سهمگين باشد.

از آنجا كه اراده و خواست، به پديده و چيزى كه پديدارشدن آن ممكن باشد، تعلّق مى گيرد، پس بايد تقديرى در آيه شريفه تصوّر كرد كه به اعتقاد برخى، چنين است: خدا مى خواهد به كيفر كفرگرايى و نفاق پيشگى شان، آنان را از پاداش پرشكوه سراى آخرت محروم سازد و بدينوسيله آنان را به مجازات برساند».

آيه شريفه همچنين بر بى اساس بودن ديدگاه جبرگرايان دلالت دارد؛ چرا كه شتاب در كفر و بيداد را به دورويان نسبت مى دهد، درحاليكه اگر آنان در انتخاب راه ايمان و كفر و داد و بيداد، اختيار نداشته باشند، ديگر نسبت دادن كفر به آنان بى معنا خواهد بود.

* * *

در دومين آيه مورد بحث، همان هشدار، به صورتى ديگر ترسيم مى شود.

« انّ الّذين اشترواالكفر بالايمان لن يضرّوااللّه شيئاً و لهم عذابٌ اليمٌ»

بى گمان آنان كه كفر را به بهاى ايمان و بجاى آن خريدند، هرگز هيچ زيانى به خداوند نخواهند رسانيد؛ و برايشان عذابى دردناك خواهد بود.

در آيه شريفه، واژه «شراء» بطور مجازى بجاى تبديل كفر به ايمان بكار رفته و اين عمل به خريد و فروش تشبيه شده است؛ و جمله «لن يضرّوااللّه شيئاً» در آيه قبل براى آرامش خاطر پيامبر آمده و در اين آيه براى بيان اين واقعيت است كه زيان اين كار به خود گناهكاران برمى گردد، نه به آفريدگار هستى. در ضمن، تفاوت ميان دو واژه «ضرر» و«اسائه» اين است كه واژه دوّم هماره زشت است؛ امّا واژه نخست، گاه زشت است و گاه زيبا، چرا كه به جهت درخور بودن انسان و از راه لطف و مهر به انسان مى رسد.

فرجام كار كفرگرايان

در سومين آيه مورد بحث، يادآورى مى شود كه مهلت خدا به كفرگرايان، برايشان سودى ندارد؛ چرا كه فرجام كارشان كيفر دردناك خواهد بود

«و لايحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خيراً لانفسهم انّما نملى لهم ليزدادوا اثماً و لهم عذابٌ مهينٌ»

و كسانى كه كفر ورزيده اند، اگر به آنان عمر طولانى يا مهلت و امكانات مى دهيم، گمان مبرند كه جهاد و شهادت درراه خدا برايشان بهتر است، هرگز؛ زيرا شهيدان راه خدا با جانفشانى و رشادت، به بهشت پرطراوت خدا مى رسند و اينان با زندگى كفرآلود خود، راه دوزخ را درپيش مى گيرند. ما تنها به اين جهت به آنان مهلت مى دهيم و در كيفرشان شتاب نمى كنيم تا فرجام كارشان به شقاوت بيشتر بينجامد و بر گناه خويش بيفزايند. و آنگاه عذابى خفّت بار خواهند داشت.

از ديدگاه مفسّران، «لام» در واژه «ليزدادوا»، براى نشان دادن فرجام و عاقبت كار است؛ درست همانند «لام» در واژه «ليكون» كه در اين آيه آمده است: «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدَوَّاً وَ حَزَنَاً...»(224)، چرا كه مى دانيم خاندان فرعون، موسى را بدان دليل از آب گرفتند و به فرزندى خويش برگزيدند تا مايه شادى آنان باشد، امّا از آنجا كه خداوند مى داند آن حضرت سرانجام دشمن آن بيدادگران خواهد شد، مى فرمايد: «پس خاندان فرعون»، او را از آب برگرفتند تا سرانجام دشمن جان آنان و مايه اندوهشان باشد...». همچنين بسان اين جمله كه مى فرمايد: « لدوا للموت وابنوا للخراب.» (براى مرگ بدنيا بياوريد و براى ويرانى، بسازيد)؛ كه در اين جمله «لام» هم در واژه «للموت» و هم «للخراب»، لام «عاقبت » است، چه، سرانجامِ بدنيا آوردن و ساختن، چنين خواهد بود.

