تفسير مجمع البيان جلد ۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۱ -


/ سوره نساء / آيه هاى 4 - 1

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

1. يا اَيُّهَاالنّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْس ٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زُوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالَاً كَثيرَاً وَ نِساءً وَاتَّقُوااللَّهَ الَّذى تَساءَلُونَ بِهِ وَالْاَرْحامَ اِنَ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيبَاً.

2. وَ آتُواالْيَتامى اَمْوالَهُمْ وَ لاتَتَبَدَّلُواالْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لاتَأْكُلُوا اَمْوالَهُمْ اِلى اَمْوالِكُمْ اِنَّهُ كانَ حُوبَاً كَبيرَاً.

3. وَ اِنْ خِفْتُمْ اَلّا تُقْسِطُوا فِى الْيَتامى فَانْكِحوُا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَاِنْ خِفْتُمْ اَلّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً اَوْ ما مَلَكَتْ اَيْمانُكُمْ ذلِكَ اَدْنى اَلّا تَعُولُوا.

4. وَ آتُواالنِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَىْ ءٍ مِنْهُ نَفْسَاً فَكُلُوهُ هَنيئَاً مَريئَاً.

ترجمه

به نام خداوند بخشنده مهربان

1. هان اى مردم! از [نافرمانى ] پروردگارتان پروا كنيد! همو كه شما را از يك انسان آفريد و جفت وى را [نيز] از [جنس ] او پديد آورد و از آن دو، مردان و زنان بسيارى را [در كران تا كرانِ زمين ]پراكنده ساخت؛ و [نيز] از خدايى كه به [نام پرشكوه ] او از يكديگر درخواست مى كنيد و [همچنين ] از [گسستن پيوندتان با ]خويشان [و بستگان خود] پروا كنيد؛ چرا كه خدا هميشه مراقب [ و نگهبان ]شماست.

2. و دارايى يتيمان را [آنگاه كه به رشد فكرى و خردِ زندگى رسيدند،] به آنان بازپس دهيد؛ و [كالاهاى ] پست [و وازده خود ]را با [كالاهاى ] خوب و [باارزش آنان ]عوض نكنيد؛ و داراييشان را به همراه دارايى خود نخوريد كه اين [كار]، گناهى بزرگ است.

3. و اگر بيم [آن را] داشتيد كه در [ازدواج با] دختران يتيم، [درمورد آنان ]عدالت [و انصاف ] نورزيد، با [ديگر] زنانى كه برايتان روا هستند - دوتا، سه تا، و چهارتا [براى زندگى مشترك برگزينيد و با آنان ] ازدواج كنيد؛ و اگر بيمناك بوديد كه [مبادا درمورد آنان ]براساس عدالت رفتار نكنيد، تنها با يكى [پيمان زندگى مشترك ببنديد و] يا با كنيزى كه مالك شده ايد [، زندگى كنيد]. اين [روش ]براى آنكه [از راه و رسم عدالت ]منحرف نشويد [براى شما بهتر و ]نزديكتر است.

4. و مهر زنان را [ بطور عادلانه و] باخشنودى [خاطر] بعنوان هديه اى به آنان بدهيد؛ پس اگر [خودشان ] چيزى از آن را با رضايت قلبى به شما بخشيدند، آن را خوش و گوارا بخوريد.

نگرشى بر واژه ها

بَثَّ: پراكنده ساخت.

رقيب: مراقب و نگهبان.

حوب: گناه بزرگ.

اقساط: عدالت و انصاف.

مَثْنى: دودو.

ثلاث: سه سه.

رباعا: چهارچهار.

عول: ستم وبيداد. از اين واژه، فعلهاى «عال»، «يعول» و «عال»، «يعيل» مشتق مى شود؛ و مصدر آن «عيله»، به معناى «نياز» است.

پاره اى «اَن لاتعولوا» را، «اينكه نياز پيدا نكنيد» ترجمه كرده اند كه درست نيست. همچنين عدّه اى آن را، «تا عيالوار نشويد» معنا كرده اند كه اين نيز نادرست است؛ چرا كه اين معنا با «الا تعيلوا» - كه اسم فاعل آن «معيل» است - سازگار است، نه با واژه مورد بحث.

