تفسير مجمع البيان جلد ۸

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۹ -


/ سوره اعراف / آيه هاى 9 - 1

ترجمه به نام خداوند بخشايشگر مهربان

1 - الف، لام، ميم، صاد.

2 - [اين قرآنِ پرشكوه ] كتابى است كه [از جانب آفريدگارت ] به سوى تو فرو فرستاده شده است - بنابراين از [رساندن پيام ] آن هيچ [ناراحتى و ]دلتنگى به خود راه مده - تا به وسيله آن [حق ستيزان را] هشدار دهى و براى ايمان آوردگان اندرزى باشد.

3 - از آنچه از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است، پيروى نماييد، و جز او از دوستان [و معبودان ديگر ]پيروى نكنيد؛ [امّا شما ]چه اندك [به خود مى آييد و] پند مى گيريد!

4 - و چه بسيار شهرهايى كه [ساكنان ] آن را [به كيفر بيدادشان ] به هلاكت رسانديم، و شب هنگام يا آنگاه كه به خواب نيمروزى [رفته ]بودند، عذاب [نابود كننده ] ما به آنان در رسيد.

5 - و هنگامى كه عذاب ما به سراغشان آمد گفتارشان جز اين نبود كه مى گفتند: راستى كه ما [مردمى زشت كردار و] بيداد پيشه بوديم.

6 - و به يقين از كسانى كه [پيام آوران ما] به سويشان فرستاده شده اند پرسش خواهيم نمود، و بى گمان از خود [پيامبران و ]فرستاده شدگان [نيز ]خواهيم پرسيد.

7 - آنگاه بى ترديد از روى [آگاهى و] دانشى گسترده [همه رويدادهاى زندگيشان را] براى آنان باز خواهيم گفت، و ما [هرگز از آنان ] غايب نبوده ايم.

8 - و سنجش درست [كارها] در آن روز خواهد بود؛ از اين رو هر كس عملكرد سنجيده شده اش گران باشد، چنين كسانى خود رستگارانند.

9 - و هر كس عملكرد سنجيده شده اش سبك باشد، چنين كسانى بدان سبب كه به آيات ما ستم كردند [و نشانه هاى ما را به ناروا دروغ شمردند]، سرمايه وجود خويشتن را از دست داده اند.

نگرشى بر واژه ها

«ذكرى»: يادر آورى، اين واژه اسم مصدر بوده و در آن، مفهوم مبالغه است.

«سؤال»: پرسش.

«قصص»: مفاهيمى كه از پى هم مى آيند و همه آنها به هم پيوند دارند.

«وزن»: سنجش چيزى به وسيله ديگرى تا اندازه آن مشخص گردد.

«حق»: راست، درست، شايسته.... و قرار دادن هرچيزى در جاى شايسته آن.

«ثقل»: گرانى و سنگينى كه دربرابر سبكى چيز است.

«حرج»: به مفهوم گرفتگى و تنگى و هر گونه ناراحتى و احساس رنج است.

تفسير

هدف از فرود قرآن با پايان يافتن سوره انعام با ياد آورى آموزش و مهر خدا به بندگان، اينك هفتمين سوره قرآن شريف با ترسيم وصفى از آن مقررات و مفاهيم حكيمانه و سازنده اش در اين سوره و ديگر سوره مى فرمايد:

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

المص

در آغاز اين سوره مباركه، بسان برخى سوره هاى گذشته، دگرباره با «حروف مقطّعه» قرآن رو به رو مى گرديم، كه در مورد تفسير آن سخن رفت.(222)

كِتابٌ أُنْزِلَ اِلَيْكَ فَلا يَكُنْ فى صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ

اين كتابى كه بر تو فروفرستاده و بر قلب پاك تو وحى نموده ايم، كتابى است كه فرشتگان به فرمان خدا براى تو آورده اند، پس نبايد از آن در سينه تو تنگى باشد و از رساندن پيام آن دلتنگ گردى.

