تفسير مجمع البيان جلد ۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۴ -


/ سوره نساء / آيه هاى 18 - 15

15. وَالّلاتى يَأتينَ الْفاحِشَةَ مَنْ نِسائِكُمْ فَاستَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ اَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَاِنْ شَهِدُوا فَاَمْسِكُوهُنَّ فِى البُيُوتِ حَتّى يَتَوَفّاهُنَ الْمَوْتُ اَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبيلَاً.

16. وَالَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما فَاِنْ تابا وَ اَصْلَحا فَاَعْرِضُوا عَنْهُما اِنَ اللَّهَ كانَ تَوابَاً رَحيمَاً.

17. اِنَّمَاالتَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَاُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليمَاً حَكيماً.

18. وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السِّيَئاتِ حَتّى اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ اِنّى تُبْتُ الْآنَ وَلَاالَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفّارٌ اُولئِكَ اَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَاً اَليمَاً.

ترجمه

15. و از زنان شما، آن كسانى كه به كارِ زشت [ زنا ]دست زنند، چهار تن از [ مردانِ ] خود را بر [ گناه ]آنان گواه بخواهيد؛ پس اگر آنان گواهى دادند، [ آن ]زنان را در خانه ها نگاه داريد تا مرگ آنان را دريابد، يا خدا راهى [ ديگر ]براى آنان قرار دهد.

16. و از ميان شما، آن دو تن را كه به اين كار زشت دست يازند، [ به كيفر گناهشان ]بيازاريد؛ پس اگر توبه كردند و [ خويشتن را ]اصلاح نمودند [ و درستكارى را پيشه ساختند]، از آنان بگذريد چرا كه خدا توبه پذير و مهربان است.

17. [ وعده پذيرش ]توبه [ كه ]بر خداست، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب بدى [ و گناه ]مى شوند و آنگاه به زودى روى توبه به بارگاه خدا مى آورند. آنان هستند كه خداوند [ درپرتو بخشايش خود،] توبه شان را مى پذيرد؛ و خداوند هماره دانا و فرزانه است.

18. و پذيرش توبه [ ازجانب خدا ]براى كسانى نيست كه مرتكب بديها مى شوند تا آنگاه كه يكى از آنان را مرگ فرا رسد، مى گويد: «اينك توبه كردم». و [ نيز ]براى كسانى نيست كه درحال كفر مى ميرند؛ آنان هستند كه عذابى دردناك برايشان آماده ساخته ايم!

نگرشى بر واژه ها

«اللّاتى»: جمع «الّتى» و به معناى «آن زنان» است.

«توبه»: در لغت به مفهوم «بازگشت» و حقيقت آن، پشيمانى از كار زشت و تصميم بر ترك آن است.

«اعتدنا»: آماده ساخته ايم.

«فاحشة»: در اصل به معناى گفتار و يا كردار بسيار زشت، امّا در آيه شريفه به مفهوم «زنا» است.

تفسير

كيفر زشتكارى

قرآن پس از ترسيم مقرّرات ازدواج و قانون ارث براى زنان و مردان در آيات گذشته، اينك به ترسيم كيفر زشتكارى و زشتكاران مى پردازد و در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد:

«واللّاتى يأتين الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهنّ اربعةً منكم»

و از زنان شما، كسانى كه به كار زشتى دست مى زنند، چهار تن از ميان خود را بر زشتى آنان گواه بخواهيد.

روى سخن در اين آيه با زمامداران جامعه است و به آنان مى فرمايد: هرگاه، خود گناهكار به گناه خويش اقرار نكرد، بايد مطابق آيين دادرسى، چهارگواه در اين مورد بخواهند. پاره اى نيز برآنند كه روى سخن، با شوهرانِ چنين زنانى است و آنانند كه درصورت چنين شكايت و ادّعايى بايد چهار گواه بر كار زشت همسرانشان بياورند.

