تفسير نور
(جلد هفتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۲ -


(17) وَ كَمْ اءَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً
ترجمه :
وچه بسيار مردمانى را كه پس از نوح (به كيفر گناه وكفرشان ) نابود كرديم و همين كافى است كه پروردگارت به گناهان بندگانش آگاه و بيناست .
نكته ها
O اين آيه كه انقراض نسلى از بشر و آغاز نظام نوينى در زندگى بشر را بازگو مى كند، نشان مى دهد كه زمان حضرت نوح عليه السلام ، نقطه ى عطفى در تاريخ بشر بوده است . زندگى قبل از نوح ، بسيار ساده و با جمعيّتى محدود بوده و تاريخ پرماجرايى نداشته است و تداوم نسل بشر، با چند مؤ منى صورت گرفته كه در كشتى همراه نوح عليه السلام بودند.
O آيه ، ضمن اينكه هشدار به غافلان و عبرت براى مردم است ، مايه ى تسكين و آرامش پيامبر صلى الله عليه و آله است ، كه اگر كافران از آزارشان دست برندارند، گرفتار قهر الهى خواهند شد.
O پس از قوم نوح ، قوم عاد، ثمود، لوط، اصحاب مدين ، فرعون ، هامان ، قارون و اصحاب فيل هم ، گرفتار قهر الهى شدند. (من القرون من بعد نوح للّه )
پيام ها :
1 ملّت هايى كه در طول تاريخ ، به دليل نافرمانى ، گرفتار قهر و غضب خدا شده اند بسيارند. (كم اهلكنا)
2 قهر الهى مخصوص قيامت نيست ، در دنيا هم هلاك مى كند. (كم اهلكنا )
3 تاريخ ، سرچشمه ى عبرت و درس است . (من القرون )
4 توجّه به علم و آگاهى خدا به گناهان ، براى تربيت ما كافى است . (كفى بربّك )
5 خداوند در اراده ى هلاكت قومى نياز به شاهد و بيّنه ندارد. (كفى بربّك ...)
6 انسان گنهكار، بنده ى خداست . (بذنوب عباده ) نفرمود: ((بذنوب الناس ))
7 خداوند، به باطن ما خبير و به ظاهر ما بصير است . (خبيرا بصيرا) للّه
(18) مَن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً
ترجمه :
هر كس پيوسته زندگى دنياى زودگذر را بخواهد، به مقدارى كه بخواهيم و براى هركه اراده كنيم ، در اين دنيا بشتاب فراهم مى كنيم ، سپس جهنّم را برايش قرار مى دهيم كه با شرمندگى وطردشدگى ، وارد آن خواهد شد.
نكته ها
O از ديدگاه قرآن ، دنياطلبى و دنياگرايى اگر سبب غفلت از آخرت و انحصار خواسته ها در دنيا باشد، نكوهيده است . اين نكته در آيات فراوانى مطرح شده است ، از جمله : (يَعلمون ظاهِرا مِن الحَيوة الدّنيا و هم عَن الاخرة هم غافِلون ) (45)، (فاءعرض عن مَن تَولّى عن ذكرِنا و لم يُرِد الاّ الحيوةَ الدّنيا )(46) و (اءرَضيتُم بالحَيوة الدّنيا) (47)
O در جهان ماديّات نزاع و درگيرى زياد است و همه كس به همه آرزوهايش نمى رسد، پس بايد اندازه و سهميه اى باشد كه چه كسى چه مقدار داشته باشد: (عجّلنا له فيها ما نشاء لمن نريد )، امّا در دنياى معنويات ، چون تزاحم و محدوديّتى نيست ، همه صد درصد كامياب مى شوند و راه براى بيشتر هم باز است . (كان سعيهم مشكورا) (48)
پيام ها :
1 دنيا زودگذر است . (العاجلة )
2 انسان ، با اراده خلق شده ودر انتخاب آزاد است ، ولى اراده ى الهى اصل است . (يريد... لمن نريد)
3 آنچه زشت است ، خصلت دنياگرايى است ، نه اصل دنيا. (كان يريد العاجله )
4 خواست انسان بى حدّ و حصر است ، پس بايد در چهارچوب اراده ى الهى محدود شود. (ما نشاء)
5 همه ى دنياخواهان به دنيا نمى رسند. (لمن نريد )
6 دنياطلبان دو دسته اند: برخى دنيا و آخرت را مى بازند، (خسر الدنيا و الاخرة ) بعضى به بخشى از خواسته هاى دنيايى شان مى رسند. (عجّلنا له فيها ما نشاء )
7 دنياطلبان و صاحبان اهداف مادّى ، شايد به مقدارى از نام و نان برسند، ولى قيامتشان تباه است . (جعلنا له جهنّم )
8 پايان دنياطلبى ، پشيمانى و دوزخ است . (جعلنا له جهنّم )
9 دنياطلبان ، هم در آتش مى سوزند (عذاب جسمى )، هم تحقير مى شوند (عذاب روحى ). (يصليها مذموما مدحورا)
(19) وَمَنْ اءَرَادَ الاَْخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَاءُوْلََّئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُوراً
ترجمه :
و هر كس خواهان آخرت باشد و براى آن تلاش شايسته و در خور كند، و مؤ من باشد، پس تلاش آنان سپاس گزارده مى شود.
