تفسير و مفسران (جلد اول )

آيت الله محمد هادي معرفت (ره)

- پى‏نوشت‏ها -
- ۲ -


223- ابو جعفر صدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج 1، ص 56 و 57، باب 21 - التيمم ، حديث شماره 1 - 212. الكافى ، ج 3، ص 30، وسائل الشيعه ، ج 1، ص 413.
224- ((و در دين بر شما سختى قرار نداده است )). حج 22: 78.
225- وسائل الشيعه ، ج 1، ص 264، شماره 5.
226- البيان ، ص 284 - 282.
227- الفوائد المدنيه ، ص 47.
228- يعنى مراد حقيقى خداوند كه تنها به دست آوردن آن بعد از جست و جو و ياءس از وجود قراين صارفه - از قبيل تخصيص يا تقييد يا مجاز - مكن است ، نه آنچه كه به مجرد اطلاع داشتن از وضع ، از ظاهر لفظ فهميده مى شود؛ از اين رو پرواضح است كه در نصوص شرعى نبايد در تمسك به ظاهر پركاربرد، شتاب كرد، بلكه بايد به جست و جوى كامل دست زد تا مراد حقيقى و راستين خداوند دانسته شود.
229- الفوائد المدنيه ، ص 128.
230- الفوائد الطوسيه ، ص 191 و 192 و 163 تا 169. وسائل الشيعه ، ج 27، باب هاى 4، 5، 6 و 7 از كتاب القضاء، ابواب صفات قاضى ، صفحه هاى 20 تا 77.
231- كافى ، ج 1، ص 228.
232- اخلاص 112: 1.
233- سيد نعمت الله جزايرى ، رساله ((منبع الحياه ))، ص 47 تا 52، مساءله 5.
234- ((و نفسى را كه خدا حرام گردانيده ، جز به حق مكشيد...)) انعام 6: 151.
235- الحدائق الناضره ، ج 1، ص 32. و ر.ك : تفسير التبيان ، ج 1، ص 5 و 6. رساله ((منبع الحياه ))، ص ‍ 48 تا 51.
236- الحدائق الناضره ، ج 1، ص 32.
237- الدارر النجفيه ، ص 172 - 169.
238- ر.ك : محقق خراسانى ، كفاية الاصول ، ص 325 - 324. آيت الله خويى ، البيان ، ص 291.
239- ر.ك : رسائل شيخ انصارى ، ص 40. كفايه ، ص 328. ما مساءله تحريف را در كتاب ((صيانة القرآن )) كاملا بررسى كرده ايم ، علاوه بر اين ، مرحوم شيخ يوسف بحرانى مساءله تحريف را در بخشى جدا و با فاصله زياد در كتاب ((الدارر النجفيه ))، ص 298 - 294 آورده است .
240- ر.ك : حر عاملى ، الفوائد الطوسيه ، ص 194.
241- كافى ، ج 2، ص 599.
242- ر.ك : تفسير عياشى ، ج 1، ص 11. بحارالانوار، ج 89، ص 94.
243- زيرا خداوند به همه چيز احاطه كامل دارد و عنايت او شامل همه بندگانش است و شكى نيست كه مفهوم عام برگرفته از آيه در حد ذات خود، معناى ديگرى است كه مستقلا اراده شده و از معناى ظاهرى و اولى لفظ جداست . بنابراين هر يك از دو معناى ظاهر و باطن ، خود مستقلا مقصود است و هيچ كدام مندرج در تحت ديگرى نيست .
244- بحارالانوار، ج 89، ص 94 و 97، حديث هاى 47 و 64.
245- بحارالانوار، ج 89، ص 94، حديث 46.
246- تفسير عياشى ، ج 1، ص 10، حديث شماره 7.
247- نهج البلاغه ، خطبه شماره 133.
248- ر.ك : مقدمه تفسير الميزان ، ج 1، ص 9.
249- ((و نخواهيد مگر آنچه خداوند، كه پروردگار جهانيان است بخواهد)). تكوير 81: 29.
250- ((و البته به كسى زيان رسان نبودند مگر به اذن الهى )). بقره 2: 102.
