تفسير نور
(جلد ششم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۱۰ -


پيام ها : 
1- كفر مقدمه ى فساد است . ( كفروا و صدوا ... يفسدون ) همانگونه كه ايمان مقدمه عمل صالح است . ( آمنوا و عملوا الصالحات ) (كه در آيات متعدد آمده است )
2- حساب رهبران كفر كه با قلم و بيان و امكانات ، راه خدا را مى بندند، از حساب افراد عادى جداست . ( زدناهم عذاباً فوق العذاب )
3- مفسد فى الارض تنها كسانى كه امنيت جامعه را بهم مى زنند نيستند، بلكه هر فرد يا گروهى كه به هر شكلى ، مانع رشد معنوى جامعه شود، مفسد است . ( الذين كفروا و صدّوا ... بما كانوا يفسدون )
(89) وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِى كُلِّ اءُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِّنْ اءَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هََّؤُلاََّءِوَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَب َتِبْيَناً لِّكُلِّ شَىْءٍ وَ هُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ
ترجمه : و(ياد كن ) روزى را كه در هر امّتى ، شاهدى بر آنان از خودشان برانگيزيم و تو را بر آنان گواه آوريم و بر تو اين كتاب را نازل كرديم كه روشنگر هر چيز است و مايه ى هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است .
نكته ها : 
O در پنج آيه قبل نيز به مساءله گواه بر امّت ها اشاره شد و اين جزء عقايد قطعى ماست كه در قيامت ، هر امّتى شاهد و گواهى دارند و پيامبر اسلام شاهد بر اين امّت و گواهان ساير امت هاست . نكته مهم آن است كه گواهى اولياى خدا بايد از روى حسّ و ديدن و علم باشد و آنها از هرگونه خطا و كذب معصوم باشند تا گواهى آنها در آن روز حسّاس بر همه ى مردم ، يك نوع اتمام حجت باشد. و ناگفته پيداست كسى كه بر اعمال حاضر و غايب و ظاهر و باطن مردم ، آگاه باشد و سخن او در قيامت مورد پذيرش امّت و خداوند باشد، جز انبيا و امامان معصوم ، كه با امدادهاى غيبى ، بر رفتار و كردار و گفتار و نيّات مردم ، آگاهند، كس ديگرى نخواهد بود.
O در تفسير صافى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه آن حضرت فرمود: بخدا قسم ما هر چه را در آسمان ها و زمين و آنچه را ميان آنهاست و هر چه در بهشت و دوزخ است ، مى دانيم . سپس ‍ امام اين آيه را سه بار پى درپى تلاوت فرمودند.(203)
O امام باقر عليه السلام فرمود: هر چه را كه امت به آن نياز داشته ، در قرآن آمده است و هر سخنى كه از من شنيديد اگر سند قرآنى اش را بخواهيد، خواهم گفت .
O حضرت على عليه السلام فرمود: خبر شما و تاريخ گذشتگان و آيندگان و آسمان و زمين در قرآن آمده است .
O امام رضا عليه السلام در جلسه اى به رؤ ساى اديان فرمود: از معجزات پيامبر اسلام آن است كه يتيمى فقير و چوپانى درس ‍ نخوانده ، كتابى داشته باشد كه (( تبيان كلّ شى )) باشد و اخبار گذشته و آينده تا قيامت در آن ثبت شده باشد.
O امام صادق عليه السلام فرمود: هر مساءله اى كه مورد اختلاف دو نفر باشد در كتاب خدا، اصلى كه آنرا حلّ كند وجود دارد، گرچه عقل مردم به آن نرسد. (204)O قرآن بيان هر چيز است ، اما هر كس نمى فهمد چنانكه حضرت على
عليه السلام مى فرمايد: در قرآن ، براى عوام عبارتِ ظاهرى ، براى خواص اشاراتِ رمزى ، براى اولياى خدا، لطائف الهى و براى انبيا، حقايق است .(205)
O تبيان همه چيز بودن ، يا مستقيم است يا بواسطه ى آياتى كه در آن اصولى مطرح شده و آن اصول براى ما كارساز است . نظير آيه ؛ (ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا )(206) آنچه را پيامبر براى شما آورده بگيريد و از آنچه شما را نهى كرده دور شويد و نظير آيه ؛ ( لتبين للناس ما نزّل اليهم )(207)
پيام ها : 
1- نظارت دائمى اولياى خدا بر اعمال ما، يكى از مسلّمات قرآنى است . ( شهيداً عليهم )
2- گواهان در قيامت ، سلسله مراتب دارند. براى هر امّتى ، امامِ آن شاهد است و پيامبر اسلام ، شاهد بر همه ى گواهان است . ( جئنا بك على هؤ لاء شهيداً )
3- هم پيامبر اسلام بر همه پيامبران شاهد است و هم كتابش ، تبيان كلّ شى ء است . ( نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء )
4- قرآن كتابى جامع براى بيان همه نيازهاى جامعه است . ( تبياناً لكلّ شى ء )
(90) إِنَّ اَ يَاءْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسَنِ وَإِيتَآئِ ذِى الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِوَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
ترجمه : همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان و دادن (حق ) خويشاوندان ، فرمان مى دهد و از كارهاى زشت و ناپسند و تجاوز، نهى مى فرمايد او شما را موعظه مى كند باشد كه متذكر شويد.
نكته ها : 
O اين آيه منشور جهانى اسلام است كه امام باقر عليه السلام آنرا در خطبه هاى نماز جمعه مى خواندند. و به گفته تفسير صافى ؛ اگر در قرآن همين يك آيه بود، كافى بود كه بگوييم قرآن ((تبيان كلّ شى )) است ، اوامر و نواهى اين آيه در همه اديان بوده و هرگز نسخ نشده است .
