تفسير مجمع البيان جلد ۸

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۱ -


/ سوره اعراف / آيه هاى 33 - 26

26 . يابَنى ادَمَ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارى سَوْاتِكُمْ وَريشاً وَلِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ اياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ.

27 . يا بَنى ادَمَ لا يَفْتِنَنَّكمُ الشَّيْطانُ كَما اَخْرَجَ اَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْاتِهِما اِنَّهُ يَريكُمْ هُوَ وَقَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ اِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ اَوْلِياءَ لِلَّذينَ لايُؤْمِنُونَ.

28 . وَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها اباءَنا وَاللَّهُ اَمَرَنا بِها قُلْ اِنَّ اللَّهَ لايَاْمُرُ بِالْفَحْشاءِ اَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مالا تَعْلَمُونَ.

29 . قُلْ اَمَرَ رَبّى بِالْقِسْطِ وَاَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ كَما بَدَاَكُمْ تَعُودُونَ.

30 . فَريقاً هَدى وَفَريقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ اِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطينَ اَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ.

31 . يا بَنى ادَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ.

32 . قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتى اَخْرَجَ لِعِبادِه وَالطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذينَ امَنُوا فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيمَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْاياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.

33 . قُلْ اِنَّما حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَالْاِثْمَ وَالْبَغْىَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَاَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِه سُلْطاناً وَاَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مالا تَعْلَمُونَ.

ترجمه

26 - هان اى فرزندان آدم! ما براى شما جامه اى فروفرستاديم كه اندام شما را پوشيده مى دارد و [جامه اى كه برايتان زييايى و ]زينتى است، و جامه پرواپيشگى است كه از هر [جامه و پوششى ]بهتر [و پرشكوه تر] است اين از نشانه هاى [قدرت ]خداست، باشد كه به خود آيند [و پندگيرند].

27 - هان اى فرزندان آدم! مباد شيطان شما را بفريبد، همان سان كه پدر و مادرتان را از بهشت بيرون راند، و جامه آن دو را از [اندم ]آنان بركند تا شرمگاهشان را بر آنان بنماياند. او و دار و دسته [تبهكار] او از جايى كه آنها را نمى بينيد، شما را مى بينند. ما شيطانها را [دوستان و ]سرپرستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند.

28 - و هنگامى كه به كار زشتى دست مى يازند، مى گويند: ما پدران خويش را بر آن يافته ايم و خدا ما را به [انجام ] آن فرمان داده است. [اى پيامبر] بگو: بى گمان خدا به كار زشت فرمان نمى دهد آيا چيزى را كه نمى دانيد به خدا نسبت مى دهيد؟

29 - بگو: پروردگارم به داد گرى [در همه ميدانها و شرايط ]فرمان داده است، و [نيز خواسته است كه ]در كنار هر سجده گاهى [كه براى نماز برمى گزينيد] با همه وجود به سوى او روى آوريد، و در حالى كه دين خويشتن را براى او [پاك و ]خالص مى سازيد وى را بخوانيد. همانگونه كه شما را پديد آورد [به سوى او ]باز خواهيد گشت.

30 - در حالى [باز خواهيد گشت ] كه [خدا] گروهى را [كه شايسته بودند ]راه نموده و گروهى [را كه شايسته هدايت نبوده اند رسوا ساخته و ]گمراهى بر آنان ثابت شده است؛ چرا كه آنان شيطانها را به جاى خدا به دوستى گرفته اند و مى پندارند كه راه يافته اند.

31 - اى فرزندان آدم! در هر [نماز و] سجدگاهى [جامه و ]زينت خود را برگيريد، و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد كه خدا اسرافكاران را دوست نمى دارد.

32 - [اى پيامبر!] بگو: چه كسى زينت خدا را كه براى بندگانش پديد آورده و [نيز ]روزيهاى پاكيزه را حرام ساخته است؟! بگو: اين نعمتها در زندگى جهان براى كسانى است كه ايمان آورده اند [گرچه ديگران نيز بهره مى برند]، در حالى كه در روز رستاخيز ويژه آنان خواهد بود. مااين گونه آيات [و نشانه هاى قدرت خويش ]را براى كسانى كه مى دانند به روشنى بيان مى كنيم.

33 - بگو: پروردگارم تنها كارهاى زشت را - چه آشكارشان باشد و چه نهان - و گناه و افزون خواهى بناحق را تحريم فرموده است، و نيز حرام ساخته است كه چيزى را شريك [و همتاى ] خدا سازيد كه هيچ دليلى براى آن فرو نفرستاده است، و اينكه چيزى را كه نمى دانيد به خدا نسبت دهيد.

نگرشى بر واژه ها

«لباس»: جامه و هر چيزى پوشيدنى.

«ريش»: اين واژه در اصل به مفهوم پر و بال مرغ و پوشش پرندگان است كه هم لباس آنهاست و هم به تناسب رنگارنگ بودن پرها، آرايش و زينت آنها به شمار مى رود.

«زجاج» مى گويد: اين واژه به مفهوم هر چيزى است كه براى جسم و زندگى انسان سودمند باشد، خواه لباس يا چيز ديگر. و به باور برخى مفهوم جامه است.

«فتنه»: آزمون و امتحان.

