تفسير نور
(سوره ى انعام )

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۷ -


142- وَمِنَ الاَْنْعمِ حَمُولَةً وَفَرْشاً كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَتِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُبِينٌ
ترجمه :
و بعضى از چهارپايان باركش و بعضى غير باركش و مثل فرش (به زمين نزديك )اند (و يا از كرك و پشم آنها براى فرش استفاده مى شود) از آنچه خداوند روزى شما ساخته بخوريد و از گام هاى (وسوسه انگيز) شيطان پيروى نكنيد، چرا كه او دشمن آشكار شماست .
نكته ها :
O در آيه ى قبل به نعمت هاى خداوند در محصولات كشاورزى اشاره شده و در اينجا به دامدارى و انواع بهره هايى كه انسان از حيوانات مى برد.
O مراد از كلمه فَرش ، چهارپايانى مثل گوسفند است كه به خاطر نزديكى بدنشان به زمين ، به منزله فرش ‍ هستند، يا اينكه از پشم و كرك و موى آنها فرش مى بافند.
O بيشتر مفسّران ، كلمه ى حَمولَة را به معناى حيوانات باربر دانسته اند، و فَرش را حيوانات غير باربر معنا كرده اند.
پيام ها :
1- هستى و آفريده هايش ، مسخّر انسان است . حمولة و فرشا
2- قانون كلى در حيوانات ، حلال بودن مصرف آنهاست ، مگر آنكه دليلى بر حرمت باشد. كلوا ممّا رزقكم اللّه
3- تحريم حلال ها، از گام هاى شيطانى است . كلوا... و لاتتّبعوا خطوات الشيطان
4- تنها توصيه به خام خوارى كه امروز در ميان گروه كثيرى رواج دارد و نهى از مصرف گوشت ، ممنوع است . و من الانعام ... كلوا ممّا رزقكم اللّه
5- نسبت به خوردنى ها بايد مواظب باشيم . كلوا... و لاتتّبعوا چنانكه اوّلين اهرم شيطان براى گمراه كردن حضرت آدم ، غذا بود.
6- سر سفره ى خداوند، از دشمن او پيروى نكنيم . كلوا ممّا رزقكم اللّه و لاتتّبعوا خطوات الشّيطان
7- سياست شيطان ، انحراف تدريجى است ، نه دفعى . خطوات الشّيطان
143- ثَمَنِيَةَ اءَزْوَ جٍ مِنَ الضَّاءْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ ءَالذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ اءَمِ الاُْنْثَيَيْنِ اءَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ اءَرْحَامُ الاُْنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِى بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه :
(خداوند براى شما حلال كرده است ) هشت زوج از حيوانات را. از گوسفند دو زوج (نر و ماده ) و از بز، دو زوج (به كسانى كه از پيش خود، بعضى چهارپايان را تحريم مى كنند) بگو: آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده يا ماده هاى آنها را يا آنچه را شكم آنها در برگرفته است ؟ اگر راست مى گوييد از روى علم و دانش به من خبر دهيد.
144-ُْنْثَيَيْنِ اءَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ اءَرْحَامُ الاُْنْثَيَيْنِ اءَمْ كُنتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ وَصَّكُمُ اللّهُ بِهَذَا فَمَنْ اءَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً لِيُضِلَّالنَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِينَ
و از شتر دو زوج (نر و ماده ) و از گاو دو زوج (نر و ماده ) را (براى شما حلال كرده است ) بگو: آيا خداوند نرهاى اين دو را حرام كرده يا ماده ها را يا آنچه را كه شكم آن دو در برگرفته است ؟ يا مگر شما شاهد و حاضر بوده ايد كه خداوند به حرمت اين گوشت ها به شما سفارش ‍ كرده است ؟! پس كيست ستمكارتر از كسى كه به خداوند، دروغ بندد تا مردم را از روى نادانى گمراه سازد؟ قطعا خداوند، گروه ستمكار را هدايت نمى كند.
نكته ها :
O كلمه ى زوج هم به مجموع نر و ماده گفته مى شود و هم به هر يك از نر و ماده به تنهايى . در اين آيه به هر كدام به تنهايى گفته شده و مراد از هشت جفت ، هشت عدد است ، چهار نر و چهار ماده كه چهار تا در آيه 143 و چهار تا در آيه 144 بيان شده است . در آيه 45 سوره ى نجم نيز كلمه ى زوج در يك فرد بكار رفته است ، نه در دو تا. خلق الزّوجين الذّكر والانثى
O در آيه 6 سوره ى زمر، خلقت هشت نر و ماده ى حيوانات در كنار خلقت انسان بيان شده است . خلقكم من نَفسٍ واحدة ، ثُمّ جعل منها زوجها وانزل لكم من الانعام ثَمانيَة اَزواج
O احتمال دارد كه ترتيب نام بردن از حيوانات چهارگانه ، اشاره به برترى آنها در مصرف باشد. (گوسفند، بز، شتر و گاو)
O در بعضى روايات ، ثمانية ازواج به 16 فرد تفسير شده كه اين چهار حيوان هر كدام دو نوع يكى نر يكى ماده و هر كدام اهلى و وحشى دارد. امام هادى عليه السلام فرمود: گاوميش از نوع گاو وحشى است .(267)
پيام ها :
1- براى خرافه زدايى از دين ، بايد عقائد حقّ را بسيار باز و روشن مطرح كرد. ثمانية ازواج ...
2- در فتوا يا عقيده به حلال و حرام چيزى ، علم لازم است . نبّئونى بعلم
3- حلال بودن نيازى به دليل ندارد زيرا اصل در خوردنى ها حِلّيّت است بلكه حرام بودن دليل لازم دارد. قل الذكرين حرّم ام الاُنثيين ... نبئونى بعلم
4- افترا بر خدا، بزرگ ترين ظلم است . فمن اءظلم ممّن افترى على اللّه
5- دروغ بستن به خدا، مايه ى گمراه ساختن مردم است . ليضلّ النّاس
6- افترا، انسان را از هدايت پذيرى خارج مى كند. لايهدى
7- باورها و عقائد يا بايد بر اساس علم و عقل باشد كه در آيه قبل خوانديم ، نبّئونى بعلم و يا بر اساس شرع .