در مورد مفهوم واژه «حرج» در آيه شريفه، سه نظر آمده است:

1 - به باور «حسن» اين واژه به مفهوم دلتنگى است، و با اين بيان منظور اين خواهد بود كه: نبايد با فرود اين كتاب بر تو، بر اثر پراكندگى فكر، در سينه ات تنگى و ناراحتى احساس كنى و بيم به دل راه دهى، كه مباد نتوانى آن گونه كه شايسته است پيام آن را برسانى و خود در زندگى بدان عمل نمايى، نه، اين بيم را به دل راه نده، چرا كه تو جز رساندن پيام وظيفه ديگرى ندارى.

2 - امّا به باور «ابن عباس»، «مجاهد»، «قتاده» و... اين واژه به مفهوم ترديد است و منظور اين است كه: تواى پيامبر در مورد وظيفه اى كه براى رساندن پيام خدا بر عهده دارى، نبايد ترديد به دل راه دهى؛ چرا كه قرآن براى رساندن پيام خدا و هشدار دادن به بندگان او بر تو فروفرستاده شده است.

3 - و از د يدگاه «فرّاء» منظور اين است كه: مباد از اينكه مردم خدا را دروغ مى انگارند و با تو بدرفتارى مى كنند دلتنگ و ناراحت گردى.

پيام آيه مورد بحث به پيامبر، بسان پيام آرامبخش اين آيه است كه مى فرمايد: فلعلَّك باخِعٌ نفسك على آثارهم ان لم يؤمنوا بهذا الحديث اسفاً(223) شايد اگر شرك گرايان به اين سخن آسمانى ايمان نياورند، تو اى پيامبر جان خويش را از اندوه در تلاش براى هدايت و نجاتشان تباه سازى.

در روايت است كه با فرود قرآن به پيامبر، آن گرامى گفت: من مى ترسم كه شرك گرايان پيام آسمانى مرا دروغ انگارند و در شرارتشان بر ضد من، سرم را هدف گيرند و بشكنند، آنگاه بود كه خداى توانا با فرود اين آيه ترس و هراس را از دل پيامبرش زدود.

لِتُنْذِرَ بِه وَذِكْرى لِلْمُؤمِنينَ.

هدف از فرود قرآن برتو اين است كه هم مردم را به وسيله آن هشدار دهى و از فرجام خرافه پرستى و بيداد آنان را بترسانى و هم براى ايمان آوردگان به خدا پند و اندرزى باشد.

بيشتر دانشوران بر آنند كه در آيه شريفه تقديم و تأخيرى است، و «فلاتكن...» در حقيقت آغاز آيه شريفه است؛ امّا به باور برخى نيز ترتيب آيه همين گونه است. و بدان دليل آيه شريفه، قرآن را مايه پند و اندرز براى ايمان آوردگان مى نگرد و نه براى همه انسانها، كه اين تنها اگاهان با ايمان هستند كه از اين امانت و گنجينه روح بخش و زندگى ساز بهره مى برند.

در ادامه پيام مى افزايد:

اِتَّبِعُوا ما اُنْزِلَ اِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ

از آنچه از سوى پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است، پيروى مى كنيد.

در اين فراز روى سخن با پيامبر است، امّا منظور اين است كه اى پيامبر ما! به مردم بگو: از آنچه خدا براى هدايت و نجات آنان به سويشان فروفرستاده است پيروى كنند.

روشن است كه منظور از اين پيروى و فرمانبردارى از قرآن، پيروى در واجب، مستحب و مباح است. بايد در همه اين محورها از مقررات خدا پيروى نمود و ضمن باور همه مفاهيم و مقررات و حقوق و مرزهاى كتاب خدا، همه آنها را، بشايستگى برنامه زندگى شناخت و از آنچه تحريم شده است دورى جست.

وَلا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِه اَوْلِياءَ

و از برنامه اى جز قرآن و برنامه پيامبر اسلام پيروى نكنيد و از اين راه درست و سعادت آفرين به بيراهه نرويد.

