تفسير كاشف (جلد اول)
سوره هاى فاتحه و بقره

علامه محمد جواد مغنيه
مترجم : موسي دانش

- ۴۷ -


ربا

الّذِينَ يَأْكلُونَ الرِّبَوا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الّذِى يَتَخَبّطهُ الشيْطنُ مِنَ الْمَس ذَلِك بِأَنّهُمْ قَالُوا إِنّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَوا وَ أَحَلّ اللّهُ الْبَيْعَ وَ حَرّمَ الرِّبَوا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظةٌ مِّن رّبِّهِ فَانتَهَى فَلَهُ مَا سلَف وَ أَمْرُهُ إِلى اللّهِ وَ مَنْ عَادَ فَأُولَئك أَصحَب النّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(275)

يَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَوا وَ يُرْبى الصدَقَتِ وَ اللّهُ لا يُحِب كلّ كَفّارٍ أَثِيمٍ(276)

إِنّ الّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ أَقَامُوا الصلَوةَ وَ ءَاتَوُا الزّكوةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ(277)

يَأَيّهَا الّذِينَ ءَامَنُوا اتّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِىَ مِنَ الرِّبَوا إِن كُنتُم مّؤْمِنِينَ(278)

فَإِن لّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَ رَسولِهِ وَ إِن تُبْتُمْ فَلَكمْ رُءُوس أَمْوَلِكمْ لا تَظلِمُونَ وَ لا تُظلَمُونَ(279)

وَ إِن كانَ ذُو عُسرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسرَةٍ وَ أَن تَصدّقُوا خَيرٌ لّكمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(280)

وَ اتّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلى اللّهِ ثُمّ تُوَفى كلّ نَفْسٍ مّا كسبَت وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ(281)

آنان كه ربا مى خورند، در قيامت چون كسانى از قبر بر مى خيزند كه به افسون شيطان ديوانه شده باشند. و اين به كيفر آن است كه گفتند: ربا نيز چون معامله است . در حال يكه خدا معامله را حلال و ربا را حرام كرده است . هر كس كه موعظه خدا به او رسيد و از رباخوارى باز ايستاد، خدا از گناهان پيشين او درگذرد و كارش به خدا واگذار مى شود. و آنان كه بدان كار باز گردند، اهل جهنمند و جاودانه در آن خواهند بود. (275) خدا ربا را ناچيز مى گرداند و صدقات را افزونى مى دهد و هيچ كفران كننده گنهكار را دوست ندارد. (276) آنان كه ايمان آورده اند و كارهاى نيكو كرده اند و نماز خوانده اند و زكات داده اند، مزدشان با پروردگارشان است . نه بيمناك مى شوند و نه غمگين . (277) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا بترسيد و اگر ايمان آورده ايد، از ريا هر چه باقى مانده است رها كنيد. (278) و هرگاه چنين نكنيد، بدانيد كه با خدا و رسول او به جنگ برخاسته ايد. و اگر توبه كنيد اصل سرمايه از آن شماست . در اين حال نه ستم كرده ايد و نه تن به ستم داده ايد. (279) و اگر وامدار تنگ دست بود، مهلتى بايد تا توانگر گردد. و اگر دانا باشيد، دانيد كه چون بر او ببخشاييد برايتان بهتر است . (280) از آن روز كه به سوى خدا باز مى گرديد و به هر كس پاداش عملش به تمامى داده مى شود و ستمى نمى بيند، بيمناك باشيد. (281)

واژگان

الربا: زيادى .

الخبط: بيراهه رفتن و از اين قبيل است : ((يخبط خبط عشواء: همانند شترى كه نور چشمش ضعيف است ، سكندرى مى خورد)).

المس : ديوانگى .

المحق : نقص .

فاءذنوا: اعلام كنيد.

النظرة : انتظار كشيدن .