صداق و صدقه: «مهريه) بانوان.

نحله: بخشش و به زنبور عسل از آن رو «نحل» مى گويند كه خدا بوسيله آن مادّه شفابخشى به نام «عسل» را به بندگانش مى بخشد.

هنيئاً: حلال و گوارا.

مريئاً: گوارا و شفابخش.

شأن نزول

در شأن نزول سوّمين آيه مورد بحث و چگونگى نظم و پيوند آن با آيات پيش، ديدگاهها متفاوت است:

1. گروهى برآنند كه اين آيه شريفه درباره دختر پدرمرده اى فرود آمد كه سرپرست او به ثروت و زيبايى وى چشم دوخته و بر آن بود كه به طمع مال و جمالش و با سوء استفاده از موقعيت خود، او را بدون مهريه به عقد خويش درآورد. و آفريدگار هستى با نزول اين آيه بر قلب پاك پيامبر روشن ساخت كه كسى نبايد با دختران يتيم پيمان زندگى مشترك ببندد، مگر آنكه براساس عدالت رفتار كند و مهريه اى مناسب براى آنان مقرّر دارد. در غير اينصورت نبايد با آنان ازدواج كرد؛ بلكه مى توان با زنان ديگر پيوند زندگى بست و در صورت رعايت عدالت و انصاف در محيط خانه و خانواده، ازدواج با يك، دو، سه و يا چهار زن نيز روااست.

گفتنى است كه اين مطلب از «عايشه» نقل شده و در تفاسير شيعه هم آمده است.

در بيان اين ديدگاه و اين شأن نزول، برخى بر اين عقيده اند كه آيه مورد بحث با آيه 127 همين سوره پيوند دارد و تركيب آن دو چنين است:

« وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِى النِّساءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فيهِنَّ وَ مايُتْلى عَلَيْكُمْ فِى الْكِتابِ فى يَتامَى النِّساءِاللاّتى لاتُؤْتُو نَهُنَّ ماكُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُوُنَ اَنْ تُنْكِحُوهُنَّ ... وَ اِنْ خِفْتُمْ اَلّا تُقْسِطُوا فِى الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ...»

و نظر تو را درمورد زنان مى پرسند. بگو: خدا درباره آنان و نيز درمورد آنچه در اين كتاب آسمانى بر شما تلاوت مى شود، به شما فتوا مى دهد: درخصوص دختران و زنان يتيمى كه حقوق مقرّر آنان را نمى دهيد و با اين نيّت و انگيزه به ازدواج با آنان تمايل داريد، پاسخگوى شماست كه با همه آنان بر اساس عدل و داد رفتار كنيد... و اگر از آن بيم داريد كه درمورد آنان به عدل و داد رفتار نكنيد، به ازدواج با يك زن ...بسنده كنيد...

اين ديدگاه از «حسن»، «حبايى» و «مبرّد» است.

2. دسته اى از جمله «ابن عبّاس» بر اين باورند كه آيه شريفه درمورد مردى فرود آمد كه با زنان متعدّدى ازدواج كرده و ثروت و دارايى خويش را در اين راه ازدست داده بود و آنگاه بناگزير به دارايى يتيمى كه سرپرستى وى را برعهده داشت و بايد از حقوق او محافظت مى كرد، دست تجاوز گشود. درپى اين ماجرا، خداوند مردم را به اعتدال فرا خواند و از آنان خواست كه با بيشتر از چهار زن پيمان زندگى مشترك نبندند تا درنتيجه هزينه سنگين زندگى، نيازمند شوند و چشم طمع به مال ناتوانان و يتيمان بدوزند؛ و اگر لازم بود، به يك زن بسنده كنند و زندگى شرافتمندانه اى را درپيش گيرند.

3. به نظر جمعى از مفسّران، اين آيه شريفه درمورد كسانى نازل شد كه حقوق يتيمان را رعايت مى كردند، امّا حقوق زنان را پايمال مى ساختند؛ و به آنان هشدار داد كه: «همانسان كه درمورد يتيمان مى ترسيد كه مبادا حقوقشان را پايمال سازيد و از مرز عدالت بگذريد، درباره زنان و حقوق آنان نيز همينگونه باشيد. پس، به شما اجازه داده شده است كه فقط درصورت رعايت عدل و داد و مراعات كامل حقوق زنان، با يك تا چهار زن پيمان زندگى مشترك امضا كنيد».