«قبيل»: گروهى است كه از گروههاى گوناگون پديد آمده اند، امّا «قبيله» گروهى است كه از يك پدر و مادر ريشه مى گيرند.

«قسط»: اين واژه در اصل به مفهوم بازگشت است، اگر اين بازگشت به سوى حق باشد، عدالت و دادگرى نام دارد و اگر به سوى باطل و بيداد باشد، ستم ناميده مى شود. نمونه اى از آن، اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: امّا بيدادگران و منحرفان هيزم دوزخ خواهند بود؛ و أما القاسطون فكانوا لجهنّم حطبا.(249)

«اخلاص»: اين واژه در اصل به مفهوم پاك ساختن كالا از ناخالصى هاست، امّا در قرآن به اين معناست كه انسان پرستش و بندگى را پاك و پاكيره از هر شرك و ريايى ويژه خدا سازد.

«بدأ»: انجام كار براى نخستين بار به طور بى سابقه، و نيز به مفهوم آغاز كار آمده است.

«عود»: انجام كار در مرحله دوّم.

«فريق»: گروهى كه از جمعيت جدا گردند.

«اتخاذ»: آماده ساختن چيزى براى كارى را گويند.

«حسبان»: پندار.

«تحريم»: حرام كردن و هشدار دادن از انجام كارى، و در برابر آن روا و حلال ساختن است.

«فواحش»: گناهان كبيره و زشتيها. اين واژه جمع «فاحشه» است.

«بغى»: تجاوز به مردم.

«سلطان»: دليل و برهانى كه انسان را بر دشمن چيره مى سازد.

تفسير

هشدار به انسانها قرآن در آيات گذشته روشنگرى فرمود كه كره زمين فرودگاه و جايگاه انسان براى زندگى است، اينك در اين آيات از نعمتهايى كه به او ارزانى شده است سخن دارد و مى فرمايد:

يابَنى ادَمَ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارى سَوْاتِكُمْ

روى سخن در آيه مباركه با همه انسانهاست، همه كسانى كه به تدريج در كره زمين پديدار مى گردند.

روشن است كه خطاب به كسانى كه هنوز نيامده اند - در صورتى كه آمدنشان ترديد ناپذير باشد و شرايط تكليف در آنان گرد آيد - درست است.

در تفسير آيه شريفه ديدگاه ها اندكى متفاوت است؛ براى نمونه:

1 - «جبايى» مى گويد: هنگامى كه «آدم» و «حوّا» به زمين فرود آمدند، لباس نيز بر آنان فرود آمد تا به وسيله آن اندام خويش را بپوشانند.

2 - «حسن» مى گويد: منظور اين است كه به وسيله بارانى كه از آسمان فرود مى ريزد، همه چيزهاى مورد نياز انسان، از جمله موادّ اوليّه پوشش و لباس او نيز به دست مى آيد.

3 - به باور برخى، اين تعبير بدان دليل است كه همه بركات از آسمانها فرود مى آيد، همان گونه كه قرآن آهن را نيز فرود آمده از آسمان مى خواند: و انزلنا الحديد...(250)

4 - امّا به باور «ابو مسلم» منظور اين است كه جامه و ديگر وسايل زندگى را به شما ارزانى داشتيم. يادآورى اين نكته لازم است كه تعبيرهايى چون فرو فرستاده شدن نعمتها از آسمان به زمين، در حقيقت نوعى سپاس از ارزانى درانده نعمت ها و ستايش اوست، كه بدين وسيله ما بندگى و نياز خويش را در برابر آن هستى بخش با عظمت بيان مى كنيم.

5 - و از ديدگاه «ابو على» منظورِ آيه شريفه اين است كه: ما لباس و ديگر وسايل زندگى را براى شما پديد آورديم، همان گونه كه مى فرمايد: و از دامها هشت جفت براى شما فرود آورد.(251)

وَريشاً

در مورد اين واژه ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور برخى منظور وسايل زندگى است.

2 - امّا به باور گروهى از جمله «ابن عباس» و... منظور ثروت و امكانات مادّى است.

3 - از ديدگاه «ابن زيد» منظور زيبايى و جمال است.

4 - و از ديدگاه برخى ديگر امكانات زيست و نعمتهاست.

به باور ما هر كدام از مفسّران بخشى از نعمتهاى خدا و چيزهاى خوب و مورد نياز و بخشى از مفهوم آيه را بيان كرده اند.

وَلِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ

و لباس پروا پيشگى است كه از همه لباسها و جامه ها بهتر است.

در اين مورد كه منظور از اين جامه چيست، ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور «ابن عباس» منظور از جامه تقوا، انجام كارهاى شايسته است.

2 - امّا به بارو «حسن» منظور ارزش اخلاقى حيا و آزرم مى باشد كه بسان پوششى اندام انسان و فراز و نشيبهاى آن را مى پوشاند.

3 - از ديدگاه «جبايى» منظور لباس ويژه و زاهدانه اى است كه پارسايان از سر فروتنى مى پوشند.

4 - و از ديدگاه «زيد» فرزند حضرت سجّادعليه السلام منظور لباس جهاد است.

5 - «عروه» مى گويد: منظور ترس از خداست.

6 - و «ابن زيد» مى گويد: منظور پوشش مناسب براى پوشاندن فراز و نشيبهاى بدن است.