روشن است كه هركس پيرو قرآن نباشد، به ناگزير پيرو هواى دل و وسوسه هاى شيطان و بتهاى رنگارنگ است، و به همين دليل است كه خداى فرزانه فرمان مى دهد كه از قرآن پيروى كنيد و از پيروى برنامه و كتابى جز آن دورى جوييد؛ چرا كه پيروى از قرآن، پيروى از خداست و دورى از آن دورى از پروردگار است.

قَليلاً ما تَذَكَّرُونَ.

امّا شما شرك گرايان چه اندك به خود مى آييد و پند مى گيريد.

منظور اين است كه اين روش شما پسنديده نيست، بايد از قرآن درس بگيريد و به تدريج برنامه قرآن را راه و رسم خويش قرار دهيد.

فرجام شوم بيدادگران در آيه پيش آفريدگارهستى مردم را به پيروى از قرآن فراخواند و از پيروى كتابى جز آن هشدار داد، اينك در اين آيه آنان را به تفكر در سرنوشت پيشنيان فرا مى خواند و به آنان خاطر نشان مى سازد كه مباد رفتار و كردار ظالمانه و گمراهانه آنان را پى گيرند.

وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ اَهْلَكْناها فَجاءَها بَاْسُنا بَياتاً اَوْ هُمْ قائِلُونَ.

و چه بسيار مردم شهرها و روستاها را به بوته هلاكت سپرديم، و عذاب مرگبار ما شب هنگام و يا زمانى كه آنان در خواب نيمروزى و در بستر استراحت بودند، بر آنان فرود آمد.

گفتنى است كه فرود عذاب در تاريكى شب و هنگام استراحت انسان و نيز خواب نيمروزى بسيار خطر ناكتر است.

در ادامه سخن مى افزايد:

فَما كانَ دَعْويهُمْ اِذْجاءَهُمْ بَاْسُنا اِلاَّ اَنْ قالُوا اِنَّا كُنَّا ظالِمينَ.

هنگامى كه عذاب نابود كننده ما بر آنان فرود آمد، تنها چيزى كه بر زبان داشتند اين بود كه مى گفتند: دريغ و درد كه ما بيداد پيشه بوديم! آرى، ستمكاران هنگامى كه با عذاب خدا رو به رو مى شدند و كيفر شوم ستمكارى و گناه خويش را با چشمان نگران خود مى ديدند، زبان به اعتراف گشوده و به بيدادگرى خود اقرار مى كردند.

به باور برخى، هنگامى كه عذاب دامنگير شان مى شد و هنوز نيمه جانى داشتند، زبان به اعتراف و ندامت مى گشودند.

از آيه شريفه اين نكته درس آموز دريافت مى گردد كه اقرار به حقيقت واعتراف به گناه و نيز توبه و باز گشت به بارگاه خدا به هنگامه فرود عذاب سود بخش نخواهد بود و بايد پيش از آن چاره اى انديشيد.

رستاخيز و باز پرسى همگانى در آيات گذشته قرآن شريف شرك گرايان را از عذاب اين سرا هشدار داد و ترسانيد، اينك آنان را به ياد عذاب سراى آخرت افكنده و ضمن هشدارى تكاندهنده مى فرمايد:

فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذينَ اُرْسِلَ اِلَيْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلينَ.

و بى گمان از كسانى كه پيامبران به سوى آنان فرستاده شده اند و نيز از خود پيامبران خواهيم پرسيد.

آفريدگار هستى سوگندياد مى كند كه سرانجام هم از امتّها و جامعه ها پرسش خواهد شد و هم از پيامبران. از مردم پرسش مى شود كه آيا فرمانبردار حق بوده اند يانه؟ و از گروه دوم مى پرسد كه آيا پيام او را به گونه اى كه بايد، رسانده اند يانه؟

با اينكه خدا نيك مى داند كه مردم فرمانبردارى كرده اند و يا نافرمانى نموده اند، ونيز خوب مى داند كه پيامبران پيام خدا را به جامعه ها رسانده اند يانه، با اين وصف به آنان هشدار مى دهد تا خود را با درست انديشى و انجام شايسته وظيفه براى آن دادگاه و آن باز پرسى همگانى و تكان دهنده آماده سازند، چرا كه به هرحال آن روز بزرگ در پيش است.