اعراب

((كما يقوم))، ((كاف)) اسم و به معناى ((مثل))، قائم مقام مفعول مطلق و در تقدير: لا يقومون الا فياما مثل قيام الذى يتخبطه الشيطان است . ((و ان كان ذوعسرة))، ((كان)) تامه ، ((ذو)) فاعل . ((فنظرة)) خبر مبتداى محذوف كه در معنا: ((فالواجب نظرة)) مى باشد. ((اءن تصدقوا))، در اصل ((تتصدقوا)) بوده است . ((اءن)) باصله اش در محل رفع و مبتداست و ((خير لكم)) خبر آن و در تقدير: ((الصدقة خير لكم)) است .

وجه مناسبت صدقه و ربا

موضوع هر كدام از صدقه و ربا مال است ، با اين تفاوت كه صدقه ، بخششى است بدون عوض و نيز پاكى ، پاكيزگى ، همكارى و يارى به يكديگر است ؛ اما ربا برگرداندن مال است با اضافه و نيز طمع ، حرص ، چرك و آلودگى و چپاول و استثمار محسوب مى شود. بنابراين ، صدقه و ربا از لحاظ موضوع نظير يكديگر، اما از لحاظ حكم و هدف ، متضاد يكديگرند و همان گونه كه اشيا با نظاير خود مى آيند با اضداد خود نيز ذكر مى شوند و از همين جهت ، حكم ربا بلافاصله پس از حكم صدقه آمده است . پيش از آن كه به تفسير آيات بپردازيم ، تعريف ربا در دين و نيز دليل حرمت و سبب آن را بيان مى كنيم :

تعريف ربا

ربا در لغت به معناى زياد شدن است و از اين قبيل مى باشد سخن خداى تعالى : ((اهتزت و ربت))(430) يعنى زياد شد. در شريعت . در شريعت ، ربا بر دو قسم است : يكى رباى نسيه ، يعنى قرض و ديگرى رباى فضل ، يعنى زيادى ، بدين معنا كه دو چيزى كه از يك جنس هستند با يكديگر معاوضه مى شوند (و در عين حال يكى زيادتر از ديگرى است ) و تفصيل مطلب به ترتيب زير است :

معناى رباى نسيه و يا رباى قرض آن است كه انسان چيزى را به كسى وام بدهد و شرط كند كه علاوه بر اصل وام ، سود هم به وى بدهد و تفاوت نمى كند كه سود از جنس مالى باشد كه شخص آن را وام مى دهد، نظير اين كه كسى ده درهم وام مى دهد و شرط مى كند كه بدهكار يازده درهم به وى برگرداند و يا از غير جنس آن مال باشد چنان كه وام دهنده شرط كند كه وام گيرنده ، كارى برايش انجام دهد يا كتابى به وى امانت دهد و يا چيزى ديگر. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((هر وامى كه سود به دنبال داشته باشد حرام است)). بر اين اساس ، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) ميان انواع سود تفاوت قائل نشده است .

شايان ذكر است كه اگر بدهكار مبلغ وام را با يك مقدار اضافه مسترد كند، بدون آن كه طلبكار از قبل شرط كرده باشد، اين كار هم براى او جايز است و هم براى طلبكار كه زيادى را بپذيرد، چرا كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) وام را به مقدارى اضافه مسترد مى كرد و مى فرمود: ((بهترين مردم كسى است كه بدهى اش را از همه بهتر بپردازد)).

شايسته است بدين نكته توجه كنيم كه اگر در وام ، زيادى و سود شرط گردد، ربا مطلقا تحقق پيدا مى كند، خواه عين وام داده شده از نوع چيزهايى باشد كه پيمانه مى شود يا وزن مى شود، يا شمرده مى شود و يا متر مى شود و نيز تفاوت نمى كند كه سود از جنس مال وام داده شده باشد يا از جنسى ديگر. به بيانى ديگر: هر نوع مالى كه باشد و هر نوع سودى كه بدان تعلق گيرد، رباى قرض تحقق پيدا مى كند.

