تفسير كوثر جلد دوم

يعقوب جعفرى مراغى

- ۲۸ -


تفسير و توضيح

آيات (192-194) ربنا انك من تدخل النار... : دنباله دعاهاى صاحبان خرد است. در آيه پيش پس از اعتراف به هدفدارى جهان آفرينش از خدا خواستند كه آنها را از عذاب جهنم حفظ كند و اينك در اين آيه علت اين درخواست بيان مى گردد به اين صورت كه گفته مى شود: خدايا هر كس را تو وارد جهنم كنى، او را خوار ساخته اى و براى ستمگران هيچ ياورانى وجود ندارد.
سوختن در آتش جهنم يك نوع عذاب جسمى است ولى عذاب روحى از آن بدتر و آزاردهنده تر است زيرا باعث خوارى و رسوايى انسان در قيامت و در برابر خدا و مردم مى شود. رنج اين رسوايى بدتر از رنج خود آتش است اين سخن نظير سخن اميرالمؤمنين على(ع) است كه در دعاى كميل خطاب به پروردگار مى گويد: اگر بر حرارت آتش تو صبر كردم، چگونه بر فراق و دورى تو صبر كنم ويا شماتت دشمنان تو را تحمل نمايم.
منظور از دخول در آتش ماندن در جهنم است كه براى بعضيها موقت و براى بعضيها دائمى است و گرنه همه افراد چه مؤمن چه كافر به جهنم وارد خواهند شد منتهى مؤمنان فوراً از آن خارج خواهند شد:
و ان منكم الاّ و اردها كان على ربك حتما مقضيا. ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا (مريم 71-72)
كسى از شما نيست مگر اينكه وارد آن (جهنم) خواهد بود سپس كسانى را كه پرهيزگارند از آن نجات مى دهيم و ستمگران را در آنجا رها مى كنيم در حالى كه به زانو درآمده اند.
اين جمله كه ستمگران ياورانى نخواهند داشت، بيانگر حالت يأس و نااميدى اهل جهنم است كه هيچ كس به آنها يارى نمى رساند وآنها پناهگاهى ندارند. در قيامت هيچ قدرتى جز قدرت خدا حاكميت ندارد و تنها پيامبران و صلحا آنهم با اجازه خداوند شفاعت خواهند كرد و شفاعت غير از يارى رساندن به گنهكاران است بلكه فقط درخواست عفو و گذشت از پيشگاه خداوند است.
آيه بعدى سخن ديگرى از صاحبان خرد را نقل مى كند، آنها مى گويند: پروردگارا ما ندا دهنده اى را شنيديم كه به سوى ايمان ندا در مى داد و مى گفت به پروردگار خود ايمان بياوريد پس ما هم ايمان آورديم. منظور از ندا دهنده به سوى ايمان، پيامبر گرامى اسلام است كه همواره مردم را به سوى اسلام دعوت مى كرد و از آنها مى خواست كه به خدا ايمان واعتقاد داشته باشند و دست از معبودهاى دروغين بردارند.
صاحبان خرد و انديشمندان و كسانى كه در برابر حق عناد ندارند، در مقابل دعوت پيامبر اسلام خضوع مى كنند و آن را مى پذيرند و به خدا ايمان مى آورند و از پروردگار خود مى خواهند كه گناهان آنها را ببخشد و اگر كم و كاستى دارند ناديده بگيرد و آنها را با نيكان بميراند و آنها را تا پايان عمر در زمره نيكان قرار بدهد. مهم اين است كه انسان تا لحظه مرگ ايمان و اعتقاد خود را حفظ كند; لذا يكى از دعاهاى انديشمندان همين است كه ما را با نيكان بميران، يعنى تا آخر عمر ايمان ما باقى بماند.
درخواست ديگر انديشمندان اين است كه از خدا مى خواهند آنچه را كه از زبان پيامبران الهى به مؤمنان وعده داده است به آنان بدهد و آنها را در روز قيامت خوار نكند. البته منظور آنها اين نيست كه ممكن است خداوند به وعده خود وفا نكند بلكه منظور اين است كه آنچه از زبان پيامبران به مؤمنان وعده داده شده، در حق آنها نيز عملى شود يعنى آنها نيز در زمره مؤمنان باشند و از پاداشها و نعمتهايى كه خدا بر مؤمنان وعده داده بهره مند شوند و لذا در پايان آيه از زبان آنها آمده كه خدايا تو هرگز از وعده خود تخلف نمى كنى.
آيه (195) فاستجاب لهم ربهم انى لااضيع ... : در برابر صاحبان خرد و انديشمندان، خداوند به آنها پاسخ نيكو مى دهد و دعاهاى آنها را مستجاب مى كند و به آنها قول مى دهد كه هر عمل خيرى از آنها سر زند خدا آن را ضايع و تباه نمى سازد و پاداش آن را مى دهد و فرقى ميان زن و مرد نيست و هم در مقابل لطف خدا، مثل هم و مساوى هستند سپس آن گروه از مؤمنان را كه خانه و كاشانه خود را رها كرده و براى حفظ دين خود مهاجرت كرده اند و يا آنها را به زور از خانه هايشان بيرون نموده اند و به هر حال در راه خدا رنج و مشقت كشيده اند و در جنگ شركت نموده اند و در راه دين كشته شده اند، مورد لطف و عنايت ويژه قرار مى دهد و درباره آنها اظهار مى دارد: كارهاى بد آنها را ناديده مى گيرم و آنها را در بهشتهايى وارد مى كنم كه نهرها از زير آن جارى است و اين پاداشى از جانب خداوند است و اين خداست كه پاداش نيكو نزد او مى باشد.
از اين آيه فهميده مى شود كه اگر انسان ايمان محكمى داشته باشد و اعمال نيكو انجام دهد و در راه خدا رنج و زحمت بكشد، روح او چنان صاف و خدايى مى شود كه اگر هم گاهى گناهى از او سرزند خداوند آن را ناديده مى گيرد و مى بخشد. در آيه ديگر، ناديده گرفتن گناهان كوچك را مشروط بر پرهيز از گناهان بزرگ مى داند:
ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفرّ عنكم سيئاتكم (نساء / 31)
اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى شده ايد اجتناب كنيد، بديهاى شما را ناديده مى گيريم.
و در چندين آيه ناديده گرفتن گناهان به تقوا و ايمان و عمل صالح وابسته شده است:
و من يؤمن با لله و يعمل صالحا يكفر عنه سيئاته (تغابن / 9)
و هر كس به خدا ايمان آورد و عمل صالح كند، بديهاى او ناديده گرفته مى شود.
و من يتق الله يكفر عنه سيئاته (طلاق / 5)
و هر كس از خدا پروا داشته باشد، خدا بديهاى او را ناديده مى گيرد.
از مجموع اين آيات به خوبى روشن مى شود كه يك فرد مؤمن و پرهيزگار كه به احكام دينى خود عمل مى كند و اساس كارش بر تقوا و ايمان است، اگر احياناً خطايى از او سر بزند و دانسته و ندانسته مرتكب گناهى باشد، گناه او حتى بدون توبه هم بخشيده مى شود. چون او داراى ايمان و تقواست و بدون شك از گناهى كه كرده پشيمان است و اين همان روح توبه است اگر چه توبه را به زبان نياورد.

لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِى الْبِلادِ (*)مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (*)لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدينَ فيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِلْاَبْرارِ (*)وَ اِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ مآ أُنْزِلَ اِلَيْكُمْ وَ مآ أُنْزِلَ اِلَيْهِمْ خاشِعينَ لِلّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اللّهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ اِنَّ اللّهَ سَريعُ الْحِسابِ(*)

رفت و آمد كافران در شهرها تورا فريب ندهد (196) لذتى اندك است آنگاه جايشان جهنم خواهد بود و چه بد جايگاهى است (197) ولى كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته باشند براى آنها بهشتهايى است كه از زير آن نهرها جارى است هميشه در آن خواهند بود. اين، نوعى پذيرايى از جانب خداست و آنچه نزد خداوند است براى نيكان بهتر است (198) و همانا از اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا و آنچه بر شما نازل شده و آنچه بر خودشان نازل شده، ايمان آورده اند، در حالى كه در برابر خدا فروتن هستند و آيات خدا را به بهاى اندكى نمى فروشند. اينان پاداششان نزد پروردگارشان است همانا خداوند زود حساب كننده است(199)

نكات ادبى

1 ـ «غرور» شادمانى و تعجب از چيزى كه واقعيت خلاف آن است. گاهى انسان در كسى امتيازى را مى بيند و به خاطر آن تعجب مى كند يا شاد مى شود در حالى كه در واقع آن شخص چنين امتيازى را ندارد اين حالت را در عربى غرور مى گويند.
2 ـ «تقلب» رفت و آمد، سير و گردش.
3 ـ «متاع» برخوردارى و لذت. گاهى به كالا هم متاع گفته مى شود.
4 ـ «متاع» خبر براى مبتداى محذوف است به تقدير ذلك متاع قليل.
5 ـ «مهاد» جاى سكونت و آرامش و به گهواره مهد گفته مى شود.
6 ـ «نزل» پذيرايى ، آنچه از خوردنى و آشاميدنى براى مهمان تهيه مى شود.
7 ـ «خشوع» فروتنى ، نرمى ناشى از ترس و احترام.