به باور برخى، از امّتها مى پرسند كه دعوت پيامبران را پاسخ مثبت داده اند يانه؟ و از پيامبران پرسش مى شود كه مردم با آنان و پيامشان چگونه رفتار كرده اند؟ و پاره اى نيز بر آنند كه پرسش از مردم به منظور نكوهش آنان است و از پيامبران به منظور گواهى بر عملكرد امتها و جامعه ها.

چرا اين پرسش؟

اين باز پرسى عمومى چرا؟ و چه سودى در آن نهفته است؟

در اين مورد پاسخ داده اند كه اين پرسش از ديدگاه هاى گوناگون براى انسان مفيد است، براى نمونه:

1 - اين هشدار از باز پرسى عمومى براى اين است كه مردم بدانند كه خدا پيامبران خود را فرستاده و اتمام حجّت نموده و به كسى ستم روا نمى دارد.

2 - و براى اين است كه مردم دريابند كه هرگناهكار و بيدادگرى سرانجام به كيفر كردار خود خواهد رسيد.

3 - و براى اين است كه ايمان آوردگان، شادمان وكفرگرايان اندوهگين گردند.

4 - و سرانجام اينكه اين گزارش از آينده خود مهر و لطفى است به بندگان.

يك پرسش ديگر

خداوند در آيه اى از قرآن شريف مى فرمايد: و آنگاه كه عذاب آن روز فرارسد مجرمان از گناهانشان پرسش نمى شوند: و لا يُسئل عن ذنوبهم المجرمين(224)

و در آيه ديگرى مى فرمايد: در آن روز سهمگين هيچ كس از جنيان و آدميان را از گناهانشان نپرسند: فيومئذٍ لا يسئل عن ذنبه انس و لا جان(225)

امّا در آيه مورد بحث مى فرمايد: هم از پيام آوران خواهد پرسيد و هم از امتها، منظور چيست؟

پاسخ

1 - منظور اين است كه از گناهكاران براى روشن شدن حقيقت و چگونگى كارها پرسش نمى شود، چرا كه همه چيز براى خدا روشن است، امّا به منظور كيفر و سرزنش آنان از عملكرد شان بازخواست مى گردد.

در بيان اين واقعيت است كه قرآن مى فرمايد: مجرمان از چهره هايشان شناخته مى شوند... يعرف المجرمون بسيماهم...(226) ديگر براى كشف حقيقت نيازى به پرسش نيست، امّا براى سرزنش و نكوهش از تبهكاران از آنان مى پرسند كه: هان اى فرزندان آدم! آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد كه او براى شما دشمن آشكارى است؟ ألم اعهد اليكم يا بنى آدم أَن لا تعبدوا الشيطان...(227)

و نير به آنان گفته مى شود: آيا نه اين است كه آيات من بر شما تلاوت مى شد و شما سركشى مى كرديد و مردمى مجرم بوديد؟! أفلم تكن آياتى تتلى عليكم فاستكبرتم... (228) و در شعر عرب نيز آمده است كه: آيا در دوران سالخوردگى بازهم به بازى مى پردازى؟ أَطرباً وانت قنسرى؟

افزون بر آنچه آمد گاه پرسش براى گرفتن اقرار و استوار ساختن موضوع است، نظير اين شعر كه مى گويد: ألستم خير من ركب المطايا... آيا شما بهترين سواران و پايدار ترين مردم نيستيد؟

با اين بيان، در روز رستاخيز پرسش از مردم خواهد بود، امّا نه براى روشن شدن چيزى، چرا كه همه چيز براى خدا روشن است، بلكه اين پرسش عمومى براى نكوهش گناهكاران ترتيب داده خواهد شد.