4. و از ديدگاه برخى: «مردم باايمان سرپرستى كودكان يتيم را دشوار مى پنداشتند و از سر احساس مسئوليت و ايمان عميق، از آن كار وحشت داشتند. به همين جهت، آفريدگار هستى به آنان هشدار مى دهد كه همانسان كه از نزديك شدن به حقوق بى سرپرستان و محرومان بيم داريد، از بى عفّتى و آلوده دامنى نيز بترسيد و براى حفظ عفّت عمومى، در چهارچوب مقرّرات و برمبناى عدالت، با يك تا چهار زن ازدواج كنيد».

5. بعضى، آيه شريفه را بدينصورت معنا كرده اند: «اگر از ازدواج با دختر يتيمى كه سرپرست او هستيد، بيم داريد كه مبادا براساس عدالت رفتار نكنيد، با دختران يتيم ديگر پيمان زناشويى ببنديد».

6. و پاره اى معتقدند منظور آيه شريفه اين است كه: «همانگونه كه از خوردن مال يتيمان بيمناك هستيد، از ازدواج با چند زن و آنگاه رفتار ناعادلانه با آنان نيز بترسيد؛ از اين رو، با زنانى پيمان زندگى مشترك امضا كنيد كه مى دانيد درمورد آنان مى توانيد عادلانه رفتار كنيد».

از ديدگاه «قاضى ابوعاصم»، ديدگاه نخست از همه ديدگاهها بهتر و با معنى واژه ها و نظم آيه مناسب تر است.

تفسير

فراخوان همگانى بسوى تقوا

در آغازين آيه اين سوره مباركه آفريدگار انسان روى سخن را به مردم مى كند و مى فرمايد: يا ايهاالناس! هان اى مردم!

جمعى گفته اند كه خداوند در كتابهاى پيشين آسمانى، وقتى با بندگانش سخن مى گويد، مى فرمايد: «هان اى بينوايان!» امّا در قرآن شريف، در سوره هاى مكّى آنان را با عنوان «اى مردم!» و در سوره هاى مدنى با عنوان «اى كسانى كه ايمان آورده ايد!» مخاطب قرار مى دهد.

«يا ايّهاالنّاس اتّقوا ربّكم»

هان اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد

درمورد نخستين فراز آيه شريفه، پاره اى معتقدند منظور اين است كه: «بترسيد از اينكه حقوق و حدود خدا را پايمال سازيد»؛ و برخى اعتقاد دارند مقصود اين است كه: «از كيفر نافرمانى او بترسيد».

بنظر مى رسد مفهوم آيه مباركه اين باشد: «هان اى مردم! اگر خدا را مى شناسيد، زيبنده است كه از كيفر عادلانه نافرمانى او - كه بزرگترين نعمتها را به شما ارزانى داشت و شما را به زيور هستى آراست - بيم داشته باشيد؛ زيرا آن كه از نعمتهاى خدا برخوردار است، به پرواپيشگى زيبنده تر است».

به عقيده گروهى از مفسّران، آفريدگار هستى در اين آيه مباركه بر آن است كه قدرت وصف ناپذير خود را مجسّم كند و روشن سازد كه: «هان اى مردم! آفريدگار توانايى كه بر آفرينش همه شما از يك انسان تواناست، بر كيفر شما نيز توانا است؛ پس، شايسته است كه شما خردمندان از نافرمانى او بپرهيزيد و از كيفر عادلانه او بيمناك باشيد».

«الّذى خلقكم من نفس ٍ واحدةٍ»

همو كه شما را از يك انسان آفريد

به باور همه مفسّران، منظور از «نفس ِ واحدةِ» - يا يك انسان - حضرت آدم است و دليل بكار رفتن واژه «واحده» براى «نفس» آن است كه اين واژه همانند «خليفه»، در لفظ مؤنّث و در معنا مذكّر است.

«و خلق منها زوجها»

و جفت او را نيز از وى پديد آورد.