7 - و برخى نيز بر آنند كه: منظور جامه ايمان به خداست.

به باور ما همه اين مفاهيم و دريافتها از آيه شريفه جالب است و هر كدام از اين جامه ها كه انسان بر تن نمايد به خير و صلاح اوست.

ذلِكَ مِنْ اياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ.

اينها همه از نشانه هاى قدرت و عظمت اوست؛ او همه اينها را پديد آورده است، باشد كه انسانها بينديشند و ايمان آورند و دستورات زندگى ساز او را به كار بندند.

مراقب دجالگرى شيطان باشيد! دگر باره آفريدگار هستى روى سخن را متوجّه همه انسانها ساخته و مى فرمايد:

يا بَنى ادَمَ لا يَفْتِنَنَّكمُ الشَّيْطانُ

هان اى فرزندان آدم!مباد شيطان شما را بفريبد و از راه دين خدا گمراه و از حق و عدالت دور كند و با وسوسه و دعوت به سوى نافرمانى و گناه گرفتارتان سازد.

در آيه شريفه در حقيقت به شيطان در مورد گمراه ساختن انسانها هشدار داده شده است و معناى آيه اين است كه: اى فرزندان آدم! نبايد شيطان شما را گمراه سازد؛ و به طور صريح به انسانها هشدار داده نشده است؛ چرا كه اين شيوه سخن براى بيم رسانى مردم سودمندتر و رساتر است، و در حقيقت دو نكته را در بر دارد؛ يكى هشدار از دشمنى خطرناك كه هماره در كمين است، و ديگر لزوم آگاهى و هشيارى و رويارويى در برابر او.

كَما اَخْرَجَ اَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ

همان گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند. چرا كه اين شيطان بود كه با وسوسه هاى خود آنان را فريفت و باعث بيرون رانده شدنشان از بهشت پر طراوت و زيبا شد.

روشن است كه بيرون آمدن آنان از بهشت به دستور خدا بود، امّا وسوسه هاى شيطان و نزديك شدن آن دو به آن درخت موجب صدور فرمان گرديد. اين شيوه سخن در آيات بسيار است؛ براى نمونه در مورد فرعون مى فرمايد: «او پسران بنى اسرائيل را سر مى بريد»(252) در حالى كه ديگران اين كار را به دستور او انجام مى دادند، و منظور آيه اين است كه اين كار گناهى نا بخشودنى و شقاوتى وحشتناك بود و سبب واقعى آن خود فرعون و نظام استبدادى او بود.

يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْاتِهِما

او با فريبكارى و دعوت به خوردن از ميوه آن درخت، لباس زيبا و آراسته بهشت را از اندام آنان بيرون آورد تا فراز و نشيب بدنشان را به آنان بنماياند.

اِنَّهُ يَريكُمْ هُوَ وَقَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ

شيطان و فرزندان و پيروانش شما را مى بينند و در كمين شما هستند و شما آنان را نمى بينيد.

«ابن عباس» در اين مورد مى گويد: شيطانها بسان خون در رگ و پوست انسانها در گردشند و سينه هاى مردم منزلگاه آنهاست كه قرآن مى فرمايد: همو كه در سينه هاى مردم وسوسه مى كند: الذى يوسوس فى صدور النّاس.(253)

و «قتاده» مى گويد: به خداى سوگند: دشمنى كه تو را مى بيند و تو او را نمى بينى خطرناك تر و تحمّل ناپذيرتر است، مگر نسبت به كسانى كه براستى به خدا پناه برند و او پناهشان دهد؛ چرا كه دشمنى نهان و در كمين كه انسان او را نمى بيند بسيار خطرناك تر و وحشتناكتر است. به همين جهت هرگاه در ذهن و دل خويش وسوسه اى را احساس كرديم بايد به هوش باشيم كه وسوسه شيطان نباشد.

چرا نمى توان شيطان را ديد؟ شيطان را نمى توان ديد، چرا كه جسم او بسيار لطيف و شفاف است و ديدن او نيازمند به بينايى بسيار نيرومندى است.

به باور گروهى، شيطان را نمى توان ديد، امّا ممكن است خدا او را در نظر كسانى كه جنّيان را احضار مى كنند پديدار سازد. اين ديدگاه مورد تأييد «مفيد»، على بن عيسى»، «اين اخشيد» و «ابو هذيل» است، و مرحوم «طبرسى» نيز اين ديدگاه را بهتر دانسته است. امّا به باور «جبايى» جنّ و شيطان را نمى توان ديد؛ چرا كه قرآن مى فرمايد: شما آنها را نمى بينيد. آرى ممكن است در زمان پيامبران همان گونه كه خدا فرشتگان را به پيامبران نمايانده، آنها را نيز به آنان نشان داده باشد.

اِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ اَوْلِياءَ لِلَّذينَ لايُؤْمِنُونَ.

ما حكم كرده ايم كه شيطانها دوستان و سرپرستان مردمى هستند كه ايمان نمى آورند؛ چرا كه اين دو گروه در گسترش فساد و تباهى و نشر باطل و بيداد، يار و ياور يكديگرند.

ياد آورى مى گردد كه واژه «جعل» به مفهوم «حكم»، باز هم نمونه دارد؛ از جمله در اين آيه كه مى فرمايد: و جعلوا الملائكه الّذين هم عباد الرحمن اناثا.(254) فرشتگانى را كه خود، بندگان خداى مهربان هستند، مادينه و دختران او حكم كردند.