251- ((و زمين پاك گياهش به اذن پروردگارش مى رويد)). اعراف 7: 58.
252- انسان 76: 30.
253- ((و دل ها و ديدگانشان (از قبول آن ) برمى گردانيم همچنان كه نخستين بار هم به آن ايمان نياوردند)). انعام 6: 110.
254- ((خداوند بر دل هاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده اى است )). بقره 2: 7.
255- ((و گفتند دل هاى ما در پوشش است (چنين نيست ) بلكه خداوند به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است ، از اين روى ، اندكى ، ايمان مى آورند)). بقره 2: 88.
256- ((و ايشان را به پهلوى راست و چپ مى گردانديم )). كهف 18: 18.
257- ((بى گمان در اين (عقوبت ها) براى كسى كه صاحبدل باشد يا گوش شنوا و حضور داشته باشد پندآموزى است )). ق 50: 37.
258- ((اى مومنان ! نداى خداوند و پيامبر را كه شما را به پيامى حيات بخش مى خوانند، اجابت كنيد. و بدانيد كه خداوند ميان انسان و دل او حايل مى گردد و در نزد او محشور خواهيد شد)). انفال 8: 24.
259- ((و مانند كسانى نباشيد كه خداوند را فراموش كردند آنگاه آنان را دچار خودفراموشى كرد)). يعنى : با به دست فراموشى سپردن خدا، خود را نيز فراموش كردند و از ياد بردند كه انسان اند. حشر 59: 19.
260- ((بگو: خداوندا! اى فرمانرواى هستى به هر كس كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى بازستانى و هر كه را خواهى گرامى دارى و هر كه را خواهى خوار گردانى ؛ (سررشته ) خير به دست توست ؛ تو بر هر چيز توانايى )). آل عمران 3: 26.
261- ((درجات هر كس را كه بخواهيم فرا مى بريم )). انعام 6: 83.
262- ((يهوديان و مشركان را دشمن ترين مردم نسبت به مومنان مى يابى و مهربان ترين مردم را نسبت به مومنان كسانى مى يابى كه مى گويند: ما نصرانى (مسيحى ) هستيم ؛ زيرا ميان ايشان كشيشان و راهبانى اند كه تكبر نمى ورزند)). مائده 5: 82.
263- ((و اگر آنچه بر پيامبر نازل شده است بشنوند، مى بينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته اند؛ چشمانشان از اشك لبريز مى شود. مى گويند: پروردگارا! ما ايمان آورده ايم ؛ پس ما را در زمره گواهان بنويس . و چرا به خداوند و آنچه از حق به ما رسيده ايمان نياوريم ؛ حال آنكه اميد داريم كه پروردگارمان ما را در زمره شايستگان در آورد. و خداوند به پاس آنچه گفتند، بوستان هايى كه جويباران فرودست آن جارى است نصيبشان مى سازد كه جاودانه در آن خواهند بود و اين پاداش ‍ نيكوكاران است )). مائده 5: 86 - 83.
264- ((به زودى واپس ماندگان اعرابى (جهادگريزان باديه نشين ) به تو گويند: اموال ما و خانواده هايمان ما را (از همراهى با شما) مشغول داشت )). فتح 48: 11.
265- ((همان كسانى كه (برخى از) مردم به ايشان گفتند كه مردمان (مشركان مكه ) در برابر شما گرد آمده اند، پس ، از آنان بترسيد)). آل عمران 3: 173.
266- ((باديه نشينان عرب ، كفر پيشه تر و نقاق پيشه تر (از ديگران )اند و در ندانستن چون و چند احكامى كه خداوند بر پيامبرش نازل كرده است سزاوارتر (از ديگران )اند و خدا داناى فرزانه است )). توبه 9: 97.
267- ((و از اعراب پيرامون شما و نيز از اهل مدينه منافقانى هستند كه به نفاق ، خو گرفته اند، تو آنان را نمى شناسى )). توبه 9: 101.