اما رباى زيادى كه همان اضافه گرفتن در معاوضه دو چيز است ، دو شرط دارد:

1. اسم نوع با تمام جزئيات خود بر هر يك از عوضين صدق كند، نظير فروش گندم به گندم و يا فروش گندم به آرد؛ چرا كه آرد هم از گندم گرفته مى شود. و يا فروش بلغور به آرد، زيرا هر دو از گندم گرفته مى شوند. دليل بر شرط مزبور، سخن پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) است كه فرمود: ((هرگاه دو جنس مختلف باشند، هر گونه كه مى خواهيد بفروشيد)). تمام فقها جز اندكى از آنان گفته اند: گندم و جو از يك جنس محسوب مى شوند.

2. عوضين از چيزهايى باشند كه پيمانه و يا وزن مى شوند. از اين رو، در چيزهايى كه با شمارش فروخته مى شوند، نظير تخم مرغ و يا چيزهايى كه با نگاه كردن فروخته مى شوند از قبيل لباس و حيوان ، رباع وجود ندارد. از اين رو، فروختن يك تخم مرغ به دو عدد و يك لباس به دو لباس ، نقد و يا نسيه جايز است .

خلاصه كلام اين كه ربا به طور مطلق در دين حرام است . و در چيزهاى قابل معاوضه فقط در خصوص آنچه كيل يا وزن مى شود ربا حرام است ، اعم از اين كه فلز باشد، مثل طلا و نقره ، يا از نوع دانه باشد، مثل گندم و جو، يا از قبيل ميوه جات باشد يا از روييدنى ها. البته به شرط اين كه هر دو از يك جنس باشند. و ما در كتاب فقه الامام جعفر الصادق (عليه السلام )، جلد سوم ، فصل ربا، به تفصيل درباره اين موضوع سخن گفته ايم .

حرمت ربا

ربا به نص كتاب و روايات متواتر و اجماع مسلمانان از صدر اسلام تا كنون ، حرام است و حتى حرمت ربا نياز به دليل ندارد؛ زيرا از بديهيات است ؛ نظير وجوب نماز و حرمت زنا و از همين جهت است كه فقها به كفر كسى كه حرمت ربا را منكر شود حكم كرده اند؛ زيرا او يكى از ضروريات دين را منكر شده است . همان گونه كه گرفتن ربا حرام است ، دادن آن نيز حرام مى باشد. در حديث آمده است : ((خدا ربا، خورنده آن ، فروشنده آن ، خريدار آن ، نويسنده و شاهد بر آن را لعنت كرده است)).

سبب حرمت ربا

كسى كه به خدا و اين كه تشريع كننده حلال و حرام تنها او مى باشد ايمان دارد، براى حرام بودن ربا جز وحى دليل ديگرى را نمى طلبد و اگر احيانا از سبب حرمت ربا مى پرسد نه به خاطر اين است كه قانع شود، بلكه صرفا به منظور آگاهى بيشتر و يا بدان سبب است كه كسانى را كه اين آيه به آنها اشاره مى كند قانع سازد: و اذا ذكر الله وحده اشماءزت قلوب الذين لا يؤ منون بالاخرة و اذا ذكر الذين من دونه اذا هم يستبشرون .(431) در هر صورت ، براى حرام بودن ربا چند سبب بيان كرده اند:

1. ربا، با متعالى ترين اصول انسانى از قبيل نيكى ، همكارى و مهربانى نسبت به يكديگر در تضاد است .

2. ربا، خوردن مال از طريق باطل است ، چرا كه رباخوار آن را بدون عوض ‍ مى گيرد. ممكن است كسى بپرسد: عوض وجود دارد و آن اين كه صاحب مال ، وام گيرنده را بر مال خود مسلط مى كند و امكان بهره بردارى و سود بردن از آن را به وى مى دهد. بنابراين ، ربا كاملا همانند اجاره زمين ، خانه و حيوان است .