به هر حال آيه مورد بحث خاطرنشان مى سازد كه شيطانها با همه فريبكارى و وسوسه و شگردشان تنها بر شرك گرايان و ظالمان و گناهكاران و غافلان چيره اند، نه بر ايمان آوردگان راستين به خدا.

در سوّمين آيه مورد بحث در اشاره به يكى از شگردهاى شيطان در گمراه ساختن و به انحراف كشيدن دوستان و رهروان نگونسارش مى فرمايد:

وَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها اباءَنا

و هنگامى كه كار زشتى انجام مى دهند مى گويند: ما پدران و نياكان خود را بر آن يافته ايم!

شرك گرايان به هنگام طواف برگرد خانه خدا، زن و مرد، برهنه مى شدند و مى گفتند: ما همان گونه كه از مادر ولادت يافته ايم، برگرد خانه خدا طواف مى كنيم، نه با جامه هايى كه بر تن داشته و به همراه آنها گناه كرده ايم.

اين شيوه زشت در ميان گروههاى قريش، كنانه، جديله و هم پيمانان آنان رواج داشت.

«فراء» در اين مورد آورده است كه آنان به صورت برهنه و عريان به طواف مى پرداختند. تنها پوشش مردان اين بود كه تكّه پوست يا پشمى بر روى اندام جنسى خويش مى نهادند و زنان نيز با نهادن قطعه پوست يا پارچه اى بر روى اندام جنسى خود به طواف مى پرداختند و اين شعر را مى خواندند:

اليوم يبدو كلّه اوبعضه

و ما بدا منه فلا احلُّه

امروز بخشى از آن يا همه اش پديدار مى گردد و من بر كسى حلال نمى كنم كه آن بخشى را كه پديدار شده است تماشا كند.

وَاللَّهُ اَمَرَنا بِها

و منطق احمقانه آنان بر درستى اين شيوه زشت اين بود كه: اين راه و رسم نياكان ماست، و راه و رسم پيشنيان مقدس و مورد احترام است. و اگر كسى در برابر اين منطق زشت و ظالمانه مى ايستاد كه پدران شما و نياكانتان نيز در اشتباه بودند، شما چگونه از پى آنان مى رويد و نمى انديشيد؟! در پاسخ مى گفتند: خدا ما را به اين كار فرمان داده است.

به باور «حسن» آنان با پندار جبرگرايانه براين عقيده بودند كه اگر خدا اين گونه عبادت و طواف را خوش نمى داشت ما را از آن باز مى داشت، و چون باز نمى دارد پس او ما را به اين كار فرمان داده است.

از اين رو خدا در پاسخ پندار پوچ آنان مى فرمايد:

قُلْ اِنَّ اللَّهَ لايَاْمُرُ بِالْفَحْشاءِ اَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مالا تَعْلَمُونَ.

هان اى پيامبر! به آنان بگو: اين كار شما زشت و ظالمانه است، و خدا كسى را به انجام كار زشت فرمان نمى دهد. چرا چيزى را كه نمى دانيد به خدا نسبت مى دهيد؟ آيا اين كار شما درست است كه در اوج بى خردى و نادانى چيزى را به خدا نسبت دهيد؟!

آنان در برابر اين منطق فرو ماندند؛ چرا كه اگر مى گفتند: نه، با اين اعتراف سند محكوميت خويش را امضا كرده بودند، و اگر مى گفتند: آرى، سند رسوايى خويش را.

«زجاج» در تفسير آخرين فراز از آيه شريفه مى فرمايد: منظور اين است كه چرا به خدا دروغ مى بنديد؟

خدا به همه نيكها فرمان مى دهد در آيه گذشته قرآن روشنگرى فرمود كه خدا به زشتى و زشتكارى ها فرمان نمى دهد، اينك در اين آيه مباركه روشن مى سازد كه خدا به عدل و داد كه ريشه و اساس و نام و عنوان همه كارهاى شايسته است فرمان مى دهد.

قُلْ اَمَرَ رَبّى بِالْقِسْطِ

هان اى پيامبر! به شرك گرايان بگو: پروردگار من به عدالت و دادگرى - كه همه كارهاى شايسته را در بر مى گيرد - فرمان داده است و نه به «فحشاء» كه نام همه پليديها و زشتى هاست.

به باور بيشتر مفسّران، منظور از اين فراز از آيه شريفه اين است كه خدا به دادگرى و راستى فرمان داده است. امّا به باور «ضحّاك» منظور اين است كه به توحيد گرايى و يكتا پرستى فرمان داده است.

از ديدگاه «ابن عباس» به «لا اله الا الله» دستور داده، و از ديدگاه «ابو مسلم» به فرمانبردارى از مقررات و تقرب به بارگاه خدا.

وَاَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ

در اين مورد ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور گروهى از جمله «ابن زيد» منظور اين است كه در هر مسجدى كه نماز مى خوانيد به سوى قبله بايستيد.

2 - امّا به باور «جبايى»، هنگام نماز و اوقات اداى آن، به سوى كعبه روى آوريد.