145-قل لا اجد في ما اوحي إِلَىَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلا اءَنْ يَكُونَ مَيْتَةً اءَوْ دَماً مَسْفُوحاً اءَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ اءَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنْ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَغَفُورٌ رَحِيمٌ
ترجمه :
بگو: در آنچه به من وحى شده ، بر كسى كه چيزى مى خورد هيچ حرامى نمى يابم مگر آن كه مردار يا خون ريخته شده يا گوشت خوك باشد كه قطعا پليد است ، يا حيوانى كه از روى فسق و نافرمانى به نام غير خدا ذبح شده باشد. پس هر كس كه (به خوردن آنها) ناچار و مضطرّ شد، به شرط آنكه از روى سركشى و بيش از حدّ ضرورت نباشد، (مانعى ندارد). هماناخداوند تو آمرزنده و مهربان است .
نكته ها :
O ميتة ، تنها حيوانى نيست كه خود به خود مرده باشد، بلكه اگر طبق دستور اسلام ، ذبح نشود در حكم مردار و حرام است .
O حرمت مردار و خون ، چهار مرتبه در قرآن مطرح شده است ، دوبار در سوره هاى مكّى (268) و دوبار در سوره هاى مدنى (269).
O اُهِلّ از اِهلال به معناى بلند كردن صدا هنگام ديدن هلال اوّل ماه است . سپس به هر صداى بلندى گفته شده است . مشركان در هنگام ذبح حيوانات ، با صداى بلند نام بت ها را مى بردند، از اين رو اُهِلَّ گفته شده است .
O جمله لا اءجد... الاّ اءن يكون ميتة در برابر تحريم هاى جاهلانه مشركان است وگرنه گوشت بعضى پرندگان و درّندگان ديگر نيز حرام است كه در اين آيه نيامده است و به اصطلاح اين حصر، حصر اضافى است نه حقيقى .
O از نظر اسلام مضطر به كسى مى گويند كه خود را از راه ستمگرى وگردن كشى وگناه مضطر نكرده باشد، غير باغٍ وتنها به مقدار رفع اضطرار، مجاز است نه بيشتر. و لاعاد
پيام ها :
1- يگانه منبع علم پيامبر صلى الله عليه و آله براى بيان احكام ، وحى است . لا اجد فى ما اوحى الىّ
2- اصل و قانون اوّليه ، حلال بودن حيوانات است . لا اءجد
3- تنها محرّمات ابلاغ شده در آيات و روايات تكليف آور است ، پس اگر با جستجو و تتبّع ، دليلى بر حرمت چيزى نيافتيم ، براى ما حلال است . لا اءجد
4- وقتى در مساءله ى خوردن و نخوردن شخص پيامبر هم بايد از وحى دستور بگيرد، ديگران چگونه از پيش خود چيزى را حرام مى كنند؟ فى ما اوحى الىّ
5- دليل تحريم گوشت خوك ، آلودگى و پليدى آن است . فانّه رِجس
6- احكام تغذيه ، براى مرد و زن يكسان است . طاعم يطعمه در مقابل آن عقيده خرافى در آيه 139 كه براى مردان گوشت همه ى حيوانات را حلال و براى زنان برخى موارد را حرام مى دانستند. خالصة لذكورنا ومحرّم على اءزواجنا
7- در قانون ، بايد اهمّ و مهمّ رعايت شود. حفظ جان ، مهم تر از حرام بودن مصرف مردار است . فمَن اضطرّ
8- در اسلام بن بست نيست ، وقتى اضطرار پيش آيد مصرف حرام ها مجاز مى شود. فمَن اضطرّ
9- سوء استفاده از قانون در موارد استثنا، ممنوع است و بايد به همان مقدار اضطرار، بسنده شود. غير باغ ولا عاد
10- خون باقيمانده در گوشت پس از ذبح شرعى حرام نيست . خون ريخته شده حرام است . دما مسفوحا
11- در جايى كه اضطرار به طور قهرى پيش آيد، مى توان از گوشت حرام استفاده كرد، ولى اگر با دست خودمان كارى كرديم كه مضطر شديم استفاده مجاز نمى شود. اُضطر (به صورت مجهول آمده است )
12- وجود قوانين تخفيفى و اضطرارى ، جلوه اى از مغفرت و رحمت الهى است .
146 رحيم وَعَلَى الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا كُلَّ ذِى ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا اءَوْ الْحَوَايَا اءَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَ لِكَ جَزَيْنَهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَإِنَّا لَصَدِقُونَ
ترجمه :
و بر يهوديان ، هر (حيوان ) ناخن دار را حرام كرديم و از گاو و گوسفند، پيه هر دو را بر آنان حرام ساختيم مگر آن مقدار كه بر پشت گاو و گوسفند يا همراه روده ومخلوط به استخوان است . اين (تحريم )، كيفر ماست به خاطر ظلمى كه مرتكب شدند و قطعا ما راستگوييم .
نكته ها :
O در آيه ى قبل ، محرّمات در اسلام و در اين آيه ، محرمات يهود بيان شده ، تا معلوم گردد كه عقائد خرافى مشركين ، با هيچ يك از اديان آسمانى سازگار نيست .(270)
O ظُفُر به معناى ناخن است ، امّا به سُمّ برخى حيوانات كه شكاف ندارد (مثل سمّ اسب يا نوك پاى شتر) نيز اطلاق شده است ، از اين رو شتر و حيواناتى كه سُم چاك نيستند، چه چهار پايان چه پرندگان ، بر يهود حرام است .(271)
O حوايا جمع حاويه ، به محتويات شكم گفته مى شود.(272)
O در آيه ى 160 سوره نساء هم مى خوانيم : فبظلم من الّذين هادوا حَرّمنا عليهم طيّبات اُحلّت لهم حرام شدن برخى طيّبات بر يهود، به خاطر ظلم هاى آنان بوده است ، بگذريم كه يهود نيز مانند مشركين پاره اى از چيزها را بر خود حرام كرده بودند. قرآن مى فرمايد: كلّ الطّعام كان حلاّ لبنى اسرائيل الاّ ما حَرّم اسرائيل على نفسه (273)
O تحريم بعضى خوردنى ها بر يهود، موقّت بود و توسّط حضرت عيسى عليه السلام بر طرف شد. چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : لاحلّ لكم بعض الّذى حرّم عليكم (274)
O احكام الهى سه نوع است : الف : داراى مصلحت يا مفسده ى واقعى است . مثل اكثر احكام . ب : داراى جنبه آزمايشى است مثل فرمان ذبح حضرت اسماعيل . ج : داراى جنبه ى كيفرى است ، مثل همين آيه . آرى ، يكى از عذاب هاى خدا، تنگناهاى معيشتى است .
