تفسير نور
(جلد هفتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۱۴ -


(11) فَلَمَّآ اءَتَهَا نُودِىَ يَمُوسَى
ترجمه :
پس همين كه نزد آتش آمد، ندا داده شد: اى موسى !
(12) إِنِّى اءَنَاْ رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً
ترجمه :
همانا من پروردگار تو هستم . پس كفش خود را بيرون آور، به درستى كه تو در سرزمين مقدّس ((طُوى )) هستى .
نكته ها
O نام موسى در بيست سوره و 136 مرتبه در قرآن آمده وماجراى موسى عليه السلام از بزرگ ترين داستان هاى قرآن است ، زيرا حدود نهصد آيه از قرآن را به خود اختصاص داده است .
O كلمه ((ربّ)) كه از اسماى حسناى الهى است ، بيش از 970 مرتبه در قرآن آمده است و خداوند در اوّلين تجلّى بر حضرت موسى عليه السلام خودش را با اين نام به او معرفى فرمود. (انّى اءنا ربّك ) وچون نبوّت حضرت موسى عليه السلام با ندا و كلام الهى آغاز شد، لذا او را كليم اللّه مى نامند. (و كلّم اللّه موسى تكليما) (530)
O ((وادى المقدّس )) به مكان دور از عيب و گناه اطلاق مى گردد و ((طوى )) يعنى چيزى يا جايى كه با بركت آميخته شده است .
O در حديثى مى خوانيم كه مراد از كندن دو كفش ، دل كندن از دو نگرانى است : يكى نگرانى از وضع همسر در آن سرما و ديگرى ، نگرانى از شرّ فرعون .(531) بعضى نيز آن را اشاره به همسر و فرزند و يا حبّ دنيا و آخرت دانسته اند. در تورات كنونى نيز عبارت ((فاخلع نعليك )) به همين تعبير آمده است .(532)
پيام ها :
1 چه بسا انسان به قصد كارى گام برمى دارد، امّا به نتيجه ديگرى مى رسد. (اتيكم منها بقبس ... نودى )
رفت موسى كآتشى آرد بدست gggggآتشى ديد او كه از آتش بِرَست
2 همين كه اراده ى خداوند بر تحقّق چيزى تعلّق گرفت ، تمام وسايل به خدمت آن هدف درمى آيند. (تاريكى شب ، باردارى همسر، گم كردن راه ، ديدن آتش ، همه مقدّمه جذب موسى عليه السلام و ارائه وحى و نبوّت به او در ميعادگاه الهى شد.)
3 هر كجا كه ناباورى احساس مى شود، بايد تاءكيد بيشترى كرد. (انّى انا ربّك )
4 آثار قداست و معنويت كار بايد در ظاهر افراد نيز پيدا باشد. (فاخلع نعليك )
5 رابطه ى عميق با خداوند، در گرو دل كندن از وابستگى هاست . (فاخلع نعليك )
6 براى دريافت مسئوليت ، فروتنى از ابتدائى ترين لوازم است . (فاخلع نعليك )
7 بعضى از مكان ها داراى قداست خاصى هستند. (فاخلع نعليك انّك بالواد المقدّس ) (پابرهنه شدن وبيرون آوردن كفش ها از آداب ورود به مكان هاى مقدّس است .)
8 پيام هاى مقدّس ، در مكان هاى مقدّس نازل مى شوند. (نودى ... بالواد المقدّس )
9 پذيرش مسئوليت هاى آسمانى در دل پاك طبيعت ، همچون ؛ كوه طور، وادى مقدّس طُوى و غار حرا بوده است . (نودى ... بالواد المقدّس طُوى )
(13) وَاءَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى
ترجمه :
و من تو را (به پيامبرى ) برگزيده ام ، پس به آنچه وحى مى شود گوش فرا ده .
(14) إِنَّنِى اءَنَا اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلا اءَنَاْ فَاعْبُدْنِى وَاءَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى
ترجمه :
همانا منم اللّه ، جز من خدايى نيست ، پس مرا بندگى كن و نماز را بپادار تا به ياد من باشى .
(15) إِنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ اءَكَادُ اءُخْفِيهَالِتُجْزَى كُلُّ نَفْسِ بِمَا تَسْعَى
ترجمه :
همانا قيامت خواهد آمد (ولى ) من مى خواهم (زمان ) آن را مخفى كنم تا هر كس در برابر سعى و تلاش خود، جزا داده شود.
نكته ها
O يكى از اسامى قيامت ، ساعت است .(533)
پيام ها :
1 پيامبران ، از جانب خداوند منصوب مى شوند، نه از طرف مردم . (انَا اخترتك )
2 بايد كلمات وحى را با تمام وجود وبا جان ودل شنيد. (فاستمع ) نه ((فاسمع )).
3 از آداب گفتگو، معرفى خود است . (انّنى انا اللّه )
4 در نظام الهى ، شناخت ، اساس عمل است . (انّنى انا اللّه فاعبدنى للّه )
5 شناخت اصول دين ، بر انجام فروع دين مقدّم است . (لااله الاّ انَا فاعبدنى )
6 توحيد نظرى مقدّم بر توحيد عملى است . (اعتقاد به توحيد و انجام عبادات ، ملازم يكديگرند.) (انّنى انا الله فاعبدنى )
7 عبادت بايد خالصانه باشد. ارزش عبادت به ميزان خلوص آن است . (فاعبدنى )
8 توحيد در راءس همه عقايد و نماز در راءس همه عبادات است . (لااله الاّ انا، فاعبدنى و اقم الصلوة )
9 نماز، اوّلين دستور كار و برنامه ى عملى انبياست . (اقم الصلوة ) للّه
10 نماز، در اديان ديگر نيز بوده است . (اقم الصلوة )
11 هدف از اقامه نماز، تنها رعايت قالب آن نيست ، بلكه توجّه به قلب آن ، يعنى احساس حضور است . (اقم الصلوة لذكرى )
12 توجّه به قيامت ، سبب برپايى نماز مى شود. (اقم الصلوة انّ الساعة آتية ) در قيامت از نماز مى پرسند.