3 - از ديدگاه «فرّاء» و «مغربى» منظور اين است كه: به هر مسجدى كه رسيديد نماز بخوانيد و نگوييد در مسجد خودمان خواهيم خواند.

4 - و از ديدگاه برخى: نماز جماعت را در مسجد بخوانيد.

5 - و «ربيع» مى گويد: منظور اين است كه نماز را خالصانه و با دلى پاك براى خدا بخوانيد و بتهاى رنگارنگ را همتا و شريك او نگيريد.

وَادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ

و در حالى كه دين و آيين خويش را براى او خالص ساخته ايد وى را عبادت كنيد.

و به باور برخى خدا را از روى اخلاص بپرستيد.

تفكرانگيزترين دليل در امكان معاد در ادامه آيه شريفه زيباترين و كوتاه ترين استدلال براى ترديد ناپذير بودن رستاخيز و آفرينش دگرباره انسانها را ترسيم مى كند و مى فرمايد: همانگونه كه پديد آورنده هستى شما را پديد آورد، دگرباره به سوى او باز خواهيد گشت.

كَما بَدَاَكُمْ تَعُودُونَ.

در مورد پيوند اين فراز به ديگر فرازهاى آيه شريفه يا آيات گذشته ديدگاه هايى ارائه شده است:

1 - به باور برخى منظور اين است كه پروردگار خويش را از روى اخلاص بخوانيد و بپرستيد؛ چرا كه سر انجام به سوى او باز مى گرديد و پاداش خود را دريافت مى داريد. اگر براستى دريافت اين حقيقت برايتان دشوار است، به آغاز آفرينش و پيدايش خود بنگريد و بدانيد كه همان گونه كه آفريدگار هستى شما را از نيستى به هستى آورد، دگر باره پس از مرگ و خاك شدنتان، به كالبد خاكى شما حيات بخشيده و با آفرينشى تازه شما را بر مى انگيزد.

2 - امّا به باور «زجاج» اين فراز از آيه شريفه، به آيه 25 پيوند مى خورد(255) ومنظور اين است كه آفريدگار هستى پس از مرگ و پايان زندگى شما در اين سرا، بار ديگر شما را براى روز رستاخيز از دل خاك بيرون مى آورد و زندگى مى بخشد؛ چرا كه زنده ساختن دگر باره شما، براى او دشوارتر از آفرينش نخستين شما نيست. و بدين سان براى شرك گرايانى كه روز رستاخيز را انكار مى كردند و آن را دشوار و يا ناممكن مى پنداشتند استدلال مى كند كه اين براى آفريدگار هستى آسان است.

3 - از ديدگاه «ابو مسلم» اين فراز از آيه پيوندى به گذشته ندارد و خود نكته اى جداگانه است و اين پيام را مى دهد كه هان اى بندگان خدا(256) به هوش باشيد كه خدا همان گونه كه همه شما انسانها را از خاك آفريد، بار ديگر به خاك بر مى گرديد. اين آيه، درست بسان آن آيه است كه مى فرمايد: ما شما را از خاك آفريديم و شما را به خاك باز مى گردانيم و دگر باره شما را از خاك بيرون خواهيم آورد: منهم خلقناكم...(257)

4 - و از ديدگاه برخى نيز منظور اين است كه همان گونه كه در آفرينش نخستين برهنه ديده به جهان گشوديد و هيچ نداشتيد، در روز رستاخيز نيز همان گونه بر انگيخته مى شويد.

از پيامبر گرامى در اين مورد آورده اند كه فرمود: در روز رستاخيز پابرهنه، عريان و بدون پوشش بر انگيخته خواهيد شد. تحشرون يوم القيامة عراة حفاة غبرا.(258)

قرآن در آيه ديگرى در مورد آفرينش دگر باره انسان مى فرمايد: همان گونه كه بار نخست آفرينش را آغاز كرديم، دگر باره آن را باز مى گردانيديم... كما بدأنا اوّل خلقٍ نعيده...(259)

5 - و پاره اى نيز بر آنند كه منظور آيه شريفه اين است كه همان طورى كه جهان را بدرود گفته ايد، دگر باره بر انگيخته مى شويد: انسان با ايمان با همان باور وعملكردش و شرك گرا و بيدادگر نيز همان گونه.

در پنجمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

فَريقاً هَدى وَفَريقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ

گروهى به خاطر آمادگى و حق پذيرى شان، لطف خدا شامل حالشان شده و به راه درست و پاداش شكوهمند خدا راه مى يابند، و گروهى دعوت حق را نپذيرفته و با حق ستيزى و لجاجت از لطف خدا محروم شده، و با رها شدن به حال خود از سوى خدا، نور هدايت سينه آنان را نگشوده و دل آنان را روشن نساخته است و در خور گمراهى مى گردند.

گفتنى است كه اين آيه شريفه از آنجايى كه پس از آيه بر انگيخته شدن مردگان قرار دارد، نشانگر آن است كه منظور از واژه «هدايت» به مفهوم رهنمود به سوى پاداش و ثواب است، همچنان كه واژه «ضلالت» نيز در اينجا به مفهوم محروم ماندن از پاداش و نرسيدن به بهشت آمده است.

اِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطينَ اَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ

اين فراز نشانگر اين نكته است كه كيفر گمراهان بى جهت نيست، بلكه بدان دليل است كه آنان در زندگى خود نافرمانى خدا را پيشه ساختند و دوستى شيطانها را بر دوستى خدا و برگزيدگان بارگاه او برگزيدند، و به جاى پرستش و فرمانبردارى خدا و عشق و بندگى او، فرمانبردارى و بندگى شيطان را گردن نهادند.

وَيَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ.

و با همه اين گمراهى و بيداد باز هم مى پندارند كه راه يافته اند.

زيبايى درون و برون در آيات گذشته قرآن يادآور گرديد كه آفريدگار هستى به شما انسانها رزق و روزيهاى گوناگون ارزانى داشته و لباس و پوشش مناسب پديد آورده است، اينك در اين آيه روشنگرى مى كند كه خويشتن را به نعمتها و زيورها و ارزشهاى معنوى بيارايند و در همه ميدانها از اسرافكارى بپرهيزند و رعايت اعتدال و ميانه روى را فراموش نسازند.

يا بَنى ادَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ

هان اى فرزندان انسان، لباسهاى فاخر و زيباى خود را در عبادتهاى گروهى جمعه و عيد بپوشيد.

اين تفسير براى آيه شريفه از حضرت باقرعليه السلام روايت شده است، امّا به باور برخى منظور اين است كه در تمام نمازها لباسهاى زيبا و خوب خود را بپوشيد.

«عياشى» در تفسير خود آورده است كه حضرت مجتبى عليه السلام هرگاه به نماز برمى خاست، بهترين لباسهاى خود را مى پوشيد، و هنگامى كه دليل كارش را مى پرسيدند مى فرمود: خدا زيباست و زيبايى را دوست دارد و من خود را براى ورود به بارگاه پروردگار خويش آراسته مى سازم؛ خداى من مى فرمايد: به هنگام حضور در هر مسجد و هر نمازى زينتهاى خويش را برگيريد، و من دوست مى دارم كه در اين فرصتها بهترين لباس خود را بپوشم.

انّ اللَّه جميل يحب الجمال فاتجمل لربى و هويقول: خذوا زينتكم عند كل مسجد فاحب أَنْ ألبس اجود ثيابى.(260)

از ديدگاه گروهى از مفسّران منظور اين است كه: به هنگام نماز فراز و نشيبهاى بدن خويش را بپوشانيد. و اين دستور بدان جهت فرود آمد كه شرك گرايان به هنگام طواف برگرد كعبه، برهنه مى شدند و مردها در روز روشن و زنها در طول شب برهنه و عريان به طواف مى پرداختند؛ از اين رو به توحيد گرايان فرمان رسيد كه به هنگام طواف و نماز، سراسربدن خويش، بويژه اندامهاى جنسى خود را بپوشانيد.

و از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه منظور شانه و گردن است.

وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا

بر شما رواست كه از آنچه برايتان حلال شده است بخوريد و بنوشيد، امّا هشدار تان باد كه اسراف نكنيد كه از حلال خدا به حرام مى رسيد.

«مجاهد» مى گويد: اگر در راه خدا به اندازه كوه «اُحد» هم انفاق گردد اسراف نخواهد بود، امّا اگر به اندازه يك درهم در راه گناه هزينه گردد، اسراف و گزافكارى است.

يك داستان جالب در اين مورد آورده اند كه «هارون» پزشكى داشت كه مسيحى بود روزى او به يكى از چهره هاى علمى آن روزگار «على بن الحسين» گفت: آيا در قرآن شما چيزى در مورد دانش پزشكى نيامده است؟ به باور من دانش بر دو بخش است: دانش پزشكى كه از جسم انسان و بهزيستى و بهداشت و سلامت آن سخن مى گويد، و ديگر دانش دين كه از بهروزى و سلامت جان و آراستگى روان و اخلاق شايسته بحث مى كند.

آن شخصيت علمى در پاسخ پزشك مسيحى گفت: چرا، در قرآن همه دانش پزشكى در يك آيه آمده است.

پرسيد كدام آيه؟

گفت: قرآن مى فرمايد: بخوريد و بياشاميد امّا زياده روى نكنيد: كلوا واشربوا و لا تسرفوا...

و افزود پيامبر ما نيز همه دانش پزشكى را در يك روايت كوتاه آورده است: المعدةُ بيت كلّ داء و الحميةُ رأس كلّ دواء و اعط كلّ بدن ما عودته.(261)

معده مركز و خاستگاه هر بيمارى است و رژيم شايسته غذايى اصل و اساس هر نسخه پزشكى و دارو است و بهوش باشيد كه جسم را از آنچه عادت داده و او را پرورده ايد محروم نسازيد.

پزشك مسيحى بهت زده شد و گفت: ما ترك كتابكم ولا نبيكم لجالينوس طبا!

واقعيت اين است كه قرآن و پيامبر شما در رشته پزشكى چيزى را براى دانشوران نامدار اين علم بسان «جالينوس» فروگذار نكرده اند.

به هر حال در تفسير آيه مورد بحث برخى نيز بر آنند كه منظور از «اسراف» حرامخوارگى و خوردن مال ديگران به ناروا و ظالمانه است و آيه شريفه از اين كار هشدار مى دهد؛ چرا كه خوردن حرام گرچه ناچيز هم باشد اسراف و تجاوز است.و نيز هر آنچه را خردمندان زشت شمارند و براى سلامت و شخصيت انسان زيانبار باشد، چهره ديگرى از اسراف است، بسان تهيدستى كه ديگ خانه اش را با مشك و گلاب بجوشاند و خود را با انواع عطرهاى گرانقيمت عطر آگين سازد و بى آنكه نيازهاى اساسى خانه و خانواده اش را در نظر داشته باشد، در آمد خود را در هزينه هاى بى مورد هزينه كند.

اِنَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ.

خدا اسرافكاران را دوست نمى دارد؛ چرا كه آنان را زيرباران نكوهش گرفته است.

در آيه گذشته آفريدگار هستى رهنمود مى دهد كه به هنگام فرارسيدن وقت نماز و عبادت خدا، لباسهاى خوب و زيورهاى خويش را برگيريد، و بدون فرورفتن به زياده روى و اسراف، در زندگى خويش از نعمتهاى او بخوريد و بنوشيد و بهره بريد، امّا از آنجايى كه گروهى از مردم عصر جاهليت بسيارى از اين كارها را ناروا مى شمردند و در حال احرام خوردن شير و روغن را روا نمى دانستند، و شترانى را كه ده بار بچه آورده بودند، و نيز شترانى كه گوششان را شكاف زده بودند، بهره ورى از آنها را ناروا قلمداد مى كردند، آفريدگار هستى در راه زدودن اين فرهنگ خرافى و جاهلى در اين آيه مى فرمايد:

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتى اَخْرَجَ لِعِبادِه وَالطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ

هان اى پيامبر: به اينان بگو: لباسهايى كه مردم خود را به وسيله آنها آراسته مى سازند و نيز روزيهاى پاكيزه و حلال و عادلانه را چه كسى بر بندگان او تحريم كرده است؟ همه اينها را خدا براى بندگانش آفريده است، چرابرخى بهره ورى از آنها را برخويشتن حرام ساخته و خود را محروم مى سازند؟

به باور برخى منظور از «طيّبات» خوردنيهاى پاك و پاكيزه و لذت بخش است، و به باور برخى ديگر چيزهاى حلال و روا. امّا به باور ما همان ديدگاه و معناى نخست بهتر است؛ چرا كه همه اين نعمتها در سراى آخرت از آن بندگان با ايمان و شايسته كردار خداست.

قُلْ هِىَ لِلَّذينَ امَنُوا فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيمَةِ

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه ايمان آوردگان و شرك گرايان در نعمتهاى پاكيزه دنيا با هم شريك هستند و همه از خوردنيهاى آن مى خورند و از لباسهاى آن مى پوشند و با همسران شايسته و زيبا از ديدگاه خود پيمان زندگى مشترك مى بندند، امّا در جهان ديگر همه اين نعمتها و روزيها ويژه توحيدگرايان و پرواپيشگان است و شرك گرايان از لطف و نعمت خدا بهره اى نخواهند داشت.

اين ديدگاه را «فرّاء» نيز مى پذيرد؛ امّا به باور «جبايى» منظور اين است كه همه اين نعمتها در زندگى دنيا براى مردم با ايمان رواست امّا خالص از غم و اندوه و رنج و ناراحتى نيست، و در جهان ديگر است كه اين نعمتها بدون رنج و درد براى آنان فراهم شده است.

كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْاياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.

همانگونه كه شما را به راه شايسته و به آنچه سود شما در آن است راه مى نماييم، و صلاح دين و دنياى شما را برايتان خاطر نشان مى سازيم، درست همين گونه آيات و نشانه هاى يكتايى و قدرت خود را براى مردمى كه مى دانند بروشنى بيان مى كنيم.

رهنمود آيه شريفه

1 - از آيه شريفه اين واقعت دريافت مى گردد كه پوشيدن لباسهاى فاخر و خوب، و نيز خوردن غذاهاى لذت بخش و مفيد رواست. اين نكته افزون بر قرآن از روايات نيز دريافت مى گردد؛ براى نمونه:

1 - از حضرت سجاد عليه السلام آورده اند كه آن گرانمايه عصرها و نسلها «عبايى» به پنجاه دينار خريد و در فصل تابستان آن را در راه خدا انفاق كرد. روشن است كه آن بزرگوار نه خريد آن را نا درست مى دانست و نه بهره ورى از آن و نه انفاق آن را در راه خدا؛ و مى فرمود: چه كسى زيورهايى را كه خدا براى بندگان پديد آورده و نيز روزيهاى پاكيزه را حرام ساخته است؟! قل من حرم زينة اللَّه ...

2 - و نيز «عياشى» از «يوسف بن ابراهيم» آورده است كه گفت: روزى بر حضرت باقر عليه السلام وارد شدم، ديدم كه آن بزرگوار جامه بلند و فاخرى پوشيده و عبايى خوب و پرشكوه كه از «خز» بافته شده بود بر تن نموده است.

هنگامى كه به آن حضرت نزديك شدم، گفتم: سرورم! آيا اين عباى شما از «خز» فراهم شده است؟

فرمود: آرى.

پرسيدم: ديدگاه شما در مورد آن چيست؟

فرمود: پوشيدن لباسى كه از «خز» باشد مانعى ندارد.

گفتم: گويى نخ آن از ابريشم است.