«ابومسلم» واژه «فاحشه» را به «ارتكاب نوعى گناه جنسى كه ميان دو زن ممكن است انجام شود» معنا مى كند؛ امّا همه مفسّران اين واژه را به مفهوم «زنا» گرفته و ديدگاه او را مردود شناخته اند.

«فان شهدوا فامسكوهنّ فى البيوت حتّى يتوفّاهنّ الموت»

پس اگر چهار گواه بر زشتكارى آنها گواهى دادند، آنان را در خانه هاى خويش نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد.

در طلوع خورشيد جهان افروزاسلام، هرگاه زنى مرتكب زشتى مى شد و چهار گواه بر كار زشت او گواهى مى دادند، او را در خانه بازداشت مى كردند تا بميرد. آنگاه اين آيه شريفه نسخ شد و دستور رسيد كه كيفر عمل منافى با عفّت در صورتيكه «محصنه» شناخته شود، سنگسار و چنانچه «غيرمحصنه» باشد، تازيانه است(264).

«او يجعل اللّه لهنّ سبيلاً»

يا خدا راهى ديگر براى آنان قرار دهد.

مقصود از راه ديگر، آمدن قانون خدا بود؛ كه پس از چندى، اين آيه فرود آمد:

«اَلزّانِيَةُ وَالزّانى فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِأَةَ جَلْدَةٍ...»(265)

به هر زن زناكار و مرد زناكارى، به كيفر كار زشتشان يكصد تازيانه بزنيد...

در شأن نزول اين آيه شريفه نقل كرده اند كه وقتى اين آيه بر قلب پاك پيامبر فرود آمد، آن حضرت روى به مردم كرد و فرمود: «هان اى بندگان خدا! فرمان او را بشنويد و بگيريد كه خدا براى آنان راهى قرار داد»؛ آنگاه افزود: اگر دو «بكر» يا بدون همسر با يكديگر مرتكب زشتى شوند، به هر يك يكصد تازيانه بزنيد و هرگاه دو همسردار چنين كردند، افزون بر يكصد تازيانه، سنگسارشان كنيد.

برخى گفته اند: كسى كه به حكم دوّم محكوم شود، نخست بايد يكصد تازيانه را به او بزنند و آنگاه سنگسارش كنند؛ امّا بيشتر اصحاب بر اين عقيده اند كه دستور تازيانه و سنگسار به سالخورده زناكار اختصاص دارد و در غير آنها، اين دو با هم جمع نمى شوند.

به اعتقاد مفسّران، آيه مورد بحث با فرود آيه دوّم از سوره نور نسخ شد و از دو امام نور - حضرت صادق و باقر - نيز همين نظر روايت شده است. امّا برخى معتقدند كه آيه شريفه نسخ نشده است، چرا كه حكم بازداشت زنان زناكار در خانه هميشگى نبود و در خود آيه بيان شده بود كه اين دستور تا هنگامى است كه خدا راهى براى آنان قرار دهد؛ و دوّمين آيه از سوره نور همان راه است. بنابراين، چنين بيانى نمى تواند حكمِ پيش از خود را نسخ كند؛ زيرا وقتى گفته مى شود «تا آخر ماه چنين كنيد»، از آغاز روشن است كه فرمان اجراى اين كار تا يك ماه است و بس.

«والّذان يأتيانها منكم فآذوهما»

و از ميان شما، آن دو تن را كه به زشتى دست مى يازند، به كيفر گناهشان آزار دهيد

در تفسير اين جمله از آيه شريفه ديدگاهها متفاوت است:

1. گروهى گفته اند كه مقصود از اين جمله، زن و مرد زناكار است.

2. امّا بباور گروهى ديگر، زن و مرد بى همسر مورد نظر است.

3. و به عقيده «مجاهد»، منظور، دو مرد زناكار مى باشد. امّا اين سخن درست نيست؛ چرا كه اگر مقصود دو مرد بود، نبايد بصورت تثنيه مى آمد؛ چه، نويد و هشدار را يا بايد با واژه مفرد بيان كرد تا بر جنس دلالت كند و يا با واژه جمع، و بكاربردن تثنيه ازنظر فصاحت و بلاغت جالب نيست.