13 برپايى نماز به خاطر ياد اوست ، (اقم الصلوة لذكرى ) و ياد او موجب آرامش دلهاست . (الا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب )(534) چنانكه ياد ما از خدا، سبب ياد خدا از ماست . (اذكرونى اذكركم ) (535)
14 توحيد ومعاد، اوّلين پيام هاى الهى براى بشر است . (لااله الاّانَا، الساعة آتية )
15 از زمان وقوع قيامت ، هيچ كس به جز خدا آگاه نيست . (اكاد اخفيها)
16 برپايى قيامت حتمى است ، (انّالساعة آتية ) امّا زمانش مخفى است . (اخفيها)
17 هر آگاهى و دانستنى مفيد نيست . (اكاد اخفيها ) ندانستن زمان وقوع قيامت داراى حكمت و لطفى است . زيرا انسان در عمل آزاد بوده و گرفتار هيجان و ترس ‍ نيست . كسى كه ساعت آمدن ميهمان را نمى داند، دائما آمادگى خود را حفظ مى كند.
18 با پنهانى زمان قيامت است كه پاداش مردم بر اساس واقعيّات و به اندازه تلاش و كوشش آنها خواهد بود. (اخفيها... لتجزى )
19 پاداش و كيفر دنيوى كامل نيست . (انّ الساعة ... لتجزى )
20 در قيامت ، اجراى قانون وپاداش وكيفر در حقّ همه يكسان است . (كل نفس )
21 پاداش بر اساس سعى وتلاش است ، خواه به انجام برسد، يا نرسد. (لتجزى بماتسعى )
(16) فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنَهَا مَن لا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَيهُ فَتَرْدَى
ترجمه :
پس مبادا كسى كه به قيامت ايمان ندارد و پيرو هواى نفس خويش است ، تو را از توجّه به قيامت باز دارد كه سقوط مى كنى .
پيام ها :
1 كفّار را از خود ماءيوس كنيد. (فلا يصدّنّك ... )
2 تنها اعتقاد و عمل به اصول و فروع كافى نيست ، بلكه صلابت در برابر مخالفان نيز لازم است . (لااله الا انا فاعبدنى فلا يصدّنّك )
3 افراد بى ايمان در صدد باز داشتن شما از راه حقّ هستند. توطئه وكارشكنى آنان ، در راه وروش شما خللى وارد نسازد. (فلايصدّنّك )
4 ايمان به معاد، بهترين عامل براى كنترل هوى پرستى است . (مَن لايؤ من بها و اتّبع هويه )
5 سرچشمه ى انكار معاد، پيروى از هواى نفس است .(536) (مَن لايؤ من بها و اتّبع هويه )
6 نتيجه هوى پرستى سقوط است ، گرچه آن شخص پيامبر باشد. (فتردى )
7 سازش با كفّار و افراد بى ايمان ، مايه ى هلاكت است . (فلا يصدّنّك ... فتردى )
8 كافران و هواپرستان درصدد بازداشتن مؤ منان از نمازند. (اقم الصلوة ... لايصدّنّك عنها)
(17) وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَمُوسَى
ترجمه :
و (خداوند فرمود:) اى موسى ! آنچه به دست راست توست چيست ؟
(18) قَالَ هِىَ عَصَاىَ اءَتَوَكَّؤُاْ عَلَيْهَا وَاءَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِى وَلِىَ فِيهَا مََارِبُ اءُخْرَى
ترجمه :
(موسى ) گفت : اين عصاى من است كه بر آن تكيه مى دهم و با آن براى گوسفندانم (از درختان ) برگ مى ريزم ودر آن منافع ديگرى (نيز) براى من است .
(19) قَالَ اءَلْقِهَا يَمُوسَى (20) فَاءَلْقَهَا فَإِذَا هِىَ حَيَّةٌ تَسْعَى
ترجمه :
(خداوند) فرمود: اى موسى ! عصا را بيفكن . پس (موسى ) آن را افكند، پس ناگهان آن (عصا) مارى شد كه مى شتافت .
(21) قَالَ خُذْهَا وَلاَ تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الاُْوْلَى
ترجمه :
(خداوند) فرمود: آن را بگير و نترس ، ما بزودى آن را به حالت اوليّه اش بر مى گردانيم .
نكته ها
O انسان ها به طور طبيعى از خطر و عوامل شرّ و ضرر مى ترسند و از رويارويى با آن پرهيز مى كنند و بديهى است موسى عليه السلام نيز كه انسان است بترسد، آنچه مورد انتقاد و مذمّت است ، تاءثّر، خشيت و اضطراب قلبى از غير خداست كه مخالف شجاعت واز صفات رذيله است والبتّه موسى از آن دور بوده است .
O شايد ترس موسى عليه السلام به خاطر آن بود كه فرمان ((القها)) را مثل فرمان ((فاخلع نعليك )) براى احترام مى پنداشت ، امّا همين كه تبديل به مار شد، جا خورد.
اصلا همين ترس ، خود دليلى بر معجزه بودن اين واقعه است ، وگرنه ، ساحرى كه خودش مى داند سحرش واقعيّت ندارد، از سحر و جادوى خود نمى ترسد.