فرمود: بازهم مانعى ندارد، مگر نشنيده اى كه وقتى نياى گرانمايه ام حضرت حسين عليه السلام را به شهادت رساندند، «عبايى» از خز در تن داشت؟

و افزود هنگامى كه امير مؤمنان «ابن عباس» را به سوى فرقه خوارج گسيل داشت، وى به هنگام حركت فاخر ترين لباس خود را پوشيد و بهترين مركب را براى سوارى برگزيد و خوشبوترين عطر را به كار برد و به سوى آنان رفت.

خوارج گفتند: پسر عباس! ما تو را بهترين مردم مى شناسيم؛ پس چرا اينك در لباس جبّاران و بر مركب اشراف آمده اى؟

«ابن عباس» در برابر آنان به تلاوت اين آيه پرداخت: قل من حرّم... و آنان فروماندند.

آرى حضرت باقرعليه السلام پس از بيان جريان ابن عباس، رو به من نمود و فرمود: يوسف بن ابراهيم! تو نيز در زندگى خويش لباس خوب بپوش و خود را آراسته ساز كه خدا زيباست و زيبايى و وقار را دوست مى دارد، امّا فراموش نكن كه بايد از حلال باشد و نه از حرام.

فالبس و تجمّل فانّ اللّه جميل و يحبّ الجمال و لكن من حلال.(262)

2 - نكته درس آموز ديگرى كه از آيه شريفه دريافت مى گردد اين است كه بهره ورى از همه نعمتهاى زندگى براى انسان رواست، مگر اينكه دليلى آن را تحريم كند؛ چرا كه قرآن مى فرمايد: زيورهايى را كه خدا بر شما حلال ساخته و روزيهايى كه برايتان پديد آورده، چه كسى آنها را بر شما تحريم كرده است؟

قل من حرّم زينة الله...

آرى، از اين آيه شريفه اصل اباحه دريافت مى گردد، همانگونه كه از خردسالم و رشديافته. و اينجاست كه دين و خرد باهم هماهنگ مى گردند.

تحريم همه زشتيها و گناهان در اين آيه شريفه به ترسيم برخى چيزهاى حرام پرداخته و مى فرمايد:

قُلْ اِنَّما حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ

پروردگارم تنها زشتكارى هاى را - چه آشكارش باشد و چه نهان - همه را حرام كرده است.

به باور گروهى از جمله «جبايى» منظور اين است كه آفريدگار هستى در اين آيه شريفه همه كارهاى زشت و تمامى گناهان بزرگ - خواه آشكار باشند و يا نهان - همه را تحريم كرده است. به عبارت ديگر آفريدگار هستى تنها زشتيها را حرام كرده است و نه كارهاى شايسته و نعمتها را.

قرآن در ادامه سخن به بيان روشن اين زشتيها پرداخته و مى فرمايد:

وَالْاِثْمَ وَالْبَغْىَ بِغَيْرِ الْحَقِ

و نيز پروردگارم گناه و بيداد گرى به ناحق را تحريم فرموده است.

گويى قرآن بيانگر اين نكته است كه زشتكاريها بر چهار نوعند:

1 - گناه.

2 - بيدادگرى.

3 - شرك گرايى.

4 - و ديگر دروغ بستن به خدا.

روشن است كه بيداد گرى هميشه و هر نوع آن ناروا و نا حق و نادرست است، و قيدى كه در آيه شريفه آمده به منظور تأكيد مطلب است، و در قرآن از اين نمونه ها آمده است.

«مجاهد» مى گويد: منظور از واژه «فواحش» بى عفتى در نهان و برهنه شدن زنان به هنگام طواف است، كه آن در نهان انجام مى گيرد و اين در آشكار، و به باور برخى ديگر، گناه و زشتى آشكار، طواف برهنه مردان در روز، و زشتى نهان، طواف زنان برهنه در شامگاه است.

از ديدگاه «جبايى» منظور تحريم گناهان و زشتيهاست.

در مورد واژه «اثم» نيز دو نظر است:

به باور «فرّاء» منظور از اين واژه گناهى است كه حدّ و مرز ندارد؛ امّا به باور «حسن» منظور خوردن شراب است كه قرآن و روايات آن را كارى شيطانى شمرده اند.

در مورد وصف ستم و بيداد به ناحق، اگر همانگونه كه برخى گفته اند منظور تأكيد باشد، اين آيه شريفه نيز بسان آيه مورد بحث است: و يقتلون النّبيّن بغير حق...(263) و برخى نيز برآنند كه ستم و بيداد بر دو بخش است: بحق، بسان قصاص كه رواشناخته شده، و به ناحق بسان انواع بيدادگرى ها كه در اسلام تحريم شده است.

وَ اَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِه سُلْطاناً

يكى ديگر از زشتيهايى كه تحريم شده است، شرك و شرك گرايى و همتا قرار دادن و نظير گرفتن براى خداى يكتاست، و مى دانيم كه شرك گرايى گناهى است كه هيچ دليل خرد پسندى نداشته و دين و خردى آن را درست و روا نمى شمارد.

وَ اَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مالا تَعْلَمُونَ.

و زشتى ديگرى كه خداى يكتا آن راتحريم فرموده، دروغ بستن به آفريدگار هستى و بربافتن خرافات و اوهام و پندارهاى بى دليل و برهان و بدون آگاهى و دانش، و نسبت دادن آنها به خداست.