وليدبن مغيره ، چنان جذب اين آيه شد كه گفت : شيرينى ، زيبايى ، محتواى آن ، چنان است كه نمى تواند كلام بشر باشد. (208) و عثمان بن مظعون مى گويد با شنيدن م اين آيه ، اسلام به عمق جانم نفوذ كرد و به دلم نشست .
O ((عَدل )) درباره چيزى است كه تساوى آن با بصيرت درك شود و ((عِدل )) در مورد چيزى است كه تساوى آن با حسّ درك شود. ((عَدل )) مساوات در جزء است ولى (( احسان )) زياد كردن پاداش است .(209)
((عَدل )) دورى از افراط و تفريط است كه هم در عقايد مطرح است و هم در رفتار شخصى و جامعه و سفارش اين آيه هم به فرد است و هم به حكومت ها.
((عَدل )) در نظام آفرينش ، رمز پايدارى آن است . ((بالعدل قامت السموات والارض )) و در نظام تشريع سرلوحه ى دعوت همه انبياست .
O ((احسان )) كلمه ى مباركى است كه شامل خدمات مالى ، فكرى ، فرهنگى ، عاطفى ، مى شود. و((فحشا)) به گناهى گفته مى شود كه بزرگ و رسوا باشد و ((منكر)) به كارى گويند كه عقل و فطرت و شرع آنرا انكار كند.
O به گفته تفسير فى ظلال ، هرگاه طاغوت ها با تبليغات فاسد، زشتى گناه را در ديده ى مردم اندك وحساسيت مردم را نسبت به گناه كم كنند، ملاك معروف ومنكر، شرع خواهد بود.
پيام ها : 
1- آيا خداوندى كه انسان ها را به عدل و احسان دعوت مى كند، مى شود كه خود عادل نباشد! (ان ا ياءمر بالعدل و الاحسان )
2- عدل واحسان در كنار هم جاذبه دارد، وگرنه مقررات خشك دلها را التيام نمى دهد.( ياءمر بالعدل والاحسان ) (عدل مقدار واجب واحسان مقدار مستحب است )
3- اولين آمر به معروف وناهى از منكر، خود خداوندست . ( انّ ا ياءمر ... و ينهى )
4- در احسان ، رسيدگى به بستگان و صله رحم اولويت دارد. ( الاحسان وايتاء ذى القربى )
5- امر به معروف بر نهى از منكر مقدم است و عدل بر احسان . ( ياءمر بالعدل و الاحسان ... و ينهى )
6- امر به معروف و نهى از منكر بايد در فضاى صفا و محبت و در قالب موعظه و خيرخواهى باشد. ( ياءمر ... ينهى ...يعظكم )
7- آمرين به معروف نبايد از مردم انتظار پذيرش صددرصد داشته باشند.( لعلّكم تذكرون )
8- مردم فطرتاً به عدل واحسان گرايش دارند واز فحشا ومنكر متنفرند، لكن وسوسه ها وغرايز موجب غفلت اند كه بايد با تذكر آنانرا متذكر نمود. ( لعلّكم تذكّرون )
9- در نهى از منكر بايد ابتدا گناهان رسوا را جلوگيرى كرد، همانگونه كه در امر به معروف بايد ابتدا به واجبات سفارش كرد. ( ياءمر بالعدل ... ينهى عن الفحشا )
10- سفارش به عدل و نهى از فحشا، سنت ابدى خداوند است . ( ياءمر ... ينهى ... يعظكم ) (فعل مضارع نشانه استمرار است )
(91) وَاءَوْفُواْ بِعَهْدِ اِ إِذَا عَهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُواْ الاَْيْمَنَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَ قَدْ جَعَلْتُم ُاَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ
ترجمه : و به عهد خدا آنگاه كه پيمان بستيد وفادار باشيد و سوگندها را پس از استوار ساختنش نشكنيد، زيرا كه خدا را بر خودتان كفيل (وگواه وضامن ) قرار داده ايد. همانا خداوند آنچه انجام مى دهيد مى داند.
نكته ها : 
O در روايات ، پيمان در آيه را، پيمان مردم با رهبران الهى دانسته اند.(210)
O اگر مردم به پيمان هاى خود وفادار باشند، خداوند به الطافى كه وعده داده ، لباس عمل مى پوشاند. ( اوفوا بعهدى اوف بعهدكم )
پيام ها : 
1- وفادارى به پيمان ها و سوگندهاى الهى ، لازم است . ( اوفوا بعهدا ... )
2- عمل به سوگند و عهدى لازم است كه قصد جدّى در كار باشد.(211) ( بعد توكيدها )
3- پيمان شكنىِ شما را خدا مى داند و كيفر مى دهد، خواه مردم بفهمند يا نفهمند. ( ان ا يعلم ما تفعلون )
 
(92)كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ اءَنكَثاً تَتَّخِذُونَ اءَيْمَنَكُمْ دَخَلاَ بَيْنَكُمْ اءَن تَكُونَ اءُمَّةٌ هِىَ اءَرْبَى مِنْ اءُمَّةٍ إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ

ترجمه : و مانند آن زن نباشيد كه بافته ى خويش را پس از محكم بافتن ، رشته رشته مى كرد، (بدينگونه كه شما) سوگندهاى خود را دستاويز (فريب و خيانت ) ميان خودتان مى گيريد به خيال آنكه گروهى از گروه ديگرى بيشتر است ، (بخاطر تعداد يا منافع گروهى ، ايمانى كه با گروه ضعيف بسته ايد بشكنيد) جز اين نيست كه خداوند شما را با آن سوگندها، آزمايش مى كند و حتماً آنچه را كه در آن اختلاف مى كرديد در قيامت برايتان روشن خواهد ساخت .