268- ((ولى خداوند ايمان را خوشايند شما قرار داد و آن را در دل هايتان آراست و كفر و فسق و سركشى را براى شما ناخوشايند ساخت ،. حجرات 49: 7.
269- كافى ، ج 2، ص 125، حديث 5.
270- ((بگو: اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا دوستتان بدارد)). آل عمران 3: 31.
271- ((و اگر بخشش و رحمت الهى درباره شما نبود از زيان كاران مى شديد)). بقره 2: 64.
272- و اميد نداشتى كه كتاب آسمانى بر تو فرود آيد مگر (به واسطه ) رحمتى از جانب پروردگارت )). قصص 28: 86.
273- ((سپاس خداى را كه ما را رهنمون شد و اگر خداوند راهبر نمى شد، هرگز ره نمى يافتيم )). اعراف 7: 43.
274- ((بخشش و نعمتى است از جانب خدا، و خداوند دانا و حكيم است )). ححرات 49: 8.
275- ((هان اى مردم ؛ همانا ما شما را از يك مرد و يك زن آفريده ايم و شما را به گروه ها و قبيله ها در آورده ايم تا با يك ديگر انس و آشنايى يابيد، بى گمان گرامى ترين شما در نزد خداوند پرهيزگارترين شماست )). حجرات 49: 13.
276- ((و اين تو نبودى كه (تير) انداختى بلكه خداوند بود كه (تير) انداخت )). انفال 8: 17.
277- ((آيا در آنچه مى كاريد انديشيده ايد؟ آيا شما آن را مى رويانيد يا ما روياننده ايم ؟)). واقعه 56: 63 و 64.
278- ((خداوند نور آسمان ها و زمين است )). نور 24: 35.
279- ر.ك : التمهيد، ج 5، ص 499، فصل ((استدلال در قرآن )).
280- اسراء 17: 29.
281- كشكول ، چاپ سنگى ، ص 208 و چاپ مصر، 1370، ج 1، ص 388.
282- در پايان اين گفتار جدولى مشتمل بر ترجمه قرآن به زبان هاى زنده جهان امروز ارائه خواهيم كرد و ضمن آن ، نشان خواهيم داد كه قرآن به دست فرزندان غيور اسلام ترجمه شده و اين روند با گسترش زمان رو به فزونى است .
283- على شواخ اسحاق ، معجم مصنفات القرآن الكريم ، ج 2، ص 13.
284- محمد مصطفى شاطر، القول السديد فى حكم ترجمه القرآن المجيد، ص 15 و 16.
285- انعام 6: 91.
286- مائده 5: 68.
287- آل عمران 3: 93.
288- حجر 15: 9.
289- القول السديد فى حكم ترجمه القرآن المجيد، ص 17 و 18.
290- رعد 13: 3.
291- فاطر 35: 9.
292- فجر 89: 10.
293- نباء 78: 7 - 6.
294- نازعات 79: 30.
295- زمر 39: 5.
296- ((تكوير)) را به ((پوشاندن )) تفسير كرده اند.
297- صحيح مسلم ، ج 8، ص 57. ر.ك : القول السديد، ص 26 - 21.
298- قمر 54: 17، 22، 32، 40.
299- فاطر 35: 9.
300- واژه ((تثير)) در ترجمه هاى فارسى به معناى ((بر مى انگيزد)) آمده است كه دقيقا با معناى كلمه در زبان عربى مطابق است .
301- به زودى موارد اشتباه او را بيان خواهيم كرد.
302- ر.ك : استاد محمد فريد وجدى ، الادلة العلمية على جواز ترجمة معانى القرآن ، ص 28 - 30 (مجله الازهر، ضميمه شماره 2، ربيع الاول 1355.)
303- رحمان 55: 52.
304- ر.ك : الادلة العلميه ، ص 35 - 31.
305- در ادامه بحث ، نمونه هايى از ترجمه هاى قرآن در گذشته را خواهيم آورد.
306- آل عمران 3: 104.
307- عبدالرحيم محمد على ، القرآن و الترجمه ، ص 3 و 4.
308- البيان فى تفسير القرآن ، بخش تعليقات ، شماره 5، ص 541 - 540.