4. و بباور «ابومسلم»، منظور دو مردى است كه همجنس بازى كنند، زيرا واژه «فاحشه» در آيه پيشين همجنس بازى زنان را مردود و زشت اعلان كرد؛ و اين آيه همجنس بازى مردان را؛ از اين رو، حكم دو آيه نسخ نشده است. اين ديدگاه را عراقيان نيز پذيرفته اند و براى اين دو عمل زشت كيفر مقرّر مى دارند امّا حدّ نمى زنند. امّا دربرابر اينان، همه مفسّران بر اين عقيده اند كه منظور از واژه «فاحشه» در آيه شريفه «زنا» است و حكم اين آيه، با نزول دوّمين آيه از سوره نور نسخ شده است.

درباره چگونگى كيفر آنان نيز، دو نظر ارائه شده است:

1. ابن عبّاس بر اين انديشه است كه آن دو را سرزنش كنيد و با لنگه كفش بزنيد.

2. امّا عدّه اى ديگر معتقدند كه منظور سرزنش است.

در مورد ترتيب اين كيفرها نيز ديدگاهها متفاوت است:

1. بعضى برآنند كه سرزنش بر بازداشتِ در خانه مقدّم است. به عبارت ديگر، آيه دوّم زودتر از آيه نخست فرود آمده است. پس كيفر زناكار چنين است: اوّل سرزنش؛ دوّم، بازداشت در خانه؛ و آنگاه تازيانه و يا سنگسار.

2. و برخى گفته اند: قانون اين بود كه زن و مردِ همسردار را بازداشت مى كردند و زن و مرد بى همسر را سرزنش و مجازات.

3. جمعى نيز اعتقاد دارند كه بازداشت مخصوص زنان آلوده بوده است و اذيّت و كيفر براى مردان آلوده دامن.

4. و به اعتقاد دسته اى ديگر، آيه دوّم، آيه نخست را نسخ كرده است.

«فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما انّ اللّه كان توّاباً رحيماً»

پس اگر توبه كردند و راه درستكارى در پيش گرفتند، از آنان بگذريد، چرا كه خداوند توبه پذير و مهربان است.

«جبايى» مى گويد: آيه شريفه نشانگر آن است كه قرآن شريف با سنّت پيامبر نسخ مى شود؛ زيرا فرمان اين آيه بوسيله سنّت - كه بيانگر حكم تازيانه و سنگسار زناكار مى باشد - نسخ شده است. امّا آنان كه نسخ قرآن را با سنّت نمى پذيرند، مى گويند: حكم اين آيه با دستور دوّمين آيه از سوره نور نسخ گرديد و سنگسار بوسيله سنّت برآن افزوده شد و حكم سرزنش نيز به قوّت خود باقى است؛ و زناكار با اين مقرّرات دربرابر كار زشت و ناهنجارش نكوهش مى شود.

شرايط پذيرفته شدن توبه

از آنجايى كه خدا در آيه گذشته، خود را با عنوان توبه پذير و مهربان وصف فرمود؛ اينك در اين آيه به ترسيم شرايط توبه مى پردازد:

«انّماالتّوبه على اللّه للّذين يعملون السّوء بجهالةٍ ثمّ يتوبون من قريبٍ»

وعده پذيرش توبه اى كه بر خداست، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى و ناآگاهى مرتكب گناه و بدى مى شوند و آنگاه خيلى زود روى توبه به بارگاه خدا مى آورند و از گناه خويش توبه مى كنند.

در مفهوم «جهالت» و ناآگاهى كه در آيه شريفه آمده، ديدگاهها متفاوت است:

1. گروهى معتقدند هر گناهى كه از انسان سر مى زند، درحقيقت از روى نادانى است؛ چرا كه اين آفت جهل است كه انسان را از حق دور مى سازد؛ گناه و زشتى را در نظرش مى آرايد؛ و او را به ارتكاب آن وسوسه مى كند.