O خداوند در هر لحظه به ميليون ها بى جان ، جان مى دهد و يا جان ميليون ها جاندار را مى گيرد، در اينجا نيز به عصاى بى جان ، جان داد و سپس آن را گرفت و بار ديگر عصا شد.(537) آيا با اين حال او نمى تواند انسان زنده را بميراند و سپس او را به صورت اوليّه اش در آورد؟
به راستى اگر نظر الهى چوب را اژدها مى كند، پس اگر بر ما نظر لطفى كند چه مى شود؟! و اگر نظر كرده ى او سحر تمامى ساحران را مى بلعد، آيا نظر او بر قلب ما همه وسوسه ها را نخواهد بلعيد؟!
O در همين ابتداى كار براى موسى دو معجزه صورت گرفت ، يكى اينكه عصا به اژدها تبديل شد، (فاذا هى حيةّ تسعى ) و ديگر اينكه اژدها به صورت عصاى اوّليه در آمد. (سيرتها الا ولى )
پيام ها :
1 خداوند براى قدرت نمايى خود، حتّى از نزديك ترين و ساده ترين ابزارها نيز استفاده مى كند. (و ما تلك بيمينك يا موسى )
2 با بهره بردارى از ابزارهاى چند منظوره مى توان از حجم كمتر استفاده ى بيشترى برد. (اتوكّؤ عليها واهش بها ... )
3 تكيه بر عصا و ابزار مادّى ، با توكّل بر خداوند منافاتى ندارد. (اتوكّؤ عليها)
4 چوپانى شغل اكثر انبيا بوده است . (اهش بها على غنمى )
5 تمرين ، تجربه و آمادگى قبل از دعوت ضرورى است . موسى عليه السلام كه مى خواهد در برابر فرعون عصا را بيفكند تا اژدها شود، بايد خودش قبلا صحنه را ديده باشد. (فالقاها فاذا هى حيةّ تسعى )
(22) وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَآءَ مِنْ غَيْرِ سُوَّءٍ ءَايَةً اءُخْرَى
ترجمه :
و دستت را به زير بازو وبغل خويش فروبر تا سفيد و بى عيب بيرون آيد (كه اين نيز) نشانه و معجزه ى ديگرى است .
(23) لِنُرِيَكَ مِنْ ءَايَتِنَا الْكُبْرَى
ترجمه :
تا از نشانه هاى بزرگ خويش به تو نشان دهيم .
(24) اِذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى
ترجمه :
(اى موسى ! اكنون ) به سوى فرعون حركت كن كه او طغيان كرده است .
نكته ها
O دوّمين معجزه ى حضرت موسى عليه السلام ((يدبيضاء)) (دست سفيد) بود كه با سه تعبير در قرآن آمده است ؛ يكى (اسلك يدك فى جيبك ) (538) وديگرى (وادخل يدك فى جيبك )(539) و ديگرى آيه ى (اضمم يدك الى جناحك ) كه مى توان بين همه ى آنها جمع كرد و گفت : دست خود را در گربيان فرو ببر وتا زير بغل ادامه بده .
در تورات ، آمده است : سفيدى دست موسى گرفتار مرض برص و پيسى شده بود،(540) ولى در قرآن كلمه ى (من غير سوء ) آمده تا بگويد سفيدى دست ، نور بود نه مرض و تورات تحريف شده است .
پيام ها :
1 دست قدرت الهى باز است و هر لحظه با هر وسيله كه بخواهد مى تواند قدرت نمايى كند. (اضمم يدك )
2 هر چه تكبّر و لجاجت مخاطب بيشتر باشد، معجزه هاى بيشترى ارائه شود. (آية اخرى ) (براى فرعون ها، چند معجزه لازم است .)
3 كسى كه بنا دارد طاغوت را به حقّ دعوت كند، بايد خودش آثار حقّ را ديده باشد. (لنريك من آياتنا الكبرى )
4 معجزات انبيا، گوشه اى از آيات الهى است . (من آياتنا )
5 اوّلين ماءموريت انبيا، مبارزه با طاغوت هاست . (اذهب )
6 هميشه نبايد منتظر آمدن مردم بود، گاهى لازم است حتّى پيامبران براى هدايتِ حاكمان حركت كنند. (اذهب الى فرعون انّه طغى )
7 براى اصلاح جامعه ، بايد به سراغ سرچشمه و ريشه ى فتنه و فساد رفت . (اذهب الى فرعون )
8 دين از سياست جدا نيست ، موسى براى اصلاح حكومت حركت كرد. (اذهب الى فرعون )
9 مبارزه با طاغوت يك تكليف الهى است ، نه يك نمايش سياسى . (اذهب ) للّه
10 سرچشمه ى همه انكارها، طغيان وگردنكشى در مقابل حقّ است . (انّه طغى ) طغيان فرعون در ادعاى ربوبيت ، ايجاد وحشت ، تفرقه و برده كشى مردم بود.
11 كسانى مى توانند با طاغوت مبارزه كنند كه با ايمان ، عبادت و صلابت خود را ساخته باشند. (فاعبدنى ... اقم الصلوة ... لايصدّنّك ...اذهب الى ...) للّه
(25) قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى
ترجمه :
(موسى ) گفت : پروردگارا! (اكنون كه مرا به اين كار بزرگ ماءمور فرمودى ) سينه ام را برايم گشاده گردان (و بر صبر و حوصله ام بيفزا).
(26) وَيَسِّرْ لِى اءَمْرِى
ترجمه :
و كارم را برايم آسان فرما.