نكته ها : 
O در تاريخ آمده كه زن بى خردى در نيمى از روز پنبه وپشمى را مى بافت و در نيمِ
ديگر بافته خود را وامى تابيد، كار او يك ضرب المثل شد كه قرآن نيز براى كسانى كه زحمات خود را هدر، و پيمان هاى خود را مى شكنند بكار برده است .
O فاطمه زهرا عليهاالسلام در مسجد مدينه در خطبه اى كه عليه حاكمان وقت ايراد فرمودند، اين آيه را تلاوت كردند كه مثال شما به خاطر پيمان شكنى نسبت به بيعتى كه در غدير خم با على بن ابيطالب عليهما السلام داشتيد، مثال همان زنى است كه مى بافت و سپس بافته خود را پنبه مى كرد. (212)
Oمثال ها و ضرب المثال هاى قرآن به نحوى است كه در همه مكان ها و زمان ها تازگى و روشنى و طبيعى بودن خود را حفظ مى كند و از كودك دبستانى تا فيلسوف دهر را اشباع مى نمايد.
پيام ها : 
1- پيمان شكنى ، هدر دادن زحمات گذشته است . ( نقضت غزلها )
2- هرچه پيمان محكم تر بسته شده باشد، شكستن آن زشت تر است . ( من بعد قوّةٍ )
3- پيمان شكنى پى درپى ، ننگ بيشترى دارد. ((( انكاثاً))
جمع ((نكث ))
)
4- با مقدسات بازى نكنيم . (مقدسات را دستاويز و وسيله ى خدعه قرار ندهيم ) (تتخذون ايمانكم دخلاً )
5- قدرت و تعداد و هياهوهاى سياسى و اقتصادى ، زمينه ى پيمان شكنى است . ( ان تكون اُمة هى اربى من اُمّةٍ )(213)
6- يكى از ابزار آزمايش ، وفاى به تعهدات است . ( يبلوكم ا به )
7- ياد معاد، عامل تقوى ومراعات پيمان ها است . ( وليبينن لكم يوم القيامة )
(93) وَلَوْ شَآءَ اُ لَجَعَلَكُمْ اءُمَّةً وَحِدَةً وَلَكِن يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِى مَن يَشَآءُوَلَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
ترجمه : و اگر خداوند خواسته بود (همه شما را به طور اكراه و اجبار) يك اُمت (مؤ من و) متحد قرار داده بود، (تا ميان شما هيچ اختلافى نباشد، ولى اين اجبار و اكراه خلاف سنت و برنامه اوست و لذا) هر كه را بخواهد گمراه مى كند (و به حال خودش وامى گذارد) و هر كه را بخواهد (و استحقاق هدايت دارد) هدايت مى كند و قطعاً شما از آنچه انجام مى داديد بازخواست خواهيد شد.
نكته ها : 
O خداوند همه ى مردم را به طور فطرى هدايت مى فرمايد، لكن مردم بر اساس اختيار و آزادى كه دارند دو گروه مى شوند؛ گروهى بر خلاف عقل و فطرت راه خلاف را انتخاب مى كنند و توبه نمى كنند، خداوند نيز آنان را به حال خود رها و گمراه مى كند، ولى گروهى همان راه فطرت و اطاعت را انتخاب مى كنند، وخداوند آنان را كمك و هدايت مى كند. بنابراين مراد از هدايت و گمراه كردن خداوند مرحله ى بعد از انتخاب انسان است . مثلاً هدف معلم در روز اول تدريس آموزش دادن به همه شاگردان است لكن گروهى كه براى فهميدن تلاش مى كنند معلم وقت خصوصى نيز به آنان مى دهد، ولى شاگرد بازى گوش را به حال خود رها مى كند. راستى اگر هدايت و گمراه شدن انسان اختيارى نبود، در پايان آيه خداوند نمى فرمود: شما بازخواست مى شويد! پس سؤ ال خداوند نشانه ى آزادى ماست . زيرا انسان مجبور مورد بازخواست قرار نمى گيرد.
پيام ها : 
1- دست خداوند در اجبار مردم باز است ، لكن سنت و برنامه او آزاد گذاشتن مردم است . ( و لو شاء ا لجعلكم )
2- انسان در انتخاب عقيده وراه آزاد است . ( لتسئلن )
2- سؤ ال و جواب در قيامت را جدّى بگيريم . ( و لتسئلنّ )
3- سؤ ال و بازخواست از همه ى كارهاى انسان است . ( عمّا كنتم )
(94) وَلاَ تَتَّخِذُوَّاْ اءَيْمَنَكُمْ دَخَلاَ بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمُ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُواْ السُّوَّءَ بِمَاصَدَدتُّمْ عَن سَبِيلِ اِ وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه : وسوگندهايتان را مايه ى فريب ميان خودتان قرار ندهيد، تا مبادا گامى بعد از استوارى اش بلغزد، (كه در اين صورت حُرمت وقداست سوگند وپيمان و اطمينان شكسته مى شود) و بخاطر بازداشتن (مردم ) از راه خدا بدى را خواهيد چشيد و براى شما عذابى بزرگ است .
نكته ها : 
O كلمه ى (( صددتّم )) به گفته راغب هم به معناى بازماندن است و هم بازداشتن ديگران . و كلمه ى ((دَخَلَ )) بر وزن و معناى ((دَغَل )) است .