در پاسخ خواهيم گفت : تفاوت ربا و اجاره بسيار زياد است ، زيرا اگر مال مورد اجاره تلف شود و يا معيوب گردد، مستاءجر مسئول نيست ، مگر اين كه او سبب اين تلف و يا عيب شود، نظير اين كه شخص ديگرى موجب تلف و يا معيوب شدن آن گردد. اما اگر مال وام داده شده تلف شود، از مال وام گيرنده تلف شده است (و او مسئوليت دارد.)

3. رباخوار دايما سود مى برد و بدهكار دايما زياد مى بيند و در نهايت ، رباخوار تمام ثروت را احتكار مى كند. برخى از استادان اقتصاد در غرب كه در سايه نظام ربايى پرورش يافته اند به عيب مزبور توجه كرده اند. يكى از اين افراد، دكتر ((شاخت)) آلمانى مدير سابق بانك ((رايخ)) است . وى در سخنرانى اى كه در سال 1953 در دمشق ايراد كرد، گفت : ((ما از طريق انجام يك محاسبه رياضى مى توانيم پى ببريم كه به زودى تمام اموالى كه در زمين موجودند در اختيار گروهى بسيار اندك از رباخواران قرار خواهند گرفت . بدين ترتيب كه طلبكار رباخوار هميشه سود مى برد، در حال يكه بدهكار دايما سود مى پردازد و زيان مى بيند. از اين رو، در نهايت تمام مال ، در دست كسى قرار خواهد گرفت كه هميشه سود مى برد. تحقق اين نظريه كاملا نزديك است ، چرا كه بيشتر ثروت زمين در اختيار چند هزار نفر است ، اما ساير مالكان و كارخانه دارانى كه از بانك ها وام مى گيرند و نيز كارگران ، تنها ابزارهايى هستند كه به حساب سرمايه داران كار مى كنند و دست رنج آنان به جيب همان چند هزار نفر ريخته مى شود)).

برخى از كارشناسان علم اقتصاد، ثابت كرده اند كه براى نخستن بار، يهوديان ربا را پايه گذارى كردند و ديگران آن را از اين گروه فرا گرفتند. البته ، اين موضوع بعيد نيست ، زيرا تاريخ قديم و جديد يهود ثابت مى كند كه خدا، دين ، شرافت و سياست آنها، تنها مال است و هر وسيله اى كه آنها را به مال برساند از ديدگاهشان بسيار شريف و نيكوست ، حتى اگر اين وسيله ، فحشا، ناموس فروشى ، كشتار، دزدى ، نفاق و ريا كارى و يا هر جنايت و پستى ديگرى باشد.

تفسير

الذين ياءكلون الربا لا يقومون الا كما يقوم الذى يتخبطه الشيطان من المس .

شيطان كسى را افسون نمى كند و نيز توان اين كه كسى را ديوانه كند ندارد. تنها هدف آيه ، تشبيه و نزديك كردن موضوع براى اذهان عرب است كه به ديوانه مى گفتند: شيطان او را ديوانه كرده است و معناى آيه آن است كه وضعيت رباخوار كاملا همانند وضعيت ديوانه اى است كه كارهايش را بى هدف انجام مى دهد. از ابن عباس روايت شده است كه رباخواران در فرداى قيامت همچون ديوانگان از قبرهاى خود بر مى خيزند و اين ، علامتى است براى اهل محشر كه آنان ربا خوارانند.

ذلك بانهم قالوا انما البيع مثل الربا. ((ذلك)) اشاره بدان دارد كه آنان ربا را حلال مى دانستند و آن گاه براى آن دليل آوردند كه بيع و ربا از تمام جهات همسان هستند. بنابر اين ، چگونه مى شود كه بيع حلال و ربا حرام باشد؟ مگرنه اين است كه اگر چيزى پنج درهم ارزش داشته باشد انسان مى تواند آن را به شش درهم و اگر يك درهم نقدا ارزش داشته باشد مى تواند آن را به دو درهم به طور نسيه بفروشد؟ در اين صورت ، بايد به وى اجازه داده شود كه ده درهم را به يازده درهم تا مدت يك ماه بدهد. از نظر عقل ، فرق گذاشتن ميان اين دو مسئله دليلى ندارد.