به عقيده بيشتر مفسّران، «حوّا» - همسر آدم(ع) - از يكى از دنده هاى آدم آفريده شده است. از پيامبر(ص) نيز روايت كرده اند كه: همسر آدم از يكى از دنده هاى او آفريده شده است.

همچنين از آن حضرت نقل كرده آند كه فرمود: زن از دنده آدم آفريده شده است؛ اگر بخواهيد او را راست كنيد، در هم مى شكند و چنانچه او را به حال خود واگذاريد، از وجودش بهره مند مى شويد.

و نيز از پنجمين امام نور روايت كرده اند كه: خدا «حوّا» را از اضافه خاكى كه آدم را از آن آفريده بود، پديد آورد.(237)

«و بثّ منهما رجالاً كثيراً و نساءً»

و از آن دو، مردان و زنان بسيارى را پديد آورد و در روى زمين پراكنده ساخت

همه انسانها از جنس آدم(ع) آفريده شده اند و حوّا نيز از جنس اوست. اين برابرى در اصل خلقت و آفرينش، نعمتى است گران به انسانها و نشانگر اين حقيقت كه همه آدميان بايد با توجّه به برابرى در آفرينش و اصل وجود خويش، دست از تبعيض گرايى و كينه جويى و دشمنى بردارند و در سايه مهر و دوستى و اصل تعاون اجتماعى، طرح زندگى بيفكنند.

همچنين بايد متوجّه باشند كه تنوّع رنگها و نژادها و گوناگونى ملّتها و تيره هاى بشر، با وجود يگانگى در آفرينش و برابرى در خلقت آنان، دليل روشنى است بر دانش بيكران و حكمت و قدرت آفريدگار انسان و جهان.

«واتّقواللّه الّذى تساءلون به والارحام»

و از خدايى كه به نام او و با ذكر شكوه و عظمت او ، از همديگر درخواست مى كنيد، بترسيد و از بريدن از خويشاوندان بپرهيزيد

در تفسير اين جمله از آيه شريفه دو نظر ارائه شده است:

1. بعضى معتقدند منظور اين است كه: «شما در تقاضاهاى خويش از يكديگر، نام بلند و باعظمت او را مى بريد و ديگران را با نام و ياد او، به نيكوكارى و مهر و گذشت برمى انگيزيد». در اين ديدگاه، واژه «الارحام» بر محلّ جار و مجرور عطف مى شود؛ و معناى آن، چنين است: «اى انسانها!... همانگونه كه در قلمرو گفتار، خدا را با شكوه و عظمت ياد مى كنيد، در عرصه زندگى نيز با فرمانبردارى و رعايت مرزهاى مقرّرات الهى، او را احترام كنيد».

2. و گروهى ديگر گفته اند: مقصود اين است كه «از خدايى كه حقوق و خواسته هاى اجتماعى خود را از او مى جوييد، پروا كنيد؛ و از گسستن با خويشاوندان بترسيد». اين ديدگاه از جمعى از مفسّران ازجمله ابن عبّاس نقل شده است. همچنين از پنجمين امام نور در اين مورد روايت شده است كه آيه را دليل بر وجوب صله رحم گرفته اند.

از پيامبر گرامى آورده اند كه خدا فرمود: من رحمان هستم و رحم را آفريدم و نام آن را از اين واژه برگرفتم.از اين رو، به كسى كه صله رحم كند، پاداش مى دهم و كسى را كه قطع رحم كند، به كيفر مى رسانم.

يادآور مى شود رواياتى از اين قسم كه مردم را به پيوند با نزديكان تشويق مى كند و از گسستن از خويشاوندان هشدار مى دهد، بسيار و مفهوم همه آنها اين است كه انسان به خويشاوندان خويش مهر ورزد و آنان را بپذيرد و يا ازنظر اقتصادى و اخلاقى به آنان كمك كند.

از امير مؤمنان هم روايت كرده اند كه فرمود: يكى از شما خشمگين مى شود و آنقدر بر آن خشم پاى مى فشرد كه خشمش او را به آتش افكند. از اين رو، هرگاه يكى از شما بر يكى از خويشاوندان خويش خشم گرفت، او را مسّ كند تا خشمش فرو نشيند؛ كه با اين كار، احساس خويشاوندى و نزديكى، جايگزين خشم مى شود و خويشاوندى آنان پايدار مى ماند. خويشاوندى، به عرش الهى پيوند دارد؛ و زبانحال آن اين است كه «بار خدايا! هر كه به من نيكى كرد، به او نيكى كن و هر كه از من گسست، او را كيفر كن».