پيام ها :
1- گاهى محدود ساختن غذاى متخلّفان و ياغيان ، بلامانع است . حرّمنا... ببغيهم
2- كيفر الهى منحصر در آخرت نيست ، در دنيا هم هست . جزيناهم ببغيهم
147- فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَ سِعَةٍ وَلاَ يُرَدُّ بَاءْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ
ترجمه :
(اى پيامبر!) اگر تو را تكذيب كردند پس بگو: پروردگارتان داراى رحمت گسترده است (امّا) عذاب او از قوم تبهكار، دفع نمى شود.
پيام ها :
1- رهبر بايد آماده ى شنيدن تكذيب و تهمت از سوى برخى مردم باشد. فان كذّبوك فقل ...
2- با تكذيب كنندگان ، بايد برخوردى خيرخواهانه كرد و اگر تاءثير نداشت ، از تهديد استفاده شود. ذو رحمة لا يردّ باءسه
3- مربّى بايد درياى رحمت باشد. ربّكم ذو رحمة
4- بيم و اميد، در كنار هم كارساز است . ذورحمة ، باءسه
5- درهاى رحمت الهى حتّى به روى مخالفان هم بسته نيست . فان كذّبوك ربّكم ذورحمة
6- رحمت خداوند، پيش از قهر اوست . ذو رحمة ... باءسه
7- گستردگى رحمت الهى ، مانع كيفر كردن او نيست . ربّكم ذو رحمة ... و لايردّ باءسه هرچند كيفر او نيز در مسير تربيت انسان و از رحمت و ربوبيّت او سرچشمه مى گيرد.
148 سيقول الذين اشركوا لوشا الله مَآ اءشْرَكْنَا وَلاََّ ءَابَآؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَىْءٍ كَذَ لِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُواْ بَاءْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ اءَنْتُمْ إِلا تَخْرُصُونَ
ترجمه :
به زودى كسانى كه شرك ورزيده اند، خواهند گفت : اگر خدا مى خواست ، نه ما و نه پدرانمان شرك نمى آورديم و هيچ چيزى را (از سوى خود) حرام نمى كرديم . كسانى كه پيش از آنها بودند (نيز پيامبران قبلى را) اينگونه تكذيب كردند تا آنكه طعم قهر و عذاب مارا چشيدند. بگو: آيا براى شما دانشى هست ؟ آن را براى ما آشكار كنيد! شما جز از گمان و خيال پيروى نمى كنيد و شما جز حدس زن و دروغگويانى بيش نيستيد.
نكته ها :
O در اين آيه يك خبر غيبى از آينده مطرح است كه مشركان چه خواهند گفت ، سيقول الّذين اشركوا آن آينده به وقوع پيوست و آنچه پيشگويى شده بود آنان گفتند. و قال الّذين اشركوا(275)
O اين بهانه كه اگر خدامى خواست ، ما و پدرانمان مشرك نمى شديم بارها توسّط مشركان مطرح شده است ، چنانكه در آيه 35 سوره ى نحل و آيه 20 سوره زخرف نيز آمده است .
O سؤ ال : اين آيه سخن مشركان را نقل مى كند كه اگر خدا از شرك ما راضى نيست ، چرا ما را از آن باز نمى دارد؟ پس شرك ما مورد رضاى خداست !
پاسخ : انجام هر كار از هر كسى ، از مَدار قدرت خداوند بيرون نيست ، لكن اراده و مشيّت خداوند آن است كه انسان راه خود را آزادانه انتخاب كند. دولت كه آب و برق و گاز را به منزل ما مى آورد، اين امكانات ، دليل راضى بودن دولت به سوءاستفاده ما نيست . خداوند به انسان عقل و وحى عطا كرده و راه حقّ و باطل را به او نشان داده و او را در انتخاب آزاد گذاشته ، ولى اراده و اختيار، نشانه ى راضى بودن او به خلاف ما نيست .
O خداوند، خواهان ايمان اختيارى مردم است نه اجبار آنان به ايمان آوردن . در قرآن بارها آمده است كه : اگر خدا مى خواست ، همه را هدايت مى كرد و پيامبر هم حقّ اكراه و اجبار مردم به ايمان را ندارد.
پيام ها :
1- رهبران و انديشمندان دينى بايد خود را براى پاسخگويى به شبهات و بهانه جويى هاى آينده آماده كنند. سيقول
2- فرستادن انبيا و كتب آسمانى براى آنست كه مردم با آزادى و اختيار، موحد شوند. پس منطق مشركين (كه اگر خدا مى خواست با قهر و قدرت مانع شرك ما مى شد) غلط است . لوشاءاللّه ما اشركنا
3- بدتر از گناه ، توجيه آن است . مشركان ، شرك خود را توجيه كرده و آن را مشيّت الهى مى دانستند. لوشاءاللّه ما اشركنا (جبرگرايى ، بهانه اى است براى فرار از مسئوليّت )
4- مشركين ، انحراف خود را با تاريخ نياكان خود توجيه مى كردند. لو شاء اللّه ما اشركنا و لاآباؤ نا
5- عقيده به جبر، از توجيهات بى اساس منحرفان است . لو شاء اللّه ما اشركنا شيطان هم كه رهبر منحرفان است ، گمراهى خود را به خدا نسبت داد و چنين گفت : ربّ بما اءغويتَنى (276)
6- مخالفان ، همواره با اهرم جبر، به تكذيب پيامبران پرداخته اند. كذلك كذّب الّذين من قبلهم
7- قرآن از مخالفان هم تقاضاى حجّت و دليل مى كند. قل هل عندكم من علم
8- آنان كه به بهانه ى سرنوشت ، از مسئوليّت مى گريزند، منتظر چشيدن قهر خدا باشند. ذاقوا باءسنا
9- طرفداران جبر، منطق ندارند و در پى خيالاتند. ان تتّبعون الاّ الظن
10- اگر به جاى علم و يقين ، در پى ظن و گمان باشيم ، گمراه خواهيم شد. ان انتم الاّ تخرصون
149- قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَلِغَةُ فَلَوْ شَآءَ لَهَدَيكُمْ اءَجْمَعِينَ
ترجمه :
بگو: دليل روشن و رسا تنها براى خداوند است ، پس اگر مى خواست همه ى شما را (به اجبار) هدايت مى كرد.