پيام ها :
1 انسان ، آزاد وداراى اراده است . (مَن اراد)
2 آخرت ، بدون تلاش به دست نمى آيد. (سَعى لها )
3 براى سعادت اخروى ، تلاش ويژه اى لازم است . (سَعى لها سَعيَها) للّه
4 ايمان ، شرط نتيجه گيرى از تلاش هاى دنيوى است . (و هو مؤ من )
5 شرط سعادت اخروى ، ايمان و تلاش است . (كان سعيهم مشكورا)
6 تلاش مؤ منان مورد تقدير و سپاس است ، چه به نتيجه برسد يا نرسد. (كان سعيهم مشكورا )
7 دست يابى دنياگرايان به دنيا، احتمالى است ، (عجّلنا... لِمَن نريد) للّه ولى دست يابى مؤ منان آخرت گرا به پاداش ، قطعى است . (كان سعيهم مشكورا )
8 اراده وتلاش انسان در سعادت او نقش دارد. (اراد... سعى ... كان سعيهم مشكورا)
9 تشكّر از تلاش ديگران ، كارى الهى است . (كان سعيهم مشكورا )
10 سپاس خدا از مؤ منان ، بالاتر از باغ بهشت است ، چون تشكّر هر كس ، به اندازه ى شعاع وجودى اوست . (كان سعيهم مشكورا)
11 هر سعى و تلاشى مورد تقدير و ستايش خدا نيست . (من اراد الاخرة و سعى لها... كان سعيهم مشكورا )
(20) كُلاًّ نُمِدُّ هََّؤُلاََّءِ وَهََّؤُلاََّءِ مِنْ عَطَآءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَآءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً
ترجمه :
ما از عطاى پروردگارت ، اينان (فرصت طلبان ) و آنان (دنيا طلبان ) را كمك مى كنيم و عطاى پروردگارت از كسى منع نمى شود.
نكته ها
O خداوند انسان ها را آزاد آفريد و با در اختيار قرار دادن امكانات ، آنان را آزمود تا نحوه ى عمل و گزينش آنان روشن شود و معامله كنندگان با خدا، از ديگران جدا شوند، مثل سازمان آب و برق كه اين دو نعمت را در اختيار همه ى خانه ها قرار مى دهد، تا افراد با انتخاب خود، از آنها استفاده ى خوب يا بد بكنند.
پيام ها :
1 سنّت خدا براين است كه نعمت و امداد خويش را در اختيار همگان قرار دهد، تا هركس صفات خوب و بد خويش را بروز دهد. (كلاً نمدّ )
2 ايمان به خداوند وآخرت طلبى ، با برخوردارى از امكانات مادّى منافاتى ندارد. (كلاً نمدّ)
3 الطاف الهى از شئون ربوبيّت و تفضّل اوست ، وگرنه ما طلبى از او نداريم . (عطاء ربّك )
4 عطاى خداوند، هميشگى است . (ما كان عطاء ربّك محظورا)
(21) اُنظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلاَْخِرَةُ اءَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ اءَكْبَرُ تَفْضِيلاً
ترجمه :
بنگر كه چگونه بعضى از آنان را بر بعض ديگر برترى داديم ، وقطعا درجات آخرت ، بزرگتر و ارزشمندتر است .
نكته ها
O برترى هاى افراد بر يكديگر دو نوع است : گاهى به خاطر استعداد، ذوق ، فكر، شرايط خانوادگى ، جغرافيايى و امثال آن انسان دريافت هايى دارد كه اينها لطف خداوند و همراه با مسئوليّت و آزمايش است كه اين آيه به همين برترى ها اشاره دارد و گاهى برترى ها بر اساس ظلم و استثمار و استحمار است كه حساب جداگانه اى دارد.
O پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: درجات بهشت ، به مقدار عقل اهل بهشت است .(49)
پيام ها :
1 توجّه به حكمتِ تفاوت در خلقت ، نياز به تاءمّل و دقّت دارد. (اُنظر كيف فضّلنا)
2 جايگاه همه در آخرت ، يكسان نيست وبرترى هاى بس بزرگى وجود دارد. (اكبر درجات )
(22) لاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً
ترجمه :
با خداوند، معبود ديگرى قرار مده كه نكوهيده و سرافكنده خواهى نشست .
نكته ها
O گرچه مخاطب آيه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است ، ولى مقصود ديگرانند. نظير اينگونه خطاب در آيات قرآن فراوان است ، از جمله آيه ى (و امّا يبلغنّ عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اُفٍّ )(50) يعنى هرگاه يكى از پدر و مادر يا هردو، نزد تو به پيرى رسيدند، به آنان افّ مگو، با آنكه پيامبر پدر و مادر خود را در كودكى از دست داده بود. در اين آيه نيز مراد از ((لا تجعل )) مردم هستند كه به دليل رهبرى پيامبر، آن حضرت مورد خطاب واقع شده است .
پيام ها :
1 شكوفايى و عزّت انسان در سايه ى توحيد است و شرك و پرستش غير خدا انسان را خوار و ذليل مى كند. (ملوما مخذولا)
2 مكاتب غير الهى ، انسان را به بن بست و ركود و باتلاق مى كشاند. (فتقعد ملوما مخذولا )
3 مشرك ، مورد نكوهش خدا، فرشتگان ، مؤ منين ، وجدان هاى بيدار و خردمندان جهان است . (ملوما مخذولا) زيرا نامى از مذمّت كننده نيامده است ، تا مطلق و فراگير باشد.
(23) وَقَضَى رَبُّكَ اءَلا تَعْبُدُوَّاْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْولِدَيْنِ إِحْسَناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ اءَحَدُهُمَآ اءَوْ كِلاَ هُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ اءُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيماً
ترجمه :
پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسيدند، به آنان ((اُف )) مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو.