پيام ها : 
1- هرگاه خطر شايع و جدّى بود، سفارشات و نهى خود را تكرار كنيد. (در آيه ى
91 نيز از سوءاستفاده از سوگند نهى شده بود) (لاتتخذوا ايمانكم دخلاً )
2- پيمان شكنى وسوءاستفاده از مقدسات ، سبب بدعاقبتى است . ( فتزلّ قدم بعد ثبوتها )
3- يك گناه ، زمينه وبستر گناهان ديگران مى شود. (پيمان شكنى مقدمه بدعاقبتى و آن نيز مقدمه بازماندن وبازداشتن ديگران از راه خدا مى شود) ( صددتم عن سبيلا )
(95) وَلاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّمَا عِندَ اِ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
ترجمه : وپيمان خدا را با بهاى كمى معامله نكنيد، زيرا اگر بدانيد، آنچه نزد خداست همان براى شما بهتر است .
نكته ها : 
O از آيه 91 تا 95 براى پيمان شكنى وعقوبت آن چند تعبير مهم به چشم مى خورد، كه خود نشانه ى خطر اين گناه است ؛ كثرت جمعيت و قدرت شما يا ديگران ، زمينه ودستاويز پيمان شكنى نيست ، (اُمة هى اربى ) خدا شما را آزمايش مى كند، ( انما يبلوكم ا ) خداوند در قيامت شما را بازخواست خواهد كرد، (لتسئلنّ) پيمان شكنى استوارى شما را محو مى كند، ( فتزلّ قدم ) در اين آيه نيز مى فرمايد بخاطر بهاى كم پيمان الهى را نشكنيد.
پيام ها : 
1- انگيزه پيمان شكنى ، رسيدن به دنياست . ( لاتشتروا بعهدا ثمناً قليلاً )
2- به هرچه معامله كنيد، باز هم نسبت به پيمان شكنى كم است . ( ثمناً قليلاً )
3- از دست دادن الطاف الهى وپيمان شكنى براى بدست آوردن كاميابى ، يك ساده نگرى است . ( هو خير لكم ان كنتم تعلمون )
(96) مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوَّاْ اءَجْرَهُم بِاءَحْسَنِ مَا كَانُواْيَعْمَلُونَ
ترجمه : آنچه نزد شماست به پايان مى رسد، وآنچه نزد خداست باقى وپايدار است ، و كسانى كه صبر پيشه كردند، همانا مزدشان را بر پايه نيكوترين كارى كه مى كردند، پاداش خواهيم داد.
پيام ها : 
1- جز خدا، هيچ كس و هيچ چيز باقى نيست . ( ما عندكم ينفد... )
2- دل كندن از ماديات و پيوسته به خدا و پايدارى بر تعهدات و وفاى به عهد، نياز به صبر و مخالفت با هواى نفس دارد. ( و لنجزينّ الذين صبروا )
3- دل كندن از دنيا، محروميت نيست كاميابى است . ( و لنجزين الذين صبروا )
4- هيچ مشترى بهتر از خدا نيست ، چون جنس معمولى يا پست را هم به گران قيمت مى خرد. ( باءحسن ما كانوا يعملون )
(97) مَنْ عَمِلَ صَلِحاً مِّن ذَكَرٍ اءَوْ اءُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْاءَجْرَهُم بِاءَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه : هر كس از مرد يا زن كه مؤ من باشد و كار شايسته كند، حتما به زندگى پاك وپسنديده اى زنده اش مى داريم وقطعاً مزدشان را بر پايه ى نيكوترين كارى كه مى كرده اند، پاداش خواهيم داد.
نكته ها : 
O (( حيات طيّبه )) آن است كه انسان دلى آرام و روحى مؤ من داشته باشد، مؤ من به نور خدا مى بيند، مشمول دعاى فرشتگان است ، مشمول تاءييدات الهى است ، اينگونه افراد خوف و حزنى ندارند.
پيام ها : 
1- ملاك پاداش ، سنّ، نژاد، جنسيت ، موقعيت اجتماعى ، سياسى و... نيست . ( مَن عَمِل )
2- زن و مرد در كسب كمالات معنوى يكسانند. ( من ذكر او انثى )
3- شرط قبولى عمل صالح ، ايمان است . ( و هو مؤ من )
4- حتى يك عمل صالح ، بى پاسخ نمى ماند. ( من عمل صالحاً )
5- هر كجا تفكّر جاهلى مبنى بر تحقير زن در كار باشد، بايد نام و مقام زن را با صراحت برد. ( من ذكرٍ او انثى )
6- كار خوب به تنهايى كافى نيست ، خود انسان هم بايد خوب باشد. ( من عمل صالحاً... و هو مؤ من )
7- انسانِ بدون ايمان و عمل صالح ، گويى مرده است . ( فلنحيينّه حيوة طيّبةً )
(98) فَإِذَا قَرَاءْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاِ مِنَ الشَّيْطَنِ الرَّجِيمِ 
ترجمه : پس هرگاه خواستى قرآن بخوانى ، از (شر) شيطان رانده شده به خداوند پناه ببر.
(99) إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَنٌ عَلَى الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ 
ترجمه : البته شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگارشان توكل مى كنند، غلبه و سلطه اى نيست .
نكته ها : 
O هر كار خوبى ممكن است آفاتى داشته باشد، همانگونه كه عزّت ، آفتى دارد مثل تكّبر و خدمت به مردم ، آفتى دارد مثل منت گذاشتن ، قرائت قرآن نيز ممكن است آفاتى از قبيل خودنمايى ، كسب درآمد، رقابت هاى منفى ، فريب مردم ، فهم غلط، تفسير به راى و... داشته باشد كه انسان بايد هنگام تلاوت قرآن از شرّ همه ى آفات ، به خداوند پناه ببرد.