خداوند سبحان اين توهم را رد كرده و فرموده است : و اءحل الله البيع و حرم الربا دليل رد، آن است كه صرف همانند بودن بيع و ربا در ظاهر، موجب نمى شود كه آنها در واقع نيز چنين باشند، چرا كه بيع يك كار تجارتى سودمند است و فروشنده ميان توليد كننده و مصرف كننده ، نقش ‍ واسطه را بازى مى كند. بنابراين ، سودى كه نصيب فروشنده مى شود، در عوض رنج ها و خستگى هاى اوست و خوردن مال به باطل نمى باشد؛ اما ربا، استثمار محض و گرفتن اضافه بدون عوض است و در نتيجه ، خوردن مال از طريق باطل مى باشد و از اين جهت ، خداوند بيع را حلال و ربا را حرام كرده است . و همين اختلاف حكم بيع و ربا در نزد خداوند، دليل است بر اختلاف واقعى آنها و برعكس .

و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون (282)

فمن جاءه موعظة من ربه فانتهى فله ما سلف . يعنى كسى كه قبل از نزول حكم تحريم ربا، ربا اخذ كرده و آن گاه پس از تحريم ، آن را رها نموده است ، بر او واجب نخواهد بود كه آن را به صاحبش باز گرداند. همچنين ، شخصى كه تازه مسلمان است و پيش از اسلام ربا گرفته است ، واجب نيست كه پس از اسلام آوردن ، ربا را برگرداند. اين آيه ، دقيقا همانند آيه و لا تنكحوا ما نكح آباؤ كم من النساء الا ما قد سلف (432) است .

اصل ((قانون ، عطف به ما سبق نمى شود)) اصلى است كه در حقوق و قانونگذارى جديد، در مواردى زياد، به ويژه در امور مالى بدان عمل مى شود و مى گويند: عمل به اين اصل ، موجب تزلزل اقتصادى مى شود كه جبران كردن آن دشوار است .

(و اءمره الى الله .) مفسران در تفسير اين آيه ، چندين نظريه ذكر كرده اند كه نمى توان آنها را پسنديد. آنچه ما از عبارت آيه مى فهميم آن است كه اگر كسى حكم ربا را نداند و آن را بگيرد و آن گاه پس از آگاه شدن از حرام بودن آن در نزد خداوند، اين عمل را ترك كند، خداوند سبحان او را مشمول رحمت خود مى گرداند و به وسيله حلال او را از حرام بى نياز مى كند، زيرا او با اعتماد به خداوند، حرام را رها كرده است و كسى كه به خدا اعتماد كند، همين اعتماد، او را كفايت مى كند.

و من عاد فاءولئك اصحاب النار هم فيها خالدون . معناى آيه اين است كه كسانى كه از امر خدا اطاعت و از نهى او خوددارى نمى كنند و از روى دشمنى و بى باكى همچنان به خوردن ربا ادامه مى دهند، در آتش جاويدان خواهند بود؛ چرا كه چنين دشمنى و سماجتى ، جز از كافر و منكر خدا سر نمى زند.

يمحق الله الربا ويربى الصدقات والله لا يحب كل كفار اءثيم . واژه ((محق)) به معناى كم و ((ربا))، به معناى زياد شدن است . مقصود آن است كه ربا خوار در صدد است كه مالش را افزايش دهد، لكن ربا در حقيقت كم كردن مال است ؛ زيرا يك نوع پليدى و حرام به شمار مى رود و حرمت ، مال را از تحت مالكيت مالك بيرون مى كند و تصرف او را در مال ، به سان تصرف شخص غاصب در مال غصبى در مى آورد. به علاوه ، ربا او را به گناه و عذاب گرفتار مى سازد. بديهى است ، هر چيزى كه سبب گناه و خشم و عذاب خدا گردد، پليدى و كمبود و نيز كارى است كه از شيطان الهام گرفته شده است .