(27) وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى (28) يَفْقَهُواْ قَوْلِى
ترجمه :
و گره از زبانم باز نما. تا (آنها) سخنان مرا (خوب ) بفهمند.
نكته ها
O همين كه حضرت موسى عليه السلام به رسالت الهى ماءمور گرديد، چهار خواسته را از خداوند طلب نمود:
1 سعه ى صدر. (ربّ اشرح لى صدرى )2 شرايط آماده . (و يسّرلى امرى )
3 بيان روان . (واحلل عقدة من لسانى )4 داشتن وزير. (واجعل لى وزيرا)
O چون حضرت موسى عليه السلام به مسائل متعدّد عبادى ، سياسى ، انقلابى ، اجتماعى ، اخلاقى ، فردى و جمعى ماءمور شده بود و طبعاً پرداختن و توجّه لازم به هر كدام ، انسان را از ساير امور غافل مى سازد، لذا سعه صدر در رسيدن به همه ى اين موارد كاملاً ضرورت دارد.(541)
O سعه ى صدر، هم براى خود انسان لازم است ، هم براى انجام مسئوليّت وكلمه (لى ) رمز آن است كه دريافت وحى ، نياز به ظرفيت بزرگ دارد. چنانكه در سوره انشراح در مورد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است : (الم نشرح لك صدرك ... انّ مع العسر يسرا)
ويژگى هاى قلب مؤ من و كافر
O قلب مؤ من و كافر هريك جايگاه امرى است ، از جمله :
قلب مؤ من قلب كافر
1 حيات . (اءومن كان ميتاً فاحييناه )(542)1 مرض . (فى قلوبهم مرض ) (543)
2 شفا. (و يشف صدور قوم مؤ منين )(544)2 قساوت . (جعلنا قلوبهم قاسية ) (545)
3 طهارت . (امتحن الله قلوبهم )(546)3 عدم پذيرش . (اَزاغ الله قلوبهم ) (547)
4 سعه صدر. (رب اشرح لى صدرى )(548)4 مُهرخوردن . (طبع اللّه على قلوبهم ) (549)
5 هدايت . (من يؤ من بالله يهدقلبه )(550)5 احاطه ظلمت . (ران على قلوبهم ) (551)
6 ايمان . (كتب فى قلوبهم الايمان )(552)6 حجاب . (جعلنا على قلوبهم اكنة ) (553)
7 سكينه . (السكينة فى قلوب المؤ منين )(554)7 قفل شدن . (ام على قلوب اقفالها) (555)
8 الفت . (و الّف بين قلوبهم )(556)8 سختى . (ختم الله على قلوبهم ) (557)
9 اطمينان قلبى . (الا بذكر الله تطمئن 9 برگشت و نفهمى . (صرف الله
القلوب
)(558)قلوبهم )
(559)
پيام ها :
1 سعه ى صدر اوّلين شرط موفقيّت در هر كارى است . (رب اشرح لى صدرى )
2 به جاى ترس و فرار از مسئوليّت ، امكانات و مقدّمات و ابزار آن را از خداوند بخواهيم . (رب اشرح لى صدرى )
3 دعا قبل از هر كارى ، رمز توكّل ومايه ى دفع خطرات و آفات راه است ، هر چند دعا خود نيز عبادت واعلام نياز به شمار مى رود. (ربّاشرح لى صدرى )
4 ارشاد و تربيت مردم و مبارزه با طاغوت ها، بستگى تام به صبر و حوصله ى مربى و مجاهد دارد. (رب اشرح لى صدرى )
5 رسالت ، با تندى و خشونت سازگار نيست . كار بزرگ ، روح بزرگ مى خواهد. (رب اشرح لى صدرى ) (موسى عليه السلام در يك درگيرى ، يك نفر را با مشت كشته بود، از اين روى از خداوند طلب شرح صدر كرد.)
6 دعاى انبيا در قرآن ، با اسم ((ربّ)) است . (ربّ)
7 دريافت الطاف الهى ، روح وسينه اى گشاده لازم دارد. (رب اشرح لى صدرى )
8 با سعه ى صدر كارها آسان مى شود. (رب اشرح لى صدرى و يسّر لى امرى )
9 ساده گويى و بيان روان ، كمال است . (واحلل عقدة من لسانى )
10 در هدايت و بسيج كردن مردم وروحيه دادن به نيروها و ارعاب و تضعيف روحيه ى طاغوت ، زبان گويا بسيار مهم است . (واحلل عقدة من لسانى )
11 اصل ، فهميدن مردم است ، نه اصطلاحات زيبا. (يفقهوا قولى )
12 شرط موفقيت در تبليغ آن است كه مردم حرف مبلغ را خوب بفهمند. (يفقهوا قولى )
13 در تبليغ بايد از هر وسيله اى كه شناخت مردم را عميق تر مى كند استفاده كرد. (يفقهوا قولى )
(29) وَاجْعَل لِّى وَزِيراً مِّنْ اءَهْلِى (30) هَرُونَ اءَخِى
ترجمه :
و از خاندانم (ياور و) وزيرى برايم قرار بده . برادرم هارون را.
(31) اُشْدُدْ بِهِ اءَزْرِى (32) وَاءَشْرِكْهُ فِى اءَمْرِى
ترجمه :
(و اينگونه ) پشت مرا با او استوار ساز. و او را در كارم شريك گردان .
(33) كَىْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً (34) وَنَذْكُرَكَ كَثِيراً
ترجمه :
تا ما تورا بسيار به پاكى بستاييم . و تورا بسيار ياد نماييم .