309- ر.ك : شيخ محمد سليمان ، حدث الاحداث ، ص 33 - 35.
310- حدث الاحداث ، ص 40.
311- ر.ك : مجله الرابطة العربية المصريه ، صفر و ربيع الاول 1355، ژوئن 1936 م .
312- عدة الداعى ، ص 18.
313- وسائل الشيعه ، ج 6، ص 221.
314- به جز ابو حنيفه و كسانى كه با او هم نظرند چنان كه خواهد آمد.
315- ر.ك : مصباح الفقيه ، كتاب الصلاه ، ص 273.
316- ر.ك : مصباح الفقيه ، كتاب الصلاه ، ص 277.
317- ر.ك : مصباح الفقيه ، كتاب الصلاه ، ص 282.
318- وسائل الشيعه ، ج 6، ص 42.
319- شعراء 26: 196.
320- اعلى 87: 18 و 19.
321- انعام 6: 19.
322- ر.ك : ابن قدامه ، المغنى ، ج 1، ص 526. عاملى ، مدارك الاحكام ، ج 3، ص 341. مراغى ، رساله ترجمة القرآن ، ص 9.
323- سرخسى ، المبسوط، ج 1، ص 37. در روايت تاج الشريعه حنفى اين زيادت آمده است : ((او نوشت : بسم الله الرحمان الرحيم ، به نام يزدان بخشاونده ...)) و پس از آنكه آن را نوشت به پيامبر نشان داد. تاج الشريعه ، حاشيه الهداية ، ج 1، ص 86. شواخ ، معجم مصنفات القرآن ، ج 2، ص 12.
324- خواهيم گفت كه شخص مزبور حبيب العجمى ، شاگرد حسن بصرى است نه خود او.
325- فريد وجدى ، الادلة العلمية على جواز ترجمة معانى القرآن ، ص 61.
326- ر.ك : الفقه على المذاهب الاربعه ، ج 1، ص 230.
327- مراغى ، بحث فى ترجمة القرآن كريم و احكامها، ص 32.
328- يوسف 12: 2.
329- مدارك الاحكام فى شرح شرايع الاسلام ، ج 3، ص 341.
330- مجمع البيان ، ج 7، ص 204.
331- مجمع البيان ، ج 10 ص 476.
332- انعام 6: 19.
333- مدارك الاحكام ، ج 3، ص 341.
334- يوسف 12: 2.
335- مائده 5: 13.
336- شعراء 26: 196.
337- ابن حزم از اين نام ، خودش را اراده كرده است ، چون نامش على بن احمد بن سعيد بن حزم بود (متوفاى 256.)
338- بقره 2: 286.
339- ابن حزم ، المحلى ، ج 3، ص 3، ص 254، مساءله 367 از كتاب الصلاه .
340- مراغى ، بحث فى ترجمة القرآن الكريم ، ص 17.
341- آل عمران 3: 138.
342- سباء 34: 28.
343- فرقان 25: 1.
344- آل عمران 3: 104.
345- بقره 2: 143.
346- نحل 16: 44.
347- انعام 19: 6.
348- بقره 2: 159.
349- محمد 47: 38.
350- نقل از مقاله او در مجله التوحيد الاسلامى ، سال دوم ، شماره 9، ص 216.
351- يس 36: 79 - 78.
352- مجله التوحيد الاسلامى ، سال دوم ، شماره 9، ص 216. نيز ر.ك : عجائب الهند، تاءليف ((بزرگ شهريار)) كه تا سال 339 زنده بوده است .
353- سرخسى ، المبسوط، ج 1، ص 37.
354- ر.ك : مقدمه ناشر، ص 14.
355- ابراهيم 14: 4.
356- ترجمه طبرى ، ص 5 و 6.
357- عجائب الهند.
358- ((نسف )) كه به آن ((نخشب )) هم گويند، شهرى آباد در مسير بلخ به بخاراست .
359- اين تفسير اخيرا به تصحيح عزير الله جوينى در دو مجلد به چاپ رسيده است .