اما صدقه مال را پاكيزه مى كند و آن را در مالكيت صدقه دهنده ثابت نگاه مى دارد و موجب جلب خشنودى خدا و پاداش او مى گردد و اين ، عين كمال و افزايش است . به بيانى ديگر: مال زياد حرام ، اندك و مال حلال اندك ، زياد است .

مراد از كفران كننده گناهكار كسى است كه دايما ربا مى خورد و آن را ترك نمى كند و نيز كسى كه هميشه از دادن زكات خوددارى مى كند و به تهديد و هشدار خداوند اهميت نمى دهد.

با استناد به همين آيه ، بسيارى از كسانى كه در عصر حاضر مسلمان خوانده مى شوند، كافر و گناهكارند، زيرا همچنان به خوردن ربا و ترك خمس و زكات ادامه مى دهند.

ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات و اءقاموا الصلاة و آتوا الزكاة لهم اءجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون . معناى اين آيه روشن است و نياز به تفسير ندارد. با اين وجود، تفسير آن در آيه 25 و 82 نيز بيان شد. علت اين كه خداوند وعده فوق را تكرار كرده ، آن است كه معمولا وعده پس از وعيد و بر عكس فراوان تكرار مى شود و چون خداوند در وعيد و تهديد رباخواران مبالغه كرد، به دنبال آن وعده صالحان را آورد. خوب است بدين نكته اشاره كنيم كه ظاهر آيه دلالت دارد كه ايمان بدون عمل ، ايمان نيست .

يا اءيها الذين آمنوا اتقوا الله وذروا ما بقى من الربا ان كنتم مومنين . يعنى اى كسانى كه ايمان زبانى آورده ايد، اگر قلبا هم ايمان داريد ربا را ترك كنيد. جمله و ذروا ما بقى من الربا دلالت دارد كه حرمت ربا عطف به ما سبق نمى شود.

فان لم تفعلوا فاءذنوا بحرب من الله و رسوله . اعلام جنگ از سوى خدا و پيامبر او، عليه كسى كه بر خوردن ربا اصرار مى ورزد، تنها بدين جهت است كه وى كافر و يا در حكم كافر است ، حتى اگر ربا را از روى بى باكى بخورد و منكر حرمت آن نباشد. لكن رواياتى كه از امامان معصوم عليهم السلام وارد شده ، خورنده ربا را به دو نوع تقسيم كرده اند:

1. كسى كه ربا مى خورد و آن را حلال مى داند. اين شخص بى ترديد كافر مى باشد؛ زيرا ضرورت دين را انكار كرده است . خدمت امام صادق (عليه السلام ) عرض كردند: فلانى ربا مى خورد و نامش را آغوز (نخستين شير از گوسفند را گويند.) مى گذارد. امام (عليه السلام ) فرمود: اگر خداوند به من امكان دهد هر آينه گردن او را مى زنم .

2. از روى اهانت نسبت به حكم خدا ربا مى خورد، اما به حرمت آن ايمان دارد. به چنين شخصى بار اول و دوم گفته مى شود كه توبه كند و اگر نپذيرفت و اصرار ورزيد كشته مى شود. از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است : ((خورنده ربا، پس از اقامه بينه تاءديب مى شود و اگر بار ديگر ربا بخورد تاديب مى شود و اگر باز هم ربا بخورد، كشته مى شود)). برخى گفته اند: در مرتبه چهارم كشته مى شود.

و ان تبتم فلكم رؤ وس اءموالكم لا تظلمون و لا تظلمون . يعنى نه شما به بدهكار ستم مى كنيد، زيرا بيشتر از سرمايه خود نمى خواهيد و نه مورد ستم قرار مى گيريد، چرا كه سرمايه تان كم نمى شود.