اين آيه شريفه را به دو گونه ديگر نيز تفسير كرده اند:

1. بباور برخى مفهوم آيه اين است كه كفرگرايان گمان مبرند كه اگر ما به آنان مهلت مى دهيم، بدان جهت است كه از كارهاى زشت آنان خشنوديم و اين اعمال براى آنان خوب است؛ نه، بلكه اين كارها براى آنان مايه بدبختى است. و ما به آنان وقت مى دهيم تا به خود آيند و راه شايستگى را درپيش گيرند؛ امّا آنان از مهلت وامكانات سوءاستفاده مى كنند و بر بار سنگين گناهان خويش مى افزايند. و همين افزودن گناه، سرانجام آنان را درخور دردناكترين عذابها خواهد ساخت.

اين تفسير از آيه شريفه، همانند آن است كه فردى به دوست خود بگويد: «دوست عزيز! خيرخواهى و اندرزگويى من، گويى جز بر تباهكارى تو نمى افزايد». روشن است كه منظور و مفهوم واقعى سخن اين است كه: «دوست من! شما با ناديده گرفتن خيرخواهيها و پندهاى من، بر شرارت خود مى افزايى»، نه اينكه خيرخواهى، مايه افزايش شرارت باشد.

همچنين گفتار نوح به همين معناست كه مى گويد:

پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به توحيد و تقوا فرا خواندم؛ امّا دعوت من، جز بر حق گريزى آنان نيفزود.

«قالَ رَبِّ اِنّى دَعَوْتُ قَوْمى لَيْلَاً وَ نَهارَاً فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعايى اِّلا فِرارَاً.»(225)

2. پاره اى نيز معتقدند كه در آيه شريفه نوعى تقديم و تأخير است؛ و تقدير آن در اصل بدينصورت است:

كفرگرايان گمان مبرند كه ما به آنان مهلت داده ايم تا گناه كنند و هماره بر بار گناه خويش بيفزايند؛ نه، هرگز؛ بلكه به آنان فرصت داديم تا براى خود نيكى بخواهند نيك بختى بجويند.

امّا اين تفسير و تقدير آن درست بنظر نمى رسد؛ چرا كه بر اين اساس بايد «الف» در دوّمين «انّما» مفتوح و در اوّلى مكسور باشد، درست به عكس آنچه هست، زيرا مطابق اين ديدگاه، دومين «انّما» مفعول فعل «لايحسبنّ» و اوّلين «انّما» مبتداى آن مى شود و اين برخلاف قرائت است و نمى توان در آيه تقديم و تأخيرى تصوّر كرد كه اعراب آيه را تغيير دهد.

جداسازى شايستگان از مدّعيان شايستگى

در چهارمين آيه مورد بحث، قرآن با ترسيم يك قانون كلّى، شايستگان واقعى را از مدّعيان جدا مى سازد و مى فرمايد.

«ما كان اللّه ليذرالمؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميزالخبيث من الطّيّب»

خدا چنين نيست كه ايمان آوردگان را به همان صورتى كه شما كفر گرايان و نفاق پيشگان هستيد، وانهد وآنان را با آزمون و موظّف ساختن به انجام تكاليف تصفيه نسازد و پاكان را از ناپاكان جدا نكند؛ نه؛ بلكه اين سنّت جهانشمول پروردگار است كه باطن مدّعيان ايمان را با مقرّر ساختن تكاليف و آزمونهاى گوناگون، آشكار مى سازد؛ تا هر ابهام و اشتباهى برطرف شود و ايمان آوردگان و كفر گرايان و منافقان هر يك بخوبى شناخته شوند.

در اينكه آفريدگار هستى با چه وسيله اى ايمان آوردگان و منافقان يا پاكان و ناپاكان را مشخّص مى سازد، ديدگاهها متفاوت است:

1. به اعتقاد بعضى از مفسّران، خداوند اين تفكيك را با آزمون و دستور جهاد درراه خود و ديگر وظايف و تكاليفى كه باطن هر گروه را آشكار مى سازد، به انجام مى رساند؛ همانگونه كه در پيكار «اُحُد» چنين شد و مؤمنان با ثبات قدم و پايدارى، و منافقان با سركشى و حق ستيزى شناخته شدند.

2. و به عقيده برخى ديگر، با آيات و روشنگريهايى كه براى نشان دادن ماهيت اين دو گروه فرو فرستاده است.

3. عدّه اى معتقدند كه خداوند اين كار را با يارى رساندن به ايمان آوردگان و عزّت بخشيدن به اسلام و پيروان آن از يك سو، و به ذلّت كشيدن كافران و منافقان از سوى ديگر، به انجام مى رساند.