O امام صادق عليه السلام فرمود: تلاوت نياز به سه چيز دارد: قلب خاشع و بدن فارغ و موضع خالى . يعنى حالتى كه در آن پيش ‍ داورى نباشد.(214)
O قرآن اگر همراه با تفسير و نظرات امامان معصوم عليهم السلام باشد، (( كتاب ا و عترتى لن يفترقا)) وبر دل هاى پاك وارد شود، ( هدىً للمتقين ) سبب هدايت ورشد و زياد شدن ايمان وعلم مى گردد. چنانكه قرآن مى فرمايد: اى پيامبر هرگاه قرآن تلاوت مى كنى ما ميان تو و كسانى كه ايمان به آخرت ندارند مانعى قرار مى دهيم (215)
O در روايات مى خوانيم : پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگام تلاوت قرآن جمله ((اعوذ با من الشيطان الرجيم )) را مى خواندند. (216)
پيامها : 
1- از خطر نفوذ شيطان در بهترين افراد و مقدس ترين كار غافل نباشيد. (تلاوت قرآن از شخصى مثل پيامبر اكرم هم نياز به استعاذه دارد)
2- شيطان به سراغ همه مى آيد، امّا در همه تاءثيرگزار نيست . (ليس له سلطان على الذين آمنوا )
3- ايمان و توكل ، قلعه اى است كه انسان را از آسيب پذيرى حفظ مى كند. ( ليس له سلطان على الذين امنوا )
4- پناه بردن به خداوند، نشانه ى ايمان به او و توكل بر اوست . ( فاستعذ با ... امنوا و على ربهم يتوكلون )
5- پناه بردن شما همراه پناه دادن اوست . (پس پناه ببريد، ( فاستعذ) تا او شما را پناه دهد و اگر او پناه ندهد، پناهندگى ما بيهوده است .)
6- جز پناهندگى به او راه ديگرى نيست . ( فاستعذ با )
(100) إِنَّمَا سُلْطَنُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ 
ترجمه : غلبه وسلطه ى شيطان تنها بر كسانى است كه (با پيروى از او) سلطه و ولايت او را مى پذيرند، و (بر) كسانى است كه آنان (به واسطه فريب شيطان ) به خدا شرك آورده اند.
نكته ها : 
O شيطان به عزت خداوند سوگند ياد كرده كه با استمداد از حزب و قبيله اش و از راه زينت دادن ، وعده ها، تبليغات ، وسوسه ها و افراد منحرف ، از هرسو انسان را شكار كند. ومردم در برابر اين سوء قصد به چند گروه تقسيم مى شوند از جمله :
1- انبيا كه شيطان تنها در آروزها و اهداف آن بزرگواران مانع تراشى مى كند، ولى در خود آنان نقشى ندارد.(217)
2- مؤ منان كه شيطان با آنان تماس مى گيرد، ولى آنها متذكر شده ونجات مى يابند.(218)
3- مردم عادى كه شيطان در روح آنان فرو رفته و وسوسه مى كند.(219)
4- افراد فاسق ، كه شيطان در عمق جانشان رفته و بيرون نمى آيد و بر فكر ودل و اعضاى آنان تسلط مى يابد. (220)
پيام ها : 
1- مقدمات سلطه ى شيطان را خودمان فراهم مى كنيم . ( انما سلطانه على الذين يتولّونه ) (تا مردم ولايت منحرفان را نپذيرند آنان كارى از پيش ‍ نمى برند)
2- موحدين واقعى بيمه هستند، لكن هر كس به سراغ غير او رفت نفوذ پذير مى شود. ( انما سلطانه على الذين ... هم به مشركون )
(101) وَإِذَا بَدَّلْنَآ ءَايَةً مَّكَانَ ءَايَةٍ وَاُ اءَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوَّاْ إِنَّمَآ اءَنتَ مُفْتَرٍ بَلْاءَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ
ترجمه : وهرگاه آيه اى را جايگزين آيه اى كنيم ، در حالى كه خداوند به آنچه نازل مى كند داناتر است ، (و مى داند در چه شرايطى چه دستورى دهد) مخالفان گويند: همانا تو دروغ بافى ، (چنين نيست ) بلكه بيشترشان نمى دانند (كه تغيير قانون بخاطر هوس ، پشيمانى و ضعف و سردرگمى نيست ، بلكه بر اساس مصلحت است ).
نكته ها : 
O گاهى پزشك بخاطر تغيير حال بيمار، نسخه را تغيير مى دهد و اين نوع تغيير در آيات و احكام نيز هست كه به آن نسخ مى گويند. مخالفان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همين كه مى ديدند دستورى عوض شد مى گفتند: تو يارانت را مسخره كرده اى و هرروز قانون و دستورى را به دروغ مى بافى و قانون قبل را لغو مى كنى .
پيام ها : 
1- دين دو نوع قانون دارد؛ ثابت ومتغير و تغيير آن بدست خداست . ( بدلّنا )
2- همه قوانين الهى در زمان و شراط خودش ارزش دارد. ( آيةً مكان آية )
3- مردم اسرارِ قوانين الهى را نمى دانند. ( وا اعلم ... اكثرهم لايعلمون )
4- تغيير قانون الهى ، نشانه شك و پشيمانى و رشد علمى و تجربى يا ضعف در قانون گزارى نيست ، بلكه نشانه تدبير وحكمت وتوجه به شرايط است . ( وا اعلم )
5- دشمن از هر فرصتى سوءاستفاده كرده و هر چيزى را دستاويز قرار مى دهد. ( بدّلنا آية مكان آية قالوا... )
6- ريشه ى بعضى انتقادات و تهمت ها جهل است . ( بل اكثرهم لايعلمون )
(102) قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ هُدىً وَبُشْرَىلِلْمُسْلِمِينَ
ترجمه : بگو آن (قرآن ) را روح القدس (جبرئيل ) از جانب پروردگارت به حق نازل كرده است ، تا كسانى را كه ايمان آورده اند ثابت قدم و استوار گرداند و براى مسلمانان (مايه ى ) هدايت و بشارت باشد.