360- ((و هيچ پيامبرى نفرستاده ايم مگر (با پيامى ) به زبان قومش تا (احكام و حقايق را) براى آنان روشن بدارد)). ابراهيم 14: 4.
361- مجله التوحيد الاسلامى ، سال دوم ، شماره 9، ص 220.
362- مجله التوحيد الاسلامى ، سال دوم ، شماره 9، ص 220.
363- kennett robert.
364- diclunij prerre.
365- hinckelmann.
366- marracci.
367- تاريخ القران ، ص 69.
368- از آيه شريفه و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنه و فى الاخرة انا هدنا اليك . اعراف 7: 156.
369- زركشى در البرهان ، ج 1، ص 103 و 104 گفته است : ((از جمله آن موارد، كلمه : الهدى است در هفده مورد (تا آن جا كه مى گويد:) يا به معناى توبه ((انا هدنا اليك )) يعنى توبه كرديم )). سيوطى نيز گفته است : ((از جمله اين موارد كلمه : الهدى است كه بر هفده وجه آمده (تا آنجا كه مى گويد:) و به معناى توبه ((انا هدنا اليك )). الاتقان ، ج 2، ص 122 و 123.
370- الكشاف ، ج 2، ص 165.
371- المفردات ، ص 546.
372- طه 20: 111.
373- المفردات ، ص 349.
374- مجمع البيان ، ج 7، ص 31.
375- مريم 19: 27.
376- مائده 5: 117.
377- فجر 89: 26 - 25.
378- بقره 2: 233.
379- تفسير نمونه ، ج 2، ص 131، قسمت ترجمه .
380- بقره 2: 233.
381- كيهان انديشه ، شماره 28، ص 223.
382- اعراف 7: 157.
383- بقره 2: 34.
384- ابراهيم 14: 43.
385- عبدالرحيم محمد على نجفى ، القرآن و الترجمه ، ص 11.
386- نقل از مجله ترجمان وحى ، سال اول ، شماره دوم ، ص 25 - 22.
387- نقل از تاريخ قرآن ، نوشته مولف ، ص 204.
388- نحل 16: 44.
389- بقره 2: 43.
390- نساء 4 : 103.
391- آل عرمان 3: 97.
392- جامع البيان ، ج 1، ص 27 و 28 و 30.
393- اسكافى ، المعيار و الموازنه ، ص 304.
394- نام وى اسعد است كه اين نام را پيامبر بر او نهاد و او را دعا كرد و از خداوند برايش بركت درخواست نمود. وى در سال 100 كه بيش از 90 سال عمر كرده بود، وفات نمود. اءسعد الغابه ، ج 5، ص 139.
395- ((در (زير) درختان كنار بى خار)). واقعه 56: 28.
396- ر.ك : حاكم نيشابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 2، ص 476. حاكم اين حديث را صحيح شمرده است .
397- در بخش نقش صحابه در تفسير قرآن .
398- نحل 16: 44.
399- ر.ك : مقدمه وى در اصول تفسير، ص 6 - 5.
400- ر.ك : تفسير ابن كثير، ج 1، ص 6. جامع البيان ، ج 1، ص 29.
401- ر.ك : محمد حسين ذهبى ، التفسير و المفسرون ، ج 1، ص 54 - 53.
402- ابو عباس ، احمد بن خليل مهلبى خويى (583 - 637) دوست فخر رازى و تكميل كننده تفسير وى است . در شهرستان ((خوى )) از شهرهاى ((آذربايجان )) متولد شد، در آنجا و سپس ((خراسان )) كسب علم نمود، بعدها منصب قضاوت شهر ((دمشق )) را عهده دار شد و در همان جا درگذشت .
403- خويى مى گويد: ((تفسير قطعى قرآن كه در آن ، مقصود آيه كاملا روشن باشد، جز با شنيدن از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ميسور نيست و تفسيرى با چنين وصف كه از پيامبر به ما رسيده باشد جز در اندكى از آيات ، موجود نيست )). الاتقان ، ج 4، ص 171. سيوطى به هنگام بيان منابع تفسير مى گويد: ((احاديث صحيحى كه درباره تفسير از پيامبر نقل شده است ، بسيار اندك است )). الاتقان ، ج 4، ص 181.