نكته ها :
O خداوند، با فطرت توحيدى كه در انسان قرار داده و با هدايت انبيا و عقل ، حجّت را بر مردم تمام كرده و راه خير و شرّ و پايان نيك يا بد هر كدام را هم بيان نموده است . براى خطاكاران هم راه توبه و جبران را باز گذاشته است . معجزه هاى روشن انبيا وشيوه ى نيكوى دعوت و استدلال هاى محكم آنان وسازگارى دين با فطرت وعقل ، حجّت را برمردم تمام كرده است .
و با اين همه ، مشركان جز گمان بى اساس ، دليلى بر شرك خود ندارند و اگر راه غير خدا را بپويند، از خطاها، ضعف ها، محدوديّت هاى علمى و فكرى و هوسها پيروى كرده اند.
O در روايات آمده كه خداوند در قيامت به انسان مى فرمايد: راه حقّ را مى دانستى يا نمى دانستى ؟ اگر بگويد: مى دانستم ، مى پرسد: چرا عمل نكردى ؟ و اگر بگويد: نمى دانستم ، مى پرسد: چرا در پى ياد گرفتن نبودى ، اين است حجّت بالغه ى خدا بر مردم .(277)
پيام ها :
1- تنها خداست كه حجت بالغه دارد و همه ى ما در پاسخ او عاجز و تهيدست و مقصّريم . فللّه الحجّة
2- در راه خدا هيچ گونه ابهام و بهانه اى كه دستاويز مخالفان باشد نيست ، نه در استدلال ، نه در سابقه ، نه در صفات پيامبر و نه در شيوه ى برخورد با آنان . فللّه الحجّة البالغة
3- مشيّت خداوند، بر هدايت آزادنه و ارادى انسان و آزادى و اختيار اوست . فلوشاء لهداكم
4- اراده ى خداوند، تخلّف ناپذير است . فلو شاء لهداكم
150- قُلْ هَلُمَّ شُهَدَآءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ اءَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِنْ شَهِدُواْ فَلاَ تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلاَ تَتَّبِعْ اءَهْوَآءَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا وَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ
ترجمه :
(اى پيامبر! به كسانى كه بهره بردن از حيوانات و زراعت ها را نابجا بر خود حرام كرده اند) بگو: گواهان خود را كه گواهى دهند خداوند اين را حرام كرده ، بياوريد. پس اگر شهادت دادند، تو همراه با آنها گواهى مده و از خواسته هاى كسانى كه آيات مارا تكذيب كردند و كسانى كه به آخرت ايمان نمى آورند، همان ها كه براى پروردگارشان شريك قرار مى دهند،پيروى نكن .
نكته ها :
O اسلام ، دين منطق و آزادى است ، در دو آيه ى قبل خداوند از مشركان پرسيد: آيا شما از چيزى اطّلاع داريد كه ما نداريم ؟ هل عندكم من عِلمٍ، در اينجا هم مى فرمايد: اگر گواه داريد بياوريد. هَلُمَّ شهداءكم
O در اين آيه ، ابتدا مى فرمايد: اگر دليل و گواه دارند بياورند، سپس مى فرمايد: اگر هم شهادت دادند، تو قبول نكن (چون صادقانه نيست ).
O يعدلون از عِدل به معناى همتاست . پس بربّهم يَعدلون يعنى براى خداوند، شريك و همتا و شبيه قرار مى دهند.
پيام ها :
1- اسلام ، دين منطق و برهان است و از مخالفان خود گواه طلبيده و آنان را به مجادله ى نيكو دعوت مى كند. قل هلمّ شهداءكم
2- يكى از وظايف مبلّغان دينى ، برخورد با بدعت هاست . قل هلمّ شهداءكم ... اءنّ اللّه حرّم هذا
3- هر گواهى و شهادتى ، اعتبار ندارد. فانْ شهدوا فلا تشهد معهم
4- مواظب باشيم شرايط و جوّ اجتماع ، ما را به اشتباه نيفكند. فاِنْ شهدوا فلا تشهد معهم (تصديق كردن و همگام شدن با گواهان ناحق حرام است )
5- قوانين بشرى اگر برخاسته از هوس هاى كفّار باشد، قابل پيروى نيست . لاتتّبع اءهواء الّذين كذّبوا بآياتنا...
6- انسان هاى با ايمان نبايد از سنّت هاى مشركان تقليد كنند. لاتتّبع اهواء الّذين كذّبوا بآياتنا...
7- مشركين ، خداوند را خالق مى دانند لكن در تدبير و مديريّت امور هستى براى او شريك قائلند. و هم بربّهم يعدلون
151-قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الاتشركوابه شيا و بالوالدين احسنا و لاَ تَقْتُلُوَّاْ اءَوْلَدَكُم مِنْ إِمْلَقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَ حِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللّهُ إِلا بِالْحَقِّ ذَ لِكُمْ وَصَّكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
ترجمه :
بگو: بياييد تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده بخوانم : چيزى را با او شريك مگيريد، و به پدر و مادر نيكى كنيد، و فرزندانتان را از ترس تنگدستى نكشيد. ماييم كه به شما و آنان روزى مى دهيم ، و به كارهاى زشت ، چه آشكار وچه پنهان ، نزديك نشويد، و نفسى را كه خداوند (كشتن آن را) حرام شمرده ، جز به حقّ (مثل قصاص يا دفاع ) نكشيد، اينهاست آنچه خداوند شمارا به آن توصيه فرموده ، باشد كه تعقّل وانديشه كنيد.