تفسير و توضيح

آيات (196-198) لايغرنك تقلب الذين كفروا... : در عصر رسول خدا مسلمانان از لحاظ مالى تنگدست بودند و يك فقر عمومى در ميان آنها حكومت مى كرد. در مقابل، بعضى از كفار بخصوص بعضى از يهوديهاى مدينه و اطراف ثروت فراوانى داشتند و با سرمايه اى كه در اختيار آنان بود دست به تجارت مى زدند و به شهرهاى مختلف مسافرت مى كردند و با حمل كالاهاى گوناگون سودهاى كلانى به دست مى آوردند. گاهى بعضى از مسلمانان حال خود را با آنان مقايسه مى كردند و از فقر خود و برخوردارى آنها ناراحت مى شدند.
در اين آيات پيامبر را مخاطب قرار مى دهد و در واقع خطاب به مسلمانان است و مى فرمايد: رفت و آمد كافران در شهرها شما را فريب ندهد و مغرور نسازد. يعنى خيال نكنيد كه آنها نزد خدا عزيز هستند و آنها نعمتهايى دارند كه شما نداريد. بلكه اگر خوب توجه كنيد خواهيد ديد كه اين برخوردارى آنها، يك لذت اندك و زودگذر است چون دنيا زودگذر است و دير يا زود پايان مى پذيرد و با مرگ آنها اين لذتها از بين مى رود و در آخرت جايگاه آنها آتش جهنم خواهد بود و چه بد جايگاهى است. وقتى برخوردارى و لذت زودگذر دنيايى آنها را با عذاب جهنم كه در عالم آخرت خواهند داشت مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه آنها انسانهاى بدبخت و مفلوك و مسكين و بى نوايى هستند كه بايد به حال آنها تأسف خورد تأسف از اين جهت كه چرا آنها به دين حق گرايش نكردند تا از عذاب سخت آخرت نجات يابند.
در مقابل آنها مسلمانان و افراد با ايمان و پرهيزگار هستند كه خداوند در روز قيامت از آنها پذيرايى مفصلى خواهد كرد و يك پذيرايى آنها باغهاى بهشتى است كه نهرها از زير درختان آن روان است و لذت مهمتر اينكه اين نعمتها برخلاف نعمتهاى دنيا كه زودگذر بودند، هميشگى و جاودانى است و اين خود لذت مضاعفى براى اهل بهشت است و مهمتر از بهشت، خوشنودى خداوند است كه نصيب نيكان و پرهيزگاران خواهد بود.
شك نيست كه با توجه به نعمتهاى الهى كه در آخرت به افراد با ايمان و پرهيزگار داده خواهد شد، آنها به مراتب از كافرانى كه در اين دنيا ثروتى و لذتى دارند خوشبخت تر و برخوردارتر هستند و اساساً لذتهاى اين دو گروه قابل مقايسه با يكديگر نيست هر چند كه گروه با ايمان در اين دنيا فقير و بى چيز باشند. تازه اين هم كليت ندارد و هر چند كه در عصر پيامبر مسلمانان از فقر عمومى رنج مى بردند، در عصرهاى بعدى ثروت و امكانات مادى فراوانى يافتند ولى مهمتر از آن همان پاداشهاى اخروى است كه در انتظار مؤمنان است.
آيه (199) و ان من اهل الكتاب لمن يؤمن... : انتقادهاى تندى كه قرآن از اهل كتاب و بخصوص دانشمندان آنها كرده، شامل همه آنها نمى شود و حتى بعضى از آنها مورد تمجيد و ستايش قرآن هستند و در ميان آنها كسانى كه هم در دين خود ايمان درست و محكمى داشتند و هم پس از بعثت پيامبر اسلام به آن حضرت ايمان آوردند احترام ويژه اى دارند. اين آيه بيانگر حال چنين افراد است كه اظهار مى دارد: در ميان اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا ايمان آورده اند و هم به قرآن ايمان دارند و هم به تورات و انجيل و اينها در برابر خداوند خشوع و خضوع دارند و آيات خدا را به بهاى اندك نمى فروشند. پاداش اينها نزد پروردگارشان است و خدا زودحساب كننده است.
اين آيه ناظر به افراد و گروههايى از اهل كتاب است كه در عصر پيامبر اسلام(ص) به آن بزرگوار ايمان آوردند و مسلمان شدند مانند نجاشى پادشاه مسيحى حبشه و يا آن چهل نفر از اهل نجران كه از قبيله بنى حرث بن كعب دسته جمعى مسلمان شدند و يا جماعتى از يهود مدينه مانند عبدالله بن سلام و ياران او كه اسلام را پذيرفتند و اساساً آيه شامل همه افرادى است كه قبلا يهودى يا نصرانى يا صابئى بودند و بعد مسلمان شدند و ايمان محكمى پيدا كردند.
اينها نقطه مقابل بسيارى از اهل كتاب بودند كه نه تنها به پيامبر اسلام ايمان نياوردند بلكه به كتابهاى دينى خود نيز ايمان درستى نداشتند و آنها را بازيچه هوسهاى خود قرار داده بودند و به تعبير قرآن با آيات الهى معامله مى كردند و آنها را به بهاى اندكى مى فروختند. آنها براى حفظ موقعيت و رياست خود، آيات تورات و انجيل را جابجا مى كردند و يا آن قسمت از آيات را كه بيان كننده اوصاف پيامبر اسلام(ص) بود، كتمان مى نمودند. همچنين آنها به اصول و مبانى دين خود پايبند نبودند و از ارتكاب هر نوع گناهى ابا نداشتند.

يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (*)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، صبر كنيد و پايدارى نماييد و آماده جنگ با دشمن باشيد و از خدا پروا كنيد شايد رستگار شويد (200)

نكات ادبى

1 ـ «اصبروا» شكيبايى كنيد، در مقابل شدايد تحمل داشته باشيد.
2 ـ «صابروا» به طور دسته جمعى در مقابل دشمن پايدارى و مقاومت كنيد. از باب مفاعله است كه معناى بين الاثنينى دارد.
3 ـ «رابطوا» از مرابطه به معناى آمادگى براى دفاع و جنگ و حفظ مرزهاست.

تفسير و توضيح

آيه (200) يا ايها الذين آمنوا اصبروا... : در اين آيه كه آخرين آيه از سوره آل عمران است خطاب به مؤمنان چهار فرمان داده مى شود كه عمل به آنها باعث فلاح و رستگارى انسان مى شود:
1 ـ شكيبايى كنيد. صبر و شكيبايى در برابر شدايد و ناراحتيها و هم در برابر انجام طاعات و عبادات و پرهيز از معاصى، يكى از صفات برجسته اى است كه داشتن آن عامل مهمى در ساختن شخصيت انسانى و اسلامى است و موجب ترقى و تكامل روحى انسان مى شود.
2 ـ پايدارى كنيد. منظور از جمله «صابروا» پايدارى و مقاومت دسته جمعى و گروهى است و اين باعث نيرومند شدن جامعه در برابر دشمنان مى شود و دشمن اگر بداند كه طرف مقابل آنها گروهى مقاوم و پايدار هستند و براى دفاع از خود هر گونه ناراحتى را تحمل مى كنند به فكر حمله نمى افتد. توجه كنيم كه جمله اول مربوط به صبر فردى و جمله دوم مربوط به صبر گروهى است.
3 ـ آمادگى براى دفاع از جامعه خود داشته باشيد. «مرابطه» آماده ساختن امكانات و وسايل لازم براى جنگ با دشمن و دفاع از مرزهاست و به نگهبانان مرزها «مرابط» گفته مى شود و «رباط» اسبان آماده براى جنگ را مى گويند.
و اعدوا لهم ما استطعتم من قوهّ و من رباط انجيل (انفال / 60)
و براى آنها (دشمنان) آنچه مى توانيد از نيرو و اسبان آماده فراهم سازيد.
3 ـ از خدا پروا كنيد. تقوا به عنوان مهمترين عامل اصلاح فردى و اجتماعى همواره مورد سفارش و توصيه قرآن و حضرات معصومين بوده است و كسى كه حالت تقوا و خدا ترسى داشته باشد، كار خلاف نمى كند و گناه از او سر نمى زند و او همواره مواظب و مراقب اعمال و رفتار خويشتن است كه مبادا كارى بر خلاف رضاى پروردگار انجام دهد.
قرآن كريم در اين آيه، رستگارى و فلاح را در گرو اين چهار عامل مى داند و چون اين چهار حالت در جامعه پيدا شد، جامعه اى سعادتمند و رستگار و پيروز خواهد بود.
* * *
خداى را سپاسگزارم كه تفسير سوره آل عمران را در روز پنجشنبه اول محرم 1418 مطابق با 18/2/1376 در شهر مقدس قم به پايان رساندم و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين. 