نكته ها
O در احاديث ، در مورد احسان به والدين بسيار سفارش شده و از آزردن آنان نكوهش به عمل آمده است :
پاداش نگاه رحمت به والدين ، حج مقبول است . رضايت آن دو رضاى الهى و خشم آنان خشم خداست . احسان به پدر و مادر عمر را طولانى مى كند و سبب مى شود كه فرزندان نيز به ما احسان كنند. در احاديث آمده است : حتّى اگر تو را زدند، تو ((اُفّ)) نگو، خيره نگاه مكن ، دست بلند مكن ، جلوتر از آنان راه نرو، آنان را به نام صدا نزن ، كارى مكن كه مردم به آنان دشنام دهند، پيش از آنان منشين و پيش از آنكه از تو چيزى بخواهند به آنان كمك كن .(51)
O مردى مادرش را به دوش گرفته طواف مى داد، پيامبر را در همان حالت ديد، پرسيد: آيا حقّ مادرم را ادا كردم ؟ فرمود: حتّى حقّ يكى از ناله هاى زمان زايمان را ادا نكردى .(52)
O از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤ ال شد: آيا پس از مرگ هم احسانى براى والدين هست ؟ فرمود: آرى ، از راه نماز خواندن براى آنان و استغفار برايشان و وفا به تعهّداتشان و پرداخت بدهى هايشان و احترام دوستانشان .(53)
O مردى از پدرش نزد پيامبر شكايت كرد. حضرت پدر را خواست و پرسش نمود، پدر پير گفت : روزى من قوى و پولدار بودم و به فرزندم كمك مى كردم ، امّا امروز او پولدار شده و به من كمك نمى كند. رسول خدا گريست و فرمود: هيچ سنگ و شنى نيست كه اين قصه را بشنود و نگريد! سپس به آن فرزند فرمود: ((انت و مالُك لابيك )) تو و دارايى ات از آنِ پدرت هستيد.(54)
O در حديث آمده است : حتّى اگر والدين فرزند خود را زدند، فرزند بگويد: ((خدا شما را ببخشد)) كه اين كلمه همان ((قول كريم )) است .(55)
O احسان به والدين ، از صفات انبياست . چنانكه در مورد حضرت عيسى عليه السلام ، توصيفِ (برّا بوالدتى ) (56) ودر مورد حضرت يحيى عليه السلام (برّا بوالديه )(57) آمده است .
O والدين ، تنها پدر و مادر طبيعى نيستند. در برخى احاديث ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام پدر امّت به حساب آمده اند.(58) همچنان كه حضرت ابراهيم ، پدر عرب به حساب آمده است .(59) (ملّة ابيكم ابراهيم )للّه (60)
O اگر والدين توجّه كنند كه پس از توحيد مطرحند، انگيزه ى دعوت فرزندان به توحيد در آنان زنده مى شود. (قَضى ربّك اءلاّ تعبدوا اِلاّ ايّاه و بالوالدين احسانا )
پيام ها :
1 توحيد، در راءس همه ى سفارش هاى الهى است . (قَضى ربّك اءلاّ تعبدوا اِلاّ ايّاه )
2 احترام به والدين ، در كنار اطاعت از خداوند مطرح است . (الاّتعبدوا الاّ ايّاه و بالوالدين احسانا )
3 فرمانِ نيكى به والدين مانند فرمانِ توحيد، قطعى ونسخ ‌نشدنى است . (قَضى )
4 احسان به والدين در كنار توحيد آمده است تا نشان دهد اين كار، هم واجب عقلى و وظيفه ى انسانى است ، هم واجب شرعى . (قَضى ربّك اءلاّ تعبدوا اِلاّ ايّاه و بالوالدين احسانا )
5 نسل نو بايد در سايه ى ايمان ، با نسل گذشته ، پيوند محكم داشته باشند. (لاتعبدوا الاّ ايّاه و بالوالدين احسانا)
6 در احسان به والدين ، مسلمان بودن آنها شرط نيست . (بالوالدين احساناللّه )
7 در احسان به پدر و مادر، فرقى ميان آن دو نيست . (بالوالدين احسانا) للّه
8 نيكى به پدر ومادر را بى واسطه وبه دست خود انجام دهيم . (بالوالدين احسانا )
9 احسان ، بالاتر از انفاق است و شامل محبّت ، ادب ، آموزش ، مشورت ، اطاعت ، تشكّر، مراقبت و امثال اينها مى شود. (بالوالدين احسانا)
10 احسان به والدين ، حدّ و مرز ندارد. (بالوالدين احسانا ) (نه مثل فقير، كه تا سير شود، وجهاد كه تا رفع فتنه باشد و روزه كه تا افطار باشد.)
11 سفارش قرآن به احسان ، متوجّه فرزندان است ، نه والدين . (و بالوالدين احسانا) زيرا والدين نيازى به سفارش ندارند و به طور طبيعى به فرزندان خود احسان مى كنند.
12 هرچه نياز جسمى وروحىِ والدين بيشتر باشد، احسان به آنان ضرورى تر است . (يبلغنّ عندك الكبر )
13 پدر و مادر سالمند را به آسايشگاه نبريم ، بلكه نزد خود نگهداريم . (عندك )
14 وقتى قرآن از رنجاندن سائل بيگانه اى نهى مى كند، (امّا السائل فلا تنهر ) تكليف پدر و مادر روشن است . (لا تنهر هما)
15 هم احسان لازم است ، هم سخن زيبا و خوب . (احسانا ... قل لهما قولا كريما )
(بعد از احسان ، گفتار كريمانه مهم ترين شيوه ى برخورد با والدين است .)