«انّ اللّه كان عليكم رقيباً»

بيقين خدا هماره مراقب و نگهبان شما است

پاره اى نيز واژه «رقيب» را به معناى «دانا» گرفته اند.

در اين جمله از آيه شريفه، آفريدگار هستى يادآور مى شود كه هميشه مراقب حال انسانها بوده، هست و خواهد بود

رعايت حقوق يتيمان

در آيه اى كه گذشت، پروردگار جهانيان، بندگانش را به رعايت دو اصل انسانساز تقوا و پيوند با خويشاوندان فرمان داد؛ اينك در اين آيه، بخش ديگرى از پروا را كه رعايت حقوقِ كودكانِ بى سرپرست است مورد توجه قرار داده و مى فرمايد:

«و آتوااليتا مى اموالهم»

و دارايى يتيمان را به آنان باز پس دهيد.

اين دستور براى كسانى است كه سرپرستى كودكان يتيم را برعهده دارند. قرآن آنان را موظّف مى سازد كه هزينه زندگى كودكان بى سرپرست را در دوران خردسالى آنان، از دارايى خودشان بدهند و هنگامى كه به مرحله بلوغ رسيدند و از رشد فكرى و انسانى براى حفظ دارايى خود برخوردار شدند، ثروت آنان را به خودشان باز پس دهند.

«و لاتتبدّلواالخبيث بالطّيب»

و دارايى پاك و پاكيزه و مرغوب آنان را با مال ناپاك و وامانده خود عوض نكنيد

مقصود اين است كه دارايى كودكان بى سرپرست و يتيم را كه خداوند بر شما حرام كرده است، با اموال حلال خود عوض نكنيد؛ و اين جمله نشانگر آن است كه برخى چنين مى كردند.

پاره اى نيز در تفسير اين جمله گفته اند: خدا روزى شما را از راه روا و حلال براى شما مقرّر فرموده است؛ بنابراين، شتاب نورزيد و با دست تجاوز گشودن به مال يتيمان، روزى حلال خود را به حرام آلوده نسازيد و با حرام عوض نكنيد.

«ابن زيد»، در اين باره گفته است: منظور آيه شريفه اين است كه شما همانند مردم عصر جاهليت كه زنان و خردسالان را از ارث محروم مى ساختند، رفتار نكنيد؛ بلكه حقّ همه صاحبان حقوق را محترم بشماريد.

درميانِ اين سه ديدگاه درباره مفهوم اين جمله، ديدگاه نخست بهتر است؛ چرا كه اين جمله پس از بحث درمورد يتيمان آمده، از اين رو معناى آن اين است كه «اموال باارزش يتيمان را براى خود برنداريد و آنگاه بجاى آن، اموال بى ارزش و وازده خود را قرار دهيد؛ كه با اين عمل، شمار و ظاهر اموال آنان را حفظ كرده ايد، امّا ازنظر ارزش و محتوا، حقوق آنان را تباه ساخته ايد».

«و لاتأكلوا اموالهم الى اموالكم»

و اموال آنان را به همراه دارايى خويش نخوريد.

از اين جمله چنين برمى آيد كه به هم آميختن مال يتيمان با دارايى خويش و به مصرف شخصى رساندن و خوردن آن، كارى ناپسند است؛ امّا اگر در اين سهيم شدن و مخلوطساختن اموال، حقوق و حدود آنان رعايت شود، ناروا نخواهد بود.

آورده اند كه بعد از نزول اين آيه شريفه، مردم از شركت با يتيمان و آميختن دارايى خود با مال آنان خوددارى مى كردند و اين كار برايشان خوشايند نبود؛ درنتيجه، اوضاع بر كودكان بى سرپرست مشكل شد، به گونه اى كه به پيامبر شكايت بردند. و آنگاه بود كه آيه مباركه فرود آمد كه:

«...وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى قُلْ اِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ اِنْ تُخالطُوُهُمْ فَاِخْوانُكُمْ...»(238)

و از تو اى پيامبر در مورد يتيمان مى پرسند؛ بگو: به سامان آوردن كار آنان و به سود و صلاح آنان عمل كردن، بهتر است و اگر با آنان همزيستى عادلانه كنيد، برادران دينى و عقيدتى شما هستند...