نكته ها
O ((وزير)) از ((وِزْر)) به معناى بار سنگين ، به كسى گفته مى شود كه بار مسئوليت ديگرى را نيز بر دوش مى كشد. كلمه ى ((اَزْرى ))، نيز به معناى ((پُشت )) است .
O در تفاسير آمده است كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله بارها اين آيات را مى خواند و مى فرمود: خدايا من نيز مثل موسى عليه السلام وزيرى از اهل خودم مى خواهم .(560)
O حضرت موسى عليه السلام در دريافت وحى مشكلى نداشت و وزير خواستن او تنها به خاطر سنگينى مسئوليت رسالت و سختى تبليغ بود.
O هارون عليه السلام سه سال از حضرت موسى بزرگ تر بود و به همين مقدار، زودتر از موسى عليه السلام از دنيا رفت .(561) و انبياى بعدى ، همه از نسل هارون عليه السلام هستند.
O علامه طباطبايى در تفسير الميزان مى فرمايد: حديث منزلت كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حضرت على عليه السلام فرمود: ((انت منّى بمنزلة هارون من موسى الاّ انّه لانبىّ بعدى )) از صد طريق از اهل سنّت و هفتاد طريق از شيعه نقل شده است .
O استمداد از مردم ، منافاتى با توكّل و كمك از خداوند نداشته و شرك نيست . در قرآن بارها به مسئله ى استمداد و تعاون اشاره شده است ، از جمله : (تعاونوا على البرّ و التّقوى ) (562) يكديگر را در كار خير يارى كنيد. چنانكه حضرت عيسى فرمود: (من انصارى الى ا للّه )(563)، ياور من به سوى خدا كيست ؟ يا خداوند در جواب پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (حسبك اللّه و من اتبعك من المؤ منين ) (564)، خداوند و م ومنان پيرو، براى تو كافى هستند. يا ذوالقرنين از مردم براى ساختن سد كمك درخواست كرد وفرمود: (اعينونى بقوّة ... )(565) با نيروى خود مرا كمك كنيد. و در اين ماجرا نيز حضرت موسى از خداوند انسانى شايسته را به كمك مى طلبد تا او را در امر تبليغ دين يارى نمايد.
پيام ها :
1 مبارزه با طاغوتى مثل فرعون به تنهايى ممكن نيست . (اجعل لى وزيراً)
2 هرچه كار مهم تر باشد، انتخاب وزير و همراه نيز حسّاس تر است ، وزير موسى عليه السلام را بايد خداوند تعيين فرمايد. (اجعل لى وزيراً )
3 اگر همكار انسان از اهل خود او باشد بهتر است .(566) (من اهلى )
4 رهبرى و مديريّت بايد متمركز در شخص واحد باشد و ديگران با او همكارى كنند. (اُشدد به ازرى ، اشركه فى امرى )
5 همكارى مايه پيشرفت امور است كه همفكر و همراه باشد، نه در مقابل . (اشركه فى امرى )
6 تسبيح واقعى ، در فضاى مبارزه با طاغوت است . (انّه طغى ، كى نسبّحك )
7 فلسفه ى حكومت و قدرت ، برپايى و ارتقاى معنويّت در جامعه است . (اشدد به ازرى كى نسبّحك كثيراً و نذكرك كثيرا )
8 وظيفه ى انبيا، تنزيه خداوند از شرك ، اوهام و خرافات است . (نسبّحك )
9 مسئوليّت زياد، تسبيح زياد لازم دارد. (نسبحك ، كثيراً )
10 ابتدا خداوند را از هر عيب و نقصى تنزيه كنيم ، سپس به ذكر و شكر او بپردازيم . (نسبّحك ، نذكرك )
11 آنچه ارزش دارد ذكر كثير است وگرنه هر انسانى هنگام خطر و گرفتارى ياد خدا مى كند. (نذكرك كثيراً )
(35) إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيراً
ترجمه :
(پروردگارا!) همانا تو همواره نسبت به احوال ما آگاه و بصير هستى .
(36) قَالَ قَدْ اءُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَمُوسَى
ترجمه :
(خداوند) فرمود: اى موسى ! به يقين آنچه را درخواست كردى به تو داده شد.
(37) وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً اءُخْرَى
ترجمه :
وبه تحقيق ما بار ديگر بر تو منّت گذاشتيم (وتورا مشمول نعمت هاى خويش ساختيم ).
پيام ها :
1 انبيا، هميشه خود را در محضر الهى مى ديدند، و به اراده و مصلحت او راضى بودند. (انّك كنتَ بنا بصيراً )
2 با اينكه خداوند به همه چيز آگاه است ، ولى بازهم دعا و درخواست از او مطلوب است . (ربّ اشرح ... انّك كنتَ بنا بصيراً)
3 اگر درخواست ، صحيح و بجا، و دعا خالصانه باشد، استجابت قطعى است . (قد اوتيت )
4 عطاى الهى حكيمانه و بر اساس بصيرت است . (بنا بصيرا... اوتيت سؤ لك )
5 كسى را كه منصوب وماءمور انجام كارى مى كنيم ، ابزار كار وخواسته هاى او را نيز تاءمين كنيم . (اذهب الى فرعون ... رب اشرح لى صدرى ... وزيرا من اهلى ... قد اوتيت )
6 نعمت هاى الهى از باب امتنان است ، نه استحقاق . (و لقد مننّا)
7 هيچگاه الطاف خداوند را از ياد نبريم . (و لقد مننّا عليك مرّة اُخرى للّه )
(38) إِذْ اءَوْحَيْنَآ إِلَى اءُمِّكَ مَا يُوحَى
ترجمه :
آنگاه كه به مادرت آنچه را بايد الهام كرد، وحى كرديم .