16 در احسان به والدين و قول كريمانه ، شرط مقابله نيامده است . يعنى اگر آنان هم با تو كريمانه برخورد نكردند، تو كريمانه سخن بگو. (وقل لهما قولا كريما)
(24) وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِى صَغِيراً
ترجمه :
و از روى مهربانى و لطف ، بال تواضع خويش را براى آنان فرودآور و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همانگونه كه مرا در كودكى تربيت كردند.
پيام ها :
1 فرزند در هر موقعيّتى كه هست ، بايد متواضع باشد و كمالات خود را به رُخ والدين نكشد. (واخفض لهما جناح الذّل )
2 تواضع در برابر والدين ، بايد از روى مهر و محبت باشد، نه ظاهرى و ساختگى ، يا براى گرفتن اموال آنان . (واخفض لهما... من الرّحمة )
3 فرزند بايد نسبت به پدر مادر، هم متواضع باشد، هم برايشان از خداوند رحمت بخواهد. (واخفض ... و قل ربّ ارحمهما)
4 دعاى فرزند در حقّ پدر و مادر مستجاب است ، وگرنه خداوند دستور به دعا نمى داد. (وقل ربّ ارحمهما... )
5 دعا به پدر و مادر، فرمان خدا و نشانه ى شكرگزارى از آنان است . (قل ربّ)
6 در دعا از كلمه ((ربّ)) غفلت نكنيم . (قل ربّ ارحمهما )
7 رحمت الهى ، جبران زحمات تربيتى والدين است . (ربّ ارحمهما كما ربّيانى ) گويا خداوند به فرزند مى گويد: تو رحمت خود را دريغ مدار، واز خدا نيز استمداد كن كه اداى حقّ آنان از عهده ى تو خارج است .
8 گذشته ى خود، تلخى ها و مشكلات دوران كودكى وخردسالى را كه بر والدين تحميل شده است از ياد نبريد. (كما ربّيانى صغيرا )
9 پدر و مادر بايد بر اساس محبّت فرزندان را تربيت كنند. (ارحمهما كما ربّيانى )
10 انسان بايد از مربّيان خود تشكّر وقدردانى كند. (ارحمهما كما ربّيانى للّه )
(25) رَّبُّكُمْ اءَعْلَمُ بِمَا فِى نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَلِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلاَْوَّ بِينَ غَفُوراً
ترجمه :
پروردگارتان به آنچه در درون شماست ، آگاه تر (از خودتان ) است . اگر صالح باشيد، قطعاً او آمرزنده توبه كنندگان است .
پيام ها :
1 از شئون ربوبيّت خداوند، آگاهى اوست . (ربّكم اعلم )
2 انگيزه ما در هر كار ودر خدمت به والدين زير نظر اوست . (ربّكم اعلم ...)
3 صلاحيّت ها مربوط به درون و انگيزه هاست . (فى نفوسكم ان تكونوا صالحين )
4 اگر دل و درون ، صاف و صالح باشد، دَر توبه باز است . (تكونوا صالحين ... للاوّابين غفورا)
5 توبه ى خود را با انابه ى پى درپى انجام دهيم . (اوّابين )
6 خداوند بخشاينده است ، امّا شرط برخوردارى ما از مغفرت الهى ، توبه است . (ان تكونوا صالحين ... للاوّابين غفوراً)
7 اگر از روى نادانى برخورد نامناسبى با والدين داشته ايم ، با توبه مى توانيم رحمت خدا را جلب كنيم . (صالحين ... غفورا ) (با توجّه به آيه ى قبل )
8 عفو و بخشش الهى از شئون ربوبيّت اوست . (ربّكم ... غفورا)
9 يكى از نشانه هاى صالح بودن ، توبه كردن است . (ان تكونوا صالحين ... للاوّابين )
10 گاهى از افراد صالح نيز لغزشى سر مى زند، كه البتّه بايد اين كوتاهى ها را با توبه جبران كرد. (ان تكونوا صالحين ... اوّابين )
(26) وَءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيراً
ترجمه :
حقّ خويشاوند و بيچاره و در راه مانده را ادا كن و هيچ گونه ريخت و پاش و اسرافى نكن .
نكته ها
O ((تَبذير)) از ريشه ى ((بَذر)) به معناى ريخت و پاش است . مانند آنكه براى دو نفر مهمان ، غذاى ده نفر را تهيه كنيم .
O امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس چيزى را در غير مسير طاعت خدا مصرف كند، مبذّر است .(61) آن حضرت در پاسخ به اين سؤ ال كه آيا در مخارج حلال نيز اسراف وجود دارد؟ فرمودند: بلى ، زيرا كسى كه دارايى خود را چنان بخشش كند كه چيزى براى خود نگذارد، در مصرف حلال اسراف كرده است .(62)
O پس از نزول اين آيه ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بدنبال مراد خداوند از ((ذى القربى )) بود. خداوند به او وحى كرد كه ((فدك )) را به فاطمه عليها السلام بدهد و آن حضرت ((فَدك ))(63) را به فاطمه بخشيد. امّا پس از آن حضرت ، فدك را از اهل بيت به ناحقّ گرفتند واهل بيت براى گرفتن حقّ خود همواره به اين آيه استناد مى كردند.