نكته ها :
O در اين آيه و دو آيه بعد، به چند اصل مهم اشاره شده كه از مشتركات همه ى اديان آسمانى است ، در تورات هم (سِفر خروج ، باب 20) مشابه اين دستورها آمده است .
O دو نفر از سران مدينه به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدند. همين كه حضرت اين آيات را خواند، مسلمان شده و درخواست مبلّغ كردند. پيامبر نيز مصعب بن عمير را همراهشان فرستاد. اين حركت زمينه ساز مسلمان شدن مردم مدينه گشت .
O قرآن در چهار آيه (278) نسبت به پدر و مادر سفارش كرده است و در هر چهار مورد همراه با مساءله ى توحيد و نهى از شرك است . همان گونه كه در آفرينش اوّل خداست ، بعد پدر و مادر. در اين آيات هم اوّل توحيد است ، بعد نيكى به والدين ، ضمنا اين آيه چون محرّمات را مى شمرد، پس ترك احسان به والدين هم حرام است .
O پنج دستور اين آيه چنان به يكديگر پيوند دارند كه گويا يك دستورند. وصّاكم به ضمير به مفرد است .
O امام صادق عليه السلام فرمود: احسان به والدين ، يعنى كارى نكنيم كه آنان وادار به درخواست و سؤ الى از ما شوند.(279)
پيام ها :
1- بيان احكام الهى براى مردم ، يكى از وظايف انبياست . اءتل ما حرّم
2- چون اصل در همه چيز، حلال بودن است ، از اين رو حلالها شمارش نشده و فقط محرّمات گفته شده است . اءتل ما حرّم
3- محرمات دين ، از سوى خداست و پيامبر از پيش خود چيزى را حرام نمى كند. حرّم ربّكم
4- ممنوعيّت منكرات ، جهت تكامل و تربيت انسان است . حرّم ربّكم
5- چون شرك ، ريشه ى مفاسد است ، در راءس محرّمات آمده است . الاّ تشركوا
6- بعد از يكتاپرستى ، احسان به والدين آمده است . بالوالدين احسانا
7- دستورهاى اين آيه همه در قالب نهى است ، مگر نيكى به پدر و مادر كه در قالب امر است . يعنى نه تنها نيازاريد، بلكه احسان كنيد. و بالوالدين احسانا
8- فرزندكشى و سقط جنين از ترس فقر، عملى جاهلانه است ، اگر خدا ضامن روزى است ، چه ترسى از فقر؟ نحن نرزقكم
9- هم اصلاح جامعه از مفاسد لازم است ، هم اصلاح روح از رذايل . ما ظهر منها و ما بطن
10- برخى از گناهان چنان خطرناك است كه نزديك آنها هم نبايد رفت . لاتقربوا
11- دستورات الهى ، مطابق عقل يا زمينه شكوفايى آن است . لعلّكم تعقلون
152- و لا تقربوامال اليتيم الا بالتي هي اءَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ اءَشُدَّهُ وَ اءَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ اءَوْفُواْ ذَ لِكُمْ وَصَّكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
ترجمه :
به مال يتيم نزديك نشويد (و در آن تصرّفى نكنيد) مگر به نيكوترين (طريقه اى كه به صلاح او باشد) تا به حد بلوغ و رشد خود برسد. (در داد و ستدها) پيمانه و ترازو را با عدالت تمام دهيد. ما هيچ كس را جز به اندازه ى توانش تكليف نمى كنيم . و هرگاه سخن مى گوييد (چه در قضاوت و چه در شهادت ) عدالت را رعايت كنيد، هر چند (به زيان ) خويشاوندتان باشد و به عهد و پيمان خدا وفا كنيد. اينها امورى است كه خداوند، شمارا به آن سفارش كرده است ، باشد كه ياد كنيد و پند بگيريد.
نكته ها :
O خداوند، كارهاى خود را به نحو احسن انجام مى دهد: اءحسن الخالقين (280)، اءحسن تقويم (281)، نزل اءحسن الحديث (282) و...، از ما هم خواسته كه كارهايمان به نحو احسن باشد، ليبلوكم ايّكم احسن عملا(283) چه در تصرّفات و فعاليّت هاى اقتصادى ، الاّ بالّتى هى احسن (284)، چه در گفتگو با مخالفان ، جادلهم بالّتى هى احسن (285)، چه در پذيرش سخنان ديگران ، يستمعون القول فيتّبعون احسنه (286) و چه بدى هاى مردم را با بهترين نحو جواب دادن ، ادفع بالّتى هى احسن السيّئة (287) كه در تمام اين موارد، كلمه ى احسن به كار رفته است .
O قوم حضرت شعيب ، به خاطر كم فروشى گرفتار عذاب شدند. در قرآن نيز سه بار از كم فروشى نهى شده است .
O كلمه ى كيل هم به معناى پيمانه است و هم به معناى پيمانه كردن . كلمه ى قسط هم مى تواند مربوط به اوفوا باشد يعنى پرداخت ، عادلانه باشد و هم مربوط به كيل و ميزان باشد، يعنى خود پيمانه و ترازو سالم باشد. البتّه نتيجه هر دو يكى است .
پيام ها :
1- چون يتيم مدافعى ندارد و اموالش لغزشگاه است مواظب باشيم . لاتقربوا
2- براى حفظ حقوق ايتام بايد بهترين طريقه ى بهره گيرى از اموال و دارايى او انتخاب شود. بالّتى هى اءحسن . جز كسانى كه اهليّت اقتصادى و تقواى كافى دارند، نبايد ديگران به مال يتيم نزديك شوند. لاتقربوا... الا
3- وقتى ايتام به رشد و تجربه ى كافى رسيدند، سلطه ى خود را از آنان برداريد. حتى يبلغ اءشده
4- نظام اقتصادى جامعه ى اسلامى بايد بر اساس قسط باشد. بالقسط
5- اگر اجراى عدالت در حدّ اعلى ممكن نيست ، لااقلّ در حدّ توان و امكان مراعات كنيد. لا نكلّف نفسا الاّ وُسعها
6- تمام دستورات و اوامر و نواهى الهى ، فوق طاقت انسان نيست . لا نكلّف نفسا الاّ وُسعها
7- بدون قدرت ، تكليفى نيست . لا نكلّف نفسا الاّ وُسعها
8- در اسلام ، تكليف به اندازه ى توان است . هركه تواناتر، تكليفش هم سنگين تر. لا نكلّف نفساً الاّ وُسعها
9- عدالت ، هم در رفتار و هم در گفتار، يك اصل است . اوفوا الكيل ... و اذا قلتم فاعدلوا (در گواهى ها، وصيّت ها، قضاوت ها، صدور حكم ها، انتقادها و ستايش ها، عدالت را مراعات كنيم .)