نكته ها : 
O مراد از (( روح القدس )) همان روح الامين و جبرئيل است كه بخاطر پاكى از خطا و انحراف ، روح القدس ناميده شده است .
پيام ها : 
1- تهمت ها را بايد پاسخ داد. (قل نزّله روح القدس ) (پاسخ تهمت افترا در آيه قبل است )
2- آيات الهى به تدريج نازل شده است . ( نزّله به معناى نزول تدريجى است )(221)
3- تمام محتواى قرآن و تغيير هر قانونى در شرائط خاص خود حق است .( بالحق )
4- نزول وحى از شئون ربوبيت و لازمه تربيت الهى است . ( نزّله ... من ربّك )
5- نزول وحى در پايدارى مسلمانان مؤ ثر است . ( نزّله ، ليثبّت )
6- توفيق پايدارى و ابزار آن را از خدا بخواهيم . ( نزّله ... ليثبّت )
7- آنچه به ايمان ارزش مى دهد پايدارى بر آن است . ( ليثبّت )
8- شرط دريافت هدايت ها وبشارت ها، سلامت روحيه وتسليم بودن است . ( للمسلمين )
(103) وَلَقَدْ نَعْلَمُ اءَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِى يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ اءَعْجَمِىُّوَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِىُّ مُّبِينٌ
ترجمه : و البته ما مى دانيم كه مخالفان تو مى گويند: جز اين نيست كه بشرى آن (قرآن ) را به او مى آموزد. (اينگونه نيست ، زيرا) زبان كسى را كه (اين قرآن را) به او نسبت مى دهند غير عربى ونارساست ، در حالى كه اين (قرآن ) زبان عربى روشن است .
نكته ها : 
O گويا در مكّه شخص غير عربى زندگى مى كرده وكفار به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تهمت مى زدند كه معارف قرآن را از او مى آموزد و به خدا نسبت مى دهد، در حالى كه :
چگونه دو نفر كه زبان يكديگر را نمى دانند بهم آموزش ‍ مى دهند؟
چگونه در آن زمان هيچ كس ادّعا نكرد كه من معلم پيامبر هستم ؟
چگونه سخنانى كه در مدت 23 سال و در شرايط گوناگون نازل شده بايكديگر هيچ اختلافى ندارند؟
چگونه خود معلم ادّعاى پيامبرى نكرد؟
چگونه فرياد و مبارزه طلبى قرآن كه اگر حتى يك سوره مثل آن بياوريد از حرفم برمى گردم را، كسى تاكنون پاسخ نداده است ؟
چگونه مى توان در زمان جاهليت سخنانى گفت كه امروز دانشمندان به گوشه اى از اسرار آن هم نرسيده اند؟
چگونه كتابى را كه آن همه عرب هاى مخالف يك سوره اش را نياوردند، يك غير عرب همه آن را آورد و آموزش داد؟
(104) إِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بَِايَتِ اِ لاَ يَهْدِيهِمُ اُ وَلَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ 
ترجمه : همانا كسانى كه به آيات خداوند ايمان نمى آورند، خداوند آنان را هدايت نمى كند و برايشان عذابى دردناك است .
نكته ها : 
O شايد اين آيه در تداوم پاسخ آيه قبل باشد كه اگر مراد از آموزش دادن به پيامبر اسلام آموزشِ زبان است ، آن شخص معلّم كه عرب نيست ، چگونه به پيامبر عرب آموزش ‍ مى دهد؟ ولى اگر مراد محتوى قرآن است ، پس بدانيد كه خداوند گروه بى دين را هدايت نمى كند، يعنى آن معلّمى كه ايمان به آيات الهى ندارد، راهى به آن همه معارف بلند و حقه ى پروردگار ندارد چه برسد به اينكه به ديگرى آموزش دهد.(222)
و ممكن است اين آيه اعلام خطر به كسانى باشد كه براى پيامبر معلمّى مى تراشند كه خداوند اين افراد را هدايت نخواهد كرد.
(105) إِنَّمَا يَفْتَرِى الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بَِايَتِ اِ وَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْكَذِبُونَ 
ترجمه : جز اين نيست كه دروغ را تنها كسانى مى سازند كه آيات خدا را باور ندارند و آنان خود دروغگويانند، (نه پيامبرى كه با تمام وجود به خدا ايمان دارد)
نكته ها : 
O در دو آيه قبل كفار در تهمتى كه به پيامبر اكرم مى زدند گفتند: اين آيات را بشرى به او ياد داده و او به دروغ آن را به خدا نسبت مى دهد خداوند در پاسخ فرمود: آن شخصِ معلم عرب نيست علاوه بر آنكه آن همه معارف قرآن را خداوند به كافرى نمى دهد، ودر اين آيه مى فرمايد: پيامبر كسى نيست كه حرف ديگران را به خدا نسبت دهد، اين كار كسانى است كه ايمان ندارند.
O قرآن مى فرمايد: اگر كلامى را به دروغ به ما نسبت دهند، رگ حياتشان را قطع مى كنيم .(223)
O در تفسير درالمنثور والميزان از رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمده : مؤ من ممكن است گرفتار زنا و دزدى شود، امّا دروغ نمى گويد!. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند.