سوره نساء - مشخصات و فضايل اين سوره

سوره مباركه نساء چهارمين سوره از قرآن و سومين سوره از سوره هاى بلند قرآن است و در مدينه نازل شده و اين اجماعى است مگر دو آيه: ان الله يأمركم ان تؤدوا الامانات الى اهلها... (آيه 58) و يستفتونك قل الله يفتيكم فى الكلاله... (آيه 176) كه بعضيها گفته اند اين دو آيه در مكه نازل شده است. جالب توجه اينكه اين سوره كه سوره چهارم از نيمه اول قرآن و نيز سوره حج كه سوره چهارم از نيمه دوم قرآن است هر دو با اين آيه شروع شده اند: يا ايها الناس اتقوا ربكم... .
تعداد آيات سوره نساء طبق مصاحف شام حدود صدو هفتاد و هفت آيه و طبق مصاحف كوفه صدو هفتاد و شش آيه و طبق مصاحف ديگر صدو هفتاد و پنج آيه است و در مصاحف معمولى كه در دست است صدو هفتاد و شش آيه مى باشد. اختلاف در دو آيه است يكى ان تضلوا السبيل و ديگرى فيعذبهم عذاباً عليما است. ضمناً اين سوره بعد از سوره ممتحنه نازل شده است.

براى اين سوره نيز فضايلى نقل شده. از جمله ابى بن كعب از پيامبر خدا(ص) نقل مى كند كه هر كس سوره نساء را قرائت كند مثل اين است كه به تمام مؤمنان صدقه داده و به او پاداش كسى داده مى شود كه برده اى را آزاد كرده است و او از شرك دور مى شود، و نيز عياشى از اميرالمؤمنين على (ع) نقل مى كند كه هر كس سوره نساء را در روزهاى جمعه بخواند، از فشار قبر در امان خواهد بود.

همانطور كه پيش از اين هم گفته ايم، اين گونه روايات در فضيلت تلاوت سوره هاى قرآنى اگر هم سند درستى نداشته باشد باز از باب تسامح در ادله سنن قابل قبول است و مى توان از باب رجاء به آنها عمل كرد و شك نيست كه خواندن قرآن نور است و ثواب بسيارى دارد بخصوص اگر همراه با تدّبر و عمل باشد.

دورنماى اين سوره

در اين سوره نخست مردم را به سوى تقوا دعوت مى كند و از اينكه خداوند انسانها را از يك نفس آفريده سخن مى گويد و به صله ارحام و دادن مال يتيمان و صداق زنان مى خواند و از سهم ارث خويشاوندان و كيفيت تقسيم ميراث بحث مى كند و شهادت براى زنا را مطرح مى سازد كه بايد چهار نفر شهادت بدهند سپس موضوع توبه را پيش مى كشد و درباره نكاح و بعضى از احكام آن و كسانى كه با يكديگر محرم هستند صحبت مى كند. سپس مطالب را ادامه مى دهد تا اينكه از اكل مال به باطل و خوردن اموال ديگران و نيز از تجارت شروع مى گويد و به تفاوتهاى زن و مرد اشاره مى كند و دستور مى دهد كه در موقع بروز اختلاف ميان زن و شوهر داورى از خويشان مرد و داورى از خويشان زن تعيين شود تا ميان آنها را اصلاح كند سپس از عبادت خدا و نيكى به والدين و خويشان و همسايگان و درماندگان مى گويد و از بخيلان انتقاد مى كند و پس از مطلبى درباره ريا و انفاق در راه خدا و اينكه خدا بر بندگانش ظلم نمى كند و بر نيكيها مى افزايد، اشاره به روز قيامت مى كند; سپس بعضى از احكام نماز و غسل و تيمم را عنوان مى سازد آنگاه مقدارى از يهود و اهل كتاب مى گويد و سرانجام كافران و مؤمنان را در روز قيامت ذكر مى كند و از اداى امانت و قضاوت به حق و اطاعت خدا و رسول و اولى الامر سخن به ميان مى آورد و برخى از حالات كافران و پيروان شيطان را مى گويد و سپس به مسلمانان خاطرنشان مى سازد كه اگر پيش پيامبر بروند پيامبر به آنها طلب آمرزش و خودشان نيز طلب آمرزش كنند خدا گناهانشان را مى بخشد و مطلب را درباره مؤمنان ادامه مى دهد و اينكه هر كس از خدا و رسول اطاعت كند با پيامبران شهداء و صديقين خواهد بود.