404- الاتقان ، ج 4، ص 175 - 174 و 258.
405- نقادان حديث گفته اند: ((اين حديثى است نا آشنا و غير قابل پذيرش و استدلال به آن پذيرفته نيست )). التفسير و المفسرون ، ج 1، ص 52.
406- ر.ك : رسالة الاكليل ، در ضمن دومين مجموعه از رسائل ابن تيميه ، ص 32.
407- حاشيه مقدمه ابن تيميه در اصول تفسير، ص 6.
408- التفسير و المفسرون ، ج 1، ص 53 و 54.
409- الاتقان ، ج 4، ص 180 و 257 - 214.
410- زركشى ، البرهان ، ج 2، ص 156.
411- فاضل معاصر، آقاى سيد محمد برهانى ، نوه علامه محدث سيد هاشم بحرانى صاحب تفسير برهان ، اقدام به جمع آورى تفاسيرى نموده كه از طريق اهل بيت عليهم السلام از پيامبر رسيده و تا كنون بالغ بر چهار هزار حديث فراهم شده است و چنانچه ايشان اين اقدام شايسته را پى بگيرد، تعداد آن افزايش خواهد يافت . (وفقه الله )
412- الاتقان ، ج 4، ص 174.
413- كافى ، ج 1، ص 286. تفسير عياشى ، جح 1، ص 251 249، حديث 169 و 170 حسكانى ، شواهد التنزيل ، ج 1، ص 149.
414- مقدمه الجامع لاحكام القرآن ، ج 1، ص 39.
415- بقره 2: 43.
416- آل عمران 7: 97.
417- به عنوان مثال آيه مباركه ان الصلاة كانت على المومنين كتابا موقوتا نساء 4: 103. بنگريد! اين وقت معلوم براى نماز چگونه است ؟ مسلما بيان آن به سنت واگذار شده ، همچنين بيان اوقات پنجگانه نماز كه به طور اجمال بر آن ها در آيه مباركه 78 سوره اسراء اشارت رفته اقم الصلاة لدلولك الشمس الى غسق الليل و قرآن الفجر... كه بيان آن به سنت واگذار شده است .
418- بقره 3: 275.
419- تفصيل آن در علم اصول آمده است .
420- ((و زنان طلاق داده شده ، بايد مدت سه پاكى انتظار كشند)) بقره 2: 228.
421- ((و شوهرانشان به باز آوردن آنان در اين (مدت ) سزاوارترند)).
422- ((و هر كس عمدا مومنى را بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود؛ و خدا بر او خشم مى گيرد و لعنتش مى كند و عذابى بزرگ برايش آماده ساخته است )) نساء 4: 93.
423- ر.ك : مجمع البيان ، ج 3، ص 93 - 92. تفسير عياشى ، ج 1، ص 267.
424- ((كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده اند، آنان راست ايمنى و ايشان راه يافتگانند)) انعام 6: 82.
425- مجمع البيان ، ج 4، ص 327.
426- ((و السارق و السارقة فاقطعوا اءيديهما؛ و دست مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده اند، ببريد)).
427- الزانية و الزانى فاجلد و اكل واحد منهما ماءة جلدة بر هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد)). نور 24: 2.
428- ((پس از انجام وصيتى كه بدان سفارش شده )). نساء 4: 12.
429- مقصود از شرع تنها شريعت اسلام نيست ، بلكه تمامى شرايع الهى مورد نظر است . اين مفاهيم چيزى نيست كه عرف عام يا لغت آن را وضع كرده باشد، بلكه امورى است كه توسط شرع و با اصطلاح خاص به ما رسيده است .
430- سنگسار زناكارى كه داراى همسر است .
431- خويشاوندان .
432- تفسير عياشى ، ج 1، ص 12، شماره 9. الاتقان ، ج 3، ص 59.
433- ((و كسانى از شما كه مرگشان فرا مى رسد و همسرانى بر جاى مى گذارند، (بايد) براى همسران خويش وصيت كنند كه آنان را تا يك سال بهره مند سازند و (از خانه شوهر) بيرون نكنند)) بقره 2: 240.