4. و جمعى ديگر گفته اند: با واجب ساختن مقرّرات گوناگون؛ كه ايمان آوردگان با عمل به آنها و پايدارى در انجام وظايف، پاكى و شايستگى خويش را نشان مى دهند و منافقان با وانهادن مسئوليتها، راه زشتكارى و پليدى را درپيش مى گيرند و ماهيت خود را برملا مى سازند.

«و ما كان اللّه ليطلعكم على الغيب ولكنّ اللّه يجتبى من رسله من يشاء»

و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند؛ آنچنانكه مردم از درون يكديگر آگاه باشند و مؤمن را از منافق بازشناسند؛ ولى خدا ازميان فرستادگانش، هر كه را بخواهد، به اين مقام والا برمى گزيند و او را از غيب آگاه مى سازد.

«فآمنوا باللّه و رسله و ان تؤمنوا و تتّقوا فلكم اجرٌ عظيمٌ»

پس به خدا و پيام آورانش ايمان بياوريد؛ و اگر ايمان آوريد و پروا پيشه سازيد و از عدل او بترسيد، براى شما در اين كار پاداشى بزرگ خواهد بود.

دو نكته

1. از آيه شريفه چنين برمى آيد كه ممكن است گروهى از انسانها در انجام وظايف و آراستگى به ارزشها، به پايه اى برسند كه براى بدوش كشيدن بار سنگين رسالت شايسته باشند؛ امّا خداوند همه را به اين مقام برنمى گزيند، بلكه ازميان آنان، هر كه را خواست، براى اين كار انتخاب مى كند؛ زيرا وحى و رسالت، مقامى است الهى، نه استحقاقى. و ممكن است گفته شود كه پروردگار ازميان آنان كسانى را برمى گزيند كه در رساندن پيامش، از همگان پرتوان تر و شايسته تر باشند و از نقاط ضعف پاكتر.

2. آيه مباركه همچنين نشانگر آن است كه پاداش نيك، برخلاف پندار برخى، از راه فزون بخشى و فضل خدا بدست نمى آيد؛ بلكه انسان درپرتو ايمان و اعمال شايسته، درخور آن مى شود.

آفت بخل و تنگ نظرى

در آخرين آيه مورد بحث قرآن به عناصر بخيل و تنگ چشم، كه تنها درانديشه اندوختن ثروت اند و از نعمتهاى خد درراه هدفهاى والاى او بهره نمى گيرند و انفاق نمى كنند، هشدار مى دهد و مى فرمايد:

«و لا يحسبنّ الّذين يبخلون بما آتاهم اللّه من فضله هو خيراً لهم بل هو شرٌ لهم»

و آنان كه در آنچه خدا از فزون بخشى خود به آنان ارزانى داشته است، بخل مى ورزند و از اين دارايى و ثروت، درراه خدا انفاق نمى كنند و از پرداخت حقوق مالى خويش خوددارى مى ورزند، تصوّر نكنند كه اين بخل براى آنان خوب است؛ نه، هرگز؛ بلكه برايشان بد و مايه نگونسارى است.

«سيطوّقون مابخلوا به يوم القيامه»

بزودى آنچه بدان بخل ورزيده اند، در روز قيامت بصورت طوق بر گردن آنان افكنده مى شود.

در تفسير اين جمله ديدگاهها متفاوت است:

1. گروهى از مفسّران گفته اند: مقصود اين است كه ثروتهايى كه در بخشش و انفاق شايسته آن بخل ورزيده اند، در روز رستاخيز بسان حلقه و طوقى بر گردن آنان افكنده خواهد شد.

2. از پنجمين امام نور نقل كرده اند كه آيه شريفه، هشدار به كسانى است كه از زكات و پرداخت حقوق مالى سرباز مى زنند.

از پيامبر گرامى نيز روايت كرده اند كه فرمود: « هيچيك از شما مردم، از پرداخت زكات سرباز نمى زند، جز اينكه خداوند در روز قيامت مارى بر گردن او خواهد افكند». و آنگاه به تلاوت همين آيه شريفه پرداخت.

همچنين از آن حضرت آورده اند كه: «هيچكس نيست كه بستگانش از نعمتهايى كه خدا به او ارزانى داشته است، چيزى از وى بخواهد و او بخل ورزد، جز اينكه به خواست خدا در روز رستاخيز مارى سهمگين از دوزخ سر برآورده و برگردن او خواهد پيچد». و آنگاه به تلاوت همين آيه شريفه پرداخت.