(39) اءَنِ اقْذِفِيهِ فِى التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِى الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَاءْخُذْهُ عَدُوُّ لِّى وَعَدُوُّ لَّهُ وَاءَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّى وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِى
ترجمه :
(به او وحى كرديم ) كه كودك خود را در صندوقى بگذار، پس آن (صندوق ) را در دريا بينداز، تا دريا آن را به ساحل افكند و (كسى كه ) دشمن من و دشمن او (است )، آن را (از دريا) بگيرد. و (اى موسى !) من محبّتى از جانب خويش بر تو افكندم (تا تو را دوست بدارند) و تا زير نظر من ساخته شوى (وپرورش يابى ). نكته ها
O مراد از وحى در اينجا، الهام و القا بر قلب است ، نه آن وحى اصطلاحى كه مخصوص پيامبران است . زيرا رسالت ، مخصوص مردان است . چنانكه در سوره يوسف ، آيه 109 مى فرمايد: (و ما ارسلنا من قبلك الا رجالاً نوحى اليهم )
O ((تابوت ))(567) به معناى صندوق و ((يم )) به معناى درياست و تمام هشت مورد استعمال ((يم )) در قرآن ، در داستان حضرت موسى مى باشد.
O بر خلاف امروزه كه صنعت تنها به ساخت كالاها گفته مى شود، قرآن صنعت را هم به كالا گفته ((اصنع الفلك )) و هم به تربيت انسانى . ((لتصنع على عينى ))
O همين كه خداوند بر كارى اراده كند، تمام مقدمات آن را نيز فراهم مى سازد. در اينجا براى حفظ موسى عليه السلام ، به مادرش الهام مى كند كه فرزندت را به دريا بينداز، به دريا امر مى نمايد كه صندوق حامل كودك را به ساحل ببر، به قلب دشمن القا مى فرمايد كه او را بگير و محبّت كودك را نيز در دل او قرار مى دهد.
O امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند چنان محبّتى از موسى در دل مردم انداخت كه هر كس موسى عليه السلام را مى ديد به او علاقه مند مى شد.(568)
O رمز رسيدن به كمالات ، دل كندن از وابستگى ها و دوستى هاست . ((اقذفيه ))
الف : دل كندن از خود؛ ابراهيم حاضر شد در آتش افتد.
ب : دل كندن از همسر؛ ابراهيم همسرش را در مكّه ى بى آب و گياه گذارد.
ج : دل كندن از نوزاد؛ مادر موسى فرزند خود را در آب افكند.
د: دل كندن از نوجوان ؛ ابراهيم حاضر شد اسماعيل را قربانى كند.
ه‍: دل كندن از شهوت ؛ يوسف ، درخواست كاميابى همسر عزيز مصر را نپذيرفت .
و: دل كندن از خواب ؛ ثواب نماز در دل شب را كسى جز خدا نمى داند. (فلا تَعلم نفس ما اُخفى لهم من قرّة اعين ) (569)
پيام ها :
1 گاهى والدين به خاطر فرزند، مشمول لطف خاص مى شوند. (اوحينا الى امّك )
2 زن نيز مى تواند به مقامى برسد كه مورد وحى و الهام الهى قرار بگيرد. (اوحينا الى امك ) (اگر چه اين وحى ، براى رسالت بشمار نمى رود، امّا الهام ساده نيز به حساب نمى آيد، زيرا مادر موسى به واسطه ى آن ، فرزند خود را تسليم امواج آب كرد.)
3 در حركت ونهضت انبيا، زنان نيز ايفاى نقش كرده اند. (امّك )
4 دريا نيز همچون تمام هستى ، تحت امر الهى است . (فليلقه اليم بالساحل )
5 تكرار كلمه ((عدّو)) نشانه عمق عداوت طاغوت نسبت به فرستادگان الهى است . (عدوٌ لى و عدوٌ له )
6 عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد. (ياءخذه عدوٌ لى و عدوٌ له )
7 محبوبيّت يكى از الطاف الهى است . آنكه دلها از اوست ، محبّت نيز از اوست . (محبّة منّى )
8 اولياى خدا، تحت نظر و تربيت ويژه ى پروردگار قرار دارند. (على عينى )
ترجمه : (40) إِذْ تَمْشِى اءُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ اءَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَكَ إِلَى اءُمِّكَ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَتَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْنَكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِى اءَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ
يَمُوسَى
آنگاه كه خواهرت (در پى آن صندوق ) مى رفت تا بگويد: آيا شما را به كسى راهنمايى كنم كه تكفّل و پرستارى او را بپذيرد؟! (و آنان پذيرفتند.) پس (اين گونه ) ما تورا به سوى مادرت باز گردانيديم تا چشم او (به تو) روشن شود و اندوهگين نگردد. و(اى موسى !) تو شخصى (از فرعونيان ) را به قتل رساندى (واز اين بابت دچار اندوه گرديدى )، پس تو را از غم نجات داديم و تو را در آزمون هاى مختلف آزموديم . پس چند سالى را در ميان مردم مدين (ودر كنار شعيب پيامبر) درنگ كردى ، سپس (اينك ) درزمان مقدّر (براى پذيرش رسالت به اينجا) آمدى .