(106) مَن كَفَرَ بِاِ مِن بَعْدِ إِيمَنِهِ إِلا مَنْ اءُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنُّ بِالاِْيمَنِ وَ لَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه : كسى كه بعد از ايمان به خدا كافر (و مرتد) شود، نه آنكه او را به زور وادار كرده اند (كه با زبان اظهار كفر كند) در حالى كه قلبش به ايمان خويش مطمئن است ، بلكه كسى كه سينه به روى كفر بگشايد (و بعد از ايمان با شادى به استقبال كفر برود) پس بر آنان از طرف خداوند غضبى است و برايشان عذابى بزرگ است .
نكته ها : 
O در آغاز اسلام كفار مكّه ، پدر و مادر عمّار ياسر را بخاطر اسلام آوردن با شكنجه شهيد كردند، همين كه نوبت شكنجه به عمّار رسيد او كلماتى كه كفار مى خواستند به زبان جارى كرد و جان خود را نجات داد، عمّار مورد سرزنش بعضى قرار گرفت كه او از اسلام دست برداشته است ، عمّار گريه كنان نزد پيامبر اكرم
صلى الله عليه و آله آمد و حضرت دست نوازش بر سر او كشيد و فرمود: اگر باز هم جانت در خطر افتاد اين كلمات را بگو و خودت را نجات بده ، تو سر تا پا ايمان هستى .
اين عمل را در اصطلاح تقيه مى گويند كه در اسلام احكامى را به دنبال دارد، لكن بايد بدانيم كه موارد تقيه مختلف است ؛ گاهى تقيه واجب است و گاهى بايد تا پاى جان ايستاد و حرف حق خود را زد وتقيه نكرد، نظير كارى كه ساحران فرعون انجام دادند، آنها همين كه معجزه ى حضرت موسى را ديدند، يك سره ايمان آوردند و در برابر تهديدات فرعون ترسى به خود راه نداده و به او گفتند: هر كارى مى خواهى بكن ، ما دست از ايمان خود برنمى داريم . فرعون آنان را شهيد كرد و اين مقاومت مورد ستايش قرآن قرار گرفته است .
البته تقيّه نشانه ى ارتداد، ضعف و ترس و عقب نشينى و خودباختگى و تسليم نيست ، بلكه يك نوع استتار و تاكتيك براى حفظ نيروها و برنامه هاست . ودر روايات تقيه به سپر و حرز تشبيه شده است .
پيام ها : 
1- كيفر مرتّد قهر، الهى در دنيا و آخرت است . ( من كفر با من بعد ايمانه ... غضب من ا و لهم عذاب عظيم )
2- انسان در معرض خطر وبدعاقبت شدن است . ( كفر با من بعد ايمانه )
3- اسلام براى موارد استثنايى و ضرورت ها، حساب جداگانه اى باز نموده است . ( الاّ مَن اُكره )
4- وظيفه ى انسان در حال اكراه تغيير مى كند. ( الا من اُكره )
5- اقرار و اعتراف ، در حال اكراه (و زير شكنجه وفشار) ارزش ندارد. ( من اُكره و قلبه ... )
6- روح اسلام ايمان قلبى است . ( و قلبه مطمئن )
7- اكراه پذيرى مربوط به جسم است نه قلب . (اُكره و قلبه مطمئن )
8- بدترين نوع كفر جدا شدن از مسلمانان وباز كردن آغوش براى كفر است . ( شرح بالكفر صدرا )
9- ايمان دو نوع است ؛ نوعى كه روح انسان با آن گِره مى خورد و پايدار است ، ( قلبه مطمئن بالايمان ) و نوعى كه عارضى است . ( كفر ... بعد ايمانه )
(107) ذَلِكَ بِاءَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَيوةَ الدُّنْيَا عَلَى الاْ خِرَةِ وَاءَنَّ اَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَفِرِينَ
ترجمه : آن (قهر الهى ) بخاطر آن است كه آنان زندگى دنيا را بر آخرت برگزيدند، و قطعاً خداوند گروه كافران را هدايت نمى كند.
پيام ها : 
1- دنيا گرايى و برترى دادن آن بر آخرت ، زمينه ى رها كردن ايمان وارتداد و گرفتار شدن به قهر الهى است . ( استحبّوا ... )
(يكى از علل گرايش به ماديگرى ، رفاه طلبى و فرار از محدوديت هاست . ( استحبّوا الحيوة الدنيا )
3- دنيا گرايى روح و سينه ى انسان را براى قبول كفر، باز مى كند. ( ذالك بانّهم )
(108) اءُوْلََّئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَاءَبْصَرِهِمْ اءُوْلََّئِكَ هُمُ الْغَفِلُونَ
ترجمه : آنانند كسانى كه خداوند بر دلها وگوش وچشمانشان ، مُهر نهاده است وآنان همان غافلانند.
پيام ها : 
1- دنياگرايى و برترى دادن آن ، سبب غفلت از آخرت ونفهميدن ونشنيدن ونديدن حقايق است . (كل آيه )
(109) لاَ جَرَمَ اءَنَّهُمْ فِى الاَْخِرَةِ هُمُ الْخَسِرُونَ 
ترجمه : شك نيست كه آنان حتما در آخرت همان زيانكارانند.
پيام ها : 
1- كسى كه دنيا را بر آخرت ترجيح دهد، در آخرت خسارت كرده و سرمايه رشد خود را به هدر داده است . ( هم الخاسرين )
(110) ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَهَدُواْ وَصَبَرُوَّاْ إِنَّ رَبَّكَ مِنبَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه : پس قطعاً پروردگار تو براى كسانى كه پس سختى ها(يى كه از كفار ديدند براى حفظ آيين يا توبه ) هجرت كرده وبه جهاد برخاسته وپايدارى نمودند، همانا پروردگارت از آن پس قطعاً آمرزنده مهربان است .