O مفسّران شيعه وسنّى مانند طبرى ، با الهام از روايات ، مى نويسند: امام سجاد عليه السلام در دوران اسارت وقتى همراه قافله اسرا به شام رسيد، در مقام محاجّه با آنان كه اسراى اهل بيت را بى دين و خارجى مى خواندند، با استناد به اين آيه فرمودند: مراد از ((ذا القربى )) ما هستيم !(64)
O برخى روايات آيه را مربوط به خمس دانسته و برخى ديگر موضوع آيه را بالاتر از مسائل مادّى دانسته و گفته اند: آيه ، به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان مى دهد كه حقّ علىّبن ابى طالب عليهما السلام را با وصيّت به جانشينى او ادا كند.(65) و مراد از تبذير در آيه كه از آن نهى شده ، ((غُلوّ)) است .(66)
پيام ها :
1 دستورات دينى با فطرت هماهنگ است . انسان به طور فطرى در درجه اوّل به والدين و سپس به نزديكان علاقه دارد، دستور اداى حقّ در اسلام نيز بر اين اساس است . با توجّه به آيات قبل و (آت ذا القربى حقه والمسكين و ابن السبيل )
2 در انفاق ، بايد اولويّت ها را در نظر گرفت . اوّل والدين ، سپس فاميل ، بعداً فقرا و ابن السبيل . (آت ذا القربى ... للّه )
3 خويشاوندان ، به گردن ما حقّ دارند وما منّتى بر آنان نداريم . (آت ذاالقربى حقه )
4 خويشاوندى ، فقر و در راه ماندگى سبب پيدايش حقوق ويژه است . (آت ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل )
5 در پرداخت حقّ خويشاوندان ، فقر شرط نيست . (آت ذا القربى حقّه والمسكين و ابن السبيل )
6 در انفاق بايد اعتدال را رعايت كنيم و از حد نگذريم . (آت ... و لاتبذّر للّه )
7 ريخت و پاش و مصرف بى مورد مال ، حرام است . (ولا تبذّر)
8 انسان در مصرف مال و ثروت خود به هر شكلى آزاد نيست . (و لاتبذّر تبذيرا )
(27) إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوَّاْ إِخْوَنَ الشَّيَطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَنُ لِرَبِّهِ كَفُوراً
ترجمه :
همانا اسرافكاران برادران شيطان هايند و شيطان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس بود.
نكته ها
O كلمه ى ((اَخ )) در عربى هم به معناى برادر، هم به معناى ملازم و همراه مى باشد. مثل ((اخو السفر)) به كسى كه پيوسته در سفر است ، و ((اخو الكرم )) كه به انسان كريم گفته مى شود. برادرى گاهى نسبى است ، گاهى مسلكى ومرامى ؛ اسرافكاران برادران مسلكى شيطانند. ((اِخوان الشياطين )) يعنى كسانى كه در مسير شيطان و همراه اويند.
O در قرآن ، پيوسته از وسوسه يا ولايت شيطان بر افراد، سخن به ميان آمده است ، اما تنها موردى كه ((اِخوان الشياطين )) آمده اين آيه است ، يعنى اسرافكاران همكار شيطانند، نه تحت امر او. پس كار از وسوسه شدن گذشته و به مرحله ى همكارى و معاونت رسيده است . چنانكه در جاى ديگر آمده است : (نُقيّض له شيطانا فهو له قرين )(67)
O ((تَبذير))، گرچه بيشتر در مسائل مالى است ، ولى در مورد نعمت هاى ديگر نيز وجود دارد، مانند هدر دادن عمر و جوانى ، به كار گرفتن فكر، چشم ، گوش و زبان در راه ناصحيح ، سپردن مسئوليّت ها به افراد ناصالح ، پذيرش مسئوليّت بدون داشتن لياقت و بيش از حد توان و ظرفيّت ، آموزش و آموختن مطالب غير ضرورى وغير مفيد و امثال اينها.(68)
پيام ها :
1 مصرف مال و دارايى در غير مورد آن ، كارى شيطانى ونوعى ناسپاسى است . (المبذّرين ... اخوان الشياطين )
2 مبذّر و اهل ريخت و پاش بايد تحقير شود، نه آنكه مورد تقدير و احترام قرار گيرد. (اخوان الشياطين )
3 مؤ من با مؤ من برادر است ، (انّما المؤ منون اخوة ) (69) و اسرافكار با شيطان . (انّ المبذّرين ... اخوان الشياطين )
4 تبذير، نشانه ى كفران و ناسپاسى است ، نه نشانه ى سخاوت و بخشندگى . (المبذّرين ... لربّه كفورا)
(28) وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَآءَ رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُوراً
ترجمه :
و اگر به انتظار رحمتى از پروردگارت كه به آن اميدوارى ، از آنان اعراض مى كنى ، پس با آنان سخنى نرم بگو.