نكته ها
O فرعون كه صندوق را از آب گرفت ، در آغاز تصميم كشتن طفل را داشت ، ولى همسرش او را از اين كار بازداشت . لذا دايه ها را براى شيردادن كودك دعوت كردند، امّا موسى سينه ى هيچ يك از آنان را قبول نكرد، و نظام فرعونى در تغذيه كودك عاجز شد. خواهر موسى كه ماجرا را دنبال مى كرد، جلو آمد و با حالت عادّى گفت : من شما را به كسى معرّفى مى كنم كه اين كودك سينه ى او را قبول كند. بدين گونه موسى به دامان مادر بازگشت .
O در تاريخ زندگانى و مبارزات حضرت موسى عليه السلام چند زن نقش اساسى داشته اند؛ مادر موسى ، خواهر موسى ، همسر موسى و زن فرعون .
O حوادث زندگانى انبيا، گاهى به يكديگر شباهت دارد. مثلاً سرگذشت حضرت موسى عليه السلام با زندگانى حضرت يوسف عليه السلام از جهاتى مشابه است ، از جمله :
الف : هر دو پيامبر مدّتى را در كاخ زندگى كرده اند.
ب : زندگى در كاخ ، به انتخاب هيچ يك نبود.
ج : پدر و مادر هر دو پيامبر به فراق مبتلا شدند.
د: سرانجام ، هر دو به سوى والدين خود بازگشتند.
ه‍: هر دو به فتنه ى ديگران دچار شدند؛ يوسف عليه السلام به فتنه برادران و موسى عليه السلام به فتنه فرعون .
و: در زندگى هر كدام ، زنى كاخ نشين نقش داشته است ، همسر عزيز مصر در نقش منفى وهمسر فرعون در نقش مثبت .
پيام ها :
1 در نظام حاكميت طاغوت ، هر كس از طرفداران حقّ، چه زن و چه مرد، بايد نقش مبارزاتى خود را به خوبى انجام دهد. (تمشى اختك )
2 براى دريافت الطاف الهى بايد حركت نمود. (اوحينا... تمشى اختك للّه )
3 پيشنهادات حقّ ومنطقى خود را با نرمى وملاطفت مطرح كنيم . (هل )
4 اسرار را فاش نكنيم . (من يكفله ) و نگفت : ((الى امّه ))
5 شير دادن فرزند، كافى نيست ، بلكه تكفّل كامل مهم است . (يكفله )
6 خدا به وعده هاى خويش وفادار است .(570) (انّا رادّوه اليك فرجعناك الى امّك )
7 سرپرستى مادر، بهترين شرايط براى رشد فرزند است . (لتصنع على عينى ... فرجعناك الى امّك )
8 رضايت مادر، جايگاه ويژه اى نزد خدا دارد. (فرجعناك الى امّك كى تقر عينها )
9 نگرانى از بازتاب كارها، به اخلاص و عصمت ضربه نمى زند. (فنجّيناك من الغّم ) (موسى عليه السلام يك قبطى را بدون تعمّد كشته بود و اگر چه گناهى نداشت ، ولى نگران و غمگين بود.)
10 مردان خدا آزمايشات سختى را در پيش روى دارند. (فتنّاك فتونا )
11 پشت سر گذاردن مراحل سخت ، مقدمه ى رسيدن به مقام الهى و معنوى است . (فتنّاك ... ثمّ جئت على قدر يا موسى )
12 انبيا نيز بايد مزه ى حوادث سخت را بچشند. (فتنّاك فتونا فلبثت سنين فى اهل مدين ) (بعد از سال ها زندگانى در كاخ ، اينك چوپانى در بيابان شروع مى شود.)
13 مسئوليّت ها، توفيقات و الطاف الهى ، داراى زمان بندى و حساب شده است . (جئت على قدر يا موسى )
(41) وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِى
ترجمه :
(اى موسى !) من تو را براى خودم ساخته و برگزيدم .
(42) اِذْهَبْ اءَنتَ وَاءَخُوكَ بََايَتِى وَلاَ تَنِيَا فِى ذِكْرِى
ترجمه :
(اكنون ) تو وبرادرت با (معجزات و) آياتى كه من به شما داده ام برويد و در ياد (و رسالت ) من سستى نكنيد.
(43) اِذْهَبَآ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى
ترجمه :
برويد به سوى فرعون كه او طغيان كرده است .
(44) فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ اءَوْ يَخْشَى
ترجمه :
پس به نرمى با او سخن بگوييد، شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد.
نكته ها
O ((خشيت ))، ترس برخاسته از معرفت واحساس عظمت در برابر ديگرى است .
O خداوند درباره ى حضرت موسى عليه السلام تعبيرات خاصى بيان فرموده است :
الف : (قرّبناه نجيّا )(571) ما او را به هم رازى خود نزديك كرديم .
ب : (انَا اخترتك ) (572) من تو را برگزيده ام .
ج : (ولتصنع على عينى )(573) زير نظر من پرورش يابى .
د: (اصتنعتك لنفسى ) تو را براى خود ساختم .
O در آيات قبل ، دو معجزه ى تبديل عصا به اژدها ويد بيضا براى موسى عليه السلام مطرح شد، در اين آيه مى فرمايد: ((بآياتى )) يعنى معجزات ديگرى نيز به تو خواهيم داد.
O در آيه ى 24 همين سوره ، فرمان رسيد كه ((اذهب الى فرعون )) امّا موسى عليه السلام از خداوند درخواست ياور نمود، اينك با استجابت خواسته ى او، در اين آيه مى فرمايد: ((اذهبا الى فرعون )).