نكته ها : 
O با نگاه به آيات گذشته مى فهميم كه مسلمانان به چند گروه تقسيم مى شدند:
1- گروهى كه زير شكنجه كفار جان دادند و كلمه اى كفرآميز به زبان نياوردند. مثل پدر و مادر عمار.
2- گروهى كه ايمان قلبى داشتند ولى براى نجات جان خود تقيّه كردند. مثل عمار.
3- گروهى كه بعد از ايمان ، كافر و به اصطلاح مرتّد شدند.
4- گروهى كه بعد از گرفتار فتنه و انحراف شدن ، با هجرت و جهاد و صبر به ايمان برگشته و توبه كردند و دين خود را حفظ كردند.
پيام ها : 
1- هجرتى ارزش دارد كه همراه با جهاد و صبر و مقاومت باشد وگرنه نوعى فرار است . ( هاجروا جاهدوا صبروا )
2- اسلام بن بست ندارد و هرگونه انحراف و فتنه را مى توان جبران كرد. (مرتد نيز مى تواند ايمان آورده و توبه كند) (224) 3 شرط دريافت مغفرت و رحمت الهى ، جهاد و مقاومت است . ( من بعدها لغفور رحيم )
(111) يَوْمَ تَاءْتِى كُلُّ نَفْسٍ تُجَدِلُ عَن نَّفْسِهَا وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لاَيُظْلَمُونَ
ترجمه : روزى بيايد كه هر كس تنها به جدال و دفاع از خويشتن بپردازد وبه هركس آنچه را انجام داده جزاى كامل داده مى شود و آنان مورد ظلم قرار نمى گيرند.
نكته ها : 
O صحنه ى قيامت به قدرى خطرناك است كه گنهكار براى نجات خود، هر لحظه چيزى مى گويد؛ گاهى مى گويد: ( وا ربّنا ما كنّا مشر كين )(225) به خدا سوگند ما مشرك نبوديم ، گاهى مى گويد: ( هؤ لاء اضلّونا )(226) اينها ما را گمراه كردند، و گاهى مى گويد: ( لولا انتم لكنّا مؤ منين )(227) اگر شما نبوديد ما مؤ من بوديم .
پيام ها : 
1- قيامت ، فراگير است و همه ى انسانها در آن روز حاضر مى شوند. ( كلّ نفسٍ )
2- انسان در قيامت همه چيز و همه كس را فراموش مى كند و فقط در فكر نجات خود است . ( تجادل عن نفسها )
3- اعمال ما در دنيا محو نمى شود، بلكه عمل وآثارش باقى مى ماند. ( توفّى ... ما عملت )
4- كيفر قيامت ، نتيجه عمل خود انسان است نه ظلم يا انتقام . ( ما عملت وهم لايظلمون )
(112) وَضَرَبَ اُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَاءْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِّن كُلِّ مَكَانٍفَكَفَرَتْ بِاءَنْعُمِ اِ فَاءَذَقَهَا اُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ
ترجمه : و خداوند (براى شما) قريه اى را مثال مى زند كه امن و آرام بود، روزيش از هر سو فراوان مى رسيد، اما (مردم آن قريه ) نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند، پس خداوند به (سزاى ) آنچه انجام مى دادند، پوشش فراگير گرسنگى و ترس را بر آنان چشانيد.
نكته ها : 
O تعبير (( لباس )) در مورد گرسنگى و ترس ، شايد بخاطر آن باشد كه اين دو همچون لباس ، همه ى وجود و زندگى آنها را فراگرفته بود، چنانكه تعبير ((چشاندن )) كنايه از نفوذِ آثار گرسنگى و ترس ، در عمق وجود آنان است .
پيام ها : 
1- تاريخ بشر، داراى ضابطه وقانون و برپايه سنت هاى الهى است . (ضرب ا مثلاً )
2- از بيان مثال هاى قرآنى در مورد تاريخ واقوام گذشته ، عبرت بگيريم . ( ضربا مثلا )
3- امنيت و آرامش در راءس نعمت ها و زمينه ى توسعه در رزق و اقتصاد جامعه مى باشد. ( امنة مطمئنة ياءتيها رزقها )
4- عذاب هاى دنيوى نسبت به عذاب هاى اخروى ، نوعى چشيدن است نه نوشيدن . ( فاذاقها ا )
5- كفران نعمت در همين دنيا، عقاب دارد. ( فكفرت ... فاذاقها ا )
6- كفران نعمت باعث زوال آن است . ( فكفرت بانعم ا فاذاقها ا لباس الجوع )
7- فقر اقتصادى و ناامنى اجتماعى ، از نشانه هاى بى اعتنايى جامعه به اصول دينى است . ( فكفرت ... فاذاقها ا لباس الجوع و الخوف )
8- كفران نعمت هم عذاب جسمى دارد. (فقر و گرسنگى )، هم عذاب روحى و روانى (ترس و ناامنى ) ( فكفرت ... فاذاقها ا لباس الجوع والخوف )
(113) وَلَقَدْ جَآءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَاءَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظَلِمُونَ 
ترجمه : البته پيامبرى از ميان خودشان به سراغشان آمد، اما او را تكذيب كردند، پس ايشان را در حالى كه ستمكار بودند، عذاب فراگرفت .
نكته ها : 
O اين آيه در ادامه آيه ى قبل مى فرمايد: مردم ناسپاس ‍ نه تنها نعمت هاى مادى را كفران كردند، بلكه بزرگ ترين نعمت هاى معنوى ، يعنى پيامبران الهى را تكذيب نمودند كه در نتيجه قهر خداوند آنان را فراگرفت .