از ششمين امام نور(ع) نقل كرده اند كه: «كلّ ذنب عمله العبد و ان كان عالماً فهو جاهل حين خاطر بنفسه فى معصية ربّه.»(266) (هر گناهى كه انسان مرتكب مى شود، اگرچه آگاهانه آهنگ آن كند، هنگامى كه خداى را عصيان مى كند، نادان است و دچار آفت غفلت.

خداوند درمورد برادران «يوسف» از زبان آن پيام آور بزرگ نقل مى كند كه:

«... هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ اَخيهِ اِذْ اَنْتُمْ جاهِلُونَ.»(267)

... آيا دانستيد آنگاه كه نادان بوديد، با يوسف و برادرش چه كرديد؟

و بدينسان، آنان را در آن بيدادگريشان درباره برادر، نادان مى خواند.

2. دسته اى بر اين اعتقادند كه آنان به عمق و ماهيت كيفرى كه در ارتكاب آن گناه و بدى است، بخوبى پى نبرده اند.

3. «جبايى» گفته است: منظور اين است كه آنان از گناه بودن كار خود ناآگاهند؛ از اين رو، گناه را ندانسته مرتكب مى شوند و در همانحال به پندار خود بافته هايى مى بافند تا كارشان را نيك جلوه دهند، يا از ميزان زشتى آن بكاهند. امّا «رمّانى» اين ديدگاه را ضعيف شمرده چرا كه با ديدگاه مفسّران ناسازگار است و مفهوم آن اين است كه اگر كسى آگاهانه گناهى را مرتكب شد، توبه اش پذيرفته نمى شود؛ زيرا آيه شريفه «انّماالتّوبه ...» نشانگر آن است كه توبه، به كسانى كه در آيه آمده اند اختصاص دارد. به بيان «قتاده» و «ابوالعاليه»، صحابه در اين ديدگاه كه هر گناهى از آفت نادانى برمى خيزد، اتّفاق نظر دارند. «زجاج» نيز معتقد است كه ارتكاب گناه از روى نادانى است چرا كه انسان بر اثر آفت نادانى، لذّت زودگذر يا سراب را بر نعمتهاى جاودانه و پرشكوه سراى آخرت برمى گزيند.

جمله «ثمّ يتوبون من قريبٍ» نشانگر آن است كه گناهكاران پيش از مرگ توبه مى كنند؛ چه، از ديدگاه قرآن، مرگ هميشه به انسان نزديك است. با اين بيان، توبه هنگامى پذيرفته است كه پيش از فرارسيدن مرگ باشد. بعضى برآنند كه گناهكار بايد پيش از مشاهده مرگ توبه كند و برخى را اعتقاد بر آن است كه توبه بايد درحال صحّت و سلامت و پيش از بيمارى و مرگ باشد.

از اميرمؤمنان آورده اند كه در پاسخ به اين پرسش كه «اگر كسى چندين بار توبه كند و توبه اش را بشكند، چه سرنوشتى در انتظار اوست؟»، فرمود: اگر براستى توبه كند و درصدد جبران گناهش برآيد، آمرزيده خواهد شد: «قال: يغفراللّه له». پرسيدند: «تا چه زمانى؟» فرمود: «تا آنگاه كه شيطان از توبه او دريغ و حسرت بخورد».

در كتاب من لايحضره الفقيه از پيامبر گرامى روايت شده است كه:

«من تاب قبل موته بسنةٍ تاب اللّه عليه.

ثمّ قال: و انّ السّنة لكثيرة؛ مَنْ تاب قبل موته بشهر تاب اللّه عليه. ثمّ قال: من تاب قبل موته بيوم تاب اللّه عليه.