2 - در روز رستاخيز و به هنگام محاسبه، از آنان پرسش خواهد شد، امّا هنگامى كه گناهكاران وارد دوزخ شدند، ديگر پرسشى در كار نخواهد بود، با اين بيان، آيات قرآن روشنگر اين واقعيت است كه در برخى از مراحل رستاخيز پرسش در كار خواهد بود كه در اين مورد قرآن مى فرمايد: آنان را نگاه داريد كه بايد باز پرسى شوند. وَقفوهم إِنهم مسؤلون(229) و در برخى مراحل پرسشى در كار نخواهد بود.

3 - و سرانجام اينكه روز رستاخيز ايستگاهها و توقفگاههاى بسيارى براى گناهكاران خواهد بود كه در برخى از آنها مورد باز پرسى قرار مى گيرند و در برخى ديگر مورد پرسش قرار نخواهند گرفت.

سوّمين پرسش

در مورد ديگر ابعاد رستاخيز نيز همين پرسش مطرح است، براى نمونه در برخى از آيات مى فرمايد: هنگامى كه در صور دميده مى شود، در آن روز سهمگين هيچ يك از پيوندهاى خويشاوندى در ميان انسانهاى گناهكار در كار نيست و از يكديگر نيز تقاضاى كمك و يارى نمى كنند: فَإِذا نفخ فى الصور فلا انساب بينهم ولا يتسائَلون(230) امّا در برخى ديگر از آيات مى فرمايد: در آن حال و آن روز بزرگ، گناهكاران برخى دست يارى به سوى برخى ديگر مى گشايند: وأقبل بعضهم على بعضٍ يتسائلون(231) منظور از اين دو آيه و دو پيام متفاوت چيست؟

پاسخ

در پيام اين دو دسته از آيات نيز پاسخ اين است كه گناهكاران براى كسب آگاهى و دريافت كمك و نجات از عذاب، از يكديگر چيزى نمى پرسند و يارى نمى طلبند، بلكه منظور از اين پرسش و پاسخها و يارى خواهى ها نكوهش و سرزنش يكديگر بخاطر دروغزنى ها و لاف و گزافهايى است كه در زندگى داشته و يكديگر را فريب مى دادند. براى نمونه، برخى از آنان از ديگر گمراهان مى پرسند: آيا ما شما را از راه حق و هدايت بازداشتيم پس از آنكه هدايت به سراغتان آمد؟! أَنحن صددناكم عن الهدى بعد إذجاءكم....(232)

در ادامه آياتِ مورد بحث روشن مى سازد كه پرسش از آنان براى به دست آوردن آگاهى نيست:

فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ

و ما از روى دانش و آگاهى از همه كارهاى آنان به خودشان گزارش خواهيم داد؛ چرا كه از همه چيز آگاهيم و براى اينكه دريابند همه رفتار و كردار آنان ثبت شده و هركس در گرو عملكرد خويش است و به هركس جز به اندازه بيدادى كه بدان دست يازيده است، كيفرى نخواهد رسيد، خود از عملكرد آنان گزارش خواهيم داد.

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه نامه عمل آنان رويدادهاو عملكردها را برايشان باز مى گويد كه قرآن در مورد آن مى فرمايد: اين است كتاب ما بر ضد شما كه بر اساس حق و عدالت سخن مى گويد: هذا كتابنا ينطق عليكم بالحقّ...(233)

و مى افزايد:

وَما كُنَّا غائِبينَ.

و ما از احوال و عملكرد آنان غايب نبوده ايم.

به باور برخى منظور اين است كه ما از كارهاى آنان آگاهيم، و به باور برخى ديگر، ما از چگونگى پيام رسانى پيامبران و واكنش جامعه و مردم در برابر دعوتهاى توحيدى آگاهيم. و بدين سان آفريدگار هستى روشن مى سازد كه چيزى بر او پوشيده نمى ماند و به همه چيز و همه رويدادها و عملكردها داناست.

ميزان سنجش اعمال در روز رستاخيز در هشتمين آيه مورد بحث در ترسيم ترازوى سنجش عملكردها مى فرمايد:

وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُ

و سنجش درست كارها در روز رستاخيز خواهد بود.