10- به پيمان هاى الهى (كه شامل فرمان هاى عقل و وحى و وجدان وفطرت مى شود) وفادار باشيم . (عهد اللّه هم شامل پيمانى است كه خدا با انسان دارد و هم پيمانى كه انسان با خدا مى بندد) بعهد اللّه اوفوا
11- رابطه ى خويشاوندى را بر ضابطه ى حقّ و عدل ، ترجيح ندهيم . فاعدلوا ولو كان ذا قربى
153- وَاءَنَّ هَذَا صِرَطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَ لِكُمْ وَصَّكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ترجمه :
و اين (دستورها) راه مستقيم من است . پس آن را پيروى كنيد و راههاى ديگر را پيروى نكنيد كه شما را از راه خداوند پراكنده كند. اين سفارش خداوند به شماست ، باشد كه تقوا پيشه كنيد.
نكته ها :
O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى توضيح اين آيه از روش نمايشى استفاده كرده ، با دست مبارك خود خط مستقيمى بر زمين كشيدند و فرمودند: اين راه مستقيم است كه يكى بيش نيست . سپس خطوطى از راست و چپ آن خط ترسيم كرده و فرمودند: اينها راههايى است كه شيطان به آن دعوت مى كند.(288)
O در پايان سه آيه ى اخير، سه تعبير مختلف آمده است :
در پايان آيه 151 كه نهى از شرك و قتل و فحشا است . لعلّكم تعقلون آمده است ، يعنى زشتى اين امور با اندكى تعقّل و فكر، براى همه روشن مى شود.
در آيه ى 152 كه به حفظ مال يتيم و رعايت قسط و عدل و وفاى به عهد فرمان مى دهد، تعبير لعلّكم تذكّرون آمده ، يعنى خوبى عدالت را فطرت و نهاد هركس مى پذيرد، تنها بايد تذكّر داد.
در اين آيه نيز كه پيروى از دستورهاى خداست ، لعلّكم تتّقون آمده ، يعنى تقوا همان گام نهادن در راه اطاعت و فرمان الهى است .
O آنگونه كه نور يكى است و ظلمات متعدّد، راه مستقيم يكى است و راه هاى انحرافى متعدّد. (صراط مفرد آمده ولى سُبل جمع )
O در روايات مى خوانيم كه مصداق عينى راه مستقيم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام از اهل بيت او هستند.(289)
پيام ها :
1- اساس همه اديان الهى ، پيروى از راه خدا و دورى از راه ديگران است . صراطى ... فاتّبعوه و لا تتّبعوا السبل
2- عمل به احكام الهى ، سبب وحدت است و به سراغ احكام غير الهى رفتن ، مايه ى تفرقه مى باشد. صراطى مستقيما فاتّبعوه و لا تتّبعوا السبل فتفرّق بكم عن سبيله
3- شايد بتوان با توجّه به پايان سه آيه ى اخير، چنين نتيجه گرفت كه مراحل رشد و كمال انسان عبارت است از: تعقّل ، لعلّكم تعقلون ، تذكّر، لعلّكم تذكّرون و تقوا. لعلّكم تتّقون
154- ثُمَّ ءَاتَيْنَا مُوسَى الْكِتَبَ تَمَاماً عَلَى الَّذِى أَحْسَنَ وَتَفْصِيلاً لِكُلِّ شَىْءٍ وَهُدَىً وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَآءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ
ترجمه :
سپس به موسى ، كتاب (تورات ) داديم تا بر كسى كه نيكوكار بوده (نعمت خود را) تمام كنيم ، و (اين كتاب ) بيانگر همه ى مسائل و وسيله هدايت و رحمت باشد، شايد مردم به ديدار پروردگارشان ايمان بيآورند.
نكته ها :
O ميان قرآن و تورات ، شباهت هاى فراوانى است . در انجيل ، تكيه بر مواعظ است و در زبور، تكيه بر دعاست ، ولى از نظر قوانين ، شباهت تورات به قرآن بيشتر است . از اين رو به تورات ، امام گفته شده است . و من قبله كتاب موسى اماما(290) در اين آيه هم تورات ، رحمت ، هدايت و بيانگر هر چيز معرّفى شده است .
پيام ها :
1- هر كتاب آسمانى نسبت به زمان خودش ، كامل است . تماما
2- تنها نيكوكاران و نيكوانديشان ، پيام هاى كتب آسمانى و قوانين الهى را بهتر مى گيرند. على الّذى اءحسن
3- همه ى نيازهاى انسان براى رسيدن به تكامل ، در كتب آسمانى آمده است . تفصيلا لكلّ شى ء
4- كتاب آسمانى در مسير هدايت انسان و رحمت الهى است . هدى و رحمة
5- يكى از مقاصد كتب آسمانى و پيامبران الهى ، ايمان انسان به قيامت است . لعلّهم بلقاء ربّهم يؤ منون
155- وَهَذَا كِتَبٌ اءَنْزَلْنَهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
ترجمه :
واين (قرآن ) كتابى است مبارك كه آن را نازل كرديم . پس آن را پيروى نموده و تقوا پيشه كنيد، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد.
156- اءَنْ تَقُولُوَّاْ إِنَّمَاَّ اءُنْزِلَ الْكِتَبُ عَلَى طَاَّئِفَتَيْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِنْ كُنَّا عَن دِرَاَسَتِهِمْ لَغَفِلِينَ
(آن تورات را نازل كرديم ) تا نگوييد كتاب (آسمانى )، فقط بر دو طايفه ى (يهود و نصارى ) كه پيش از ما بودند نازل شده است و ما از علوم آنان بى خبر بوده ايم .