نكته ها
O اين آيه ، درباره ى برخورد مناسب با مردم است . لذا پيامبر حتّى آنگاه كه در انتظار گشايش و رحمت الهى بود، اگر كسى از ايشان چيزى درخواست مى كرد كه حضرت آن را نداشت ، برايش دعا مى كرد و مى فرمود: خداوند، ما و شما را از فضل خويش روزى دهد.(70)
O فاطمه ى زهرا عليها السلام هنگامى كه براى كمك در كارهاى خانه ى خود، از پيامبر كنيزى درخواست كرد، حضرت فرمود: در مسجد 400 نفرند كه لباس و غذا ندارند، اگر چنين نبود، خدمتكارى برايت تعيين مى كردم . آنگاه تسبيحات معروف به ((تسبيح حضرت زهرا)) را به او آموخت .(71)
O قرآن درباره ى نحوه ى سخن گفتن با مردم ، دستورهايى دارد، از جمله اينكه با آنان سخنى نرم ، ملايم ، آسان ، استوار، معروف و رسا گفته شود. (قولا ميسورا) ، (قولا ليّنا )(72)، (قولا كريما) (73)، (قولا سديدا )(74)، (قولا معروفا) (75)، (قولا بليغا )(76)
پيام ها :
1 پيامبران نيز گاهى دستشان براى كمك به ديگران خالى است . (ابتغاء رحمةٍ من ربّك ترجوها)
2 بايد به رحمت الهى اميدوار بود. (رحمةٍ من ربّك )
3 ما از خدا طلبكار نيستيم ، آنچه هم بدهد از رحمت اوست . (رحمةٍ من ربّك ) للّه
4 تلاش واميد بايد در كنار هم باشد وهيچكدام به تنهايى كافى نيست . (ابتغاء... ترجوها )
5 مؤ من در جستجوى امكانات براى رسيدگى به محرومان است . (ابتغاءرحمةٍ)
6 امكانات مادّى را از رحمت الهى بدانيم . (ابتغاء رحمة من ربّك )
7 امكانات مادّى در جهت تربيت و تكامل انسان است . (رحمةٍ من ربّك )
8 نداشتن ، عذر پذيرفته اى براى كمك نكردن است . (تعرضنّ عنهم ابتغاء... )
9 اگر نياز مالى كسى را برطرف نكرديم ، لااقل دل او را با سخن شايسته به دست آوريم . (قل لهم قولا ميسورا)
10 به فقرا وعده اى بدهيد كه بتوانيد عمل كنيد ومشكل زا نباشد.(قل لهم قولا ميسورا )
(29) وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ
ترجمه :
مَلُوماً مَّحْسُوراً
و نه دست خود را به گردنت بسته بدار (كه هيچ انفاقى نكنى ) و نه آن را كاملا باز گذار كه (چيزى براى خودت نماند و) سرزنش شده و حسرت خورده (به كنجى ) نشينى .
نكته ها
O امام صادق عليه السلام فرمودند: مراد از ((مَحسور)) حسرتِ فقر و تنگدستى است .(77)
O بعضى گفته اند: ((ملامت )) مربوط به اوّل آيه است كه درباره بخل است و ((حسرت )) مربوط به آخر آيه و ولخرجى است .
O زنى پسر خود را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله فرستاد و از آن حضرت پيراهنش را به عنوان تبرّك درخواست كرد. پيامبر تنها پيراهن خود را داد و چون لباس ديگرى نداشت ، براى نماز از خانه بيرون نيامد. اين آيه نازل شد تا پيام دهد كه سخاوت ، آن نيست كه يكتا پيراهن خود را بدهى .
در روايتى ديگر آمده است : مقدارى طلا، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند، پيامبر در همان زمان همه را انفاق كرد. روز بعد فقيرى از حضرت درخواستى كرد. حضرت چيزى نداشت كه به او بدهد. مرد فقير حضرت را سرزنش كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله از اينكه چيزى نداشت تا به او كمك كند اندوهناك شد كه اين آيه نازل شد.(78)
پيام ها :
1 اسلام مكتب اعتدال و ميانه روى ، حتى در انفاق است . (لاتجعل ، لاتبسطها )
2 افراط و تفريط، هر دو محكوم و ميانه روى شيوه ى پسنديده است . (لاتجعل ... لاتبسطها)
3 نتيجه ى ولخرجى ، خانه نشينى و ملامت و حسرت است . (ملوما محسورا للّه )
4 اسلام ، هرگز به ذلّت و خوارى مسلمانان راضى نيست و از هر عملى كه آنان را به ذلّت كشاند، نهى كرده است . (لا تجعل ... لا تبسطها...فتقعد ملوما محسورا)
5 زياده روى در انفاق ، سبب باز ماندن از كارهاى ديگر و موجب حسرت و اندوه است . (فتقعد ملوما محسورا )
6 توجّه به عاقبت شوم كار، سبب دورى از آن است . (لا تجعل ... فتقعد...)
7 آينده نگرى از اصول مديريّت است . (لا تجعل ... فتقعد... )
(30) إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرا بَصِيراً
ترجمه :
همانا پروردگارت براى هر كس بخواهد، روزى را گشاده يا تنگ مى سازد، همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست .
نكته ها
O در قرآن بطور گسترده درباره ى رزق و روزى ، بحث شده است . برخى از نكاتِ آن آيات عبارت است از:
الف : رزق هر جنبنده اى بر عهده خداست . (مامن دابّةٍفى الارض الاّعلى اللّه رزقها )(79)
ب : سرچشمه ى روزى ، در آسمان است . (و فى السماء رزقكم ) (80)
ج : اگر همه ى مردم رزق گسترده داشته باشند، فساد گسترش مى يابد. (و لو بَسط اللّه الرزق لعباده لَبَغوا فى الارض )(81)
د: مردم بايد تلاش كنند و به دنبال رزق بروند. (فابتغوا عنداللّه الرّزق )للّه (82)
ه‍: تقوا از عوامل گشايش و موجب توسعه در رزق است . (و من يتّق اللّه يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لايحتسب )(83)
O حضرت على عليه السلام مى فرمايد: ((قَدّر الاءرزاق فكثّرها و قلّلها و قسّمها على الضيق و السّعة فعدل فيها ليبتلى من اراد بميسورها ومعسورها وليختبر بذلك الشكر والصبر مِن غنيّها و فقيرها))(84) خداوند، روزى مردم را با كم و زياد كردن ، تقدير كرد تا هر كه را بخواهد در تنگناها و گشايش ها بيازمايد و غنى و فقير را با شكر و صبرى كه از خود بروز مى دهد، امتحان و گزينش كند.