در اين مورد ديدگاهها متفاوت است:

1 - به باور گروهى از جمله «مجاهد» منظور اين است كه در سراى آخرت و جهان ديگر همه كارها براساس عدل و داد است و به هيچ كس ستمى نخواهد رفت.

2 - امّا به باور گروهى از جمله «ابن عباس» منظور اين است كه در روز رستاخيز آفريدگار هستى ميزانى ويژه بر پا مى دارد كه داراى دو كفّه است و حقيقت را به قدرت خدا بيان مى كند و به وسيله آن كارهاى شايسته و نا شايسته مردم سنجنش مى گردد.

در اين مورد كه چگونه كارهاى انسان سنجنش مى گردد نيز بحث است؛ چرا كه عملكردهاى انسان حقايقى هستند كه نه باز مى گردند و نه داراى وزن هستند تا سنجيده شوند. به همين جهت گروهى بر آنند كه نامه هاى عمل سنجيده مى شوند؛ امّا گروهى ديگر بر اين عقيده اند كه كارهاى شايسته و نا شايسته در دو كفه ميزان پديدار مى گردند و مردم به قدرت خدا همه را مى نگرند.

«ابن عباس» مى گويد: كارهاى شايسته در چهره اى زيبا و نيكو پديدار مى گردند و كارهاى ناپسند در چهره اى زشت و نفرت انگيز؛ و «عبيد بن عمير» بر آن است كه خود انسان با ايمان و كفرگرا وزن مى شوند، و افرادى را با اندامهاى درشت و وحشتناك مى آورند كه به اندازه بال مگسى وزن ندارند.

3 - «ابو مسلم» مى گويد: منظور از وزن و سنجش در آيه شريفه اين است كه شكوه و عظمت مردم با ايمان و ذلّت و حقارت مردم كفرگرا در آن روز پديدار مى گردد. در اين مورد قرآن مى فرمايد... فلانقيم لهم يوم القيامة وزناً(234)... از اين رو در روز رستاخيز براى آنان ميزانى برپا نخواهيم كرد.

«ابو مسلم» مى گويد: آن روز كسانى كه كارهاى شايسته اى - كه وزن و بهاى بسيار دارد - انجام داده باشند، به اوج رستگارى مى رسند، و كسانى كه به كارهاى ناشايسته و گناه - كه وزن و بهايى ندارد - دست يازند، به زيانكارى محكوم مى گردند.

به باور ما از ميان ديدگاه هاى سه گانه، ديدگاه دوم خوب است، امّا ديدگاه نخست بهتر به نظر مى رسد؛ چرا كه وقتى گفته مى شود: گفتار و كردار فلان چهره و زين است، مفهوم آن اين است كه نا مناسب و بيهوده نيست. و ديدگاه دوّم را نيز بدان دليل خوب ارزيابى نموديم كه در اين مورد روايتى وارد شده است.

فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَاُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.

پس هر كسى ميزانهاى عمل او گران باشد، چنين كسانى خود رستگارند.

در آيه شريفه واژه ميزان بدان دليل به صورت جمع آمده است كه در روز رستاخيز ممكن است براى هر نوعى از كارها ميزانى نصب گردد، و يا هر كارى ميزانى براى بخشى از عملكردها شود؛ چنانكه در روايت آمده است كه نماز ميزان است، هر كسى آن را چنان كه شايسته است بخواند و بدانگونه كه بايد بها دهد، حق وى به طور كامل داده مى شود.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَاُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِاياتِنا يَظْلِمُونَ.

و كسانى كه ميزانهاى عملِ آنان سبك است، آنان كسانى هستندكه سرمايه وجود خويش را به خاطر ستم و بيدادى كه نسبت به آيات ما مى كرده اند، از دست داده اند.

مى دانيم كه بزرگترين سرمايه انسان وجود اوست كه هرگاه بر اثر كردار زشت به تباهى كشيده شود، زيان ديده است.