نكته ها :
O كلمه مبارك از ريشه ى بركت ، بر دو امر تاءكيد مى كند: 1 ريشه قوى و ثابت . 2 رشد دائم . قرآن ، هم داراى مطالبى اساسى و تغييرناپذير و استوار است و هم با گذشت زمان ، پرده هايى از اسرارش كشف و روز به روز جلوه ى آن بيشتر مى شود.
O اءن تقولوا به معناى لئلاّ تقولوا است ، يعنى : تا نگوييد و بهانه نگيريد.
O دراسة به معناى تلاوت و علم است .
پيام ها :
1- قرآن ، تنها كتاب تئورى و نظرى نيست ، بلكه كتاب سعادت و برنامه ى عمل انسان است . كتاب ... فاتّبعوه
2- سعادت بشر در دو چيز است : اطاعت حقّ، اجتناب از باطل . فاتّبعوه واتّقوا
3- خداوند، حجّت را بر مردم تمام كرده است . كتاب انزلناه ... اءن تقولوا
4- دستگاه تبليغاتى مسلمانان بايد براى هر كشور و ملّت و زبانى ، برنامه هاى صحيح در سطح جهان آماده كند، تا حجّت بر آنان تمام شود و نگويند ما از حقّ بى خبر بوديم
157-اءن تقولوا لوانا انزل علينا َا الْكِتَبُ لَكُنَّآ اءَهْدَى مِنْهُمْ فَقَد جَآءَكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَهُدَىً وَرَحْمَةٌ فَمَنْ اءَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بَِايَتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِى الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ ءَايَتِنَاسُوَّءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يَصْدِفُونَ
ترجمه :
يا نگوييد اگر كتاب آسمانى بر ما نازل مى شد، قطعاً از آنان (يهود و نصارى ) هدايت يافته تر بوديم . (براى جلوگيرى از اين بهانه ها) بى شك از سوى پروردگارتان دليل روشن و هدايت و رحمت آمد. پس كيست ستمكارتر از كسى كه آيات الهى را تكذيب كند و از آن روى گرداند؟ ما به زودى كسانى را كه از آيات ما روى گردانند، به خاطر همين روى گردانى به عذابى سخت مجازات خواهيم كرد.
نكته ها :
O يَصدفون از صدف ، به معناى اعراض شديد از چيزى بدون تاءمّل و انديشه است .
پيام ها :
1- مشركين مكّه ، به هدايت يافتگى پيروان تورات و انجيل اعتراف داشتند، ولى خود را براى دريافت كتاب آسمانى شايسته تر از آنان مى دانستند. لكنّا اهدى منهم
2- نزول قرآن براى همه ، اتمام حجّت است . فقد جاءكم بيّنة من ربّكم
3- قرآن ، پرتوى از ربوبيّت خداوند است . بيّنة من ربّكم
4- قرآن ، كتاب هدايت و رحمت است . هدى و رحمة
5- پيش از آزمايش ، مدّعى زياد است ، ولى امتحان ، صداقت ها را آشكار مى كند. لكنّا اءهدى ... فمن اظلم ممن كذّب ...
6- از بزرگ ترين ظلم ها به انسانيّت ، اعراض از كتب آسمانى است . فمن اءظلم ممّن كذّب بآيات اللّه
7- كيفر اعراض از دين حقّ و پشت كردن به آيات الهى ، عذاب شديد است . الّذين يصدفون عن آياتنا سوء العذاب بما كانوا يصدفون
8- عامل اصلى بدبختى هاى انسان ، عملكرد خود اوست . بما كانوا يصدفون
158هل ينظرون الا ان تاتيهم الملئكه اوياتي رَبُّكَ اءَوْ يَاءْتِىَ بَعْضُ ءَايَتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَاءْتِىَ بَعْضُ ءَايَتِ رَبِّكَ لاَ يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَ نُهَا لَمْ تَكُنْ ءَامَنَتْ مِن قَبْلُ اءَوْ كَسَبَتْ فِى إِيمَ نِهَا خَيْراً قُلِانْتَظِرُوَّاْ إِنَّا مُنْتَظِرُونَ
ترجمه :
آيا (با ديدن آن همه آيات و بينات و معجزات ، باز هم ) جز اين انتظار دارند كه فرشتگان نزد ايشان بيايند، يا خود پروردگارت بيايد، يا بعضى از آيات پروردگارت (نشانه هاى قيامت ) بيايد؟! (مگر نمى دانند) روزى كه بعضى از نشانه هاى پروردگارت بيايد كسى كه پيش از آن ايمان نياورده يا در مدّت ايمان خود كار خيرى را كسب نكرده ، ايمان آوردنش سودى ندهد.بگو: منتظر (قهر خدا) باشيد كه ما هم در انتظاريم .
نكته ها :
O در آيه 92 سوره ى اسراء توقّعات نابجاى كفّار مطرح شده است كه مى گفتند: ما به تو ايمان نمى آوريم مگر آنكه آسمان را بر ما فروريزى ، يا خدا و فرشتگان را نزد ما آورى . اين انتظارها در اين آيه رد شده است .
پيام ها :
1- كافران لجوج ، با ديدن معجزات الهى هم تسليم نمى شوند. هل ينظرون ...
2- نتيجه ى طفره رفتن در ايمان ، ناكامى است . لاينفع نفسا ايمانها
3- ايمان و عمل ، در شرايط آزاد و طبيعى ، كارساز است ، نه در حال اضطرار و ترس جان . يوم ياءتى بعض آيات ربّك لاينفع
4- عمل صالح بدون ايمان سودبخش نيست . او كسبت فى ايمانها خيراً
159- إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَكَانُواْ شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِى شَىْءٍ إِنَّمَاَّ اءَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ
ترجمه :
(اى پيامبر!) تو را با كسانى كه دين خود را پراكنده ساخته و گروه گروه شدند، هيچ گونه ارتباطى نيست . (تو مسئول آنان نيستى و) سرنوشت كارشان تنها با خداست ، آنگاه او آنان را به عملكردشان آگاه خواهد كرد.