پيام ها :
1 كمى و زيادى رزق به دست خداست . (يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر) للّه
2 وسعت يا تنگى رزق ، از شئون ربوبيّت خدا وبراى رشد و تربيت انسان هاست . (انّ ربّك يبسط الرزق ... ويقدر )
3 خواست خداوند بر اساس بصيرت و آگاهى اوست . (لمن يشاء ... خبيرا بصيرا)
4 از ترس فقرِ خود، بخل نورزيد و براى نفى فقر ديگران تمام اموال خود را يكجا نبخشيد، كه روزى بدست خداست و فقر برخى حكيمانه است . (لاتجعل يدك ... انّ ربّك يبسط الرزق )
(31) وَلاَ تَقْتُلُوَّاْ اءَوْلَدَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئاً كَبِيراً
ترجمه :
فرزندان خود را از بيم تنگدستى نكشيد. اين ما هستيم كه آنان و شما را روزى مى دهيم . يقينا كشتن آنان گناهى است بزرگ !
نكته ها
O ((املاق )) به معناى فقر و تنگدستى است . شايد ريشه ى آن ((مَلَق )) باشد، چون فقير اهل تملّق مى شود.
O اين آيه ، سيماى نابسامان اقتصاد دوران جاهليّت را نشان مى دهد. امروز هم كه دنيا به خاطر نگرانى از افزايش جمعيّت و كمبودهاى اقتصادى ، سقط جنين را مجاز مى داند، گرفتار نوعى جاهليّت شده است .
O در آيه 151 سوره ى انعام ، كشتن فرزندان را به خاطر فقر مى داند، (لا تقتلوا اولادكم من املاقٍ ) ولى در اين آيه ، كشتن را به خاطر ترس از فقر مى شمرد. (خشية املاق ) در آنجا در مورد فقر مى فرمايد: (نحن نرزقكم و ايّاهم ) ما زندگى شما و فرزندانتان را تاءمين مى كنيم ، در اينجا در مورد ترس از فقر مى فرمايد: (نحن نرزقهم و ايّاكم ) رزق بچه هايتان و خودتان با ماست . چون هيجانِ ترس بيشتر است ، خداوند اوّل اولاد را بيمه مى كند، سپس خود انسان را، تا هيجان كاهش يابد.(85) و شايد سرّ اين تفاوت در اين باشد كه چون گرسنگى الا ن است و ترس از فقر براى آينده ، لذا در صورت اوّل مى فرمايد: ما هم اكنون خود شما و فرزندانتان را رزق مى دهيم ، ولى در مورد ترس از آينده مى فرمايد: نگران نباشيد ما فرزندانتان و خودتان را روزى مى دهيم .
پيام ها :
1 كودك ، حقّ حيات دارد و والدين نمى توانند اين حق را از او بگيرند. (لا تقتلوا اولادكم )
2 به خاطر ترس از فقر، نبايد دست به گناه زد. (لا تقتلوا... خشية املاق )
3 به خاطر ترس از فقر، عواطف را زير پا نگذاريد. (لا تقتلوا اولادكم خشية املاق )
4 اگر امنيت روانى نباشد، نه فقط فقر كه ترس از فقر نيز سبب آدم كشى مى شود. (لا تقتلوا... خشية املاق )
5 توجّه به ضمانت الهى ، مانع گناه است . (لا تقتلوا... نحن نرزقهم للّه )
6 ايمان و توكّل را از ياد نبريد. (نحن نرزقهم )
7 خداوند از پدر ومادر مهربان تر است ، به او سوءظنّ نبريد. (نحن نرزقهم )
8 رزق به دست خداست و زيادى نفرات و جمعيّت بى اثر است ، پس فرزند عامل فقر نيست . (نحن نرزقهم و ايّاكم )
9 گاهى رزق وروزى ما در سايه ى روزى فرزندان است . (نرزقهم و ايّاكم للّه )
10 فرزندكشى و سقط جنين ، گناه و جنايت است ، چه پسر باشد، چه دختر. (لاتقتلوا اولادكم ... خطا كبيرا)
11 گناهان يكسان نيستند، گناهان صغيره و كبيره داريم . (خطا كبيرا للّه )
(32) وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَىَّ إِنَّهُ كَانَ فَا حِشَةً وَسَآءَ سَبِيلاً
ترجمه :
به زنا نزديك نشويد، كه كار زشت و راه بدى است .
نكته ها
O رابطه ى نامشروع جنسى (زنا)، مفاسد و زيان هاى فردى ، اجتماعى و خانوادگى فراوانى بدنبال دارد و لذا در اسلام حرام شده و در قرآن ، در كنار شرك ، قتل (86) و سرقت (87) آمده است . گوشه اى از مفاسد زنا از اين قرار است :
1 سرچشمه ى بسيارى از درگيرى ها، خودكشى ها، فرار از خانه ها، فرزندان نامشروع ، بيمارى هاى مقاربتى و دلهره براى خانواده هاى آبرومند است .
2 زناكاران چون براى شهوترانى سراغ هم مى روند، ميانشان انس و الفت عميق و آرامش نيست .
3 زناكار، طرف مقابل را شريك زندگى نمى داند، وسيله ى اطفاى شهوت مى داند.
4 زنا، سبب كاهش تشكيل خانواده از طريق ازدواج و موجب به وجود نيامدن ارتباطهاى فاميلى و قطع صله ى رحم است . چون باز شدن راه زنا، بى رغبتى به ازدواج را در پى دارد.
5 در زنا، احساس تعهّد و تكليف نسبت به بقاى نسل و تربيت كودك نيست و احساس پدرى و مادرى از ميان مى رود.