ثمّ قال و انّ اليوم لكثيرٌ؛ من تاب قبل موته بساعةٍ تاب اللّه عليه. ثمّ قال: و انّ السّاعة لكثيرٌ؛ من تاب قبل موته و قد بلغت نفسه هذه...»(268)

كسى كه يكسال پيش از مرگ توبه كند، خدا او را مى آمرزد. آنگاه فرمود: يك سال زياد است؛ كسى كه يك ماه پيش از فرارسيدن مرگ توبه كند، خدا او را مى آمرزد. سپس فرمود: يك ماه هم زياد است؛ اگر كسى يك روز پيش از مرگ توبه كند، خدا توبه اش را مى پذيرد. و ازپى آن فرمود: يك روز نيز زياد است؛ اگر كسى يك ساعت پيش از مرگ توبه كند، توبه اش پذيرفته مى شود. و سرانجام فرمود: آن هم زياد است؛ اگر كسى در آخرين نفس، خالصانه روى توبه به بارگاه خدا آورد و با همه وجود و اخلاص آمرزش بخواهد، خداى پرمهر او را مى بخشد.

اين روايت را «عبادةبن صامت» نيز با اندك تفاوت از پيامبر گرامى نقل كرده است. و تفاوت در آخرين فراز روايت است؛ آنجا كه مى فرمايد: «اگر كسى پيش از آخرين لحظه توبه كند...».

و نيز آورده است كه: وقتى شيطان از آسمان رانده شد، گفت: «پروردگارا! به شكوه و شكست ناپذيرى ات سوگند كه تا روح در كالبد فرزندان آدم است، از آنان دست برنخواهم داشت»؛ و دربرابر اين دجّالگرى شيطان ندا آمد كه: «و عزّتى و عظمتى و جلالى لااحجب التّوبة عن عبدى حتّى يغرغربها.»(269) به اقتدار و شكوه و بزرگى ام سوگند كه درِ توبه را به روى آنان نمى بندم و تا دم مرگ توبه آنان را مى پذيرم.

«فاولئك يتوب اللّه عليهم و كان اللّه عليماً حكيماً»

اينانند كه خدا توبه شان را مى پذيرد و خدا همواره به خير و صلاح بندگان دانا و در برخورد با آنان فرزانه است.

* * *

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

«و ليست التّوبة للّذين يعملون السّيّئات حتّى اذا حضر احدهم الموت قال انىّ تبت الآن»

و پذيرش توبه ازجانب خدا درمورد كسانى نيست كه مرتكب بديها مى شوند، تا آنگاه كه يكى از آنان را مرگ فرا رسد، مى گويد: «اينك توبه كردم.»

مقصود اين است كه توبه كسانى كه تا به هنگام پديدار شدن نشانه هاى مرگ مرتكب گناه مى شوند و آنگاه با قطع اميد از زندگى تازه به فكر توبه مى افتند و با پشيمانى از عملكرد خويش مى گويند «اينك روى توبه به بارگاه خدا آورده ام»، پذيرفته نيست.

به اعتقاد بيشتر مفسّران، آيه شريفه درمورد گناهكاران مسلمان است. امّا «ربيع» بر آن است كه آيه شريفه در باره منافقان است؛ كه اين ديدگاه درست نيست، چرا كه منافقان، در زمره كافرانند و قرآن درخصوص كافران مى فرمايد:

«... ولاالّذين يموتون و هم كفّار اولئك اعتدنا لهم عذاباً اليماً.»

و نيز توبه كسانى كه با آفت كفر مى ميرند، پذيرفته نخواهد بود. آنانند كه برايشان عذابى دردناك فراهم ساخته ايم.

دليل پذيرفته نشدن توبه انسان در آستانه مرگ و يأس از زندگى اين است كه گناهكار در آن شرايط راهى جز اظهار ندامت و دريغ ندارد و ناگفته پيداست كه كارِ فرد مجبور بهايى ندارد، پس بر انجام دادن كار نيك و بد، درخور پاداش و كيفر نخواهد شد. از اين رو، تكليف از چنين كسى برداشته مى شود و توبه اش نيز بيهوده است و هم از اين روست كه توبه هاى بعد از مرگ و در سراى برزخ و جهان آخرت پذيرفته نيست، چرا كه آنجا سراى حساب است، نه عمل. همچنين است توبه و جبران بيدادگريها و اشتباهات.