O عدىّبن حاتم مى گويد: اميرالمؤ منين عليه السلام هنگام برخورد با معاويه در صفّين ، با صداى بلند فرمود: قسم به خداوند با معاويه و اصحاب او نبرد خواهم كرد، ولى به دنبال آن آهسته مى فرمود: ان شاءاللّه . گفتم : يا علىّ! شما با صداى بلند از نبرد سخن مى گوييد، ولى با صداى آهسته ان شاءاللّه مى گويى ؟ فرمود: جنگ خدعه است و من درغگو نيستم ، غرضم از اين كار برانگيختن يارانم براى جنگ است تا متفرّق نشوند. سپس حضرت اين آيه را گواه كار خود آورد كه خداوند به موسى گفت : (فقولا... لعلّه يتذكّر ) خداوند مى دانست فرعون متذكّر نمى شود، ولى به جهت برانگيختن موسى براى رفتن به سوى فرعون اين گونه سخن گفت .(574)
پيام ها :
1 براى اهداف بزرگ بايد افرادى را تربيت كرد. (واصطنعتك لنفسى )
2 خداوند براى انبيا برنامه هاى خاصى دارد. (واصطنعتك لنفسى )
3 ابتدا خودسازى ، آنگاه جامعه سازى . (اصطنعتك ... اذهب )
4 اگر به عنوان مدير، كسى را براى كارى اعزام مى كنيم ، بكوشيم كه روحيه او مالامال از عشق و احساس غرور و دلگرمى باشد. (اصطنعتك لنفسى ... اذهب للّه )
5 گاهى بايد ديگران را احضار كرد، (و اءتونى مسلمين ) (575) و گاهى بايد خود به طرف آنان رفت . (اذهب )
6 در بعضى مراحل ، نبايد پيك ها و پيام برها يك نفر باشد. (اذهب انت و اخوك )
7 مبلغ بايد به ابزار ارشاد مجهز باشد. (بآياتى )
8 مبلغ بايد شجاع و مصمم و نفوذناپذير باشد. (ولا تينا فى ذكرى ) للّه تا مبادا كاخ و قدرت و هيبت طاغوت ، او را در انجام ماءموريت مرعوب كند و از ياد خدا غافل شده و دست از صراحت لازم بردارد.
9 رمز موفقيت انسان ، توجّه كامل و دائم به خداوند است . (لاتنيا فى ذكرى للّه )
10 تبليغ ، ارشاد، امربه معروف و نهى از منكر، ذكر و ياد خداست . (اذهب انت و اخوك باياتى ولا تينا فى ذكرى )
11 يكى از بزرگ ترين اهداف و خدمات انبيا، مبارزه با طاغوت و برداشتن موانع راه خداپرستى است . (اذهب انّه طغى )
12 گام اوّل در امر به معروف و نهى از منكر، بيان نرم است . (فقولا له قولا لينّا)
13 اميدها در نرمى است ، وانتظارى از خشونت نمى رود. ( قولا ليّنا لعّله يتذكّر... )
14 شروع تربيت وارشاد بايد از طريق گفتگوى صميمانه باشد.(576) (فقولاله قولا لينّا ) حتّى با سركش ترين افراد نيز بايد ابتدا با نرمى ولطافت سخن گفت .
15 هرگز از هدايت ديگران ماءيوس نشويد. (لعّله يتذكّر ...)
16 وظيفه ى پيامبر تذكّر وارشاد است . (يتذكّر او يخشى )
(45) قَالاَ رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ اءَن يَفْرُطَ عَلَيْنَآ اءَوْ اءَن يَطْغَى
ترجمه :
(موسى وهارون ) گفتند: پروردگارا! همانا مى ترسيم كه او بر ضد ما تعدّى كند يا بر طغيان ادامه دهد (و بر آن بيفزايد).
(46) قَالَ لاَ تَخَافَآ إِنَّنِى مَعَكُمَآ اءَسْمَعُ وَاءَرَى
ترجمه :
(خداوند) فرمود: نترسيد، همانا من با شما هستم (و همه چيز را) مى شنوم و مى بينم .
نكته ها
O ((فَرط)) به معناى سرعت گرفتن وپيش افتادن است و ((انن يفرط علينا)) يعنى ما مى ترسيم كه فرعون ، قبل از بيان استدلال و آوردن معجزات بر ما پيشى گرفته و طغيان خود را نسبت به بنى اسرائيل افزايش دهد.(577)
O آنچه براى انبيا مذموم است ، خشيت و ترس قلبى از غير خداست وگرنه ، خوف طبيعى ، لازمه ى انسانيّت آن بزرگواران و همه انسان هاست وهر انسانى در برابر خطرات اين ترس را دارد.
پيام ها :
1 بررسى مشكلات و موانع احتمالى و ترس از آينده و ناكامى ، منافاتى با اخلاص و مقام نبوّت ندارد. (اننّا نخاف ...)
2 جوسازى و شايعه سازى ، شيوه ى طاغوت ها و ستمگران است . آنان فضا را مسموم و مردان خدا را متهم مى نمايند و يا بعد از شنيدن حقّ دست به آشوب مى زنند تا سخن حقّ آنان اثر نكند. (يفرط علينا او ان يطغى )
3 ايمان به حضور در پيشگاه خداوند و يقين به امدادهاى الهى ، عامل شجاعت و روحيه يافتن مؤ منان است . (انّنى معكما)
4 اگر كسى را به كارى ماءمور كرديد، بايد از هر جهت او را تاءمين نموده و به او روحيه بدهيد. (انّنى معكما اسمع وارى )
5 اگر چه همه ى انسان ها مورد نظر و مرحمت الهى هستند، ولى لطف او بر انبيا بيشتر است . (انّنى معكما اسمع وارى )

next page

fehrest page

back page