6 زنا، نظام ارث برى را بر هم مى زند و وارث واقعى معلوم نمى شود.
7 سبب از بين رفتن شخصيّت و هويّت انسانى مى شود و موجب مرگ هاى زودرس مى گردد. ((يذهب بالبهاء ويعجّل الفناء))(88)
8 چون ارتكاب زنا، بدون زحمت و خرج نيست ، زناكار براى ارضاى هوس خود، به سراغ گناهان زيادى مى رود. مثلا گاهى براى كاميابى ، تهمت ، ارعاب و قتل دست مى زند.
9 در جامعه ، فرزندان نامشروع و بى هويّت پديد مى آيد، كه زمينه ى بسيارى از مفاسد و جرائم است و مصداق روشنى براى فحشا است .
O اسلام براى پيشگيرى از زنا، برنامه هايى ارائه داده است ، از قبيل :
1 ممنوعيّت اختلاط زن و مرد در بعضى مكان ها.
2 ممنوعيّت خلوت مرد با زن نامحرم .
3 حرمت زينت زن براى نامحرمان .
4 حرمت نظر به نامحرم و دست دادن با نامحرم و پرهيز از فكر زنا و تماشاى عكس هاى تحريك كننده .
5 مجازات شديد براى زناكار.
6 توصيه به ازدواج و پايين گرفتن مهريّه .
7 نكوهش از ازدواج دير هنگام .
8 عبادت شمردن همسردارى و تلاش براى خانواده .
پيام ها :
1 جاذبه بعضى گناهان به حدّى است كه نزديك شدن به آن هم خطر دارد. (لاتقربوا )
2 نه فقط زنا، بلكه از مقدّمات زنا هم بايد پرهيز كرد. (گاهى يك نگاه ، تلفن ، نامه و تماس ، زمينه ى ارتباطهاى نامشروع مى شود.) (لاتقربوا)
3 زنا، در طول تاريخ عملى زشت و ناپسند، و در اديان ديگر نيز حرام بوده است . (كان فاحشةً )
4 در نهى از منكر، زشتى گناه را بيان كنيم . (لاتقربوا... ساء سبيلا) للّه
5 زنا هم گناه است ، هم راهى براى گناهان ديگر و هم سبب بدعاقبتى است . (ساء سبيلا )
(33) وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَناً فَلاَ يُسْرِف فِّى الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُوراً
ترجمه :
وكسى را كه خداوند، (قتل او را) حرام كرده است نكشيد، مگر به حقّ. وهر كس مظلوم كشته شود، قطعا براى ولىّ او تسلّط (و اختيار ديه يا قصاص ) قرار داده ايم ، پس نبايد در كشتن (و قصاص ) زياده روى كند، چرا كه آن (ستمديده به طور عادلانه ) يارى و حمايت شده است .
نكته ها
O ((فلايسرف فى القتل )) يعنى در قصاص بيش از قاتل رانكشيد و يا او را مثله نكنيد، چنانكه در جاهليّت چنين رسمى وجود داشته است .
O قتل نفس و آدم كشى از گناهان كبيره است . هر كس در غير مورد قصاص يا فساد، كسى را بكشد، گويا همه ى مردم را كشته است ، (من قتل نفسا بغير نفسٍ او فسادٍ فى الارض فكاّنما قتل النّاس جميعا )(89) و كيفر چنين قتلى دوزخ ابدى است . (من يقتل مؤ منا متعمّدا فجزائه جهّنم خالدا فيها) (90) اين كيفر، براى كسى كه اسلحه بكشد و تهديد به قتل كند و به عنوان مفسد و محارب شناخته شود، نيز ثابت است .(91)
O در روايات يكى از مصاديق ((ولىّ))، حضرت مهدى عليه السلام شمرده شده كه انتقام جدّ عزيزش امام حسين عليه السلام را خواهد گرفت .(92) (فقد جعلنا لوليّه سلطانا )
O حمايت خداوند از مظلوم و سپردن حقّ قصاص به ولىّ دم 7 هم عامل بازدارنده از آدم كشى است و هم بازدارنده از اسراف در قصاص . (جعلنا لوليّه سلطانا)
پيام ها :
1 هر انسانى حقّ حيات دارد، حتّى غير مسلمانى كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد، مصونيّت جانى و مالى دارد. (لا تقتلوا النفس ... )
2 قانون الهى ، محور ارزشها و حرمت هاست . (حرّم اللّه )
3 خودكشى حرام است . (لا تقتلوا النّفس الّتى حرم ا للّه )
4 از نظر اسلام ، كشتن افراد، در مواردِ حق (همچون قصاص ، دفاع ، ارتداد، لواط يا زناى محصنه ) جايز است . (الاّ بالحق )
5 مظلوم ، هر كه باشد بايد مورد حمايت قرار گيرد. (من قتل مظلوما... منصورا )
6 قرار دادن حقّ قصاص ، براى حمايت از مظلوم است . (جعلنا لوليه سلطانا)
7 در قصاص بايد خشم و غضب مهار شود و عدالت مراعات گردد. (فلا يسرف فى القتل )
8 در مورد متجاوزان نيز عدالت بايد رعايت شود. اولياى مقتول ، حقّ ندارند به عنوان قصاص ، بيش از يك نفر را بكشند و از مظلوميّت مقتول سوء استفاده كنند. (فلا يسرف )
9 قاتل را مُثله نكنيد و در نوع و كيفيّت قصاص ، ناجوانمردى نكنيد. (فلا يسرف فى القتل )
10 از سنّت هاى الهى ، حمايت از مظلوم است . (انّه كان منصورا)

next page

fehrest page

back page