سپس از جنگ و مقاومت در آن و پاداش مجاهدان در راه خدا سخن مى گويد و ضمن ذكر مطلبى راجع به منافقان، تدبر درباره قرآن را مطرح مى كند و باز از قتال در راه خدا و نيز شفاعت و دادن پاسخ به سلام و روز قيامت و موضوعاتى همانند آنها صحبت مى كند. سپس از قتل خطا و كفاره آن و قتل عمد و جزاى آن كه جهنم است مى گويد و ارزش مجاهدان در راه خدا و مهاجران در راه خدا را تذكر مى دهد و از قصر بودن نماز مسافر و كيفيت نماز خوف كه در حال جنگ خوانده مى شود، صحبت مى كند و ضمن بيان حال خيانتكاران و اينكه آنان از خدا شرم نمى كنند، بدكاران و كسانى را كه بر نفس خود ظلم كرده اند وعده مى دهد كه اگر توبه كنند خدا توبه آنها را مى پذيرد و پس از بيان بعضى از حالات گنهكاران كسانى را كه در مقابل پيامبر ستيزه جويى و عناد مى كنند و عده جهنم مى دهد و از گمراهى آنان توسط شيطان و سزاى كارهاى بد و خوب بندگان مى گويد.

مطلب بعدى فتوايى است كه در حق زنان و كودكان مى دهد و ضمن دعوت به نيكوكارى درباره آنان اصلاح ميان زن و شوهر را كارى نيكو معرفى مى كند و پس از كلياتى درباره تقوا و ثواب دنيا و آخرت از مؤمنان دعوت مى كند كه همواره به سوى عدل و قسط دعوت كنند و خود عادل باشند اگرچه به ضررشان باشد و پس از مطالبى درباره ايمان و كفر و نفاق، مؤمنان را از دوستى با كافران برحذر مى دارد و تذكر مى دهد كه اگر شما ايمان و شكر داشته باشيد خدا شما را عذاب نمى كند. آنگاه روشن مى سازد كه خدا از هر گونه بدگويى درباره ديگران بدش مى آيد مگر اينكه به كسى ظلم شده باشد كه مجاز خواهد بود و ضمن بيان بعضى از ويژگيهاى كافران، مؤمنان را به خاطر ايمان به خدا و پيامبران و اينكه ميان پيامبران تفاوتى قايل نمى شوند، مى ستايد.

در آيات بعدى از بنى اسرائيل و بعضى از درخواستهاى غير منطقى آنها مانند درخواست ديدن خدا و بعضى از حالات آنها سخن به ميان مى آورد و اين ادعاى آنها را رد مى كند كه مى پنداشتند مسيح را بر دار زده و او را كشته اند و از ظلم و ستم يهود و رباخوارى آنان مى گويد. در مقابل آنها از راسخان در علم و مؤمنان و اوصاف آنها ذكرى به ميان مى آورد. سپس از بعضى از پيامبران نام مى برد و آنها را به عنوان مبشران و منذران معرفى مى كند و ضمن بيان عاقبت كار كافران و ستمگران، به مؤمنان تذكر مى دهد كه خدا پيامبر را به حق به سوى آنها فرستاد كه اگر ايمان بياورند به نفع آنهاست و اگر كافر شوند ضررى به خدا نمى رسانند. سپس خطاب به اهل كتاب مى كند و آنها را از غلوّ درباره حضرت عيسى برحذر مى دارد. آنگاه از اينكه خدا قرآن را به عنوان برهانى به سوى مردم فرستاده سخن مى گويد و كسانى را كه به آن ايمان آورده و چنگ زده اند مى ستايد.

در آيه پايانى سوره باز صحبت از ارث و بعضى از احكام آن است و سوره با جمله خداوند به همه چيز داناست، خاتمه مى يابد.