اين تفسير براى آيه شريفه، از دو امام نور - حضرت باقر و صادق - نيز روايت شده است.

«انّه كان حوباً كبيراً»

كه اين كار گناهى بزرگ است.

منظور از كارى كه گناهى بزرگ به شمار آمده، خوردن مال يتيمان است.

* * *

تنها در پرتو عدالت

در سوميّن آيه مورد بحث مى فرمايد:

«و ان خفتم ألّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ماطاب لكم من النّساء مثنى و ثلاث و رباع»

و اگر از اجراى عدالت و رعايت انصاف درميانِ دخترانِ يتيم كه سرپرستى آنان را بعهده داريد، بيمناك هستيد، از ازدواج با آنان بگذريد و از ميانِ زنان پاك و حلال كه مورد پسندتان قرار گرفت، دو يا سه يا چهار همسر برگزينيد؛ و اين كار مشروط بر آن است كه با آنان شرافتمندانه و صادقانه و برمبناى عدالت و مهر رفتار كنيد.

در جمله «فانكحوا ماطاب لكم»، بدان دليل بجاى «مَن»، «ما» مصدريه بكار رفته كه معناى جمله درحقيقيت «فانكحواالطّيّب» است؛ يعنى: با زنان پاك و پاكيزه اى كه ازدواج با آنها براى شما روا و حلال شده و در رديف زنانى نيستند كه ازدواج با آنان تحريم شده است، پيمان زناشويى ببنديد.(239)

با اين توضيح، معناى اين جمله از آيه شريفه چنين است: و چنانچه در ازدواج با دختران بى سرپرست، از اجراى عدالت و رفتار خداپسندانه و عادلانه درميانِ آنان بيمناك هستيد، با دختران و زنان پاك و حلال و رشديافته ازدواج كنيد؛ چرا كه درمورد اينان، اگر رفتارى ناعادلانه روى داد، ممكن است با پوزش و جلب رضايت آنان، آن رفتار ظالمانه جبران شود، امّا درمورد دختران يتيم كه هنوز به رشد اجتماعى و اقتصادى شايسته نرسيده اند، اين كار نشايد.

مفهوم عبارت «مثنى و ثلاث و رباع»

منظور اين است كه با دو، سه يا چهار زن پيوند زندگى مشترك ببنديد، نه اينكه با دو و سه و چهار - يعنى نُه نفر - ازدواج كنيد؛ زيرا هنگامى كه گفته مى شود «دو دو ، سه سه ، و چهار چهار ، وارد اطاق شويد»، منظور اين است كه دونفرى، سه نفرى و چهارنفرى داخل شويد، نه 9 نفرى.

بعلاوه اگر مقصود آيه شريفه جز آنچه بود كه ترجمه و تفسير شد، چرا قرآن شريف اين مطلب را بروشنى عنوان نساخت؟ و چرا ششمين امام نور فرمود: «براى مرد، ازدواج و همسرى با بيشتر از چهار زنِ آزاد، روا نيست»؟

«فان خفتم الّا تعدلوا فواحدةً او ماملكت ايمانكم»

پس اگر بيم آن را داشتيد كه با آنان براساس عدالت رفتار نكنيد، به ازدواج با يك زن آزاد يا به آنچه از كنيزان كه مالك شده ايد، بسنده كنيد.

منظور اين است كه اگر بيم آن داريد كه در تأمين عادلانه هزينه زندگى و برآوردن نيازهاى جسمى، روحى، عاطفى و حقوق و حدودِ ديگرِ آنان، به عدل رفتار نكنيد، دراينصورت به ازدواج با يك زن آزاد، يا به بستن پيمان زناشويى با كنيزان خويش بسنده كنيد؛ چرا كه زندگى مشترك با اينان، مقرّرات ساده ترى دارد و خطر بيدادگرى، كمتر شما را تهديد مى كند.