كيفر مؤمنان گناهكار

برخى با نگرش به ظاهر اين آيه شريفه كه مى فرمايد «انّا اعتدنا لهم عذاباً اليماً» استدلال كرده اند كه: «كيفر ايمان آوردگانى كه به گناهان كبيره دست يازيده و بدون توبه مرده اند، قطعى است». امّا بباور ما آنچه از آيه دريافت مى شود، اين است كه خدا عذابى دردناك براى آنان فراهم كرده است و آنان نيز درخور اين آتش و كيفر هستند؛ امّا اين موضوع كه خدا آنان را به دليلى، چون شفاعت و يا آمرزش و بخشايش وصف ناپذير خويش، ببخشد يا كيفر كند، بحث ديگرى است.

افزون بر اين مى توان گفت كه واژه «اولئك» به كافرانى اشاره دارد كه در حال كفر مى ميرند، نه مؤمنان گناهكارى كه بدون توبه و جبران مرده اند، بويژه كه اين فرد مورد اشاره نزديك است و آن يكى دور.

نكته ديگر دربرابر اين ديدگاه آن است كه: درست است كه خداوند به دلالت آيه شريفه، عذابى دردناك براى اين دسته از گناهكاران فراهم آورده است و اگر بخواهد با آنان براساس عدالت رفتار كند، آنان درخور اين كيفر نيز خواهند بود، امّا معلوم نيست كه مهر و عظمت او بر عدل و دادش پيشى نگيرد و آنان را نبخشايد؟ ممكن است با اين بيان گفته شود: پس ثمره اين هشدار خدا چيست؟ در جواب بايد گفت: ثمره اين هشدار آن است كه هان اى بندگان گناهكار! بهوش باشيد كه با اين شيوه گناه آلود، در خور كيفر مى شويد و بر شماست كه با هر وسيله پسنديده خود را نجات دهيد. ممكن است اين آيه شريفه با مفهوم آيه ديگرى يكى باشد كه مى فرمايد: «... وَ يَغْفِرُ مادُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ...»(270).

بى ترديد خداوند شرك ورزيدن به خود را نمى آمرزد و جز آن را براى هر كه بخواهد و شايسته بداند، مى بخشايد. روشن است كه اينان جز ايمان آوردگان گناهكارى كه بدون توبه مرده اند، نمى تواند باشد؛ چرا كه ايمان آوردگان فرمانبردار از يك سو، و گناهكارانى كه توبه كرده اند، از سوى ديگر از اين آيه خارجند و بنا به فرموده قرآن، پروردگار نه گروه نخست را كيفر مى كند و نه گروه دوّم را. كافران نيز چنانچه درحال كفر مرده باشند، ازنظر قرآن گرفتارند و از آمرزش و بخشايش خدا محروم. با اين بيان، تنها گروهى كه عفو خداوند - چنانچه شايسته بداند - شامل حالشان مى شود، ايمان آوردگان گناهكارى اند كه بدون توبه مرده اند؛ طبق اين آيه شريفه: آفريدگار هستى اگر بخواهد و شايسته بداند، ايمان آوردگانى را كه گناه كرده و موفّق به توبه نشده اند، مى بخشايد.

درباره آيه مورد بحث، برخى گفته اند: اين آيه با جمله «يغفر مادون ذلك لمن يشاء» از آيه شريفه ديگر نسخ شده است؛ چرا كه خداوند در آنجا مى فرمايد: «و جز شرك را براى هر كه بخواهد، مى بخشايد». و نسخ همانطور كه در احكام ممكن است، در اخبار نيز روا است. امّا به اعتقاد ما اين ديدگاه سست است و در اخبار نسخ درست نيست؛ زيرا نمى توان گفت: آن خبر چنين بود و بعد نسخ شد. بنابراين، جمله «انّا اعتدنا لهم عذاباً اليماً» به منزله خبر است و نسخ در آن راه ندارد.