434- بحارالانوار، ج 93، ص 6. تفسير صافى ، ج 1، ص 204.
435- نساء 4: 12.
436- بقره 2: 234.
437- تفسير عياشى ، ج 1، ص 228 - 227.
438- المعيار و الموازنه ، ص 304.
439- (((آن مومنان ) همان توبه كنندگان ، پرستندگان ، سپاس گزاران ، روزه داران ، ركوع كنندگان ، سجده كنندگان ...)). توبه 9: 112.
440- المستدرك ، ج 2، ص 335.
441- ((سياحة امتى الصيام )) مجمع البيان ، ج 5، ص 75 و 76.
442- ((و براى خدا، حج خانه (خدا) بر عهده مردم است ؛ (البته بر) كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد)). آل عمران 3: 97.
443- الاتقان ، ج 4، ص 218.
444- مائده 5: 89. آيه درباره تخلف از سوگند است كه كفاره آن ، اطعام ده مسكين (بى نوا) از گونه خوراكى كه ميانگين خوراك خودتان باشد، يا پوشش آنان .
445- ((عباءة لكل مسكين )) الاتقان ، ج 4، ص 221.
446- ((بر مردم است كه براى خدا فريضه حج را انجام دهند - تا آنجا كه مى گويد - و هر كه كفر ورزيد، پس (بداند كه ) خداوند از همه جهانيان بى نياز است )). آل عرمان 3: 97. مقصود از كفر ورزيدن ، همان ترك فريضه حج است كه از روى بى اعتقادى باشد.
447- الاتقان ، ج 4، ص 219 - 218.
448- تفسير صافى ، ج 1، ص 282.
449- ((همان گونه كه (عذاب را) بر تقسيم كنندگان نازل كرديم ، آنان كه قرآن را جزء جزء كردند)). حجر 15: 91 - 90.
450- الاتقان ، ج 4، ص 234.
451- ((پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد، دلش را به پذيرش اسلام مى گشايد)). انعام 6: 125.
452- الاتقان ، ج 4، ص 222.
453- وى از كسانى است كه در جمع قرآن در عصر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) شركت داشت و به اصحاب صفه ، قرآن آموزش مى داد. او در همه جنگ هاى پيامبر با ايشان همراه بود، پيامبر او را ماءمور جمع آورى بعضى از صدقه ها كرده بود و از جمله ((نقباء)) انصار بود؛ مردى بلند قامت ، چاق و زيبا بود و در سال 72 درگذشت .
454- ((در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است )). يونس 10: 64.
455- المستدرك ، ج 2، ص 340.
456- ((همان كسانى كه فرشتگان جانشان را - در حالى كه پاكند - مى ستانند (و به آنان ) مى گويند: درود بر شما باد، به (پاداش ) آنچه انجام داديد به بهشت درآييد)). نحل 16: 32.
457- تفسير صافى ، ج 1، ص 758.
458- ((كسانى كه - به رو در افتاده - به سوى جهنم رانده مى شوند، آنان بدترين جاى و گم ترين راه را دارند)). فرقان 25: 34.
459- المستدرك ، ج 2، ص 402.
460- ((روزى كه در آتش به رو كشيده مى شوند (و به آنان گفته مى شود:) لهيب آتش را بچشيد)). قمر 54: 48.
461- ((و روز قيامت آنان را كور و لال و كر، به روى چهره شان در افتاده ، بر خواهيم انگيخت )). اسراء 17: 97.
462- ((پس براى پروردگارت نماز گزار و ((نحر)) كن )). كوثر 108: 2.
463- المستدرك ، ج 2، ص 538. حاكم در مورد اين روايت مى گويد: ((صحيح ترين روايت اين باب همين است )).
464- ((و نسبت به پروردگارشان فروتنى نكردند و به زارى در نيامدند)). مومنون 23: 76.
465- المستدرك ، ج 2، ص 538.
466- ((و در محافل (انس ) خود پليدكارى مى كنيد)). عنكبوت 29: 29.