3. پاره اى معتقدند: منظور اين است كه خداوند در روز رستاخيز، حلقه اى از آتش برگردن آنان خواهد افكند.

4. و پاره اى ديگر برآنند كه «پروردگار در روز قيامت، آنان را وامى دارد تا ثروتى را كه در آن بخل مى ورزيدند؛ بياورند».

5. بباور بعضى از مفسّران، اين آيه شريفه، همانند آيه ديگرى از قرآن كريم است كه در آن، به زراندوزان و زرپرستان هشدار داده مى شود «در روز رستاخيز، زر و سيمهايى را كه گنجينه ساخته و با بخل ورزيدن خود آنها را درراه خدا انفاق نكرده اند، در آتش دوزخ مى گدازند و پيشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ مى كنند...»(226). با اين بيان، معناى آيه مورد بحث چنين مى شود: «در روز رستاخيز، ثروتهايى كه صاحبانشان در آنها بخل ورزيده و آنها را درراه خدا انفاق نكرده اند، بسان حلقه اى بر گردن آنان افكنده مى شود و با آن به مجازات مى رسند».

6. و بباور برخى ديگر: و زر و بال اين ثروتها، در روز رستاخير، دامنگير همان عناصر بخيل مى شود؛ درست بسان اين آيه شريفه كه مى فرمايد:

«وَ كُلّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتابَاً يَلْقاهُ مَنْشُورَاً.»(227)

و كارنامه هر انسانى را به گردن او بسته ايم؛ و روز قيامت، براى او نامه اى كه آن را گشوده مى نگرد، بيرون خواهيم آورد.

7. «ابن عباس» مى گويد: «كسانى كه در بيان صفات و ويژگيهاى پيامبر اسلام كه در تورات آمده است، بخل مى ورزند و اين حقيقت بزرگ را پوشيده مى دارند، بشدّت كيفر خواهند شد». با اين بيان، واژه «فضل» در آيه شريفه، به مفهوم تورات گرفته شده است.

يادآور مى شود كه درميان ديدگاههاى چندگانه اى كه آمد، نظر نخست با سبك و سياق آيه مناسبتر مى نمايد.

«و للّه ميراث السّماوات والارض»

و ميراث آسمانها و زمين، از آنِ خداست

اين جمله از آيه مباركه، بيانگر آن است كه تمامى پديده هاى آسمانها و زمين مى ميرند، و مالكيت همگان باطل مى شود؛ و تنها آفريدگار هستى است كه جاودانه است، و فقط مالكيت اوست كه واقعى است.

اين جمله، به گونه اى زيبا و مؤثّر انسانها را به انفاق برمى انگيزد و از صفت نكوهيده بخل و تنگ چشمى برحذر مى دارد؛ زيرا بروشنى خاطر نشان مى سازد كه ثروت و دارايى آدمى، خواه ناخواه، به مرگ يا علل ديگرى ازدست مى رود، پس براى خردمند چه بهتر كه از بخل و امساك دورى گزيند و درراه آن به آفت حرص گرفتار نشود و بجاى بگردن گرفتن و زر و بال آنها و وانهادن سود و لذّت آن به ديگرى، خود بخوبى مراقب باشد و به گونه اى شايسته و بايسته و خدا پسندانه از آن بهره گيرد و انفاق كند.

«واللّه بما تعملون خبيرٌ»

و خداوند از آنچه انجام مى دهيد، آگاه است.

بدينسان تأكيد مى كند كه خدا هم از كارهاى شايسته ثروتمندان نيك انديش و شايسته كردار آگاه است و پاداش آنان را مى دهد و هم به بدانديشى و گناه زرپرستان و كيفر كردار آنان كه دامنگيرشان خواهد شد.

نظم و پيوند آيات

درمورد ارتباط آخرين آيه مورد بحث با آيات پيش، دو نظر آمده است:

1. بباور برخى، قرآن مجيد در آيات پيش به جهاد درراه خدا فرمان داده بود؛ امّا نفاق پيشگان از انجام دستور آن سرباز مى زدند و از جهاد با مال و انفاق درراه خدا و پرداخت زكات و ديگر حقوق مالى خوددارى مى كردند. از اين رو در اين آيه شريفه به آنان هشدار داده شده است.

2. امّا بباور برخى ديگر پيوند آيه با آيات پيش در اين است كه كفرگرايان و منافقان، افزون بر زشتكاريهاى گذشته، رسالت پيامبر را نيز كتمان مى كردند و در بيان حقايق بخل مى ورزيدند.