نكته ها :
O تفرقه افكنى در دين ، يعنى بدعت گذارى و تفسير دين به راءى خود كه در قرآن و حديث ، شديدترين تعبيرات ، درباره اين گونه كسان آمده است . به برخى از اين نمونه ها توجّه كنيد:
قرآن مى گويد: واى بر آنان كه با دست خود مطلبى مى نويسند، سپس مى گويند: اين از طرف خداوند است .(291)
على عليه السلام مى فرمايد: هرگاه بدعتى آيد، سنّتى مى رود.(292) و يكى از وظايف انبيا و علما، بدعت زدايى و جلوگيرى از تحريف هاست .(293)
در روايات آمده است : توبه ى صاحب بدعت ، پذيرفته نمى شود.(294)
خداوند، هيچ عملى را از بدعتگذار قبول نمى كند.(295)
كسى كه به بدعتگذار احترام گذارد يا لبخندى بزند، در فروپاشى دين گام برداشته است .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هرگاه در ميان امّتم اختلاف شد، هر كس طبق سنّت و گفته من عمل كند و سراغ راه و روش ديگران نرود، پاداش صد شهيد خواهد داشت .(296)
در قرآن ، بارها از يهود، به خاطر تحريف هايى كه علمايشان در دين پديد آوردند انتقاد شده است . درباره حضرت موسى عليه السلام هم مى خوانيم : وقتى از كوه طور برگشت و انحراف و گوساله پرستى قوم خود را ديد، از فرط ناراحتى الواح تورات را بر زمين افكند و ريش برادرش را كه جانشين او بود گرفت و گفت : چرا امّتم منحرف شدند؟ هارون در پاسخ گفت : ترسيدم اگر براى جلوگيرى از انحرافشان شدّت عمل به خرج دهم ، مردم متفرّق شوند و تو بگويى چرا مردم فرقه فرقه شدند (تفرقه اى كه با بازگشت تو هم قابل اصلاح نباشد).
اين آيات و روايات ، مسئوليّت سنگين دين شناسان را در حفظ اصالت مكتب و مقابله با انحرافات فكرى ، در عين حفظ وحدت اجتماعى امّت ، بيان مى كند.
پيام ها :
1- ميان معارف دينى تفاوتى نيست ، بايد به همه ايمان داشت و عمل كرد، نه فقط بعضى . انّ الّذين فرّقوا دينهم
2- از عوامل تفرقه و جدايى ، تغيير و تحريف در مكتب است . انّ الّذين فرّقوا دينهم و كانوا شيعا
3- با آنان كه مجموعه ى مكتب اسلام را قبول ندارند، نبايد همكارى كرد آنان از امّت محمّد محسوب نخواهند شد. لستَ منهم فى شى ء آنان مورد تهديد خداوند هستند. انّما امرهم الى اللّه
4- تفرقه افكنى در دين ، نوعى شرك است . فرّقوا دينهم ... لستَ منهم فى شى ء در آيات 32 و 33 روم آمده است . ولا تكونوا من المشركين . من الّذين فرّقوا دينهم از مشركين نباشيد همان كسانى كه در دين خود تفرقه به وجود آوردند.
160- مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اءَمْثَالِهَا وَمَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَىَّ إِلا مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ
ترجمه :
هركه نيكى آورد، پس براى او پاداشى ده برابر آن است وهركه بدى آورد، جز مانند آن كيفر نخواهد ديد و به آنان هرگز ستم نخواهد شد.
نكته ها :
O از كلمه ى جاء استفاده مى شود كه پاداش و كيفر مورد بحث در اين آيه ، مربوط به دادگاه قيامت است . وگرنه چه بسا خلافى كه با توبه محو يا به نيكى تبديل شود. يبدّل اللّه سيّئاتهم حَسنات (297)، يا مورد عفو قرار مى گيرد. يَعفُو عن كثير(298)، و چه بسا نيكى ها كه با ريا و عُجب و گناهان ديگر محو و حبط شود. پس عملى ملاك است كه به صحنه ى قيامت آورده شود. جاء بالحسنة ... جاءبالسيّئة
گرچه آيه ى مربوط به عمل نيك و بد است ، ولى طبق روايت ، آنكه نيّت خير كند پاداش دارد ولى نيّت سوء تا به مرحله عمل نرسد، كيفر ندارد واين فضل الهى است .
O در روايات آمده است : هر كه در ماه ، سه روز روزه بگيرد، گويا همه ى ماه را روزه گرفته است ، زيرا هر روزش ده روز حساب مى شود. عشر اءمثالها
O پاداش ده برابر، حداقلّ است . بعضى اعمال ، در بعضى شرايط و براى بعضى افراد، پاداش تا هفتصد برابر بلكه پاداش بى حساب هم دارد.
O از ده پاداش الهى ، فقط يك قسمت مزد است و نُه قسمت ديگر فضل . فيوَفِّيهم اُجورهم و يزيدهم من فضله (299)
O سؤ ال : اگر كيفر گنهكار، به اندازه ى گناه اوست ، پس چرا يك روز روزه خوردن ، شصت روز روزه كفّاره دارد؟
پاسخ : مقصود از مثل در آيه ، از نظر عدد نيست ، بلكه كيفيّت و چگونگى است . اهميّت يك روز، روزه ماه رمضان ، برابر با 60 روز در غير ماه رمضان است . مثل شب قدر كه در اهميّت ، بيش از هزار ماه است . اين بيان اهميّت است ، نه برترى عددى .
پيام ها :
1- در شيوه ى تربيتى اسلام ، تشويق ده برابر تنبيه است . عشر امثالها
2- تشويقِ چند برابر، ظلم نيست ولى كيفر بيش از حد ظلم است . فلايجزى الا مثلها و هم لايظلمون
3- خداوند، در پاداش با فضل خود رفتار مى كند، ولى در كيفر، با عدل . عشر اءمثالها... الاّ مثلها
4- عمل انسان هميشه و همه جا همراه انسان است . من جاء بالحسنة ... و من جاء بالسيّئة

 

next page

fehrest page

back page