«ذلك ادنى الّا تعولوا»

اين خوددارى از چند همسرى و ازدواج با يك زن درصورت ترس از عدم اجراى عدالت در ميانِ آنان، به عدالت و دورى جستن از بيداد و انحراف نزديكتر است.

جمعى گفته اند منظور اين است كه «با ازدواج با يك همسر، عائله شما زياد نمى شود و در زندگى به مشكلات اقتصادى برنمى خوريد و به پيمودن راه انحراف و درپيش گرفتن ستم ناگزير نمى شويد»؛ امّا همانگونه كه اشاره شد؛ اين معنا نه با ريشه لغوى واژه و نه با خود آيه سازگار است، بعلاوه اگر منظور اين بود، بايد رابطه همسرى با كنيزان نيز بشدّت كنترل مى شد تا سر از عائله سنگين درنياورد.

گروهى نيز برآنند كه پيش از نزول قرآن شريف و احكام ازدواج و مقرّرات خانواده، مردان در انتخاب همسر حدّ و مرزى برسميّت نمى شناختند؛ به همين دليل اين آيه شريفه براى سامان بخشيدن به اين هرج و مرج و بى عدالتى خانوادگى نازل شد.

رعايت حقوق زنان

در ادامه آيات، قرآن در راه تأمين و تضمين حقوق و امنيت زن مى فرمايد:

«و آتواالنّساء صدقاتهنّ نحلةً»

و مهر زنان را كه بخششى است از سوى خدا، با رضايت خاطر بعنوان هديه اى به آنان بدهيد.

روشن است كه زن و مرد با توافق و برمبناى نياز طبيعى به يكديگر، پيمان زندگى مشترك بسته اند و هردو نيز در زندگى مشترك از هم بهره ور شده اند، بنابراين ديگر براى زنان حقّى بعنوان مهر نمى ماند؛ امّا آفريدگار مهربان و فرزانه هستى، اين حق را براى زن قرار داده است تادرصورت بهم خوردن زندگى مشترك، از اين هديه بهره مند شود.

عدّه اى واژه «نحله» را به معناى «فريضه اى مقرّر» گرفته اند «كه بايد ازسوى مرد پرداخت شود» و گروهى نيز آن را به «دينِ» تفسير كرده اند.

روى سخن با كيست؟

در اينكه روى سخن در اين جمله از آيه شريفه با كيست، دو نظر ارائه شده است:

1. جمعى از مفسّران ازجمله «ابن عبّاس» برآنند كه روى سخن با، شوهران است؛ و خدا به آنان فرمان مى دهد كه مهريه همسرانشان را در صورتيكه با آنان آميزش كرده اند، بطور كامل، و در غيراينصورت به ميزان 12 مهريه مقرّر ، با اخلاقى شايسته و بدون كشمكش بپردازند و از آنان چيزى نخواهند و آنان را نيازارند كه در آنصورت ديگر، هديه و بخشش مورد نظر آيه محسوب نمى شود.

2. امّا برخى نيز بر اين اعتقادند كه روى سخن با سرپرستان يتيمان است؛ چرا كه در آن روزگاران ، هرگاه دختر بى سرپرستى ازدواج مى كرد ، سرپرستش مهر او را مى گرفت و چيزى به او نمى داد. و آيه شريفه، از آن حق كشى هشدار مى دهد.

يادآور مى شود كه اين ديدگاه از حضرت باقر نيز روايت شده است.

به هرحال، به عقيده ما ديدگاه نخست بهتر و با آيه شريفه مناسب تر است.

«فان طبن لكم عن شى ءٍ منه نفساً فكلوه هنيئاً مريئاً»

پس، اگر همسران شما با رضايت قلبى چيزى از مهر خود را به شما بخشيدند، مى توانيد آن را حلال و گوارا بخوريد چر كه آنان به ميل خويشتن پاره اى از حق خود را به شما واگذار نموده اند.

در تفسير عياشى، نقل شده است كه:

مردى نزد اميرمؤمنان، از درد شكم ناليد. آن حضرت فرمود: آيا همسر دارى؟

گفت: آرى.

فرمود: از او قدرى پول بخواه و خاطرنشان ساز كه با رضايت قلبى آن را به تو ببخشد. آنگاه با آن پول، مقدارى «عسل» تهيّه كن و آن را با آب باران مخلوط ساز و بنوش؛ كه خداى تو را شفا خواهد داد، چرا كه آفريدگار هستى فرموده است : «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكَاً...»(240). همچنين فرمود: «يَخْرُجُ مِنَ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ...»(241).