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة . در صورتى كه بدهكار تنگدست باشد روا نيست كه بر او سخت گرفته شود، خواه بدهكارى اش به سبب ربا باشد و يا نباشد، چنان كه بر بدهكارى كه توان مالى دارد، روا نيست كه در دادن دَيْن خود امروز و فردا كند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:

((همان گونه براى بدهكارت ، در صورتى كه توان مالى داشته باشد، جايز نيست كه تو را معطل كند، براى تو هم جايز نيست كه اگر او تنگدست باشد بر او سخت بگيرى)).

مُعسِر يا تنگدست ، در شريعت اسلام كسى است كه جز خانه مسكونى و ضروريات زندگى نظير لباس ، كتاب ، وسايل ضرورى منزل و ابزار كارى كه از طريق آن امرار معاش مى كند، و خرج يك روز خود و عيالش چيز ديگرى نداشته باشد. فروختن اين لوازم زندگى براى پرداخت قرض ، واجب نيست . ما در جزء پنجم كتاب فقه الامام جعفر الصادق (عليه السلام ) در فصل ((مفلس))، مستثنيات دين را به تفصيل بيان كرديم .

و اءن تصدقوا خير لكم ان كنتم تعلمون . شكى نيست كه برى كردن ذمه بدهكار يك نوع فضيلت و حتى از بزرگ ترين طاعات است ؛ چرا كه اين كار، برطرف كردن مشكل و بر آوردن نياز اوست . در حديث آمده است : ((كسى كه تنگدستى را مهلت دهد و يا از او صرف نظر كند، خدا او را روزى در سايه خود جاى دهد كه سايه اى جز سايه او نيست)).

فقها وحدت نظر دارند كه اگر كسى در راه غير معصيت ، وام بگيرد و آن گاه از دادن آن ناتوان گردد، بدهى اش از بيت المال پرداخت مى شود. امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((كسى كه روزى را براى خود و خانواده خود از راه حلال طلب كند همانند كسى است كه در راه خدا جهاد مى كند. و اگر از عهده اين كار بر نيايد، بايد به اندازه معاش خود و خانواده اش بر عهده خدا و پيامبرش وام بگيرد)). معناى بر عهده خدا و رسول ، آن است كه بايد بدهى او از بيت المال - كه واجب است در راه خدا مصرف شود - پرداخت گردد.

قرآن كريم در آيه شصتم از سوره توبه ، اين موضوع را آشكارا بيان كرده است : انما الصدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المولفه قلوبهم و فى الرقاب و الغارمين و فى سبيل الله و ابن السبيل فريضة من الله و الله عليم حكيم . مراد از ((غارمين))، كسانى هستند كه به خاطر انفاق در راه خدا بدهكار شده اند. جمله ((ان كنتم تعلمون)) تشويقى است به عمل كردن از روى آگاهى ، يعنى مادام كه مى دانيد برى كردن ذمه بدهكار تنگدست از دَين ، عملى است نيكو، پس به علمتان عمل كنيد. برخى گفته اند: مراد از ((تعلمون)) در اين جا ((تعملون)) است ، بدين معنا كه اگر به نيكى عمل مى كنيد، پس طلبكارى خود را به بدهكار تنگدست صدقه دهيد. اين نظريه ، بعيد نيست كه درست باشد؛ چرا كه امام على (عليه السلام ) فرمود: ((علم با عمل توام است . از اين رو، هر كس بداند عمل مى كند. علم ، عمل را صدا مى زند. اگر پاسخش را نداد، كوچ مى كند...)) بسيارى از دانشمندان عصر حاضر، هر نظريه اى را علم مى نامند كه درستى آن را از طريق تطبيق و تجربه لمس كنند.

و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون . پس از آن كه خداوند سبحان را با تاكيد از ربا نهى كرد و در ضمن هفت آيه دستور داد كه بدهكار تنگدست را يا بايد مهلت داد و يا ذمه اش را از دين برى كرد، اين آيه را آورد كه در آن ، گناهكاران را از روز قيامت و بيم و عذابش مى ترساند.

در مجمع البيان آمده است كه آيه فوق آخرين آيه اى بود كه بر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل شد و او پس از نزول اين آيه ، 21 روز زندگى كرد.