و نيز: «...فان طبن لكم عن شى ءٍ منه نفساً فكلوه هنيئاً مريئاً».

و بدينسان، باران را مبارك و پربركت، عسل را شفابخش، و هديه و بخشش قلبى همسر را گوارا و مفيد اعلان فرمود؛ پس، اگر اين سه با هم گرد آيند، به لطف و خواست خدا، تو را شفا خواهند بخشيد.

آن مرد رفت و دستور آن حضرت را با اخلاص و ايمان عمل كرد و از آن بيمارى نجات يافت.

گفتنى است كه بعضى از مفسّران، از واژه «فانكحوا» كه در آيه شريفه بكار رفته است، وجوب ازدواج را دريافت داشته اند؛ امّا دلايلى وجود دارد كه ازدواج - بويژه آنگاه كه خطر غلطيدن به گناه در ميان نباشد - واجب نيست.

پرتوى از آيات

آيات روشنگرى كه از نظر شما گذشت، درسها و پيامهاى انسانساز و ارزنده اى دارد كه به برخى از آنها بطور فشرده اشاره مى رود:

1. پيكار با تبعيضات نژادى

قرآن كتاب فطرت است و برنامه زندگى شايسته و بايسته، و راهگشاى تعالى و تكامل، و تضمين كننده برادرى و برابرى و آزادى و امنيّت و سعادت انسان، و ارمغان آفريدگار هستى و معمار و مربّى بشر.

از ويژگيهاى بارز اين كتاب آسمانى، هماهنگى و همسويى آن با فطرت است؛ و بر همين اساس است كه ضمن پيكار اساسى با برترى جوييهاى ظالمانه و تبعيض خواهيهاى ناروا، برابرى انسانها را طرح مى كند.

قرآن، عوامل گوناگون طبيعى و جغرافيايى همچون وراثت، آب و هوا، شيوه تغذيه، شرايط زيستى و نظاير اينها را، كه آدمى را ازنظر نژاد و رنگ، زبان و لغت، شغل و حرفه، ارزشهاى مادّى و رفاه و محروميّت، و حتّى انديشه هاى سياسى و دينى متفاوت مى سازد، همه را تفاوتهاى سطحى و ظاهرى مى نگرد و تئورى تقسيم انسان به دو گروه برتر و فروتر و ايجاد ديوار ضخيم و هولناك نظام طبقاتى و نژادى را كه منشاء نابرابريها و تبعيضهاى ظالمانه بسيار و بيدادگريها رنگارنگ است، مردود مى شناسد. اين كتاب آسمانى تمامى انسانها را در اصل انسانيت برابر و برادر مى داند و اعلام مى دارد كه آفريدگار همه آنها، خداى يكتاست و همه از يك جنس و يك حقيقت و يك پدر و مادر پديد آمده اند: «يا ايهاالنَّاس اتّقوا ربّكم الّذى خلقكم من نفس ٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بث منهما رجالاً كثيراً و نساءً...».

2. پرواپيشگى و پيوند با خويشاوندان

همچنانكه يك ساختمان عظيم و پرشكوه، از ميليونها آجر و هزاران تن مصالح ساختمانى ديگر پديد آمده و برپايى و استوارى آن، در گرو پيوند محكم آن مصالح با هم است، جامعه بزرگ انسانى نيز از واحدهايى به نام ملّتها، و آنها هم هر كدام از واحدهاى كوچكترى به نام خانه و خانواده، و آنها نيز از تك تك انسانها ساخته شده اند؛ و ترديدى نيست كه استحكام و استوارى ملّتها و تمدّنها، درگرو پيوندهاى عادلانه خانوادگى و صله رحم و مهر و پيوند با نزديكان و بستگان و هموطنان و همدينان و همنوعان است. و برهمين اساس است كه آفريدگار انسان در آغاز اين سوره مباركه، آدمى را به رعايت دو اصل اساسى تقوا و صله رحم فرمان مى دهد: «واتّقوااللّه الّذى تساءلون به والارحام...».(242)